مکتبی که بشر را به نهفته ترین رازهای خلقت و ملکوتی ترین فضائل ومکارم اخلاقی آشنامی سازد و نهال عشق ومحبت را در قلوب دلدادگانش چنان بارور می سازد که به همگان عشق ورزند وسراسر عشق شوند. چشم(💎)سوم پیج اینستا گرام https://instagram.com/parvazrooh110
"مشاهده" برتر از محاضره و مکاشفه است.
غیر قابل قیاس است.
"محاضره"، حضور قلب است
در پیشگاه حق.
"مکاشفه"، حضور اوست
در وجود تو.
اما در "مشاهده" هیچ دوئیتی نیست.
دوگانگی محو شده است.
رفت و آمدی در کار نیست.
چه نه مشاهده کننده ای هست
و نه مشاهده شونده ای.
آنچه که هست یک کل کامل
غیر قابل توضیح است.
@haghightx
اقسام سکوت عارفانه:
اگر بخواهیم برای تجربه عرفانی خاموشی ضمیر به لحاظ عمق و شدت آن مراتب قائل شویم دو سطح از خاموشی ضمیر قابل تمیز است.
1⃣- سکوت در مقام فنا
نخست نوعی از خاموشی ضمیر که عارف در آن به خاموش بودن ضمیر آگاهی دارد و میداند که خاموش است بهعبارتدیگر در این حالت تنها غفلت از اشیاء و ماسوای عارف تحقق یافته است.
2⃣- سکوت در مقام فنا از فنا
در نوع دوم عارف از خاموش بودن خود هم آگاهی ندارد و درواقع به مقام خاموشی از خاموشی رسیده است که معادل است با فنای از فنا.
محو خودآگاهی و فقدان «من» را تنها در پرتو این باور است که میتوان تبیین کرد و در این مقام است که خداآگاهی تحقق مییابد به تعبیری هنگامی که قلب، خدا تعالی را در بر میگیرد چیزی دیگر در آن نمیگنجد گویی که حق آن را پر کرده است معنای آن این است که هنگامی که قلب در تجلی به حق مینگرد امکان ندارد که با وجود آن به غیر نظر کند.
صورت و معنی تو شوم چون رسی
بعد محو شود صورت من در لقا
(مولوی)
این فروپاشی نفس که در آثار عرفانی از آن به فنا از فنا و با تعابیری از قبیل محو یاد شده است، در سلوک عرفانی اهمیتی بنیادین دارد و بلکه از این فراتر به قول ابوسعید اساسا " طریقت همه محو کلی است؛ و با این تهی شدن ذهن از تصورات و تصاویر است که امکان دریافت حقایق فراهم میشود.
کتاب #رهروان_تنها صفحه ۷۵۷
@haghightx
سعی نکن همه چیز را توجیه کنی: دنیا اسرار آمیز است. آنچه ما می بینیم همه دنیا نیست. خیلی بیش از این ها وجود دارد. آن قدر زیاد که در واقع بی نهایت است. پس وقتی می کوشی تمامی آن را برای خودت توجیه کنی، فقط موفق می شوی دنیای مانوسی بسازی. اگر من و تو اینجا هستیم، در دنیایی که تو واقعی می نامی، برای این است که هر دو ما آن را می شناسیم. تو دنیای اقتدار را نمی شناسی و به همین دلیل هم نمی توانی از آن دنیای مانوسی بسازی.
📚کتاب سفر به دیگر سو
@haghightx
وقتی به کسی میگویی دلم برایت تنگ شده، در واقع تو دلت برای بخشی از وجود خودت تنگ شده.
آن شخص و ارتعاش وجودیاش،
بخشی از تو و ارتعاش وجودی خود توست.
هنگام ملاقاتش، تو با خودت در چهره ای دیگر ملاقات میکنی. یادت باشد همیشه آنچه را که میبینی (خوشایند یا ناخوشایند) برون فکنیِ بخشی از درون خودِ توست.
برای تو، این جهانِ توست که واقعیت دارد.
همچنانکه برای دیگری این جهان اوست که واقعیت دارد. و در عین حال، جهان واحد است.
تمام شگفتی جهان، به همین کثرت در وحدت است. تو به هر طرف که رو کنی، بخشی از درون خودت را می بینی، پس اگر ناخوشایند است، خودت را تغییر بده، نه آنچه را که میبینی.
👤 الهی قمشهای
@haghightx
بجای زیبا سخن گفتن؛
زیبا زندگی کن.
زیبایی یک عمل است،
به آن عمل کن.
از زندگیِ زیبا، و زیباییِ زندگی آگاه شو.
در این کیفیت است که خدا را زیبا خواهی یافت.
@haghightx
ببینید حرف زدن
چه چیز وحشتناکی است که
بزرگترین احترام به هر کس
این است که برایش
یک دقیقه سکوت کنند.
@haghightx
علم و عشق و نزاع بین آن دو :
_...عشق به عاشق میگوید: باید از همهچیز چشم بپوشی تا به وصال معشوق برسی، علم به عالِم میگوید چشمپوشی بدینصورت کار عاقل نیست.
_عشق به عاشق میگوید: عاشق نباید خود را ببیند، علم به عالم میگوید: پیروزی شخص با اتکاء به نفس است.
عشق به عاشق میگوید: عاشق را با مصلحت بینی چه کار؟
_ علم به عالم میگوید: تدبیر در سرنوشت مؤثر است.
_عشق به عاشق میگوید: در کیش جان فروشان فضل و شرف چه باشد؟ علم به عالم میگوید: فضل و شرف موجب رفعت مقام است.
_عشق به عاشق میگوید: افتادگی آموز اگر قابل فیضی، علم به عالم میگوید: کوچک شوی به مقام علم اهانت میشود.
_عشق به عاشق میگوید: ببر ز خلق و چون عنقا قیاس کار بگیر، علم به عالم میگوید: گوشهگیری علت روانی دارد.
_عشق به عاشق میگوید: هرکه زنده به عشق نباشد مرده است، علم به عالم میگوید: آنکه علم ندارد حیات ندارد.
_عشق به عاشق میگوید: از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر، علم به عالم میگوید: از علم بهتر چیزی نیست.
_علم به عالم میگوید: عالم از عذاب خدای متعال باید بترسد، عشق به عاشق میگوید: رحمت بر آن که عذاب شمارد عذاب دوست را
کتاب #رهروان_تنها صفحه ۹۵
@haghightx
احساسِ وجود
آیا احساسِ وجود , همان وجود است؟
بله. زیرا ما وجود را توسط احساساتمان درک و حس می کنیم. مثلا جهان را با حواسِ پنجگانه خویش درک می کنیم و سپس می گوییم وجود دارد ....
چیزی اگر احساس نشود, وجود ندارد. اکنون بیشمار وجود در اطراف ما هستند بدون آنکه آنها را احساس کنیم و لذا از نظر ما وجود ندارند.
چیزی که باور شود, حس میشود و لذا وجود پیدا می کند. هر وجودی در وجودی دیگر است. مثلا جهان وجود دارد زیرا در ذهنِ ما وجود دارد و ما نیز وجود داریم چرا که ما در ذهنِ جهان هستیم !
چیزی که باور شود , احساس میشود و تبدیل به واقعیت میشود و مشاهده آن واقعیت, باورِ ما را محکمتر می کند و این سبب واقعی تر شدنِ احساس می گردد و لذا این گردش , چنان وجودهای مستحکمی می سازند که در ابعاد دیگر بصورت ذرات و ماده احساس میشود.
جهان, در تاریخِ ماست و ما در تاریخِ جهان !
زیرا تاریخ همان ذهن است , زمان است , زندگیست , حیات است .... و ذهن نیز چیزی جز تاریخ نیست.
@haghightx
گاهی از خود بپرسید؛
که اگر خود را ملاقات میکردید،
آیا از خودتان خوشتان میآمد ؟!
صادقانه به این سوال جواب دهید،
و خواهید فهمید که نیاز به چه تغییراتی دارید.
#آنتونی_رابینز
@haghightx
بالاترین تعلیم در جهان سکوت است. چیزی بالاتر از این وجود ندارد. سکوت واقعیت نهایی است. همه چیز در این دنیا از طریق سکوت وجود دارد.
سکوت واقعی در واقع به معنای رفتن به اعماق درون خود به جایی است که در آن هیچ اتفاقی نمی افتد.
@haghightx
یک سالک،
با مراقبه ای مدام، جذب انرژی می کند،
و با سکوت همه جانبه آن را حفظ می نماید.
چه نیک می داند برای ورود به لایه های آگاهی برتر به آن نیازمند است.
برای همین است که؛
اهل قضاوت نیست،
اهل تضاد نیست.
او اهل "مشاهده" است.
@haghightx
وقتی از دیگران انتظار احترام و محبت داری، بدان که همه ی این ها را ابتدا بدهکار خودت هستی! کسی که خودش را دوست ندارد، محال است توسط دیگران دوست داشته شود.
اگر روزی در حالی که خودت را دوست داری، دنیا برایت خار فرستاد، خوشحال باش! چون این بدان معنی ست که به زودی سبدی پر از گل به تو هدیه خواهد کرد
#الیف_شافاک
@haghightx
از استادان بیاموز و همواره آنان را محترم بدار.
اما به یاد داشته باش که آخرالامر تو باید
فرد شوی، خودِ خودت باشی، نه کس دیگر.
وقتی تعالیم را خوب گرفتی و مشاهده را به نیکی آموختی، تمامی استادان پیشین را پشت سر بگذار.
از تقلیدشان به در آی.
مگذار هیچکدامشان جلوی چشمانت را بگیرند.
چه آنها خود حجاب می شوند و تو را از تعالی باز می دارند.
تو در موقفی باید به فرد بودن خودت سلام کنی و آن را به نیکی بپذیری.
تمام سلوک رسیدن به این تفرّد متعال است.
@haghightx
وقتی روح، تیره و ناسالم است،
جسم ارزشی ندارد.
ارزش جسم به صفای باطن است.
اگر کسی همه ی آداب سلوک را رعایت کند،
بی آنکه صدق باطن داشته باشد،
عمر بیهوده گذرانده است.
@haghightx
رودخانه، "رود" و "خانه" است !
رود نماد حرکت است و خانه نماد سکون !
و این ضدّین،
چه زیبا به وحدت رسیده اند،
و چه محسور کننده یکدیگر
را پذیرفته اند !
سالکان، اهلِ جاری شدن و گذرند.
رودخانه، استادشان است.
جاری شدن، جوهره ی حیات شان است،
و ثبوت شان در رفتن شان متجلّی است.
رودخانه استاد من است،
و به من می آموزد که در سکونی،
مراقبه گون، جاری باشم.
@haghightx
یاد بگیریم زندگی را فریاد نزنیم
زندگی را بشنویم ، بشناسیم
و زندگی را زندگی کنیم ...
زندگی موهبتی است الهی که هر روز
تکرار میشود بدون کهنه شدن ...
زندگی کلاس درسی است که هر روز
میاموزد که چگونه باید رفتار کرد
اگر توانستیم با مثلث ،
خالق و خود و مخلوقات ارتباط بگیریم
و آن را درست ترسیم نماییم
زندگی خود واقعی و زیبایش را نمایان خواهد کرد
زندگی را باید زندگی کرد
زندگیتون سرشار از عشق و آرامش
@haghightx
شاگردی به نزد استادی ذن رفت،
و به او گفت؛
استاد؛ مرا تعلیم ده تا آموخته های
شما را بیاموزم .
استاد گفت؛
تعلیم ام ، " نه آموختگی" است !
@haghightx
اهمیت و ضرورت عرفان :
در تصور اغلب افراد، معنی عمر دنیوی و فرصت محدودی که به آنان داده شده روشن نشده است و چنین میپندارند که انسان در اصل برای دنیا خلق شده است و حال دستوراتی هم نیز -به صورت کلی- به خاطر حضور در آخرت تحت عنوان دین، داده شده است؛
آنان میپندارند که چون مشکل دارند، نمیتوانند به عرفان و خدا بپردازند درصورتیکه حقیقت این است که چون به عرفان و خودشناسی نمیپردازند و از این وادی دورند، مشکل دارند.
عرفان را کسی میفهمد که با سکوت، خلوت و دنیای درون خود آشنایی داشته باشد، عرفان راهی است که انسان را به ورای دنیای فیزیکی و ظاهری و به ملکوت میبرد.
عرفان واقعی یعنی از خود رد شدن، از خود گذشتن و به خدا رسیدن. کسی که بتواند از تعلقاتش و خودش بگذرد میتواند به دیدار خداوند نائل شود. از مال خود، از فرزند خود؛ از همسر خود و از کلیه وابستگی های خود و نهایتاً از وجود نفسانی خود گذشتن کار یک عارف واقعی است.
من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود
وعده فردای زاهد را چرا باور کنم؟
(حافظ)
منبع: مقدمه کتاب #رهروان_تنها
@haghightx
برای آنکه جزییات تو را بشناسم تنها کاری که باید کنم اینست که خود را بشناسم.
کتاب گذر ساحران
@haghightx
به من کمک کن تا تو را
در معبد تمام فکرها و تمام فعالیتها ببینم.
وقتی تو را در درون یافتم،
در بیرون هم، در تمام افراد و تمام شرایط،
خواهم یافت.
پاراماهانسا یوگاناندا
@haghightx
زندگی شبیه به یک سلف سرویس است!
میگویند "امت فاکس" نویسنده و فیلسوف معاصر ایرلندی در اولین سفر خود به آمریکا برای صرف غذا به رستورانی رفت. او در گوشهای به انتظار پیشخدمت نشست، اما کسی به او توجه نمیکرد. از همه بدتر افرادی که بعد از او وارد شده بودند همگی مشغول خوردن بودند. پس از چند دقیقه با ناراحتی از مردی که بر سر میز مجاور نشسته بود پرسید: من ۲۰ دقیقه است که اینجا نشستهام، چرا پیشخدمت به من توجه نمیکند؟ درحالی که همه مشغول خوردن هستند و من درانتظار نشستهام؟ مرد پاسخ داد: اینجا "سلف سرویس"است؛ به انتهای رستوران بروید و هرچه میخواهید در سینی بگذارید، پول آن را بپردازید و غذایتان را میل کنید. "امت فاکس" بعدها دراین خصوص نوشت: "احساس حماقت میکردم؛ وقتی غذا را روی میز گذاشتم ناگهان به ذهنم رسید که زندگی هم در حکم سلف سرویس است. همه نوع رخداد، فرصت، موقعیت، شادی و غم در برابر ما قرار دارد. درحالی که اغلب ما بیحرکت روی صندلی خود چسبیدهایم و آنچنان محو این هستیم که دیگران در بشقاب خود چه دارند و دچار شگفتی شدهایم که او چرا سهم بیشتری دارد! ولی به ذهنمان نمیرسد از جای خود برخیزیم و ببینیم چه چیزهایی فراهم است و برداریم…
@haghightx
نشانه های عرفان صحیح :
اگر به سراغ عرفان میروید به خودتان نگاه کنید و هر روز خودتان را محکّ بزنید.
_ اگر آرامش شما بیشتر شده، درست قدم بر میدارید وگرنه بایستید و به عقب برگردید.
_اگر عبادت شما غنی تر شده راهتان درست است،
_اگر بیشتر توانائی خدمت به دیگران را پیدا کردهاید، تردید نکنید که راهتان صحیح است،
_ اگر مهر و محبت شما زیاد شده، واقعا عرفان را فهمیدهاید و در مسیر عرفان حرکت میکنید.
_ اگر از تنهایی لذت میبرید بدانید که در مسیر صحیح هستید،
-اگر ارتباطات و تعاملات شما با دیگران بهبود یافته و با هرکس میدانید، چگونه رفتار کنید طوری که بعد از هر ارتباط، دچار رنجش و احساسات منفی نمیشوید و ذهن و فکر شما مشغول نمیشود،
-اگر خوش رو و خوش اخلاق شدهاید و بیشتر به جای غم و اندوه، شاد و با نشاط هستید،
_اگر حس کردید که کمکم دارید نسبت به جهان و جهانیان و موضوعات پیرامون آنها فلسفه واحد و منسجمی پیدا میکنید، بدانید که دارید به خودشناسی و دیگر شناسی میرسید و در مسیر صحیح عرفان قرار دارید.
از مقدمه کتاب #رهروان_تنها
@haghightx
هر کسی چهار دشمن طبیعی دارد: ترس، وضوح ذهنی، قدرت و کهولت.
بر ترس، وضوح ذهنی و قدرت می توان غلبه کرد، ولی بر کهولت نمی توان پیروز شد. اثر آن می تواند به تاخیر افتد، اما هرگز نمی تواند مغلوب شود.
از کتاب "چرخ زمان"
نویسنده: کارلوس کاستاندا
@haghightx
مراتب مراقبه از دیدگاه دیگری:
اول: مراقبه فقهی
منظور از مراقبه فقهی، رعایت احکام شرعی و حلال و حرام و انجام آنچه در شرع وارد شده و دوری از آنچه در شرع از آن منع گردیده است.
مراقبت فقهی این است که واجب را انجام داده از حرام بپرهیزیم از مکروهات اجتناب کرده و به مستحبات اهتمام داشته باشیم، منبع و منشأ مراقبه فقهی رساله توضیح المسائل میباشد.
دوم: مراقبه اخلاقی
در مراقبه اخلاقی، دائم در حال مراقبه هستیم که غیبت نکنیم، دروغ نگوییم، زخم زبان نزنیم، آبروی دیگران را نریزیم. مراقبه اخلاقی با دور کردن رذایل و کسب فضائل صورت میگیرد، یعنی از انسان مطیع فقهی به انسان فاضل اخلاقی ارتقاء یابیم که درنتیجه آن، دلهایمان نورانیت یافته و عقلها شکوفا میشود. منبع و منشأ مراقبه اخلاقی کتب معتبر اخلاق از علمای اخلاق میباشد.
سوم: مراقبه عرفانی
در روایت داریم که: «قلب مومن عرش خدای رحمن است» و در روایت دیگری «قلب، حرم امن الهی است و در آن غیر خدا را راه ندهید» و این میسر نیست، مگر با مراقبه کامل نفس که رهرو در کل لحظات عمر جانب مراقبه را رها نکند.
پسازآن به جایی میرسیم که قلبمان از غیر خدا، جدا میشود و جز او را در دل راه نمیدهیم. در این جا قلب عرش الرحمن است؛ یعنی محل حاکمیت مطلقه حق و تنها خدا بر دل ما حکومت میکند و دل آیینه نمایش حاکمیت و مالکیت مطلقه حق میشود که این همان حرم حق است که حرامیان را به آن راه نیست. این یعنی اغیار را به دل راه ندادن و این نقش ریاضت، تزکیه و توجه به نفس است که ما را از مراقبتهای اولیه فقهی به مراقبتهای بالاتر یعنی اخلاقی پس از آن به عرفانی عبور و صعود میدهد.
کتاب #رهروان_تنها صفحه ۵۱۰
@haghightx
بزرگترین دشمن ما این حقیقت است که هرگز آنچه بر سرمان می آید را باور نمی کنیم.
سرانجام زمانی ما می فهمیم چه اتفاقی افتاده است که دیگر برای بازگشت خیلی دیر شده است.
همیشه ذهن ما اغفالمان می کند، چون ذهن اولین گیرنده پیام است، ولی به جای اینکه آن را باور کند و فورا واکنش نشان دهد، آن را به بازی می گیرد.
دون خوان
دومین حلقه قدرت
@haghightx
مراقبه و حضور قلب:
ما همواره درگیر بعد زمان هستیم -از گذشته تا آینده- و در این چرخه، ما همیشه لحظه حضور را از دست دادهایم. ما به آینده میرویم برای تصاحب، برای اطمینان پیدا کردن و مطئمن بودن از روزهای نیامده، روزهایی که در آینده هستند و همچنین ما پر از گرد و غبار گذشتهایم، رفتارها و اتفاقات گذشته را همواره با خود حمل میکنیم، در این توشه، رنجش، خشم و دیگر احساست غلیان میکنند و در اکثر طول روز ما را آزار میدهند و ما را از لحظه حضور دور میکنند.
گذشته و آینده به سادگی رابطه ما را با خداوند قطع میکند و حضور را از ما میگیرند. چراکه آینده تنها آشفتگی، ترس و اضطراب تولید میکند و گذشته نیز بار سنگینی را بر قلبمان مینهد که با آن تمام نور درون را تاریکی فرا میگیرد.
مراقبه، کلید حضور در لحظه حال است، لحظه حاضر و مراقبه سفری است از آنجا به اینجا، سفری از گذشته و آینده به اینجا و اکنون خدا اینجاست؛ خدا در اکنون است با مراقبه و شناخت خود، این بازگشت به خود آغاز میشود.
مرحوم علامه حسنزاده آملی در صد و ده اشاره مینویسد:
«اگر اهتمام داشته باشیم و حضور شبانهروزی خود را با مراقبتمان حفظ کنیم و وساوس خواطر را که بیخود در ما میدان میگیرد و ما را به خود مشغول میدارند را از خود دور کنیم، امیدی میرود که به چیزی دستپیدا کنیم.»۱
مرحوم علامه طباطبایی مینویسد:
«مراقبه یعنی توجه باطنی انسان به خدا و روی نگرداندن از آن در همه احوال. مراقبه این است که انسان در اوقات بیداری از اول صبح تا هنگام خواب از یاد خدا غافل نباشد و تمام گفتار و کردارش برای خداوند متعال و جلب رضای او باشد او را همه¬جا حاضر و بر کارهای خود ناظر بداند و خویشتن را در محضر او بیابد در روایت آمده است: «اعْبُد اللهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ کُنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ» خدا را آنگونه عبادت کن که گویی او را میبینی و اگر تو او را نمیبینی او تو را میبیند.
رهروان_تنها صفحه ۵۳۹
@haghightx
مبحث سکوت
سکوت عارفانه :
سکوت عرفانی، مهمترین رکن سیروسلوک است. خود خاموشی ضمیر یک تجربه عرفانی است که در آن امر واحد مشهود میگردد. چون شما در خاموشی ضمیر و سکوت باطنی هیچ مفهومی ندارید و این حالت، حالت شهود خداوند است؛ بنابراین تجربه سکوت ذهنی، اتفاق شگفتانگیزی است که همان تجربه شهود خداوند است، چون خداوند شبیه هیچ چیز نیست و اگر ففط توجه به عدم کنید یعنی به خدا اندیشیدهاید.
عرفا مضامین بلندی درباره سکوت ضمیر و به هیچ نیندیشیدن دارند. غایت سلوک عرفانی فنا است و فنا حالت شخصی است که ضمیر او خاموش شده است و در آن حالت هیچ چیز نمیفهمد، فنا اوج بودن است و ذهن در این حالت در اوج آگاهی است.
غایت عرفان، یکی شدن با هستی مطلق و درک حضور است؛ درک ماهیت فنا با فهم خاموشی ضمیر که خاموش کردن همه خواستهها و فراموش کردن تمام دانستهها هست ممکن میشود.
به دیگر سخن در حالت خاموشی ضمیر یا سکوت محض است که ذهن از کثرات که به صورت مفاهیم تصاویر و احساسات رخ مینماید تهی میشود و در موقعیت آگاهی مغز قرار میگیرد. این حالت همان ادراک وحدت و یگانگی هستی است که عارف آفاقی در آفاق آن را به شکل محسوس در مییابد و عارف انفسی در آیینه نفس خویش نظارهگر آن هست. ذهن در حالت خاموشی ضمیر پاک و صاف ساده و بینقش است از همین رو کمال تشبه را با موضوع شناسایی که اقلیم توحید و وحدت است دارد.
مایستر اکهارت فیلسوف آلمانی در این رابطه مینویسد:
«همه امور و صور آنها را که کسب کردهای فراموش کنی و هرچه بیشتر بتوانی از مخلوقات و صورت آنها رهایییابی به این امر نزدیکتر شده، آمادگی بیشتری برای دریافت آن پیدا کردهای اگر میتوانستی یک لحظه از همه این امور غافل شوی در آن صورت میتوانستی به غفلت و فراموشی بدن خویش برسی در این حالت دیگر نه حافظه کار میکند نه فاهمه نه حواس و نه سایر قوایی که مدیر بدنند. به این طریق انسان باید از حواسش بگریزد قوایش را به درون ببرد و در پی غفلت از همه اشیا باشد.
کتاب #رهروان_تنها ص ۷۵۵
@haghightx
"ارتباط"،
درک متقابل است.
وقتی تو از منظر او بتوانی ببینی،
و او از منظر تو،
بالاترین سطح ارتباط شکل گرفته است.
ارتباط،
امری یکطرفه نیست،
بده و بستان " انرژی" است،
رفت و آمد " آگاهی" است.
@haghightx
قهوه ات را بنوش
و سکوت را پیشه کن
و مردم را جدی نگیر
زندگی را سخت نگیر
و در احساسات خود زیاده روی نکن
و کسی را به زورِ خودت راضی نگه ندار.
محمود درویش
@haghightx