مکتبی که بشر را به نهفته ترین رازهای خلقت و ملکوتی ترین فضائل ومکارم اخلاقی آشنامی سازد و نهال عشق ومحبت را در قلوب دلدادگانش چنان بارور می سازد که به همگان عشق ورزند وسراسر عشق شوند. چشم(💎)سوم پیج اینستا گرام https://instagram.com/parvazrooh110
آرامش یک مقصد نیست، یک انتخابه
در دنیایی پر از صدا و آشوب
تنها کسی به آرامش میرسد که تصمیم میگیرد آن را درون خود بسازد.
نه در بیرون، نه در دیگران بلکه در درون خویش.
روزتون قشنگ
@haghightx
هیچ پناهی نیست جز ربّ
ساکن در قلب خودت.
و این تویی منهای هیچکس،
در گذر از صراط خویش.
@haghightx
مدت زمان سفر در سلوک
اشکال طریقت حل نشود به سؤال
نه نیز به درباختن حشمت و مال
تا جان نکنی خون نخوری پنجاه سال
از قال ترا ره ننمایند به حال
کسانی که وارد سیروسلوک میشوند، اولین پرسش آنان این است که ما تا چند سال دیگر به فلان حال یا قدرت روحی یا شهود و مکاشفه و یا مقصد میرسیم که در پاسخ گفته میشود که: صفا و پاکی جوهر نفس؛ تربیت دوران نوزادی، کودکی و نوجوانی؛ شرایط محیطی و خانوادگی، وراثت، سن، جنس، جامعه، میزان طلب، همت قوی و بلند،، تبحر استاد و غیره از عواملی است که در سرعت سیر رهرو تأثیر دارد.
این سفر با یقظه آغاز و حد یقف ندارد. از چهار سفر که ملاصدرا در اسفار گفته، سفر اول یعنی «سفر من الخلق الی الله» با پایان این سفر گفته میشود که سفر راهرو پایان یافته و به فنا رسیده، ولی این سیر کماکان تا بینهایت ادامه دارد. در مثل، آب هنگامی که بیابان، کویر جنکل، کوه و دشت را به شوق و عشق رسیدن به دریا، پشت سر گذاشت و به مقصد رسید، از دوری و فراق نجات یافته و به موطن اصلی خود رسیده و در وصال دریا محو و ناپیدا میشود ولی سیر دیگری در دریا و سپس با دریا در دریا دارد که انتهاناپذیر است.
عجله نکردن در سلوک، شرط مهم در رسیدن به حقایق معنوی و ملکوتی است. بزرگان ما سالیان زیادی در مسیر بودهاند و همه سختیها را با جان و دل خریدند و کام برنیاوردند
مرحوم علامه حسنزاده آملی دراین رابطه مینویسد:
«کسانی که دیرتر (حقایق توحیدی را) میگیرند پختهتر میشوند و بهتر و برتر میگیرند. برخی را میشناسیم زود راه برایش باز شده است ولکن اثر حرفهای او ساحلی است نه لُجّهای، اما برای جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی پس از بیست و دو سال راه باز شده است... بدان که نیل به درجات سامیه معارف و مقامات عالیه کشف و شهود برای صاحب عزم و همت و اهل صبر و استقامت است، نه برای کسی که به مناسبتی حالی موقت بدو روی میآورد و زود میگذرد.» ۱
و نیز در نکته 253 کتاب هزار و یک کلمه حضرت علامه حسنزاده آملی آمده است:
«اگر به راستی تشنه شدی آب برایت میفرستند، صابر باش که اگر دیر شود، مسلما دروغ نخواهد شد، مجرب است. علاوه کسانی که دیر میگیرند، بهتر و پختهتر میگیرند و وجه آن با تدبر معلوم میگردد.»
منبع : کتاب #رهروان_تنها
صفحه ۲۹۳
@haghightx
با عمل است که انسان می آموزد مثل یک جنگجو عمل کند، نه با حرف.
دون خوان
@haghightx
اگر همه جا تاریک بود
دوباره بنگر
شاید نور خودت باشی
@haghightx
درود بر همه همراهان کانال خودشناسی
از وقفه چند روزه در ارسال پیام به دلیل قطعی اینترنت عذرخواهی میکنیم.
امیدواریم که همه عزیزان در صحت و سلامتی باشند.
با امید و آرزوی صلح و آرامش برای همه انسانهای جهان
(تیم مدیریت کانال)
🤍💜🤍💜🤍💜🤍
نیایش
پروردگارا!
ای اندوخته تهی دستان،
ای فریادِ دادخواهان،
ای تمامتِ آرزومندان،
ای صبح دل انگیز شب ماندگان،
ای مُدامِ همیشه خواهان،
ای روزهایِ پس از بارانِ در کویر افتادگان
ای اجابت خانهٔ خواهشمندان،
ای ساحلِ امن کشتی شکستگان،
ای اوج آسمانیان،
ای غایتِ شب زنده داران،
ای دغدغهٔ دلتنگی های غروب باران،
ای آسمان، ای باران و ای جانِ جانان!
روز ما را از نورِ الهیت روشن و منور بگردان..
آمین
@haghightx
کسیکه از نفوذ کلام با خبر است به هنگام گفتگو بسیار دقت میکند.
انسان با کلامی که بر زبان میآورد پیوسته قوانینی برای خود وضع میکند.
مردی را میشناختم که یکریز میگفت:
من هیچگاه سروقت به اتوبوس نمیرسم. همین که میرسم اتوبوس هم میرود.
دختر او میگفت: من همیشه به اتوبوس میرسم. همین که برسم اتوبوس هم سرکله اش پیدا میشود.
این وضع سالها ادامه داشت.
هریک از آنها قانون خود را وضع کرده بود: یکی شکست و دیگری قانون موفقیت. این است قانون خرافات.
کلام و اعتقاد خودِ انسان است که در ذهن نیمه هشیار، امید و انتظار میآفریند و برایش شگون و خوش اقبالی میآورد
و یا وضعیت عالیای را به سوی خود جذب میکند
#فلورانس_اسکاول_شین
@haghightx
در هنگام معاشرت با اشخاص به انرژی درونی خود توجه کنید آیا انرژی شما بالا میرود یا برعکس...
این ارتباط خویش حقیقی شماست که گوید با چه کسانی معاشرت کنید یا از چه کسانی دور شوید.
@haghightx
گاهی هم تاریک میشه
تا خودت نور رو پیدا کنی ...
صبح بخیر
@haghightx
تفکر و مراقبه
عبور از ذهن:
در مبحث مربوط به مراقبه گفته شد که مراقبه بر سه درجه یا مرتبه میباشد. مرتبه اول مراقبه که همان نظارت مستمر و دائمی بر کردار، احوال و افکار و کلیه اعضاء و جوارح و کشیک نفس کشیدن است. مسلّم است که تفکر در این مرتبه بسیار کارساز و راهگشا است. رهرو باید نسبت به خود نظارت و مراقبت دقیق داشته باشد و بر روی آنچه از وی سر میزند تامل و تفکر داشته باشد و تشخیص دهد که کدام کارش جنبه نفسانی و باید ترک شود و کدام کارش عقلانی و باید استمرار پیدا کند.
در مرحله دوم مراقبه، رهرو در خلوت نسبت به آنچه در طول روز انجام داده به تفکر محاسبه و معاتبه و مشارطه میپردازد، بدیهی است همه موضوعات اخیرالذکر از طریق فکر و به بوسیله نیروی تفکر و تعقل انجام میشود.
اما مرتبه سوم مراقبه که در آن رهرو از دو مرتبه قبلی به نحو احسن عبور کرده و به نوعی از فکر عبور کرده است؛ و به یک حالت بیخویشی و بیذهنی رسیده است در این مرتبه آنچه رهرو را همراهی میکند مرکب خاموشی و سکوت است.
مولوی در این زمینه میگوید:
چون که من از اندیشهها بگذشتهام
فارغ از اندیشه پویان گشتهام
وظیفه رهرو و بهعبارتدیگر، خوراک معنوی رهرو در ابتدای سلوک تفکر است. یک رهرو حکم کارخانهای را دارد که مواد خام اولیه را وارد کارخانه ذهن میکند و با تجزیه و تحلیل آنها و مورد بررسی و ارزیابی قرار دادن آنها، در جان خود معرفت و حکمت تولید و استخراج میکند.
رهرو آنقدر باید در مسیر خودشناسی و دیگرشناسی و جهانشناسی گام بردارد و آنقدر نسبت به دنیای پیرامون خود و نفس خود شناخت پیدا کند تا برسد به درجه و مرتبهای که از ذهن و اندیشیدین بینیاز و وارد بیذهنی شود و حالتی از بیذهنی به وی دست دهد.
منبع: کتاب #رهروان_تنها صفحه ۵۹۰
@haghightx
دعا
خدایا مرا وسیله ای نیرومند برای بسط و توسعه صلح و آرامش قرار ده.
خدایا یاریم کن تا:
در دل های افراد ستمدیده ، عفو و بخشش.
در دل های آکنده از تردید، ایمان.
در دل های سرشار از ناامیدی، امید.
در دل های مملو از ظلمت، روشنایی.
در دل های سرشار از غم و اندوه، شادمانی.
بياورم
خدای من کمکم کن تا
همان گونه که به فکر تسلی غم و درد خود هستم، در راه تسکین اندوه دیگران بکوشم؛
به همان اندازه که در اندیشه تفهیم نقطه نظر هایم هستم، به فهمیدن سخنان دیگران توجه کنم.
چرا که آنچه در یافت می کنیم، ناشی از ایثار است؛
با عفو و بخشش مشمول عفو و بخشش می گردیم؛
با مرگ حیات نفسانی، در حیات ابدی متولد می شویم.
@haghightx
سلوک در متن زندگی :
زندگی روزمره و سلوک، هر دو از یک مقوله است و بین این دو مرز و جدایی نیست. به گمان بعضی، مهاجر الی الله بودن، یعنی خود را از امورات و کارهای روزانه فارغ کردن و بر سر سجاده نشستن و یا درخلوت و یا غاری رفتن و به عبادت خدا پرداختن.
اینان میپندارند که خدا فقط بر سر سجاده حضور دارد و بعد از بستن سجاده دیگر باید با خدا هم خداحافظی کرد و تا نوبت بعدی هر یک به کار خود بپردازد. این طرز فکر از آن جا ناشی میشود که رابطه اصولی و صعودی با زندگی و امورات روزمره زندگی برقرار نکردهاند.
اگر انسان رابطه صحیح، اصولی و رشددهنده با عالم برقرار کرد و در خط نوری و صعودی پروردگار افتاد، در هرلحظهای و در هرکاری که انجام میدهد و در هرآنچه که اتفاق میافتد، خودش کاملاً و به عینه و به شهود درک میکند که دارد رشد میکند و پردهای از پردههای نفس کنار زده میشود و یک قدم به خدا نزدیکتر میشود. این چنین کسی حتی در شدیدترین مصائب و سختیها و یا حتی مرگ عزیزی نیز به شهود و با چشم حقیقت بین، کاملاً حس میکند که دارد رشد میکند و اصلاح و تعالیش در آنچه اتفاق میافتد هست.
در همین امورات روزمره زندگی، نفس در هر دم، به شکلی و طریقی به ظهور میرسد و فرصت شناخت آن و سپس مبارزه و اصلاح آن فراهم میشود. آقایی که در بیرون از منزل در محل کار مشغول به کار میباشد، خانمی که در منزل سرگرم امور همسر و فرزند داری و کار منزل میباشد، دانشجویی که در دانشگاه به امر تحصیل اشتغال دارد، کشاورزی که در مزرعه مشغول امر کشاورزی است، کاسب و تاجری که در مغازه به امر دادوستد مشغول است؛ همه اینها بهترین فرصت و زمینه است برای تعامل و معاشرت و شناخت نفس و اصلاح و عبور از مرتبه نازله نفس و صعود به مرتبه عالیه آن.
استاد صمدی آملی در این رابطه میگوید:
«در همه¬جا راهِ رشد را گنجاندهاند. به عقل رسیدن خیلی مشکل است؛ اما نگویید که نمیتوانیم. در هر شغلی هستی باش اما عاقل باش. راهِ انسان شدن این نیست که ما حتما به حوزه و دانشگاه برویم و درس بخوانیم. منِ کمترین به شما میگویم که اگر فردی به حوزه هم بیاید به همین زودیها نمیتواند راهِ آدم شدن را پیدا کند. دلخوش نکنید. این فقط یک حجابی است برای ما که فکر میکنیم برای آدم شدن حتما باید به فلان مرکز رجوع کنیم. کل نظام عالَم محل آدم شدن توست. زمین کشاورزی محل آدم شدن کشاورز، حوزه علمیه محل آدم شدن طلبه، کارگاه مکانیکی محل آدم شدن مکانیک و باغ، محل آدم شدن باغبان است.
منبع: کتاب #رهروان_تنها صفحه 393
@haghightx
امن باشید و قابل اعتماد
که اگر روزی تمام جهان برای آدمی سیاه شد
و امیدی اگر نبود
تنها قسمتِ روشن جهانش شما باشید
و روزنه ی نور و امیدی شوید
در بی نهایت تاریکی ...!
#نرگس_صرافیان_طوفان
@haghightx
هر گاه به آفرینش چیزی مشغول باشی، طعم زندگی در زیر دندان توست و این به شور و هیجان و یکپارچگی تو بستگی دارد.
زندگی یک مشکل فلسفی نیست، زندگی یک راز است. آنگاه همه چیز می تواند دری به سوی ناشناخته ها باشد، حتی شستشوی کف زمین، که اگر آن را با ابتکار، عاشقانه و با تمامی وجود انجام دهی، چیزی از طعم زندگی را خواهی چشید.
👤 اشو
@haghightx
بر سرنوشت خود زاری کردن با اقتدار جور در نمی آید. رفتار یک جنگجو یعنی در عین حال کنترل خود و رها کردن کامل خود.
📒کتاب سفر به دیگر سو
@haghightx
رابطه عرفان با علم
تفاوت علم عرفان با خود عرفان:
نکتهای که باید به آن توجه داشته باشیم این است که علم عرفان با خود عرفان فرق میکند، در سایر علوم علمی که عالم به آن دست پیدا کرده است علم حصولی است ولی عرفانِ عارف شهودیست. عرفانی است که درنتیجه ریاضت، درنتیجه سیروسلوک و درنتیجه تقوا پس از سالیانی در دل و جانش به شهود نشسته است. امروزه کسانی به صرف دانستن یک سری اصطلاحات عرفانی فکر میکنند که عارف شدهاند و آنها را به خورد عوام میدهند.
در این خصوص در کتاب شاخصههای عرفان ناب شیعی آمده است:
«به کسی که علم و دریافتهایش فقط همین دریافتهای حسی و عقلی است و به لحاظ معرفتی با دیگران تفاوتی ندارد، عارف گفته نمیشود. همینطور در رفتار و سلوک و نیتها و درونش نیز باید چیز خاصی وجود داشته باشد که با او عارف بگوییم. این خود عرفان است و به شخصی که این خصوصیات را داشته باشد، عارف میگویند.»
دکتر فنایی اشکوری پس از جداییِ علم عرفان از خود عرفان، در خصوصیت اصلی عارف مینویسد:
علم عرفان خود عرفان نیست؛ یعنی ممکن است کسی عارف باشد ولی علم عرفان نداشته باشد، یعنی عارف واصل هم باشد، ولی اگر به او بگویید به ما درس عرفان بده، کتاب فصوص ابنعربی را درس بده، او میگوید: من بلد نیستم. اصلاً عربی بلد نیستم؛ چه رسد به ابنعربی. شرط عارف بودن این نیست.
کسی که کتابهای عرفانی را حفظ باشد و هزار بار هم درس گفته باشد، یا کسی که بتواند این کتابها را بنویسد، ولی از آن شهود بیبهره باشد، عارف نیست.
معرفتی که شخص را عارف میکند، معرفت شهودی و حضوری است. علومی که ما در کلاسها یاد میگیریم و در کتابها میخوانیم، حصولی و آموختنی است. خود عرفان به این شیوه آموختنی نیست؛ یعنی به این صورت نیست که کسی در مدرسهای درس بخواند و عارف بشود.
علم عرفان مثل فلسفه و هر علم دیگری از کتاب و معلم یاد گرفته میشود، اما معرفت شهودی، حاصل نوعی سلوک و رفتار است و تا زمانی که آن سلوک و رفتار و طهارت باطن نباشد، آن معرفت حاصل نمیشود.
اما علم عرفان ربطی به سلوک و رفتار ندارد و هر کسی میتواند آن را یاد بگیرد، حتی کسی که اعتقاد به عرفان ندارد، میتواند آن را بیاموزد. مستشرقان بسیاری وجود دارند که عرفان اسلامی با به خوبی یاد گرفتهاند، نوشتهاند، تفسیر کردهاند، ولی به آن اعتقادی ندارند.
بلکه عرفان همان طهارت دل است و دریافت یک معارف. یک غیر عارف نیز میتواند علم عرفان را یاد بگیرد، بحث کند و درس بگوید. اگر هزار سال نیز مشغول این درسها و بحثها باشد، این خود به تنهایی ذرهای نور باطنی برای انسان نمیآورد، مگر اینکه فرد در کنارش درپی کسب خود عرفان هم باشد.
کتاب #رهروان_تنها صفحه ۸۷
@haghightx
یک اهل معرفت می آموزد تا با تغییر جهت خویش و پذیرش جهت نیروهایی که در جهان او را محاصره کرده اند از این نیروها بهره برداری کند و این است ترفند او و تنها اوست که جهان را با حواس خود، با اراده ی خود و نیز با «دیدن» خود درک می کند.
«دون خوان ماتیوس»
@haghightx
آدمی محکوم است
به اینکه گریه کند ولی در گریه نماند،
بخندد ولی در خنده نماند ...
#نادر_ابراهیمی
@haghightx
اکثر رهبران کشورهای به ظاهر قدرتمند جهان، گرفتار درجه ای از جنون گشته اند،
و اگر مردمان فرهیخته، به انحاء مختلف آنها را کنترل نکنند، و مشاوران احمق را از دورشان نپراکنند، جهان شاهد جنگی به مراتب سخت تر و خانمان براندازتر از جنگ های جهانی پیشین خواهد بود.
جنگی همه گیر که تر و خشک در آن خواهند سوخت و سرمایه ها بر باد خواهند رفت و شهرها به چشم بر هم زدنی به زمین بایر و سوخته تبدیل خواهند شد.
دوره ی سخت و حساسی است و جهان روی بشکه ی باروت نشسته است.
هیچ کس نمی تواند پا پس بکشد و خود را بی تقصیر بداند زیرا جهان امروز محصول ذهنیت همه است.
اکثر همین پیشوایان بیمار را قاطبه ی مردمانشان انتخاب کرده اند و نتیجه ی دمکراسی مرز و بوم شان است.
پس همه مسئول اند.
موافق و مخالف ندارد.
اکنون زمان آن است که هر انسانی که حیات را می ستاید و اهل زندگیِ پاک و با نشاط است، تمام تلاش و همت اش را برای جلوگیری از هر جنگ خانمانسوز، در هر گوشه از جهان، بکار گیرد.
زمین، بستر زندگی است و نباید با ذهنیات مخرّب، آن را به شوره زاری خشکیده تبدیل نمود.
خداوند سبحان از همه ی بندگانش خواسته که آن را آباد کنند
"هُوَ اَنشَأکُم مِن الاَرضِ وَاستَعمَرَکُم فِیها"
( او شما را از زمین آفرید و خواست آبادش گردانید!).
بشر امروز اگر به این آیه ی روشن و صریح توجه نکند، بدون شک مرگ سیاهی را بر خود رقم زده است.
اگر مردمان جهان، اسیر هیچ توجیه و تلقینی نشوند و ذهنیت جنگ به خود نگیرند، از شیطان صفتان جنگ طلب هیچ کاری بر نخواهد آمد.
زیرا همواره این اراده ی جمعی است که پیروز می شود.
پس وجودتان را همواره پر از صلح و سلام کنید، و در هر فرصت به دعا از خدای سبحان، صلح و سلام طلب کنید.
که تمام عاقبت به خیری در همین صلح و سلام است.
@haghightx
دنياى درون و برون بازتاب يكديگرند. آنچه بر تو مىگذرد حاصل آن چیزیست که در تو میگذرد
#کارل_گوستاویونگ
@haghightx
مراقبه
تجربه سکوت :
سکوت، بزرگترین تجربه یگانه زندگی است. زندگی بسیار پرسروصداست. در بیرون سروصداست، در درون سروصداست و این سروصداها برای دیوانه کردن هر انسانی کافی است. آنها همه دنیا را به مرز جنون کشاندهاند.
وظیفه رهرو این است که سر و صدای درونش را خاموش کند. مهار شلوغی بیرون از توان ما خارج است و نیازی هم به این کار نیست؛ اما میتوانیم سروصدای درون را خاموش کنیم. آن دم که آشفتگی درون فروکش کند و سکوت حاکم شود، سروصدای بیرون دیگر مشکلی نخواهد آفرید.
هیچ تجربه دیگری نمیتوان یافت که تا این اندازه ارزشمند باشد، زیرا از پی این تجربه دیگر تجارب زندگی میآیند.
سکوت بنیان تمام دیگر تجارب دینی است. بدون سکوت هیچ حقیقت و آزادی و هیچ خدایی وجود نخواهد داشت. با سکوت ناگهان چیزهایی که قبلاً وجود نداشتند به وجود میآیند و چیزهایی که وجود داشتند دیگر وجود نخواهند داشت. نگاه تو عوض میشود. دورنمای تو تغییر مییابد. سکوت تو را به شناخت ناشناختنی میرساند سکوت تو را به کشف و مشاهده عالم درون میرساند.
مرحوم علامه حسن¬زاده آملی درباره سکوت و آثار آن میفرماید :
«سکوت خیلی مشکل است و خیلی ریاضت میخواهد و چقدر زحمت میخواهد و چقدر کشیک نفس کشیدن میخواهد تا سکوت اختیار شود و تا حرفها جمع و جور و غربال گردد تا آدم هرزه¬گو و هرزه¬خوار نباشد و روی حساب حرف بزند. سپس کمکم میبینید که قلمش سنگین میشود و عبارتهای او وزین میگردد؛ بنابراین آدم ساکت و آرام که حرف نمیزند، یک وقتی میبینید که به حرف درآمده هر جملهاش کتابی میشود و اگر دست به قلم شود و چیزی بنویسد باید نوابغ دهر جمع شوند تا آن را شرح کنند.»(1)
منبع: کتاب #رهروان_تنها صفحه ۵۴۰
@haghightx
در شرح برنامه ی سیر و سلوک :
در سفر الی الله رهرو مانند موج است که با مراقبه، ریاضت، تزکیه نفس از تعیّن موج بودن خود عبور میکنند و به دریای بیتعینی و بیوصفی که اصل خود است برمیگردد.
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش
شرح تمثیل دریا و موج دریا
از جمله تمثیلهای مشهور در این باب که شاید بتوان آن را یکی از تمثیلهای موفق در این زمینه دانست، تمثیل دریا و موج دریاست. عرفا برای تبیین نظریة وحدت شخصیه و روشنتر ساختن نوع ارتباط حق و خلق، از تمثیل دریا و امواج آن استفاده میکنند.
میان دریا و موج دریا چه نسبتی برقرار است؟ از یک سو موج قطعاً غیر از دریاست؛ زیرا میتوان دریای آرامی را تصور کرد که هیچ موجی ندارد ولی پس از مدتی موّاج شود. این موجهای پدید آمده، طبیعتاً غیر از دریا و آب آناند؛ زیرا زمانی دریا و آب آن بود ولی این امواج نبودند؛ و از سوی دیگر، موج چیزی بر دریا نیفزوده است و پس از آن که دریا موّاج شد، ما باز چیزی جز دریا و آب نخواهیم داشت و هرچه هست همان آب دریاست و میتوانیم بگوئیم موج آب متلاطم دریاست.
بنابراین از این منظر موجِ دریا عین دریا و آب دریاست و جز آن نیست؛ زیرا در همان حال که دریا موج برداشته، آب تمام متن آن را فرا گرفته است و موج هیچ بخشی از آن را تشکیل نمیدهد؛ اما با این حال کسی نمیتواند موج را انکار کند و آن را صرفاً امری وهمی و ذهنی انگارد.
سرّ چنین حالتی برای موج که هم در خارج واقعیت دارد و هم بخشی از دریا و متن آن را تشکیل نمیدهد، آن است که نوعی خاصِّ از «وجود» را داراست، گرچه خود وجودی مستقل و جدا ندارد، ولی موجود و متحقق در خارج است و هیچ و پوچ نیست.
عرفا میگویند نسبت حق و خلق نیز شبیه نسبت موج و دریاست؛ زیرا همة موجودات و تجلیات و تعینات، امواج دریای بیکران وجود حقتعالی هستند و حقیقت خلق همان حقیقت موجی است که نه در مرحلة مقام ذات حق، بلکه در مرحله ظهور و بروز ذات و با مقید شدن آن پدید میآید. این امواج خلایق، از جهتی غیر حقتعالی و از جهتی عین اویند و با آن که وجودی در کنار وجود حق نیستند، چون شأن حق و موج آن دریا هستند، متحققاند و به حیثیت تقییدیه شأنیه وجود خداوند موجودند.
منبع: کتاب #رهروان_تنها صفحه ۷۷۹
@haghightx
هر روز روزی خود را دارد،
انرژی ها و آگاهی های خاص خود را دارد.
آگاهی هایت را روزانه دریافت کن،
همچنانکه انرژی هایت را روزانه دریافت
می کنی.
@haghightx
دلیل اینکه مردم در رویا فاقد اراده هستند اینست که زندگیشان را درست مرور نکرده اند.
📒هنر رویا دیدن
@haghightx