﷽ 🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است. 💢 جستارهایی در: - جامعه شناسی - روانشناسی - اقتصاد - فلسفه - ادبیات - سینما 📞 تماس و تبلیغ: @irsociology اینستاگرام: instagram.com/IranSociology بزرگترین مرجع علومانسانی کشور
📔سرمایهداری به تنهایی: آیندهی نظام حاکم بر جهان
نویسنده: برانکو میلانوویچ
کتاب حاضر گزارش جالب توجهی از جریان ظهور سرمایهداری و صعود آن به پلههای حاکمیت بر جهان به دست میدهد، سپس الگوهای مختلف سرمایهداری که هر کدام برای رهبری بر کشورهای جهان باهم رقابت میکنند را معرفی میکند و در آخر نگاهی به آینده دارد.
امروز همهی ما در جهان سرمایهداری زندگی میکنیم و برای اولین بار در تاریخ جهان، کل دنیا تحت حکومت یک نظام اقتصادی قرار گرفته است. نگارندهی این کتاب به عنوان یک اقتصاددان زبردست، برای خوانندگان توضیح میدهد که این گذار مهم تاریخی چگونه به وقوع پیوسته و چه پیوستاری از دوران زمینداری و کمونیسم گذشته و امروز به ما رسیده است. وی با بررسی الگوهای مختلف سرمایهداری در جهان این سؤال را مطرح می کند که در نظام سرمایهداری، که امروزه تنها نظام حاکم بر جهان است، چطور میتوان به حدی از عدالت و انصاف دستیافت. نتایجی که میگیرد تأمل برانگیز است ولی طبعاً حقیقت مسلم نیست. سرمایهداری اشتباهات بزرگی دارد، ولی منافع چشمگیری نیز دارد. در عین حال باید دانست این نظام خود به خود ما را به هیچجای مشخصی نمیبرد، این ما هستیم که باید آن را پیش ببریم و به مرور بهبود ببخشیم.
🔗 لینک کتاب
دربارهی نویسنده:
برانکو میلانووچ اقتصاددان ارشد بخش تحقیقات بانک جهانی، دارای چندین کرسی تدریس در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی از جمله دانشگاه مریلند، جان هاپکینز و مدرسهی اقتصادی لندن است. میلانوویچ با بیش از ۴۰ مقاله برای بانک جهانی بیشتر به عنوان محقق و نظریهپرداز نابرابری و فقر جهانی شناخته شده است. کتاب «سرمایهداری به تنهایی: آیندهی نظام حاکم بر جهان» تاکنون در فهرست بهترین کتابهای نشریهی فارن افرز در سال ۲۰۲۰ و بهترین کتابهای اکونومیست، فایننشال تایمز و چندین نشریهی دیگر قرار گرفته است. همچنین در جولای ۲۰۲۰ مجلهی پراسپکت او را در میان ۵۰ متفکر برتر دنیا در سال ۲۰۲۰ قرار داد.
#معرفی_کتاب
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
سرونامه
گاهنامۀ علمی-تخصصی علوم اجتماعی دانشگاه خوارزمی
بازخوانی انتقادی علوم اجتماعی در ایران (۱)
«جریانشناسی ترجمه در علوم اجتماعی ایران»
برخی موضوعات و سرفصلهای پیشنهادی:
۱- دربارهی نسلهای مختلف مترجمان علوم اجتماعی در ایران
۲- جایگاه مترجم و ترجمه در نظم دانش علوم اجتماعی در ایران
۳- جریانها و نهادهای ترجمه در علوم اجتماعی ایران
(برای نمونه موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران، مجله ارغنون و...
۴- ترجمه و اقتصاد نشر
چه ترجمههایی توسط چه ناشرانی منتشر میشوند.
۵- ترجمه و معیشت
مترجمانی که بهخاطر کسب درآمد و گذران زندگی ترجمه میکنند.
۶- دربارهی کتابهایی که عنوان تالیف و یا گردآوری دارند اما در واقع ترجمه هستند.
۷- اعضای هیات علمی دانشگاهها و ترجمه در علوم اجتماعی
۸- آثاری که دو بار و بیشتر ترجمه و منتشر شدهاند.
۹- جریانهای روشنفکری و ترجمه در علوم اجتماعی
۱۰- مترجمانی که علوم اجتماعی نخواندهاند اما مطالعهی آثارشان از اهمیت زیادی برخوردار است: همچون عزتالله فولادوند، خشایار دیهیمی، هاشم آقاجری و...
۱۱- مطالعهی موردی و نقد و بررسی آثار یک یا دو مترجم
۱۲- فیگور مترجم- استاد در دانشگاه
۱۳- ترجمهی مکتبهای علوم اجتماعی (برای نمونه مکتب فرانکفورت، مکتب آنال و ... ).
مهلت ارسال: ۱۵ بهمنماه ۱۴۰۱
ارسال مقاله: sarvnamehkhu@gmail.com
ارتباط با سردبیر: mostafaie.soren@gmail.com
#سرونامه
@sarvmagazin
📃دربارهی بازشناخت رسالت دیگری، آن دیگران
"خون او، نه خون من"
✍ #نیلوفر_مهابادی
اصل بر تناقض است. اصل، در معنای ابتدا، انتها _و حدفاصل این دو_ از آنچه که هست، وجه مییابد و فهمِ تناقض بر دوگانگی، ناسازی، برگشت و تغییرِ هست در لحظهای که دیگر نیست، بنا میشود. مجموع این دو عدم مطلقگرایی را گواه میدهد و چه کسی میتواند در رد مقید بودن سخن بگوید؟ به نظر میرسد حتی کلماتی مجرد نظیر آزادی، شرافت، قداست و ... میتواند در چیستیِ وهله، ایفائی دیگرگون پیدا کند و گاه بر فراز بلندی، در تلألو، بینیاز نمایان گردد و جای دیگر پوچ و بیآبرو بر زمین جاری شود؛ همچون خون.
"خونِ دیگران" رمانی نوشتهی سیمون دوبووار در سال ۱۹۴۵ است. جنگ حکم میکند، جهانبینی نویسنده حول مکتب "هستیگرایی" میگردد و این خود پانوشتی را بر معنای بودن و وجود داشتن در گردانش شرایط پیشآمده یا خویشخواسته رقم میزند. دیدگاه، نگاهی دوگانه و بینابین به جریان یا اتفاق واقع شده است و پرسش بنیادین در سهم خویش، دیگری یا آن دیگران زاییده میشود.
ژان بلومار، پرسوناژِ یکِ رمان، بورژوایی درونیست. در استدلالی برابریخواهانه و در ذیل این پرسش به "امر خطیر" میرسد و تصمیم میگیرد عضوی از تودهها باشد. دبووار او را در هیئت مجسمهی "وجدان بشر" میتراشد. تردید ژان از مسئول بودن در برابر خویشتن خویش و بعدتر آن دیگران پیشتر میرود و تا اندیشهی خواننده رسوخ میکند و دست آخر پاسخ، یک سؤال است. ماهیت مسئولیت خویشتن یا آن دیگران در پیش آوردن یک پیشامد یا رویایی با آن پیشامده چیست و چطور پرداخت میشود؟ این تفکر آنچنان تیز و برنده است که میشکافد، زهرناک میکند و انسان ناآرام را در برابر خویش نشانده و نهیب میزند آیا آدمی نسبت به وجود داشتن خود نیز مسئول است؟
دوبووار در خلال معنا دادن به زندگی، ضمن طرح رسالت خودی یا دیگری، از پرداختن به قالبهای زنان دور نمیماند. اصلیترین آنها هلن، همراه ژان در فراز و فرودهاست. این همراهی دور و نزدیک میشود. برای هلن روی مشترک چنین تضادی، احساسات و عواطف است. هر چند ژان نسبت به اِبراز، خوددار، گیج میخورد. او زنیست که فهمش ساده است. در ابتدای امر تحتتأثیر نیست، صریح است و "من" را بر دیگری ارجح میداند. بعدتر درمییابد که تأیید یا رد نوعِ بودن ژان تأثیر چندانی بر او ندارد. زیرا ژان در آگاهیاش راسخ است. با این وجود به واسطهی حضور ناگزیر در میدان زندگی که ضررورت زنده بودن است و در کشاکش جنگ، طی همذاتپنداری با دیگران راه مبارزه را مسئولیت خود میبیند. با این همه پیدا نیست هلن سرانجام دنبالهرو است یا به باور مبارزاتی رسیده است؟ چرا که شانه خالی کردن ژان نسبت به پرهیز از جریان مبارزات، هلن را برنده نمیکند و او در تردید ژان نسبت به مسئولیتش تحت عنوان عاملی محرک ضمن القای تفکر مبارزاتی یا تصمیم آنی و خودخواستهی فردیاش به مرگ میرسد.
در تعریف سلسله مراتب جریانات، گاه برای نیل به منتهای یک اصل، خرده روایات حذف میشوند. نگاه ژان در فراز یک تفکر ادامهدار به همین جا میرسد و پیدا نیست این انتخاب در سایهی اختیار است یا جبر پیشامدهی دیگران او را به ناچار در مقام تصمیم برای تودهها میکشاند؟ تا آنجا که در مکان و زمان جنگ و اشغال میهن با دوگانهی پرهیز از کشتن دیگران برای اصل و اخلاق یا اقدام به ریختن خون دیگران برای نجات جان آن دیگران متوقف میشود و ناچار به گزینش میان یکی از این دو است.
دوبووار با حلقههایی تو در تو از پرسش، هزارتویی حول خواننده میسازد و از این تنگه عبورش میدهد. سؤال از پس سؤال زاییده میشود و به نظر میرسد پاسخ یک پرسش، خود سؤالی جدید است. روایتی که با مرگ دیگری آغاز میشود، با مسئولیت نسبت به آن دیگران ادامه پیدا میکند و در مرگی مردود برای نجاتِ آرمان برمیانگیزاند و مگر نه این است که اینها همه در ورقی کاغذی با عنوان خودگوهرگری پیچیده شده است؟
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 در سکوت "اساتید"
✍️ فرشاد غریب پور
"انسان فقط در قبال گفته هایش مسئول نیست، در قبال سکوت هایش هم مسئولیت دارد." عزیز نسین
حجم ویرانی در ایران به حدی است که فقط آن انسان دانشگاهی که دستش آلوده و بر سر سفره خون نشسته باشد می تواند سکوت کند. جز معدود اساتید شریف و مبارزی که بخاطر سوابق قبلی همسویی با مردم زیر ذره بین اند، سکوت اکثر قریب به اتفاق اساتید (بخوانید کارمندان هیئت علمی) دانشگاه و همراهی نکردنشان با مردم و دانشجویان توجیهی ندارد، و اکثرا بخاطر رزومه ننگین شان است، فقط بخاطر ترس از اخراج نیست. بخشی از اینها می ترسند که اگر حرفی بزنند کارهای غیراخلاقی شان را رو کنند. از پروژه های غیرشرافتمندانه گرفته تا بعضا آزار دانشجویان، استثمار دانشجویان برای نگارش و ترجمه کتابها و چاپ مقالاتی که با خون دل خوردن دانشجو از پایان نامه و رساله استخراج شده و نام کارمندان هیئت علمی راهنما و مشاور او آن هم به عنوان نویسنده اول و دوم (که امتیاز بیشتری دارد) در آن درج شده است.
اینها از بس که در چرخه فساد آکادمی فرو رفته اند جرات دهان گشودن ندارند. برخی شان که می خواهند کارشان را توجیه کنند با لبخندی می گویند خب استادها محافظه کارند. این تجاوز به کلمات استاد و محافظه کار است. محافظه کار با ترسو فرق دارد همانطور که استاد با کارمند هیئت علمی فرق دارد. وقتی به معنی کلمه "استاد" و سکوتشان در شرایط اسفناک امروز جامعه ایران فکر می کنم گفته هاینریش بل در ذهن تداعی می شود: بعد از هیتلر همه آلمان درک کردند که او چه بلایی بر سر کشور و زیربناهای آن آورده است… اما یک چیز نابودشده هم بود که فقط ما آن را میفهمیدیم و آن خیانت به «کلمات» بود. خیلی از کلمات شریف دیگر معانی خودشان را از دست داده بودند، پوچ و مسخره شده بودند، ... آشغال شده بودند!
احتمالا بسیاری از شما نیز مانند خود من، حین خواندن این جملات می گویید خب اینها که چیز جدیدی نیست، عادی است. و فاجعه عظیم رخ داده در دانشگاه های ما همین است، عادی شدن فاجعه! یکی از ابزارها برای هویت زدایی از دانشگاه و خنثی کردن آن در فهم جامعه و اثرگذاری اجتماعی و سیاسی بر آن از همین طریق بوده است. تلاش برای مفلوک سازی دانشگاه بوده است؛ از طریق مهاجرت دادن یا مایوس کردن دانشجویان نخبه و پاکسازی اساتید باسواد و دلسوز و سپردن کرسی استادی به این کارمندان هیئت علمی. این کارمندان هیئت علمی باید متوجه باشند که در کشوری که دانشگاه تولید ثروتی ندارد و با فروش (بخوانید هدر دادن) سرمایه های ملی و کاستن از سفره مردم اداره می شود کسی که به اندازه دستمزد ۳ تا گاه ۶ خانوار کارگر زحمتکش از ثروتهای جامعه رنج کشیده و زخمی ایران را در قالب حقوق و مزایای استادی میل می کند سکوت خیانت بارش به این مردم درمانده مایه خفت و شرمساری اش در پیشگاه مردم و تاریخ است. به قول شاعر جاودان کاستیللو:
روزی، روشنفکران غیرسیاسی سرزمین من
به دست ساده ترین مردمان، استنطاق خواهند شد، از آنان پرسیده خواهد شد
شما چه کردید آن دم که ملتتان خاموش می شد آرام آرام
چونان شعله کوچکی نحیف و در تنهایی
...
و شما در شرمساری و ننگ
خاموش و لال می مانید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 «مرگ» در دفاع از زندگی
✍️ #محمد_مختارپور
مردن برای زندگی از دست رفته، برای آزادی و حقوق و کرامت انسانی سلب شده، اصیلترین مرگ ممکن است. مرگ خودخواستهی مرد جوان ایرانی (محمد مرادی) بهراستی مصداق حد اعلای ایستادگی و مقاومت برای آرمانها و ارزشهای انسانیست. مانند مرگ تمامی جانها و انسانهایی که در خیابان برای مطالبهی آزادی و حقوق از دست رفتهشان رخ داد. اما یک گام از آنها نیز فراتر، چرا که آنها نیز با قطعیت نمیدانستند که میمیرند. اما این خودکشی از جنس ایمان به آزادیست و مرگی در جهت احیای زندگی، مرگی در موقعیتی که مناسبات مکانیکی و سودمحور از انسانها و دولتها و نهادهای ملی و بینالمللیشان موجوداتی به تعبیر کامو «پوچ» ساخته است. کامو مهمترین مسألهی فلسفی را «خودکشی» میداند و در افسانهی سیزیف مینویسد: «تنها یک مسألهی به راستی جدی فلسفی وجود دارد، و آن مسألهی خودکشی است؛ به دیگر بیان، مسألهی اصلی فلسفه داوری در این باره است که آیا زندگی ارزش زیستن دارد یا نه؟» (ص۱۱)
جدای از تفاسیر و داوریهایی که از ایدههای کامو دربارهی «زندگی»، «مرگ»، «پوچی» و مواجههی انسان با جهان مدرن مکانیکی شده است، اکنون مرگهای خودخواستهای از جنس مرگ «محمد مرادی»، مواجهه و رویارویی عریان و در نهایت جسارت و عصیان با زندگیست. او با مرگ خود به پرسش کامو -دست کم در وضعیتی که آنچه بر انسان ایرانی میگذرد- پاسخ میدهد. این مرگ نهایت دفاع از زندگیست، حتی اگر از سر استیصال و درماندگی باشد، حتی اگر از سر مسدود بودن همهی گزینههای ممکن کنشگری در جهت تغییر وضعیت موجود باشد. واگذاری «جان» و انتخاب مرگ آخرین کنش و شاید تنها کنشی است که گاه میتوان در شرایطی که نفس زندگی به بازی گرفته میشود باشد. گذشتن از جان اینچنین بیباکانه نهایت یادآوری ارزشهای انسانی و کرامتی است که اکنون سلب شده.
چه چیزی گرانبهاتر از «جان» آدمی وجود دارد؟ محمد مرادی میگوید: آزادی. مرگ محمد مرادی مصداق و عینیت زیستن در آزادی، یا زندگی برای آزادیست. زیستن و شکلی از زندگی که شاید در لحظهای نه چندان دور انسانی آن را «انتخاب» میکند تا در غیاب آزادی مرگ را بر زندگی ترجیح دهد. مرگی که مستقیماً معنای زندگی را به پرسش میگیرد. مرگی که دقیقاً از سر شوق وافر و احترام به «زندگی» و «انسان» و «آزادی»ست است.
زمانی که در یک رابطهی عاشقانه به شما خیانت میشود، کنار کشیدن از آن رابطه طبیعیترین حق و انتخابی است که شما خواهد داشت. زمانی که زندگی از شما و همنوعانتان سلب میشود، این حق طبیعی شماست که آن را بخواهید یا خیر. این رادیکالترین کنش و نابترین شکل عصیان در جهت دفاع از تمام ارزشها و حقوقیست که مردم معترض در ایران بابت آن کشته و زخمی و زندانی میشوند. هیچچیز بیشتری دربارهی آن نباید گفت، بیش از این باید دربارهاش تنها سکوت و تأمل کرد....
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📝رسانهها چگونه زندگی ما را تغییر دادند؟
✍️ #عباس_کاظمی
قرنی که گذشت، برای همه جهان و نیز جامعه ایرانی، قرن انقلاب ارتباطات بود و در آن کیفیت «ارتباطات نزدیک» جایش را به کمیت «ارتباطات دور» داده است.
- تلگراف موجب شناسایی بیشتر ایران ازسوی دولتهای اروپایی شد. همچنین ایرانیها از آداب و سبک زندگی اروپاییان اطلاع بیشتری حاصل کردند. بنای تلگرافخانه به یکی از مکانهای مهم حضور و تجمع مردم و مهمتر از همه به مکانی برای نشاندادن اعتراضات و تحصن بدل شد. نامه و تلگراف، ابزارهایی مهم برای تحولات اجتماعی و نیز مناسبات فردی در قرن سیزده بودند؛ انقلاب مشروطه ازطریق نامههای اعتراضی و تلگرافها موجب شکلگیری جماعتهای اعتراضی شد.
- آمدن رادیو نیز با برقکشی خانهها همراه شد. تا سال ۱۳۱۶ برق تقریباً به درون خانهها راه پیدا نکرده بود؛ تنها صرف روشنایی معابر شهر میشد. مجلۀ نگین در شمارۀ یک خود در سال 1344 در مقالهای با عنوان «برق تهران» به قلم م.ادیب مینویسد «مردم از برق میترسیدند و افرادی که دارای برق بودند قبل از آنکه کلید برق را بچرخانند سوره معروف آیهلکرسی را میخواندند و سپس کلید را با احتیاط میزدند».
- اما از دهۀ ۵۰ به بعد، «مصرف جمعی صدا»، به «تولید صدا» ازطریق استفاده از دستگاه ضبطصوت و توسعۀ نوارهای کاست تبدیل شد. من خودم هیچگاه پدربزرگ و مادربزرگ پدریام را ندیدم؛ آنها در دهۀ ۴۰ مردند و صدایشان را در دهۀ ۵۰ بهصورت جمعی ازطریق نوار کاست میشنیدیم. پدرم با افتخاری وصفنشدنی که با نوعی هاله تقدس حول دستگاه ضبطصوت همراه بود، صدای گذشتگانی را به گوش ما میرساند که نشنیده بودیم.
ازسویدیگر، ضبطصوت امکان ضبط صدای کودکیمان را فراهم میکرد که در آن زمان برایمان عجیب بود که پدر هرچند سال یک بار صدای کودکیمان را برای میهمانانی که از راه میرسیدند پخش میکرد.
کاری که ضبطصوت در دهههای ۴۰ و ۵۰ شمسی در ایران کرد، پخش عمومی صداها بود که اثری جمعی داشت اما هدفونها این صداها را از اجتماع دور میکردند و درون گوشهای فردی کوچ میدادند، و جامعه از آنچه درون گوشها و کلههای مردم میگذشت بیخبر بود. جوانان دهههفتادی به بعد در ایران چیزهایی را گوش میکردند که با علایق فردیشان گره خورده بود. هر فردی چیزی درون گوشهایش میگذاشت و درحالیکه در تنهایی خود میخزید، بهآرامی زیر لب نجوا میکرد.
- وقتی در دهۀ هفتاد تلفن ثابت نیز به شهرهای کوچک و روستاها وارد شد، شیوۀ ارتباطات محلی دستخوش تغییر شد؛ زنان توانستند بدون اینکه از خانه خارج شوند، با افراد دیگر پیوند برقرار کنند و دختران و پسران جوان، راهی جدید برای تعاملات خود بیایند. تلفنهای ثابت تا دهۀ ۷۰ که هنوز در همه خانهها نبود، شکلی جدید از روابط همسایگی را موجب شدند.
- رویدادهای مهم اجتماعی که ارزش ثبتشدن داشتند، درون دوربین عکاسی میرفتند و بعد آلبومهای خانوادگی و بعد آلبومهای شخصی، راهی جدید برای رفتوآمد میان گذشته و حال فراهم آوردند. آن آلبومها درمجموع خصوصی بودند و از «نامحرمان» دور نگاه داشته میشدند. دههها بعد، مجموع تصاویر عکسهای خصوصی ما در صفحات اینستاگرام، معنای حریم خصوصی را بهکل تغییر داد و چیزهایی که از بستگان دور و همسایگان مخفی نگاه داشته میشد، برای کل جهان به نمایش درآمد.
- تلویزیون، ابتدا رسانهای متعلق به طبقۀ متوسط روبهبالا بود. مجله اطلاعات هفتگی در مقاله «از داریه تا تلویزیون» در سال ۱۳۳۶ نوشته بود که «میگویند بزودی در تهران دستگاه تلویزیون راه میافتد آنوقت است که تهرانیها... وارد عصر جدید میشوند» (جواهرکلام، ۱۳۳۶). حتی در سالهای انقلاب نیز همه در خانه تلویزیون نداشتند و بخشی قابلتوجه از همسایهها برای دیدن اخبار، فیلم و کودکان برای تماشای کارتون و مردان عمدتاً برای شنیدن اخبار به خانۀ ما میآمدند و طی مناسکی که به خوردن نیز منتهی میشد، عمل تماشاگری صورت میگرفت.
⬅️ غرقشدن در شبکههای اجتماعی، ما را امتداد گوشیهای هوشمند کرده است و نه برعکس. در ابتدا گوشیهای موبایل بر بدن ما اضافه شده بودند و بدن ما را امتداد میبخشیدند اما اینک در انتهای قرنی که گذشت میتوانیم بگوییم که ما زائیدهای برروی گوشیهای هوشمندمانیم؛ ما بدانها چسبیده و گره خوردهایم.
اشکال اولیۀ ارتباطات بهمیانجی رسانه در نوعی تعامل جمعی ریشه داشت اما هرچه به انتهای قرن نزدیک شدهایم، رسانهها شکل تعامل فردیتر را ترویج کردند و ابزارهای رسانهای، وجهی شخصیسازیشده یافتند. رادیو و تلویزیون و ضبطصوت و گرامافون، رسانهای متعلق به کل خانواده بودند اما اکنون کامپیوترها، لپتاپها و گوشیهای تلفن شخصی- که جای آنها را گرفتهاند- دیگر به خانواده تعلق ندارند، بلکه اشیایی فردیشدهاند. / @varijkazemi
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📙 تنبلی آزاد میکند!
✍️ #عادل_ایرانخواه
کتابستان برخط، چاپ اول ۱۴۰۱
🔗 لینک کتاب #معرفی_کتاب
«کار آزاد میکند» عبارتی که در دوران نازیسم بر سر در اردوگاههای کار اجباری، حک شده بود. کلامی که اینک بر تمام جهان حکم میراند و حکم آیات مقدسی را یافته که زندگی را به کارورزی مشدد، بیشفعالی، جنون مصرف و در خدمتِ سود و سرمایه بودن، فروکاسته است. در جهانی که همه چیز از شکنجهی مفید بودن رنج میبرد و هر فعل و انفعالی که چرخهی تولید-مصرف را نچرخاند، با اسمِ عامِ تنبلی، انگ میخورد تا حذف یا ادغام شود. در درون نظمی که همه چیز باید مدام تغییر کند تا به واقع هیچ چیز تغییر نکند. در چنین جهان شتاب زدهای، تنبلی کشیدنِ ترمزِ قطاریست که از ریل خارج شده است. تنبلی نه تنها مقاومتیست علیهِ منظومهی حاکم، بلکه ساحتی گشوده است برای درانداختنِ امرِ نو. این کتاب دربارهی اینها و بیشتر از اینهاست و بر خلافِ گفتارِ مسلط میخواهد نشان دهد که چگونه «تنبلی، آزاد میکند؟!»... این کتاب جایزهایست به تنبلها...
بنابر پژوهشهایِ صورت گرفته، ما نسبت به پنجاه سال پیش، دو ساعت کمتر میخوابیم. تندتر راه میرویم. نوشیدنیهای انرژیزا و کافئین دار دهها برابر بیشتر مصرف میشوند تا ما بیشتر کار کنیم و بیشتر مصرف کنیم. شرکت کولگیت خمیردندانهایی ساخته حاویِ کافئین و ارتش آمریکا آزمایشهای عصبشناختی انجام میدهد که بتواند سربازان را بیخواب، متمرکز و سرحال کند و از قرصهایی چون مودافینیل استفاده میکنند. در چین و ژاپن بر اثرِ شدت کار مردن چنان شیوع دارد که برای آن واژه ابداع شده است:"کاروشی".
شما باید مدام کار کنید، بهترینِ خودتان باشید، حتی اوقات فراغتتان هم باید مفید باشد؛ مصرف کنید و با افزودنِ مهارتهایی به خودتان، قیمتتان را بالا ببرید. شما جرأتِ هیچکاری نکردن را از دست دادهاید. جامعه اجازه نمیدهد که شما بدونِ کار کردن زنده بمانید. مدام باید کار کنید برای مصرف و مصرف کنید برای کار و آنچه از دست میرود شما و زندگیتان است. تقدیسِ کار به کارِ کودکان مشروعیت میدهد، چراکه کار کردن را بخشی از مرد شدن میداند. تقدیسِ کار زنان را تحقیر میکند چراکه ریتمِ زندگی زنانه را کاهلی قلمداد میکند و فقط فعالیتهایی «کار» به حساب میآید که پولی در ازای آن دریافت شود. اما بسیاری از فعالیتهای زنان و نیز مردان مزدی در قبالِ آن پرداخت نمیشود. ما با کار و مصرفِ مدام نه تنها جسم و ذهنمان را فرسوده میکنیم بلکه طبیعت را نیز تخریب میکنیم...
لینک کتاب
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 توتالیتاریسم و اعدام
✍️ #علی_حاتم
ژاک دریدا معتقد بود حاکمیت سیاسی به دنبال تقدس بخشیدن به "قربانی کردن" و حتی تقدس بخشیدن به "آدمخواری" است. قدرت و توان دولتهای توتالیتر در سرکوبگری و حفظ وضع موجود، بر پایهی چنین ایدهای شکل گرفته است.
آیین قربانی قدمتی به درازنای تاریخ دارد. برای جوامع بدوی مراسم قربانی در واقع نوعی مبادله بود. هدف انسانهای بدوی از قربانی کردن یک جانور یا یک انسان، حفظ قبیلهی خویش از گزند بلایای طبیعی یا کمک به بهتر شدن محصول، و در مجموع مصون ماندن از تیره روزی و مرگ بوده است. مراسم قربانی عملی بود در جهت بقای جمع و چیرگی بر طبیعت. منطق و استدلال عقلانیِ نهفته در این مبادله دقیقاً همان است که اکنون در دوران مدرن و بهویژه در نظامهای توتالیتر بکار گرفته میشود.
در داستان" گروه محکومین" کافکا، فرماندهی یک جزیرهی بینام ماشین اعدام پیچیدهای ابداع کرده. این ماشین جرمی را که محکوم مرتکب شده با دارخیشی بزرگ روی بدن او خالکوبی کرده و محکوم زجر کش میشود. فرمانده حالا مرده و افسری که همچنان به او وفادار مانده مسئول اجرای احکام اعدام با ماشین است. افسر طرز کار ماشین اعدام را برای یک جهانگرد شرح میدهد اما پیشاپیش میداند این شیوهی اعدام عملاً اثر خود را از دست داده و دیگر در جزیره طرفداری ندارد. قطعات ماشین نیز فرسوده شده و در حال فروپاشی است. افسر که از این وضع ناامید گشته و در نهایت به جای محکومی که قرار است اعدام شود خود را زیر تیغ ماشین اعدام قرار داده و خودکشی میکند. مانند بسیاری از مستبدانی که در آستانهی فروپاشیشان دست به چنین کاری زدهاند. معروفترین نمونههای آن هیتلر و گوبلز بودند. هر ماشینی هرچقدر پیشرفته و محکم بالاخره عمرش به سر رسیده و فرو میریزد.
اما این به معنای پایان کار نیست، چون ریشههای سرکوب و مجازات اعدام، و منطق انتزاعیِ مبادله که این عمل را در راستای بقای هر عقیده و نظامی توجیه میکند، چنان محکم است که بهراحتی کنده نمیشود. همانطور که ریشهی فاشیسم خشک نشد و این تفکر تا به امروز به اشکال گوناگون بازتولید شده است. چیزی که کافکا در اثرش پیش بینی کرده بود: جهانگرد پس از خودکشی افسر به کافهای میرود که قبر فرمانده سابق و مخترع ماشین اعدام زیر یکی از میزهای آن پنهان است. روی سنگ قبر او نوشته شده که فرمانده در آینده از میان مردگان رستاخیز خواهد کرد و همراه هوادارانش دوباره جزیره را به تسخیر خود در میآورد.
اندیشههای سیاسی و ایدئولوژیکی که از طریق اعدام و سرکوب در پی تثبیت خویش هستند و پس از فروپاشی در کمین نشسته و مترصد ظهور دوبارهاند. به لحاظ نظری برای مخالفت با مجازات اعدام همانگونه که دریدا میگوید نیازمند شالود شکنی مفاهیم و رویکردهای سنتی قدرت در حوزهی سیاست هستیم.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
⚠️ هشدار "گوترش" درباره تغییر اقلیم: همکاری کنید یا هلاک شوید
▫️ دبیرکل سازمان ملل متحده با هشدار درباره تغییرات اقلیمی به سران کشورهای جهان گفته در مسیر مقابله با تغییرات اقلیمی یا باید با یکدیگر همکاری کنیم یا هلاک شویم. با یک انتخاب جدی روبرو هستیم؛ اکنون باید برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای همکاری کنیم و در غیر این صورت نسلهای آینده را به فاجعه آب و هوایی محکوم کنیم. وی با هشدار درباره تغییرات اقلیمی به سران کشورهای جهان گفت: در مسیر مقابله با تغییرات اقلیمی یا باید با یکدیگر همکاری کنیم یا هلاک شویم.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 آیا دروغ «موفقیت سوسیالیسم در آینده» هرگز از بین خواهد رفت؟
✍️ راینر زیتلمن
«پیامدهای آزمایش ونزوئلا مانند هر آزمایش سوسیالیستیای در مقیاس بزرگ پیشین فاجعه بار بوده و باز هم روشنفکران چپ اصرار دارند بگویند این سوسیالیسم واقعی نبود و بعدا در الگوی بعدی "همه چیز به گونه دیگری پیش خواهد رفت". این دروغ صد سال است که ادامه دارد.»
«من به نسلی تعلق دارم که با شنیدن اخبار فروپاشی دیکتاتوریهای کمونیستی به دوران بلوغ خود رسیدم و هرگز کوچکترین دلتنگی و دلبستگیای نسبت به رژیمهای کمونیستی یا اتحاد جماهیر شوروی نداشتم. من در برابر لفاظیهای متعارف علیه سرمایهداری واکسینه شدهام. بسیاری از این لفاظیها به سادگی شکست تاریخی کمونیسم را نادیده گرفتهاند و بسیاری از آنها به ابزارهای فکری لازم برای پشت سر گذاشتن آن شکست تبدیل شدند.»
متن کامل را اینجا بخوایند
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃احساس سرکوب دیجیتال و دیگر احساس سرکوبها...
✍ #مقصود_فراستخواه
امروز حسّ تصاحب بر اذهان وبدن های مردم برای ادارۀ کشور مسأله ساز شده. هوش حکومت خیلی پایین تر از میانگین هوش اجتماعی است. کارنامه حاکمیت در فهم تحول رسانهای جهان ایرانی، مردودی است: از مطبوعات تا ویدئو تا ماهواره و تا اینترنت.
احساس سرکوب دیجیتال، ذهن جامعه را زخمی کرده؛ حاصلش بازی باخت- باخت خواهد بود. نمیتوانیم احساسات، رؤیاها و تخیلات مردمانی را از آن ها بگیریم. جامعهای که زندگی در فضای اینترنت را تجربه کرده، نمیتوان به دوران ماقبل از آن برگرداند.
اینترنت موبایلی اکوسیستم سیاست را متحول ساخته و نتیجه اش اجتماعی شدن سیاست است در ایران شبکه ای. سیاست تبدیل به امر روزمره و اجتماعی شده، بخشی از فرهنگ عامه و هویت های سبک زندگی ،جنسیتی و نسلی و قومی و ملی شده است.
ایران به قبل شهریور 1401 برنمی گردد. در نظر نسلی که همزاد اینترنت است قفل و بست اینترنت توسط حکومت، عملی عقبمانده و بدوی است و این واقعاً دهشتناک است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
گفتمان بیطرفی و نگرش روانکاوی
ترجمه از زبان پرتقالی به انگلیسی: دریک گوی فلیپس
ترجمه از انگلیسی به فارسی: خشایار داودی فر
این مقاله به بررسی موقعیت جوامع روانکاوی و روانکاوان برزیلی وابسته به انجمن
بین المللی روانکاوی در دوران دیکتاتوری نظامی دهۀ 70میلادی میپردازد. این مقاله
نمایش دهندۀ دورۀ زمانی است که ایدۀ سرمایهگذاری کلان در کلینیکهای خصوصی و در
نتیجه به حاشیه راندن دکترین جهان اجتماعی گسترش یافت. در این مقاله از طریق
نوشتارهای اعضای مهم جنبش، تلاش خواهم کرد تا نشان دهم چگونه با استفاده از مفهوم
"بی طرفی" جهان درونی نسبت به جهان برونی اولویت یافت و روانکاوان با تاکید بر مفهوم
" اینجا و اکنون" روانکاوی و سیاست را از هم جدا کردند. این مقاله با بسط استدلالهایی از
اهمیت حضور متخصصان در جامعۀ سیاسی به پایان خواهد رسید.
#مقاله #روانکاوی #سیاست
🆔 @IRANSOCIOLOGY
نخستین مشخصۀ قدرت فاشیستی بنیان مذهبی و نظامی توأمان آن است، بنیانی که در آن نمیتوان این دو عنصر به طور معمول متمایز را از یکدیگر جدا کرد: بنابراین قدرت فاشیستی از آغاز خود را همچون یک تمرکزیافتگی تحققیافته آشکار میسازد. با اینحال، وجه نظامی فاشیسم سویۀ بارز آن است. روابط احساسی که پیشوا را به اعزای حزب پیوند میدهند و یکی میکنند، عمدتا مشابه روابطیاند که فرمانده را با سربازانش متحد میکنند. عرضاندام آمرانۀ پیشوا برابر با نفی جوشش انقلابی بنیادینی است که او از آن بهرهبرداری میکند؛ انقلاب که یک بنیان دانسته میشود، همزمان از لحظهای که سلطۀ داخلی به نحوی نظامی بر شبه نظامیان اعمال میشود، اساسا نفی میشود.
( از متن کتاب)
ساختار روانشناختی فاشیسم
ژرژ باتای
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
جامعهی امروز ما تصویر شفافی از آثارِ ثانویهی دروغ و پنهانکاری است که حریرِ نخنمای توجیه، سیلِ واژههای ادعا و جهلِ مرکّب، بر ابتذال آن میافزاید. مشخص نیست از چه دورهای دروغ و جهل در تار و پودِ اخلاق و فرهنگ این جامعه رخنه کرد و آنرا تا بدین حد فرسوده؛ درجهای رقتانگیز از صداقت و تعقل. ولی آنچه واضح است شهرتمان بهدروغگویی و پنهانکاری در نظر دیگران و لذتی عیان در ما از انعکاسِ تصویر رازآلودمان در دیدگان متحیر آنهاست. خشم، نفرت، فرصتطلبی، بیمسئولیتی و دیگر صفاتی که باید برایمان آزاردهنده باشند و شاید گاهی نیستند، بهنوعی آثار ثانویهی دروغگویی محسوب میشوند. اینجا رنج نیچه بیشتر نمایان میشود وقتی میگوید "بهراستی ناراحتیم به این دلیل نیست که به من دروغ گفتی، من بابت زوال اعتمادم به تو [و به تمام دنیا] ناراحتم". گفتمانی مختصر و مفید از آثار دروغ، بیاعتمادی و فروپاشی اخلاق در جامعه. جالب اینکه صاحبنظران اقتصادِ رفتاری، زوال اعتماد در یک جامعه را از عوامل مهم بسط فقر در آن میدانند؛ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
✍️ #ساسان_گلیجانی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
برای فاشیسم ابدی، هیچ تلاشی برای زندگی وجود ندارد؛ زندگی جنگ مداوم است.
| اومبرتو اکو |
🌎جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
این نشدنی است! احمقانه است! واقعاً متوجه نیستی که این کارِ شما یک انقلاب است؟
بله، انقلاب است! چرا به نظرت احمقانه است؟
احمقانه است چون دیگر ممکن نیست انقلابی اتفاق بیفتد چون انقلاب ما(این را من میگویم نه تو) آخرین انقلاب بود و بعد از آن هیچ انقلابی ممکن نیست اتفاق بیفتد، این را همه میدانند...
عزیزم، تو ریاضیدانی یا حتی میتوانم بگویم تو، یک فیلسوفِ ریاضیدانی. بسیار خب، بگو ببینم آخرین عدد چه عددی است؟
منظورت چیست؟ من... من متوجه نمیشوم، یعنی چی "آخرین عدد"؟
خب آخرین، بالاترین، بزرگترین عدد!
ولی این اصلاً منطقی نیست وقتی میدانی که اعداد بیانتها هستند، چطور توقع داری بگویم آخرین عدد چند است؟
پس تو چطور توقع داری قبول کنم انقلاب آخری هست؟ آخرینی وجود ندارد، انقلابها بیپایاناند. "آخرین" به درد بچهها میخورد؛ بچهها از بینهایت میترسند و آنها میخواهند بچهها شبها آسوده بخوابند...
#ما
#یوگنی_زامیاتین
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
⚠️رتبه ۴ ایران در مهاجرت دانشجویان دکتری به امریکا
‼️ بهرام صلواتی مدیر رصدخانه مهاجرت ایران ایران را چهارمین کشور دانشجوی دکتریفرست به امریکا توصیف کرد و ادامه داد: ایران اولین کشوری است که نرخ ماندگاری را در این کشور دارند، ضمن آنکه ۹۰ درصد فارغالتحصیلان PHD ایرانی در کشور امریکا میمانند. کشوری با ۸۵ میلیون نفر جمعیت که ظرفیت اصلی آن نه نفت و گاز بلکه نیروی انسانی است، با نرخ مشارکت اقتصادی ۴۰ درصدی مواجه است و باید این سوال پرسیده شود که چه بلایی سر نیروی انسانی آوردهایم. از تعداد ۸۵ میلیون نفر جمعیت که ۶۳ میلیون نفر آنها در سن کار هستند، ۴۰ درصد آنها میتوانند فعالیت اقتصادی داشته باشند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
⚠️2022 هم تمام شد
🎬آنچه بر جهان گذشت در چند دقیقه....
کاری از هنرمند فرانسوی ceeroo
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃مرگ خودخواستۀ جوان فرهیخته و برومند، با شعار «زن، زندگی، آزادی» در تعارض بود؟ پایاندادن به زندگی، با زندگی در تضاد نیست؟
✍ #کاوه_بهبهانی
«زندگی!» در آن شعار یعنی اشاره به اینکه شرایط زندگی، نادرخور است و این وضعِ نادرخور مسببان مشخصی دارد. زندگی باید درخورِزیستن (livable) باشد تا بشود به آن گفت زندگی.
البته گاه میشود که کیفیت زندگی کسی آنقدر پایین و نادرخور است که مرگ را بر آن زندگی ترجیح میدهد. ولی زندگیِ این جوانِ تاریخدان و زباندانِ شهروند فرانسه، چنانکه خودِ او بهتصریح میگوید، چنین نبود. میگوید مشکل روانشناختی هم ندارد. پس گیرِ کار در کجاست؟
مسئله اینجاست که زندگیِ نیک (بهروزی) صرفاً امری فردی نیست. من نمیتوانم شادکام و سعادتمند باشم وقتی تو، وقتی شما تلخکام و ماتمزدهاید. تلخکامی ما انسانها به زُکام میماند و به دیگران سرایت میکند. بدبختی و خوشبختی مُسریاند. آزادی و شادکامی صرفاً اموری فردی نیستند.
چارلز دیکنز این را به بهترین شکل در رمان خانۀ متروک به تصویر میکشد. او با توصیفِ حال و روزِ کارگر فقیر و بیماری به نام تام، که همۀ سیاستمدارها از او سخن میگویند اما کسی در عمل به فکر وضع او نیست، مینویسد:
«تام انتقام خود را گرفت. حتی باد پیامبر او بود و در این تیرگی در خدمتِ او. قطرهای از خون آلودۀ تام نبود که عفونت و مرض را همهجا منتشر نکند» (فصل 46)
خودکشی محمدعزیز نوعی کنشگریِ سیاسی بود، با این پیام که زندگیِ بیکیفیت برای تو، زندگی بیکیفیت برای من است. ما اندامهای یک کالبدیم. او رفت برای حسرت یک زندگی معمولی برای همه.
به من اگر بود به او میگفتم به ما تاریخ و زبان فرانسه یاد بدهد، که آموختن و آموزاندن برندهترین سلاح برای ستیز با استبداد و تباهی است. که ستیز با خودکامگی ستیز با جهل و نادانی است و محتاج شکیبایی و صبوری بسیار. ماکس وِبِر بزرگ میگفت «سیاست یعنی رخنهکردنِ آرام و قدرتمند در دل صخرههای سخت.»
«من او را ستایش میکنم با ذکر تذکاری: گفتهاند او که نخستینبار گفت «شتک زده است به خورشید خونِ بسیاران» شاعر است و دیگرانی که چنین بگویند مُشتی پیرو! اما از این دست سیاست شاعرانه بیش مباد! فریدریش نیچه هشدار میداد که «در ستایش استثناء سخنی باید گفت، بهشرط آنکه هرگز به قاعده بدل نشود.» (GS, II, 76)
راه چه دور و صعب و پیچاپیچ است. همرزمانت آرزو دارند که کاش کنارشان بودی. نامِ نیکات ولی با آنهاست.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
ما امروز وارث مُردهریگ پدرانمان هستیم و از خرمنِ غفلتِ آن خوابزدگان خوشه میچینیم. گناهی که از دل و دست نسلی سرچشمه میگیرد چون جویباری در نسل بعد روان میشود و علفهای هرزهی بلایا را میرویانَد. البتّه این عدالت نیست که نسلی عصارهی زهرآگینِ عمل نسلی دیگر را بنوشد، عدالت نیست امّا واقعیّت است.
[ سوفوکلِس | افسانههای تبای |
ترجمهی شاهرخ مسکوب
نشر خوارزمی / مقدّمه / ص۲۱ ]
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🎥 اقتصاد نابرابری، قسمت دوم
نابرابری درآمد
🔸یکی دیگر از مباحث داغ مطرح حول محور نابرابری، مسئله نابرابری درآمدی است. یکی از شناخته شده ترین واکنشها به این نوع نابرابری در خواست برای مالیاتهای بالاتر از افرادی است که درآمدهای بالاتری دارند. اما در پاسخ به این رویکردگروهی معتقدند که این اقدام موجب بهبود نابرابری نخواهد شد. این ویدئو این نوع نابرابری و راه حل پیشنهادی را مورد بررسی قرار میدهد.
#نابرابری
#مالیات
#تبعیض
#سرمایهداری
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🎥 اقتصاد نابرابری، قسمت اول
نابرابری جنسیتی دستمزد
🔸یکی از داغترین مباحث مطرح حول محور نابرابری، مسئله نابرابری دستمزد زنان و مردان است. بسیاری از فعالان اجتماعی حوزه نابرابری و زنان، پایینتر بودن دستمزد زنان نسبت به مردان را نوعی تبعیض جنسیتی معرفی میکنند و گاهی اوقات آن را ناشی از مردسالاری و یا حتی سرمایهداری میدانند.
🔸هرچند آمارها پایینتر بودن دریافتی زنان نسبت به مردان را تایید میکند، اما درباره عمق و گستردگی این پدیده و دلایل ایجاد آن مناقشات زیادی وجود دارد. این فیلم به طور خلاصه علل و ابعاد پدیده نابرابری جنسیتی دستمزد را بررسی میکند.
#نابرابری
#مردسالاری
#تبعیض
#سرمایهداری
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
جامعه مجموعهای از میدانهای اجتماعی کم و بیش مستقلی است که مبارزات طبقاتی در آنها جریان دارد. به ﻧﻆﺮ بوردیو، تکامل جوامع منجر به ظهور جهانها، حوزهها و میدانهایی میشود که تقسیم کار اجتماعی آن ها را به وجود آورده است. بر خلاف تقسیم فنی کار که با سازمان تولید مرتبط است، تقسیم کار اجتماعی تمامی زندگی اجتماعی را در بر میگیرد، چرا که به واسطه فرایند تفکیک است که کارکردهای دینی، اقتصادی، حقوقی، سیاسی و... از یکدیگر متمایز میشوند. هر میدان اجتماعی را میتوان شبکه یا پیکربندیای از روابط عینیمیان مواضع کنشگران (یا بازیگران) میدان تعریف کرد... میتوان مراتبی از شباهتهای ساختاری و کارکردی میان میدان فلسفه، میدان سیاست، میدان علم، میدان هنر، و ساختار فضای اجتماعی مشاهده کرد: هر یک از میدانها فرادستان و فرودستان خاص خود و مبارزات خاص خود را دارد که یا برای حفظ وضع موجود یا برای دگرگونی، سازوکارهای بازتولید خاص خود را دارند.
«درسهایی از #جامعه_شناسی پییر بوردیو»
پاتریس بون ویتز
ترجمه جهانگیر جهانگیری، حسن پورسیف
نشر آگه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📈نفت روسیه جایگزین نفت ایران
🔹طبق اعلام کارشناسان؛ ایران تا سال 2019 روزانه در حدود 500 هزار بشکه نفت به هند صادر میکرده و بعد از تحریمها بصورت غیر رسمی در حدود 100 هزار بشکه صادرات داشته است.
🔹روسیه قبل از جنگ در حدود 150 هزار بشکه به هند نفت میفروخته اما بعد از تحریمهای این کشور و طی تخفیفهای ویژه، این عدد را به 1.1 میلیون بشکه در روز رسانده و در حقیقت جای نفت ایران را در هند و بصورت کامل گرفته است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📊بحران آبهای زیرزمینی در ایران
🔹طی گزارشها وضعیت ذخایر آبهای زیرزمینی در قطر، لبنان و ایران بدتر از هر جای دیگری در جهان است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📊تصور ۷۱درصدر دانشجویان از آیندهی کشور بد است
براساس پرسشنامهای از ۲۰۰۰ دانشجو و فارغالتحصیل کشور در بهار ۱۴۰۰،
🔺٪۴۶.۲۷درصد نسبت به آیندهی کشور را «بسیاربد»،
🔺۱۹.۴۴ درصد «بد»،
🔺۶.۸۸ درصد «کمی بد»،
🔺۱۳.۵۳ درصد «تصوری ندارم»،
🔺 ۴.۷۰ درصد «کمی خوب»،
🔺 ۵.۳۳ درصد «خوب» و
🔺۳.۸۴ درصد «بسیارخوب» بیان کرده اند.
⁉️«چشم انداز و جاذبه سرزمينی»: میتوان آن را به عنوان یک عامل ترکیبی برآمده از عوامل مختلفی همچون «فراهم بودن شرایط ایفای نقش در فرآیند توسعه و پیشرفت ایران»، «مفید و موثر بودن در ایران یا خارج»، «احساس تعلق ایرانیان نسبت به تابعیت خود» و «تصور نسبت به آینده کشور» در نظر گرفت، نقش بسيار زيادي بر شاخصهاي ميل و تصميم به مهاجرت در ميان گروههاي اجتماعي مختلف دارد. به طوری كه بهبود يا تنزل چشم انداز و جاذبه سرزمينی موجب تغيير وضعيت در ميل و تصميم به مهاجرت افراد در گروههای مختلف اجتماعی میشود.
🔗از نتایج پیمایش بررسی میل و تصمیم به مهاجرت در میان ایرانیان/ رصدخانه مهاجرت ایران. بهار ۱۴۰۰.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📝 انسان غیر سیاسی
هیتلر نه تنها قدرت خود را از همان ابتدا بر مبنای توده هایی که تا آن زمان اساساً غیر سیاسی بودند بنا کرد؛ بل همچنین گام نهایی را در راستای پیروزی مارس سال 1933، با رفتاری «قانونی» و با بسیج پنج میلیون انسانی که هنوز برای رای دادن واجد شرایط نبودند-یعنی آدمهای غیر سیاسی- برداشت. احزاب چپ تمامی تلاش خودشان را در جلب توده های بی تفاوت به کار گرفتند، بی آنکه مسأله «بی تفاوت بودن یا غیر سیاسی بودن» را مطرح کنند.
اگر یک کارخانه دار و یا یک مالک بزرگ از یک حزب دست راستی حمایت کند، این مسأله به سادگی بر اساس منافع اقتصادی مستقیم او قابل درک است. در صورتیکه در یک جهت گیری چپ گرایانه با موقعیت اجتماعی او (کارخانه دار) در تضاد خواهد بود به همین دلیل، بیانگر انگیزه های غیر منطقی اوست. اگر یک کارگر صنعتی نیز جهت گیری چپ گرایانه داشته باشد، این موضع مطمناً به لحاظ منطقی پایدار است، چه آنرا از موقعیت اجتماعی و اقتصادی خویش یعنی کارخانه کسب کرده است. حال اگر یک کارمند یا یک مأمور دولتی جهت گیری راست گرایانه داشته باشد، این دیگر نشانه فقدان آگاهی سیاسی است. و می شود گفت، او نسبت به موقعیت اجتماعی خویش اشراف ندارد. انسانی که به توده های وسیع کارگری تعلق دارد، هر چه بیشتر غیر سیاسی باشد، بیشتر مستعد پذیرش ایدئولوژی ارتجاع سیاسی است. غیر سیاسی بودن، آنگونه که تصور می شود، نشانه وضعیت روانی غیر فعال نیست، بل نمایانگر نگرشی بسیار فعال و دفاغی در مقابل آگاهی از مسئولیت اجتماعی است. شناخت چرایی دفاع در مقابل آگاهی از مسئولیت اجتماعی، بسیاری از مسائل مجهولی را که در رفتار اقشار غیر سیاسی به چشم می خورد، روشن خواهد کرد. در رابطه با روشنفکر معمولی ایی که کاری با علم سیاست ندارد، به آسانی می توان نشان داد که منافع و هراسهای بی واسطه اقتصادی ای که در ارتباط با موقعیت اجتماعی او از یکسو و افکار عمومی از سوی دیگر قرار دارد، باعث عدم درگیری او در سیاسیت می شود. این هراسها باعث می شوند که او مضحک ترین اثارها را در مورد دانش و اعتقادش نشان دهد. افرادی که به نحوی در فرایند تولید دخالت دارند و از زاویه اجتماعی مسئول هستند را می توان به دو گروه اصلی تقسیم کرد. در رابطه با گروه اول، مفهوم سیاست به طور ناخودآگاه با ایده خشونت و خطر فیزیکی همراه است؛ برای مثال هراسی جدی که آنها را از رویارویی واقع بینانه با زندگی باز می دارد. در مورد گروه دوم که بی تردید اکثریت را تشکیل می دهد، بی مسئولیتی اجتماعی بر تضادها و اضطرابهای شخصی که در میان آن ها اضطراب جنسی صورت غالب را دارد، استوار است.
وقتی که یک زن جوان کارمند که دلیل کافی برای آگاهی از مسئولیت اجتماعی خویش دارد؛ از زاویه اجتماعی غیر مسئول است، در نود و نه مورد از صد مورد دلیل این بی مسئولیتی را باید در به اصطلاح داستان عشقی و یا خیلی عریانتر، در تضادهای جنسی او جستجو کرد. همین مسأله در مورد زن طبقه متوسط پایینی که مجبور است تمام قوای روانی خود را برای غلبه بر موقعیت جنسی اش جمع آوری کند تا در معرض تلاشی قرار نگیرد، نیز صادق است. جنبش انقلابی تا به امروز این وضعیت را به غلط درک کرده است. جنبش انقلابی سعی داشته است تا انسانی «غیر سیاسی» را تنها با آگاه کردن او نسبت به نیازهای اقتصادی اش بیدار نماید. تجارب به ما می آموزد که بسیاری از این «غیر سیاسی» ها به ندرت به چیزی راجع به موقعیت اقتصادی-اجتماعی گوش می دهند؛ در صورتیکه برای شنیدن سحنان موهوم پرستانه یک ناسیونال سوسیالیست بسیار هم آماده هستند، اگر چه آقای ناسیونال سوسیالیست در مورد منافع اقتصادی بسیاری هم کم سخن بگوید. این را چگونه باید توضیح داد؟ این را می توان با این واقعیت که تضادهای جنسی (به مفهوم اخص کلمه)، آگاهانه و یا نا آگاهانه، از رشد افکار منطقی و پیشرفت مسئولیت اجتماعی جلوگیری می کنند، توضیح داد. حال اگر چنین انسانی که در لاکم خود فرو رفته است به یک تبلیغاتچی موهوم پرست برخورد کند، به عبارت دیگر اگر یک فاشیست را که با شیوه های لذتجویی جنسی سر و کار دارد، ملاقات کند، توجه کامل خود را معطوف او می کند. این بدان معنا نیست که برنامه فاشیست تأثیر بیشتری از برنامه لیبرالها بر او می گذارد، بلکه به این معناست که او با وقف خویشتن برای او و ایدئولوژی پیشوا، فشار بی امان درونی خویش را موقتاً تسکین می دهد. در این حالت او به طور ناخودآگاه قادر می شود به تضادهایش شکلی متفاوت بدهد و از این طریق آنها را حل کند. بالاخره این جهت گیری او را قادر می سازد تا فاشیست ها را انقلابی و هیتلر را به عنوان لنین آلمان ارزیابی کند.
ویلهلم رایش / روانشناسی توده ای فاشیسم / ترجمه علی لاله جبینی / نشر باران، ص 266-269
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
«پرسش اصلی این نيست که چه کسی بايد حکومت کند(افلاطون)، بلکه اين است که در کدام نظام سياسی میتوان يک دولت بد و نالايق را بدون خونريزی برکنار کرد؟ یعنی موضوع صرفاً بر سر شايستگی و ناشايستگی حکمرانان نيست، بلکه موضوع بر سر این است که در صورت به قدرت رسيدن سياستمداران نالايق، امکان برکناری مسالمتآميز آنان از قدرت وجود داشته باشد. و از آنجا که در یک نظام دموکراتیک میتوان قدرت را از هر دولت ناکارآمدی دوباره سلب کرد، هر دولتی که بر سر کار است ناچار است چنان رفتار کند تا شهروندان از آن خشنود باشند و دوباره آن را انتخاب کنند.»
✍️ کارل پوپر
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📈 شکاف روز افزون مزد و معیشت در سایه تورم 40 درصدی
🔹صندوق بینالمللی پول روز سهشنبه پیشبینی رشد جهانی خود را برای سال 2023 در بحبوحه فشارهای ناشی از جنگ اوکراین، قیمتهای بالای انرژی و مواد غذایی، تورم و نرخهای بهره فزاینده کاهش داد و هشدار داد که شرایط اقتصادی ممکن است در سال آینده به میزان قابل توجهی بدتر شود.صندوق بینالمللی پول اعلام کرد که رشد تولید ناخالص داخلی جهانی در سال آینده به ۲.۷ درصد در مقایسه با پیشبینی ۲.۹ درصدی در ماه ژوئیه کاهش مییابد. البته صندوق پیشبینی رشد سال ۲۰۲۲ را نیز در همان نرخ ۳.۲ درصد ثابت نگاه داشت.
🔹صندوق بینالمللی پول همچنین پیشبینی کرد که نرخ رشد اقتصاد ایران از ۳ درصد در سال جاری میلادی به ۲ درصد در سال ۲۰۲۳ کاهش یابد. این نهاد بینالمللی در عین حال برآورد کرد که نرخ تورم ایران در سال جاری و آینده میلادی ۴۰ درصد باشد و نرخ بیکاری نیز با ۰.۲ واحد درصد افزایش به ۹.۶ درصد در سال آینده برسد.
🔹مطابق این پیشبینی، نسبت تراز حساب جاری ایران (شامل تراز تجاری و سرمایه) به تولید ناخالص داخلی کشور از ۱.۶ درصد در سال ۲۰۲۲ به ۱.۵ درصد در سال ۲۰۲۳ کاهش خواهد یافت.
🔹از سوی دیگر تورم ماهانه در شهریور ماه امسال 2.2 درصد برآورد شده که نسبت به مرداد کمی افزایش داشته است. اما با وجود این افزایش، نرخ تورم رقم خورده در شهریور و مرداد فاصله زیادی با تورم ماه های قبل تر دارد. در ماه ابتدایی سال دولت با اجرای یک جراحی اقتصادی موسوم به اصلاح یارانه کالاهای اساسی دست به حذف ارز ترجیحی زد، همین امر باعث شد تا شاهد جهش قیمت ها در خرداد ماه باشیم، به گونه ای که با ثبت تورم بالغ بر 12 درصدی رکورد نرخ تورم در چند دهه گذشته اقتصاد ایران شکست. همچنین تورم ماهانه خوراکی ها در خرداد ماه بالای 25 درصد بوده است.
🔹تورم نقطه به نقطه اقلام خوراکی در شهریور ماه امسال 75 درصد به ثبت رسیده این در حالیست که تورم کالاهای غیر خوراکی حدود 35 درصد بوده است. این امر نشان می دهد تورم در یکسال گذشته بیشتر از سمت اقلام خوراکی بوده است. با توجه به اینکه کالاهای خوراکی در سبد مصرفی اقشار ضعیف جامعه وزن بیشتری دارد و هر زمان که تورم بیشتر از سمت اینگونه کالاها باشد، باعث می شود دهک های کم درآمد تر فشار تورمی بیشتری را حس کنند.
🔹به گونه ای که تورم نقطه ای برای دهک اول که فقیرترین جامعه محسوب می شود در شهریور ماه 60.1 درصد و همین شاخص برای کل جامعه حدود 49 درصد بوده است. به بیان دیگر در یکسال گذشته فشار تورم بر فقیرترین گروه جامعه به شکل قابل توجهی بالاتر از میانگین کل کشور بوده است. همچنین می تون گفت که هرچه از سمت دهک های ثروتمند به سمت دهک های پایینی حرکت می کنیم، شاهد تورم های بالاتری هستیم.
🔹میانگین تورم ماهانه دهک اول در سیزده ماه گذشته( از شهریور سال گذشته تا شهریور سال جاری) 4.1 درصد برآورد شده، این در حالی است که میانگین تورم ماهانه کل در همین بازه زمانی 3.4 درصد بوده است. همین اختلاف در تورم ماهانه باعث شکل گیری فاصله قبل توجه تورم دهک اول و کل در یکسال شده است. اوج این اختلاف به خرداد ماه باز می گردد که تورم دهک اول 19.5 درصد و تورم کل 12.2 به ثبت رسیده است. بررسی ها نشان می دهد حتی اگر تورم خرداد ماه را در نظر نگیریم، باز هم میانگین تورم ماهانه دهک اول از ممیانگین تورم ماهانه کل بالاتر است./امتداد
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
چه کج رفتاری ای چرخ
چه بد کرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری نه آیین داری
نه آیین داری ای چرخ
نه دین داری نه آیین داری ای چرخ