goshetarikh | Unsorted

Telegram-канал goshetarikh - گوشه هایی از تاریخ

3085

تماس با مدیر و نویسنده کانال جهت ارتباط و ارایه نکته نظر @Mazinanikazem

Subscribe to a channel

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
شاه اسماعیل صفوی و
شیبک خان ازبک قسمت ۲
امپراتوری شیبانیان با جدیت وقدرت در حال بزرگ شدن واز بین بردن مخالفان بود طی ده سال از (۹۰۶تا ۹۱۶)هجری قلمرو این خان ازبک از زمانی که شاه اسماعیل سرگرم جنگ در غرب و قفقاز بود از حوزه خوارزم تا یزد وکرمان را مورد حمله قرار می‌داد و بازماندگان تیموری را قلع و غم میکرد شیبک خان دلیری وسنگ دلی را باهم داشت بسیار مغرور و به اتکا اینکه شاه اسماعیل به ضرب شمشیر همه جا را مسخر کرده بود مردم ناراضی هستند خیال حمله به ایران را داشت از این رو در نامه ای که به شاه جوان صفوی نوشت او را داروغه خواند گفت چون خیال رفتن به حج را دارد باید او مسیر سپاهیان ازبک را امن نماید ( تاریخ رشیدی میرزا حیدر ص۱۸۹)برای شاهی که طرفدارانش او را ظل الله می دانستند و او را بحد پرستش دوست داشتند بکار بردن کلمه داروغه گناهی بود نابخشودنی حدودشش سال قبل که سلطان حسین بایقرا در نامه ای به سبک تیموریان او را میرزا خطاب کرده بود شاه اسماعیل بدون بهانه به طبس تاخته وهفت هزار نفر از مردم بی گناه آن شهر را از دم تیغ گذراند اینک که شیبک خان او را داروغه خطاب کرده بود کیفری بسیار بدتر برایش تدارک دید ، لذا به بهانه گستاخی به مرو لشگر کشید شیبک به باروهای شهر پناه برد اسمعیل چنین وانمود کرد که منصرف شده عقب نشست شیبک از شهر بیرون آمده در روستایی بنام محمود آباد خود را با شاه صفوی روبرو دید ، این جنگ از جهاتی برای هردو اهمیت داشت زیرا حکومت شیعی صفوی بین دو کشور قدرتمند که هم کیش بودند و هردو کشور قصد بر اندازی اورا داشتند قرار گرفته بود اگر هرکدام از این دو پیروز می شدند در موقعیت خاصی قرار می گرفتند ، به هر روی جنگ شروع شد در واقع اسماعیل برای بقا می جنگید و شیبک برای توسعه امپراتوری اش دو سپاه درهم آمیختند جنگی سخت وسر نوشت سازی انجام گردید که پایانش پیروزی شاه اسماعیل و کشته شدن شیبک خان بود کینه شاه صفوی از این ازبک گستاخ که او را داروغه خطاب کرده بود و حملات متداوم او به خراسان بحدی بود که وقتی جسد او را شناسایی کرده کشاکشان به نزدش اوردند به به صوفیان امر کرد گوشت بدن او را با دندان کنده ومیل بفرمایند یک دست او را برای حاکم مازندران بنام(رستم روز افزون) که از او حمایت کرده بود به ساری و پوست سر اورا از کاه پرکرده به دربار بایزید دوم فرستاد کاسه سرش را قاب طلا گرفته بجای جام شراب استفاده میکرد با کشته شدن او خراسان امن گردید ودامنه متصرفات این شاه جوان بعد از فتح مرو ، قندهار ، هرات تا کنار رود آمویه یعنی قسمت اعظم ترکستان رسید کیش رسمی شیعه ۱۲امامی رسما اعلام شد در رمضان سال۹۱۶ شیخ السلام هرات فرید الدین تفتازانی که حدود ۳۰سال امام جماعت هرات بود بعلت مخالفت در ملاء عام کشتند جسدش را به دار کرده آتش زدند ، همچنین خطیب مشهور هرات حافظ زیدالدین در هنگام سخرانی از منبر پائین کشیده در صحن مسجد سرش را بریدند ( تاریخ رشیدی ص۱۹۲) بدینسان شاه اسماعیل جواب تاخت و تاز های شیبک خان و اعمال قدرت پادشاهان عثمانی نسبت به شیعیان را داد.
ادامه دارد
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود
ماخذ
عالم آرای عباسی ج۱ ص۵۸تا۶۲
تاریخ رشیدی
واقعات بابری ص۷۷و۷۸نسخه موزه بریتانیا به شماره ۱۸۲۷ or
کتاب روضة الصفویه
تاریخ سیاسی واجتماعی ایران طاهری ص۱۸۸تا۱۹۱
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب *
۲۶فوریه ۲۷۷م بمناسبت کشته شدن مانی
ایران کشوری است که به لحاظ فرهنگی ازپیشینه قوی برخورداراست ، پدید آمدن آئینهایی چون میترا و زرتشت ودیگر فیلسوفان این موضوع راتائید میکند ، پس از برچیده شدن اشکانیان ودین میترائیسم اینک نوبت ساسانیان وکروفر موبدان زرتشتی رسیده ، درزمان شاهنشاهی شاپور اول بودکه فردی بنام مانی قد برافراشت وحرفهایی نو بیان کرد.
مانی در زمان اردوان پنجم درحدود سنه (۲۱۶یا۲۱۷)میلادی دربابل چشم بجهان گشود گرچه باتمام کوشش تاریخ نگاران هنوز ابهاماتی دراین مورد وجود دارد ازدوران کودکی اواطلاعی در دست نیست ،انتساب او ازجانب مادر به خاندان اشکانی ازماخذ مانوی میتواند چندان بی اساس نباشد، پدرش (پاتک)یا(پتیک)هم اهل شوش یاهمدان(ابرسام ) نام به خاندان (حسکانیه) انتساب داشت ، مانی ۲۷ سال داشت که پایش به دربار بازشد اودرسال(۲۴۴)م روز تاج گذاری شاپور یکم برای نخستین بار از ترویج آئین خود سخن گفت ، دین مانی درواقع ترکیبی بود از دینهای مهر وزرتشت ومسیحی واین چیزی بودکه به روحانیان دربار ساسانی سخت گران آمده بود ، چراکه شاپور اورا پزیرفت وبه اطرافیان هم سفارش پذیرش دین جدید را کرد روحانیان اجتماع کرده تا شاپور را ازاین عقیده منصرف سازند ولی شاپور نپذیرفت درهمین زمان بود که به اشاره شاپور شاهک های ایران تاحدودی ازدین جدید پیروی نموده واین سیاست تسامح شاپور بود که فکرمیکرد تعالیم این پیامبرجدید میتواند سرزمین ایرانرا یک پارچه بدورازبرخورد دینی (زرتشتیان ، جهودان ، ترسایان) بایک دیگر باوحدت یکدست نماید ، لذا برای مدتی کوتاه آزادی ادیان برپهندشت ایران سایه خودش را گسترده بود ، مانی دراین مدت ازراه دریا سفری به هندداشته که زمان آن حدود( ۲۴۵م)ومدت آن ۲سال بوده ، شاپور علی رغم یکه خود تاپایان عمر یک مزدا پرست باقی ماند(نوشته کتیبه زرتشت) براساس تفکر ومنش آزادی که در وجودش بود از مانی حمایت میکرد ، اجازه داد مانی موکب او راهمراهی نماید ، شاپور به مدت ده یا به نقلی چهارده سال اجازه داد مانی در کنارش وبرای آئینش تبلیغ نماید، ولی دیگر موبدان وروحانیان نتوانستند تحمل نمایند بنای اعتراض به اورا شروع کردند، ازآن جمله درخواست مناظره با اونمودند که البته نقش (کرتیر) به عنوان فردی قدرتمند دربین موبدان کاملا مشخص میباشد شاپور بناچار اجازه داد ، مناظره بنفع زرتشتیان تمام شد ، موبدان درصدد قتل او بر آمدندولی شاپور دستور به تبعید او به کشمیر را داد مانی ازکشمیر ابتداء به هند سپس به ترکستان در آخر به چین رفت ، درآنجا پیروان بسیاری به گرد خود جمع کرد درهمان زمان کتابهای نوشت که دراین کتابها ازنقاشی های زیبا استفاده کرده ومیتوان بهترین کتاب او(ارژنگ) نامید شد شهرت این کتاب درادبیات ایران از جایگاه خاصی برخورد و شعرهایی دراین زمینه سرده اند ، در دیگر کتابهای او دستورات دینی که عقاید و نظراتش درانها گنجانده شده بود مانند (انجیل مانی) که شرح این نوشته ازحوصله جمع خارج است ، بسال (۲۷۳)شاپور چشم ازجهان فروبست (هرمزد )یکم برتخت نشست ومانی هم به ایران برگشت هرمزد ، در ابتدا از مانی حمایت وبرای مدتی او را درکاخ خودش نگهداری کرد، مانی که خود پزشک بود هنگام وارد شدن به شهر(وندوی شاپور) یا همان جُندی شاپور که مرکز پزشکی مهمی بشمار میرفت انچنان مورد استقبال قرارگرفت که بگفته مورخان مانند ورود عیسی به اورشلیم بود و همین باعث آشوب فراوان گردید روحانیان زرتشتی به‌ رهبری کرتیر قدرتمند اعتراض کردند (وهرام) اول (بهرام)عشرت طلب مانی را به روحانیان سپرد ( درمنابع مانوی از برخورد بهرام وروحانیان و مانی ازاين دیدار سرنوشت ساز ودسیسه کرتیر مطالبی وجود دارد) وآنان چندان او را شکنجه دادند تابمرد ، بنا به روایتی او را زنده زنده پوست کنده سرش را بریده پوستش را ازکاه پرکرده به یکی از دروازه های ( گُندی شاپور) بیاویختند(۲۷۶)میلادی یا(۲۷۷)ازآن پس آن دروازه به دروازه مانی مشهورگشت.
کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود *
ماخذ*
تاریخ مردم ایران قبل ازاسلام زرین کوب ج۱ص۴۲۴ت۴۳۷*
تاریخ کامل ایران الرفیع حقیقت ج۱ص ۵۶۲تا۵۸۴*
تاریخ یعقوبی ج ۱ *
تاریخ طبری ج ۲ *
شاهنشاهی ساسانی تورج دریایی *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب
جشن اسفند ارگان ق۱
اسفند یا سپندار مذ نامی است که پنجمین روز ماه از دوازدهمین سال به آن اطلاق می‌شود.
این واژه دراوستا باعنوان سپنته آرمئیتی و در پهلوی وفارسی با عنوان سپندارمذ شهرت دارد.
قسمت اول این کلمه به معنای صفت وقسمت دوم یعنی فروتنی وفداکاری است.
سپندارمذ درعالم ، امشاسپند نگهبان زمین است ومطابق باورهای کهن ایزد بانوی زمین سرسبز ونشانی از باروری وزایش بوده است ایرانیان باستان ، اورا مظهر محبت وبرباری وتواضع اهورامزدا می دانسته اند ، امشاسپند درباور باستانی دختر اهورامزدا بوده و می بایست همواره زمین را پاک،خرم وبارور می داشته است، به مناسبت جشن سپندارمذ مردان پارسی مکلف بودند درنکوداشت بانوان شهر وطایفه خویش اعم از همسر خواهر ومادر بکوشند وهدایایی به آنان تقدیم نمایند ، این روز مطابق باور باستانی روز فرماروایی بانوان و فرمانبرداری مردان بوده و امر زنان دراین روز فرمان مطاع تلقی می شده و اجرای فرمانبرداری در این روز ادب مردانه را جلوه گر می ساخته است ، ابوریحان بیرونی درکتاب (التفهیم فی صناعته التنجیم) از این جشن با عنوان مردگیران یاد کرده وآورده است که.
(در جشن مردگیران مطابق باور عامه رقعه کژدم را بر سر خانه ها می آویختند تا از گزند درامان بمانند ، این جشن ، پنجم روز اسفند ماه است .
(پارسیان نبشتن رقعه کژدم را بر دیگران خوانند چراکه زنان بر شوهران اقتراحها کردندی و آرزوها خواستندی)
به گفته رضا مرادی غیاث آبادی جشن های اسفند در ارتباط با پیوند های نجومی بین صور فلکی پروین وکژدم درپایان زمستان و آغاز بهار است با این بیان میتوان به وجه تسمیه این روز به رقعه کژدم تاحدودی پی برد.
جشنی درایران باستان در روز پنجم از اسفند ارمذ ماه از اغاز طلوع فجر تا طلوع آفتاب که در آن تعویذی بر کاغذی چهارگوش می نوشتند وبر سه سمت دیوارهای خانه می چسباندند ودیوار مقابل صدر خانه را را باز می گذاشتند.
ادامه دارد*
کاظم مزینانی تاشبی دیگر بدرود*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب
دور دوم جنگهای ایران وروسیه ق۳
عفریت جنگ باز چهره کریه خودش رانشانداد ازآن بدتر نفاق ودرویی که بر جان وروان درباریان چنگ انداخته بود تعلل نخست وزیر( آصف الدوله) در رسانیدن نیرو به ولیعهد تنها یک دلیل میتواند داشته باشد انهم سرسپردگی به بیگانگان شاهزادگان دیگر هم از ولیعهد تمکین نکردند هریک نیروهای های تحت امر خود رابرداشته باعجله بسمت ارس بازگشتند ولیعهد نتوانست اتفاق نظر همگان راجلب کند ودراین امر ناکام ماندناچار خودبسمت اصلاندوز عقب نشینی کرد،جنگ گنجه که درنزدیکی مقبره شاعر نامی قرن ششم اتفاق افتاده بود گرچه تلفات چندانی نداشت ولی به لحاظ روحی اثر عمیقی بر روحیه افراد گذاشت،میتوان دلایل دیگر ازقبیل قاطعیت ولیعهد در امر فرماندهی ،رقابت شاهزادگان با یک دیگر، نرسیدن ونداشتن مهمات، نبود پول کافی برای جیره ومواجب سپاهیان را برشمرد، در این بین روسها توانستند سواحل دریای مازندران را تصرف تا طالش وموقان هم پیش راندند،عباس میرزا که دربرابر این کارشکنیها تاحدودی دلمرده شده بود توانست کسری های سپاهیانش را تاحدودی جبران ورفع نقض نماید، پاسکویچ تصمیم داشت از رود ارس گذشته تبریز راتصرف نماید، لذا با نیروهایش بسمت پل خدا افرین براه افتاد درهمین نقطه بود که اولین بر خوردنیروهای پاسکویچ وعباس میرزا اتفاق افتاد، روسها به فرماندهی مدداف از ارس گذشتند که باحمله متقابل نیروهای ایرانی بادادن تلفات زیاد مجبور به عقب نشینی بطرف قراباغ شدند، روسها درایروان شکست سنگینی از ایرانیان خورده عقب نشینی کردند ، پاسکویچ که دوشکست اساسی خورده بود خود را ازتفلیس به ایروان رسانید ولی از هجوم خود نتیجه نگرفت واز دوبرادر حسن خان وبرادرپیرش حسین خان شکست خورد به تفلیس برگشت.
ادامه دارد
کاظم مزینانی تا شبی دیگر بدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب
دور دوم جنگ‌های ایران وروسیه ق۱*
شکسته شدن معاهده گلستان ازناحیه ایران میتواند دلایل متعددی داشته باشد ، اول اینکه در این معاهده تعین خطوط مرزی برای دو طرف مشخص نشده بود واین خود سراغازی بود برای برخوردهای مرزی کوچک، همچنین قرارگرفتن سرنوشت سرزمین اسلامی ومردم آن بدست حکومتی مسیحی که مسئله ساز شد زیرا علمای دینی این وضع رانتوانستند تحمل نمایند درمنابر و مساجد شروع به تحریک عامه مردم نموده تا جاییکه حکم جهاد در دستورکارشان قرارگرفت، اینکه بغضی از نویسندگان فشار عباس میرزا به روحانیان برای شروع جنگ او را مقصر میدانند موضوعی است که باید بیشتر بر روی آن کارکرد ،میتوان دخالت شاهزادگان همطراز عباس میرزا وفشار خانات قفقاز بر شخص شاه را ازعوامل دیگر دانست ، روسها که به علت فوت تزار روسیه از درگیری اجتناب میکردند سفیری به تهران اعزام کرده تا باهمفکری وتعامل ازبرخورد جلوگیری نمایند ، فتحعلیشاه که بیشتر بحرف مغرضین گوش میکرد این شخص که ازبزرگان دربار روسیه بود به حضور نپذیرفت ، لذا این فرد دست خالی به روسیه برگشت که این هم خود عاملی بود برای شروع جنگ خانمان برانداز ، دیگر شاه بطرف چمن سلطانیه حرکت کرد در حالیکه رجال آگاه شروع جنگ را صلاح نمی دانستند ، و بدنه سپاه به علت نرسیدن مواجب و نداشتن تجهیزات مخالف جنگ بودند ، درحدود زنجان بودکه هیئتی از علما که در راس آن ملا احمد نراقی وسیدمحمد طباطبایی(سید مجاهد) بودند جهت تحکیم جنگ به اردوی شاه پیوستند آمدن این گروه از علما آخرین میخی بود که بر تابوت جنگ کوبیده شد معاهده یکطرفه از طرف ایران نقض گردید.
فرماندهی جنگ باعباس میرزا بود که ظاهرا مخالف جنگ بود ، در مرحله نخست چون روسها آماده نبودند باکمک مجاهدین واهالی سرزمینهای اشغال شده پیروزی از آن ایرانیان بود ، و این بدان معنی بودکه ایرانیان از سه طرف حمله کرده سرزمین های متصرفی را آزاد کردندیک شاخه از جانب ایروان ودریاچه گوگچه ، شاخه ای ازسپاهیان ازجانب قراباغ وقسمت مرکزی ، همچنین قسمتی ازسپاهیان ازسمت طالش، در (ذی الحجه ۱۲۴۱)آنان توانستند سپاهیان روس را از متصرفات خارج ودرنهم جمادی الاول(۱۲۴۲)بندر لنکران وسالیان راگرفته مردم باکو ، شکی ، ایروان وداغستان قیام نموده روسها را قلع وقمع کردند *
ادامه دارد *
کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت: امشب
جانشینان اوزون حسن ق ۵
مرگ پادشاه یعقوب آخرین قسمت
یعقوب با قدرت پادشاهی کرد که دوران خوشی برای ایرانیان در زمان این پدر وپسر بود ، دوازده سال پادشاهی با ثبات که مردم راضی بودند ، سر انجام این پادشاه در (تاریخ ۲۸ ذی الحجه ۸۹۵) بعد از یک دوره طولانی بیماری( گویا حصبه) بوده روی در نقاب خاک کشید در حالیکه مادرش و فرزندش حدود ۴۰روز بعد به گفته مورخ دربار بر اثر خوردن غذای آلوده به زهر از دنیا رفتند ، جانشین یعقوب بایسنقر میرزای خرد سال بود که بازیچه دست سرداران مقتدر و رؤسای ایل ها بود که خیلی زود از صفحه شطرنج قدرت خارج گردید وبدست برادر مهتر یکی از کار گذاران ایبه سلطان کشته شد بدینسان تاج وتخت سپید گوسفندان بایندری(اق قویونلو ) به رستم بیگ رسید ، از اولین کارهای رستم بیگ پس از نشستن به تخت سلطنت آزاد کردن عمه خویش و کودکانش که در قلعه ای در زندان استخر در فارس زندانی بود یعنی ( مارتا همسر شیخ جنید و سه پسرش سلطان علی میرزا ، ابراهیم میرزا و اسماعیل میرزا شاه اسماعیل بعدی اوایل ذی القعده ۸۹۸) رستم بیک پنج سال ونیم پادشاهی کرد در جنگی که با سپاهیان عثمانی بایزید دوم کرد سردارانش خیانت کرده تبریز را تصرف کرده و او را کشتند و احمد بیگ را پادشاه خواندند (۹۰۲)هجری، او با سردارانش میانه ای نداشت ومیدانستدهیج کدام قابل اطمینان نستند او که جلوی منافع آنان را گرفته بود پس از شش ما پادشاهی در جنگی که با مخالفانش در نزدیکی اصفهان داشت کشته شد(۱۸ ربیع الثانی ۹۰۳) سریر پادشاهی بدون پادشاه شده بود ورقابت بین سرداران وپسر پعقوب و برادرش محمدی میرزا بصورتی جدی ظهور کرد جنگ دو برادر با پیروزی الوند میرزا بپایان رسید این دوران یکی از سیاه ترین نابسامانی بود که جامعه ایران را فرا گرفت رغیب جدید الوند میرزا سلطان مراد از زندان آزاد شده بود که چند تن با پا در میانی متصرفات یعقوب را بین این دو نفر تقسیم کردند ولی تاریخ برای گفتن حرف های زیاد داشت در همین زمان که هر دو نفر آرام گرفته بودند ناگهان با ظهور اسماعیل میرزا صفوی که جوانی بود شجاع و عمه زاده آنان بود روبرو شدند ، انان طی چند جنگ از اسماعیل میرزا شکست خورد وچشم از جهان بستند و بدینسان سلسله بایندریان آق قویونلو برای همیشه از صفحه سیاسی ایران پاک شدند.
روی کار آمدن صفویه را در کانالم به وضوح شرح داده ام .
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود
ماخذ
عالم آرای امینی ص۱۱۰
مرآة الادوار ص۲۲۹
احسن التواریخ ص۱۹
تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران
طاهری قسمت اق قویونلو
@Smaghsoudii

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
جانشینان اوزون حسن ق۳
پادشاهی یعقوب وقیام شیخ حیدر صفوی
دوران سلطنت یعقوب بایندری پادشاهی بود که عملکرد مثبتی داشت ولی در همین زمان اتفاقی افتاد که در تاریخ تاثیر گذار بود.
شیخ حیدر فرزند شیخ جنید نبیره شیخ صفی الدین اردبیلی بود که در خانقاه نیاکانشان به ارشاد مریدانش مشغول بود و چون در سوریه هم طرفدارانی پیداکرده بود برای حاکمان محلی تولید درد سر شده پس از چندی در بدری به در بار اوزون حسن رفت اوکه برای عالمان و بزرگان احترام قائل بود او را گرامی داشت .
می توان گفت جنید اولین کسی بود که خرقه در ویشی را کنار گذاشت و بفکر فرمانروایی و پادشاهی افتاد ( عالم آرای امینی ) لذا با تجهیز حدود ده هزار از طرفدارانش بسمت دربند براه افتاد تا چرکس ها را سرکوب نماید(جهانشاه قره قویونلو ) که مخالف این حرکت بود با فرستادن حدود ۳۵هزار سپاهی توسط حکمران طبرستان شیخ جنید را در نبردی شکست داد وشیخ کشته شد (۸۶۰هجری) پس از کشته شدن شیخ جنید پسرش حیدر که خواهر زاده اوزون حسن بود زیر نظر این پادشاه بزرگ شد اوزون حسن از شدت علاقه به خواهر زاده اش دخترش حلیمه بیگی اغا (مارتا) را به همسری حیدر در آورد و رسما او را شیخ اردبیل خواند ، حیدر بسیار شجاع ، آشتی ناپذیر و سنگ دل بود او بتدریج دوستاران پدرش را جمع کرد کم کم بفکر سر کوبی چرکس ها افتاد حیدر جوان رفتن به سرزمین چرکس ها (داغستان امروزی) برایش نوعی انتقام جویی بود که میشود قدرت نمایی هم بحساب آورد بود ، او تحت نام جهاد تصمیم به اینکار گرفت ولی اشکال کار در موافقت پادشاه یعقوب بود که مخالف جنگ بود زیرا تنها راه به دربند باید از شیروان می گذشت که در اختیار فرخ یسار پدر همسر یعقوب بود فرخ یسار هم که متوجه خطرات آینده بود موافقت نمیکرد پافشاری حیدر جوان باعث گردید سرانجام پادشاه یعقوب به فرخ یسار دستور دهد که اجازه عبور به سپاهیان شیخ حیدر بدهد بدینسان سپاهیان شیخ حیدر با عبور از خاک شیروان وارد سرزمین چرکس هاگردید (۸۹۱) با کشتن عده زیاد از مردم بدبخت و گرفتن احشام و دارایی آنان با غنیمت بسیار به اردبیل باز گشت با این پیروزی که سوختن ، کشتار ، تجاوز و ویرانی تحت نام جهاد بود طرفداران شیخ حیدر رو به فزونی گذاشت لذا سال بعد هم این وقایع بصورت بدتر تکرار گردید که این مبارزه مقدس ابعاد تازه ای پیدا کرد بنقلی شیخ حیدر در این حمله شش هزار اسیرباخود به اردبیل اورد(عالم آرای امینی ص۷۰) این نبرد ها لشگریان شیخ را بی باک تر و پر شور تر کرده بود آنان بسیار بی رحم شده وهر کجا به عیسوی ها بر خورد می کردند برایشان کوچک وبزرگ فرقی نداشت همه را از دم تیغ می گذرانیدند( بارباروص۸۹) کم کم یعقوب بدین فکر افتاد که شیخ حیدر خیال شورش دارد ولی شیخ که متوجه ای مطلب شده بود ، قدر ت برخورد با شاه را در خود نمی دید با چند تن از پیروانش دستار ساده بسر گذاشته به در بار او رفتند به گفته مورخ دربار یعقوب شیخ حیدر را به پیش، قاضی پایتخت فرستاد شیخ با قسم در حضور قاضی خیال پادشاه را راحت کرد که قصد شورش و قیام ندارد.
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
جانشینان اوزون حسن ق۲
پادشاهی یعقوب بایندری
یعقوب مانند پدرش اوزون حسن پادشاهی بود دادگستر ، مهربان ، رعیت پرور بر خلاف اطرافیانش کسانی که تمرد وسر کشی کرده بودند بخشید حتی علاالدین علی فرزند خلیل پاشاه که سر به شورش برداشت چون نتوانست کاری انجام دهد بخشید هم چنین برادرش الوند میرزا که حاکم شیراز بود با اینکه طرفدار زیاد داشت تمکین کرد دربار یعقوب در مدت کمی پایگاه دانشمندان و شعرا گردید ، برای مدتی تبریز مرکز علمی انروزگار گردید ، بخشیدن مالیات و خراج ها در اویل سلطنت موجب خوشنامی او گردید حتی مالیات هایی که از دوران سیاه گوسفندان(قره قویونلو) به عدد کمر شکن هفتاد هزار تومان رسیده بود بخشید ، صلح با دربار عثمانی باعث شد بتواند ایران را امن وگردنکشان را سرجایشان بنشاند مردم برای مدتی نفس راحتی کشیده و مثل دوران پدرش در اسایش بسر بردند در چنین اوضاعی (یشیک دوات دار) پادشاه مصر با صد هزار سوار وپیاده با توپخانه مجهز از رود فرات عبور کرده شهر الرّها (ادسا) اورفای کنونی را گلوله باران کرد ولی از سپاهیان ایران به سرداری سلیمان بیگ وخلیل بیگ بگتاش شکست خورد وکشته شد ، یعقوب با هجوم به گرجستان و گرفتن اسیر و ( نعل بها) خراج هم شهرت بدست آورد وهم خزانه اش را پر کرد ( بیچاره مردم مسیحی) تبریز در این زمان کوس برابری با تمام شهر های هم تراز خودش میزد ، نه تنها تبریز به عنوان پایتخت آنان مشهور گردید ، بلکه شهر های ایران مانند شیراز ، سمرقند، استرآباد ، ری ، یزد با تافته هایش ، قماش پشمی کاشان و دیگر کالاهای شهر ها بصورت گسترده ای در تردد وبازرگانی در حد بالایی جریان داشت مشهور گردیدند (سفرنامه بار بارو ص ۷۲) در این دوران آرامش علاقه پادشاه جوان به شعر ، علم وهنر به تشویق معلم و مربی اش(شیخ عیسی ساوجی) باعث دلگرمی بسیاری از دانشمندان گردید همچنین بسیاری از این ترکمانان بایندری به شعر و تحصیل علاقمند شده بودندکسانی مانند ابراهیم پسر برادرش که در ریاضیات و هندسه بطلمیوس و اقلیدس سر آمد گردید شعر نغز نیکو می گفت یا جلال الدین محمد پسراسعد دوانی که قاضی شیراز شد (۸۳۰) این دربار به لحاظ شخصیت های ادبی حرف اول را میزد شاعرانی چون امیر همایون از سادات اسفراین خراسان مولاشهیدی، دهکی ، میر قبول حبیبی و مولا بنائی در این دربار جایگاهی داشتند(تاریخ عراق ص۲۷۸و۲۷۹) حتی شاعر بلند آوازه خراسان عبدالرحمان جامی از مرحمت این پادشاه بی نصیب نماند درنهمین سال سلطنت یعقوب ۸۹۲ به فرمان این پادشاه مبلغ ده هزار سکه شاهرخی که ثروت کلانی محسوب میشد توسط یکی از مقربان دربار برسم تحفه به خراسان به خانقاه عبدالرحمان این عارف سخن سرای تحویل داده شد ، به نوشته‌ مورخ دربار یعقوب جامی با این پول خانقاه خودش را ساخت هم چنین منظومه سلامان وابسال خویش را بنام یعقوب بایندری ساخت (تاریخ عالم ارا) این منظومه داستان زیبای دو دلداده اساطیری است که در مثنوی عبدالرحمان جامی بشکل رمزی وعرفانی ظاهر می شوند ( خود داستانی زیبا وجذابی دارد) این مثنوی زیبا را جامی درسال ۸۹۲ هجری به یعقوب پادشاه تقدیم کرده است.
از وقایع مهم دوره این پادشاه قیام شیخ حیدر فرزند جنید است که پیش در آمد ایجاد دولت قدرتمند صفوی میباشد که فرداشب به آن می پردازیم.
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
اوزون حسن و دربار باشکوه او ق۲
با افزایش قدرت این پادشاه نامش بلند آوازه شد ونمایندگان او را تمام دربارهای اطراف با عزت و احترام می پذیرفتند.
شرحی که (جوزافا بارابارا) در مورد دربار او و خزانه اش می نویسد بسیار جالب و زیباست واین تنها منبع موثق بیگانه است که از اوضاع واحوال آن زمان برایمان می گوید در باره فرستادگان امپراتور هند و آوردن هدیه های شگفت آور ازقبیل شیر ، فیل که با اشاره پیل بانان درخت تنو مندی را با خرطومش از خاک در آورد جالب بود هم چنین از حیوان درنده ای صحبت می کند که به احتمال زیاد باید ببر باشد دیدن زرافه برای نمایندگان ونیز بسیار جالب واز آن به عنوان حیوانی عجیب یاد می کند .
اوزون حسن از جواهرات موجود در خزانه اش به (باربارو) سه پارچه الماس نتراشیده ( باید می گفت سه قطعه الماس راف)که وزن یکی سی قیراط وان دوقطعه یکی ۱۲ و دیگری ۱۰قیراط سپس امیر حسن مروارید های عجیبی به سفیر نشان می دهند که شرح آن از حوصله جمع خارج است همچنین این نمایندگان از تفریح های بزمی ورزمی چیزهای عجیبی تعریف می کردند که تبریز هر روز شاهد چنین تفریحاتی بود از جمله جنگ بین انسان وگرگ های بزرگ که علاقمندان زیادی داشته .
اختلاف افتادن دربار حسن بایندری ودربار عثمانی به دلیل اینکه عموی دس پیناخاتون عروس حسن اوزون تحدید شده بود باعث جنگ بین این دو دولت شد که در این جنگ اوزن حسن از بزرگترین پادشاه جهان شکست خورد ولی خیلی زود توانست با انقراض دولت ایوبیان اعتبار دیگری کسب نموده‌ سرزمین های مصر وشام را متصرف نماید و فرمانروایان آنان را ملک زین الدین وملک ایوب را کشت ودژ مستحکم حصن کیف و منطقه اطراف آنرا تصرف کردند واین موضوع دربار عثمانی را از قدر بایندری های ایران به وحشت انداخت(۸۶۴)در چنین اوضاعی بغداد بدست فرزندش مقصود بیک در ۸۷۴ سقوط کرد پسر دیگر اوزون حسن (اغورلو محمد ) که جوانی بود شجاع وباتدبیر حاکم اصفهان بود دست به شورش زد ، اصفهان هنوز از ضربات مرگبار تیمور قد راست نکرده بود که با این پیش آمد روبروشد اوزون حسن توانست شورش فرزند دلاورش را سرکوب کند(۸۷۹) ولی این سرکوب به قیمت از دست رفتن حیثیت این پادشاه بایندری بود زیرا تا آخر عمر از آین پیش آمد در رنج بود (حرکت اغورلو محمد خود سر گذشت جدا گانه ای دارد که بیان خواهد شد) امیر حسن بیگ یا اوزون حسن بایندری در شب عید فطر در سال (۸۸۲)درحالیکه از جهاد در گرجستان برگشته بودپس از یک دوره بیماری کوتاه مدت در تبریز چشم از جهان فروبست، دوران پادشاهی او را در یک مدت ده ساله که از مرگ جهانشاه شروع شده بود برای مردم ایران دوران خیر وبرکت بود ، تساهل او به علوم وهنر مندان وعلاقه به دانشمندان زمینه ورود ونیزیان به ایران وتبادل ساخت سلاح های جنگی را فراهم کرد او باتوجه به اینکه ترکمان بود ولی به فرهنگ وشعر ایرانیان علاقه زیاد از خود نشان می‌داد.
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود.
ماخذ
سفرنامه بارباروص۷۱و۷۲
سفرنامه آنجللو ص۹۵
تاریخ جهان آرای غفاری ص۱۹۲
سفرنامه زینوص۳۹
تاریخ سیاسی واجتماعی ایران طاهری
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
تشکیل دولت قدرتمند شیعه
درمعرفی اصل ونسب دولت صفویه دربرنامه قبلی گفتم ازازدواج دختر ( اوزون حسن) پادشاه اق قویونلو بنام حلیمه بیگم یاعالم شاه بیگم که نام اصلی آن(مارتا) بود باسلطان حیدر (شیخ جنید)رهبری صوفیان رابعهده گرفته بود سه فرزند دنیا آمدبه نامهای علی ، ابراهیم و اسماعیل این ازدواج یکی ازشگفتی های تاریخ است که مسیر تاریخ راعوض کرد و تاثیر بر جغرافیای سیاسی منطقه گذاشت.
بامرگ اوزون حسن شیخ جنید جوان که حامی خودش را از دست داده بود ولی همچنان صوفیان اطرافش را گرفته به جهادبرعلیه کفار تحریک و مشغول کشورگشایی شد ، در کوههای شیروان و گرجستان درجنگ با شروان شاه کشته شد صوفیان برطبق عرف به پسربزرگ او یارعلی که به(سلطان علی شاه) معروف بود روی آوردن آنان در شهر اصطخر به مدت چهارسال نیم دراسات بسر بردند ، پس خلاص شدن علی به اتفاق یارانش به آذربایجان بازگشتندپس ازمدتی یارعلی دراربیل درجنگ کشته شد (۸۹۲) یاران و صوفیان دوبرادر اورا بااجازه مادرشان از اردبیل مخفیانه به گیلان برده که اسماعیل درانوقت ۶ سال بیشتر نداشت در گیلان تحت حمایت کارکیامیرزاعلی حکمران محلی قرار گرفت صوفیان باتمام وجودازاسماعیل حمایت میکردند و او را علی رغم کودکی مرشد کامل ، پدرصوفی اعظم ، وحتی عنوان شاه را در خفابه اومیدانند ، چندین بار از طرف حاکم آذربایجان رسولانی فرستاده وطلب آن دو کودک رانمودندکه هربار کارکیامیرزا به عناوینی از دو کودک حمایت میکرد ، حال دیگرصوفیان دارای لباس متحدالشکل برنگ کبود وسلاح ظاهر میشدندازجمله کلاه ۱۲ ترک الهام گرفته ازدوازه امام شیعیان به شکل تاج گونه ورنگ سرخ آنانرا نشانه یی ازشعار خونخواهی ازاهل سنت برسر میگداشتندلذا آنان راسرخ کلاهان یابه ترکی (قزل برگ یاقزل باش) میخواندند.
این سرخ کلاهان اکثرترکمان یاترک زبان بودندو رهبرخودشانرا مظهرالهی میدانستند ، شیخ نو جوان پس ازمشورت بایارانش به اتفاق هشت هزارصوفی جانثار به قصد انتقام خون پدر و برادرش بسمت شروان عزیمت کرد جنگ در نزدیکی قلعه گلستان بوقوع پیوست علی رغمیکه که فرخ یساربیست هزارمردجنگی در اختیارداشت ازاسماعیل خردسال شکست خورد وکشته شد ولی قلعه سقوط نکرداسماعیل برای تصرف قلعه وقت خودراتلف نکرد وراه آذربایجان راپیش گرفت ، سپاه الوند میرزاکه درمقابلش قرارگرفت مغلوب و منهزم کرد (۹۰۷)و باپیروزی وارد تبریز گردید باتصرف تبریزپایتخت آق قویونلو ها برچیده شد ، اسماعیل سلطنت خودشرا اعلام کرد ومذهب شیعه راعلی رغم اکثریت اهل شهرکه سنی بودند اعلام و گفتن (اشهدوان علیاٌَ ولی الله )وحی علی خیرالعمل در اذان را اجبار کرد درحالیکه دراین موقع سیزده سال بیشتر نداشت وقرنهابودکه این شعار شیعیان جز درزمان دیلمیان وسربداران بر گلدسته هابرده نمیشد .
ازاکثریت اهل سنت ساکت دربرابراقلیت صوفیان پرجوش تبرزین بدوش پادشاه صفوی که او راصوفی اغلی و مظهر خداوندی دانستند کاری ساخته نبود ، اولین خطبه نماز روزجمعه بالعن برخلفای سه گانه برده شدکه عده ای به طرفداری ازسه خلیفه بادادن شعارمخالفت خودشانرااعلام که شاه اسماعیل جوان شمشرکشیده به دیگر صوفیان ودیگرطرفداران شیعه امر به مجاهدت دادطرفداران اسماعیل جوان ازهمانجابراه افتاده وشهررا ازوجود مخالفان پاک نمودند شاه اعلام کرددرسراسرقلمرو متصرف شده زین پس سب خلفای سه گانه دردستورکارقرارگرفت ودرگلدسته های مساجد بردن نام علی ولی الله وحی علی الخیرالعمل برده شود، بدینسان حکومت قدرتمند شیعیان درمنطقه بوجود آمد.
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود
ماخذ:
عالم آرای عباسی:اسکندر بیک ترکمان ج۱ص۱۹و۲۱
تاریخ سیاسی ایران ص۱۴۸
عالم آرای صفوی ۱۱تا۱۵
:سلسله النسب صفویه :زاهدی ص۳۶
روزگاران زنده یادزرین کوب ص۶۵۰تا۶۶۵
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

هرشب یک سرگذشت
امشب ترکمانان آق قویونلو
درگذر از تاریخ ورسیدن به حکومت قدرتمند صفویه باید پیش زمینه های آنان رابرسی ونحوه به سلطنت رسیدن اولین پادشاه صفوی رابدانیم : ابتدا به ترکمانان قراقویونلو(سیاه گوسفندان) پرداختیم واکنون رسیدیم به آق قویونلو (سفیدگوسفندان) این طایفه درگذشته دراسیای صغیربسرمیبردندورئیس ایشان قرا عثمان بودکه پس از او ۹ تن براین منطقه حکومت کردند که مهمترین آنان که امیرحسن بیک(اوزون حسن)که مردی شجاع کاردان وباتدبیربود ودر شب قبل گفتیم هموبودکه خاندان قراقویونلو رابرانداخت وایشان نسبت به خاندان شیخ حیدر ارادتی خاص داشت وحتی دخترخودش عالم شاه بیگم رابه ازدواج سلطان حیدرفرزند جنید صفوی درآورد ، اوزون حسن بافعالیتی که انجام داد بر نواحی زیادی فرمانروائی کرد وباترکان عثمانی همسایه گردید ، درجنگی که با سلطان محمد فاتح انجام داد شکست خورد (۸۷۸) (اوزون حسن) توانست با پیروزی برسپاهیان مصرتلافی شکست با ترکان را جبران کند ، حسن با انکه زبانش مادریش ترکی بود ازحیث خوی وشیوه رفتارش به ایرانی ها می مانست ، دربین چندتن از حکمران این سلسله سعی دربیشترین رفتارایرانی راداشت با اینکه سنی مذهب بود به خاندان واهل بیت علاقمندبودباعلماوفقها رفتاری موادبانه همراه با احترام داشت اودررمضان سال ۸۸۲ هجری درگذشت ، بعدازاویعقوب باکنارزدن برادرش سلطان خلیل (۶ماه حکومت کرد) جای پدرراگرفت (۸۸۳) اوبیشتراهل شعرو خوشگذرانی بودتاجنگ وهمین باعث شدصوفیان اردبیل نشین هوادارشیخ جنید آرام آرام اظهاروجود کنند . یعقوب از اقتدار صوفیان به وحشت افتاده بود شیخ حیدر را کشت وپسران او را ازجمله اسماعیل کودک را در قلعه اصطخر درفارس زندانی کرد.
یعقوب ۱۳سال حکمرانی کرد تااینکه همسرش اورا مسموم کرد( زیاد معتبر نیست).
با آزاد شده فرزندان شیخ جنید سرانجام رویارویی نهایی بین صوفیان سرخ کلاه به رهبری پسری خردسال(شاه اسماعیل بعدی)وسلطان مراد در سال (۹۰۷)هجری قمری انجام رفت سلطان مراد کشته و خاندان آق قویونلو ازهم پاشیدند. بدینسان اولین دولت ملی ومقتدرشیعه درایران بوجودآمد.
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود
بن مایه:
روزگاران دکترزرین کوب ص ۶۴۱تا۶۵۷
تاریخ ایران کمبریج جلد ۶
تاریخ ایران دوره تیموری ت دکتر آژند
تاریخ تیموریان وترکمانان ص۲۰۲تا۲۶۰
تاریخ روضة الصفا ناصری ج۱۲
goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت: امشب
دوران طلایی ادبی در ایران پس از تیمور
قسمت اخر
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
دوران طلایی ادبی درایران
پس از تیمور گورکانی
قسمت دوم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
برآمدن ترکمانان سفید گوسفند معروف
به اق قویونلو ق۴
در قسمت قبل گفتیم غرب کشور وشمال غربی به تصرف حسن بیگ (معروف به اوزون حسن) درآمد که با سلطان ابوسعید نوه تیمور همسایه و رقیب شدند حال دیگر یکی باید از میان می رفت ، در یک رویا رویی اتفاقی حسن بیگ با سلطان ابوسعید در منطقه ای بین ارمنستان و آذربایجان روبرو گردید امیر حسن بیگ به جنگ راغب نبود ولی ابوسعید به پشتبانی تعدادزیاد افرادش خواهان جنگ بود. با شروع جنگ امیر حسن بیگ به آرامی عقب نشینی کرد هر چقدر نیروهای ابوسعید از اطراف اردبیل دور تر می شدند وضع آذوقه برای افراد و علوفه برای اسبان بدتر میشد ، در هنگامیکه ابوسعید در کمبود کامل آذوقه بود امیر حسن بیگ حمله را آغاز کرد ، بزودی صفوف تیموریان از هم پاشید و ابوسعید از میدان جنگ فرار کرد در نزدیکی های شیروان به تجهیز قوا پرداخت ولی جنگ بی فایده بود او در این شهر همراه دو پسرش محمد میرزا و شاهرخ میرزا دستگیر شدند ، آنان چند روزی در بازداشت بسر بردند تا اینکه به اصرار قاضی شیروان سلطان ابوسعید به نواده شاهرخ سپردند و او هم به خونخواهی مادر بزرگش مهد علیا گوهرشاد خاتون که کشته بود به سزای اعمالش رساند ، کشته شدن ابوسعید تیموری اعتباری شد برای امیر حسن بیگ که چهره او را به عنوان یک شاه قدرتمند نشان دهد ، گرچه این سال ۸۷۲ را باید پایان تیموریان دانست ولی بازماندگان آنان در قسمت هایی از ترکستان ، کرمان ،خراسان ، حتی مازنداران تا سال۹۱۱ که امیر علیشیر نوایی در خراسان به مرکزیت هرات حکومتی،موفق که بیشتر می توان رنسانس نامید ادامه داشت ویکی از نوه های تیمور بنام ظهیرالدین بابر در هند حکومتی تشکیل داد که می توان توران طلایی نامید وزبان فارسی را تا قبل از آمدن انگلسی ها زبان رسمی کرده بود.
بدینسان حکومت تیمور آهنین که از قلب آسیای میانه ودهلی تا اناطولی وعراق عرب ایران را در هم نوردیده بود وهمه جا از خود کشتار و با سر های قطع شده هرم درست میکرد ، توسط بازماندگان او تبدیل به حکومتی گردید که درتاریخ دوران طلایی از خود بجای گذاشتند.
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود
ماخذ
حبیب السیر ج۴صص۸۶،۸۷
روضة الصفا ج ۶ص۲۶۱
سفرنامه کلاویخو
تاریخ سیاسی واجتماعی ایران طاهری
#-تیمور
#-ابوسعید
#-امیر - حسن-بیگ
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
ایران پس از تیمور ق ۲
ظهور ترکمانان سیاه گوسفند ( آق قویونلو )
برخوردهای شدید دربین خاندان تیموری ادامه داشت ، همزمان با این برخورد های خونین کسان دیگری بفکر فرمانروایی افتاده و قد بر افراشتند در بین اینان دو گروه از ترکمانان بودند که به صاحبان گوسفند های سیاه ( قره قویونلو)و گروه دیگری بنان صاحبان گوسفندان سپید( آق قویونلو) شناخته می شدند ، اینان بیشتر در دیار بکر به دامداری مشغول بود گروه اول یعنی قره قویونلو به رهبری مردی بنام قرا یوسف که پس از مرگ تیمور بفکر پادشاهی افتاد(۸۰۹) هجری قرایوسف یکی از نوادگان تیمور را بنام ابوبكر در حدود رود ارس، شکست سختی داد آنان در حال عقب نشینی چنان شهر تبریز را غارت کردند که دیگر چیزی در آن شهر بزرگ و آباد باقی نماند ، با تصرف تبریز قرا یوسف خود را بزرگترین پادشاه غرب ایران نامید بطوری که در جنگ با شاهرخ تیموری علی رغمی که برتری با شاهرخ بود معذالک شاهرخ با او صلح کرد و پادشاهی جهانشاه فرزند دیگر قرایوسف بر آذربایجان (۸۳۹) پزیرفت بدینسان جهانشاه سیاه گوسفند ( قرا قویونلو ) حکومتی قوی را بنیاد نهاد که به غیراز خراسان بر تمامی ایران وعراق عرب وسعت پیدا کرد آنان بسیار راضی و خشنود بودند ، تنها مسئله ای که سیاه گوسفندان را ناراحت میکرد وجود حریفی قوی وشجاع از قبیله سفید گوسفندان بود.
اینک به این قبیله‌ می پردازیم ، برای اولین با در تاریخ در بحبوحه جنگ تیمور در اناطولی و دیار بکر با نام (قرا عثمان) بر می خوریم که به اینان علاوه بر ( اق قویونلو ها)خاندان بایندری نیز می‌گفتند قرا عثمان با شجاعتی که در خدمت تیمور از خود نشانداد بتدریج توانست موقعیت خود را مستحکم نماید با مرگ تیمور او نیز ادعای پادشاهی کرد خاندان بایندی بسیار قوی شدند هنگامی که جهانشاه سیاه گوسفند درحال تصرف اصفهان (۸۵۶) هجری بود از پیشرفت نواده قراعثمان که جوانی بود بسیار شجاع وخردمند بود به وحشت افتاد.
با ذکر ماخذ ادامه
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
شاه اسماعیل صفوی و
شیبک خان ازبک قسمت ۱
ماقبلادر مورد صفویه مطلب داشته ایم اینک قدری بیشتر در این باره صحبت خواهیم کرد.
نهم هجری قبایل هفت گانه که خود را آزاد شده خانقاه شیخ صفی الدین اردبیلی می دانستند(نام هاي قبیله تکلو ، روملو، شاملو ، استاجلو، اقشار ، ذولقدر و قاجار ) از باز گشت همسر شیخ حیدر وپسرانش بشوق آمده با دیگر صوفیان قره باغ و اطراف به حمایت این خاندان دست اتحاد داده سلاح بدست گرفته با کلاه هایی که برنگ قرمز و دوازده چین به نیت ۱۲ امام داشت بسر نهاده رهبری اسماعیل خرد سال را پذیرفتند بدنبال خونخواهی شیخ حیدر جنگ با همسایگان اطراف را آغاز کرده پیروزی های پی در پی این فرمانده شجاع خردسال وتصرف دو دژ بزرگ گلستان و باکو از همه مهم تر ازبین بردن بازماندگان سلسله آق قویونلو وگرفتن تبریز پایتخت آنان واعلام حکومت در حالی که حدود۱۳سال بیشتر نداشت ، این پیروزی های برق آسا موجی در قبیله های شیعیان اناطولی به وجود آورد که بصورت گروهی بطرف ایران به حرکت در آمدند که خالی از زد و خورد نبود در دولت عثمانی بایزید دوم برسر کار بود که به دلیل شاعر مسلک بودنش تمایل به جنگ نداشت ، از میان هشت فرزندش ۳تن مانده بودند که کوچکترین آنان سلیم (سلیم اول) بود که میشود اورا به دلیل جنگجویی هم تراز شاه اسماعیل دانست که به همین دلیل او با شاه شدن اداره کشور عثمانی بعهده گرفت .
اولین اختلاف بین دوکشور به دلیل رفت و آمد شیعیان طرفدار شیخ صفی که با قدرت یافتن شاه اسمعیل روز بروز این حرکت‌ها بیشتر وبیشتر می‌گردید بطوری که مرز بروی آنان بسته گردید از نامه های شاه اسمعیل به بایزید دوم پیداست که مشتقان زیارت خانقاه اردبیل بسیار زیاد بود و بایزید برای حفظ دوستی اجازه خروج آنان را داد بشرطی که بازگشت داشته باشند.
طی سالهای(۹۰۷ تا۹۱۵)شاه اسماعیل موفق گردید که تمام مخالفان کوچک وبزرگ را شکست دهد و متصرفات خود را از کوهای قفقاز گرفته تا بین النهرین و آخرین قسمت خاک کرمان وفارس را تصرف نموده و حریفان نیرومندی مانند حسین کیاچلاوی در قفس آتش زد ومحمد کره حاکم ابرقو را با شکنجه های سخت از بین ببرد ، در ناحیه دیار بکر ، اخلاط ، ارجیش وبدلیس که کرُد ها و قبایل ترکمان سنی بودند براحتی تسخیر کرد واگر تحدید ازبکان شمال خراسان نبود قطعاً برایش لشگر کشی به مصر دور از ذهن نبود.
به موازات این پیروزی ها حریف نیرومند دیگری در ازبکستان در حال توسعه و از بین بردن نوادگان تیمور گورکانی(لنک) بود بنام(محمدشاه بخت) مشهور به(شیبک خان) که با یازده پشت نسب به چنگیز می رسانید یکسال بعد از اعلام پادشاهی شاه اسمعیل در سال(۹۰۶) هجری بجای پدر به تخت نشست .
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود
ادامه دارد
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب
جشن اسفندارگان ق۲
درقسمت قبل گفتیم این جشن نزد ایرانیان باستان دارای ویژگی خاصی بوده است چرا که دراین جشن بانوان را تکریم می‌کنند ، درسایر منابع از این جشن با عنوان مزد گیران و مژده گیران یاد شده است و رسم متداول ومحوری آن نکو داشت بانوان است درجهت رضایت و خشنودی سپندارمذ ، دراین روز هر عملی که رنجش خاطر بانوی ایرانی را در پی داشته باشد به شدت مورد نکوهش واقع می شده است.
به بیان رضا مرادی غیاث آبادی ، محقق صاحب نام درحوزه تاریخ کهن ، جشن های بانوان در اوقات مختلف سال برگزار می شده و از آن جمله میتوان جشن برف چال راکه درقریه اسک مازندان برگزار میشود که بیادگار مانده است، البته جشن سپندار مذگان یا اسفندارگان هنوز هم در برخی نقاط ایران ودرمیان برخی اقوام پارسی برگزار می شود مثلا دراقلید ، کاشان ومحلات ، بانوان جهت خشنودی ایزد بانوی موکل زمین ، آشی به نام آش اسفندی دراین روز می پزند.
در روستا های حوالی کاشان (نشلج ، استرک ونیاسر) این جشن در روز اول اسفند برگزار میشود.
مری بویس درکتاب کیش زرتشتی آورده که تا چندی پیش در روز اسفندگان زرتشتیان کرمان به صحرا می رفتند با ازبین بردن حشرات موذی این جشن را برگزار میکردند.
به هر تقدیر باتوجه به جایگاه بلند بانوان در اندیشه دیروز و امروز پارسیان ، میتوان گفت این طایفه بشری درتمام ادوار تاریخ این سرزمین چه درجایگاه اسوه چه اسطوره ، چه درتمثال چه درتاریخ گرامی وبلند مرتبه بوده ودرهر دوره ای به اقتضای توان اندیشه آدمیان مورد اجلال واقع شده اند.
کاظم مزینانی تاشبی دیگر بدرود *
ماخذ*
کیش زرتشتی مری بویس ج۱*
التفهیم نقل از یشت ها ج ۱ ابراهیم پورداود*
فرهنگ جهانگیری *
جشنها وآئینها منصوره میر فتاح*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب
دور دوم جنگهای ایران وروسیه ق ۴
عهد نامه ترکمانچای پنجم شعبان ۱۲۴۳
جنگ به اوج رسیده بود روسها قطعا از موقعیت سپاه ایران اطلاع داشتند ، زیرا درست یکسال بعد در۲۶ذی الحجه۱۲۴۳ پاسکویچ بانیروی زیادی بسمت نخجوان وقلعه عباس آباد آمد عباس میرزا حسن خان سردار وآصف الدوله را بدان سمت فرستاد حسن خان توانست ضربات مهلکی به آنان وارد سازد ولی آصف الدوله چنانکه میدانیم خوب پایداری نکرد وقلعه عباس آباد به تصرف پاسکویچ درآمد وروسها متوجه شهر خوی شدند،
فتح عباس آباد پاسکویچ را برآن داشت پیشنهاد صلح کند که ولیعهد نپذیرفت، این بار عباس میرزا وحسن خان سردار درمنطقه ای بین قراباغ وطالش به سپاه روس حمله کرده باشکست دادن آنان بسمت اچمیازین وایروان حرکت کردند.
درشوال(۱۲۴۳)پاسکویچ قلعه سردار اباد ازقلاع حسین خان سردار را زیر اتش گرفت سپس بایک حمله آنجا رامتصرف شد سپس طی جنگی سخت اچمازین و وایروان را از دست نیروهای ایران پس گرفت ، تسخیر این سه نقطه خط مقاومت سپاه ایران در طرف مغرب را درهم شکست ودیگر مانعی جهت استیلای بر آذربایجان از جانب شمال غربی وجودنداشت ،به همین منظور سپاه روس به طرف خوی ، مرندوتبریز سرازیر گشت،وسپاه ایران به اینطرف رود ارس رانده شد، دراین وقت عباس میرزا سپاهیان پراکنده خود را درخوی گرد آورد و دفاع تبریز را به آصف الدوله ضعیف النفس سپرد ، دراین هنگام پاسکویچ سرگرم تصرف نخجوان وآریستوف فرمانده دیگرش را بسمت تبریز فرستاد ، عباس میرزا که طی این مدت هیج گونه کمکی ازمرکز دریافت نکرد دربرابر سپاهیان قدرتمند روس خوی وسلماس را ازدست داد آصف الدوله هم درعوض دفاع کردن ازتبریز به منزل یکی از اشنایانش پناه برد نیروهای روس بدون دردسر تبریز رااشغال کردند.
ولیعهد که چاره ای برایش نمانده بود با فرستادن نماینده ای تقاضا صلح کرد.
بدینسان عهدنامه ترکمانچای درتاریخ (پنجم شعبان ۱۲۴۳)موهمن تر وخفت بارتر وسنگین تر ازعهد نامه گلستان برایران تحمیل گردید*
کاظم مزینانی تا مطلبی دیگر بدرود *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب
دور دوم جنگ‌های ایران وروسیه ق ۲*
درقسمت قبل دلایل شروع جنگ را تاحدودی برسی کردیم ، اینک جنگ آغازشد سپاهیان ایران شروع به پیشروی وتصرف اراضی کردند جنگ تا حدودی چهره مذهبی بخود گرفته بود درمجامع عمونی صحبت از کفار ومسلیمن میشد ، درجبهه ایروان دوبرادر بنامهای حسین خان و برادرش حسن خان که از سرداران شجاع عباس میرزا بودند توانستند با شکست دادن سپاهیان روس تمام اراضی بین تفلیس وایروان همچنین محمد میرزا فرزند ولیعهد باکمک سردارامیرخان گنجه را متصرف وروسها را وادار به عقب نشینی بسمت شمال کردند، درجبهه قراباغ نیروهای ایرانی بفرماندهی عباس میرزا توانستند سردار روس(مَدداُف) راشکست سختی داده قلعه شوشی را محاصره نماید، درهمین احوال بودکه روسیه ازجنگ باعثمانی فراغت یافته سردار معروف وکارگشته بنام(پاسکیویچ) را فرمانده کل قفقاز کرده به منطقه بفرستند ، سرتیپ مدداف پس ازشکست با نیروهای باقیمانده در شمال گنجه باتقویت نیروهایش وتوپخانه قوی درمحل شمکور نزدیک گنجه با سردار امیرخان ومحمد میرزا بجنگ پرداخت شجاعت سردار امیرخان در برابر توپخانه قدرتمند روس کاری ازپیش نبرد وجان برسر این شهر گذاشت محمد میرزاهم اسیر گشت ولی یکی از روُسای شاهسون توانست اورا نجات دهد حاکم گنجه که یاری مقاومت درخودش را نمیدید شهر مستحکم گنجه رارها کرد ومردم شهر که قیام کرده بودند تنها مانده ازترس قتل عام شهر را رهاکرده بطرف دیگر ارس گریختند و سردار روس( مدداف) شهر را تسخیر کرد،خبر سقوط گنجه وکشته شدن سردار شجاع امیرخان عباس میرزا را وادار کرد تعدادی سپاهی به محاصره قلعه شوشی گذاشته خود به سی هزار سپاهی بسمت گنجه حرکت نماید با روبروشدن بادشمن عباس میرزا امر به گلوله باران روسها داد اتش سنگین ایرانیها نتیجه داد کم مانده بود که روسها عقب نشینی کنند ولی تعلل نخست وزیر آصف الدوله در رسانیدن کمک به عباس میرزا وسرکشی شاهزادگان درامر فرماندهی که میخواستند مستقل عمل کنند باعث شد عباس میرزا بسمت اصلاندوز عقب نشینی کند *
ادامه دارد*
کاظم مزینانی تاشبی دیگر بدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
فتحعلیشاه قاجار ق سوم
(عهدنامه ترکمانچای)
یکم اسفند ۱۲۰۶ شمسی
شروع جنگ یک طرفه ازسوی ایران نقض شد این بارهم جنگی ناخواسته با نام جهاد برشانه های مردم گذاشته شد ، عباس میرزای جوان فرماندهی رابعهده گرفت ، حمله به استحکامات ومواضع روسهاآغاز گردید درواقع قوای روسیه درقفقاز غافلگیر شد هجوم ناگهانی قوای ایران سریع وبرق آسا به طالش ، ایروان و قراباغ انجام گرفت در باکو ، شروان و داغستان مردم شوریدند واین پیشرفت قوای ایرانرابداخل متصرفات روسیه تسریع کردمحرم(۱۲۴۲)ایروان ، گنجه ، تفلیس ، به دست نیروهای ایران افتاد همچنین درجبهه قراباغ نیروهای ایران پیشرفت های قابل توجهی بدست آوردندقلعه شوشی رامحاصره ولی در شمکور نزدیک گنجه ازمدداف حاکم قراباغ شکست خوردندوگنجه با وجود مقاومت دلیرانه بدست دشمن افتادصفر (۱۲۴۲)عباس میرزا بسرعت خودش رابه انجا رساند ونیروهای پاسکویچ رامحاصره کرد ، دراین بین نیروی کمکی که شاه برایش فرستاده بودبه علت کوتاهی آصف الدوله بدو نرسید رقابت شاهزادگان در اردو ، اختلاف سرداران سرعت وتحرک نیروهای ایرانرا دچار رکود وتزلزل کرد بی نظمی برسپاه حاکم شد و قسمتی ازسپاه دست ازجنگ کشیدن وقسمتی عقب نشستند کوشش های نایب السلطنه دررفع این رسوایی بجایی نرسید دستهای مرموزبرای خراب کردن اوبکار افتاده بودلذا نومیدانه خودرا بسمت اصلاندوز رسانید ربیع الاول(۱۲۴۲) بدینگونه درپایان چندین دفعه پیشرفت وپیروزی درحالیکه سپاه ایران کمترین تلفات راداده بود عباس میرزابازنده جنگ شد در ذی الحجه (۱۲۴۳) باتمام تلاشی که عباس میرزاودیگر سرداران کردندآذربایجان موردهجوم پاسکویچ قرارگرفت ، آصف الدوله که دفاع تبریزبه او سپرده شده بود بی هیج مقاومتی تسلیم وتبریز سقوط کرد ، عباس میرزا که دلاورانه درناحیه دیلمقان ، دهخوارقان ، وترکمانچای مبارزه میکرد بعلت نرسیدن کمک ازهیج جامغلوب وناچار تقاضای صلح کرد ، اماپاسکویچ برای متارکه جنگ غیر از واگذاری سرزمین های قید شده درعهدنامه گلستان واگذاری ، ایروان ، نخجوان ، واردوباد را خواستار شد همچنین تقضای مبلغ هنگفتی پول و طلابابت غرامت جنگ ونقض عهدنامه گلستان که ایران انرا نقض کرده بودخواست طی چندماه مذاکره با نمایندگان روس وچانه زنی برای پرداخت وجه کمتر یک تن ازنمایندگان درمورد اراضی اشغال شده که کمترواگذارشودصحبتی نکرد پانزده کرور تومان به روسیه وقبول سایر شرایط درکل عهدنامه دوم به مراتب نکبت بارتر و موهن تر و سنگین تر از اولی بود عهدنامه ترکمانچای بتاریخ اول اسفند(۱۲۰۶) شمسی یا شعبان( ۱۲۴۳)منعقدگردیداین بودحرکت عجولانه جمعی که باشعارجهادبدون شناخت ازدشمن سر دادندوخون دلاورانی چون جوادخان زیاداغلو ، میرزاموسی خان ، اسماعیل خان ، سردار حسینخان ، علیخان قاجار ، محمدافشار ، ابراهیم خان ، سردارامیرخان وهزاران وطن پرستیکه جانشانرادراین راه ازدست داده بودند را به هدر دادند*
کاظم مزینانی تاشبی دیگربدرود *
ماخذ*
روضة الصفا ناصری ج۹ بخش ۱و۲
روزگاران زرین کوب *
قفقازیه ومجاهدین ایران ابوالفضل وکیلی*
تاریخ کامل ایران بعد اسلام ، عباس اقبال اشتیانی ص ۱۰۰۲تا۱۰۰۸*
ودیگر منابع*
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
جانشینان اوزون حسن ق۴
قیام شیخ حیدر ومرگ او ۲
اینک لشگر صوفیان که طعم داشتن غلام و کنیز قدرت راچشیده بودند می خواستند با هجومی دو باره جهاد در راه خدا را تجربه کرده به مال و منالی برسند در سال ۹۸۳هجری شیخ جنید مادر خود را برای گرفتن اجازه مجدد از یعقوب پادشاه به قم فرستاد زیرا شاه برای قشلاق به آن نواحی رفته بود یعقوب پس از اندکی تامل رضایت داد ونامه ای به فرخ یسار حکمران شیروان نوشت و عمه اش را با احترام روانه اردبیل کرد.
بدینسان صوفیان بسمت شیروان براه افتادند در نزدیکی بردع رهبر صوفیان پیکی همراه با نامه به نزد فرخ یسار فرستاد وتقضای عبور کرد ، فرخ سیار که در تدارک دامادی پسر بزرگش بود زیاد توجه نکرد با این حال چند دست لباس رزم ، اسب و سلاح برای آنان فرستاد ، نماینده شیخ حیدر در برگشت شیخ را قانع کرد که اکنون موقع حمله به فرخ یسار است واز این فرصت استفاده نماید شیخ جنید هم که حال وهوای حکومت در سرش افتاده بود به فرخ یسار اعلان جنگ داد فرخ تمام اموال وذخایر وخانواده هارا به قلعه گلستان فرستاد خود با اندک سپاهیانش به مقابله پرداخت ولی شکست خورد صوفیان به شماخی دست پیدا کردند پس از غارت شهر را آتش زدند
فرخ یسار بی درنگ پیکی همراه نامه ای برای یعقوب فرستاد و او را از وقایع آگاه کرد پادشاه یعقوب که تا کنون به شیخ جنید که پسر عمه اش بود به دیده احترام می نگریست بسیار خشمگین گردید به تدارک سپاه پرداخت در تاریخ (چهارم رجب ۸۹۳) سپاه نیرومندی به سرداری سلیمان بیگ بیژن به شیروان فرستاد شیخ جنید که توانایی مبارزه با چنین سپاهی را نداشت فرار را بر جنگ ترجیح داد(اسناد ومکاتبات تاریخی ایران ص ۶۱۸نامه یعقوب)صوفیان۲۵ روز بداخل جنگل های گیلان و طبرستان عقب نشستند ولی عاقبت در محاصره نیروهای یعقوب قرار گرفتند جنگی عجیب بین صوفیان آتشین مزاج و معتقد‌ باسپاهیان بیشمار یعقوب در گرفت دراویش صوفی به نحو عجیبی دیوانه وار در اطراف شیخ می جنگیدند چند ساعتی از جنگ نگذشته بود که تیری به تهیگاه شیخ اصابت کرده وبر زمین افتاد صوفیان نگذاشتند پیکر شیخ بدست سپاهیان یعقوب بیفتد با اینحال لشگریان شیخ بطور کلی شکست خورده تار و مار شدند(منشات فریدون بیگ ج۱ ص۳۰۴) سپاهیان سر بریده شیخ را در پای سریر پادشاهی یعقوب افکندند(۲۹ رجب ۸۹۳) .
آری این بود بلند پروازی شیخی که مریدانی داشت از جان مایه می گذاشتند تا بتوانند بنیانگذار حکومتی شوند که در دنیای آنروز به عنوان قدرتی مخوف امپراتوری صفوی را به وجود بیاورند.
ادامه دارد
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
جانشینان ازون حسن ق۳
پادشاهی یعقوب وقیام شیخ حیدر صفوی
دوران سلطنت یعقوب بایندری پادشاهی بود که عملکرد مثبتی داشت ولی در همین زمان اتفاقی افتاد که در تاریخ تاثیر گذار بود.
شیخ حیدر فرزند شیخ جنید نبیره شیخ صفی الدین اردبیلی بود که در خانقاه نیاکانشان به ارشاد مریدانش مشغول بود وچون در سوریه هم طرفدارانی پیداکرده بود برای حاکمان محلی تولید درد سر شده پس از چندی در بدری به در بار اوزون حسن رفت اوکه برای عالمان و بزرگان احترام قائل بود او را گرامی داشت .
می توان گفت جنید اولین کسی بود که خرقه در ویشی را کنار گذاشت و بفکر فرمانروایی و پادشاهی افتاد ( عالم آرای امینی ) لذا با تجهیز حدود ده هزار از طرفدارانش بسمت دربند براه افتاد تا چرکس ها را سرکوب نماید(جهانشاه قره قویونلو ) که مخالف این حرکت بود با فرستادن حدود ۳۵هزار سپاهی توسط حکمران طبرستان شیخ جنید را در نبردی شکست داد وشیخ کشته شد (۸۶۰هجری) پس از کشته شدن شیخ جنید پسرش حیدر که خواهر زاده اوزون حسن بود زیر نظر این پادشاه بزرگ شد اوزن حسن از شدت علاقه به خواهر زاده اش دخترش حلیمه بیگی اغا (مارتا) را به همسری حیدر در آورد و رسما او را شیخ اردبیل خواند ، حیدر بسیار شجاع ، آشتی ناپذیر و سنگ دل بود او بتدریج دوستاران پدرش را جمع کرد کم کم بفکر سر کوبی چرکس ها افتاد حیدر جوان رفتن به سرزمین چرکس ها (داغستان امروزی) برایش نوعی انتقام جویی بود که میشود قدرت نمایی هم بحساب آورد بود ، او تحت نام جهاد تصمیم به اینکار گرفت ولی اشکال کار در موافقت پادشاه یعقوب بود که مخالف جنگ بود زیرا تنها راه به دربند باید از شیروان می گذشت که در اختیار فرخ یسار پدر همسر یعقوب بود فرخ یسار هم که متوجه خطرات آینده بود موافقت نمیکرد پافشاری حیدر جوان باعث گردید سرانجام پادشاه یعقوب به فرخ یسار دستور دهد که اجازه عبور به سپاهیان شیخ حیدر بدهد بدینسان سپاهیان شیخ حیدر با عبور از خاک شیروان وارد سرزمین چرکس هاگردید (۸۹۱) با کشتن عده زیاد از مردم بدبخت و گرفتن احشام و دارایی آنان با غنیمت بسیار به اردبیل باز گشت با این پیروزی که سوختن ، کشتار ، تجاوز و ویرانی تحت نام جهاد بود طرفداران شیخ حیدر رو به فزونی گذاشت لذا سال بعد هم این وقایع بصورت بدتر تکرار گردید که این مبارزه مقدس ابعاد تازه ای پیدا کرد بنقلی شیخ حیدر در این حمله شش هزار اسیرباخود به اردبیل اورد(عالم آرای امینی ص۷۰) این نبرد ها لشگریان شیخ را بی باک تر و پر شور تر کرده بود آنان بسیار بی رحم شده وهر کجا به عیسوی ها بر خورد می کردند برایشان کوچک وبزرگ فرقی نداشت همه را از دم تیغ می گذرانیدند( بارباروص۸۹) کم کم یعقوب بدین فکر افتاد که شیخ حیدر خیال شورش دارد ولی شیخ که متوجه ای مطلب شده بود ، قدر ت برخورد با شاه را در خود نمی دید با چند تن از پیروانش دستار ساده بسر گذاشته به در بار او رفتند به گفته مورخ دربار یعقوب شیخ حیدر را به پیش، قاضی پایتخت فرستاد شیخ با قسم در حضور قاضی خیال پادشاه را راحت کرد که قصد شورش و قیام ندارد.
ادامه دارد.
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
جانشینان اوزون حسن
پادشاه خلیل میرزا ق۱
در برهه ای از تاریخ ایران کم کار شده بطوری که تاریخ قدری مهجورمانده دوره بایندری یا آق قویونلو ها یکی از همین دوران است ، اینک اوزن حسن چشم از جهان فروبسته واز هفت فرزند او زینل بیگ و محمد اوغلو در قید حیات نبودند برای اداره کشور پهناور ایران باید یکی از پنج پسر او به پادشاهی انتخاب میشد ، دربین این پنج پسر مقصود بیگ بود و خواهرش حلیمه ( مارتا) مادر شاه اسماعیل متهم به همکاری با محمد اغور بودند که برای مدتی مقصودبیگ در زندان بوده که سفیر ونیز از این موضوع اطلاع و پس از دیدن او در زندان نوشته است (سفرنامه کنتارینی ص۱۷۳)درشبی که حسن اوزون فوت شد خلیل میرزا پنهانی به غلامانش دستور قتل مقصود بیگ را می دهد وآنان او را بی رحمانه با زه کمان خفه می کنند.
بدینسان خلیل میرزا راحت بر تخت سلطنت تکیه می‌زند او بر خلاف پدرش بسیار خسیس ، حسود، بی مروت و بی تدبیر بود ، از مرگ پدر چند روزی نگذشته بود که تاج گذاری کرد واز ترس دو برادر دیگر انان را مشترکاً به حکومت دیار بکر گماشته ان دو را با ملکه مادر روانه قلعه آمدکرد او با بی احترامی بخصوصی مادرش را در زمستان بسیار سخت دربین بوران وبرفی که انسال سابقه نداشته پیاده روانه قلعه کردکه سالم رسیدن آنان بیشتر به معجزه شباهت داشت(تاریخ روزبهان ص۲۶تا۲۸) او برای جلب دوستی سفیری بنام قاضی علاالدین را به دربار محمد دوم پادشاه عثمانی فرستاد و مهم ترین استان ایران یعنی فارس را به فرزندش الوند میرزا بخشید و برای او پنج هزار تومان مقرری تعین کرد نارضایتی از اعمال او باعث گردید جمعی از اشخاص لایق از اطراف او پرا کنده شوند از جمله مرادبیگ نامی توانست عده ای ناراضی را در اطراف خودش جمع کرده بسوی تبریز لشگر بکشد پادشاه یکی از بهترین سرداران (منصورپرناک) را مامور سرکوب مراد کرد این سردار در جنگی که با مراد داشت شکست خورد شاه خود مجبور گردید با سپاهی بسیار اقدام به حفظ پایتخت نماید در این برخورد مراد کشته وسرش را به تبریز فرستادند، سر انجام این پادشاه بی تدبیر وخسیس در جنگی که در نزدیکی مرند در ربیع الثانی ۸۸۳ هجری قمری بابرادرش میرزا یعقوب رخ داد علی رغمیکه بسیاری از سربازان یعقوب دچار شکست و دو سردار دلیر او سلیمان بیژن وبهرام بیگ اسیر شده بودند پادشاه خلیل میرزا در جنگ به هلاکت رسید ویعقوب شش ماه پس از مرگ پدر در تبریز بر اریکه سلطنت تکیه زد .
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود
ماخذ
تاریخ روزبهان ص۲۷و۳۳و۴۱
تاریخ عالم آرای امینی ص۵۳
تاریخ سیاسی واجتماعی ایران طاهری ص۱۲۳و۱۲۴ .
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت امشب
مسعودسعدسلمان شاعر زندانی*
شعردرادبیات ما ازجایگاه ویژای برخوردار است ، شعرای ماهرکدام درقسمت های مختلف تبحردارند حماسی ، مرثیه ، مدح ، رثایی وحبسیات شعرها سروده اند.
امشب بایک شخصیت ایرانی اشنامیشویم که19 سال ازعمر خویش را در زندان گذرانید ، این دانشمند ادیب وسخنورکسی نبودجزء مسعودسعد سلمان اجدادش اهل همدان ولی خودش در لاهور بدنیاامده( بقول علامه قزوینی سال438 هجری) چون به لحاظ مالی مشکلی نداشت تمام دروس زمان خودش رایادگرفت وانچنان پیش رفت که درسن 29سالگی به دربارسیف الدوله محمودابن ابراهیم بسال469راه یافت لازمه یادآوریی کنم غزنویان جای سامانیان راگرفتند ومحمود بزرگترین فرمانرای این سلسله دامنه متصرفات خودش برنیمی از ایران وشبه قاره هندگسترده وپس ازان جانشین های اودراغلب شهرهای هند حکومت میکردند مسعودسعد اهل بزم ورزم بود خیلی زود جزء نزدیکان سیف الدوله وازندیمان اوگردیدوبه اموردیوانی اشتغال داشت امااین دوران خوش دیری نگذشت که به جرم سیاسی بودن به زندان افتادومدت هشت سال در زندان ( نای)گذران عمرکردالبته مسعودسعدچوب اختلاف امرای غزنوی راخوردوالااوشاعری نبودکه موضع سیاسی داشته باشددرمدتیکه درزندان بود فرزندش صالح فوت کرد ، شعرهای اودرد آور واز روزگارشکایت وگله مندی داردوزمانی که از زندان باوساطت بیرون آمد به حکومت چالندر منصوب گردید هنوزدیرنگذشت که دوباره دستگیر ومدت سه سال را در زندان(دهک) گذرانید ، با برگشت اوضاع از زندان آزاد ، به خدمت ابونصر پارسی درآمد، در مدح اوشعرهاگفت بادستگری ابونصر مسعودسعد همراه اودستگیر وبه زندان (مرنج) فرستاده شد اواین بارمجددهشت سال با درد و ناراحتی درفضای عفن ودلهره آورزندانی بود ، تنهادلخوشی اوفردی زندانی بنام بهرام که آگاه به علم نجوم وهموگفت عمرت به هشتادسال میرسد که چنین شد ، باردیگردوران غم به سرمی آیدو مسعود سعدبه شفاعت ثقته الملک آزادگردید وتا پایان عمربه سمت کتابدارسلطنتی به خدمت سلطان اشتغال داشت این بود سرگذشت شاعری که 19سال از زندانی به زندانی وبیشترین شعرها را درزندان سرود شعرهای اوشامل دوبخش میشود یک بخش دررابط بامدح کسانی که در خدمت شان بوده وبخش اعظم آن گله ازروزگار وشکایت ازمحیطی که محبوس بوده:
این شعر رادرباره مرگ فرزندش صالح درزندان مرنج سروده:
درحبس مرنج باچنین آهن ها*
صالح بی توچگونه باشم تنها*
گه خون گریم به مرگ تودامن ها*
گه پاره کنم زدردپیراهنها*
کاظم مزینانی مطلبی دیگربدورد*
ماخذ.*
گزیده اشعاردیوان مسعودسعدسلمان*
صورخیال دکترشفیعی کدکنی *
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت ✔
امشب جنگ کرنال.فتح دهلی.✔
شوال(۱۱۴۸)نادرباتاج گذاری دردشت مغان پادشاه ایران خوانده شداوتوانست تمامی ایرانرایک پارچه نماید تمامی دشمنان خارجی وگردنکشان داخلی راسرجایشان نشانده فقط یک کارمانده بودکه باید انجام دهد.اوبایدمسئله قندهاررا که شورش برعلیه حکومت مرکزی که به تحریک حکومت گورکانی هندانجام شده بودحل کندرجب (۱۱۴۹) بسمت قندهاربراه افتادچون شهررا اماده جنگ دیدآنجارامحاصره کرددراردوی خود موسوم به سرخه شیرشهری بنا نهاد بنام( نادرآباد)سپس قندهاررا محاصره کرد افاغنه ورهبرشان میرحسین ویارانش رادستگیر به مازندران تبعید کردسپس به درباردهلی جهت راه ندادن فراریان وعدم دخالت درامور أن منطقه هشداردادچون جوابی دریافت نکردبا سفرایش هم باسردی رفتارنموده بودند لذا بایکصدهزار سپاهی پس ازفتح غزنین وجلال ابادازطریق تنگه خیبر بسمت پیشاوربراه افتادصفر(۱۱۵۱)طی هفت روزباسواران زبده خودبه پیشاور رسید در اولین حمله سپاه ناصرخان را درهم شکست سپس بسمت لاهوربراه افتاد ذکریا خان حاکم لاهورازدهلی کمک خواست وبا نیروهای تحت امرش که بیست هزارنفر بودنددرمقام دفاع برآمد که شکست خورد. دردهلی محمدشاه گورکانی به خیال اینکه ناصرخان وذکریاخان میتوانند جلونادر را بگیرند تجهیزنیرونکرد بااطلاع پیشروی نادرسریع توانست ظرف یکماه سیصد هزار نفر ودو هزار فیل جنگی ودوهزارقبضه توپ فراهم ودردشت کرنال در۱۳۵کیلومتری شمال دهلی اردوزد منتظرسپاهیان نادرشد.
جلوداران سپاه نادربه رهبری حاجی بیک افشار به نزدیک دشت کرنال رسید با اگاهی تجمع نیروهای محمدشاه نادرباسی هزار سوارخودشرا به آنان رسانید.بنادر خبردادند سعادت خوان حاکم بنگاله با چهل هزارنیرو به کمک محمدشاه آمده روزپانزدهم ذیقعده صبح گاهان جنگ باغرش توپهاآعازشد دو طرف باجدیت پاپیش فشردندنادر با فریاد های رعداسایش درحالیکه برپشت اسب نشسته بود پیشاپیش سواران جنگجو یش به هندیان می تاخت سعادت خان وبیست دونفرازنزدیکانش کشته واسیر سپاهیان نادرشدندبادفع حمله هندیها و مقاومت سواران ایرانی وحشت عظیمی دربین سپاهیان محمدشاه ایجاد کردوروحیه آنان رابشدت متزلزل کرد. نادرتوانست رابطه دهلی باسپاهیان راقطع کند بعد بادرست کردن تنورآتش برپشت شتران آنانرا بسمت لشکریان هندی رم دادندفیل ها ازدیدن شتران آتش زا برگشتند ونظم سپاهیان خودی رابهم زده اغتشاش وبی نظمی بر سپاهیان محمدشاه حاکم شد بسیاری از سپاهیان صفوف خودراترک گفته ودو جناح بسمت قلب سپاه کشیده شد کار برهندیان سخت گردید بناچار محمد شاه نظام الملک وزیرش رابرای مذاکره نزد نادر فرستاد پس ازاین جنگ که درتاریخ درنوع خودش بی نظیر است دهلی به تصرف نادردرآمدهفتم ذیحجه(۱۱۵۱) بموجب قراردادصلح که درباغ شالیمارمنعقدگردید جدااز هزینه های اخذ شده وگرفتن جواهرات (کوه نوردریای نور وتخت طاقدیس )مجرای رودسند از دریای عمان تاکوه های سلیمان مرزبین ایران وهندوستان تعین گردید.✔
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود ✔
ماخذ:✔
جهانگشای نادری✔
تاریخ ده هزارساله دکتررضایی ✔
روزگاران. دکتر زرین‌کوب✔
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
(اوزون حسن) پادشاه قد بلند ق۱
با آرزوی بهروزی برای عزیزان .
ما قبلآ در مورد ترکمانانی که به سیاه گوسفند وسفید گوسفند معروف بودند صحبت کردیم ولی در مورد پادشاهی(اوزون حسن) کمتر در تاریخ صحبت شده و از جهاتی حائز اهمیت می باشد زیرا آمدن دولت صفویه وتغیر نقشه تاریخی جهان به این خاندان بستگی دارد.
بسال( ۸۵۷هجری ق) پس‌از مدتی که از مرگ تیمور گذشته در منطقه دیار بکر (قلعه آمد) پرچم شاهی بر افراشت( شهر آمد از دوره اشکانی وساسانی یکی از محل های تلاقی با رومیان بوده است) قبلا گفتیم که پادشاهی جهانشاه قره قویونلو را طی ۱۵سال نبرد برانداخت ، این شخص که تاریخ نگاران به علت کثافت کاری های جنسی وانحراف طبع نام وتخت سلطنت را بد نام کرده بود( تاریخ دیار بکریه) همچنین ظلمی که به مردم روا میداشت باعث خوشحالی مردم گردید و شر او را از سر مردم ایران که در قلمرو او بودند کوتاه کرد ، با انقراض رهبری سیاه گوسفندان حسن توانست حکومتی به وجود بیاورد که بر مبنای عدالت بنیانش را گذاشته بود، درواقع او بنیانگذار سلسله ای بود که به خوشنامی ( بایندری) یعنی مالدار و ثروتمند معروف بودند شرح جنگ های او را فرداشب به عرض می رسانم
امشب را به خصوصیت های اخلاقی او اشاره می کنیم ، سفر نامه های جمهوری ونیز به ویژه جوزافا باربارو و امبروزیو کنتارینی که مدت زیادی در اواخر عمر اوزون حسن در دربار وی در تبریز بسر برده او را مردی با وقار ، با ادب و مهربان که دانشمندانی را در دربار خودش با احترام نگاه می داشت (کنتارینی) می گوید گاهی تا چهارصد مهمان بر سفره او می نشستند ، حسن توانست حکومت خودش در مدت سلطنت در برابر دولت عثمانی (سلطان محمد فاتح)نگه دارد تبریز در این زمان شهری معروف با تجاری که انواع پارچه ها را ودیگر مصنوعات را با قیمت های عادلانه به فروش می رسانیدند، مردم با آرامش زندگی می کردند تعریف های کاخ هشت بهشت که یکی از شگفت انگیز ترین کاخ های آن دوران نوشته اند به احتمال زیاد در دوره فرزندش یعقوب بیگ بایندری ساخته شده که درمیان باغ بزرگی ساخته شده داری مسجدی بزرگ و بیمارستانی که هر روز به هزار نفر بیمار و بینوا رسیدگی میشد ، در مورد این بناها کتابی جدا گانه بنام سفر های سوداگری درایران به تفصیل بیان شده ، این خاندان با خاندان امپراتوری ترابوزان از طریق ازدواج پیوندی محکم به وجود آورد ، آخرین امپراتور ترابوزان برادر زاده خویش را بنام کاترینا دس پینا به ازدواج پادشاه بایندری وا داشت بشرطی که به دین عیسوی بماند وهمین بانو بود که مادر بزرگ شاه اسماعیل صفوی گردید
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود .
ماخذ.
سفرنامه آنجللو ص۷۲
شرفنامه ص۱۲۶
سفرنامه کنتارینی فصل چهارم ص۲۳۲و۳
تاریخ بکریه ج۲ص۴۰۱ و۳ ابوبکر تهرانی
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
دوران طلایی ادبی در ایران پس
ازتیمور گورکانی.
قسمت سوم
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت : امشب
دوران طلایی ادبی در ایران
پس از تیمور گورکانی
قسمت اول
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت: امشب
ایران پس از تیمور ق۳
برآمدن ترکمانان سفید گوسفند ( آق قویونلو )
درقسمت قبل گفتم در منطقه دیار بکر ترکمانانی قد برافراشتند که به صاحبان سیاه گوسفند و به شجاعت ودلیری شهره بودند همچنین به انان خاندان بایندری ( صاحب مال)نیز می گفتند آنان در برابر رغیب شان سیاه گوسفند توانستند موقعیت خودشان را محکم کرده و دم از استقلال بزنند ، جهانشاه پادشاه سیاه گوسفند آن با یکصد هزار سپاهی جهت سرکوبی خاندان بایندری بدان سمت حرکت کردند فرمانده سفید گوسفندان ( امیر حسین بایندری) مردی بود شجاع و خوش فکر وچون از ضعف های جهانشاه اطلاع داشت آنان را به دنبال خود به میان کوهای دیار بکر کشاند با قطع خطوط مواصلاتی باعث شکست جهانشاه گردید بطوری که آنان روی به هزیمت نهادند.
زوال دولت‌ها هریک دلایل بخصوصی داشتند از جمله به جهانشاه می توان این ایراد را گرفت که چرا او در سرزمین نا آشنا نیرو جمع کرد و بدتر از آن اینکه این سپاهیانرا در شمالی ترین قسمت دیار بکر در جایی که زمستان زودتر فرا می‌رسد بیهوده نگاه داشت و به عیش نوش مشغول شدند ، آنان چنان در عیش و شاد خواری مَشغول بودند که متوجه حرکت های سپاهیان حسن بیگ نشدند در چنین اوضاعی در یگ پگاه با حمله ناگهانی حسن بیگ از هم پاشیده و خود جهانشاه هم در حال فرار بدست اسکندر نامی کشته شد سر جهانشاه را به تبریز فرستاده آنگاه به نزد ابوسعید تیموری در خراسان فرستادند تا به تیموریان بفهمانند قدر سپید گوسفندان را جدی بگیرند این پیروزی بیش از بیش اعتبار آنان را بالا برد چراکه در همان روز جنگ در روز(۲۱ربیع الثانی سال ۸۷۲) هنوز ظهر نشده میرزا محمد پسر جهانشاه کشته وپسر دیگرش میرزا یوسف نابینا گردید بدینسان سلسله سیاه گوسفندان قره قویونلو از صفحه تاریخ محو شدند گرچه پسر دیگر جهانشاه بنام حسن علی پس از مرگ پدر به تبریز دست یافت ولی اوهم پس از یکسال مغلوب حسن بیگ گردید وکشته شد.
کاظم مزینانی تا جستاری دیگر بدرود
ماخذ
حبیب السیر ج۴صص۸۶،۸۷
روضة الصفا ج۶ص۲۶۱
اسناد ومکاتبات تاریخی ایران عبدالحسین نوایی ص۵۶۱تا۷۰
تاریخ سیاسی واجتماعی ایران طاهری ص ۱۵
#قره_قویونلو
@goshetarikh

Читать полностью…

گوشه هایی از تاریخ

شبی یک سرگذشت ؛ امشب
بمناسبت جشن سده .
مردآویج و جنبش استقلال طلبی در برابر اعراب ، یا قهرمان ملی .
مرداویج بن زیار بن وردان‌شاه گیلی موسس سلسله زیاری در سده چهارم هجری ، از اوائل زندگی مرداویج اطلاعات روشنی در دست نیست اودر فومن بدنیاامد.
تبار وی از سوی پدر به فرمانروایان قبل از اسلام گیلان و از جانب مادر به اسپهبدان رویان می‌رسد، گویا وردان‌جد مرداویج در میان گیل‌ها از قدرت بسیاری برخوردار بوده‌است ، انهاخودرا
همانند دیگر خاندان‌های ایرانی، تبار خود را به شاهنشاهان پیش از اسلام می‌رساندند مرداویج
پایه‌های حکومتی را پی نهاد که فرمان ‌روایانش میان سال‌های ۳۱۶ تا ۴۳۵ هجری بر بخش‌هایی از سرزمین‌های گرگان، قومس، طبرستان، دیلم، گیلان، قزوین، ری، اصفهان و خوزستان فرمان راندند، زیاریان به همراه دیگر شاخه‌های دیلمی در غرب و شرق ایران به یاری گروهی از سلسله‌های محلی کوچک و بزرگ ایرانی، حدود دو سده بر ایران فرمان‌روایی کردند ، دو سده‌ای که به سان پلی عصر چیره‌گی اعراب را به حکومت ترکان پیوند می‌داد، در تاریخ ایران جنبش‌های استقلال‌خواهی این حکومت‌های محلی ارزشی ویژه دارد. او که اهل جلگه گیلان بود عقاید شدیداً ضد اسلامی ابراز می‌کرد ، تا ریشه‌های عمیق خاندان خود در سنت ایرانی را نشان دهد.
مردآویج در پی گشودن اصفهان دستور داد، تاج و تخت زرین پادشاهی برای وی ساخته شود و خواستار شد که تاج پادشاهی وی همانندتاج خسروانوشیروان، شاهنشاه ایران ساسانی باشد.
مردآویج همچنین فرمان داد تا تختگاه تیسفون یا همان ساختمان معروف به طاق کسری برای برگزاری جشن پادشاهی وی به شکل نخست خود بازسازی شود ، کار دیگر مردآویج تلاش وی برای برپایی پرشکوه جشنهای ایرانی بود ، وی حدود یکقرن پس از سرکوبی جنبشهای ایرانیان نظیر جنبش سرخ جامگان و سپیدجامگان ، فرماندهی تیره‌های گیل و دیلم را بدست گرفت و با در هم شکستن قشون المقتدر، خلیفه عباسی، فرمانروایی دودمان ایرانی زیار را از طبرستان در شمال تا خوزستان در جنوب برپا ساخت ، پس از تصرف اصفهان که مصادف باچشن سده بود دستورداد در دوطرف زاینده رودکوهه های هیزم تهیه وبانمایش نفت اندازان ورامشگران وگستردن خوانهای غذا و پرتاب آتشی از چند فرسخی دیده میشد با این حال ناراضی بود دراعتقادبه برگذاری جشن های قبل ازاسلام وباشکوه اجراشدن تاانجاپیش رفت که وقتی درجایی کاستی دیده شدستور داد بر پشت ۳۰۰تن ازغلامان ترک زین ببندندو انرا درشهر بگردانند ، مسعودی انرا اینطور میگوید چون درهنگام خواب ترکان باسر وصدا مزاحمت ایجادکردن دستور دادکه آنان رازین بسته ودر طویله به اخور ببندند اوبشدت ازترکان آسیای میانه بدش میامد آنان را قابل اعتماد نمیدانست سرانجام ظلم وستم مردآویج برغلامان ترک و خشونت وی موجب شد که اطرافیانش در قتل او همداستان شوند،غلامان ترک به رهبری توزون ، بجکم و بغرا چندنفردیگر دست بکارشده درماه ربیع الثانی بسال ۳۲۳ هجری در حمام کاخ خود در حالی که خنجری ازچوب بجای سلاح واقعی گذاشته بودندبقتل میرسانند که البته بنظر (این جانب) این تروربااشاره القادربالله انجام شده چراکه بعدهاتوزون وبجکم دردربارخلفای عباسی به مقام بالائی رسیده بودنندوبدینگونه بودکه سری بااندیشه ناسیونالیستی ایرانی داشت بدست ترکان آسیای میانه وتوطعه خلیفه بغدادبزیرخاک رفت.
پیکراورا به شهرری برده ودرجاییکه امروزه بنام قلعه گبرمشهوراست دفن کردنند.*
کاظم مزینانی تامطلبی دیگربدرود *
ماخذ: *
تاریخ مسعودی *
تجارب الائمم..ابوعلی مسکویه *
تاریخ سلسله زیاری *
تاریخ رویان ومازندران *
روزگاران زرین کوب ص۴۳۱تا۴۳۳*
@goshetarikh

Читать полностью…
Subscribe to a channel