iransociology | Unsorted

Telegram-канал iransociology - جامعه‌شناسی

48832

﷽ 🌎جامعه شناسى مطالعه علمى زندگى بشر است. 💢 جستارهایی در: - جامعه شناسی - روانشناسی - اقتصاد - فلسفه - ادبیات - سینما 📞 تماس و تبلیغ: @irsociology اینستاگرام: instagram.com/IranSociology بزرگترین مرجع علوم‌انسانی کشور

Subscribe to a channel

جامعه‌شناسی

📃مشروطه و مشروطه‌خواهی
✍️ #احسان_عزیزی

بیانیه‌ای از سوی جمعی از فعالان و زندانیان سیاسی مشروطه‌خواه در مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت در برخی رسانه‌ها منتشر شده است که نکاتی را در پی دارد:

1. چندی‌ست که مشروطیت و مشروطه‌خواهی مفاهیم وگرایش‌هایی تلقی می‌شوند که در نهایت در پی احیای نظام سلطنت پادشاهی مشروطه است، می‌توان گفت لباس جدیدی که سلطنت‌طلبان بر تن کرده‌اند. چنانچه در همین بیانیه نیز به نحوی تماماً ستایش‌آمیز سخن از «پادشاهی رضاشاه بزرگ» به میان آمده است و دوران حاکمیت پهلوی در ایران را «تداوم و تکمیل جنبش مشروطیت» خوانده‌اند و آن را دورانی دانسته‌اند که «روح مشروطیت با جسمی که می‌بایست در‌آن تجسد یابد قرین شد»! مشروطه و مشروطیت اما پیچیدگی مفهومی و تاریخی فراتر از چنین تقلیل‌های سیاسی دارند. به یک معنا کاربردهای سیاسی اینچنینی از جنبش مشروطه و دستاویز قراردادن آن برای ستایش مطلق حکومت پهلوی و آلترناتیو حاکمیت سیاسی ایران برای آینده به شکلی خیانت به همان‌آرمان‌های مشروطیت است.

2. اینکه سطلنت دوران پهلوی چه دستاوردهایی برای ایران داشته است، رضاشاه و پسرش چه خدمت‌هایی به ایران و ایرانیان کرده‌اند و کدامین خطاها را، محل بحث کنونی نیست و مجال دیگری می‌طلبد، اما آنچه امروز بیش از هر زمان دیگری لازم است، کنار نهادن دوگانه‌های سیاه و سفید، دیو و فرشته، و قضاوت‌های تند و یک‌بام دوهوایی درباره‌ی تاریخ معاصر ایران است. باید از نگاه‌ها و قضاوت‌های مطلق‌گرایانه‌ درباره‌ی شخصیت‌ها و احزاب پرهیز کرد. از طرفی قضاوت ما درباره‌ی دوران پهلوی تحت‌تأثیر حاکمیت پس از آن قرار گرفته و این کار را دوچندان دشوار کرده است. برای مثال ممکن است عملکردهای بد پهلوی به دلیل عملکردهای بدتر حکومت پس از آن خوب تلقی شود و بلعکس. ازطرفی می‌توان از دستاوردها و سیاست‌های مفید و کارنامه‌های سازنده‌ی دوران پهلوی سخن گفت بی‌آنکه طرفدار سلطنت و بازگشت نهاد پادشاهی باشیم. می‌توان اشتباهات و تصمیم‌های غلط رجل سیاسی از شخص شاه تا نخست‌وزیران و کابینه و مجلس و غیره را نقد کرد بی‌آنکه تماماً علیه آن دوران و حاکمیت‌هایش باشیم. ما امروز بیش از هر زمان دیگری برای ترسیم آینده‌ی سیاسی و اجتماعی ایران نیازمند خاکستری دیدن تاریخ معاصرمان هستیم.

3. مشروطه و مشروطیت سرآغاز تحول ایرانیان در مواجهه با جهان مدرن است، مطالبات و نیازهایی که به‌شکلی امروز جامعه‌ی ایران را رقم زد و فهم و توضیح آن برای ترسیم آینده‌ی ایران نیازمند کوشش‌ها و تأمل‌هایی است فراتر از آنچه تاکنون شده؛ بخصوص با برچیده شدن نهاد سلطنت در ایران و رخت بر بستن نظام پادشاهی، ساده‌لوحانه و به‌نوعی فریب سیاسی است که مشروطه‌خواهی و مشروطیت را بهانه‌ای برای بازگشت به گذشته و بازگشت سلطنت قرار دهیم. شاید مهم‌ترین عنصری که امروز باید از مشروطیت الهام‌ بگیریم و مهم‌ترین معنایی که از مشروطه می‌توان ارائه داد حاکمیت مطلق قانون است؛ نه حتی محدود کردن حاکم، شاه، ولی، یا هر «دیگری» بزرگی که حاصل برساخت تاریخی از روایت‌های ناسیونالیستی یا مذهبی است. انسداد سیاسی در ایران خصوصاً پس از انقلاب و سرکوب صداهای مختلف از یک‌سو، و آدرس غلط دادن روشنفکران ایرانی در این سال‌ها(خصوصاً نفوذ شدید اندیشه‌های کمونیستی و سوسیالیستی در ایران) از سوی دیگر امروز موجب شده است که نه در تاریخ ایران و نه در حافظه‌ی جمعی ما ایرانیان تجربه‌ای از حاکمیت مطلق قانون و دموکراسی وجود نداشته باشد؛ اکنون نیز در سطح احزاب و جریان‌های سیاسی نیز(چه در داخل و چه خارج از ایران) اپوزیسیون سیاسی و نیرو و جریانی که دست‌کم نشانه‌ها و خصلت‌های جدی و صادقانه‌ای از دموکراسی و حکومت قانون را دارا باشد وجود ندارد. آنچه در افق کنونی ایران می‌توان و باید از مشروطیت الهام گرفت تا به ما برای ترسیم آینده‌ی ایران و مطالبات کنونی یاری کند و روشنی بخش مسیر باشد حاکمیت قانون است. می‌توان گفت جنبش مشروطیت و مشروطه‌ی ایرانی اکنون برای ما ایرانیان پس از یک‌سده تنها یک کلیدواژه دارد: حاکمیت قانون. تعمیم مطالبات جنبش مشروطیت و تلقی کردن یک معنای ثابت از مشروطه‌خواهی که بیش از یک‌سده از آن می‌گذرد نه تنها دستاوردی نخواهد داشت که خیانت به آرمان‌های اصلی و کانونی این جنبش یعنی آزادی، حاکمیت قانون و دموکراسی است.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃برساخت اجتماعی‌ تهران خطرناک
حسن محدثی‌ی گیلوایی


در درس نظریه‌های جامعه‌شناسی هر گاه که به بحث برساخت‌گرایی‌ی اجتماعی می‌رسیدیم، چشمان دانش‌جویان نشان از دشوارفهمی‌ی این نظریه می‌داد. آن‌وقت مثال‌های متعدد به کمک ما می‌آمد. اکنون هم یک نمونه‌ی جالب اتفاق افتاده که برای این بحث خیلی مناسب است.

من همیشه به این نظریه علاقه‌ی خاصی داشته ام. در رساله‌ی دکتری که در باره‌ی جنبش‌های هزاره‌ای‌‌ی ایران بود، نظریه‌ی برساخت اجتماعی‌ی آخرالزمان در بستر فاجعه‌بار را ساختم.

برساخت اجتماعی‌‌ی تهران خطرناک به‌خوبی می‌تواند به کمک ما برای فهم این نظريه بیاید. برخی افراد چندین دهه یا حتا همه‌ی عمرشان را در تهران زنده‌گی کرده اند اما با تهران خطرناک مواجه نشده اند. در چند روز اخیر اما تهران خطرناک برساخت شده است.

در تاکسی شاهد بودم که زنی تمام چهره‌ی خود را به‌نحو نامتعارفی پوشانده بود تا نور به پوست‌اش اصابت نکند. امروز ناخودآگاه احساس می‌کردیم که آفتاب خطرناک است. خورشیدی که همیشه دوست‌اش داشتیم، امروز نگران‌کننده بود. رسانه‌ها چند روز متوالی پمپاژ کرده بودند که اشعه‌ی فرابنفش نور خطرناک است. من در تاکسی ناخودآگاه می‌خواستم تمام سر و صورت خور را در کلاه‌ام فرو کنم!

رسانه‌ها در چند روز متوالی از گرمای خطرناک تهران (گرمای حدود ۴۰ درجه) سخن گفته بودند و ما امروز بسیار احساس گرما می‌کردیم. خوزستانی‌ها این روزها حسابی به ما خندیدند و پرسیدند چرا گرمای بالای پنجاه درجه‌ی خوزستان در تمام این سال‌ها خطرناک نبوده است. از صبح در شبکه‌های اجتماعی به‌طور مکرر خواندم که چه کاسه‌ای زیر نیم کاسه است. شایعه شد که تعطیلی به‌خاطر مشکل برق است.

با همه‌ی تردیدها، در این چند روز به کمک رسانه‌ها تهران خطرناک برساخت شد. در سال‌های گذشته تهران همیشه به خاطر زلزله‌ی احتمالی خطرناک تلقی می‌شد، اما عملا کسی به چیز اش (مثلا به مویش) نگرفت و چنین خطری را به‌حساب نیاورد.

این بار اما داستان خیلی فرق می‌کرد. برساخت اجتماعی بر اساس دو ساز و کار اقناع‌ و اعمال قدرت کار می‌کند و تحقق می‌یابد. رسانه‌ها با پمپاژ خطرناک بودن تهران در طی‌ی چند روز متوالی، ایفای این نقش را به‌عهده گرفتند. اعلام تعطیلی‌ی دو روز نیز اعمال قدرت را برای این برساخت اجتماعی نمایان ساخت.

اما برساخت اجتماعی‌ی موفق واقعیت، برساختی است که برای همه مسلم گرفته شود. باید دید که چند درصد از مردم این برساخت اجتماعی‌ی واقعیت (تهران خطرناک) را مسلم گرفته اند و خود را از نور و هوای تهران دور نگه داشتند یا با ترس و لرز در سطح شهر رفت و آمد کرده اند. خبرگزاری‌ی تسنیم احتمال تعطیلی‌ی شنبه را هم داد؛ یعنی این‌که تهران ممکن است هم‌چنان خطرناک بماند.

من که امروز کلاه و ماسک خود ام را جدی گرفتم. واقعا داشتم باور می‌کردم که تهران خطرناک است، اما این شبکه‌های اجتماعی‌ی پدرسوخته نگذاشتند کاملا باور اش بکنم. در هر حال، سفر ام را به تهران لغو نکردم. حالا روشن شد برساخت اجتماعی‌ی واقعیت یعنی چه؟

ولی از همه‌ی این حرف‌ها گذشته، تهران جای زنده‌گی نیست.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

ما اهالی ایران شاه لازم داریم، عین‌الدوله لازم داریم...ملا و غیرملا، سید و غیرسید، باید در اطاعت حاکم و شاه باشند. برای یک نفر آخوند که چوب خورده است، نمی‌توان مملکتی را بهم انداخت.

شیخ فضل‌الله نوری
تاریخ بیداری ایرانیان-۳۲۲

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

"توده" هر چیزی را که غیر از سایر چیزها باشد، هر چیزی را که برتر از سایر چیزها باشد، هر که تشخص داشته باشد، استعداد شخصی داشته باشد، منتخب باشد، نابود می‌کند. هر که مانند دیگران نیست، هر که مانند دیگران فکر نکند در مخاطرهء طرد شدن قرار می‌گیرد.

اورتگا گاست


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

هرگونه نتیجه‌گیری درباره‌ی سرنوشت جنبش #زن_زندگی_آزادی و آنچه اعتراضات سال 1401 می‌نامیم شتابزده و عجولانه خواهد بود. نباید اجازه داد مفاهیم و پیش‌فرض‌ها و تحلیل‌ها از آنچه در خیابان و جامعه می‌گذرد جلو بزنند و درک آنچه رخ می‌دهد را منحرف کنند. آنچه از آغاز اعتراضات سال گذشته تاکنون (به‌رغم فروکش کردن اعتراضات میدانی) در جریان است، تنازع میان مطالبات معترضان و پافشاری حاکمیت بر تداوم سیاست‌هایش است.

زنان و دختران به‌عنوان سوژه‌های کانونی اعتراضات همچنان مقاومت‌های خرد و روزمره‌ی خود را در قالب سرپیچی از خواست نظام سیاسی تداوم می‌بخشند و از سویی حاکمیت راه‌های مختلف از برخوردهای نرم تا وضع قوانین تازه برای برخوردهای سخت در خیابان را می‌آزماید. این کشمکش ادامه خواهد داشت. این کشمکش تنها به نحوه‌ی پوشش و مسئله‌ی حجاب نیز خلاصه نمی‌شود. این تنازع‌ها مرحله‌ای از مراحل مختلف رویدادهای چند دهه‌ی اخیرند. هیچ نتیجه‌گیری و تحلیل درستی نمی‌توان از آنچه در جریان است ارائه داد و فقط می‌توان گفت این کشمکشی نیست که در آن هیچ‌یک از طرفین به‌راحتی بتوانند بر دیگری فائق آیند. خاصیت امر اجتماعی چنین نیست که امروز باشد و فردا نباشد.

زنان در ایران پس از بیش از چهار دهه نسبت به حقوق از دست رفته‌ی خویش آگاه شدند و خواستار تغییراتی هستند که عقب‌نشینی حاکمیت در قبالشان حیات حاکمیت را تهدید می‌کند. اما عاملیت و کنشگران تحرکات اخیر حتی صرفاً زنان نیستند و می‌توان گفت در طول زمان اپیزودهای مختلفی از مطالبات را شاهدیم که رفته‌رفته کلیت جامعه در ابعاد و مقیاس‌ها و گروه‌های مختلف را شامل می‌شود. در مقابل اما نظام سیاسی نیز دست‌به‌کار است؛ همان‌طور که نظام سیاسی انواع راه‌ها را برای مقابله با این عاملیت و خیزش می‌آزماید، کنشگران نیز به صورت خرد و پراکنده بر انتظارات خود از تغییر پافشاری می‌کنند و راه‌های مختلفی را پیش می‌گیرند.

جامعه‌ی ایران در محاصره‌ی انبوهی از بحران‌ها تحرکاتی از خود نشان داد و آنچه پیداست غیرمقطعی بودن تحرکات اجتماعی است. نمی‌توان مطلقاً خوش‌بین یا بدبین بود، تنها می‌توان درک کرد که رخدادهای یکسال اخیر بخشی از تحرکات تاریخی کشوری است که بیش از یکصد سال از مشروطه تاکنون مسیر تجدد را می‌پیماید و چالش‌ها و بن‌بست‌های زیادی در پیش دارد. نقاط قوت و ضعف هریک از طرفین زمانی آشکار می‌شود که از آنچه درحال رخ دادن است فاصله بگیریم، چراکه ارجحیت داشتن خواست‌ها و مطالبات هریک از طرفین در طول زمان معنادار می‌شود و نهادینه شدن مطالبات در آرامش و به دور از جنجال‌ها و کشمکش‌هاست که معنای پیروزی و دستاورد را دارد. تا اطلاع ثانوی نمی‌توان گفت کدام‌یک پیروز ماجراست، بلکه شواهد هر روزه تأیید می‌کند که این کشمکش و تضاد و نزاع به این زودی‌ و به‌راحتی پایان‌پذیر نیستند. و از آنجا که امر و ساحت اجتماعی برسازنده‌ی امر و ساحت سیاسی است و چون چیزی درون جامعه در حرکت است که سر ایستادن ندارد، می‌توان گفت فرازو نشیب‌ها و رخدادها در معمای آینده و فاصله‌گیری از گذشته نهفته‌اند.

✍️ #احسان_عزیزی

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📈21 ميليون نفر در جهان در وضعيت پناهندگی/ایران در رتبه نهم میزبانی

🔹21 ميليون و 326 هزار و 909 نفر در جهان در وضعيت پناهندگی به سر می‌برند.

🔹كشورهای سوريه، افغانستان و سودان جنوبی بيشترين تعداد افراد در وضعيت پناهندگی در جهان را به خود اختصاص داده است.

🔹كشورهای تركيه، اوگاندا و پاكستان ميزبان بيشترين تعداد افراد در وضعيت پناهندگی در جهان هستند.

🔹در ميان ۱۰ كشور اصلی ميزبان پناهندگان در جهان، كشور ايران با ميزبانی از 798 هزار و 343 نفر در جايگاه نهم قرار دارد.

🔹اتباع كشورهای ونزوئلا، افغانستان و عراق بالاترين سهم افراد در وضعيت پناهجويی را در جهان به خود اختصاص داده‌اند.

🔹كشورهای ايالات متحده آمريكا، پرو و تركيه نيز به عنوان كشور ميزبان پناهجويان، بالاترين سهم ميزبانی از افراد در وضعيت پناهجويی در جهان به خود اختصاص داده‌اند.

🔹بر اساس آمار يورواستات در سال 2021 ميلادی، 536 هزار و 50 نفر براي اولين بار درخواست پناهجويب خود را در کشورهای EU 27 و EFTA ثبت كردند.

🔹كشورهای آلمان، فرانسه و اسپانيا به عنوان مقاصد اصلی پناهجويان جديد هستند./ رصدخانه مهاجرت ایران

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃 درباره‌ی اخلاق و جهان اخلاقی
✍️ #احسام_سلطانی

۱. آیا مجازم (در مواجهه با تو یا هر انسان دیگری یا طبیعت و حیوانات) که به فلان شکل عمل کنم؟
۲. چگونه باید کار را انجام دهم؟

پرسش نخست پرسش کسی است که در جهانی اخلاقی بسر می‌برد و پرسش، پرسشی اخلاقی است و دومی نه. این پرسش (پرسش نخست) در واقع پرسش بسیاری از شخصیت‌های داستایوفسکی است که همواره در مواجهه با دیگری دچار تردید هستند و مدام با خود کلنجار می‌روند و می‌پرسند: آیا باید چنین کنم؟ آیا مجازم؟

این پرسش همان پرسش شخصیت اصلی فیلم A hidden life هم هست. او هر لحظه با وسواسی عجیب از خود سوال می‌کند: آیا مجازم یا نه که به فلان شکل عمل کنم؟
این وسواس و تردید عمیق در اغلب شخصیت‌های رمان‌های داستایوفسکی دیده می‌شود که گاه حتی به شکل بیمارگونه‌ای خود را نشان می‌دهد و تردید در تمام لحظه‌ها رخنه می‌کند و لحظه‌ای شخصیت‌های داستان را رها نمی‌کند.
حال به پرسش دوم بنگرید. در این پرسش تردید نیست، وسواس نیست، مسئولیت‌پذیری نسبت به دیگری و نگرانی از درست و غلط بودن کار در میان نیست. در یک کلام اساساً در این پرسش دیگری غایب است، برعکس پرسش نخست که پرسشی است مبتنی بر حضور دیگری. پرسش نخست مدام مرا درگیر حد و مرزهای خودم می‌کند، درگیر فهم و تلاشی مسئولانه برای پذیرش «تو»، درگیر جهانی اخلاقی. پرسش دوم نه. در پرسش دوم «تو» غایب است و بر پا کننده‌ی جهانی ا‌ست مبتنی بر یک صدا و این جهانی ا‌ست که حال در آن بسر می‌بریم، جهانی در غیاب صدای دیگری.
اگر هر بازجو یا شکنجه‌گری در مواجهه با دیگری از خود سوال کند که آیا مجازم که چنین رفتار کنم؟ آیا همچنان می‌تواند در نقش خود باقی بماند؟ یا بسیاری از نازی‌ها که میلیون‌ها نفر را دود کردند و به هوا رفتند، اگر از خود سوال نخست را می‌پرسیدند آیا ادامه‌ی کار برایشان ممکن بود؟ آیا با وجود چنین پرسشی در وجود شخص به راحتی می‌توان کسی را کشت یا شکنجه کرد؟
می‌توان گفت آنچه در سر شکنجه‌گران و متجاوزان است نه سوال اول بلکه سوال دوم است: چگونه باید کار را انجام دهم؟
این پرسش فردی شخصیت‌زدایی‌شده است، پرسش کارمندی وظیفه‌شناس که صرفاً به سیستم خدمت می‌کند و نه انسان‌ها. او توان دیدن انسان‌ها را ندارد و فقط قوانین و مقررات و قواعد را می‌بیند و از جهان اخلاقی جدا شده است و ساکن جهانی بی‌روح و اداری شده است، جهانی مبتنی بر قوانین و اصول و مقررات.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

نامه چهار انجمن روانشناسی کشور به رییس قوه قضاییه
محکومیت بازیگران زن برای مراجعه به روانشناس سوء استفاده از روانشناسی است

🔹چهار انجمن علمی سلامت روان کشور با انتشار نامه ای خطاب به رئیس قوه قضائیه نسبت به احکام تکمیلی برخی قضات مبنی بر مراجعه متهمان بی حجابی به روانپزشک واکنش نشان دادند.

در بخشی از این نامه آمده است:
🔹 آنچه در متن حکم به عنوان استدلال تشخیص یک بیماری به نام شخصیت ضداجتماعی بیان شده، مناسب، منطقی و قانع کننده نیست. هم چنین عنوان تشخیصی بیماری روحی و شخصیت ضد خانواده، عنوانی غیر علمی و غریب و به کارگیری آن برای اهل فن ناباورانه است.

🔹 تشخیص اختلالات روانی در صلاحیت روان پزشک است نه قاضی؛ همانگونه که تشخیص سایر بیماری ها در صلاحیت پزشکان است نه قضات.

🔹سوء استفاده از روان پزشکی روان شناسی تاریخی طولانی و تأسف بار دارد. برچسب زدن بر برده های نافرمان یا تشخیص روان پزشکی در ایالات متحده آمریکا و حبس طویل المدت مخالفان کمونیسم در بیمارستانهای روانی شوروی، تنها دو نمونه از موارد سوء استفاده از روان پزشکی روان شناسی در تاریخ بشر است.

متن کامل نامه


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

افسردگی؟ واکنشی به از بین رفتن توهمات و برباد رفتن رؤیاهای شیرین. این احساس که اوضاعِ دنیا «دارد خراب می‌شود» و اوضاع همه‌ی ما، خواهی نخواهی، دارد بد می‌شود و نمی‌توانیم از این هبوط جلوگیری کنیم یا حداقل مسیرش را تغییر دهیم.

زیگمونت باومن، مقاله‌ی فرار از بحران


📃 آیا آگاهی خطرناک است؟
✍️ #احسام_سلطانی

امروزه دیگر نمی‌توان با گفتن «ایدئولوژی یعنی آگاهی کاذب» جامعه را به دو طبقه تقسیم کرد و عده‌ای را محکوم کرد که فریب خورده‌اند و از آگاهی محدودی نسبت به موقعیت طبقاتی خود بهره‌مند هستند و باید آنها را به موقعیت خود آگاه کرد. انسان در هیچ طبقه‌ای نمی‌گنجد و همیشه توان پیشروی و حرکت دارد. به تعبیر باختین، این طبقه‌بندی هرگز آشکارکننده‌ی واقعیت آدمی نیست و نمی‌توان همه‌ی وجود آدمی را به مفهومی انتزاعی به نام طبقه‌ی اجتماعی تقلیل داد. این مفهوم توان مواجهه با امور پیش‌بینی‌نشده و ناشناخته را ندارد و سعی می‌کند همه‌چیز را به امور پیش‌بینی‌پذیر و شناخته‌شده تقلیل دهد. به عبارت دیگر، این مفهوم توجهی به آینده و آنچه از پیش رو می‌آید و تن به شناخت و سلطه نمی‌دهد، نشان نمی‌دهد و آینده را از وجود پدیده‌های اجتماعی تهی می‌کند.
در دوره‌ای به سر می‌بریم که آگاهی و اطلاعات از مسائل عمومی نسبت به قبل افزایش یافته است و تقریباً اغلب افراد می‌دانند که در چه شرایطی به سر می‌برند. این آگاهی را می‌توان در رفتار تک‌تک افراد جامعه دید. آنها آنقدر به شرایط حاکم آگاه‌اند که چیزی نمانده سلامت خود را از دست بدهند (و البته که بسیاری نیز سلامت خود را از دست داده‌اند). زیگمونت باومن در مقاله‌ی فرار از بحران به پایان دوران عیاشی در غرب اشاره می‌کند و معتقد است که دوران پیشین سرشار از امیدواری و سرخوشی بود که اغلب افراد گمان می‌کردند آینده‌ای روشن و شیرین در انتظارشان است. او می‌گوید با بی‌اعتبار شدن رویاها و آشکار شدن واقعیت و برباد رفتن توهمات و... افسردگی روز به روز در حال گسترش است. این امر سلامت افراد را بیش از پیش تهدید می‌کند.
حال اما در جامعه‌ی ایران با شکل دیگری از سرخوردگی، یأس و ناامیدی مواجه هستیم که پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» رخ نشان داد.
بسیاری هنوز مایل‌اند از جو و فضایی سخن بگویند که در زمان اعتراضات خیابانی حاکم بود و گویی آنچنان که باید توجهی به دیگر واقعیت‌های موجود ندارند. اینکه حال، اعتراضات خیابانی شکلی فردی و خصوصی به خود گرفته است و ماه‌هاست که دیگر خبری از اعتراضات جمعی و خیابانی نیست (و ناگفته پیداست که این موضوع به معنای این نیست که امکان شکل‌گیری اعتراضات به شکل جمعی در آینده از میان رفته است).
به راستی فردی شدن اعتراض و شکل خصوصی به خود گرفتن آن، چه به بار خواهد آورد جز یأس، ناامیدی و احساس تنهایی عمیق؟
در آغاز جنبش زن، زندگی، آزادی آنچه بیش از هر چیز دیگری به چشم می‌آمد، امید در میان نسلی بود که کم‌کم داشت همه‌چیز را بر باد رفته می‌دید. جنبش اخیر امید به تغییر و دگرگونی را در بسیاری زنده کرد و به نوعی حتی غرور ملی را احیا کرد. این جنبش مردم ما را نزد مردم دنیا به مردمی درخور توجه و احترام بدل کرد و مردم ما دیگر از ایرانی بودن خود احساس خجالت نمی‌کردند. اما تداوم نیافتن اعتراضات به شکل جمعی و شکل انفرادی پیدا کردن آن، ناامیدی و سرخوردگی عمیقی در میان بسیاری از مردم ایجاد کرده است. عده‌ای در همین چند ماه اخیر خودکشی کرده‌اند، بسیاری دچار افسردگی شده‌اند و مثل قبل همه‌چیز را بر باد رفته می‌بینند، عده‌ای هنوز از فضای حاکم بر روزها و ماه‌های گذشته بیرون نیامده‌اند و به جای خیره شدن به حال و آینده، ترجیح می‌دهند همچنان در آن روزهای پر از رویا بسر ‌ببرند و توان مواجه شدن با حال را ندارند.
چرا نباید علت افسردگی و خودکشی بسیاری از افراد را در این روزها ناشی از آگاهی آن‌ها نسبت به وضعیت امروز خود و ناشی از خیال‌بافی‌هایی دانست که به واسطه‌ی بسیاری از نویسندگان اینستاگرامی و رسانه‌ها در آن‌ روزها ایجاد شده بود؟
بسیاری در زمان جنبش متوجه شدند که به جمعی بزرگ تعلق دارند، به گروهی اجتماعی که دیگر نمی‌خواهد وضعیت فعلی را تحمل کند و این امر امید، احساس تعلق و اعتماد تولید کرد و به نوعی هریک از ما را به جهان و به یکدیگر پیوند زد، همچون پل که دو مکان مجزا و متفاوت را به هم پیوند می‌زند. اما حال این جمع پراکنده شده است و هر فرد مجدداً ساکن جزیره‌ای‌ است جدا از جزایر دیگر، جدا از انسان‌های دیگر و این جدایی و پراکندگی خود از دیگر دلایل رواج افسردگی و خودکشی در این روزهاست‌.
بااین‌همه، به وضعیت کنونی باید عاری از هرگونه خیال‌بافی نگریست و با آن مواجه شد و تنها راه باقی مانده و مقاومت در برابر فشارهای موجود در این روزها به هم پیوستن است، باهم بودن است.

عکس از کودلکا

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃قوی ترین مدیریت مسکن جهان

🔹بعد از جنگ جهانی دوم حدود ۶/۹ تا ۷/۵ میلیون آلمانی کشته شده بودند. در اواخر جنگ بمب های سنگین بلای جان خانه های آلمانی ها شده بود. ۲/۲۵ میلیون واحد مسکونی کاملا ویران شدند و حدود دو میلیون خانه دیگر هم آسیب دیدند.

🔹منابع مالی برای بازسازی کشور به صفر رسیده بود و و تنها هوش و ذکاوت مدیران آلمانی بود که می‌توانست همه‌ نداشته ها و محدودیت ها را جبران کند. هنر بزرگ در بخش ساختمان، ساختن همه چیز از هیچ بود.

🔹پس از تأسیس آلمان غربی در سال ۱۹۴۹ با مشوق های مالی و مالیاتی که دولت در نظر گرفت، مسکن رونق گرفت و در کمتر از ۷ سال کمبودها به نصف رسید.

🔹اما اتفاق مهم یک مصوبه تاریخی در ژوئن ۱۹۹۱ اتفاق افتاد. هشت ماه پس از اتحاد آلمان غربی و شرقی مجددا دولت نقش بزرگ خود را ایفا کرد. «هرکس در آلمان شرقی در بخش مسکن و بخصوص در برلین سرمایه گذاری کند، تا ۱۰ سال از پرداخت عوارض و مالیات معاف است»

🔹همین یک مصوبه برای بیش از سی سال کافی بود تا عرضه مسکن بسیار بیشتر از نیاز این کشور شود. و با وجود نوسان زیاد مسکن در کشورهای بزرگ اقتصادی، آلمان یک ثبات دائمی همراه با فزونی عرضه نسبت به تقاضا داشته باشد.

🔹میانگین هزینه مسکن در سبد معیشت آلمانی ها تنها بیست درصد است. در آلمان ۵۰ درصد آلمانی ها خانه اجاره ایی دارند که در دنیا بالاترین نرخ محسوب می شود.

🔹مونیخ بالاترین قیمت مسکن را دارد. ۴۸/۵ درصد آلمانی ها مستاجر هستند و این کشور بهشت مستأجران است. اکثر قراردادهای اجاره در آلمان از فرم استاندارد موسوم به Mietvertrag پیروی می کند.

🔹در صورت افزایش بیش از حد اجاره انجمن مستأجران موسوم به Mietsehutzbund به موضوع ورود کرده و از مستاجر با تعیین منطقه ایی اجاره حمایت می کند.

🔹جذب سرمایه خارجی در بخش مسکن آلمان بخاطر سیاستهای اصولی رونق شگفت انگیز داشت و تنها در سه قرارداد شرکت فورترس آمریکا ۸۲ هزار دستگاه آپارتمان به ارزش ۵/۳ میلیارد یورو در آلمان خرید و وارد بازار مسکن این کشور شد.

🔹شرکت مورگان استنلی و شرکتی انگلیسی هر کدام بترتیب ۴۸ هزار و ۱۵۰ هزار واحد مسکونی به ارزش ۱/۲ میلیارد یورو و ۷ میلیارد یورو به اقتصاد مسکن آلمان تزریق کردند.

🔹در سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۱ که اقتصاد آلمان دچار رکود شد بخش مسکن ثبات خود را حفظ کرد و لنگرگاه مستحکم اقتصاد شد.

🔹دولت آلمان با وجود اقتصاد آزاد اما هیچگاه بخش مسکن را رها نکرده است‌. در اجاره قراردادها در آلمان شش ویژگی دارد. قراردادها یا کوتاه مدت با پایان مشخص هستند یا بلند مدت و نامحدود.

🔹قراردادهای کوتاه مدت مناسب برای کارمندان ، دانشجویان و مهاجرین است که در قرارداد پایان آن قید می شود و با رضایت طرفین قابل تمدید است.

🔹اما قراردادهای نامحدود پایان مشخصی ندارند. مستاجر می تواند سه ماه قبل اعلام کند که می خواهد قرارداد را فسخ کند، اما موجر این حق را ندارد و فقط با حکم دادگاه و با مستندات محکم می تواند عذر مستاجر خود را بخواهد و هر چه مدت اقامت مستاجر بیشتر باشد، جابجا کردن هم طولانی تر می شود.

🔹در قراردادهای اجاره نامحدود افزایش سالیانه در قرارداد قید و توافق می شود. مستاجر می تواند بدون اجازه مالک اقدام به تعمیرات ، بازسازی و یا نقاشی ساختمان کند.

🔹ودیعه در قراردادهای اجاره حداکثر به اندازه سه ماه اجاره است که باید در پایان قرارداد با سود متعلقه به مستاجر برگردانده شود. در صورتی موجر می تواند ودیعه مستاجر را ضبط کند که در دادگاه ثابت کند مستاجر از پرداخت اجاره امتناع کرده و یا خسارتی به ملک او وارد کرده است.

🔹منازل شخصی در آلمان معاف از مالیات بر عابدی سرمایه هستند و برای بهره مندی از این معافیت لازم است حداقل تا ۱۰ سال منازل شخصی حفظ شوند و به فروش رسانده نشوند.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃سقوط چائوشسکو
✍️ یدالله کریمی پور

نیکلای چائوشسکو تا ۲۴ ساعت پیش از تیرباران و فروپاشی رژیم اش، تصور می کرد که همچنان از قدرت و مشروعیت مردمی برخوردار است. او که ۲۵ سال به عنوان رئیس جمهور رومانی بر سر قدرت باقی مانده بود، مصمم بود که خود و کشورش را از پیامدهای پرسترویکای گورباچف دور نگه دارد. نیکلا و همسرش النا، خود را بین مردم رومانی به شدت محبوب می پنداشتند.

این پندار تا کمتر از یک شبانه روز پیش از محاکمه و تیربارانشان نیز باقی ماند. غافل از این که در میان سکوت و آرامش ظاهری شهروندان، توفانی در راه بود. البته تکوین اعتراض از ۹ ماه پیش از سقوط، یعنی در مارس ۱۹۸۹ با بیانیه ای اصلاح خواهی( با درخواست کناره گیری) از سوی همقطاران چائوشسکو در حزب کمونیست آغاز شده بود. ولی نیکلا و النا نه تنها مطالبات رفقای خود را نادیده گرفتند، که از طریق سکوریتاته (سازمان امنیت رومانی) به تعقیب، بازداشت و محکومیت رفرمیست ها پرداختند.

نارضایتی زیر پوست آرام رومانی جریان داشت. ولی همچنان سوی حکومت نادیده گرفته می‌شد.‌ تا این که بالاخره از ۱۵ دسامبر ۱۹۸۹ دهن باز کرد و تنها طی ۱۰ روز مهر پایان دائمی بر رژیم جمهوری سوسیالیستی رومانی و رئیس مادام العمرش نیکلای چائوشسکو زده شد.

چائوشسکو به حدی از قدرت خود و نفوذش در میان مردم و به ویژه نیروهای مسلح مطمئن بود که از همین روز با سپردن قدرت به النا، به تهران سفر کرد. ولی اوضاع رومانی طی این سفر کوتاه متشنج شد. وی ۱۹ دسامبر از تهران به بخارست برگشت و در ۲۰ دسامبر در نطقی تلویزیونی به شدت به معترضین حمله کرد و آنها را جاسوس و عامل بیگانه خواند. روز بعد، یعنی ۲۱ دسامبر یگان های نیروهای مسلح که برای سرکوب مردم معترض به تمیشوار(شهری کوچک در رومانی) اعزام شده بودند، از دستور تیراندازی به سوی مردم سرپیچی کرده و پادگان ها را ترک کردند.

همان روز در پایتخت، چائوشسکو برای سخنرانی بر بالکن عمارت حزب کمونیست ظاهر شد. دولت از "توده های مردم به ویژه کارگران و زحمتکشان" دعوت کرده بود که برای "پشتیبانی از حاکمیت خلقی و دفاع از نظام سوسیالیستی" به خیابان بیایند. چائوشسکو مثل همیشه از "دستاوردهای نظام سوسیالیستی" برای رومانی و مردم سخن گفت.

او مانند همیشه منتظر تشویق همیشگی مردم بود. ولی نخست زمزمه ای گنگ پیچید. سپس شماری از  مردم ازجان گذشته در میان جمعیت سوت کشیده و پیشوا را هو کردند.شعار "مرگ بر دیکتاتور" از گوشه ای شروع شد و چون زبانه آتش به سراسر جمعیت سرایت کرد. چائوشسکو مات و مبهوت در برابر مردمی که او را مسخره می کردند، زبانش بند آمد.

بین فرار با بالگرد نیکلا و النا، تا دستگیری، محاکمه و تیربارانشان و فروپاشی رژیم،‌ تنها ۷۲ ساعت فاصله بود.(بر گرفته از مقاله: توطئه یا انقلاب؟ ؛ علی امینی نجفی؛۲ دی ۱۳۸۸ - ۲۳ دسامبر ۲۰۰۹). با این که دیکتاتور چائوشسکو و رژیم اش نابود شدند، ولی دو نکته همچنان باقی است:

نخست آن که چائوشسکو مانند بسیاری از دیکتاتورها در تخمین پشتیبانان و مخالفین حکومتش دچار اشتباه محاسباتی شد. به قول ژان فردریک، در کتاب تاریخ دیکتاتوری، دیکتاتور ها همیشه در شمارش مخالفان خود دچار اشتباه می‌شوند. آنان می پندارند که شمار مخالفان همین تعدادی است که به خیابان ها آمده اند، برای همین دچار اعتماد به نفس کاذب شده و مخالفان را تحقیر می‌کنند. آنان نمی‌فهمند یا نمی‌خواهند بفهمند که تعداد افرادی که در خیابانند، مشتی از خروارند که تمام تهدیدات را به جان خریده و پا به میدان اصلی مبارزه گذاشته اند.

تاریخ نشان داده اکثریتی که پا به میدان نگذاشته و به هر دلیلی تصمیم گرفته حضور علنی نداشته باشد، زمانی که پا به میدان بگذارد به مانند بهمنی سهمگین عمل کرده و هر دیواری را خواهند شکست. در واقع ۲۲ دسامبر، روزی بود که خشم و نفرتی که با دهها سال تحقیر و ستم در دل مردم انبار شده بود، ناگهان سر باز کرد.

نکته دوم آن که چندی از سقوط چائوشسکو نگذشته بود که مردم رومانی فهمیدند "انقلابشان ربوده شده" است. چنان که امروزه روز ناراضیان حاکمیت تازه عقیده دارند که در دسامبر ۱۹۸۹، انقلاب مردم ربوده شد و عده ای فرصت طلب از جانفشانی مردم برای رسیدن به مقام های سیاسی سوءاستفاده کردند (منبع پیشین) . امروز هم رومانی در شمار کم توسعه یافته ترین عضو ناتو و اتحادیه اروپایی باقی مانده است.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

رمیکس اول #اتمسفر با عنوان #آزادی
Vocal: Siavash Jamadi, Ahmad Shamlou, Abdolkarim Soroush, Hossein Panahi
Remix by Ehsan.M3

🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

🔴 رشد فقر خشن در ایران

▫️فقر و نابرابری در اقتصاد ایران به حدی گسترش یافته که شاهد رشد گزارش‌های پنهانی با مُهر محرمانه و غیرقابل انتشار هستیم.

▪️در حالی که پیش از این شدت گرفتن فقر زمانی با واکنش‌های بسیاری همراه شده بود، حالا اقتصاددانان می‌گویند فقر خشن نیز بیش از گذشته شده است. علت چیست؟ نرخ بهره‌وری که به پایین‌ترین سطح خود در ۱۴ سال گذشته رسیده و همچنین نرخ بالای بیکاری.

▫️حجت میرزایی در نشستی که اخیرا برگزار شده، علاوه بر پدیده فقر خشن، به وضعیت درآمد سرانه نیز اشاره کرده است. وی بر این باور است که ۸۵ درصد جمعیت کشور در استان‌هایی زندگی می‌کنند که درآمد سرانه‌شان ۵۰ درصد کمتر از تهران است و حدود ۴۰ درصد جمعیت کشور ساکن استان‌هایی هستند که نرخ بیکاری بلندمدت و پایدار بیشتر از ۱۵ درصد در دست‌کم یک دهه داشته‌اند. این وضعیت در استان‌هایی مانند کرمانشاه، لرستان، خوزستان و سیستان و بلوچستان به بیش از دو دهه می‌رسد و نرخ بیکاری در این استان‌ها به حدود دو برابر میانگین کشوری می‌رسد.| تجارت‌نیوز


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

▪️احمدرضا احمدی
ـــ ۱۴۰۲ ــ ۱۳۱۹

ـــ اتاق فرسوده است
آینده كدر شد
صورت من كو؟
من با این صورت
عاشق شدم
امتحان دادم
قبول شدم
ساز شنیدم
دشنام دادم
دشنام شنیدم
گرسنه شدم
باران خوردم
سیر شدم
رنگ شناختم
رنگ باختم
سفید شدم
خوابیدم
بیدارشدم
مادرم را صدا كردم
تو را صدا كردم
جواب دادم
خواب رفتم
عینک زدم
سفر رفتم
غم داشتم
ماندم.

احمدرضا احمدی شاعر و فرهیخته ایرانی امروز درگذشت. روحش شاد


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃دم خروس عدالت رو شد
✍ #یدالله_کریمی_پور

امروز منصور کبکانیان عضو شورای انقلاب فرهنگی، طی گزارشی سهم مدارس دولتی و مثلا غیر انتفاعی و دهک های مختلف در اخذ رتبه های زیر 3000 کنکور را اعلام نمود:
۱- سهم دهک‌های اول تا سوم یا کم برخورداران فقط 2%؛
۲-  سهم دهک‌های 8تا 10 یا برخوردارترین ها،‌ 80%؛
۳- سهم دهک‌ اول که ضعیف ترین است، فقط دو دهم درصد؛
۴- سهم دهک‌ دهم که داراترین است،‌ بیش از 48%؛
۵- سهم مدارس دولتی در رتبه های زیر 3000 کنکور، فقط 2/2%؛
۶- سهم مدارس غیر دولتی حدود 80%؛
۷- سهم دهک‌ اول در رشته های پزشکی و دندانپزشکی فقط 1/2%؛
۸- سهم دهک‌های های 8تا 10، در این رشته ها،‌ 86%؛
۹- سهم دهک‌های های محروم اول تا سوم در برق شریف،‌ 0%؛
۱۰- سهم دهک‌های 8تا 10 در برق شریف، 87%؛
۱۱- سهم فقط دهک‌ دهم در برق شریف، 60%؛
۱۲- سهم دهک‌ محروم در رشته روانشناسی، 2/9%؛
۱۳- سهم دهک مرفه، 80/4%.
این آمار رسمی و کوتاه، برای پشتیبانان و مدعیان رویکرد عدالت محورانه حاکمیت، حاوی چه نشانه و پیامی است؟! مدیرانی که با پوشاندن حقایق و یا واقعا نادانی، مدافع ناحق عدالت محوری رویکرد حکومت و دولت هستند، در آمار رسمی کنکور دم خروس نابرابری رکورد گونه و گینسی شهروندان را نمی بینند؟! یا نمی خواهند ببینند؟


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

همه انقلاب‌ها، بیشتر کارایی حکومت را بالا بردند تا "حق" فرد را به داشتنِ این آزادیِ رمانتیک، که خودش باشد.

کرین برینتون


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📕 دروغ‌ها، شورها، توهمات: تخیل دموکراتیک در قرن بیستم
نویسنده: فرانسوا فوره
مترجم: کاوه حسین زاده راد

فرانسوا فوره که از مورخان برجسته‌ی انقلاب فرانسه است، پس از مرگش از جانب مجله‌ی نیویورک ریویو آو بوکز به‌عنوان «یکی از تأثیرگذارترین افراد در فرانسه‌ی معاصر» مورد ستایش قرار گرفت. دروغ‌ها، شورها، توهمات حاصل تأملات منسجم فوره در اواخر دوران حرفه‌ای خود است که از گفتگوی مفصل، اما ناتمام، میان فوره و پل ریکور فیلسوف استخراج شده است. این اثر گفتگویی است با منتقدان، با خودش، و با آن دسته از متفکران اصلی - از توکویل تا هانا آرنت - که ایده‌هایشان درک ما را از داستان‌های تراژیک و تحولات دوران مدرن شکل داده است.

این کتاب اثری است موجز، فشرده و سرشار از بصیرت‌هایی که به‌طور کامل توسعه نیافته‌اند. فوره خاطرنشان می‌کند که «دروغ» نظام‌مند کمونیسم را باید در پرتو «توهمی» عمیق‌تر درک کرد. توهم، در این برداشت، مقدم بر دروغ یا دروغ‌های کمونیسم است. دروغ در خدمت فریب است و به نفع توهم، اما به‌خودی‌خود توهم ایجاد نمی‌کند. دروغ‌های ریشه‌دار، نظام‌مند و تقریباً مضحک اتحاد جماهیر شوروی نشان نمی‌دهد که رهبران این توهم را باور نکرده‌اند، بلکه صرفاً نشان می‌دهد این توهم آن‌قدر قدرتمند بود که کمونیست‌های واقعی مجبور بودند برای بیان «حقیقت» دروغ بگویند. بنابراین، دروغ، سلاح اصلی گفتن حقیقت برای کسانی است که در توهم مأوا گزیده‌اند.

لینک کتاب

#معرفی_کتاب


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃علم و شبه‌علم در اقتصاد ایران
✍🏻 #علی_میرزاخانی

◻️جهش ارزی باعث تورم می‌شود یا رشد نقدینگی؟ اگر رشد نقدینگی علت تورم است پس چرا جهش تورمی همواره در پی شوک ارزی اتفاق می‌افتد؟ ارزش پول ملی را افزایش نرخ دلار تضعیف می‌کند یا سیاستگذاران پولی؟

◻️اقتصاد آزاد ساخته و پرداخته سرمایه‌داران است یا اینکه سرمایه‌داران گرایش به اقتصاد رفاقتی دارند؟ دست نامرئی بازار در ایران کار می‌کند یا نمی‌کند؟ عدالت مقدم است یا رشد اقتصادی؟ توسعه سیاسی مقدم است یا توسعه اقتصادی؟

◻️ قیمت‌گذاری دستوری کالا‌ها به نفع مردم تمام می‌شود یا به نفع انحصارگران؟ هم‌پیمانان رانت‌خواران چه کسانی هستند؟ آدرس کسانی که اقتصاد ایران را درگیر شوک‌های بی‌امان کرده‌اند، کجاست؟

◻️گروه‌های فشار در اقتصاد چه ویژگی‌هایی دارند؟ تجارت از سیاست جداست یا اینکه سیاستمدار و سیاستگذار هم می‌توانند بنگاه‌داری کنند؟ مشکلات اقتصاد ایران ریشه در بحران مدیریتی دارد یا بحران فکری؟

◻️مناظره‌های اخیر نشان داد که پاسخ نادرست به این پرسش‌ها در اقتصاد ایران رواج بیشتری از پاسخ درست به ویژه در بین سیاستگذاران و مشاوران آنان دارد. پرسش‌های مهم هم پاسخ علمی دارند هم پاسخ غیرعلمی. اما مشکل آنجاست که پاسخ غیرعلمی همواره رنگ و لعابی علمی دارد و به سادگی از پاسخ علمی قابل تشخیص نیست. منبع اصلی این نوع پاسخ‌ها را باید در ایدئولوژی و شبه‌علم جست‌وجو کرد.

◻️مصیبت شبه‌علم صرفا محدود به این نیست که تاج کشف حقیقت را بر سر ایدئولوژی می‌گذارد بلکه پیامد مخرب آن در نسخه‌های استخراج شده از پاسخ‌های غلط ظهور می‌کند که برای مشکلات اقتصادی تجویز می‌شود و مشکلات مضاعف و تسلسل‌واری را بر سر مردم آوار می‌کند.

◻️ایدئولوژی همان «آگاهی کاذب» است که تفاوت معناداری با شناخت علمی دارد. شناخت علمی همواره در مسیر اصلاح و تکامل است چرا که مبنای شناخت علمی، استدلال عقلی است و استدلال‌های ضعیف‌تر در مقابل استدلال‌های قوی‌تر به تدریج و در طول زمان رنگ می‌بازند تا مرزهای علم وسیع‌تر شود. اما ایدئولوژی، شناخت‌های کاذب و ناقص را در بسته‌های کشف حقیقت عرضه می‌کند که هیچ نقدی را برنمی‌تابد و به جای استدلال در مقابل نقدهای وارده، انگیزه و نیت ناقدان را زیر سؤال می‌برد.

◻️پاسخ‌های شبه‌علمی به مسائل مهم اقتصادی همراه با نسخه‌های شبه‌علمی باعث غلطیدن اقتصاد ایران در چرخه‌ای مخرب شده است که تنها راه خروج از این چرخه باطل را باید در پاسخ‌های علمی جست‌وجو کرد. «فردای اقتصاد» تصمیم دارد هر هفته پاسخ‌های علمی و شبه‌علمی برای یک یا دو مورد از پرسش‌های مهم اقتصاد ایران را شفاف‌سازی کند با این امید که راه عبور از چرخه مخرب شبه‌علم گشوده شود.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃بله، شستن لباس‌های چرک؛ مسأله این است
✍️ #فردین_علیخواه

ژان کلود کافمن استاد دانشگاه سوربن فرانسه در سال 1998 کتاب پرفروش" لباس‌های چرک: زوج‌ها و ماشین لباسشوئی‌شان" را منتشر کرد. این کتاب حاصل مصاحبه‌های فراوان این جامعه‌شناس با زوج‌های فرانسوی بود. کافمن معتقد است اینکه دو نفر تصمیم می‌گیرند تا «ماشین لباسشوئی» بخرند بیانگر تحول مهمی در زندگی‌شان است و نشان می‌دهد که ارتباطشان وارد مرحله‌ای جدید و جدّی شده است.

خرید ماشین لباسشوئی به معنای شکل‌گیری پیوند خانوادگی بین دو نفر است. در آن سال‌ها معمولاً مردان مجرد فرانسوی لباس‌های کثیفشان را یا در ماشین‌های لباسشوئی عمومی (در ساختمان‌های بزرگ) می‌شستند و یا به خانه مادرشان می‌بردند تا شسته شود. با توجه به سبک زندگی جامعه اروپائی، کافمن معتقد است گفتنِ " بلۀ " هنگام مراسم عروسی چیزی را در دو نفر تغییر نمی‌دهد چون معمولاً زوج‌ها زندگی زیر یک سقف را قبل از این مراسم تجربه کرده‌اند. آنچه مهم است خرید یک ماشین لباسشوئی است که مانند حلقه ازدواج، کارکردی سمبلیک دارد: "یک ماشین لباسشوئی برای دو نفر". این امر گامی مثبت در پیوند زناشوئی است ولی مسأله اساسی آن است که پس از خرید ماشین، چه کسی لباس‌های چرک را خواهد شست؟

کافمن در جایی می‌گوید که در هر مجلسی؛ چه بین عموم مردم و چه بین فرهیختگان، وقتی می‌خواهد درباره موضوع کتابش یعنی انجام کارهای خانه سخنرانی کند، هر ده دقیقه یکی از حاضرین بلند می‌شود و از وخامت اوضاع در خانه‌اش می‌گوید؛ اینکه چه کسی باید چه کاری را انجام دهد. لذا کتاب کافمن از این نظر اهمیت دارد که نشان می‌دهد بسیاری از داد و بیدادها و اختلاف‌های زوج‌های امروزی نه بر سر عشق رمانتیک بلکه درباره انجام برخی از امور خانه است. ممکن است که این مسائل به چشم نیایند و یا حرف زدن درباره آنها سطحی جلوه کند ولی برعکس، بسیار اهمیت دارند و گاهی اوقات موجب جدایی می‌شوند.

از نظر کافمن این امور نشان می‌دهند که زوج‌های امروزی چطور در خصوص مسائلِ شاید به ظاهر ساده و به ظاهر پیش پا افتاده مدام در حال کشمکش اند:
بچه‌ها را به مهد می رسونی؟ / برنج نداریم، برنج می‌خری؟ / حالا که سرپا هستی یه چای می‌ریزی بخوریم؟ / سطل آشغال پر شده و بوی گند میده، کی می‌بریش؟ / برو چای دم کن، من کتری رو گذاشتم تو هم برو چای دم کن / بچه پی‌پی کرده بوی گند می‌ده بیا نگهش دار بشورمش، / ماشین رو این دفه تو می‌بری تعویض روغنی دیگه، آخه دفعه قبل من بردم / سر رات داری میای نون می‌گیری؟ و....

با مثال ماشین لباسشوئی، کافمن می‌گوید که زندگی آنقدرها هم که فکر می‌کنیم ساده نیست. گاهی اوقات لباس‌های چرک، ظرف‌های نشسته، خانه به‌هم‌ریخته، و سطل آشغال پر شده تبدیل به مسائل جدی زندگی می‌شوند. بله، شستن لباس‌های چرک، مسأله این است. شستن لباس‌های چرک (نحوه تقسیم کار در خانه) از آن جهت اهمیت دارد که جزئیاتی از رفتارها و نگرش‌ها را برملا می‌کند. مثلاً با دعواهایی که بر سر کارهای خانه به وجود می‌آید گاهی اوقات فکر می‌کنیم که قبل از ازدواج چقدر درباره زندگی مشترک اشتباه فکر کرده‌ایم. عشق و عاشقی جای خودش، ولی بالاخره لباس‌های کثیف را چه کسی خواهد شست؟ از نظر کافمن ارتباط زوج‌ها با لباس‌های کثیف (نحوه تقسیم کار در خانه) خیلی چیزها را نشان می‌دهد.

او تمیز کردن خانه را به رقص تشبیه می‌کند. رقصی که پایان ندارد. هر روز صبح آغاز می‌شود و تا پاسی از شب ادامه دارد. معمولاً چهره‌ها در آن ثابت‌اند ولی گام‌ها فرق می‌کنند. منظور کافمن آن است که عموماً این زنان هستند که باید فکری به حال لباس‌های چرک بکنند و او این موضوع را در جامعه فرانسه به نقد می‌کشد. او سبک‌های مختلفی از مشارکت در کارهای خانه را در بین خانواده‌ها نشان می‌دهد. مثلاً نشان می‌دهد که بسیاری از مردان اگر در شستن لباس‌های چرک یا تمیز کردن خانه مشارکت کنند، احساس دانش‌آموزی را دارند که توسط خانم معلم در حال تنبیه شدن است! در ضمن اغلب این مردان پس از یک دعوای شدید و اعتراض زن در خصوص طاقت‌فرسا بودن کارهای خانه، حاضر شده‌اند در این نوع امور مشارکت کنند.

ماشین لباسشوئی یک مثال است. به راستی ما مردان چقدر به لباس‌های چرک تلنبار شده در گوشه حمام فکر می‌کنیم؟

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃تربیت متفکران ایدئولوگ
✍ #علی_حاتم

یکی از شخصیت های فرعی ولی مهم رمان " تربیت احساسات " اثر گوستاو فلوبر _ که داستان آن در نیمه اول سده نوزدهم در  پاریس می گذرد _ فردی است به نام هوسونه؛ جوانی از طبقه متوسط که به هنر  و ادبیات علاقه دارد و سالها تلاش می کند تا در این عرصه به موفقیت و شهرت دست یابد اما شکست می خورد. سپس دست به انتشار روزنامه می زند ولی باز هم ره به جایی نمی برد. هوسونه که در رسیدن به آمال و آرزوهای خویش ناکام مانده به مرور تبدیل به آدمی می شود که با تمام قوا به هنرمندان و نویسندگان موفق حمله می کند.

اما خطرناک ترین دگردیسی در شخصیت وی آن گاه رخ می دهد که حاضر می شود برای تثبیت جایگاه خود در میان طبقه بورژوا در راستای  سیاست های فرهنگی حکومت حرکت کند. هوسونه مدارج ترقی را در نظام حاکم به سرعت می پیماید و سرانجام به مرتبه ای می رسد که تمام نشریات و فعالیت های ادبی و هنری تحت نظارت و کنترل او قرار می گیرد.

پی یر بوردیو ، رمان هایی مانند تربیت احساسات فلوبر را حاوی نگرش های عمیق سیاسی و جامعه شناختی می دانست. در تحلیل این رمان، بوردیو شخصیتی مثل هوسونه را جزو متفکران دون پایه ای قرار می دهد که در تقویت دستگاه‌ سانسور و سرکوب نقش مهمی ایفا می کنند.

نظام های اقتدار گرا  به چنین افرادی نیاز دارند و حتی برای تربیت متفکرانی از این دست، مراکز آموزشی و دانشگاه هایی ویژه تاسیس می کنند تا ایدئولوگ هایی را پرورش دهند که احساسات و اندیشه های هنرمندان و متفکران نخبه را سرکوب و خود آنها را از صفحه روزگار حذف نمایند.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

نقطه‌ی مشترکی که در میان کمونیسم و فاشیسم وجود داشت، این بود که هر دو به لحاظ سیاسی از دموکراسی مدرن دور بودند. این دو نوع رژیم تمامیت‌خواه معروف، هر دو تلاش می‌کردند نقش اصلی در اداره‌ی امور مردم را به تصمیمات نظام سیاسی محول کنند و به همین جهت توده‌ها را در یک حزب واحد ادغام کردند و هم‌زمان ادعا کردند حزب‌شان به لحاظ مکتبی بسیار درست‌پندار است. هر دو مکتب همیشه ادعا می‌کردند به طور بنیادین با یکدیگر در تعارض هستند، ولی واقعیت این است که با همین دشمنی یکدیگر را تقویت می‌کردند. کمونیسم ایمان اصلی خود را با ضدیت با فاشیسم تغذیه می‌کرد و فاشیسم همین کار را با کمونیسم می‌کرد. هر دو نیز با یک دشمن، یعنی دموکراسی بورژوازی مبارزه می‌کردند. کمونیست‌ها معتقد بودند دموکراسی بورژوا پرورش‌گاه فاشیسم است و فاشیست‌ها معتقد بودند دموکراسی مقدمه‌ی بلشویسم است، و هر دو برای نابودی آن مبارزه می‌کردند.

فاشیسم و کمونیسم
فرانسوا فوره
ترجمه‌ی حمید هاشمی‌کهندانی


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃 متفکّر حاشیه‌ای، امّا بس شریف
✍️ حسن محدثی گیلوایی

🔻همیشه برایش غمگین بودم. همیشه از این‌که در دانش‌گاه نیست و حضور رسمی ندارد و در حاشیه‌ی دانش‌گاه فعالیت می‌کند، ناراحت بودم. از این‌که چنین فرصتی از او دریغ شده، هم‌چنان که از برخی دوستان دیگر من نیز دریغ شده، تأسّف خورده‌ام. در این کشور نه فقط برای آن‌هایی که رفته‌اند، بل‌که برای بسیاری از آن‌هایی که در میان ما هستند، باید بگرییم. من حس و حال خوداَم را می‌نویسم؛ اگرچه ممکن است با چنین نوشته‌ای دوستان و شاگردان‌اش را برنجانم. دکتر محمدعلی مرادی را می‌گویم. داستان زنده‌گی او مرا غمگین می‌کند. او رنج‌های زیادی کشید؛ بی‌آن‌که فرصت جبرانی برای چیدن سیبی و انگوری از باغ زنده‌گی برایش بوده باشد. شاید هم بوده و من بی‌خبرام. کاش چنین بوده باشد!

🔻مرادی سال‌ها به عنوان انسان حاشیه‌ای زیست و این در طعنه‌ها و کنایه‌هایی که این‌جا و آن‌جا نسبت به غیرحاشیه‌ای‌های دانش‌گاه به‌کار می‌برد، خود را نمایان می‌ساخت. حاشیه‌ای بودن، آن‌هم این‌طور همه‌جانبه، بسی دردناک است. هر کسی تاب تحمل‌اش را ندارد. او پرتوان بود که به‌کلّی از دست نرفت.

🔻مرادی به‌رغم حاشیه‌ای بودن، نسبت به انسان‌های مختلف بسیار رؤوف بود؛ به ویژه نسبت به دانش‌جویان. دانش‌جویان من هم بسیاری اوقات پیش ایشان می‌رفتند و از وی کمک می‌گرفتند و دکتر مرادی با رویی باز و گشوده پذیرای‌شان بود. به دانش‌جو حرمت می‌گذاشت و با آن‌ها رفاقت می‌کرد؛ کاری که بسیاری از استادان به‌ویژه استادان خود ما در دانش‌گاه تهران چندان بویی از آن نبرده بودند؛ جز یکی دو نفری، آن هم نصفه نیمه.

🔻مرد حاشیه‌ای دانش‌گاه رفت و غم داستان‌ حاشیه‌ای‌های دانش‌گاه در عصر ما تا مدّتی طولانی با ما خواهد بود. کاش یکی از دانش‌جویان خوش‌ذوق یا یکی از هم‌کاران صاحب‌نظر داستان زنده‌گی حاشیه‌ای‌های دانش‌گاه را در ایران معاصر به رشته‌ی تحریر در آورد.

🔻او به هم‌کاری در جامعه‌ی مدنی توجّهی جدی داشت. وقتی که به هر دلیلی دکتر میری در همایش شریعتی (برگزار شده در دانش‌گاه تربیت مدرس) کنار گذاشته شد، به من انتقاد کرد که چرا در آن شرکت کردی و به اعتراض برنخاستی. گفتم میان دو طرف که هر دو دوستان من‌اند چه باید می‌کردم؟ در هر صورت می‌بایست طرفی را می‌رنجاندم. مرادی چنین کسی بود؛ وفادار به ارزش‌های والای انسانی.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

این وضعیت چنان هراس‌آور، خفه‌کننده و حقارت‌بار است که به شورش علیه آن وادارت می‌کند.

| هربرت مارکوزه |


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

ارزش آزادی نه در ایجاد قطعیت و راحتی خیال، بلکه در امور پیش‌بینی‌ناپذیری است که از تحقق آن ناشی می‌شود: «ارزش آزادی عمدتاً در فرصتی است که برای پیدایش امر طراحی نشده فراهم می‌کند. دفاع از آزادی فردی عمدتاً مبتنی بر اعتراف ما به جهل اجتناب‌ناپذیرمان درخصوص بسیاری از عواملی است که بر اهداف و رفاه ما اثر می‌گذارند… آزادی لازم است تا جایی برای امور پیش‌بینی‌ناپذیر باقی بماند.» از این جاست که آزادی لازمه‌ی روند تکامل خودجوش به شمار می‌آید. «آن آزادی‌ای که پیشاپیش آثار مثبتش معلوم باشد آزادی نیست. اگر می‌دانستیم که آزادی به چه کار می‌آید، دلیل تقاضای آن از میان می‌رفت… آزادی ضرورتاً به این معناست که چیزهای بسیاری تحقق می‌یابد که ما خواستارشان نیستیم. یا ایمان ما به آزادی مبتنی بر نتایج قابل پیش‌بینی در شرایطی خاص نیست، بلکه اساس آن این اعتقاد کلی است که آزادی بیش‌تر به سود ما خواهد بود تا به زیان ما.»

فردریش آگوست فون هایک


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃ناگفته‌ها از دهه سقوط رشد اقتصادی
✍️موسی غنی‌نژاد

میانگین رشد اقتصادی کشور ظرف ۱۰ سال‌اخیر صفر درصد است. ظرف سال‌های اخیر مجددا رشد اقتصادی کشور مثبت شده اما باید توجه داشت که این بهبود نسبی نتیجه‌ چندین سال‌رشد اقتصادی منفی است و درواقع اقتصاد کشور در حال پر‌‌‌‌کردن ظرفیت‌های قبلی است و همچنان در شرایط ضعیف‌‌‌‌‌‌‌تری نسبت به گذشته قرار دارد.

تحریم تنها دلیل وضعیت کنونی کشور به لحاظ اقتصادی نیست، بلکه تنگ‌‌‌‌شدن حلقه سیاستگذاران، رویگردان‌‌‌‌شدن از اصلاحات اقتصادی برنامه سوم توسعه، کم‌توجهی به عقلانیت اقتصادی درمیان سیاستگذاران و افزایش تنش با جوامع بین‌المللی از دیگر دلایل درجازدن اقتصاد ایران ظرف ۲دهه‌اخیر است.

دهه‌۴۰ دوران طلایی اقتصاد ایران بود‌. در این دوره میانگین رشد اقتصادی سالانه ۱۰‌‌‌‌درصد و نرخ تورم ۲تا ۳‌‌‌‌درصد بود.

توقف رشد اقتصادی در دوره انقلاب امری طبیعی بود؛ با این وجود درآمدهای بالای نفتی کشور در دهه‌۵۰ مانع از آن شد که کشور در این سال‌ها با بحران جدی مواجه شود، اما در ادامه و با آغاز جنگ، اقتصاد کشور آسیب‌‌‌‌‌‌‌های جدی دید به‌نحوی‌که کسری‌بودجه دولت در سال‌۶۷ به ۵۰‌‌‌‌درصد رسید. در عین‌حال کشور با تورم و مشکلات عدیده‌‌‌‌‌‌‌ دیگری روبه‌‌‌‌رو شد.

جنگ و رکود اقتصادی حاصل از آن و دولتی‌‌‌‌شدن اقتصاد پس از انقلاب اسلامی از مهم‌ترین دلایل بروز چالش‌های اقتصادی کشور ظرف دهه‌۶۰ بود. بروز بحران اقتصادی در دهه‌۶۰ تا جایی پیش‌‌‌‌رفت که سیاستگذاران به فکر اصلاح امور افتادند و برنامه‌های توسعه اقتصادی طراحی شد. البته اهداف برنامه اول و دوم توسعه اقتصادی در میانه مخالفت‌ها چندان محقق نشد، اما اصلاحات از برنامه سوم فرصت عملیاتی‌‌‌‌شدن یافت. به هر ترتیب در برنامه سوم توسعه؛ اصلاحات مناسبی اجرایی شد و همین باعث شد تا کشور به مسیر رشد اقتصادی بازگردد. این اقتصاددان مهم‌ترین اصلاحات در برنامه سوم توسعه را این‌گونه عنوان کرد: یکسان‌‌‌‌‌‌‌سازی نرخ ارز، اصلاح یارانه انرژی و تاسیس بانک‌های خصوصی. این اصلاحات ریل‌‌‌‌‌‌‌گذاری مناسبی در مسیر توسعه اقتصادی کشور بود و نتیجه درخشانی را رقم زد؛ اما متاسفانه در سال‌های بعد ادامه نیافت و به مرور نتایج آن از میان رفت.

متعهدین نتوانستند جایگزین متخصصان شوند

تصمیمات مجلس ششم و هفتم اولین سنگ‌‌‌‌‌‌‌اندازی در مسیر توقف توسعه اقتصادی کشور در دهه‌قبل بود؛ اما دولت نهم و دهم و در ادامه سایر دولت‌ها نیز این رویه را ادامه دادند. به این ترتیب می‌توان گفت این روند مانع‌‌‌‌‌‌‌زایی در مسیر توسعه اقتصادی کشور فراجناحی بوده‌‌‌‌است. تصمیم مجلس ششم درخصوص اعمال سقف در میزان رشد نرخ سوخت، پایه‌‌‌‌‌‌‌ریزی در مسیر سنگ‌‌‌‌‌‌‌اندازی اصلاحات اقتصادی بود؛ در ادامه مجلس هفتم با تثبیت نرخ ارز در سال‌۱۳۸۳ اولین سنگ بزرگ را در مسیر اصلاحات اقتصادی ایجاد کرد. دولت نهم نیز این مسیر را ادامه داد و به این ترتیب اصلاحات اقتصادی از سال‌۱۳۸۴ به بعد عملا متوقف شد. در عین‌حال عقلانیت اقتصادی از دولت نهم و دهم به بعد کنار گذاشته شد. در عرصه سیاستگذاری نیز با تنگ‌‌‌‌کردن حلقه خودی‌‌‌‌‌‌‌ها، بدنه کارشناسان در سیاستگذاری ضعیف شد. درواقع در این سال‌ها افراد متعهد غیرکارشناس جایگزین افراد متخصص شدند.

مجموعه‌‌‌‌‌‌‌ای از عوامل ذکرشده باعث شد تا اقتصاد کشور ظرف ۲دهه‌اخیر وارد مسیر افول شود، درون‌‌‌‌‌‌‌زایی اقتصادی از میان برود و وضعیت کنونی به لحاظ رشد اقتصادی و تورم رقم بخورد.

بخشی از تورم کشور در دهه‌۹۰ نتیجه گسترش بی‌‌‌‌برنامه بانک‌ها و موسسات مالی‌اعتباری و خلق پول حاصل از فعالیت نادرست در دهه‌۸۰ بود. با این‌وجود در دهه‌۸۰، درآمدهای نفتی کشور، لنگر ارزی را به‌‌‌‌وجود آورد که مانع از آن شد که تورم ناشی از این سیاست‌های نادرست، نمایان شود. به محض کاهش درآمد ارزی در سال‌های ۹۱ و ۹۲، تورم فرصت بروز یافت و شاهد جهش تورمی بودیم.

شاهد کاهش قدرت قانون در کشور هستیم مثلا FATF در مجلس شورای‌اسلامی به تصویب می‌رسد و مجلس خبرگان آن را تایید می‌کند‌‌‌‌‌‌‌، اما مجمع تشخیص مصلحت آن را رد کرده و به این‌‌‌‌‌‌‌ ترتیب بخش عمده‌‌‌‌‌‌‌ای از صنایع در واردات و صادرات حتی با کشور چین نیز دچار چالش می‌شوند. وی ادامه داد: این وضعیت نتیجه خروج متخصصان از حلقه سیاستگذاران و جایگزینی آنها با متعهدین بعضا کارنابلد است و برای رفع آن لازم است که در ابتدای امر این حلقه مشاوران اصلاح شود.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

امروز در جمعی بودم و نتوانستم جلو خودم را بگیرم و در صحبت‌های خصوصی با دوستان نگویم :آقا جان، این مملکت ایران ، چه دوست داشته باشیم چه دوست نداشته باشیم، در مدار غرب است، جایگاه اصلی‌اش در اردوگاه غرب است. ایران از زمان شاه عباس صفوی متحد اصلی‌اش غرب بوده است. اما جمهوری اسلامی می‌خواهد به زور ایران را ببرد در مدار شرق، ببرد در اردوگاه شرق. آن هم تحت شعارهای پوچی مثل «شکستن انحصار غرب در روابط خارجی» یا «ایجاد توازن و تنوع بخشی در حوزه روابط خارجی» یا «احیای نگاه به شرق و گسترش تعاملات خارجی با چین و روسیه و هند». آقا جان همه این‌ها حرف است. تنها متحد طبیعی ایران غرب است. انقلاب ۵۷ هم نتوانست تغییری در این واقعیت ایجاد  کند. مدرک و نشانه می‌خواهید؟ نگاه کنید به هشت میلیون ایرانی که به غرب مهاجرت کرده. چند تا ایرانی سراغ دارید که برای تحصیل علم و دانش عازم چین و روسیه شده باشند.؟ تقریبا هیچی. اصلا شرق مستبد چه چیز ارزشمندی برای دادن به ما دارد؟ والا نگاه همه ایرانی ها به غرب است، ایرانی‌جماعت همه آرزوهای خود را در غرب می‌بیند، نه درشرق. مال امروز و دیروز هم نیست، سابقه چند‌ قرنی دارد. نگاه کنید به میلیون‌ها جوان ایرانی هموطن که آرزویشان رفتن به غرب برای کار و تحصیل و تفریح  است ولی امکانش را ندارند. نگاه کنید به بازار کتاب و موسیقی و فرهنگ کشورمان که مالامال از محصولات غربی است... ما تحسین‌گر غربیم نه تحسین‌گر چین و روسیه.حالا یک عده‌ای سیاستمدار کم اطلاع و اراده‌گرا  تصور کرده‌اند که به زور می‌توان واقعیت‌های تاریخی و ژئوپولیتیکی را عوض کرد و  ایران را برد توی اردوگاه شرق. این کار شدنی نیست. ایران هرگز به مهره شرق بدل نخواهد شد. اصلا خود آن اردوگاه شرق هم نگاهش به غرب است. نگاه کنید نخبگان روسی برای تحصیل و تفریح و سرمایه‌گذاری کجا می‌روند؟ به لندن و میامی و نیویورک. پس به حضرات حاکمین عرض می‌کنم که تلاش بیهوده نکنید. اگر فکر کردید با پیوستن به پیمان شانگهای می‌توانید سرنوشت راهبردی ایران را عوض کنید اشتباه می‌کنید. تلاشتان بی‌فایده است، ایران جای اصلی‌اش در اردوگاه غرب است چه خوشتان بیاید چه بدتان بیاید. این حرف بنده هم البته هرگز به معنای غربگرایی نیست.من اتفاقا خیلی هم ملی‌گرا هستم و عاشق استقلال وطنم هستم اما موقعی که پای انتخاب بین دو اردوگاه پیش می‌آید قاطعانه می‌گویم که جای اصلی ایران در اردوگاه غرب است و نه شرق. نشنیدم  تا حالا هیچ سیاستمداری به صراحت این واقعیت را بیان کرده باشد، احتمالا از ترس اینکه انگ غرب گرایی بر پیشانی‌اش بخورد. ولی واقعیت ‌ها را باید گفت.


✍بیژن اشتری/مترجم و نویسنده



🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃اعتیاد به اسطوره
✍️ آرتور کوستلر (Arthur Koestler)
- کمونیستِ سابقِ مجارستانی -
برگرداننده: لئو شاهوفسکی

کج‌راهی و فریفتگیِِ ذهنِ انسان تا حدِّ زیادی ناشی از دنباله‌روی از وسواس و ارضای عقده‌های روحیِ غیرِعقلانیِ نیمچه حقیقت هاست که با آن به‌مثابه‌ی حقیقتی کامل برخورد می‌شود، امّا هر تفکّرِ غلطی که ما دنبال می‌کنیم جنایتی‌ست که علیهِ نسل‌های آینده مرتکب می‌شویم.

من به کمونیسم وارد شدم همان‌طور که کسی خود را در تنگِ چشمه‌ای خنک می‌اندازد، و کمونیسم را ترک کردم همان‌گونه که کسی از رودخانه‌ای مسموم و مملو از خرابه و زباله‌ی شهرهای سیل‌زده و لاشه‌ی غرق‌شدگان به‌سختی بالا می‌رود. درمانِ اعتیاد به اسطوره‌ی کمونیسم مانند هر اسطوره‌ی دیگری سخت است. ما به مفتّشِ عقائدِ غول‌آسایی شباهت داشتیم که نه فقط در کردارِ مردم، بلکه در افکارشان هم بذرهای شر و آزار و مزاحمت می‌کاشتیم و هیچ قلمروِ خصوصی‌ای را حتّی در درونِ جمجمه‌ی یک انسان برنمی‌تابیدیم.

اصل «هدف وسیله را توجیه می‌کند» است و به‌عنوانِ یک قاعده‌ی اخلاقِ سیاسی باقی می‌مانَد. هرچیزِ دیگری فقط یک پچ‌پچ مبهم است و در لابلای انگشتان آب می‌شود؛ ما برای‌تان حقیقت آوردیم امّا در دهان‌مان طعمِ دروغ داد. ما برای‌تان آزادی آوردیم امّا در دستان‌مان تازیانه بود. ما برای‌تان سرزندگی آوردیم امّا هرکجا درختی صدای‌مان را شنید پژمرده شد و فقط خش‌خشِ برگ‌های خشک جولان داد. ما برای‌تان وعده‌ی آینده آوردیم امّا زبان‌مان لکنت زد و عوعوکنان پارس کردیم.
تعدادِ قربانیان دزدان و راهزنان و تجاوزگران و گانگسترها و سایرِ جنایتکاران در هر دوره‌ای از تاریخ در مقایسه با تعدادِ انبوهِ کسانی که سرمستانه با نامِ کیشِ واقعی و سیاستِ دادگرانه یا ایدئولوژیِ درست کُشته شده‌اند ناچیز است. بدعتگزاران شکنجه شدند و نه در خشم بلکه در نژندی و ماتم سوزانده شدند، فقط به‌خاطرِ خیروصلاحِ روحِ جاودانه‌شان! آتشِ جنگ‌های قبیله‌ای به نفعِ قبیله درگرفت نه منافعِ فردی. جنگ‌های وراثتی و سلطنتی، جنگ‌های ملّی، جنگ‌های دودمانی و جنگ‌های مدنی برای تصمیم‌گیری در موردِ مسائلی واهی انجام می‌شد که همان‌اندازه از منافعِ شخصیِ مبارزان دور بودند.

پاکسازی‌های کمونیستی، همان‌گونه که از کلمه‌ی "Purge" پیداست، برای عملیاتِ سلامتِ عمومیِ جامعه به‌منظورِ آماده‌سازیِ بشریّت برای عصرِ طلاییِ جامعه‌ی بی‌طبقه انجام شد. اتاق‌های گاز و کوره‌های آدم‌سوزی برای ظهورِ ورژنِ متفاوتی از هزاره بکار گماشته شدند. هینریش_آیشمن (همان‌طور که هانا آرنت در گزارشِ محاکمه‌ی خود اشاره کرده)، یک هیولا یا سادیست نبود، بلکه یک مأمورِ دولتیِ وظیفه‌شناس بود که اجرای دستورات را وظیفه‌ی خود می‌دانست و به سرسپردگی از بالادستان به‌عنوانِ فضیلتی برتر معتقد بود. آیشمن بی‌آنکه سادیست باشد، در تنها موقعیّتی که گازِ Zircon را در محلِّ کار تماشا نمود احساسِ بیماری کرد.

با درکِ این مدخلِ تاریخی می‌توان دریافت اربابیِ کلیشه‌ها ریشه در همان اعتیاد به اسطوره‌ها دارد. تصوّرِ این‌که کلیسای کاتولیک پس از یک گذارِ تایکونیک، کیهان‌شناسیِ کوپرنیک را حدودِ 200 سال زودتر از آنچه که در نهایت انجام داد بپذیرد، دشوار نیست. ماجریِ گالیله اپیزودی ایزوله در تاریخِ روابطِ بینِ علم و دین بود، امّا شرایطِ دراماتیکِ آن با بزرگ‌نمایی و اغراقِ بیش‌ازحد، موجبِ شیوعِ این باورِ پوپولیستی شد که علم مدافعِ آزادی است و دین برای سرکوب اندیشه. برخی تاریخ‌دانان آرزو دارند ما را به این باور برسانند که افولِ علم در ایتالیا از دریچه‌ی "Terror" [=وحشت] ناشی از محاکمه‌ی گالیله اتّفاق افتاده است، امّا نسلِ بعدی شاهدِ ظهورِ توریچلی و کاوالیری و بورلی بود که سهمِ آنان از رشدِ علمی مهم‌تر و اساسی‌تر از هر نسلِ دیگری قبل یا در اثنای عصرِ گالیله بود.
جداییِ امروزه‌ی بینِ ایمان و خِرَد در نتیجه‌ی رقابت برای قدرت یا انحصارِ فکری نیست، بلکه در نتیجه‌ی یک بیگانگی پیش‌رونده است. اگر توجّه‌مان را از ایتالیا به کشورهای پروتستانِ اروپایی و فرانسه معطوف کنیم این امر بر ما آشکار می‌شود. کپلر، دکارت، بارو، لایبنیتس، گیلبرت، بویل و نیوتون، نسلِ پیشتازان و طلایه‌دارانِ معاصر و پس از گالیله، همگی متفکّرانی عمیقاً دیندار بودند. پیشگامانِ کیهان‌شناسیِ جدید از کپلر تا نیوتون و فراتر از آن، جست‌وجوی خود در طبیعت را بر این باور بنا نهادند که باید قوانینی در ورای پدیده‌های بهت‌آور وجود داشته باشد، که جهان ماهیّتی کاملاً منطقی، منظّم و هارمونیک دارد.
حقیقت این است هرچه کم‌تر-آگاهانه توسّطِ باد رانده شویم با ولعِ بیشتری این کار را انجام می‌دهیم، و هرچه آگاهانه‌تر حرکت کنیم اشتیاقِ کم‌تر و مقاومتِ بیشتری خواهیم داشت. «جهل» دلیلِ بزرگی‌ست برای پاسخ به این‌که «چرا افسانه‌ها سخت می‌میرند».


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃ریشه ناعدالتی آموزشی در کنکور
✍ #محمدرضا_تهمک
 
کنکور و دانشگاه در ایران، به رغم همه ایراداتش، یکی از مهمترین امکان های تحرک طبقاتی طبقه پایین و حفظ جایگاه طبقاتی طبقه متوسط بوده است و تداوم روند ناعدالتی کنونی در آن، افزایش شکاف اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی در جامعه را در پی خواهد داشت. گرچه حدی از ناعدالتی در امور رقابتی چون کنکور سراسری دانشگاهها همواره وجود داشته، اما وضعیت ناعادلانه بودن کنکور سالهای اخیر بسیار شدید و قابل توجه بوده است. به گونه ای که، افراد طبقه مرفه اقتصادی، و در مقیاسی کمتر، سهمیه ای ها اکثریت قریب به اتفاق دانشگاههای برتر کشور را تسخیر کرده اند. البته اگر به دلیل رسیدن آنها به استانداردهای آموزشی بالاتر بود با هر وسیله ی از جمله سرمایه گذاری آموزشی مثلا در کلاسهای کنکوری و ... که این روزها برخی عدالتگرایان با وام گیری از نظریه پردازانی چون بوردیو، دوبین و ... اشتباهاً آن را عامل اصلی این ناعدالتی می خوانند، این قدر آشفته و به کنکور معترض نمی شدیم، با خود می گفتیم هرچه باشد افرادی با سطح دانش و استعداد بالاتر وارد دانشگاههای برتر کشور شده اند و در مجموع برای کشور بهتر است، در مورد دیگر طبقات نیز باید راههایی اندیشیده شود که آنها نیز در این رقابت موفقیت بیشتری کسب کنند. اما مسأله اصلی و تعیین کننده اکثریتی، در این فرایند بر سر فساد! است، و دیگر عوامل مذکور در قیاس با آن جزئی اند. مهمترین عامل فسادزا در آن، برای طبقه مرفه افزوده‌شدن احتساب معدل (نمرات نهایی) 40 درصدی که تا سالهای اتی به 60 درصد خواهد رسید، و برای سهمیه ای ها نیز رانت رزرو شدن سهم تقریبی 20 تا 25 درصدی صندلی دانشگاهها (آنگونه که محاسبه تخمینی ورودی دانشگاهها نشان می دهد)، در کنکور سراسری است.
 
درست است که ارزیابی فرد با یک مرحله آزمون کنکور ایراداتی دارد اما تجربه نشان داد که لحاظ کردن معدل به شکل کنونی آن بسیار ناعادلانه تر شده و این نه تنها راه حل نیست بلکه خود بر معضل افزوده است. احتساب معدل در کنکوری که حتی تفاوت میانگین یک یا دو درصدی میان رقبا در ورود به یک دانشگاه خوب تعیین کننده است، در شرایط فساد نظام آموزشی ایران، حتی احتساب 10 درصدی برای آن نیز زیانبار است. این که می بینیم در سالهای اخیر اکثر افراد از طبقه بالای اقتصادی نسبت به طبقات پایین تر و در همپوشانی با آن دبیرستان های پولی نسبت به دولتی رتبه های برتر را با شدت بیشتری نسبت به قبل کسب کرده و وارد دانشگاههای برتر می شوند همبستگی معنادارای دارد با احتساب معدل دبیرستان و افزایش سال به سال میزان احتساب آن در کنکور سراسری. کافی است با کسانی که در دبیرستان های پولی تدریس می کنند گفتگوی کوتاهی داشته باشید تا متوجه شوید در همین چند ساله چه فساد و چرخه مافیایی برقرار شده است در خریدن معلمان، مراقبین و کارمندان آموزش و پرورش برای بالا بردن معدل نهایی دانش آموزان دبیرستان های پولی. شاهد این مدعا همین بس که در سال های اخیر به همین نسبت که تاثیر معدل افزایش یافته است معدل های بالای 19 نهایی دبیرستان دانش آموزان 150 تا 200 درصد! رشد داشته است. این که گفته می شود فقط در صورت تأثیر مثبت داشتن معدل فرد، معدل وی لحاظ می شود نیز، کمکی به حل مشکل نمی کند، زیرا تأثیر مثبت معدل برای رقبای فرد لحاظ می شود. تأثیر منطقه بندی جغرافیایی 1 تا 3 نیز در چنین منطق بی منطقی ای بی اثر می شود؛ در درون هر منطقه دوباره این طبقه مرفه آن منطقه است که دست بالا را در چرخه فساد و امتیازافزایی دارد.
 
در مورد روند افزایشی رزرو صندلی برای سهمیه ای ها و رانت آنها در همه آزمونها از جمله کنکور نیز، نیاز به بحث بیشتری نیست، زخمی است بر پیکره علم و دانشگاه که همواره عمیق تر و گسترده شده است. به هر روی، مادامی که تأثیر معدل، این متغیر فسادآور که نه فقط در دانشگاهها، بلکه دارد فساد در آموزش و پرورش را نیز گسترش می دهد، حذف نشود و رانت سهمیه ای ها، اگر کاملا حذف نمی شود، دست کم در یک سری از رشته های حیاتی حذف نشود و در دیگر رشته ها کاهش نیابد، نمی توان امید چندانی به برقراری عدالت آموزشی در موضوع کنکور داشت.


🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

📃بحران آب ایران
✍️ محمد درویش، فعال محیط زیست


بحران‌های آبی هر روز بیشتر به ما نزدیک می‌شود. بحرانی که اصفهان، فارس، خراسان و مناطق مرکزی را تسخیر کرده و شاهد فرونشست های عظیمی در این مناطق هستیم. ادامه این روند باعث خروج سرمایه از این مناطق به خصوص در حوزه ی مسکن خواهد شد. مقصد مرکز نشینان برای فرار از بی آبی نیز که عمدتا شمال کشور انتخاب شده در معرض خطراتی جدی قرار دارد و نیازمند نگاه کارشناسی و کلان از سوی دولت است.

وقتی که میزان آب در دسترس از هزار مترمکعب کاهش پیدا کند، وارد جدی ترین مرحله ی تنش آبی می‌شویم. بخش های بزرگی از ایران کمتر از هزار مترمکعب در سال، آب در دسترس دارند و وارد جدی ترین تنش شده‌اند. نزدیک ۳۵ میلیون نفر از ایرانیان در جایی زندگی می‌کنند که کمتر از هزار مترمکعب در سال آب در اختیار دارند. این منطقه بالاترین احتمال مهاجرت‌های اقلیمی را دارد. با توجه به اینکه دیگر مناطق ایران هم با مرز هزار مترمکعب فاصله زیادی ندارند، اگر این مهاجرین وارد مناطق برخوردار تر در شمال کشور شوند، انتظار می‌رود که روند فروپاشی در شمال کشور تشدید پیدا کند و آنجا نیز در معرض بحران‌های جدی تری قرار بگیرد.

ما باید به مدت ده سال طبیعت ایران را از هرنوع بارگزاری جدید محافظت کنیم، منابع آب زیرزمینی و سطحی ما نیز دیگر امکان تحمل بارگزاری جدید را ندارد. ما باید به سرعت هر نوع توسعه ای که منجر به استفاده بیشتر از آب در حوزه صنعتی و کشاورزی می‌شود را متوقف کنیم. تنها اولویت باید تامین آب شرب و سپس تامین حق آبه محیط زیستی باشد.

دولت باید طرح تعادل بخشی سفره‌های اب زیرزمینی را مذنظر قرار دهد. در برنامه ششم نیز به آن تاکید شده بود اما مسئول این طرح در پایان برنامه ششم اعلام کرد که این طرح شکست خورده و استعفا داد. این مسئول تاکید کرد که ما قرار بود در پایان برنامه ششم سطح تراز سفره های آب زیرزمینی را به صفر برسانیم اما این اتفاق رخ نداد و الان میزان تراز منفی آب خوان ها به بیش از ۱۴۰ میلیارد مترمکعب رسیده است.

اگر قرار است ما جلو این بحران را بگیریم، باید حتما اجرا طرح تعادل بخشی سفره های زیرزمینی مدنظر قرار بگیرد و چاه های غیرمجاز پلمپ شوند. باید تلاش کنیم تمام فاضلاب های شهری و صنعتی بعد از تصفیه وارد سفره های اب زیرزمینی شوند تا به طرح تعادل بخشی سفره های زیرزمینی کمک کنند. باید کسب و کار‌هایی در کشور تعریف شوند که نیاز به مصرف آب نداشته باشند و از آن ها به عنوان کسب و کار سبز یاد می‌شود.

طبق آخرین آماری که شرکت مدیریت منابع آب ایران و سازمان زمین شناسی منتشر کرده است، بدترین اوضاع را در اصفهان داریم. اصفهان گسترده ترین فرونشست ها را تجربه می کند و فرونشست وارد شهر شده و شبکه فاضلاب را نیز شکسته است. چند دکل برق در دشت‌ مهیار اطراف اصفهان به دلیل احتمال سقوط جا به جا شده اند.

میزان تراز منفی اصفهان ۱۳ میلیارد مترمکعب است که چیزی حدود ۲۰ رودخانه به اندازه زاینده رود است. استان های دیگری نیز هستند که تراز منفی آن‌ها بیشتر از اصفهان است.

استان فارس که ۱۵ میلیارد مترمکعب تراز منفی دارد و بزرگترین فروچاله جهان را با ۵۴ سانتی متر در سال در استان فارس ثبت کرده ایم. استان فارس پتانسیل زیادی دارد که به یکباره فروبپاشد! اگر وضعیتی مثل اصفهان پیدا نکرده این است که عمق آبخوان‌های آن بیشتر از اصفهان بوده است.

استان فارس می‌تواند به سرعت سرنوشتی شبیه اصفهان پیدا کند. از استان فارس وضعیت نگران کننده تر و ترسناک تر استان خراسان رضوی است که تراز منفی آن ۳۱ میلیارد مترمکعب است و شکاف بسیار طولانی را در دشت نیشابور به طول ۳۲ کیلومتر داریم. آنجا اولین دشت های ممنوعه ایران را در دهه چهل دارد که در دشت توس ثبت شد اما کسی توجهی نکرد. استانی که عمیق ترین آبخوان های ایران را داشت الان به سرنوشتی بسیار نگران کننده تر از دیگر استان های کشور دچار می شود. ما گسترده ترین سازمان متمرکز کشاورزی را در آنجا داریم و در حقیقت بخش قابل توجهی از منابع آب زیرزمینی در حوزه کشاورزی سال های سال است که مصرف می‌شود و هزاران حلقه چاه غیرمجاز در آنجا وجود دارد.

🌏جامعه‌شناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY

Читать полностью…

جامعه‌شناسی

https://www.karzar.net/80295

Читать полностью…
Subscribe to a channel