خوشتر ز شعر خواجه کدام است؟ ... آن تویی
سالِ دو هزار و بیست دارد آخرین نفسهایش را میکِشد و در همین نفسهای باقیماندهاش بسیاری را میکُشد. حقیقتاً سالِ کابوسواری بود. غزلِ زیر را در پایان سالِ تلخِ نود و هشت شمسی گفتم و هرگز تصور نمیکردم که سال بیستبیستِ میلادی از نود و هشتِ شمسی تراژیکتر باشد که بود.
سال، سالِ اشک و زاری، سال، سالِ بیقراری
سالِ آتش، سالِ موشک، سالِ مرگ و سوگواری
سالِ نفرت، سالِ عِصیان، سالِ پیروزیِ شیطان
اشکِ پوری، خونِ کیوان همچنان میجوشد آری
سالِ امّا، سالِ آیا، سالِ فریادِ "خدایا"
سال پُر بانگِ کلاغان، سالِ خاموشِ قناری
سالِ بیفرجامِ طاعت، سالِ پایانِ اجابت
جز عزا آیا چه حاصل از تبِ شبزندهداری؟
ما به خاکافتادگان را، ها و ها ما خستگان را
بشمرید آوارگان را از تبارِ بیتباری
سالِ خُفتن، سالِ نِسیان، سالِ مرگِ نوجوانان
پشتِ سر آتشسواران، روبرو نابختیاری
بردَمَد ای کاش صبحی، بشکفد ای کاش باغی
بگذرد کاش از کناری سالِ تلخِ سوگواری
#جویا_معروفی
.
.
امسال، سالِ پیوستهٔ عزاداری بود. کاش این سالِ نحس که میگذرد، قدمِ سالِ بعد مبارک باشد. کاش رنج بنشیند و امید برخیزد. کاش مرگ بمیرد و زندگی متولد شود و کاش آن همه غم و زاری و بیقراری بسوزد و از آن آتش، شادی و آزادی، ققنوسوار قد برافرازند. سالها پیش در بیتی گفته بودم:
ولی امید به دیوانِ ما نمیمیرد
خوشیم، خوش به همین دولتِ نداده هنوز
همچنان به همین دولتِ نداده خوشیم. سالِ بعد، سالِ پیوستهٔ شادمانی باد.
@jooyamaroofi1