goodideas | Unsorted

Telegram-канал goodideas - ایده

212923

ایده و ترفندهای خانوم خونه تبلیغات👇 https://telegram.me/joinchat/AAAAAEAp2RQoggvNSNXGqw پیج اینستاگرام ما 👇👇 Instagram.com/golbanoo_ideas

Subscribe to a channel

ایده

‍ ‌ 🌿✨🌿✨🌿✨🌿✨

‍#رهایی_از_شب

#قسمت_صد_و_چهل_و_یکم

حاج مهدوی اون جمله ی همیشگی رو تکرار میکرد و من مدام این حرفها رو در ذهنم مرور میکردم تا تمرین بندگی کنم..
اما سخت بود.
بین حرف تا عمل خیلی فاصله بود.
اون هم برای کسی مثل من که تازه خدا رو پیدا کرده بودم و دنبال آدمیت بودم.
گاهی کم میآوردم گریه میکردم...شک میکردم..قضاوت میکردم..
اما حاج کمیل درست در همون لحظات بیشتر کنارم بود.کنار گوشم عاشقانه ها میخوند..تصنیف های آرامش بخش و امیدوارانه بر لب میروند و به همه ی اضطراب‌های من میخندید.
آپارتمانم رو برای فروش گذاشته بودم و مدتی بود که خریدار جدیدش قصد سکونت در آنجا رو داشت. من به ناچار در اون بحبوحه ی آزار دهنده مجبور بودم جا به جا بشم و به آپارتمانی که حاج احمدی برایم پیدا کرده بود نقل مکان کنم اما حواشی اون محله و آدمهاش دل سردم کرده بود که ساکن اونجا بشم.
حاج کمیل وقتی دلسردی ام رو میدید با مهربانی میگفت:شما علی الحساب اثاثیه رو به منزل جدید ببرید ان شالله بعد از ازدواج ،به منزل بنده نقل مکان میکنیم وجای نگرانی نیست.
حاج کمیل بعد از فوت الهام خانه اش رو به یک زوج اجاره داده بود و با خانواده اش زندگی میکرد.او بعد از فوت الهام پیش نماز مسجد شد واز کار تبلیغ فاصله گرفت و تدریس میکرد.
اگرچه ایشون اصرار داشت که زمان عقدمون محدود باشه و ما هرچه سریعتر ازدواج کنیم ولی بخاطر دودلیها و ترسهای من بهم فرصت دادند تا یک دل بشم.
من حتی دیگر به اون مسجد نمیرفتم و در خانه ی خودم نمازهام رو میخوندم که دیگرشاهد حرفهای زشت دیگرون نباشم ولی همین کارم هم موجب شد که همان عده پشت سرم بگویند حاج مهدوی رو تور کرد دیگه مسجد بیاد چیکار؟!!!
یک شب حاج کمیل تماس گرفت و گفت:
خانوووم خودم چطوره؟
هنوز هم عادت نکرده بودم که او را مالک خودم بدونم!
از وقتی این مشکلات پدیدار شده بود
فکر میکردم عمر این بهشتی شدن کوتاهه و بالاخره یک روز حاج کمیل تحت تاثیر حرفهای دیگرون قرار میگیره و با من سرد میشه.
گفتم:وقتی صدای شما رو میشنوم خوبم.
گفت:حالا این که صداست..فکر کن اگر امشب منو ملاقات کنید چه انقلابی ایجاد میشه..
خندیدم..
با خوشحالی گفتم:واقعا قراره شما رو ببینم؟!
گفت:بله..تا چند دیقه ی دیگه آماده باشید دارم میام دنبالتون بریم بیخیال دنیا و بی مهریهاش خودمون باشیم و خداا.
حدس میزدم که او قراره منو به یک محل زیارتی ببره.برای من مهم نبود کجا.. او هرجا بود من خوش بودم.
سریع آماده شدم و تا او زنگ خانه رو زد با شوق بی اندازه از پله ها پایین رفتم.
آقای رحمتی در راه پله بهم برخورد کرد و سلام گفت.
از وقتی که به عقد حاج کمیل در آمده  بودم دیگر از هیچ کس دلگیر نبودم حتی از او.
جواب سلامش رو دادم و با عجله قصد رفتن کردم که گفت:اون حاج آقایی که پایینه با شماکار داره؟
من بااینکه میدونستم اوبعد از مراسم عقد قطعا خبر داشته که اون حاج آقا همسر فعلی من بوده ولی بازجواب دادم:بله
اوبا مکث پرسید:ایشون باهاتون نسبتی دارن؟با افتخارگفتم:به. همسرم هستن!
اوابروها روبالا انداخت و لبهاش رو پایین آورد وگفت: عجیبه!! ایشالاکه خیره...
من ازغیض دندانهاموروی هم فشار دادم و از پله ها پایین رفتم.
وقتی سوارماشین شدم عصبانیت درصدام موج میزد وباهمون خشم به مقابل نگاه میکردم.
سنگینی نگاه حاج کمیل رو حس میکردم.
پرسید:چیزی شده رقیه سادات خانوم؟
نفس حبس شده م روبیرون دادم و با حرص گفتم:نه...
اوداشت همینطوری نگاهم میکردکه با عصبانیت به سمتش چرخیدم وگفتم:مردک با اینکه میدونه شماهمسرمن هستی ولی بازازم میپرسه نسبتم باهاتون چیه؟ وقتی هم که میگم شماهمسرمید..تاج سرمید بهم باتمسخر میگه عجیبه!!! خیر باشه ...
اوبی خبر ازماجرا با ابروانی بالا رفته از تعجب، با لذت به خشم من خندید و گفت:
ازکی حرف میزنید سادات خانوم؟
گفتم:رحمتی.
اوهمچنان با لذت وسرگرمی نگاهم میکرد.
خندید وگفت:خب راست میگه بنده ی خدا  عجیبه..!!
اخم کردم.
_کجاش عجیبه؟!
گفت:اینکه یه خانوم خوش اخلاق و
مهربون که قراره همه ی سعیش روکنه خدایی زندگی کنه اینقدرعصبانی وبداخلاق باشه!
بادلخوری گفتم:حاج کمیل قبول کنید عصبانیت داره..تا قبل از این وصلت یک جور آزارم میدادن بعد از وصلت جور دیگه...بعضیها مثل این آقاشهامتشون زیاده جلو روی خودم میگن بعضیهاهم پشت سر..من تحمل شنیدن این حرفها رو ندارم..
او خیره به چشمان عصبانی من دستم رو گرفت و بوسید.
داشتم لمس لبهاشوبه روی پشت دستم مرور میکردم که بالحنی که دلم رومیلرزوند گفت:چقدر زیبایی!چشمهایی به این زیبایی تا حالا ندیدم.خداکنه اگر اولاد دار شدیم چشمهاشون شبیه شما بشه ..


ادامه دارد..

Читать полностью…

ایده

مدل موی گوجه ای👱‍♀


@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

این کلیپ رو حتما ببینید

☝️چندنمونه از نکات خانه داری که دونستنش خیلی براتون ضروریه😊😉


@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

ترفند تمیز کردن سوختگی زیر قابلمه و ماهیتابه که تازگیا خیلی ترند شده


@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

اگر همیشه با اتو کردن یقه لباس اقایون مشکل دارین ساده ترین راه اینه که یقه رو با اتو مو اتو کنید.



@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

خلاقیت با شیشه های دور ریز



@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

آموزش دامن توتو 😍😍❤️



@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

💘طلسم شهوت بند و زبانبند و جلوگیری از خیانت🔐
🔮دعای حصار قوی دفع همزاد و چشم زخم و ابطال سحر عظیم
❣تسخیر و احضار برای جذب و بیقراری و بازگشت معشوق ❤️‍🔥
💰طلسم الفوز پیروزی در معاملات و جذب ثروت فراوان
🫶گشایش و تسهیل در ازدواج و بخت گشایی سریع💍
🪄گره گشایی و حاجت روایی فوری نازایی زوجین
📜
👤مشاوره رایگان و تخصصی با استاد سید احمد هاشمی 👇
🆔@seyed_ahmadhashemi
📞09057936026
@telesme1
همراه با ضمانت کتبی و مهرمغازه و اصالت کارها şĥ³¹v
/channel/telesme1
لینک کانال و ارتباط مستقیم و مشاهده رضایت اعضا

Читать полностью…

ایده

تزیین کادوپیچی😍😍



@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

■ آموزش تزیین آش😍😍



@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

💫ایده تمیز کردن شیر آلات



@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

اگرغذایتان خیلی تند شده است،چند دقیقه قبل از آنکه غذا را از روی حرارت بردارید،آب یک لیموترش تازه رادرآن بریزید خوب هم بزنید!

#نکات_آشپزی



@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

کلی ترفندهای خانه داری آشپزی یاد بگیر که همیشه به دردت میخوره

هر خانومِ بی دست و پا و بی سلیقه ای که عضو این کانال شده ، بعد مدتی ترکونده با سلیقه ش😌😌


یادت میده هرچی کهنه داری نو کُنی👌
با دور ریزها لوازم جدید و کاربردی بسازی😳
کلی ایده برای تمیزکاری آسون داره🤩

یه توک پا بیا تو کانال ببین خودت🥰👇🏼👇🏼
https://t.me/joinchat/AAAAAED0KQWA6jHqDH6Fuw

💃💃💃💃💃💃

Читать полностью…

ایده

اگه با چشمهای خودم نمیدیدم باور نمیکردم 🤯
که یه کِرِم بتونه اینجوری لک هارو به طور کامل از بین ببره😳

با یک دوره مصرف کرمهای دستساز "دکتر رضا اسدی" از شر لک مک راحت میشی👌

https://t.me/joinchat/AAAAADz-3pT2vddnn3Jp4A
☝☝
دوران ماست مالی کردن ایرادای پوستی تموم شده، بیا اساسی پوستتو صفا بده🤩

Читать полностью…

ایده

⛔ فوری _ فیلم و عکس لو رفته. عروسی
پرستوی صالحی در جوانیش و ازدواج مخفیش و واکنش پرستو صالحی

/channel/+maMKPfGQ9xU2NjJk

🔺 مشاهده کامل کلیپ🔺

Читать полностью…

ایده

تمام ماساژهای صورت یکجا
پست رو سیو کنید👌🏼


@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

آیا سفیدی مو درمان دارد⁉️Fa

🔺صحبت های شنیدنی سرکار خانوم دکتر الوند✅

👈برای دریافت اطلاعات تکمیلی از طریق لینک زیر👇👇
https://1ta100.ir/qu-ads/1377
https://1ta100.ir/qu-ads/1377

Читать полностью…

ایده

💫 اولین گروه تخصصی بازسازی در تهران

♻️ دارای مجوز از اتحادیه ساختمان

♨️ بازسازی ساختمان تخصص ماست
🔺مسکونی🔺اداری🔺ویلا

‌◇از طراحی تا اجرا در کنار شما هستیم◇

🔘 جهت مشاوره تخصصی با ما تماس بگیرید  :
☎️ 02122291560
📱09122935747
نمونه اعتمادها به عرشاهوم  👇👇
https://t.me/joinchat/TS3mO8uivaGyPEF7
https://t.me/joinchat/TS3mO8uivaGyPEF7

Читать полностью…

ایده

خواندن یک کتاب بیشتر تجربه بیشتر
.
مرجع کتاب های الکترونیکی با فرمت PDF

‌‌هر کتابی که خواستید میتونید از
@TellBooks
@TellBooks
@TellBooks

👈به راحتی دانلود کنید. رایگانِ رایگان👉
.

Читать полностью…

ایده

آموزش رایگان این مدل‌ها اینجاست👇

کلیک کن و یادبگیر😍

انواع لیف و اسکاچ و بافت های مدرن😍

میناهستم مربی تخصصی قلاب بافی
با هزاران هنرجوی موفق😍

قلاب هم دستت نگرفتی یادت میدم حرفه ای ببافی و کسب درآمد کنی❤️
👇👇👇

/channel/+TmA4UmG91ftkNjJk

بزودی کلی آموزش های جدید دیگه هم اضافه میشه 😍❤️

Читать полностью…

ایده

#ترفند_خانه_داری
#ایده_نظم

ترفندهای چیدمان در کابینت

خانم ها، این کارها هزینه زیادی نمیبره ولی از لحاظ اعصاب، کلی بهتون کمک میکنه😊😉



@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

🗓۱۴۰۳/۴/۱
🌷سلام صبحتون در پناه خدا
🌸همیشه به کسی تکیه کن
🌷که به هیچکس تکیه نداده
🌸و اون کسی نیست جز خدا
🌷خدایا دوستت دارم


‌‌‌‌‌آرامشبخش‌ترین کانال انرژی مثبت در جهان
@
SOBHbe

Читать полностью…

ایده

زن دلبر و دلرباااااااا👆

پکیج زنان هیما پر قدرتترین پکیج روابط



#مینا_جهانبخش
مدرس و نویسنده
مدیر موسسه تحول درون

🔰🔰  پکیج رایگان👇

@Admiin_moj

دریافت پکیج‌ رایگان 👆

.
🛑💫بیش از ۴۵۰ فایل دیگه اینجا گوش کن
👇👇👇
/channel/+PXOLNomyw87uC-zO

Читать полностью…

ایده

هر سکه ی(توکن) همستر به قیمت ۲۱ سنت پیش فروش شده😳😳😳

پروژه ی‌  همستر برای افرادی که سرمایه ی‌ اولیه‌ برای راه اندازی کسب و کارشون نداشتن عالی بود.

اگه از نات کوین و همستر جاموندی و فرصتو از دست دادی،

ی پروژه قوی در حد نات کوین اومده که اسمش( time farm )هستش
برای شمایی که پول میخای کسب و کار کوچیک راه بندازی این گزینه عالیه❌❌❌

تازه از افراد زیر مجموعه ی خودت هم سکه بهت میده😎😎😎

راستی هنوز خیلیا نمیدونن این پروژه رو.جز اولین ها باش😍😍

بزن روی لینک زیر و شروع کن👇



/channel/TimeFarmCryptoBot?start=19W7lsPBIAFd0or41

Читать полностью…

ایده

✨✨

لحن بیانت ضعیفه؟!!!

دیدی بعضیا تو جمع طوری حرف
میزنن که همه بهشون گوش میدن🤔

میخوای تو هم یاد بگیری😍

بیا اینجا؛
.....مطالب این کانال معجزه میکنه👇
/channel/+2CM-444O1R5mYTZk
اینجا کلی ویس آموزشی رایگان هست برای کمک بهت👆👆

Читать полностью…

ایده

💦🌷💦🌷💦🌷💦🌷💦

‍#رهایی_از_شب

#قسمت_صد_و_چهلم
‍ ‌

من و او تا ساعتها کنار در نشسته بودیم و بی توجه به گذر زمان صحبت میکردیم وپرده از رازها برمیداشتیم!
نوبت او شد.
پرسید:واقعا خود الهام خاتون بهتون گفتن تسبیح و از من بگیرید؟؟
من اونچه که در خواب دیده بودم رو تعریف کردم و منتظر عکس العملش شدم!
او چشمهایش پر از اشک شد و با آهی عمیق گفت:تا چند شب کارم شده بود گریه..بدون اون تسبیح انگار یه چیزی کم داشتم.
تسبیح رو از گردنم در آوردم و در حالیکه روی سینه ام میگذاشتم گفتم:درکتون میکنم! ظاهرا یک تسبیحه ولی انگار هر دونه از این مهره ها متصل به روح الهامه.من خیلی با اون مانوسم.
راستش اون شب که نسیم اینجا اومد و اون زدو خورد پیش اومد بیشتر از اینکه اتفاقات آزارم بده پاره شدن تسبیح اذیتم میکرد.
او با تعجب پرسید:تسبیح پاره شده بود؟!
سرم رو با تاسف تکون دادم وگفتم:بله..من دوباره اونها رو به نخ وصل کردم..البته یک مهره ش کمه.
او خندید:حالا یک صلوات کمتر نفرستید!
حالا من هم میتونستم با خیال راحت او را عاشقانه نگاه کنم.
گفتم:اون شب و شب دعوا در مسجد بدترین شب زندگی من بود ولی هر دوشب پایان خوبی با شما داشت.
او پرسید:راستی شما که خونت سند داشت.پس چرا تو بازداشتگاه موندی؟! نکنه میخواستید ما رو نصفه شبی زابراه کنید؟
من بلند خندیدم و گفتم:اگر میشد حتما این کارو میکردم..ولی سند تو صندوق امانات بانک بود و در اون وقت شب بهش دسترسی نداشتم.البته واقعا از این بابت مدیون بانکم..
او آهی کشید و به نقطه ای خیره شد.انگار داشت به چیزی فکر میکرد.
پرسیدم:به جی فکر میکنید؟
گفت:به الهااام و خوابی که ازش دیدید.شما میفرمایید منظورش در خواب از کسی که سختی کشیده آقاتون بوده ولی من شک ندارم او مرادش من بودم.
با تعجب نگاهش کردم.
او لبخند رضایتمندانه ای زد و گفت: الهام برای
این دنیا نبود!! او هم یک هدیه از جانب خدا بود برای سربه راه کردن من!
چشمام از حدقه بیرون زد!!
حاج کمیل شما به این خوبی..به این پاکی..مگه میشه سر به راه نبوده باشید؟!
او آه کشید و به نقطه ای خیره شد.
دلم میخواست علت این سوالش رو بپرسم ولی میدونستم درست نیست. چون اعتراف به گناه خودش گناه بود.این چیزی بود که در این یکسال ازفاطمه آموخته بودم.
صحبتهای ما دونفرتا سحر طول کشید.
نزدیک اذان صبح باهم به مسجد محله ی قدیمی رفتیم.
نماز رو به اقامت او خواندم! همیشه پشت مردی قامت میبستم که هیچ چیز از او نمی‌دانستم فقط بدون هیچ توجیهی دیوانه وار دوستش داشتم اما حالا میدانستم که او بعد از خدا و ایمه معصومین تنها مقتدای من در زندگیست.
در اون لحظات اولیه ی صبح با نهایت وجودم از خدا خواستم که این عشق ومحبت رو از دلم نگیرد وشرمنده ی اعتماد حاج کمیل نشم.
دراون لحظات آرزو کردم برای تمام دختران سرزمینم که همانند من حاج کمیل های عمامه به سر و بی عمامه در سر راهشون قرار بگیرد و اونها مثل من طعم خوشبختی و امنیت رو بچشند!
و دعا کردم خدا به همه ی رقیه سادات ها، طعم مهربان و مطمئن آغوش خودش رو بچشاند.
اون روز فکر کردم دیگه تمام سختیها به پایان رسید و از حالا به بعد زندگی روی خوشش رو نشونم میده اما لحظه لحظه ی زندگی پره از اتفاقهای بد وخوب!
حالا که دارم فکر میکنم مزه ی زندگی به همین ترکیب غم ها وشادیهاو آرامش و سختیهاست.
همین معجون بی نظیره که نشون میده چقدر پای قول وقرارهامون با خدا وخودمون هستیم.
بعد از نامزدی،کم کم پچ پچ ها شروع شد.
حرفهای زیادی از جانب عده ای به گوشمون میرسید.
همه ی اونهایی که بعد از دعوای اون شب مسجد و صحبتهای حاج مهدوی در روز بعدش لاجرم سکوت کرده بودند با شنیدن این خبر دست به دامن قضاوت و تهمت شدند وحتی دیگر به مسجد نمیومدند چون حاج کمیل پاک و اهورایی من رو به امامت وبندگی قبول نداشتند!!
اون روزها دوباره روحم پرازتلاطم و نا آرومی شد. احساس گناه میکردم.چون اگر من در گذشته گناهکار نبودم هرگز این حرفها و تهمتها در مسجد نمیپیچید و قلب پاک و خدایی مرد زندگیم نمیشکست.اگرچه او برعکس من خیلی آروم بود.
چندباری به او گفتم:عقد رو فسخ کنیم تا خط بطلان بکشیم به همه ی این تهمت ها.ولی او میخندید و میگفت: اون وقت هم همان عده میگن از روی شهوات نفسانی این دختر یتیم رو گرفت و با احساساتش بازی کرد...
بعد در مقابل نگرانی من میخندید و  هربار تکرار میکرد: رقیه سادات خانوم..همان که گفتم فقط رضایت خدااا.خدا داره امتحانمون میکنه.میخواد ببینه من موقعیتم برام مهم تره یا حرف مردم.بزار این جماعت هرچی دلشون میخواد بگن.همون که اون بالاسریه ازمون راضی و خشنود باشه کافیه..
و من مدام این حرفها رو در ذهنم مرور میکردم تا تمرین بندگی کنم..

ادامه دارد...

Читать полностью…

ایده

☀️

ایده های #شیکپوشی

#اموزش_بستن_روسری
👍اموزش یه مدل بستن روسری با استفاده از سوزن 😍

‎‌‌‌@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

☀️

#ایده_آموزشی 💎

✅ساخت عروسک با لباس زمستونی ناز و خوشگل با پوم پوم

😍خیلی ساده و نازه

🎒مخصوصا واسه آویز کیف


@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

■ با شلوار جین یه لباس دخترونه درست کنید😍😍


@Goodideas 💡💓

Читать полностью…

ایده

چتررنگی برای تزیین آبمیوه و بستنی و شربت 🍹



@Goodideas 💡💓

Читать полностью…
Subscribe to a channel