📃 دولت شکست میخورد ولی بازار خیر!
✍️ #امیرحسین_خالقی
در هر کتاب مقدماتی اقتصاد که بگردید بلافاصله با واژه شکست بازار روبه رو می شوید؛ حرف هم اینست که در بسیاری موارد بازار نمی تواند از پس توزیع «بهینه» منابع بربیاید و بهبود اوضاع برخی به بهای بدتر شدن اوضاع برخی دیگر تمام می شود. مواردی مثل کالاهای عمومی، برونریزها، کژمنشی و کژگزینی را مصداق آن ذکر می کنند و البته یک ایده کلی دیگر اینست که اگر شروط رقابت کامل (همگنی کالا، تعداد زیاد مصرف کننده و تولیدکننده و ...) برقرار نباشد پس کار عیب می کند.
اهل دل برای بهبود شکست بازار تجویزهای مختلفی کرده و می کنند ولی حرف کلی اینست که اگر چنین شد دستی از غیب (دولت!) باید کاری کند؛ در واقع چشم ها به دست مرئی دولت است. اما کمتر از «شکست دولت» می شنویم؛ تصور می شود آدم ها وقتی به دولت می روند تمام کاستی ها و ضعف هایشان یکشبه دود می شود و فقط به منافع عمومی فکر می کنند. اما از قضا «شکست دولت» مضمونی جدی در اقتصاد سیاسی است که چنانکه باید قدر ندیده و به آن پرداخته نشده است. دولت ها به طور ذاتی دچار بحران دانش و انگیزش هستند یعنی نه خیلی می دانند و نه خیلی می خواهند! بحث های هواداران آنارشیسم (بی دولتی) البته خواندنی است ولی به نظرم دولت می تواند جاهایی نقش مثبت ایفا کند و البته باید محدودیت های آن را در ذهن داشت. چند علت اصلی شکست دولت را اینجا می آورم تا هر از چندی نگاهی به آن بینداریم و تصویری واقعیتر از ماجرا داشته باشیم:
1. اطلاعات ناقص: اهالی دولت نمی توانند همه چیز را بدانند و در موارد خاص اطلاعات کافی ندارند؛ چه مقدار با چه کیفیتی و به چه قیمتی باید فلان کالا را تولید کرد چیزی است که باید در بازار با آزمون و خطا و طی زمان فهم شود نه در پستوهای ظلمانی ادارات دولتی!
2. سیاست زدگی: هیچ دولتی بی طرف نیست؛ گروه های ذینفع عرصه سیاسی منافع خودشان را پی می گیرند و هرکدام به فراخور قدرت چانه زنی خود روی سیاست های دولت اعمال نفوذ می کنند.
3. بوروکرات های اهل دل: حزبی، گروهی یا باندی به قدرت می رسد و آدم های خودش را می آورد؛ این آدم ها هم یونیفرم دولتی تن می کنند ولی زیر آن دنبال منافع شخصی خودشان هستند تا سهم خودشان و گروهشان از قدرت و ثروت را بیشتر کنند. نظریه انتخاب عمومی بیوکان را ببینید.
4. نزدیک بینی: حتی در دموکراسی ها، اهالی دولت نزدیک بین می شوند، برای آنها مهم نیست کاری ریشه ای حل شود بلکه زمان و فوریت «اصلاحات» مهمتر است. اهالی دولت می خواهند توفیقات خود را به افکار عمومی بفروشند و دنبال راه حل های اساسی و البته بلندبرد نمی روند.
5. هزینه های بالا: تجربه بسیاری از ما می گوید که دولت ها کارها را با هزینه بیشتر، کیفیت کمتر و پاسخگویی پایینتر انجام می دهند؛ عجیب هم نیست؛ وقتی رقابتی نباشد نمی شود انتظاری داشت. دولت گران کار می کنند و این ربطی به حوالی ما ندارد کم و بیش همه جا شاهدش هستیم. هر قانون اضافی به معنای اضافه شدن به هزینه های دولت است!
6. تصاحب تنظیم گری: استیگلر نظریه مشهوری دارد که بسیاری از نهادهای تنظیمگر که برای نظارت بر فلان صنعت یا گروه به وجود می آیند به مرور زمان توسط افراد ذینفع در آن صنعت یا گروه تصاحب می شوند؛ تنظیم گری آن به مرور به جای به اصطلاح منافع عمومی به سمت تامین منافع آن صنعت یا گروه می رود حتی اگر به زیان دیگران باشد. این هم فقط به دلیل ذات خراب دولتی ها نیست درواقع پیامد طبیعی این تنظیم گری هاست.
7. پیامدهای ناخواسته: آدم ها در مقابل اجبار واکنش نشان می دهند و هر اجبار دولتی (اگر به نفع افراد تلقی نشود) یعنی آنها به سراغ راه هایی برای دور زدن محدودیت می روند و البته که دراین راه بسیار خلاق هستند! یک نمونه خوب آن کنترل قیمت هاست که به قولی چهل قرن است حاکمان در اجرای آن شکست خورده اند.
به همه اینها شرایط خاص وطنی را هم اضافه کنید؛ هر وقت به نظرتان دولت باید کاری کند بد نیست این فهرست را مرور کنید، الله اعلم.
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
⭕️درگذشت جامعهشناس ایرانی در سن ۵۴ سالگی
غلامرضا گودرزی پژوهشگر جامعه شناس و نویسنده آثاری چون دین و روشنفکران مشروطه، تجددناتمام و روشنفکران ایران و درآمدی بر جامعه شناسی استبداد ایرانی در ۵۴ سالگی درگذشت.
به گزارش اعتمادآنلاین، وی سال ها برغم تضییقات و موانع و مشکلاتی که برای کار و تدریس او در دانشگاه ها پیش آوردند در دزفول به پژوهش و نوشتن می پرداخت.
دغدغه همیشگی او در گفتگوها و صحبت هایش آزادی و توسعه ایران بود.آخرین آثار وی که در حال تکمیل و نوشتن بود "ایران در برزخ" و "پوپولیسم و استبداد "است.
غلامرضا گودرزی استاد فرهیخته و مدرس دانشگاه، متولد ششم مهر ۱۳۴۹ در دزفول بود. به گفته دوستان ایشان وی در اثر ایست قبلی درگذشته است. رسانه جامعهشناسی این ضایعه دردناک را به جامعه علوم اجتماعی کشور و خانواده ایشان تسلیت عرض میکند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📖 کمونیسم به این دلیل در بازار پرآشوب اندیشهها به موفقیت چشمگیر دستیافت که میتوانست قدرت مطلق را بهطورکلی توجیه کند. درواقع استالین بهعنوان دیکتاتور نیمه دوم قرن بیستم با تکیه بر سابقه لنین، برنامههای رهاییبخشی را تبلیغ کرد و از این طریق مشروعیت بیسابقهای به دست آورد. او ادعا میکرد میتواند کشورش را با نسخهی جدیدی از دموکراسی مدرن، از رهن سرمایهداری برهاند و بهسوی سوسیالیسم سوق بدهد. این الگوی نظری بهقدری گسترده بود که میتوانست دولتهای بسیار مختلفی از ویتنام و یمن تا لهستان و چکسلواکی را شامل شود؛ اما همیشه قدرت باید به تمامی در یک حزب واحد متمرکز میبود، حتی اگر احزاب دیگری نیز بهطور اسمی در کشور وجود داشته باشند. قدرت باید در دست الیگارشی کوچکی باقی میماند که حزب را به نام قوانین تاریخ هدایت کند و دبیرکل حزب بالاتر از تمام اعضای آن محفل سیاسی قرار میگرفت. بهاینترتیب رژیم شوروی بر اساس دروغی در خاک روسیه بنا شده بود و همین دروغ را نیز تحت لوای انقلاب جهانی به تمام کشورهای دنیا تسری میداد. طی این برنامه شوروی در مواردی مستقیماً به سمت کشورگشایی میرفت و خاک کشورهای دیگر را ضمیمه میکرد مثل کشورهای بالتیک، و در مواردی جمهوریهای اقماری ایجاد میکرد که تحت کنترل احزاب کمونیستی محلی و تابع مسکو باشند، مثل کشورهای شرق اروپا. اما قدرت این نظام مکتبی و سیاسی، به فتوحات نظامی و ارتباط همجواری بین احزاب برادر ختم نمیشد، بلکه دایرهی بسیار گستردهتری داشت و به همهجا قابل صدور بود و در تمام کشورهای اروپای ثروتمند و جهان تهیدست راه پیدا میکرد. با تماشای تأیید و تحسین این نظام از سوی مردمان کشورهای دیگر، اروپا باید قبول میکرد که کمونیسم شوروی واقعاً جهانی است.
#بریده_ای_از_کتاب
گذشتهی یک توهم: جُستاری درباب اندیشهی کمونیسم در قرن بیستم
#فرانسوا_فوره
#کتابستان_برخط
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
قدرتِ برتر هیچگاه وجود را تخریب نمیکند، بلکه او را بیرمق کرده، و امید را از او سلب میکند تا ملّت به یک مشت حیوانِ ترسو و صنعتیشده تبدیل شود که چوپانشان دولت است. همیشه بر این اعتقاد بودهام که این نوع بردگیِ آرام و بی سر و صدا، میتواند راحتتر از آنچه فکر میکنیم با برخی از انواع آزادیهای بیرونی همراه بوده و حتی میتواند خود را زیر پوشش حاکمیت ملّت تثبیت کند.
#توکویل
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
⚠️پیشبینی ایلان ماسک از آینده: هوش مصنوعی جایگزین همه مشاغل میشود/ افراد [فقط] میتوانند در صورت تمایل به صورت تفریحی به کاری مشغول شوند
ایلان ماسک، مدیرعامل شرکتهای تسلا و اسپیس ایکس، در کنفرانس فناوری ویواتک ۲۰۲۴ در پاریس پیشبینی کرد که هوش مصنوعی به زودی جایگزین تمامی مشاغل خواهد شد و گفت احتمالا هیچکدام از ما در آینده شغلی نخواهیم داشت.
ماسک آیندهای را توصیف کرد که در آن مشاغل «اختیاری» خواهند بود و افراد میتوانند در صورت تمایل به صورت تفریحی به کاری مشغول شوند. او گفت در این آینده، هوش مصنوعی و رباتها قادر به تامین تمامی کالاها و خدمات مورد نیاز انسان خواهند بود.
این کارآفرین مشهور آمریکایی، تحقق این سناریو را در گرو ایجاد «درآمد بالای جهانی» دانست؛ درآمدی که با مفهوم «درآمد پایه جهانی» متفاوت است و به معنای تامین رفاه مالی همه افراد جامعه بدون در نظر گرفتن میزان درآمد آنهاست. ماسک توضیح بیشتری ارائه نداد.
وی همچنین نگرانی خود را نسبت به آینده هوش مصنوعی ابراز کرد و آن را «بزرگترین ترس» خود نامید.
ماسک با طرح این پرسش که آیا در چنین آیندهای انسانها احساس رضایت عاطفی خواهند داشت، گفت «اگر کامپیوترها و رباتها بتوانند همه کارها را بهتر از ما انجام دهند، آیا زندگی ما معنا خواهد داشت؟ شاید هنوز نقشی برای انسانها در این آینده وجود داشته باشد، این که ما به هوش مصنوعی معنا ببخشیم.»
ایلان ماسک در پایان سخنرانی خود، والدین را به محدود کردن استفاده فرزندانشان از شبکههای اجتماعی تشویق کرد، و گفت معتقد است این شبکهها کودکان را با الگوریتمهای مبتنی بر «بیشینه کردن دوپامین» برنامهریزی میکنند.
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 «سکان قفلشده»
✍️ مهدی تدینی
به همین دلیل است که عادت دارم وقتی دربارۀ آینده ــ حتی فردا ــ صحبت میکنم، بگویم «اگر عمری باشد...» سیدابراهیم رئیسی چشم از جهانی فروبست که هم قاضیالقضاتش بود و هم رئیس جمهورش ــ و البته تنها کسی بود که ردای ریاست این دو قوه را بر تن کرد.
میخواهم پیشبینیام را بگویم ــ همانطور که روز اول جنگ اوکراین و روز اول جنگ غزه پیشبینیام را گفتم. از اینکه خطا کنم باکی ندارم، زیرا پیشبینی در برهههای بحرانی بهترین محک برای سنجش درک آدمی از واقعیات است. والاترین هنر این جهان درک واقعیت است؛ همین سادهترین کاری که سختترین است! از یافتن الماس در دل صخرۀ خارا سختتر.
بُهت سقوط پریده و همه یک به یک به خود میآیند. غبار حیرت که فرومینشیند، فکر بیدار میشود. گمانهزنیها آغاز شده است. یکی از فلان دسیسه میگوید و دیگری از فلان توطئه؛ از چرخش به سوی اصلاحطلبان تا گشایش دریچۀ بایدن. تاریخ انتخابات هم مشخص شده است — هشتم تیر — و میدانم این حدس و گمانها در روزهای آتی فوران خواهد کرد و ایدههای عجیبی خواهیم شنید.
حدس قریببهیقین من اما این است که این سکان روی مسیر ثابتی قفل شده است. هیچ نشانهای از اینکه تغییری، حتی دو درجهای، در مسیر رخ دهد، وجود ندارد. همان سختونرمافزاری که بر انتخابات ۱۴۰۰ حاکم بود و در انتخابات مجلسِ ۴۰۲ تشدید شد، هشتم تیر را هم رقم خواهد زد. نه رنگی و نه لعابی؛ نه شوری و نه تحرکی. همان سیاستهایی که در سه سال اخیر پیاده شد، با همان فرمان و با جدیتی بیشتر پی گرفته خواهد شد. گزینۀ متفاوتی از کابینه سیزدهم نخواهد آمد. اصلاحطلبان حتی برای گرم کردن تنور به بازی گرفته نخواهند شد. البته وقتی هنوز ثبتنام نامزدها هم صورت نگرفته، پیشبینی اینکه چه کسی رئیسجمهور خواهد شد مضحک است، اما باز حدس قریببهیقینم این است که یکی از اعضا یا نزدیکان همین دولت رئیس بعدی خواهد شد. چه بسا همین آقای مخبر.
برای اینکه همهچیز به روال کنونی برسد، بیپروا سنگینترین هزینهها داده شده است. برای تغییر این روال زمینههایی لازم است که چنین زمینههایی دیگر وجود خارجی ندارد؛ معنای «سکان قفلشده» همین است. نه افراد و نه نهادهایی وجود دارند که اراده، انگیزه، توان و قابلیت تغییر مسیر را داشته باشند. تیمِ بزرگِ پیدا-ناپیدایی که دولت سیزدهم را چید، قویتر از قبل سر جایش است و فقط باید دوباره رئیسجمهوری برگزیند ــ و هر چه شبیهتر به رئیسی فقید باشد، راضیتر است. ما هم به کناری در سایهای نشستهایم و نظارهگرِ آمدوشدِ خسروانی که صلاح کار خویش...
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 ماموریت مقدس
✍️ #جواد_کاشی
آنکه دختری را در خیابان کتک میزند، ماموریت مقدسی دارد: خدا را از زمین میتاراند.
آوردن خدا بر روی زمین و او را متولی عدالت بر روی زمین کردن، خطای بزرگی بود. خدای زمینی شده آلوده به همه شرارتها و خودخواهیها و زیادهخواهیهای انسانی است. اصلا خدا نیست، شیطان است در پوست خداوند. این خطا در ابتدای راه بر مردم پوشیده بود.
آنکه خداوند را این همه سهمگین و خشن و بیرحم به صحنه تماشا میآورد، به قصد جان خدای زمینی شده آمده است.
مردم دلتنگ خدای آسمانی هستند. خدایی که با همه قدرت و حضورش، پنهان است. در نهانگاه آسمان است و تنها هنگامی حاضر میشود که بندگانش او را فرابخوانند. او تنها برای تسلای دردی خواهد آمد.
خدا در این جهان خدای تصمیم و اجرا و عمل نیست. این همه به انسانها سپرده شده است. در سویه شاعرانه زندگی خانه کرده است. آنجا که سنگ یک تصمیم به دیوار خورده و آدمیان واماندهاند. خداوند امید دوباره عطا میکند. جان و خون زندگی را دوباره به جریان میاندازد.
خدای زمینی شده را میتارانند آنگاه واقعیتی که در زمین وجود دارد، با همان سویههای ناسازوارش پدیدار خواهد شد. توهمات باطل رخت خواهند بست و چشمها به آلام آدمیان گشوده خواهد شد.
خدای زمینی شده تارانده میشود تا آدمیان بتوانند بیواسطه به یکدیگر نظر کنند. رابطههای انسانی بدون وساطت امکانپذیر شود. بتوانند با یکدیگر صریح باشند. با هم به نحو انسانی دوستی یا دشمنی کنند. با تکاپوهای کاملاً انسانی خود تلاش کنند موانع را از پیش پای زندگی بردارند و در هنگام ناکامی، از خدا مدد بجویند. خدایی که از دور منتظر فراخوانده شدن است. تا او را نخوانی، قدم از قدم برنخواهد داشت. مثل مادری است که فرزندانش را به حال خود رها کرده تا زندگی کردن را بیاموزند و بیاموزانند.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
«دولتها برای این که نظر مردم را از تقصیر و گناهانشان در ایجاد تورم منحرف کنند، بارها انگشت اتهام را به سمت گروهها و موسسات گوناگون در بازار دراز کرده و آنها را قربانی میکنند. آنها بارها سعی کرده اند با کنترل قیمتها با تورم مبارزه کنند اما موفق نشده اند؛ مثل این که کسی بخواهد برای بهبود تب، ستون جیوه را با زور در دماسنج پایین نگه دارد. لیکن تنها چیزی که باید انجام شود محدود و کوچک کردن بانک مرکزی است و این چیزی است که دولتها هرگز با آن موافق نیستند».
مورای نیوتن روتبارد
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
فرار ۲۰ میلیارد دلار سرمایه از ایران طی ۹ ماه نخست ۱۴۰۲
گزارش جدید بانک مرکزی نشان میدهد خالص حساب سرمایه ایران در ۹ ماه اول سال گذشته خورشیدی به رقم بیسابقه منفی ۲۰ میلیارد و ۱۹۳ میلیون دلار رسیده است.
بدین ترتیب، در ۹ ماه ابتدایی سال ۱۴۰۲ بیش از ۲۰ میلیارد دلار فرار سرمایه از ایران اتفاق افتاده که نسبت به دوره مشابه در سال گذشته، یک چهارم رشد نشان میدهد.
همچنین آرشیو آمار بانک مرکزی نشان میدهد از ابتدای سال ۱۳۹۱ و آغاز تحریمهای بینالمللی علیه جمهوری اسلامی تا آذرماه پارسال، به طور کلی نزدیک ۱۳۷ میلیارد دلار فرار سرمایه از ایران اتفاق افتاده است.
این رقم معادل تقریباً یک سوم تولید ناخالص داخلی ایران در سال گذشته است.
بر اساس آرشیو آمارهای بانک مرکزی، تراز منفی خالص حساب سرمایه کشور در سالهای ۱۳۹۷ و ۱۳۹۸ روند کاهشی محسوسی داشته، اما بعد از اعمال تحریمهای آمریکا علیه ایران هر سال به فرار سرمایه از کشور افزوده شده است. (رادیو فردا)
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
۴ میلیون بازمانده از تحصیل
روزنامه اعتماد نوشت: دو سال بعد از خروج از بحران کرونا، وضعیت آموزش و پرورش هنوز عادی نشده است. بیش از ۹۰۰ هزار نفر دانشآموز بازمانده از تحصیل، آمار رسمی بازماندگان از تحصیل در دوره ابتدایی است. آمارهای غیررسمی با افزایش دورههای مورد مطالعه عدد ۴ میلیون بازمانده از تحصیل را نشان میدهد./ به نقل از انتخاب
دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃در دانشگاههای آمریکا چه خبر است؟
دربارهی تجمعات حامیان فلسطین
✍️ شهریار خسروی
کسانی که در آمریکا به حملات اسرائیل به فلسطین اعتراض میکنند، اغلب از موضع «عدالت جهانی» به دفاع از موضع خودشان میپردازند. اما تمرکز زیاد بر این جنبهی اعتراضات باعث گمراهی ما در فهم این پدیده میشود.
دانشجویان آمریکایی بیشتر از هرچیز درگیر مسائل جامعهی خودشان هستند. اختلاف آنها با گروههای مذهبی حامی اسرائیل (یهودیها و مسیحیهای صهیونیست) فقط در مسئلهی فلسطین نیست. آنها دربارهی مالیات، محیط زیست، مهاجرت، نژادپرستی، سقط جنین، الجیبیتیکیو، حمل اسلحه، آزادی ماریجوانا و... هم با این گروهها درگیر هستند. در واقع اختلاف در این مسائل در جامعهی آمریکا به یک «بسته» تبدیل شده و بسیاری افراد یا در همهی این مسائل لیبرال هستند یا در همهی آنها محافظهکار.
توجه به این نکته نشان میدهد مخالفان اعتراضات هم به درستی ماهیت اعتراضات را درک نکردهاند. فلسطین جز بستهی مورد اختلاف جوانان شهرهای بزرگ با محافظهکاران است برای همین در کنار مسئلههایی مثل فمنیسم، مسائل سیاهان و دگرباشان مطرح میشود. مخالفانی که حضور فعالان الجیبیتیکیو در تجمعات حمایت از فلسطین را مسخره میکنند از این نکته غافل هستند.
اعتراضات در آمریکا تنها معطوف به یک پدیدهی بینالمللی نیست. کمااینکه اعتراضات به جنگ ویتنام هم «دربارهی ویتنام» نبود. دانشجویان آمریکایی برای مسلمانان ایغور، گرسنگان آفریقا، آوارگان اوکراین، زلزلهزدگان و طالبانزدگان افغانستان همدردی نمیکنند چون آن مسائل جز «بسته»ی مورد اختلاف آنها با محافظهکاران نیست. درواقع، همانطور که ایرانیها این روزها مسئلهی فلسطین را در نسبت با سیاست داخلی ایران میفهمند برای آمریکاییها هم فلسطین یک مسئلهی سیاست داخلی است. برای همین غیرآمریکاییها (و مشخصا ایرانیها) گاهی نمیتوانند درک درستی از ماهیت این اعتراضات داشته باشند.
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📕 ارگاسم سیاسی با ریتمهای فلسطینی
دربارهی ناهُشیاری آیینی در خلأ آیینهای سنتی
✍️ #نیما_قاسمی
دههها پیش، هابرماس، فیلسوف چپگرا اما مدرنیست اروپایی در انتقاد از چپ پسامدرن و خردهفرهنگهای دیونیسوسی که ایجاد میکند چنین نوشت:
«… در این هیأت فکری که از نیچه تا هایدگر و فوکو ادامه مییابد٬ آمادگی خاصی برای هیجانزدگی بیدلیل و علتی پدید میآید؛ متعاقب آن خردهفرهنگهایی تشکیل میشوند که هیجانزدگی خود را از طریق انجام مناسک و شعائر در غیاب هر گونه محملی برای آن اعمال تسکین میبخشند و از حقایق آیندهای خبر میدهند که ظاهراً پیشاپیش به شیوهای نامعلوم از آن باخبر گشتهاند.
چنین بازی موهنی با جذبههای مذهبی و زیباییشناسانهاش٬ به ویژه در بین روشنفکرانی جاذبه یافته است که حاضرند فکر و اندیشهی خود را در مذبح نیاز به به معنایابی قربانی کنند»
راه برونرفتی از فلسفهی سوژه: خرد ارتباطی در مقابل خرد سوژه- محور؛ از مدرنیسم تا پستمدرنیسم٬ لارنس کهون٬ صفحهی ۱۰۴۲
عدهای جوان که متوسط سن آنها پایین است، همواره تمایلی روانشناختی از خود بروز میدهند که «فلک را سقف بشکافند و طرحی نو دراندازند!» آنها بیآنکه به پیچیدگیهای مناسبات انسانی واقف شده باشند، به آسانی در دام باندهای بزرگ تبهکار میافتند به شرط آنکه این باندها بتوانند آرمانهای بزرگی طرح کنند که مفهومش، نابودی کامل وضع فعلی، و آغاز چیزی تازه و به کلی نو باشد.
اما تمایل انسان به شور دیونیسوسی، به گواه تاریخ، ریشهدارتر از این است که در حکم نسیم خنکی در دوران نوجوانی باشد. نیروی دیونیوسوسی، چنانکه نیچه میفهمید و مکس شلر و لودویگ کلاگز آن را تفسیر میکردند، نیرویی ویرانگر، نفیکننده و معطوف به انقلابیگریست که در جوامع سنتی، از راه مناسک و آیینهای جمعی، کنترل میشدهاند. اما در زمانهای که آیینهای سنتی بومی کارکرد معمول خود را از دست داده باشند، هر چیزی که قابلیت شورش جمعی داشته باشد و بتواند جمعیت زیادی را سر وجد بیاورد، نامزد ایفاء همان نقش خواهد بود. مثلاً برساختن تصویری از یک شیطان یا بلاگردان مجسم و در دسترس که بتوان عروسک آن را آتش زد و یا در صورت امکان، به خودش یورش برد، و خشم و نفرت را بر سرش خالی کرد، همان کارکرد آیینی سابق را خواهند داشت.
یهودیان در سراسر سیاره، و تنها دولت یهودی آنها در قلب خاورمیانه، نقش همان بز بلاگردان همیشگی را بازی میکنند.
کلاگز معتقد بود در مقیاس فرد، با همین شور، میتوان «بیخودی» (ego death) را تجربه کرد و به خلسههای عارفانه و جذبههای ناهشیارانه فروافتاد. چرا که این نیروها در عمل، توانا به فلج کردن self control و سازوکارهای آن در هر فرد انسانیاند. بیجهت نیست که اعضای چنین محافلی، معمولاً از کارکرد داروهای روانگردان برای تجربهی کامل شور دیونیسوسی، بهره میبرند. رقص و موزیک ریتمیک، ابزارهای موثر دیگرند.
واقعیت این است که هر جامعهای که دوام آورده بیشک سیاستی برای کنترل این شور دیونیسوسی داشته است؛ و اگر نیروهایی که یکپارچگی ایگو را در فرد، و نظم فراگیر سیاسی را در اجتماع نشانه گرفتهاند، به نحو بهینه مدیریت نشوند، خرابیهای جبران ناپذیر بجاخواهند گذاشت. عاملان چنین ویرانیهایی، آنگاه همچون مرد جوانی پس از ارگاسم، بیحس و حال افتاده، مدتی با لذت به حاصل عمل خود نگاه خواهند کرد تا ناچار شوند مابقی عمر تاوان بازسازی و جبران آن را بپردازند!
صدای آن تینیجر فلسطینی که با هیجان به خانوادهاش در غزه میگفت که چطور یهودیها را گرفته، به آنها تجاوز کرده و تنی چند را هم سر بریده است، از منظر روانشناختی و فلسفی، نوعاً با شور و هیجان «حامیان فلسطین» در آمریکای شمالی تفاوتی ندارد. صدای هر دو، صدای خدای ویرانی و «خودویرانگری»ست. این دیونیسوس، خدای باستانیست که سخن میگوید!
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃بدن کارگر نیز در بند است
✍ #احسام_سلطانی
۱. چه چیزی مثل «بدن کارگر» قادر است اجتماعی را که با طرد انسانهای بیشمار و محروم کردن آنها از فرصتهای زندگی شکل گرفته است، افشا کند؟
بدن در زندگی روزمره مکانی برای به رخ کشیدن فاصلههای طبقاتی، فرهنگی و... است. جایی است برای نمایش دادن فاصلهها و به رخ کشیدن مرزهایی که به اشکال مختلف زندگی روزمره را احاطه کردهاند.
اما پیامدهای تبعیض و خشونت و نابرابری بیشتر خود را در «بدن کارگر» به نمایش میگذارند. جسم کارگر مکانی برای دیدن یک جامعه است، نگاه و دستهای او و حتی نوع بیماریهایی که او به آنها دچار میشود، ما را به دیدن فاجعه دعوت میکند. بیماری نیز موضوعی کاملاً اجتماعی است و نوع بیماری رابطهی مستقیمی با سرمایهی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی افراد دارد.
«بدن کارگر» به لحاظ تاریخی نیز جای کمتری برای جذب زندگی و فرصتهای خاص دارد. تن او مکانی برای جذب رنج و بیماریهای مختلف و مرگ است و «بدن کارگر» نزدیکترین بدن به مرگ است. تن کارگر به راحتی به بیماری تن میدهد، همچنان که به نیستی و مرگ.
۲. فقط بدن زنان در بند و زیر فشار گفتمان حاکم نیست. بدن کارگر نیز در بند است و باید رها شود. امروز اما بسیاری از زنان و مردان، مبارزه برای رهایی از سلطه را در مبارزه برای رهایی بدن زنان از زیر فشار گفتمان حاکم خلاصه کردهاند. در صورتی که هیچیک بدون دیگری قادر نیست آزادی را تجربه کند. به گمان من، تا زمانی که جدا از جنسیت به فشار و سلطهی گفتمان حاکم بر بدنها توجه نشود، بسیاری از زنان و مردان به اصطلاح مبارز در این حوزه، همان مبارزان خصوصی که درگیر خواستههایی خصوصی هستند، باقی خواهند ماند.
به زبانی دیگر، آنها که برای در اختیار و کنترل داشتن بدن خود تلاش میکنند اما بر موقعیت بدن کارگران، طردشدگان، بیشناسنامهها، مهاجران و...، جدا از زن و مرد بودن، چشم بستهاند، مبارزانی خصوصی بیش نیستند که درگیر زندگیهای خصوصی خود هستند. بسیاری از این افراد آنچنان درگیر بدن خود شدهاند که فراموش کردهاند که «دیگری» نیز موجودی بدنمند است و او نیز همان اندازه حق دارد که من. بنابراین، نگاهشان نه به بدن دیگری، چهرهی دیگری، بلکه بر بدن خود متمرکز است و این نیز از پیامدهای فردگرایی افسارگسیخته است که حتی در وقت مبارزه برای رهایی و آزادی، دیگری را از یاد میبرد.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 نرخ تورم و آیندۀ سیاسی کشور
✍️ #محمود_سریعالقلم
پرسش بنیادی هم اکنون این است که چگونه می توان نرخ دو رقمی تورم را به تک رقمی کاهش داد؟
امری که طی سال های متمادی امکان پذیر نشده است.
از منظر اقتصاد سیاسی و عرف جهانی، راه حل های آزمون شده ای در بین کشورهای میان پایه وجود دارد.
بعضی اقدامات به شرح زیر قابل طرح هستند:
1. عضویت در سازمان تجارت جهانی (WTO)؛
2. روابط عادی مالی و بانکی با جهان؛
3. جذب سرمایه گذاری خارجی؛
4. سیاست خارجی در خدمت مقتضیات رشد و توسعه اقتصادی؛
5. سرمایه گذاری گسترده در زیرساخت های کشور؛
6. صادرات حداقل چهار میلیون بشکه نفت در روز؛
7. حمایت شفاف و پایدار از فعالیت بخش خصوصی؛
8. شفافیت و تداوم در سیاست گذاری های مالی، پولی، اقتصادی و مالیاتی؛
9. آزادی رسانه های خصوصی و دولتی در پی گیری عملکرد افراد و نهادهای دولتی؛
10. محدود کردن روابط با همسایگان به تجارت، سرمایه گذاری، فرهنگ و دیپلماسی.
نه تنها ساخت فعلی قدرت نمی تواند این Package را بپذیرد، بلکه کسری از آن را هم نمی تواند قبول کند
زیرا این مجموعه اقدامات برای حرکت در مسیرتک رقمی کردن نرخ تورم، یک پارادایم حکمرانی جدیدی در راستای عملکرد کشورهای میان -پایه ای مانند ترکیه، اندونزی و مکزیک است که تضادی با نظام جهانی ندارند.
طبعاً هیچ حاکمیتی بر خلاف مصالح خود عمل نمی کند.
این Package برای تک رقمی کردن تورم و امیدوار کردن عامۀ مردم نسبت به آینده، افکار نوین، مدیران متفاوت و پایگاه اجتماعی متمایزی می طلبد.
پس آنچه باقی می ماند، تداوم سیاست های فعلی اقتصادی و رویکرد فعلی سیاست خارجی است.
حاکمیت کشور از دو سو، زیر فشار است:
بی ثباتی اقتصادی داخلی و تحریم های خارجی.
هرچند بتوان داخل را با کنترل های گاه و بی گاه و چاپ ۵ همت (هزار میلیارد تومان) در روز، مدیریت کوتاه مدت کرد
ولی لغو تحریم ها بدواً به اتخاذ یک منطق جدید در حکمرانی نیاز دارد که مجموعۀ غرب نیزامکان پذیرش آن را داشته باشد.
طبیعی است که حاکمیت کشور، چنین چرخشی را نخواهد پذیرفت زیرا باید در ساخت قدرت خود تجدید نظر کند. در عین حال، لغو حدود چهارهزار تحریم ، یک پروژۀ عظیمی است که تصورِ فرآیند مذاکراتی و اجرایی آن سرگیجه آوراست.
پس می ماند تداوم سیاست های فعلی اقتصادی و رویکرد فعلی سیاست خارجی.
با توجه به هزینه های فزایندۀ نهاد دولت و نا ترازی نظام بانکی، منابع مالی برای سرمایه گذاری در تولید و زیرساخت های کشور بسیار محدود بوده و یا به علت محدودیت استخراج و مشکلات فروش نفت، به حداقل رسیده است. برای حاکمیت، حفظ وضع موجود با اندکی تعدیل های مقطعی تنها راهبرد واقع بینانه خواهد بود زیرا اصلاحات بنیادی اقتصاد کشور، خانه تکانی های جدی سیاسی، فرهنگی و امنیتی به همراه خواهد داشت و ائتلاف های متفاوت سیاسی را به وجود خواهد آورد. طبعاً هیچ حاکمیتی با دست خود ساخت قدرت خود را متزلزل نمی کند ضمن اینکه در گونه شناسی لذاتِ متصورِ بشر، هیچ لذتی بالاتر از لذت قدرت قرار نمی گیرد.
حفظ وضع موجود، توان اجرای یک راهبرد دراز مدت را ندارد اما با تعدیل های ماهانه و شکار فرصت های کوتاه مدت، قابلیت عملیاتی شدن را دارد.
متن کامل را اینجا بخوانید
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔻طبقه متوسط بر لبه پرتگاه فقر
📊از سالهای ۹۷-۹۸ فاصله طبقه متوسط با خط فقر بسیار کاهش یافته است و در چند سال اخیر احتمال افتادن آنها به زیر خط فقر بسیار زیادتر از گذشته است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📊لیست کشورهایی که بیشترین تعداد #پناهندگان را در خود جای داده است
آقا با حضور غیرقانونی پناهندگان که در ایران بیشتر #افغانستانی_ها هستند موافقید؟ دولت چه راهکاری باید برای کنترل این وضعیت در پیش گیرد؟
نظر خود را اینجا بنویسید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
آزادی چنان گرانسنگ و مهم است که نمیتوان آن را به روشنفکران سپرد.
نیکلاس باور
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃ماهیت انتخابات در ساختار کنونی
✍️ شهریار خسروی
پس از بهمن ۵۷ انقلابیون میخواستند دولت حاصل ارادهی اکثریت باشد اما رعایت حقوق اقلیت برای آنها چندان مهم نبود. اسم این وضعیت را میتوان «انتخابات بدون لیبرالیسم» نامید.
نو-انقلابیهای امروز اما از جلب حمایت اکثریت ناامید شدهاند. برای همین میکوشند در انتخاباتی با مشارکت محدود، با بسیج اقلیتی از مردم بر پدرخواندههای خودشان پیروز شوند. این وضعیت را میتوان «رایگیریِ بدون انتخابات» نامید.
«انتخابات بدون لیبرالیسم» به ثبات کلی جامعه کمک میکند و به دولت حدی از مشروعیت را میبخشد اما ماهیتا غیراخلاقی و شکلی از دیکتاتوری اکثریت است و چنان که در دههی شصت دیدیم به فجایع حقوق بشری منجر میشود. اما «رایگیری بدون انتخابات» شرّ خالص است، سودی برای جامعه ندارد، منابع را اتلاف میکند و فقط به باند بازی و فساد منجر میشود.
درواقع، در چنین شرایطی انتخابات با نتیجهی مشخص، مثل انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰، از انتخابات با نتیجهی نامشخص، مثل انتخابات مجلس ۱۴۰۲، بهتر است. حتی در چنین سیستمی حذف رئیس جمهور (منتخب مردم) و احیای نخستوزیری (منتخب مجلس) شاید ایدهی بدی نباشد، زیرا حداقل مانع غلبهی پوپولیسم بر ساختار کشور میشود. هیچکدام چیز مطلوبی نیست اما شر دومی کمتر است.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
بسیاری آدمها فقط به این دلیل شریفاند که احمقاند.
#فیودور_داستایوسکی
#برادران_کارامازوف
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
قانون چپاول کردن را به حق تبدیل کرده است.
فردریک باستیا
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃 معنایِ سیاسیِ مرگِ رئیسی
✍️ شهریار خسروی
از لحاظ سیاسی مرحوم رئیسی یک جانگهدار بود. یعنی نقشی را اشغال کرده بود که عملا وجود نداشت. هیچ کاری نبود که اونجام بدهد و دیگران ناتوان از انجامش باشند. احمدینژاد یک «رئیس جمهور بد» بود که با حقهبازی به قدرت رسیده بود و حکمرانی فاجعهباری داشت. اما برکشیده شدن رئیسی نماد حذف نقش ریاست جمهوری به عنوان بازتاب مشروعیت مردمی حکومت بود. اگر رئیسی به مقام بالاتری هم میرسید معنای آن مقام بالاتر هم از بین میرفت.
در واقع، در ایران بعد از انقلاب نهادهای رهبری و ریاست جمهوری هرکدام نماد مشروعیت الهی و مردمی حکومت بودند و به همین دلیل هم در مواقع مختلف دچار تنش میشدند. جنبش اصلاحات میخواست مشروعیت الهی را ذیل مشروعیت مردمی قرار دهد، اما رییسی فراخوانده شده بود تا حکومت را تحت یک اقتدار عمودی یک کاسه کند.
اگرچه نمیتوان تصویر دقیق از آینده به دست داد، یک چیز روشن است: پروژهای که از آغاز دههی نود با برکشیدن ابراهیم رئیسی آغاز شد، تمام شده است. پنجاه روز مانده به انتخابات ریاست جمهوری آینده، تنها گزینهی عاقلانه برای حکومت، کوتاه آمدن از اجرای پروژهی مشابه حداقل برای یک دورهی چهارساله و سپردن دولت به نیروهای متعارف برای ادارهی امور اجرایی است. در حال حاضر، برنامهریزی بلندمدت برای حکومت ممکن نیست. (مگر آنکه اطلاعات ما خیلی ناکافی باشد).
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃چرا کارفرمای ایرانی میتواند به کارگر زور بگوید؟
✍🏻محمد ماشینچیان
▪️بزرگترین صدمه به کارگر ایرانی از سمت افرادی وارد میشود که آگاهانه یا ناآگاهانه با انباشت قوانین جلوی ایجاد شغل را گرفته و با سختتر و گرانتر کردن کسب و کار قانونی در کشور شرایطی بوجود آوردهاند که انتخابهای زیادی برای کارگر باقی نمیماند و ناچار میشود به ستم هر کارفرمای ظالمی تن بدهد خواه در چارچوب قانون و در غالب قراردادهای یکسویه سفت و سخت که هیچ حقی برای او باقی نمیگذارد، خواه در مشاغل غیرقانونی که در سایه قوانین نابجا ایجاد میشود. در یک بازار آزاد رقابتی، در یک شراکت داوطلبانه دوطرفه میان کارگر و کارفرما، هر دو در تلاش برای یافتن بهترین همکار هستند. در یک بازار شکوفا کارگر انتخابهای بیشتری خواهد داشت. در یک اقتصاد آزاد همواره مشاغل جدیدی ایجاد میشود چرا که کارآفرینها برای رساندن خدمات جدید به جامعه، براحتی کسب و کار ایجاد کرده و ارزش آفریده و در این مسیر تقاضا برای کارگر را افزایش میدهند. تقاضای بیشتر برای کارگر به معنای افزایش درآمد کارگر است و انتخابهای بیشتر برای او.
▪️چگونه ممکن است محدود کردن آزادیهای اولیه و تعدی به کرامت انسانیِ کوتاهترین دیوارهای یک جامعه حرکتی همسو با آزادیخواهی و لیبرالیسم تلقی شود؟ مطابق تمامی گزارشهای موجود ایران، در قعر جدول آزادی اقتصادی، یکی از کنترل شدهترین اقتصادهای دنیا است. این در حالی است که اگر غریبهای پا به ایران بگذارد، تصور میکند همهچیز خصوصی است و سرمایهداری بیداد میکند و یکی دو بخش باقیمانده در کنترل بخشهای غیرخصوصی هم عنقریب از دست خلق خارج و به دامن لیبرالها خواهد افتاد. اخیرا کارفرمایی، با سوءاستفاده از موضع ضعف کارگران، پا را از فعالیت حرفهای فراتر گذاشته و به خود اجازه داده بود در امور شخصی و معنوی صدها انسان دخالت کند. عدهای، مثل همیشه، این موضوع را دستآویز قرار داده و به لیبرالیسم و بازار آزاد تاختهاند، چنانکه ظریفی گفته بود کارخانه حضرتش مدینه فاضله لیبرالها است.چ
▪️آنچه بعدها لیبرالیسم نام گرفت ابتدا از تلاش برای دفاع از آزادیهای مذهبی آغاز شد و این موضوع همواره محور اندیشه لیبرال بوده و هست. البته لیبرالها اولین افرادی نبودهاند که به اهمیت آزادی عقیده پی بردند. سخن کوتاه اینکه مشروط کردن شرایط شغلی به ادای فرایض معنوی نه فقط ره به تعالی نخواهد برد که امری قدسی را به ابزاری برای پیشرفت شغلی فروخواهد کاست.
▪️در اقتصاد بازار، حقوق منفی هستند یعنی برخورداری کارفرما از حق نمیتواند به معنای وادار کردن کارگر به عملی باشد. آنچه مثالهایی از این دست میآفریند، توسل به حقوق مثبت است. حقوق مثبت، که انباشت روزافزون آن از خصوصیات اقتصاد سوسیالیستی باشد، آن است که من حق دارم تو را مجبور به انجام عملی کنم. پای این قبیل حقوق را، هرچند با نیت خیر، (به اصطلاح) طرفداران حقوق کارگران به رابطه کارگر و کارفرما باز کردهاند، غافل از آنکه وقتی پای حقوق مثبت بین دو طرف باز شد، وقتی افراد را مقابل قانون نابرابر گرفتیم، آن طرفی که زورش بیشتر است، نه فقط از این فرصت استفاده خواهد کرد، بلکه به مرور معادله را به نفع خود تغییر خواهد داد. عدهای فرصت را برای ماهی گرفتن از آب گلآلود مغتنم شمرده و موضوع قوانین حداقل دستمزد و امنیت شغلی و نظایر آن را پیش کشیده بودند؛ عده دیگری چاره و پاسخ به هر موضوعی را در تصویب قوانین جدید میجویند، هردو غافل از آنکه وقایعی از جنس آنچه رفت اتفاقا معلول همینها است نه علت آن.
▪️آنچه امروز بهعنوان قوانین انساندوستانه حداقل دستمزد میشناسیم، در اوج رونق نژادپرستی در نیمه نخست قرن بیستم برای محافظت از کارگران گرانتر سفیدپوست آمریکایی و انگلیسی در مقابل سیاهان و زردپوستهای مهاجر و ایتالیاییهای لاابالی در آمریکا تصویب شد. نخستین قربانی قوانین حداقل دستمزد، کارگر کممهارت است که ارزش کارش کمتر از مقدار حداقل تعیین شده است و در عمل ناچار میشود، بین کار غیرقانونی و بیکاری یکی را انتخاب کند. نتیجه دوم این قوانین کاهش نرخ رشد اشتغال و افزایش بیکاری است.
▪️نتیجه سوم آن است که کارفرما مبلغ مابهالتفاوت حقوق کارگر را روی قیمت تمامشده کالا خواهد کشید و در عمل، کالای داخلی قدرت رقابتش را بیش از پیش از دست خواهد داد و هم اینکه قیمت محصولات داخلی که طبقات ضعیفتر مشتری عمدهاش هستند افزایش خواهد یافت. یعنی در عمل، خود کارگر آن مابهالتفاوت را پرداخت خواهد کرد.
▪️... بهطور کلی هرچه قوانین سختتری علیه کارفرما به تصویب برسد، نرخ بیکاری افزایش خواهد یافت، رکود شدت خواهد گرفت و رشد اقتصادی کمتری خواهیم داشت.
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
#کتابستان_برخط منتشر کرد:
جامعهشناسی فاجعه: نظریهای در باب فاجعه
برایان ترنر
ترجمهی آرش موسوی
چاپ اول ۱۴۰۳
«فاجعه» در زبان یونانی، پردهی آخرِ زنجیرهای شورانگیز از رقصهای شاعرانه به شمار میرفت. فاجعه، آخرین صحنهی نمایشنامهای غمبار بود. حوادث فاجعهبار، حتی اندک کورسوی امید را نوید نمیدهند: نسل کشی، اشغال نظامی، طاعون، تنگسالی و زلزله. نظریهی فاجعه، پمپئی، مرگ سیاه، نسل کشی استعماری در آمریکای شمالی، جنگ جهانی اول، آنفولانزای اسپانیایی، آلمان نازی و دست آخر، سدهی بیست و یکم را واکاوی میکند: تروریسم، جنگهای جدید، تغییرات اقلیمی و بیماریهای همهگیر.
جامعهشناسی فاجعهی برایان ترنر حول محور انگارهی «آگاهی از فاجعه» میچرخد؛ بهاین معنا که هرچند جامعهشناسی نظریههای تغییر اجتماعی را در زمینههای تکامل، تعارض و مدرنیزاسیون ساخته پرداخته کرده است، ولی فاجعه را بهطور جدی مورد واکاوی قرار نداده است. او استدلال میکند که فاجعه یک فروپاشی کلی و سیستماتیک از نهادهای اجتماعی و سیاسی است که پیامد آن چیزی است که او آن را «آگاهی از فاجعه» مینامد.
لینک کتاب
#معرفی_کتاب
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
سرمقاله جدید اکونومیست:
🗓نظم اقتصادی جدید
📃نظام بینالمللی لیبرال به تدریج به هم میریزد
در ابتدا، اقتصاد جهانی به نظر انعطافپذیر میآید. آمریکا در حالی که درگیر جنگ تجاری با چین است، به شدت رونق پیدا کرده است. حتی آلمان، با از دست دادن تأمین گاز از روسیه، بدون اینکه به فاجعهای اقتصادی برخورد کند، مقاومت کرده است. همچنین، جنگ در منطقه خاورمیانه هیچ تکانهای در بازدهی نفت به وجود نیاورده است. علاوه بر این، شورشیان هوثی با شلیک موشک، تاثیر ناچیزی بر جریان جهانی کالاها داشتهاند. به علاوه، به نسبت تولید ناخالص ملی جهانی، تجارت از رکود ناشی از ویروس کرونا بهبود یافته و پیشبینی میشود که امسال بهطور سالم رشد کند.
با دقت بیشتر، شاهد نشانههای آسیبپذیری هستید. از سالها قبل، نظمی که از پس دومین جنگ جهانی، اقتصاد جهانی را اداره میکرده، فرسایش یافته است و اکنون نزدیک به فروپاشی است. تعداد نگرانکنندهای از عوامل میتوانند فرآیندی را رقم بزنند که به فراروی آشوب و نظمناپذیری منجر شود، جایی که قدرت به عنوان حق ارزش یافته و جنگ دوباره بهعنوان راه حل برای ابرقدرتها مطرح میشود. حتی اگر به تعارض نهایی نرسد، اثر یک شکست در اصول میتواند بهسرعت و بهصورت خشنی احساس شود.
استفاده چندبرابری از تحریمها در جنگهای تجاری و رقابت برای پشتیبانی از تولید سبز، همچنین شکست جریانات سرمایهای جهانی، نشان از فروپاشی و تفکیک نظام قدیمی اقتصاد جهانی میدهد.
مؤسساتی که اقتصاد جهانی را حفظ میکردند، اکنون اعتبار خود را از دست دادهاند؛ از جمله سازمان جهانی تجارت، صندوق بینالمللی پول و شورای امنیت سازمان ملل.
فروپاشی مالیات مخفی بر اقتصاد جهانی، نشان میدهد تهدیدهایی نیز وجود دارد که بهطور ناگهانی میتوانند ظاهر شوند.
بازگشت دونالد ترامپ و ترس از موج دوم وارداتهای چینی، فرایند فرسایش مؤسسات و اصول را تسریع میکند.
دستاوردهای دهههای ۹۰ و ۲۰۰۰، اوج کاپیتالیسم لیبرال را بینظیر ترتیب دادهاند، اما چالشهای فعلی ممکن است این پیشرفت را بازگرداند.
فروپاشی نظام کنونی میتواند منجر به کند شدن پیشرفتها و حتی برگشت آنها شود. بدون جایگزینی مستقیم، امکان زندگی به دور از قوانین و نظم ایجاد میشود.
برخی از ابرقدرتها این فرایند را بهعنوان یک فرصت برای بازگشت به اوج تلقی میکنند، به خصوص آن که قدرت آمریکایی در حال افت و از بینرفتن است.
این درست است که نظامی که پس از جنگ جهانی دوم به وجود آمد، از اصول بینالمللی آمریکا و منافع استراتژیک آن مطابقت داشت. اما نظام لیبرال همچنین به جهان بسیاری از فواید گسترده را داده است. بسیاری از فقیران جهان از ناتوانی صندوق بینالمللی پول در حل بحران بدهی پس از ویروس کرونا رنج میبرند. کشورهای با درآمد متوسط مانند هند و اندونزی به امید تجارت برای رسیدن به ثروت، از فرصتهایی که به دلیل تفکیک نظام قدیمی ایجاد شده، بهره میبرند، اما در نهایت به ادامه یکپارچگی و پیشبینی اقتصاد جهانی نیاز دارند. و رفاه بسیاری از جهان توسعهیافته، به ویژه اقتصادهای کوچک و باز، به طور کامل به تجارت وابسته است. اقتصاد جهانی که با رشد قوی در آمریکا تقویت شده، ممکن است به نظر برسد میتواند هر چیزی که به آن پرتاب میشود را بپذیرد. اما این گونه نیست.
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
«انقلابیترین کاری که میتوان انجام داد این است که همیشه با صدای بلند آنچه که اتفاق میافتد را اعلام کنیم.»
رزا لوکزامبورگ
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
🔻 رییس انجمن جامعهشناسی ایران: مردم ارزشهای حکومت را قبول ندارند و #گشت_ارشاد بیفایده است
رییس انجمن جامعهشناسی ایران روز شنبه ۱۵ فروردینماه با انتقاد از بیتوجهی مسئولان جمهوری اسلامی به تبعات اجتماعی تصمیمها و سیاستهایشان، هشدار داد که نتیجه افزایش فاصله جامعه از حکومت و پافشاری برای حفظ حجاب اجباری به تکرار هرچه بیشتر خیزشهای سراسری ختم میشود.
سعید معیدفر، در گفتوگو با وبسایت جماران گفت: «هر روز جامعه از سبک زندگی که حکومت میخواهد اعمال کند، فاصله بیشتری میگیرد. یعنی هر روز فاصله و شکافهای عمیقتری بین ارزشها و هنجارهای حاکمیت با مردم میبینیم. نتیجه چیست؟ سال ۱۴۰۱ بهطور جدی نتیجهاش را دیدیم، اما به نظر میرسد که یک نوع فراموشی در بخشهایی از حاکمیت وجود دارد. واقعا نمیدانم ما برای چه کسی صحبت میکنیم. مخاطب من هم حکومت نیست، چون اصلا کاری به ابعاد اجتماعی برنامهها و سیاستی که اجرا میکنند ندارند.»
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
واژه کاپتالیسم تداعی کننده سرمایه دار سنگدلی است که به هیچ چیز مگر ثروت اندوزی برای خود نمی اندیشه، حتی اگر این کار تنها با بهره کشی از همنوعانش امکان پذیر باشد. تنها شمار اندکی هستند که وقتی تصویر سرمایه داری نزد خود ترسیم می کنند واقفند که نوعی نظام اجتماعی کاپیتالیستی با سازماندهی لیرالیستی راستین با گونه است که در چهارچوب آن برای سرمایه دار و کارفرما راه دستیابی به ثروت منحصرا از مسیر تامین مناسب تر آنچه همنوعانش برای خود نیاز دارند عبور می کند.
لودویگ فون میزس
کتاب لیرالیسم
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃تهیشدن دولت و پایداری فقر
روزنامۀ اعتماد در شمارۀ ۱۴۰۳.۲.۳ گزارشی از تحلیل مرکز پژوهشهای مجلس دربارۀ وضعیت فقر در ایران منتشر کرده است. بخشهایی از این گزارش را در ادامه میخوانید.
🔸خط فقر مطلق سرانه در سال ۱۴۰۱ حدود دو ميليون و ۵۷۱ هزار تومان است. با استفاده از دادههای تورم در سال گذشته، خط فقر سرانه برآوردی برای پايان سال ۱۴۰۲ در حدود سه ميليون و ۷۴۰ هزار تومان است. خط فقر خانوار سه نفره برای سال ۱۴۰۱ حدود پنج ميليون و ۶۳۴ هزار تومان و برای سال گذشته، هشت ميليون و ۲۳۲ هزار تومان برآورد شده است.
🔸نرخ فقر در ايران از ابتدای دهۀ ۹۰ تا سال ۱۳۹۶ روند ثابتی داشته، اما از سال ۱۳۹۶ تا ۱۳۹۸ حدود ده درصد افزايش يافته و از سطح ۲۰ درصد به ۳۰ درصد رسيده است. افزايش ۱۰ درصدی نرخ فقر به معنی افزايش حدود ۸ ميليون نفر به تعداد فقرا در كشور است. به عبارت ديگر بعد از سال ۱۳۹۶ حدود ۵۰ درصد نسبت به گذشته به جمعيت فقرای كشور افزوده شده است. از سال ۱۳۹۸ به بعد نرخ فقر نوسان بسيار اندكی داشته و همواره در حدود سطح ۳۰ درصد باقی مانده است.
🔸شكاف فقر نيز تا سال ۱۳۹۶ روند ثابتی داشته و عدد شكاف فقر تا قبل از سال ۱۳۹۶ در حدود ۰.۲۳ است به اين معنی كه فقرا در اين سالها بهطور متوسط در حدود ۷۷ درصد خط فقر درآمد داشتهاند. اما بعد از سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ شكاف فقر افزايش داشته است. يعني همزمان با افزايش نرخ فقر در كشور، وضعيت فقرا نيز وخيمتر شده است و اين روند صعودی همچنان ادامه دارد. شكاف فقر در سالهای ۱۴۰۰ و ۱۴۰۱ در حدود ۰.۲۷ است و تفسير آن اين است كه فقرا ۷۳ درصد خط فقر درآمد دارند و نسبت به سالهای قبل از ۱۳۹۶ شرايط معيشتی سختتری را تجربه میكنند.
🔸روند شاخص فاصله غيرفقرا به خط فقر كم و بيش تا سال ۱۳۹۷ ثابت بوده هر چند يك شيب نزولی بسيار خفيف ديده میشود. تا قبل سالهای ۱۳۹۶ و ۱۳۹۷ اين شاخص بهطور ميانگين در حدود ۰.۸۰ نوسان داشته است. به بيانی ديگر غيرفقرا بهطور ميانگين حدود ۱.۸ برابر خط فقر درآمد داشتهاند. بعد از سال ۱۳۹۷ رفاه غيرفقرا افت شديدی داشته و عدد شاخص به حدود ۰.۶ كاهش داشته است. يعني غيرفقرا در سالهای بعد از سال ۱۳۹۷ به صورت ميانگين حدود ۱.۶ برابر خط فقر درآمد داشتهاند و به خط فقر نزديك شدهاند. احتمال ورود غيرفقرا به زير خط فقر افزايش داشته و لذا ظرفيت تأمين منابع بودجه از جمعيت غيرفقرا كم شده است.
🔸روند نسبت بودجۀ عمومی كشور به توليد ناخالص داخلی به قيمتهای جاری و نرخ فقر در طي يك بازه زمانی سيزده ساله اهميت پيدا میكند. اين نسبت از ابتدای دهۀ ۹۰ تاكنون يك روند نزولی را تجربه كرده و آهنگ تغييرات روند نزولی از سال ۱۳۹۷ شدت گرفته است. همزمانی افزايش شدت روند نزولی شاخص مذكور با افزايش خط فقر نكتۀ قابل تأملی است. همراه با كاهش رفاه خانوار و افزايش ميزان فقر در كشور، بودجۀ عمومي نيز بهشدت تحت تأثير شرايط نامطلوب اقتصادی قرار گرفته است و ظرفيت فقرزدايي را از دست داده است. نسبت بودجۀ عمومي به توليد ناخالص داخلي از حدود ۲۰ درصد در سال ۱۳۹۴ به ۱۰ درصد در سال ۱۴۰۲ كاهش يافته و با توجه به ارقام برآوردي برای توليد ناخالص داخلی براي سال ۱۴۰۳ و بودجۀ امسال اين رقم به زير ۱۰ درصد كاهش میيابد. روند نزولی قدرت سياستگذاری بودجۀ عمومی در مقابل با افزايش وسعت فقر و پايداری آن در چهار سال اخير همراه شده است يعني با وجود افزايش فقر در جامعه، دولت امكانات كمتری برای سياستگذاری در جهت كاهش فقر در اختيار دارد.
🔸از ابتدای دهۀ ۹۰ شاخص سرانۀ بودجۀ عمومی به ترتيب روند نزولی، صعودی، نزولی و سپس صعودی داشته است. پايينترين مقدار اين شاخص در دهۀ ۹۰ مربوط به سال ۱۳۹۹ بوده است يعنی بودجه در اين سال حدود ۲.۲ ميليون تومان براي هر ايراني هزينه كرده است. بعد از سال ۱۳۹۹ بودجه نسبت به جمعيت رويكرد انبساطی داشته تا در نهايت بر اساس دادههای برآوردی در سال ۱۴۰۳ به سطح سال ۱۳۹۰ خواهد رسيد به عبارت ديگر بودجۀ عمومی برای هر ايرانی در حدود ۵ ميليون تومان در سال ۱۴۰۳ هزينه خواهد كرد. اما بهلحاظ سياستگذاری برای كاهش فقر در حالی سرانۀ بودجه عمومی در سال ۱۴۰۳ به سطح ۱۳۹۰ خواهد رسيد كه جمعيت فقرا در كشور حدود ۱۰ ميليون نفر بيشتر از سال ۱۳۹۰ است.
متن کامل گزارش را اینجا بخوانید
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
تمامی تلاش آن ها،
نومید کردن ما از بودن است.
- آلبر کامو
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY
📃فروپاشیِ کمونیسم و درسهایی که باید از آن گرفت
✍️ #بیژن_اشتری
سی و دو سال پیش در چنین روزهایی اتحاد شوروی رسما فروپاشی خود را اعلام کرد. ثمره این فروپاشی ایجاد پانزده کشور مستقل بود.
نظامهای سیاسی به شیوه های گوناگون فرو می پاشند.شیوه فروپاشی شوروی از درون بود هر چند عامل خارجی به صورت غیر مستقیم اثرگذار بود.
دلایل فروپاشی را می توانم فهرست وار برایتان ذکر کنم:
یک) سوق یافتن بخش اعظم بودجه و منابع کشور به سمت تولیدات نظامی و برنامه های فضایی و غفلت از تامین نیازهای ضروری مردم از قبیل غذا، مسکن و غیره.
دو) صرف بودجه های هنگفت برای ادامه جنگ افغانستان و حفظ پایگاه های نظامی در کشورهای اقماری و کمک های بلاعوض اقتصادی به کشورهای کمونیستی در اروپا و سایر نقاط جهان که در مجموع منجر به ضعف شدید اقتصادی کشور و رشد نارضایتی در بین مردم شد.
سه) سربرآوردن قشر فاسدی از سیاستمداران که جز حفظ مناصب و امتیازات مادی انحصاری شان به چیز دیگری فکر نمی کردند.
چهار) فرسودگی ایدئولوژی حکومتی و بی اثر شدن ماشین پروپاگاندا به مرور زمان.
پنج) نفی اقدامات اصلاحی از سوی نظامیان و هسته سخت قدرت.گورباچف و یاران اصلاح طلبش تلاش زیادی کردند که با انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی نظام را از فروپاشی نجات دهند اما سران ارتش و اعضای گارد قدیم حاضر به پذیرش این اصلاحات نشدند و بر روش های سرکوبگرانه پیشین اصرار کردند.
شش) شکاف بین حکومت و مردم به حدی عمیق شد که اعتماد متقابل بین مردم و حکومت کاملا از بین رفت.این وضعیت منجر به حالت انقلابی شد به طوری که نه حاکمان می توانستند مثل سابق حکومت کنند نه مردم میخواستند مثل سابق از حکومت فرمان ببرند
هفت) بی اثر شدن ماشین سرکوب به نحوی که هزینه سرکوب برای حکومت بسیار بیشتر از هزینه تحمل اعتراضات عمومی شده بود.
من نمیتوانم خوشحالی خودم را از فروپاشی کمونیسم بینالملل در سی و دو سال پیش ابراز نکنم. هر چه میگذرد مطمئن تر میشوم که کمونیسم چیزی جز شرارت مطلق نبوده و نیست.کمونیستها حداقل باعث مرگ صد میلیون نفر در قرن بیستم شدند.
خطر کمونیسم البته همچنان باقیست. امروزه کمونیستها خود را سوسیالیست یا ترقیخواه یا پراگرسیو یا لیبرال مینامند بس که واژه کمونیست منفور شده. این نئوکمونیستها چه بسا جنایتهای استالین و پل پوت را هم محکوم کنند اما نباید فریبشان را خورد.
امروزه کمونیستها در صحنه های نبرد تازهای مشغول فعالیت هستند و هوادار حقوق اقلیتهای جنسی و قومیتی و نژادی و غیره شدهاند. پس باید حواسمان جمع باشد که در دام آنها نیفتیم.
ما ایرانیها یکبار گول کمونیستهای وطنی را خوردهایم و همین یکبار باید بار آخر باشد.
درج دیدگاه
🌏جامعهشناسی👇
🆔 @IRANSOCIOLOGY