مستند در جستجوی فلسطین
بازگشت ادوارد سعید به خانه.
این مستند که محصول سال ۱۹۹۸ است، روایتی است از سفر ادوارد سعید، به فلسطین و جستجوی او برای اتصال حلقههای گم شدهی خاطرات شخصی با حافظه جمعی فلسطینیان است. این مستند کوتاه در طول مدت زمان ۵۰ دقیقه، به مسایلی مانند پیمان اسلو، گسترش شهرک های اسراییلی نشین، سیستم آپارتاید و دیگر جنبه های اشغال فلسطین میپردازد. مباحثی که تا امروز پس از گذشت بیش از دو دهه از این مستند همچنان موضوعیت دارند. ادوارد سعید نظریهپرداز ادبی و فعال سیاسی فلسطینی - آمریکایی است. وی در دانشگاههای هاروارد و پرینستون درس خوانده بود و پروفسور زبان انگلیسی و ادبیات تطبیقی در دانشگاه کلمبیا بود. سعید به عنوان یکی از بنیانگذاران نظریه پسااستعماری شناخته میشود. بحث او در مورد شرقشناسی یکی از درخشانترین ابتکارات فکری اوست.
دیدن این مستند به شما نگاهی عمیقتر از بُعد استعماری و نژادپرستی غرب میدهد که اشغال فلسطین ریشه در آن دارد.
@Beheshteketab
داغ ننگ و نگرش بلازه
✍️غریب سجادی
1: در چندسال گذشتە بعد از حادثه دردناک ساختمان پلاسکو و کشتی سانچی شاهد همدردی بی سابقە شهروندان با قربانیان و خانوادەهای آنها بودیم بە نحوی کمتر کسی توانست بی تفاوت از کنار رنج، رنج دیدەگان این حوادث بگذرد!
2: در چند روز گذشتە در #کمپ_ترک_اعتیاد_گام_اول_رهایی شهر #لنگرود استان #گیلان شاهد در آتش سوختن 32 نفر جوان مظلومی بودیم کە همتشان جذم بود برای رهایی از اعتیاد! شدت آتش سوزی بە حدی بود کە هیچ کدام از اجساد برای خانوادەهایشان قابل شناسایی نیست و منتظر جواب آزمایش DNA هستند!
3: اما آنچە کە جای تاسف و البتە تامل دارد بی تفاوتی بی سابقە و گذشتن از این سانحە دلخراش توسط جامعە است نە کسی برایشان لباس عزا بر تن کرد نە کلیپ غمگین درست کرد و نە اشکی جاری شد!
4: #زیمل بر این باور است که در جوامع بزرگ دردها آنقدر زیاد میشوند که فرد نمیداند به کدام یک جواب دهد در نتیجە فرد یاد میگیرد که دیگر نمیتواند برای هر آنچه میبیند دل بسوزاند، اشک بریزد و غمگین شود و از همین رو زیر فشارهای شدید رفتار کردن به شیوهای عقلانی و غیر عاطفی قرار میگیرد. او با توجه به شرایط کمکم یاد میگیرد که درباره پدیدههای اطرافش نه با رویکرد احساسی بلکه با رویکردی عقلانی صرف واکنش نشان دهد. پیامد این امر «بیتفاوتی»، «دلزدگی» و «تحریکناپذیری» تدریجی است.
5:اما با توجە بە احساسی بودن جامعە ما و تجارب قبلی، سوالی کە مطرح میشود این است کە اگر واقعا قربانیان این حادثه #معتاد نبودند باز اینگونە جامعە بی تفاوت از کنارشان عبور میکرد؟آیا ما واقعا نمیتوانیم برای هر خبر دردناکی کە مربوط بە جوانان معتاد می باشد واکنش عاطفی و احساسی نشان دهیم؟
هرچند پاسخ زیمل به این موضوع منفی است چرا که "منابع عاطفی" ما همچون "منابع اقتصادی" محدود هستند. زیمل معتقد بود که منابع عاطفی ما انسانها، درست مانند منابع اقتصادیمان میتواند تمام شود. "ما نمیتوانیم به همه محرکهای دردناک اطرافمان واکنش نشان دهیم و مدام رنجیدهخاطر شویم همانطور که نمی توانیم به همه نیازمندان، کمک مالی کنیم." اماواقعیت آن است کە این امر تنها یک بعد مسئلە است و بعد دیگر و قابل تحلیل قضیه #داغ_ننگی ست کە متاسفانە هموارە بر پیشانی معتادان زدە شدە و جامعە آنهارا نە قربانی شرایط و محیط بلکە اکثرا آنها را افرادی شرور و مخل نظم اجتماعی برمیشمارند و از همین رو زندە در آتش سوختن آنها هم نمیتواند داغ ننگ معتاد بودن بر پیشانیشان را پاک کند و درنتیجە دربرابر رنجشان تحریک ناپذیر و بە تعبیر زیمل #بلازە هستیم!
https://www.instagram.com/p/CzQaExHgtxL/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
وقاحت یعنی برای کودکان و زنان #غزە فریاد وا مصیبتا برآری ولی بمباران کودکان و زنان #کورد توسط #ترکیە را امری طبیعی جلوە بدی...
وقاحت یعنی آنچە را کە #حماس در حملە بە غیر نظامیان، زنان و کودکان اسرائیلی مرتکب شد پیروزی قلمداد کنی...
وقاحت یعنی برای کودکان #اسرائیل فریاد وا مصیبتا بر آری ولی در در مقابل بە خاک و خون کشیدن مردم مظلوم #غزە دم نزنی و با ژستی روشنفکرانە و بدون هیچ بررسی تاریخی، اسرائیل را در جایگاە قربانی بنشانی...
مرگ انسانیت زمانی فرا می رسد کە در مقابل جانی و قربانیان جنایت، گزینشی رفتار کنیم و حقوق بشر را قربانی میل و انگیزەهای شخصی، سیاسی و دینی خود بکنیم...
@gharibsajadi62
هیچ افغانستانی خوشبختی آوارە شهرهای ایران نمی شود!
✍️غریب سجادی
#میلان_کوندرا کە خود آوارهای دور از وطن است، اکثر رمانهایش روایتگر درد، رنج و سرگشتگی انسان های مهاجر و دور از وطن است. بە باور او "هیچ انسان خوشبختی سرزمیناش را ترک نمیکند." کوندرا در رمان #جهالت بە دغدغەهای و مشکلات آدمهای دور افتاده از وطنشان می پردازد. جهالت یعنی درد آگاهی از ندانستن آنچه بر یار و در دیار میگذرد، احساس اینکه در سرزمین مادری خبرهایی است که نمیداند چه رنگی و چه طعمی دارند. نگرانیها و دغدغههای کاراکترهای اصلی این رُمان که از وطنشان- #چک - دور افتادهاند گویی نگرانیها و دغدغههای خود میلان کوندرا و البته دغدغه همه دور افتادگان و مهاجران دور از وطن...
طبق اندیشه کوندرا، بهدرستی روح آدمهای مهاجر یگانه است، تلخیهای مهاجرت بهطور جمعی تجربه میشود، همه کابوس برگشت میبینند، همه دلتنگ وطن هستند. میشود گفت مهاجر، روح سرگشته و بیخانمان است، به هر سرای پر بکشد، برای او وطن نمیشود، دیگر احساس بودن در کاشانه از وجود او فراری میشود، چون امروز #جهان خانه مشترک انسانها نیست، انسانها از هم متلاشی و بیگانه شدەاند...
سرنوشت محتوم این است: جنگ، اشغالگری و نابرابریها انسان را مهاجر میسازد و مهاجرت انسان را سرگشته و بیهویت، لذا خوشبختی همچنان که در جنگ میسر نیست در دنیای مهاجرت هم به سراغ یک مهاجر نمیآید.
مهاجرت از سر ناگزیری، پدیدهی شومی است که هویت و هستی هر انسانی را یکسان به بازی میگیرد فرقی هم ندارد آواره اهل چک باشد یا #ایران یا #افغانستان...
پ.ن: مدتی ست جو افغان هراسی آنچنان دامن جامعە را فرا گرفتە کە هر دم شاهد اتفاقهای ناگوار و دردناکی هستیم. در تازەترین مورد چند جوان با ضرب و شتم کردن جوانی افغانی از او می خواهند تا حامل پیامی روشن برای هموطنانش در افغانستان باشد تا هرگز پایشان بە #سنندج باز نشود..! هر چند رفتار وقیحانە و شرم آوار این چند جوان هرگز بازنمای فرهنگ واقعی مردمان این دیار کە اتفاق خود بالاترین نرخ مهاجر و آوارە در سایر کشورها را دارند نیست اما در این میان وظیفە ماست کە این روزها اسیر جو و گفتمان #افغان_هراسی نشویم و بە راحتی از کنار واکنش های احساسی از این دست نگذریم...
آنچە کە مسلم است کە هیچ افغانستانی خوشبختی آوارە شهرهای ایران نمی شود...هر چند هر کدام از ما این روزها درگیر رنجهای خودمان هستیم و سخت است بتوانیم یاری گر افغانستانیهای آوارە از وطنشان باشیم اما حداقل با رفتار و گفتارمان بار خاطر دل رنج دیدە و آوارە شدە آنها نباشیم...
@gharibsajadi62
کوردها و جنگ ملازگرد
✍اسماعیل شمس
۲۶ اوت ۱۰۷۱ سالگرد جنگ ملازگرد و پیروزی آلپارسلان سلجوقی بر امپراتوری روم است. این پیروزی، دروازه های آناتولی را به روی ترکها گشود و با استقرار آنها در این منطقه کمکم افقهای جدیدی به رویشان باز شد.
اغراق نیست بگوییم که اگر پیروزی در جنگ ملازگرد نبود نه عثمانی به وجود می آمد، نه استانبول تصرف می شد و نه چیزی به نام ترکیه امروزی شکل می گرفت؛
به همین دلیل، سالگرد ملازگرد تا این اندازه برای ترکها مهم است.
امسال همزمان با سالگرد ملازگرد و به پاسداشت آن، دولت ترکیه اقدام به انتشار فیلم حماسی کوتاهی به نام سیب سرخ کرده است.سیب سرخ که نماد اسطوره ای شکل گیری ملت ترک در آسیای مرکزی است، از آلبارسلان آغاز و به اردوغان ختم می شود. فیلم با ترکیب ملیت و مذهب؛ و تاریخ و حماسه وعده احیای عظمت و سروری عثمانی و سلجوقی را می دهد و بر طبل ناسیونالیسم مذهبی می کوبد. بخشی از فیلم با سخنان اردوغان در تشکر از آلب ارسلان همراه است که می گوید: " دلیران، خون خود را فدای اهتزاز پرچم میکنند. آناتولی وطن میشود. به سیب سرخ... میخواهم با سپاس، یادی کنم از سلطان آلپ ارسلان و تمامی قهرمانانی که در نبرد ملازگرد همراه او بودند."
پرسش اساسی در این یادداشت، نسبت ما کوردها با جنگ ملازگرد است. میدانیم که ملازگرد در آن زمان شهری کوردنشین بود و هست. جنگ ملازگرد به همان اندازه که برای ترکها مهم است برای ما کوردها هم مهم است، ولی به راستی کدام یک از ما سالگرد چنین جنگی را به یاد داریم؟ بازنده جنگ ملازگرد تنها امپراتوری روم نبود؛ کوردها هم بودند. پس از جنگ ملازگرد سه دولت کوردی هم مرز با امپراتوری روم، یعنی روادیان، شدادیان و مروانیان بلافاصله توسط سلجوقیان ساقط شدند و به هویت سیاسی و نظامی کوردی در منطقه خاتمه داده شد. ملازگرد، موازنه قدرت در منطقه را به نفع ترکان تغییر داد و کورد، حتی در دوره ایوبیان دیگر هرگز نتوانست قدرت خود را در این جغرافیا احیا کند و برای همیشه به زیردست سلجوقیان و عثمانیان و جانشینانشان تبدیل شد.
جنگ ملازگرد را باید خواند و همیشه باید خواند.ملازگرد، نقطه آغاز انحطاط کورد در جغرافیای خاورمیانه است؛انحطاطی که نزدیک هزار سال است همچنان ادامه دارد. یکی از مشکلات تاریخنگاری کوردی فراموش کردن نقاط عطف تاریخش است. نقاط عطف یک تاریخ؛ تنها اوجها و پیروزی هایش نیست؛ شکستهایش هم هست و به نظر من در تاریخ پس از اسلام هیچ شکستی برای کورد به اندازه ملازگرد سهمگین تر و پرپیامدتر نبوده است. در تحلیل تاریخی، پرسش از علل شکست، مهم است، ولی پرسش مهم تر شناخت علت پیروزی دیگری است.همزمان با حمله ترکان سلجوقی در جغرافیای جهان اسلام جز دیلمیان و کوردان هیچ نیروی مقاوم دیگری در برابر آنان نبودخلافت عباسی، اعراب خراسانیان و دیگر ایرانیان سنی مذهب برای رهایی از آل بویه و فاطمیان شیعه مذهب به پیشواز سلطان طغرل رفتند و برای پیروزی او از هیچ حمایتی دریغ نکردند. دیلمیان نیز چنان ضعیف بودند که مقاومتی ننمودند. مقاومت از همدان تا حران و از لرستان تا اران تنها و تنها توسط کوردها و دولتهای منطقه ای آنها یعنی حسنویه، عنازیان، روادیان، شدادیان و مروانیان صورت گرفت.
پرسش تاریخنگار این است که آیا دگرگونی تاریخ از اقتدار کوردی به اقتدار ترکی را تنها باید در نقاط ضعف کوردان جستجو کرد یا نقاط قدرت ترکان و یا ترکیبی از این دو و این نقاط چیستند؟
اگر این پنج قدرت مانند سلاجقه یکی می شدند آیا امکان رسیدن سلجوقیان به آناتولی وجود داشت و اصولاً آیا جنگ ملازگرد پیش می آمد؟ نقش مذهب سنت در کشاندن بخشهایی از جامعه کورد به جانب اتحادیه ضد شیعی به رهبری سلجوقیان و پشت کردن به دولتهای منطقه ای خود چه بود؟ چرا سلجوقیان، خلافت و خواجه نظام الملک طوسی پس از استفاده از نیروی رزمی کوردهای سنی در جنگ ملازگرد همه را حذف کردند و مذهب مشترک سنت مانع نشد تا به هویت سیاسی مستقل آنان خاتمه ندهند؟
موضع کدام امرای کورد در قبال سلجوقیان و جنگ ملازگرد درست بود؟ آیا آن دسته از امرایی که جانب روم مسیحی را گرفتندتحلیل دقیقی از آینده داشتند یا آنهایی که به نام جهاد همراه آلب ارسلان شدند و با پیروز کردن او در جنگ چاه نابودی بعدی خود را کندند؟
اینها سیاهه ای از پرسشهاست که با مطالعه جنگ ملازگرد به ذهن می رسد. شاید بتوان دهها پرسش دیگر را هم طرح کرد.باید گفت وقایع تاریخی هیچگاه نمی میرند،بلکه در جریان تاریخ زنده اند و به اکنون می رسند و البته فردای ما را هم شکل می دهند همین روندهاست که تاریخنگار را از تاریخ توصیفی و تحلیلی به تاریخ کاربردی می رساند و در اینجا این پرسش را پیش می کشد که موضع کوردها برابر کسانی که امروز از تکرار و تکمیل جنگ ملازگرد سخن می گویند، چه باید باشد؟
@gharibsajai62
"شرحی بر یک عکس"
در علم #ارتباطات دو تکنیک تحت عنوان: "برجستهسازی و حاشیە رانی" وجود دارند، خلاصە این تکنیکها این است کە رسانەها چگونە با بزرگکردن بعضی از رویدادها در قالب خبر، عکس، گزارش و در مقابل با بە حاشیە رانی واقعیتها و آنچە کە دوست ندارند منتقل شود، بر شناخت و نگرش و تعیین اولویتهای ذهنی ما تاثیر مستقیمی می گذارند، بە عبارت دیگر رسانهها با تمرکز بر بعضی از رویدادها، تلاش میکنند یک موضوع را برجسته کنند تا موضوعات دیگری کە بعضا اهمیت بیشتری دارند بە حاشیە بردە شدە و مورد توجە قرار نگیرند. مخصوصابا همەگیر شدن فضای مجازی بە راحتی می توان با بررسی پیامهای باز نشر شدە از سوی کاربران دغدغەهای آنها را تحلیل نمود.
الغرض:
در چند روز اخیر متاسفانە نزدیک بە 170 هکتار از جنگلهای #مریوان تا این لحظە دچار آتش سوزی شدە، مطابق انتظار و البتە همچون روال سنوات گذشتە نیروهای مردمی در کنار ادارات دخیل، با گذشتن از جان خویش مشغول مهار آتش هستند.
اما در این میان عکس کودکی تشنە کە آثار خستگی و فشار ناشی از تلاش برای مهار آتش در او نمایان است بە صورت وسیعی توسط کاربران فضای مجازی، بە نمادی از شجاعت و از خودگذشتگی کودک کورد برای مهار آتش سوزی تبدیل شدە است.
هرچند نمیتوان منکر اهمیت و لزوم مردمی و همگانی شدن حفاظت از #محیط_زیست شد، اما واقعیت آن است مواجە با حوادثی همچون آتش سوزی بیشتر از احساس و تعلق خاطر نیازمند مهارت، تجربە و از همە مهمتر امکانات می باشد و شجاعت بە تنهایی نە تنها در بسیاری از مواقع کارساز نیست بلکە بارها شاهد آن بودیم کە بە بحران دیگری تبدیل شدە است. لذا در کنار احترام بە شجاعت و طبیعت دوستیی تمامی نوجوانی کە درگیر حوادثی اینچنینی هستند آنچە کە باید برجستە شود این است کە در وهلە اول کودکان این دیار همچون کودکان هر سرزمین دیگری برابر تمامی قوانین و میثاق نامەهای مربوط بە حقوق کودکان، حقشان مواجە و درگیر شدن با چنین فجایعی نیست لذا خطاب بە تمامی کسانی کە این عکس را بە نماد شجاعت تبدیل کردەاند باید گفت این عکس بیشتر از هر چیزی نمادی از بی برنامەگی، نبود امکانات، کمبود نیروهای با تجربە است لذا آنچە کە ضروریست برجستە و بە خواست عمومی تبدیل شود لزوم تجهیز ادارات دخیل بە امکانات بروز و مدرن است نە عادی سازی حضور کودکان...
متاسفانە بسیاری از ادارات تجهیزاتشان در حد یک دهیاری است و در اکثر آتش سوزی ها فارغ از شدت آن بە جای بهرەگیری از امکانات مدرن بە مردم و جوانانی پناە میبرند کە امکاناتشان در حد چندشاخە بریدە شدە برای مهار آتش و یک دنیا شرافت و شجاعت است.
/channel/gharibsajadi62/709
https://www.instagram.com/p/CvApr-_xbmk/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
"اندر احوال مدیران و ملانصرالدین"
✍️سید غریب سجادی
#دورکیم #جامعە_شناس شهیر #فرانسوی در توضیح تفاوت جوامع #مدرن و #سنتی با زبانی سادە و قابل فهم، ویژگی مهم جوامع مدرن و توسعە یافتە را نهادینە شدن تقسیم کار و وظایف میداند بە نحوی کە هر کسی بر اساس علم، توانایی و تخصص مشغول کار و فعالیت خویش است در این میان مبنای پذیرش و تقسیم مسولیتها مخصوصا پستهای کلیدی و مدیریتی هم بر اساس توانایی است یعنی اینگونە نیست کە اگر شما در ستاد تبلیغاتی رئیس جمهور منتخب خودی نشان دادە باشی و یا هم روستایی فلان مدیر باشی دیگر نانت در روغن باشد و حتی اگر بلد هم نباشی یک نانوایی را ادارە کنی بە راحتی عالی ترین جایگاەها را بە دست بیاوری ... از نگاە دورکیم این شیوەی تقسیم کار در جوامع مدرن بە افزایش کارایی، پیشرفت و توسعە اقتصادی و علمی منجر میشود، همچنین از لحاظ سیاسی و اجتماعی باعث میشود تا افراد جامعە همچون حلقەهای زنجیر بە همدیگر وابستە شدە و در نهایت بە حفظ انسجام سیاسی و اجتماعی کمک میکند.
اما در مقابل در جوامع سنتی رابطە و ارادت مقدم بر توانایی، تخصص و دانایی ست و حلقەهای ارتباطی و محفلی بسیار با ارزشتر از علم و شایستگی ست... در نتیجە این رویکرد اکثر افرادی کە جایگاە، مقام و مسولیتی کسب میکنند این جایگاە را نە مدیون توانایی و علم و دانش خویش بلکە مدیون روابط سنتی و ریش سفیدانە و عقیدتی هستند... نتیجە تاسف بار این نوع نگاە بە ساختار مدیریت تصمیم های فاجعە بار برای مردم از یک طرف و در طرف دیگر مشغول شدن مدیران ارشد بە امورات جزئی وبی ارزشی ست کە بعضا از عهدە یک کارشناس سادە و بی سواد هم بر می آید اما چون اساسا بسیاری از این مدیران یاد نگرفتن بزرگ فکر کنند و کارهای مهمی کە وظیفە آنهاست را انجام دهند برای خالی نبودن عریضە بە امورات کوچک و بی ارزشی همچون کنترل ساعت ورود و خروج پرسنل، میزان استفادە از سیستم های گرمایشی و سرمایشی، کم و زیاد کردن ساعت اضافە کار، نوع پوشش و ... مشغول می شوند تا بە نحوی ثابت کنند مدیر هستند بە عنوان مثال در شرایطی کە فقر، بیکاری، تورم، فلاکت ، مهاجرت، خانە بدوشی و... مردم را جان بە لب کردە طی چند ماە اخیر مهمترین دغدغە بسیاری از آقایان ساعت شروع بکار ادارات و زمان اتمام آن است!!
این نوع رفتارهای بی ثمر تداعی کنندە رفتار ملا نصرالدین با همسرش است آنجا کە می گویند:
#ملانصرالدین دائم زنش رو کتک میزد، گفتن این بدبخت که کاری نمیکنه چرا کتکش میزنی؟ گفت: براش کفش و لباس که نمیخرم، مسافرت نمیبرم، خرجی خونه نمیدم و...قرار باشه کتکش هم نزنم از کجا بفهمه شوهرشم؟
https://www.instagram.com/p/CtrxW9uRalw/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
رامکە...
در قدیم مرغهایی کە در لانە تخم نمی گذاشتند با ترفند بسیار سادە و اغوا کنندە آنها را وادار می کردند مثل یک مرغ مودب و مثل بچەی آدم در لانە تخم عزیزشان را بگذارند... صاحب مرغ یک تخم در لانە میگذاشت تا مرغ تحریک شود هم تخم بیشتری بگذارد هم از تخم گذاری در خارج از لانە دست بکشد...در زبان کوردی بە این تخمی که زیر مرغ میگذارند تا تخم بگذارد "ڕامکە"، یا "ڕاوکە" و در زبان هورامی "ڕامە" می گویند. رامکە برای مرغ هیچ منفعتی ندارد و تنها ابزار رام کردن، فریب و وسیلەی برای اطاعت محض و البتە خوش خدمتی بیشتر است...
اگر خوب بە رامکە، اهداف و رفتار پشت این عمل دقت کنیم خواهیم دید رامکە تنها یک کلمە و رفتاری در مرغداری سنتی نیست چرا کە رامکە بە تنهایی توانایی تحلیل رفتار بسیاری از مرغ صفتان بی خرد را دارد... اگر بە اطرافمان خوب دقت کنیم کم نیستند افرادی کە برای چیزهای کم ارزشتر از رامکە و صرفا برای خوش خدمتی شبانە روز مشغول تخم گذاری هستند تا دو روز بیشتر بە تخم گذاریشان ادامە دهند...بعضی وقتها این افراد چنان در پست و جایگاە و مقامشان غرق می شوند کە هیچ سنی برای دست کشیدن از کارشان هم قابل تصور نیست و بە هزار و یک قانون متوصل میشوند تا ادامە دهند مسیر بی ارزش بودنشان را...
https://www.instagram.com/p/CtUNpCirb1l/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
سرنوشت فرماندەی شاعر
✍️ سید غریب سجادی
نواحی غرب #ایران هموارە محل منازعات سیاسی بین دولتهای ایران و #عثمانی بودە است، اوج این رویاروئیها دورە نادرشاە است، جدای از اینکە این نواحی محل درگیری بود، #نادرشاە از سربازان و فرماندهان بومی منطقە در نبردهای خود استفادە میکرد.
در این میان سرنوشت یکی از فرماندهان سپاه نادر سرنوشت عجیب و البتە دردناک است. فرماندەای کە شهرە بود بە شجاعت، وطن دوستی و عشق بە نادر! بە نحوی کە در بسیاری از فتوحات در کنارش بود، اما بر اثر اشتباهی کە در یکی از جنگها مرتکب شد خشم #شاە دامنش را گرفت اما این خشم سرآغازی شد برای تحول و زندگی جدید بە نحوی کە بعدها یکی از بزرگترین شاعران #کردستان و #هورامان شد. او #الماس_خان_کندولەای بود، #کندوله یکی از روستاهای هورامی زبان است کە شاعران برجسته هورامی و فارسی گوی زیادی از آنجا برخاستەاند که از آن جمله الماسخان است هرچند باور عدەای بر این است خانوادە الماس خان اصالتا اهل روستای #پالنگان #کامیاران هستند اما الماس خان در سال ۱۷۰۶ میلادی در روستای کندوله در منطقۀ #دینور #کرمانشاه به دنیا آمد.
وی بە دلیل علاقە و روحیە مبارزەجوئی قبل اینکە شاعر نامی هورامی لقب بگیرد در دوران نادر به فرماندهی تیپ #سنندج یا همان فوج #کردستان سپاه نادری رسید کە توسط حکومت #اردلان تشکیل شدە بود.
محمد علی سلطانی در کتابش درباره الماسخان مینویسد که " میرزا الماسخان... فرماندهی تیپ سنندج (تیپ اردلان) را در سپاه نادر شاە بر عهده داشت. الماس در جنگی که در 7 ماه صفر سال 1146هـ.ق بین سپاه نادر و توپال عثمان پاشا روی داد، شرکت داشت. سپاه نادر در این نبرد شکست خورد و ظاهراً عقب نشینی بی موقع الماسخان یکی از دلایل این شکست بود" در این جنگ نادر از اسب بە زمین می افتد و بە گمان الماس خان کشتە شدە و بە سپاهیان تحت امرش دستور عقب نشینی می دهد، این تصمیم اشتباە الماس خان سپاە نادر را دچار آشفتگی میکند و شکست می خورند، این اتفاق کافی بود تا نادر فرماندە مورد علاقە خود را از سپاهش خلع کند؛ و بە تعبیری دستور اخته شدنش را هم صادر کرد. (هرچند این رفتار نادر از علاقە فرماندە بە وی نکاست و بعدها کتاب جنگنامە نادر را نوشت کە بە همت مظهر ادوای چاپ شدە است).
الماسخان پس از این حادثە بە کندوله برگشت و در انزوا زندگی خود را وقف #ادبیات و موسیقی کرد. جدای از شعر در #تنبور_نوازی بە شهرت رسید.
از جمله آثار او میتوان بە شاهنامه کردی، خورشید و خرامان، هفتلشکر، موش و گربه، شیرین و فرهاد و نادرنامه، اشارە کرد کە همگی بە زبان هورامی سرودە شدەاند.
/channel/kurdokurdistan
یک کلمه...
✍غریب سجادی
رویاروئی فکری ایرانیان با #مدرنیته غربی در طول دو قرن اخیر داستانی غریب و پر از تلاطم است. نوع مواجه و برداشت #ایرانیان از معنا و مفهوم مدرنیته از یک طرف و سرنوشت دراماتیک بسیاری از #روشنفکران و منتقدان سیاسی از طرف دیگر، داستان این رویاروئی را سرشار از بهت و شگفتی نموده است.
در این میان سرنوشت یکی از اولین روشنفکران ایرانی به نام میرزا یوسفخان مستشارالدوله سرنوشتیست دردناک و پر از حسرت...
مستشارالدوله از معدود ایرانیانی بود که در برخورد با تمدن غرب علاوه بر جنبههای تکنولوژیک به جنبههای رهائی بخش و #دموکراتیک آن همچون #قانون ، #حقوق_بشر و... توجه نمود. وی دو سال در #پاریس مستشار بود و در آنجا تحت تاثیر انقلاب #فرانسه و اعلامیه حقوق بشر آن؛ در سال ۱۲۴۸ هجری شمسی مصادف با ۱۸۶۹م رسالهای تحت عنوان #یک_کلمه را نوشت.
او در این رساله بر این باور است که: "آن کلمه واحدهای که زیربنای توسعه غربیان شده است، «قانون» است". وی با انتقاد از نوع برداشت تک بعدی و مادی گرایانه از غرب توسط برخی نویسندگان مینویسد:
"نویسندگان ما، بیشتر از تاریخ و صنایع فرنگستان، مانند: تلگراف، کشتیها و عرادههای بخار و آلات حربیه که دستاورد هستند، نه پیش زمینهها و مقدمهها، تعریف میکنند، ولی از بنیان و اصول عمل اداره آنها غفلت میورزند و به راز و رمز این شکوفایی و پیشرفت نائل نمیشوند."
وی در این رساله بر آن است تا با آوردن استدلال نشان دهد که قانون با آیههای #قرآن و احادیث و...منافاتی ندارد و در بازگشت به ایران سعی کرد #مظفرالدین_شاه که هنوز ولیعهد #ناصرالدین_شاه #قاجار بود را از وضعیت بی قانونی و استبداد مملکت آگاه کند و در ادامه نسخهای از رساله خود را برای ناصرالدین شاه فرستاد.
سخنان مستشارالدوله سبب عصبانیت و آشفتگی ناصرالدین شاه شد. "پس نویسنده گرفتار همان سرنوشتی شد که دامنگیر همهٔ آزادیخواهان آن زمان بود. او را به فرمان شاه در اواسط ۱۲۷۰ شمسی در عمارت رکنیه #قزوین به زنجیر کشیدند و زندانی کردند. وی در زندان تنها بود و اجازهٔ ملاقات با احدی، حتی با سایر محبوسان قزوین را نداشت.".
اما آنچه که سرنوشت وی را دردناکتر کرد این بود که شکنجهگر او موظف بود که او را با کتاب "یک کلمه" کتک بزند.
شکنجهگر "آنقدر کتاب «یک کلمه» را بر سر میرزا یوسف خان مستشارالدوله کوبید که کور شد و در همان حال در گوشۀ زندان، در سال ۱۲۷۴ شمسی در نهایت غربت درگذشت".
افسوس بعد از ۱۵۰ سال در این دیار هنوز اهمیت کلام و توصیه نویسنده رساله یک کلمه فهم و درک نشده است!
https://www.instagram.com/p/CofA-IjK1_O/?igshid=MDJmNzVkMjY=
"زلزله و انسان خردمند"
✍#غریب_سجادی
۱: اگر زمانی "آسمان" و آنچه در آن میگذشت به معمای بزرگ زندگی بشر و محور رایزنیها و و محرک تخیلات و ریشهی اسطورهزائیهایش بود امروز "زمین" و آنچه که در آن میگذرد و گذشته است کانون این توجه است.
انسان همواره در طول تاریخ بر آن بوده تا بر تکیه بر خرافات؛ اسطوره؛ دین و... پاسخی برای پدیدههای "زیست جهان"ی که در آن زندگی میکند پیدا کند، مخصوصا واقعهی ترسناک و رمز آلودی همچون #زلزله همیشه مورد توجه انسان بوده چرا که خارج از اراده بشری بوده و تبعاتش هولناک...
هندوها بر این باور بودند که هشت فیل نیرومند زمین را بر پشت خود حمل میکنند. زمانی که یکی از این فیلها خسته میشود سرش را تکان میدهد و به این ترتیب زلزله به وقوع میپیوندد.
یونانیان باستان #پوزئیدون خداوند آبها و دریاها و یکی از دوازده ایزد قله اُلمپ را مسئول زمینلرزه در سطح زمین میدانند. او میتواند با نیزه سه شاخه خود به زمین ضربه بزند و سبب پدید آمدن زلزله گردد.
مردم #ایران بر این باور بودند که زلزله با موقعیت شاخ گاوی که زمین را به دوش میکشد بستگی دارد. این گاو بر روی یک ماهی بزرگ در دریا زندگی میکند و زمانی که خسته میشود و یا پلیدی گیتی را در برمیگیرد گاو ناشکیبایی کرده و زمین را از یک شاخ خود به شاخ دیگر منتقل میکند و زمین در اثر این انتقال میلرزد.
در افسانههای مردم #ژاپن یک گربهماهی غولپیکر در گِلهای زیرزمینی جزایر ژاپن زندگی میکند و فقط "خدای کاشیما" میتواند "نامازو" را از حرکت بازدارد. #کاشیما که در افسانههای ژاپنی الهه رعد و برق و شمشیر خدا بر روی زمین است با کمک سنگهای سنگین گربهماهی را به پایههای زمین فشار میدهد و زمانی که این الهه دچار سهلانگاری یا خستگی شود نامازو با دم خود به زمین ضربه میزند و سبب بروز زمینلرزه میشود.
و...
۲: اما با فرار رسیدن عصر #مدرنیته انسان غربی کوشید برای توضیح پدیدهها به جای چنگ زدن به خرافات و اسطورهها دستاویزی در عقل بجوید. به عبارت دیگر مدرنیته برای تثبیت خود به تنها مرجعیت قابل اعتماد که همان خرد بشری بود توسل جست و به نام "روشنگری" کوشید دست سنت، افسانه، اسطوره و حتی دین را در امور، بی مقدار جلوه دهد و بر آن غلبه کند. از زمان #دکارت به بعد فلسفه مدرن نقطه تمرکزش را متوجه خودآگاهی و ذهن کرد. انسان مدرن با تکیه بر #عقل بر روی آیینه خم شده تا نقش و تصویر خود را به عنوان "فاعل شناسا" مشاهده کند و این امر سر آغازی جدیدی بود برای اتکا به عقل و خرد بشری برای تمشیت امور و شکل گیری ذهنیت مدرنی که به تعبیر #هابرماس این ذهنیت توانست عرصه تجربهی روزانه دنیائی که ما در آن زندگی میکنیم را از پایه متافیزیکی و دینی جدا کند.
تداوم این رویکر و باور به خرد و عقلانیت در نهایت منجر به توانمندی انسان در مقابل طبیعت، جامعه و دولت شد. فن آوری و #تکنولوژی مدرن زیربنای قدرتمندی انسان در برابر طبیعت را به وجود آورد و #حقوق-شهروندی زیربنای قدرتمندی انسان در مقابل جامعه و دولت را فراهم کرد.
از همین رو دیری نپائید که نوع نگاه به جهان و انسان و اهمیت عقل و خرد بشری مبنائی شد برای تقسیم جوامع به مدرن و عقب مانده...
۳: زلزلههای ویرانگری که هر از گاهی دامن مردم خاورمیانه و بسیاری دیگر از کشورها را میگیرد وجه مشترک بسیاری از این زمین لرزها برای کشورهای توسعه نیافته ویرانگری محض است و اما در مقابل کشورهائی زلزله خیز توسعه یافته همچون ژاپن، زمین لرزههای بالای ۸ ریشتر هم بعضا به امری عادی برایشان تبدیل شده است چرا که ژاپن دیگر زلزله را ناشی از فشار گربه ماهی غول پیکر و یا خشم خدایان به خاطر پلیدی و بی حجابی نمیداند بلکه توجیه علمی برای آن پیدا کرده و از همه مهمتر به جای آنکه تکنولوژی را ابزاری برای تسلط صرف و سرکوب مردم و وسیلهای برای تجاوز به آزادی درونی آنها تبدیل کند توانسته آن را به خدمت مردمان و توسعه کشورش در بیاورد تا بر طبیعت مسلط شود برای رسیدن به یک وضعیت بهتر...
هر چند در مقابل در کشورهای توسعه نیافته دیگر کسی زلزله را با شاخ گاو، دم اسب و خرطوم فیل توضیح نمیدهد اما واقعیت آن است که علی رغم تکرار این وقایع و فاجعههایش، مهمترین امر غایب در فرایند تصمیم گیری و مدیریت بلایای طبیعی در سطح خرد و کلان به حاشیه رفتن عقلانیت، علم، تکنولوژی و فن آوری است و تا زمانی که این سیکل ادامه داشته باشد هر از گاهی باید خود را برای سرودن مرثیه جدید برای فاجعههای تکراری آماده کنیم.
@gharibsajadi62
🔺زلزله ای علیه مرزهای سیاسی و تمامیت ارضی
زلزله مرز نمی شناسد. شاید تنها پدیده ی طبیعی که مرزهای قراردادی را در می نوردد.
زلزله ی 7/8 ریشتری بامداد امروز نمونه ای از نقض گسترده ی تمامیت ارضی توسط نیروهای سرکش طبیعت است.
ویرانی گسترده ای که در چند کشور و اقلیم مجزا ببار آورده، مانع " ملی کردن " نام آن می شود.
وحشت مهمان چند کشور شده و شمار زیادی در ترکیه و سوریه کشته شده اند.
کشته هایی از ترک ها، کردها و عرب ها!
نقشه ی ویرانی هم فراتر از ایدئولوژی ها و آرمان های سیاسی است:
از دیاربکر پایتخت ملی گرایی کردی تا غازی انتب; نماد ایستادگی و قهرمانی ترک ها در جنگ استقلال و تا حلب و حما و لاذقیه که روزگاری خاستگاه کادرهای حزب بعث و اخوان المسلمین بودند.
زلزله ی خاورمیانه نامی برازنده تر برای آن است.
اما آیا ذهنیت های زنگار زده و متصلب را هم به لرزه در آورده؟ زمامداران تنگ چشم ظلوم و عنود را بر سر عقل آورده؟
شک دارم! اردوغان هم اکنون به فکر دوختن کیسه رای برای انتخابات اردیبهشت از آوارهای آن است.
بشار در اندیشه ی حیف و میل و مصادره ی کمک های بین المللی است.
کردهای بی دولت را نمی دانم...
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
"چوب لای چرخ و پیشرفت ما"
✍✍سید غریب سجادی
در زمان #ناصرالدین_شاه در حوالی سال ۱۸۸۳ میلادی یعنی ۱۳۹ سال قبل خط #راه_آهنی به طول ۹ کیلومتر بین #تهران و شهر #ری ساخته شد، تنها ماشین دودی این خط دو ایستگاه داشت. نقطه آغاز این خط نزدیک میدان قیام در تهران و نقطه پایانی جلوی در حرم #شاه_عبدالعظیم بود. ماشین دودی فعال در این خط هر از گاهی از کار میافتاد و اسباب خندهی خاص و عام شده بود، بعدها رفتاری که با ماشین میشد ضرب المثلی شد. در آن زمان رسم بر این بود در آغاز هر بار به هنگام راه افتادن ماشین دودی، بچهها و بیکارهها در ایستگاه" گارد ماشین" جمع میشدند و همینکه ماشین دودی که خودش با زحمت روشن میشد و راه میافتاد، شروع به سنگ و چوب پرانی به آن میکردند و بعضا مانع حرکتش میشدند و همین مسئله باعث شد در ایران این ضرب المثل ساخته شود که بگویند: "کار در ایران مثل ماشین میماند. تا ایستاده کسی با آن کار ندارد ولی همینکه حرکت کرد همه به آن سنگ میپرانند و چوب لای چرخش میگذارند"!!
از آن زمان به بعد این جمله ورد زبان دولت مردان قاجار شد و واقعا باور کرده بودند که کشور در مسیر توسعه قرار گرفته و بدخواهان نمیگذارند.
البته کار به همین مقطع ختم نشد از آن زمان تا کنون، این ضربالمثل بیشتر از هر امر دیگری برای مسولین مملکت کاربرد اقتصادی و سیاسی پیدا کرده و به طوری که هر زمان دولت مردان نمیخواهند ضعفهای خود را قبول کنند چنگ به این ضرب المثل میزنند و از قطار توسعه دم میزنند.
این روزها هم در طول دو ماه اخیر که بخش قابل توجهی از مردم به شیوههای مختلف اعتراض خود را نسبت به وضعیت مملکت علنی کردهاند آنچه که از زبان مسولین در باب دلایل و چرائی اوضاع شنیده میشود خلاصه و جان کلامش آن است که: ماشین و قطار توسعه و پیشرفت و رفاه آنچنان به سرعت جلو میرود که تمام دنیا و بدخواهان احساس خطر کرده و در نتیجه قبل از آنکه مشت آخر بر پیکر نحیف #آمریکا به عنوان آخرین رقیب ما وارد شود میخواهند چوب لای چرخ این ماشین بگذارند و مانع حرکتش شوند.
واقعیت آن است فارغ از هر امر دیگری بیان این تحلیلها بیش از هر چیزی نشان از عدم فهم جهان پیرامون و مشکلات و خواستههای مردم؛ ضعفهای سیاستگذاری و عدم درک مفهوم توسعه در دنیای کنونی دارد.
اگر مستوفیالممالک صدراعظم هم در آن مقطع درک میکرد که تفاوت ایران با اروپای آن زمان که ۳۵۹ هزار کیلومتر راهآهن داشت یعنی چه! هرگز به ۹ کیلومتر خط راهآهن پایتخت که تنها ماشین دودی آن هم درست کار نمیکرد افتخار نمیکرد و اسم آن را پیشرف نمیگذاشت که حسودان چوب لای چرخش بگذارند!
@gharibsajadi62
"بە نام فرهنگ و بە کام سیاست"
✍️غریب سجادی
1: تقریبا چند سالی رسم است کە هر از گاهی در یکی از روستاها و شهرهای #کردستان جشنوارەهایی تحت عنوان گردو، توت فرنگی، انگور سیاە و سفید، کشمش، انار، توت سفید، توت نیمە قرمز، شاە توت، پیاز، کدو و... برگزار می شود و اگر با همین دست و فرمان جلو برویم قطعا در آیندە شاهد برگزاری جشنوارە بین المللی کلانە، ریواس، کنگر، ترخینە نیز خواهیم بود.
جشنوارەهایی کە در آن تنها جا و عنوان برنامە تغییر میکند وگرنە در تمامی آنها شاهد سیکل تکراری از محتوای برنامەها و افراد شرکت کنندە هستیم.
برای درک هدفی کە این نوشتار دنبال میکند جا دارد نظری کوتاە بر نگاه جامعە شناسان و فیلسوفان مکتب #فرانکفورت به مقولە فرهنگ بیاندازیم
2: یکی از مهمترین مکاتب فکری در حوزە #جامعە_شناسی کە #فرهنگ کانون مباحث آنهاست مکتب فرانکفورت است. "آنها با وارونە ساختن تاکید مارکسیستهای سنتی، از توجە بە مبانی اقتصادی رویگردان شدن و بە بررسی روساخت و فرهنگ روی آوردند". جان کلام آنها در این حوزە این بود کە:
"سرچشمە سرکوب درجوامع را در فرهنگ باید جستجو کرد نە در #اقتصاد " از همین رو بیشترین توجە آنها معطوف بە فرهنگ است. بە عنوان مثال #آدورنو با طرح مفهوم #صنعت_فرهنگ توضیح می دهد کە چگونە دولت مردان از طریق مراکز تولید محصولات فرهنگی برای تداوم #قدرت و سلطه خود بە ساخت #فرهنگ_تودەای روی می آورند. فرهنگی کە جزء سرگرمی و پایین آوردن سطح درک عمومی و در نهایت همانند سازی فرهنگی هدف دیگری ندارد. بە تعبیر دیگر صنعت فرهنگ بی سرو صدا "انسانهای سرسپردە" به وجود می آورد.
#هابرماس نیز یکی از انتقادهایش بە این نوع فرهنگ تلاش برای " #مشروع_سازی " است تا در سایە آن نظامهای سیاسی در هالەای از " رمز و راز" پوشاندە شوند، تا کسی پی نبرد در پشت پردە چە اتفاقی می افتد.
در یک کلام صنعت فرهنگ کە از طریق برنامەهای سرگرم کنندە وبی محتوا ساختە می شود بە دلیل دروغین بودن آن و بە دلیل تاثیر ساکت کنندە و سرکوبگرانەای کە بر مردم دارد نگران کنندە است.
3: حال اگر با همین رویکرد بە نقد این گونە جشنوارەها بپردازیم خواهیم دید کە بسیاری ازاین برنامەها نە تنها ریشە تاریخی و فرهنگی ندارند بلکە اساسا هیچ کمکی بە ترویج فرهنگ و شناخت تاریخ مردمان کردستان نکردە، و دریک کلام دروغین هستند، و تصویر ارائە شدە از زندگی این مردمان کە همگی "چوپی کشان" مشغول شادی و بزم هستند با تصویر واقعی، مشکلات و رنج های آنها مناسبت ندارد. در نتیجە مسولین بە جای پاسخ دادن بە اینکە چرا استان #کردستان هموارە در تورم، گرانی، بیکاری، شاخص فلاکت، نرخ طلاق، خودکشی، توسعە نیافتگی و... جزو استانهای اول است ساعتها در مورد دستاوردهای جشنوارە "کشمش" سخنرانی میکنند و هر سال با افتخار از افزایش میزان تعداد "چوپی کشها" سخن ها میگویند! و توضیحی نمیدهند آیا واقعا کار فرهنگی یعنی همین و تمام؟ آیا زبان، ادبیات، مذهب، آداب، جشنهای کهن و ریشە دار جزء فرهنگ این مردم نیستند؟ اگر هستند چرا برای حفظ مثلا زبان مردمان این دیار اندازە جشنوارە "توت سفید" اهتمام بە خرج نمی دهند!
و جالب اینکە در این جشنوارەها تنها چیزی کە بە آن توجە نمیشود مشکلات و دغدغەهای کشاورزان میباشد برای همین بە جای توجە بە مشکلاتی همچون صعب العبور بودن جادەهای دسترسی، نبود امکانات کشاورزی، نبود کارخانەهای مرتبط و در یک کلام توسعە نیافتگی کشاورزی هموارە "جمع کردن مردم " و "هەلپەرکی" و البتە پرکردن کارنامە سیاسی دولتمردان در کانون توجە است.
@gharibsajadi62
دست های به هم پیوسته یا گورهای مشترک؟
✍✍غریب سجادی
١: حدود 5 قرن پیش #مارتین_لوتر کشیش مسیحی کە از جهل #مسیحیان و نیرنگ کشیشان بە ستوه آمدە بود با خرید شش دانگ عرصه و اعیان جهنم به قیمت سە سکە از کشیش اعظم، به میدان شهر رفت و فریاد زد ای مردم من تمام جهنم رو خریدم این هم سند آن است، از این بعد درهای جهنم بە روی شما بسته شدە و دیگر لازم نیست بهشت را بخرید چون من هیچ کسی را داخل جهنم راه نمیدهم...! از آن تاریخ بە بعد یکی از دلمشغولی های انسان خردمند تلاش برای گشودن درهای بهشت از راە بستن درهای جهنم در سایه اتکا بە خرد و اندیشە بود...
2: انسان مدرن با پیشگامی فیلسوفان و متجددان برای رهایی از دوره تاریخی تاریک هزارە سال قرون وسطی، کە "تنها دریچه قابل اتکای فهم دنیا را دین می دانست"، بر اندیشه و خرد بشر تاکید کردند تا بلکە بتوانند این بار برای فهم جهان و سامان دادن بە آن از مهمترین ویژگی انسان یعنی اتکا بە #خرد بهره بگیرند و در این میان خرد تکنولوژیک و مظاهر آن بە ویژگی اصلی انسان تبدیل شد تا با اتکا بە علم و دانش بشری زندگی را سامان ببخشند آرزویی کە دیر نپائید در عرصەهای مختلف بە واقعیت تبدیل شد...
٣: اما وقوع جنگهای جهانی اول و دوم بین مدرن ترین کشورهای دنیا بە دلیل وجود مدرنترین و پیشرفتە ترین سلاح های جنگی، زنگ خطر بقای نوع بشر را به صدا در آورد، این بار دیگر صرفا موضوع و مسئلە اصلی این نبود کە دریچە فهم دنیا دین است یا خرد؟ بلکە یافتن راهی برای بقای نوع بشر بە مهمترین دلمشغولی اندیشمندان تبدیل شد! تا شاید قبل از غرق شدن تمدن بشری در جهنم خود ساختە راهی برای رهایی پیدا بکنند! در این میان هنوز اتکا بە خرد و اندیشە در کانون توجە بود اما این بار توجە بیشتر به "خرد دموکراتیک" به عنوان بازوی اصلی #مدرنیتە مورد تاکید قرار گرفت تا شاید در سایه توسعە دموکراسی، دولتهای دموکراتیک، سازمانها و نهادهای مدافع حقوق بشر، نهادهای مدنی و... صلح و دوستی دنیا را فرا بگیرد. اما علی رغم موفقیتهای نسبی به قول #باومن خیلی زود ثابت شد جهان امروز، جهان ناپایداری وضعیتها و فروپاشی باورها، خواستها و تلاشها و وعدههای زندگی بهتر است...بە عقیده او با بررسی اوضاع حاکم بر جهان دیگر "روایتهای بزرگ برآمده از دل مدرنیته رنگ باختهاند، دولتها کارآمدی لازم را ندارند و روشنفکرانی کە زمانی درهای جهنم را برای هدایت مردم بە بهشت می بستند، دیگر نقش رهبری شان را ازدست دادهاند و دیگر نقشی در تغییر مسیر توده های اجتماعی (و دولتها) ندارند" و در یک کلام "در عصری قرار گرفتهایم که انسان ها پس از قرن ها تلاش برای دست یابی به تمدن، صلح، آرامش و رفاه که همواره دولتها وعده آن را دادهاند، در عمل مردم چیزی که با آن روبرو شدهاند، قبیله گرایی بی حد، نژادپرستی دامنه دار، خشونت لجام گسیخته، نابرابری، جنگ، تباهی، تنهائی و خودخواهی فزاینده انسانها بوده است."
4: بە عقیدە "باومن" در این آشفتەبازار تنها با بازنگری، اندیشیدن از نو و عمیق شدن منتقدانه در همهی وضعیت هاست که می توان دوران زشت و نومیدانهای که در آن هستیم را فراموش کنیم و به آرمانها و ارزشهایی بازگردیم که از ما ستانده شدهاند. باومن علی رغم آمار وحشتناک جنگ و خشونت، هنوز اعتقاد راسخ دارد که باید به بازگشت پذیری خیرخواهی در جهان ایمان داشت و رسیدن بە «جامعەای آزادتر، برابرتر، دموکراتیک تر و زیست پذیرتر» یک امکان است که باید بر سر آن بایستیم.
در نهایت در این دوران سرشار از خشونت کە هر کسی بە دلخواه خویش ضربەای بر گوشەای از طبل جنگ و خشونت میزند و در این دورانی کە دیگر "مارتین لوتری" نیست تا با بستن درهای جهنم بشر را بە سوی درهای بهشت هدایت کند بە عقیدە "باومن" تنها دو راه پیش روست: یا باید تمام جهان در اتحادی ژرف به سوی خیر نظر کنند و یا همدست شر شده و با مرگ انسان و جهان به تمدن بشری پایان دهند.
بە عبارتی دیگر:
"دست های به هم پیوسته یا گورهای مشترک"
@gharibsajadi62
می دانی حارصه چیست؟ یک کلمه عربی است از خانواده حرص، حارص، احتراص. می دانی که شتر آنقدر صبور و پر طاقت است که می تواند سه هفته بدون آب و غذا در بیابان راه برود و راه برود. دربیابان خارهایی هست که شترها بسیار دوست دارند. هر جا این خار را ببینند با دندان آن را می کَنند و شروع به جویدن می کنند. وقتی این خار با مزه شور خون آغشته می شود، شترها لذت بیشتری می برند. هر چه بیشتر می خورند، خون بیشتری می ریزد و هر چه خون بیشتر می شود، شتر بیشتر و بیشتر از این خار می خورد. گویی که دیگر از خون خود سیر نمی شود. اگر مانعش نشوند شتر از شدت خونریزی خواهد مرد. این یعنی حارصه. این رسم تمام خاورمیانه است پسرم. انسان هایش در طول تاریخ یکدیگر را کشته اند و کشته اند بی آنکه متوجه باشند که در حال ریختن خون خود هستند. از طعم خون خود مست می شوند"
برگرفته از "رمان: بی قراری "
پ.ن: این متن را زمانی کە طالبان کنترل افغانستان را در دست گرفت درج کردم...هیچ متن و تحلیلی نمیتوان عمق فاجعە و آنچە کە این روزها در خاورمیانە نفرینە شدە میگذرد را بهتر از این متن ترسیم کند...
وجود این همه انسان تشنه بە خون یگدیگر فاجعەست...
@gharibsajadi62
قدرت...امنیت...آزادی
✍️غریب سجادی
تاریخ سیاسی جوامع سرشار از جدال حاکمان قدرت طلب از یک طرف و معترضان وضع مستقر در طرف دیگر است. حاکمانی کە دنبال بقا هستند و معترضانی کە سودای #آزادی در سر دارند. در این میان هموارە #دولتمردان بە بهانە آنچە سامان بخشیدن بە #نظم_سیاسی و اجتماعی و بە عبارتی آنچە کە #امنیت میخوانند بە خود اجازە دادەاند کە تا از تمامی ابزارهای #قدرت استفادە کنند و در این کشاکش آنچە کە هموارە سرش بی کلاه ماندە آزادیست...جالب آن است کە درهیچ برهەای از تاریخ نمیتوان مصداقی از نظم سیاسی باثباتی ذکر کرد کە در آن با اتکای صرف حاکمان بە #قدرت_عریان ، نظم سیاسی و نظم اجتماعی بە حیات خود ادامە دادە باشد... جالبتر آنکە حتی اندیشمندی همچون #ماکیاولی کە با اندیشه سیاسی اقتدارگرایانەاش، پدر معنوی #اقتدارگرایان است دوام و قوام قدرت و امنیت را در پرتو توجە بە #آزادی_بیان و #آزادی_اندیشە میداند موضوعی کە هرگز بە جنبەهای واقگرایانە و اثرات مثبت آن توجە نشدە است، ماکیاولی در کتاب #گفتارها (برخلاف کتاب #شهریار کە در آن در پی پاسخ بە این پرسش است کە چگونە میشود قدرت را بە دست آورد؟ و در پاسخ شرم آورترین سیاستها را مجاز میشمارد) در صدد پاسخ بە این دو پرسش است: چگونە می شود قدرت را حفظ کرد؟ و به چه ترتیب می توان جلوی از دست رفتن قدرت را گرفت؟
جان کلام او این است: بقا و دوام قدرت به هیچ وجه با زور ممکن نیست و تنها با #آزادی_سیاسی و #مشارکت #شهروندان است که می تواند تداوم و بقای یک #دولت را تضمین کند.
الغرض: آنچە کە این روزها در کشور بە بهانە نظم بخشیدن بە سامان اجتماعی و سیاسی شاهد آن هستیم گویای نظامی از تصمیم گیری است کە در آن عدەای گویا هنوز در پی پاسخ بەاین پرسش هستند کە: چگونه می توان قدرت را به دست آورد؟ از همین رو مجوز هرگونە رفتاری را برای خود مشروع میدانند و برآنند تا تمامی عرصەهای علمی، سیاسی، هنری، فرهنگی، اقتصادی و... را بە تسخیر خود در آورند! و در همین راستا قصابشان نان می پزد و نانوایشان گوشت میفروشد، مداحشان استاد دانشگاە و...
@gharibsajadi62
#علاءالدین_سجادی در کتاب " #رشتەی_مروارید " نقل می کند کە:
سید حسین نامی اهل #سنندج کە بە طور مادرزاد از نعمت بینایی محروم بود روزی گذرش بە منطقە #موکریان می افتد و در آنجا ماموستایی( ملایی) ازش می پرسد سید در کتاب آمدە کە اگر خدا نعمتی را از بندەای دریغ کند با نعمت دیگری آن را جبران می کند، حال کە خدا نعمت بینایی را از تو گرفتە چە چیز دیگری بجای آن بهت دادە؟
سید حسین در جواب می گوید ماموستا! نعمت از این بالاتر کە ریخت و سروشکل تو را نمیبینم؟
پ.ن: همیشە نیاز نیست خودمان را درگیر افراد بی ارزشی بکنیم، انسان بودن، #شریف_بودن، داشتن #فهم_اجتماعی یک شبە بە وجود نمی آیند کە با چند تا تلنگر نهادینە شوند.
بعضی وقتها ما درگیر افراد و جماعتی می شویم کە حتی ابتدائیترین اصول و آداب اجتماعی را بعد از گذر عمر طولانی یاد نگرفتن، لذا هرگونە بحث کردن با آنها چیزی جزء " آب در هاون کوبیدن" نیست و لاجرم بهترین کار دوری گرفتن از آنهاست و ندیدن ریخت و سر و شکلشان است و این خود نعمتی ست بس بزرگ!
https://www.instagram.com/p/CvJrFHuOa3f/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
۳۶ سال است که مُرده ام ...
کوته نوشته ای بر ترور پدر و پدربزرگم
«محمدآزاد جلالی زاده»
الف» روز نوزدهم تیرماه همیشه و هر سال ؛ برای من روزی با ترکیب عجیبی از ابهام و ایهام و تیرگی و بُهت و حیرت بوده و سوالات همیشه ناتمام من در مورد چرایی و چگونگی اتفاقات آن روز ؛ چه آندم که از راه خِرٙد به سویشان رفتم و چه آنگاه که خرد را فروگذار کردم و در وادی حیرت بدنبال پاسخ بودم ؛ فایده تی حاصلم نکرده و من مانده ام تنهای تنهای تنها در کنار سوالاتِ بی جوابِ تنهاتر از خودم.
ب» نوزدهم تیرماه سال شصت ؛ همان روزی ست که مدافعان خلق !؟ در گرگ و میش صبحدمانش به داخل خانه مان ریخته و جلوی چشم زنانِ خانواده ؛ مسلم و علی را به رگبار بستند و رفتند ... و از آن روز تاکنون روح من هم به رگبار بسته شده و مرده ست ؛ من و مسلم و علی هر سه آسیب دیده ایم ؛ اما متن مقدس می گوید که مُسلم و علی در عالم متافیزیک عند ربهم یرزقونند و روحشان زنده ؛ ولی من سی و شش سال است که مرده ام و این مردن را دقیقاً درک کرده ام و تنها خود می فهممش.
ج " همدلی خوب است و خوب است که دیگران درد آدمی را درک کنند و سر یاریگری و تقسیم درد ؛ برای کم شدنش داشته باشند ؛ اما درد بی نهایت روحی و ذهنی ترور و خشونت فیزیکی را تنها و تنها کسانی می فهمند که خودشان در آن غوطه ور باشند ؛ فرقی هم ندارد خانواده ی آسیب دیده اپوزیسیون بوده باشد یا پوزیسیون ، چپ یا راست، بالا یا پایین ، انقلابی یا ضد انقلابی ، اصلاح طلب یا اصولگرا ، این مذهب یا آن قومیت ، خانواده ای که مورد تهاجم و ترور واقع میشود ، روحش و حیات روانی اش برای همیشه می میرد و هیچکس -- نه اینکه نخواهد -- بلکه اساساً نمی تواند ، بفهمد چه بر سر آنها رفته ست.
د » به نظر من ترور « از هر نوعش » ، پلشت ترین ، کثیف ترین و رذالت آمیزترین کنشگری انسان در این زمین فسون زده ست ، از ابتدای زندگی این موجود دوپا تاکنون ، عملی به پلیدی ترور --سیستماتیک و غیر سیستماتیک-- پدیدار نگشته ، و این را من با تمام وجودم حس کرده ام ، از آن زمانی که خود را شناخته ام و « بابایی مُسلم » را خواسته ام و هر بار دو سنگ قبر در گوشه ای از آرامستان را نشانم داده اند و من ردیف قبرها را طی کرده ام تا به دو قبر پدرم « مسلم » و پدربزرگم « علی » رسیده ام.
ه » از نوزدهم تیرماه سال ۱۳۶۰ شمسی تا حالا ، مسلم و علی زنده اند و من مرده ... و تمام داستان شاید همین باشد ...
/channel/drazadjalalizadeh
قصه یک انسان شریف
لطفا به تک تک کلماتش با تامل گوش بسپارید
مرحوم دکتر فیروز نادری
دانشمند ایرانی عضو ناسا
#مانس_اشپربر روانشناس آلمانی کتاب
#بررسی_روانشناختی_خودکامگی را حدود 90 سال قبل در سن ۳۲ سالگی، یعنی پیشاز آنکه #هیتلر جهان را به کام جنگ جهانی دوم بکشاند، نگاشته است... وقتی این کتاب منتشر شد نویسندهاش نهتنها مجبور شد برای مصونماندن از خشم نازیها به زندگی پنهانی روی آورد بلکه حتی کمونیستهای پیرو #استالین نیز خواندن این کتاب را ممنوع کردند و پیروانشان حتی از دستزدن به این کتاب هم پرهیز میکردند...
مانس اشپربر ۱۹۰۵–۱۹۸۴ رماننویس اتریشی- فرانسوی است. #بررسی_روانشناختی_خودکامگی و کتاب قطره اشکی در اقیانوس، در معرض آتش زمانه
از جمله آثار او است. او روانشناس فردی و شاگرد #آلفرد_آدلر ، همعصر ژان پل سارتر، دوست آلبر کامو و برتولت برشت بود...
اشپربر در این کتاب جباریت و خودکامگی را ویژگی میداند که در همه سطوح قدرت وجود دارد، هر چند اشپربر تحلیلش را معطوف به شخصیت سیاسی خاصی نمیکند اما
با استفادە از الگوی هراس معطوف بە اجتماع و هراس پرخاشگرانە، برخی مثالهائی را از رفتار حاکمانی همچون #روسپیر ، استالین و هیتلر ذکر میکند کە بر جذابیت اثر می افزاید...
#محسن_رنانی چند سال قبل در چرایی توصیە خواندن این کتاب می نویسد:
"یادمان نرود که ما ایرانی ها رابطه خوبی با موجودات ضعیف تر از خودمان نداریم. ببینید بچه هایمان خیلی راحت به سوی گربەها و سگها سنگ می اندازند، سوارها به پیاده ها رحم نمی کنند، همه مان در موضع شغلی خودمان حکومت می کنیم. بقال حاکم است نانوا حاکم است رانند تاکسی حاکم است. مامور پلیس و قاضی و همه وهمه در موضع شغلی خود می خواهیم حکومت کنیم. وقتی در خیابان دزد را می گیریم به جای آن که تحویل پلیس اش بدهیم اول به او کتک مفصلی می زنیم، پلیسمان وقتی خطاکاری را دستگیر می کند اول او را می زند و این مثالها الی ماشاء الله وجود دارد. این ها همه نشانه های جباریت نهفته ای است که در همه ما وجود دارد..."
قبل از علی صاحبی، کریم قصیم این کتاب را با عنوان «نقد و تحلیل جباریت» ترجمە و چاپ نمودە است.
کتاب حاضر توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان چندین بار چاپ و تجدید چاپ شدە است...
https://www.instagram.com/p/CsmLcIexkpJ/?igshid=MTc4MmM1YmI2Ng==
"به مناسبت ۶ اردیبهشت روز سنندج"
✍ سید غریب سجادی
١: #سنندج همچون هر شهر و دیاری تاریخی سرشار از آمدن و رفتنهایی دارد کە گاهی با ویرانی همراه بودە و گاهی همراە با رونق و آبادانی، در روزی کە مزین بە نام روز سنندج است هزاران موضوع و مسئلە در دل این شهر نهفتە است کە هر کدام می تواند موضوعی باشد برای تامل و پژوهش!
هرچند تاریخ شهر جدید سنندج بە زمانی برمیگردد کە #شاه_صفی_الدین #صفوی حاکم وقت ایران ( سال 1046 ه.ق) بە #سلیمان_خان_اردلان دستور می دهد تا با تخریب قلعە حسن آباد، پالنگان، مریوان، [زلم] و... مرکز حکومت اردلان را از قلعههای مذکور به شهر کنونی سنندج منتقل کند اما بە باور مورخان قدمت این شهر بە گذشتەهای دور برمی گردد: "#سنه_دژ در سالهای 488 قبل از میلاد مسیح موجودیت و رسمیت داشته است و در آن سالها #آرتوباران پسر #داریوش #هخامنشی والی وقت آذربایجان، شورش کرده و چون شکست خورد به سنەدژ در #کردستان گریخت". اما تاریخ این شهر به هر زمانی کە برگردد آن چیزی کە اهمیت دارد این است کە نە حوادث طبیعی همچون زلزله ویرانگر قرن ششم، نە یورش حاکمانی همچون #کریمخان_زند کە بە دلیل اختلاف با خاندان اردلان در سال 1146 ه.ق بە سنندج حملە و آن را ویران کرد، نتوانستەاند باعث رخت بربستن فرهنگ و تمدن از این دیار شود.
٢: در آبان 1397 بە پیشنهاد «شورای شهر سنندج»، روز 6 اردیبهشت، سالروز تاسیس شهر جدید سنندج توسط سلیمان خان اردلان به نام روز سنندج نامگذاری شد.
در آن مقطع رئیس شورای شهر سنندج بودم و از همین رو هموارە با سوالات متعدد شهروندان در خصوص چرایی و فلسفە تعیین این روز از یک طرف و از طرف دیگر با سوال بنیادی تری کە اساساً چە ضرورتی برای تعیین چنین مناسبتی برای شهر سنندج وجود دارد و اینگونە مناسبت ها چە تاثیری در حیات ذهنی و عینی مردم دارد؟ مواجە بودیم، بە عنوان یکی از افراد دخیل در این این نامگذاری، باید گفت مهمترین دغدغە و جوابی که برای این موضوع وجود داشت لزوم حفظ #هویت سنندج و توجه به شاخصەهای فرهنگی آن بود چرا کە «مساله «کيستي و هویت انسان» از مهمترین دغدغەهاي حياتي ذهني و عيني است که از ابتدای تاريخ بشر همواره به گونەهاي مختلف، ذهن بشر را به خود مشغول داشته...از طرف دیگر این روز بهترین فرصت برای ارزیابی، فرصتها، چالشها و مشکلاتی است کە مردم شهر با آن مواجە هستند، همچنین بهترین زمان برای تشریح برنامەها و سیاستهای همە جانبە و البتە ارزیابی عملکرد مسولین وقت است.
/channel/kurdokurdistan
"دوو سیاوکامی رۆ جەهانی زوانی ئەدایی"
✍️✍️غەریب سەجادی
جە زەمانی فرە دوور هەزاران زوانێ بە دنیا ئامێنێ، بەشیەشان هێشتا جە بەین نەشیێنێ و فرەتەرشان ئاسەواریەشان نەمەنەن... ئارۆ جە تەماموو جەهانی 5 تا 7 هەزار زوانێ هەنێ کە زیاتەر جە 90 دەرسەدێشان کەمتەر جە 100 هەزار نەفەرێ قسەکەرێشان(گویشور) هەنێ و نزیک بە 357 زوانێمان هەنێ کە نزیک بە 50 نەفەرێ قسەکەرێشان هەنێ!!
بە داخەوە هەر ساڵ زیاتەر جە 10 زوانێ پی هەمیشەی خامۆش و بێ دەنگێ مەوانە... کۆمەڵ شناسێ ماچا پیسە بڵو وەروە تا قەڕنێوەتەر زیاتەر جە 90 دەرسەدێ زوانەکان خامۆشێ مەوا... جە 500 ساڵێ ویەردەنە نزیک بە 4/5 دەرسەدێ زوانەکان ئاسەوارشان نەمەندەن...
جە بین لوای زوانی پی ئانێیە یاگێ سەرەنجین کە فەرهەنگ و زوان جە یوترینی جیا نمەکڕیاوە، فەرهەنگ بە زوان شکۆفا مۆنە و بە مەڕگوو زوانی جە بین مەشو...
بە داخەوە زوانی هەورامی یۆ چا زوانا بێ کە بە واتۆ یۆنسکۆی ئینا چێروو خەتێ سووروو نەمەنەیشەنە... کەس نمەتاۆ حاشا کەرۆ کە فەرهەنگ، زوان، مووسیقا، ئەدەبیات، مێعماری و... جە مەحاڵوو هەورامانی هەزاران ساڵێ تاریخش هەن و هیچ دەسەڵات ڕامیاری و فەرهەنگی نەتاوانێش حاشاش کەرو پی نموونەی هەورامان بە بەڵگە زیاتەر جە هەزار ساڵێ ئەدەبیاتی نویسیاش هەن، کە ئی شانازیە سەرتانسەروو زاگرۆسینە، پەی هیچ مڵەتیێوەتەر ئەگەروو بیەیش نیا...
بەڵام بە داخەوە زوانی هەورامی و فەرهەنگوو هەورامانی ئارۆ پسەو مەردێوە گۆڕەفشار دریان و نە تەنیا حەقوو وانای بە زوانو هەورامی جە مەدرەسە و وانگانە نیەن، میدیا کۆردیەکێش بابەتێ بە زوانی هەورامیشان نیەنێ و...
هەر پی بۆنەوە ئارۆ وێما ئەرکوو سەروو شانێمانەن بڵم فێرێ نویستەی و ئەوەوانای زوانە شیرینەکەیما بیمێ و هەریۆما بۆ بە فێرکارێو پەی کەس و کاریش و زیاتەر جە گردیشا دلێ یانەینە زاڕۆڵەکانمان فێرێ قسە کەردێ و نویستەی هەورامی کەرمێ تا پی جۆرە زوانەکەیما جە نەمەنەی وخامۆشی ڕزگار کەرمێ...
زوانوو ئەدائی پەی ئیمەی یاگێ شانازین و منیش به نۆبەو وێم پسە هەورامی زوانیە ئی رۆیە تەبریک ماچوو بە خەلکوو وەشەویسو هەورامانی و هەر پاسە خانای قوبادی ماچۆ:
"ھەرچەن مەواچان فارسی شەکەرەن
کوردی جە شەکەر بەڵ شیرین تەرەن
یەقینەن جە دەور دونیای پڕ ئەندێش
ھەرکەس دڵشادەن وە زوان وێش"
#زوان_کوردی_ناسنامه_ئیمەس
#زوانی_کوردی
#زوان_هەورامی
#زبان_مادری
#روز_زبان_مادری
@gharibsajadi62
🔰زلزله و انسان خردمند
✍🏻غریب سجادی
🔸۱: اگر زمانی “آسمان” و آنچه در آن میگذشت به معمای بزرگ زندگی بشر و محور رایزنیها و و محرک تخیلات و ریشهی اسطورهزائیهایش بود امروز “زمین” و آنچه که در آن میگذرد و گذشته است کانون این توجه است.
🔸انسان همواره در طول تاریخ بر آن بوده تا بر تکیه بر خرافات؛ اسطوره؛ دین و… پاسخی برای پدیدههای “زیست جهان”ی که در آن زندگی میکند پیدا کند، مخصوصا واقعهی ترسناک و رمز آلودی همچون #زلزله همیشه مورد توجه انسان بوده چرا که خارج از اراده بشری بوده و تبعاتش هولناک…
🔸هندوها بر این باور بودند که هشت فیل نیرومند زمین را بر پشت خود حمل میکنند. زمانی که یکی از این فیلها خسته میشود سرش را تکان میدهد و به این ترتیب زلزله به وقوع میپیوندد.
🔸یونانیان باستان #پوزئیدون خداوند آبها و دریاها و یکی از دوازده ایزد قله اُلمپ را مسئول زمینلرزه در سطح زمین میدانند. او میتواند با نیزه سه شاخه خود به زمین ضربه بزند و سبب پدید آمدن زلزله گردد.
🔸مردم #ایران بر این باور بودند که زلزله با موقعیت شاخ گاوی که زمین را به دوش میکشد بستگی دارد. این گاو بر روی یک ماهی بزرگ در دریا زندگی میکند و زمانی که خسته میشود و یا پلیدی گیتی را در برمیگیرد گاو ناشکیبایی کرده و زمین را از یک شاخ خود به شاخ دیگر منتقل میکند و زمین در اثر این انتقال میلرزد.
🔸در افسانههای مردم #ژاپن یک گربهماهی غولپیکر در گِلهای زیرزمینی جزایر ژاپن زندگی میکند و فقط “خدای کاشیما” میتواند “نامازو” را از حرکت بازدارد. #کاشیما که در افسانههای ژاپنی الهه رعد و برق و شمشیر خدا بر روی زمین است با کمک سنگهای سنگین گربهماهی را به پایههای زمین فشار میدهد و زمانی که این الهه دچار سهلانگاری یا خستگی شود نامازو با دم خود به زمین ضربه میزند و سبب بروز زمینلرزه میشود.
و…
🔸۲: اما با فرار رسیدن عصر #مدرنیته انسان غربی کوشید برای توضیح پدیدهها به جای چنگ زدن به خرافات و اسطورهها دستاویزی در عقل بجوید. به عبارت دیگر مدرنیته برای تثبیت خود به تنها مرجعیت قابل اعتماد که همان خرد بشری بود توسل جست و به نام “روشنگری” کوشید دست سنت، افسانه، اسطوره و حتی دین را در امور، بی مقدار جلوه دهد و بر آن غلبه کند. از زمان #دکارت به بعد فلسفه مدرن نقطه تمرکزش را متوجه خودآگاهی و ذهن کرد. انسان مدرن با تکیه بر #عقل بر روی آیینه خم شده تا نقش و تصویر خود را به عنوان “فاعل شناسا” مشاهده کند و این امر سر آغازی جدیدی بود برای اتکا به عقل و خرد بشری برای تمشیت امور و شکل گیری ذهنیت مدرنی که به تعبیر #هابرماس این ذهنیت توانست عرصه تجربهی روزانه دنیائی که ما در آن زندگی میکنیم را از پایه متافیزیکی و دینی جدا کند.
🔸تداوم این رویکر و باور به خرد و عقلانیت در نهایت منجر به توانمندی انسان در مقابل طبیعت، جامعه و دولت شد. فن آوری و #تکنولوژی مدرن زیربنای قدرتمندی انسان در برابر طبیعت را به وجود آورد و #حقوق-شهروندی زیربنای قدرتمندی انسان در مقابل جامعه و دولت را فراهم کرد.
🔸از همین رو دیری نپائید که نوع نگاه به جهان و انسان و اهمیت عقل و خرد بشری مبنائی شد برای تقسیم جوامع به مدرن و عقب مانده…
🔸۳: زلزلههای ویرانگری که هر از گاهی دامن مردم خاورمیانه و بسیاری دیگر از کشورها را میگیرد وجه مشترک بسیاری از این زمین لرزها برای کشورهای توسعه نیافته ویرانگری محض است و اما در مقابل، کشورهای زلزله خیز توسعه یافته همچون ژاپن، زمین لرزههای بالای ۸ ریشتر هم بعضا به امری عادی برایشان تبدیل شده است چرا که ژاپن دیگر زلزله را ناشی از فشار گربه ماهی غول پیکر و یا خشم خدایان به خاطر پلیدی و بی حجابی نمیداند بلکه توجیه علمی برای آن پیدا کرده و از همه مهمتر به جای آنکه تکنولوژی را ابزاری برای تسلط صرف و سرکوب مردم و وسیلهای برای تجاوز به آزادی درونی آنها تبدیل کند توانسته آن را به خدمت مردمان و توسعه کشورش در بیاورد تا بر طبیعت مسلط شود برای رسیدن به یک وضعیت بهتر…
🔸هر چند در مقابل در کشورهای توسعه نیافته دیگر کسی زلزله را با شاخ گاو، دم اسب و خرطوم فیل توضیح نمیدهد اما واقعیت آن است که علی رغم تکرار این وقایع و فاجعههایش، مهمترین امر غایب در فرایند تصمیم گیری و مدیریت بلایای طبیعی در سطح خرد و کلان به حاشیه رفتن عقلانیت، علم، تکنولوژی و فن آوری است و تا زمانی که این سیکل ادامه داشته باشد هر از گاهی باید خود را برای سرودن مرثیه جدید برای فاجعههای تکراری آماده کنیم.
🔰در لینک زیر بخوانید؛
https://sobhema.news/?p=22683
#صبح_ما
@sobhema_ir
اگر روزی یا شبی اهریمنی در تنهاترین تنهاییات بر تو ظاهر شود و بگوید این زندگی را که اکنون مشغول زیستنش هستی و آن را زیستهای باید یک بار دیگر و بی شمار بار دیگر زندگی کنی و در آن هیچ چیز تازه نخواهد بود و همهی رنجها و خوشیها و همه افکار و حسرتها و همهی چیزهای خرد و کلان زندگیات دوباره به تو باز خواهند گشت، به همان ترتیب و تسلسل حتی این عنکبوت و این مهتاب میان درختان و حتی این لحظه و خود من. ساعت شنی جاودان وجود بلاانقطاع سروته میشود و تو هم همراهش، ای ذرهی غبار! آیا خود را بر زمین نمیافکنی و دندان نمیسایی و نفرین نمیکنی اهریمن را که اینها را به زبان آورده؟
#هرچه_باداباد
#استیو_تولتز
https://www.instagram.com/p/Cn81PmGOXT6/?igshid=MDJmNzVkMjY=
✍✍سید غریب سجادی
تحلیل درست واقعیتهای جهانی که در آن زندگی میکنیم نیازمند تغییر نگاه به جهان پیرامون است. نمیتوان با عینک کهنه و صرفا بر اساس آنچه که تامین کننده منافع مادی و معنوی ماست به ریشهیابی مسائل و رخدادها پرداخت و همه چیز را بر اساس تئوری توطئه و دسیسه دشمنان تفسیر نمود تا هم بر گمراهی دیگران حکم دهیم و هم خود را از نقصها و ضعفهای بنیادی و ساختاری تبرئه کنیم. تغییر این نگاه هم اتفاق نمیافتد مگر قبول بکنیم بسیاری از انگارههای ذهنی و نگاه ما به جهان اشتباه و خالی از مبنای تحلیلی است...بسیاری از نویسندگان و فیلسوفان برای تفهیم و درک پذیر کردن تغییرات جهان پیرامون آثار ارزشمندی نوشتهاند که بدون شک کتاب #رتروتوپیا اثر #زیگمونت_باومن از آن دست آثار است.
#باومن در این کتاب ما را فرا میخواند: باز اندیشی نو، ژرف و نقادانه نسبت وضعیت مدرن انسان امروزی داشته باشیم.
به باور او جهان امروز، جهان ناپایداری وضعیتها و فروپاشی باورها، خواستها و تلاشها و وعدههای زندگی بهتر است. روایتهای بزرگ برآمده از دل مدرنیته رنگ باختهاند، دولتها کارآمدی لازم را ندارند و روشنفکران نقش رهبری شان را ازدست دادهاند و دیگر نقشی در تغییر مسیر توده های اجتماعی ندارند. به باور #باومن در عصری قرار گرفتهایم که انسان ها پس از قرن ها تلاش برای دست یابی به تمدن، صلح، آرامش و رفاه که همواره دولتها وعده آن را دادهاند، در عمل مردم چیزی که با آن روبرو شدهاند، قبیله گرایی بی حد، نژادپرستی دامنه دار، خشونت لجام گسیخته، نابرابری و جنگ و تباهی، تنهائی و خودخواهی فزاینده انسانها بوده است.
باومن در کتاب «رتروتوپیا» انسان جهان امروز را به بازگشتی دیگرگون به #یوتوپیا دعوت می کند... تنها با بازنگری، اندیشیدن از نو و عمیق شدن منتقدانه در همهی وضعیت هاست که می توان پلشتی نومیدانهای که در آن هستیم را فراموش کنیم و به آرمانها و ارزشهایی بازگردیم که از ما ستانده شدهاند. هر چند او اعتقاد راسخ دارد که باید به بازگشت پذیری خیرخواهی در جهان ایمان داشت و بر «رتروتوپیا» تاکید کرد و «جامعه ای آزادتر، برابرتر، دموکراتیک تر و زیست پذیرتر» یک امکان است که باید بر سر آن بایستیم. اما در میانه بحث خود آمار و اطلاعات نگران کنندهای از خشونت، قبیله گرائی افراطی، نابرابری و ناعدالتی، فردگرائی افراطی ارائه میدهد که واقعیت جهان اطراف ماست.
«رتروتوپیا»ی باومن فهم این نکته است که دو راه پیش روست: یا باید تمام جهان در اتحادی ژرف به سوی خیر نظر کنند و یا همدست شر شده و با مرگ انسان و جهان به تمدن بشری پایان دهند.
@gharibsajadi62