i_d_network | Unsorted

Telegram-канал i_d_network - شبکه توسعه

52459

زیرنظر آقایان دکتر: علی سرزعیم (اقتصاددان)، مجتبی لشکربلوکی (استراتژیست)، امیر ناظمی(آینده پژوه) و محمد فاضلی (جامعه‌شناس) و محمدرضا اسلامی(استادپلی تکنیک کالیفرنیا) نام سابق: شبکه استراتژیست ادمین @Mm_135 http://t.me/itdmcbot?start=dr_lashkarbolouki

Subscribe to a channel

شبکه توسعه

🔳⭕️ما فکر می کنیم كلاس ها باید چهار تا ديوار داشته باشند
اما همه کلاس ها، چاردیواری نیستند
سفر كن! دنیا، آدم ها، جاده ها و اثرهای تاریخی را ببین و ياد بگير!

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️ شما را به دیدن این انیمیشن مفهومی زیبا و طنزآلود دعوت می کنم و یک سوال می پرسم: آیا زمانی که تغییرات رخ می دهند ما بیشتر به جنبه های مثبت آن فکر می کنیم یا منفی

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️ شما را به دیدن این انيمیشن زیبا و مفهومی دعوت می کنم.
توضیح نمی دهم تا مزه فیلم از بین نرود. فقط یک جمله: دنیا را می شود .... نه خودتان ببینید!

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️یک پایان متفاوت برای یک داستان تکراری: داستان لاک پشت و خرگوش
همیشه داستان ها یک پایان ندارند!

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️یک عمر شنیدیم و پذیرفتیم: خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو!
یک بار این را هم امتحان کنیم: خواهی نشوی همرنگ رسوای جماعت شو!

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️سندروم دستیابی ذهنی (فانتزی مثبت ناقص)

همه جا تبلیغ می کنند کافیست آنچه می خواهید را تصور کنید، دنیا به تصور شما پاسخ خواهد داد. مثبت فکر کردن، مثبت اندیشی، تفکر مثبت و واژه هایی از این دست، کتاب های روانشناسی و موفقیت را پر کرده است. اما تحقیقات عمیق روانشناسی واقعیت دیگری را نشان می دهد!

افراط در خیال پردازی های مثبت همیشه به‌نفع ما نیست. ممکن است تفکر مثبت در کوتاه‌مدت باعت شود احساس بهتری داشته باشیم، اما در بلندمدت ریشۀ انگیزۀ ما را می‌خشکاند و با احساس ناامیدی و جاماندگی رهایمان می‌کند. تحقیقات نشان می دهد که فانتزی مثبت احتمال افسردگی را در لحظه کاهش می‌دهد، اما احتمال آن را در بلندمدت افزایش می‌دهد. ممکن است تعجب کنید و بپرسید تفکر مثبت واقعاً در این حد مضر است؟ بله در همین حد مضر است. در طول بیست سال بخشی از روان پژوهان آزمایش های متعدد کرده اند و دریافته اند که مثبت اندیشی صرف منجر به عملکرد ضعیف می شود!
روان پژوهان آزمایش های متعددی را با شرکت‌کنندگانی در تعداد زیادی از گروه‌های آماری مختلف در کشورهای گوناگون و با گستره‌ای از آرزوها شامل سلامت، رشد حرفه‌ای و پیشرفت دانشگاهی و ارتباطات (ازدواج و ...) انجام داده اند و در تمام موارد شاهد هم‌بستگی بین فانتزی‌های مثبت و عملکرد ضعیف بوده اند. هرچقدر افراد مثبت‌تر فکر می‌کنند و خودشان را در حال دستیابی به اهدافشان تصور می‌کنند، در واقعیت کمتر به آن اهداف دست پیدا می‌کنند!
مثلا در یکی از آزمایش ها، متوجه شدند که هرچقدر آزمایش شوندگان درگیر فانتزی‌های مثبتِ بیشتری دربارۀ عاشق شدن در آینده باشند، احتمال کمتری وجود دارد که رابطۀ عاشقانه‌ای را شروع کنند. همین طور در مورد استخدام، پذیرفته شدن در دانشگاه و ....
خوب ممکن است بپرسیم چرا؟ این طیف از روان پژوهان معتقدند فانتزی مثبت ذهنی منجر به آرامش مقطعی می شود و ذهن ما را فریب می‌دهد و فکر می‌کنیم به اهدافمان رسیده‌ایم، اتفاقی که روان‌شناسان آن را «دستیابی ذهنی» می‌نامند. در این حالت ما به‌طور مجازی به اهدافمان می‌رسیم و درنتیجه کمتر احساس نیاز می‌کنیم که در زندگیِ واقعی کاری انجام دهیم. بنابراین کارهای لازم برای اهداف مان را انجام نمی‌دهیم. توضیح دوم: کسانی که دربارۀ آینده فانتزی‌های صرفاً مثبت می‌سازند درواقع، به‌اندازۀ افرادی با تفکرات منفی و واقعی، سخت کار نمی‌کنند و این باعث می‌شود با عملکرد ضعیف‌تری با مشکلات مبارزه کنند.

پس تفکر مثبت را کنار بگذاریم؟ نه! عجله نکنید! در پژوهشی از ۱۶۸ دختر در آلمان درخواست شد تا مهم‌ترین آرزوهایشان را بگویند و همچنین مشخص کنند که چه میزان احتمال می‌دهند به این آرزو دست یابند. دانشجویان به چهار گروه تقسیم شدند. گروه اول ابتدا درمورد مثبت‌ترین نتایج حاصل از تحقق آرزویشان فانتزی ساختند و سپس در مورد آن مانع سختی که در برابر تحقق آرزویشان قرار داشتند فکر کردند. آن‌ها، برای هر نتیجۀ مثبت و هر مانع، تفکراتشان را نوشتند، گروه دوم فقط دربارۀ نتایج مثبت و گروه سوم فقط درباره موانعِ سخت فکر کردند. اعضای گروه چهارم ابتدا با مانع شروع کردند و بعدازآن نتیجۀ مثبت را تصور کردند.
دو هفته بعد نتایج خیلی جذاب بود! بخشی از گروه اول بیشترین سطح تلاش را داشتند چرا فقط بخشی؟ آن‌هایی که آرزوها یا اهدافشان قابل‌دستیابی بود انرژی زیادی گذاشتند و موفق شدند، اما کسانی که آرزوهایشان قابل‌دستیابی نبود، به‌طور چشمگیری مقدار نیرویی که می‌گذاشتند را کاهش دادند. به‌طور خلاصه، تضاد ذهنی به افراد اجازه داد برای رسیدن به اهدافی که احتمال دستیابی به آن‌ها وجود داشت، انرژی بیشتری صرف کنند و از اهداف واهی دست بردارند. جمع بندی روان پژوهان استفاده از چنین رویکردی است (فصلنامه ترجمان علوم انسانی).

☑️⭕️تجویز راهبردی:
همه ما در معرض سندورم «دستیابی ذهنی» هستیم: از مدیران ارشد کشور بگیرید تا مدیران و کارکنان سازمان ها و هم افراد در زندگی شخصی شان. باید روشی را انتخاب کرد که هم از مزایای تفکر مثبت سود بجوییم و هم از عواقب خطرناک آن برکنار باشیم.برای رهایی از سندروم این چهار گام را بردارید:
1- هدف تان را مشخص کنید (ازدواج با فرد دلخواه، کسب مدرک دکتری، برنده شدن در انتخابات، تاسیس یک موسسه خیریه موفق، انجام یک پروژه ملی برای عموم مردم و ...)
2- به جنبه های مثبت قضیه فکر کنید. نتایج مثبت تحقق اهداف و آرزوی تان چیست؟
3- به جنبه های منفی و موانع پیش رو فکر کنید.
4- برنامه تان برای تحقق جنبه های مثبت و جلوگیری از بروز موانع و جنبه های منفی چیست؟
بدین ترتیب هم انرژی مان را هوشمندانه مصرف می کنیم (فقط برای اهداف واقعی زمان و توان می گذاریم) و هم با توجه به نتایج دلخواه از منافع انگیزشی مثبت اندیشی بهره مند شویم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️مهارت جادویی مشترک دو تن از ثروتمندترین افراد جهان

اگر فهرست ثروتمندترین افراد جهان را مرور کنید حتما دو نام را در آن ها خواهید یافت: بیل گیتس (موسس مایکروسافت) و وارن بافت (مشهورترین و موفق ترین سرمایه گذار جهان).
فرض کنید که با آن ها تنها شده اید و می توانید یک سوال کنید، مطمئنا همه ما دوست داریم که از آن ها سوال کنیم و احتمال خیلی زیاد یکی از سوالاتی که از آن ها خواهیم پرسید این است: رمز موفقیت شما چیست؟ شما چه توانمندی ويژه (مهارت) دارید؟

خوشبختانه آن ها به این سوال پرداخته اند:
بیل گیتس می گوید مقاله ای نوشته با نام مهارت‌هایی که برای موفق شدن نیاز دارید و آن جا گفته مهارت‌های ارتباطی و توانایی همکاری خوب با انواع مختلفی از آدم ها بسیار مهم است. نوآوری‌های فنی مثل هر نوع نوآوری دیگر نیازمند توانایی برقراری ارتباط و به اشتراک‌گذاری ایده با دیگران است و بدون مهارت ارتباطات موثر عقیم است.

حالا بشنوید از وارن بافت. او به فردی که تازه از رشته مدیریت دانشگاه استنفورد فارغ‌التحصیل شده بود در مورد اهمیت برقراری ارتباط خوب گفته: «در سن تو بهترین روش پیشرفت این است که یاد بگیری بهتر با دیگران ارتباط برقرار کنی. اگر بتوانی نتایجی که در زندگی به دست می‌آوری را بهتر منتقل کنی، اثر آن چند برابر خواهد شد. تنها مدرکی که در دفتر کارم به دیوار زده‌ام، مدرک مهارت‌های ارتباطی است که در سال 1952 از دل کارنگی (نویسنده و سخنران آمریکایی که در ارائه و تدریس مهارت‌هایی مثل مدیریت خویشتن، فروشندگی، سخنرانی عمومی و مهارت‌های فردی) دریافت کردم. بدون مهارت‌های ارتباطی خوب، نمی‌توانی مردم را متقاعد کنی که به دنبالت بیایند، حتی اگر تو آن سوی دیوار را ببینی و آنها نبینند.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
مجله معتبر فوربس در گزارشی از تحقیقات جذاب و جامعی که موسسه تکنولوژی کارنگی انجام داده، می‌گوید 15 درصد موفقیت‌های مالی از دانش یا مهارت‌های فنی به دست می‌آید. می‌پرسید 85 درصد بقیه چطور؟ توانایی برقراری ارتباط موثر، مذاکره و متقاعدسازی، همدلی که هم موقع صحبت کردن و هم موقع گوش دادن باشد. به علاوه، فوربس در گزارش خود می‌گوید که دانشمندان علوم رفتاری و روانشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که مردم ترجیح می‌دهند با کسانی وارد معامله و انجام کسب‌وکار شوند که به آنها اعتماد و علاقه دارند؛ حتی اگر این فرد مورد علاقه، محصول یا خدماتی با قیمت بالاتر و کیفیت پایین‌تر عرضه کند.

مهارت های ارتباطات موثر را بیاموزیم. به شدت روی خوشبختی خانوادگی و همچنین پیشرفت کاری ما موثر است. این مهارت ها شامل نکات کاربردی است که ظریف اما بسیار کارگشا است. به عنوان نمونه
دونا وان ناتن، متخصص زبان بدن، «نرخ بهینه» تعداد کلمات هنگام صحبت کردن را 170 تا 190 کلمه در هر دقیقه می‌داند. این یعنی، اگر هر دقیقه کمتر از 170 کلمه به کار ببریم، دینامیک چندانی نداریم و شنونده تمرکزش را از دست می‌دهد. اما مهم‌تر از آن این است که در هر دقیقه بیشتر از 190 کلمه به کار نبریم، مخصوصا در مسایل جدید. اگر در هر دقیقه بیش از 210 کلمه به کار ببرید، مطمئن باشید که شنونده دیگر مکالمه را از دست داده و ذهنش منحرف شده است. می بینید این نکته ساده است اما ممکن است ما آن را رعایت نکنیم و بعد هم ناراحت باشیم که چرا نمی توانیم هیات مدیره را متقاعد کنیم؟ چرا حرف فلانی خریدار دارد و حرف من ندارد؟

مهارت ارتباطات موثر شامل 5 مولفه کلیدی است:
1- مهارت ارایه شفاهی و سخنرانی
2- مهارت مذاکره و دستیابی به توافق و متقاعدسازی
3- مهارت ارایه گزارش های مکتوب
4- مهارت شنیداری و شنیدن موثر
5- مهارت زبان بدن (هم زبان بدن خودتان و هم زبان بدن دیگران)
لازم نیست در گام اول کتاب های سنگین بخوانید، کافیست از مطالبی که در فضای مجازی هست شروع کنید و هر هفته یک نکته را تمرین کنید.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔆⭕️هرکدام از ما می تواند یک فرشته نجات باشد

گندم فاند جاییست که پول های کوچک ما را تبدیل به قدرتی بزرگ می کند برای کارآفرینی اجتماعی، شادی آفرینی و خروج نیازمندان از چرخه فقر

Gandomfund.ir

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️دنیا بوی خدا می گیرد وقتی
من بخواهم که تو بهتر زندگی کنی.
و تو بخواهی که من بهتر زندگی کنم

شبکه استراتژیست با افتخار از کمپین #ظرف_مهربانی حمایت می کند.
آدرس کمپین = @Tikenik

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️این فیلم را همه کسانی که می خواهند در کار و زندگی شان "پیشرفت ملموس" کنند از دست ندهند.

دو منطقه کلیدی که باید تفکیک و مدیریت کنید

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🌙دوستان نادیده ام!

برای تمام شما
همراهان شبکه استراتژیست
به برکت این روزها و شب ها
سبد سبد آرزوهای رنگی و عالی داریم

شما نیز اگر دوست داشتید ما را به وقت خلوت و آرزو یاد کنید.

ارادتمند؛ مجتبی لشکربلوکی و مدیران و همکاران کانال استراتژیست

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️مدیران پارک ملى آمريكا (يلواستون ) 14 گرگ را وارد پارک کردند
همین تغییر بسیار کوچک، منجر به تغييرات بسيار بزرگی شد.
این فیلم جذاب را با هم ببینیم.

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️به پایان رساندن
کار خوب از آغاز آن بهتر است.

فرازی از سخنان امام حسن مجتبی (درود خداوند بر او)

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️این فیلم وقتی تمام شد،همه چیزبرای شماتمام می شود
امامتاسفانه برای آنان نه فیلم است ونه تمام شدنی.
ریشه جنگ وتجاوز در روح ها و روحیه های ماست. خدایا بخشکانش!

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️اینکه دیگران تصمیم بگیرندهرروز چه لباسی بپوشیم خیلی تحقیرکننده است نه؟
حالاچرا میگذاریم افکارمان رادیگران انتخاب کنند؟به اندازه لباسمان برای افکارمان حساس باشیم!

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️آتنا دخترم بود و قاتلش برادرم!

خرداد ماه خبری در تلگرام منتشر شد: گمشدن دخترکی هفت ساله بنام آتنا اصلانی. پدر آتنا سال‌ها بود که دستفروشی می‌کرد و پوشاک می‌فروخت. دخترکش باهوش بود وخوش‌زبان، روز حادثه کنار بساط پدرش بود. آن روز وقتی پدر مشغول گفتگو با مشتری بود، آنجا را ترک کرد و دیگر هرگز بازنگشت! جسدش بعدها پیدا شد و قاتلش چند روز بعدتر لب به اعتراف گشود.
واقعا متاثرکننده است، وقتی به چهره معصوم و دوست داشتنی او نگاه میکنم. او می توانست سال ها زندگی کند، عاشق شود، زندگی ببخشد و لذت ببرد. اما نشد! وقتی فکر می کنم اگر همین اتفاق می توانست برای تنها پسرم -که از سر اتفاق هم سن اوست- رخ دهد، غمگین تر و متاثرتر می شوم. انگار آتنا دختر من است. شنیده ام مردمان پارس آباد نیز آستین همت بالا زده اند و از هیچ کمکی دریغ نکرده اند تا دختر همشهری شان پیدا شود، انگار آتنا دختر همه آن ها بود. براستی که آتنا دختر همه ماست.

در این چند روز خیلی ها واکنش نشان داده اند. نفرت، خشم و تاثر عصاره واکنش هایی بود که این چند روزه مشاهده کردیم. اما بگذارید از یک زاویه دیگر به این مساله نگاه کنیم. پیش تر این را بگویم که احتمالا خیلی از شما مخالف این نگاه هستید. نمی گویم که با من هم عقیده شوید فقط اندکی مخالفت خود را به تاخیر بیاندازید.

قاتل چه کسی بود؟ اگر آتنا دختر من و شما بود. قاتل هم برادر ماست. قاتل امروز، مرد رنگرزی بود که تا دیروز من و شما با او در تعامل بودیم. از او خدمت می خریدیم و به او کالا می فروختیم. تا دیروز او همسایه ما بود. راحت ترین کار این است که نسبت به قاتل، خشم بورزیم، مغازه اش را به آتش بکشیم و سنگ بارانش کنیم که وجدان مان آرام بگیرد. باشد هر چه می خواهید انجام دهید. ولی لحظه ای تامل کنیم. قاتل، چرا و چگونه قاتل شد؟ چرا یک انسان کارش به این جا می کشد که معتاد شود و برای چند حلقه النگو زندگی را از یک انسان، آن هم انسانی به این زیبایی و معصومی بگیرد؟

ما همه در مرگ آتنا شریک هستیم. چرا که گذاشته ایم یک انسان قاتل شود! قاتل ها از مریخ نمی آیند! قاتل ها، قاتل به دنیا نمی آیند، قاتل ها، به تدریج قاتل می شوند. حالت های زیر را در نظر بگیرید:
پدر یا مادرش را از دست داده و کسی از او حمایت نکرده.
پدر و مادرش معتاد بوده و تا چشم گشوده اعتیاد جزو زندگی اش بوده
کودکی که در دوران کودکی آموزش و بهداشت مناسب نداشته.
کسی که در جامعه با شکاف طبقاتی بالا بزرگ شده
کودکی مورد تجاوز قرار گرفته و فریادش به جایی نرسیده.
چنین کودکانی در معرض انواع آسیب های روانی و اجتماعی قرار می گیرند و با عقده بزرگ می شوند: عقده حقارت، عقده بی پولی، عقده عقب ماندگی، عقده زندگی نرمال و عقده بی کسی!
همه این داستان ها واقعیت دارد. چندی پیش داشتم گزارش های واقعی از تجاوز به کودکان و بی کسی آنان را می خواندم، خواستم بخشی از آن را بیاورم اما آنقدر شرم آورست که قدرت بازنشر آن را ندارم. سربسته از آن می گذرم و درد آن را فرو می خورم.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
چه می توان کرد؟ قاتل قطعا و یقینا باید مجازات شود و در این شکی نیست. اما وقتی او به دار مجازات آویخته شد به راحتی به خانه های مان بازنگردیم. باید از شکل گیری قاتلان آینده آتناها جلوگیری کنیم. می شود از مرگ دخترمان آتنا خشمگین شد، می شود گریست اما باید کارهای دیگری هم کرد! چگونه؟ حداقل با سه کار ساده:
1- از موسسات مردم نهادی که خدمات حمایتی-اجتماعی ارایه می کنند پشتیبانی کنیم. ممکن است آنقدر گرفتار باشیم که نتوانیم مستقیما کودکی را به فرزندی قبول کنیم. ولی می شود این موسسات را کمک کرد.

2- در مقابل آسیب های روانی اجتماعی کودکان خودمان و دیگران حساس باشیم. کودکان امروز می توانند قاتلان فردا باشند یا دانشمندان آینده. این ما هستیم که کمک می کنیم جامعه فردا، منضبط، منطقی و قاعده پذیر باشد یا قانون گریز، عقده ای و غیراخلاقی! از خانه و محله خود شروع کنیم.

3- خوشبختی را امری فردی تلقی نکنیم. چه زشت است لذتی که به تنهایی برده می شود. نمی توان در جامعه ای که از درد و فقر زجر می کشد به تنهایی از ثروت و مکنت، لذت برد. دیر یا زود فقر و درد خود را در نابهنجاری اجتماعی نشان می دهد و این نابهنجاری اجتماعی اگر گریبان ما را نگیرد، حتما دامان ما را خواهد گرفت. بگذاریم با هم خوشبخت باشیم و گاهی اوقات دادن پول یک پیتزا به یک نیازمند، چیزی از ما نمی کاهد اما آن شب او را رنگی ترین شب زندگی اش می کند.

خداوند ما را جانشین خود قرار داده است، جهان نیازمند وجهه خداوندی ماست: مهربانی، بخشش، بخشایش و لطف

دکتر مجتبی لشکربلوکی، معلم دانشگاه
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔳⭕️پدیده توهم ژرفای تبیینی و سه تجویز راهبردی

دو تن از استادان علوم شناختی دانشگاه کلرادو کتاب خود را با سیفون دستشویی شروع کرده اند! در پژوهشی در دانشگاه ییل از شرکت کنندگان خواسته شد تا به خود امتیاز بدهند که چقدر از ابزارهای روزمره از جمله دستشویی‌ها و سیفون سر در می آورند. بعد از اینکه به خودشان امتیاز دادند، از آن‌ها خواسته شد تا توضیحاتی گام‌به‌گام و دقیق از نحوه کار کردن ابزارها از جمله سیفون بنویسند و دوباره درباره میزان آگاهی خود به خودشان امتیاز بدهند. این کوشش ناآگاهی دانشجویان را برای خودشان آشکار کرد، زیرا ارزیابی آن‌ها از خودشان کاهش یافت. فهمیدند دستشویی‌ پیچیده‌تر از آن چیزی است که به نظر می‌رسد.

این پدیده را «توهم ژرفای تبیینی» یا به عبارت ساده تر «توهم عمق فهم» می‌نامند. آنچه ما فکر می کنیم که می دانیم به‌مراتب بیش از میزان واقعی دانسته‌هایمان است. چرا چنین چیزی رخ می دهد؟ وجود دیگران! بگذارید بیشتر توضیح بدهم: درباره دستشویی خانه مان، فرد دیگری آن را به نحوی طراحی کرده که می‌توانيم آن را به‌راحتی به کار گیريم. خیلی از مسایل است که دیگران برای ما انجام می دهند و ما می توانيم به راحتی از آن استفاده کنيم. ما بر تخصص یکدیگر تکیه کرده‌ایم. آن‌چنان به‌خوبی با یکدیگر همکاری می‌کنیم که به‌سختی می‌توانیم بگوییم فهم خودمان کجا پایان می‌یابد و فهم دیگران کجا آغاز می‌شود. انگار مرز مشخصی بین دانش و فهم ما وجود ندارد. یکی از پیامدهای تقسیم کار آنست که بین دانش یک فرد با ایده‌ها و دانش دیگران مرز مشخصی وجود ندارد.

حالا اگر توهم عمق فهم ما فقط محدود به سیفون بود، مساله ای نبود. کار آنجا مشکل پیدا می کند که ما درباره زمین و زمان با اعتماد به نفس صحبت می کنیم: پیامدهای انتخاب ترامپ، قراردادهای نفتی و جنگ های منطقه و اف ای تی اف (مرتبط با پولشویی). به این آزمایش دقت کنید: در سال ۲۰۱۴ کمی پس از آنکه روسیه منطقۀ تحت حاکمیت اوکراین، یعنی شبه‌جزیرۀ کریمه، را ضمیمۀ خاک خود کرد. از پاسخ‌دهندگان پرسیده شد از دیدگاه آن‌ها آمریکا چگونه باید واکنش نشان دهد و همچنین آیا آن‌ها می‌توانند اوکراین را روی نقشه مشخص کنند. نتیجه شگفت آور بود! شرکت کنندگانی که اوکراین را بر روی نقشه خیلی دورتر از محل واقعی‌اش مشخص می‌کردند، با احتمال بیشتری از مداخلۀ نظامی پشتیبانی می‌کردند. متوسط فاصله مکانی بین آنجا که اوکراین بود با آن جا که پاسخ‌دهندگان مطمئن و البته ناآگاه اشاره می کردند تقریباً مساوی فاصلۀ بین کی‌یف تا مادرید بود (فصلنامه ترجمان).

☑️⭕️تجویز راهبردی:
در مقابل چنین توهمی چه باید کرد؟
1- در مورد هر چیزی که نظر مثبت یا منفی داریم بکوشیم ابعاد و پیامدهای آن را تشریح کنیم. مثلا اگر فرضا با برجام مخالف یا موافقیم. خود را موظف کنیم که نیم ساعت به صورت روشن و شفاف پیامدهای اجرای آن را تشریح و تحلیل کنیم. آزمایش ها نشان داده وقتی چنین تمرینی انجام می دهیم، ما خود به خود متوجه توهم ژرفای تبیینی خود می شویم.

2- مواظب باشیم به یک جمع خطرناک تبدیل نشویم. چون آگاهی های ما بی مرز است. ممکن است من در مساله اول به دیدگاه شما اتکا می کنم و شما در موضوعی دیگر به دیدگاه من. حال اگر در مساله اول مبتنی بر توهم ژرفای تبیینی به یک باور بی پایه اعتقاد داشته باشم، شما هم که نیز به من اتکا کرده اید باورمند به یک باور اشتباه می شوید. نفر سوم و چهارم هم اضافه خواهد شد و ما تبدیل می شویم به جمعیت متوهم خطرناک! جمعیتی که نمی داند اما فکر می کند که می داند و در ناآگاهی خود نیز اجماع دارد. این جمع، خیلی خطرناک است. چه باید کرد؟ در باورهای مهم از یکدیگر چهار چیز بخواهیم: 1) شواهد و مدارک، 2) استدلال مبتنی بر آن شواهد و مدارک و 3) عدد و رقم و 4) محاسبه مبتنی بر آن اعداد و ارقام. تجربه شخصی خود من این است که در بیش از 50 درصد مواردی که درخواست این چهار مورد را کرده ام پاسخگویان نتوانسته اند من را قانع کنند و من به بی پایه بودن باورهای آنان پی بردم و بی مورد به آنان اتکا نکردم. تجربه بسیار لذت بخشی است حتما آن را انجام دهید البته دقت کنید که ادب را رعایت کنید قرار نیست ما دیگران را خیط کنیم. آرام، مودبانه، غیرمستقیم و منطقی این چهار مورد را طلب کنید. نتایج شگفت آور است.

3- با نمی دانم راحت باشید! ما آدم ها نمی توانیم خلا را تحمل کنیم. وقتی راجع به چیزی نا آگاه هستیم بی قرار می شویم و دوست داریم سریع این خلا اطلاعاتی را پر کنیم. بنابراین به هر اطلاعات و اظهارنظر بی پایه و باپایه ای دست می اندازیم که خودمان را از خلا نجات بدهیم.
اینجاست که این ایده درخشان نهفته در کلام خداوند را بیشتر می فهمم: بشارت باد به کسانی که سخنان را می شنوند و بهترین شان را پی می گیرند! هر چه می گذرد به اهمیت این آیه بیشتر ایمان می آورم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️تکنیک اقیانوس آبی

بگذارید با یک مثال شروع کنم. سینما در اروپا رو به افول بود. مردم دیگر سینما نمی رفتند. سینماها در مرکز شهر بودند ترافیک، سخت بودن پیدا کردن پارکینگ، افزایش کیفیت سریال های تلویزیونی و تلویزیون های کابلی و ... باعث شده بود که مردم سینمای خانگی (دیدن فیلم در خانه) را به رفتن سینما ترجیح دهند.
در چنین فضایی سینماهای موجود با یکدیگر رقابت سنگین می کردند، و این باعث شده بود در آن زمان دیگر صنعت سینما، سودآور نباشد. یک گروه آمدند و مجدد در صنعت سینما سرمایه گذاری کردند که باعث حیرت شد. اما آن ها مسیر کاملا متفاوتی را انتخاب کردند در حومه شهر یک مجتمع بزرگ تاسیس کردند (کاهش هزینه زمین). همراه با پارکینگ (که منجر به یک درآمد جانبی شد)، به جای یک سالن،چند سالن گذاشتند (هر کدام از اعضای خانواده فیلم خودش را انتخاب کند)، همراه با فود کورت (فضاهای چندرستورانه) و مرکز نگهداری بچه ها و همچنین فروشگاه های محصولات فرهنگی دیگر مانند کتاب و موسیقی و ... (درآمد جانبی).
این مجتمع بسیار سودآور شد. چرا؟ چون از اقیانوس قرمز به سمت اقیانوس آبی رفت. اقیانوس قرمز جایی است که همه شبیه به هم هستند، محصولات و خدمات شبیه به هم ارایه می کنند و معمولا درگیر جنگ قیمتی یا کیفیتی هستند و رقابت سختی دارند که منجر به خون و خون ریزی می شود. در اقیانوس قرمز همه روی مشتری و بازار فعلی متمرکز هستند.
اما در اقیانوس آبی داستان کاملا متفاوت است. ما به جای تمرکز بر مشتریان موجود بر نامشتریان تمرکز می کنیم! به جای ارایه محصولات مشابه رقبا، محصولی کاملا متفاوت ارایه می کنیم و اصلا خودمان را درگیر رقابت با دیگران نمی کنیم. به همین خاطر در اقیانوسی هستیم که از خون ریزی ناشی از رقابت خبری نیست.
تکنیک اقیانوس آبی از کجا آمده است؟ در سال ۲۰۰۵ کتابی منتشر شد تحت عنوان راهبرد اقیانوس آبی که حاصل کار بیست ساله دو پروفسور بود و در کمتر از یک سال به چهل و یک زبان دنیا ترجمه شد.
تکنیک اقیانوس آبی فقط محدود به شرکت هاست؟ نه! دو مثال در زندگی شخصی و کشورداری برای شما می زنم تا بدانیم که اقیانوس آبی برای همه معنادار است. حمید، یک خطاط است. اما یک خطاط معروف و عالی نیست. می تواند تلاش کند و سال ها زحمت بکشد تا شاید بتواند یک خطاط دست دوم شود. اما او اقیانوس آبی را انتخاب می کند. به جای اینکه سعی کند بهترین خطاط شود، به این فکر می کند که وی دستی هم در نقاشی دارد و هم کمی کار چوب بلد است. بنابراین هنر نقاشیخط را روی چوب پی می گیرد و اتفاقا در این حوزه که کسی فعال نیست او یک ستاره است!
صنعت توریسم در دنیا یک صنعت رقابتی است. ایران شاید در هیچ کدام از رشته های توریسم شماره یک دنیا نباشد. اما می تواند در توریسم ترکیبی برترین باشد. چون تعداد رقبایی که بتوانند توریسم ترکیبی ارایه کنند خیلی کم است. توریسم سلامت بعلاوه توریسم مذهبی یا توریسم فرهنگی-تاریخی به علاوه توریسم روستایی.
بنابراین لازم نیست که شما با دیگران رقابت کنید. به جای آن نابازار (بازارهای که اکنون وجود ندارند) و نامشتریان فکر کنید.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
برای دستیابی به اقیانوس آبی به این دو سوال خوب فکر کنید.
1: نامشتریان چه کسانی هستند؟ چه کسانی هستند که اگر من محصول/خدمت/ارزش جدیدی ارایه کنم، مشتریان آن خواهند شد. مثلا خانواده های بزرگ و بچه دار که سینما را ترک کرده اند و اکنون تبدیل شده اند به یک نامشتری! ولی اگر من رستوران، خدمات نگهداری بچه، پارکینگ و ... را کنار سینما ارایه کنم آنگاه نامشتریان مشتری خواهند شد.
2: از فرمول چهارجانبه استفاده کنید. محصول /خدمت فعلی را در نظر بگیرید و چهار سوال از خودتان بپرسید؟ چه چیزهایی را می توانم حذف کنم (مثلا آیا می توانم صبحانه را از خدماتی که یک هتل ارایه می کند، حذف کنم، جواب مثبت است یکی از هتل های موفق چنین کرده است). چه چیزی را می توانم اضافه کنم؟ (مثلا نگهداری بچه ها به سینما) چه چیزی را می توانم کمتر کنم؟ (قیمت هر بار مسافرت در اسنپ و تپسی) چه چیزی را می توانم بیشتر کنم؟ (افزایش سرعت پاسخ دهی). اگر شما بتوانید برای هر چهار سوال یک جواب خوب پیدا کنید و بتوانید نامشتریان را مشتری کنید احتمالا اقیانوس آبی زندگی تان را کشف کرده اید.
خداوند فرصت های بی شماری (تاکید می کنم بی شماری) را در اختیار ما قرار داده است و ما را همچون خود آفریننده و خلاق آفریده است. دنیا پر است از اقیانوس های آبی. اگر در اقیانوس های قرمز خود را غرق نکنیم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️پدیده نشخوار ذهنی منفی

همه ما، گفتگوی درونی داریم. از لحظه ای که بیدار می شویم تا زمانی که می خوابیم یک نفر همیشه درون سر ما دارد حرف می زند. همین الان که دارید این متن را می خوانید هم او دارد حرف می زند. همه ما این گفتگوی درونی را داریم. این گفتگوی درونی گاهی اوقات به نشخوار ذهنی منفی تبدیل می شود.
بگذارید اول نشخوار را توضیح دهم: چندین هزار سال پیش، بعضی از حیوانات برای حفظ امنیت خود مجبور بودند که به هنگام پیدا کردن غذا، با شتاب آن را بدون جویدن ببلعند و دوباره به مخفیگاه خود باز گردند. سپس در آنجا با خیال آسوده، آرام می گرفتند و غذایی را که قبلاً بلعیده بودند، بالا می آوردند و می جویدند و دوباره می بلعیدند.

گاهی اوقات ما انسان ها نیز دچار مساله ای مانند نشخوار می شویم. یعنی به یک موضوع بارها و بارها فکر می کنیم. ما گیر می افتیم در یک حلقه بی پایان و بی نتیجه فکر کردن به یک موضوع و مدام آن را می بلعیم و دوباره آن را می آوریم بالا و دوباره آن را می جویم.
در گفتگوهای تکراری درونی یا نشخوار ذهنی مدام به نکات منفی، خاطرات منفی و جنبه های منفی فکر می کنیم و بعد از مدتی به آن اعتیاد پیدا می کنیم. همانند حیواناتی که از اول اهل نشخوار نبودند اما اکنون دیگر معده شان کاملا متناسب نشخوار شده.
این نشخوار منفی می تواند گریبان همه ما را بگیرد. از فردی که همسرش به وی خیانت کرده تا کارآفرینی که ورشکست شده، تا کاندیدایی که در انتخابات رای نیاورده یا روزنامه نگاری که به ناحق زندانی شده، ورزشکاری که مصدوم شده و دیگر نمی تواند ورزش حرفه ای کند و فردی که در آزمون دکتری به نتیجه نرسیده. سرمایه گذاری که سرمایه اش از بین رفته.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
برای رهایی از دام گفتگوهای درونی منفی تکراری (نشخوار ذهنی) چه می توان کرد؟

1- تكنيك برگردانی مثبت یا انحراف فکر: به صورت ارادي به چيزي توجه كنيد كه مثبت است. بازي هاي فكري کنيد. هر کاری كه مستلزم به كارگيري فكر است. تلفن را برداريد و به دوستان زنگ بزنيد. خلاصه فقط ذهنتان را با هر چيز كوچكي مشغول کنید. يك عدد پيچيده مثل 958354را درنظربگیرید و هفت تا هفت تا از آن كم كنيد. اين تكنيك بخاطر اينست كه مكانيزم ذهن طوريست كه در يك آن نمي تواند به دونقطه توجه كند.

2- تکنیک تاخير فكر: براي آمدن فكرهای منفی تکراری به ذهنتان وقت تعيين كنيد و وقتي اين افكار خواستند به ذهنتان وارد شوند به آنها بگوييد كه بروند و در فلان ساعت كه به آنها اختصاص داده ايد بيايند و تدريجا اين ساعات را محدودتر كنيد. این نشان می دهد که شما ارباب هستید و آن ها (افکار منفی تکراری) نوکر.

3- تکنیک تدوین فکر: قلم و كاغذ برداريد و همگي افكار منفي خود را بنويسيد ترجیحا با زبان طنز: نوشتن بار سنگين افكار فكري را سبك كرده و گاه با خواندن نوشته ها ممكن است شما را به خنده يا شگفتي از افكار غيرمنطقي خود وادارد. در عين حال وقتي فكرتان را نوشتيد راحت تر مي‌توانيد آن را بررسي كنيد و خطاهايش را شناسايي نماييد.

4- تکنیک تصور بدترین حالت ممکن و اقدام: در نگاه اول ممکن است این روش اشتباه به نظر برسد اما دو فایده اساسی دارد. به جای اینکه مدام در مورد نگرانی های آینده فکر کنید. به بدترین حالت ممکن فکر کنید. زمانی که به بدترین حالت ممکن فکر میکنید، میبینید آنقدرها هم بد نیست و تنها این ذهن شماست که آن رو بزرگ کرده. همین طور شما می توانید خود را برای اقدامات جبرانی و پیشگیرانه بعدی آماده کنید. به جای ترس از اقدام، بزنید به قلب ماجرا و دست به کار شوید.

5- تکنیک تعریف ماموریت جدید: نشخوار ذهنی، فكر زايد است و فكر زايد زاييده وقت زايد و وقت زايد زاييده بيكاري، با دست زدن به يك فعاليت كه شما را در حالت برانگيختگي قرار دهد مي‌توانيد از حالت نشخوار ذهنی فاصله بگيريد. مثلا اگر در کارآفرینی شکست خورده اید، یک ایده جدید را دنبال کنید. اگر دیگر نمی توانید ورزش حرفه ای کنید، خوب به مربی شدن فکر کنید! اگر به تازگی جدا شده اید، به تمام کارهایی فکر کنید که در زمان زندگی مشترک فرصتش را نداشتید انجام دهید. خداوند درها و دریچه های بسیاری را پیش روی ما قرار داده است. اما گاهی اوقات آنچنان به درهای بسته نگاه می کنیم که صدها در و دریچه دیگر را نمی بینیم. به خدا نگویید چه مشکلات بزرگی دارید بلکه به مشکلات بگویید چه خدای بزرگی دارید!

مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️نظریه خود آیینه سان و سه تجویز راهبردی برای همه از بی سوادها تا استادان دانشگاه

بگذارید با یک سوال آسان شروع کنم. ما دیگران را چگونه می شناسیم؟ از روی چهره، فیزیک بدنی، رفتار و گفتارشان. به همین خاطر است که می گویند اگر می خواهی فردی را بشناسی با او سفر برو و البته این روزها به طنز می گویند آدم ها را می شود سر تقسیم ته دیگ سیب زمینی شناخت. سفر و سفره هر دو در یک چیز مشترکند: شناخت دیگران از روی کنش ها و واکنش های شان. از روی تصمیمات و اقدامات شان.

حالا یک سوال سخت: ما چگونه خود را می شناسیم؟ این سوال واقعا سخت است! واقعا ما از کجا می فهمیم که تند حرف می زنیم یا نرمال؟ دوست داشتنی هستیم یا منفور؟ متواضع هستیم یا مغرور؟ عجول هستیم یا آرام؟ اصلا خوب هستیم یا بد؟ نظریه ای در روان شناسی اجتماعی وجود دارد به نام خود آیینه سان که اگر بخواهم آنچه از آن می فهمم را به زبان ساده بگویم این می شود (چون این نظریه هم ابعاد مختلفی دارند و هم از واژه هایی استفاده می کند که کمی پیچیده است): ما آدم ها خودمان را در یک فرآیند طولانی به اندازه کل زمانی که زندگی می کنیم و از طریق فهمیدن دیدگاه دیگران در مورد خودمان می فهمیم. برداشت ما از تصویری که ما نزد دیگران داریم و برداشت ما از قضاوتی که دیگران درباره ما انجام می دهند منجر به این می شود که نسبت به خودمان دیدگاهی مثبت داشته باشیم یا دیدگاهی منفی و در نهایت تصویر ما از خود، سهم مهمی در اعتماد به نفس و موفقیت ما در زندگی فردی و اجتماعی و سازمانی دارد.
خوب ممکن است بپرسید که این نظریه به چه درد ما می خورد؟ سوال خوبی است. اما قبلش یک توضیح بدهم و بعد بریم سراغ سوال شما. این نظریه مانند هر نظریه دیگری در معرض انتقاد علمی قرار گرفته است اما با این حال فکر میکنم که هنوز سهمی از حقیقت در دل این نظریه وجود دارد و می تواند برای ما کاربردی باشد.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
ما تا کنون می دانستیم که ذهنیت روی عینیت تاثیر دارد. مثلا اگر ذهنیت ما این باشد که یک آدم دزد است (ولو آنکه دزد نباشد) در تعاملات خود با او خیلی با احتیاط عمل می کنیم (تاثیر روی عینیت). اما نظریه خود آیینه سان یک نکته جدید به ما آموخت: تاثیر ذهنیت روی ذهنیت! ذهنیت دیگران در مورد ما (برداشت دیگران) روی برداشت ما از خودمان تاثیر دارد و این نیز منجر می شود به اینکه اعتماد به نفس داشته باشیم یا نداشته باشیم. خود را شایسته موفقیت و ارتقا بدانیم یا ندانیم.

خب حال که چنین مفهومی را آموختیم چه باید بکنیم؟ باید سیگنال هایی که به دیگران می فرستیم را مدیریت کنیم. سه تجویز هستند که هر کسی حتی آن هایی که سواد ندارند و صدالبته استادان دانشگاه نیز به این نکات محتاجند.

1- شیک لباس بپوشید و راست بایسیتید؛ طرز لباس پوشیدنتان تأثیر بسزایی در نگرش مردم نسبت شما دارد. رنگ و نوع لباس و حتی کفش، جوراب، ساعت و انگشتری سگینال بسیار مهمی است. طرز ایستادن و نشستن هم بسیار مهم است. اگر راست بایستید و قامت‌تان را کشیده نگه دارید، بااعتماد به نفس و قوی به نظر می رسید، اما قوز کردن، از شما فردی ضعیف نشان میدهد.

2- قاطعانه صحبت کنید، نه تهاجمی، صحبت کردن پرخاشگرانه می تواند نشانه این باشد که یا شما به حرف تان مطمئن نیستید یا اینکه زورگو هستید! بدون تهدید یا توهین (رویکرد تهاجمی) قاطعانه و اعتمادبخش صحبت کنید به جای بازی کردن با کلمات و مِن مِن کردن، سعی کنید دقیق و سرراست صحبت کنید. کلماتی مانند «راستش را بخواهید» و مانند آنها نشان می‌دهند که به گفته‌هایتان اطمینان چندانی ندارید. با صدای رسا صحبت کنید.

3- نگاه نیرومند و دست دادن محکم را تجربه کنید: شل و وارفته دست ندهید. همچنین نگاه نیرومند داشته باشید. حتما دیده اید نظامیان ارشد نگاه نیرومندی دارند چون قدرت بالایی در خود حس می کنند. یک ترفند کوچک: اگر شما از این ترس دارید که مستقیم به چشم طرف مقابل نگاه کنید، به جای چشمان طرف، به فاصله میان دو ابروی آن فرد نگاه کنید. در این حالت نه شما مستقیم به چشم فرد نگاه کرده‌اید و نه آن فرد متوجه این موضوع می‌شود.

امیدوارم نکته را گرفته باشید. رفتار ما روی ذهنیت افراد تاثیر می گذارد و سپس این ذهنیت دوباره به سمت ما می آید و در ذهن ما بازتاب پیدا می کند. بنابراین باید به دیگران سیگنال درستی ارسال کرد تا سیگنال قدرتمندی دریافت کنیم. توجه و اطمینان به توانمندی هایی که داریم و ارایه تصویر درست از توانمندی هایمان، شکرگزاری نعمت هایی است که خداوند در هر کدام از ما به ودیعه گذاشته است.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️شهامت همیشه فریاد زدن نیست
گاهی شهامت همان صدای آرامی است که
در انتهای روز خسته اما مصمم می گوید




امروز نشد، فردا دوباره تلاش خواهم کرد

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️بخشیدن،گذشته راتغییر نمی‌دهد آنچه از دست داده اید را برنمی گرداند.
اما کمک میکند تاسهم بیشتری ازآینده‌تان،به خودتان متعلق باشد
خودمان را از آینده محروم نکنیم

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️سیستم عجیب فعال کننده مشبک در مغز و تکنیک پرده آرزوها

صدای هواپیماها در اطراف فرودگاه ها یا و غرش امواج دریا بویژه شب ها در کنار ساحل بسیار سهمگین است. برای کسانی که از بیرون وارد این مناطق می شوند. این صدا سهمگین و گاهی غیر قابل تحمل است ولی برای ساکنین اطراف دریا یا فرودگاه، امری عادی است ولی اگر همین افرادی که به این صداها عادت کرده اند به نواحی معمولی بروند، صدای یک موتور سیکلت برای آنها آزاردهنده است! چطور است که غرش امواج امری معمولی و قابل تحمل می شود ولی صدای یک موتور سیکلت کوچک باعث اذیت و آزار می گردد؟ زیرا صدای هواپیما/امواج به تدریج از نظر مغز عادی و غیر قابل اهمیت فرض می شود.

این پدیده باز می گردد به یک سیستم در مغز ما که به اندازه یک چهارم سیب است و «سیستم فعال کننده مشبک» نام دارد. وظیفه آن پالایش اطلاعات از میان میلیون ها اطلاعاتی است که به ما می‌رسد. مثلاً اگر شما یک ساعت خاص بخرید، پس از آن وقتی به خیابان می‌روید دائماً دست مردم تعداد زیادی از آن ساعت ها را می بینید! انگار که همه مردم شهر این ساعت را دارند. در صورتی که چنین نیست. تنها این سیستم فعال کننده مشبک این نوع ساعت را از میان انبوه ساعت های دیگر برمی گزیند و برجسته می کند. چرا قبلا به آن ساعت در دست مردم توجهی نداشتید و چرا الان اگر آن را دست کسی ببینید بلافاصله متوجه آن می شوید؟ پاسخ آن است که اکنون آن ساعت وارد «سیستم فعال کننده مشبک» مغز شده و از آن پس هر چیزی که با آن در ارتباط باشد دارای اهمیت می شود و میزان توجه نسبت به آن بالا می رود !

اگر فکر کنید همه چیز در دنیا بد است و یا آدم بدشانسی هستید، سیستم فعال کننده مشبک مشغول جمع آوری شواهدی مبتنی بر بدشانسی شما از محیط می‌شود و سپس آنها را در اختیار رایانه ذهن شما قرار می‌دهد تا آن هم به روش خود به شما ثابت کند که حق با شما است و واقعا بدشانس هستید و دنیا بد است.

سیستم فعال کننده مشبک (Reticular activating system) قسمتی از دستگاه عصبی مرکزی است که ساختمانی پراکنده و شبکه مانند دارد که از رشته های ریز با تعداد فراوانی هسته تشکیل یافته است. با وجود پیچیدگی ساختمان این شبکه، طرز کار آن ساده است: این سیستم شبکه ای تعیین می¬کند که شما به چه اموری توجه داشته باشید و از چه اطلاعاتی صرف نظر کنید. اطلاعات و داده های بیرونی ما بسیار زیاد است و اگر مغز بخواهد در هر لحظه به همه آنها رسیدگی کند، تا حالا همه ما دیوانه شده بودیم. ما همیشه زیر بمباران اطلاعاتی هستیم در حالی که ما تنها می توانیم به عوامل محدودی توجه کنیم. به همین سبب مغز آنها را مورد بررسی قرار می دهد و آنهایی را انتخاب می کند که از نظر وی دارای اهمیت باشد و به همین خاطر ما تنها بخشی از واقعیت های پیرامون خود را در می یابیم .
و دقیقا تفاوت انسان های موفق و ناموفق همین جاست. اینکه مغز آن ها چه چیزی را فیلتر می کند و چه چیزی را قبول می کند؟

☑️⭕️تجویز راهبردی:
ما چگونه می توانیم از این سیستم و این ويژگی جالب مغز استفاده کنیم؟ از تکنیک پرده یا تخته آرزوها استفاده کنید. آنچه می خواهید را بنویسید، نقاشی کنید، خطاطی کنید. فقط روی کاغذ بیاورید. به عبارت دیگر آن چه تصور می کنید را تصویر کنید! سپس آن را در جاهای مختلف در معرض دید خود قرار دهید، به آن ها فکر کنید. بگذارید، فکر کردن به اهداف باعث تغییر در مغز شما شود. سیستم فعال کننده شبکه ای شما کدنویسی می شود. شما با تمرکز بر اهداف و آرزوها ذهن تان را کد نویسی می کنید که از این به بعد از بین میلیون ها اطلاعاتی که به ذهن شما وارد می شود به چه چیزهایی توجه کن و به چیزهایی بی توجه باش.
اگر هدفهایمان در ذهن مرور کرده و به طور مداوم به آن توجه داشته باشیم، در واقع اولویت ها را برای مغزمان تعیین کرده ایم و به او گفته ایم که از این به بعد به چه چیزی توجه کند و اطلاعات را چگونه پالایش و تصویر کند. پس به صورت خلاصه:

1- اهداف و آرزوهای خود را تصور و سپس روی کاغذ بیاورید. هر چقدر واضح تر، ملموس تر بهتر ترجیحا با زمان.
2- آن ها را در معرض دید خود قرار دهید.
3- هر چند وقت یک بار ذهن خود را کدنویسی کنید به اهداف و آرزوهای خود فکر کنید بگذارید خودآگاه شما، ناخودآگاه شما را تعلیم دهد.

تکنیک پرده آرزوها محدود به زندگی فردی نیست. اگر دقت کرده باشید سازمان ها و کشورها نیز از تکنیک پرده آرزوها استفاده می کنند، اسناد دورنما، نقشه های راه، رهنگاشت ها، بیانیه های چشم انداز، نقشه های استراتژی و .... همه و همه در حال تلاش هستند تا ذهنیت جمعی را کدنویسی کنند. مهم این است در هر سطحی که هستیم اهدافی روشن داشته باشیم، این اهداف روشن را به خوبی تصویر کنیم و به آن ها بیاندیشیم تا مغز خود را برنامه نویسی کنیم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️تکنیک خبر مرگ و تدوین برنامه زندگی

قبل از آن که در مورد تکنیک صحبتی کنم، بگذارید این داستان کوتاه و جذاب تاریخی را با هم بخوانیم:
آلفرد نوبل از جمله افراد معدودی بود که این شانس را داشت تا قبل از مُردن، آگهی وفاتش را بخواند!
حتما می دانید که نوبل مخترع دینامیت بود. زمانی که برادرش لودویگ فوت شد، روزنامه‌ها اشتباها فکر کردند که نوبل معروف (مخترع دینامیت) مُرده است. آلفرد وقتی صبح روزنامه ها را خواند با دیدن خبر صفحه اول، میخکوب شد: آلفرد نوبل، دلال مرگ و مخترع مر‌گ آور ترین سلاح بشری مرد!
آلفرد، خیلی ناراحت شد.
با خود فکر کرد: واقعا خوب است که من را پس از مرگ این گونه بشناسند؟ سریع وصیت نامه‌اش را آورد. جمله‌های بسیاری را خط زد و اصلاح کرد. پیشنهاد کرد ثروتش صرف جایزه ای برای صلح و پیشرفت های صلح آمیز شود.

امروزه نوبل را نه به نام دینامیت، بلکه به نام مبدع جایزه صلح نوبل، جایزه‌های فیزیک و شیمی و صلح نوبل و ... می‌شناسیم. او امروز، هویت دیگری دارد.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
در مدیریت استراتژیک و مهارت های تفکر مفهومی وجود دارد به نام "شروع از پایان" یعنی پایان را تصور کن و سپس از آینده به اکنون بیا. تکنیک خبر مرگ نیز مبتنی بر همین اصل است. برای به کار بردن این تکنیک گام های زیر را بردارید:

1- فضای خلوتی برای خود فراهم کنید. تنها و آرام باشید. تصور کنید که مرده اید. به خوبی برای خودتان فضاسازی کنید. تصور کنید که خبر فوت شما را به هر دلیلی می خواهند در روزنامه محلی یا سراسری منتشر کنند.

2- حدس بزنید با این شیوه ای که زندگی می کنید روزنامه نگاران در مورد شما، ويژگی های تان، خدمات و یا خیانت های شما، عقاید، گفتار و رفتارهای شما چه خواهند نوشت؟ در مورد اثراتی که در زمان زندگی و بعد از آن بر جامعه و اطراف خود گذاشته اید چه خواهند گفت؟ خواهند نوشت که شما فردی بوده اید که بعد از رفتن تان اثرات مثبتی بر جامعه گذاشته اید یا اینکه یک آدم بی تفاوت و بی تاثیر بوده اید که فقط خورده اید و خوابیده اید و برای هیچ کس جز خودتان کاری نکرده اید؟ یا اینکه فردی بوده اید که به خاطر سوء رفتار، بی سوادی، خودخواهی، خوش خواهی و کم عمقی، تصمیماتی گرفته اید و اقداماتی کرده اید که تا سال ها اثرات زشت آن در جامعه تان باقی خواهد ماند؟ در مورد شما خواهند نوشت که وی فردی بود که بوی خدا می داد و رنگ خوبی می پاشید؟ یا اینکه وی فردی بود که .....

3- ببینید آنچه در مورد شما می گویند را می پسندید یا نه؟ کدام قسمت را؟ هر آنچه می خواهید در مورد شما بگویند را بنویسید. حالا به امروز بازگردید و بگویید اگر بخواهم متن خبر مرگ را تغییر دهم چه باید بکنم؟ چه دانشی را باید بیاموزم؟ ارتباطاتم را با خدا، خویشتن، خانواده، جامعه، طبیعت و جهان چگونه باید تغییر دهم؟ چه تغییراتی باید در پندار، گفتار و رفتارم ایجاد کنم؟

یادآوری بسیار مهم: این تکنیک اصلا به معنای این نیست که حرف دیگران مهم است. حرف مردم و نگاه مردم مردم صرفا یک بازخورد و بازتاب است در مورد ما و عملکرد ما. این تکنیک صرفا کمک می کند که از بیرون به خودمان نگاه کنیم. گاهی اوقات تشخیص می دهیم کاری را با شجاعت خلاف افکار عمومی انجام دهیم.

نکته پایانی: این تکنیک برای مدیران سازمان ها و مدیران ارشد کشور نیز کاربرد دارد. به جای خبر مرگ، خبر تودیع، جانشینی و پایان خدمت را می توان جایگزین کرد. آنجا زمانی که می خواهند فرد دیگری را به جای شما منصوب کنند در مورد مدیر قبلی (یعنی شما) چه خواهند گفت؟

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🌙⭕️بزرگ ترین آرزوی تو، کوچک ترین معجزه خداست

☑️ آرزو کن! بهترینها و بزرگ ترینها را بخواه! شاید بزرگ ترین آرزوی تو، کوچک ترین معجزه خداوند باشد.
آرزو کن و بخواه که آرزوی دیگران برآورده شود! شاید برای اجابت آرزوی همسایه ات، «فقط» یک آمین کم باشد.
آرزو کن! اما شادمانه و با احساس خوشبختی آرزو کن! شاید کف آرزوهای تو، سقف آرزوهای دیگری باشد.

☑️ آرزو کن و نگران تقدیر و سرنوشت از پیش نوشته شده نباش! شاید تقدیر شده باشد هر چه تو خواستی!
آرزو کن، نه تنها برای خودت که برای دیگران! برای کسی که دو سه تا کوچه آن سو تر زندگی می کند و هیچگاه ندیدی اش. شاید او نیز در حال آرزو کردن برای توست. بگذار خوبی بدون پاسخ نماند. بگذار خدا از شنیدن آرزوهایت برای دیگران کیف کند.

☑️ آرزو کن. دنیا را بهتر از آن چه تحویل گرفته ای، تحویل دهی. آرزو کن، و از خدا برای همه خوبی بخواه. حتی برای کسانی که خدا را باور ندارند. آرزو کن و از خدا برای جهان صلح طلب کن. نگذار "فریاد زشت جنگ طلبها" بر "سکوت نجیب صلح" غلبه پیدا کند.

☑️ آرزو کن، طوفان به پا کن. هر چه می خواهی بخواه. ریز و درشت. کوچک و بزرگ.
اما یادت نرود خود خدا را هم بخواه. خدا به این بزرگی ما را به این کوچکی فراموش نمیکند، چرا ما به این کوچکی او را فراموش کنیم؟
آرزو کن و بخواه. صحبت کن. تکرار کن. گاهی خدا آن قدر صدایت را دوست دارد که سکوت میکند تا تو بارها بگویی خدای من…

☑️ آرزو کن و بخواه. در پیشگاه خدا «نه» وجود ندارد. یا آن چه خواستی را همان موقع به تو می دهد. یا زمانی دیگر و مناسب تر آن را به تو می دهد و یا اینکه چیزی بهتر از آن را برایت مقدر می کند.
آرزو کن! اما فقط آرزو نکن! هستی به شایستگی هایت پاسخ می دهد. نه فقط به آرزوهایت! پس، سعی کن تا آن جا که می توانی شایسته آرزوهایت باشی.

شبکه استراتژیست
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️گرگ ها را به زندگی خود دعوت کنید و با آن ها برقصید!

در سال 1995 مجموعه اتفاقات عجیبی در پارک های یلواستون آمریکا رخ داد. مسوولان پارک 14 گرگ را به مجموعه حیوانات پارک اضافه کردند، همین! و این سرآغاز یک طوفان بود. لابد فکر می کنید که آن ها به قتل و غارت پرداختند. اما صبر کنید. هفتاد سال بود که سرو‌کله گرگ‌ها در آنجا پیدا نشده بود و به همین دلیل هم تعداد گوزن‌ها به شدت اضافه شده بود؛ چون هیچ موجودی آنها را شکار نمی‌کرد. آن‌ها با چریدن خود، تقریبا پوشش گیاهی را کم و نابود کرده بودند. ولی به محض این که سروکله گرگ‌ها پیدا شد، تعدادی از گوزن‌ها را کشتند؛ اما این موضوع خیلی مهم نبود. گرگ ها به طرز قابل ملاحظه‌ای رفتار گوزن‌ها را تغییر دادند. گوزن‌ها از جاهای مشخصی در پارک دوری می‌کردند. جاهایی که خیلی راحت در آن گیر می‌افتند به خصوص دره‌ها.

بلافاصله این مناطق احیا شدند. در بعضی نواحی ارتفاع درختها تنها در عرض 6 سال 5 برابر شد. دره‌های بایر به سرعت به جنگلهای سپیدار، بید و صنوبر تبدیل شدند. حشرات آمدند و با این اتفاق پرندگان شروع به مهاجرت به این جنگل‌ها کردند. تعداد پرندگان آوازخوان و مهاجر زیاد شد و به جمعیت سگ‌های آبی هم اضافه شد؛ چون سگ‌های آبی دوست دارند درخت بخورند. سگ‌های آبی هم مثل گرگ‌ها، مهندسان اکوسیستم هستند. آنها برای گونه‌های دیگر جانوری ماوای امنی ایجاد می‌کنند و سدهایی که بر روی رودخانه ها می‌سازند برای سمور آبی، همستر، مرغابی، ماهی، خزندگان و دوزیستان؛ محلی برای زندگی ایجاد می‌کنند.

گرگ‌ها، گرگ‌های صحرایی را کشتند و در نتیجه تعداد خرگوش‌ها و موش‌ها اضافه شد. این اتفاق تعداد شاهین‌ها، راسوها، روباه‌ها و گورکن‌ها را زیاد کرد. عقاب‌ها پایین آمدند تا از پسماندهایی که گرگ‌ها برجا گذاشته بودند؛ بخورند. خرس‌ها هم از این سفره نصیب بردند و جمعیتشان زیاد شد. بخشی از علّتش هم این بود که در بیشه‌های تازه، تمشک‌های بیش‌تری وجود داشت و خرس‌ها با شکار کرّه‌گوزن‌ها تاثیر گرگ‌ها را بیشتر کردند.

ولی ماجرا این‌جا خیلی جالب می‌شود. گرگ‌ها رودخانه‌ها را تغییر دادند. با رویش دوباره گیاهان و درختان، فرسایش خاک کمتر شد. مجاری رودخانه‌ها باریکتر شد. آبگیرها و شیارهای بیشتری ایجاد شد. تمامی این اتفاقات برای زیست بوم بسیار مفید بود. رودخانه‌ها به خاطر گرگ‌ها تغییر کردند و علّتش هم این بود که جنگل‌های جدید کناره رودخانه‌ها را حفظ کرد و مانع از نابودی سریع آنها شد و در نتیجه مسیر رودخانه‌ها ثبات بیشتری پیدا کرد پس با بیرون راندن گوزن‌ها از بعضی مناطق و احیای پوشش گیاهی در مناطق درّه‌ای فرسایش خاک کمتر شد چون پوشش گیاهی باعث تثبیت خاک می‌شد و به این ترتیب برخلاف تعداد کم گرگ‌ها نه تنها اکوسیستم منطقه "یلواستون" که منطقه بسیار بزرگی است، تغییر کرد بلکه جغرافیای فیزیکی آن هم تغییر کرد.


☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
همه ما فکر می کنیم که اتقاقات بزرگ ناشی از تغییرات و تلاش های بزرگ است. اما نکته اینجاست که در دانش پویایی شناسی سیستم ها (یا همان سیستم داینامیکس)، نقاطی وجود دارند که به آن ها نقاط اهرمی گفته می شوند. تغییرات کوچک در این نقاط اهرمی منجر به تغییرات بزرگ می شود. صرفا برای تقریب به ذهن بگذارید مثال بزنم. رولزرویس موتور هواپیما تولید می کرد. در فروش آن مشکل داشت. با یک تغییر و تاثیر بر نقطه اهرمی به فروش موفقیت آمیز دست یافت: به جای آن که موتور هواپیما را بفروشد که همه تا آن موقع این کار را می کردند تصمیم متفاوتی گرفت: آن ها موتور هواپیما را اجاره می دهند و تمام خدمات تعمیر و نگهداری را برعهده می‌گیرند و بر اساس میزان ساعت پرواز به موتورها رسیدگی می‌کنند. این تغییر در «نقطه اهرمی» باعث شده تا شرکت‌های هواپیمایی نه متحمل هزینه های سنگین خرید اولیه شوند و نه متحمل هزینه‌های سنگین تعمیر و نگهداری و رولز رویس نیز جریان درآمدی مناسبی برای خود به صورت یکنواخت ایجاد کند. همین تغییر ساده منجر به تحول کسب وکار شد.

بنابراین
1- به این بیاندیشیم که نقاط اهرمی زندگی من، کسب وکار من، کشور من چیست؟ و من چگونه می توانم این نقاط را دستخوش تغییرات محدود کنم تا این تغییرات محدود سرآغاز تغییرات اساسی شود؟ به عبارتی گوزن ها و گرگ های زندگی من کدامند؟

2-درک کنیم که خیلی از تغییراتی که در زندگی ما رخ می دهد (ورود گرگ ها به زندگی، کسب وکار و کشور) ممکن است در گام اول تلخ و ناگوار باشد اما این تغییرات سرآغاز یک سلسله تغییرات خوب و دوست داشتنی است. از خداوند بخواهیم که حتی اگر ما در گام اول خوشمان نیاید، گرگ ها را وارد زندگی ما کند که او دانا و خیرخواه مطلق است.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️تکنیک شاه ماهی سرخ

به این جمله دقت کنید! من نباید جریمه‌ شوم. پلیس هم به جای اینکه به کار اصلی اش بپردازد یعنی جیب زن ها و معتادها را از خیابان جمع کند، می آید سراغ من که در یک خیابان خلوت به جای 80 کیلومتر 85 کیلومتر بر ساعت سرعت داشته ام آن هم برای اینکه به کلاسم برسم. ببینید با دانشگاهیان چه برخوردی می کنند در حالی که جیب زن ها آزادند.

در این استدلال از تکنیک شاه ماهی سرخ برای فریب/مغالطه استفاده شده است. موضوع اصلی چیست؟ جریمه به خاطر خلافی که مرتکب شده. اما این جا پلیس سرزنش می‌شود که چرا کار اصلی‌اش را انجام نمی‌دهد. اما کار اصلی اش از نظر گوینده فریب کار چیست؟ یک موضوع کاملا نامربوط: مشکلاتی که در جامعه وجود دارد به نام جیب زن ها و معتادها.
شاه‌ماهی سرخ یک استدلال مغلطه‌آمیز است که سازوکارش بر اساس پرت سازی حواس متکی است. در این تکنیک مرکز توجه منحرف می‌شود و توجه افراد به موضوعات نامرتبط کشانده می شود.

اصطلاح شاه ماهی سرخ از کجا آمده است. شاه‌ماهی سرخ ظاهرا اسم عجیبی است. اما داستان این است که این ماهی بوی شدیدی دارد و شکارچیان پی برده اند که باعث می‌شود جایی که بوی آن بپیچد، سگ‌های شکاری نتوانند بوهای ضعیف‌تر (مثلا خرگوشی که در جستجوی آن است) را دنبال کنند. تکنیک فریب شاه‌ماهی سرخ هم همین کار را می‌کند؛ یک موضوع بی‌ربط اما جذاب را وارد استدلال می‌کنند تا توجه را از موضوع اصلی منحرف کند. در این حالت مخاطبان ممکن است مسیر غلطی را دنبال کنند. اصطلاح نعل وارونه در زبان فارسی نیز به این شگردی برای رد گم کردن اشاره دارد. نعل را که به صورت وارونه به پای اسب بزنید، اثری که بر روی جاده‌ می‌گذارد، جهتی خلاف جهت واقعی حرکت را نشان می‌دهد.

مراحل تکنیک فریب شاه‌ماهی سرخ این‌ است:
۱. زمانی که موضوع اول مطرح است.
۲. موضوع دوم که ربطی به موضوع الف ندارد اما ظاهرا ربط دارد و البته جذاب و حواس ربا [مانند دل ربا] است وارد بحث کنید.
۳. موضوع اول را فراموش کنید و بحث بر سر موضوع دوم را ادامه دهید.
شاه‌ماهی سرخ زمانی بیشترین تاثیر را می‌گذارد که موضوع بی‌ربط دوم، موضوعی باشد که بسیار جذاب (مانند عدالت) یا بسیار حساس (مانند رسوایی جنسی) باشد. به مثال زیر دقت کنید:
نفر اول: رییس جمهور کشور ایکس عملکرد بسیار خوبی دارد و توانسته است میزان اشتغال را در کشور به خوبی بالا برود و سطح رفاه در دوران او به خوبی و به وضوح افزایش پیدا کرده است.
نفر دوم: البته عملکرد یک رییس جمهور باید در ابعاد مختلف دیده شود. متاسفانه این رییس جمهور در افراد فقیر جامعه جایگاهی ندارد. چرا که از یک خانواده ثروتمند است، ماشین و خانه اش بسیار اشرافی است و در ضمن در دوران ریاست جمهوری اش هم یک پرونده فساد جنسی داشته است.
می بینید دوباره شاه ماهی سرخ بدبو در مسیر افکار ما قرار گرفت: اشرافی بودن و لاابالی بودن درست در زمانی مطرح می شود که مساله عملکرد اقتصادی آن مطرح است. اما این دو موضوع آنقدر جذاب (بخوانید آنقدر بدبو) است که تمام حواس ها را پرت می کند.

حالا سعی کنید شاه ماهی سرخ را در این جمله بیابید. پیشنهاد سرمایه گذاری شما در حوزه معدن جذاب است. اما دقت کنید که شرکت سرمایه گذاری آماندا هم که شرکت بدنامی است و در حوزه که ورود کرده یا فساد یا شکست داشته است نیز حوزه معدن را برای سرمایه گذاری انتخاب کرده است.

☑️⭕️ تجویز راهبردی:
برای مقابله با تکنیک فریب شاه ماهی سرخ سه گام بردارید:
1- موضوعات فرعی را از موضوعات اصلی تفکیک کنید.
2- تاکید کنید که ما می خواهیم در این جلسه/گفتگو/مناظره در مورد موضوع اصلی صحبت کنیم و بگویید که موضوعات فرعی در جای خود می تواند مورد بررسی قرار گیرد و ممکن است با اهمیت نیز باشند اما در این جا این موضوع بی ربط است.
3- موضوع اصلی را بر اساس شواهد، مدارک، منطق، استدلال بررسی کنید و سعی کنید از ورود مجدد شاه ماهی های سرخ جلوگیری کنید.

مثلا در مورد رییس جمهور کشور ایکس باید گفت: هدف ما بررسی عملکرد اقتصادی یک دولت است نه موارد دیگر. در ضمن تجربه نشان داده اشرافی بودن یک رییس جمهور ارتباط همیشگی با توفیق اقتصادی یا عدالت اجتماعی ندارد. چه بسا روسای جمهوری که به ظاهر غیراشرافی بودند اما شاخص های عدالت اقتصادی-اجتماعی را بدتر کردند و چه بسیار روسای جمهوری که از خانواده های متمول بودند اما کشورشان عدالت بیشتری را تجربه کرد. همچنین مسایل اخلاقی فردی به ما ربطی ندارند ما به اخلاق اجتماعی مسوولان می پردازیم همچون تحمل مخالفین، شفافیت، پاسخگویی به مردم و رسانه ها و ... بنابراین برمی گردیم به موضوع اصلی بحث یعنی عملکرد اقتصادی.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️فاجعه آلزایمر جمعی و ویتامین تی

آلزایمر را همه ما شنیده ایم. راستش را بخواهید کمی هم آز آن می ترسیم. آلزایمر را دزد حافظه می دانند و سرآغاز زوال عقل. از دست دادن حافظه و توان استدلال و یادگیری از بارزترین نشانه های آلزایمرست. اختلال حافظه معمولاً به تدریج ایجاد می شود و پیشرفت می‌کند. در ابتدا اختلال حافظه به وقایع جدید محدود می‌شود ولی به تدریج خاطرات قدیمی هم آسیب می‌بینند. بیمار پاسخ سوالی را که چند لحظه قبل پرسیده‌است فراموش می‌کند و مجدداً همان سوال را می‌پرسد. وسایلش را گم می‌کند و نمی‌داند کجا گذاشته‌است. در خرید و پرداخت پول دچار مشکل می‌شود و نمی‌تواند پولش را مدیریت کند. به تدریج در شناخت دوستان و آشنایان نیز مشکل پیدا می کند. کم‌کم مشکل مسیر یابی پیدا شده و اگر تنها از منزل بیرون برود ممکن است برنگردد. متاسفانه در موارد شدیدتر حتی در تشخیص اتاق خواب، آشپزخانه، دستشویی و حمام در منزل خودش هم مشکل پیدا می‌کند.

حالا اگر فردی آلزایمر گرفت دیگران (خانواده و اطرافیان) هستند که او را حمایت کنند. اما اگر همه آدم ها یک باره با هم آلزایمر بگیرند چه؟ این دیگر فاجعه است.

حالا به این فکر کنیم که آیا تاریخ 200 سال گذشته ایران را به خاطر می آوریم؟ آیا می دانیم که چرا جنبش مشروطیت شکل گرفت و چرا به ثمر ننشست؟ امیرکبیر واقعا چه اقداماتی انجام داد و چرا ادامه پیدا نکرد؟ چرا انقلاب سپید به نتیجه نرسید؟ اصلا به خاطر داریم که زنان چه نقشی در صد سال گذشته ایران داشته اند؟ تصور اولیه ما این است که آن موقع زنان، فقط در خانه بودند و بی خبر به همین خاطر است که اصلا باورمان نمی شود که در حدود 110 سال پیش تا کنون نهادهای متفاوتی از زنان شکل گرفته است: انجمن مخدرات وطن، اتحادیه غیبی نسوان، انجمن نسوان ایران، انجمن نسوان وطن، شرکت خیریه خواتین ایران، شورای هیئت خواتین مرکزی. بسیاری از تشکل ها که مخفی بود و مخفی ماند. فارغ از عملکرد درست یا نادرست آنان اینکه این مقدار تشکل فقط مرتبط با زنان وجود داشت بسیار قابل توجه است.

افراد مبتلا به آلزایمر توانایی های ذهنی خود به مروز از دست میدهند. علائم آن عبارتند از:
• ناتوانی در به یادآوردن چیزها و وقایع
• ناتوانی در جهت یابی
• گیج شدن و اشتباه گرفتن زمان، مردم و مکان ها
به نظر می رسد ما (جمع ما) نیز دچار آلزایمر دسته جمعی شده است. یک بار دیگر لیست بالا را مرور کنید. ضمن اینکه نمی توانیم علل توفیق و شکست گذشتگان را بدانیم، در جهت یابی و جهت گیری نیز دچار چالش هستیم و زمان و مکان و دیگران را به اشتباه می گیریم. نمی دانیم چه وقت باید دشمنی کنیم و چه وقت باید دشمنی خود را بیان کنیم؟ همین که بعد از سال ها نمی دانیم با توجه به زمان و مکان و محدودیت منابع، در یک برهه زمانی، صنعت اولویت دارد یا کشاورزی؟ ورزش حرفه ای اولویت دارد یا ورزش همگانی؟ جایگزینی واردات مهم تر است یا توسعه صادرات؟ و به این خاطر که رویمان نمی شود بگوییم کدام اولویت دارند می گوییم همه مهم هستند و خیال خودمان را راحت می کنیم. همه این ها نشان می دهد که دچار آلزایمر دسته جمعی شده ایم.

☑️⭕️تجویز راهبردی:
پژوهشگران با بررسی عادت غذایی چند هزار نفر دریافته اند آن دسته از افرادی که در عادات غذایی خود از موادی استفاده می کنند که ویتامین های بخصوصی دارند، کمتر در معرض آلزایمر قرار می گیرند. برای آلزایمر جمعی هم ویتامین تی کاربرد دارد. ویتامین تی کلید واژه تاریخ خوانی است. یک روزنامه، تاريخ يك روز جهان است كه در آن زندگي مي كنيم. اما کتب تاریخی عصاره هزاران روزنامه است. حیف است که فقط روزنامه بخوانیم و فراموش کنیم که شبیه همین روزها را صد سال پیش دیگران نیز در این سرزمین یا دیگر سرزمین ها داشته اند.

مدت ها پیش مانند همه شما خوانده ام ملتی که تاریخ نداند و از آن عبرت نگیرد محکوم به تکرار آن است. هر چه می گذرد بیشتر و بیشتر این گفته را درک می کنم. تا به کلی عقل خود را از دست نداده ایم باید کاری کنیم و تاریخ خوانی و از آن مهم تر تامل در تاریخ و یادگیری راهبردی را جدی بگیریم. تاریخ خوانی به تنهایی هیچ ارزشی ندارد، تاریخ اگر منجر به آینده بهتر نشود در حد یک کنجکاوی تنزل پیدا می کند. تاریخ را باید خواند تا آینده ای بهتر رقم زد.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️فریب مرجعیت کاذب و تصمیمات استراتژیک

به این جملات دقت کنید:
»» دوست من که رتبه اول کنکور کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری است می گوید که در این حوزه (مثلا طلا و مسکن) سرمایه گذاری کنیم.
»» این موضوع باید مهم باشد. حتی روزنامۀ تایمز چهار ستون از صفحۀ اولش را به آن اختصاص داده است.
»» پروفسور سمیعی گفته است که پنج بار خندیدن برای سلامتی قلب بسیار مفید است.

همه این ها نوعی از مغالطه هستند به نام توسل به مرجع یا اقتدار کاذب. این خطا/فریب وقتی رخ می دهد که بگوییم یک حرف درست است چون یک خبره مشهور و مهم گفته آن حرف درست است. در حالی آن فرد واقعا خبره است واقعا مشهور است و واقعا مهم است اما یک ایراد دارد: در آن حوزه خبره نیست.

تحلیل: چرا فریب می خوریم:
این فریب ریشه در احساس احترام و اعتمادی دارد که عموم مردم نسبت به چهره‌های برجسته دارند.
استناد به باورهای انیشتین، یک مرجع فوق العاده در فیزیک، در یک بحث سیاسی فریب‌آمیز خواهد بود، همین‌ طور استناد به حرف های هنرمندی بزرگ مانند داستایوفسکی در یک بحث اقتصادی. حالا ممکن است شما بگویید که من متوجه خطای هر سه جمله بالا شدم. داستان همیشه به همین راحتی ها نیست. چرا که اولا شما با دقت به این جملات نگاه کردید. دوم اینکه این جملات کاملا از بحث جدا شدند و روبروی شما قرار گرفتند. در زندگی روزمره باورها همیشه به شکل جمله نیستند. همیشه هم خیلی واضح نیستند بلکه لابه لای گفتگوها، تصاویر و احساسات پنهان می شوند. به عنوان مثال در آگهی‌های بازرگانی از ما خواسته می‌شود تا آن‌ اتومبیلی را استفاده کنیم که کیفیت آن توسط یک قهرمان کشتی تائید شده، یا نوشابه با لباس خاصی را بنوشیم یا بپوشیم چراکه یک ستاره سینما یا فوتبال از آن استفاده می کند [کاری که این روزها یکی از سایت های فروش اینترنتی محصولات انجام می دهد و مردم را فریب می دهد].
هرگاه درستی گزاره‌ای بر مبنای مرجعیتی قرار دارد که فاقد شایستگی ویژه در آن حوزه و موضوع است، استناد به چنینی مرجعی خطا و فریب است.

🔲⭕️تجویز راهبردی:
باورهایمان منشا تصمیمات ما هستند و برخی تصمیمات (تصمیمات استراتژیک) سرنوشت ما را رقم می زنند. اینکه چه رشته ای بخوانیم؟ کجا کار کنیم؟ در کدام حوزه سرمایه گذاری کنیم؟ به چه کاندیدایی رای بدهیم؟ به کدام استان بودجه بیشتری تخصیص دهیم؟ در کدام صنعت سرمایه گذاری استراتژیک کنیم؟ به چه کسانی یارانه بدهیم؟ با چه کشوری رابطه برقرار کنیم؟ همه و همه تصمیماتی هستند که ریشه در باورهای ما دارد. بنابراین لازم است که باورهای درست داشته باشیم.
چه بخواهیم چه نخواهیم بخش عمده‌‌‌ای از باورهای ما متکی بر دیگران است. ما بسیاری از باورهای خود را به این دلیل می‌‌‌پذیریم که مرجعیت متخصصان را در زمینه‌های گوناگون قبول داریم. از این پس برای پذیرفتن یک حرف از یک فرد (هر چقدر که محبوب و برجسته باشد) سه شرط بگذارید:
1- آن فرد صلاحیت سخن‌ گفتن در آن موضوع را دارد یا نه؟
2- آن فرد حقیقت را می گوید و آیا تمام حقیقت را می گوید (چون ممکن است به دلایلی حقیقت یا تمام واقعیت را نگوید)
3- آیا خبره های دیگر نیز گفته وی را تایید می کنند؟ اگر آری که می توان حرفش را پذیرفت اگر نه از آن خبره و خبره های دیگر باید خواست که دلایل، شواهد، مدارک خود را برای تایید نظر خود را بیان کنند.

مواظب باشیم محبوبیت، چشمان ما را کور نکند و فریب نخوریم.

دکتر مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki

Читать полностью…

شبکه توسعه

🔲⭕️کوچه، عشق و شب مهتابی

همه ما کمابیش شعر کوچه فریدون مشیری را خوانده ایم و با آن خاطره داریم بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم. کوچه و شب و عشق پیوندی ناگسستنی باهم دارند.

در ایران جمعی از افراد هستند که سال های سال است کوچه به کوچه عشق را نه جستجو که معنا می کنند.
امسال دوباره برای هجدهمین بار رسم شیرین کوچه گردان عاشق تکرار می شود و بیش از ۸ هزار کیسه مایحتاج غذایی یک ماهه خانواده‌ها تامین شده و توسط داوطلبین میان خانواده‌های آسیب دیده در سراسر کشور توزیع می شه.
افراد نیازمند شناسایی شده اند. اکنون زمان تامین مالی است. تمام اطلاعات لازم هم روی پایگاه اطلاع رسانی کوچه گردان عاشق قرار می گیرد.
kuchegardan.org

هزینه اجرای این طرح شامل تهیه و توزیع کیسه های مایحتاج، توسط حامیان مردمی جمعیت امام علی (ع) در طول ماه مبارک رمضان تأمین خواهد شد. شماره کارت ۶۱۰۴۳۳۷۷۷۰۰۳۱۳۰۸ به نام جمعیت امام علی . این جمعیت شناخته شده و باسابقه و مورد اعتماد است. این شما و این کوچه هایی که شما را فرا می خواند. اینگونه کمک کرده اید که زندگی در زمان شما زیباتر شود.



🔲⭕️اما فقط این نیست ما می توانیم زندگی را بعد از خود نیز زیباتر کنیم. چگونه؟
از طریق بات رسمی تلگرام انجمن اهدای عضو ایرانیان در عرض 2 دقیقه کارت اهدای عضو دریافت کنید و به کمپین صد هزار کارت اهدای عضو در ماه مبارک رمضان بپیوندید. شما می توانید بعد از مرگ نیز نفس بکشید اگر ...
@ehdayeozv_bot

Читать полностью…
Subscribe to a channel