i_d_network | Unsorted

Telegram-канал i_d_network - شبکه توسعه

52459

زیرنظر آقایان دکتر: علی سرزعیم (اقتصاددان)، مجتبی لشکربلوکی (استراتژیست)، امیر ناظمی(آینده پژوه) و محمد فاضلی (جامعه‌شناس) و محمدرضا اسلامی(استادپلی تکنیک کالیفرنیا) نام سابق: شبکه استراتژیست ادمین @Mm_135 http://t.me/itdmcbot?start=dr_lashkarbolouki

Subscribe to a channel

شبکه توسعه

🔲⭕️ علاوه بر لعن و نفرین اصحاب چای، کار دیگری هم بکنیم؟
محمد فاضلی

خبر رسمی بروز تخلفی در مقیاس میلیارد دلاری در تخصیص ارز به واردات چای، و فروش بخشی از ارز تخصیص‌یافته در بازار آزاد منتشر شده است. این گونه اخبار، دردآور و نشانه بیماری‌های مهلک در نظام حکمرانی هستند، اما این گونه دردها، می‌توانند فرصتی برای اصلاح هم بشوند. چند دقیقه وقت شما را می‌گیرم تا توضیح بدهم.

اندکی به تجربه تاریخی بشر برگردیم:
فرانسیس فوکویاما با شرح تاریخ اصلاحات اداری در بریتانیا و آمریکا، نشان می‌دهد که چند عامل در اصلاح نظام‌های حکمرانی مؤثر بوده‌اند:

یک. جنبش‌های اجتماعی مرکب از نخبگان اصلاح‌جویی که خود نفعی در نظام ناسالم اداری نداشته‌اند و مصرانه برای اصلاحات، ائتلاف ساخته و مطالبه‌گری کرده‌اند.

دو. طرح ایده‌های اصلاح‌جویانه مؤثر، ایده‌هایی که مسیرهای جایگزین برای ترتیبات نهادی و مناسبات ناسالم را پیشنهاد داده‌اند.

سه. کنش‌ها و اقدامات سیاسی گروه‌های مختلف از شهروندان تا نخبگانی که اقدامات ضروری برای اصلاحات مؤثر را صورت‌بندی و مُصرّانه مطالبه کرده‌اند.

چهار. سه عامل فوق را می‌توان با عامل «ایده و نظریه‌های رهبران» تکمیل کرد. آن دسته حاکمانی که توانایی و عزم جزم ایده‌پردازی و اقدام برای اصلاحات داشته باشند، تأثیر می‌گذارند. همان قدر که ایده‌های اصلاح‌جویانه نخبگان بیرون از حکومت اهمیت دارند، ایده‌های حاکمان هم مهم است.

اصلاحات نورث‌کوت-ترویلیان در بریتانیا، یا اصلاحات پی‌آمد شکل‌گیری و عملکرد کمیسیون خدمات کشوری تحت هدایت تئودور روزولت در آمریکا، به علاوه ایده‌های فردی مثل وودرو ویلسون در آمریکا، قبل و بعد از رئیس‌جمهور شدن، مصادیقی از عامل‌های سوم و چهارم هستند.

⭕️ تجویز راهبردی
خبرهای منتشرشده درباره تخصیص ارز به چای و تخلفات صورت‌گرفته در آن، می‌تواند یکی از فرصت‌ها برای صورت‌بندی ترکیبی از ایده، کنش، مطالبه و اصرار برای اصلاح است.

یک. باید خواسته‌ای محدود (روشن شدن مسیر سیاستی-بوروکراتیک منجر به بروز تخلف بزرگ) را در دستورکار قرار داد و بر محور آن از دستگاه‌های مسئول، مطالبه کرد.

دو. باید ائتلاف‌هایی از نخبگان در تخصص‌های مرتبط، فعالان اقتصادی، رسانه‌ها، تشکل‌های اقتصادی و اجتماعی، و گروه‌های جامعه مدنی، صرفاً و صرفاً بر محور مطالبه روشن شدن ابعاد همین یک مسأله، فعالیت کنند. جامعه مدنی را باید بر محور مطالبه همین یک مورد، مخاطب قرار داد.

سه. اصرار و مقاومت نامحدود بر محور همین خواسته محدود (نه خواسته‌های کلی و در نقش تیر هوایی) راهبرد کنش ائتلاف و جامعه مدنی برای اصلاح باشد. توسعه دادن خواسته‌ها، فقط سبب بی‌اثر شدن می‌شود.

چهار. کنشگران ائتلاف برای اصلاح به منظور از میان بردن زمینه‌های این گونه تخلفات، باید انواع راهکارهای حقوقی، کارزار (کمپین)، نامه‌نگاری، درخواست گزارش رسمی دولتی، کارزار رسانه‌ای و مطالبه مدنی برای روشن شدن ابعاد سیاسی، سیاستی و بوروکراتیک چنین تخلفاتی را دنبال کنند.

🔴 فواید این نوع مطالبه‌گری چیست؟
این شکل از مطالبه‌گری برای اصلاح حداقل دارای فواید زیر است:

◾️یک. خواسته‌ای است که نظام سیاسی با پیگیری و انتشار خبر آن، نشانه‌ای از تمایل به مقابله با تخلف نشان داده است. حداقل بخش‌ها یا افرادی در حاکمیت سیاسی، اراده‌ای برای بررسی مسأله داشته‌اند.

◾️دو. ده‌ها میلیون ایرانی با چنین مطالبه‌ای همدلی می‌کنند. هر گونه اصلاحات واقعی بر اثر پیگیری چنین مطالبه‌ای، سبب بهبودهای تدریجی در نظام حکمرانی و اثر مثبت بر زندگی ده‌ها میلیون انسان می‌شود. دنبال کردن این مسأله، مسیری برای ساختن ظرفیت اصلاح بر محور مسأله‌ای واقعی و به شدت مؤثر بر زندگی ده‌ها میلیون ایرانی است.

◾️سه. کسی قادر نیست چنین مطالبه‌ای را به تقاضایی سیاسی، جناحی، نفع شخصی، ضدارزش بودن یا مقابله با نظام سیاسی تعبیر کند، مگر آن‌که ذهن بیماری داشته باشد یا از پیگیری چنین مطالبه‌ای متضرر شود. ذینفعان در این تخلف، از پیگیری چنین مطالبه‌ای خشنود نمی‌شوند.

◾️چهار. چنین مطالبه‌ای، در نهایت مدنیت و دوری از خشونت است. مطالبه‌ای به غایت مسالمت‌آمیز که مطالبه ده‌ها میلیون انسان را به مدنی‌ترین شکل ممکن پیگیری می‌کند.

◾️پنج. به سرانجام رسیدن چنین مطالبه‌ای، الگویی برای تکرار مطالبات مدنی خشونت‌پرهیز برای اصلاحات مداوم منجر به اثر مثبت بر کیفیت زندگی میلیون‌ها ایرانی می‌شود و حاوی یادگیری اجتماعی عظیمی است.

در نهایت تقاضا می کنم علاوه بر لعن و نفرین #اصحاب_چای و خواندن اخبار و ابزار تأسف، شما نیز همراه شوید و راه‌های تحقق این مطالبه را هموار کنیم. اصرار و مقاومت نامحدود برای تحقق خواسته‌ای محدود.

شبکه توسعه
t.me/I_D_Network

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️آن مرد یک رسانه بود!
محمدرضا اسلامی؛ استاد دانشگاه پلی‌تکنیک کالیفرنیا

می‌توان نشست و ناامید بود. می توان به آسانی گفت «کار از کار گذشته و هیچ تلاشی فایده ندارد». می‌توان با این قبیل جملات خیال خود را راحت کرد. اما افرادی هم هستند که همت و وقت خود را مصروف تولید محتوی/آگاهی در جامعه می کنند و از پای نمی نشینند.
محمد فاضلی بعد از آنکه از دانشگاه بیرون آمد، از پا ننشست و وقت را مصروف تولید محتوی کرد، صد قسمت پادکست محصول آن تلاش است(اینجا). صد قسمت از پادکستهای دغدغه ایران منتشر شد. صد قسمت محتوا، گفتگو، صحبت و هم اندیشی پیرامون مطالب مختلف که ستون فقرات آنها یک چیز است: «دغدغه ایران».
در گروه همکاران سابق برج میلاد شاهد بودم که پادکستها یک به یک به اشتراک گذاشته می شد و برداشتم این بود که هنوز ضربان نبض جامعه (یا حداقل بخشی از جامعه اهل مطالعه) این است که «آگاهی» را «می نوشد» آگاهی را «نشر» می دهند. آگاهی را دست به دست به دیگران می رساند. در گروه تلگرامی دیگر اوضاع همین بود.

☑️⭕️تحلیل فرد به مثابه رسانه:
«فرد به مثابه رسانه» از مختصات ایران ما و امکان ویژه دنیای جدید ماست. بیایید کمی در این مورد تامل کنیم:

۱- یک اتفاقی در جامعه ایرانی در حال رخ دادن است که مشابه اش را نمی توان در آمریکا یا ژاپن مشاهده کرد: در ایران بر خلاف بسیاری کشورها، افرادی هستند که از خارج از جریان اصلی رسانه ای (Mainstream)‌ دارند با مردم حرف می زنند و دست کم بخشی از مردم حرف‌های آنها را دنبال می کنند. یعنی جامعه یک بخشی از جریان اندیشه ورزی را “جدی” گرفته.
دست کم تجربه شخصی من این است که در آمریکا چنین نیست. یعنی نسل جوان آمریکایی برایش افرادی مانند دکتر سروش یا دکتر رنانی یا دکتر غنی نژاد وجود خارجی ندارد. اگر مثلا فرید زکریایی هست به واسطه شبکه سی.ان.ان است و متقابلا چهره های فاکس نیوزی در سمت دیگر. یعنی افراد مرجع به واسطه رسانه های اصلی مرجع شناخته می شوند.
در شرق آسیا هم که این وضع بدتر است. در ژاپن یا چین اساسا جریانی از روشنفکری وجود ندارد که بخواهد گفتگوهای دامنه دار، پیوسته و جدی با مردمان (یا لااقل بخشی از مردم) وجود داشته باشد. به عبارت دیگر ما در ایران افرادی داریم که محتوا تولید می کنند، مرجعیت دارند اما در رسانه های رسمی نیستند و مردم آن ها را در پستوی انبوهی از پیام های رد و بدل شده در شبکه های اجتماعی می جویند و می یابند.

۲- نگاهی به گردش کمّی محتوا از «رسانه های تک نفره» در میان ایرانیان باعث امیدواری است. عملا کمّیت گردش یادداشتها نشان از جدی گرفته شدن محتوی توسط بخشی از جامعه است. مثلا مطلب جلاسان گردگو یا افسانه پیل و پراید در زمان نشر خود تقریبا در بسیاری کانالها و گروه‌ها بازنشر شد. اغراق نیست که گفته شود آن یادداشت ها میلیونها بار دیده شد.

۳- عدم وجود چنین چیزی در فضای رسانه و شبکه های اجتماعی آمریکا و ژاپن یک واقعیت است. یعنی عملا چهره هایی نظیر سریع القلم و ... خارج از رسانه های مسلط در حال گفتگو با مردم «نیستند». نمونه هایی نظیر دکتر رنانی، دکتر فاضلی و... که مستقل از رسانه های مسلط باشند وجود ندارند و عملا در آمریکا چهره هایی که با بدنه جامعه تکلم دارند «ذیل رسانه های بزرگ» تعریف شده اند.

۴- برای مثال مقایسه رضا امیرخانی در تهران با موراکامی در توکیو محل تامل است. رمانها و داستانهای موراکامی در ژاپن به شکل وسیع خوانده می شود. ولی موراکامی در هیچ حوزه دیگری غیر از رمان با مردم ارتباط ندارد. حال آنکه «خوانده شدن» و دیده شدن امیرخانی در نسل جوان ایرانی فراتر از "رمانِ صرف" است.

۵- به رغم اینکه گفته می شود ایرانیان اهل مطالعه نیستند ولی هم در ژاپن و هم در آمریکا بسیار به ندرت با دانشجویی مواجه شدم که علاقمند به «مطالعه جنبی» مباحث توسعه ای، اجتماعی، فرهنگی باشد. هیچ نشانی از این قبیل علاقمندیها در میان حدود دو هزار دانشجوی آمریکایی که تا کنون داشته ام ندیده ام، حال آنکه چهار ترم در دانشگاه علوم و تحقیقات تدریس کردم و شاهدم که بخش زیادی از دانشجویانم دایما محتوای مرتبط با توسعه ایران را در شبکه ها دنبال می کنند.

۶- یکی از دلایل این امر احتمالا ناشی از زوال جایگاه صداوسیما و چند دهه فقدان رسانه خصوصی و مرجعیت رسانه‌ای است. خصیصه و نشانی از تحول اجتماعی در جامعه‌ای که سخنگو پیدا کرده است.
«فرد به مثابه رسانه» امکان ویژه دنیای امروز است. به تعبیر دکتر صیدی، این رسانه جدید/مدرن «فقط» دو چیز نیاز دارد: یک موبایل و قدری دغدغه!

شبکه توسعه
https://t.me/I_D_Network

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️هشت سیاست که مانع رشد اقتصاد ایران شد
دکتر مسعود نیلی، اقتصاددان

رشد اقتصادی سالانه ایران از سال ۱۳۶۰ تا الان به طور متوسط حدود ۳٫۱٪ و تولید ناخالص سرانه حدود ۲٪ می‌شود. تورم مزمن بالا، بیکاری، فقر، توزیع نابرابر درآمد و مشکلات محیط زیستی در این کارنامه قرار گرفته‌اند. در واقع می‌توان گفت فارغ از نوسانات کوتاه‌مدت، عملکرد بلندمدت راضی‌کننده نیست. عملکرد بلندمدت را اصولاً سیاست‌های بلندمدت می‌سازند، نه منابع طبیعی یا شوک‌های مقطعی یا موضوعات دیگر. در اقتصاد ایران هم سیاست‌های بلندمدتی مقصر اصلی هستند که از هویت نظام حکمرانی نشأت می‌گیرند. این هشت سیاست عبارتند از:

◻️ اول: درگیری با تنش‌های خارجی است که طی دهه‌های گذشته تبدیل شده به جزء پایداری از زندگی اقتصادی و سیاسی ایرانیان.
◻️ دوم: کسری بودجه مزمن و پایدار دولت بوده که از دهه چهل برقرار بوده. این کسری بودجه هم با روش اشتباه پولی کردن کسری بودجه تأمین می‌شود.
◻️ سوم: تعیین دستوری نرخ بهره بانکی (معمولاً پایین‌تر از تورم) که از برداشت اشتباه سیاستگذاران از اقتصاد اسلامی تأثیر گرفته.
◻️ چهارم: نظام ارزی چند نرخی است. در واقع در ۴۵ سال اخیر، در ۳۵ سال نظام چندنرخی ارز برقرار بوده و اکثر سال‌های نظام تک‌نرخی هم صرفاً تحت تأثیر وفور ارز نفتی در دست دولت بوده است.
◻️ پنجم: قیمت‌گذاری دستوری دولت. در ایران اگر دولتی دست به قیمت‌گذاری قاطعانه نزند، بی‌عرضه تلقی می‌شود و این نگاه اشتباه وجود دارد که دولت برای مقابله با افزایش قیمت‌ها باید به مقابله با کسبه «متخلف» و قیمت‌ها بپردازد.
◻️ ششم: نظام تعرفه‌ای خاص اقتصاد ایران. در واقع واردات کالا به ایران با تعرفه‌های بالا و بسیار پیچیده همراه است. علاوه بر این، موانع غیرتعرفه‌ای هم زیاد است (مثل ممنوعیت کلی واردات لوازم خانگی).
◻️ هفتم: عرضه ارزان قیمت انرژی که جزو خاصیت حکمرانی اقتصادی ایران این بوده و هست.
◻️ هشتم: نظام بنگاه‌داری عظیم غیرخصوصی و غیررقابتی در ایران است. غیر از بخش خصوصی، انواع مالکیت‌های حاکمیتی، بخش عمومی، بخش نظامی و بخش دولتی وجود دارند.

چرا این سیاست ها با آنکه غلط هستند دوام می آورند؟
نشان پایدار و بلندمدت بودن این موارد این است که سیاست‌های اصلاحی گاه به گاه در این موارد نتوانسته آن‌ها را به کلی از اقتصاد ایران حذف کند. مثلاً اصلاحاتی مانند حذف موانع غیرتعرفه‌ای تجارت یا اصلاح قیمت حامل‌های انرژی مدنظر بوده، اما این اقدامات کوتاه‌مدت نتوانسته به موفقیت برسد. این موارد نشان‌دهنده ریشه داری این هشت سیاست و گره خوردن آن‌ها به ماهیت نظام حکمرانی کشور است.

سیاست‌های مخرب هشت‌گانه از چه طریقی به نظام حکمرانی ما راه پیدا کرد؟
ریشه برخی از این سیاست‌ها، به باورهای ایدئولوژیک ابتدای انقلاب برمی گردد. برای نمونه، فهم سیاستگذاران اولیه از شعار استقلال، تقابل با غرب بوده. این موضوع باعث شده دولت به نقش مسلط در روابط خارجه اقتصاد و «خودکفایی» به عنوان شعاری راهبردی تبدیل شود.
شعار عدالت هم تحت تأثیر یک برداشت خاص قرار داشته که از دهه چهل از مارکسیسم تأثیر پذیرفته؛ این نگاه عدالت را عرضه ارزان کالا و خدمات به مردم می‌داند. بنابراین در تعیین نقش دولت، حرف از تأمین کالای عمومی نبوده بلکه عملاً دولت ورود خود به تأمین کالاهای خصوصی (که از آن به عنوان «سفره مردم» یاد می‌شود») را مسلم می‌دانسته. این باور عملاً سازوکار بازار را ضد ارزش‌های انقلاب فرض می‌کرده. این وضعیت باعث شده دولت مالکیت واحدهای تولیدی را برعهده بگیرد و منابع طبیعی و مالی و انرژی را ارزان عرضه کند. [ریشه های دیگر هم وجود دارد]

☑️⭕️هشت سیاست غلط چگونه به هم پاس می دهند؟
[این هشت سیاست تبعات جدی دارند. به عنوان نمونه به هم افزایی سه سیاست اول می پردازیم] وقتی هم‌زمان تنش در روابط خارجی و کسری بودجه دولت وجود دارد و نظام بانکی هم به دلیل نرخ بهره دستوری دچار ناترازی است، عوامل دوم و سوم باعث رشد نقدینگی می‌شود و عامل اول منجر به افزایش هزینه مبادله با خارج و در نتیجه فشار به بازار ارز می‌شود. هم‌زمانی این‌ها با تحت فشار قرار گرفتن منابع ارزی کشور باعث می‌شود نقدینگی به سمت بازار ارز حرکت کند و باعث افزایش نرخ شود. چون سیاستگذار نمی‌خواهد به عامل تنش خارجی دست بزند، به تعیین نرخ‌های اداری متفاوت با نرخ بازار دست می‌زند و واردات انواع کالاها را به نرخ‌های متفاوت ارز گره می‌زند. در این زمان، استمرار کسری بودجه و تنش‌های خارجی باعث افزایش فاصله نرخ ارز بازار و نرخ اداری می‌شود و به انوع فساد دامن می‌زند.

ترکیب این هشت سیاست منجر به فساد ارزی، قاچاق کالا، تضعیف تجارت خارجی، بی عدالتی، بحران آب و برق و گاز و ... می شود.  (تلخیص و بازنویسی از سخنرانی دکتر نیلی). اقتصاد ایران گروگان این هشت سیاست است.

شبکه توسعه
@I_D_Network

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️ایران سرزمین پر خاطره، کم آرزو
مجتبی لشکربلوکی

قبل از اینکه به ایران بپردازم، بگذارید از عربستان مثال بزنم تا بتوانم منظورم را بهتر منتقل کنم. عربستان در سال های ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ (حدود هفت سال پیش) یک برنامه چشم اندازی بلندپروازانه ای را منتشر کرد با افق ۲۰۳۰ که حدودا هفت سال دیگر به پایان می رسد. این چشم انداز تصویر روشنی ارایه می کرد که عربستان در آینده چه خواهد شد. عربستان به سند چشم انداز خشک و خالی هم بسنده نکرد بلکه اولا هدف گذاری کمی انجام داد نه اینکه حرف های کلی و مبهم و چندپهلوی کیفی بزنند. دوم اینکه ۱۱ طرح ملی و حدود ۸۰ پروژه ملی را تعریف کرد. سوم اینکه فرایند تدوین آن به یک سو، تبلیغ جهانی کرد. به گونه ای که اکنون تمام رسانه ها و شرکت های بزرگ مشاوره دنیا  آن را ردگیری می کنند. این سند یک سایت اختصاصی هم دارد. این سند هیچگاه فراموش نشد. تعهدی در کل مدیران ارشد عربستان ایجاد کرد که دیگر نه می توانستند آن را کتمان کنند، نه فراموش و نه آنکه از آن سر باز بزنند ... حالا که چند سالی است از انتشار این سند گذشته بد نیست نگاه کنیم به برخی ادعاها که آیا عملی شده اند یا نه؟

عربستان متعهد شده که سهم زنان را در بازار کار از ۲۲ به ۳۰ درصد برساند. امروز که صحبت می کنیم عربستان نرسیده به ۲۰۳۰ نه تنها این هدف را محقق کرده بلکه از آن عبور کرده و بر قله ۳۴ درصدی ایستاده. یا عربستان هدف بسیار جسورانه ای را گذاشته و آن اینکه درآمد غیرنفتی اش شش برابر شود! امروز که در میانه این برنامه هستیم، درآمد غیرنفتی عربستان ۲.۵ برابر شده. نرخ بیکاری از ۱۱ درصد به ۸ رسیده و تنها یک درصد با هدف نهایی فاصله دارد. البته عربستان در همه اهداف موفق نبوده و ناکامی هم داشته. مساله چیز دیگری است. مساله این است که آیا در کشور تعهد جمعی نسبت به تصویر مشترک از آینده وجود دارد یا نه؟ تصویری که اگر رسیدیم همه با هم خوشحال شویم و اگر نرسیدیم همه با هم تلاش بیشتری کنیم. بن سلمان جمله جالبی دارد: ثروت حقیقی ما، آرزو و جاه طلبی مردمان ماست. حتی در یک کشور پادشاهی غیردموکرات اقتدارگرا نیز به این باور رسیده اند که آرزوی مشترک جمعی نقشی کلیدی دارد.


☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
اما ایران؛ ما کشوری هستیم پرخاطره و کم آرزو. وقتی به گذشته نگاه می کنیم در بخش بزرگی از تاریخ، عظمت و شکوه است و تمدن وفرهنگ. در حوزه کشورداری امپراطوری بوده ایم. در حوزه فرهنگ حافظ و مولانا و فردوسی داریم. در حوزه هنر فقط به عنوان نمونه معماری های ایرانی هنوز که هنوز است مسحورکننده است. در حوزه دین، تاریخ بلند یگانه پرستی ایرانیان غیرقابل انکار است. در حوزه فناوری ابداع اولین یخچال، آسیاب و سیستم تهویه هوا را به ایرانیان نسبت می دهند. در حوزه علم بوعلی سینا افتخار ماست. معمولا وقتی به گذشته نگاه می کنیم غرورآفرین است. تاریخ ما بلند است و سنگین و مثبت. اما اما اما کشور را نمی توان با خاطره ها و گذشته ها اداره کرد.

به تجربه دریافته ام فرآیند گفتگو برای دستیابی به تصویر مشترک از آینده از فرآورده (خود تصویر مشترک) مهم تر است.به قول آن شاعر: من و تو حق داریم که به اندازه ما هم شده با هم باشیم. گفتنی ها کم نیست.


بگذارید با یک مثال کمی این را روشن کنم. به طراحی ماشین نگاه کنید. شما وقتی پشت فرمان ماشین می‌نشینید، سه آیینه کوچک وجود دارد یکی سمت راننده، یک سمت شاگرد و دیگری در وسط که تصویر پشت سر شما را نشان می دهد و در عوض شما سه شیشه بزرگ در پیش رو و دو طرف خود دارید تصویر دو طرف (وضعیت موجود) و تصویر پیش رو (آینده) شما را نشان می دهد. حرفم این است نمی توان با نگاه کردن به گذشته به آینده رسید.

خب خواهید گفت وظیفه دولت است. من می گویم نه. وظیفه همه ماست. تصویرسازی از آینده قابل برون سپاری و دگرسپاری نیست. وظیفه همه ماست. تصویر از آینده از درون جامعه می جوشد. شکل می گیرد. در ذهن ها می نشیند و سپس روزی روزگاری پنجره فرصتی باز می شود تا این تصویر از آینده امکان بروز و ظهور پیدا کند. ما باید مشق شب خود را انجام دهیم. ما باید ذهن ها، قلب ها و تخیل مان را آماده و گرم نگاه داریم. باید با هم گفتگو کنیم. با بگوییم و بنویسیم که ما چه می خواهیم؟ چه سبک زندگی را دوست داریم. دولت مطلوب ما چگونه است؟

فکر می کنید که واضح است؟ به شما قول می دهم که نه! وقتی کمی از کلیات که پوزیسیون و اپوزیسیون و مذهبی و غیرمذهبی که در آن مشترکند گذر کنیم می فهمیم که نه فهم مشترکی داریم و نه تصویر مشترکی و در نتیجه نه عزم مشترکی. به عنوان نمونه نگاه کنید به این تمرین اولیه که سعی کردیم یک تصویر خام و اولیه از آینده ارایه کنیم. گفتگو باید کرد. مشق باید نوشت. خط باید زد و دوباره از نو نوشت و از نو گفتگو کرد.

شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️القای خاک بر سری ایران و ایرانی
علی سرزعیم، تحلیل گر اقتصادسیاسی

دکتر سریع القلم از شخصیت های برجسته، موثر و شناخته شده ای است که از ایشان متنهایی جذابی منتشر می شود: مثلا اخیر مطلبی با عنوان «۳۰ ویژگی که کشوری را به سمت کره جنوبی شدن می برد» منتشر شده و در آن آمده:
۱) ۹۰ درصد مردم آن راستگو باشند،
۲) ۹۰ درصد مردم آن، شفافیت فکری و رفتاری داشته باشند،
۳) ۹۰ درصد مردم در رانندگی، صفوف، نظافت شهر و ادارات رعایت یکدیگر را می کنند
و ...
به شخصه از صمیم قلب علاقه مند ایشان هستم اما این نباید مانع از آن شود که سنجش گرانه و موشکافانه به نوشته ایشان نگاه کنيم.
پیش فرض مهمی که در نوشته های ایشان وجود دارد نقش فرهنگ در توسعه است. در واقع ایشان وجود برخی عناصر فرهنگی در کشورهایی مثل کره جنوبی را عامل اصلی یا دستکم یکی از عوامل اصلی این کشور بر می شمرند. که معمولا در نهایت به شماتت، سرزنش و سرکوفت به ایرانیان منجر می شود که اگر وضع مالی و اقتصادی شما خوب نیست چون فرهنگ خوبی ندارید! لذا از دید من این قبیل نوشته ها نوعی القای «خاک بر سر بودن ایران و ایرانی» به مخاطبان ایرانی است.
اگرچه در میان متخصصان توسعه هستند کسانی که به این فرضیه قائلند اما اکثریت با کسانی است که تحولات فرهنگی را معلول توسعه می دانند تا عامل آن. یعنی وقتی درآمد سرانه بالا می رود و وضع مردم خوب می شود، اخلاقی رفتار کردن اولا راحت تر می شود و ثانیا نظام های اداری، اقتصادی، اجتماعی طوری توسعه می یابند که غیراخلاقی عمل کردن را تنبیه می کند.
به عنوان مثال زمانی معلم زبان ایتالیایی من در کشور ایتالیا به ما می گفت الان نگاه نکنید که در فروشگاه ها مردم چقدر مودب در صف می ایستند و جنس خود را خریداری می کنند. اگر بیست سال پیش می آمدید صف های طولانی و جنگ و دعوا در صفها را مشاهده می کردید!

وقتی بخش بزرگی از مردم در تامین حداقل معیشت خود ناتوان باشند به هر چیز از جمله دروغ، فساد، رشوه، دزدی و حتی قتل متوسل می شوند تا نیاز خود را تامین کنند و چون افراد زیادی چنین می کنند قبح اخلاقی این رفتارها می ریزد و فراگیر می شود. اینکه در سوئیس مردم چنین کاری نمی کنند به خاطر این نیست که مردم سوئیس ذاتا با فرهنگ ترند بلکه به این خاطر است که نسل فعلی از وقتی چشم باز کرده اکثر نیازهایش را برآورده شده دیده و دیگر انگیزه ای برای دروغ، فساد یا دزدی ندارد. نظام اقتصادی، اجتماعی و اداری سوئیس نیز با مجازات مالی و غیرمالی متخلفان، رغبتی برای کسی نمی گذارد که خلاف بکند.
شاهد آشکار این مسئله رفتار مهاجران ایرانی است: بیشتر آنها وقتی در ایران هستند مثل بقیه مردم قوانین را جدی نمی‌گیرند اما وقتی ساکن کشوری توسعه‌یافته می شوند فردی پای‌بند به قانون می‌شوند. شاهد دیگر وقتی است که نظم امور از هم می‌پاشد (مثل بروز کمبود کالا در زمان کرونا و یا قطعی برق طولانی در برخی شهرهای آمریکا) و آن وقت می‌توان دید که مردم همان کشورهای بافرهنگ چگونه دست به غارت می‌زنند و چگونه چنگ بر روی هم می‌کشند تا یک بسته ماکارونی از هم بقاپند!

به مثالی دیگر توجه کنید: ایشان گفته اند «صددرصد مردم برای اعتبار و منزلت جهانی کشورشان اهمیت ویژه ای قائل هستند». بیایید به این جمله دقیق شویم. همه مردم چه در کشورهای فقیر و چه در کشورهای غنی دوست دارند کشورشان در جهان سربلند باشند و از این جهت تفاوتی وجود ندارد. تفاوت وقتی ایجاد می شود که منفعت فردی با این خواست جمعی در تعارض قرار می‌گیرد. در یک کشور فقیر که تولیدکننده با اقسام محدودیتها روبروست وزن بیشتری به منفعت و سود شخصی خود می‌دهد و بسیار محتمل است که کالای بی‌کیفیت تولید کند. اما تولیدکنندگان در کشورهای توسعه‌یافته کالای باکیفیت تولید می‌کنند چون شرایط و زیرساخت ها فراهم است و برای چنین تولیدکننده‌ای، خیرجمعی با منفعت فردی همسوست.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:

۱) توصیه‌های اخلاقی اعم از اخلاق فردی، جمعی یا حرفه‌ای امری لازم است بشرط آنکه منجر به القای خاک بر سری ما نشود
۲) در درون هر فرهنگی هم عناصر مثبت وجود دارد هم منفی؛ بسته به شرایط یکی از این عناصر برجسته می شود و عناصر دیگر نادیده گرفته می‌شوند.
۳) اگرچه توصیه به اخلاق و خویشتن‌داری امر پسندیده‌ای است اما در تنظیم امور جمعی و اقتصادی باید نظامی درست کرد که در آن درستکاری به صرفه‌تر از خلاف‌کاری باشد.
۴) اگر صنف روحانیت از حاشیه‌ها دوری کند و به کار اصلی خود بپردازد آن وقت نیازی نیست تا دانشگاهیان و متخصصان علوم اجتماعی مسئولیت توصیه اخلاقی را بر عهده بگیرند و می توانند بر کار اصلی خود یعنی تحلیل (و نه توصیه اخلاقی) متمرکز شوند.

شبکه توسعه
@I_D_Network

Читать полностью…

شبکه توسعه

⭕️نامه را از زیر در بِنداز تو!
مجتبی لشکربلوکی

جوان بودم و در رشته مدیریت صنعتی درس می‌خواندم، اما به مباحث ملی و توسعه کشور علاقه‌مند بودم. پرس و جو کردم، گفتند استادی تازه از آمریکا آمده، جوان است و با سواد و حرف‌های نو دارد؛ برو پیش او. کلاسش را پیدا کردم، بعد از کلاس، پیش او رفتم. به او گفتم که من نیازمند راهنمایی هستم و به این موضوعات علاقه‌مند. به من گفت: «برای آنکه با تو ملاقات کنم برو برنامه‌‌ات برای ۲۵ سال آینده‌ خودت را بنویس و از زیر در نامه را بنداز داخل اتاق. من برنامه ۲۵ ساله‌ات را می‌خوانم و سپس وقت ملاقات می‌دهم.» برایم بسیار تکان‌دهنده بود! ۲۵ ساله آینده!؟ تا حالا اصلا به چنین چیزی فکر نکرده بودم، اما این شرط باعث شد که چنین کنم. نوشتم و زیر در انداختم. خواند و وقت ملاقات داد و راهنمایی‌ام کرد. مسیر تحصیلات من به گونه‌ای پیش رفت که در دوره دکتری، مدیریت توسعه خواندم.
آنچه خواندیم، خاطره‌ای بود از دکتر ابراهیم شیخ، که بعدها شد معاون شهردار تهران و اما آن استاد که بود؟ دکتر محمود سریع القلم.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
این نحوه کُنش دکتر سریع القلم سه درس و پیام برای همه ما دارد:

۱) کسانی که به فکر توسعه ایران هستند، اول باید خودشان توسعه‌ یافته باشند. به تعبیر خود او، برای توسعه ایران نیازمند یک مجموعه قابل‌قبول از الیت (elite: نخبگان فکری و ابزاری) هستیم. کسانی که قدرت محاسباتی و تعاملاتی بالایی دارند، می‌توانند تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری درست انجام دهند، به مناسبات جهانی مسلط هستند و در کل توانمندی‌های شخصی بالایی دارند. او یکی از دلایل توسعه‌نیافتگی ایران را عدم وجود الیت‌های متشکل، منسجم و موثر می‌داند.

۲) کسانی که به صورت بلندمدت به فکر ایران هستند، اول باید خودشان نگاه و افق بلندمدت داشته باشند. نمی‌شود برای ۱۰ تا ۳۰ سال آینده ایران سخن بگویی اما افق فکری خودت از یک هفته تجاوز نکند. او از دیرباز، «شخصیت ایرانی» را یکی از دلایل توسعه‌نیافتگی می‌داند. او در یکی از مقاله‌هایش نوشته است: «توسعه، انسان ویژه می‌خواهد. نمی‌توان هم توسعه را خواست و هم نامنظم بود. توسعه‌یافتگی؛ ذهن علمی، شخصیت کاری و انسان مسئولیت‌پذیر و قاعده‌مند می‌خواهد.»
ایشان نوشته‌ای دارد به نام سی ویژگی ایران مطلوب. او می‌نویسد: «انسان ایرانی مطلوب، کسی است که مسئولیت کوتاهی‌ها و اشتباهات خود را با صراحت می‌پذیرد، آنقدر قابل پیش‌بینی است که دیگران به او اعتماد می‌کنند، آنقدر نیاز‌های خود را معقول کرده‌ که از دروغ گفتن بی‌نیاز شده است، اگر در قراری یک دقیقه دیر کند از میزبان عذرخواهی می‌کند و محال است آشغالی به زمین بریزد یا به بیرون پرت کند.» در همین چند ویژگی تاکید بر نظم، مسئولیت‌پذیری، قاعده‌مندی و انتقادپذیری را می‌توانید ببیند.

۳) و آموزه سوم و البته مهم‌ترین آموزه: برای معلم بودن، نیازی نیست که شما کلاسِ درس داشته باشید. هر رفتار شما می‌تواند یک درس یا یک کلاسِ درس باشد. او با چنین رفتاری نشان داد که می‌توان و باید «معلم بی‌کلاس» بود. معلمی که برای تربیت روح و اندیشه و شخصیت، دیگر معطل کلاس و تدریس رسمی نیست.

من از معلمان بی کلاس بسیار آموخته ام:

از راننده ای که به من انصاف را آموخت. همکاری که به من یاد داد دقیق باشم. مدیری که باعث شد منظم شوم. پاکبانی که وجدان کاری را به من آموزاند. تعمیرکاری که صداقت را برایم برجسته کرد. سیاست‌مداری که معذرت خواهی کرد و مدرسی که به نادانی اش اعتراف می کرد و یاد گرفتم که اشکال ندارد ندانم و خطا کنم، اشکال اینجاست که به خطا و نادانی خود اعتراف نکنم. معلمان بی کلاس تسهیل گر و کنشگر توسعه اند.
شبکه
توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️ فاصله ما با جهان؛ مثال: فرودگاه امام و فرودگاههای منطقه
دکتر محمدرضا اسلامی
، مدرس دانشگاه پلی‌تکنیک کالیفرنیا

در دنیای مدرن، فرودگاهها دروازۀ شهرها و پیشخوان کشورها محسوب می شوند. اگر زمانی بود که دروازه قرآن محل ورود کاروانها از سمت اصفهان به شهر شیراز بود، اما امروز این فرودگاهها هستند که پیشانیِ تمدن یک منطقه محسوب می شوند. فرودگاههایی که «کیفیت و عملکرد» آنها بر اقتصاد مردم یک کشور تاثیر شگرفی داراست.
نگاهی مقایسه ای به وضعیت فرودگاههای منطقه، بیانگر یک هشدار جدی درباره جایگاه فرودگاه امام است. هشداری که هوش از سر می رباید:

◽️ فرودگاه دوبی
امارات متحده عربی با ۴۷ میلیون مسافر پرواز هوایی در سال ۲۰۱۰ رتبه نخست جذب مسافر را در حوزه خلیج فارس به خود اختصاص داد و رتبه دوازدهم دنیا را کسـب کرد.
این روند در امارات متحده عربی ادامه پیدا کرد، به نحوی که در سال ۲۰۱۸ جابجایی مسافر در فرودگاه دوبی به رقم شگفت انگیز ۸۹ میلیون و صدهزار مسافر رسید.

به رغم کرونا، فقط در سال ۲۰۲۱ درآمد (و آثار اقتصادی) فرودگاه دوبی نزدیک به ۲۷ میلیارد دلار بوده که از میزان درآمد حاصل از صادرات غیرنفتی ایران در همان سال بیشتر بوده است. (نمونه لینک گزارش فرودگاه)
در سال ۲۰۲۲ و مقارن با پایان مسائل کرونا، ۶۶ میلیون مسافر از این فرودگاه استفاده کردند. ترمینال شماره ۳ این فرودگاه (به لحاظ زیربنا)، دومین ساختمان بزرگ روی کره زمین محسوب می شود.

◽️ فرودگاه دوحه (حَمَد)
قطر دیگر کشور پیشرو در این حوزه بوده است؛ در رتبه بندی سالانه «موسسه تحقیقات هوایی اسکای تراکس» ۱۰ فرودگاه برتر جهان از نظر کیفیت و خدمات برای ســال ۲۰۲۲ رتبه بندی شدند که فرودگاه بین المللی حمَد قطر جایگاه بهترین فرودگاه جهان را کسب کرد. جالب اینجاست که رتبه ۲ متعلق است به فرودگاه هانِدا توکیو در ژاپن!
یعنی قطر توانسته در امر کیفیت، با کشوری که اساسا کیفی کار است (یعنی ژاپن) رقابت کند.

فرودگاه دوحه با اینکه به لحاظ "کیفیت" برتر از فرودگاه دوبی است ولی به لحاظ کمیت فاصله چشمگیری با دوبی دارد. در سال گذشته بیش از ۳۵ میلیون مسافر از این فرودگاه جابجا شدند.

◽️فرودگاه استانبول
ساخت فرودگاه بین المللی استانبول در ژوئن ۲۰۱۴ به عنوان بزرگترین فرودگاه جهان در دستور کار قرار گرفت. سـاخت این فرودگاه یکی از چشم اندازهای استراتژیک ترکیه برای سال ۲۰۲۳ بود که مرحله اول آن در اواخر اکتبر سال ۲۰۱۸ افتتاح شد.
فرودگاه جدید استانبول تا سال ۲۰۲۸ به بزرگترین فرودگاه جهان تبدیل خواهد شد.

سهم فرودگاه جدید استانبول از تولید ناخالص داخلی ترکیه تا سال ۲۰۲۵ به ۹.۴٪ می رسد که ۷۹ میلیارد دلار به تولید ناخالص داخلی ترکیه کمک کرده و بیش از ۲۲۵هزار شغل ایجاد خواهد کرد. این فرودگاه جدید، ترکیه را در مسیر تبدیل شدن به مهمترین مرکز حمل ونقل بین شمال، جنوب، شرق و غرب قرار خواهد داد.
گزارش های سالیانه این فرودگاه را در این لینک ببینید. (کیفیت تنظیمِ این گزارشها، گویای کیفیت ذهن مدیران است). در سال گذشته بیش از ۶۴ میلیون مسافر در این فرودگاه جابجا شده اند!

◾️نگاهی به توسعه فرودگاهی در سایر کشورها
◽️ فرودگاه ناریتا ژاپن
توکیو قلب اقتصاد ژاپن است و هزاران شرکت بین المللی در این شهر در حوزه فنآوری مشغول به کار هستند. ژاپن سرزمینی جزیره ای است و هیچ اتصال خاکی به کشورهای پیرامون ندارد. لذا نقش و اهمیت جایگاه ناریتا در اقتصاد ژاپن مشخص می شود. در سال گذشته این فرودگاه در جابجایی بیش از ۱۵ میلیون مسافر و ترانزیت ۲.۵ میلیون تن کالا نقش داشته است.

◽️فرودگاه آتلانتا آمریکا
نگاهی به آمار بین المللی «شلوغ ترین فرودگاههای دنیا» نشان می دهد که فرودگاه آتلانتا در آمریکا با رقم شگفت آور جابجایی بیش از ۹۰ میلیون مسافر در سال ۲۰۲۲ عملکرد مهمی در اقتصاد آمریکا داشته است. یعنی جمعیتی بیش از کل جمعیت کشور ایران از این نقطه آتلانتا تردد کرده اند. در این لینک+ ملاحظه می شود که از میان ده فرودگاه شلوغ دنیا در سال گذشته، پنج فرودگاه متعلق به ایالات متحده بوده است. (ارتباط تنگاتنگ اقتصاد و فرودگاه)

☑️⭕️سوال راهبردی: مقایسه ایران با دوبی، استانبول و قطر:
به رغم موقعیت جغرافیایی ایران در منطقه، در حال حاضر فرودگاه امام حتی در جابجایی ۱۰میلیون نفر هم نقش ندارد (آمارها ارقامی در حدود ۷ میلیون را بیان می کند). این یعنی کمتر از یک پنجم قطر، یک هشتم دوبی/استانبول و یک دهم آتلانتا. مقدار باری که از این فرودگاه ترانزیت می شود حتی به نیم میلیون تُن هم نمی رسد (آمارها رقمی در حدود ۱۶۰ هزارتن را بیان می کند). واقعیت‌گرایی و دوری از شعارزدگی یک ضرورت است. توسعه پایدار با این میزان غفلت از ترانزیت مسافر و کالا چگونه ممکن است؟

شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال شخصی محمدرضا اسلامی
@solseghalam

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️من اگر معلم انشا بودم ....
مجتبی لشکربلوکی

نمی دانم این روزها در مدارس ما وضعیت درس و امتحان انشا چگونه است؟ اما زمان ما که افتضاح بود. سال های سال انشا نوشتیم دریغ از اینکه بدانیم هدف چیست؟ دریغ از اینکه طریقه درست فکر کردن، نوشتن، بیان مساله، مقدمه چینی، نتیجه گیری را به ما بیاموزند. دریغ از یک بازخورد درست! دریغ از اینکه به صورت یک جدول بگویند که بر اساس این ده مولفه امتیاز تو چنین بوده است.
من اگر بخواهم سطح سواد واقعی یک نظام آموزشی را فقط و فقط بر اساس یک آزمون بسنجم بر اساس آزمون انشا می سنجم.
چرا؟
چون دقیقا در انشا است که می توان فهمید که آیا دانش آموزی که سال هاست به او فرمول های ریاضی خورانده ایم و چپانده ایم آیا سواد محاسباتی پیدا کرده و اهل حساب شده یا اینکه فقط فرمول و تابع حفظ کرده؟ آیا می تواند حساب و کتاب کند و گزینه ای را بر گزینه ای دیگر ترجیح بدهد؟ آیا در متن انشایش از تحلیل آماری، در نظر گرفتن احتمالات، تصاعد حسابی و هندسی و ارزش زمانی پول نشانه ای وجود دارد یا نه؟
از متن انشا می توان مطمئن شد که دانش آموز ما در اثر گذراندن دروس علوم (فیزیک و شیمی و زیست) توانسته نگاهی علمی- تجربی مبتنی بر واقعیت ها به جهان هستی داشته باشد یا نه؟ آیا آزمایش گری، ابطال پذیری و جستجوی حقیقت در متن او موج می زند یا اینکه مبتنی بر باورهای رایج، خرافات و اندیشه های آزمون نشده است؟
من از انشا می توانم بفهمم که آیا دانش آموز در ادبیات فقط دستور زبان یاد گرفته یا اینکه می تواند منظورش را به شیوایی بیان کند؟ آیا این همه شعر و غزل و دوبیتی که حفظ کرده، قدرت بیان و تبیین او را افزوده است؟
من از انشا می توانم بفهمم که .... دیگر ادامه نمی دهم فکر می کنم ایده اصلی پشت حرف من را گرفته اید. تمام دروس دیگر در انشا باید خودش را نشان دهد وگرنه اطلاعات و داده وارد مغزها کرده ایم اما دانش و فرهیختگی تحویل نگرفته ایم. به همین خاطر است که آزمون GRE که مبنای پذیرش دانشگاه های آمریکاست، یکی از مهم ترین بخش هایش نگارش تحلیلی است.
(یادآوری: ظاهرا انشا بدون همزه درست تر از انشاء است. البته هر دو مقبول است).


☑️⭕️تجویز راهبردی
اگر معلم انشا بودم:
1- بیش از آنکه روی محتوای اندیشه تمرکز کنم. روی بیان اندیشه (شیوه انتقال اندیشه، سازماندهی، مقدمه چینی، ساختار منطقی نوشتن) و مهم تر از آن روی تبیین اندیشه (یعنی  شیوه اندیشیدن، چگونگی استدلال آوری، کفایت شواهد و مدارک پشت هر ایده) تاکید می کردم.

2- بیست درصد از زنگ انشا را به تدریس تفکر انتقادی (موشکافانه Critical Thinking) و آموزش مغالطه ها تخصیص می دادم. دانش آموزی که مدام مطلب بنویسد اما نداند که چگونه باید موشکافانه به امور نگاه کند از کجا باید بهتر شود و ارتقا پیدا کند؟

3- دانش آموزان را تشویق می کردم که انشا (اندیشه) هم کلاسی هایشان را خوب گوش کنند و جلسه بعدی انشای او را نقد کنند. موضوع انشا جلسه بعدی: نقد انشا آرمین است! در یک گام بالاتر مسابقاتی مانند National Speech and Debate Tournament توی مدرسه هم راه می انداختم تا تیم‌ها له یا علیه یک ایده سخنرانی کنند.

4- دانش آموزان را تشویق می کردم که انشا دسته جمعی بنویسند و از آن به صورت جمعی دفاع کنند.

5- موضوعاتی را به عنوان موضوع انشا انتخاب می کردم که درد روزگار ماست:
مثلا:
◽️اگر یک استاندار فکر کند که همه شهروندان حرف و خواسته اشتباه دارند چه باید بکند؟ به عقیده خودش عمل کند و برای همه مردم تصمیم بگیرد یا اینکه به عقیده مردم احترام بگذارد؟
◽️چون همه دروغ می گویند، یا چون همه دزدی می کنند، پس من هم دروغ می گویم و می دزدم! این جمله را نقد کنید!
◽️شاعر گفته: «تو یکی نه ای هزاری تو چراغ خود برافروز» این جمله برای ایران امروز ما چه معنی ای دارد؟
◽️فکر می کنید چرا با داشتن رتبه اول مجموع ذخایر گاز و نفت در جهان، هنوز یک کشور پیشرفته نیستیم؟
◽️آیا فکر می کنید بدون این که جامعه عوض شود و ما همین مردم باشیم، می توان به یک کشور پیشرفته تبدیل شد؟
◽️فکر می کنید نسل ما چه اشتباهاتی کرده که نسل شما نباید انجام دهد؟
◽️نسل ما چه کارهایی نکرده است که نسل شما باید آن را انجام دهد؟
◽️فکر می کنید نسل ما چه خطایی کرد و کجا به خطا رفتیم که کار ما به این جا کشید؟
◽️فرض کنید تا صد سال دیگر، همین دولت با همین سطح از توانمندی باشد و کیفیت اداره کشور تغییر نکند، من و شما به عنوان شهروند چه می توانیم بکنیم که اوضاع بهتر شود؟
◽️با توجه به ظرفیت های کشور و تصویری که از آینده دارید باید در چه حوزه هایی، مهارت هایی، رشته هایی، صنایعی سرمایه گذاری کرد، چرا؟

انشا مهم ترین درس و مهم ترین زنگ است. انشا سرآغاز دوباره اندیشیدن است. زنگ انشا، زنگ توسعه است.

شبکه توسعه ایران
@I_D_Network
به نقل از کانال مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️عهدنامه‌ ترکمانچای یا جنگ ترکمانچای؟
دکتر امیر ناظمی (هیات علمی مرکز تحقیقات سیاست علمی)

هر شکستی پل پیروزی نیست؛ گاه می‌تواند پلی به سوی یک شکست بزرگتر شود. هنر تبدیل شکست به موفقیت از بازاندیشی و یادگیری از شکست‌ها آغاز می‌شود.

آیا اشتباه ما ایرانیان شیوه‌ی مذاکراتمان بود؟ یا اشتباه برآوردهای نادرستی بود که منجر شد به جنگی غیرضروری و نهایتا امضاء عهدنامه؟

همه‌ی مشکل تاریخ‌نخوانی ما از همین نقطه آغاز می‌شود؛ یعنی جایی که ما ننگین بودن را به یک عهدنامه نسبت می‌دهیم. اما واقعیت آن است که ما وارد یک بحران غیرضروری شدیم به نام جنگ دوم ایران و روسیه! جنگی نابرابر که متوقف کردنش جز از طریق یک عهدنامه امکان‌پذیر نبود! و شاید ترکمانچای کمترین هزینه‌ای بود که برای این منظور می‌شد پرداخت.

سال ۱۸۱۳ م. (۱۱۹۲ ه.خ.) معاهده‌ی گلستان میان ایران و روسیه منعقد شد. معاهده‌ای که به دلیل مشکلات روسیه در جنگ با فرانسوی‌ها، با کمترین میزان باج‌خواهی و با تمایل روس‌ها منعقد شد. اما زخم این معاهده بر تن ایرانیان باقی ماند. ۱۳ سال بعد از معاهده‌ی گلستان، ایرانیان خودخواسته وارد نبردی نابرابر شدند، که در عمل منجر به شکست سنگینی شد! تا شکست اول پلی باشد برای شکست دوم!

☑️⭕️تحلیل و ریشه یابی
اما چه شد که ما شکست دوم را خوردیم؟ و چرا بازخوانی آن برای ما ضروری است؟
ریشه‌های شروع جنگ برآوردهای اشتباه سیاستمداران ایرانی بود که در ادامه آمده است.

1️⃣برآورد اشتباه۱: ریشه‌های فرهنگ عزت
عباس میرزا در تمام ۱۳ سال بعد از گلستان، روحش آزرده از شکست بود. او همواره به دنبال جبران حیثیت و آبروی از دست رفته‌اش بود. «فرهنگ عزت (توضیحات بیشتر اینجا)» به عنوان یکی از بنیادهای فرهنگ ایرانی، توصیه‌اش مشخص است: برای اعاده حیثیت باید عهدنامه را نقض می‌کردیم! عباس میرزای زخم‌خورده وقتی دید نیکلای اول جانشین الکساندر در روسیه شده است، فکر کرد زمان خوبی است تا به جبران حیثیت اقدام کند.

2️⃣برآورد اشتباه۲: جنگ ضربه‌ای
عباس میرزا نمی‌خواست وارد یک جنگ تمام عیار شود. او می‌خواست با یک «ضربه ناگهانی» خود را در موقعیت بالاتری برای بازبینی «معاهده‌ی گلستان» قرار دهد. عباس میرزا به این ترتیب این نقشه را کشید تا وانمود کند که نیروهای مرزی سر خود وارد یک درگیری شده‌اند و بعد از آن‌که چند ولایت و قلعه را گرفتند، روس‌ها را وادار به مذاکره و تغییر مثبت در معاهده‌ی گلستان کند.

او می‌دانست که نتیجه‌ی یک جنگ تمام‌عیار شکست سنگین ایران است؛ اما برآورد اشتباه وی آن بود که روس‌ها برای چنین حمله‌ای بی‌صبرانه منتظر هستند! آن‌ها منتظر نقض معاهده از طرف ایران بودند. پس از این ضربه‌ی ناگهانی، روس‌ها با اطمینان خاطر پیش‌روی اولیه‌ی ایران را تحمل کردند تا بتوانند با ورود به یک جنگ تمام عیار به سمت مرزهای ایران حمله کنند و تا تبریز پیش بیایند.

3️⃣برآورد اشتباه۳: جنگی با اهداف داخلی
عباس‌میرزا اما در این جنگ اهداف داخلی جدی نیز داشت. او می‌خواست موقعیت خود را برای جانشینی فتحعلیشاه تحکیم کند. برای همین هم بود که در عهدنامه ترکمانچای تنها بند نامتعارفش تاکید بر حمایت روس‌ها از جانشینی عباس‌میرزا به عنوان شاه بعدی ایران است! گرچه فتحعلیشاه در دل راضی به این جنگ نبود؛ اما نتوانست مانع بروز جنگ نیز شود. جنگ‌هایی که با اهداف داخلی شروع شده‌اند اغلب در جهان به شکست‌های بزرگ برای ملت‌هایشان منجر شده است!

4️⃣برآورد اشتباه۴: غیرت به جای فناوری!
وضعیت دو ارتش ایران و روسیه از حیث فناوری نابرابر بود. عباس میرزا فکر می‌کرد با اتکاء صرف بر مقدسات مذهبی می‌تواند بر فناوری و ارتش آماده‌ی روس غلبه کند. به همین دلیل بود که به تحریک علما اقدام کرد. در این میان حمایت «سید مجاهد» به او کمک کرد. سید پس از صدور فتوای جهاد از کربلا به تهران آمد و سایر علماء را نیز همراه ساخت.

⭕️اشتباه در جنگ، نه عهدنامه
ترکمانچای حالا یک نمونه برای ناکارآمدی مذاکره شده است! اما واقعیت آن است که ترکمانچای نتیجه‌ی اشتباهاتی بوده که ما را به امضاء آن کشاند؛ نتیجه‌ی راه‌انداختن جرقه‌ی جنگی که قابل کنترل نبود!
در این عهدنامه، روسیه در قبال پول شهرهای تسخیر شده تبریز، ارومیه و ... را ترک کرد؛ اما بیش از هر چیز، تحقیری بود که مثل خوره روح ما را قرن‌ها خورد! ترکمانچای نتیجه‌ی اشتباه سیاستمدارانی بود که فکر می‌کردند می‌توانند با یک ضربه‌ی ناگهانی، دست بالاتر را در بازبینی و لغو برخی از بندهای معاهده‌ی گلستان بیابند. برآورد اشتباه آنان منجر به شروع یک جنگ خونین، تلفات بالا و نهایتا شکستی بزرگ شد.

برای خواندن تاریخ «نسخه فارسی عهدنامه ترکمانچای» لازم نیست؛ بلکه باید از اشتباهات سیاستمدارانی آغاز کنیم، که از یک شکست، شکستی بزرگتر ساختند!

شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از دکتر امیرناظمی
@ShareNovate

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️ آینده ایران و دومینوهای احتمالی
مجتبی لشکربلوکی

در سال۱۹۹۲ فقط ۲۷۷ هزار اجاق مایکروویو در چین فروخته شد. میانگین قیمت یک اجاق مایکروویو حدود ۳ هزار یوان بود که از توان مالی یک شهروند معمولی چینی بسیار فراتر بود. بیشتر چینی ها اجاق مایکروویو را کالایي لوکس می دیدند. تولیدکنندگان، چینی ها را غیرمشتریانی می دیدند که حتی به خریدن اجاق مایکروویو فکر هم نمی کنند. اما بنیانگذار گالانز چیز دیگری دید: او مردمی را می دید که در مجموعه آپارتمانهای کوچک بدون اجاق گاز یا با اجاق گازهای جاگیر و سنگین زندگی می کردند. بسیاری از آنها از اجاق رومیزی استفاده میکردند که بیشتر اوقات آپارتمانهای تنگ و کوچک آنها را حسابی گرم می کرد. شرکت گالانز تصمیم گرفت روی بازار چین متمرکز شود دقیقاً به همان دلایلی که بسیاری از برندها تصمیم گرفتند این بازار را نادیده بگیرند. او روی تولید اجاق ارزان قیمت کار کرد، به جای آنکه محصول بیافریند، بازار آفرینی کرد.
او بعدها توانست به درآمدی بالای ۴ میلیارد دلار در سال برسد. جزو ۵۰۰ شرکت برتر خصوصی چین شود. او در سال ۱۹۹۳ ، فقط ۲۰ کارمند داشت اما بعدها از مرز ۴۰ هزار کارمند هم گذشت. و سهم بازاری ۴۰ درصدی در بازار جهانی دارد و آنقدر رشد کرد که چندی پیش شرکت معروف ویرپول را نیز خرید.

آنچه خواندیم بخشی از کتاب پارادکس پیشرفت است نوشته استاد فقید و مشهور دانشگاه هاروارد کریستنسن (دانلود رایگان ترجمه کتاب). او معتقد است اگر می خواهیم جهان را تغییر دهیم و توسعه پیدا کنیم، باید برویم سراغ نوآوری بازارآفرین. بیشتر توضیح می دهم. اندیشه بنیادین او سه آموزه کلیدی دارد:
۱)  ما سه گونه نوآوری داریم: نوآوری تداوم بخش (بهبود محصولات و خدمات)، نوآوری کارایی بخش (بهبود فرآیندها) و نوآوری بازارآفرین (خلق بازار جدید از طریق تبدیل غیرمشتریان به مشتریان). توسعه در گرو نوآوری بازارآفرین است.

۲) نوآوری بازارآفرین، بازارهای جدید را می آفریند. اما نه هر بازار جدیدی، بلکه بازارهای جدید در خدمت آن مردمی که برای مصرف آنها هیچ محصولی وجود ندارد یا برایشان قابل خرید/استفاده نیست.

۳) نوآوری بازارآفرین اثرات دومینویی فوق العاده ای دارد. نه تنها برای شرکت ها ثروت آفرین است که برای کشورها توسعه آفرین است. بازارآفرینی هم برای مشتریان سودمند است (رفاه مصرفی)، هم برای کارمندان (شغل و استقلال مالی)، هم برای کارآفرینان و سرمایه گذاران (ثروت) و هم برای جامعه (اثرات دومینویی). شهروندان که استقلال اقتصادی کسب کنند، آزادیهای سیاسی و افزایش شعور اجتماعی هم به دنبال آن می آید.
این اثرات دومینویی را در مثال فورد ببینم: زمانی در آمریکا کمتر از ۱۷ هزار خودرو وجود داشت که همگی خودروهای سفارشی ساز بودند و نماد تشخص اجتماعی. نه راه آسفالت و نه جایگاه سوخت جدی. کسی هم پولش به خرید خودرو نمی رسيد. اما هنری فورد همه اینها را تغییر داد. او مدل تی را ارایه کرد مبتنی بر تولید انبوه و کارآمد. ده اثر دومینویی:
◽️صنایع گردشگری، هتلداری، غذای آماده، تعمیر خودرو، بیمه خودرو، جایگاه سوخت رونق گرفت
◽️ تقاضای محصولات صنایعی مانند فولاد، روغن، رنگ، شیشه و لاستیک افزایش پیدا کرد
◽️برنامه های جدید ساخت و تعمیر خودرو در مدارس فنی شروع شد
◽️قانون گذاری جدید انجام شد برای رانندگی و امینی
◽️اشتغال فراوان ایجاد شد و درآمد مالیاتی هنگفتی برای دولت
◽️خودروها روی تصمیماتی همچون اینکه امریکاییها کجا و چگونه زندگی، کار و تفریح کنند هم تأثیر گذاشت
◽️با هجوم مردم برای خرید خودرو، رقبای جدید هم آمدند که این صنعت را فعال تر کرد.
◽️ساختن جاده‌های بیشتر گردش مالی عظیمی ایجاد کرد
◽️ حومه‌های شهری بیشتر شد، مدارس و مناطق مسکونی شروع به توسعه یافتن به حومه شهرها کردند
◽️حتی پژوهشها نشان داد که جرم و جنایت نیز کمتر شد(رفرنس: معمای شکوفایی ترجمه خیرخواهان)
همه این اتفاقات دومینووار، تداوم نوآوری بود که فورد شروع کرد.اثر دومینویی یعنی دنباله‌ای از رخدادهای زنجيره ای که رخداد بعدی می تواند نیرومندتر از رخداد پیشین باشد

☑️⭕️تجویز راهبردی:
یکی از معدود منافذ باز برای توسعه پیش روی ایران، نیلوفران آبی دومینوساز است (نیلوفر آبی در کتاب استراتژی توسعه تشریح شده). نیلوفر آبی گلی است خود رو که در مرداب رشد می کند. سپس نه تنها خودش رشد می کند که زیست بومی که در آن هست را هم تمیز و دگرگون می کند. حتی اگر بمیرد دوباره بعد از مدت ها سربرمی آورد. نیلوفرآبی، دومینوی توسعه را استارت می زند. اثرات دومینویی نیلوفرآن آبی را دست کم نگیریم. دقت کنید که نمی گویم این تنها راه توسعه است و حتما هر نیلوفر آبی به نتیجه می رسد. حتی اگر از هر ۱۰۰۰ نیلوفرابی یکی به نتیجه برسد باز ارزشمند است.

شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️کودکان کنسروی و توسعه
دکتر محمدرضا اسلامی

ویدئویی در شبکه های اجتماعی دست به دست می شد که یک مدرسۀ ابتدایی ژاپنی را نشان می دهد که بچه ها خودشان مدرسه و کلاسِ درسشان را تمیز می کنند. همچنین نشان می دهد که کودکان مدرسه ابتدایی بعد از عبور از خیابان، بر می گردند و به سمت ماشینهایِ ایستاده در خیابان (با احترام) تعظیم می کنند. این ویدئو با «تحسین» مخاطبان مواجه شد.

به شخصه جزء کسانی بودم که از اوایل ورود به ژاپن، اینهمه نظم و سیستم را تحسین می کردم.
مطالب مختلفی هم در این خصوص نوشتم (مثلا این و این). حتی زمانی که در آزمایشگاه فولاد دانشگاه کوبه، روز آخر سال بچه های دانشجوی ارشد و کارشناسی، «خانه تکانی (اوسوجی)» می کردند، متنی نوشتم و این رفتارها را تحسین کردم.

گویا زمان لازم بود تا چند سال بگذرد و متوجه بشوم که چقدر این سیستم بیمار است و چقدر بهداشتِ روانی و روحی انسان را خراب می کند. آقای دکتر محمود گلزاری (به عنوان یک روانشناس مبرّز و با تجربه) معتقد است که مدارس اسلامی (مذهبی) بهداشت روحی کودک را خراب می کنند. این را کسی می گفت که خودش مذهبی و متدین است ولی دانشِ روانشناسی به او آموخته بود که عمدۀ آنچه در مدارس مذهبی ما (در تهران) رخ می دهد، در کوتاه مدت، ظاهرا عالی، ولی در بلندمدت، ویرانه است. همین ماجرا به شکل بدتر و گسترده تر در سیستم آموزشی ژاپن برقرار است.

🔹 آن بچۀ کلاس سوم ابتدایی که بعد از عبورِ از خیابان بر می گردد و «تعظیم» می کند (و رو به ماشینهای خیابان که قبل از خطِ عابر متوقف شده اند) احترام می گذارد، او «کودکی» (به آن مفهومی که دکتر محسن رنانی می گوید) ندارد، بلکه او را در اوج سنینِ پرطراوت کودکی، در چنان «قوطیِ کنسِرو» تنگ و صلبِ از بایدها و نبایدها کرده اند، که ثمره اش در بزرگسالی می شود انسانی پر وسواس، خجالتی، (بعضا) همراه با انواع تیک های عصبی، و مقداری از خمیر مایۀ خشم.
این مانند همان دختر نوجوانی است که در اوج سنین با طراوت کودکی و نوجوانی، او را در چادر مشکی قرار می دهیم و بعد افتخار می کنیم که ببین، چقدر تربیتِ نظام مند و ارزشمندی را انتخاب کرده ایم! امتداد و ادامۀ آن کودکی و آن نوجوانی را باید در سی و شش/هفت سالگی دید که ثمره اش چه می شود؟

🔹در دانشگاه کیوتو، به دفتر ریاست مرکز مطالعات زلزله دانشگاه رفته بودم. این مرکزی است که جزء برترین مراکز مطالعات زلزله در دنیا محسوب می شود و برترین اساتید دانشگاههای آمریکا، دورۀ فرصت مطالعاتی خود را به این مرکز می آیند. در دفتر ریاست مرکز جلسه ای بود. بعد از جلسه (وقتی که همه رفته بودند) رئیس مرکز زلزله پرسید: وضعیت پیشرفتِ پایان نامه ات چطور است؟ چه زمانی فارغ التحصیل می شوی؟ توضیحاتی دادم و همزمان گلایه کردم که استاد راهنمایم قدری بد اخلاق است و این بد اخلاقی هایش، گاه باعث کند شدنِ مسیر پایان نامه می شود. گفت بداخلاقی؟! دست بردار. بعد به گوشه اتاق اشاره کرد و گفت: اینجا را می بینی؟ من دانشجویان دکترایم را می آورم اینجا و چنان می بندمشان به رگبار سوال و فریاد و چنان تحت فشاری قرارشان می دهم که همین گوشه می ایستند و گریه می کنند (یعنی که برو آقا جان بداخلاقیِ استاد که چیزی نیست!)

این «امتدادِ» همان مسیر بیمار است که در بالا اشاره شد. اینکه تصوّر کنی در گوشۀ آن اتاق مجلل مرکز پژوهشی، دانشجویِ دکترا ایستاده و گریه می کند. مسلّم است که همان دانشجوی دکترا، وقتی که استاد شد، بلایی بر سر دانشجوی دکترایش می آورد، که آن بدبخت هم بایستد و گوشه ای گریه کند.

☑️⭕️سخن پایانی:
همین خطا ممکن است در مورد آمریکا نیز رخ دهد: الگوی آمریکایی که بیشتر بر خلاقیت، فردگرایی و انعطاف و آزادی تاکید دارد. نکته همین است که باید دید «امتدادِ» آن رفتارِ کودکی (مثل امتدادِ تعظیمِ به ماشین و چادر در ده سالگی) به کجاها می رسد؟ وگرنه «در لحظه دیدنِ» امور و تحسین کردن، که هُنری نیست.

درد از اینجا آغاز شد که ما همیشه در دیدنِ «اکستریم» ها (چه ژاپن باشد و چه آمریکا و چه هر کشور دیگری)، به وجد می آئیم. حکایتِ همان گزارشِ بازدید آقای حدادعادل از مدرسه ابتدایی ژاپنی (که در کتابهای دورۀ دبیرستانِ ما چاپ شده بود) و حکایت همان دو/سه مقاله خودم که در سالهای نخست تحصیلم در ژاپن، به «تحسین» از سیستم آموزشی نوشته بودم.

دقت کنیم که ما نیز اگر در جستجوی توسعه هستیم باید در مدارس خود سخت کوشی، انضباط، کار گروهی و خلاقیت، انتقادگری و انتقادپذیری... را پرورش دهیم و می دانیم که آن نظم ژاپنی (با معایبش) بهتر از بی سیستمی و بی نظمی و شلختگی است، اما خاطرمان باشد که وقتی به تحسین از یک «رفتار» یا یک «ساختار» می پردازیم، همۀ وجوه ماجرا را دیده باشیم و ببنیم «امتدادِ مسیر» قرار است به کجاها ختم شود؟ از ژاپن الهام بگیریم اما لزوما کپی-پیست (Copy-Paste) راه حل نیست.

شبکه توسعه
@I_D_Network

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️چیزی که هنوز ما در ایران باور نکرده ایم!
محمدرضا اسلامی؛ مدرس دانشگاه پلی‌تکنیک کالیفرنیا

چندی پیش بانک سلیکن ولی در کالیفرنیا اعلام ورشکستگی کرد. با وجود اینکه این یک بانک کوچک و غیرمشهور محسوب می شود ولی این موضوع در بازارهای مالی آمریکا تبعات بسیار جدی و حیرت آوری داشته است. بر اساس این مقاله واشنگتن پست (لینک) پس از این اتفاق، مردم آمریکا در طی در چند روز اخیر شروع به خارج کردن پس اندازهای خود از بانکها و موسسات مالی کرده اند. این امر باعث شده که مبلغی در حدود ۵۵۰ (پانصدوپنجاه) میلیارد دلار از بانکها خارج شود!
برای آنکه دیدی از ابعاد این واکنش مردم داشته باشیم، درآمد شرکت نفت آرامکو عربستان در سال مالی گذشته معادل ۱۶۱ میلیارد دلار بوده است. یعنی ظرف چند روز مردم آمریکا بیش از سه برابرِ درآمد شرکت آرامکو پول از بانکها خارج کرده اند!

ماجرای چند روز اخیر یکبار دیگر هشداری است به کسانی که قوانین اقتصاد را باور ندارند.
اینکه اقتصاد بخشنامه ای نیست؛ و رفتار اقتصادی مردمان «ابلاغیه ای» نیست. هرچقدر هم که دولتمردان شعار بدهند و بگویند آی ملت احوال و شرایط امن است و دولت از بانک حمایت می کند ولی مردم رفتار خودشان را دارند. در ظرف چند روز کوتاه (کمتر از دو هفته) ۵۵۰ میلیارد دلار از پولشان را از بانکها بیرون می کشند و یک موج به راه می افتد.
به بیان دیگر، سوال اینجاست که «چرا» با وجود سخنرانیهای جُو بایدن (مثلا این) و به رغم اعلام رسمیِ اینکه «من آنم که رستم بوَد قهرمان» ولی مردم به بانکها اعتماد نکردند؟ و چنین سرمایه عظیمی را خارج کردند؟

دلیلش این است که واکنش انسانها در بحث سرمایه، توام با حساسیت شدید و ‌‌سریع است.
جریان سرمایه، فراتر از سخنرانیها و سخنوَریها عمل می کند. سرمایه، قوانین خودش را دارد.
دولتها می توانند با تصمیمات صحیح در کنار جریان سرمایه «فضای مولد» را در کشور تقویت کنند ولی نمی توانند «هدایت کامل جریان سرمایه» را به دست بگیرند.
سرمایه، وحشی ترین و حساس ترین وجهِ زندگی بشر است.

🔲⭕️تحلیل مساله
گزاره جالبی در مقاله مذکور واشنگتن پست آمده است:
«آشفتگی» در بازارها همیشه باعث «حرکت پول» می شود!
“Turmoil in the markets always puts money in motion,”
بله! و ما چطور انتظار داریم در یک فضای اقتصادی توام با عدم ثبات دایم، اژدهای پول حرکت نکند؟ وقتی یک رویداد به ظاهر جزئی در اقتصاد عظیمی مانند اقتصاد آمریکا باعث می شود تا مردم ۵۵۰ میلیارد دلار را جابجا کنند، ما چگونه انتظار داریم که بازار محدود کشورمان با تصمیمات «ناگهانی» و «شتابزده» دچار شوکهای بزرگ نشود؟

این واکنش اخیر مردم در یک اقتصاد قوی (مثل‌ آمریکا) یک عبرت تمام عیار است برای کسانی است که با دل خرم پشت تریبون می‌نشینند و بدون تجربه گرداندن یک شرکت بیست نفره، درباره اقتصاد یک کشور «نظر» می‌دهند. میلیونها نفر معلم، کارگر و کارمند حقوق بگیر در آمریکا طی دو هفته گذشته نشسته اند و با خودشان حساب و کتاب کرده اند که آیا «پس انداز محدود من» امن است؟
آیا آن را از بانک بیرون بکشم؟ من چه کنم؟

اما آن معلم و کارگر برای یافتنِ پاسخ این سوال به «سخنرانی جو بایدن» کاری ندارد؛ آنها بازار را رصد می کنند و در «رفتارهای اقتصادی/مالی» بیشتر تابع رفیق و همسایه هستند تا رئیس دولت.

این چیزی است که هنوز ما در کشورمان باور نکرده ایم. ما گمان می کنیم که «آشفتگی بازار» باعث «حرکت پول» نمی‌شود. ما گمان می کنیم که قیمت ارز را می‌شود با ابلاغیه/بخشنامه کنترل کرد.
ما هنوز نفهمیده ایم که در کشوری با امنیتِ مالی در حد سوئیس یا ژاپن، یک «تنش کوچک» باعث سونامی در بازار سرمایه می‌شود ولی انتظار داریم که در کشور خودمان سفارت عربستان و انگلیس را فتح کنیم و اقتصاد «مولّد» تر بشود.

اصلا آیا کسی تا دو هفته پیش اسم «بانک سلیکن ولی» را شنیده بود؟ یک بانک کوچک و غیرمشهور ورشکست شد ولی در همین چند روز علاوه بر آن ۵۵۰ میلیارد دلاری که جابجا شد، قیمت بیت کوین (که مدتها در یک وضعیت ثابت قرار داشت) یکباره ۴۰ درصد رشد کرد. باورکردنی است؟ در همین چند روز طلا درصد قابل توجهی بالا رفت! بازار سرمایه تا همین حد حساس است.

ویروس کرونا از انسان به انسان منتقل می شود و ویروس ورشکستگی از بانک به بانک واگیردار است. جریان سرمایه در یک کشور تا این قدر به هم مرتبط است.
با اینکه ورشکسته شدن یک بانک اتفاق اقتصادی خوبی نیست ولی مانند تب که نشانه سالم کار نکردن سیستم بدن انسان است، این امر نیز علامتی از وجود مشکل در سیستم اقتصادی یک کشور است. اتفاق خوبی نیست ولی بهتر از این است که یکباره مریض متوجه شود که «سرطان» دارد.
اینها عبرتهای دنیای جدید انسان است که اگر «نخواهیم» همچنان نمی آموزیم.

شبکه توسعه ایران
@I_D_Network
به نقل از ارزیابی شتابزده - دکتر اسلامی
@solseghalam

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️بالاخره امیدوار باشیم یا نه؟ جواب: پارادکس استاک دیل
مجتبی لشکربلوکی

این روزها زیاد از هم می پرسیم که بالاخره اوضاع مملکت چه می شود؟ امیدوارم باشیم یا نه؟ حق می دهم که افراد این سوال را بپرسند، اما باید بگویم که این سوال احتمالا اشتباه است. چرا؟ توضیح می دهم.
تعریف امید چیست؟ امید یعنی حس انتظار مثبت (توقع) رخداد چیزی یا دستیابی به چیزی یا ممکن دانستن وقوع چیزی یا تحقق چیزی یا دستیابی به چیزی. دقت کردید؟ اصولا «امیدواریِ صرف» معنا ندارد. بلکه باید بگوییم که آنچه در مورد آن صحبت می کنیم چیست. امید به چه چیزی؟ بنابراین من هم امیدوارم و هم ناامید. بگذارید دو مثال بزنم: من به کارآفرینان وطن پرست این سرزمین امیدوارم. اما در عین حال به سیاست مداران سنتی امیدوار نیستم. این باعث شده است که کمتر حرص بخورم، و بدانم که نقطه تمرکزم را کجا بگذارم.
پس امیدواری تنها معنا ندارد بلکه امیدواری به الف و ناامیدی از ب معنادار است. اما حالا سوال پیش می آید که آیا برآیند این ناامیدی ها و امیدواری ها به امور مختلف، چه می شود؟ به آینده کلان ایران امیدوار بمانیم یا نه؟ 
برای پاسخ به این سوال از مفهوم پارادکس استاک دیل استفاده می کنم. این مفهوم را جیم کالینز، استاد برجسته دانشگاه استنفورد وارد ادبیات مدیریت کرد. استاک دیل، مدیر یک شرکت چند میلیارد دلاری نیست. بلکه استاک دیل نام بلندپایه ترین افسر نظامی است که در جنگ ویتنام اسیر شد. بیش از ۷ سال اسیر بود و در یکی از اردوگاه‌های زندانیان جنگی. شکنجه‌های وحشتناکی را در آن‌جا تجربه کرد. بدون حقوق انسانی، بدون تاریخ آزادی، بدون پشتیبانی. او نه تنها در آن شرایط دوام آورد که جان بسیاری را نجات داد. یک سیستم ارتباطی رمزی بین اسرا درست کرد. برای آنکه اعتراف اجباری نکند صورتش را با تیغ برید و اطلاعات را به صورت محرمانه برای کشورش ارسال می کرد و ... جیمز کالینز با او مصاحبه ای کرد و از او پرسید «چه کسانی در آن سختی‌ها دوام آوردند و چه کسانی دوام نیاوردند و نابود شدند؟»

پاسخ او تکان دهنده بود: خوش بین ها در هم شکستند! کسانی که منتظر بودند به زودی اتفاق مثبتی بیفتد و آن‌ها از این مهلکه رها شوند. خوش‌بین‌ها می‌گفتند: حتماً این کریسمس آزاد می‌شویم و به خانه بازمی‌گردیم. کریسمس می‌رسید و آن‌ها آزاد نمی‌شدند. بعد می‌گفتند دیگر حتماً تا عید پاک [چند ماه بعد] خلاص خواهیم شد.» عید پاک هم می‌رسید و اتفاقی نمی‌افتاد. تکرار این رویه باعث می‌شد که در هم بشکنند و به تدریج از درون فرو بریزند.
چرا پروفسور کالینز نام این پدیده را پارادکس گذاشته است چون می گوید که امیدواری مثبت باید کنار دیدن واقعیت های منفی باشد. از این جهت پاراداکس است که یک امر منفی (واقعیت های مهلک) کنار یک امر مثبت (امیدواری) قرار می گیرند و همزمان با هم پیش می روند. بدبینی و امیدواری.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
اگر بخواهم آنچه آموختم را فرموله کنم چنین می گویم:
۱)  امیدواری بدون زمان: مهم ترین آموزه ای که پارادکس استاک دیل برای من داشت این است که امیدواری بدون زمان داشته باشم. امیدواری بدون زمان یعنی انتظار برای بهبود در آینده ای که نمی دانم چه زمانی فرا می رسد. امیدواری (انتظار) بدون زمان به تنهایی و بدون دو آیتم بعدی بی معناست.

۲)  هم‌پذیری اکنون و آرمان: به همان اندازه که ندیدن واقعیت های تلخ، احمقانه و کشنده است، نداشتن امید و نااستواری نیز ابلهانه و کشنده است. با چشمی به شرایط اسفناک موجود نگاه می کنم و با چشمی دیگر به آینده مطلوب مستتر در وضعیت فعلی.

۳)  اقدام در دایره امکان: استاک دیل چه کرد؟ فقط امیدوار بود؟ نه! زبان رمزنگاری شده بین اسرا ایجاد کرد. به سایر اسرا آموزش داد که چگونه در مقابل شکنجه ها دوام بیاورند، زنده بمانند و اعتراف هم نکنند. اطلاعات محرمانه به کشور می فرستاد. روحیه می داد. او آنچه ممکن بود را انجام می داد.

پاراداکس استاک دیل نه تنها در مورد ایران که در مورد آینده جهان نیز الهام بخش است. پایان این جهان زیباست. می توان سه گانه معنوی «انتظار، نجات، موعود» را با امیدواری بدون زمان و اقدام در دایره امکان ترکیب کرد. حال ایران ما خوب نیست. جهان نیز از جنگ، تنش و ظلم و تجاوز رنج می‌برد (=واقعیت های تلخ) اما می توان امیدوارانه در دایره امکان آنچه می توانيم، انجام دهيم و سعی کنيم جهان را اندکی بهتر از آنچه تحویل گرفته ايم تحویل دهيم. هیچ کدام از کارهای ما گم نمی شوند. جهان بی حافظه نیست. هر کنشی که امروز انجام می دهم با زنجیره بی نهایتی از روابط علت معلولی به پایان جهان متصل است. می توان با همین خرده اقدامات و انتظار فعال در پایان زیبای جهان و آینده مطلوب ایران حضور داشت. می توان یک منجی کوچک بود. می توان جاودانه شد.

شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️ایران مطلوب من این شکلی است! ایران شما چه شکلی است؟ قسمت دوم

۱۱. در ايران مطلوب من سرمایه گذاران، کارخانه داران، کارآفرینان نه زالو هستند و نه زالو صفت . سوخت موتور رشدند و هر چه سود کسب کنند در چارچوب اخلاق و قانون، نوش جانشان. کارآفرین و سرمایه گذار حرمت دارد و سرمایه امنیت.

۱۲. در ايران مطلوب من تمام پرداخت های ما به دولت (مالیات و عوارض) مبتنی بر اطلاعات و  شرایط ما منصفانه است و تمام دریافتی های ما از دولت (یارانه و کمک) بر اساس اطلاعات و شرایط اختصاصی. دولت با چشمان کور نه یارانه می دهد و نه مالیات می ستاند. کشورداری مبتنی بر داده!

۱۳. در ایران مطلوب من تامین آموزش و بهداشت به عهده دولت است اما تولید آن نه. دولت سازوکارهای تولید خدمات آموزشی و بهداشتی را تضمین می کند ولی تولید آن بر عهده دولت نیست. دولتی که خودش بهداشت و آموزش ارایه کند هیچ گاه داور و ناظر بی طرفی نیست. چون اگر نقصی باشد خودش مقصر است آنگاه به چه کسی باید شکایت برد؟
۱۴. در ایران مطلوب من قیمت گذاری دولتی نه یکباره که به صورت تدریجی رو به کاهش است. قیمت همه چیز واقعی خواهد شد به ویژه برق، گاز، آب، نفت، بنزین و نان و دارو و ارز و کار. برای همه این ها، بازارهای متشکل، منصفانه، شفاف و رقابتی شکل خواهد گرفت. این باعث می شود اولا: همه به اندازه و درست مصرف کنیم. ثانیاً: اینگونه نباشد که برق ارزان را یک نفر بیست برابر من مصرف کند. سهم او از یارانه مفت و مجانی دولت بیست برابر من باشد. ثالثاً: دولت بتواند به همه یارانه نقدی مستقیم بر اساس اعضای خانوار بدهد و نه یارانه نقدی غیرمستقیم که پولداران به مراتب بیش از فقرا سهم ببرند.

۱۵. در ايران مطلوب من نه عمامه پرانی داریم و نه بریدن کراوات! تنوع پوشش با رعایت عرف و اخلاق، آزاد و محترم است. چه زیباست اگر استاد کرد/بلوچ ما با لباس زیبای کردی یا بلوچی یا ... تدریس کند و وزیرر سیستانی ما با لباس محلی در هیات دولت حضور یابد.

۱۶. در ایران مطلوب من آموزش و پرورش «دیپلمه تست زن» و دانشگاه «مدرک دار مدعی» تولید نمی کند بلکه  شهروند باشعور منتقد قاعده پذیرِ تیزبینِ مشارکت‌ورزِ توسعه‌آفرین پرورش می‌دهد.

۱۷. در ایران مطلوب من در مهم‌ترین صندوق‌های بیمه تامین اجتماعی و بازنشستگی، تصمیم گیران اصلی مستمری بگیران و بیمه پردازان هستند و نه دولت! صندوق های متعدد وجود دارد و مردم آزادند که به هر کدام بپیوندند.

۱۸. در ایران مطلوب من، حق مالکیت کاملا رعایت می شود و همین باعث می شود که انگیزه ها فوران کند: ایده، کسب وکار، زمین، سهم در یک استارت آپ، کدی که نوشته می شود، آهنگی که خوانده می شود، فرمولی که کشف می شود، همه و همه محترم و مطمئن هستند و باعث می شود که من براحتی سرمایه گذاری کنم و نگران ایده خواری، زمین خواری، شرکت خواری و سودخواری نباشم. نگران تصاحب و تعرض نباشم و اگر هم تصاحب و تعرضی چه از سوی حکومت و چه از سوی مردم رخ داد، می توانم با خیال راحت و سهولت اعاده مالکیت کنم.

۱۹. سیاست‌های یک‌شبه نداریم. آنقدر یک‌شبه که حتی رئیس جمهورش هم جمعه متوجه شود!

۲۰. تنها چیزی که آزادی را محدود می کند قانون است و قانون، به صورت جمعی، عقلایی و آزادانه نوشته می شود و تغییر می کند. قانون هم آزادی بخش است و هم محدودکننده آزادی. در عوض آنچه به قانون مشروعیت می بخشد همین آزادی است؛ قانونی که در فضای آزاد و مشارکتی تدوین و تصویب می شود. قانون آزادی را حراست می کند و آزادی به قانون مشروعیت می بخشد.


هر چه فکر می کنم در می یابم که ایران مطلوب من گام به گام بدست می آید و هیچ میانبری برای تحقق یکباره آن نیست.

می دانم با برخی از جملات من مخالفی، براحتی مخالفت خود را در این صفحه ابراز کن. رویای مشترک با «گفتگوی انتقادی محترمانه» شکل خواهد گرفت. در ضمن در انتهای پرسشنامه بنویس ايران مطلوب تو چه شکلی است؟

شبکه توسعه
@I_D_Network

به نقل از کانال دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️سپردن ایران به دست مدیران سوئیسی
علی سرزعیم؛ تحلیل گر اقتصاد سیاسی

از فرط آلودگی هوا، بسیاری از ادارات و دانشگاه ها و مدارس تعطیل شدند. همه ما از خودمان می پرسیم ده سال قبل که اوضاع این طور نبوده، ده سال آینده چطور خواهد شد وقتی که تعداد خودروها به مراتب بیشتر می شود؟ آیا اصلا ادامه زندگی ممکن خواهد بود؟ چرا وضعیت تا این حد نامطلوب است؟ پاسخ مخالفان به این پرسش ساده است: تا وقتی که این گروه از حاکمان بر مسند اداره کشورند چشم اندازی برای بهبود وجود ندارد. لذا تمام هم و غم ما باید معطوف به تغییر حاکمان باشد.
لحظه ای با خود تصور کنیم که معجزه ای شد و فردا صبح مسئولان سوئیس مسئولیت اداره ایران را بر عهده گرفتند. مردم با آنها شرط می کنند که هر کاری می توانند بکنند جز افزایش قیمت بنزین، گازوئیل و به طور کلی حامل‌های انرژی. آنها می گویند باید حمل و نقل عمومی را گسترش دهیم. فرض کنید که تا فردا عصر در چشم برهم زدنی حمل و نقل عمومی زیاد شد. اینک پس فردا شده و شما می خواهید به سر کار بروید. با خود می گویید با خودروی شخصی بروم یا با وسایل حمل و نقل عمومی؟ بخشی از مغز شما (وجدان اخلاقی) شما می گوید حمل و نقل عمومی بهتر است اما بخش دیگر سیستم فکری (نفس خودخواه) شما می گوید بگذار راحت در پارکینگ خانه سوار خودرو شوم و پادکست موردنظر خودم را گوش کنم. می توان حدس زد که بخش دوم مغز شما بر بخش اول (وجدان) غلبه خواهد کرد. از بد قضیه همین وسوسه سراغ دیگر شهروندان نیز خواهد رفت و بیشتر (به جز اقلیتی) افراد از وسیله نقلیه شخصی استفاده می کنند.
عجب! پس چه چیزی فرق کرد؟ فرض کنید معجزه دومی رخ دهد و همه خودروها به خودروهای خارجی تبدیل شوند. اگرچه هر خودرو تا حدودی کمتر از قبل آلایندگی ایجاد می کند اما چون در طی زمان قیمت بنزین و گازوئیل و انرژی ثابت مانده ولی قیمتهای دیگر دچار تورم شده اند، قیمت واقعی بنزین ارزان تر شده و انگیزه سفر درون شهری و برون شهری با خودرو بیشتر می شود و آلایندگی هوا کمتر نخواهد شد.
با این وصف مشکل آلودگی هوا و ترافیک کماکان به قوت خود باقی می ماند. اینجاست که مسئولان سوئیسی در تلویزیون ملی می آیند و به مردم می گویند راه گریزی جز افزایش قیمت بنزین نیست زیرا اگر بنزین خیلی گران نشود انگیزه استفاده از حمل و نقل عمومی به وجود نخواهد آمد. آنها خواهند گفت فاصله قیمت داخل و خارج به حدی رسیده که کنترل قاچاق این اقلام از مرزها غیرممکن است.
به نظر شما واکنش مردم ایران چه خواهد بود؟ آیا مردم ایران به خاطر پاک دستی مسئولان سوئیسی توصیه شان را قبول می کنند؟ یا اینکه:
1) بلافاصله برخی اقتصادخوانده ها در رسانه ها ظاهر می شوند که تورم ناشی از رشد قیمت بنزین مردم را تحت فشار قرار خواهد داد. تجربه های گذشته برای افزایش قیمت بنزین حلال مشکل نبوده و مصرف بنزین بی کشش است.
2) برخی روشنفکران انقلابی به صحنه می آیند که ای مردم چه نشسته اید که نسخه های بانک جهانی دارد به ایران تحمیل می شود در حالی که ایران متفاوت از هر کشور دیگری است.
3) برخی جامعه شناسان صدای خود را بلندخواهند کرد که نئولیبرالیسم دارد کشور ما را به شکل خزنده چپاول می کند.
4) اتحادیه های کارگری بیانیه خواهند داد که اول دستمزد ما را مثل سوئیس کنید بعد قیمت بنزین را بالا ببرید.
5) برخی کارشناسان نمودارهایی نشان خواهند داد که سرانه مصرف بنزین در ایران خیلی بیشتر از کشورهای پیشرفته اروپایی نیست.
6) کسانی خواهند گفت که راه حل قاچاق بنزین و گازوئیل افزایش قیمت بنزین نیست بلکه نیروهای مرزبانی باید وظیفه خود را به درستی به انجام رسانند.
7) برخی تحلیلگران خواهند گفت نباید شوک درمانی کرد و بلکه باید فرهنگ سازی کرد تا مردم وجدان شان چنان تقویت شود که استفاده از حمل و نقل عمومی را ترجیح دهند.
صادقانه جواب بدهید به نظر شما واکنش مردم ایران چه خواهد بود و کدام دیدگاه را قبول خواهند کرد؟ توصیه مسئولان سوئیسی را یا انواع توجیهات هفت گانه فوق را؟ من تصور می کنم که بیشتر مردم گران نکردن بنزین را ترجیح خواهند داد و حتی بخشی از مردم به خیابان خواهند آمد و مسئولان سوئیسی که این وضعیت را ببینند چمدان های خود را جمع می کنند و به سوئیس بر می گردند و ما می مانیم و همان مسئولان ایرانی سابق، قیمت های ثابت بنزین، هوای دودآلودی که خفه مان می کند و ترافیکی که اعصابمان را نابود و عمرمان را تلف می کند.

☑️⭕️تجویز راهبردی
چه باید کرد؟ نکته ای بسیار کلیدی منسوب است به امیرکبیر را می گویم راه حل همان است:
«ابتدا فکر کردم مملکت وزیرِ دانا میخواهد،
بعد فکر کردم شاهِ دانا میخواهد،
در آخر اما فهمیدم مملکت مردمِ دانا [هم] میخواهد»
توسعه با مردمان و حاکمان نادان به دست نمی آید. هم نیازمند حاکمان دانا و پاسخگو هستیم و هم مردمان دانا و پرسشگر.

شبکه توسعه
@I_D_Network

Читать полностью…

شبکه توسعه

⏹⭕️کشورداری مبتنی بر عدد و عقلانیت، مقایسه ایران و آمریکا
محمدرضا اسلامی؛ استاد دانشگاه ایالتی پلی‌تکنیک کالیفرنیا


دولت آمریکا هر سال آمار مربوط به صنعت ساختمان و ساخت و ساز در این کشور را منتشر می کند. برای آشنایی با ابعاد این بخش از اقتصاد باید بدانیم که ابعاد بازار ساخت و ساز در بازه یک ساله منتهی به شهریور ماه امسال حدودا ۲۰۰۰ میلیارد دلار بوده که حدودا ده درصد اقتصاد ایالات متحده است. (+)

مهندسین معمار و سازه، متولیان احداث بنا در دنیای مدرن محسوب می شوند ولی دانشِ مهندسین سازه و معمار برای سیاست گذاری در امر مسکن کافی نیست، بلکه تدوین استراتژی‌های این حوزه، بحثی چندوجهی/پیچیده است و نیازمند آمار و ارقام روشن و دقیق.

در آمریکا چه تعداد خانه ساخته شد؟ جواب دقیق و روشن است:
در سال گذشته یک میلیون و ۲۲هزار واحد مسکنِ «یک واحدی» و ۳۶۸هزار مسکن «چند واحدی» ساخته شده و پروانه پایان کار دریافت کرده است. یعنی جمعا ظرفیت اقتصاد آمریکا در بخش مسکن، توانِ ساخت ۱ میلیون و ۳۹۰ هزار واحد مسکونی را داشته است. (+)

دقت کنیم! وقتی که یک نفر بگوید ما «به راحتی می توانیم سالی یک میلیون مسکن بسازیم باید بداند درباره چه چیزی صحبت می کند. سردار رستم قاسمی در این زمینه مصاحبه ای کرد و گفت که یک میلیون مسکن در سال «شدنی» است (+) ولی گذر زمان نشان داد اینگونه حرفها بی پشتوانه مبتنی بر عدد، محاسبه و عقلانیت است.

سوال بعدی نوع سازه واحدهای مسکونی «چندواحدی» چه بوده است؟

بر خلاف انتظار ما در میان آن ۳۶۸ هزار مسکن چندواحدی مذکور، وضعیت «سازه» خانه ها به شرح زیر بوده است: ۷۳٪ درصد آنها دارای «سازه چوبی» بوده اند و ۲۷٪ درصد باقیمانده دارای سازه های بتنی و فولادی بوده اند. مطابق آمار رسمی دولت آمریکا، فولاد و سیمان عمدتا در سازه های بلندمرتبه استفاده می شود و مصالح اصلی ساخت و ساز (در مسکنِ غیر بلندمرتبه) چوب است.

نکته کلیدی همین جاست که این آمار نشان دهنده سرانه مصرف انرژی در روند «احداث» ساختمان نیز هست. برای ساخت سازه های بتنی به سیمان و برای ساخت سازه های فولادی به پروفیلهای فولاد نیاز است که هر دوی این ها توسط دو «صنعت انرژی بر» و «آلاینده محیط زیست» تولید می شوند. در کشور آمریکا با وجود قدمتِ صنایع فولاد و سیمان، چوب به عنوان مصالح اصلی در انبوه سازی مورد توجه قرار گرفته و این امر باعث شده تا بخش قابل توجهی از «انرژی کشور» به سمت تولید سیمان و فولاد رهنمون نشود، و محیط زیست هم کمتر دچار آسیب شود. همین رویکرد را ژاپنی ها هم در چندسال اخیر داشته اند و به سمت سازه های چوبی رفته اند (+).

چقدر دی اکسید کربن برای ساخت یک متر مربع مسکن تولید می شود؟

مطالعات پژوهشگران نشان می دهد برای تولید یک تُن سیمان، حدود ۹۰۰ کیلوگرم دی اکسید کربن (CO2) تولید می شود. پروسه تولید سیمان نیاز به انرژی و حرارت بالا (حدود ۱۲۰۰ درجه سانتیگراد) دارد. در بحث تولید فولاد اعداد وحشتناک تر است. برای تولید یک تن فولاد، بیش از یک تن دی اکسید کربن وارد محیط زیست می شود.
بگذارید این را ملموس تر بیان کنم: یک ساختمان 5 طبقه با قاب خمشی فولادی با هزار مترمربع زیربنا را فرض کنیم. مهندسین برای هر متر مربع حدودا ۱۰۰ کیلوگرم فولاد طراحی می کنند. لذا جمعا ۱۰۰ تن فولاد برای ساخت این ساختمان نیاز است که باعث تولید بیش از ۱۰۰ تن دی اکسید کربن می شود.
همچنین هر دوی این صنایع (خصوصا صنعت فولاد) «آب بر» محسوب می شوند. برای تولید یک تن فولاد ۲۳۰هزار لیتر آب مصرف می شود (+,+). یعنی استفاده از سازه چوبی در آمریکا باعث شده علاوه بر تولید کمتر کربن، آب کمتری نیز مصرف شود.

⏹⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
مساله همین جاست: عدد و عقلانیت! عدد پیش نیاز محاسبه است و محاسبه زیربنای عقلانیت. ما در ایران نیاز داریم عدد بفهمیم! تا عدد نباشد و محاسبه نکنیم، تصمیمات ما فضایی و وعده های ما تخیلی خواهد بود برای آنکه از کشورداری فضایی-تخیلی به کشورداری عقلایی-منطقی مهاجرت کنیم ما نیازمند عدد هستم و سپس محاسبه و سپس به چالش کشیدن مفروضات و تصمیمات.
مثلا می شود این سوال را مطرح کرد که آیا بهتر نیست در ایران چوب را وارد کنیم ولی «انرژی و آب کشور» را در تولید فولاد و سیمان به هدر ندهیم؟ آیا دانشگاههای ما در این زمینه مطالعه ای داشته اند؟ امیدوارم که انجام شده باشد! البته امیدوارم! چوب اساسا کالای گران قیمت/سنگینی محسوب نمی شود و با توجه به شرایط بحرانی آب/انرژی و محیط زیست نیازمند مطالعه جدی درباره آنالیز قیمت/انرژی احداث سازه های چوبی در انبوه سازی هستیم.
ارایه آمار با سه ویژگی دقیق، پایدار و شفاف یکی از ضرورتهای کشورداری مدرن است. بدون وجود آمار پایدار، روشن و دقیق، همیشه در حال کلی گویی هستیم و وعده های غیردقیق.

شبکه توسعه
/channel/I_D_Network

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️دست کم یکی از این شش کارت را باید بکشی!
مجتبی لشکربلوکی

ما دست به فورواردمان خوب است. احتمالا شما هم. اگر فسادی در نظام بانکی، ناکارآمدی در آموزش و پرورش و یا بی تدبیری در نظام سلامت رخ دهد بلافاصله می خوانیم و آن را برای دیگران به اشتراک می گذاریم. اما اگر فرزندان ما بپرسند برای ایران چه کردید چه می گوییم؟ می گوییم روزی یک ساعت در شبکه های اجتماعی مطلب فوروارد می کردیم؟

موسسه برکانا از سال ۱۹۹۱ (حدود ۳۲ سال) با رهبران و کنشگران تغییر در تعامل است. این موسسه معتقد است برای آنکه وضعیت مطلوب رقم بخورد و سیستم جدید جوانه بزند و سیستم قبلی را به کنار بزند، دست کم چهار کار اصلی باید انجام شود.

◻️نویابی و شناسایی: افراد نوآور به صورت ناشناخته عمل می کنند، غافل از اینکه کارشان ارزش وسیع تری دارد. آن‌ها آنقدر مشغول هستند که به گسترش کارشان فکر نمی کنند، و متواضع‌تر از آن هستند که فکر کنند دیگران از آن سود می‌برند. اولین اقدام این است که آنها را به عنوان پیشگامان با تجربیاتی که برای دیگران ارزشمند است، بشناسیم. [مثال استارت آپ دانشگاهی را در خاطر بیاورید که روی بازیافت زباله الکترونیک کار می کند]

◻️پیوندیابی و شبکه سازی: زندگی جمعی از طریق ارتباطات و روابطش رشد می کند و تغییر می کند. بعد از کشف در این افراد همدیگر را پیدا می کنند و به پیشگام ها می پیوندند. در این مرحله جوامع و شبکه های کنشگر شکل می گیرند. ما می‌توانیم ارتباطات را به روش‌های مختلف ایجاد کنیم: طراحی و تسهیل گردهمایی‌های اجتماعی، میزبانی شبکه‌هایی که مردم می‌توانند تبادل نظر و منابع و غیره. [در همان مثال بالا استاد دانشگاهی که تیم استارت‌آپ را به تیمی که ایده مشابهی داشته اند و به شهردار یکی از مناطق متصل می کند]

◻️پشتیابی و تغذیه: جوامع و شبکه کنشگران به منابع مختلف زیادی نیاز دارند: ایده، مربی، فناوری، تجهیزات، پول. هر کدام مهم هستند، اما مهمترین آنها یادگیری و آگاهی است: دانستن اینکه چه شیوه هایی به خوبی کار می‌کنند. رهبران پیشگام نیاز دارند و می خواهند تا شیوه ها، تجربیات و رویاهای خود را به اشتراک بگذارند. [در مثال بالا سرمایه گذاری پیدا می شود که روی این قضیه سرمایه گذاری جسورانه کند و به خاطر تجربیات قبلی اش از تعامل با استارت آپ های قبلی تیم را تقویت می کند و یک مدیر اجرایی را به تیم اضافه می کند]

◻️روشنگری و روایت گری: دیدن کار بر اساس پارادایم متفاوت برای آدم ها متفاوت است. اگر مردم متوجه چنین کاری شوند، اغلب به عنوان «انحراف از هنجار الهام بخش» یا «انحراف مثبت» استقبال می کنند و اینجاست که مردم به سیستم های جدید می پیوندند و سیستم‌های قبلی عملا متروکه می شوند. [این ایده در شبکه های روابط شخصی و خانوادگی و سپس شبکه های اجتماعی سینه به سینه نقل می شود تا اینکه تبدیل به یک سیستم جدید می شود.] (منبع تکمیلی)

☑️⭕️تجویز راهبردی: برای خلق موقعیت مطلوب چه نقش هایی می توانیم بازی کنیم؟
بر اساس آموزه های موسسه برکانا برای گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب نقش‌های زیر وجود دارد:
◻️پیشگامان (خط شکنان): افرادی که شهامت تجربه ورزی، سعی و خطا، آزمایش کردن آینده را در امروز دارند.
◻️شبکه‌سازان (رابطان): کسانی که روابط را در سیستم جدید تقویت می‌کنند، به طوری که می تواند آنقدر قوی باشد که در برابر حملات سیستم قدیمی مقاومت کند.
◻️پرستاران (مراقبان): افرادی که دلسوزانه در سیستم‌های در حال فروپاشی باقی می‌مانند و باقی ماندگان را برای گذار به سیستم های جدید در حال ظهور راهنمایی می‌کنند.
◻️روایت‌گران (مبلغان): افرادی که داستان‌های سیستم نوظهور را تعریف می‌کنند تا دیگران بتوانند آن‌ها را بیابند و در مورد آینده خود انتخاب‌های عاقلانه‌تری داشته باشند. یکی از کارهای این ها شناسایی و معرفی موفقیت های اولیه پیشگامان است.
◻️محافظان (حامیان): کسانی که موقعیت امنی در سیستم قدیمی دارند، اما از آن برای ایجاد یک پناهگاه محافظ برای رویش جوانه های شکننده سیستم جدید استفاده می کنند.
◻️تغذیه کنندگان (پشتیبان): کسانی که حمایت مالی، معنوی، فناوری، اداری، مدنی می کنند و شبکه های اقدام را تغذیه می کنند.

خیال همه ما راحت؛ اگر تا صد سال دیگر همه ما از نقش کلاسیک فوروارد کنندگان به یکی از این نقش های شش گانه تغییر موقعیت ندهیم وضعیت عوض نخواهد شد. دقت کنیم قرار نیست همه ما، همه نقش ها را بازی کنیم. و حتما هم نقش ما در تغییرات یکسان نیست. ممکن است در تغییر نظام بانکی، جزو روایت گران باشم و در نظام آموزشی جزو پشتیبان ها. حتی اگر داخل سیستم هستید و دست تان برای پیشگامی و روایت گری بسته است می توانید نقش محافظ و پرستار را بردارید. دست کم باید یک نقش را بازی کنیم، وگرنه صحبت از توسعه ایران حرف مفت است(منبع: کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی)

شبکه توسعه
@I_D_Network

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️ایران ملت موزائیکی، موزائیک بعدی چیست؟
مجتبی لشکربلوکی

استاد برجسته فرهنگ و تمدنی ایرانی، دکتر محمد‌علی اسلامی نُدوشن تعبیر و نوشته جالبی در مورد ایران دارد: ما ملتِ «موزائیک» هستیم، یعنی از ذره ذره‌های حوادث، ماهیت یافته‌ایم. زمانی «ابرقدرت» بوده‌ایم و زمانی دیگر فروافتاده و زیر دست. در سرزمینی زندگی کرده‌ایم که به قول حافظ «رباط دو در» بوده. [کاروانسرا که دری برای ورود و دری برای خروج دارد به معنی تغییرپذیری، عدم ثبات، ورود و خروج بسیار] درجه‌ حرارت هوا از مکانی به مکانی و از فصلی به فصلی، تا پنجاه درجه تفاوت می‌کرده، تَرسالی یا خشکسالی می‌توانسته است شبحی از بهشت یا دوزخ را در برابرِ ما نهد. یک روز همه چیز بوده و روز دیگر می‌توانسته است هیچ چیز نباشد. اندیشه‌ها و معتقدات بر حسبِ عوارضِ بیرونی و «مَنویّاتِ» فرمانروایان رنگ به رنگ می‌شده.

ما از رسوب تاریخ سر برآورده‌ایم، در دست تندبادها به جلو رانده شده‌ایم و بخشِ عمده‌ استعداد و تلاشِ ما در این راه به کار افتاده که موجودیتِ خود را نگه داریم. بنابراین آنچه در ما عیب گرفته شده، از نوع تَذَبذُب [دو دلی و ناپایداری و حزب باد بودن]، تقیّه، افراط و تفریط، تک‌روی، بیراهه‌جویی، اکنون‌بینی [بی‌توجهی به آینده]، کم‌توجهی به منطق؛ بدانیم که اینها کم و بیش زائیده‌ مقتضیات [تاریخی و جغرافیایی] بوده‌اند، پس برای تصحیح یا تعدیلِ آنها باید مقتضیاتِ تغییرپذیر را تغییر داد.
یکی از عوامل عمده‌ای که همواره در چگونگیِ سِیرِ تاریخیِ ایران اثر داشته، جغرافیاست؛ یعنی ما در میانِ دو موجِ شرق و غرب قرار داشته‌ایم.

[اما] اکنون دنیا رو به راهی دارد که بعضی از عوارضِ فیزیکی به دستِ بشر قابل‌تغییر شده‌اند، به همراه آنها روحیه‌ها نیز می‌توانند تأثیرپذیر از مقتضیاتِ تازه گردند. (به نقل از کانال سخنرانی‌ها)

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
سه درس عمیق در این نوشته دکتر محمد اسلامی ندوشن (ادیب، حقوق‌دان و ایران‌پژوه) هست که قابل‌تامل است:
درس اول: اگر امروز ایران و ایرانی چنین شده است، رسوب تاریخ و جغرافیاست. تا به حال جاهایی که موزائیک می‌کنند را دیده‌اید؟ موزاییک‌ها دانه به دانه چیده می‌شوند و جلو می‌روند. سرگذشت ایران نیز چنین است. هر سالی که گذشته، هر جنگی که رخ داده، هر شاهی که به تخت نشسته، هر شاهی که از تخت به زیر کشیده شده، هر چپاولی که شده‌ایم یا کرده‌ایم، هر کدام از این‌ها موزائیکی به دیگر موزائیک‌ها اضافه کرده است. تاریخ و جغرافیا (از جغرافیای سیاسی بگیر تا جغرافیای طبیعی تا مذهبی) در ما رسوب کرده‌اند. شرح مفصل اینکه چگونه تاریخ و جغرافیا بر جان و روان ایرانی نشسته و سپس در توسعه‌نیافتگی ما خود را نشان داده در کتاب «چرا عقب ماندیم و چگونه پیشرفت کنیم» [نسخه صوتی کتاب را اینجا گوش کنید] آمده است. 
درس دوم: خصلت‌های منفی ایرانیان از جمله کوتاه‌نگری، حزب باد بودن و پنهان‌کاری زائیده‌ تاریخ و جغرافیای ما بوده‌اند. ایراد از ذات ما نیست. این‌ها تغییر‌پذیرند.
درس سوم: در دنیا چیزهایی را می‌شود تغییر داد و چیزهایی را نه. دکتر ندوشن دست می‌گذارد روی فاکتورهای تغییرپذیر و می‌گوید برای تصحیح یا تعدیلِ وضعیت امروزین باید مقتضیاتِ تغییرپذیر را تغییر داد. درست است که تاریخ و جغرافیا بر ما موثر بوده و هست، اما قفل‌شدگی به تاریخ و جبر جغرافیا نداریم. می‌توان و باید مسیر دیگری را رقم زد.

چه ظرفیت‌هایی پیش روی ما هست؟
بگذارید با یک جمله بامزه و غیرمنتظره از لی کوان یو معمار و بنیان‌گذار سنگاپور مدرن شروع کنم: لی کوان یو، بنیان‌گذار سنگاپور مدرن: «کولر برای ما سنگاپوری‌ها مهم‌ترین اختراع بود، شاید یکی از اختراعات برجسته کل تاریخ. کولر با ایجاد امکان توسعه در مناطق استوایی، ماهیت تمدن را تغییر داد. بدون کولر فقط در ساعات اولیه صبح یا در هنگام غروب می‌توانید کار کنید. اولین کاری که من با نخست‌وزیری انجام دادم نصب تهویه مطبوع در ساختمان‌ها بود. این کلید کاراییِ بخش دولتی بود.»

یکی از آن مقتضیات تغییرپذیری که دکتر ندوشن می‌گوید، استفاده از فناوری به ویژه فناوری‌های سیستم‌ساز یا نهادساز است. دنیا اکنون تکنولوژی‌های متعددی اعم از ساخت و تولید، ارتباط و اطلاعات، پزشکی و کشاورزی در اختیار ما گذاشته. استفاده هوشمندانه از این‌ها می‌تواند منجر به افزایش کارایی، بهینگی تخصیص منابع، شفافیت و فسادستیزی شود و گرامر زندگی جمعی ما را تغییر دهد و پس از مدتی خصلت‌هایی مانند عدم شفافیت، چندلایگی، پنهان‌کاری، کوتاه‌مدت‌نگری و ... نیز تغییر می‌کند. فناوری مرز ناممکن‌ها را به صورت پیوسته به عقب می‌راند. ما محکوم به ادامه تاریخ و جبر جغرافیا نیستیم. به شرط آن که حسرت پارامترهای تغییرناپذیر را رها کنیم و بر پارامترهای تغییرپذیر متمرکز شویم.

شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️در ژاپن اعداد خجالت نمی‌کشند!
مجتبی لشکربلوکی


در ژاپن هر کسی دیپلم داره، مفاهیم اولیه آمار رو به صورت کامل بلده و می‌تونه با نرم‌افزارهای تحلیل آماری کار کنه و نمودار و تحلیل براش کار ساده‌ایه. از سوم ابتدایی تا دیپلم، از دانشکده‌های فنی تا دانشکده‌های علوم سیاسی، حقوق و روانشناسی، حداقل نصف وقت افراد صرف آمار، تحلیل و مدل‌سازی ریاضی پدیده‌ها و رویدادها می‌شه. حتی یک میوه‌فروشی کوچیک محلی هم برید، طرف از کشو چندتا برگه پر از جدول و نمودار درمیاره و می‌گه مثلا فروش گوجه گیلاسی بعد از کرونا، سی درصد کمتر شده، یا نسبت به قبل، مردم بیشتر اول صبح خرید می‌کنن! و بعدش طبق چیزی که به دست آورده برنامه‌ریزی کاری آینده رو انجام می‌ده.
در ژاپن ریزترین مسائل هم به صورت آماری بررسی می‌شن. مثلا مدرسه‌ای که من درس می‌دم، هر ماه یه نمودار بهمون می‌دن که چند درصد از کسانی که کلاس آزمایشی میان، واقعا برای ثبت‌نام برمی‌گردن و هر معلم چند درصد در جذب شاگردان آزمایشی موفق بوده.
متاسفانه آمار در ایران بسیار ضعیف و نحیفه. خود من بارها در این دام افتادم که مثلا تو لابراتوار گفتم عه چه جالب ایران هم همین طوره! بعد استادم ذوق زده گفته برو آمارشو بیار که با ژاپن مقایسه کنیم! بعد من رفتم دست از پا درازتر برگشتم که ببخشید از بیخ آمارشو نداریم یا صدتا مرکز حرفای مختلف زدن و همدیگه رو نقض کردن!!
نه فقط تو نکات منفی، که در موارد مثبت مثل موفقیت‌ها هم اگر کشور آمار درستی ارائه می‌کرد، این همه دست دیگران برای شایعه‌سازی باز نبود.
وقتی یک کشوری مثل ژاپن آمار دقیق کوچک‌ترین مشکلاتش رو درمیاره، بعد میاد با سروصدا اعلام می‌کنه، مثل دزدیده شدن سه عدد دوچرخه طی یک سال گذشته در شهر کیوتو، یا اطلاعیه‌های بیشمار پلیس در منطقه ما که یک فرد مزاحم پیدا شده که خانمی که داشته تو بالکن لباس پهن می‌کرده رو دید می‌زده، به همه اعلام کردن اگر آدم مشکوک چشم‌چران دیدین فورا با پلیس تماس بگیرید.
اگر چنین آمارهایی رسما و با سروصدا اعلام می‌شه، کاملا قابل استناده و پلیس و دولت برای اطلاع‌رسانی عمومی این کارو می‌کنن. این به معنای غرق شدن جامعه در دزدی و فساد نیست مثلا. به معنای اینکه «ببین دیگه چه خبره که خودشونم می‌گن» نیست!!

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
آنچه خواندیم از زینب بهرامی است که همزمان در ژاپن هم دانشجوی دکتراست و هم معلم مدرسه بزرگسالان. چهار نکته کلیدی و مهم:

◻️«در ژاپن عدد محترم است.» اول آن که عدد تولید می‌شود؛ آن هم مستمر، منظم و با کیفیت. در کشوری که عدد وجود دارد دیگر نمی‌توان گفت که همه مردم از این طرح راضی‌اند! یا نمی‌شود گفت که شرایط بهتر یا بدتر شده یا نمی‌توان گفت که عملکرد ما نسبت به قبلی‌ها بهتر شده، مگر اینکه همراه با یک فکت آماری قابل اطمینان باشد. دیگر کشور با حدس و گمان و حرفِ روی هوا اداره نمی‌شود.

◻️«در ژاپن اعداد خجالت نمی‌کشند!» هر واقعیتی که لازم باشد اندازه‌گیری و افشا می‌شود. در ایران اما اصل بر آبروداری است. به همین خاطر است که ما یعنی عموم جامعه و تحلیل‌گران، اطلاعات دقیقی در مورد تعداد دقیق ایرانیان خارج از کشور، میزان فرار سرمایه، میزان رضایت جامعه از حاکمیت و روسپیان خیابانی و غیرخیابانی نداریم. چرا چون در ایران اعداد خجالت می‌کشند! ما ترجیح می‌دهیم ندانیم تا اینکه بدانیم و شرمگین باشیم. ما اعداد را انکار می‌کنیم. ما ترجیح می‌دهیم اعداد را دفن کنیم!

◻️در ژاپن عدد نه تنها محترم است که «عدد به اشتراک گذاشته می‌شود.» در رسانه و اخبار هم پیوسته نمودار، رقم و آمار ارائه می‌شود و نه کلی‌گویی. اعداد در ژاپن امنیتی نیستند؛ دارایی ملی‌اند. مبنای مفاهمه‌اند. اعداد تولید می‌شوند تا بهبود حاصل شود نه اینکه مبنای اداره افکار عمومی باشد! چگونه؟ بخشی از آن که مطلوب است ارائه شود و بخشی از آن که مطلوب نیست منتشر نشود.

◻️«در ژاپن اعداد فهمیده می‌شوند.» ژاپنی‌ها مسلط به فهم جهان از زاویه اعداد، آمار و ریاضیات هستند. بنابراین نمی‌توان مردم را به راحتی فریفت. نمی‌توان یک بار تورم مصرف‌کننده گزارش داد و یک بار تورم تولیدکننده، یک بار تورم نقطه به نقطه و یک بار ... نمی‌توان با اعداد بازی کرد. نمی‌توان آنقدر اعداد را زجر داد که به هر چه می‌خواهی اعتراف کنند!

چه باید کرد؟ اول اینکه نسل فعلی و بعدی را توانمند کنیم که از دریچه عدد و رقم جهان را ببینند؛ به عبارتی «عدد بفهمند». دوم اینکه مطالبه‌گریِ جمعی کنیم که اعداد در ایران منظم و قابل‌اعتماد تولید شوند نه آنکه یک مرکز دولتی تصمیم بگیرد که از این پس آمار مسکن را منتشر نمی‌کنیم. سوم اینکه تلاش کنیم آمارهایی که تولید یا منتشر نمی‌شوند، منتشر شوند. بگذار از خجالت بمیریم اگر قاچاق دختران زیاد شده و ذوق کنیم اگر قاچاق دختران به صفر رسیده.

شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️ چرا زوج‌های فرانسوی دیر لباسشویی می‌خرند؟
مجتبی لشکربلوکی

ژان کلود کافمن استاد دانشگاه سوربن فرانسه در سال ۱۹۹۸ کتاب پرفروشی منتشر کرد به نام «لباس‌های چرک: زوج‌ها و ماشین لباسشویی‌شان». این کتاب حاصل مصاحبه‌های فراوان این جامعه‌شناس با زوج‌های فرانسوی بود. کافمن معتقد است اینکه دو نفر تصمیم می‌گیرند تا «ماشین لباسشویی» بخرند، بیانگر تحول مهمی در زندگی‌شان است و نشان می‌دهد که ارتباطشان وارد مرحله‌ای جدید و جدی شده.

گویی خرید ماشین لباسشویی به معنای شکل‌گیری پیوند خانوادگی بین دو نفر است. در آن سال‌ها مردان مجرد فرانسوی، معمولا لباس‌های کثیفشان را یا در ماشین‌های لباسشویی عمومی (در ساختمان‌های بزرگ) می‌شستند و یا به خانه مادرشان می‌بردند تا شسته شود. با توجه به سبک زندگی جامعه اروپایی، کافمن معتقد است گفتنِ بله هنگام مراسم عروسی چیزی را در دو نفر تغییر نمی‌دهد؛ چون معمولا زوج‌ها زندگی زیر یک سقف را قبل از این مراسم تجربه کرده‌اند. آنچه مهم است خرید یک ماشین لباسشویی است که مانند حلقه ازدواج، کارکردی سمبلیک دارد: «یک ماشین لباسشویی برای دو نفر». (مرجع: دکتر فردین علیخواه)

☑️⭕️تحلیل راهبردی:
آنچه خواندیم نوشته دکتر فردین علیخواه، جامعه‌شناس معاصر است. البته او برای منظور دیگری این مقدمه را نوشته اما من وقتی آغاز نوشته او را خواندم دیگر ادامه را تا مدتی رها کردم. به فکر فرو رفتم، به این فکر که رابطه مردم و حکومت نیز شبیه به همین است؛ یک رابطه زوجی و دو طرفه است. زوج‌های جوان فرانسوی وقتی مدتی با هم زندگی می‌کنند و سپس به هم اعتماد می‌کنند و می‌فهمند که زندگی مشترک‌شان دوام‌پذیر و آینده‌دار است، آنگاه به فکر سرمایه‌گذاری‌های جدی‌تر می‌افتند. مهم‌ترین متغیر تصمیم‌گیری چیست؟ افق آینده مثبت و احساس امنیت؛ در یک کلام: «آینده پیش‌بینی‌پذیر مثبت».
و ما مردم نیز تصمیمات مهم‌مان بستگی به حکومت دارد. مثلا چند تصمیم مهم را با هم مرور کنیم:
۱)بچه‌دار شویم یا نه؟
۲)مهاجرت کنیم یا نه؟
۳)سرمایه‌گذاری بلندمدت کنیم یا نه؟
همانند زوج‌های فرانسوی که با توجه به «آینده پیش‌بینی‌پذیر مثبت» تصمیم می‌گیرند، ما نیز چنین می‌کنیم. ما کاری به تبلیغات و تسهیلات و تغییرات نداریم. ما به این کار داریم که آیا برآیند همه سیاست‌ها و عملیات حکومت، منجر به «آینده پیش‌بینی‌پذیر مثبت» می‌شود یا نه؟
حالا نگاهی بیاندازیم به همین سه تصمیم مهم:
◻️بچه‌دار شویم یا نه؟
نرخ باروری (متوسط تعداد فرزندان زنده‌ای که هر زن در سنین باروری به دنیا می‌آورد) در سال ۱۳۷۵ حدود ۲/۵ بوده و اکنون به ۱/۷ رسیده. با این دست فرمان برویم تا ۳۰ سال آینده از یک جامعه ۹۲ میلیون نفری، نزدیک به ۳۰ میلیون نفر بالای ۶۰ سال خواهند بود که عدد بزرگی است. یعنی از سه نفر در ایران یک نفر سالمند است! سیاه‌چاله پیریِ جمعیت در راه است!

◻️مهاجرت کنیم یا نه؟ مدیر رصدخانه مهاجرت ایران گفته: نتایج یک نظرسنجی اینترنتی نشان می‌دهد بیش از ۶۰ درصد ایرانیان تمایل به مهاجرت دارند که بخش قابل توجهی از آنان برای مهاجرت اقدام کرده‌اند. در گزارش رصدخانه مهاجرت آمده است که وقتی از ۴ گروه مختلف (دانشجویان، پزشکان،  استارت‌آپ‌ها و استادان) می‌پرسی چرا؟ همه بدون استثنا در جواب‌هایشان یا می‌گویند بی‌ثباتی، یا ناامیدی نسبت به آینده و یا شیوه مملکت‌داری!

◻️سرمایه‌گذاری بلندمدت کنیم یا نه؟ بر اساس آمارهای رسمی نرخ رشد موجودی سرمایه کل در دهه ۹۰ نزولی و حساب سرمایه منفی بوده است. این‌ها می‌تواند حکایت از آن کند که خروج سرمایه رخ می‌دهد. مثلا یک نشانه غیر قابل انکار: ایرانیان بعد از روسیهِ جنگ‌زده، دومین سرمایه‌گذاران خرید ملک در ترکیه هستند!

مهم‌ترین پارامتر برای ارزیابی کیفیت و کفایت یک حاکمیت، «ایجاد آینده پیش‌بینی‌پذیر مثبت» است. تا زمانی که یک حکومت نتواند چنین کند مردمانش فرانسوی می‌شوند و ماشین لباسشویی نمی‌خرند. چون اعتمادی به فردا ندارند. نه بچه‌دار می‌شوند، نه دل به آن سرزمین می‌بندند و نه سرمایه‌گذاری می‌کنند. یا دست کم در آن تردید و تاخیر می کنند.

شبکه توسعه
@I_D_Network

به نقل از کانال مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️ وضعیت ایران از نظر توسعه یافتگی در میان کشورهای جهان؟

آخرین ویرایش کتاب از کتاب‌های سالانه توسعه ایران منتشر شده است.
کاری بسیار ارزشمند از پویش فکری توسعه و دکتر محسن رنانی

در این کتاب ۳۷۳ شاخص جهانی و نزدیک به ۸۱ هزار داده با هم ترکیب شده اند تا مشخص شود که جایگاه ایران کجاست؟
در این کتاب مشخص شده که ما چندمین کشور دنیا هستیم. و نسبت به سال قبل چقدر صعود یا افول کرده ایم؟
تحلیل‌ها و جزییات شاخص ها در حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فردی و زیست محیطی
این کتاب گامی برای نمایش بهتر واقعیت در جامعه پر از ابهام امروزی باشد.

لینک خرید کتاب توسعه
https://b2n.ir/w12663

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️چرا بعضی‌ها فاشیست هستند؟
مجتبی لشکربلوکی

یک جنگل تمام عیار است! وقتی ایدئولوژی‌ها، مکاتب و نظام‌های عقیدتی و اجتماعی جهان را نگاه می‌کنی، یک جنگل به تمام معناست. حتما همه ما تا کنون عناوین زیر را خوانده یا شنیده‌ایم: نئولیبرالیسم، کمونیسم، سوسیالیسم، مارکسیسم، مونارشیسم، ناسیونالیسم، فاشیسم و نازیسم. چه می‌شود که یکی به سمت سوسیالیسم سبز گرایش دارد و دیگری به سمت لیبرالیسم اجتماعی؟

این مسئله ریشه در سلسله مراتب ارزش‌ها دارد. تا این میزان که من بررسی کرده‌ام، ۱۱ طیف ارزشی وجود دارند که ترجیحات ما را رقم می‌زنند. همه ما کم‌وبیش به دو طرف طیف ارزش‌ها دلبستگی‌هایی داریم اما مسئله اینجاست که:
•  در هر طیف ارزشی به کدام سو نزدیک‌تریم؟ و در صورتی که تضادی بین دو سر طیف رخ داد به کدام طرف می‌غلطیم.
•  و اینکه ترتیب اهمیت این ارزش‌ها نزد ما چیست؟
به عنوان مثال شما بین «آزادی کامل افراد برای انتخاب‌های شخصی بدون توجه به دیگران» و «حاکمیت کامل یک نظام رفتاری همسان و استاندارد منجر به نظم» کدام را انتخاب می‌کنید؟ از یک سو آزادی کامل افراد مزایایی دارد و البته معایبی و برعکس. فرض کنید که شما در این طیف بیشتر به آزادی تمایل دارید و همسرتان به همسانی. در یک طیف ارزشی دیگر شما جهان‌گرا هستید و همسرتان در طیف مخالف شما. به همین راحتی مسیر شما و همسرتان از هم جدا می‌شود. حالا اگر جایی بین آزادی و خودمختاری [ارزش شماره یک] و جهان‌گرایی [ارزش شماره دو]، تضاد وجود داشت کدام را انتخاب می‌کنید؟ جواب هر چه باشد، این سلسله مراتب ارزش‌های شما را نشان می‌دهد. همین نظام ارزش‌هاست که باعث می‌شود کسی یا حکومتی فاشیست شود و شخصی یا حکومت لیبرالیست!
حالا حسابش را بکنید که هر کدام از ما آدمیان، ارزش‌های متفاوت با سلسله مراتب متفاوت داریم که ریشه‌های متفاوتی دارند. این ارزش‌های متفاوت منجر به این می‌شود که تصویر ما از جامعه آرمانی متفاوت باشد. بنابراین یکی لیبرال می‌شود و دیگری کمونیست، یک فاشیست می‌شود دیگری نئولیبرال.


اما آن ۱۱ طیف ارزشی چیست؟
◽️دموکراسی در برابر اقتدار
◽️جهان‌گرایی در برابر خودبسندگی (انزواگرایی)
◽️نظامی‌گری در برابر سازش‌پذیری
◽️امنیت و نظم در برابر آزادی و خودمختاری
◽️بازار (مالکیت خصوصی و هرکس به اندازه موفقیتش) در برابر برابری (مالکیت اشتراکی و هرکس به اندازه همه)
◽️دینی بودن دولت در برابر سکولار بودن (جدایی دین و دولت)
◽️سنت (حفظ نهادهای‌ موجود) در برابر پیشرفت (تغییر نهادهای موجود)
◽️پذیرش چندفرهنگی در برابر همگون‌سازی
◽️فدرالیسم در برابر مرکزگرایی
◽️اصالت محیط زیست [انسان در طبیعت] در برابر اصالت انسان [طبیعت برای انسان]
◽️برابری نژادی در مقابل برتری نژادی

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
اینکه در طیف ارزشی من کدام را انتخاب می‌کنم (نظم یا آزادی، مالکیت خصوصی یا مالکیت عمومی، برابری نژادی یا برتری نژادی و...) و اینکه بین خود این ارزش‌ها کدام در بالاترین رتبه اهمیت قرار می‌گیرد، باعث می‌شود که ناخودآگاه مثلا به «سوسیالیسم سبز» احساس قرابت کنم و از ناسیونالیسم یا کاپیتالیسم متنفر باشم.


ارزش‌های ما دست‌کم ۵ ریشه دارند:
۱. تیپ روانشناسی ما (مثلا میزان تمایل به آزادی یا فرمان‌بَری)
۲.  تربیت خانوادگی
۳. شرایط جغرافیایی و زمینه فرهنگی
۴.  موقعیت و منافع شخصی
۵.  آگاهی و انتخاب عقلایی
حال چه باید کرد؟ زور ما فقط به پنجمین ریشه می‌رسد!

◾️گام اول باید دید که تحلیل تجارب جهانی چه آموخته‌هایی برای ما دارد؟ نظام‌های کاپیتالیستی، کمونیستی، توتالیتر، سوسیال دموکرات هر کدام به چه نتایجی رسیدند؟ تجربه آلمان (پیشانازی و پسانازی)، سنگاپور، مالزی، چین، هند، شوروی سابق، آمریکا و فرانسه چه نکاتی دارد؟ آیا در بزریل، شیلی، دانمارک، سوئد نکاتی برای آموختن وجود دارد؟

◾️در گام بعدی باید گفتگوی آزاد فراگیر انجام داد، به همان شیوه‌ای که هابرماس معتقد است (عقلانیت تفاهمی). هر کسی آزادانه بگوید چه می خواهد و چرا؟ و سعی کند دیگران را متقاعد کند. تنها ابزار متقاعدسازی گفتگو باشد و استدلال؛ و نه اجبار و فریب.

◾️در گام آخر: بعد از آنکه متوجه شدیم که تجربیات جهانی چه می‌گوید و اینکه کدام یک از رویکردها برای کشور ما مناسب‌تر است، حال باید دست به انتخاب زد. هرگاه اکثریت جامعه در مورد شیوه مطلوب حکمرانی اقتصادی-سیاسی به یک جمع‌بندی شخصی رسیدند آنگاه باید فهمید که کدام رویکرد بیشترین اقبال را دارد. این پایان ماجرا نیست. چرخه یادگیری و تحلیل تجارب (عقلانیت ابزاری)، گفتگو (عقلانیت تفاهمی) و انتخاب (عقلانیت جمعی) همواره باید ادامه داشته باشد. به جای آنکه درگیر توهین و تهمت شویم، چرخه تحلیل و تفاهم را شروع کنیم.

شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️مدام نگوییم: «ایرانی‌ها فلان هستند!»
مجتبی لشکربلوکی

تا همین چند وقت پیش؛
▫️ملت با چوب و سنگ، سگ و گربه‌‌ها را می‌زدند؛ ولی الان می‌بینیم انجمن برای نگهداری‌شان ايجاد شده.
▫️اگر کسی که پشت فرمان کمربند می‌بست را مسخره‌ می‌کردیم؛ ولی الان تا ماشین را روشن می‌کنیم ناخودآگاه اول کمربندمان را می‌بندیم.
▫️اگر خانمی متارکه می‌کرد با نگاه سنگین‌مان اذیتش می‌کردیم؛ ولی الان به تصمیمش احترام می‌گذاریم!
▫️اگر کسی نظر مخالفی داشت، غوغا به پا می‌کردیم؛ ولی الان می‌گوییم خب نظرش این است؛ هرکسی نظرش برای خودش محترم است! [حتی اگر ناراحت شویم دست‌کم خوددارتر شده‌ایم.]
▫️تا چند وقت پیش و در روزهای تعطیل، پارک‌ها و جنگل‌ها تبدیل می‌شدند به سفره‌ای از زباله‌ها؛ اما الان برخی از مردم [نه همه] علاوه بر زباله‌های خود زباله‌های دیگران را نیز جمع می‌کنند.
آهسته‌ آهسته داریم تغییر می‌کنیم! شاید هنوز خیلی راه مانده تا به‌ جامعه ایده‌آل برسیم؛ اما همین که آغاز کردیم خیلی خوب است.
مرتب نگوییم ایرانی‌ها فلان هستند! ایران یعنی من، یعنی تو.
تو مطالعه کن، رفتارهای اجتماعی نامناسبت را اصلاح کن و به من هم یاد بده که همین کار را بکنم، اما با مهربانی؛ نه با نگاهِ از بالا به پایین و با لحنی که: «تو بی‌فرهنگی و من بافرهنگ» (نویسنده: نامعلوم)

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
نتوانستم نویسنده اصلی را بیابم، اما می‌خواهم چند نکته‌ای به آن بیافزایم.
با نگاه به سال‌های دور، متوجه می‌شوم فرهنگ ما مبتنی بر پدرسالاری، بزرگ‌سالاری و معلم‌سالاری بود. همه این‌ها با تمام تفاوت‌های‌شان، در یک چیز مشترک بودند. اینکه یک نفر فکر می‌کند، یک نفر حکم می‌راند و بقیه «فقط» اطاعت می‌کنند. تعریف آدم خوب در گذشته آدم مطیع بود؛ آدمی که در نهایت کارمند می‌شد.
اصلا قرار نبود ما فکر کنیم! پدر به جای ما تصمیم می‌گرفت که چه رشته‌ای بخوانیم، با چه کسی ازدواج کنیم، شیخ و بزرگ قبیله تصمیم می‌گرفت که چه کسی باید چه کاری کند و حتی چه عقیده‌ای داشته باشد. معلم بود که ...
ما در طول این سال‌ها بسیاری از عقاید و رفتارهای اشتباه را به مرور کنار گذاشته‌ایم. فهمیده‌ایم که قرار نیست همه دکتر و مهندس شوند. بیزنس من یا کارآفرین شدن هم مسیر دیگری است.
در طول این سال‌ها، معلمان محدودتر شده‌اند. پدرها منطقی‌تر و محتوای درس‌ها تعاملی‌تر شده‌اند. نسل جدید جسورتر، خلاق‌تر، نقادتر و عاقل‌تر از ماست و به راحتی هر چیزی را نمی پذیرد. این اصلا چیز کمی نیست! این آغاز ماجراست.

این را مدیون چه کسانی هستیم؟
مدیون اولین‌ها!
▫️مدیون اولین کسی که به کارتن خواب‌ هم به دید یک انسان نگاه کرد و او را عوضیِ مفنگیِ معتاد خطاب نکرد.
▫️مدیون اولین کسی که به جای لگد زدن به گربه برایش غذا گذاشت [البته با رعایت ملاحظات زیست محیطی و بهداشتی]
▫️مدیون اولین نفری که نه تنها زباله خودش که زباله دیگران را جمع کرد.
▫️مدیون اولین مدیر مدرسه‌ای که با معلم زورگوی مدرسه درگیر شد و او را اخراج کرد.
▫️مدیون اولین معلمی که به ما آموخت حرف دیگران را خوب بشنویم، حتی اگر آن را قبول نمی‌کنیم.
▫️مدیون اولین پدر و مادری که پشت بچه‌شان ایستادند و گفتند که اگر می‌خواهی پزشکی انتخاب نکنی، نکن و برو به عشقت عکاسی برس.
▫️مدیون اولین خانواده‌ای که گفت نظر دخترمان شرط است و به جای او تصمیم نمی‌گیریم.

این آدم‌ها برای اولین بار کاری کردند متفاوت. پس از آن، کم‌کم فهمیدیم که اوه! می‌شود جور دیگری هم فکر کرد و زندگی کرد. این‌ها قهرمان‌های ناشناخته این سرزمین اند.

ما چه می‌توانیم انجام دهیم؟
هر کسی می‌تواند یک معلم/مبارز/خط‌شکن باشد. چگونه؟ آنچه خوب است، آنچه منطقی است را به دیگران بیاموزد و خسته نشود. فرهنگ در طول سال‌ها شکل گرفته و با یک بار گفتن و نشان دادن تغییر نمی‌کند. مطمئنا فرهنگ پدرسالاری و قبیله‌سالاری با سریال «پدرسالار» و فیلم «عروس آتش» تغییر نکرد اما آن کارگردانان در این مبارزه نقش داشته‌اند.
اگر اولین نبودیم؛ اولین ها (پیشروها) را حمایت کنیم. ظرفیت رشد یک جامعه مرتبط است با دادن امکان متفاوت بودن.

عجالتا در تنگنای کنونی، ما چهار مسیر در توسعه داریم (لینک) که پیش روی ما باز است؛ اول: نیلوفرآبی یعنی خلق توسعه‌های کوچک، محلی و محدود، دوم: نتوکراسی یعنی حل مسائل ملی از طریق شبکه‌سازی، سوم: مشق شب یعنی تدوین و تفاهم پیش‌نویش طرح‌ها و قانون‌ها برای روزی که پنجره‌ای باز شود و چهارم: تربیت نسلی توسعه آفرین، آگاه، توانمند و آینده ساز.

استراتژی چهارم را دست کم نگیریم. برتراند راسل زمانی گفته بود: «از خودتان انسانیت به یادگار بگذارید و نه انسان، تولیدمثل را هر جانوری بلد است!» می‌خواهم توصیه کنم به تفاوت تولید مثل و تولید نسل (استراتژی چهارم توسعه) بیشتر بیاندیشیم.

شبکه توسعه ایران
@I_D_Network
به نقل از کانال مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️ای کاش شعور خریدنی بود!
مجتبی لشکربلوکی


قبل از هر چیزی، بگذارید سه مثال ساده را با هم مرور کنیم.
فرض کنید که می‌خواهید فوتبال گل کوچیک بازی کنید، هزاران قاعده نانوشته وجود دارد که باعث می‌شود دو تیم در برابر هم قرار بگیرند و به راحتی بازی کنند و لذت ببرند. مثلا یک قاعده نانوشته ساده: اندازه دروازه‌های دو تیم باید برابر باشد. خیلی بدیهی به نظر می‌رسد؟ نه؟! اما فرض کنید که این قاعده وجود نداشت اول هر بازی باید صدها دقیقه صرف توافق بر سر چنین قواعد بدیهی مشابه می‌شد.
می‌خواهید خانه اجاره کنید؛ قواعدی وجود دارد در مورد رهن و اجاره، در مورد اینکه هزینه‌های تعمیرات خرد و اساسی به عهده چه کسی است. همین قواعد نوشته و نانوشته باعث می‌شود که این تعامل جمعی آسان‌تر انجام شود.
می‌خواهید ازدواج کنید، هر قومی و قبلیه‌ای، ترکیبی از شیربها، مهریه، جهیزیه و تقسیم هزینه ‌های عقد و عروسی را تحت عنوان عرف مشخص و معمولا کمی بالاتر یا پایین‌تر، حول و حوش عرف توافق می‌کنند. 
به این مثال‌ها می‌توانید تاسیس شرکت با چند موسس، رانندگی در اتوبان، سرمایه‌گذاری در بورس، انتخابات و ... را اضافه کنید. در همه این‌ها قواعدی وجود دارند که تعامل ما را شکل می‌دهند. این قواعد عملا برخی رفتارها را ممنوع یا نامقبول می‌کنند و برخی رفتارها را مقبول و مجاز.
نکته همین جاست: در هر زمینه‌ای، اگر قواعد دارای سه ویژگی زیر باشد وضعیت ما بهبود می یابد: قواعد منصفانه، معقول و محترم باشد.
یک مثال دم دستی: مثلا شما در نانوایی، دو صف دارید: صف تکی و صف چندتایی. این هم منصفانه است (هیچ کس احساس بی‌عدالتی نمی‌کند)، هم معقول است (کسی که فقط یک نان می‌خواهد لازم نیست که به اندازه کسی که ۵ نان می‌خواهد منتظر بایستد) و هم محترم است (عموما آن را رعایت می‌کنند).

اگر کمی فکر کنید می‌بینید که در همین جامعه ما قواعدی وجود دارند که یا شرط منصفانه بودن را ندارند یا شرط معقولیت و یا شرط محترم بودن را. به عنوان مثال رانندگی بین خطوط هم منصفانه است هم معقول ولی محترم نیست و کسی آن را رعایت نمی‌کند. هر چقدر درجه منصفانگی، معقولیت و محترم بودن قواعد یک جامعه بیشتر باشد آن جامعه راحت‌تر تعامل می‌کند و سرمایه انسانی، فیزیکی، دانشی و مالی بیشتری انباشت می‌کند و به دنبال آن سریع‌تر مسیر توسعه را طی می‌کند.
اقتصاددانان به این "قواعد منصفانه، معقول و محترم" می‌گویند: نهاد. حالا سوال پیش می‌آید که این نهادها از کجا به دست می‌آیند؟ جواب آن می‌شود «شعور جمعیِ درونی شده».

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
شعور متفاوت از اطلاعات، علم، تکنولوژی، قانون و سامانه است. علم را می‌توان کسب کرد، فناوری را می‌توان خرید، قانون را می‌توان کپی کرد و سامانه را می‌توان ایجاد کرد. اما ای کاش شعور خریدنی بود. کما اینکه ما در طول دویست سال گذشته سازمان‌ها و سازوکارهای جهان پیشرفته را تقلید کردیم (پارلمان، دانشگاه، انتخابات و ...)، قانون‌های مادر را کپی کردیم، فناوری‌های روز دنیا را خریدیم، سامانه.های متعدد ایجاد کردیم؛ اما مسئله این است که شعور جمعی درونی شده یک شبه به دست نمی‌آید. به تعبیر استاد برجسته دانشگاه هاروارد-پروفسور کلیتن کریستنسن- شعور جمعی درونی شده نتیجه یادگیری اشتراکی مردمی هست که با همدیگر کار می‌کنند تا مسائل را حل کنند و حدس بزنند چه چیزهایی نتیجه می‌دهد و چه چیزهایی نه! هر دفعه که آن‌ها با یک مسئله کلنجار می‌روند فقط خود مسئله را حل نمی‌کنند، بلکه در جریان حل آن مسئله، هر آنچه که اهمیت دارد را نیز یاد می‌گیرند.
شعور مفهومی صفر و یکی نیست که ملتی داشته باشد و ملتی نداشته باشد. برداشت من این است که در طول این سال‌ها، شعور جمعی ما عمیقا ارتقا پیدا کرده (بعدها شواهدش را خواهم نوشت)؛ اما هنوز راهی طولانی در پیش داریم. چه می‌توان کرد؟

۱) شعور با دانستن متفاوت است؛ دانستن با خواندن و حفظ کردن حل می‌شود اما شعور نیازمند وجدان کردن (درونی کردن) است. نیازمند تکرار و تکرار و تکرار است. به عبارتی مطلب باید خیس بخورد و هضم شود!

۲) توسعه تجربه های جمعی و تشکیلاتی: شرکت‌ها، خیریه‌ها، انجمن‌ها، حزب‌ها، بنیادها و موسسات همه و همه باعث می‌شوند که ما با هم کار کنیم، با هم مسئله حل کنیم و با هم یاد بگیریم. هر نهاد جمعی، یک کارگاه عملی توسعه است.

۳) درک عمیق تجربیات جهانی و تفاوت‌ها؛ اینکه نباید قوانین و قواعد دیگر جوامع را کپی کرد حرف درستی است اما اینکه در خلا خودمان همه چیز را تست کنیم هم اشتباه دیگری است. راه حل در میانه است. نگاهی عمیق به تجربیات جهانی و یافتن راه حلِ خودمانی (متناسب با شرایط خودمان).

شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️کفش هایت برای من!
مجتبی لشکربلوکی

پیتر سینگر (فیلسوف معاصر و استاد دانشگاه پرینستون) ما را در یک موقعیت جالب اما متفاوت قرار می دهد: فرض کنید که دارید در پارک قدم می زنید می بینید کودکی در حال غرق شدن در دریاچه ای کم عمق است، اگر سریع تصمیم بگیرید و بپرید در آب او نجات پیدا می کند فقط کفش گران قیمتی که پوشیدید خراب می شود. آیا ما آن کودک را نجات می دهیم؟ قاعدتا می گوییم که قید کفش مان را می زنیم و به آب می زنیم و او را نجات می دهیم.
تا اینجا سخت نبود، گیر قضیه سوال دوم است: سوال بعدی او این است که چه تفاوتی وجود دارد بین آن کودکی که جلوی چشم ما افتاد توی آب و شما به راحتی می توانید نجاتش بدید با کودکان دیگری که ما می دانیم با هزینه بسیار کمتر از کفش لوکسمان میتوانستیم جانشان را نجات بدیم؟ اگر الان از طریق موسسات نیکوکاری به کسانی که گیر ۱ میلیون تومان پول هستند، کمک نکنیم در واقع انتخاب کردیم که کفشمون خراب نشه. یعنی بین کودکان نیازمند و کفش لوکس، دومی را انتخاب کرده ایم.
ما هر بار که پولمان را صرف امور تجملاتی (و نه کارکردی) می کنیم مانند لپ آپ آخرین سیستم، موبایل آخرین مدل، ماشین گران قیمت، خانه لوکس، بلیط صف اول کنسرت، بوت و نیم بوت مارک دار، پالتوی اشرافی، لوستر آنچنانی و مبلمان تشریفاتی و هر نوع هزینه تجملاتی در واقع انتخاب کرده ایم که آن کودکان بمیرند! به همین راحتی! چون با هزینه بسیار کمتر از آن ماشین لوکس می شد ده‌ها بلکه صدها کودک را نجات داد.

◻️⭕️شش آموزه کلیدی
کتاب The Most Good You Can Do که در ایران نیز ترجمه شده نوشته همین پیتر سنگر است. شش آموزه جالب این کتاب را با هم مرور کنیم:

۱) اخلاقی زیستن صرف اجتناب از رفتارها و گفتارهای غیراخلاقی نیست (اخلاق منفی گریز) بلکه باید تا جای ممکن به دیگران خیر رساند (اخلاق مثبت گرا).
۲) دگردوستی سنجش‌گرانه و عقلایی بسی والاتر از دگردوستی هیجانی-احساسی است. اگر من به خاطر التیام خاطر یا همدردی به کسی کمک کنم خوب است اما پیترسنگر می گوید که کرامت و سخاوت باید با عقلانیت همراه باشد. خیر و خرد باید با هم باشند. بدان معنا که من همواره از خودم به بپرسم که اکنون این زمان و توان و امکان محدودم را به چه کسی و چه چیزی و در کجا باید تخصیص دهم که بیشترین بازده مثبت جمعی را داشته باشد؟ کمک به تامین آب آشامیدنی در کشور الف یا زلزله زدگان کشور ب. به گروهی که به پایان کارتن خوابی می اندیشند یا به گروهی که بر درس خواندن کودکان محروم متمرکزند؟
پیتر سنگر در ویدئویی که برای ترجمه کتابش در ایران داشت گفت در اسلام توصیه شده بخشی از ثروت را به فقرا انفاق کنیم. خیلی از اهل انفاق فکر می کنند مهم نیست که کمکشان چقدر موثر باشد. این درست نیست. برخی کمک‌ها ۱۰ برابر، برخی ۱۰۰ برابر موثر است و برخی دیگر اینگونه نیستند. او تاکید دارد که انجام عمل خیر باید خردمندانه باشد.
۳) ما به مواردی که در مجاورت و در جلوی چشم ما رخ می دهد بیشتر واکنش نشان می دهیم. برای آنکه در دام دگردوستی هیجانی، احساسی، واکنشی و شخصی نیفتیم استفاده از نهادهای حرفه ای نیکوکاری روش مناسبی است. نباید فقط به مواردی که جلوی چشم مان است تمرکز کنیم.
۴) خیر رساندن فقط کار خیریه و صرف پول نیست. زمان، اعتبار، آبرو و ارتباطاتمان را می توانیم صرف بهبود اوضاع انسان و جهان کنیم. برای اینکار باید هزینه های زندگی مان را محدود به ضروریات و رفاهیات معمولی کنیم و از رفاهیات لوکس و تجملات چشم پوشی کنیم. برای اینکار باید رشته تحصیلی و شغل‌مان را گونه ای انتخاب کنیم که بیشترین خیر عمومی را تولید می کند. اصلا باید تلاش کرد که چندین برابر درآمد داشته باشیم تا بیشتر صرف امور نیکوکارانه کنیم.
۵) بر خیری که شخصاً می‌توانیم برسانیم باید تمرکز کنیم، نه بر مسائلی که باقی می‌مانند یا حلشان دست ما نیست. کاهش دادن رنج و زشتی، چه در انسان و چه در جهان طبیعت، مطلوب است، حتی اگر از بین بردن برخی رنج‌ها فعلا ممکن نباشد.
۶) با رساندن بیشترین خیر به دیگران، سبب تعالی خودم می شوم. من با کمک کردن هیچ منتی بر دیگری ندارم چرا که خودم تعالی یافته ام. به عبارت دیگر ما به نیازمندان محتاجیم نه برعکس.

☑️⭕️تجویز راهبردی
اگر به فکر توسعه ایران هستیم فرهنگ دگرگزینی عقلایی را ترویج کنیم. دگردوستی سنجش گرانه و عقلایی همان چیزی است که به آن محتاجیم. تا از خود محدود به «خود تعمیم یافته» برسیم. از «انتظار برای دستاوردهای بزرگ» به «اقدام برای نتایج کوچک» (نیلوفران آبی) مهاجرت کنیم و از کمک رسانی با سه ویژگی «هیجانی-مالی-شخصی» به خیررسانی «عقلایی-چندبعدی-نهادی» گذر کنیم. از کفش مان (کمیت زندگی) به خاطر کیفیت زندگی بگذریم.
شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️چگونه کشورهای دیگر جهان به آزادی رسیدند؟ نظریه دالان باریک!

دکتر محمد فاضلی جامعه شناس معاصر در چهار اپیزود، کتاب «راه باریک آزادی» نوشته دارون عجم‌اوغلو و جیمز رابینسون را تشریح کرده. این مجموعه، شامل توصیفی تاریخی از تاریخ دست یافتن یا نیافتن ملت‌ها به آزادی از یونان باستان تا عربستان، از سوئیس تا آفریقای جنوبی و دیگر کشورهای جهان است.

شبکه توسعه ایران این مجموعه صوتی ارزشمند را به همه کسانی که دغدغه توسعه دارند را توصیه می کند.

اپیزود ۷۹
راه باریک آزادی – بخش اول

شنیدن در کست‌باکس

شنیدن در تلگرام


اپیزود ۸۱
راه باریک آزادی – از یونان باستان تا انگلستان

شنیدن در کست‌باکس

شنیدن در تلگرام


اپیزود ۸۱
راه باریک آزادی – از عربستان تا سوئیس

شنیدن در کست‌باکس

شنیدن در تلگرام


اپیزود ۸۲
راه باریک آزادی - درس‌هایی برای آزادی

شنیدن در کست‌باکس

شنیدن در تلگرام


حمایت از پادکست

صفحه اینستاگرام پادکست


شبکه توسعه ایران
@I_D_Network

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️گزارش ایران پلاس ۲۰ تقدیم می شود؛ بیست تصویر از آینده

آنچه در این فایل آمده، گزارش یک هم آفرینی چند هزار نفره است در مورد بیست تصویر از ایران آینده.
در یک هم اندیشی مجازی ۵۵۶۱ نفر شرکت کردند و موافقت یا مخالفت خود را با بیست تصویر از آینده ایران مطرح کردند و همچنین صدها ایده جذاب جدید ارایه کردند. در این گزارش میزان موافقت یا مخالفت ۵۵۶۱ هم آفرین(مشارکت کننده) با تصاویر مختلف را با هم مرور می کنیم و به ایرانی بهتر می اندیشیم.

آنچه آمده یک مشق اولیه پر نقص است که شاید هیچ کدام از تصاویر و ایده ها درست نباشند اما خود این هم آفرینی ارزشمند است.

در این گزارش می خوانیم:
▪️تفاوت انسان و سنجاب
▪️۱۴ اصل کشورداری مطلوب
▪️ چند تصویر منتخب از مشارکت کنندگان
▪️کلمات و مفاهیم پرتکرار در تصاویر و ایده های مشارکت کنندگان
▪️پاسخ به چند انتقاد در مورد این هم آفرینی
▪️نقش «ما» در ساختن ایران «ما»
شبکه توسعه
@I_D_network
باز نشر از صفحه مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️ایران؛ جامعه بی رویا، جامعه فرار و هجوم
مجتبی لشکربلوکی

تفاوت اصلی انسان و حیوان، ظرفیت رویاپردازی و روایت گری اوست. رویا یعنی این که انسان بتواند زنجیره‌ای از مفاهیم واقعی و ملموس، و انتزاعی و ناملموس، را به هم گره بزند و از آنها قصه‌ای خواستنی درست کند. آنچه خواندیم دیدگاه دکتر محسن رنانی، کنشگر و پژوهشگر برجسته توسعه است. در ادامه ببینم که او اهمیت رویاپردازی جمعی و ارتباط آن با توسعه را چه می داند؟
در میان همه رویاها، معمولا یک رویا، مرکزیت دارد و به همه رویاهای دیگر «وحدت» و «معنی» می‌دهد. همچنین هر جامعه ای حداقل یک «رویای جمعی معنی بخش و وحدت‌آفرین» نیاز دارد که همه رویاهای دیگرش را جهت بدهد و معنی کند. به چنین رویایی، «رویای ملی» می‌گوییم. جوامعی توسعه می یابند که رویا دارند. رویا یعنی افق مشترک، درد مشترک، امید مشترک و انرژی مشترک.

راستی ما ایرانیان اکنون کدام رویای ملی را داریم؟ می خواهیم تمدن هخامنشیان را احیا کنیم؟ می خواهیم مدینه نبوی بسازیم؟ می خواهیم حکومت علوی داشته باشیم؟ می خواهیم ژاپن اسلامی شویم؟ می خواهیم یک جامعه عادلانه بسازیم یا یک جامعه دموکراتیک؟ یا می‌خواهیم به حکومت سلطنتی بازگردیم؟ واقعیت اینست که دیرزمانی است که ایرانیان رویای ملی ندارند؛ و تا زمانی که رویای ملی نداشته باشیم سخن گفتن از توسعه بی‌معنا خواهد بود.
اکنون چنان ناهمگون و پراکنده شده ایم که دیگر توان خلق رویای ملی وحدت بخش نداریم. شکل دادن به یک رویای جمعی از پرتاپ موشک به فضا، هم مهم‌تر است و هم سخت‌تر. ساختن رویای جمعی کاری بسیار ظریف و دقیق است و متاسفانه حکومت ما هم فاقد چنین مهارتی است و البته جامعه ایران نیز مهارت کافی در گفت‌وگو و همشنوی و مشارکت ندارد.

جامعه بی رویا نشانه اش و محصولش فرار است و هجوم. فرار به هرکجا بشود و هجوم به هر چه می‌شود. فرار به سوی مهاجرت، هجوم به سوی مواد مخدر؛ فرار از دین و سنت‌ها، هجوم به انواع عرفان‌های نو؛ فرار از ازدواج و فرزندآوری، هجوم به سکس و شراب؛ فرار به سوی افسردگی و خودکشی، هجوم به سوی شورش و تخریب. هر گاه جامعه‌ای وارد خشونت شود یکی از احتمالات جدی این است که رویاهایش تمام شده است. اصولا وقتی وضع موجود قابل تحمل نباشد و هیچ روزنه ای هم برای تغییر نباشد،‌ و همه رویاها هم تخریب شده باشند، خشم و خشونت جای آنها را می گیرد. (متن کامل نوشته دکتر رنانی را اینجا بخوانید)

🔲⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
ما جامعه بی رویاییم. توسعه مدیون کنشگری جمعی است و کنشگری جمعی در گرو تصویر نسبتاً مشترک و درد نسبتاً مشترک و هدف نسبتاً مشترک است. رویای ملی ایران باید در ذهن من و شما شکل بگیرد. این حاصل گفتگو، انتقاد، نوشتن و غلط گرفتن و پاک کردن و دوباره نوشتن، مشارکت، نظرسنجی و همه پرسی است. برای رویاپردازی چه باید کرد؟ دست کم چهار شرط آن چنین است:

◾️درک ریشه‌ها: هر چند رویا در مورد آینده (سرنوشت مشترک) است اما اشتباه است اگر به گذشته مشترک مان نگاه نکنیم و تحلیلش نکنیم. سرنوشت مشترک ما بی ارتباط با سرگذشت مشترک ما نیست.

◾️جهان آگاهی: به تجربیات جهانی باید نگاه کرد. جوامع دیگر چه اشتباهاتی کرده اند. کجاها پیشرفت خیره کننده داشته اند؟ شاید مدل های توسعه متفاوت باشد اما آیا اصولی مشترک می توان یافت بین مدل های کاملا متفاوت؟

◾️از واگرایی تا هم‌گرایی: قرار نیست یک شبه و چند ماهه به رویای مشترک برسیم. باید مجال طرح ایده های مختلف، ناقص و حتی اشتباه را داد (واگرایی آگاهانه) سپس صبورانه و محترمانه گفتگو کرد و تا در انتهای دالان سیاه این تعامل نوری از تفاهم از روزنه ای بتابد (هم‌گرایی صبورانه)

◾️ نکشتن رویای دهه آینده در پای اقدام هفته آینده: یک خطای تکراری کشتن رویا در پای اقدام هفته آینده است اگر برای هر تصویر یا ایده ای بگوییم که این شدنی نیست؛ این ذبح رویاست. رویا چیزی بین شدن و نشدن است و یک تصویر بلندمدت. بدیهی است که اگر امروز می شد رویا را محقق کرد که به آن رویا نمی گفتیم. رویا را ترسیم می کنیم تا بدانیم که 520 هفته آینده من و شما توان و زمان مان را روی چه موضوعی متمرکز کنیم. رویاپردازی دهه آینده مانع کنشگری هفته آینده نیست. هم این و هم آن.

به عنوان یک حرکت کوچک، به عنوان یک مشق اولیه که نیازمند غلط گیری است، بیست تصویر از رویای ایران نوشته ام. می توانید شما هم مشارکت کنید در مورد هر تصویر بگویید که موافقید یا مخالف. 5 دقیقه برای رویای ملی وقت بگذارید. تا کنون سه هزار نفر شرکت کرده اند شما هم به این رویاپردازی دعوتید.
https://survey.porsline.ir/s/Vm0mAOOC

شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️ایران مطلوب من این شکلی است! ایران شما چه شکلی است؟
مجتبی لشکربلوکی

رویا داشتن حق ماست. هیچ کس نمی تواند این حق را از ما بگیرد. همه ما از بالاترین مقامات تا شهروندان معمولی از وضعیت موجود راضی نیستیم. فقط مشکل اینجاست که تصویر روشن و مشترکی از آینده نداریم. بدیهی است که همه ما امنیت، ثروت و آرامش و مسکن و خانواده خوب می خواهیم. بنابراین تکرار این ها دردی را دوا نمی کند باید کمی شفاف تر از آینده صحبت کنیم.
من رویاهایی دارم برای آینده ایران. می خواهم رویاهایم را بنویسم. تعداد گزاره ها خیلی زیاد بود فعلا در بیست گزاره محدود کردم. از شما می خواهم که این رویا را تکمیل کنید. می دانم خام است. ولی چاره ای نیست باید از جایی شروع کرد. بگویید با کدام موافقید با کدام مخالف؟ در این صفحه می توانید در کمتر از پنج دقیقه اعلام نظر کنید و اگر خواستید کامنت هم بگذارید. جمع بندی نهایی بر اساس گزاره هایی است که بیشترین رای را آورده اند.

۱. در ایران مطلوب من یک یهودی می تواند رئیس بانک مرکزی باشد، یک مسیحی می تواند وزیر بهداشت باشد، یک سنی مذهب وزیر راه، یک کویتی الاصل وزیر نفت و یک تاجیکی الاصل وزیر آموزش و پرورش. سازوکار اطمینان بخشی وجود دارد که نه مذهب نه نژاد نه محل تولد هیچ کدام مانعی برای خدمت به ايران و ایرانی نیست.

۲. در ایران مطلوب من، ۹۰٪ شرکت های بزرگ و ۹۵٪ دانشگاه ها کاملا مردمی هستند. این گونه اهل کسب وکار (مدیران و کارآفرینان) و اهل اندیشه (دانشگاهیان و حوزویان) هیچگونه وام دار و حقوق بگیر دولت نیستند و همین باعث می شود که آزاد و خلاق و موثر باشند و نه محافظه کار و معیشت اندیش.

۳.در دبستان ها آموزش می دهیم که جهان دوست ماست و ما با جهان تعامل می کنیم مگر اينکه خلافش ثابت شود. در ايران مطلوب من به جای «نه شرقی نه غربی»، می گوییم «هم شرقی هم غربی». یعنی حداکثر استفاده از هر چه در غرب و شرق هست برای توسعه ایران.

۴.در ایران مطلوب من، انتخاب دین و دین ورزی آزاد است. اخلاق به عنوان فصل مشترک ادیان و انسانیت به شدت ترویج می شود. تک تک ادیان هم به راحتی تبلیغ و ترویج می شوند و در این تنوع و رنگارنگی دین داری آزادنه رخ می دهد.

۵. فقط یک کانال تلویزیونی دولتی و یک کانال رادیویی دولتی وجود دارد و یک روزنامه دولتی و ما بقی همه خصوصی هستند.

۶.در ایران مطلوب من هر کسی به جرم اقدام علیه امنیت ملی متهم شد در دادگاهی با هیات منصفه مردمي رایش صادر می شود به عبارت دیگر این مردمند که می گویند که کار فلانی آیا خلاف امنیت ملی بود یا نه. مرجع تشخیص خلاف امنیت ملی، مردم خواهند بود.

۷. در ایران مطلوب من، پارلمان دوسطحی داریم (مانند بسیاری از کشورهای دنیا، مجلس سنا داریم که به دور از هیجان و محلی گرایی نگاه بلندمدت و ملی دارد و جلوی طرح های پوپولیستی را می گیرد) و این ظرفیت وجود دارد که دست کم نیمی از پارلمان را زنان تشکیل دهند.

۸.در ايران مطلوب من، در کنار دموکراسی نمایندگی (=انتخابات)، دموکراسی مستقیم (رفراندوم) نیز وجود دارد و سالانه یک رفراندوم برگزار می شود و در هر رفراندم، چند تصمیم مهم به همه پرسی گذاشته می شود.

۹.در ایران مطلوب من، حسن شریعت مداری و حسین شریعت مداری، حسن عباسی و عباس عبدی همه آزاد و محترمند برای بیان نظرات شان. تا زمانی که دست به اسلحه نبرده اند و یا دروغ نگفته اند و یا ترویج خشونت نکرده اند. آزادی مسوولانه فراگیر مبنای گفتگوی اجتماعی ماست.

۱۰. در ايران مطلوب من، انتخابات مجلس به گونه ای است که  مردم به احزاب شناسنامه دار و ریشه دار رای می دهند و یا افرادی که توسط احزاب پیشنهاد می شوند و نه به لیست های ناشناخته ای که شب قبل از انتخابات به ناگاه مانند قارچ از زمین می رویند. احزاب می مانند و پاسخگو هستند افراد می آیند و می روند و دست ما هم به ایشان نمی رسد.

(پایان قسمت اول/ گزاره یازده تا بیست در یادداشت بعدی)

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️پایان هذیان‌گویی نظام اداری و سیاست‌گذاری کشور
برگرفته از نوشته ای از دکتر محسن رنانی

برنامه فقط در شرایطی معنی می‌دهد که وضعیت عمومیِ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پایدار است و چشم‌انداز باثباتی در برابر کشور است و افق آینده، اطمینان‌بخش و امیدبخش است. وقتی هیچ‌چیز در کشور سر جایش نیست و بی‌ثباتی در همه حوزه‌ها موج می‌زند و چشم‌انداز باثباتی در برابر کشور نیست و حکومت هم هیچ قصد افق‌گشایی ندارد، در چنین شرایطی برنامه توسعه نوشتن چه مفهومی دارد؟
آنچه خواندید بخشی از پاسخ دکتر محسن رنانی استاد برجسته اقتصاد کشور در پاسخ به درخواست مرکز پژوهش‌های مجلس در مورد پیشنهاد همکاری برای تدوین سند برنامه هفتم توسعه. بخش هایی دیگر از نامه را هم با هم بخوانیم:
الآن اگر نهادی مثل مرکز پژوهش‌ها می‌خواهد کاری برای کشور بکند، باید سند خروج از بحران، سند تثبیت شرایط عمومی کشور، سند افق گشایی و سند تحول یا چیزی نظیر این‌ها را بنویسد.
مگر می‌شود وقتی به‌احتمال خیلی زیاد تا عید دلار از سقف 50 هزار تومان عبور می‌کند (اگر بیشتر نشود) و درآمدهای کشور تکلیفش روشن نیست و سایه جنگ اوکراین روزبه‌روز به ما نزدیک‌تر می‌شود و پرونده برجام تقریباً بسته شده و خروج سرمایه از کشور شتاب گرفته و...؛ آنگاه برای کشور برنامه توسعه تدوین شود که مثلاً در سال آینده چند درصد تولیدات کشاورزی بالا برود یا چند درصد تولید خودرو افزایش یابد؟

لطفاً سلام مرا به عزیزان بالادستی در مرکز برسانید و بگویید اگر می‌خواهید خدمتی به ایران بکنید، سندی منتشر کنید که در آن به نظام سیاسی اعلام کنید تا تحقق برخی شرایط (آن شرایط را فهرست کنید)، امکان برنامه‌ریزی در ایران منتفی است و بگویید در چنین شرایطی، تدوین برنامه یک «آیین صوری و تشریفاتی بوروکراتیک» است که هیچ اثر واقعی بر کشور ندارد و برعکس بخش زیادی از انرژی و منابع کشور را هدر می‌دهد.
خلاصه الآن فصل برنامه‌ریزی نیست و اگر بهترین برنامه‌ها و توصیه‌ها و تبصره‌ها و سیاست‌ها هم تصویب شود، نه شرایط کشور اجازه می‌دهد، نه منابع مالی پایدار است، نه مجری (دولت) انسجام فکری و سازمانی کافی برای تحقق آنها را دارد.
ما اکنون به برنامه‌هایی برای «اعتمادبخشی»، «امیدآفرینی»، «باثبات‌سازی»، «عادی‌سازی»، «افق‌گشایی»، «عقلانی‌سازی حکمرانی»، «هم‌شنوی»، «انسجام‌بخشی» و... نیاز داریم. بدون این‌ها، برنامه توسعه معنی نمی‌دهد و قطعاً شکست می‌خورد. در یک‌کلام، امروز سرمایه اجتماعی حکومت در پایین‌ترین وضعیت چهل سال گذشته است و بدون سرمایه اجتماعی، برنامه‌ها حتماً شکست می‌خورد؛ چون برنامه باید «باورپذیر» باشد و وقتی سرمایه اجتماعی پایین است، عدم باورپذیری برنامه‌ها، خودش عامل شکست برنامه می‌شود.
پس تدوین پیش‌نویس یا حتی اصلاح سند برنامه را رها کنید و بروید سراغ تدوین «سند ترمیم». بدون ترمیم، هرگونه بارگذاری جدید، بر روی این ساختار فقط فروپاشی آن را تسریع می‌کند. این مسئله را به مقامات تفهیم کنید که حتی تذکر شفاهی برای حجاب هم یک بارگذاری جدید است. حالا شما می‌خواهید سند برنامه را ببرید مجلس تا چندصد نماینده در رقابت باهم، هرکدام یک بارگذاری جدید روی این سیستم انجام بدهند؟ این یعنی به سخره گرفتن برنامه‌ریزی توسعه.
وقتی یک آدم تبش بالاست و هذیان می‌گوید، به او نمی‌گویند بیا بنشین تا برایت برنامه مطالعاتی برای کنکور بریزم. اول مشکل تب و هذیانش را حل می‌کنند. الآن نظام بروکراسی به مرحله تولید انبوه هذیان وارد شده. نگاه کنید یک نماینده خبرگان می‌گوید ما داریم «قانون جهان» را می‌نویسیم. نماینده مجلس می‌گوید باید حساب بانکی بی‌حجاب‌ها را مسدود کرد (این فرد نمی‌داند که این کار یعنی بازکردن یک جبهه جنگ جدید که در آن مخالفان و معترضان دست بالا را خواهند داشت، چون به‌راحتی می‌توانند پروژه تحریم نظام بانکی را کلید بزنند)؛ دیگری می‌گوید آقا چرا به‌جای اعدام معترضان، دست‌وپا قطع نمی‌کنید؟ آن وزیر هم به خارجی‌ها می‌گوید ما هیچ‌کس را در اعتراضات نکشته‌ایم و همه کشته‌های اعتراضات توسط گروه‌های معاند ترور شده‌اند. این نمی‌فهمد که این به معنی اعلام شکست حکومت است که گروه‌های مخالفت در وسط شهرهایش 500 نفر را بکشند و حکومت ناتوان از جلوگیری از آنها باشد!
شما حالا در چنین فضایی می‌خواهید برنامه بنویسید؟ آقاجان برنامه بنویسید و بگویید چگونه دهان آدم‌هایی که در این سیستم تریبون دارند، اما مسئولیت نمی‌پذیرند را ببندید.
آنچه الآن می‌بینیم، این است که ارتباطات معنی‌دار نهادی که اطلاعات و هوش را در یک سازمان یا نظام به «عقلانیت» تبدیل می‌کنند، در این نظام از بین رفته است. بنابراین برنامه بنویسد برای «پایان هذیان‌گویی» نظام اداری و سیاست‌گذاری ایران.
ببخشید طولانی شد و اندکی عصبی نوشتم. برای شما آرزوی موفقیت دارم. سرشار باشید

تلخیص و بازنشر از شبکه توسعه
@I_D_Network

Читать полностью…
Subscribe to a channel