kaaghaz | Unsorted

Telegram-канал kaaghaz - کاغذ

4291

کاغذ، رسانۀ کتاب دربارهٔ کتاب و ‌خواندنی‌های دیگر Kaaqaz.com لینک کاغذ در شبکه‌های اجتماعی دیگر: Instagram.com/kaaqaz Twitter.com/kaaqaz

Subscribe to a channel

کاغذ

فرامرز بهزاد، مترجم و فرهنگ‌نویس برجسته، درگذشت

فرامرز بهزاد در ۸۶ سالگی در شهر بامبرگ آلمان درگذشت.

فرامرز بهزاد از پل‌های شاخص بین زبان و ادبیات آلمانی و فارسی بود؛ زبان‌شناس، فرهنگ‌نویس و از سرشناس‌ترین مترجمان آلمانی.

از جمله مهم‌ترین آثاری که با ترجمه‌ی او راهی خانه‌های اهل مطالعه در ایران شد، می‌توان این‌ها را برشمرد: پزشک دهکده و نامه به پدر هر دو از فرانتس کافکا، گفت‌وگو با کافکا اثر گوستاو یانوش، تفنگ‌های خانم کارار و رؤیاهای سیمون ماشار، صعود ممانعت‌پذیر آرتورو اویی، شوایک در جنگ جهانی دوم، تک‌پرده‌ای‌ها و نمایشنامه‌های آموزشی جملگی از آثار برتولت برشت.
عمدهٔ این آثار را انتشارات خوارزمی در ایران منتشر کرده است.

فرامرز بهزاد همچنین تدوینگر واژه‌نامه‌ی پایه‌ی زبان آلمانی بود که شامل دو فرهنگ آلمانی به فارسی و فارسی به آلمانی است.

منبع متن خبر

#خبر

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

کتابفروشی خوارزمی پلمب شد

«کتابفروشی خوارزمی، واقع در خیابان انقلاب، راستهٔ کتاب تهران، با حکم قضایی پلمب شد. کتابفروشی خوارزمی جزو قدیمی‌ترین فروشگاه‌های کتاب تهران است. این کتابفروشی صاحب‌نام حدود دویست مترمربع وسعت دارد و در بهترین نقطهٔ راستهٔ کتابفروشان قرار دارد. این کتابفروشی همزمان با انتشارات، در سال ۱۳۴۸ تأسیس شد. این کتابفروشی با مدیریت چهل سالهٔ آقای طالقانی اداره می‌شد. گویا بخشی از سهام انتشارات خوارزمی به زنده‌یاد عبدالرحیم جعفری تعلق داشت که پس از تملک انتشارات اميرکبير و واگذاری آن به سازمان تبليغات اسلامی، سهام آقای عبدالرحيم جعفری هم به مالکيت سازمان تبليغات اسلامی درآمد. از سال ۱۳۸۶ و با درگذشت مرحوم عليرضا حيدری که از بدو تأسيس مديرعامل خوارزمی بود، سازمان تبلیغات که انتشارات امیرکبیر را از حیز انتفاع انداخت و بیشتر فروشگاه‌های آن را تعطیل کرد و اگر اندک حیاتی دارد از مرده‌ریگ آن مرحوم مظلوم است حال مدعی فروشگاه شده که به گفتهٔ آقای طالقانی ربطی به انتشاراتی ندارد. چشم امیدی که به مقامات حکومتی نیست امیدواریم عقلای قوم و اعضای اتحادیهٔ کتابفروشان پادرمیانی کنند و در این ماه آخر سال کارگران و کارکنان مجموعه را کاسهٔ چه‌کنم به‌ دست رها نکنند.»

اسدالله امرایی

#خبر

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

و به‌راستی باید هم [راه به سوی خرسندی حقیقی] دشوار باشد، که به‌ندرت پیدا می‌شود. چه اگر رستگاری به‌آسانی و بی‌رنج و تعب به دست می‌آمد، چگونه ممکن بود که تقریباً همه از آن غافل بمانند؟ هر چیز عالی و نفیس به همان اندازه که کمیاب است به‌دشواری به دست می‌آید.

از اخلاق، اسپینوزا

#بریده_کتاب

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

اسمش عزيز بود. پنجاه‌وپنج سال در رباط مراکش کتابفروشی داشت. به زبان‌های فرانسه، ايتاليايی، آلمانی و اسپانيايی نیز مسلط بود و كتاب‌هايی به اين زبان‌ها، در كنار عربی و انگليسی، می‌فروخت. كتابفروشی‌اش در مراكش معروف و بين مردم شايع بود كه هيچ مراكشی‌ای به اندازهٔ عزيز نمی‌داند. عزيز امروز [دیروز] فوت كرد.

داوود پنهانی


چند عکس دیگر از او

#خبر #کتابندگان

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

اعتصاب غذا خصوصاً اعتصاب غذای نامحدود یا آن‌طور که گاندی می‌گفت «اعتصاب غذا تا سرحد مرگ»، یکی از صورت‌هایی است که این نوع چاره‌پردازیِ سفت‌وسخت می‌تواند در قالب آن بروز کند. اعتصاب غذا به عنوان بخشی از اقدام به قبولاندن در مرحله‌ی ۳ از یک منازعه‌ی خشونت‌پرهیز خصوصاً اگر محتمل باشد که به مرگ خود آن کس که پای در این راه می‌گذارد منجر شود، می‌تواند روشی قدرتمند برای بیدار کردن دیگران درباره‌ی ظالمانه بودن یک وضعیت باشد و نشانی باشد از رضای خاطر شما برای پذیرفتن هر رنجی جهت اصلاح آن وضعیت. هرچند این روش می‌تواند به جای ترغیب و راضی کردن طرف مقابل، او را از طریق اعمال فشار و زور به تغییر رویه وادار کند که چنین امری آن را در ضدیت با روح ساتیاگراها قرار می‌دهد. بنابراین اعتصاب غذا به عنوان کنشی ذیل ساتیاگراها (نه به عنوان عملی برای تزکیه‌ی نفس) فقط باید که درست به عنوان آخرین چاره اختیار شود.

بخشی از کتاب مبانی مبارزه‌ی خشونت‌پرهیز
اثر مایکل نیگلر
مترجم: #فرهاد_میثمی

@gadaboutmitsl

Читать полностью…

کاغذ

مصطفی مستور: تا چنین سانسوری هست، هرگز کتابی به وزارت ارشاد نخواهم فرستاد

مصطفی مستور با انتشار نامه‌ای سرگشاده خطاب به وزیر ارشاد، ضمن اشاره به مواردی از ابلاغیه‌های سانسور کتاب تازه‌اش، اعلام کرد به آن‌ها عمل نمی‌کند و تا چنین رویکردی بر فرهنگ و هنر حاکم است، «هرگز» کتابی برای گرفتن مجوز به وزارت ارشاد نخواهد فرستاد.

آقای مستور در این نامه که یکشنبه ۹ بهمن در روزنامه‌ی «شرق» منتشر شد، نوشت: «به ابلاغیه‌ها عمل نمی‌کنم و تا روزی که امکان انتشار بدونِ حتا یک کلمه سانسور آن فراهم شود، منتظر می‌مانم. به‌علاوه تا این دولت و چنین رویکردی بر فرهنگ و هنر حاکم است، هرگز کتابی برای گرفتن مجوز به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نخواهم فرستاد.»

ابلاغیه‌های متعدد و گوناگون در مورد سانسور کتابی است که تمام ۱۷ داستان‌ آن «درباره‌ٔ زنان و مسائل و مصائب آن‌هاست»، اما وزارت ارشاد «دستور به حذف چندین داستان و ده‌ها سطر از داستان‌های دیگر این مجموعه داده‌ است».

در یکی از موارد سانسوری به این نویسنده گفته شده که وقوع مزاحمت خیابانی برای شخصیت زنِ یکی از داستان‌ها که در ساعات آخر شب در خیابان قدم می‌زند «غیرواقعی» است و باید حذف شود.

در یک مورد دیگر، از مصطفی مستور «اشکال گرفته‌اند که چرا یادداشت دخترکی خردسال [در یکی از داستان‌ها] اغلاط املایی دارد و این غلط‌ها باید به رسم‌الخط معیار برگردد و درست شود».

#زن_زندگی_آزادی
@KhabGard
کاملِ نامه:
sharghdaily.com/fa/tiny/news-868518

Читать полностью…

کاغذ

نامزدهای ششمین دوره‌‌ی جایزه‌‌ی نجفی

هیئت داوران جایزهٔ نجفی پس از بررسی ۸۳ اثر ارسالی به دبیرخانه، فهرست نامزدهای راه‌یافته به مرحله‌ نهایی ششمین دورهٔ این جایزه‌ را به این شرح اعلام کرد:

▪️دروازه‌ی خورشید، الیاس خوری، نرگس قندیل‌زاده، نشر نی

▪️پی‌نوشت: هنوز دوستت دارم، سیسیلیا آهرن، سارا پالیدی، نشر مون

▪️تاریخچهٔ تراکتورها به اوکراینی، مارینا لویتسکا، خاطره کردکریمی، نشر برج

▪️ژنرال دلاروره، ایندرو مونتانللی، وازریک درساهاکیان، نشر نو

▪️در جست‌وجوی یک پیوند، کارسون مکالرز، حانیه پدرام، نشر بیدگل

▪️ترز راکن، امیل زولا، محمد نجابتی، انتشارات فرهنگ‌ معاصر

▪️روز ملخ، ناتانیل وست، فرید دبیرمقدم، نشر ماهی

▪️انقلابی‌ها دوباره دست به کار می‌شوند، مائورو خاویر کاردناس، طهورا آیتی، نشر برج

▪️نقشه و قلمرو، میشل اوئلبک، ابوالفضل الله‌دادی، نشر نو


دبیر هیئت داوران: علی‌اصغر محمدخانی
اعضای هیئت داوران:
ضیاء موحد، مهستی بحرینی، عبدالله کوثری، حسین معصومی‌همدانی، موسی اسوار، امید طبیب‌زاده، آبتین گلکار

#خبر

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

برای دستیابی به شناختی درست و اولیه از تکامل (برای مخاطب عام)، خواندنِ کتاب‌های زیر را پیشنهاد می‌کنم:

◽️ "داروینیسم و تکامل"، نوشته‌ی دکتر محمود بهزاد.
این کتاب به‌صورت کاغذی نایاب است ولی نسخه‌ی پی‌دی‌اف آن را رایگان در اینترنت می‌توانید پیدا کنید.

◽️ "تکامل"، نوشته‌ی برایان و دبورا چارلز ورث، ترجمه‌ی عبدالمجید مهدوی دامغانی، نشر بصیرت.

◽️ "چیستی تکامل"، نوشته‌ی ارنست مایر، ترجمه‌ی مهدی صادقی، نشر نی.

◽️ "ماهی درونی شما"، نوشته‌ی نیل شوبین، ترجمه‌ی نیلوفر فشنگ‌ساز، انتشارات خانه زیست‌شناسی.

◽️ "ژن خودخواه"، نوشته‌ی ریچارد دوکینز، ترجمه‌ی جلال سلطانی، انتشارات مازیار.

◽️ "ساعت‌ساز نابینا"، نوشته‌ی ریچارد دوکینز، ترجمه‌ی محمود بهزاد و شهلا باقری، انتشارات مازیار.

◽️ "پیدایش انسان"، نوشته‌ی جورف رایش‌هلف، ترجمه‌ی سلامت رنجبر، نشر آگه.

زنده‌باد علم

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

کاغذ

‏طالبان کتابخانهٔ پنچشیر را به آتش کشیدند.

این کتابخانه که توسط فضل احمد معنوی گردآوری شده بود، در رخه، مرکز استان پنچشیر قرار دارد.

Jafar al-Barmaki

#خبر

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

@AmMedi

Читать полностью…

کاغذ

از آن زمان می‌گویم که لبخند
ویژهٔ مردگان بود
به رضایت از آرامشِ بازیافته‌شان.
زمانی که لنینگراد زائده‌ای بود
برآویختهٔ زندان‌هایش.
زمانی که فوج‌فوجِ محکومان،
عقل‌باخته به رنج،
می‌رفتند،
و سرودِ کوتاهِ بدرودشان را
سوتِ قطار می‌خوانْد.
ستارگانِ مرگ بر آسمان بودند،
و روسِ بی‌گناه به خود می‌پیچید
زیر چکمه‌های خونین،
زیر چرخ ماروسای* سیاه.

*وسیلهٔ نقلیهٔ زندان


سوگ‌نامه | آنا آخماتووا | ترجمهٔ ایرج کابلی |
انتشارات بازتاب‌نگار | ۸۸ صفحه، رقعی

#شعر

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

خبر انتشار کتاب: تاریخ مردمی فوتبال

کتاب تاریخ مردمی فوتبال به‌تازگی منتشر شده.
در ابتدای نسخهٔ فارسی کتاب آمده: «به "محسن"، تماشاچی هفده‌سالهٔ فوتبال از خرمشهر، که "در جوانی مانده جاویدان جوان"»

صفحات اولیه و فهرست کتاب را اینجا ببینید

تاریخ مردمی فوتبال | میکائیل کور‌یا | علی انتصاری‌پور | انتشارات افکار | ۵۰۰ ص. رقعی | ۲۸۵,۰۰۰ تومان

#خبر_انتشار_کتاب

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

یک‌هزار کودن، اثر بدون سانسور کیم مونزو
آرمان امین

پنج سالی می‌گذره از روزی که از مارتا –همکلاسیِ کرم‌کتابم در مادرید، یه بلغاری‌الاصل متولد بارسلونا که آخرش هم نفهمیدم بلغاری زبون مادریشه یا اسپانیایی یا کاتالان یا ایتالیایی یا پرتغالی، غیر از اون انگلیسی و فرانسویِ روونش– خواستم فهرستی از نویسنده‌های مدرن اسپانیایی بهم بده. از اون فهرست پُرمایه با کیم مونزو آشنا شدم و حالا می‌خوام نسخۀ دیجیتال و رایگان کتاب یک‌هزار کودن، دومین ترجمه‌م از اون جناب، رو خودم منتشر کنم؛ بدون سانسور و کم‌وکسر. خط زدن حتی یک کلمه از این داستان‌ها گناه کبیره‌س و من هم در حد توانم سعی کردم مثل خود نویسنده رُک و بی‌پروا (بخونید بی‌چاک‌وبست) باشم. متاسفانه چاپ کتاب با این شرایط در داخل ایران غیرممکن بود و نهایتاً تصمیم گرفتم با کمک دوستانم نسخۀ دیجیتال و رایگانشو روی گوگل درایو بذارم. البته پیش‌تر دو داستان از این کتاب در مجلۀ شبکۀ آفتاب و سایت کاغذ منتشر شده. اولین ترجمه‌م از مونزو، باعث‌وبانی، هم دو سال پیش توسط نشر مهری و دانوب آبی در لندن و استانبول و تهران منتشر شد، ایضاً بدون سانسور. اون کتابی بود که مارتا خیلی تاکید داشت بخونمش؛ اگه بخونید می‌فهمید چرا خیلی تاکید داشت! ولی حالا هرچی بیشتر با این نویسنده آشنا می‌شم می‌بینم خیلی از کارهاشو باید خوند.

قاعدتاً با انتشار رایگان این ترجمه دیگه نباید انتظار نفع مالی ازش داشته باشم، همین که بخونید، نظر بدید و به رفقاتون معرفی کنید لطف بزرگی به‌م کردید. منت‌دار دوستانی هستم که کمک کردند این کار در این قالب منتشر بشه: مهران موسوی که با ریزبینی متن ترجمه رو ویرایش کرد و مهتاب حمزه‌لوی که مهربانانه زحمت صفحه‌بندی رو کشید.


لینک دانلود یک‌هزار کودن،
اثر کیم مونزو، ترجمهٔ آرمان امین


#کتاب_رایگان #سانسور

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

«در باب ابتذال شر»


«ابتذال شر» یکی از آن مفاهیمِ هانا آرنت است که در متون سیاسی فارسی بسیار از آن استفاده می‌کنند و درک آن برای برخی قدری دشوار است ــ و البته گاهی هم حس می‌کنم برخی می‌خواهند همه‌چیز را با مفهوم «ابتذال شر» بفهمند و تفسیر کنند و به همین دلیل بساط استفادۀ نابجا از آن نیز گرم است. این مفهوم اصلاً چیز پیچیده‌ای نیست و معنای ساده‌ای دارد، اما یک مشکل ساده برای آن هنگام «معادل‌گذاری» به فارسی رخ داده که کار را دشوار کرده است. مشکل از واژۀ فارسی «ابتذال» است. ابتذال معادل خوبی در اینجا نبوده و اصلاً منظور آرنت در اینجا «ابتذال» نیست. اگر کمی توضیح بدهم مشخص می‌شود چه مشکل ساده‌ای پیش آمده...

«ابتذال» یعنی چه؟ ابتذال یعنی چیز گرانبها و ارزشمندی را بسیار و همه‌جا به کار بردن تا آنکه آن چیز ارزش خود را از دست بدهد و پست شود. چیز «مبتذل» هم چیزی است که بر اثر مصرف زیاد، پست و بی‌ارزش شده باشد. حال در اینجا دربارۀ مفهوم «ابتذال شر» این پرسش پیش می‌آید که «پست و بی‌ارزش شدن شر» یعنی چه؟ شر مگر چیز والایی است که اینک خوار شود؟

اما ببینیم تعبیر آرنت در زبان اصلی چیست:

ــ انگلیسی: «banality of evil»
ــ آلمانی: «Banalität des Bösen»

آرنت واژۀ «بانالیتی» را به کار برده که حالت صفتِ آن «بانال» (banal) است. بانال یعنی «پیش‌پاافتاده»، «معمولی»، «عادی» و «روزمره». بگذارید چند مثال بزنم: «یک پرسشِ بانال» / «حکمت‌های بانال» / «سخنرانی‌اش بانال بود» / «مواجهۀ دائم با ادارات در مورد مسائل بانال»، «دعوا سر مسائل بانال» ــ در هیچ‌یک از این مثال‌ها به جای «بانال» نمی‌توانید معادل «مبتذل» را بگذارید. اما می‌توان «پیش‌پاافتاده، معمولی، روزمره و عادی» را گذاشت.

مشکلِ تعبیرِ «ابتذال شر» دقیقاً معادلی است که در فارسی برای آن رایج شده است. اگر به جای آن «پیش‌پاافتادگی شر» یا به ویژه «روزمرگی شر» بگوییم نیمی از معنای مورد نظر آرنت را فهمیده‌ایم، در حالی که «ابتذال» اصلاً ذهن را گمراه می‌کند. دقیقاً منظور آرنت از این مفهوم نیز «معمولی شدن شر» است. یعنی شر دیگر ویژگی‌های آزاردهنده، زننده و خاص خود را از دست می‌دهد و به امری عادی و روزمره تبدیل می‌شود. یعنی چه؟ آدمکشی یک کار عادی و پیش‌پاافتاده نیست؛ بلکه خاص، زننده، نامعمول و نامتعارف است. اما سیگار کشیدن، صبحانه خوردن، کتاب خواندن، آواز خواندن، رقصیدن، فوتبال دیدن، به سینما رفتن و صدها کار دیگر مانند اینها اموری روزمره و معمولی است (یک داخل پرانتز هم اضافه کنم: به ویژه هیچ‌کدام از این کارها از نظر ما مبتذل و نشانۀ ابتذال نیست). حال فرض کنید در پی فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی کلاهبرداری، دزدی، آدمربایی، چاقوکشی و کتک‌کاری هم درست مانند سینما رفتن و فوتبال دیدن به اموری عادی و پیش‌پاافتاده تبدیل شود (و طبعاً در اینجا نمی‌گوییم: «ابتذال کتک‌کاری» یا «ابتذال دزدی»؛ بلکه می‌گوییم «روزمرگی دزدی»، یعنی روزمره‌شدن دزدی). پس منظور آرنت از «بانالیتیِ شر» یا «بانال شدن شر» این است که «شر» به عنوان چیزی که قاعدتاً خاص و نامتعارف است، به امری پیش‌پاافتاده و معمولی تبدیل شود. نیازی به توضیح نیست که روزمره‌شدن شر، تبهکاری یا هر چیز نامتعارفی چه پیامدهای خطرناکی به همراه دارد. همۀ ما از جامعه‌ای که تبهکاری در آن «بانال» (روزمره و عادی) شده باشد، وحشت داریم، زیرا دیگر قربانی شدن استثنا نیست، بلکه قاعده است و دیر یا زود ما نیز قربانی خواهیم شد.

اما مسئلۀ مهم در اینجا این است که چه می‌شود که آن «روزمرگی شر» (یا اگر همان معادل رایج را دوست دارید، «ابتذال شر») رخ می‌دهد. یا چه کسانی دچار روزمرگی شر می‌شوند؟ پیش از آنکه این را توضیح دهم، یک مثال سینمایی می‌زنم که می‌تواند بسیار کمک کند. فیلمِ «شیطان وجود ندارد»، اثر محمد رسول‌اُف، چهار اپیزود دارد. اپیزود اول این فیلم از نظر من شاهکار است، اما هر چه اپیزودها را جلو می‌رویم فیلم افت می‌کند و شعاری می‌شود ــ تا حدی که من آرزو می‌کردم ای کاش فیلم در پایان همان اپیزود اول تمام می‌شد. اگر می‌خواهید در قالب یک فیلم دقیقاً درک کنید «ابتذال شر» چیست، اپیزود اول این فیلم را ببینید.

(ادامه در پست بعدی...)

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی

Читать полностью…

کاغذ

چه کرده‌ای قابیل؟
صدای خون برادر مقتولت از روی زمین تا به درگاه خدا می‌رسد!
اکنون همان زمین هم –که دوست نمی‌داشت دهان بگشاید تا خون برادرت را که به دست شتابکار تو ریخته شد بنوشد–
تو را نفرین کرده است.
زین پس هرگاه زمین را بکاوی،
آنچه را که در توان دارد به تو نخواهد داد.
از امروز باید همواره بگریزی و در زمین سرگردان باشی.



از لرد بایرون که از بزرگان ادبیات انگلیسی در عصر رومانتیک است به‌ندرت اثری به فارسی ترجمه شده است– لابد به این سبب که آثار او عمدتاً به نظم هستند. چند سال اخیر، حسین قدسی که اصلاً پزشک متخصص کودکان است، از دو اثر بایرون ترجمه‌های شایسته‌ای به دست داده: مانفرد و به‌تازگی هم قابیل. البته هردو این آثار به نظم سروده شده‌اند، اما مترجم آن‌ها را به نثری خوش درآورده. کاش باقی آثار بایرون هم به‌مرور به همین قلم ترجمه شود.

قابیل سرگذشت اضطرابات فرزند آدم است، اضطراباتی ناشی از محکومیتی ناعادلانه و تقدیری دردناک. همین اضطرابات او را هم‌صحبت شیطان می‌کند و به این ترتیب بر دامنهٔ ناآرامی‌هایش افزوده می‌شود، تا آنجا که سرانجام ناجوانمردانه برادر خویش را به قتل می‌رساند.

مترجم ارجاعات به کتاب مقدس را مختصرومفید در پی‌نوشت‌ها آورده و مقدمهٔ مفیدی بر کتاب نوشته.

از مجموعهٔ جهان نمایش نشر نی.

▪️قابیل | نوشته‌ی لرد بایرون | ترجمه‌ی حسین قدسی | نشر نی | ۱۴۲ص | ۷۶,۰۰۰ تومان

#بریده_کتاب #معرفی_کتاب_تازه

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

دموکراسی برخلاف طبیعت است/ لشک کولاکوفسکی

می‌خواهم با این گفته که دموکراسی با طبیعت سازگار نیست کوتاه و مختصر این حدس را مطرح کنم که آن نهادها و سازمان‌هایی که به‌صورت خودجوش و بدون برنامه‌ریزی به دست انسان‌ها شکل می‌گیرند نه‌تنها سازندهٔ دموکراسی نیستند، بلکه واکنشی در برابر آن محسوب می‌شوند. دموکراسی ابزاری است که به مناقشات میان انسان‌ها جهت می‌دهد و بدین‌سان امکان حل‌وفصل –گاه حتی حذف و گاه تضعیف– آن‌ها را بدون توسل به خشونت فراهم می‌کند.

دو شکل عمده از اشکال حیات بشری را می‌توان به معنای مجازی آفریدهٔ دست طبیعت دانست، به این معنا که نه به‌صورت برنامه‌ریزی‌شده بلکه به‌نحوی خودانگیخته پدید آمده‌اند: اول حیات قومی (ملت یا قبیله)، و دوم زندگی مذهبی. دموکراسی برای هر دو این‌ها تهدیدآمیز است و هر دو می‌کوشند در برابر این تهدید از خود دفاع کنند.

ملت مانند هر موجود طبیعی دیگر در درون خود حامل میل ذاتی صیانت نفس است: می‌خواهم باقی بمانم و می‌خواهم نیرومند باشم. دموکراسی ابزاری است که میان افراد نه بر طبق معیارهای قومی بلکه بر حسب سن‌وسال تفاوت می‌گذارد. دموکراسی در قبال تعلق‌های ملی لااقتضا است. نظام دموکراسی به سازماندهی کشور می‌پردازد، درحالی‌که چیزی به نام ملت مایل است کشور ابزار دستش باشد. اما دولت دموکراتیک مطلقاً ابزار دست ملت نیست، بلکه به جامعهٔ شهروندی تعلق دارد.

سه برش از مقاله‌ای با همین عنوان از کتاب:
▪️درس‌گفتارهای کوچک در باب مقولاتی بزرگ | نوشتهٔ لشک کولاکوفسکی | ترجمهٔ روشن وزیری | نشر نگاه معاصر | ۲۵۶ ص. رقعی | شومیز | ۷۵,۰۰۰ تومان

▪️ original title:
Mini wyklady o maxi sprawach (1997), Leszek Kolakowski

#بریده_کتاب

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

ای چشم‌دوخته به خیره‌سریِ شب
ای گوش‌سپرده به خُنیاگریِ مرگ
نیک می‌دانی
که صُبحْ بی‌طلایه می‌رسد
و این ابرهای بیم‌گُستَر
بر عزم دیرین سرو می‌افزایند

کوهْ شرمسار استخوان‌های توست
وان رگِ برخاسته بر پیشانی‌ات
شَطِّ گُدازانی بر سینه‌ی ریگزار راز
وان پیکرِ پالوده‌ی سنگ‌سایَت
همچون روح برهنه‌ی بید در برف
گُواه بوران و آیت بهار

ای مرهم‌گُذار تقلاهای بی‌آهنگ ما
ای زخم‌شناس نَفَس‌های خونرنگ ما
شعری بخوان
آه، شعری
که زبانمان را
با پولاد و زیتون پیمان‌هاست.

علیرضا اسماعیل‌پور- ۱۴۰۱/۱۱/۱۵

Читать полностью…

کاغذ

برگزیدگان ششمین دورهٔ جایزهٔ نجفی معرفی شدند

در ششمین دورهٔ جایزهٔ نجفی، نرگس قندیل‌زاده برای ترجمهٔ کتاب دروازهٔ خورشید به عنوان برترین مترجم معرفی شد.

دروازهٔ خورشید رمانی است از نویسنده و روزنامه‌نگار لبنانی، الیاس خوری. مضمون این رمان تاریخ فلسطین است، از استقرار اسرائیل در ۱۹۴۸ تا پیمان اسلو در ۱۹۹۵. کتاب روایت‌های درهم‌تنیده‌ای است که دو خط اصلی آن‌ها را به هم می‌رساند.
نرگس‌قندیل‌زاده مترجم شناخته‌شدهٔ زبان و ادبیات عرب است. اخیراً هم مجموعه‌داستان کابوس‌های کارلوس فوئنتس به ترجمهٔ او منتشر شده.

از صفحهٔ نشر نی: دروازۀ خورشید از مهم‌ترین آثار الیاس خوری که کانون نویسندگان عرب آن را در رتبۀ ۴۲ از ۱۰۰ کتاب برتر عربی نهاده است. در سال ۲۰۰۶ که این رمان به انگلیسی ترجمه شد، نیویورک‌تایمز آن را در فهرست ۱۰۰ کتاب برتر سال قرار داد و نشریاتِ کریسچن ساینس مانیتور، دیلی تلگراف، ساندی تلگراف، لس‌آنجلس تایمز، ضمیمۀ جهان کتابِ واشینگتن پست و چندین نشریۀ دیگر انگلیسی‌زبان آن را بسیار ستودند.
در سال ۲۰۰۴، یُسری نصرالله، کارگردان مصری، فیلم دروازۀ خورشید را ساخت.

▪️دروازهٔ خورشید/ الیاس خوری/ نرگس قندیل‌زاده/ نشر نی/ ۶۰۸ص./ ۹۸,۰۰۰ تومان


▪️علاوه بر قندیل‌زاده، ترجمهٔ فرید دبیر مقدم از رمان روز ملخ (نشر ماهی) و ترجمهٔ حانیه پدرام از رمان در جست‌وجوی یک پیوند (نشر بیدگل) به عنوان ترجمه‌های تشویقی این دوره انتخاب شدند.

▪️فهرست نامزدهای راه‌یافته به مرحلهٔ نهایی

#خبر #معرفی_کتاب

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

خدا، بوسیدن، خیابان ولیعصر؛ حذف

گیتا شمسی: «ارشاد اصلاحیه زده رو کتابم. به‌جز حذف تمام واژه‌های خدا، بوسیدن، خیابان ولیعصر(!) و امثالهم، سه تا شعر رو گفتن به طور کلی دو صفحه اولشون رو حذف کنم و جالبتر اینکه وقتی دو صفحه رو حذف کنم سه چهار خط فقط باقی میمونه. بله رسم روزگار این چنین است‌.»

#سانسور

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

صد سال و صد روز
نوشته‌ی دکتر سعید مدنی (قهفرّخی)

#کتاب_رایگان

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

دولت‌ها در طول قرن‌ها تکنیک‌های خود را هرچه ظریف‌تر کرده‌اند تا عمداً ایجاد درد کنند. یک زندانی در موقعیتی منحصربه‌فرد است که هیچ شباهتی به کسی ندارد که آسیب دیده یا بیمار شده است، زیرا درمانده است و کمکی هم در راه نیست.

احساس بی‌پناهی و درماندگی کردن از یک سو و مرگ که در دو قدمی ایستاده از سوی دیگر اعتمادبه‌نفس زندانی را به کلی سلب می‌کند. وحشتِ زیستن در این حالت به مراتب دردناک‌تر است از رنج کشیدن از خود درد.


درد، منشأ رنج و تلخکامی | نوشتهٔ پاتریک وال | ترجمهٔ محمدرضا باطنی و فاطمه محمدی | انتشارات فرهنگ معاصر

#بریده_کتاب

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

بی‌خردی زادهٔ قدرت است. از تکرار مکرر گفتار لرد اکتن همه می‌دانیم که قدرت فاسد می‌کند. اما کمتر توجه داریم که قدرت بی‌خردی نیز می‌آورد، و قدرتِ آمرانه اغلب باعث نقص تفکر می‌شود؛ و هرچه اعمال قدرت افزایش یابد احساس مسئولیت در قبال آن بیشتر رنگ می‌بازد. احساس کلی مسئولیت در اعمال قدرت بدین معناست که باید تا حد امکان عاقلانه در جهت منافع کشور و شهروندان حکومت کرد.

تاریخ بی‌خردی، از تروا تا ویتنام | نوشتهٔ باربارا تاکمن | ترجمهٔ حسن کامشاد | نشر کارنامه | ۶۷۸ص. وزیری | گالینگور | ۴۳۵,۰۰۰ تومان

#بریده_کتاب

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

وقتی مبحث بنیادیِ تکامل (فرگشتِ) زیستی را از کتاب‌های زیست‌شناسیِ دبیرستان حذف می‌کنند، طبیعی است شاهد ترجمه‌ی چنین کتابی هم باشیم.
کتابی سراسر مغلطه که فقط می‌تواند برای کسانی جذاب باشد که هیچ پایه و مایه‌ی اولیه از زیست‌شناسی تکاملی نداشته باشند.

دنتون به‌نوعی جدِ اعلای شبه‌علمی است به‌نام "طراحیِ هوشمندانه" (intelligent design) که در محافل جدی زیست‌شناسی مطلقاً جایگاهی ندارد و البته نقدهای فراوان و ویرانگری نیز بر آن وارد کرده‌اند.

این نقدهای کوبنده سبب شدند نقاب علمی‌نماییِ که دنتون و پیروانش بر این شبه‌علم زده بودند فرو بیفتد، آفرینش‌گراییِ زیر آن عیان و این اسب تروا دستش رو شود.

این کتاب مسلماً برای تکامل‌گریزان و تکامل‌ستیزان جاذبه دارد و آن را علمی(!) می‌یابند، آن هم دقیقاً به این دلیل که دانشی حداقلی در زیست‌شناسی تکاملی ندارند.

در زمانه‌ای که در ایران به‌شدت نیاز داریم آگاهی درست علمی گسترش یابد، آن هم در اوج گرانی کاغذ و ملزومات چاپ، شاهد چاپ چنین کتاب علم‌ستیزی هستیم آن هم از سوی نشری مثل هرمس!
حیف کاغذ
حیف مرکب

- عبدالرضا شهبازی

@dirinenegar

Читать полностью…

کاغذ

‏ابوالفضلِ خطیبی درگذشت.

تصحیح جلدِ هفتم شاهنامه (چاپ خالقی)، تصحیحِ فرامرزنامهٔ بزرگ‌ و فرامرزنامهٔ کوچک، تصحیحِ شبرنگ‌نامه، تصحیح هجونامهٔ منسوب به فردوسی از آثارِ اوست.

عهد کرده بود تا باقی است در احوالِ شاهنامه تفحص کند و بنویسید و چنین کرد. ایزد بر وی رحمت کُناد.

‏که کس در جهان جاودانه نماند
به گیتی به ما جز فسانه نماند
همان نام بهتر که ماند بلند
چو مرگ افگند سوی مابر کمند

منبع متن خبر

یادداشت احمدرضا قائم‌مقامی به یاد دکتر خطیبی

#خبر_بد

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

نظام مشروطیت ایران بر بنیان زمینداری بزرگ نمی‌توانست به هدف‌های بزرگی مانند استقرار حکومت پارلمانی، برابری حقوق شهروندان، آزادی‌های فردی، گردش منظم نخبگان سیاسی و پیشرفت اقتصادی دست بیابد. ناکامی حرکت دهقانان ایرانی موجب شد که طبقهٔ متوسط نیز به قدرت سیاسی دست نیابد. اعیان و اشراف، زمینداران بزرگ و دیوانسالاران هم‌پیوند با این طیف‌ها قدرت سیاسی را قبضه کردند.


روستاییان و مشروطیت ایران اولین پژوهش پردامنه پیرامون وضعیت و نقش روستاییان ایران در جریان انقلاب مشروطه است. مشروطه جنبشی شهری بود، حال آنکه نیمی از جامعهٔ آن روزگار ایران را جامعهٔ روستایی تشکیل می‌داد. دکتر سهراب یزدانی می‌کوشد انقلاب مشروطه را این‌بار از دریچهٔ روستاییان و مسائل آن‌ها تحلیل کند.

اگرچه منابع محدودی دراین‌باره در دست است، یزدانی با ممارستی مثال‌زدنی از دل اسناد و گزارش‌های معدود، جنبش‌های متعدد دهقانی را استخراج و روایت و تحلیل کرده است.

او با بررسی خواست‌های روستاییان، علل نارضایتی‌شان، شیوهٔ مبارزه‌شان و برخورد مشروطه‌خواهان شهری با آن‌ها نشان می‌دهد که «در میان زمینه‌ها و علل ناتمام‌ماندن انقلاب مشروطیت ایران، هیچ‌یک به اندازهٔ بی‌ثمر ماندن جنبش دهقانی و برجاماندن زمینداری بزرگ اهمیت نداشت».


روستاییان و مشروطیت ایران | نوشتهٔ دکتر سهراب یزدانی | نشر ماهی | ۳۱۶ صفحه. رقعی | ۱۴۵,۰۰۰ تومان

#معرفی_کتاب_تازه

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

آن‌ها که کهن بُوَند و آن‌ها که نُوَند
هریک به مراد خویش لختی بدُوَند

این سفلهْ جهان، به کس نمانَد باقی
رفتند و رویم و دیگر آیند و روَند


از جمله بیست رباعی که –بر اساس پژوهش سید علی میرافضلی– تقریباً بدون تردید سرودهٔ خیام است. «این رباعیات از لحاظ فرم و ساخت، زبان و نحوهٔ اجرای شعر، و درونمایه و هستی‌شناسی حاکم بر آن‌ها، از یک‌دستی و همگونی بالایی برخوردارند.»

«این رباعی، از معدود رباعیاتی است که سندی از روزگار خیام، تعلق آن را به زمان حیات این حکیم به اثبات می‌رساند.»

رباعی و نقل قول‌ها از:
رباعیات خیام و خیامانه‌های پارسی | پژوهش سید علی میرافضلی | نشر سخن | ۵۴۲ ص. رقعی، گالینگور | ۱۷۵,۰۰۰ تومان

توضیح مسعود راستی‌پور: قافیه‌های مصراع نخست را حرکت‌گذاری کرده‌اید، ظاهراً صورت صحیح حرکاتشان (آن‌طور که خیام یا هر کس دیگر که رباعی را سروده تلفظ می‌کرده‌است) "نَوَند" و "بدَوَند" باشد.

#شعر

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

تحقیر و خوار شمردن «فرهنگ بورژوازی»
از گفت‌وگوی لشک کولاکوفسکی

[...] روشنفکرانی نیز یافت می‌شوند که می‌بینند فقط در چهارچوب دولت ایدئولوژیک و به‌عنوان کارگزاران آن می‌توانند صاحب نفوذ شوند. در جوامعی که اقتصاد بازار آزاد در آن نقش برجسته‌ای دارد روشنفکران را چندان جدی نمی‌گیرند. روشنفکران در امریکا منزلتی کمتر از آلمان و فرانسه دارند. در انگلستان ما با استادان دانشگاه و انسان‌های فرهیخته و دانشمندان مواجهیم و نه با روشنفکران. «روشنفکر» پدیده‌ای انگلیسی نیست.

پروفسور کولاکوفسکی، خود شما هم اگر در لهستان یا آلمان تدریس می‌کردید، شهرتی بیش‌تر و وجهه‌ای بالاتر از اینجا، در آکسفورد، می‌داشتید.
به همین خاطر هم در خلال جنگ جهانی دوم روشنفکران مهاجر آلمانی و از آن جمله متفکران مکتب فرانکفورت، کسانی چون تئودور آدورنو و غیره، در امریکا به کل افسرده و غمگین بودند. آنان در دانشگاه‌های آلمان نیم‌خدایانی بودند و در امریکا فقط کارکنان نهادی علمی که از عزت و احترامی فراانسانی برخوردار نبودند. این امر آنان را در موهومات فئودالی‌شان غمگین و افسرده می‌کرد. دلشان می‌خواست که به فرهنگ برتر خود ببالند: ما به موسیقی باخ گوش می‌دهیم، گوته می‌خوانیم، در حالی که شما امریکایی‌ها در دشت و صحرا گاومیش شکار می‌کنید! مهاجران آلمانی نمی‌توانستند بپذیرند که امریکایی‌ها با کار و کوشش خود دنیایی جدید و فرهنگی واقعی پدید آورده‌اند. چه اتفاقی افتاده که امریکایی‌ها دارای چنین گالری‌های هنری عظیمی شده‌اند؟ البته که حامیان آن‌ها صاحبان بسیار ثروتمند صنایع و غول‌های صنعتی بودند...

...که ثروت های خود را از راه‌های مشکوک و سؤال‌برانگیز به دست آورده‌اند.
بسیار خوب! می‌گویند تولید چنین اشیای هنری و برپایی گالری‌هایی از این دست نشان‌دهندهٔ بزرگ‌نمایی و آقامنشی است. اما بپذیریم که این بزرگ‌نمایی از نوع خوب آن است. فراموش نکنیم که امریکا جامعه‌ای جدید است.

نظرتان دربارهٔ متفکران مکتب فرانکفورت چیست؟
وابستگان به مکتب فرانکفورت ایدئولوگ‌هایی بودند که در دوره‌ای تحت تأثیر شدید گئورگ لوکاچ قرار داشتند. از دیالکتیک سلبی تئودور آدورنو و همچنین هربرت مارکوزه می‌توان این موضوع را احساس کرد.

منظورتان چیست؟ دقیقاً چه چیزی را می‌توان احساس کرد؟
تحقیر و خوار شمردن «فرهنگ بورژوازی» و همراه با آن تحقیر «ایدهٔ بورژوازی» حقیقت.

آیا ایدهٔ حقیقت ایده‌ای بورژوازی است؟
نه، بدیهی است که هیچ‌کس آن را با این کلمات بر زبان نمی‌آورد و به‌گونه‌ای دیگر منظور خود را بیان می‌کند. اما از آنجا که برای پیروان مکتب فرانکفورت فرهنگ بورژوازی تا این حد به ایدئولوژی آغشته است، می‌باید حقیقت نیز به معنای تجربی آن به رسمیت شناخته نشود. برای متفکران مکتب فرانکفورت، تجربه‌باوری و همچنین ابزارهای ریاضی علم چیزهای مشکوکی‌اند. در حالی که تجربه‌گرایی به‌واقع موجب تولید فراگیر ایدئولوژی نمی‌شود.

▪️از کتاب:
در جست‌وجوی معنای زندگی: گفت‌وگو با اندیشه‌ورزان اروپایی | تدوین و ترجمهٔ خسرو ناقد | نشر فرهنگ معاصر | ۳۹۰ص. رقعی گالینگور

#بریده_کتاب #نقل_قول

@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

(ادامه از پست پیشین)

بدون اینکه داستان را برای کسانی که فیلم را ندیده‌اند فاش کنم، می‌توان آن را اینگونه توصیف کرد: فیلم ۲۴ ساعت از زندگی یک مرد را به تصویر می‌کشد. همه‌چیز به شکل رقت‌انگیزی معمولی، حوصله‌سربر و پیش‌پاافتاده است. در فیلم یک روزمرگیِ محض را می‌بینیم: مرد به خانه می‌آید، بچه‌اش را از مدرسه می‌آورد، کادو برای جشن عروسی فامیل می‌گیرد، به فروشگاه می‌رود ــ همه‌چیز بانال است ــ به محل کار برمی‌گردد، هنگام کار در اتاقش میوه می‌خورد و حین خیار پوست‌کندن دکمه‌ای را می‌فشارد... همه‌چیز عادی است! عادی عادی! اما نه! یکی از این کارها نمی‌توانست عادی باشد. بیننده می‌فهمد «فشردنِ آن دکمه» قاعدتاً باید یکی از غیرعادی‌ترین یا هولناک‌ترین کارهای جهان باشد و شوکه‌ می‌شود، اما در اینجا، در زندگی او به یک امر عادی ــ بانال ــ تبدیل شده. این همان چیزی است که آرنت می‌خواهد بگوید. چه می‌خواهد بگوید؟

وقتی شر جامۀ بوروکراسی به تن کند و به یک نظم اداری تبدیل شود، تغییر ماهیت می‌دهد. رابطۀ شخصیِ فرد با شر از بین می‌رود. شر از یک «فعل» که یک نفر آن را به تنهایی مرتکب شود، به یک «فرایند ماشینی‌ـ‌اداری» (یا بوروکراتیک) تبدیل می‌شود و هر کسی یک پیچ از صدها پیچِ آن را می‌چرخاند و یک اهرم از ده‌ها اهرم آن را می‌فشارد. به همین دلیل، آن حسی که یک انسان نسبت به شر در حالت عادی دارد از بین می‌رود. در واقع، نوعی «بیگانگی» میان فرد و شری که انجام می‌دهد پدید می‌آید. همه در شر شریکند و هیچ‌کس هم خود را مسئول آن حس نمی‌کند. اما برای اینکه معنای «ابتذال شرِ» مورد نظر آرنت محقق شود، هنوز یک شرط دیگر هم لازم است. حتماً می‌دانید که آرنت مفهوم «ابتذال شر» را در پی بازداشت، محاکمه و اعدامِ آدولف آیشمان، آن افسر معروف نازی که در کشتار یهودیان نقش داشت، در کتاب «آیشمان در اورشلیم» مطرح کرده است. آیشمان پس از سقوط هیتلر گریخته بود و مأموران مخفی اسرائیل، پانزده سال بعد او را در آرژانتین یافتند، ربودند، به اسرائیل آوردند و محاکمه و اعدام کردند.

آرنت در آنجا، بر پایۀ مفاد بازجویی و جلسات دادگاه معتقد بود آدولف آیشمان مصداق ابتذال شر ــ یا روزمرگی شر ــ است. آیشمان فقط یک مأمور معذور بوده و به اوپراتوری در یک دستگاه کشتار تبدیل شده بود. بنابراین، زمانی روزمرگی شر رخ می‌دهد که فرد اعتقادات ایدئولوژیک نداشته باشد، بلکه یک آدم کاملاً عادی و حتی غیرسیاسی و غیرایدئولوژیک باشد که فقط به یک اوپراتورِ بی‌حس و بی‌تفاوت تبدیل شده است. اینک او به سادگی هر دکمه‌ای را می‌فشارد ــ چه دکمۀ باز شدن یک دروازه باشد، چه دکمۀ شلیک یک موشک و چه دکمۀ تزریق گاز به اتاق گاز. برای او دکمه دکمه است. کاربرد آن برایش چندان فرقی نمی‌کند.

فکر می‌کنم با این توضیحات مفهوم مورد نظر از «روزمرگی شر» روشن شده باشد. البته فقط گذرا اشاره کنم که برخی این نظریۀ آرنت را دربارۀ آیشمان قبول ندارند و می‌گویند آیشمان در دادگاه تظاهر می‌کرده است به اینکه «مأمور و معذور» بوده. برای مثال، آونِر وِرنر لِس (Avner Werner Less)، پلیس اسرائیلی که ۲۷۵ ساعت از آیشمان بازجویی کرده بود، معتقد است آرنت متوجه نشده بود که آیشمان صرفاً رشته‌ای از دروغ بافته بود تا قاضی را مجاب کند او هیچ نقشی نداشته و آدم بی‌اهمیتی بوده است.

مهدی تدینی

همچنین پیشنهاد می‌کنم این پست را بخوانید: «از بوروکراسی تا توتالیتاریسم»

@tarikhandishi | تاریخ‌اندیشی

Читать полностью…

کاغذ

پس خداوند به قائن گفت: «برادرت هابیل کجاست؟» گفت: «نمی‌دانم، مگر پاسبان برادرم هستم؟»
گفت: «چه کرده‌ای؟ خون برادرت از زمین نزد من فریاد برمی‌آورد!
و اکنون تو ملعون هستی از زمینی که دهان خود را باز کرد تا خون برادرت را از دستت فرو برد.
هرگاه کار زمین کنی، همانا قوت خود را دیگر به تو ندهد. و پریشان و آواره در جهان خواهی بود.»

عهد عتیق، سفر پیدایش، ترجمهٔ قدیم


@kaaghaz

Читать полностью…

کاغذ

شب یلدای ۱۴۰۱، با یاد روشن همه‌ی بچه‌های بی‌گاه و به‌بیدادرفته خلوتی داشتم. خبر تکراری نامم در فهرست سیاه ارشاد و قدغن‌بودن درآمدن کتابی از من در ایران جز خراش خطی تیره بر این خلوت نبود. با کتاب یا بی کتاب و با نام و بی نام و با اجازه و بی اجازه‌ی «آقایان سر گردنه»، من در آن وطنی که در من و در داستان‌های من است، بی پروای گزمگان در گشت‌وگذارم. خبر دیگری هم آمد که تیرگی و گزش ناچیز آن خراش را نابوده کرد: پس از نزدیک به دوسال این‌دروآن‌درزدن، «کمین بود» درآمد. این کتاب را که ششمین رمان من و در واقع آخرین تیر ترکش داستانی من است، رها از بند سانسور و هر قید و قراردادی زیر چتر «آزادان» در آورده‌ام تا بتوانم همه‌ی درآمد فروش آن را (مانند هر کتاب دیگری که با نام آزادان درمی‌آورم) صرف راه‌اندازی کتابخانه‌ی کودک در روستا یا شهری کم‌برخوردار در ایران کنم. پس با این انگیزه و هدف، تا زمانی که آن کتابخانه برپا نشود، از فراهم‌کردن نسخه‌ی الکترونیک رایگان برای خواننده‌های ایران‌نشین خودداری می‌کنم. از خواننده‌هایی که بیرون از ایران زندگی می‌کنند و یا امکان خرید دارند، توقع دارم «کمین بود» را که دومین کتاب «آزادان» است و نیز «پنجاه‌ و چیزی کم» را که نخستین بود، خوب «ببینند» و اگر پسندیدند، «بخرند» و فراموش نکنند که نویسنده هم از جیب خود هزینه‌ی کتاب را پرداخته تا سود اندک کتاب به بچه‌های «راه دور و رنج بسیارش» برسد.
لینک خرید کتاب از لولو در «بیو»ی صفحه‌ی اینستاگرم آمده.
کتاب در آمازون امریکا هم در زیر نام من در دسترس است.

Читать полностью…
Subscribe to a channel