چنان گرفته تو را بازوانِ پیچکیام
که گویی از تو جدا نه، که با تو من یکیام!
نه آشناییام امروزی است با تو همین
که میشناسمت از خوابهای کودکیام
عروسوارِ خیالِ منی که آمدهای
دوباره باز به مهمانیِ عروسکیام
همین نه بانوی شعرِ منی، که مدحتِ تو
به گوش میرسد از بانگِ چنگِ رودکیام
نسیم و نخ بده از خاک تا رها بشود
به یک اشارهی تو روحِ بادباکیام
چه برکهای تو که تا آب آبی است در آن
شناور است همه تار و پودِ جلبکیام؟!
به خونِ خویش شوم آبروی عشق آری
اگر مدد برساند سرشتِ بابکیام
کنارِ تو نفسی با فراغِ دل بکشم
اگر امان بدهد سرنوشتِ بختکیام.
#حسین_منزوی.
@ghaz2020
چرا عاقلان را نصیحت کنیم؟
بیایید از عشق صحبت کنیم
تمامِ عباداتِ ما عادت است
به بیعادتی کاش عادت کنیم
چه اشکال دارد پس از هر نماز
دو رکعت گُلی را عبادت کنیم؟
به هنگامِ نیّت برای نماز
به آلالهها قصدِ قربت کنیم
چه اشکال دارد که در هر قنوت
دَمی بشنو از نی حکایت کنیم؟
چه اشکال دارد در آیینهها
جمالِ خدا را زیارت کنیم؟
مگر موجِ دریا ز دریا جداست
چرا بر «یکی» حکم «کثرت» کنیم؟
پراکندگی حاصلِ کثرت است
بیایید تمرینِ وحدت کنیم
«وجودِ» تو چون عینِ «ماهیت» است
چرا باز بحثِ «اصالت» کنیم؟
اگر عشق خود علتِ اصلی است
چرا بحثِ «معلول» و «علت» کنیم؟
بیا جیبِ احساس و اندیشه را
پُر از نُقلِ مهر و محبت کنیم
پُر از گلشنِ راز، از عقلِ سرخ
پُر از کیمیایِ سعادت کنیم
بیایید تا عینِ عین القُضات
میان دل و دین قضاوت کنیم
اگر سُنَّتِ اوست نوآوری
نگاهی هم از نو به سُنَّت کنیم
مگو کهنه شد رسمِ عهدِ اَلَست
بیایید تجدیدِ بیعت کنیم
برادر چه شد رسمِ اِخوانیه؟
بیا یادِ عهدِ اُخُوَّت کنیم
بگو قافیه سست یا نادرست
همین بس که ما ساده صحبت کنیم
خدایا دلی آفتابی بده
که از باغِ گلها حمایت کنیم
رعایت کن آن عاشقی را که گفت:
«بیا عاشقی را رعایت کنیم»
#قیصر_امین_پور
۸ آبان، سالروز درگذشت قیصر امینپور...یادش گرامی🌸
@ghaz2020
آرزویی است مرا در دل
که روان سوزد و جان کاهد
هر دم آن مرد هوسران را
با غم و اشک و فغان خواهد
بخدا در دل و جانم نيست
هيچ جز حسرت ديدارش
سوختم از غم و کی باشد
غم من مايه آزارش
#فروغ_فرخزاد
@ghaz2020
بی مرز تر از عشقم و بی خانه تر از باد
ای فاتح بی لشگرِ من خانه ات آباد
تا کی بنویسم که تو می آیی و هر بار
قولِ "سرِ خرمن بدهی" ، دست مریزاد
حافظ به تمسخر به دلم گفت فلانی
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد!
دور از تو فقط طعنه خورِ مردمِ شهرم
مجنونم و یک شاعرِ دیوانهی دل شاد
دستم به جدایی برسد، رحم ندارم
بد شد "گذرِ پوست به دبّاغ نیفتاد"
با اینکه دلم گفته مدارا کنم اما
ای داد از این دوری و از عشق تو بی داد
تلخ است اگر دوریِ شیرین به خدا شکر
این قرعه ی عشق است که افتاده به فرهاد ....
#استاد_شهریار
@ghaz2020
چگونه دل نسپارم به صورت تو، نگارا؟
که در جمال تو دیدم کمال صنع خدا را
چه بر خورند ز بالای نازک تو؟ ندانم
جماعتی که تحمل نمیکنند بلا را
نه رسم ماست بریدن ز دوستان قدیمی
درین دیار ندانم که رسم چیست شما را
#اوحدی_مراغه_ای
@ghaz2020
بی قرارت چو شدم رفتی و یارم نشدی
شادی خاطر اندوه گزارم نشدی
تا ز دامان شبم صبح قیامت ندمید
با که گویم که چراغ شب تارم نشدی
صدف خالی افتاده به ساحل بودم
چون گهر زینت آغوش و کنارم نشدی
بوته ی خار کویرم همه تن دست نیاز
برق سوزان شو اگر ابر بهارم نشدی
از جنون بایدم امروز گشایش طلبید
که تو ای عقل به جز مشکل کارم نشدی
#شفیعی_کدکنی
@ghaz2020
زلف او برده قرار خاطر از من یادگاری
من هم از آن زلف دارم یادگاری بیقراری
روزگاری دست در زلف پریشان توام بود
حالیا پامالم از دست پریشان روزگاری
گر نمی آئی بمیرم زانکه مرگ بی امان را
بر سر بالین من جنگ است با چشم انتظاری
#شهریار
@ghaz2020
خیــــــــــال می کردم
اگر نباشی
چـــــه به " روز "م می آیـــــد
هـــــــرچه آمـــــد
" شـــــب "
آمد
@ghaz2020
یار من کو؟ بی دلم، دائم هوایش میکنم
توبه كردم، باز دارم ادعایش میکنم
چشم و گوشم را پس از این توبه هم دادم به او
او بخواهد باز هم جان را فدایش میکنم
چونکه میترسم صدای ناله ام را بشنود
دزدکی با سوز دل، در خود صدایش میکنم
یک جهان در پایکوبی از شکست توبه ام
توبه می افتد به پایم من فنایش میکنم
رنج ترک ساغر و شاهد برایم مشکل است
بیخودی با توبه ام دارم جفایش میکنم
یار من هم باده می خواهد، ندارم چاره ای
توبه ام را بشکنم، بعدا قضایش میکنم
ماجرای قطره های برف را نشنیده ای؟
بی صدا حل می شوم در خود ثنایش میکنم
#عزت_زاهدی
@ghaz2020
منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه چنگ صبوح نیست چه باک
نوای من به سحر آه عذرخواه من است
ز پادشاه و گدا فارغم بحمدالله
گدای خاک در دوست پادشاه من است
غرض ز مسجد و میخانهام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نی
رمیدن از در دولت نه رسم و راه من است
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
#حافظ
@ghaz2020
عمر گذشت، وز رخش سیر نشد نظارهام
حسرت او نمیرود از دل پاره پارهام
مردم و از دلم نرفت آرزوی جمال او
وه که ز مرگ هم نشد در ره عشق چارهام
آن که به تیغ امتحان ریخت به خاک خون من
کاش برای سوختن زنده کند دوبارهام
خاک رهی گزیدهام، تا چه بزاید آسمان
جیب مهی گرفتهام، تا چه کند ستارهام
غنچهٔ نوشخند او سخت به یک تبسمم
نرگس نیم مست او کشت به یک اشارهام
آن که ندیده حسرتی در همه عمر خویشتن
کی به شمار آورد حسرت بیشمارهام
من که فروغی از فلک باج هنر گرفتهام
بر سر کوی خواجهای بندهٔ هیچ کارهام
#فروغی_بسطامی
@ghaz2020
بر دل غم فراقت آسان چگونه باشد
دل را قیامت آمد شادان چگونه باشد
پیغام داده بودی گفتی که چونی از غم
آن کز تو دور ماند میدان چگونه باشد
خواهم که راز عشقت پنهان کنم ز یاران
صحرای آب و آتش پنهان چگونه باشد
#خاقانی
@ghaz2020
در سرای خانه ات امشب گدایی میکنم
این دل بشکسته را بهرت فدایی میکنم
غصه ها را مالک املاک قلبم کرده ای
مالکان ملک دل را مقتدایی میکنم
میشوم پیغمبری کز عشق تو دم میزند
کافرانت را کنون من رهنمایی میکنم
در میان سحر و جادوی تمام ساحران
همچو موسی با قلم کار عصایی میکنم
هر کسی همپایه ات باشد شکستش میدهم
در مقام عاشقی قدر ت نمایی میکنم
از گدایی کردنم دل خسته شد در پیش تو
از سخاوتهای تو دیگر جدایی میکنم
بسکه تو همچون هما بنشسته ای بردوش من
در خیالات خودم حس همایی میکنم
#شهریار
@ghaz2020
سالها رفت و هنوز ...
یک نفر نیست بپرسد از من ؛
که تو از پنجرهى
عشق چه ها می خواهی ...!
صبح تا نیمهی شب منتظری !
همه جا مینگری ،
گاه با ماه سخن می گویی !
گاه با رهگذران ...!
خبرِ گمشدهای میجویی ؟
راستی گمشدهات کیست ؟
کجاست ...؟
#قیصر_امین_پور
@ghaz2020
روزی که می رفت
آنقدر اسمش را فریاد زدم
که هر روز در گوشم می پیچد
حالا خوب می فهمم
تنها صداست که می ماند
نه عشق ..!!
#علیرضا_اسفندیاری
@ghaz2020
شاخه را محکم گرفتن این زمانبیفایدهست
برگ میریزد، ستیزش با خزان بیفایدهست
گاه سکّان را رها کردن نجات کشتی است
گاه بین موج و طوفان، بادبان بیفایدهست
بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بیفایدهست
تیر از جایی که فکرش را نمیکردم رسید
دوری از آن دلبر ابروکمان بیفایدهست
تا تو بوی زلفها را میفرستی با نسیم
سعی من در سربهزیری بیگمانبیفایدهست
در من ِعاشق توان ِ ذرهای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ، امتحان بیفایدهست
از نصیحت کردنم پیغمبرانت خستهاند
حرف موسی را نمیفهمدشبان،بیفایدهست
من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان میگردم اما همچنان بیفایدهست
#کاظم_بهمنی
@ghaz2020
خوبترین حادثه می دانمت
خوبترین حادثه می دانی ام؟
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه ی یک صحبت طولانی ام!
#محمد_علی_بهمنی
@ghaz2020
ما اگر قلاش و گر دیوانهایم
مست آن ساقی و آن پیمانهایم
بر خط و فرمان او سر مینهیم
جان شیرین را گروگان میدهیم
تا خیال دوست در اسرار ماست
چاکری و جانسپاری کار ماست
#مولانا
@ghaz2020
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم
او با شهاب بر شب تب کرده خط کشید
من برق چشم ملتهبت را رقم زدم
تا کور سوی اخترکان بشکند همه
از نام تو به بام افق ها، علم زدم
با وامی از نگاه تو خورشید های شب
نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم
هر نامه را به نام و به عنوان هر که بود
تنها به شوق از تو نوشتن قلم زدم
تا عشق چون نسیم به خاکسترم وزد
شک از تو وام کردم و در باورم زدم
از شادی ام مپرس که من نیز در ازل
همراه خواجه قرعه ی قسمت به غم زدم
#استاد_حسین_منزوی
@ghaz2020
بسوز که سوز تو کارها بکند
نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند
عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش
که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند
هر آن که خدمت جام جهان نما بکند
طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند
#حافظ
@ghaz2020
صبحت بخیر ,ای غزل ناب دفترم
ای اولین سروده و ای شعر آخرم
صبحی که یادتو در آن شکفته شد
گویا تلنگری زده بر صبح محشرم
#حسن_روشن
@ghaz2020
هر که بی او زندگانی میکند
گر نمیمیرد گرانی میکند
من بر آن بودم که ندهم دل به عشق
سروبالا دلستانی میکند
مهربانی مینمایم بر قدش
سنگ دل نامهربانی میکند
برف پیری مینشیند بر سرم
همچنان طبعم جوانی میکند
ماجرای دل نمیگفتم به خلق
آب چشمم ترجمانی میکند
آهن افسرده میکوبد که جهد
با قضای آسمانی میکند
عقل را با عشق زور پنجه نیست
احتمال از ناتوانی میکند
چشم سعدی در امید روی یار
چون دهانش درفشانی میکند
هم بود شوری در این سر بی خلاف
کاین همه شیرین زبانی میکند
#_سعـدی
@ghaz2020
بیا که بر سر آنم که پیش پای تو میرم
ازین چه خوشترم ای جان! که من برای تو میرم؟
ز دست هجر تو جان میبرم به حسرتِ روزی
که تو ز راه بیایی و من به پای تو میرم
بسوخت مردم بیگانه را به حالت من دل
چنین که پیش دل دیر آشنای تو میرم
ز پا فتادم و در سر هوای روی تو دارم
مرا بکشتی و من دست بر دعای تو میرم
بکن هر آنچه توانی جفا به سایهی بیدل
مرا ز عشق تو این بس که در وفای تو میرم
#هوشنگ_ابتهاج
@ghaz2020
من گرفتار و تو در بندِ رضای دگران
من ز درد تو هلاک و تو دوای دگران
گنجِ حُسنِ دگران را چه کنم بی رُخِ تو؟
من برای تو خرابم، تو برای دگران
خلوتِ وصلِ تو جای دگرانَست، دریغ!
کاش بودم منِ دلخسته به جای دگران
پیش از این بود هوای دگران در سرِ من
خاکِ کویت ز سرم بُرد هوای دگران
گفتی امروز بلای دگران خواهم شد
روزیِ من شَوَد ای کاش، بلای دگران
دلِ غمگینِ #هلالی به جفای تو خوش است
ای جفاهای تو خوشتر ز وفای دگران...
#هلالی_جغتایی
@ghaz2020
به غم خویش چنان شیفته کردی بازم
کز خیال تو به خود نیز نمیپردازم
هر که از نالهٔ شبگیر من آگاه شود
هیچ شک نیست که چون روز بداند رازم
گفته بودی: خبری ده، که ز هجرم چونی؟
آن چنانم که ببینی و ندانی بازم
عهد کردی که: نسوزی به غم خویش مرا
هیچ غم نیست، تو میسوز، که من میسازم
بعد ازین با رخ خوب تو نظر خواهم باخت
گو: همه شهر بدانند که: شاهد بازم
آن چنان بر دل من ناز تو خوش میآید
که حلالت نکنم گر نکشی از نازم
اگر از دام خودم نیز خلاصی بخشی
هم به خاک سر کوی تو بود پروازم
#اوحدی_مراغه_ای
@ghaz2020
گر عقل پشت حرف دل اما نمیگذاشت
تردید پا به خلوت دنیا نمیگذاشت
از خیر هست و نیست دنیا به شوق دوست
میشد گذشت، وسوسه اما نمیگذاشت
اینقدر اگر معطل پرسش نمیشدم
شاید قطار عشق مرا جا نمیگذاشت
دنیا مرا فروخت، ولی کاش دستِکم
چون بردگان مرا به تماشا نمیگذاشت
شاید اگر تو نیز به دریا نمیزدی
هرگز به این جزیره کسی پا نمیگذاشت
گر عقل در جدالِ جنون، مردِ جنگ بود
ما را در این مبارزه تنها نمیگذاشت
ای دل بگو به عقل که دشمن هم اینچنین
در خون مرا به حال خودم وا نمیگذاشت
ما داغدار بوسهی وصلیم چون دو شمع
ای کاش عشق سر به سر ما نمیگذاشت ...
#فاضل_نظري
@ghaz2020
من هنوزم گاهی یواشکی
خواب تو را میبینم...
یواشکی نگاهت میکنم...
صدایت میکنم...
بین خودمان باشد اما من هنوز تو را
یواشکی دوست دارم...♥
#ناظم_حكمت
@ghaz2020
گر نخل وفا بر ندهد چشم تری هست
تا ریشه در آب است امید ثمری هست
هر چند رسد آیت یاس از در و دیوار
بر بام و در دوست پریشان نظری هست
منکر نشوی گر به غلط دم زنم از عشق
این نشأه مرا گر نبود با دگری هست
آن دل که پریشان شود از ناله ی بلبل
در دامنش آویز که با وی خبری هست
هرگز قدم غم ز دلم دور نبودست
شادیست که او را سر و برگ سفری هست
تا گفت خموشی به تو راز دل عرفی
دانست که از ناصیه غمازتری هست
#عرفی_شیرازی
@ghaz2020
ای شب جدایی که چون روزم سیاهی ، ای شب
کن شتابی آخر زجان من چه خواهی ، ای شب
مثال زلف دلبری ، ز بخت من سیه تری ، بلا بود سراسری ، تیره همچون آهی ، ای شب
کنی به هجر یار من ، حدیث روزگار من ، بری زکف قرار من ، جانم از غم کاهی ، ای شب
تا که از آن گل دور افتادم
خنده و شادی رفت از یادم
سیه شد روزم ، بی مه رویت دمی نیاسودم
به سیل اشکم ، گواهی ای شب
او شب چون گل نهد به مستی بر بالین سر
من دور از او کنم ز اشک خود بالین را تر
#رهی_معیری
@ghaz2020
دلم به کوی تو هر شام تا سحر میگشت
سحر چو میشد از آن کو به ناله بر میگشت
به آرزوی تو یک قوم کو به کو میرفت
به جستجوی تو یک شهر در به در میگشت
شب فراق تو در خون خویش میخفتم
ز بس که هر سر مویم چو نیشتر میگشت
شبی که از غم روی تو گریه میکردم
تمام روی زمین ز آب دیده تر میگشت
#فروغی_بسطامی
@ghaz2020