goshetarikh | Unsorted

Telegram-канал goshetarikh - گوشه هایی از تاریخ

3085

تماس با مدیر و نویسنده کانال جهت ارتباط و ارایه نکته نظر @Mazinanikazem

Subscribe to a channel

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب *
دهم اردیبهشت روز خلیچ فارس ق ۲*
درقسمت قبل بانگاهی به متون باستانی پیشینه این آبراه حیاتی راتادوره اسلامی برسی کردیم ، خلیج پارس ازدوره صفویه بعنوان یک تنگه استراتژیک مطرح گردید، هلندیها و پرتقالی ها رقابتی نزدیک درگرفتن نقاط حساس داشتند پرتقالیها بافرستادن هیئتی به دربارشاه اسماعیل اول توانستند موافقت حضور درخلیج رابگیرند که این حضور با دریانورد معروف البوکرک انجام شدپرتقالیها بابرانداختن حکومت آل جابر بحرین را تصرف وبا قدرت در این مدت حضور پر رنگی داشتند باروی کارآمدن شاه عباس بزرگ وسردار شجاع بادرایتش ، امام قلی خان توانستند با بکارگیری کشتی های انگلیسی که اهسته اهسته جای پایی بازمیکردند پرتقالیها را از پهنه آب های خلیج بیرون براندند تنگه استراتژیک هرمز وبندر گامرون(عباس) وجزیره بحرین بدست ایرانیان افتاد ، دوران فترت صفویان باعث گردید انگلستان باکمپانی هند شرقی یکه تاز خلیج فارس گردد باروی کارامدن کریم خان وبرادرش صادق خان درگیری هایی باانگلیس وتصرف بصره آخرین اقتدار ایرانیان براین ابراه حیاتی بود از دوران قاجارها تا سلطنت محمدرضاشاه انگلیس فرمانروای مطلق خلیج فارس بود ، با رفراندم دربحرین وبرسمت شناختن بحرین باتصرف جزایر تنب بزرگ وکوچک وسیری توسط نیروی دریایی ایران ، انگلستان برای همیشه از حضور نظامی درخلیج رخت بر بست.
امروزه شاخاب فارس بیش ازبیش درعرصه بین المللی مطرح وصحنه درگیری هایی طی چهاردهه گذشته بوده است ، کشورهای عربی براساس گفته جمال عبدالناصر که برای اولین بار از واژه منحوس خلیج استفاده کرد،(که البته باواکنش شدید شاه ایران روبرو گردید) این کلمه رابکار میبرند درگیری ما باهمسایگانمان دراین مورد به مرحله حادی رسیده واینان باتوجه به پیشنه تاریخی سعی درکتمان حقیقت دارند اعراب کتیبه های خارک وقشم باخط میخی وبناهایی که محل دفن اموات بوده ومحرابه های آئین میترایی وخرابه های شهر هریره کیش وبسیار شواهد دیگر را ندیده بر یک ادعای واهی اصرار می ورزند ، لذاچه خوب شد یک محقق اهل هرمزگان پیشنهاد اختصاص دادن یک روز درسال را بنام خلیج همیشه فارس به استانداری هرمزگان داده شد واین روز تعیین گردید.*
زنده وجاوید باد ایران ، دراهتزاز باد پرچم ایران برفراز آبهای خروشان خلیج همیشه پارس*
کاظم مزینانی تامطلبی دیگر بدرود *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
قیام زید بن علی بر علیه بنی امیه
قیام های زیادی بعد از به حکومت رسیدن معاویه انجام گرفت که هر کدام جنبه های خاصی داشت جدا از قیامهایی که در ایران به جهت اشغال کشور انجام می گرفت و چه در ببن النهرین که جنبه سیاسی به جهت پس گرفتن حکومت از خاندان‌ معاویه صورت می گرفت باید توجه داشت درتمام این قیام‌ها بخصوص در سرزمین بین النهرین ، اغلب افرادی که شمشیر بدست می گرفتن فرزندان بانوان ایرانی بودن که به عنوان اسیر از ایران به آن حدود گسیل می داشتند بودند از جمله قیامی که صورت گرفت قیام ( زیدبن علی بن حسین بن علی )فرزند امام چهارم شیعیان میباشد بر علیه حکومت یزید به خونخواهی امام حسین(ع) که در کربلا کشته شده بود (هندوشاه نخجوانی نویسنده کتاب تجارب سلف) درمورد این قیام چنین می گوید (زید پیوسته سودای خلافت در سر داشت وبنی امیه می دانستند ، پس اتفاق افتاد که هشام زید را ودیعتی از خالدبن عبدالله القسری متهم کرد نامه به او نوشت تا پیش یوسف بن عمر فرمانروای عراق رود ، زید به کوفه رفت و یوسف از او آن حال پرسید ، زید معترف نشد ، یوسف او را سوگند داد و باز گردانید زید از کوفه بیرون آمد روی به مدینه نهاد کوفیان پیش او آمدند و گفتند ، اینجا صد هزار شمشیر زن داریم که همه در خدمت تو جان سپاری کنند ، باز ایست تا باتو بیعت کنیم و بنی امیه اینجا اندک اند واگر از ما یک قبیله قصد ایشان کنند همه را قهر توانند کرد تابه همه قبایل چه رسد ، زید گفت من از شما می ترسم و می دانم با جدم حسین چه کردید ترک من گیرید که مرا این کار در خور نیست ایشان اورا به خدای تعالی سوگند دادند و به عهد و مواثیق مستحکم گردانیدند و مبالغه بسیار نمودند ، زید به کوفه آمد وشیعه فوج فوج بیعت می کردند تا پانزده هزار مرد از اهل کوفه بیعت کردند وبه غیر اهل مداین وبصره و واسط و موصل وخراسان وچون این کار تمام شد زید دعوت آشکار کرد.
یوسف بن عمر که از طرف بنی امیه امیر کوفه بود با لشگر به مقابله برخواست جنگ بزرگی صورت گرفت که در آخر زید شکست خورد ولشگرش متفرق گردید جمعی با او ماندند مقاومت مردانه کردند تا اینکه تیری بر پیشانی زید اصابت کرده وکشته شد یارانش پیکر اورا دفن کرده بر آن آب بستند تا گور وی پیدا نباشد ودشمنان نتوانند بدن زید را از خاک بیرون آوردند.
آری این بود قیامی که مثل تمامی قیامها ناکام ماند ولی تاثیر گذار بود .
ادامه دارد
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رفتار اعراب درسالهای اولیه هجوم
با ملل مغلوب ، آخرین قسمت *
باگذشت سال های اولیه دیگر از آن شدت عمل اولیه خبری نبود ، بخصوص هنگامیکه مردم خراسان به رهبری ابومسلم در سال ۱۳۲ امویان را صفحه تاریخ پاک کردند ‌انگاه با بدست گرفتن کارها و افرادی که اهل دانش ، بودند زبان عربی را فرا گرفته وچون این زبان کامل نبود باز این ایرانیان بودند که توانستند برای این زبان قواعد درست کنند ، عبدالله ابن مقفع(روزبه)مقتول به سال ۱۴۲هجری توانست کتاب های پهلوی باز مانده از جور زمانه را به عربی ترجمه وباعث حفظ ادبیات قبل از اسلام باشد وجان دراین را باخت ، دیگر بشاربن بردطخارستانی متوفی سال(۱۶۸) که اوهم قربانی گردید ، و ابن سیبویه متوفی سال(۱۸۰)هجری وابو نواس حسن بن هانی اهوازی متوفی به سال( ۱۹۵) توانستند به زبان عربی آبرو واعتبار ببخشند .
درهمین سده اول ودوم بود که موبدان بسیاری که در برابر بی حرمتی به آتشکده هایشان نتوانستند ساکت بمانند بناچار به هند هجرت کرده وتعداد دیگر از اینان قسمتی از کتابهای بجامانده از دوران قبل از اسلام را بطور ماهرانه ای از دید متعصبان عرب مخفی کردند که اینک به کشف انان در سده های بعد می پردازیم.
دوتن از مورخان معتبر وموثق از جریانی خبر داده اند که فرضیه ما را در آتش سوزی کتاب ها قوی تر می نماید یکی حمزه بن الحسن اصفهانی صاحب کتاب مشهور(الارض والانبیا) ویکی هم ابن ندیم صاحب کتاب( الفهرست) اینا نقل کرده اند که در شهر (جی) اصفهان در محله سارویه قلعه ای بسیار قدیمی که در هنگامی که مشغول خراب کردن آن بودند به گنجینه عظیمی از کتاب های قدیمی دست پیدا می کنند ابن ندیم این واقعه را از قول کسانی که موثق ودرستکار نقل می کنند او می گوید( دراین قسمت کتاب‌هایی به دست آمد که کسی آنها را خواندن نتوانست) ولی از نوشته حمزه اصفهانی چنین پیداست که وی خود شاهد واقعه بوده چه حمزه پس از ذکر این اتفاق گوید که مردم خبر این محل عجیب را از من پرسیدند که خود رفتم ودیدم ابن الندیم و ابوریحان این رویداد را به تفصیل آورده اند ، نقل کرده اند که حدود۵۰عدل نوشته هایی یافته اند بر روی پوست وبه خطی که مردم آن زمان چنان خطی ندیده بودند.
درچندین جای دیگر از این کشفیات در تاریخ ثبت شده.
امید وارم دوستان عزیز از این قسمت مطالب تاریخی بهره کافی را برده باشند.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود .
ماخذ
تاریخ ادبیات ایران دکترصفاج۱
روزگاران دکترزرین کوب.
تاریخ کامل ایران ج۲ عبدالرفیع حقیقت.
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام دکتر محمدی.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رفتار اعراب در سالهای اولیه
هجوم با ملل مغلوب ق۵
تا اینجا بحث بر سر این بود که در هجوم اعراب به تیسفون وشهر های دیگر مراکز علمی آسیب جدی دید ، اینک به یکی دیگر از آسیب به کتاب‌های دوران ساسانی توسط موبدان انجام گرفت اشاره میکنم وآن پنهان کردن کتابها بوده است که به آن می پردازیم ولی در ابتدا باید به فترت زبان وخط فارسی بپردازیم .
زبان عربی با خود اعراب به کشورهای مغلوب وارد گردید وآرام آرام زبان رسمی و دیوانی گردید ، واین نکته را باید عرض کنم این زبان بسرعتی که سپاهیان عرب شهر هارا مفتوح می کردند انجام نگرفت ، چون عامه مردم این زبان را قبول نکردند بلکه به زبان محلی خودشان مانند زبان سغدی ، خوارزمی ، طبری ، پهلوی دری و لهجه های مختلف صحبت می کردند سالها طول کشید تابرای کسانی که سواد داشتند زبان عربی جایگزین زبان آنان گردید ولی اين عربی شدن فقط در بین کسانی بود که با اعراب سروکار داشتند واین زبان به خانواده های ایرانی راه نیافت ، دولت سیاسی ممکن است با یک شکست ازبین برود ولی فرهنگ یک ملت چیزی نیست که بتوان در مدت کوتاهی ازبین برود ، مردم ایرانی با حفظ آداب و رسوم وسنت های حاکم بر جامعه توانستند خودشانرا بر اعراب تحمیل کنند آنان با بدست گرفتن و قبضه کردن کارها به اعراب نشان دادند ایران با تمام متصرفات شان فرق دارد.
از آنچه تاریخ نویسان اسلامی نقل کرده اند به خوبی می توان به اهمیت زبان فارسی حتی در دوران فترت پی برد ، نوشته اند هنگامی که نمایندگان عبدالملک مروان به اردوگاه ابراهیم فرزند مالک اشتر آمدند در تمام اردوگاه یک کلمه عربی نشنیدند با اینکه این اردوگاه در نزدیک کوفه مرکز اعراب بوده ، ابراهیم امام رهبر و صاحب دعوت عباسیان در سفارش خود به ابو مسلم خراسانی نوشته می گوید اگر توانستی که در خراسان یک عرب زبان باقی نگذاری بکن ، واز این کلام به خوبی معلوم می شود که زبان عربی تنهااختصاص به مهاجران عرب داشته‌ و مردم بومی به زبان عربی توجهی نداشتند ، بر اثر فشار مهاجمان موبدان زرتشتی کتاب‌های خودشانرا دیگر نمی توانستند ترویج کنند عده زیادی از آنان از شمال شرقی ایران به جنوب مهاجرت کرده راهی هندوستان گردیدند ودیگر موبدان کتاب‌های خودشانرا در مکانی امن پنهان داشتند تا از گزند حوادث مصون بماند .
ادامه دارد .
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب
ملک الشعرای بهار *
جامعه ادبی ایران روز اول اردیبهشت ۱۳۳۰ يکی از نام آور ترین ادیبان خودش را ازدست داد ، نامش محمد تقی صبوری معروف به بهار چون پدرش لقب ملک الشعرایی از ناصرالدین شاه داشت اونیز چون شاعر آستانقدس رضوی بود بدان لقب معروف گشت اجدادش جملگی از بزرگان و سرداران تادوره صفویه بوده اند.
بهار در بیستم آذر۱۲۶۵ درمشهد چشم به جهان گشوده کودکی او درمحیط فرهنگی که دراطرافش بود گذشت ، خودش میگوید به نقاشی بسیار علاقمند بودم حتی یک باردرنبود مادر وبازی گوشی روی مهر فرمان ملک الشعرایی ناصرالدین شاه پدر را خط خط کردکه با آمدن مادر قضیه بخوشی تمام شد قرآن را درچهار سالگی درمکتب زن عمویش یادگرفت درشش سالگی به‌ مکتب مردانه رفت کتاب وقرآن را بخوبی می خواند درهمین سال بودکه پدرش اورا باشاهنامه آشنا کرد در ده سالگی بود که به اتفاق خانواده سفری به عتبات داشته درپای بیستون دریک کاوانسرای شاه عباسی بادیدن عقربی که از روی دست او وصورت برادر شیر خوارش رد شد سرودن شعر را تجربه کرد.
به بیستون چورسیدم یه عقربی ديدم *
اگر غلط نکنم ، ازلیفند فرهاداست *
دیدن حجاری های عهد باستان برایش جالب والهام بخش بوداو ازمحضر بزرگانی چون ادیب نیشابوری وسيد علی خان درگزی بهره ها برد بافوت پدردرهجده سالگی تحولی در زندگی این جوان جویای نام آغازگردید ، به‌فکررفتن به تهران وفرنگستان افتاد ولی به علت سرپرستی خانواده ازاین فکر منصرف شد بیست ساله بود که‌ به‌ جرگه مشروطه خواهان خراسان پیوست و روزنامه خراسان راپنهانی با اسم موهوم (رئيس الطلاب) منتشر میکردند ، باپیروزی مشروط خواهان وفتح تهران به نویسندگی روی اورد ، قلم زیبا و اطلاعات عمیق او از ادبیات باستان از اوچهره ای متمايز از دیگران ساخت ، ترجمه یادگار زریران از پهلوی به فارسی امروزی و تحقیقات ادبی ومقالات تحقیقی و سبک شناسی اودرشعر وتصحيح تاریخ سیستان همچنین نطقها وخطابه های دوره وکالت اودرمجلس دوره سوم، چهارم ، پنجم ، ششم وپانزدهم و مقالات زیادی در روزنامه ها ودرمجله دانشکده از اثار بسیار خوب این استاد است ،
طبع بلند، ذوق لطیف ومعلومات او در عروض وصنایع بدیعی درمکتب بزرگان ومحاضره با استادان بزرگ آنزمان هرروز اورا پخته تر وکار کشته تر میکرد ، درهمین دوران بود که احمد شاه رفت ورضا خان پس ازمدتی کوتاه پادشاه ایران گردید ، اودرانزوای سیاسی قرارگرفت ولی از کسب دانش دست نکشید،کتاب مجمل التواریخ والقصص ، کتاب تاریخ بلعمی وجوامع الحکایات عوفی تصحیح وتحشیه وآماده چاپ نمود ، فشارملایان مرتجع وحسودان ، آنی او را راحت نمی‌گذاشتند باروی کار آمدن کابینه قوام السلطنه به‌ وزارت فرهنگ منصوب گردید ، ولی پس ازچند ماه باقوام به اختلاف خورد واستعفا داد.
درشعر گوینده چیره دستی شده بود ، مثنوی های او ضمن طراوت ، طرزسخن نظامی ، سنائی وجامی راجلوه میداد بنقلی او شعر کلاسیک فارسی راکه از دوره عبدالرحمن جامی متروک شده بود دوباره زنده کرد.
اری این کوه باصلابت ادب پارسی سرانجام در تاریخ اول اردیبهشت( ۱۳۳۰)روی درنقاب خاک کشید واهل تشنه ادب را از دریای معلوماتش محروم کرد.
پیکر این دانشمند درآرامستان ظهیرالدوله تهران دفن گردید.
یادش گرامی وراهش پر رهرو باد.
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدورد.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رفتار اعراب درسالهای اولیه
هجوم باملل مغلوب ق۴
اینک تیسفون ودیگر شهر های مداین با کاخهای شاهنشاهی وگنج های چهار صد ساله خاندان ساسانی بدست اعراب افتاده ، کسانی که فرق کافور ونمک را نمی دانستند واز بیخبری زر سرخ را به سیم می فروختند ، از آن قصرهای افسانه آمیز جز ویرانی چیزی بر جای نگذاشتند ، سعد فرمانداد در کهندز تیسفون مسجدی بسازند وازآن پس در این شهر جز بانک اذان وصدای قرآن صدای دیگری شنیده نمی‌شد ، اندک اندک شهر از اهمیت افتاد هنوز دوقرن نگذشته بود که هارون الرشید به فکر افتاد از مصالح آن شهر ویران برای خودش کاخی بسازد.
ابن سعد هم بعد از گرفتن دستور از خلیفه دوم دیگر برایش کتاب‌ها مهم نبودند به هرکجا که می رسید بعد از تصرف و به بردگی گرفتن جوانان (البته درصورت جنگ)تمام شهر راغارت میکرد مگرشهرهایی که قبل از جنگ توافق کرده وگزیک (جزیه)میدادندهمه چیز را از بین می برد.
انچه که ابوریحان بیرونی در باره خوارزم و سرنوشت علمی آن شهر نوشته معلومات بیشتری بدست ما می‌دهد ، همه ما می دانیم که ابوریحان خود از مردم خوارزم بود ومردی دانشمند وکنجکاو ، این را از روی تالیفاتش می توانیم تشخیص بدهیم واگر چیزی نوشته از روی بی اطلاعی نبوده وقابل اعتبار است ، او مینویسد .
چون قتیبه بن مسلم باهلی بر مردم خوارزم دست یافت و نویسندگان ایشانرا به هلاکت رساند وهیر بدان رابکشت وکتب ورسائل آنها را بسوزانید از آن پس مردم خوارزم در نادانی فرو رفتند و انچه را که از احکام وعلوم می دانند همه را سینه به سینه نقل کرده وتنها از روی حافظه می گفتند ، همین دانشمند در جای دیگر می‌گوید که درسفر دوم قتیبه به خوارزم می نویسد که چون قتیبه در این سرزمین کسانی را که خط خوارزمی نیکو می نوشتند و از اخبار اینجا آگاه بودند نابودکرده وآثار اينان را از میان برده و در ویرانی و پراکندگی این ناحيه کوشیده بدین جهت اخبار اینجا پوشیده ماند وهیجگونه امیدی برای بدست اوردن آن از بعد ازاسلام باقی نمانده است (آثار الباقیه ص۳۵ و۳۶و۴۸) نوشته ابوریحان بیرونی هر چند در مورد آثار فرهنگی خوارزم یا ایران شرقی است لیکن از آن می توان سرنوشت دیگر آثار ایرانی را نیز تاحدی حدس زد ، باید در نظر داشت که نخستین سفر جنگی قتیبه به قسمتهای شرقی ایران یعنی بخارا ، سغد و فرغانه درسال هشتاد هفت هجری یعنی هفتاد سال پس از حمله اعراب به شهر های غربی وتیسفون اتفاق افتاده ایا این هفتاد سال اعراب متوجه اهمیت این کتابهانشدند اند؟ پس می‌توان نتیجه گرفت آنان ازبین بردن کتاب‌های دیگر ادیان را جزئی از وظایف شان می دانستند ، که البته عوامل دیگری هم در ازبین رفتن کتاب‌ های ایرانیان وجود داشته به گفته دولتشاه سمرقندی وقتی شخصی کتاب (وامق وعذرا) را که از کتابهای پهلوی بود به نزد عبدالله بن طاهر حکمران خراسان برد وی فرمانداد تا آن کتاب را در آب بشویند و همچنین دستور داد تا هرچه از آن گونه کتاب‌ها در قلمرو فرمانروائی او بیابند نابود سازد.
(تذکره دولتشاه سمر قندی چاپ بریل ص۳۰)
قسمت بعدی ما مربوط به کشف کتاب‌های قبل از اسلام در دوره های بعد می باشد.
ادامه دارد
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رفتار اعراب درسالهای اولیه
هجوم باملل مغلوب ق۲
صحبت‌ در مورد هجوم اعراب به کشورهایی چون ایران ومصر بسیار بحث انگیز است زیرا اعراب که جزکلام خدا به هیج سخنی توجه ننموده واهمیت نمی دادند ، لذا طبق آئین جنگ پس از تصرف شهر به غنیمت گیری وتقسیم غنائم می پرداختند و در این راستا بسیاری از اشیاء قیمتی که برای اعراب شناخته نشده بود از ببن میرفت آشنا نبودن اعراب بدوی از مظاهر دنیای آنروز باعث خسارات زیادی میگردید اعراب با توجه به آشنا نبودن با کتاب هایی که به زعم آنان مربوط به مجوس ویا ادیان دیگر بود آنرا مایه گمراهی می دانستند به همین جهت علاوه بر آنکه در از بین بردن آن ها هیج گونه مسامحه وتردیدی نمی کردند بلکه در انهدام آن به منظور نشر آئين خود کوشش ومجاهدت می نمودند ، گویند هنگامی که سعد بن ابی وقاص بر مداین دست يافت در انجا کتاب بسیار دید ، نامه به‌ خلیفه دوم نوشت واز او در مورد کتاب‌ها کسب تکلیف نمود عمر در پاسخ وی نوشت که آن همه رابه اب افکن که اگر آنچه در آن کتاب ها هست سبب راهنمایی است خداوند برای ما قرآن فرستاده است که از آنها راه نما تر است واگر در آن کتاب‌ها جزمایه گمراهی نیست ، خداوند ما را از شر انها در امان داشته است ، از این سبب آن همه کتابها را درآتش ویا دراب افکندند(مقدمه ابن خلدون چاپ مصر ص ۲۸۶و۲۸۵) درست است که این موضوع در کتاب‌های کهن قرن اول اسلامی نیامده است و به همین جهت بعضی از محققان درصحت آن تردید دارند اما مشگل است تازیان با کتاب های مجوس رفتاری بهتر از این کرده باشند ، از محققین اقای دکتر ذبیح الله صفا در مورد نابودی کتاب و کتابخانه توسط مهاجمان عرب به نتایج قابل قبولی رسیده است ، گویند هنگامیکه عمرو عاص به مصر حمله کرد هنگامیکه به اسکندریه مرکز علوم یونانی و مرکز مشهور کتابخانه های بزرگ که از دوره بطلمیوس به بعد ایجاد شده بود رسید در مورد کتاب وکتابخانه شرحی به عمر خطاب خلیفه دوم نوشت ودستور خواست ، عمر جواب جالبی داد این کتاب‌ها از دوحال خارج نیست یا ضاله است ومخالف قرآن در این حال از بین بردنش حتمی است و یا ضاله نیست ولی مسلما به اندازه قرآن مفید نخواهد بود در این صورت بازهم باید آنها را از بین برد ، معرف است که شش ما حمام های اسکندریه باسوختن کتاب‌ های آن شهر گرم میشد ، البته آقای مطهری این موضوع را رد کرده اند.
ادامه دارد
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
عمر فرخان دانشمند ایرانی
هنگامی که نیروهای اعراب اموی در آوردگاه زاب از نیروهای ایرانی خراسانی ابومسلم شکست خوردند به مدت یکصد سال ۱۳۲تا۲۳۲ دوره تسلط امرای ایرانی وفرهنگ ایرانی بر دربار عباسیان حاکم شد ، همین مدیریت بود که اوج شکوفایی عباسیان در دوره هارون الرشید ومامون را رغم زد بگفته تمامی مورخین در این مدت پیشرفت علم ودانش مرهون ایرانیان وخاندان های برمکیان و ذوریاستین بوده است ، از جمله کسانیکه در این دوره در خاندان برامکه رشد کرد کتاب نوشت وترجمه کرد عمر فرزند فرخان بوده است .
فرخان اهل طبرستان بوده و از بازماندگان اسپهبدان طبرستان بوده اهل علم ودانش که فرزندش عمر هم دنباله رو اجدادش بوده ودر انتقال علم ودانش دوره‌ ساسانی به دوره اسلامی نقش داشته و کمتر از او گفته شده.
عمربن فرخان از نزدیکان وخواص یحی بن خالد برمکی بوده که بعد ها به فضل ابن سهل پیوست اوج فعالیت او در زمان مامون الرشید ۱۹۸تا۲۱۸ هجری بوده است ، می توان او را جزء کسانی نام برد که کتاب های خاصی را ترجمه کرده ، ابن ندیم وی را ترجمه کننده کتاب‌های تاریخی می داند وشهرت او را در دانش منجمی ذکر کرده ، هم چنین (قفطی) او را یکی از رؤسای مترجمین ویکی از محققین درعلم نجوم واحکام نوشته و وی را یکی از چهار منجم برتر آنزمان خوانده ، اینکه تبحر او در علم نجوم و طب بیشتر بود یا ترجمه کتاب‌های تاریخ وادبیات موفق بوده تا حدودی روشن است زیرا ابن ندیم او را یک دانشمند بحساب آورده زیرا جدا از طب ونجوم او را عالم ریاضی وموسیقی میداند به هر حال عده ای بر این عقیده هستند که بعد از ابن مقفع در ترجمه باید نام او باشد( اینو سترانزف ) قویاً احتمال می‌دهد کتابی که او ترجمه کرده کتاب المحاسن است که در ادبیات قدیم آداب معاشرت وحسن سلوک ورفتار پسندیده ومانند اینها تألیف شده که در آن زمان اهمیت فراوان داشته ویکی از رشته های مهم ادبیات پهلوی بوده است که به دوره عباسی تسّری داده شده .
به هر حال از آنجا که میل وعلاقه یحیی برمکی وفصل پسرسهل به آثار ایرانی بوده هیج بعید نیست که کتاب المحاسن وکتب دیگری را ترجمه کرده باشد ، بدین ترتیب وی نخستین کسی خواهد بود که این نوع از کتابهای ادبی فارسی را در ادبیات عرب وارد کرده است.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود
ماخذ
تاریخ الحکما ص۲۴ ،۲۴۲
طبقات الا مم ص۵۶
فرهنگ ایرانی پیش از اسلام :
محمد محمدی
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت:امشب
25فروردین روزبزرگذاشت عطار *
فریدالدین ابوحامدمحمدعطار درنیشابوربه سال(۵۴۰)هجری بدنیاآمد ، اورایکی ازعرفای بزرگ ویکی از بلند پایه ترین شعرای ایران مینامند ، کودکی او در پرده ای ازابهام قراردارد عوفی در کتاب لباب الاباب ازاوبعنوان کسیکه جاده سالک راپیموده نام میبرداسم پدرش محمود و بدین جهت عطارمینامد که به شغل دارو فروشی اشتغال داشته عده ای اورا اهل کدکن میدانند ، درآنجاقبری بنام پیر زروند وجود دارد که آنرا پدر عطار مینامند و مورد احترام اهالی میباشد. کودکی اومصادف است باهجوم غزهاکه آمدند ، کشتند ، غارت کردند و رفتندکه جزغم واندوه چیزی برای عطارنداشته وتاثیرعمیقی برروح جستجوگر او گذاشته گویا اودرانزمان ۷یا۸سال بیشترنداشته پس ازرفع فتنه غزها به مکتب رفته وبه تحصیل علوم انزمان پرداخت وسرگذشت بزرگان رامطالعه کرد ناخوداگاه بسوی طریقت گام برمیدارد حتی درتذکره اولیا ازبعضی ازین بزرگان نام میبرد عطارچون به حرفه داروسازی اشتغال داشته ازنظرمادی مستقل بوده وهمین بی نیازی باعث شدکه از رفتن به نزدامرا ومدح گویی خود داری کندجامی مرگ اورا بسال (۶۲۸) ذکر میکند و این مغایراست باحمله مغولان ( ۶۱۸)بوده زیرا عطار همراه با مردم نیشابوردر نبردبامغولان کشته میشود ، عطار دیداری بامولانا در نیشابور داشته و آن موقعی است که بهاولد پدر مولانا که مجبور به هجرت ازبلخ به زیارت خانه خدامیشود، عطارکه او را نوجوانی باهوش وخلاق میبیند کتاب اسرارنامه خودش رابه مولانا هدیه میدهد ازاین رواین کتاب همیشه همراه مولانابوده است این نشان میدهدکه مولانا چقدر به دیده احترام به عطارنگاه میکرده است وتاثیرشعرعطار در مولانا رابه وضوح میتوان دید درباره اینکه عطار از کجا و از کدام استاددرس گرفته اطلاع دقیقی نداریم ولی بنا به نقلی او در ماوراءالنهر به خدمت سلطان العارفین مجد الدین بغدادی رسیده و خرقه تبرّک از دست او گرفته ، وسعت معلومات او از نوشته هایش پیداست که اواحاطه کامل به قران وروایات داشته است حدود(۹۰ )سال عمروکسب فیض از محضربزرگان او را اشنابه دیگرادیان کرده است ، علوم روز را که شامل پزشکی ، ستاره شناسی ، فلسفه ، موسیقی فراگرفته همچنین مراحل سیروسلوک ودرک حالات بزرگان بخصوص نجم الدین کبری که ازمشایخ سده ششم بوده بهره کافی برده ظاهرا دیداری هم درخوارزم با او داشته متاسفانه تمام اثار او درواقعه نیشابورازبین رفته انچه که بما رسیده است انهایست که خارج ازنیشابور نزد دیگران بوده است *
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود*
ماخذ *
دکترشفیعی کدکنی*
الهی نامه عطار*
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
کتاب ازبهار تاشهریار ج ۲ص۱۱۱به
بعد *

@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
ادبیات قبل از اسلام داستانهای
منثور هزار افسان ق۲
مهم تربن مجموعه داستانهای ایرانی کتاب هزار افسان بوده است که ابن ندیم درباره آن چنین می نویسد( اولین کتابی که در این مورد(داستان) تالیف شده کتاب هزار افسان به معنی هزار خرافه است وسبب تالیفش این بوده که یکی از پادشاهان ( ایرانیان ) هر گاه زنی می گرفت یک شب با اوبسرمبرد وفردای آن روز اورا می کشت اتفاقاً با دختری از شاهزادگان به نام شهرزاد که خردمند وباهوش بود ازدواج کرد وچون بدو دست یافت ، آن دختر زبان به داستان سرایی گشود وسخن را به پایان شب کشانید به این منظور که پادشاه او را برای دومّین شب نگاه دارد وباقی افسانه را از وی بشنود ، هزار شب به همین گونه سپری شد ودراین مدت پادشاه با اوهم بستری میکرد تا سرانجام فرزندی از او متولد شد ، فرزند را بشاه نشان داد و او را از حیله خود آگاه کرد شاه خردمندی اورا پسندید و بدو دل بستگی پیدا کرد و او را نگاه داشت پادشاه را زن کار گزار دیگری بود بنام دینازاد که درآن کارها با دختر هم رای بود ، گفته اند که اين کتاب برای همای دختر بهمن نوشته شده بود در این باب روایت دیگری نیز نقل کرده اند وکتاب هزار افسان مشتمل بر هزارشب وکمتر از دویست حکایت است زیرا چه بسا یک حکایت در چندین شب گفته می شد ، مسعودی وابن ندیم هر دو نویسنده مسلمان در مورد این کتاب اظهار نظر کرده اند .
این کتاب بعد از ترجمه به عربی در میان مسلمانان از شهرت ومحبوبیت بسیاری برخوردار شد ، به نام کتاب الف لیلة ولیله(هرارویک شب) مشهورگردید که علاوه بر داستانهای ایرانی داستان های دیگری که در آنزمان در بغدادومصر رایج بود در این کتاب جای گرفت بطوری که با اصل کتاب کلی فرق پیدا کرد و این موضوع درتمام کتاب های از پهلوی به عربی صادق است زیرا ترجمه کنندگان ونویسندگان عرب مطالبی که با روحیه اسلامی سازگاری نداشته حذف وبجای آن مطالبی متناسب با سلیقه خودشان جایگزین می کردند ، یکی از کسانیکه از ترجمه‌ هزار افسان تقلید کرده ابن عبدوس جهشیاری(قرن چهارم) است که بقول ابن نديم بر آن شد کتابی با هزار افسانه از قصه های ایران ، روم وعرب تهیه کند که هر قصه آن مستقل باشد اما تنها چهار صدو هشتاد قصّه را گردآوری کرد که مرگ او را امان نداد ، متن عربی کنونی الف لیلة و لیلة در قرن هشتم در مصر نوشته شد که ( عبداللطیف طسوجی در دوره فتحعلیشاه قاجار از عربی به فارسی ترجمه کرد.
یکی دیگر از کتاب های داستانی ایرانی هزار دستان بوده که ابن ندیم انرا جدا از هزار افسان میداند.
ادامه دارد
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود ۰
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
داستان ملا ممد جان
(ملا محمد جان) یکی از قدیمی ترین آهنگ های هرات ، سرود عاشقانه ، و بیان سوز دل دختر عاشقیست که نذر کرده تا در روز نوروز مزار شریف را زیارت کرده و دعا کند تا آرزویش که رسیدن به ملا محمد جان است برآورده شود.
در رابطه با این شعر و داستان عاشقانه (عایشه و ملا محمد جان ) در کتب مربوط به تاریخ هرات مطالبی نوشته اند و رادیو افغانستان نیز در دهه پنجاه خورشیدی این داستان و آهنگ مربوط به آنرا در قالب رادیو درام موزیکال بارها پخش کرد و به گونه ای که آوازه آن به ایران هم رسید. سرود عاشقانه ملامحمد جان بیانگر عشق واقعی این دو بوده و داستانی دارد به این شرح :
درزمان حکمروایی تیموریان درهرات ، بویژه درعصر سلطان حسین بایقرا (۸۲۲-۹۱۱) و وزیر دانشمند وهنرپرورش امیرعلی شیر نوایی ، مردم از سراسر قلمرو تیموریان در روز نوروز به مزارشریف می آمدند و دولت هزینه عروسی جوانانیکه ، در این روز در مزار شریف مراسم میگرفتند را می پرداخت.
ازجمله مدارس متعددیکه دراین دوره ، در هرات تاسیس شده بود ، مدرسه ای بود ، نزدیک محله سرحدیره در شمال شهر هرات و در جوار مقبره ملا حسین واعظ کاشفی که یکی از طلاب این مدرسه بود ، ملا محمد جان همه روزه از محله سرحدیره به چشمه قلمفرکه نزدیک زیارتگاه مولانا عبدالرحمن جامی بود ، میرفت و صرف و نحو حفظ میکرد ، ساعتی در کنار چشمه می آسود و شکرانه ای بجا می آورد .
روزی از روز ها جمعی از دختران سرحدیره که در میان آنان ، عایشه دختر یکی از افسران مقرب دربار نیز بود ، به منظور تفرج و گردش بر سر چشمه آمدند ، در این بین باد تندی وزیدن گرفت و روسری عایشه را ازسرش بلند کرده ، بر دوش ملا محمد جان که در فاصله کمی از آنها قرار داشت ، انداخت عایشه که به دنبال روسری اش آمده بود با ملا ممد جان رو در رو شده و هر دو دلباخته همدیگر شدند.
از آن روز به بعد عایشه و ملا ممد جان به کمک و زمینه سازی دوستان عایشه در کنار چشمه قلمفر دور از چشم دیگران همدیگر را می دیدند.
عشق عایشه و ملا ممد جان آنقدر برسر زبانها افتاد تا به گوش پدر عایشه نیز رسید ، پدر با شنیدن این حکایت ، عایشه را در خانه زندانی کرد و او را از دیدن معشوقش محروم کرد ، ملا محمد جان هم آموزش صرف و نحو را کنار گذاشت و روز به روز از درد فراق عایشه ناتوان تر می شد.
روزی از روز ها که عایشه توانسته بود، دور از چشم پدر بادختران دیگر بر سر چشمه بیاید ، با سوز و درد این سرود را می خواند:
بیا که بریم به مزار ملا محمد جان
سیل گل لاله زار ملا محمد جان
به دربار سخی جان گله دارم
یخنٍٍ پاره از دست تو دا رم
پس ازمرگم بیایی بر مزارم
همیشه در دعا در انتظارم
بیا که بریم به مزار ملا محمد جان
سیل گل لاله زار ملا محمد جان...
درهمین زمان وزیر دانشمند، امیرعلی شیر نوایی با عده ای ازهمراهان ، از کنار این چشمه می گذشت که صدای خواندن عایشه توجه او را جلب کرد ، بلافاصله توقف نموده و همه شعر را گوش کرد ، علی شیر نوائی با فراست و تیز بینی که داشت ، دریافت که در پس این صدا دردی نهفته است خودش را به عایشه رساند و با ملایمت و مهربانی حال او را جویا شد.
سپس عایشه داستان عاشقانه خود و ملا محمد جان را به امیر حکایت نموده و اضافه نمود که ملا ممد جان ازجمله طلاب مدارس شما می باشد
فردای آنروز ، امیر به خانه پدر عایشه رفت و از عایشه خواستگاری نمود ، پدر عایشه که وضع را چنین دید، به احترام شخص امیر به این وصلت راضی شد.
امیر این دو دلباخته را به مزار شریف فرستاد و در همان جا مقدمات عروسی را فراهم نمودند. به این ترتیب این دو به هم رسیدند و نذرشان را به استان حضرت علی ادا کردند.
افغان ها مزارشریف را قبر حضرت علی میدانند
منظور از(سخی ) امام علی است
آهنگ ملا محمد جان که راوی داستان عشق عایشه وملا محمد جان است ، درشهر هرات و دیگر نواحی برسرزبانها افتاد وسینه به سینه، قرنها در محافل و مجالس خوانده میشد ، اولین بار شادروان استاد غلام حسین نود سال قبل این آهنگ را دربمبئی اجرا کرد.
به همین ترتیب این آهنگ را هنرمندانی چون خانم سلما، استاد مهوش و بسیاری از هنرمندان دیگری اجرا نمودند اما با صدای استاد مهوش بود که این آهنگ بسیار مشهور شد( مهوش تنها زنی است که در افغانستان به لقب استادی دست یافته )
پوران نیز این آهنگ را با کمی تغییر شعر بازخوانی کردند و به شهرت بی سابقه این آهنگ افزودند به گونه ای که این آهنگ به یکی از نوستالژی بزرگ ایرانی ها در دهه 50 تبدیل شد.
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود .
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
کشتار الله مزار
سلطنت طولانی ، ناصرالدین شاه جزءنکبت هیج چیز برای ایران نداشت ، گوشه کنار این مملکت ازاسیب دورنماند ، از آن جمله خراسان به علت بی لیاقتی شاه و درباریان سودجو و پول پرست بیشترین فشار را تحمل کردقراردادآخال باروسیه مقدارزیادی ازخاک این کشور را جدا کرد دست ترکمانان برای چپاول وغارت بازگذاشته شدتا جاییکه خودمردم بفکر حفظ خودو اموالشان بودندوکردهای غیوری مثل ججوخان وعیوض خان بانثارجانشان برای مدتی شمع کم فروغ مبارزه راروشن نگاه داشتند ، اینک اصل ماجرا . کوهای هزارمسجدباقله های رفیع پوشیده ازبرف و دره های ژرف مردمانی درخودش پرورده آزاد اندیش مردمانی قانع که کارشان دامپروری میباشه ازبکهاوترکمانان بخصوص همیشه به این مردمان نظرداشتنددر سالهاي هجوم اقوام غارتگر مانند ترکمنها به اين ديار مردم يك آبادی كه اساس زندگی شان بر دامپروری بوده است به منطقه ای گرمسیر می روند ، سفري چند ماهه تا آمدن دوباره بهار و بازگشت به آبادی .
مردم برای محافظت از آبادی جوانان را در روستا باقي می گذارند و خود راهی منطقه گرمسیر می شوند .
پس از مدتی هجوم دشمنان آغاز می شود. پايمردی نستوه جوانان روستا در برابر دشمن انبوه عاقبت باعث شهادت جوانان می شود .
با سپری شدن فصل سرما مردم به روستا باز می گردند.
در سر شوق شيرين زندگی دارند و در دل اميد و آرزوهای بسيار وقتی به نزديك آبادی می رسند با خانه های غارت شده و ويران رو به رو می شوند و از آن همه جوان تنها مزارهایی به يادگار مانده است.مزار...مزار...ودیگرهیچ
مردم می گريند ، در اين مزارها غيرت سرخ فرزندان اين مردم خفته است ، عشق و شور زندگی را در خاك دفن كرده اند ، عروسی به دنبال مزار همسراست ، جوشش عشق پاك اورابه سمت مزار همسر می كشاندو...
در اين ميان رهگذری باديدن اين ماتم و سوگ و آن همه مزار و شيون به فرياد می آيد و روايتگر اين سوگ سرخ مي شود ، او از ستم به فرياد می آيد ، آن گاه كه می گويد : وای چه روزگاری است؟ گويی پرسشی است از تمامی تاريخ ، فريادی است از سر درد و بی پناهی ، بی هنری پادشاهان وطن به تاراج داده ، فاجعه لیاره تکرارمیشود (قبلابرایتان گفته ام) آنچه بايد به آن توجه شود اين است كه الله مزار اندوه توده شده در دل اين مردم است كه بر مزار كشتگان در راه دلدادگی به ميهن كه به همت پيران و استادان موسيقی سينه به سينه نقل شده است و شنيدن اين ترانه با دوتار بخشی ها روح رابه سمت روزهای سرخ و سياه رفته بر اين مردم می كوچاند و خون غيرت دررگها جوشيدن مي گيرد.
ترانه ی الله مزارسرخی خونی گرم و تازه است كه از پس ساليان به ما رسيده است و مباد كه امروز ما در ميان روز مرگی ها چشم براين صداقت سروده های مردمی ببنديم .
نوای الله مزارفریادی شدکه صدای زخمه دوتار بخشی ها(زنده یادیگانه)به روایت اقای رستمی وتوحدی دست دردست هم انرا بگوش عصاروقرون برساند.
کاظم مزینانی تا شبی دیگربدرود .
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
ادبیات دوره پهلوی باستان
کارنامه اردشیر بابکان ق۳
در ادامه داستان کارنامه اردشیر بابکان به بخش دیگری که اختصاص به تولد شاپور پسر اردشیر اشاره میکند ، پس از قتل اردوان اردشیر دختر او را به همسری بر می گزیند و از میان چهار برادر این زن دو تن در اسارت ودو تن در تبعید در کابل بسر می بردند ، برادرانی که در غربت بودند از خواهر خواستند که با توطئه‌ ای اردشیر را بکشند این توطئه فاش گردید ، اردشیر فرمان داد آن زن را بکشند ، اما مامور قتل دختر که آگاه شد وی از اردشیر باردار است از کشتن او درگذشت واو را در خانه خود بزرگ کرد وچون فرزند او متولد شد او را شاپور نام نهاد ، بعد ها که اردشیر از فرمان خود پشیمان گردید آن مرد شاپور را به نزد وی آورد ، بخش بعدی داستان مربوط به تولد هرمز پسر شاپور است ، پیشگویی هندی پیش بینی کرده بود که دوام پادشاهی در خاندان اردشیر از ازدواج پسری از خانواده وی با دختری از خانواده مهرگ ، که بدست اردشیر کشته شده بود ، حاصل می شود ، اردشیر که از این پیشگویی ناخشنود بود دستور داد همه خاندان مهرگ را نابود کنند ، اما دختری از او را دهقانان پنهان نگاه داشتند و مرد برزگری او را تربیت کرد ، برحسب اتفاق شاپور به این دختر برخورد و شیفته او شد و بی اطلاع واجازه اردشیر با او ازدواج کرد و هرمزد از او زاده شد که‌ او را مخفیانه تربیت کردند ، بعد ها که شاپور از شایستگی و هنر مندی هرمز در هفت سالگی آگاه شد از گناه فرزند در گذشت در کارنامه همچنین از شهر هاییکه اردشیر آن هاراساخته یاد شده است.
شرح زندگانی اردشیر در روایت فردوسی ونیز طبری وثعالبی ونویسندگان دیگر دوران اسلامی نیز آمده است مسعودی آن را با عنوان الکارنامج ذکر کرده است .
پیدایش افسانه بابک به همان دوران فرمانروایی اردشیر یا اندکی پس از آن باز می‌گردد زیرا (موسی خورنی)تاریخ نگار به بعضی داستانهای اردشیر از جمله به موضوع خواب بابک در مورد ساسان که نور را فرا گرفته اشاره‌ کرده است .
بنا به قول موسی خورنی درتاریخ ارمنستان مردی ایرانی به نام خره بود ، که دبیر شاپور بود وبه اسارت یونانیان در آمده بود و زبان یونانی را اموخته بود ، همو بود که کارنامه شاپور و یولیانوس را نوشت .
ازکارنامه اردشیر تنها یک نسخه قدیمی در دست است و آن نسخه mk است نسخه دیگر ، از جمله j j ، همه از روی این نسخه استنساخ شده اند.
کارنامه تاکنون چندین بار به فارسی ترجمه شده است.
ماخذ*
شاهنامه چاپ مسکو ج۷
تاریخ طبری و مروج الذهب
تاریخ ادبیات ایران پیش ازاسلام
احمد تفضلی ژاله آموزگار.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
ادبیات دوره پهلوی*
کارنامه اردشیر بابکان *
در دنباله ادبیات قبل از اسلام ودر امتداد دنباله ادبیات پهلوی امشب را به کارنامه اردشیر بابکان می پردازیم .
نیک میدانیم از کتاب های آنزمان تعدادکمی به زبان اصلی برجای مانده اما بسیاری از آن ها در قرون اولیه دولت اسلامی وجود داشته که نویسندگان به زبان عربی ترجمه کرده وتعداد زیادی از این نوشته ها وکتاب ها توسط ایرانیان در جاهای خاصی پنهان کردند تا از نابودی نجات دهند ، اگر عمری باقی بود یک شبی را به کشفیات این کتاب ها در دوره های بعد اختصاص می دهیم .
این کتاب که احتمالأ در اواخر دوره ساسانی بر اساس روایت های کهن تری در فارس نوشته شده تاریخی است آمیخته با افسانه در باره اردشیر ( ؟ ۲۴۲م) نخشتین پادشاه ساسانی و در حقیقت باید آن را نوعی رُمان تاریخی به حساب آورد ، در آغاز شرح مختصری در باره وضع ایران پس از حمله اسکندر وحکومت ملوک الطوایفی اشکانیان داده است .
بابک ، جّد مادری اردشیر در زمان اردوان آخرین شاه اشکانی والی فارس بود و از خود فرزندی نداشت وساسان که از نسل‌ دارایان(داريوش سوم هخامنشی) بود ، شبانی بابک را عهده دار بود ، اما بابک از نژاد وی آگاهی نداشت تا اینکه شبی در خواب دید که خورشید از سر ساسان می تابد و همه جهان را روشنی فرا گرفته است ، شب دوم در خواب دید که ساسان بر پیل سپید آراسته ای نشسته است( پیل سپید نشان قدرت وسلطنت بود) وهمه به او احترام می کنند ، درشب سوم خواب دید سه آتشکده بزرگ فرنبغ ، گُشنسب و بُرزین مهر درخانه ساسان می درخشند وبه همه جهان روشنایی می بخشند ، بابک تعبیر خواب خود را از خواب گزاران خواست آنان بدو گفتند ، که این مرد یا یکی از فرزندانش به پادشاهی جهان می رسد.
بابک ساسان را نزد خود خواست وچون از نژاد او اگاه گردید ، وی را گرامی داشت ودختر خود را بدو داد ، واز این ازدواج اردشیر چشم به جهان گشود وبابک او را به فرزندی پذیرفت ودر تربیت او کوشید تا جوانی نام‌ بردار شد .
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود .
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
جشن بزرگ سیزده بدر ازمنظری دیگر*
شاید درجهان کمتر مردمی باشندکه درفرهنگشان اینقدر جشن وشادی وجود داشته که متاسفانه این جشن ها بتدریج ازبین رفته ویاکمرنگ شده که خود بحثی جداگانه رامیطلبد ، سلسله جشن های نوروز باچهارشنبه سوری شروع باجشن سیزده پایان می یابد ، این جشن علی رغمیکه یک روز بیشتر نیست ولی جایگاه ویژه ای درفرهنگ مادارد،سیزدهمین روز هرماه بنام (ایزدتیشتر آورنده باران)نامگذاری شده است دراندیشه باستانی نه تنهانحس نیست بلکه مقدس وشایان تکریم است دراین روز خانواده های ایرانی سبزه وماهی عید را به همراه لوازم گردشگری به صحرا وکنار رودها رفته واین روز را باجشن وشادی بپایان میرسانند ، در بعضی متون امده است که این روزبنام (هوروزا) ایزدبانوی سغُدی آبهانام گذاری شده ازاین رو زنان باحضورخویش دراین روز جهت تکریم این ایزد بانو دشت رامزین و مرسوم است که سبزه هفت سین را به عنوان هدیه به آناهیتا(الهه آب های روان)به آب میسیارند ، درفرهنگ اساطیری ایران زمین آمده است که دراین روز( مشیاومشیانه) به ازدواج هم درآمدند ، انچه از روایات اساطیری برمیآید ،چنین است (که اهورامزداخالق قادر هستی درمرحله ای نوع بشر را با نام کیومرث حیات بخشید کیومرث مدت ۳۰سال در جهان گردش نمود ودرمیان کوه ودشت روزگار خویش راسپری کرد اودرجهان پادشاه گلها بود چراکه هیج موجودی درحیطه سیطره او وجودنیافته بود ، پس ازسی سال پادشاهی برگلها وطبیعت درهنگام مرگ از صلب اونطفه ای خارج شد که پس ازتصفیه توسط خورشید وپالایش ازگزند دردامن خاک جای گرفته ودر رحم زمین صیانت شد ، پس ازمدت چهل سال نطفه او به شکل دوساقه به هم پیچیده ریباس سر از خاک برآورده ودرمهر روز ازمهرماه این دوساقه به هم پیچیده صورت انسان یافت وجفت مذّکر وموّنث نوع بشر راتشکیل داد) (مشیا ومشیانه دوساقه بهم پیچیده شده ریواس) پس ازپنجاه سال درتیر روز ازفروردین ماه یعنی سیزدهم فروردین باهم ازدواج کردند چون درآن زمان محوری به عنوان قاعده ازدواج تعریف نشده بود آنها دوساقه گیاه را نمادپیوندسبز ومبارک میان خویش گره زدند و انرا نشان پیوند قرار دادند ، ازاین رو این سنت گره زدن به یادمان پیوند مشیا ومشیانه در روزسیزدهم فروردین مرسوم شد ، دختران و پسران دم بخت دراین روز بیاد بودنشانگان پیوند درایران باستان و گرامیداشت پیوندمشیاومشیانه علف های دشت رابه هم گره زده تابخت شان بازشود ، ازدیگر سنت های این روز میتوان به پختن آش رشته سبزی پلو باکوکو ودیگر خوراکی هااشاره کرد هم چنین فال گوش ایستادن ، هماوردطلبی مردان جهت کشتی ، نمایش اسب سواری که نمادی ازجنگ تیشتر الهه باران و اپئوش دیو خشکسالی وجشن پایکوبی باسازودهل اشاره کرد.
اینکه سنتها ی سیزده بدر ریشه درکدام عصر تاریخی دارد حرفهای زیاری گفته شده ولی بیشک میتوان این جشنها را درایران باستان بدوره جمشید پیشدادی نسبت داد واین ازهمه منطقی تراست *
کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود *
ماخذ *
نخستین انسان نخستین شهریار ارتور
کرستین سن ت تفضلی و اموزگار*
جشنهاوائینها ایرانی ازدیروز تاامروز میرفتاح*
صادق هدایت نیرنگستان*
نوروزنامه،پنجاه گفتار رضا مرادی غیاث آبادی
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب *
دهم اردیبهشت روز خلیچ فارس قسمت ۱
انچه که لازم است باید درمورد کشورمان بدانیم. خلیج فارس یکی ازمنطقه های مهم استراتژیک جهان و ایران است که ازنظرژئوپولوتیک با داشتن یک چهارم انرژی جهان این منطقه رابه حساس ترین جای دنیا تبدیل کرده است، خلیج فارس با طول نهصدکیلومتر وعرض دویست شصت کیلومتر ومساحت دویست چهل هزار کیلومتر مربع با عمقی تا۹۰متر در۲۴ تا۳۰درجه عرض شمالی و۴۸تا۶۵درجه طول شرقی بعد ازخلیج مکزیک وخلیج هادسون بزرگ ترین خلیج دنیاست، این آبراه هلالی شکل زیبا در قسمت سرتاسر جنوب کشورمان وازغرب به دلتای اروند رود وعربستان،ازجنوب به شیخ نشین های امارات وعمان قراردارد که ازطریق دریای عمان به اقیانوس هند وآبهای آزاد راه دارد،این آبراه در درازنای تاریخ شاهد بسیاری از وقایع بوده است ثبت این شاخاب برای اولین باردرمتون آشوری بانام (نارموتو) یعنی آبراه تلخ، درافسانه های سومری بنام دریای آفتاب تابان ودر اوستا دریای فراخ کرت (البته اشخاصی مثل پورداود انرا به دریای شمال نسبت داده اند)پس از آن بابلی ها و ایلامیها از این آبراهه درمتون شان نام برده اند.
مورخان ومحقاقان زیادی ازجمله فلاویوس ، بطلمیوس، هرودت،استرابون و...درکتابها ونوشته هایشان از واژه (پرسیکون وکالاای وپرسیکوم) که تقریبا واژه ای مساوی خلیج پارس است استفاده کرده اند.
برای اولین بار فیثاغورث بسال (۵۷۰) قبل از میلاد درسفرنامه خودازدریای پارس نامبرده ،درکتیبه کشف شده در اطراف کانال سوئز داریوش بزرگ هنگام حفر کانال اشاره به دریای پارس کرده (این کتیبه موجود است) بعد ازهخامنشیان دردوره های بعد بخصوص دوره ساسانی وحرکت شاپور دوم در سرکوبی اعراب متجاوز حاکیمت واقتدار ساسانیان را برشاخاب پارس درمتون آن دوره میبینیم، مورخان وجغرافی دانان مسلمان مانند ابن خرداد به درکتاب مسالک الممالک بسال (۲۳۴)هجری بحرفارس ذکرکرده، مسعودی هم درمروج الذهب از واژه دریای پارس استفاده کرده، ابن هوقل سیاح وجغرافی دان(۳۳۱)درکتاب خودش لغت بحرپارس بکاربرده این شاخاب دردل خود گنجینه های چون کیش، قشم، ابوموسی ، لاوان ، بحربن ، تنب بزرگ وکوچک وجزیره سیری باتمدنی چندهزارساله بابنادری تاریخی مانند سیراف ، گامرون وعبادان داشته که هریک نقطه عطفی درتاریخ این مرزوبوم داشته است.*
ادامه دارد*
کاظم مزینانی تامطلبی دیگر بدرود*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب :
الحاق یمن به امپراتوری ساسانی(۵۷۰میلادی)
دربارانوشیروان مثل همیشه پرزرق برق باتجملات عجیب غریب...بناگاه عده ای واردشده بزرگ این گروه خودشرا (سیف بن ذی یزن) از خاندان حمیری یمن معرفی مینماید ازشاهنشاه تقاضای ملاقات میکند ، به حضورپزیرفته میشوند سیف بدینگونه اعلام میکندکه ماازطرف حبشه مورد تهاجم قرارگرفته ابتدا (یسکوم) وحالاپسرش ( مسرق) احتیاج به کمک داریم شاه ساسانی پس ازاندکی تامل میگوید ما انجا منافعی نمی بینیم که بخواهیم نیروپیاده کنیم دستورمیدهد مقدار زیادی سکه طلابه سیف بدهند وسیف بن ذی یزن بامتانت سکه هاراگرفته ازدرباربیرون میرود هنوز چند لحظه نگذشته که سروصدای زیادی ازبیرون درباربگوش میرسدبه شاه خبرمیدهندکه سیف سکه های اهدائی شمارابین مردم پاشیده واین سروصدامربوط به انهاست شاه دستورمیدهد انهارابرگردانید وسئوال میکنه که چراسکه هارا به تاراج دادید سیف ازخشم شاه نه هراسیده با متانت پاسخ داد از این طلاهابه مقدارزیاددر کوهای سرزمین من یافت میشود مارنج سفر برای این مقدار بجان نخریدم مابرای نیرو وپس گرفتن قدرت از شاهنشاه کمک خواستیم عده ای ازتاریخ نویسان اعتقادشان برین استکه سیف انوشیروان رابا این کارفریب داده ولی هرچه بود شگفتی اتفاق افتاد انهامرخص میشوندشاه بفکرفرو میرود بامشاوران شورمیکند وتصمیم عجیبی میگیرند ، درزندان حدود۸۰۰ نفر که بعضی هااعدامی بودند(ظاهراً زندانی سیاسی) با8کشتی وسلاح دراختیارسیف گذاشته ، میگویند یاکشته میشوید یا سرسامان میگیرید دو کشتی غرق شش کشتی به ساحل میرسندپس ازتجدیدقوا بطرف نیروهای مسرق بحرکت درمی آیند فرمانده ایرانیان شخصی است مسن وبسیارقوی باموهای بلندبنام (وهرز) پسر به آفرید آگاه به امورجنگ دوسپاه در برابر هم صف آرایی کردند( وهرز) میگوید مسرق رابمن نشان دهید مسروق نشان داده میشودکه با طمطراق برقاطری نشسته با لباس قیمتی وکلاهی که یاقوت درشتی به آن نصب شده (وهرز) موهایش بلندش رامی بندد تیر به چله کمان میگذارد حبشی هامیخندند امکان برخورد تیر را نمیدهند تیر رها میشود ، مسرق باصورتی متلاشی ازقاطرسرنگون میشودهمان یک تیر کار خودشرامیکندیمنیهاسردرپی حبشیان نهاده وکشتاری عظیم صورت میگیرد وبدینسان یمن درزمان شاهنشاهی انوشیروان بدست عده ای زندانی به تصرف ایران درمی آید.
وهرز اهنگ صنعاکرد وچون به شهر رسید وهرز گفت هرگز پرچم من افتاده نخواهد بود فرمانداد طاق دروازه را خراب کرده با پرچم افراشته به شهرواردشد، انگاه به کسرا نامه نوشت شاه فرمانداد سیف را پادشاه کند وخراج بر اوبه بندد وخود به تیسفون برگردد.
ازآن تاریخ ایرانیان آن سرزمین را ( بناء الاحرار) یعنی فرزندان آزاده می نامند.*
کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود *
ماخذ:
هزاره های گمشده دکتررجبی ج۵ص۳۰۱*
تاریخ کامل ایران قسمت قبل اسلام پیرنیا ص۲۲۹*
ابن بلخی ص۹۵و۹۶*
تاریخ طبری ج۲ص۶۹۲*
ثعالبی ص۳۵۱تا۳۵۳*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب
بشاّربن برد شاعر نابینای ایرانی *
به پایان قرن دوم هجری نزدیک میشویم ایران درزیر سم ستوران تازیان میلرزید دیگر از زبان مادری خبری نبود همه باید به عربی تکلم میکردند ، صدای فریاد کسانی که در برابر جور امویان بپا خواسته بودند هر ازچندگاهی بگوش میرسید.
تفاخر امویان با نهضت سیاه جامگان فروریخت یک باردیگر ایرانیان در آوردگاه زاب انتقام جنگ قادسیه را گرفتند و نشان دادند که ازنژاد مردمانی هستند که طلیعه دار تمدن جهانی بودند، عباسیان برمسند قدرت نشستند وخیلی زود با کشتن اولین وزیرایرانی ابوسلمه خلال وسردار شجاع ابومسلم خراسانی ماهیت خودرا نشان دادند ، کم کم نهضت شعوبیه شکل گرفت وایرانیان روشن ضمیر دست به قلم برده کاری که شمشیر نتوانست انجام دهد آنان به انجام رساندند ، نهضت شعوبی بالا گرفت وشعرا وادیبان به فارسی روی آورده زبان عربی را به محاق فراموشی سپردند ، شعرای ایرانی عرب زبان زیادی بودند که برتری ایرانیان را ستوده واعراب راهجو میکردند، از آن جمله (بشاّربن برد) یکی از انان بود.
بشاّر پسر برجوخ شاهزاده تخارستانی بود که اعراب اورادرجنگ اسیرکرده به بصره بردند بعدازمسلمان شدن باکنیزی ازدواج کرد ، از این پیوند طفلی نابینا بدنیا آمد ، کودکی بود باهوش وخوش قریحه هرچه می شنید یادمی گرفت ، از نو جوانی شعر می سرود کم کم کارش بالا گرفت اشعار او رنگ ملیت پیدا کرد به اجدادش افتخار میکرد اشعارش با موضوعیت برتری ایرانیان و گرامی داشتن آتش درشهر پیچید بطوریکه مردم بخصوص بانوان جهت شنیدن اشعارش به منزل اومیرفتند بیشتر درقالب قصیده وغزل به ستایش ایرانیان ونکوهش تازیان می پرداخت ، اشعار بجا مانده از او رامیتوان در کتابهای (وفیات الاعیان، ابن خلکان والاغانی ابوالفرج اصفهانی ) مشاهده نمود ، اورامیتوان پیشرو شعرایی شمرد که در تفاخر به نسب خود وتحقیر عرب شعر سرودند اینکه کسانی مثل جاحظ او را زشتخوی ، درشت اندام وزشت روی نوشته اند عادت نویسندگان عرب است که هر چیز زشتی را به مخالفین نسبت میدادند ، هجوکردن بزرگان وامرا عرب وشعر هایی که میسرود زبانزد همه گردید ، طرفداری از زرتشتیان وگرامی داشتن آتش به عنوان یک عنصر که مظهر روشنایی وقابل تقدس بود ، همراه باقصیده های تحقیر کننده باعث گردید اورا به زندقه متهم نمایند.
سرانجام مهدی سومین خلیفه عباسی به سبب هجوی که بشاّر در حق اوکرده بود وقتی به بصره رفت دستور داد او را گرفته چندان تازیانه زدندکه چشم ازجهان فروبست .
درجایی دیگر نقل شده دستور داد او را در رود غرق کنند.*
کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود *
ماخذ*
تاریخ ادبیات ایران دکتر ذبیح الله صفا
ج۱ص۱۹۱*
دوقرن سکوت دکتر زرین کوب چاپ دوم
انتشارات امیرکبیر ص۲۷۱*
حلاج علی میرفطرس ص۱۲۲
تاریخ اجتماعی ایران راوندی ج۱۰ص۸۹
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب *
نامه نگاری سعدی با برادران جوینی *
قرن هفتم هجری اینک ایلخانان برپهن دشت ایران حکمفرمایی میکردند دوبرادربنام شمس الدین وعطاملک جوینی ازوزیران ایلخانان بادرایت نبض مغولان رادردست داشته چرخ مملکت رامیگرداندند سعدی و مولوی هردودراین عصربا مغولان همدوره بودند (شرح حال برادران جوینی هرکدامشان جداگانه درهمین کانال ارسال کرده ام) این دو برادر از ادیبان روزگار بودند شیخ اجل سعدی ارادتی خاص به این بزرگواران داشت وبا آنان نامه نگاری داشته است .
بنا به روایتی که درستی آن تاحدودی تاییدمیشود روزی برادربزرگترشمس الدین طی نامه ای سه سئوال میپرسد که سعدی جواب میدهد.
همینطور سئوال بعدی و بعدی (این سئوال جواب ازحوصله جمع خارج است) چون جوابها درست بیان شده شمس الدین جوینی از تبریز به شیراز پانصد دینارنقره که همراه نامه میفرستد ، ازسعدی میخواهد به عنوان هدیه دریافت کند وبه رسم ادب تعداد سکه ها را ذکر نکرده درنامه این سکه هارابه (نواله مرغان) تشبیه کرده است . قاصد که میدانست سعدی ازگرفتن وجه خود داری میکند (چون قبلا این کار راکرده) خودرا نواله مرغان بحساب آورده در اصفهان ۱۵۰ سکه را برای خودش بکارگیر می گیرد ، سعدی که بعید میدانست وزیر چنین مبلغ کمی را هدیه نمی فرستد این شعر را برای سپاسگزاری سروده می فرستد.
خواجه تشریفم فرستادی ومال*
مالت افزون باد وخصمت پایمال*
هربه دیناریت سالی عمرباد*
تابمانی سیصدوپنجاه سال*
هنگامیکه قاصدپاسخ سعدی را به شمش الدین جوینی میرساندوزیر ازاومیپرسد باپول چه کردی قاصد علت اقدام راتوضیع میدهدعلاءالدین عطاملک جوینی که درمجلس حضورداشت نامه ای به علاالدین ختنی صراف درشیراز نوشت وبه او دستور داد ده هزاردینار به سعدی بپردازد هنگامیکه نامه به شیراز رسید صراف فوت شده بود سعدی نامه ای به وزیرنوشت وسپاس فراوان گفت وعنوان کرد من این دینارهارابه ورثه ان مرحوم میبخشم وزیرباخواندن نامه دستور دادپنج هزار درهم طلا برای سعدی بفرستند وازسعدی خواست پول رابپزیرد وباآن درشیراز مهمانسرایی بسازد وسعدی پزیرفت و چنان کرد.*
کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت :امشب
بمناسبت اول اردیبهشت بزرگداشت سعدی‌
مشرف الدین مصلح بن عبدالله سعدی شیرازی متولد (۶۰۶) هجری شاعر و نویسنده بزرگ در شیراز متولد شده و در همان شهر تحصیلات خود را آغاز كرده است ، سعدی با هجوم مغولان به ایران شیراز را ترك كرد و به سفری طولانی پرداخت ، این سفر در حدود سی تا چهل سال طول كشیداوبه حلب ، شام ، حجاز ، حبشه سفر کرد دراین زمان که سرزمین فارس بضرب تیغ اتابکان آرامش یافته بود و سعدی با اندوخته و تجارب فراوان به وطن بازگشت و به تألیف آثار خود پرداخت ، آثار نظم و نثراو از مشهورترین غزلیات اوست.
سعدی درغزل ازسبک انوری استفاده کرده وسبک اوراكامل کرد به آخرین حد ترقی رسید ، سعدی فصاحت بیان و روانی گفتار را به جایی رسانیده كه تاكنون هیچ شاعری نتوانسته است به اسلوب او سخن گوید و در شیوایی كلام به پای او برسد.
شیخ سعدی نه تنها یكی از بزرگترین سخنسرایان ایران بلکه ازنظرجهانی برای اوهمتایی نمیتوان بافت تقریبایک سروگردن بالاترازتمامی ادیبان جهان قراردارد با این همه از احوال و شرح زندگانی او چندان اطلاعاتی در دست نیست نه درموردسعدی بلکه مااغلب ازبزرگانمان هرچی اطلاعات داریم ازتذکره نویسان بعدی بمارسیده چراکه این اشخاص تمایلی به نوشتن زندگی خودنداشتند .
سعدی خانواده‌اش عالمان دین بوده‌اند ، و در سالهای اول سده هفتم هجری در شیراز متولد شده، و در جوانی به بغداد رفته و آنجا در مدرسه نظامیه وحوزه‌های دیگر درس و بحث به تكمیل علوم دینی و ادبی پرداخته ، اوسط سده هفتم هنگامی كه ابوبكر بن سعد بن زنگی از اتابكان در فارس فرمانروایی داشت به شیراز باز آمده ، در سال ششصد و پنجاه و پنج هجری كتاب معروف به بوستان را به نظم درآورده ، و در سال بعد گلستان را برشته تحریردراورد ، مرگ اورادر دهه آخر از سده هفتم که در شیرازاتفاق افتاد( بین ششصد و نود و یك و ششصد و نود و چهار ) میدانند و در بیرون شهر شیراز کنار آب رکن آبادبه خاك سپرده شده است .
چنانكه اشاره كردیم سعدی تخلص شعری اوست و در نام او اختلاف می‌باشد ، بعضی مشرف الدین و برخی مصلح الدین نوشته ، جماعتی یكی از این دو كلمه را لقب او دانسته‌اند ، وگروهی مصلح الدین را نام پدر او انگاشته و بعضی دیگر نام خودش یا پدرش را عبدالله گفته‌اند ، وگاهی دیده می‌شود كه ابو عبدالله را كنیه او قرار داده‌اند، و در بعضی جاها نام او مشرف بن مصلح نوشته شده و در این باب اختلاف نظر بسیار است .
اگر سخنش را به شیرین یا نمكین بودن بستاییم برای او مدحی مسكین است ، و اگر ادعا كنیم كه فصیح‌ترین گویندگان و بلیغ‌ترین نویسندگان است قولی است كه جملگی برآنند ، کتابها سعدی راشخصی بنام ابوبکربیستون بعد از مرگش جمع اوری کرد ، درزمان ناصرالدین شاه گلستان دوباردردهلی ویک باردرکلکته وهمزمان یک باردر تبریز چاپ گردید.*
کاظم مزینانی تامطلبی دیگر بدرود*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رفتار اعراب درسالهای اولیه
هجوم باملل مغلوب ق۳
جرجی زیدان نویسنده مصری ، ازمیان نوشته های گوناگونش به دو دوره از کتابهایش می توان استناد کرد یکی تاریخ تمدن اسلامی ودیگری تاریخ ادبیات عرب این دو دوره ماخذ های خوبی برای کسانیکه دوست دارند تحقیقی در مورد تاریخ اسلام داشته باشند می باشند ، این نویسنده در مورد حمله اعراب به مصر و آتش سوزی کتابخانه عظیم اسکندریه مطالب مفصلی نوشته ومنکر آتش زدن کتابخانه توسط اعراب بوده ولی در تحقیقات بعدی در مورد تاریخ اسلام نظریه قبلی را خط بطلان کشیده طی شش مورد اتش زدن کتابخانه را توسط اعراب مورد تائید قرار داده.
بطوری که گفته شد واقعه بدین مهمی با تمام اهمیتی که دارد در هیج یک از کتاب های نویسندگان مسلمان نمی بينيم شاید هم این نویسندگان چون اینکار اعراب اولیه را وهن اسلام می دانستند از نوشتن خود داری کردند معلومات ما در واقعه به این مهمی منحصر به اشارات یا اخبار دست و پا شکسته ای است که در گوشه وکنار کتاب‌ها وتاریخ های اسلامی یافت می‌شود
مثلاً در کتاب ( نهایه الارب ) خبری می خوانیم چون اعراب بر تیسفون پایتخت دولت ساسانی دست یافتند پرده ایوان کسری را برای بدست آوردن طلاهایی که جهت نقش ونگار در آن بکار رفته بود به آتش کشیدند وصد هزار دینار زر از آن بدست امد( نهایه الارب ج۱ص۳۶۶) در اینجا نامی از کتاب وکتابخانه برده نشده ولی با خواندن این اخبار خواه نا خواه این اندیشه به وجود می آید که با چنین اوضاعی چه بر سر کتاب‌ها ونوشته هایی که معمولآ در گنجینه هانگهداری میشد چه آمده است؟
جرجی زیدان نویسنده مصری که خود اعتقاد به سوزاندن کتاب های اسکندریه را دارد دراین خصوص دو روایت دارد یکی از ابن خلدون و دیگری از حاج خلیفه نویسنده کتاب کشف الظنون نقل کرده ، به نوشته ابن خلدون (کجا رفت علم ودانش ایران که عمر در هنگام فتح به نابودکردن آنهافرمان داد؟(مقدمه ابن خلدون ج۱ص۳۲)اما حاج خلیفه با تفصیل بیشتری واقعه را چنین شرح داده( چون مسلمانان کشور ایران بگشودند ، وبرکتابهای ایرانیان دست یافتند اشاره به نامه سعدبن ابی وقاص که درشب قبل گفتم )درجای دیگری همین نویسنده می گوید(اعراب آنچه کتاب در ضمن فتوحات خود یافتندسوزانیدند ، کتاب کشف الظنون ج۱ص۲۵).
ادامه دارد.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
رفتار اعراب درسالهای اولیه
هجوم با ملل مغلوب ق۱
با شکست نهاوند دیگر مانعی برای جلوگیری ازحمله های اعراب نبود چندی بعد مرگ یزدگرد در مرو آب پاکی روی دست ایرانیان ریخته و هر گونه امیدی در دلشان به ناامیدی انجامید .
اعراب هروله کنان پیش می تاختند مردم بصورت خود جوش اگر توان داشتند مبارزه واگر نداشتند با دادن گزیک(جزیه) از دست آنان رهایی می یافتند ، این وضع چندان راحت نبود زیراشرایط تحمیلی عجیبی بر مردم شهر ها روا می شد.
قرن اولیه برای آثار فرهنگی ایران چندان مساعد نبود ، مهاجمان بدوی هنوز با مظاهر علم ودانش آشنا نشده بودند وهنوز به آموزه های قرآن هم آشنا نبودندکه چقدر به علم ودانش بها داده است لذا با کتاب ونوشته میانه ای نداشتند ، به همین جهت در گیر ودار جنگها وآشوب ها وقتل وغارتها و تغیر دین وخط قسمتی از آثار علمی و ادبی ایران از میان رفت و قسمت دیگر به عللی که به بعضی اشاره خواهیم کرد از دستبرد حوادث مصون ماند و پس از گذراندن دوره آشفتگی مورد استفاده اهل ادب و دانش گردید ، و به تدریج توسط تنی چند از دانشمندان ایران به زبان عربی ترجمه شد وطی یکی دو قرن بعد باز توسط بزرگان ما به فارسی بر گرداننده شد .
در بعضی از مآخذ تاریخی اجمالاً به نابود شدن کتابهای ایران درهنگام حمله اعراب اشاره شده ودربعضی دیگر از سوخته شدن و به آب‌ انداختن مهاجمان سخن رفته است این وضع تا دوره اموی و سقوط آنان تا سال۱۳۲هجری ادامه داشته ، درهمین دوران بوده که بسیای از کتاب‌ها برای مصون ماندن درجاسازی هائیکه انجام می دادند پنهان می گردید که در قرون بعد منجر به کشف آنان گردید که به آن می پردازیم.
موضوع مهمی که درحمله اعراب باید بسیار به آن توجه داشت این است که اعراب و به خصوص خلیفه دوم شخصاً به آن توجه خاصی داشته است به اینکه ممالک مفتوحه را مغلوب تعليمات قرانی و زبان عربی بکند ، این اساس عقیده او بوده است واین نتیجه قاطع داده و به سرعت زیاد وسیله رواج زبان عربی وبرافتادن فرهنگ های محلی ممالک مفتوحه شده است که البته بعضی از این فرهنگ ها به قدری قوی بود که به آسانی از بین نرفت ولی بسیاری از آنها نابود شدند حتی ملیت ها تغیر پیدا کرد که البته درایران به لحاظ ملیت قوی وفرهنگ عالی که داشتند آسیب دیدند ولی از بین نرفتند.
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
ادبیات قبل از اسلام ق آخر
آخرین قسمت ادبیات قبل از اسلام را باهم برسی میکنیم قابل توجه عزیزانی که ادعا دارند ما ، قبل از اسلام در زمینه ادبی حرفی برای گفتن نداشتیم بدینوسیله خواستم با نام بردن تعدادی از نوشته هاو تالیف هایی که ایرانیان انجام داده بودند ، بعرض برسانم که این مشتی از خروار است و اگر عمری باقی بود به دیگر موضوعات ادبی قبل از اسلام می پردازیم .
معروفترین مجموعه قصه هایی که از زمان ساسانیان از سنسکریت به پهلوی ترجمه شد کتاب کلیله ودمنه است ، منبع اصلی این کتاب پَنَچه تنترَه به سنسکریت یعنی‌ پنج باب ، که امروز در دست است ، در زمان انوشیروان بُرزویه طبیب این کتاب را احتمالا از ( پرا کریت ) به پهلوی بگردانید وداستان های دیگری را نیز از منابع دیگر هندی مانند(مهابهاراته) بر آن افرود اما این ترجمه پهلوی از میان رفته است در دوره اسلامی کلیله ودمنه را ابن مقفع به نثر عربی ترجمه کردوچند شاعر انرا به شعر عربی درآوردند که از شعر های آبان لاحقی ابیاتی چند بجامانده است ، در کلیله ودمنه انشالله ابولمعالی نصرالله منشی آمده است که ده باب از کلیله و دمنه داری اصل هندی وپنج باب الحاقی ایرانیان است ، این کتاب درزمان نصربن احمدسامانی (۳۰۱تا۳۳۱) از عربی به فارسی ترجمه گردید که رودکی درسال(۳۲۰) انرا به نظم دراورد که امروزه ابیاتی از آن مانده است ، این کتاب از محبوبیت خاص بین سامانیان وبعد مسلمانان بخصوص ایرانیان برخوردار است ، این کتاب در دوره مغولان به زبان مغولی در ایران انتشار یافت است .
ازدیگرکتابهای ترجمه شده از سنسکریت به پهلوی طوطی نامه است(هفتاد داستان طوطی) که احتمالآ در دوره ساسانی ترجمه شده که اکنون چهارتحریرآن به فارسی در دست است ، اسکندر نامه کتاب دیگری است که اصل آن پهلوی بوده پس از اینکه این کتاب توسط نویسنده های یونانی ومصری به لاتین ترجمه شده در اواخر دوره ساسانی باترجمه ، پهلوی به ایران و در تدوین خدای نامه از آن استفاده گردید.
ابن ندیم ازجمله داستانهایی که نام میبرد یکی مسکدانه وشاه زنان که جاحظ درکتاب (نهایه الارب)که کتاب شاه زنان منظور شیرین همسر خسرو پرویز ومسکدانه(مشگدانه ) کنیز این بانو بوده است که خود داستان زیبایی دارد.
حاظ داستان دیگری از بلاش ودختر شاه هندو نام میبرد ، گرچه داستانهای دیگری بن مایه های پیش از اسلام مانند داراب نامه ، فیروزنامه وسمک عیار دیده میشود وبسیاری داستانهای دیگر که اکنون در دسترس نیست .
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود .
ماخذ*
تاریخ ادبیات ایران دکتر صفاج۱*
تاریخ ادبیات ایران پیش ازاسلام
دکتر احمد تفضلی وبانو آموزگار*
فرهنگ ایرانی قبل از اسلام ، محمدی

@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
ادبیات قبل از اسلام ق ۳
سندباد نامه و بلوهر و بوذاسف
درمورد ادبیات قبل از اسلام صحبت کرده ایم حتی به گزارش های نویسندگان مسلمان اشاره کردیم ، در دنبال داستان های منثور اینک به قسمتی دیگر اشاره می کنیم ، کتاب سندبادنامه یکی دیگر از کتاب هایی است که از پهلوی به عربی ترجمه شده است( مسعودی در مروج الذهب ) می نویسد در زمان شاهی از هندوان بنام کوروش بود وکتابی داشت بنام هفت وزیر و معلم وغلام و زن پادشاه واین همان کتابی است که به نام سندباد معروف است ابن ندیم در یک جا این کتاب را در زمره قصه های هندیان یاد می‌کند ولی در جای دیگر می نویسد که انتساب آن به ایرانیان وهندیان اختلاف نظر است ، امروزه بر اهل تحقیق مسلم شده که این کتاب در ایران تالیف شده واحتمالا در زمان خسرو انوشیروان انجام شده گر چه اصل داستان از هند گرفته شده است ، مترجم سندباد نامه از پهلوی به عربی شاید موسی بن عیسی الکسروی بوده باشد ، که ظاهراً در قرن سوم هجری می زیسته که ابّان لاحقی آن را به نظم آورده باشد ، پس از آن کتاب سندباد نامه به فرمان نوح بن منصور یا نوح بن نصر سامانی به دست خواجه عمید ابوالفوراس قنارزی یا قناورزی به فارسی ترجمه شده ، سندباد نامه یک حکایت اصلی دارد و در میان این قصه‌ اصلی داستان های فرعی دیگری گنجانده شده است و از این نظر به کلیله ودمنه شباهت دارد ، بختیار نامه یا ده وزیرکه بُن مایه های مشترک با سندباد نامه یا هفت وزیر دارد .
از دیگر داستانهایی که اصل هندی دارد و در دوره ساسانیان به پهلوی ترجمه و تالیف شده و بعد از اسلام از پهلوی به عربی نوشته شده بلوهر و بو ذاسف است که شرح زندگی از نو جوانی تا زمانی که بودا معروف میشود ، درمیان اوراق کشف شده در تورفان( ترکستان چین) قطعاتی از بلوهر و بوذاسف به شعر فارسی دری و به خط مانوی پیدا شده هم چنین اوراقی از همین کتاب با ترجمه ترکی پیدا شده ، ترجمه این کتاب به زبان لاتین رنگ مسیحی بخود گرفته است همچنین این کتا ب تاثیرزیادی بر کتاب های ادب و اخلاق عربی وفارسی گذاشته است .
ادامه دارد
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
ادبیات قبل از اسلام
داستان های منثور ق ۱
مدتی است به مطالب ادبی دوره باستان پرداخته ایم اینک باهم داستانهای منثور را پيگيری می کنیم.
همان گونه که قبلا اشاره کردم در دوره ساسانی جز مطالب دینی یا اسناد دولتی ، آثار دیگری به ندرت به کتابت در می آوردند به همین دلیل بیشتر داستانها سینه به سینه حفظ ونقل می شد هم چنانکه این سنت تا امروز ادامه داشته است در دوره پادشاهی انوشیروان بود که به نهضت نوشتاری در کتاب شروع شد ، بسیاری از افسانه های ایرانی مدّون کشت یا داستانهای دیگر ملل به پهلوی ترجمه گردید ، لذا از اقوال نویسندگان دوران اسلامی ونیز ترجمه های آنان که از پهلوی به عربی ترجمه شده می توان به داستانهای منثور در این عهد پی برد.
ابن ندیم می نویسدکه( اولین کسانیکه دست به تصنیف افسانه زدند وآن را به صورت کتاب در آورده در خزانه های خود نگهداری کردند و بعضی از آن ها را از زبان حیوانات نقل کردند ، ایرانیان اولیه(کیانیان و هخامنشیان)بودند ، پس از آن پادشاهان اشکانی که دومین طبقه شاهان ایران اند ، در زمان ساسانیان به داستانها افزوده شد واعراب ان را به عربی ترجمه کردند)
صادقانه باید گفت اینکه ایرانیان را اولین مصنّفان داستان بدانیم قدری بزرگ نمایی کردیم نمی توان ملت یا قوم خاصی را اولین مصنّف داستان دانست ، زیرا درجهان باستان درمیان اقوام مختلف افسانه همیشه رایج بوده است ، اماگفته ابن ندیم داّل بر رواج داستان های مختلف خصوصاً در دوره اشکانی و ساسانی است سپس همین نویسنده تعدادی از این افسانه ها را نام می بودکه صورت صحیح عنوان بعضی از آن ها به درستی بیان نشده از میان آن ها این نام ها روشن بنظر می رسد ، کتاب هزار دستان ، کتاب خرافه ونزهه ، کتاب الدّب والثعلب(خرس و روباه ) کتاب روزبه یتیم ، نمرود ملک بابل ، این احتمال وجود دارد که برخی از این آثار تالیف ایرانیان پس از اسلام باشد ، ابن ندیم درجای دیگر از اثر خود ، از کتاب های ایرانیان وغیر ایرانیان ، که اباّن لاحقی آنها را به شعرعربی بر گردانيده است نام می برد : کلیله ودمنه ، بلوهربو ذاسف ، کتاب سندباد ، کتاب الصیام والاعتکاف (روزه داری وگوشه گیری)که بیشتر این کتابها اصل هندی دارد که به پهلوی ترجمه شده است از این اطلاعات میتوان چنین نتیجه گرفت که در زبان پهلوی دو دسته افسانه وجود داشته است ، یک دسته داستانهایی که اصل ایرانی داشته ودسته دیگر افسانه هایی که از کتب ملل دیگر ترجمه شده بوده است .
ادامه دارد
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
سردار عیوض خان *
کردهای شمال خراسان(کرمانج)همواره به عنوان سدی محکم دربرابر تهاجمات عمل نموده حتی از بذل جانشان دریغ نداشتند.
سردار عیوض خان دفاع ، از توابع خراسان آن روز را در برابر تهاجم روسها عهده دار بوده است.
علت اصلی سرداری عیوض خان شجاعت و در واقع مرزبان بودن وی است كه ۲۵ سال بیشتر نداشت و با شنیدن افسانه ها از پدربزرگش 'محمد دوردی خان افكار بلندی را در سر می پرورانید كه آیا می شود این قدرتهای افسانه ای را احیا كرد؟
عیوض خان از طایفه جلالی ها است كه ۳۵۰ سال در ایران حفظ و حراست مرزهای شمال شرق ایران را عهده دار بوده اند.
گفته می شود قیام عوض خان پس از امضای معاهده ننگین ( آخال) توسط ناصرالدین قاجار و واگذاری بخشی از ایران از جمله روستای فیروزه زادگاه وی به روسیه تزاری آغاز شد كه طایفه جلالی به سركردگی عیوض خان از این اقدام به خشم آمده و علیه روسها قیام كردند.
عیوض خان وقتی تصرف فیروزه (كه امروز جزو كشور تركمنستان است) توسط روس ها شنید چون شیر غرید كه چرا فیروزه از آن روس ها شود؟ مگر عشق آباد كم است كه حالا فیروزه و سرانی هم باید یورتگاه روس ها شود؟
از مادر سردار عیوض خان نقل شده است : سردارعیوض به ناصرالدین شاه قاجار دشنام می داد كه پادشاه ایران ما را فروخته است.
عیوض خان برای جلب حمایت خانهای شمال خراسان در بخش سرحد نزد حیدرخان ، خان بیچرانلو و نیز علی خان بیگ ، از رجال شاملو رفت كه آنها حمایت شدیدی از گروه عیوض خان به عمل آوردند.
سردار عیوض خان با تحویل گرفتن سلاح و نفرات از خان سرحدی، گروهی از جوانان جلالی را مسلح و به پاسداری از شهر فیروزه پرداخت و چیزی نگذشت كه روسها به فیروزه نزدیك شدند و با فریاد عیوض خان روسها مورد هدف قرار گرفته و شماری به زمین افتادند.
با این برخورد گروه عیوض خان نخستین مرحله از جنگ تاریخی شهر فیروزه را شروع کردند، درگیری بالا گرفت و عیوض خان كه دیگر او را سردار عیوض خان می نامیدند ذهن فرمانده یگان نظامی عشق آباد را حسابی درگیر كرده و حكم دستگیری سردار را صادر كرده با سربازان بی شماری راهی فیروزه شدند.
سردار عوض خان با ورود سربازان روسی به فیروزه ، این منطقه را ترك كرد و در كوههای اطراف فیروزه سنگر گرفت و جنگ های نامنظم خود علیه روسها را آغاز كرد.
دشمن گمان می كرد در این جنگ می تواند در یك سال سردار عیوض را شكست دهد اما این جنگ ۱۲ سال طول كشید و سرانجام هزاران سرباز در بهار سال( ۱۲۱۳) هجری قمری برای دستگیری این سردار وارد منطقه شدند و در این جنگ نابرابر با محاصره ارتفاعات و با استفاده از تیربار و پنج تیر در برابر سلاحهای قدیمی و شكاری با یاران سردار جنگیدند و در محاصره و زد و خوردهای شدید سردار عیوض خان مورد اصابت گلوله قرار گرفت و با مرگ سردار عیوض خان ، فیروزه نیز سقوط كرد.
نقل است كه همسر دلیر (سردار عیوض خان) به نام تیفه گل (تحفه گل) كه پس از كشته شدن مردان فیروزه سرپرستی مردم آن دیار را بر عهده گرفت و شعر زیبای سردار عیوض خان را سرود كه بعدها بخشی ها (نوازندگان محلی كرمانج) آهنگی زیبا بر شعر نهاده و نام و یاد این جانبازان میهن را جاودانه كردند.
داستان سردار بعد از مرگ سبزش تبدیل به حكایت سرخی در دل تاریخ شد ، آرامگاه این سردار در شهر فیروزه در كشور تركمنستان كنونی واقع است *
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت.
امشب فاجعه لیاره
«لئ یاری» یک آهنگ کرمانجی بسیار غمگین است که اشاره به واقعه‌ای تلخ دارد که بر اثر آن زنان و دختران ایل باچوانلوی که یکی از ایلات مهم ایل بزرگ زعفرانلوی قوچان است به اسارت رفته، گروهی از مردان این ایل شبانه کشته می‌شوند.
در این حادثه تلخ که در سحرگاه ۱۳ رمضان ۱۳۲۳ قمری مطابق با ۲۰ آبان ۱۲۸۴ شمسی رخ داد، گروهی از ترکمانان غارتگر مسلح بر اثر کینه دیرینه ایکه از خوانین ایل شادلو و ایل زعفرانلوی قوچان داشتند، شبانه بر سر چادرهای ایل زعفرانلو در مکانی در حوالی جنگاه شیروان ریخته و با کشتن مردان و آتش زدن چادرها حدود ۶۳ زن و دختر را به اسارت برده و حادثه‌ای را رقم می‌زنند که در سرتاسر کشور و حتی در بسیاری از روزنامه‌های خارج از کشور انتشار می‌یابد.
بعدها چند نفر معدود از اسرا خریده و آزاد گردیدند، اما بسیاری از آنان در اسارت به ازدواج جوانان ترکمن درآمدند و همان‌جا ماندند.
آهنگ «لئ یاری» که امروز به‌عنوان برگی تاریخی بر ادبیات کرمانجی خراسان خودنمایی و جایی برای خود بازکرده است، از سینه پر داغ یک جوان کرمانج برخاسته که معشوقش را در این شبیخون به اسارت برده و در بازارهای بخارا و خیوه فروخته‌اند.
بهمن جوان عاشق‌پیشه کرمانجی که چوپانی یکی از گله‌های ایل را بر عهده داشت، بعد از آنکه در روز دوم از اسارت گلنار مطلع شد، گله گوسفندان را در کوهستان رها و به محل چادرها برگشت. اما غیر از تلی خاکستر چیزی بر جا ندید. خسته و دلمرده، بر تخته‌سنگی نشست و درحالی‌که در نی هفت‌بند خود می‌دمید، بر این فاجعه نفرین فرستاد و آهنگ جدایی خود را از معشوق به فریاد در آورد تا «لئ یاری» به‌عنوان سندی از این فاجعه بزرگ بر خاطره‌ها بماند.
زیباترین اجرای این موسیقی فولکوریک مربوط به اجرای مشترک #یلدا_عباسی و #محسن_میرزاده است.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت: امشب
ادبیات دوره پهلوی باستان ق۲
دردنبال سلسله ادبیات قبل از اسلام به قسمت دوم کارنامه اردشیر بابکان می پردازیم .
از انجایی که این کتاب جنبه داستان را دارد وبه همان شکل از گزند روزگار محفوظ مانده است ، لذا اگر می بینید که قدری با تاریخ مغایرت دارد باید به عرض برسانم در این قسمت هدف تاریخ نگاری نیست بلکه هدف شناختن ادبیات دوره باستان آنطور که هست ارسال میگردد که البته در آخر به برسی می پردازیم تا انچه که درست بنظر می رسد به عرض دوستان برسد.
درقسمت قبل گفتیم بالندگی اردشیر در آنزمان در همه جا پیچید اردوان که از شایستگی اردشیر آگاه گردید مایل به دیدار او گردید لذا از بابک خواست او را بنزد اوبفرستد بابک با اکراه اردشیر را به دربار اردوان فرستاد ، اردشیر به دستور اردوان هرروزه به اتفاق شاهزادگان به نخجیر وچوگان می پرداخت وچون در این هنر ها برتری خود را نشانداد مورد حسادت دیگران قرار گرفت و سر انجام بر اثر حادثه ای مورد خشم اردوان قرار گرفت دیگر حق نشستن بر اسب را نداشت و پيوسته در آخور بسر می برد ، دراین زمان ، یکی از کنیزکان زیبای اردوان دل به اردشیر بست و اردشیر به کمک وی سلاح و درم و دینار و دو اسب یکی برای خود ودیگری برای کنیزک ، بدست آورد و از دربار اردوان گریختند اردوان آنانرا تعقیب کرد اما از آنجایی که فرّه ایزدی همراه اردشیر شده بود بدو دست نیافت ، انگاه ، اردوان سپاه جهت جنگ ودستگیری وی تدارک دید ، اما اردشیر که مردم فارس وسواحل دریا واصفهان و فرمان روایان محلی پشتیبان اوبود بر لشگریان اردوان پیروز گردید وخود اردوان هم کشته شد ، در دنبال داستان شرح نبردهای اردشیر با شاهان محلی دیگر مانند شاه کُردان مادی ، کرم هفتواد ( بم کرمان)که سپاهیانش در دریا به راهزنی می پرداختند و مهرک از فرمانروایان پارس ، آمده است.
ادامه دارد *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
وزیران سلجوقی. خواجه نظام‌الملک طوسی.
بمناسبت دهم رمضان کشته شدن خواجه.
یکی ازبزرگترین شخصیت های ایرانی که از جایگاه ویژه ای برخورداست ، ابوعلی حسن بن اسحاق طوسی معروف به خواجه نظام الملک که درسال(۴۰۸ ) در نوغان شهرطوس بدنیاآمد خیلی کوچک بودکه مادرش راازدست دادباوجوداینکه پدرش دهقان بودوضع مالی خوبی نداشت به تحصیل پرداخت ، زبان تازی رافراگرفت در ابتدا درشهربلخ به دبیری نزد علی بن شاذن که کارگزار چغری بیگ پدرالب ارسلان بود بکار پرداخت . بااستقرار یافتن سلجوقیان به دبیری الب ارسلان گماشته شد با فوت چغری بیگ (۴۵۱)به وزارت خراسان ودرسال (۴۵۵)با فوت طغرل بیگ الب ارسلان پادشاه واو وزیرگردید مردی بود دانشمند، ادیب بسیار هوشمند ودرکشور داری دقیق ولی متاسفانه نسبت به جنبش های فکری ایرانیان به دیده بدبینی مینگریست او اهل تسنن (شافعی) وبسیار تعصب داشت این موضوع درنوشته های اومشهوداست وهمین موضوع باعث گردید که درمیان ایران دوستان و وطن پرستان جایگاهی نداشته باشد ، تعصب درنوشته های او به وضوح دیده میشود.
مدت وزارت اوبا احتساب ده سال برای الب ارسلان وبیست سال برای ملکشاه به سی سال میرسد ، دستور ساخت مدارس زیادی جهت تحصیل درشهرهای آمل ، مرو ، بغداد اصفهان ، نیشابور ، موصل ، هرات ، بصره و بلخ را دادکه به نظامیه معروف گشت ، و مقرری برای طلاب و استادان تعین کرد کتاب سیاست نامه یا (سیرالملوک) از نوشته های اومیباشد. اوتاسال(۴۸۵)در وزارت باقی بود دلیل برکناری اواین بود خواجه طرفدار برکیارق درحالیکه سلطان طرفدار محمود فرزند کوچکترش بود ترکان خاتون مادر محمود باخواجه مخالفت و ذهن سلطان را نسبت به خواجه بدبین کرد ، سلطان به خواجه پیام داد (مگردرسلطنت بامن شریک هستی که دخالت میکنی میخواهی دستور دهم دستارازسرت برگیرندخواجه درجواب گفت دستارمن وتاج تو درهم بسته اند) سلطان برنجید واورا از وزارت معزول کرد خواجه پس ازخلع مدت زیادی زنده نماند هنگامیکه بطرف بغداد میرفت درشهر (صحنه) یابروجرد (البته درراه اصفهان هم نوشته اند) بدست (ابوطاهر ارانی) بضرب کاردفدایی اسماعیلی که آشکارا باآنان مخالفت میکرد در دهم رمضان (۴۸۵ هجری )بعد از افطار هنگامی که بسمت چادر خودش میرفت کشته شدپیکر اودر اصفهان دفن کردند این مقبره در خیابان احمد آباد هنوز باقیست ، ازعجایب روزگار اینکه یکماه بعدسلطان در حدود۴۰سالگی درشکارگاه بیمارشد ، چشم ازجهان فروبست (۴۸۵)هجری
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود *
ماخذ:*
آثارالوزرا :عقیلی ص ۲۰۴*
دستورالوزرا :خوندمیرتصحیح نفیسی ص۱۴۹*
تاریخ نهضت های ملی ایران :دکترعبدالرفیع حقیقت ص۳۴۸*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
جشن سیزده نوروز *
همه ما درباره نحس بودن جشن سیزده چیزهایی شنیده‌ایم ، اما جالب آنکه با بررسی منابع کهن ایرانی اثری از نحس بودن سیزده مشاهده نمی‌شود. حتی وقتی به صورت ویژه درباره «سیزدهم فروردین» در منابع جستجو می‌کنیم ، اشاره به فرخندگی این روز شده است ، در آثار الباقیه بیرونی جدولی برای سعد یا نحس بودن روزها وجود دارد که در آن از سیزدهم فروردین با عنوان (سعد) یاد شده است.
این اشاره بسیار با اهمیت است و کاملا در تضاد با نحس بودن سیزده می‌باشد.
در گاهشماری ایرانی هر روزِ ماه یک نام ویژه دارد و نام روز سیزدهم ، (تیر) (تیشتر) است ، در گاهشماری باستانی ایران ، روز سیزدهم متعلق به تیر ، ایزد باران می‌باشد و این ایزد جایگاه والایی در آیین زردشتی دارد ، در یشت‌های اوستا بخشی هم مختص این ایزد است و تیشتر یشت نام دارد. در این یشت از نبرد (تیشتر ایزد باران) با (اپوش) دیو خشکسالی و پیروزی این ایزد بر او و نتایج حاصل از آن سخن به میان می‌آید از نکات در خور توجه در این یشت اشاره به تیراندازی آرش (بندهای ۶، ٧، ٣٧ و ٣٨) است و این قدیمی ترین منبعی است که در آن نام این قهرمان آمده است پس روز سیزدهم در فرهنگ ایرانی روز فرخنده‌ای محسوب می‌شود و در منابع مربوط به دوران باستان از روز سیزدهم به نیکی یاد شده است.
برخلاف عده ای که جشن سیزده را ازدوره قاجارمیدانند بابرسی های انجام شده سابقه چندهزارساله به این جشن می بخشد اول اینکه گستردگی این جشن بین تمامی اقوام ایرانی وتنوع آن دلیل محکمی برقدمت آن است دیگراینکه براساس کتیبه های باستانی و بابلی (اکدی) برمامعلوم استکه آئین های سال نو در سومر با نام (زگموگ)ودربابل بانام (اگیتو) برگذارمیشده که این جشنها دوازده روزطول میکشید ودرروزسیزدهم جشن را درآغوش طبیعت برگذار میکردند بااین حساب سابقه این جشن به چیزی حدود چهار هزارسال بر میگردد ، به هرحال امیدوارم دوستان وخانواده های محترمی که فردا جهت برگذاری این جشن بزرگ به دامن طبیعت پناه برده تادمی بیاسایند درحفظ و پاکیزگی محیط کوشاباشند حداقل زباله های خودرا در طبیعت رهانکنند :
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود *
ماخذ:
ابوریحان بیرونی. آثارالباقیه عن قرون الخالیه ص۳۵۹*
تاريخ ادبیات ایران دکتراحمدتفضلی *
جشنها وآئین ها خانم میرفتاح قسمت
فروردین*
فرداشب به جشن سیزده از منظری دیگر می پردازیم*
@goshetarikh

Читать полностью…
Subscribe to a channel