«حق» (right) هر شخص ملازم است با یک «تکلیف» (obligation) مثبت یا منفی بر شخصی دیگر، آنگونه که برای تضمین احقاق آن «حق» و اجرای آن «تکلیف» توسل به قوهی قهریه روا است. «حق» چیزی است «لازمالاجرا» (enforceable). (متأسفانه در زبان فارسی هنوز معادل دقیقی برای enforceable نداریم، و واژهی «لازمالاجرا» روا بودن استفاده از زور برای احقاق حق را نمیرساند.)
مثلاً ذیل «حکومت قانون»، هر فرد به پساندازهای خود یک «حق لازمالاجرا» دارد—«حق مالکیت». معنای آن این است که اگر کسی در یک «حساب پسانداز بازنشستگی» یا «حساب پسانداز سلامت» از محل درآمد خود وجوهی را برای بازنشستگیاش یا مخارج آتی درمانیاش ذخیره کرده باشد، همهی دیگران یک «تکلیف لازمالاجرا» دارند که بیاذن مالک به آن وجوه دستدرازی نکنند، و آن همهی دیگران شامل حکومت نیز میشود، و حکومت از آن «تکلیف لازمالاجرا» مستثنا نیست. در این وضعیت، اگر بخشی از حکومت، مثلاً رئیس قوهی مجریه، تصمیم بگیرد که طی فرمانی خودسرانه وجوه حسابهای پسانداز بازنشستگی یا حسابهای پسانداز سلامت شهروندان را مصادره کند، ذیل «حکوت قانون»، هر یک از آن مالکان یکلاقبای خصوصی قادر خواهند بود که رئیس قوهی مجریه را به دادگاه بکشانند، و قاضی آن دادگاه قادر خواهد بود قدرقدرتترین آدم کشورش را محکوم کرده و فرمان خودسرانهی او را غیرقانونی و ملغا اعلام کند.
اما در یک دولت رفاه، شهروندان آنچنان که بر وجوه حسابهای پسانداز شخصی خود «حق مالکیت» دارند، بر مطالبات غیرقراردادی خود از دولت «حق مالکیت» ندارند. مثلاً اگر اکثریت در یک مجلس قانونگذاری امروز تصمیم بگیرد که سن بازنشستگی از ۶۰ سال به ۶۵ سال افزایش بیابد، شهروندان ۶۰ تا ۶۵ ساله «حق» این را ندارند که به حکم لازمالاجرای یک دادگاه آن تغییر در قانون موضوعه را ملغا کرده، و آن مستمری بازنشستگی را از دولت بستانند.
بنابراین، مطالبات غیرقراردادی شهروندان از دولت رفاه همچنان که با قیام و قعودی در یک مجلس قانونگذاری برقرار میشوند، با قیام و قعودی هم ملغا میشوند. و چیزی که با قیام و قعود جمعی از آدمها ملغا بشود، دیگر «حق» نیست.
از نظر حقوقی، نام دقیقتری که بر مطالبات غیرقراردادی شهروندان از دولت رفاه میتوان گذاشت، «امتیاز» (privilege) است.
متن کامل را اینجا بخوانید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
پروانه اسکندری یا پروانه فروهر (۲۹ اسفند ۱۳۱۷ – ۱ آذر ۱۳۷۷)، از رهبران جنبش دانشجویی و سپس حزب ملت ایران و جبهه ملی ایران بود. او نخستین زنی بود که به عضویت شورای مرکزی جبهه ملی ایران درآمد. پروانه فروهر مدیر مسئول نشریه جبهه ملی ایران بود. ۱۳۷۰–۱۳۷۷، او و همسرش، داریوش فروهر، چهرههای برجسته اپوزیسیون دگرگونیخواه کشور بودند. آنها شب یکم آذر ۱۳۷۷ در جریان قتلهای زنجیرهای ایران، فجیعانه کشتهشدند.
این مستند به ابعاد مختلف زندگی و شخصیت این کنشگر سیاسی می پردازد.
https://youtu.be/9duF2InJUps?si=AY2LgC3wC45tGVyh
📃برههی فراموشی حکومت
✍عباس کاظمی
🔸ما از دوران "فراموشی مردم "در حال عبور به "فراموشی حکومت" هستیم. تاکنون این مردم بودند که در ساختار حکومت جدی گرفته نمیشدند و خواست و دیدگاهایشان مورد بیتوجهی قرار میگرفت.
دیدیم که در چند دهه گذشته مردم با حکومت وارد تعامل میشدند پیام خود را به نحوی منتقل میکردند. در آن دوران،انتخابات ابزاری برای فرستادن صدای اعتراض مردم به حکومت بود. اما اکنون در دهه ۱۴۰۰ این مردم هستند که حکومت را با همه دم و دستگاهایش فراموش کردند.
نتیجهاش این است که دیگر خواستی از حکومت ندارند. امیدی به تغییر وضع موجود برایشان متصور نیست و انتخابات و گروههای سیاسی(اصلاح طلب،اصولگرا و..) هیچ جایگاهی در بین اکثریت مردم ندارند. سیاست در معنای گذشته غیرممکن شدهاست. در عین غرق شدن در مصیبتها و ناامیدی روزافزون، دولت دیگر برایشان موجودیتی نجاتبخش ندارد. این لحظه را باید لحظه فراموشی حکومت نامید.
🔷روشن است که در ایران امروز از صبح تا شام حکومت در کار مداخله در زندگی مردم بدون ارائه کمترین خدمات رفاهی زندگی است. درنتیجه شاید کسی بگوید فراموشی چنین دم و دستگاه مداخلهگری امکان ندارد. از نظر من فراموشی مساوی است با بیتوجهی،گسست کامل،ناامیدی از دم و دستگاه حاکمیتی و در یک کلمه احساس بیگانگی از آن. همان یک جمله درست خانم معصومی که گفت: "این مملکت مال حزباللهیهاست". چندین دهه زمان لازم بود تا این اعتراف آشکار صورت گیرد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📊 چند درصد از مهاجران ایرانی تمایل به بازگشت دارند؟
روزنامه هم میهن نوشت:
🔶شمار زیادی از ایرانیان در حال حاضر به دلیل مهاجرت، در خارج از مرزهای کشور زندگی میکنند. در مجموع جمعیت ایرانیان مهاجر در دنیا دو میلیون و ۶۲ هزار نفر برآورد شده است.
🔶 طبق آماری که سالنامه مهاجرتی ایران در سال ۱۴۰۱ منتشر کرده، تصمیم به بازگشت در میان مهاجران ایرانی بسیار کمرنگتر از گذشته شده است. به نظر میرسد این موضوع به شرایط سالهای مختلف بستگی داشته باشد. در سال ۱۳۹۳، در پیمایش صورتگرفته، عدم بازگشت قطعی از سوی ایرانیان مهاجر خارج از کشور ۳۲درصد بود.
🔶 این در حالی است که ۲۱درصد قصد بازگشت قطعی به ایران را داشتند و ۴۷درصد نیز تصمیشان نامشخص بود. در سال ۱۳۹۶ نتایج پیمایش تغییرات قابلتوجهی کرده است. در سال پس از امضای توافق هستهای، طبق پیمایش انجام شده، تصمیم عدم بازگشت قطعی ۱۰درصد شده و تصمیم به بازگشت قطعی ۴۲درصد بوده است.
🔶 آخرین پیمایش در سال ۱۴۰۱ نیز که در سال گذشته و پس از تحریمهای شدید سالهای اخیر و تبعات آن انجام شده، تصمیم عدم بازگشت قطعی به ۶۲درصد رسیده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
در وضعیتِ فرسودگی شما منفعل نیستید. سوق پیدا میکنید، اما به سویِ هیچ.
| ژیل دُلوز |
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
کارگاه نویسندگی(آنلاین)
با تاکید بر«تجربه زیسته» و «نسبت نوشتن با دستگاه روان»
پاییز ١۴٠٢
در دو سطح برگزار میشود
ترم ١:
شرکت در این ترم، پیشنیاز نویسندگی لازم ندارد
در این دوره علاوه بر طرح مباحث مبانی و عناصر دراماتیک داستان، تلاش خواهد شد تا هنرجو با توجه به«تجربه زیسته» خودش، توان و امکان اندیشیدن و نوشتن را پیدا کند. مباحث و تمرینهای کارگاه پیوند مستقیمی با مباحث روانشناختی خواهد داشت. برای فهم و توضیح نحوه کار«روان» و تجارب گذشته و اکنون از رویکردهایی چون روانکاوی و مایندفولنس(Mindfulness)یاری خواهیم گرفت.
ترم ٢:
این ترم مناسب کسانیاست که سابقه نوشتن دارند(دو نمونه اثر داستانی جهت بررسی ارسال کنید)
طول دوره: ١٠جلسه، ٢ساعته؛ هفتهای ١جلسه
برای ثبتنام یا کسب اطلاعات به این شماره در واتساپ پیام دهید(فایل صوتی توضیحات تکمیلی برایتان ارسال میشود)
٠٩٩٢٣٢۴٢٢٨٢
یا تلگرام :
@kargahnevisandegi
جلسات در«googlemeet» برگزار خواهند شد
ساعت و روز با توافق اعضاست ولی روزهای پیشنهادی اینهاست:
شنبه و یکشنبه و دوشنبه
15-17
16-18
20-22
شروع از هفته اول آذر
http://Telegram.me/masoudriyahii
🔸این جدول بزرگترین و سودآورترین شرکتهای موجود در جهان را به ترتیب نشان میدهد. شرکت نفتی آرامکو عربستان با اختلاف نسبت به اپل و میکروسافت در صدر ایستاده است. آرامکو چند سالی است که ارزشمندترین دارایی موجود در جهان به شمار رفته و سود خالص سال گذشته آن به صد و شصت میلیارد دلار میرسد.
🛢شرکت آرامکو در حقیقت همان شرکت آمریکایی است که سالها انحصار استخراج و فروش نفت عربستان را در انحصار خود داشت و معادل همان شرکت نفت ایران و انگلیس است که مصدق و فاطمی آن را مصادره و منحل کردند بدون آنکه کوچکترین امکان و توانی برای راهاندازی مجدد و بهرهمندی از آن داشتهباشند.
▪️سعودیها راه مصدق، قذافی و عبدالکریم قاسم را نرفتند و بر سر نفت جنبش تودهای غرب ستیز به راه نینداختند. آنها به جای سرگردنه بازیهای خانمان براندازی نظیر ملی کردن و مصادره، راهبرد سودمند و حساب شدهای در پیش گرفتند و به تدریج و در چند مرحله با خریدن سهام آرامکو در اواسط دهه هشتاد میلادی به طور کامل صاحب آن شدند. این راهبرد تدریجی و براساس تغییر شرایط و موازنه قوا و افزایش قدرت چانهزنی آنها در طول زمان بود.
➰در این راهبرد سعودیها به شدت مراقب بودند تا جریان انتقال دانش فنی، سرمایهگذاری و بازاریابی از سمت طرف آمریکایی قطع نشده و پرسنل فنی زبده آمریکایی از آرامکو خارج نشوند. آنها با شتابزدگی و توهم مرغ تخم طلا را سر نبریدند. اگر امروز آرامکو به چنین سرمایه عظیمی تبدیل شده که جایگاه سیاسی و قدرت چانهزنی عربستان در جهان را شکلی حیرتانگیز ارتقا داده، به سبب همان ملاحظات بودهاست.
شرط موفقیت راهبرد سعودیها، یک سیاست خارجی میانهرو، متواضع و صلحجویانه و حفظ رابطه ممتاز و استراتژیک با ایالاتمتحده و بلوک غرب بود. سعودیها از این طریق امنیت کشور کم جمعیت، ثروتمند و از لحاظ جغرافیایی آسیبپذیر خود را هم به خوبی تامین نموده و برخلاف ایران، عراق، مصر و لیبی درگیر جنگهای خانمانبرانداز نشدند.
🔘سعودیها به دنبال سودهای هنگفت کوتاه مدتی نبودند که در پی خود، بی ثباتی و به هم خوردن تعادل امنیتی منطقه و اقتصاد ملی را به دنبال داشته باشد. برای تحقق راهبرد افزایش قدرت ملی تدریجی و مطمئن، آنها ابایی نداشتند تا برای سالها نقش میانجی برای متعادل کردن و گاه کاهش قیمت نفت به سود طرفهای غربی را بازی کنند. حتی زمانی که ریگان در دهه هشتاد میلادی به آنها گفت که برای شکست نهایی شوروی، نیاز به کاهش قیمت نفت دارد، سعودیها با درنظر گرفتن مزایای بلند مدت و پایدار به جای منافع کوتاه مدت، با ریگان همراهی کرده و نقش قابل توجهی در فروپاشی شوروی و بلوک کمونیسم ایفا کردند.
⚜️ امروز که توهمات مصیبتبار دوران جنگ سرد کنار رفتهاند، همین جدولی که اینجا میبینید، به خوبی ثابت میکند که مسیر واقعی دستیابی به خوشبختی و قدرت ملی کدام بودهاست. فقط کافی است بپرسیم امروز آرامکو کجاست و میراث قذافی، مصدق، عبدالناصر، عبدالکریم قاسم و پنجاه و هفتیهای ایران کدام بودهاست؟
✍️ #توس_طهماسبی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃«به تمامی بِزی و به هنگام بمیر»!!
✍️محمدباقر تاج الدین
عنوان نوشتۀ حاضر یکی از جملات کوتاه و مشهور و البته پر مغز "فریدریش نیچه" فیلسوف نامدار آلمانی است که در کتاب "چنین گفت زرتشت" آمده است. نیچه معتقد بود که هستی تان را به تمامی زندگی کنید و بعد از آن بمیرید. هیچ زندگیِ نازیسته ای پشت سر باقی نگذارید. واقعیت تلخ و دردناک این است که بسیاری از انسان ها "زیستِ تامّ" ندارند و در نتیجه به تمامی زندگی نمی کنند. "زیست تامّ" بنا به تعریف عبارتند از: «آن نوع زیستنی است که انسان در گام نخست نسبت خود را با جهان، جامعه، تاریخ و دیگران به خوبی تعریف و روشن ساخته و در گام دوم بنابر باورهای به نسبت منطقی و عقلانی از یک سو و بنابر شهود وجدانی خویش از تمامی مواهب و فرصت های مادی و معنوی این جهانی بهره و لذّت ببرد و هر آن چه را که درست تشخیص می دهد انجام دهد تا به یک زندگی ارزشمند، خوش و خوب دست یابد».
به نظر می رسد که بتوان دو دلیل اصلی و البته برخی دلایل فرعی را برای زیست ناتمام انسان ها بر شمرد. دلیل نخست را باید در درون انسان جست و جو نمود و دلیل دوم را در بیرونِ او و در شرایط و زمینۀ فرهنگی و اجتماعی ای که زیست می کند چرا که انسان بیرون از جامعه و به تنهایی امکان زیستن ندارد. به دیگر سخن دو دلیل روان شناختی و جامعه شناختی در این زمینه قابل بررسی و مطالعه است که هر کدام در جای خود بخشی از این وضع اسف بار را تبیین می کنند. البته دلایل فلسفی نیز در جای خود برای تبیین مسألۀ حاضر قابل تأمّل و ارائه است.
در رابطه با دلیل نخست سخن بر سرِ این است که انسان ها عموماً از ظرفیت ها و توانمندی های انسانی ای که در اختیار دارند مانند عقلانیت، دانش، اراده، عواطف، احساسات و هیجانات خویش بهره های لازم را نمی برند تا هم بتوانند نسبت خود را با جهان، جامعه، تاریخ و دیگران به خوبی دریابند و هم بنابر شهود وجدانی خویش هر آن چه را که درست و دقیق تشخیص می دهند انجام دهند و در نهایت به یک زندگی ارزشمند، خوش و خوب دست یابند. به دیگر سخن عموم انسان ها مسئولیّتِ انسانی خویش را به درستی به جای نمی آورند و حقِّ زندگی را به خوبی ادا نمی کنند. این دسته از انسان ها اغلب زندگی خویش را فدای اموری بیهوده می سازند و شوربختانه این که گمان می برند در حال زندگی کردن هستند و خبر ندارند که چنین روند و رویّه ای که در پیش گرفته اند زندگی به معنای واقعی نیست و بلکه بالعکس تلف کردن و نابود کردن زندگی به دست خودشان است. تو گویی که کسر قابل توجهی از انسان ها از داشتن یک "زندگی تامّ" و همه جانبه دوری می کنند و آن چنان خود را غرق در امور بیهوده می سازند که زندگی نازیسته ای را تجربه می کنند!!!
اما در رابطه با دلیل دوم که بیش تر جنبۀ جامعه شناختی دارد بحث بر سر این است که در هر جامعه ای نهادهای اجتماعی گوناگونی وجود دارند و فعالیت می کنند که اگر دچار ناکارآمدی و کژکارکردی شده باشند بدون تردید زیست انسان ها را دچار تباهی و تیره بختی خواهند کرد. روشن است که هرچقدر این نهادهای اجتماعی از کارآمدی مثبت و سازنده ای برخوردار باشند شهروندان نیز از کیفیت، نشاط، آرامش و رفاه مطلوبی بهره خواهند برد. بیان این نکتۀ مهم ضرورت دارد که هم شهروندان به مثابه کنش گران خلّاق و با اراده در برپا ساختن نهادهای اجتماعی کارآمد نقش بسزایی ایفا می کنند و هم در مقابل نهادهای مورد نظر بر کنش گران اجتماعی تأثیراتی برجای می گذارد و این رابطه به طور کاملا دوجانبه و دارای تأثیرات متقابل است.
اگرچه بنابر دیدگاه نیچه و به طور کلی فیلسوفان قارّه ای(تفسیری-وجودی) و همچنین روان شناسان وجودی(اگزیستانسیل) بیش از نهادهای اجتماعی این انسان ها هستند که با قدرت تفسیرگری، عقلانیت، اراده، خلّاقیت و سایر ویژگی های انسانی مسئول اصلی سرنوشت خویش بوده و می بایست اقدام به انتخاب زندگی بهینۀ خویش نمایند و همان گونه که اشاره شد "زیست تامّ" را تجربه کنند و از این طریق "مرگِ بهنگام" خویش را نیز رقم بزنند. بنابر این دیدگاه، نهادهای اجتماعی نیز به دست همین انسان های با اراده، خلّاق، عقلانی و تفسیرگر ساخته و پرداخته می شوند و اگر نهادهای اجتماعی دچار ناکارآمدی شده اند کوتاهی و کم کاری انسا های آن جامعه است که چنین وضع اسف باری را رقم زده است!!!
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃در مذمت "روزمرگی"
✍ #ساسان_گلیجانی
کامو در مقالهی افسانهی سیزیف تاکید میکند که در پوچ بودن زندگی تردید چندانی ندارد و فقط این میلِ بیانتهای آدمی به دانستن، جاودانگی و غالبا مهارتش در کنار آمدن با مفهوم پوچِ زندگی، به مثابهی یک شکنجه است که به او توانایی تکرارِ تجربهی شکنجه را میدهد. از نظر کامو سیزیف از همهی آنچه که ورای تجربهی مستقیمش قرار دارد چشم پوشی میکند و به دنبالِ علت و فایدهٔ عمیقتری هم نمیگردد؛ از شکنجهی خود آگاه است، آنرا زندگی میکند، پس باز هم بر خدایان پیروز است.
البته میتوان با عینکِ استفان لاکنر به قضیه نگاه کرد، آنطور که در داستان کوتاهش به آن میپردازد. بیایید فرض کنیم خدایان فراموش کردند که تختهسنگِ زمخت و ناصاف که قرار بود شکنجهی دائمی سیزیف باشد، پس از هزاران سال درغلتیدن در دامنهی کوه، سرانجام به سنگریزهای کوچک و قابل حمل تبدیل شده و سیزیف، آنرا کنار تلفن همراه، داروهای مسکن و کارتهای اعتباریاش در کیفی میگذارد و هر روز با خود حمل میکند. صبحها از خانه بیرون میزند، سوار مترو و اتوبوس میشود، شاید هم رانندگی میکند. به مقصد میرسد، سوار آسانسور میشود و به محل کارش میرود تا بخشی از مجازاتش را زندگی کند و بخشی دیگر را هم در راه بازگشت به خانه؛ تا زمانی که بخوابد. حالا که خبری از تختهسنگِ بزرگ نیست، اگر سیزیف هم مثل خدایان دچار نسیان شود و دیگر میلی به دانستن، حتی در حدِ آگاهی از شکنجهی روزمرهاش در او نباشد، مطابق با نظر کامو باید به زندگی خاتمه دهد؛ مگر اینکه رازی از خدایان میداند که هنوز آنرا فاش نکرده است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
زمینههای تقویت قدرت شاه به رغم قانون اساسی و نتایج آن
س- وقتی که به این تاریخ ۲۰ سال اخیر ایران [تا سقوط سلطنت] نگاه میکنیم و یکی از چیزهایی که مشاهده میشود این است که تدریجاً آزادی مطبوعات تقلیل پیدا کرد، قدرت قوه مقننه محدودتر شد و قوه مجریه هم قدرتش تا یک حدی منتقل شد به مقام سلطنت. یکی از به اصطلاح نقاط عطفی که بعضیها مطرح میکنند، [این است که] میگویند که واقعاً آغاز این انتقال قدرت از نخستوزیر به مقام سلطنت در زمان دکتر [منوچهر] اقبال بود. با توجه به اینکه سرکار در آنموقع در جریان بودید و ناظر بودید تا چه حدی این حرف صحیح است و تا چه حدی غلط است؟
ج- والّا آقای دکتر اقبال البته جزو کسانی بود که خیلی به مقام سلطنت اعتقاد داشت و معتقد بود که در ایران به هر حال باید سلطنت همیشه [باید] با قدرت وجود داشت باشد و الّا اداره مملکت کار مشکلی است. به همین دلیل او نسبت به مقام سلطنت تسلیم بود و [ضمن] هزاران صفات خوبی که مرحوم دکتر اقبال داشت یکی از ایرادهایی که خب به ایشان وارد بود این بود که در مقابل مقام سلطنت ضعیف است. ولی نخستوزیرانی هم که بعد از ایشان آمدند نشان دادند که در آنها هم همان [ضعف در برابر شاه] هست و [مساله] تغییری نکرده.
خب تنها میشود گفتش که آقای دکتر مصدق و آقای دکتر [علی] امینی یک مقدار این وضع را نداشتند. دکتر مصدق که خب به نحو فوقالعادهای ولی خب دکتر امینی [هم اینطور نبود]. ولی بقیه نخستوزیرانی که بعد از دکتر اقبال آمدند مثل آقای [اسدالله] علم، مثل آقای [حسنعلی] منصور، مثل آقای [جعفر] شریفامامی اینها همه در همان حد بودند.
یعنی باید قبول کرد واقعیت را که شرایط طوری بود که حقیقتاً مقام سلطنت در همه کارها دخالت میکرد. و این [نخستوزیر]ها هم اگر آن واقعیت را قبول نمیکردند ادامه کار نمیتوانستند بدهند. و از ایشان تسلیمتر [در برابر شاه] فرض کنید آقای هویدا بود آقای علم بود.
و ایراد اصلی که البته خب به ایشان وارد است مخصوصاً یک نمونه که در مجلس شورای ملی چون من طرفدار دکتر اقبال هستم این عیب او را هم باید قبول کنم بگویم که [زمانی که در مجلس] دولت [اقبال] را استیضاح کرده بودند، از ایشان پرسیدند گفتند من باید بروم از اعلیحضرت بپرسم بعد بیایم به مجلس جواب استیضاح را بدهم. چندین بار هم من این مسائل را با ایشان صحبت کردم ولی ایشان میگفتند که با اوضاع و احوال این مملکت مقام سلطنت به هر حال، از مسئولیت درست است [که طبق قانون] مبری است، ولی وضع مملکت جوری است که مردم مقام سلطنت را به عنوان حاکم قبول دارند. خیلی از مردم.
بنابراین اگر در مملکت ما همانطور که قانون اساسی ما مقرر داشته و مدون است و وجود دارد [مبری بودن شاه از مسئولیت] واقعاً اجرا میشد شاید ما به این روز نیفتاده بودیم. امروز باید حقیقت را قبول بکنیم که همین اشتباهات که همۀ ما حقیقتاً باید قبول بکنیم هرکدام به سهم خودمان مقداری اشتباهات را مرتکب شدیم که مقام سلطنت اینقدر در ایران قوی شد و بالاخره خود همین قدرت موجب سقوط رژیم شد دیگر.
شاید اگر مثلاً مطبوعات قدرت داشت، خیلی از تندرویها جلویش گرفته میشد. اگر مجلسین [شورای ملی و سنا] قدرت داشتند خیلی از تندرویها جلویش گرفته میشود. ولی نه به آن [صورت] سیستم هرجومرج که اصلاً نشود کاری بکند. چون در ایران میدانید هروقت که، مثلاً روزهای بعد از شهریور [۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه] را میبینیم وقتی مطبوعات خیلی قدرت داشتند مجلسین خیلی قدرت داشتند هیچکاری نمیشود انجام بشود.
در این فاصله زمانی [که محمدرضا شاه قدرت را در دست گرفت] کارهای مثبت در ایران خیلی انجام شد. حالا ببینیم که این کارهای مثبتی که در ایران انجام شد این بیشتر به صلاح مملکت است یا اینکه میشد به شکلی آن آزادیها را حفظ کرد به شرط اینکه یک کار مثبت انجام داد. این یک خرده به نظر من قابل بحث است و این ایراد به نظر من [وارد] است.
بخشی از مصاحبه مصطفی الموتی (۱۳۰۶ - ) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار سوم
تاریخ مصاحبه: ۱۹ اسفند ۱۳۶۱
مصاحبه کننده: حبیب لاجوردی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📌بایدن: آمریکا نباید برای حمایتش از اسرائیل عذرخواهی کند؛ چراکه این بهترین سرمایهگذاری ۳ میلیارد دلاری ماست. اگر اسرائیلی وجود نداشت، ما باید یک اسرائیل برای خودمان میساختیم تا حافظ منافع واشنگتن در خاورمیانه باشد!
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
حمله موشکی به بیمارستانی در غزه و کشتار غیرنظامیان به این شکل تداوم بی شرمانه جنایت های جنگیِ درگیری های اخیر است. مسئولیت این جنایت فارغ از اینکه عاملیت آن ارتش اسرائیل باشد یا خطای محاسباتی نیروهای مقاومت فلسطینی، برعهده ی هر دو طرف جنگ است. بیش از ده روز است که در مقابل چشم جهانیان در قرن بیست و یک جنایت های جنگی رخ می دهد و دولت ها و مقامات کشورها تنها و تنها طبق منافع خود موضع گیری میکنند و هریک طبق همان منافع بر آتش جنگ می افزایند. بعد از کشتار هزاران غیرنظامی فلسطینی و اسرائیلی هنوز هیچ کوشش بین المللی و جمعی در جهت آتش بس و توافقات مقدماتی طرح نشده و اکثر رسانه های جهان و دولت ها تمام قد از یک طرف دعوا (رژیم اسرائیل) حمایت می کنند. باید پرسید منطق پشت این حمایت ها چیست؟ منطق پشت این بی عدالتی و یک جانبه گرایی؟ منطق جنایت های جنگی در خاورمیانه؟....
#محمد_مختارپور
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 آیا پیام دقیق به ما رسیده است؟
✍️ #احسام_سلطانی
شاید یکی از مهمترین جملات در این چند دهه همان جملهی معروف گلشیری در مراسم خاکسپاری محمد مختاری باشد:
«پیام دقیق به ما رسیده است؛ خفه میکنیم.»
این جمله با ما از خشونتی آشکار سخن میگوید، از خفه کردن دگراندیشان. در واقع این جمله هم وجه آشکار دارد و هم وجه پنهان. به عبارت دیگر، از طریق آن هم میتوان به وجود خشونتی آشکار پی برد و هم به خشونتی پنهان. آنچه بدیهی و آشکار است همان است که خود گلشیری بیان میکند: «خفه میکنیم.» اما آنچه در کلام گلشیری خود را پنهان کرده است (و چهبسا خود گلشیری هم از آن آگاه نبود) و بعد از گذشت این همه سال میتوان آن را آشکار کرد این است: انسانیتزدایی از انسانهای مخالف و تبدیل کردن آنها به «پیام»، پیامی برای ارسال به جامعه. حال میتوان این وجه پنهان را آشکار کرد که در اینجا با خشونتی مضاعف مواجه هستیم. در کلام گلشیری خودِ موضوع «خفه کردن» عین پیام است اما خود انسانها نه. یعنی او هنوز به این امر پی نبرده است که در وهلهی نخست هدف این است: تبدیل هر انسانی به یک پیام عمومی و بعد خفه کردن.
اینها دو جور خشونتاند و هدف نخست به مراتب دهشتناکتر از دومی است. محروم کردن انسانها از انسان بودن بیش از مرگ، کشنده است.
در اینجا چیزی جز کارآیی، کارآمدی و در یک کلام کارکرد پیام اهمیت ندارد؛ اینکه پیام ارسال شده تا چه اندازه میتواند به حفظ نظم موجود کمک کند و مفید واقع شود.
گلشیری پیام اصلی را در جملهاش اینگونه بیان میکند: «خفه میکنیم.» اما آیا واقعاً پیام نهایی همین است؟
آنچه امروز ما میتوانیم بفهمیم این است که پیش از دریافت این پیام، پیام دیگری هم برای ما ارسال شده است و آن این است:
«تو» هیچ نیستی جز همان پیام و تنها کارآمدی و کارآیی تو به مثابه پیام اهمیت دارد و نه چیز دیگری.
این دو جور خفگی است. خفگی مضاعف است و گلشیری فقط خفگی نوع دوم را میبیند و حال وقت آن رسیده است که آن خفگی اول را هم ببینیم که تهدیدی برای همهی انسانهاست، محروم شدن از انسان بودن است و در مرحلهی بعد محروم شدن از نفس کشیدن.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 جنگ اسرائیل و حماس (سه سناریو)
✍️#صلاحالدین_خدیو
محاصرەی کامل غزه، قطع آب، برق، گاز و تلفن و بمباران های هوایی بی سابقه فقط ناشی از خشمی احساسی نیست.
یک ژنرال ارتش اسرائیل گفته آنچه رخ داده ترکیبی از پرل هاربر و یازده سپتامبر است.
ایالات متحده در هر دو مورد وارد جنگ تمام عیار با ژاپن و طالبان و القاعده شد.
اسرائیل هم برای نخستین بار در نیم قرن اخیر وضعیت جنگی اعلام کرده و به حماس اعلام جنگ داده است.
تل آویو در جنگ جاری با یک معادلەی چند مجهولی مواجه است و برای در پیش گرفتن یک استراتژی مشخص، محذوراتی جدی دارد.
هدف اصلی آنها تضعیف جدی و بازگشت ناپذیر توان نظامی حماس در حدی است که کنترل غزه را از دست بدهد و دولت دوفاکتوی آن سرنگون شود.
تحقق این سناریو مستلزم ورود به نوار غزه و تصرف آنست، امری که در جنگ های گذشته اسرائیل از انجام آن خودداری کرده است.
1. اما اگر این جنگ بە سیاق درگیری های گذشته مختومه شود، اسرائیل علیرغم تفوق نظامی بی چون و چرایش در مقام بازندەی بزرگ قرار می گیرد.
باخت اسرائیل به دلایل زیر خواهد بود:
▪️این جنگ تا همین حالا پرتلفات ترین نبرد تاریخ اسرائیل بوده است. اسرائیل در جنگ های گذشته با کسب دستاوردهای ارضی و منهزم کردن ارتش های عربی، صحنەی نهایی را ترسیم می کرد.
▪️بلافاصله پس از آتش بس تل آویو باید وارد مذاکرات طولانی و نفس گیر تبادل اسرا با حماس شود.
تل آویو در گذشته در قبال یک اسیر، هزار فلسطینی را آزاد کرده است. اکنون که تعداد اسیران بیشتر از صد نفر است، معادلەی یاد شده هم تغییر می کند.
حماس از حالا گفته که بخشی از این اسیران در قبال آزادی تمام زندانیان فلسطینی که حدود شش هزار نفرند، آزاد می شوند.
بقیه احتمالا برای چانه زنی در موضوعات دیگر نظیر کاهش محاصرەی غزه و یا امتیازاتی در اماکن مقدس قدس و ...استفاده می شوند.
▪️در صورت آتش بس بدون خلع سلاح حماس، اسرائیل همان کشور قبل از شش اکتبر نخواهد بود. بخش اعظم ابهت نطامی و اطلاعاتی آن نابود می شود و بعد روانی ظرفیت بازدارندگی آن کاهش می یابد.
2. سناریوی دوم این است که اسرائیل وارد غزه شده و درگیر یک جنگ فرسایشی چند ماهه گردد.
این سناریو مخاطرات و چالش های خاص خود را داراست.
حماس در سراسر غزه تونل و کمین گاه دارد و زیر زمین غزه را به یک پادگان تبدیل کرده است.
احتمالا از شهروندان و نظامیان اسیر اسرائیلی هم به عنوان سپر انسانی استفاده خواهد کرد.
یک جنگ فرسایشی چند ماهەی پرتلفات از توان جغرافیایی، سرزمینی و استراتژیک سرزمین کوچک اسرائیل بیرون است.
تل آویو جنگ های گذشته را در چند روز و حداکثر یکی دو هفته برده است.
جنگ برای تسخیر غزه مانند نبرد بازپس گیری رقه و موصل از داعش که ماه ها طول کشید، خونین و پرتلفات خواهد بود و به ویرانی گستردەی شهر می انجامد.
سیل عظیم آوارگان هم چالشی جدی علیه مصر، اسرائیل و حتی کشورهای اروپایی خواهد شد.
نکتەی مهم دیگر این است که طرف هایی که حماس را برای این حمله تشویق کردەاند، نمی توانند با بی تفاوتی نظارەگر نابودی و یا تضعیف جدی آن باشند.
به طور مشخص ایران برای بالا بردن سطح تنش با اسرائیل و باز کردن جبهەهای جدید نظیر جنوب لبنان تحت فشار قرار خواهد گرفت.
در این صورت احتمال گسترش جنگ و تبدیل آن به نوعی رویارویی مستقیم میان ایران و اسرائیل دور از ذهن نخواهد بود.
چین و روسیه هم که از درگیری غرب در بحران مشتعل خاورمیانه سود می برند، نفعی در تسویەی نهایی حماس نخواهند داشت.
به همین طریق آمریکا و کشورهای حامی اوکراین هم هوادار یک درگیری طولانی در خاورمیانه به بهای قسر در رفتن روسیه از باتلاق اوکراین نیستند.
چالش های فوق الذکر راه را برای گمانەزنی درببرەی سناریوی سوم باز می کند.
3. می توان تصور کرد که در روزها یا هفتەهای آینده با ابتکار عمل قطر یا ترکیه، حماس تعدادی از گروگان های زن و کودک را آزاد خواهد کرد. اسرائیل هم با آزادی زندانیان زن فلسطینی و کاهش بمباران ها به آن پاسخ خواهد داد.
در مرحلەی بعد ممکن است با حضور نیرویی حافظ صلح و شروطی چون لغو محاصرەی غزە تشکیلات پلیس را حفظ و سلاح های سنگین و نیمه سنگین را واگذار نماید.
در این صورت وضعیتی مشابه کرانەی باختری پیش می آید و راه برای گام های بعدی در مسیر وحدت جناح های فلسطینی و احیای گفتگوهای صلح باز می شود.
تحقق هر یک از این سناریوها، منوط به تحولات میدانی و پیش آمدهای سیاسی در منطقه و رویدادهای ریز و درشت بسیار است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
پنجشنبههای سرو -۷
در اطراف یک پارادایم
همایون کاتوزیان
در گفتوگو با
مسیح پویا
پنجشنبه، ۹ آذر ۱۴۰۲
ساعت ۵:۱۵ (به وقت ایران)
نشست در گوگل میت برگزار خواهد شد. لینک نشست متعاقبا منتشر خواهد شد.
سرو
حلقهی مطالعاتی علوم اجتماعی
#پنجشنبههای_سرو
#همایون_کاتوزیان
@halgheh_Sarv
📃 کودکی از دست رفته
✍️ #علی_حاتم
در فیلم #کودکی_ایوان اثر #آندره_تارکوفسکی، جنگ هیولایی است که معصومیت ، رویاها و زندگی کودکان را نابود می کند.
ایوان ۱۲ ساله ، پس از کشته شدن خانواده اش بدست نازی ها در جنگ جهانی دوم، تبدیل به کودک سربازی می شود که تنها انگیزه اش در زندگی گرفتن انتقام است. اما رویاهایی که ایوان در خواب می بیند سرشار از خاطرات شیرین گذشته اند. گویی در اعماق وجودش معنای زندگی و ارزش آن در همان لحظات جاودانه و تکرار نشدنی دوران کودکی نهفته است؛ وقتی که با مادرش حرف می زند یا با دوستانش بازی می کند.
کودکانی که هیچ نقشی در وقوع جنگ ندارند باید هزینه ی تصمیمات سیاستمداران را با جان خود بپردازند. تارکوفسکی در صحنه ای از فیلم اجساد کودکان گوبلز را - که بدست خودش کشته شدند - نشان می دهد. از دید او فرقی ندارد کودکان متعلق به کدامیک از طرفین درگیر جنگ و کدام قوم و ملیت هستند. تارکوفسکی فراتر از ایدئولوژی ها و تعصبات رایج ، ابعاد انسانی فاجعه را در یکی از شاعرانه ترین آثار ضد جنگ تاریخ سینما به تصویر می کشد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
کامو در مقالهی افسانهی سیزیف تاکید میکند که در پوچ بودن زندگی تردید چندانی ندارد و فقط این میلِ بیانتهای آدمی به دانستن، جاودانگی و غالبا مهارتش در کنار آمدن با مفهوم پوچِ زندگی، به مثابهی یک شکنجه است که به او توانایی تکرارِ تجربهی شکنجه را میدهد. از نظر کامو سیزیف از همهی آنچه که ورای تجربهی مستقیمش قرار دارد چشم پوشی میکند و به دنبالِ علت و فایدهٔ عمیقتری هم نمیگردد؛ از شکنجهی خود آگاه است، آنرا زندگی میکند، پس باز هم بر خدایان پیروز است.
البته میتوان با عینکِ استفان لاکنر به قضیه نگاه کرد، آنطور که در داستان کوتاهش به آن میپردازد. بیایید فرض کنیم خدایان فراموش کردند که تختهسنگِ زمخت و ناصاف که قرار بود شکنجهی دائمی سیزیف باشد، پس از هزاران سال درغلتیدن در دامنهی کوه، سرانجام به سنگریزهای کوچک و قابل حمل تبدیل شده و سیزیف، آنرا کنار تلفن همراه، داروهای مسکن و کارتهای اعتباریاش در کیفی میگذارد و هر روز با خود حمل میکند. صبحها از خانه بیرون میزند، سوار مترو و اتوبوس میشود، شاید هم رانندگی میکند. به مقصد میرسد، سوار آسانسور میشود و به محل کارش میرود تا بخشی از مجازاتش را زندگی کند و بخشی دیگر را هم در راه بازگشت به خانه؛ تا زمانی که بخوابد. حالا که خبری از تختهسنگِ بزرگ نیست، اگر سیزیف هم مثل خدایان دچار نسیان شود و دیگر میلی به دانستن، حتی در حدِ آگاهی از شکنجهی روزمرهاش در او نباشد، مطابق با نظر کامو باید به زندگی خاتمه دهد؛ مگر اینکه رازی از خدایان میداند که هنوز آنرا فاش نکرده است.
✍ #ساسان_گلیجانی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
یک مهندس که حقایقی را در ساختن یک پُل فیلتر میکند اگر آن پل در آخر فرو بریزد و مردمی روی آن باشند میتواند به علت بیمبالاتی تحت پیگرد قانونی قرار بگیرد. اما آن روشنفکرانی که کارشان همتراز مهندسی اجتماعی قرار میگیرد با چنین تعهدی مواجه نیستند. در بیشتر موارد اصلاً تعهدی ندارند اگر حقایقی را فیلتر کنند که در نتیجهٔ آن یک فاجعهٔ انسانی رخ دهد هیچ کس آنها را مقصر قلمداد نمیکند!
توماس سوئل
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
آمادهی انقلاب: برپایی سوسیالیسم در جهان سوم
نویسنده: جرمی فریدمن
مترجم: پریسا ابن یامینی
انتشارات کتابستان برخط
چاپ اول ۱۴۰۲
#معرفی_کتاب
بریدهای از متن:
بازرگان و کابینهاش، که عمدتاً متشکل از تکنوکراتهای اسلامی تحصیلکردهی غرب بودند، مسئولیت سیاستگذاری را برعهده داشتند؛ اما در عمل برای انجام هر کاری از قدرت اجرایی اندکی برخوردار بودند. در رژیم، قدرت واقعی همچنان در دستان آیتالله خمینی و شورای انقلابی بود که بیشازپیش کمیتههای موقت محلی تشکیلشده در دوران انقلاب و نیز سپاه پاسداران تازهتأسیس را کنترل میکرد. بنابراین اوضاع شبیه روسیهی ۱۹۱۷ بود، زمانی که دولت موقت مسئولیت داشت، اما از قدرت اندکی برخوردار بود و اسیر شورای پطروگرادی بود که تا حدودی قدرت داشت، اما مسئولیت خیلی کمی برعهدهاش بود. ظاهراً، سفیر شوروی، در خاطراتش، این برهه را که با فرار شاه آغاز میشود، «قدرت دوگانه» نامید، اصطلاحی که در ۱۹۱۷ استفاده شده بود.
🔗 لینک کتاب
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 دربارهی راهاندازی «سامانهی نظارت مردمی بر آثار منتشر شده» از سوی وزارت ارشاد اسلامی
✍️ #احسام_سلطانی
حکومت همزمان در حال تلاش برای دولتی کردن ذهنها و همچنین تهی کردن زندگی شهروندان از معناست. تلاش او برای یکدستسازی و نابود کردن تکثر تلاشی در این جهت است: دولتی کردن ذهن شهروندان و تهی کردن زندگی آنها از معنا.
او درصدد مشخص کردن حد و حدود سخن و سخنگوست و به خود حق میدهد که سخنِ سخنگو را هرجا که خواست قطع، حذف یا انکار کند. حد و حدود سخن و انسان سخنگو را او تعیین میکند و این امر یعنی اینکه سخن و جهان سخنگو هر روز از سوی این صدا مورد تجاوز قرار میگیرد و سخن در چنین فضایی نه آزاد بلکه عملی مجرمانه است. حد و حدود مشخص کردن برای سخن و سوژهی سخنگو، حد و حدود مشخص کردن برای جهان اوست و معنای دیگر چنین عملی این است: معنازدایی از جهان شهروندان.
آرنت معتقد بود «هر آنچه انسانها میکنند، میشناسند یا تجربه میکنند تنها به میزانی میتواند معنی دهد که بتوان دربارهی آن سخن گفت» و با از میان رفتن این امکان (امکان سخن گفتن به صورت آزاد) نخستین چیزی که از دست میرود معناست چرا که به تعبیر آرنت تنها در حالت تکثر و وجود صداهای متفاوت و متکثر است که میتوان معناداری را تجربه کرد.
صدای حاکم سالهاست از طریق دولتی کردن فرهنگ و از این رهگذر تلاش برای سلطه یافتن بر روان و مناسبات اجتماعی افراد در مسیر نابود کردن فرهنگ گفتگو و گفتگوی میان فرهنگها حرکت میکند و حال که نتیجهی دلخواه به دست نیامده است به جای بازاندیشی در نگاه خود و تردید کردن به نگاهی که جامعه را همچون کارخانه میبیند و افراد را همچون آدمکهایی دستساز دولت، به مجریان و اجراکنندههای برنامههای خود شک کرده است و با شیوههایی تازه درصدد گسترش نگاه خود است. این دیسکورس به خاطر اینکه خود را همچون حقیقتی بیرقیب مینگرد هرگز قادر به بازاندیشی و دیدن خود همچون یک جهانبینی نیست و به همین دلیل است که از چشم دوختن به شکافهایی که در میان خود و شهروندان و در میان شهروندان با یکدیگر ایجاد کرده است ناتوان است. این دیسکورس اگر میتوانست به خود همچون دیدگاهی دربارهی جهان بنگرد و نه همچون همهی جهان، توان اندیشیدن به اعمال خود و پیامدهای آن را پیدا میکرد و هم زندگی را برای شهروندان و هم برای خود در این جهان ممکن میکرد.
اما او بارها نشان داده است که آن که باید تغییر کند و اعمال و رویکردهای خود را مورد بازاندیشی قرار دهد نه او بلکه مردم هستند و به همین دلیل است که با وجود نهادی که در تمام این سالها به سانسور صداها و قصهها و زندگیهای موجود در کتابها مشغول بوده است، دست به اقدام تازهای در جهت سانسور صداها و زبانها زده است. این نهاد دولتی از مردم خواسته است که نقش او را بازتولید کنند و همزمان با او سانسور و کنترل بر صداها را گسترش دهند و همزمان با او در جهت خفه کردن صداهای متفاوت بکوشند.
او در واقع مردم را همچون خود موجودی کنترلگر، مخالف تکثر و فرهنگ گفتگو میخواهد و آنها که از این جنس نیستند، از مردم محسوب نمیشوند و با غیرخودی، دشمن و... خواندن آنها درصدد انکار و حذف آنها برمیآید.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#مستند «تولّد یک انقلاب»
هفدهم دسامبر سالروز خودسوزی محمّد البوعزيزی و آغاز انقلاب تونس است. شکوفهٔ آتشین بهار عربی از استخوان سوختهٔ البوعزيزی رویید و جهانی را به آتش کشید.
البوعزيزی جوانی سبزیفروش بود که پس از توقیف اجناسش و مورد توهین و تحقیر قرار گرفتن از سوی مٲموران شهرداری، با یک بطری تینر، مقابل ساختمان شهرداری دست به خودسوزی اعتراضی زد. این اقدام او شعلههای انقلابی را بر افروخت که به حکومت بیست و سه سالهٔ بنعلی حاکم تونس خاتمه داد و نقطهٔ آغازی برای انقلاب در کشورهای عربی شد.
مستند «تولّد یک انقلاب» به شکلی فشرده وقایع انقلاب تونس را از نظر مخاطب میگذراند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
جریانهای پنهان خانوادگی
نوشتهی افسانه نجمآبادی
ترجمهی محمد سروی زرگر
نشر بیدگل
افسانه خانم نجمآبادی (۱۳۲۵) نظریهپرداز و تاریخنگار ایرانی- آمریکایی و استاد دانشگاه هاروارد در رشتهی مطالعات زنان است.
معرفی کتاب:
افسانه نجمآبادی، مدت کوتاهی پس از درگذشت پدرش، درمییابد که او در خفا برای بار دوم تشکیل خانواده داده و خودش هم خواهری دارد که از وجودش بیخبر بوده است. این اتفاق تبدیل به ایدۀ اصلی کتاب حاضر شده است.
او در جریانهای پنهان خانوادگی، از رهگذر روایت بیپردهی ماجرای خانوادهاش، از پیچیدگیهای چندهمسری میگوید تا بدین طریق به بررسی دگرگونیهای عمیق و بنیادین در مضامینی مانند عشق، ازدواج و زندگی خانوادگی در ایران اواسط قرن بیستم بپردازد.
نجمآبادی با بررسی رمانهای عاشقانه، روزنامهها، نمایشنامهها و سایر آثار ادبی و همچنین تاریخنگاری اشیایی مانند لباس عروسی، نامههای عاشقانه و عکسهای خانوادگی و همچنین دگرگونی معماری شهر تهران نشان میدهد که چگونه «تشکیل خانواده با محوریت زنوشوهر» بدل به انگارهی ازدواج ایدئال میشود.
در نتیجه خانوادههای زَناشوهری جای خانوادههای چندنسلی پیشین را میگیرد و طی یک نسل چندهمسری، که رویهای است علنی و مقبول، بدل به تابو میشود و همین است که مردانی همچون پدرش را وامیدارد ازدواج دومشان را از دیگران مخفی نگه دارند.
افسانه نجمآبادی:
«سوای تبوتاب کارآگاهبازی دربارۀ خانوادۀ خودم، درگیر این شدم تا به درکی از این الگوی کلانِ دگرگونی در رویههای خانوادگی برسم. هدف از نوشتن این کتاب توجه به زمینۀ تاریخیِ دگرگونیهای ایدههای برسازندۀ یک خانواده است؛ اینکه چگونه این دگرگونیها اتفاق میافتند و چگونه رویههای مربوط به زندگی خانوادگی پذیرفته یا رد شدند. محدودۀ جغرافیایی و زمانی این مطالعه تهران و طبقۀ متوسط نوظهور آن در دهههای میانی قرن بیستم است.»
لینک سفارش کتاب
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
«هیچ انقلابی یکشبه و با هوس زودگذر آغاز نمیشود. نارضایتی تعداد زیادی از مردم علیه دولت بر روی هم انباشته میشود، و جنگلی بسیار خشک را تشکیل میدهد که چشمبهراه جرقهای برای شعلهور شدن آتش است. باید تصدیق کنم که هر شورشی علیه دولت مستبد و خودکامه، اگر مسئلهی غیرمنتظرهای روی ندهد، فینفسه حرکتی لیبرتارین و آزادیخواهانه است. این مورد حتی دربارهی انقلابی که شکست میخورد نیز صادق است... زیرا برای مردم زمین آموزش و سنت انقلابی فراهم میآورد که میتواند بعداً به انقلابی گستردهتر و واضحتر براساس انگیزههای لیبرتارین تبدیل شود.»
مورای روتبارد، اندیشهی آزادی
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
نظام توتالیتری در اوج تکاملش از این جهت چشمگیر است که شمارِ نوکرانِ حلقه به گوشش در سرتاسر جامعه بسیار زیاد است، اما این نوکران از این جهت با آن حامیان اولیه تفاوت دارند که حمایتشان از رژیم دلایل دیگری دارد؛ آنچه آنان را به حرکت درمیآورد دیگر شور و شوق نیست بلکه ترس است...
ایوان کلیما
روح پراگ
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃پیامدهای رشد فقرغذایی برای کشور
✍️محمدرضا یوسفی
🔹بر اساس برآوردها از سوی نهادهای رسمی، میانگین نرخ فقر در نیمه دهه 80 در کشور 15 درصد یعنی به ازاء هر شش نفر یک نفر، نیمه اول دهه 90 به 20 درصد و در سال 1400 به حدود 31 درصد یعنی به ازای هر سه ایرانی یک نفر رسید. این نشان میدهد که فقر در جامعه رشد دو برابر داشته است.
بر اساس شاخص های مرکز آمار ایران، نرخ تورم خوراکی ها به ترتیب از شهریور 1399 تا شهریور 1402، 63، 79 و 37 درصد رشد داشته و در مجموع خوراکی ها در این فاصله 145 درصد در این دو سال رشد کرده است. زیر اقلام آنها مانند شیر، پنیر و تخم مرغ که اقلام مهم خوراکی ها محسوب می شوند در این دو سال، 149 درصد، روغن و چربیها، 278 درصد, میوه و خشکبار نیز 106 درصد رشد داشته اند. یکی دیگر از اقلام مهم زندگی، نرخ اجاره است. نرخ اجاره در این دو سال، 80 درصد رشد داشته است. همچنین بهداشت و درمان 107 درصد رشد داشته اند.
اگر شهریور ۹۷ که سال شروع مجدد تحریمها بوده است را مبنای نرخ تورم خوراکی ها تاکنون باشد، این نرخ 924 درصد تاکنون رشد داشته است. این رشد بسیار آثار و تبعات مهلکی بر جامعه گذارده است. اگر به وضعیت دهک های جامعه نگاه کنیم و سهم دهکهای پایینی را در نظر بگیریم قطعا این نرخ ها برای آنان بسیار بالاتر بوده و فشار سنگین معیشت را می توان بیشتر مشاهده کرد. فشار مداوم دهه 90 که در نیمه دوم این دهه با خروج ترامپ از برجام سنگین تر شده است، جان و توان جامعه فقیر را گرفته است و پس انداز خانوارهای متوسط را نیز به صفر رسانده و آنان را به سمت فقیر شدن سوق داده است.
🔹 گرچه آمارهای یادشده به اندازه کافی گویاست اما بر اساس گزارش های جهانی در ژانویه 2023 ( دی ماه 1401)، ایران از نظر تورم خوراکی ها در رتبه پنجم دنیا قرار داشته است. از این رو می توان برداشت کرد که امنیت غذایی جامعه به وضعیت هشدار دهنده ای رسیده است. این وضعیت نگرانکننده بوده و باعث تغییر رفتار مصرفی و حتی بهداشتی خانوارها شده است. در شرایط بد اقتصادی، مردم در قدم اول، داروهای مورد نیاز نمی خرند و از برخی ملاحظات بهداشتی چشمپوشی می کنند بعد از آن نوبت به مواد غذایی می رسد. ابتدا خوراکی هایی مانند گوشت و سپس شیر و پنیر و تخم مرغ و مانند آن از سبد غذایی حذف می شوند. این امر آثار وخیمی بر سلامتی نسل آینده و در نتیجه بهره وری آنان خواهد گذارد.
🔹گرچه تاثیر فقر بر آسیب های اجتماعی و اخلاقی بارها مورد تاکید قرار گرفته است، اما از سوی دیگر گسترش فقر و افزایش شدت آن در جامعه و عمیق تر شدن شکاف درونی فقر موجب تشدید نارضایتی اجتماعی شده، بستری برای ناآرامی ها که ممکن است هر از چندی یک چیز بهانه آن شود، فراهم کند. زیرا مردم احساس خواهند کرد، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. ادامه این وضعیت حتی با فرض توان کنترل نا آرامی ها، آینده کشور را نابود خواهد کرد. زیرا نتیجه چرخه باطل فقر؛ افزایش ناهنجاریهای اجتماعی، بیانگیزگی، کاهش امید اجتماعی، تضعیف سرمایه اجتماعی بهخصوص اعتماد به حاکمیت و با توجه به عنوان دینی حکومت، کاهش بیشتر دینداری در جامعه خواهد بود.
🔹 نهادینه شدن فقر و شکل گیری ریل های غیراخلاقی به عنوان پیامدهای فقر موجب می شود که حتی با تغییر رویه نظام، نتوان از آثار و تبعات این دوران به راحتی خارج شد. یکی از آثار آن کاهش توانایی فکری درست و نداشتن قدرت تصمیم گیری گروههای زیادی از جامعه است که در رفتارهای آنان به صورت عادت در آمده است.
🔹در این شرایط رویکرد اصلاحی بلندمدت، تغییر اساسی در روابط بین الملی و تغییر رویکرد در اداره کشور، نظارت پذیری، شفافیت، اصلاح ساختار اقتصادی مبتنی بر تولید و نه دلالی است. اما در کوتاه مدت مهار تورم، کاهش مداخلات دولتی، اتخاذ سیاست های حمایتی موثر جهت کاهش سوء تغذیه و بهبود خدمات بهداشتی خواهد بود. به عبارت دیگر، سیاست های حمایتی باید هدفمند شود و درجه اصابت آنها بیشتر گردد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
✍️ داریوش مهرجویی
تجربه تاریخی یک قرن گذشته و تجربه زنده سیاسی از دو شکست انقلابی مشروطه و مصدق، گواه برآنند که قوم ما برغم سن و سال زیاد و کهولتی که ریشه در قرون دارد، هنوز به سان کودکان، دوران گذار از طفولیت به نوجوانی را طی می کند و خوب می دانیم که کودک پیر، صفت پسندیده ای نیست و سراپا تناقض است....با وجود شرقی بودن تام و تمام مان، با وجود فکر و ذکری که به ساحتهای تکاملی اضداد داشتهایم، با وجود آنکه غایت جهان را در رسیدن به مبداء دانسته ایم و با شور و شری که از ذوق شاعرانه مان سرچشمه می گرفته، ورای خوب و بد، بدنبال ماواهای رفیع انسانی بوده ایم، با همه ی این ها، هیچگاه نتوانسته ایم جز در خیال به جایی برسیم. هرگاه به خود تکانی داده ایم و قصد فراگذشتن از نکبت موجود کرده ایم، بی درنگ فرو افتاده ایم و در تنگنایی بدتر گرفتار شده ایم. با وجود قرن ها تامل در باب مساله ی وحدت، هنوز از کوچکترین تجسم عملی آن در محدودترین حوزه های جمعی عاجزیم، عمل مان نه تنها با نیت دیگری که با نیت خودمان هم مطابقت نمی کند و نیت مان با عمل خود و دیگری...*
* تهران مصور - ۱۲ مرداد ۱۳۵۸
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
سه بلوری بر فراز تپه نظاره گر بازی مشد حسن با گاو خود هستند و آرامش او را بر هم می زنند. همان ها که در پایان و هنگام سقوط مشد حسن به ته دره باز هم حضوری مرموز دارند. همان ها که هویت شان هرگز فاش نمی شود. همان ها که گفته می شود ممکن است مرگ گاو کار آنها باشد.
علت تلف شدن گاو را کسی نمی داند، ولی برای مشد حسن چنان حادثهی هولناکی است که به فروپاشی روح و روان او و نهایتا مرگش می انجامد.
وضعیت زندگی ما شبیه وضعیت زندگی اهالی بیل است؛ روستای فلاکت زده ای که در آن مدام حوادثی غریب و باور نکردنی رخ می دهد. هر روز مثل "عزاداران بیل" ساعدی(رمانی که فیلم گاو داریوش مهرجویی اقتباسی از قصه چهارم آن است) عزادار فجایعی هستیم که عاملان و آمران اصلی شان هیچگاه معرفی نمی شوند.
✍️ #علی_حاتم به یاد #داریوش_مهرجویی فقید...
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
یهو خراب میشی مثل یک ساختمون، مثل یه عمارت که رو لجن بنا شده باشه. صدای خرابشدن خودتو میشنفی.
| احمد محمود |
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔴نوار غزه منطقهای است به درازای ۴۱ کیلومتر و پنهای ۱۰ کیلومتر که توسط اسرائیل، مصر و دریای مدیترانه احاطه شده است.
جمعیت این باریکه حدود دو میلیون و۳۰۰ هزار نفر است و یکی از بیشترین تراکمهای جمعیتی در دنیا را دارد.
این منطقه در اشغال مصر بود ولی در جنگ سال ۱۹۶۷ اسرائیل آن را تصرف کرد و سپس در سال ۲۰۰۵ نیروها و ۷۰۰۰ ساکن اسرائیلی را از آنجا خارج کرد. این منطقه هم اکنون تحت کنترل گروه شبه نظامی فلسطینی حماس است.
از آن زمان اسرائیل و مصر تردد کالا و مردم به داخل و بیرون غزه را به دلیل ملاحظات امنیتی محدود کردهاند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY