goshetarikh | Unsorted

Telegram-канал goshetarikh - گوشه هایی از تاریخ

3085

تماس با مدیر و نویسنده کانال جهت ارتباط و ارایه نکته نظر @Mazinanikazem

Subscribe to a channel

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
دانشمندیکه نامه اش باعث مرگ اوگردید:
عبدالله ابن مقفع *
نامش روزبه بود بعد ازاسلام به عبدالله و کنیه اش ابو محمد لقب گرفت زادگاهش شهر جوز فارس( فیروزاباد) کنونی پدرش (داذویه) که از طرف حجاج مامور وصول مالیات بود چون دقت لازم را نداشت به مصارف غیر می رسانیدتنبیه شد از ناحیه دست اسیب دید که برای همین اورا مقفع نامیدند. او عربی و فارسی را نیک میدانست در خدمت امویان بود تا اینکه با انقراض امویان (۱۳۲) هجری ابن مقفع به خدمت عیسی بن علی درکرمان بسمت منشی وی اشتغال پیداکرد عبدالله بن علی عموی منصور که سودای خلافت داشت پس ازآنکه از ابومسلم شکست ونزد برادران خود عیسی وسلیمان گریخت عیسی وسلیمان به بصره رفتند تااز خلیفه برای برادرشان تامین بگیرند منصور پذیرفت ولی بشرطی که اقراربه کاریکه کرده دریک نامه بنویسد(توبه نامه) به وی تقدیم کند عیسی و سلیمان از ابن مقفع خواستند که برایشان نامه ای بنویسد که دست خلیفه را درکشتن برادرشان ببنددمقفع زنهارنامه ای نوشت که دست منصور را درکشتن عمویش بسته گردید منصورکه بشدت خشمگین شده بود ازسفیان فرمانداربصره نام نویسنده نامه پرسید هنگامی که نویسنده راشناخت دستورقتل مقفع را داد : توضیع اینکه ابن مقفع همواره سفیان رابه ریشخندمیگرفت ازجمله نقل کرده اندسفیان بینی بزرگی داشت وهرگاه ابن مقفع به اومیرسید میگفت سلام برشما دو نفر یا او را فرزند زن شهوتران میخواندسفیان همواره درپی فرصت کشتن اوبودتا نامه خلیفه بدورسیداوراباجمعی به منزل دعوت کرد پس ازرفتن مهمانان اورا دستگیرکردبه روایت( المداینی)چون ابن مقفع به حجره ی سفیان درآمدسفیان اورا گفت(آنچه مادر مرا بدان برمی شمردی به یادداری؟مادرمرا مغتلمه خواندی)سپس دستوردادتنوررابر افروختند اجزای بدن ابن مقفع رایکی یکی بریده درتنور اندختند سپس درب تنور را بستند سفیان گفت( درمرگ تو مواخذتی مرانیست زیراتو زندیقی ودین بر مردمان تباه میکردی):این واقعه دردناک بسال (۱۴۲) هجری اتفاق افتاد دران موقع ابن مقنع ۳۶سال بیشتر نداشت : ابن مقفع یکی ازبزرگترین فضلاو دانشمندان زمان خودش بودکه باهر فرصتی علاقه ودل بستگی خودش را به فرهنگ ایرانی ابرازمیکرد به گفته ابن ندیم او یکی از مترجمان وناقلان حکمت وسایرعلوم از فارسی به عربی بود شعر به عربی میسرود اغلب مورخان از او به نیکی یادمیکنندازجمله کتابهاورسائلی که توسط این دانشمند و فاضل ایرانی ترجمه شده میتوان از خدای نامه ، کلیله ودمنه ، کتاب مزدک کتاب ، تاج درسیرت انوشیروان ، الادب الکبر ، الادب الصغر ووو را نام برد .
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود .
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
ادبیات پهلوی : درخت آسوری
مدتی است که فکرم مشغول موضوع ادبیات قبل از اسلام شده است ، سخنرانی های مغرضانه در گوشه و کنار بگوش می‌رسد که ما در قبل از اسلام هیج چیز نداشیم ، برای خیلی ها سئوال برانگیز شده ، لذا تصمیم گرفتم که مطالبی هر چند اندک به سمع عزیزان برسانم در هفته های گذشته در مورد اشکانیان صحبت داشتیم اینک به ساسانیان می پردازیم .
آثاری که به زبان پهلوی تالیف شده بیشتر جنبه دینی زردتشتی دارد ، چند رساله کوچک که غیر دینی به حساب می آيد ولی صبغه دینی دارد مانند ، خسرو و ریدک ، یادگار زریر و رساله شطرنج ، آثار ادبی صرف چه منثور وچه منظوم ازمیان رفته است ولی ترجمه عربی وفارسی بعضی از آنها را مانند کلیله و دمنه و هزار ویک شب(هزار افسون ) را در دست داریم .
روایات حماسی منقول در شاهنامه وگرشاسب نامه وروایات عاشقانه که در خسرو وشیرین و هفت پیکر نظامی منعکس است .
اینک به یکی از نمونه های ادبی بنام درخت آسوری می پردازیم ، درخت آسوری منظومه مفاخره آمیزی است میان بز ونخل که به زبان پارتی یا پهلوی اشکانی سروده شده ولی اکنون به خط پهلوی کتابی در دست است ، احتمالاً ایرانیان این نوع ادبی را که دارای خصوصیات ادبیات شفاهی است در ادوار قدیم از بین النهرین اقتباس کرده اندکه نمونه هایی از آن در متون سومری واکدی دیده میشود مانند(حماسه گیل گمش) درخت آسوری باتوصیف کوتاهی از یک درخت بی آنکه به صراحتاً از آن نام برده می‌شود به شکل معما یا چیستان از زبان شاعر آغاز می‌شود ، با این توصیف شنونده یا خواننده پی می برد که منظور نخل است ، انگاه نخل خود فوائد خویش را برای بز بر می شمارد یاابزار های که از چوب وبرگ والیاف آن ساخته می‌شود ، در بخش بعدی بز باتوجه معارضه بر می خیزد واو را تحقیر واستهزا می کندو فوائد مانند خوراک هایی که از شیر او درست میکنند یا کاربردی که‌ شیر او در مراسم دینی زردشتی دارد ونیز ابزارهایی که از اندامهای اومانند پوست وپشم روده وغیره می سازند بر می‌شمارد ، وسرانجام بز پیروز می‌شود ،
این مفاخره نشان دهنده دو قشر جامعه دینی میباشد یعنی بز نماینده دین زردشتی ونخل نماينده دین کفر امیز آشوری وبابلی است ، اما بعضی هاهم این معارضه را تضاد بین زندگی دامداری که بز نماد آنست ونخل که نماینده زندگی کشاورزی است می دانند .
متن درنسخه های خطی به صورت نثر نوشته شده است که در۵۳ بند به زبان پارتی نوشته شده که اولین بار(بارتولومه)به این نکته پی برد.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود
ماخذ
تاریخ ادبیات ایران قبل ازاسلام دکتر احمد تفضلی وبانو ژاله آموزگار
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
ادبیات دوره اشکانی ق۳
در مورد اشکانیان کمتر صحبت شده دلیل آنهم فقدان مدارک کافی است به هر روی نوشته جات متفرقه ای که بمارسیده تاحدود زیادی ما را بسمت روشنی هدایت می کند .
اشیاء کشف شده در شهر نسا پایتخت اشکانیان بما فهماند که پارت ها به تاریخ روز ، ماه وسال آگاه بودند ، از دیگر اشياء کشف شده تعداد زیادی ماسک طلا که بانوان در مجالس جشن از آن استفاده می کردند ، کشف اینگونه الات هنری و وجود گوسان ها در مجالس شادی و عزا بر فرضیه ما می افزاید که پارت ها علی رغم اینکه عشایر و کوچ نشین بودند کاملا هنر را درک کرده بودند .
تعدادی پیکره های سنگی دوره اشکانی در خوزستان کشف شده که بر بدنه این پیکره ها کتیبه هایی کوتاه انهم به گونه ای محلی زبان وخط آرامی دیده میشود ، قدیمی تربن پیکره شناخته شده اشکانی متعلق به مهرداد دوم (۵۷-۱۳۴ق م)در بیستون همراه بایک کتیبه کوتاه یونانی است و یک پیکره دیگر در کنار آن که گودرز دوم را به تصویر کشیده است.
هنر اشکانی تنها به مجسمه سازی ختم نمی شود ، هنر موسیقی و نقالی پارتها که توسط گوسانها سینه به سینه نقل میشد بر اساس منابع ارمنی جمع اوری شده که با ازبین رفتن این اسناد بازهم روشن است که اینان در انتقال داستانهای مربوط به کیانیان و ویشتاسپ که حامی زرتشت بوده نقش عمده ای ایفا می کردند ، زهد و پارسایی درمیان امیران ونُجبای اشکانی و محتملاً ادعاهایی که برخی از ایشان درباب نسل کیانی خود مطرح می نمودند ظاهرا به‌این قصه ها و داستانها منجرشده داستانهایی که گوسانها شایستگی شاهان وپهلوانان کیانی را اعلان می کردند علاوه بر این شعر حماسی همچنان فعال در زمان اشکانیان ترویج یافت واین نشان می دهد شاهان و مردان روزگار اشکانی به سنت کهن پهلوانی ارج می نهادند سنتی که هرچند روبه ضعف گذاشت اما به واقع از طریق دوره ساسانی تداوم یافت ؛ هم چنانکه شاهنامه گواه آن است ، در نتیجه این فرایند ، زمانی که محتملاً در قرن پنچم میلادی موبدان ساسانی از شعر اشکانی به عنوان اطلاعات برای وقایع نامه بزرگ خویش خداینامه (خوزی نامک )استفاده نمودند ایشان نادانسته سنت ها یا روایات اشکانی به همراه روایات کیانی را پذیرفتند ؛ وبدین ترتیب گودرز ، گیو و بیژن ، میلاد و فرهاد ، به عنوان اشکانیان رسمیت یافته ، وارد تاریخ ایرانی شدند.
افسانه های باستانی ایرانی هم دراین زمان توسعه پیداکرد ونام پهلوان ( یعنی اهل پهله اهل پارت) بر روی قهرمانان این افسانه ها باقیمانده است وپهلوانان بزرگ افسانه ها از همین طوایف هستند و رستم پهلوان سکایی وهم نژاد اشکانیان است شاید هم قسمتی ازداستانش درهمین دوره اشکانیان درست شده باشد.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود .
ماخذ
تاریخ ادبیات ایران پیش ازاسلام
دکتر احمد تفضلی وبانو ژاله آموزگار *
آشنایی با تاریخ ایران:
دکتر زرین کوب*

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
ادبیات دوره اشکانی ق۲
آشنایی پارت ها با فرهنگ یونانی باعث گردید که به فرهنگ پهلوانی روی آورده وقایع را به صورت شفاهی حفظ کنند قصه گویان و نقّالان افسانه ها را سینه به سینه نقل می کردند ، گروهی از آنان ( گوسان ) نام داشتند اینان شاعران وموسیقی دانان دوره گردی بودند که داستان هارا خصوصاً به شعر نقل می کردند به گواه نوشته های چند سده بعد از جمله در آثار قطعه ای از مانوی از این گوسانها نام برده شده که اینان حافظ داستانهای ملی ایران بوده اند و آنها را به ساسانیان منتقل کرده اند ، همین داستانها بعد ها بخشی از منابع خدای نامه ( خوزی نامک)پهلوی را تشکیل داده و نهایتاً در شاهنامه منعکس شده است ، از میان داستانهایی که در ادبیات فارسی برجای مانده ، منظومه زیبا وعاشقانه ( ویس ورامین )که پارتی بوده است ، هم چنین محتمل است که بعضی از داستان‌های شاهنامه ، مانند داستان بیژن ومنیژه که دارای بُن مایه های عاشقانه دارد ، اصل پارتی داشته باشد.
اما در زمینه نوشته جاتی که بر روی اشیا انجام شده است باید به عرض برسانم در حفاری هاییکه در شهر نسا پایتخت اشکانیان واقع در نزدیک مرز ایران در ترکمنستان امروزی انجام گرفته حدود سه هزار قطعه اشیا مربوط به اشکانیان بدست آمده که تعداد زیادی سفال کوزه مخصوص حمل شراب و حمل غذا برای ماموران رسمی ، وبر روی این سفال هاشماری اسامی اشکانی وهمینطور اسامی خاص دیده می شوند که تعدادی از این اسامی خاص کاملا ویژگی وماهیت زرتشتی دارند ، که خود با این واقعیت که اطلاعات واسناد نساء کهن ترین شواهدرا برای استفاده از تقویم زرتشتی بدست می دهد ، تعداد بیست سفال ، که اسامی ماه و روز از این تقویم را بر خود دارند و تعدادی سفال ارزشمند هم دارای سال اند که ظاهراً مطابق با دوره اشکانی است دیده می شود.
ادامه دارد
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
سرگذشت کتاب اوستا ونقل آن به خط اوستایی : ق ۵
کتاب اوستا تامدتها اساساً سینه به سینه حفظ می شد برما معلوم نیست شاید در دوره بلاش اول یا در اوایل دولت ساسانی کوشش شد که آنرا به خطی از نوع خطوط مشتق از آرامی متداول در ایران مانند خط پهلوی بنويسند .
قبلا گفتیم جمع آوری اوستا بدستور شاهان در زمان های گوناگون منظور گرد آوری روایات سینه به سینه بوده است ، در رساله شگفتی های سیستان(بند۱۱) امده است که نسک های اوستا درمیان دودمان های نیکان(زردشتیان ) پیوسته بر جای ماند ، پس از اسکندر ، این نسک هانزد زنان بود و یکی از آن را ، به نام بَغ نَسک ، جوانی سیستانی به خاطر سپرد وبدین گونه( کتاب دینی) به سیستان بازگشت ، جزء در سیستان در جاهای دیگر آن را در سینه نسپردند (مسعودی در مروج الذهب)نیز به سنت حفظ سینه به‌ سینه اوستا در سیستان اشاره کرده است ، حتی پس از اینکه اوستا به کتابت در امد مؤبدان نیز آنرا از حفظ می خواندند ، در کتاب های پهلوی مکرراً به موبدانی اشاره شده که همه اوستا وترجمه و تفسیر(زند)را از حفظ داشته اند.
از اوستا نسخه های خطی متعدد دردست است ، اما هیج يک از آن ها به تنهایی متن کامل اوستا را در برندارد ، بعضی از نسخه های اوستا همراه با ترجمه پهلوی است و ترجمه پهلوی زیر هر سطر متن اوستایی نوشته شده است ، قدیمی ترین نسخه اوستایی موجود درکتابخانه دانشگاه کپنهاک است ، اوستای مکتوب زمان ساسانی به صورت سه کتاب بزرگ تدوين شده بودکه هریک شامل هفت بخش بزرگ یابه اصطلاح پهلوی نُسک بود و هر یک از نشَک هانیز به فصل ها و اجزا کوچک تری تقسیم می شود نام سه کتاب بزرگ و ۲۱نسک اوستای زمان ساسانی به زبان پهلوی با خلاصه ای از مطالب آن ها به این زبان در کتاب هشتم دینکردضبط شده است از نوشته های دینکرد چنین بر می آید که در زمان تدوين این کتاب (قرن سوم هجری) گاه متن اصلی اوستایی وگاه اصل وترجمه پهلوی بعضی از نسک ها از میان رفته بوده است نام سه کتاب بزرگ اوستا به زبان پهلوی چنین است : گاهانیگ ، هادَگ مانُسریگ ، ودادیگ : این سه کتاب به ترتیب مشتمل بر گاهان وتفاسیر آن دومین مشتمل بر ادعیه واذکاری بوده که در مراسم دینی خوانده می‌شد وسومبن مشتمل برمتون فقهی بوده است ، این سه کتاب ترجمه وتفسیر زند بوده که شرح آن از حوصله جمع خارج است.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود
ماخذ
تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام : دکتر احمد تفضلی وبانو ژاله آموزگار
تاریخ طبری ص ۶۷۶
مروج الذهب ج۱ص۲۷۱ به بعد
تجارب الامم ج۱ص۳۰
شگفتی های سیستان بند۱۱
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
سر گذشت کتاب اوستا ونقل آن به خط اوستایی : ق ۴
همه اوستا ازنظر زبان یک دست نیست ، بعضی قسمت ها دارای سبکی کهنه تر واز نظر دستوری دارای زبانی است که با قواعد دستوری صحیح اوستا بیشتر مطابقت دارد ، در برخی بخش ها قواعد دستوری چندان مراعات نشده است ، علت تفاوت زبانی میان متون اوستایی را می توان به دو عامل نسبت داد یکی اینکه قدمت بعضی از آثار بیشتر از دسته دیگر است ودیگر اینکه شاید اختلاف لهجه میان این دو دسته آثار وجود داشته است .
اوستایی که اکنون در دست است ، تنها یک چهارم کتابی است که در دوره ساسانیان وجود داسته است ، چنین نظری مبتنی برمقایسه ای است‌ میان خلاصه ای از اوستای ساسانی به پهلوی که در کتاب هشتم دینکرد امده با آنچه اکنون موجود است ، اوستای موجود شامل متونی آست که خصوصاً در مراسم دینی وعبادی از آنها استفاده می شود وآن را به پنج بخش تقسیم می‌کنند : یَسن ها ، ویسپَرَد ، وَندیداد ، یَشت ها و خُرده اوستا .
از سوی دیگر ، متون اوستایی را بر اساس ویژگی هاوقدمت زبانی می توان به دو دسته تقسیم کرد ۱ متون گاهانی ۲ متون اوستایی متاخر که ادامه این دو مقوله از حوصله جمع خارج است .
انچه که از روایات برمی آید همان طور که عرض کردم تاقرن سوم میلادی اما معلوم نیست منظور کدام نوشته هاست این احتمال وجود دارد که نوشته هایی که درببن النهرين از دیرباز بوده به نام زرتشت معروف بوده نه نوشته های خود زرتشت (باسیلیوس) در حدود(۳۷۷م)گفته است مغان کتاب نداشته اند ، بلکه پسران از پدران خود تعلیم می گرفتند ، بنابراین هیج سندی در دست نیست که برما روشن سازد که کتاب اوستا پيش از آن که به خط کنونی درآید به چه خطی مکتوب بوده است ، اهمیت سنت شفاهی حفظ آثار دینی به صورت سینه به سینه درایران دلالت براین کتاب اوستا بیشتر بدین شکل حفظ می شده است چنانکه در نامه(تنسر)نیز آمده است که پس از اسکندر فقط یک سوم اوستا در حافظه مردم مانده حتی از نوشته های پهلوی ، عربی وفارسی چنین استنباط می‌شودکه نسخه های اوستا کم بوده است ، بنا بر اقوال فقط دونسخه یکی در دزِنبشت ودیگری در خزانه شاهی نگهداری می شده است ، که البته این احتمال هست که در زمانهایی (از جمله در زمان بلاش اول اشکانی ) کوشش برای کتابت آن شده باشد.
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تاشبی دیگر بدرود.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
سرگذشت کتاب اوستا و نقل آن به خط اوستایی ق ۲.
درقسمت قبل گفتیم شاپور دوم دستور داد در مورد دین مردم ودرستی آن تحقیق شود و از همین رو ، آذرباد مَهرَ سپنَدان رئیس موبدان زمان ، متحمّل آزمایش دینی شد و بر طبق روایات بر سینه او روی ذوب کرده ريختند و از آزمایش پیروز وسربلند بیرون آمد ، وی اهل فرق ونحل گوناگون ونیز کسانی را که به تحقیق در نسک های اوستا می پرداختند ، از بددینی وانحراف بر حذر داشت ، خسرو پسر قباد (انوشيروان ۵۳۱تا۵۷۹ م) آگاهی و تفکر درباره هر گونه بدعت در میان چهار طبقه اجتماعی را افزایش داد ، وی بر آن بود که زبان اوستایی از طریق سنّت شفاعی وکتاب ها رساله ها حاوی مطالب فراوانی است ، واز همه روحانیان خواست که به تفکر در باره اوستا و زند بپر دازند واز یافته های خود بر دانش مردم جهان بیفزایند .
در روایت دیگری ، به ارتباط انوشیروان ، با سر گذشت کتاب اوستا اشاره شده است‌ : مجمعی از موبدان زرتشتی به ریاست وِه شاپور موبدان موبد زمان خسرو انوشیروان بیست و یک نَسک اوستا را تعیین کرد و به اتفاق نظر ، بر رای خود مُهر نهاد.
از روایات مذکور چنین مستفاد می شود که‌ در نظر مؤلفان کتاب های پهلوی ، که درقرن سوم هجری می زیستند ولی روایات دوران ساسانی را منعکس می کردند ، صورت مکتوب اوستا و زند وخط آن به خود زردشت باز می گردد که پس از پراکنده شدن اوستا بر اثر حمله اسکندر ، چندین شاه ایرانی در زمان های گوناگون درصدد جمع آوری و تدوین مجّدد آن بر امدند.
همین نظر را در کتاب های عربی وفارسی قرون اولیه اسلامی ، که مطالبشان مبتنی بر گفته ها و نوشته های زردشتیان است ، نیز می یابیم.
درنامه تنسرامده است که اسکندر کتاب دین (اوستا) راکه بر دوازده هزار پوست نوشته شده بود در شهر(استخر)فارس سوزانید ویک سوم آن در دل ها ماند(یعنی از حفظ کردند) طبری ، مسععودی ، مقدسی ، ابن مسکویه و ابن بلخی هریک چنین روایتی را با اندکی تغیر نگاشته اند.
آنچه در روایات مذکور در باره کتابت اوستا به خط اوستایی در زمان زرتشت ذکرشد ، افسانه آمیز است .
ازسوی دیگر از روايات خارجیان چنین برمی آید که پیروان دیگر ادیان زردشتیان را در زمان زرتشت دارای کتاب نمی دانستند ، دریکی از روایات مانوی درکتاب کفالايا آمده است که ، زرتشت کتاب ننوشت بلکه پیروانش بعد از مرگ او سخنانش را به حافظه سپردند وبصورت کتابی در اوردند که امروزه می خوانند.
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رجال دوره قاجار و پهلوی
فیروز میرزا نصرت الدوله آخرین قسمت *
نصرت الدوله از دوستانش بسیار ناراحت بود کسی احوال او را نمی پرسید همه می ترسیدند که مثل او گرفتار شوند ، در همین دوران بود که خبر دارشد تیمورتاش دستگیرشده ومیدانست که داور بجای او در وزارت مالیه کار می کند حتی به خارج میرود و مورد تایید رضا شاه میباشد وباز در همین زمان پسرش مظفر از فرنگ برگشته وزندگی اجتماعی خودش را شروع کرده واین موضوع به او که پا به ۵۰سالگی گذشته بود امید واری میداد مدتی نگذشته بود که خبر دار شد سردار اسعد هم در زندان است باخودش فکر می‌کرد که آیا این دسیسه انگلیس نیست که تمام کسانیکه نقشی در بهبود سردار سپه داشته اند هرکدام در یک گوشه ای پشت میله های سرد زندان بسر می‌برند ، از بد شانسی قاجاریان در همین زمان مستوفی الممالک چشم از جهان فروبست اوتنها عضوی از اشراف قاجار بود که میانه روبود و رضاشاه احترام او را داشت اینک دیگر اونیست و رضاشاه دیگر بی مهابا به پیش می‌تازد ، مدتی بدین‌ منوال گذشت گویی چرخ زمان از حرکت باز مانده بود ولی این سکوت وسکون آرامش قبل از طوفان بود ، همیشه حادثه در جایی اتفاق می افتد که کسی انتظار آنرا ندارد ، نصرت دراین زمان به دلیل مشکلات مالی نیمی از باغ فرمانیه رابه سفارت فرانسه اجاره داده بود با سفیر و همسرش مراوده داشت آنروز آنان در کتابخانه نصرت به بحث در باره مسائل مختلف مشغول بودندبعد در کوههای اطراف اسب سواری میکردند آنان‌ خبر نداشتند که تلفن تازه را اندازی شده و ماموران خفیه شاه حتی مکالمات به زبان فرانسه را کنترل می کنند ، درچنین اوضاعی روزنامه فرانسوی مقاله ای علیه رضا شاه چاپ می کند مغرضان منبع خبر را سفارت فرانسه در تهران بعرض می رسانند بار دیگر نام نصرت الدوله سر زبانها می افتد ، رضا شاه خود می دانست که گزارش نظمیه ، محمد درگاهی درست نیست قضیه چیز دیگری بود ، رضاشاه به هنگام گرفتن شناسنامه ده سال سن خود را کم کرده بود ولی می دانست که پیر وشکسته شده است ودر این زمان او بشدت نگران آینده ولیعهد بود زیرا تیمورتاش که ده سال از نصرت بزرگتر بود ازمیان برداشت تا مانعی برای وليعهد نباشد حال نصرت را بحال خود گذاشتن خطاست ، به اشاره شاه نصرت بزندان رفت ودر بهار سال۱۳۱۶ به سمنان منتقل گردید کشتن مردی چون نصرت الدوله با آنکه در زیر زمین خانه ای در کنار شهربانی حبس بودچندان آسان بنظر نمی رسید ، آنروز آشپز اورا به حمام فرستادند و نوکرش را هم به نظمیه خوانده بودند میر غضب ها مست بودند ونمی توانستند منتظر شوند سمی را که در غذایش ریخته بودند اثر کند لذا بر سرش ریخته واو را خفه کردند .
بدین سان سری که آرمانی بلند داشت ، بروی سینه افتاد وخاموش گردید.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود.
ماخذ*
شرح حال رجال نامی ایران ، مهدی بامدادج۳*
ازرویای پادشاهی تازندان شاهی ، باقر عاقلی*
بازیگران عصرپهلوی ج۱ ، محمود طلوعی*
برافتادن قاجارها برآمدن رضاشاه سیروس عنی*
وبرداشت ازاد از روزنامه های مجلس*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رجال دوره قاجار و پهلوی
فیروز میرزا نصرت الدوله ق۱۴
انگلیس مانند مار زخمی بخود می‌پیچد یک طرف پولی هنگفتی که به وثوق الدوله ونصرت الدوله و صارم الدوله جهت پورسانت قرار داد ۱۹۱۹ داده بود از طرف دیگر روی کار آمدن رضاشاه که شیر نفت را بر روی انگلستان بسته بود . انگليس چنگال نشان میداد ولی رضاشاه کسی نبود که در این مقطع در برابر انگلیس سر فرودبیاورد ، لذا به فکر از پای در اوردن اشخاص فعال اطرافیان شاه افتادند انگلیسی ها از نصرت دل پری داشتند بدنبال فرصت می گشتند تا ضربه را فرود بیاورند ، سر پرسی لورن این فرصت را بدست آورد سر می دانست که حسابهای بانکی نصرت در اروپا بالا رفته وچون آنان در این مدت پولی را که جهت قرارداد به نصرت داده بودند نمی توانستند پس بگیرند اینک موقع آن رسیده بود که ضربه را فرود آورند ، لذا با تیمورتاش در یک قرار دوستانه که می دانستند بگوش رضاشاه خواهد رسید جریان پول را مطرح کردند ، تیمور نمی دانست که این خبر چه به روزگار دوستش می اورد ، وقتی هفته بعد تیمورتاش به سفیر انگليس گفت(اعلیحضرت می خواهند بدانند چگونه می توان از موجودی حساب نصرت الدوله در بانگهای انگلستان باخبرشد ؟) دیپلمات انگلیسی دریافت که آن مشت حواله صورت نصرت الدوله شده است ، چرخ روزگار چه بازی های راکه با انسان نمی کند خرداد ۱۳۰۸ درست هشت سال بعد از روزیکه سردارسپه فرمانفرما وفرزندانش را تاکاخ اسکورت کرد و رولزرویس را پاداش‌ گرفت ، او در نقش شاه ، از همان دری که ناصرالدين شاه وارد تکیه دولت می شد به عزاداری محرم رفت و وقت ورود سلام نصرت الدوله را بی پاسخ گذاشت .
صبح عاشورا بود ودر پایان روضه شاه روکرد به مخبر السلطنه و گفت (حاجی ، نصرت الدوله دیگر مورد احترام ما نیست ) وتانصرت خواست سخن بگوید رو به محمد درگاهی(معروف به محمد چاقو)رئیس نظمیه گفت (ببریدش ) وبدون هیج تشریفاتی وزیر دارایی کشور در لحظه ای دست دردست محمد چاقو از تکیه دولت خارج شدوبه زندان رفت.
ادامه دارد
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

هرشب یک سرگذشت : امشب
زندگی خواجه نصیرالدین توسی
تقدیم به تمامی مهندسین عزیزکشورمان
پنجم اسفند ۵۷۹ هجری قمری دانشمند، ادیب، شاعر، متکلم، فیلسوف، اندیشمند، ریاضیدان ،آگاه به علم حکمت در شهردانش پرور توس به دنیا امد اسمش ابوجعفر محمدبن حسن بن طوسی مشهور به خواجه نصیرالدین معروف به استاد البشربدنیاامد شخصیت عجیبی داشت جوان بودو جویای نام ابتدا به شهرهای نیشابور ، ری ، قم ، اصفهان انگاه ببغداد جهت بهره از استادان در آن زمان به تحصیل پرداخت سپس به اسماعیلیان روی آورداوموفق شد به الموت وارد شود چندین سال در نزداسماعیلیان زندگی و از کتابخانه های انهااستفاده میکندوچندین کتاب به نامهای شرح اشارات ابن سینا و تحریر اقلیدوس وتولی وتبری واخلاق ناصری ودیوان شعری بنام قائمیات می نویسداوبه اندازه کافی از کتابخانه اسماعیلیان استفاده میکند ولی(خورشاه) آخرین رهبراسماعیلی اورا برای کار بزرگی که درنظر دارد راضی نمی کند الموت را ترک وبسمت خراسان میرورغولی ازشیشه بیرون امده بنام هولاکوخان ، جنگجو ، خشن ، خونریز، ولی تاحدودی واقع بین خواجه به خدمت هولاکو درمیایدخواجه قبل ازحمله به یک شهربرای حاکم انشهرنامه مینویسد عجیب اینکه نامه های خواجه به اندازه شمشیرهولاکوکارسازاست سپاهی برای تصرف قلعه هامیفرستدکه بازیرکی خواجه بسیاری از قلعه ها بدون خونریزی به تصرف هولاکودر میاید ، هولاکو ازخواجه خوشش می ایدواورا مشاور خود میکند ودرتمام جنگهاومسافرتها همراه خودمیبرد شاهکار خواجه شروع میشود ذهن خان مغول را اماده وبسوی بغداد حرکت میکند درجنگی باسپاهیان خلیفه پیروز میشوند بغداد محاصره میشودخیلی زودمقاومت مدافعان درهم میشکند وتسلیم میشوند خلیفه باظاهری آراسته درحالیکه ردای پیامبربردوش وعصای آن حضرت دردست و چهل غلام که هریک سینی بزرگی برروی سرپراز جواهرات گوناگون وطلا بدنبالش پیش خان دست بسینه میایستند ، هولاکوخان ازاین همه مال تعجب میکندومیگوید چرا ازاین جواهرات برای دفاع خرج نکردی خلیفه میگویدمال بیت المال مسلمین است نمیخواستم مسئول باشم میگویدپس چرابه رقاصان مشت مشت میدادی جواب درستی دریافت نمیکند هولاکو فرمان قتل رامیدهد اطرافیان به خان میگوینداین جای پیغمبراست کشتن اوبلابه دنبال دارد خان خرافی مغول درکشتن خلیفه دچار تردیدمیشودخواجه میگوید او را لای نمد می پیچیم می مالیم هرگاه خواست بلانازل شوددست نگهمیداریم واین چنین میکنندهنگامیکه دست ازکارمیکشنداز خلیفه چیزی باقی نمانده بودبدینسان حکومت 500ساله جوروظلم عباسیان بادرایت اعجوبه خراسانی وخان بیرحم مغول برای همیشه برچیده میشود (۶۵۶هجری)خواجه هولاکو رامجبور میکندکه رصدخانه ای درمراغه بسازد که بسیار عظیم است که الگوی میشودبرای هند و سمرقند خواجه در تاریخ دوشنبه هجدهم ازماه ذلقعده (۶۷۲)هجری در بغداد (به نقلی در راه بغداد)فوت پیکر او را در کاظمین دفن میکننداین سرگذشت مردی بودکه جامعه اسلامی انروزگاررا ازلوث وجود خلفای عباسی پاک کرد :
مطلبی دراین خصوص خواندم درصحت آن قدری تردید دارم گویند پس ازمرگ مستصعم خلیفه خواجه دستورداد ردای پیامبروعصای أن حضرت که نزدخلیفه بوددراتش افکنده وبسوزانند هنگامیکه به اواعتراض میکنند میگوید آتش میزنم که این ردا واین عصااگر دست کس دیگری بیفتد میترسم بازبانام خداو پیامبر مشروعیت پیداوظلم کند*
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب
جشن اسفندارگان ق۲
درقسمت قبل گفتیم این جشن نزد ایرانیان باستان دارای ویژگی خاصی بوده است چرا که دراین جشن بانوان را تکریم می‌کنند ، درسایر منابع از این جشن با عنوان مزد گیران و مژده گیران یاد شده است و رسم متداول ومحوری آن نکو داشت بانوان است درجهت رضایت و خشنودی سپندارمذ ، دراین روز هر عملی که رنجش خاطر بانوی ایرانی را در پی داشته باشد به شدت مورد نکوهش واقع می شده است.
به بیان رضا مرادی غیاث آبادی ، محقق صاحب نام درحوزه تاریخ کهن ، جشن های بانوان در اوقات مختلف سال برگزار می شده و از آن جمله میتوان جشن برف چال راکه درقریه اسک مازندان برگزار میشود که بیادگار مانده است، البته جشن سپندار مذگان یا اسفندارگان هنوز هم در برخی نقاط ایران ودرمیان برخی اقوام پارسی برگزار می شود مثلا دراقلید ، کاشان ومحلات ، بانوان جهت خشنودی ایزد بانوی موکل زمین ، آشی به نام آش اسفندی دراین روز می پزند.
در روستا های حوالی کاشان (نشلج ، استرک ونیاسر) این جشن در روز اول اسفند برگزار میشود.
مری بویس درکتاب کیش زرتشتی آورده که تا چندی پیش در روز اسفندگان زرتشتیان کرمان به صحرا می رفتند با ازبین بردن حشرات موذی این جشن را برگزار میکردند.
به هر تقدیر باتوجه به جایگاه بلند بانوان در اندیشه دیروز و امروز پارسیان ، میتوان گفت این طایفه بشری درتمام ادوار تاریخ این سرزمین چه درجایگاه اسوه چه اسطوره ، چه درتمثال چه درتاریخ گرامی وبلند مرتبه بوده ودرهر دوره ای به اقتضای توان اندیشه آدمیان مورد اجلال واقع شده اند.
کاظم مزینانی تاشبی دیگر بدرود *
ماخذ*
کیش زرتشتی مری بویس ج۱*
التفهیم نقل از یشت ها ج ۱ ابراهیم پورداود*
فرهنگ جهانگیری *
جشنها وآئینها منصوره میر فتاح*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رجال دوره قاجار و پهلوی
فیروز میرزا نصرت الدوله ق۱۱
فرمانفرما سعی کرد بر همه چیز اشراف داشته باشداو کار را در سرعت عمل می دید ولی گویا نصرت الدوله این کار بزرگ را زیاد اهمیت نمی داد او خونسرد وآرام در کرمانشاه استراحت می کرد پدر سه تلگراف به کرمانشاه ارسال کرد ولی جواب های نصرت زیاد قانع کننده نبود تا اینکه پدر تلگراف تندی به پسر ارسال کرد ونصرت براه افتاد ، نصرت با صارم الدوله حاکم کرمانشاه وهم پیاله اش دیدار داشت ومغرور به دوستش لردکرزن دیگر برایش مهم‌ نبود که در تهران چه می‌گذرد ضمن اینکه از وجود ژنرال ایرون ساید خبر نداشت او با رولزرویس آهسته می امد هنگامی که به تهران رسید آنقدر مغرور بود که وقتی با ژنرال ایرون روبرو شد با یک لباس مسخره که باعث خنده وتعجب افسر انگیسی شد آنقدر به کارش اطمينان داشت که بجای صحبت وخط ومش کارش از ژنرال با تکبرخواست سربازانش را جهت آوردن ماشین رولزرویس که در گردونه های (کوئین) قزوبن مانده بود بفرستد زمان به کندی می گذشت لحظه ها ارزش داشت کودتا انجام شد ولی نه از ناحیه فرمانفرما بلکه از ناحیه سید ضیاء و رضاخان قزاق ، فرمانفرما وفرزندانش هنوز در گیجی بودند آنان که در یک قدمی تخته طاووس قرار داشتند فکر نمی کردند اینطور ساده قافیه را ببازند و دستگیر شونداینک بالای سرشان قزاقی بود که گفته بود یا دو کرور پول بدهید یا فردا بدستور آقاسید ضيا ء اعدام میشوید ، فرمانفرما در آن دو سه روزی که با پسرانش دریکجا زندانی بود از نصرت خواست که کاری نکند بلکه اجازه دهد او خودش کارها را سامان بخشد چند روز بعد به درخواست سالار لشکر فرمانفرما را به باغشاه منتقل کردند دوبرادر تنها شدند نصرت از برادر خواست نامه ای به لردکرزن نوشه تا اورا خلاص کنند ، نامه ودونامه بعدی نتیجه نداد ولی کار پدر که با مدرس ۲۰روز در یک جا بودند دراثر همفکری نتیجه داد عید نوروز فرمانفرما ازاد شد تادرباغ الهیه خود تحت نظر باشد ، درایت فرمانفرما کارها را آسان کرد ، خیلی زود رضاخانرا شناخت زیرا او فرمانده قزاق هایی بود که به دستور خوداو در جنگ بر علیه محمد علی شاه باسپاهیان سالارالدوله برادرشاه شرکت کرد ، انان خیلی زود از حبس ازاد شدند ، نصرت بسیار عصبانی شده بود او دیگر به سلطنت فکرنمی کرد واین کار را از خیانت انگلیس میدانست اوحتی تیپ قزاقی که مدتها هزینه نگهداری آنان را داده بود اینک در اختیار سید ضیا بود واین بیشتر اورا می آزرد در همین زمان بود که خبر لغو قرارداد ۱۹۱۹ را توسط سید ضیاء اعلام شد ، اینک نصرت به توصیه پدرش سعی میکرد در همه جا خود را ضد انگليس قلمدادکند.
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت: امشب
رجال دوره قاجار و پهلوی
فیروزمیرزا نصرت الدوله ق۹
انسان ها با تمام اشتباه هایشان گاهی در شرایطی خاص کاری می کنند که از آنان بعید است .
ترفند های نصرت الدوله کارگر نیفتاد واحمد شاه در برابر اصرار های نصرت الدوله محکم واستوار ایستاد و قرارداد را تائید نکرد انگلیس ها با او بسیارسرد برخورد کردند بطوریکه کم مانده بود چمدانش را پشت درب بگذارند ، درعوض فرانسوی ها در برگشت شاه سنگ تمام گذاشتند شاه به سویس رفت واز آنجا بسمت ایران براه افتاد ، نصرت الدوله از شکستی که خورده بود بشدت ناراحت بود او طرح دیگری ریخت او خود را برای صدارت آماده کرد که اگر نشد بازور بدست بیاورد ، در اروپا ماند شاه به ایران برگشت به هر کجا که میرسید مثل یک قهرمان از او استقبال میشد در تهران بسیاری از رجال وبزرگان و روحانیان از او دیدن کردند چنین بنظر میرسید که از عمر صدارت وثوق‌الدوله چیز دیگری باقی نمانده وثوق الدوله نومیدانه فعالیت می‌کرد بجای نصرت الدوله حشمت الدوله والا تبار را به وزارت خارجه منصوب کرد ، دولت انگلستان شکست را پذیرفت وبرای پولی که رشوه به وثوق‌الدوله ، نصرت الدوله و صارم الدوله داده‌ بود لردکرزن را تحت فشار گذاشت و( سرپرسی کاکس) وزیر مختار انگلیس که یک پای قرارداد بود به لندن فرا خوانده شد ، نصرت الدوله زیرکانه نظرلردکرزن را به طرح خودش جلب کرد اما نرمان سفیر جدید نمی خواست روی بازنده شرط بندی کند.
درتهران دولت وثوق‌الدوله سقوط کرد در آخرین ملاقات احمد شاه و وثوق الدوله ، او ، از شاه خواست نصرت الدوله را به صدارت انتخاب کند شاه با پختگی جواب داداوهنوز جوان است.
فرمانفرما که در فارس بود احساس خطر کرد زیرا پسرش نصرت دست به کارهایی زده بود که بسوی ورشکستگی مالی پیش میرفت از جمله اندوخته های پدر را ، در بانگهای اروپا ، آنچه که این پیر سیاست باز را نگران میکرد این بود که سر از کار های او در نمی آورد از جمله اینکه نصرت هزینه یک تیپ قزاق را در تهران می پرداخت نصرت به برادر نامه نوشت که درصورت سقوط دولت این قزاقان بدرد می خورد.
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رجال دوره قاجار و پهلوی
فیروز میرزا نصرت الدوله ق۷
کاروان احمدشاه باطمطراق با وقایعی که در استانبول ودیدار محمدعلی شاه در ادسا داشت ، درحالیکه یک افسر انگلیسی همراهشان بود وارد اروپا گردید افسر انگلیس اصرار به بردن شاه به لندن داشت ولی شاه به فرانسه وارد گردید درپاریس آزادی خواهان زیاد که لیدر آنان ممتاز السلطنه دیپلمات قدیمی ومتنفذ ایرانی که از زمان مظفرالدین‌شاه به عنوان سفیر در پاریس بود دولت فرانسه استقبال شاهانه ای از احمد شاه کردند ، نصرت الدوله باغیظ خون دل میخورد زیرا در حضور او ممتاز السلطنه از وابستگی قرارداد ۱۹۱۹سخن می گفت در همین زمان خبر رسید در تهران وثوق‌الدوله تعدادی از مخالفان این قرارداد را دستگير کرده و بعضی را تبعید کرده ازجمله برادر سفیر پاریس را ممتاز السلطنه با شنیدن خبر دستگیری برادرش بدون واهمه روزنامه های فرانسه را نشانداد و گزارش داد که تمام آزادی خواهان با این قرارداد مخالف هستند روز دیگر که( پوانکاره) رئیس جمهور فرانسه به دیدن احمد شاه رفت و درحضور نصرت الدوله از این قرار دادهر آنچه که میدانست بد گفت و برای اثبات حرف هایش استناد به ممتاز السلطنه میکرد دیگر تحمل نصرت الدوله تمام شد وحکم عزل او را نوشت اما چه کسی می‌توانست او را که لقب پرنس دریافت کرده و تمام اعضای سفارت با او هستند برکنار کند ، نصرت الدوله دراینجا کاری تند تر از استانبول کرد دستور داد پرچم ایران را برفراز ساختمانی که خود درآن بود نصب کنند به دولت فرانسه هم اعلام کرد سفارت ایران انجاست اما پاسخ دولت فرانسه برای او درد آور بود آنان گفتند دولت فرانسه جز ممتاز السلطنه کس دیگری را برای سفیری پذیرش نخواهد کرد و اگر اصرار کنید دولت فرانسه با ایران قطع رابط خواهد کرد ، نصرت الدوله اولین شکست سیاسی را دراینجا دریافت کرد ناراحت به لندن رفت تا مقدمات سفر شاه را به لندن انجام دهد.
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رجال دوره قاجار و پهلوی ق ۵
ایران خطرناکترین دوران عمرش را می‌گذراند شعله جنگ جهانی فروکش کرده بود ، احمد شاه هم آماده رفتن به فرنگ بود ، درتهران سیاسیون هنوز برای کسب قدرت می جنگیدند هر دولتی بر سر کار می امد با کوهی ازمشکلات وخزانه خالی روبرو میشد وسقوط میکرد ، وثوق الدوله تا حدودی توانست سروته کار راجمع کند وبر مشکلات فایق آيد ، اما انگلستان با سر سپردگانش هر روز مسئله ای پیش میکشید اینک پست جدید نصرت الدوله وزیر امور خارجه شده بدستور وثوق‌الدوله همراه احمد شاه راهی فرنگ گردید تا بتواند زمینه قرارداد را فراهم نماید . انگلیس قول داده بود در صورتی که نخست وزیر قرار داد ۱۹۱۹ را امضا کند هیئت ایران را به کنفرانس صلح ورسای راه دهند تا حق خودش که جدایی قسمتی از اران ، قفقاز ، عتبات و ترکمنستان است را پس بگیرد ، وسوسه های نصرت در گوش وثوق کارگر افتاد او را پای میز قرار داد کشاند ، وثوق ندانست با این کارش نام نیک وآینده اش را در طبق حراج گذاشته و خودش را درتاریخ بی آبرو می‌کند ، وثوق خوشحال از اینکه نصرت الدوله وصارم الدوله می توانند احمد شاه را قانع کرده که قرارداد را تائید نماید ومستشاران انگلیسی به نظام و امور مالیه سروسامانی خواهند داد واو خواهد توانست کشور را امن ومدیریت کند.
اما قضیه بدان سادگی نبود ، درتهران فرمانفرما پدر نصرت الدوله نیک می دانست پسرش نباید تا این حد جلو برود وکارگردان همه چیز بشود با بعضی از سیاسیون تماس گرفت سعی می کرد که این قرارداد با بودن پسرش امضا نشود ولی نصرت که پدر را مانع پیشرفت خود می دید وثوق الدوله را مجاب کرد که پدر را از تهران دور کند وثوق هم این سیاست مدار کهنه کار را والی فارس کرد .
با دور کردن فرمانفرما دیگر بستن قراداد مانعی نداشت اما نصرت الدوله باید می فهمید پدرش هیج گاه با روحانیون مخالفت نکرد ولی نصرت الدوله هنگامیکه مسئولیت عدلیه را داشت سعی کرد عده ای حقوق دان تربیت کرده کار هارا از روحانیت بگیرد اینک این مخالفان از اشتباه نصرت الدوله سوء استفاده کرده و در برابر او واین قرار داد موضع گرفتند.
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت:امشب
سالروز بتوپ بستن حرم امام رضا (ع)توسط روسیه.
کشورایران درطول عمرپرحادثه اش ازدو کشور ضربات زیادی خورده( ۱ )روسیه این خرس سفید که مقدارزیادی ازخاک کشورمان را متصرف شد (۲)انگلستان ، این روباه پیر که هر زمان دستش رسید برای ماقبائی دوخت که جزءنکبت چیز دیگری برای مابه ارمغان نیاورد.
عصر روزدهم فروردین سال (۱۲۹۱)شمسی(۱۱۱) سال پیش‌ با شلیک توپ به حرم رضوی حرمت این مکان مقدس وقلب مؤمنین شکسه شد .
سرزمین آشفته و روزگار تیره و تار پس از استبداد محمدعلی‌شاه از یک سو و تیر و تفنگ و چکمه روسیه از سوی دیگر شادمانی عید نوروز را بکام مردم تلخ کرد ، پس از به توپ بستن مجلس (دوم تیر ۱۲۸۷) مشروطه‌ از هم گسیخته و ملت پریشان وناامید ، محمد علی شاه به روسیه گریخته اکنون سودای بازگشت به اتکای قوای روس را در سر دارد ، کنسول‌های روس به حمایت از او فعالیت می کنند ، در هر گوشه و کناری گروهی علم حمایت از شاهِ مخلوع را بر می‌دارند ، مشهد هم چنین است ، در روزهای پیش از نوروز ۱۲۹۱ (دی‌ماه ۱۲۹۰) قشون روس ، پس از حمایت مردم مشهد و ( تبریز) از پایداری مجلس در برابر اولتیماتوم‌های روسیه مبنی بر خروج مورگان شوستر آمریکایی ، به مشهد لشکر کشیده‌بودند ، نظامیان روس از بالاخیابان به کوچه‌ چهارباغ و تلگراف‌خانه رفتند و از آنجا به ارگ وارد میشوند (نام محله ای که امروزبه همین نام و به خیابان امام خمینی معروف است) در ارگ و خانه‌های اطرافش اقامت می‌کنند ، کنسول روس مدعی است که این نظامیان برای حفظ اتباع روسیه در مشهد گرد آمدند اما دنبال بهانه‌ای بودند تا زهر چشمی از مردم مشهد بگیرند ، روس‌ها با تحریک دو نفر ازضدمشروطه‌های مشهد آرام‌آرام زمینه‌ چینی می‌کردند ، فعالیت (یوسف‌خان هراتی و طالب الحق) اوضاع مشهد را آشفته می‌کند ، چندان که از والی خراسان هم کاری برنمی‌آمد ، در این روزها اوباش در شهر مشغول‌اند و بازاریان و کاسبان جرات بازکردن دکان‌های خود را ندارند ، هر شب جایی غارت می‌شود واز متمولان شهر بزور اخاذی می‌کنند ، روسها بدنبال زهر چشم گرفتند بودند ، در نوروز ۱۲۹۱، قتل رییس کمیسری نوغان وسرقت از محل کار یکی از رعایای روس بهانه بدست روس‌ها می‌دهد ، نیروهای خودسر درصحن حرم بریز بپاش وقانون وضع میکنند دیگر کار از دست مسئولان خارج شده شهر آشفته‌تر می‌شود ، والی شهر استعفا می‌دهد و قوای روس مردم را تهدید می‌کنند که اگر اشرار متفرق نشوند و خود را خلع سلاح نکنند ، آنها را مجازات خواهندکرد ، از طرفی نیروهای خودسر مردم را به حضور و تحصن در حرم و مسجد هم تشویق می‌کردند ، ناگهان آن می‌شود که نباید بشود، توپ‌هادر بالاخیابان و پایین‌خیابان و باغ سفارت مستقر می‌شوند (این باغ سفارت روسیه بودکه بعداین واقعه به باغ خونی مشهورگشت ودر خیابان عنصری میباشد)درختی که روسها نشانده به بار می نشیندهمه چیز آماده برای غارت اموال آستانه میباشد ۲ساعت به غروب مانده غرش توپها و مسلسلها بصدا در میاید و مجموعه حرم کوبیده میشودازطرف پشت بام های مسجد گوهرشاد وحرم توسط نیروها خودسر جواب باشلیک تفنگ داده ولی هنوزنیم ساعتی نگذشته نیروها متفرق وروسهاواردحرم میشوند عده بقول صاحب منتخب التواریخ کشته وزخمی ومرتضی قلی خان متولی باشی آستانقدس پارچه سفیدی به علامت تسلیم بالا میبرد(چندی بعد یوسف هراتی دستگیر و اعدام میشود ، طالب الحق در اطراف کرمانشاه کشته می شود) روسهامردم رامتفرق وسلاحها راضبط وکلیه اشیاء آستانه را غارت می‌کنند ، باپیگری بزرگان شهر و صحبت مقداری ازاشیاء برگرداننده وازمتولی باشی بزور اقرار میگیرند که همه اموال پس داده شده .
این بود خلاصه واقعه بتوپ بستن حرم حضرت رضا و ظلم همسایه شمالی که حدود دو قرن استکه نسبت بما لطف دارند*
کاظم مزینانی تا شبی دیگربدورد*
ماخذ.
سالشماروقایع مشهدصفحه۲۳۰محمدتقی مدرس *
منتخب التواریخ *
انقلاب طوس ص۶۵*
وقایع مسجد گوهرشاد ق۶ دکتر محسن مدیر شانه چی*
ایران بین دو انقلاب آبراهاميان ص ۹۹*
حرم رضوی به روایت تاریخ عالم زاده*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
نامه منسوب به خسرو پرویز در پاسخ به فرزندش شیرویه*
بعد از اینکه شیرویه کودتا کرد وپدر را به زندان انداخت چند روزی بزرگان لشگری وکشوری در رفت آمد بودند تابتوانند مسائل را بدون خشونت حل کنند که در این زمینه موفق نشدند . لذا این نامه منسوب به خسرو میباشد در رفع اتهاماتی که شیرویه به پدر وارد کرده بود ، اصل نامه ممکنه نوشته نشده باشد ولی رفت و آمد هایی که نمایندگان پدر وپسر بین هم داشتند می رساند که نوشتن چنین نامه دور از ذهن نیست شاید هم این نامه را بعد از کشته شدن خسرو طرفداران او در جهت تبرئه او نوشته اند ، به هر حال اصل نامه به خط پهلوی در دست نیست اما اقتباس هایی از ترجمه عربی آن در کتاب‌های عربی و فارسی نقل شده است ، احتمال دارد بخش هایی از خدای نامه پهلوی وجود داشته و از طریق ترجمه عربی این کتاب به منابع مذکور از جمله شاهنامه راه یافته باشد ، مفصّل ترین تحریر این نامه در شاهنامه(چاپ مسکو )تاریخ طبری و تاریخی بلعمی آمده است ، درشاهنامه شیرویه هفت اتهام به پدر وارد کرده در طبری هشت مورد ولی در تاریخ بلعمی اتهامات به نه فقره می رسد ، از گفته فردوسی چنین استنباط میگردد که وی این سخنان را به صورت پیام شفاهی بیان داشته وبعد آنرا بصورت مکتوب در آورده آند همین مطلب از عبارات طبری و بلعمی نیز مستفاد می شود ، اتهامات منقول در شاهنامه ، که نظایرشان در منابع دیگر آمده ، عبارتنداز ۱ کشتن پدرش ۲ جمع آوری ثروت ۳ نگاه داشتن سپاهیان در مناطق دور دست ۴ ناسپاسی به قیصر و پس ندادن صلیب ۵ ستاندن خواسته از بی چادگان ۶ زندانی کردن شانزده تن از فرزندان ، حامل پیام در شاهنامه دونفر به نامهای اَشتاگشسب (اشتا)و (خراد بُرزین) ذکر شده اند ، دو مورخ دیگر که مطالبی در این خصوص آورده اند ثعالبی چهار اتهام ذکر کرده و دینوری شش اتهام و ابن مسکویه تنها به جرایمی می‌پردازد که موجب برکناری و کشته شدن خسرو پرویز شد ، مسعودی ، یعقوبی و ابن بلخی فقط به ذکر پیام های مبادله شده بدون شرح مضمون آن ها ، ذکری بمیان آورده اند.
علاوه بر پاسخ به اتهامات مطرح شده نامه خسرو پرویز متضمن نصایحی به فرزند خود در باره چگونگی امور کشور است وباید از نوع اندرزهای سیاسی بشمار آورد.
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب *
ششم فروردین زایش زرتشت پیامبر *
به گواه تاریخ ، زرتشت ومراحل اولیه آئین این پیامبر ایرانی درهاله ای ازغبار زمان فرورفته وبیشتر برمبنای حدس وگمان استوار است تا تاریخ ، این پیامبر اولین کسی بودکه آئین یکتا پرستی رادر ایران به وجودآورد و در دوره پیش از تاریخ ثبت شده که مااطلاع چندانی ازاو نداریم پژوهندگان وجود زرتشت را درسده هیجده تا ششم قبل ازمیلاد در منطقه ای درشمال غرب (احتملا در اطراف دریاچه چی چست ارومیه فعلی وجمعی دیگر درباختر ، بلخ ) ذکرکرده اند که البته دلیلی برای اثبات این موضوع وجود ندارد چون درجاهای دیگری از او اسم برده شده ، او از جوانی متوجه ناهنجاری هایی دینی حاکم برجامعه میشود که شادخواری وباده گستری وکشتار گاو جهت قربانی وغیب گویی ساحران وکاهنان(میترائیسم) که جامعه آنروز رابه تباهی کشیده آشنا میشود ۲۰سال بیشترنداشت که ترک کاشانه وبه موعظه درجامعه پرداخت ده سال بعد ازطرف اهورامزدا به پیامبری برگزیده شدزحمت هاکشید تا به دربار گشتاسب درخاورایران راه یافت و توانست پشتوانه قدرتمندی پیدانماید، بدینسان دین زرتشت بریهندشت ایران استیلا یافت : زندگی اوآمیخته باافسانه وملحقات دلپذیری آراسته گردید : پدراو پورشسپ ومادرش دغدو وهمسرش هووی نام داشتند به گفته اغلب پژوهشگران گفته ها وآموزه های دینی اوبه نام (گات ها ) متعلق به اوست .
در دوره ساسانیان کتاب اوستا جمع آوری و آمیزه های دینی زرتشت دچار بازنگری شد .
میتوان گفت زرتشت اولین کسی است که یکتا پرستی رادر جهان معرفی کرد ودربرابر اهورامزدا اهریمن را نمادکفر وتباهی وفساد دانست اساس دین او برمبنای تفکر شرقی ایرانی استوار گردیده وسه اصل گفتارنیک ، پندارنیک وکردارنیک زیر بنای کلی دین او محسوب میشود داستان مرگ اورااینطورنوشته انددرهنگامی که دربلخ زندگی میکرد به دلیل خارج شدن گشتاسب وپسرش اسفندیار ازبلخ (ارجاسب) فرمانروای تورانی که دشمن ایرانیان است از فرصت استفاده نموده به بلخ حمله میکندباهمه دلاوری وازجان گذشتگی ایرانیان شهرسقوط میکند زرتشت که به همراه عده ای ازپیروانش در آتشکده بلخ مشغول عبادت بوددرسن۷۷سالگی بقتل میرسد زردشتیان آنروز را خورایزد نام نهادند.*
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود *
ماخذ*
تاریخ ادبیات ایران :پان ریپکاص۱۱تا۱۴*
تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام : دکتراحمدتفضلی :قسمت ادبیات اوستایی *
بانو دکتر ژاله اموزگار*
مقدمه ای بردین ایران باستان،
ویلیام و،مالاندرا*
زرتشت پیامبر سرزمین جاویدزهرا
رهبرنیا*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
ادبیات دوره اشکانی
ماقبلاً در موردسلسله قدرتمند اشکانی بطور کلی صحبت کردیم ( درکانالم ۳۰ شب ) اظهار نظر در مورد سلسله ایکه بیش از ۵ قرن قدرتمندانه از تمامیت ارضی این خاک دفاع کردند اظهار نظر در این مورد بدون مدارک کافی سخت می باشد ، این بار درمورد ادبیات این دلاوران براساس مدارک بجای مانده ومشکوفه از آن دوران صحبتی خواهیم داشت ، درواقع هیج نوشته‌ ادبی به زبان پارتی( پهلوی اشکانی)چه دینی وچه غیر دینی ، از دوران اشکانیان بر جای نمانده است (این مو ضوع خود جای بحث دارد) در آن عهد اسناد و نامه ها در آغاز به زبان آرامی که زبان دیوانی دوران هخامنشیان بوده نوشته می‌شد ، سپس از حدود نیمه دوم قرن اول پیش از میلاد پارتی وخط آن که از خط آرامی اقتباس شده بود جای آن را گرفت ، علاوه بر آرامی ، زبان یونانی نیز یکی از زبان‌های رسمی امپراتوری اشکانی بود ، درآن زمان سکه ها را نخست به رسم سلوکیان به خط یونانی ضرب میکردند ، ولی از حدودنیمه اول میلادی خط پارتی به جای آن بکار گرفته شد ، اردوان سوم نامه خویش را خطاب به مردم شوش بود به رسم سلوکیان به‌ زبان یونانی نوشته است و دو سند چرم نوشته اورامان و یک چرم نوشته مشکوفه در(دوراتروپوس ) در سوریه نیز به زبان یونانی است( پلوتارک)آورده است که اُرُد پادشاه اشکانی هنگامی که در ارمنستان میهمان آرتاوازد بود( گویا در همان میهمانی بود که‌ سرکراسوس سردار رمی که توسط سردار دلیر ایرانی سورن(سورنا) کشته شده بود به نظر اُرُد پادشاه اشکانی رسانیدند) گرچه این وضع قدری مشمئزکننده است ولی این جشن نشان می دهد که دربار اشکانی با این جشن ها ونمایش نامه ها آشنا بوده اند.
ادامه دارد .
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود .
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی سرگذشت :امشب
سیده ملک خاتون *
درحکومتهای بعدازاسلام مابه اولین حکومتی که توسط شیعیان تشکیل گردید بر میخوریم که بنام ال زیار ، ال بویه ، ودرکل دیلمیان که درجای خودش دراین موردشرح داده شد.
امشب درمورد بانویی صحبت میکنیم که علاوه ‌‌،برشجاعت با درایت وزیرکی برقسمتی ازایران حکومت میکرد میباشد.
(سیده ملک خاتون) شیرین دخت سپهبدرستم ازفرمانروایان محلی مازندران و همسر فخرالدوله دیلمی (۳۸۷هجری ـ ۳۶۶ هجری قمری) که پس از مرگ همسر به پادشاهی رسید.
او اولین پادشاه زن ایرانی پس از ورود اسلام بودکه سلطنت کرد(۳۸۵ -۴۰۷) این بانو بر مازندران ، گیلان ، ری ، همدان و اصفهان حکم می راند، او توانست بین دوقدرت آل زیارو سلطان محمود غزنوی منطقه حکومتش راحفظ کندحتی به قیمت گوش مالی فرزندش مجدالدوله خود داستانی دارد.
به او خبر دادندکه هیئتی حامل نامه ای از سوی محمود غزنوی آمده است.
سلطان محمود در نامه ی خود نوشته بود : باید خطبه و سکه به نام من کنی و خراج فرستی والا جنگ را آماده باشی.
سیده ملک خاتون ، به پیک محمود گفت : اگر خواست سرور شما را نپذیرم چه خواهد شد ؟ پیک گفت آنوقت محمود غزنوی سرزمین شما را براستی از آن خود خواهد کرد.
سیده خاتون به پیک گفت : که پاسخ مرا همین گونه که می گویم به سرورتان بگویید : در عهد شوهرم همیشه می ترسیدم که محمود با سپاهش بیاید و کشور ما را نابود کند ولی امروز ترسم فرو ریخته است برای اینکه می بینم شخصی مانند محمود غزنوی که می گویند یک سلطانی باهوش و جوانمرد است برروی زنی شمشیر می کشد.
به سرورتان بگویید اگر میهنم مورد یورش قرار گیرد با شمشیر از او پذیرایی خواهم نمود اگر محمود را شکست دهم تاریخ خواهد نوشت که محمود غزنوی را زنی جنگاور کشت و اگر کشته شوم باز تاریخ یک سخن خواهد گفت محمود غزنوی زنی را کشت.
پاسخ هوشمندانه بانو سیده خاتون ، سبب شد که محمود تا پایان عمراین بانو ، از لشکرکشی به ری خودداری کند.
اودر سن ۸۰ سالگی در ری فوت کرد.
(مقبره‌ اودر تهران اول جاده‌ خاوران میباشد)
اوزنی بودکه اغلب دروس زمان خودش خوانده ومیشه گفت یک زن دانشمندبود وبوعلی سینا برای مدتی مهمان این شیرزن بود، بنقلی مدتی وزارت شمس الدوله فرزند اورا بعهده داشته *
البته بعد از فوت مادر بزرگان بر علیه مجدالدوله توطئه کردند مجد از محمود یاری خواست محمود باتصرف ری مجدالدوله را به هند تبعیدکرد بزرگان و دانشمندان شهر را کشت کتاب‌های آنانرا بجرم بد دینی آتش زد مسعود پسرش اصفهان را گرفت بدینسان حکومت آل بویه در آن شهرها برچیده شد*
تاریخ ده هزارساله دکتررضایی ج۲ص۳۷۵و۶*
تاریخ آل بویه علی اصغر فقیهی*
تاریخ مردم ایران ج۲ زرین کوب *
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
سرگذشت کتاب اوستا ونقل آن به خط اوستایی : ق۳
سئوال های متعدد از دوستان وعلاقمند به این سرگذشت مرا وادار کرد قدری به عقب بر گردم تا موضوع برای علافمندان روشن‌تر گردد.
کتاب دینی زردشتیان اوستا نام دارد و بدین جهت زبانی را که این کتاب بدان نوشته شده اوستایی نامیده اند.
جز کتاب اوستا وآثار وابسته به آن هیج اثر دیگری به این زبان در دست رس نیست و در خود کتاب اوستا اشاره ای به نام اصلی این زبان نشده وحتی کلمه اوستا نیز درمتون اوستایی نیامده است ، تنها از دوره ساسانی و در کتاب های پهلوی است که به کلمه اَبِستاگ (درعربی اوستا وابستاق و در فارسی ابستا ، اوستا، وستاو غیره)بر می خوریم.
دراین کتاب گاه زبان اوستا را( زبان دینی) نیز نامیده اند ، معنی دقیق کلمه اوستا نیز روشن نیست ، تنها احتمال داده شده که به معنی (ستایش) میباشد.
از بررسی های زبان‌شناسی ومقایسه زبان اوستایی با فارسی باستان از سویی ، ومقایسه این زبان با زبان های شرقی دوره میانه از سوی دیگر ، مسلم می گردد که اوستایی زبانی متعلق به مشرق ایران بوده است وامروزه بیشتر دانشمندان معتقدند که این زبان به نواحی آسیای میانه ، احتمالًا به ناحیه خوارزم ، تعلق داشته و منظوراز ایرانویج مذکور در اوستا همين ناحیه بوده است ، گرچه بعضی دانشمندان دیگر ، نواحی دیگری مانند سیستان ، شمال شرق خراسان مانند (مرو-بلخ) را دانسته،اند ، بنا به روایت اوستا و کتاب های پهلوی ، همه مطالب این کتاب را اورمزد(اهوره مزدا)به زرتشت الهام وابلاغ کرده است ، در باره زمان زرتشت و در مورد زمان قدیم ترین بخش های اوستا به یقین نمی توان اظهار نظر کرد وی در حدود ۱۰۰۰ پيش از ميلاد می زیسته است ، این زمان سلسله ای به اسم کوی( یا کی وجمع آن کیان به زبان پهلوی ) از اهالی سیستان بر ایرانویج فرمانروایی می کردند که آخرین شاه آن وِشتاسپَه (گشتاسب) نام داشته است ، زرتشت درزمان وی ظهور کرد ودین خود را بر وی عرضه کرد.
ادامه دارد
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
سر گذشت کتاب اوستاونقل آن به خط اوستایی
درودبه دوستان جان .
برای مدتی کوتاه در تاریخ معاصر با هم بودیم دوره قاجار ونهضت مشروطه را پشت سر گذاشته به دوران پهلوی رسیدیم باوزیرانی که جان بر سر قدرت گذاشته از این دوران عبور کردیم ،اینک به دوران باستان بر می گردیم ومروری بر کتب اوستا و خط اندوره را بررسی می کنیم .
بنا به روایتی که دربعضی از کتاب‌های پهلوی آمده است ، زرتشت به فرمان گشتاسب کتاب اوستا را همراه با تفسير آن( زَند) بر روی پوست گاو یا بر الواح زرین نوشت وآن را در گنج خانه شاهی یا خزانه آتشکده سمرقند نهاد ، روایت دیگری که احتمالاً بازتاب نظر روحانیان زرتشتی جنوب ایران است ، در کتاب چهارم دینکرد آمده است و بر طبق آن دارا پسر دارا( یعنی داریوش سوم ۳۳۶تا۳۳۰ ق . م ) که همه اوستا و زند را در دو نسخه ، یکی در خزانه شاهی ودیگری را در ( دِزِنبشت) نگاه دارند ، درروایتی دیگر از دینکرد آمده است که به دستور گشتاسب تعليمات زرتشت به کتابت درآمد ونسخه اصلی آن در گنج خانه شاهی نهادند ورونویس هایی از آن پخش گردید ، پس از ان نسخه ای را نیز به دزِنبشت فرستادند ، با امدن اسکندر نسخه ای که در دزِنبشت بود ، به دست یونانیان افتاد وآن را به‌ زبان یونانی ترجمه کرد.
بلاش اشکانی(احتمالاً بلاش اول از حدود ۵۱ تا حدود۸۰-۷۶ م) به نواحی گوناگون فرمانی فرستاد که آنچه از اوستا و زند به صورت مکتوب یا شفاهی از گزند درامان مانده بود ، نگاه دارند.
بعد ها اردشیر بابکان(۲۲۶تا۲۴۱ م) به راهنمایی توسر(تنسر) همه آن تعليمات پراکنده را به دربار خواست ، انچه معتبر بود پذیرفت وبقیه را کنار گذاشت ، درمرحله بعد شاپور پسر اردشیر (شاپور اول ۲۴۱تا۲۷۲ م) کتاب هایی را که در اصل منشعب از دین( یعنی کتاب اوستا) بودند یعنی کتاب های مربوط به پزشکی ، ستاره شناسی ، حرکت زمان ،مکان ، جوهر ، آفرینش ، فسادتغیر عَرَض ، منطق ودیگر صنایع وفنون و در هندوستان و روم و دیگر سرزمبن ها پراکنده بودند باز گردآوری کرد و آن ها را با دین (مطالب کتاب اوستا)تطبیق داد و به دستور او، نسخه ای از هر چه درست بود به گنج خانه شاهی سپرده شد .
بعد هاشاپور پسر هرمز(شاپور دوم ۳۰۹تا۳۷۹م) دستور داد که برای اطمینان و ایمان مردم به دین در مورد اقوال وافکار تحقیق شود.
ادامه دارد
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رجال دوره قاجار و پهلوی
فیروز میرزا نصرت الدوله ق ۱۵
لعنت بر این سیاست که ساعتی دیگر انسان نمی داند جایگاهش کجاست.
نصرت الدوله به زندان رفت ، ایا او نتیجه کارش را دید ؟ یاثمره جاه طلبی اش بود؟ ولی یک موضوع همیشه روشن بوده است که تکیه کردن به دولتهای بیگانه مانند تکیه بر باد است که هر آن او را بر زمین می‌زند نصرت بزندان رفت و روز دیگرپسر خاله اش صارم الدوله فرزند ظل السلطان امضای این دو تن پای قرارداد۱۹۱۹ نهاده شده و سرنوشت شان هم گویی بایک دیگر گره خورده دو پسر فرمانفرما که نماینده مجلس بودند همان شب به اتفاق خود فرمانفرما تحت نظر قرار گرفتند ، پدر که عمری را در سیاست گذرانده بود توسط مستوفی الممالک توانست اجازه بگیرد که تا زمان محاکمه اش نصرت در ملکش در شمال غرب تهران تحت نظر باشد ، شاید هم التماس های عزت الدوله مادرنصرت به تاج الملوک مادر ولیعهد باعث این آزادی موقت بود ، به هر روی نصرت در دادگاه هنوز قدرت رضاشاه را باور نمیکرد در جواب رئیس دادگاه گفت( من نصرت الدوله پسر فرمانفرما دزد باشم ؟ آنهم آفتابه دزد؟) این جمله می رساند که او خیال بازگشت به سیاست را داشته دوستان صمیمی او داور و تیمور تاش نتوانستند برای اوکاری بکنند ، دادگاه او را به چهار ماه حبس و محرومیت از حقوق اجتماعی وحدود پنج هزار تومان غرامت محکوم کرد، دنیای عجیبی است اوکه در تمام عمرش سختی نکشیده بود عمری ارباب بود اطرفش کلی کلفت ونوکر حتی تا یک قدمی پادشاهی هم رفته بود ، ولی اینک در زندان برای گذران وقت کتاب می خواند ویا شعر انگلیسی ترجمه میکرد بعد از مدتی زندانی بار دیگر به همت و پا در میانی مستوفی الممالک اجازه یافت در ملک شخصی اش بقیه دوران محکومیت را بگذراند و پس از چندی به فرمانیه رفت .
ادامه دارد*
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رجال دوره قاجار و پهلوی
فیروزمیرزا نصرت الدوله ق۱۳
رابطه مدرس با رضاخان بشدت تیره شده بود رضاخان از اهرم سران ارتش استفاده کرده بنای تاسیس جمهوری را گذاشت مدرس به اتفاق روحانیان با جمهوری مخالفت کرده وجمهوری را خلاف دیانت اسلام می دانستند که پروژه جمهوری با پشتکار مدرس وروحانیان شکست خورد این‌بار رضاخان با مدرس راه دوستی را پیش کشید با پادرمیانی فرمانفرما با صلاحدید مدرس نصرت الدوله وزیر عدلیه وقوام الدوله صدری را به وزارت داخله انتخاب کرد ، نصرت اين‌بار درصف یاران رضاخان قرارگرفته ودر مسئله تغیر سلطنت همراه با داور ، تیمورتاش ، نصرت ودیگر دوستانش خواستار انقراض سلسله قاجارها شدند ، حال دیگر کاری که نصرت نتوانست انجام دهد رضاخان باقدرت انجام داد در حالیکه باتمام وجود مواظب نصرت بود چون به مدیریتش احتیاج داشت او را به وزارت مالیه منصوبش کرد زیرا میلسپو مستشار مالی آمریکایی قدری سرخود کارمیکرد واین نصرت بودکه توانست با استادی تمام میلسپو را از گردونه خارج کند، دراین زمان مستوفی الممالک رئیس دولت بود و مثلث قدرت نصرت ، تیمور و داور که می خواستند تمرکز قدرت داشته باشند زیر پای مستوفی الممالک را خالی کردند ، این تمرکز مثلث زیاد دوام نیاورد، لرد کرزن از اینکه انگلستان قدرت از دست داده بودبه سفیرش سرپرسی لورن در تهران نوشت (رجال و وزیران معلوم الحال ایران داخل آدم نیستند این توله سگها می ایند و میرونداما هیج کدام اهمیتی خاصی ندارند) درپایان این دستور عمل آمده بود(یک روزکه فرصت مناسبی به دستت آمد مشت محکمی به دماغ آن خائن نصرت الدوله فیروز بزن ویواش یواش نفوذ وشوکت از دست رفته بريتانيا را دوباره به سفارت برگردان .
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رجال دوره قاجار وپهلوی
فیروز میرزا نصرت الدوله ق۱۲
خاندان فرمانفرما خیلی زود متوجه اوضاع شده با ارتباطی که با رضاخان بر قرارکردند توانستن به مرکز قدر نزدیک شوند.
نصرت الدوله تمام سعی خود را بکار انداخت تا توصیه پدر و دوست پدرش که اصرار داشتند ضد انگليس باید بود تا آبروی رفته را بدست آورند . انتخابات مجلس چهارم شروع شده بود ، در مجلس تیمورتاش ودیگر یاران نصرت الدوله سعی کردند با رد اعتبار سید ضیاء بار دیگر شعله احساسات ضد انگليسی خود را قهرمان مبارزه معرفی کنند ، نصرت مرد پرانرژی می دید که هر روز که بگذرد رضا خان بیشتر قدرت می‌گیرد گویی این مرد آمده تا به سیستم پوسیده و فاسد قاجاری سروسامان بدهد ومردم روی آرامش ببینند حال احساس کرد به توصیه پدر باید با یک نماینده ای پر دل وجرات مانند مدرس متحد گردد ، اما پدر جهاندیده با سردارسپه روابط خود را حفظ کرده ومثل تمامی عمرش بین هر دودسته حظور داشته باشد فرمانفرما زمینی در کنار پارک برای سردار سپه خرید وخانه می ساخت وخود بر ساختمان نظارت می کرد تا بدین وسیله او را مدیون خود سازد زیرا طالع سردار را بلند میدید ، در مجلس با حمایت مدرس قهرمان مبارزه به قرار داد ۱۹۱۹ با حمایت از نصرت موجب شد اعتبارنامه او تصویب شود اینک او و تیمورتاش مدرس عضو هیئت رئیسه مجلس با تشکیل یک فراکسیون قوی تشکیل داده تا بتوانند دولتی دلخواه تشکیل بدهند ، در این زمان پدر بفکر تشکیل خانواده برای پسر گردید ، سپس احساس کرد پسرش توانایی مبارزه پارلمانی را دارد به تدبیر مدرس با مستوفی الممالک مخالف کردند تا سقوط کرد ومشیر الدوله نخست وزیر گردید بدین جهت روی به مشیرالدوله کردند چون احساس کردند او بهتر در مقابل سردار سپه می ایستد ، با تمام شدن دوره چهارم نصرت الدوله والی فارس گردید وتیمورتاش والی کرمان هشت ماه بدین منوال گذشت در این فاصله سردارسپه خود را به صدارت رسانیده بود ، و رابط مدرس با سردارسپه تیره شده بود.
ادامه دارد
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب
جشن اسفند ارگان ق۱
اسفند یا سپندار مذ نامی است که پنجمین روز ماه از دوازدهمین سال به آن اطلاق می‌شود.
این واژه دراوستا باعنوان سپنته آرمئیتی و در پهلوی وفارسی با عنوان سپندارمذ شهرت دارد.
قسمت اول این کلمه به معنای صفت وقسمت دوم یعنی فروتنی وفداکاری است.
سپندارمذ درعالم ، امشاسپند نگهبان زمین است ومطابق باورهای کهن ایزد بانوی زمین سرسبز ونشانی از باروری وزایش بوده است ایرانیان باستان ، اورا مظهر محبت وبرباری وتواضع اهورامزدا می دانسته اند ، امشاسپند درباور باستانی دختر اهورامزدا بوده و می بایست همواره زمین را پاک،خرم وبارور می داشته است، به مناسبت جشن سپندارمذ مردان پارسی مکلف بودند درنکوداشت بانوان شهر وطایفه خویش اعم از همسر خواهر ومادر بکوشند وهدایایی به آنان تقدیم نمایند ، این روز مطابق باور باستانی روز فرماروایی بانوان و فرمانبرداری مردان بوده و امر زنان دراین روز فرمان مطاع تلقی می شده و اجرای فرمانبرداری در این روز ادب مردانه را جلوه گر می ساخته است ، ابوریحان بیرونی درکتاب (التفهیم فی صناعته التنجیم) از این جشن با عنوان مردگیران یاد کرده وآورده است که.
(در جشن مردگیران مطابق باور عامه رقعه کژدم را بر سر خانه ها می آویختند تا از گزند درامان بمانند ، این جشن ، پنجم روز اسفند ماه است .
(پارسیان نبشتن رقعه کژدم را بر دیگران خوانند چراکه زنان بر شوهران اقتراحها کردندی و آرزوها خواستندی)
به گفته رضا مرادی غیاث آبادی جشن های اسفند در ارتباط با پیوند های نجومی بین صور فلکی پروین وکژدم درپایان زمستان و آغاز بهار است با این بیان میتوان به وجه تسمیه این روز به رقعه کژدم تاحدودی پی برد.
جشنی درایران باستان در روز پنجم از اسفند ارمذ ماه از اغاز طلوع فجر تا طلوع آفتاب که در آن تعویذی بر کاغذی چهارگوش می نوشتند وبر سه سمت دیوارهای خانه می چسباندند ودیوار مقابل صدر خانه را را باز می گذاشتند.
ادامه دارد*
کاظم مزینانی تاشبی دیگر بدرود*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت :امشب
رجال دوره قاجار و پهلوی
فیروز میرزا نصرت الدوله ق۱۰
باسقوط دولت وثوق‌الدوله پهلوان میدان مشیرالدوله خوشنام گردید ولی کار از بنیاد خراب است وضع داخلی ایران در حدی نبود که بتوان کشور را نجات داد مشیرالدوله حاضر نشد پست خارجه را به نصرت الدوله بدهد نصرت درلندن خونسرد وآرام برای خودش برنامه درست میکرد او روی لردکرزن حساب جدا گانه ای باز کرده بود امروزه که بررسی می کنیم می بینیم نصرت سرکمانی با تخت پادشاهی فاصله ندارد گویا هزینه تیپ قزاق را که از جیب پدر می پرداخت برای همان منظور آماده کرده بود ، انگلستان با عملکرد مشیرالدوله مخالف بود وچون مشیر کسی نبود که بفرمان انگلیس باشد لذا هزینه ای که ماهانه کمک به ایران می فرستاد قطع کرد باقطع هزینه دولت مشیرالدوله سرنگون گردید باسقوط این دولت بحران عظیمی کشور را فرا گرفت نصرت الدوله ازاین بحران خوشحال یکسره به دیدار لردکرزن میرفت ودر رابطه با ایران صحبت میکردبا آمدن سال جدید میلادی ارتباط لرد با نصرت قطع گردید نصرت با خریدن یک رولزرویس بسمت ایران براه افتاد نصرت به ایران رسید او به کرمانشاه واردشد ومشغول استراحت گردید ۲۰ماه جدال با لرد باناکامی به ایران برگشت مدتی بود فکر سلطنت آنی اورا راحت نمی گذاشت همه چیز در محاسبات او درست بود حتی اعتقاد داشت که انگلستان در این زمینه به اوکمک خواهد کرد ولی از حضور یک ژنرال برجسته انگلیس بنام ایرون ساید در ایران خبر نداشت ، پدرش فرمانفرما بدون اجازه تهران ، فارس را به خواهر زاده اش دکتر محمد مصدق که تازه از اروپا آمده بود واگذارکرده به تهران آمد او میدانست اتفاقاتی در شرف تکوین است ولی از چند وچون آن آگاه نبود پسر دیگرش سالار لشکر به پدر اطلاع داد که نصرت با تیپ قزاقی که برای چنین روزی نگهداری کرده در صدد کودتا در راه است زمان بکندی می‌گذشت همه چیز آماده برای به تخت نشستن وپادشاهی بر تختی بود که آغا محمدخان با خون دل درست کرده بود،
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت:امشب
رجال دوره قاجار و پهلوی
فیروزمیرزا نصرت الدوله ق۸
کسانیکه خوش خدمتی به کشورهای استعمارگر می‌کنند باید بدانند تازمانی از آنان حمایت می کنندکه برایشان منافع داشته.
نصرت الدوله در لندن دراولین روز برخورد با لردکرزن داشت ، اوفکر میکرد برای انگليسی ها خیلی عزیراست ، فهرست بلند بالایی ازخواسته های خودارائه دادکه چند قلم آن به منافع ایران وچند قلم ديگر آن به قصد تثبیت دولت وخوداو بود ودر پایان نشان زانوبند برای شاه طلب کرد ، لردکرزن درمورد همه خواست هاحتی تحویل مهمات وهواپیما برای مبارزه با قیام جنگل و دیگرنقاط کشورکه نیت استقلال طلبانه داشتند ، اما در موردنشان زانوبند محکم ایستاد وگفت دادن این نشان به ناصرالدین ومظفرالدین شاه دلیلی نمیشودکه این نشان به شاهی ۲۱ ساله داده شودکه هنوز لیاقتی از خود نشان نداده است ، وی عملا فهماند که این نشان بعد از بستن قرار داد داده می‌شود (کاکس) در تهران به نصرت الدوله قول داده بود درصورتی که اوبتواند قرار داد را منعقدنماید انگليس هم از طرح دعاوی ارضی ایران وطلب غرامت جنگی پشتیبانی مینماید اینک کار دوم نصرت در لندن درهمین محور بود او برای طرح این سرزمینها بصره وعتبات بخشی از ترکمنستان ، بخشی از اران وقفقاز دلایل قانع کننده وحقوقی و تاریخی گرد آوری کرده بود ، وقتی دربرابر نمایندگان صلح قرارگرفت همه اعضا آن را غیر قابل قبول یافتند، آنان کشور ایران را صدمه دیده بحساب نیاوردند که بتواند چیزی طلب کند یا در کنفرانس صلح نماینده ای شرکت دهد ، نصرت متوجه شد از انگلیس چیزی نصیب اونمی گردد بخصوص اینکه درتهران دو وزیر کابینه یکی سپهدار وزیرجنگ ویکی هم دوست وپسرخاله اش صارم الدوله همراه بامردم ورهبری مدرس چنان فشاری بر دولت آورده آند که انان بفکر آبرویشان افتاده اند وقرارداد هر روز بی بنیاد تر می گردد وثوق‌الدوله مجبور شده هردو را کنار بگذارد . وقوق برای نصرت می نوشت که از انگلیس بخواهد به او کمک کند نه وثوق ونه نصرت نمی دانستند در هئیت حاکمه انگلیس بحث برسر ایران به اختلاف خورده واز کرد کرزن خواستند بطورجدی کار ایران را یکسره کند.
شکست نصرت الدوله زمانی بود که احمدشاه در نطق رسمی شام کلامی در تائید قرار داد علی رغم که نصرت به شاه تاکید کرده بود برزبان نیاورد واین کار حیثیت نصرت ولرد انگلیسی را برباد داد لردخشمگین به نصرت گفت پس چه شد آن همه پول گرفتی شاه را راضی کنی اماشاه را درپاریس به اندازه کافی از قراداد ترسانده بودند واینک به سفارش این و آن توجهی نمی کرد ، شاه گفت بمن چه که اینهاپول گرفته اند من بی آبروشوم ، هرگز، نصرت الدوله آخرین تلاش خود را کرد و حرف آخر را در گوش دایی خودنصرت السلطنه گفت و او را بداخل اتاق احمدشاه در کاخ باتینگهام فرستاد شاه برای شام رسمی درحال تراشیدن ریش وآماده شدن بود که نصرت السلطنه وارد شد او حرفهای نصرت الدوله را یاد آور شد که سلطنت قاجار به این قرار داد بسته است ، احمد شاه ریش تراش خود را محکم در دستشویی کوبید وفریاد زد( مرده شوراین سلطنت راببرد) عموجان ولم کنید ، کاری نکنیداصلا به مهمانی شام نروم .
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رجال دوره قاجار و پهلوی
فیروز میرزا نصرت الدوله ق۶
نصرت الدوله تصمیم خودش را گرفته بود اومی خواست به هر قیمتی که شده قرار داد امضا شود
آنچه که به او جسارت می داد وجود دو عنصر بزرگ انگلیس در ایران بود یکی سر پرسی سایکس به عنوان وزیر مختار انگلیس در ایران ودیگری لردکرزن مقام وزارت خارجه این دونفر سابقه خدمت در کشورهای مستعمره را داشتند و آماده به زیر سلطه بردن‌ کشورها وحرکت های مردمی درنظرشان مهم نبود ، همزمان با سفر احمدشاه به سوی اروپا ، سفری که نه فقط سرنوشت آن دو بلکه سرنوشت ایران وسرنوشت سلسله قاجار به آن بستگی داشت ، وثوق‌الدوله دراعلامیه طولانی با کلماتی ادیبانه اوضاع عمومی کشور را برای مردم تشریح کرد ناامنی و افلاس را به یاد آورد وتاکید کرد که این انگلستان است که می‌تواند بماکمک کندو تاکید کرد در صورت بستن قرار داد ایران می تواند در کنفرانس صلح حق خود را بگیرد درخاتمه کسانی را که مخالف این قرارداد بودند را افرادی جاهل و مغرض خواند.
حال دیگر پای دیگر قدرت‌ها به این قرارداد باز شده بود ، سفارت آمریکا درتهران مخالفت با قرارداد عنوان کرد در صورتی که این قرار داد منعقد گردد کمک جنسی ماهی دویست هزار تومانی خود را قطع می‌کند ، وزیر مختار فرانسه هم این قرارداد را محکوم کرد البته انگلیس هم توسط وثوق الدوله روزنامه نگارانی با پول وارد میدان کرد آنان نیز در تایید قراردادمقاله نوشتند ظرف یکماه اوضاع ايران بهم ریخت وثوق الدوله که رشوه دویست هزار تومانی از انگلستان دریافت کرده بود همچنان با مخالفان می جنگید و از نصرت الدوله چاره جویی میکرد نصرت هم با ارسال نامه هایی وثوق را به پایداری تشویق میکرد اما خود کارش سخت تربود در استانبول تعداد زیادی از مخالفان در تبعید در محل اقامت احمدشاه جمع شده چند باری دور از چشم نصرت با شاه دیدار واورا از تأیید قرارداد نهی کردند ، نصرت الدوله که این تماس‌ها را از چشم احتشام السلطنه سفیر ایران در استانبول می دید بر خوردی تندی با او داشت و او را از سفیری برکنار کرد احتشام که انتظار چنین بر خوردی از وزیر جوان نداشت در مقابلش ایستاد و گفت حق عزل نداردحکم باید از تهران بیاید ، دو روز بعد حکم عزل از تهران رسید این اولین قدرت نمایی نصرت الدوله بود ونشانداد که وثوق‌الدوله را در مشت خود دارد.
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت: امشب
رجال دوره قاجار و پهلوی
فیروز میرزا نصرت الدوله ق۴
در دوره آشفته بازار بعد از جنگ این فکر پیش آمد حال که جامعه ملل هریک ادعا دارند حقی داشته وحقشان از بین رفته اینک همین تفکر را نصرت الدوله به نخست وزیر القا کرد اینکه این تفکر از تراوشات مغزی خودش بود یا خط انگلیس بوده برما معلوم نیست هر چه بود وثوق‌الدوله برای نشاندادن اقتدار باید کاری میکرد تا به همه بفهماند کشور شاه ودولت دارد لذا پیرو نظر نصرت الدوله دست به اقدامات اساسی زد ، مجازات یک گروه چریکی که بدون برنامه اقدام به چند ترور کرده بودند(ازجمله ترور ایت الله بهبهانی ) کشف وسرکوب گردید ، چند یاقی محلی با تدبیر وخدعه به دام افتادند ، اعدام نایب حسین کاشی وماشاالله خوان اقتدار دولت را بالابرد و نمایان تر کرد ، حرکت شیخ محمد خیابانی را سرکوب وخطه آذربایجان آرام گردید، وثوق الدوله آماده آن بود که نهضت جنگل که تازه پا گرفته بود رام ویا سرکوب نماید ، مذاکرات بین وثوق الدوله ونصرت الدوله سرانجام به آنجا کشید که سرپرسی سایکس هم وارد ماجرا گردید ولی وثوق الدوله جانب احتیاط را گرفته وبا احتیاط پیش میرفت ولی نصرت که اعتماد به روش خود داشت اینبار صارم الدوله پسر خاله اش که وزیر مالیه بود با خود همراه کرد تا بتواند طرح خود را پیش ببرد ، لذا هیئتی که نمایندگی ایرانرا بر عهده داشت وریاست انرا مشاورالملک انصاری باعضویت فروغی ، حسین علا و ادلف پرنی مستشار فرانسوی وزارت عدلیه در پاریس می کوشیدندتا به کنفرانس صلح ورسای وارد شوند که بامانع بزرگی روبرو شده ومتوقف شدند وزیر خارجه انگلیس بالفور در ملا قاتی باوزیر خارجه ایران به او گفت که نیازی به شرکت نماینده ایران در کنفرانس صلح نیست وبرای احقاق حقوق ایران مذاکراتی بین وزیر مختار انگلیس درتهران با دیگر دول در جریان است ، این خبر مانند پتک بر سر مشاورالملک رئیس هیئت فرود امد رئیس هیئت این خبر را در اروپا رسانه ای کرد و جنجالی به وجود آورد ، دراین وقت نصرت الدوله بازی بزرگی را که شروع کرده بود تشخیص داد در کشمکش بین رئیس دولت که از آبرو و آینده خود می ترسید را با پیشنهاد رشوه ای هنگفت مرتفع شود وچون این موضوع به تردید وثوق الدوله پایان نداد در ضمینه ای بر قرار داد سایکس از سوی دولت بریتانیا تعهدکرد در صورت لزوم به هر سه نفر (وثوق الدوله ، نصرت الدوله و صارم الدوله ) پناهندگی سیاسی دهد ، بدین سان پیش درآمد بستن قرار داد منحوس ( ۱۹۱۹) تدوین گردید .
ادامه دارد .
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود.
@goshetarikh

Читать полностью…
Subscribe to a channel