goshetarikh | Unsorted

Telegram-канал goshetarikh - گوشه هایی از تاریخ

3085

تماس با مدیر و نویسنده کانال جهت ارتباط و ارایه نکته نظر @Mazinanikazem

Subscribe to a channel

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت:امشب
جشن سده*
همایون بادسالگردجشن بزرگ سده،
بردوست داران فرهنگ ایران زمین*
کلمه سده از واژه پهلوی سدک مایه گرفته واگرچه این کلمه درمتون باقیمانده پهلوی نیامده ولی واژه های سدق وسذق که درمتون عربی برجای مانده میرساندکه تلفظ این نام روزگاری سدک بوده است پس معنی خودجشن راباید درعدد صد دریابیم ، باتوجه به نوشته های پهلوی درباره تقویم ایران کهن میتوان دریافت که ایرانیان سال رابه دوبخش نامساوی تقسیم میکردند یعنی تابستان بزرگ وزمستان بزرگ یک فصل هفت ماهه که ازفروردین آغاز وتاپایان مهر ادامه داشته وفصل زمستان ازیکم آبانماه آغاز ، تا پایان اسفندادامه داشته ، روزدهم بهمن ماه ، میانه زمستان است وغالبا سرما دراین موقع به اوج میرسد(ویگزد)به همین سبب انرا گزنه هم نیز میگویند دراین روزدرست صدروز از زمستان میگذردواین روز را سده می نامند ، به عقیده ایرانیان قدیم اهریمن بدکنش سرمارابه اوج خودمی رساند که به آفرینندگان اهورامزدا آسیب وگزند برساند(اسطوره هوشنگ و مار و پیدایش آتش)لذا این جشن با اتش افروزی همراه باشکوه ومراسم خاصی باهمکاری همگان انجام میپزیردتا نیروی اهریمن(سرما)کم کم کاهش شود ، این جشن را درواقع باید یک نوع آئین بحساب آوردبرای راندن سرما ازاین رو این جشن درخانه ها انجام نمیشد بلکه دربیرون و جاهای خاص همراه باهمکاری تمام مردم انجام میشد درزمان ساسانیان درجاییکه به آن کاخ سده میگفتند بشادی می پرداختند ، تاچندی پیش دربرخی ازروستاهاوشهرها ازاین جشن بارسم آتش افروزی پاسداری میکردنند ، درقبل ازاسلام همه ازبزرگ وکوچک توانگروناتوان بایستی در بر آفروختن آتش سده همکاری کنندوحتی عده ای که مرکب نداشتندخودبه صحرارفته هیزم فراهم میکردند وپشته های بسیاری می افروختند واین کار را نوعی ثواب میدانستند ، ازاین جشن در تاریخ به بزرگی درچندموردیادشده یکی جشنی که مردآویج زیاری که میخواست تمام سنت های ایرانی پیش از اسلام را زنده کندوی فرمانداد که این جشن را باشکوهی تمام برپا سازنددردوطرف زاینده رود پشته های زیادی خار و هیزم گرداورده نفت اندازان ورامشگران راخواسته عمارت ها ، گنبدها ، مناره هارابامشعل آراسته وخوان های بزرگ انداخته وصدها گوسفندوگاوبریان برخوانها نهاده بااین همه مردآویج میخواست جشن شکوه بیشتری داشته باشداین زحمت وهزینه هارا برای این جشن کوچک می شمرد .
همچنین بیهقی از این مراسم نام برده که مردم شهر غزنه کوهه ای بزرگ ازآتش افروخته که فروغ آن ازفرسنگهادورتردیده میشد ، این جشن مانند نوروز دردل ایرانیان فراموش نگشت ، در گوشه وکنارایران زمین آنرا برپا میداشتند ، به ویژه زرتشیان ایران ومردم خیلی از روستاها جشن سده راگرامی میدارند .
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود *
بن مایه *
آثارالباقیه ابوریحان بیرونی *
جشن هاو آئین ها منصوره میرفتاح *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب : شبی که سحر نداشت
نوشته ارونقی کرمانی
قسمت اخر
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب : امشب
شبی که سحر نداشت نوشته
ارونقی کرمانی قسمت پنجاه نهم
باپوزش از اینکه موردی پیش آمد که نتوانستم خدا حافظی کنم .
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب : امشب
# شبی که سحر نداشت
# نوشته ارونقی کرمانی
#قسمت پنجاه هفتم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب: امشب
# شبی که سحر نداشت
# نوشته ارونقی کرمانی
# قسمت پنجاه وپنجم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب : امشب
#شبی که سحر نداشت
#نوشته ارونقی کرمانی
#قسمت پنجاه سوم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب : امشب
# شبی که سحر نداشت
# نوشته ارونقی کرمانی
# قسمت پنجاه یکم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب
ماجرای گریبایدوف درتهران ق ۲
در قسمت قبل گفتیم مردم با اطلاع از دستگیری زنان وحکم مجتهد بزرگ میرزا مسیح استرآبادی دیگ خشمشان بجوش آمد بسمت سفارت روسیه براه افتادند ، ماموران دولتی وکوشش ظل السلطان والی تهران بجایی نرسید ، گریبایدوف علی رغم اگاهی از وخامت اوضاع وهشدار یکی از دوستانش(منوچهر خان معتمد الدوله) از ارامنه تفلیس به او پیشنهاد کرد سفارت را ترک کند ولی او مغرورانه نپزیرفت ، روز بعد مردم خشمگین در حالیکه یاد آوری پیروزی روسها در قفقاز را برزبان می آوردند(جمعه ۲۴ رجب ۱۲۴۴) به سفارت حمله کردند سه تن از مردم توسط نگهبانان کشته شدند گریبایدوف وتمامی کارکنان بدست مردم ازبین رفتند ، تنها یکی از کارکنان ارشد بنام(مالزوف)و سه تن چاروادار که در منزلی مهمان بودند از مرگ جستند(عباس اقبال اشتیانی) تعداد کشته گان را ۸۰نفر ولی دیگران نصف این تعداد را ذکر کرده اند ، این قائله طوفانی بپا کرد ترس از هجوم روسیه همه را محسور کرده بود فتحعلی‌شاه خوب میدانست توان جنگ دیگری را ندارد عباس میرزا هم مضطرب ازجریان پیش آمده هم سلطنت آینده خودرا که روسیه ضامن آن بود از دست داده هم توان جنگی دیگر را نداشت ، لذا تصمیم گرفت خود جهت عذر خواهی رهسپار سنت پطرزبورگ گردد ولی فتحعلی‌شاه میرزامسعود مستوفی را همراه دونامه برای تزار وژنرال پاسکویج به روسیه فرستاد ، روسیه در همین زمان با کشور عثمانی درگیر جنگ در شبه جزیره بالکان بود تمایلی به جنگ با ایران را نداشت بخصوص که سپاهی آماده در فققاز نداشت لذا با بررسی وشهادت منصفانه مالزوف (مالتسف)منشی سفارت حهت سیاست ملایم تر ژنرالی بنام دالگوروکی سفیر جدید به تهران اعزام کرد به پیشنهاد همین ژنرال هیئتی جهت عذر خواهی رهسپار روسیه گردید سرپرست این کاروان مهم وسرنوشت سازخسرو میرزا جوان خوش فکر فرزند هفتم عباس میرزا به اتفاق امیر نظام زنگنه،میرزا صالح شیرازی، میرزا مسعود انصاری ومیرزا تقی خان فراهانی(امیر کبیر آینده)بوداین هیئت مورد استقبال دولت روسیه قرار گرفت تزار نیکلای اول در۲۳ اوت شاهزاده را طی تشریفات مفصلی به حضور پذیرفت برای نشاندادن حسن نیت نیم ملیون تومان از بقیه بدهی ایران رابخشید والباقی آنرا را طی اقساط ۵ساله دریافت کنند ، که البته این بخشش ها درمقابل دریافت الماس اهدایی بنام (الماس شاه ۸۸/۸ قیراطی چیزی نبود) این قائله با دخالت سفیر انگلیس خاتمه یافت هیئت حسن نیت به ایران برگشتند ، فتحعلی‌شاه هم براساس توافق میرزا مسیح استرآبادی مجتهد را علی رغم نارضایتی مردم به عتبات تبعید کرد .
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود*
ماخذ*
تاریخ ایران کمبریج ۷ق۲*
تاریخ کامل ایران عباس اقبال اشتیانی
تاریخ کامل ایران ج۲ عبدالرفیع حقیقت
تاریخ ایران روزگاران زرین کوب *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب
ماجرای گریبایدوف درتهران ق۱
تا کنون در مورد این شخص زیاد صحبت نشده وتاریخ پژوهان کمتر به این ماجرا پرداخته اند، اینک بمناسبت سالگرد این واقعه به این موضوع می پردازیم .
جنگ ایران وروسیه به بدترین و ، وهن آورترین شکل تمام شد و پایان آن قرار داد نگین ترکمنچای در روستایی به همین نام بین نمایندگان طرفین به تاریخ پنجم شعبان(۱۲۴۳)منعقد گردید.
اندکی بعد تزار روسیه شخصی بنام (الکساندر سرگیه ویچ گریبایدوف) را که مردی بود تحصیل کرده شاعر نویسنده کمدی جوان و منتقد دولت ، برای نمایندگی فوق العاده به دربار ایران اعزام کرد ، گریبایدوف خواهر زاده ژنرال پاسکویج فرمانروای قفقازبود ، به نقلی این شخص برای مدتی به علت انتقاد از دولت روسیه درزندان بوده (شاید هم به همین دلیل تزار خواسته برای مدتی او را از دربار دور کند) گریبایدوف به اتفاق همسرش راهی ایران گردید ، باگذاشتن هسرش درتبریز به تاریخ پنجم رجب ۱۲۴۴هجری وارد تهران گردید رفتار او از بدو ورود به ایران نگاه از بالا به پائین و مغرورانه بود عُجب ونخوت زیادی دراعمالش دیده میشد ، او پیشکش های دولت روسیه را تقدیم دربار کرد کارهایش بسیار دلسرد کننده و دور از شان یک نماینده عالی رتبه بود به لحاظ عجله برای برگشت به روسیه انجام کار که اعم از وصول دوکرور غرامت باقی مانده واجرای ماده ۱۳معاهده ترکمنچای که آزادی اسرا ومسائل فی مابین واسنادمربوط به عهد نامه بود شد.
ازجمله اسرایی که درایران بودند شخصی بنام میرزا یعقوب ارمنی اهل گرجستان بود با مسلمان شدن به دربار ایران وبه دلیل خواجه بودن به حرمسرا راه یافته بود اومسئول امور حرمسرابود به همین دلیل پولی به عنوان تنخواه نزدش بود با آمدن گریبایدوف اوپول ومقداری جواهر برداشته به سفارت روس پناهنده گردید ، وهمین شخص بود که اسامی چند زن گرجی از جمله دو بانویی که در منزل آللهیار خان آصف الدوله صدر اعظم و دیگران بودند به ایشان داد ، این فرد مغرور و ماجراجو بدون تفکر با قهر وغضب توسط نوکرانش این بانوان را از منزل اشخاص بیرون کشید تا آنان را به روسیه اعزام کند ، این بانوان هرچه اصرا کردند که ما مسلمانان شده وشوهر و بچه داریم حاضر نیستیم برگردیم فایده ای نداشت به ناچار به پشت بام سفارت رفته با فریاد از مردم کمک خواستند ، مردم جهت کمک تجمع کرده بنا به گفته بعضی از تاریخ پژوهان این میرزا یعقوب گرجی بود که فرمانده روس را وادارکرد دستور تیر اندازی بدهد به نقلی ۳نفر وبقولی یک نفر کشته شد،کار به دخالت روحانیان کشید میرزا مسیح استر آبادی در مقابل سئوال آصف الدوله صدر اعظم که زن مسلمان را باید آزاد کرد؟فرمان دخالت مردم را صادر کرد مردم که عقده شکست از روسیه را بدل داشتند به هیجان آمده چون سیل به سمت سفارت سرازیر گشتند.
کاظم مزینانی تاشبی دیگر بدرود *
ادامه داردبا ذکر ماخذادامه دارد*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب : امشب
#شبی که سحر نداشت
# نوشته ارونقی کرمانی
#قسمت چهل هفتم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب: امشب
# شبی که سحر نداشت
# نوشته ارونقی کرمانی
# قسمت چهل پنجم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب *
میرزامحمدتقی امیرکبیر (ق سوم)
شاید کمتردرتاریخ مردمی باشندکه مستحق پیشرفت باشند ولی جهل شان باعث شودکه نخواسته باشند ترقی کنند ، در دوره جنگهای ایران و روسیه و دوره صدارت امیرکبیر باندانم کاری ظلمی بزرگ به کشور وملت شد ، اینک میپردازیم به کارهای انجام شده این مرد روشنفکر وترقیخواه ، اصلاح امور مالیاتی ، ایجاد ارتشی منظم که بعد از مرگ امیر تحت امر کامران میرزا فرزند ناصرالدین شاه قرارگرفت ولی خیلی زود از هم پاشید ، تنظیم بودجه وجمع و جورکردن هزینه آن ، ایجاد سفارتخانه درکشورهای اروپایی و نصب پرچم ایران که مخالفت با آن مقابله به مثل میشد ، ایجاد روزنامه ای بنام(وقایع اتفاقیه) در سال (۱۲۶۷)واشتراک آن بین کسانیکه درسال دو هزاریال حقوق دارند بایدبیست ریال بپردازند اولین شماره آن پنجم ربیع الثانی (۱۲۶۷) چاپ و روزنامه دولتی محسوب میشد تا زمان مظفرالدین شاه ادامه داشت ، معمول کردن واکسناسیون آبله کوبیدن دوباره درسرتاسر ایران ، ایجاد چاپارخانه به سبک جدید ومنظم ، منع رشوه وبرخورد سخت باآنان ، ایجادکارخانه توپ ریزی (میدان توپخانه فعلی) ایجاد کارخانه های شکرسازی ، ریسمان بافی ، ماهوت بافی ، اسلحه سازی وخیلی کارهای دیگر ولی شاهکار او ایجاد دارالفنون است اما افسوس که زنده نماند تا حاصل شاهکارش را ببیند (بزودی سرگذشت دارالفنون را خواهم گفت) به هرحال امیر اقدامات مجدانه ای انجام داد ، قطع دست اخاذی بگیران بریدن پای وابستگان به سفارت روس و انگلیس ازدربار مهم ترازهمه محدودکردن مهدعلیا مادرشاه که درتمام کارها دخالت میکرد ، اینجابود که اتحادشوم شکل گرفت توطئه سفارت انگلیس وهمراهی مهدعلیا جهت مساعدکردن ذهن شاه برعلیه امیر وهمراهی جرثومه فسادی چون (میرزا آقاخان نوری) زمینه برکناری یکی از بزرگترین وزیران تاریخ را فراهم کرد *
بقول دکتر(پولاک) آنچه میدادند او نمی گرفت خرج معدوم کردن او شد *
ادامه دارد*
کاظم مزینانی تا شبی گردید بدرود *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
میرزاتقی امیرکبیر قسمت دوم*
میتوان زندگی سیاسی این مرد بزرگ رابه دوقسمت تقسیم کردازنوجوانی تا زمانیکه شخص دوم آذربایجان شده بودقسمت دیگرعمرپربار او َازآمدن به تهران تاپایان عمر ، هنگامیکه درسال (۱۲۶۴) محمدشاه فوت شد طبق عرف باید ناصرالدین به تهران آمده وتاج گذاری نماید رفتن به تهران باسپاهیان هزینه داشت که دربساط شاه جوان چنین پولی وجودنداشت حتی میرزا فضل الله نصیرالملک وزیرآذربایجان ازعهده این کاربرنیامد امیر دست بکارشدباگرفتن ۳۰ هزار تومان قرض از تجارتبریز شاه را باطمطراق و آبرومندانه به تهران آورد درشب (۲۲ذیقعده سال۱۲۶۴)شاه تاج گذاری وعنوان امیر کبیر واتابک اعظم به اوداده شدبسیارکسان درآن شب انتظارداشتند آنان صدراعظم شوند وچون ناامید شدند دست به تحریک چندفوج قشون زده وآنانرا به شورش واداشتند که امیر بادرایت وکفایتی که داشت شورش رافرونشاندو توانست برتری خودش را به دیگررقیبان نشان دهد ، امیرفکرش از ناحیه مهد علیامادرشاه که جلوی دخالت اورا گرفته بود ناراحت بودولی شاه با دادن خواهر تنی خودش ( عزت الدوله) تاحدودی خیال امیر را ازجانب مادرش راحت کرد ، اینک امیربود و دریایی ازمشکلات پیش آمده که براثر ندانم کاری محمدشاه وعدم کفایت مرادش میرزا آقاسی کشور رابه هرج ومرج کشانده هریک از شاهزادگان کوس خودمختاری میزدند امیر دراندک مدتی توانست باشهامتی عجیب ، گوش تمامی گردنشان را تا بانده وازهمه حساب کتاب بخواهد ، نظم عجیبی براوضاع مالی کشور برقرار کرد اولین کارجدی امیرفرونشاندن غائله حسنخان سالار پسراللهیار خان آصف الدوله (درجنگهای قفقاز به عباس میرزاخیانت کرد ، تبریز را به روسها تسلیم کرد) درخراسان بود که سلطنت را حق خود میدانست باغارت کردن گنجینه حرم حضرت رضا(ع) و کمک گرفتن ازترکمانان سپاهیانی دورخودجمع کرده در مشهد سنگر گرفت امیر پسرسیزدهم عباس میرزا و عموی ناصر الدین شاه رابه خراسان فرستادکه پس از زد وخوردبسیار مشهد فتح گردید. سالاربادوپسروبرادرش دستگیر شدند ، به دستور امیربرخلاف نظر همگان(چون سالار عموی شاه بود) سالار و یک پسر وبرادرش اعدام و در گورستان خواجه ربیع دفن شدند(۱۲۶۶) امیر درسال دوم صدارت بود که با فتنه بابیها روبروشد پیروان میرزاعلی محمد شیرازی در مازندران و تبریز به سر کردگی ملاحسین بشرویه ای و ملا محمدعلی قدوس که قیام کرده بودند ودرهمین سال با قیام آخوندملا محمد علی حجت در زنجان روبرشده بود پایان داد ، با آرام شدن نسبی کشور امیر به ارتش پرداخت مقالات نظامی برای آنان چاپ ، ایجاد مکانی برای توپخانه درتهران و چندین سربازخانه وپاسدارخانه در شهر وخارج تهران ایجادکرد ، همچنین رسم بخشیدن مناصب بدون شغل را برانداخت ایجاد استحکامات نظامی درشهرستانها ومراکز مهم سوق الجیشی کشور وایجاد اداره آگاهی از دیگر کارهای این مرد بزرگ بود *
ادامه دارد*
کاظم مزینانی تا دیگر بدرود *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
میرزا تقی امیر کبیر قسمت اول .
برنامه شبی یک سرگذشت را ادامه دادیم تا سقوط محمد علی شاه و فرار اوبه خارج از کشور اینک به شخصیت های دوره قاجار و تاثیر آنان بر جامعه آنروز در دوران مشروطه می پردازیم تا شروع سلطنت احمد شاه وسقوط این سلسله .
او را میتوان مشهورترین چهره سیاسی دوره قاجار وشاید بزرگترترین وزیر درتاریخ ایران نامید.
نامش میرزامحمدتقی خان هزاوه ای فراهانی معروف به امیرکببر وزیرناصرالدین شاه قاجار بود ، پدرش مشهدی قربان که در دستگاه میرزای بزرگ قائم مقام بکارآشپزی اشتغال داشت محمد تقی تاحدودی هم بازی فرزندان قائم مقام بود ، معروف است هنگامیکه پسران وزیر در اطاق از معلم شان درس یادمیگرفتند میرزا ازپشت درب با هوش سرشاری که داشت مطالب را یاد داشت وبه حافظه می سپرد ، قائم مقام که متوجه این موضوع گردیداجازه داد با فرزندانش درس بخواند ۱۸ساله بود که بصورت رسمی کتابت را آغازکرد در دستگاه محمدخان زنگنه (امیر نظام) بکار مشغول بود ، بانبوغی که داشت خیلی زود ترقی کرد(۱۲۵۱)به لقب مستوفی نظام درلشگر آذربایجان منصوب گردید ، چیزی که اورا از دیگران متمایز میکرد هوش زیاد ونبوغ اودرکارها بود لذا تاقبل ازوزارتش به سه ماموریت مهم رفت ، باراول به اتفاق خسرومیرزا به روسیه (۱۲۴۵)درحالیکه ۳۲سال بیشتر نداشت ودرردیف دبیران بود(دلجویی از روسیه جهت قتل گریبایدفت) بار دوم همراه ولیعهدناصرالدین میرزا برای ملاقات تزارروس (۱۲۵۳) به ایروان درحالیکه وزارت نظام راعهده داربود در نوبت سوم شش سال بعد به عثمانی رفت درآنزمان سفارت ارزته الروم بعهده داشت در کنفرانس(۱۲۵۹ تا ۱۲۶۳)به نمایندگی مختار دولت شرکت جست این مسافرت ها در روحیه اش اثری شگرف برجای گذاشت اورا به لحاظ فکری به یک شخصیت جهانی تبدیل کردشرایط زمانرا درک کرد وپذیرفت که اگرمیخواهیم کشوری همپای قدرت های جهان داشته باشیم باید گام برداشت شرط اول آن تربیت نسلی نو به سبک تدریس نوین انجام شود ، پست وزارت آذربایجان‌ بامنصب سرتیپی راتا هنگامی که با ناصرالدین میرزا به تهران آمد همچنان دراختیارداشت و ناصرالدین میرزا به اواعتمادی عجب داشت.
موضوع با ذکر ماخذادامه دارد
کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود.
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب : امشب
شبی که سحر نداشت
نوشته ارونقی کرمانی
قسمت چهل و یکم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
ایران پس از تیمور گورکانی ق۱
هجوم بی امان امیر تیمور گورکانی( لنگ) در دو نوبت به نابسامانی ایران که پس فروپاشی ایلخانان به مدت چند دهه مشغول جنگ با یک دیگر شده بودند واین درگیری ها امان مردم را بریده بود خاتمه داد( شرح کامل این درگیری ها را در کانالم عنوان کردم) در نتیجه امپراتوری جدیدی که زیر بنای آن کشتار ، ویرانی و اسیری بود به وجود آمد که از آسیای میانه تا مرکز اناطولی به مدت ۶۷سال ادامه داشت که با مرگ تیمور (۸۷۳) در حالیکه برای تصرف چین تدارک می دید در شهر فاریاب این امپراتوری متوقف گردید ، بسیاری از تاریخ نویسان از این اعجوبه جنگی به عنوان یک عنصر نامطلوب ، خشن ، بی‌رحم یاد کرده اند که شاید در بعضی از مواقع زیاد روی کرده باشند تیمور چهار پسر داشت که دو تن از آنان در حیات او چشم از جهان بستند میراث او بین دو پسرش میرانشاه و شاهرخ تقسیم گردید که قسمت غرب وشمال عربی نصیب میرانشاه گردید و قسمت شرقی، مرکز ایران و آسیای میانه از آن شاهرخ گردید ، میرانشاه که به علت از اسب افتادن با ضربه ای که به سرش وارد شده بود دست به کارهای ناشایست از جمله حیف و میل دارایی حکومت ، ویران کردن بنا های تاریخی ، بیرون آوردن جسد خواجه رشید الدین فضل الله وزیر دانشمند و خاک کردن آن در قبرستان يهوديان تیریز ودیگر کارهای زشتی که انجام داد بعد مرگ تیمور سه سال بیشتر زنده نماند و بسیاری از متصرفات خود را از دست داد ، شاهرخ پسر دیگر تیمور چهل وسه سال پادشاهی کرد او دانش پرور ، صلح جو و عدالت گستر بود سعی کرد خرابی های پدرش را جبران کند در دوره پادشاهی او مردم ایران روی آرامش را دیدند ، هنر هایی مانند نقاشی، موسیقی و معماری اوج گرفت از این زمان بود که دوره طلایی تیموری برای مدتی در ایران شرقی به مرکزیت شهر(هرات) اوج گرفت ، نوابغی چون عبدالقادر مراغه ای استاد مسلم موسیقی و استاد یوسف اندکانی از نغمه سرایان معروف(حبیب السیر ) استاد خلیل نقاش و استاد قوام الدین شیرازی (معمار مسجد گوهر شاد مشهدوهرات وقسمتی از حرم امام رضا) به وجود امدند در این زمان شهر سمرقند به عنوان شهر نمونه و کانون علم در جهان آنروز بخصوص که بزرگترین رصد خانه بدستور الغ بیک ساخته شد گرچه این مرد مشوق علم بدست پسرش عبدالطیف سرنگون وکشته شد ولی پسرش هم از سلطنت سودی نبرد سه ماه بعد بدست ابوسعید نوه شاهرخ کشته‌ شد (۸۷۲) این هم از عجایب تاریخ است که بانویی چون مهد علیا گوهرشاد خاتون همسر شاهرخ که بناهای زیادی ساخته بود درسن ۸۱سالگی بدست نوه اش ابوسعید بدار آویخته شود ، این کشت وکشتار ها باعث گردید گردن فرازانی از گوشه وکنار کشور بپا خواستند .
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود
ادامه دارد.
ماخذ
حبیب السیر ج۳
تذکره دولت شاه سمرقندی
تاریخ سیاسی واجتماعی ایران ص۷
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب: امشب شبی که سحر نداشت نوشته ارونقی کرمانی شصتمین قسمت
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب : شبی
# که سحر نداشت نوشته
# ارونقی کرمانی
# قسمت پنجاه هشتم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب: امشب
# شبی که سحر نداشت
#نوشته ارونقی کرمانی
#قسمت پنجاه ششم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب : امشب
# شبی که سحر نداشت
#نوشته ارونقی کرمانی
#قسمت پنجاه چهارم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب :
#شبی که‌ سحر نداشت
# نوشته ارونقی کرمانی
#قسمت پنجاه دوم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب : امشب
# شبی که سحر نداشت
# نوشته ارونقی کرمانی
# پنجاهمین قسمت
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب: امشب
# شبی که سحر نداشت
# نوشته ارونقی کرمانی
# قسمت چهل ونهم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب :امشب
# شبی که سحر نداشت
# نوشته ارونقی کرمانی
# قسمت چهل وهشتم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب : امشب
# شبی که سحر نداشت
#نوشته ارونقی کرمانی
#قسمت چهل ششم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت :امشب
میرزا تقی امیرکبیر(ق آخر)
یکی از سخت ترین موضوع هایی که نوشتنش برایم دشواربود ، شرح کشتن ناجوانمردانه بزرگترین فرزند اصلاحات دراین کشوراست ای کاش چنین اتفاقی نمی افتاد وای کاش امیر بزرگ زنده می ماند تا نسلی مثل خودش را تربیت میکرد ولی هر چه میکشیم از استبداد پادشاهانی که ازنادانی مردم استفاده کرده برای چند روز خود کامگی بیشتر ، چندین دهه یاچندین قرن کشور راعقب می اندازند ، سیاست انگلستان ، زیادی خواهی مادری خودخواه و افسونگر ، مهره وابسته ای مثل میرزا آقاخان جوانی وکم تجربه بودن ناصرالدین شاه کاری باکشورایران کردند که اگربگویم ایرانرابه سقوط کشاند حرف گزافی نزده ام این اتحاد نکبت بار سرانجام درتاریخ ۲۰محرم سال (۱۲۶۸)هجری شاه جوان راوادارکردتا حکم عزل صدارت تک ستاره اسمان وزارت رابنویسد وپست امیر نظام رابرای اونوشت ولی امیرکبیر به عنوان اعتراض سرکارنرفت تلقینات شرارت بار اطرافیان که شاه راترسانده امیرمیخواهد شمارا ازسرراه بردارد باعث گردید ۵روزبعد نه تنهاحکم امارت نظام بلکه تمامی مشاغل دولتی ازاوگرفته وچند روز دیگر به کاشان تبعید گرددوسرانجام این شاه بازیچه دست دیگران ، حکم قتل اورا نوشته(گویا حکم قتل رادرعالم مستی ازشاه گرفتند و همان شبانه حاج علیخان مراغه ای (حاجب الدوله) براه افتاده بود) در ۱۸ربیع الاول سال(۱۲۶۸) درحمام باغ فین کاشان حکم به اجرادرآمد بدینسان مردی نمونه ، انسانی مبتکر ، خلاق ومیهن پرست قربانی گردید تا راه فساد وشیادی و سقوط اصلاحات توسط پیر استعمار باز شود .
اینهم از عجایب تاریخ قاجاریه است سه پادشاهی که سلطنت وبقای خودشان رامدیون سه وزیربود هرسه وزیر راکشتد*
فتحعلیشاه ، محمدشاه ، ناصرالدین شاه
کاظم مزینانی تا شبی دیگر بدرود *
البته نحوه کشته شدن این بزرگ مرد بصورت ویس ازقول نویسندگان قبلابرایتان گفته درکانالم موجود است ، پایدار باشید*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب: امشب
#شبی که سحر نداشت
#نوشته ارونقی کرمانی
# قسمت چهل و چهارم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب : امشب
#شبی که سحر نداشت
# نوشته نوشته ارونقی کرمانی
# قسمت چهل سوم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب : امشب
شبی که سحر نداشت
نوشته ارونقی کرمانی
قسمت چهل و دوم
#مردسیاه
#زکی خان
#شیرمرد
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

داستان شب: شبی
که سحر نداشت نوشته
ارونقی کرمانی
قسمت چهلم
@goshetarikh

Читать полностью…
Subscribe to a channel