ketabsib | Unsorted

Telegram-канал ketabsib - کتابخانه سیب🍎📚

-

Subscribe to a channel

کتابخانه سیب🍎📚

#فوتبال
#حکمرانی

از آن روز پاییزی که برای برد تیم ملی به خیابان ریختیم و با اشک شادی کردیم فقط بیست و پنج سال گذشته...
چه شد که از آنجا به اینجا رسیدیم؟... با ما چه کردید؟... با ما چه می کنید؟...

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

#فوتبال


پرویز پرستویی :

ملی پوشان عزیز
چنان شمشیر برّان را بر روی کیکی که نشان دهنده زمین فوتبال است فرود آوردید که آدم یاد سالیان دور می افتد که قداره کشان بر سر گذر قداره هایشان را فرود می آوردند و با عربده دنبال نفس کش می گشتند!
حتما بعد از برش کیک کامتان را هم شیرین کردید؟
نوش جانتان!
سوال:
چرا برعکس دفعات قبل، از مردم خداحافظی نکردید؟
توقع دارید مردم در بازگشت به استقبالتان بیایند؟
ما فقط با خبر شدیم که به محضر رئیس جمهور رفتید.
و از ایشان خواستید که دعاکنند پیروز برگردید.
خب شما که به محضر رئیس جمهور رفته بودید، بهترین فرصت بود که از ایشان بخواهید که توصیه کنند حداقل کودکان و نوجوانان را نکشند!
به ایشان می فرمودید آقای رئیسی شما با شعار(( انقلابی)) پشت میز ریاست جمهوری نشستید!
قراربود بصورت انقلابی آسایش، آرامش، رفاه ،مسکن، ایجاد شغل و امنیت در مملکت برقرارکنید!

پس کووووووو؟

خب اگر مردم به خواسته هایشان رسیده بودند که الان در کف خیابان نبودند؟

پس چرافقط  هر روز به آمار کشته شدگان اضافه میشود؟

بگذریم، گذشته ها گذشته
سوال دیگر:
تیم ملی فوتبال ایران تا کنون پنج دوره در جام جهانی حضور داشته
ضمن احترام به همه فوتبال دوستان و فوتبالیست های ادوار جام جهانی گذشته، آیا تا به حال تیم های ملی ایران، به دور دوم صعود کرده اند؟
بدون شک خیر!
و الان شما عزیزان تیم ملی که در ششمین دوره  جام جهانی حضور دارید.
بازهم قرار نیست که به دور دوم صعود کنید.

ضمن اینکه همیشه دعای خیر مردم ایران بدرقه راهتان بوده که در این دوره از همین الان عموم مردم در  کامنت ها  دعا میکنند که شکست خورده برگردید!

ضمن اینکه قبل از شروع مسابقات به مردم کشورتان هم باختید!

این چه رفتنی بود؟

البته بدون شک میدانم که حالتان خوب نیست و حال بدتان را بروی خودتان نمی آورید.

ضمن اینکه تماشاچیان ایرانی هم که به دیدن بازی هایتان خواهند آمد، تشویقتان نخواهند کرد!

متاسفانه، بازهم چقدر زود دیر میشود!

پ.ن.

"تنها حکومتی که تماشاچیان و هموطنانش را در طول مسابقات جام‌جهانی ۲۰۲۲ قطر سانسور خواهد کرد، جمهوری اسلامی و سیمای میلیِ آن است".

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

#مهاباد

نامه و هشدار نماینده مهاباد به دبیر شورای عالی امنیت ملی، فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح و وزیر کشور …

▫️جلال محمودزاده نماینده مهاباد طی نامه ای فوری در خصوص اتفاقات اخیر شهرستان مهاباد و به منظور حفظ حرمت، مال و جان مردم به دبیر شورای عالی امنیت ملی، فرمانده ستاد کل نیروهای مسلح و وزیر کشور هشدار داد.
▫️شایان ذکر است متن نامه فوری ایشان به شرح ذیل است؛

جناب آقای شمخانی
دبیر محترم شورای عالی امنیت ملی

سلام علیکم
       همچنانکه استحضار دارید در ۶۵ روز گذشته در نتیجه عملکرد و مدیریت بسیار ضعیف و غیر قابل قبول مسئولین ، کشور دچار اعتراضات مردمی شده که به تبع آن شهرستان مهاباد از این امر مستثنی نبوده و در نهایت متأسفانه این وضعیت ناگوار منجر به کشته شدن صدها نفر از جوانان و فرزندان مردم و یتیم شدن کودکان و بیوه شدن صدها زن و داغدار شدن خانواده ها گردیده که بروز این اتفاقات نیز باعث ضربه شدید به ساحت و جایگاه کشورمان در داخل و خارج شده است.

از طرفی در چند روز اخیر به ویژه در سه روز گذشته در شهرستان مهاباد چندین نفر از جوانان بی گناه این دیار کشته و زخمی شده و همچنین خسارات عدیده مالی خصوصاً در شب گذشته به مردم شهر وارد گردیده است ، حال نظر به گزارشات و انتقادات گسترده واصله مردمی و وضعیت بسیار ویژه و نامساعد پیش آمده و به منظور ممانعت از بروز حوادث تلخ دیگر و جریحه دار شدن احساسات مردم شهرستان مقتضی است سریعاً دستور فرمایید نیروهای نظامی و امنیتی با احترام ، آرامش و سعه صدر بیشتر و به دور از ایجاد تنش با مردم فهیم مهاباد رفتار نمایند در غیر این صورت اینجانب به عنوان نماینده این مردم شریف مجبور به گفتن حقایق از طریق تریبون رسمی صحن علنی و انجام اقدامات دیگری در مجلس خواهم بود.

جلال محمودزاده
نماینده مردم فهیم و شریف
شهرستان مهاباد
رونوشت؛       
-فرمانده محترم ستاد کل نیروهای مسلح جهت استحضار و صدور دستور اقدام سریع.
-وزیر محترم کشور جهت استحضار و صدور دستور اقدام سریع.

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

اگر چشم فرو بستم
خاک را بگویید پیکر کورد دیگری را در خود جای ندهد
آب را بگویید سیل اشک به سوی کوردستان روانه نکند
باد را بگویید تازیانه اش را بر دل مادران کورد نکوبد
خورشید را بگویید آتش غضبناکش را از سر کوردستان بردارد
شب را بگویید پنجره ی امید را بر روی هیچ پدر کوردی نبندد
و خدا را بگویید فرو آید و برای چند لحظه هم که شده کورد باشد


#شیرکو_بیکس
#کردستان
#مهاباد

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

#شعر_شب



رؤیای هر کودک صلح است.
رؤیای هر مادر صلح است.
کلامِ عشقی که بر زیرِ درختان می‌تراود
صلح است.

پدری که در غبار
با تبسمی در چشم‌هایش
با سبدی میوه در دست‌هایش
با قطراتِ عرق بر جبینش
که چون ترمه‌ای بر طاقچه خشک می‌شود،
باز‌گردد
صلح است.

آن‌هنگام که زخم‌ها
بر چهره‌ی جهان التیام یابد،
آن‌هنگام که چاله‌ی بمب‌های خورده بر تنش را درخت بکاریم،
آن‌هنگام که اولین شکوفه‌های امید
بر قلب‌های سوخته در حریق
جوانه زند،
آن‌هنگام که مرده‌ها بر پهلوهای خویش بغلطند
و بی‌هیچ گلایه‌ای به خواب روند
و آسوده‌خاطر باشند
که خونشان بیهوده ریخته نشده،
آن‌هنگام،
درست آن‌هنگام
صلح است.

صلح
بوی غذای عصرگاهی‌ست
صلح یعنی
هنگامی که اتومبیلی
در کوچه می‌ایستد
معنایش ترس نباشد.
یعنی آن‌کس که در را می‌زند
دوست باشد
یعنی بازکردن پنجره
معنی‌اش آسمان باشد.
صلح یعنی سورِ چشم‌ها
با زنگوله‌های رنگ.
آری،
صلح این است.

صلح
لیوانِ شیرِ گرم است و کتاب
به بالینِ کودکی که بیدار می‌شود از خواب.
صلح
یعنی هنگامی که خوشه‌ی گندم
به خوشه‌ی دیگر می‌رسد
بگوید: نور، بگوید: روشنی.
صلح یعنی
تاجِ افق، نور باشد.
آری،
صلح این است.

صلح یعنی
مرگ، جز اتاقی کوچک از قلبت را
نتواند تسخیر کند.
یعنی دودکشِ خانه‌ها
نشانی از سرور باشند.

هنگامی که میخکِ غروب
هم بوی شاعر دهد و هم کارگر
آری،
صلح این است.

صلح
مشت‌های گره‌کرده‌ی مردمان است.
صلح
نانِ داغ بر میزِ جهان است.
لبخندِ مادر است
تنها همین،
نه چیزی جز این.

آن‌کس که زمینش را خیش می‌کشد
تنها یک نام را بر تنِ خاک حک می‌کند:
صلح.
نه چیزی دیگر،
تنها صلح.

بر قافیه‌ی فقراتم
قطاری به سوی آینده رهسپار است
با سوغاتِ گندم و رَز.
آری،
صلح همین است.

ای برادرانِ من!
تمامِ عالم و امیالش
تنها در صلح، نفسی عمیق می‌کشد.
دستانتان را به ما دهید، برادران
آری،
صلح همین است...




#یانیس_ریتسوس - شاعر یونانی

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

طاقتم ده (ساغرم شکسته)
#مرضیه
#ترانه #موسیقی

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

همان روز با خود عهد کرده‌ام برای اینکه فردای او بهتر از این روزها باشد هر چه در توان دارم بگذارم. در این زمانه بی مأمن و مأوایی، در این روزهای یأس و انفعال، این شاید سنگ بنای یک ایمان نیم بند باشد: ایستادگی و وا ندادن در برابر حاکمیت فاسد و ظالمی که از طنز روزگار نامش جمهوری اسلامی است. بچرخ تا بچرخیم.

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

سیدعلی! همان روزها هم راه برایت اینقدر دشوار و صعب‌العبور و بن بست نبود. هنوز شأن و منزلت خودت را اینقدر لگدمال نکرده بودی. مگر نه اینکه یکی از شعارهای آن روزها «سلام بر سه سید فاطمی، خمینی خامنه‌ای خاتمی» بود. مگر نه اینکه خودِ خاتمی بارها خودت را برای رهبری کردنِ اصلاحاتی که برای وضعیت اسفناک کشور «ناگزیر» شده بود ترغیب کرد؟ خاتمیِ نجیب‌زاده که دوست و دشمن به سلامت روحی‌اش معترفند و می‌دانی که اهل دغل‌بازی و دور زدن و نارو زدن نبود و هنوز معتبر بود و حرفش خریدار داشت و هنوز به دست مزدورانت اینگونه پیش ملت خراب نشده بود. راه برایت باز بود. نخواستی. چه می‌گویم؟ همین سال 88 مگر مردم هنوز تا مدتها سعی نکردند پای تو را وسط نکشند؟ با اینکه مثل روز روشن بود که کل سناریو مستقیماّ توسط شخص حضرتت طراحی و مدیریت می‌شد هنوز ملت سعی می‌کردند دایره شعارها را در حد جنتی و احمدی‌نژاد نگه دارند تا اینکه در آن خطبه ی خونبارت آب پاکی را ریختی.
فکر می‌کنی برای یک بسیجی تازه پا به دانشگاه گذاشته -که من باشم- چقدر زمان نیاز بود تا به آن ایمان پوشالی و تزریقی شک کنم؟ همیشه که نمی‌شود دروغ گفت. شاید بشود. ولی نمی‌شود که برای همیشه برای این دروغ‌ها مشتری پر و پا قرص داشت. خوب یادم هست. سحرگاه ماه رمضان همان سال اول بود. ساعت چهار و پنج صبح. تلویزیون مصاحبه خاتمی با امانپور را پخش کرده‌بود. حرفهایی که از جنس دیگری بود. و اتفاقاً هیچ ربطی هم به آن بمباران رسانه‌های تحت امرت نداشت. دیگر آنقدر پخته بودیم که بساط یک ایمان جدید را برپا نکنیم. همان ایمان قبلی برای هفت پشتمان بس بود. ولی خاتمی راه خود را باز کرده بود. البته این را بگویم که هنوز تو جایگاه خودت را داشتی. یعنی نمی‌دانم چگونه ولی هنوز مدلی را برای خودم ترسیم می‌کردم که ولی فقیهی که تو باشی به جایگاهی که این روزها رسیده‌ای نرسیده بود. سخت بود ولی شدنی بود.
روزها می‌گذشت و تو نمی‌توانستی خشم خودت را از رمگانی که خلاف رأی تو می خواستند پنهان کنی. شروع کردی به سنگ اندازی. سرداران سپاهت که حالا دیگر روز به روز داشتند تیپ سیاسی می‌زدند و از سردار و سرتیپ به دکتر و استاد تغییر نام می‌دادند بیانیه دادند و رئیس جمهور را تهدید کردند که کاسه صبرشان در حال لبریز شدن است. چه غلطها! و تو که تائید کردی و ادامه دادی.
بچه‌های دانشجو، در پی یک اعتراض جمع و جور سیاسی در کوی دانشگاه تهران به خاک و خون کشیده شدند. «وحشی» شاید مؤدبانه ترین توصیفی است که می شود برای آن فرزندان غیورت پیدا کرد که حیدریم حیدریم گویان به تخریب و ضرب و شتم وغارت اتاق‌های محقرانه بچه‌های دانشجو دست زدند. بگذار از اینجای داستان گریزی به روزهای بعد از انتخابات دردسر سازت بزنم. مقام معظم! عظیم‌الشأن! هیچ تا کنون به گوشت رسانده‌اند که بسیجیانت چه تقوای کلامی دارند؟ می‌دانی همین فرزندان دلبندت وقتی با مردم طرف می‌شوند، وقتی تحت اسکورت موتورسوارن گارد و نیروی انتظامی و مجهز به باتوم و اسپری فلفل‌اند چگونه عقبه سرکوب شده جنسی شان را فریاد می‌زنند؟ می‌دانی آبروی بسیجی که یکیش پدر من بود چگونه لجن‌مال تربیت ولایت‌مداری شده‌است که تحت بودجه و امکانات مرحمتی شخص جنابعالی اداره می‌شود؟ همه شرافتم را گرو می‌گذارم که بحث، بحث استثناء و یک از هزاران و این قبیل توجیهات نیست. تعصب و بصیرت این فرزندانت غلیان که می‌کند، رگ گردن‌شان که متورم می‌شود و باتوم که به هوا می‌رود، فحش ناموسی حداقلی از اخلاق ولایتمدارانه‌شان است که بروز می‌دهند.
می‌خواهم سیر داستانم مخدوش نشود. می‌خواهم خوب بفهمانمت که چه گذشته‌است در این ده پانزده سال که از نوجوان هوادارت رسیده‌ام به آن جوان خشمگینی که در خیابان فریاد می‌زند ننگ ما ننگ ما رهبر… بگذریم.
فردای آن فاجعه در جمع هوادارانت آه وناله کردی و از جمعیت گریه ستاندی. چه فاجعه‌ای رخ داده‌است. عکس حضرتت پاره شده بود. آهای سید علی! دیگر با یک من عسل هم نمی‌شد این بغض تلخ را فروخورد. دیگر از آن بسیجی – سمپاتی که برایش کلی هزینه کرده بودی چیزی باقی نمانده‌بود.
می‌بینی! ما بارگه دادیم این رفت ستم برما/ بر کاخ ستمکاران تا خود چه رسد خذلان… خواستی راه اصلاح‌گران را خراب کنی. موفق شدی. نمی ‌نتوانستی. انصافاً با این مهره‌چینی و سیّاسی و بسیج نیروهایی که تو کردی کوه را می‌شد جابجا کرد. خاتمی که سهل است. اما اینجای کار را دیگر حسابش را نکرده بودی. اینکه الزاماً اگر ملت از راه اصلاح رویگردان شوند به دامن آن چه تو می‌خواهی آویزان نخواهند شد.
تو و آقا مجتبی و فیلسوف عصبانی (مصباح) شاهد مقصود را در برگرفتید. چه شاهد دلبری! دیگر هیچ بهانه‌ای پذیرفته نیست. صد سال هم از تاریخ این مملکت بگذرد این سال‌های پس از 84 را به نام شخص حضرتت رقم خواهیم زد. و ما نظاره کنان به فردای خود نیشخند می‌زدیم. سال‌های رکود. سفر عسرت.

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

آقای سیدعلی، سلام!
#نامه

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

1. محسن رضایی: ۳ نفر از عوامل حادثه تروریستی ایذه هنگام خروج از مرز ماکو دستگیر شدند!

2. درویش پور، نماینده سابق ایذه : هیچ تروریست موتوری در کار نبود، بلکه افرادی که تیراندازی کردند، خودشان کیان را به هلال احمر که مقر نیروهای امنیتی بوده برده و سپس به بیمارستان منتقل کردند!

#صرفا_جهت_اطلاع

در حضور مردم دیگر امکان غالب کردن روایت به جای واقعیت وجود ندارد و داستان فقط جنگ بین روایت رسمی و روایت مغرضانه دشمنان و شبکه‌های معاند نیست. یک چیزهایی هم واقعیت عینی قابل مشاهده است. هر چقدر بر جنگ روایت‌ها و تولید روایت و غالب کردن روایت، بیشتر تاکید شود اعتبار روایتهای رسمی کمتر و کمتر می‌شود، کما اینکه امروز به هر خبر اعلام شده از مراجع رسمی، با شک و تردید نگاه می‌شود. سران حکومت پهلوی در آستانه انقلاب می‌گفتند تظاهراتی در کار نیست و اینها همه صدای نوار است. نتیجه آن شد که شد. چون مردمی که خودشان در تظاهرات حضور داشتند تفاوت بین روایتی که می‌خواست خودش را غالب کند و واقعیت را خیلی ساده می‌فهمیدند. وقتی کار به اینجا برسد فقط و فقط یک راه وجود دارد و آن گوش دادن به صدای واقعیت است.
#دروغ

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

#رقص و #موسیقی و #شادی

باور كنيد هيچ چيز به اندازه ى لبخندِ شما، معادلات بدخواهانتان را بهم نميريزد!

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

✅بیدادِ ظالمان شما نیز بگذرد
⭕️درباره کتاب «شکستن طلسم وحشت»

✔️«مهمان هایمان را بردیم به دهکده ساحلی به نام آمیلا نگرا، برای دیدن خانه پابلو نرودا. آنجا با چند بچه مدرسه ای حدوداً ده ساله گفتگوی جالبی داشتیم: در کمال شگفتی ما بچه ها نمی دانستند واژه «دیکتاتوری» یعنی چه. مگر می شود؟ در شیلی، در کشوری که برای چند دهه یک دیکتاتوری تمام عیار حکم رانده بود. بچه ها تحت تاثیر نظام آموزشیِ ایدئولوژیک، تصور و اساساً مفهومی از دیکتاتوری نداشتند. اما مسئله فقط سرکوب نظام حاکم نبود، والدین بچه ها هم نمی خواستند مغز بچه هایشان آغشته به «سیاست» شود. والدینی که خود قربانی همین دیکتاتوری بودند و عزیرانشان را گرفته بود. چرا؟ به خاطر ترس.
✔️آریل دورفمن در کتاب درخشان «شکستن طلسم وحشت» از خلال مواجهه با مورد پینوشه در شیلی، به مسئله دیکتاتوری در جهان معاصر هم می پردازد. صفحاتی از کتاب براستی تکان دهنده اند. گزارش صرفاً مختصری از شکنجه ها در شیلی، در سال های پس از کودتا علیه سالوادور آلنده. دهشتناک. از کشته شدن هزاران نفر که حتی مدفنشان معلوم نیست، از «ناپدیدشدگان».
✔️کتاب با خبری آغاز می شود که دورفمان و خیلی های دیگر در شیلی سال های رویایش را می پروراندند. دادگاهی در اسپانیا ژنرال پینوشه را به کشتار گسترده و نقض حقوق بشر متهم کرده و حالا پینوشه در حالیکه برای مداوا در انگلستان به سر می برد به دردسر افتاده است. آنجا در بازداشت خانگی است تا تکلیف مشخص شود. حالا پروسه طولانی و حتی خسته کننده ای آغاز می شود از دادگاهی ها، لابی ها، زیر و رو کردن بندهای حقوقی. پینوشه، پس از چندسال از چنگ قانون می گریزد، اما بالاخره نشان داده شد که او هم انسانی فراتر از قانون نیست، که در لحظاتی زنگ ها برای او هم به صدا درآمده اند. طلسم شکست و خیلی ها تازه ترس شان ریخت، که از آنچه بر آن ها رفته بود گفتند.
✔️دورفمان که خود تبعیدیِ نظام پینوشه است در تمام این سال ها در آرزوی چنین روزی بوده. اما حالا می ترسد« ترسی که اجازه نمی دهد از شکست دیکتاتوری ها در سراسر جهان معصومانه لذت ببرم». چگونه ترسی است این؟ اینکه کودتاچیان دوباره برخیزند، دوباره کشتار و شکنجه و تبعید؟ یا نه ترسی از جنس دیگر. از جنس خود دیکتاتوری و بلایی که از پسِ سال ها بر اذهان می آورد. ترسی که در تمام شیلی هست. دورفمان آنقدری صداقت دارد حتی به طرفداران پینوشه هم مجالی برای ترسیدن از طرف های مقابلشان را بدهد. بده. ترسی که نمی توان یک سره نادیده اش گرفت و بی بنیادش خواند.
✔️اما، این سال ها، سال های دیکتاتوری و کشتار، برای دورفمن و غالب مردم شیلی سال های در پستویی پنهان شدن و لرزیدن نبود. سال های مقاومت هم بود، حداقل از طریق حافظه، از طریق خاطره. در تمام این سال ها همه بازماندگانِ کسانی که به «ناپدیدشدگان» موسوم بودند چیزی را حفظ کردند، خاطره را و بازگویی اش را. خاطره کودتا، کشتارها و ناپدیدشدگان را. تا دم و دستگاه رسمی حکومت که در کار دستکاری حافظه اند کامیاب نشوند. آرزویی را هم حفظ کردند، اینکه روزی خود پینوشه، شخص او، «گناهکار» شناخته شود، اگر نه ،حداقل «مورد سوال» قرار گیرد.
✔️گذار از نظام پینوشه بالاخره روزی اتفاق می افتاد. اما چگونه؟ با ترس ها چه باید کرد. دورفمن با وجود این ترس ها خواهان نوعی قاطعیت است، و علیه تمام کسانی استدلال می کند که گذار شیلی به سوی دموکراسی را با نادیده گرفتن گذشته ممکن می دانند، «بگذارید گذشته آرام بمیرد». نه. این را اصلاح طلبانی می گویند در ظاهر با اهدافی نیک، اما نمی دانند با صرف پاک کردن گذشته نمی شود پیش رفت. گذشته را باید دائم فراخواند، نه همچون شبحی دست و پاگیر. برای اینکه واقعا بشود از طرحی نو سخن گفت باید با گذشته کلنجار رفت و عاملین کشتار را به پرسش گرفت. پرسش از کاروان های مرگ، اولین پرسش از هر برنامه گذار است.
کتاب دورفمان ما را وا می دارد به «پرسش از دیکتاتوری ها» دوباره فکر کنیم. به جنایت هایشان، به تکنیک های عجیب شکنجه و چرایی شان، به ناچیز شدن شان ارزش جان انسان، به حقوق ملی و بین المللی که از کنار این جنایات به راحتی می گذرد، به اینکه مبادا محاکمه دیکتاتور باعث شود دیکتاتورها در جاهای دیگر به خشونت شان شدت بخشند. و در نهایت به فرجام دیکتاتورها و سعادت تماشای سقوطشان. و البته رسوایی شان در تاریخ

محمد هدایتی

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

اما به گفته دورفمن: «چیزی که فوق العاده است این است که ما موفق شدیم در این مبارزه تقریبا سه ساله این همه پیروزی کسب کنیم، که ژنرال فقط وقتی توانست خلاص شود که اعلام کنند یک ابله بی‌دست و پا ست» ( همان: ص ۱۷۰)



🔺 انجمن قضات شیلی در آستانه چهلمین سالگرد کودتای پینوشه، در اقدامی بی‌سابقه برای نخستین بار به خاطر اقدامات خود در جریان این کودتا و پس از آن از ملت شیلی عذرخواهی کرد. (۳/۹/۲۰۱۳)



🔸 عوامل عملیات کندور در شیلی محاکمه شدند ۲۰ نفر از مامورین امنیتی رژیم پینوشه به دلیل ربودن و نابودی مخالفان سیاسی محکوم به حبس شدند. و این همه مرهون تلاش مادران و زنانی بود که بارها و بارها تا کاخ لاواندو ، تا دادگاه سانتیاگو، تا استادیوم خارا، تا گورستان آزادیخواهان راهپیمایی می کردند آنان حتی گور نداشتند که بر آن بگریند انجمن خویشاوندان ناپدید شدگان هنوز در هر کوی و برزن سراغی از گوری می گرفت تا بر آن بگرید و با پوسترهای مفقودین و گل میخک و رز به دنبال عزیزی بود.



🔺 مجمع عمومی سازمان ملل ۳۰ آگوست را به عنوان روزهای قربانیان و ناپدید شدگان اعلام کرد، انجمن خویشاوندان بازداشت شدگان و مفقودین برنامه های اعتراضی و دادخواهانه خود را در شیلی همچنان ادامه داده است. در ۱۱ سپتامبر ۲۰۱۷، در مسیر زیارت گور جان باختگان ، مادران و زنان با شمع، عکس مفقودین ، گل میخک با پلیس درگیر شدند و شش افسر پلیس زخمی گردیدند. آنان به مدت سه سال هر جمعه ، مسیرهای استادیوم، گورستان عمومی سانتیاگو، دادگاه و هر جا که لازم باشد را در می نوردند بر مزار کشته گان گل رز و یا میخک می گزارند ، مسیر دادگاه ها را با گل رز مزین می کنند تا شاید دیگر مادران تاریخ چنین دادخواه به دنبال فرزندان خود نباشند. دیگر مادران و زنان بازداشتی ها پیر و سالخورده شده اند، نوه ها همی آیند و راهپیمایی می کنند ، دادخواهی ادامه دارد آنان حتی اجازه ندادند برای پینوشه بزرگداشت برپا شود و تلویزیون شیلی مستند زندگی اش را پخش کند.



🔸 وقتی حکومت را با خون بخواهی، دادخواهی آغاز می شود و ببخش و فراموشی دشوار و غیر ممکن . و هر گلوله کار را دشوارتر می سازد. پس تفنگ را زمین بگذار!


-----------------------

* نشر کرگدن ، ترجمه زهرا شمس

**« بازماندگان» و «شکستن طلسم وحشت» با عنوان تکمیلی "محاکمه شگفت انگیز و پایان ناپذیر ژنرال آگوستینو پینوشه " ،

این کتاب، روایتی اثرگذار درباره فرآیند طولانی محاکمه پینوشه، دیکتاتور سابق شیلی است که دورفمن آن را به قربانیان کودتا پیشکش کرد به آنان که نامشان در گورستان عمومی سانتیاگو حک شده است، به آنان که در استادیوم ملی شیلی (ویکتورخارا) شکنجه های جسمی و روانی وحشیانه ای را تحمل آوردند و سپس اعدام شدند آنان که در خاک وطن گم شدند، آنان که در آب های اقیانوس آرام گرفتند، بالاخره دادگاه بین المللی لندن رویای تحقق ناپذیر را به واقعیت رسانید و با بازداشت پینوشه اولین زمینه محاکمه رقم خورد و البته او توانست با مصونیت قضایی از محاکمه اول فرار کند ولی" انجمن خویشاوندان بازداشت شدگان و مفقودین شیلی" به کمک نهاد های حقوق بشری کار دیکتاتور را یکسره کردند و شیلی به مثابه یک ملت در بطن خود به آرامشی رسید که البته هنوز هم همگانی نیست.

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

#مادر
#مادران_شیلی
#دیکتاتوری

مادران دادخواه
▪️ مادران شیلی: انجمن خویشاوندان بازداشت شدگان و مفقودین و استادیوم ویکتور خاراAugust 12, 2021


💠 محترم رحمانی

♻️ من به شیلی و سرنوشت کشورم ایمان دارم این روزگار تاریک و تلخ که خیانت بر کشور سایه افکنده، پیروز خواهند شد. به یاد داشته باشید، زود‌تر از آن‌چه فکرش را بکنید، راه‌های بسیاری پیش پایتان گشوده خواهد شد و شما مردان آزاد را به سوی ساختن جامعه‌ای بهتر هدایت خواهند کرد. زنده باد شیلی! زنده باد مردم! زنده‌باد کارگران (سخنرانی وداع آلنده با مردم، دقایقی پیش از مرگ )



***



🔸 سالوادور آلنده با رأی سوسیالیست ها و دموکرات‌مسیحی‌ها به مقام ریاست جمهوری رسید. او برنامه کار خود را تقسیم اراضی به کشاورزان و ملی کردن منابع به ویژه مس و بیشتر کارخانه‌ها و نهادهای درآمدزای کشور قرار داد و با کشورهای سوسیالیستی به ویژه کوبا روابط خوبی برقرار کرد، ژنرال آگوستینو پینوشه، فرمانده ارتش شیلی که پیش تر برای وزرای کابینه آلنده و بانوان شراب سرو می کرد؛ رهبری کودتا علیه دولت آلنده را که در انتخابات ۱۹۷۳ پیروز شده بود به دست گرفت.



🔺 پینوشه نماینده طیف سرمایه دار در برابر دولت سوسیال دموکرات آلنده بود. پینوشه در نوع خود کودتایی خونینی را رقم زد عمق رفتار کودتاگران نقطه تاریکی را در تاریخ شیلی ثبت و ضبط کرده است که پرداختن بدان از هر جهت دهشتناک و بیرحمانه است. گزارش ها نشان می دهد تا سال ۱۹۹۰ که کودتاچیان بر سر قدرت بوده‌اند ، بیش از ۳۰۰۰نفر از مخالفان به قتل رسانیدند و ده‌ها هزار نفر زندانی و شکنجه یا مجبور به مهاجرت شدند. بر اساس برخی آمار تا یک میلیون نفر در این کودتا و حوادث پس از آن ناپدید و یا تبعید شدند. پس از گذشت بیش از ۳۱ سال از پایان دوران پینوشه هنوز بسیاری از پرونده‌ها و جنایت‌هایی که در دوران او انجام شده، مفتوح است. دستگاه قضایی شیلی از ابتدای سال ۲۰۱۰ میلادی بررسی مجدد حدود ۷۳۰ پرونده مربوط به سال‌های ۱۹۷۳ تا ۱۹۹۰ را آغاز کرده است.



✅ تلاش زنان و مادران برای سوق دادن ترازوی عدالت به سوی حقیقت در شیلی



🔸 کودتا با مقاومت مادران، زنان و دختران بسیاری روبرو شد؛ از جمله بئاتریس آلنده ، دختر سالواردو آلنده است که در کنار آلنده ماند و با این که هفت ماهه باردار بود پدرش را تا آخرین روز همراهی کرد. چریکی که زندگی انقلابی پرشوری داشت و به عنوان یکی از مبارزان حزب سوسیالیست شیلی نقش موثری در ارتش آزادی ملی به رهبری چه‌گوارا داشت و هم‌چنین نزدیک‌ترین فرد به سالوادور آلنده و مورد اعتماد وی بود.



بئاتریس آلنده به دستور پدرش، قصر لاموندا را به همراه خواهرش ایزابل آلنده و زنان دیگر ترک کرد. اما از آن پس نتوانست خودش را به خاطر اطاعت از دستور پدرش برای ترک قصر ببخشد و از آنچه که برای پدرش و دیگر بستگانش پیش آمد افسرده و غمگین شده بود و در نهایت در سن 34 سالگی در هاوانا خودکشی کرد.



🔸 زنان و دختران بسیاری بازداشت شدند پائولو یکی از این دخترانی است که اسمش معروف ترین قطعه موسیقی در فیلم "حکومت نظامی" را رقم زد. شاهکاری از میکیس تئودوراکیس که بحق یکی از بهترین آثار موسیقی در مقایسه با آثار مشابه به شمار می رود. غم خاص این موزیک را فقط کسانی درک می کنند که کشورشان همیشه در آرزوی آزادی می سوزد. بنا به روایتی تئودوراکیس هفت ماه قبل از کودتای پینوشه با دختری به نام پائولو آشنا می‌شود، این آشنایی به عشقی عمیق میان این دو منتهی می شود. وی در خاطراتی که بعدها برای دوستانش تعریف می‌کند می‌گوید: «درست یک هفته قبل از کودتای ۱۱ سپتامبر می‌خواستم از پائولا تقاضای ازدواج کنم ولی هر بار موضوعی پیش می‌آمد که این مسأله را به تعویق می‌انداخت، تا روز ۱۱ سپتامبر که دفتر این عشق برای همیشه بسته شد. پائولا به همراه ویکتور خارا و بسیاری دیگر از انقلابیون، دستگیر و به استادیوم منتقل شده و همگی اعدام شدند. از فردای آن روز چنان افسرده شدم که دیگر دنیا برایم بی‌ارزش شده بود و برای خود آرزوی مرگ می‌کردم. بعدها دوستی پیشنهاد داد که برای گرامی‌داشت پائولا آهنگی بسازم. آن موقع بود که من با تمام احساسم ملودی این آهنگ را نوشته و اجرا کردم». عشق، جدایی و هنر با هم آمیخت و موزیک متن حکومت نظامی آفریده شد.



✅ زنان شیلی اعتراض برای دموکراسی را به خیابان آوردند



🔺 تورم دو رقمی حکومت کودتا در سال ۱۹۷۴، به جز خانواده های مرفه شیلی مابقی خانواده ها را در فقر و تنگدستی قرار داد و باعث شد تا زنان و بخصوص زنان زاغه نشین که همسران و پسرانشان در بازداشتگاه ها ناپدید شده بودند به شورش نان بپیوندند. چرا که این زنان باید از خانواده های خود حمایت می کردند و مردان باقی مانده نیز با سوء استفاده های کاری دردناک و شرایط بد کار روبرو بودند و اگر تلاش می کردند به حقوق خود برسند با مرگ مواجه بودند.

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

▪️نه
No 2012
▪️فیلمی در ژانر درام به کارگردانی پابلو لارائین
▪️بازیگران گائل گارسیا برنال و ریچارد درایفس

▪️فیلم در مورد رفراندومی است که ژنرال پینوشه بین مردمش برگزار میکند تا مردم تصمیم بگیرن آیا ۸ سال دیگه به کشور حکومت بکند یا خیر…

@Filmkootahh

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

فایل صوتی سردار احمد پیکری سردار سپاه شوشتر.

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

۷ مرداد ۹۳:
انسان حیرت می‌کند از بی‌شرمی اینها. برای کشتن مردم غیرنظامی توجیه ارائه می‌دهند. برای کشتن بچه‌های کوچک، کودکان معصوم و مظلوم، استدلال مطرح می‌کنند. انقدر وقیحند
فقط جانی‌ها تنها نیستند؛ هرکسی با سکوت خود از اینها به نحوی حمایت می‌کند شریک جرم است.

#یاد_آر

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

#نطق_امروز
#حکمرانی

مهاباد را درک! کنید

(تبعیض در مبارزه با آپارتاید)

امیر ترکاشوند، ۱۴۰۱/۰۸/۲۹

اگر از ۴۴ سال پیش به مردم قم و مشهد، به جوانان‌شان از وقتی پا به دانشگاه می‌گذارند، به کودکان‌شان از وقتی در مدرسه به آن‌ها آب بابا یاد می‌دهند، به فرهیختگان‌شان به مدرسان‌شان، به ادیبان‌شان به نویسندگان‌شان به اقتصاددانان‌شان به مهندسان‌شان به سیاستمداران‌شان به جامعه‌شناسان‌شان به فعالان‌شان به مشتاقان کشورداری‌شان به زن‌شان به مردشان به پیرشان به جوان‌شان به ...، خیلی شفاف و رسا با تصویب قانون و بخشنامه رسما اعلام کرده باشید که شما تا آخری که این حکومت پابرجا است هیچ شانسی برای استاندار شدن و وزیر شدن و رئیس شدن و هیچ شانسی برای خیلی چیزهای دیگر ندارید، در چنین تنگنای نامحترمانه و آپارتایدی آیا مردم مشهد و قم حق نداشتند به ستوه آیند و از مناسبت مهسا بهره گیرند و صدای اعتراض مهسایی‌شان را به اعتراض به آن تبعیض عمیق وصل کنند!؟
امروز اعتراض در مهاباد و مهابادهای غرب کشور (کردستان و آذربایجان غربی، که شدت و عمق اعتراضات‌شان بیش از سایر نقاط میهن است) دقیقا مصداق مثالی است که در بالا برای مردم قم و مشهد آورده شد.
اگر جمهوری اسلامی ایران در موضوع آفریقای جنوبی به سیستم آپارتایدی آنان معترض (در حدّ قطع رابطه دیپلماتیک) بود و این اعتراض به‌حق را تا لغو آپارتاید در آن کشور ادامه داد، پس چرا خود اقدام به تبعیض و آپارتایدی دیگر نسبت به مردم دو سه استان و ده‌ها شهر و چندین میلیون هم‌میهن‌مان کرده است؟

به تبعیض، تبعیض‌آمیز نگاه نکنید؛ تبعیض شاخ و دم ندارد، اگر خودتان چند نسل در چنین تنگنا و بی‌افقی زندگی می‌کردید آیا به ستوه نمی‌آمدید؟ آیا اعتراض نمی‌کردید؟ آیا فریاد برنمی‌آوردید؟ آیا شعار نمی‌دادید؟ آیا مرگ بر این و آن نمی‌گفتید؟


کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

قلب من کوهی است استوار.
نامش را گذاشته‌ام؛
کردستان!

#مهاباد

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

.
در میان اشک‌ها، می‌خندیم
در میانه‌ی غم، آواز می‌خوانیم
بدون امید، امیدواریم
زندگی ادامه دارد...

#لیسیا_اوکراینکا

#به_نام_خداوند_رنگین_کمان
#کیان_پیرفلک 🌈

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

🔺🔻
#نگاهی_دیگر
#حکمرانی

حتی اگه فرض کنیم تک تک خبرها و روایات و جملات صداو سیما حقیقت داره، باز هم تقصیر همه این وضعیت حاکمیته.

شما حاکم شدی که کار به اینجا نکشه، شما اگه درست کار میکردی (به فرض خودت) داعش گه میخورد بیاد وسط مملکت ترور کند!!!

نمیشه که مملکت دستت باشه ۴۵ سال حکومت کنی اخرش برسی به اینجا که هر جا مشکلی بود بگی تقصیر امریکاست، اسرائیله. نمی دونم داعش کشت، فلان کشت بهمان کشت!!! پس شما چیکاره ای!!!

سال ۹۸ به کسی که برا معیشتش اومده بیرون گفتین پاپتی و گدا.
سال ۸۸ به اونی که متمدنانه اومد اعتراض کرد گفتین سوسول.
رفتین اندیشمند مملکت رو سلاخی کردین گفتین همجنسباز.

این روزها نتیجه اون روزهاست، همه اونهایی که حذف کردین سیل بند این سیلی بودن که راه افتاده و خود کرده رو تدبیر نیست.

مملکت اگه درست اداره میشد امریکا و اسرائیل و عربستان گه میخوردند توش دخالت کنن.

مرتضی عباد

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

عظیم الشأنا! چهار سال همه‌مان سکوت کردیم. شاهد سیمین ساقت همه جا «مردم» را نمایندگی کرد. مردمی که ما بودیم. مردمی که همه چیزش را باخته بود در این قمار تو. مردمی که باید در جواب شما از ساعت چند اینجا آمده‌اید از هشت تا یازده را متحد و منظم می‌شمرد و در جواب کی خسته است پایکوبان نعره می زد دشمن! دشمن! به احترام گریه من تو بخند‌، هرآنچه یک بار به صورت تراژدی در جهان رخ می‌دهد، یک بار دیگر به صورت کمدی تکرار خواهد شد. و ما نظاره‌گران مضحک‌ترین کمدی تاریخ این مرز و بوم بودیم. نمایشی که تو رأساً تهیه کننده‌اش بودی. ما باید نعره می زدیم انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست. و انصافاً به قدر کلوزآپی که دوربین‌های تلویزیونی‌ات نمایش دهند «مردم» برای همه‌ی این نعره ها حی و حاضر بود.
سیدعلی! معامله‌ای کردی که سرتاپایش غبن و حسرت بود برایت. می‌پذیرم که نخواهی خودت را از تک وتا بیندازی. بالاخره مقام و جایگاهت تنه به شأن معصوم می زند. نباید نوکیسگانی را که در چاپلوسی و فناء در مرتبت تو از یکدیگر سبقت می‌گیرند نا‌امید کنی. ولی در خلوت خودت یقین دارم که هر روز و هر لحظه هزاران مدل دیگر از نقشه های راهبردی‌ای را که می‌توانستی اتخاذ کنی تا به اینجایی که الان رسیده‌ای نرسی مرور می‌کنی. می‌شد رفقای قدیمی را دور نزنی. می‌شد در صورت متملق خاک بپاشی تا این طور امر بر خودت مشتبه نشود. ببین چه کسانی را از دست دادی تا چه همراهان بی مقداری دور خودت جمع کنی. با این کوتوله‌ها می خواهی ولایت امر مسلمین جهان را به دوش بکشی؟
چهار سال رکود که گذشت ما «مرد نقاش را از خانه به در آوردیم تا شهرمان را رنگ بزند». باورت نشد. هنوز بیش از آنکه به قدرت خدا که در دستان مردم است باور داشته باشی، به سردارانت می‌بالیدی. می‌پنداشتی همان سال هشتاد و چهار است که آقا مجتبی با تیم فدائیان مورد وثوقت دوباره با همان رمز «هوالمطلوب»‌شان شعبده کنند. هنوز که هنوز است در عجبم که چه معیاری می‌تواند وجود داشته باشد که چنین موجود کارنابلد و مخرب و عاری از فرهنگی را به میرحسین ترجیح دهد آن هم به بهای چنین دستکاری و تقلب گسترده و رسوایی که افتاد و دانی. انقلابی‌تر بود؟ «اصول»گرا تر بود؟ صادق‌تر بود؟ اساساً رجل سیاسی بود؟ چه بود؟
می‌دانی سید علی. 22 خرداد 88 دیگر یک عرصه و کارزار عادی انتخاباتی برای تغییر کارگزاران دولتی نبود. تکان و خیزشی بود که گویی ملت آمده بودند تا حاکمیت را تست کنند. 22خرداد آخرین آزمون برای سنجش «احتمال» وجود قابلیتی در جمهوری اسلامی برای بقا و احیاناً کارآمدی در اداره کشور بود. این را به قطع و یقین می‌گویم. آقای خامنه ای! گاهی با خودم می‌اندیشم آنچه پس از انتخابات رخ داد و مجموعه آن استراتژی‌ای که اتخاذ کردی برای مقابله با جنبش رخ داده، تنها انتخابی بود که می‌توانستی داشته باشی. واقعیت تلخی است. بیشتر برای خودت تلخ است. تنها اشتباه محاسباتی‌ای که کرده بودی مربوط به سنجش میزان عزم و اراده مردم بود. چیزی که هیچ فرمولی برایش نداشتی و از دل هیچکدام از گزارش‌های دستگاه عریض و طویل اطلاعاتی بیتت نیز داده های چندانی برای آن وجود نداشت.
آقای سیدعلی خامنه‌ای! برای صاحب دستگاهی که در آن بهزاد نبوی و تاج‌زاده و امین‌زاده و قدیانی و زیدآبادی و ابراهیم یزدی و دیگران حبس می‌کشند و رحیمی و کردان و علا بروجردی و اردشیر لاریجانی و سایرین بر صدرند و قدر می‌بینند چه باید نوشت؟ دستگاهی که محمد مختاری و محسن روح‌الامینی و کامرانی‌فرد و سهراب اعرابی و دیگران را در خون خود می‌غلتاند و آقازادگان بی سواد و بی فرهنگی چون حداد عادل و صفار و احمدی‌نژاد و بذرپاش بالاتر از قد و قواره‌شان بر سمت‌های اقتصادی و فرهگی تکیه می‌کنند، دستگاهی که متولیان فرهنگی‌اش بی ادبانی چون سلحشور و ده‌نمکی و شمقدری‌اند و بزرگانی چون بیضایی و قبادی و مهرجویی و سید مهدی شجاعی گوشه گیر و خانه نشین.
سیدعلی! بیشترِ همدوره‌ای‌های من، که از قضا همه‌شان درس خوانده‌های بهترین دانشگاه‌های کشور بوده‌اند، یا رفته اند به کانادا و امریکا و استرالیا و اروپا و مالزی، یا در حال تکمیل مدارک و انجام امور مربوط به اقامت و پذیرش و ویزا هستند. همه‌شان یک دلیل مشترک دارند. اینجا، ایران، مملکتی که تو ساخته‌ای، نمی دانم، تو اداره می‌کنی، تو خط و مشی‌اش را ترسیم می کنی، جای خوبی برای زندگی کردن نیست. اینجا هیچ چیز سر جایش نیست. اینجا آزار دهنده شده‌است. آقای خامنه‌ای! رهبرا! عظیم الشأنا! من همان روزها تصمیم خودم را گرفته‌ام. نخواهم رفت. اینجا خانه من است. ریه‌هایم به هوایش احتیاج دارد. کوچه‌هایش را دوست دارم. شهرهایش را. کودکی دارم که فردای همان نماز جمعه‌ای که حکم تیر صادر کردی به دنیا آمد.

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

#نامه

علیرضاپورپیرعلی
فرزند شهید محمدرضا پورپیرعلی

آقای سیدعلی ، سلام!
از جذابیت‌های شبکه‌های اجتماعی و دنیای اینترنت یکی هم این است که من برای تو نامه می‌نویسم اما مدام چشمم به دیگرانی است که دارند قبل از تو این نامه را می‌خوانند. اما تو کاری به این واقعیت نداشته باش. اصلاً فکر کن این نامه را روی کاغذی نوشته‌ام و داخل پاکت نامه گذاشته‌ام و در صندوق پستی که سر کوچه هست انداخته‌ام و مستقیم رسیده‌است به دست تو. اینکه بر این مسئله تاکید می‌کنم دلیل دارد. خواهم گفت.
آقای خامنه ای! من علیرضا پورپیرعلی هستم. پسر کوچک شهید محمدرضا. بسیجی لشگر هشت نجف اشرف. می دانی که. نجف آباد ما شاید تنها شهر کوچکی بود که برای خودش لشگر داشت. پدر من در سال 61 در رقابیه -جایی در نزدیکی خرمشهر- در عملیات والفجر مقدماتی شهید شد. استخوان‌هایش را بعدا برای‌مان آوردند ودر قبری که پانزده سال خالی بود خاک کردند. اینها را می‌گویم تا هم آشنایی داده باشم و هم اینکه قرار گذاشته‌ایم با اسم و رسم واقعی‌مان برایت نامه بنویسیم.
سیدعلی! می‌خواهم در این نامه برایت داستانی را تعریف کنم که مو بر تنت سیخ می کند. حوصله داشته‌باش و تا انتها با من همراه شو. داستان آشنایی است.
اواسط دهه هفتاد بود و برای ما بچه‌های دهه شصت، شروع خروج از پیله‌ای بود که برای‌مان ساخته بودند. از خودم می‌گویم. مسئول فرهنگی بسیج مدرسه بودم. با ملغمه‌ای از دین و انقلابی‌گری و مهدویت و آرمان‌گرایی و با ذهنی به صلبیت سنگ. برای نوجوانی در آن سن و سال فاجعه است. و صد البته مطلوب دستگاه عریض و طویل شبه فرهنگی نظامی‌ای که تو برساخته بودی، بسیج. شاید خودت هم باورت نشود در آن روزها در اتاق شخصی من چهار تا عکس از تو بر دیوار بود. یکییش را خوب یادم هست. طلبه‌ی تر و تمیزی که در سنین نوجوانی لباس روحانیت را پوشیده است. شاید در آن عکس پانزده یا شانزده ساله بودی. بگذریم.
همه چیز به کامت پیش می‌رفت. کاریزمایی که خمینی داشت از پیش، به جایگاهی که تو به عنوان جانشین او بر آن تکیه زده بودی وجاهت داده‌بود و موقعیت تو را برای چندین سال بیمه کرده‌بود. ما ساده بودیم یا تو خیلی خوب «نقش» بازی می‌کردی؟ روز به روز تو به اوج می‌رفتی و ما رمگان به حضیض. روز به روز فاصله‌ات از ما بیشتر می‌شد. هاله‌ای از تقدسی دست نیافتنی بر گرد تو پیچیده بودند و مدام به اشاره‌ای، رمگانی را که بر این هاله قدسی دست درازی می‌کردند به چوب سیاست فلک می‌کردند.
سید علی! داستان خودم را دارم می گویم. داستان تو هم هست. در این مملکت داستان هر کسی با داستان تو در هم تنیده است آنقدر که تو مبسوط الیدی. از آن بچه بسیجی سال هفتاد و سه یا چهار تا این میانسال پیر جوان غرغروی ناامید و مستأصل، فاصله، یک دوران جوانی است. هنوز بچه دبیرستانی بودیم که دوم خرداد اتفاق افتاد. و من هنوز دل در مهر تو داشتم. جذابیتهایت کم نبود. برای هر سلیقه‌ای یک بسته تبلیغاتی فراهم دیده‌بودند. دستگاه عریض و طویل ولایت. بزگترین خیانتی که در حق خودت و مردمان این سرزمین کردی همین دروغ‌های گزافی بود که برای خودت هم توهّم عصمت و طهارت ایجاد کرد. وگرنه آدمی‌زاده، هر چقدر هم که ذهن ایدئولوژیک و متصلبی داشته باشد در برخورد با واقعیت می‌تواند از گزند چنین استحاله‌ای که تو را در چنگال مهیب خود گرفت برهد.
نمی دانم رویدادهای این روزها هنوز برایت رمق اندیشیدن به وقایع آن سال‌ها را باقی گذاشته است یا نه؟ از دوم خرداد می گفتم. ما بچه بسیجی‌ها چه ها که نکردیم برای اینکه رأی و نظر تو غالب شود. راستی تو که راهش را بلد بودی که رأی خودت را قالب کنی؟ خبط بزرگی کردی. هنوز هم هر چه می‌کشی از آن تکانی است که در مردم رخ داد. خوب که آن روزها را مرور می‌کنم پرسش‌های بی‌جواب و ویرانگر بیشتری برایم شکل می‌گیرد. هیچکس برای من هاشمی نمی‌شود. کاری ندارم که بعدها بهتر از هاشمی پیدا کردی که نظرت به نظر او نزدیک‌تر باشد. اینکه گفتی «برای من» یعنی چه؟ مگر رئیس جمهور «برای» تو است؟ یا اینکه در نسبت با تو شأن و مرتبه و بزرگیش تعیین می‌شود؟ یک جواب صادقانه به این سؤال من بده: ارزش و اهمیت تو برابر با چند نفر از بقیه مردم این سرزمین است؟ می‌خواهم بدانم تو یک تنه به اندازه چند نفر از این مردم «می‌فهمی»؟ وای بر منِ بسیجیِ آن روزها! سنجش اراده ما رمگان در «عرض» اراده تو که بی‌ولایتی و بی‌بصیرتی است. حاشا و کلا. به تفسیر فلاسفه درگاه آن آستان -شیوخ قند و شکر و لاستیک و شترمرغ – شأن رأی و نظر ما در طول رأی و اراده توست که تعریف می‌شود. باری. ما بسیجیان، ویژه‌نامه یالثارات را که به عدد جمعیت میلیونی کشور تیراژ داشت در هر کوره دهاتی توزیع می‌کردیم تا مردمان نادان و بی‌بصیرت بفهمند که با چه جرثومه‌ای از دین‌ستیزی و غرب‌زدگی طرفند. و نفهمیدند. و راه باطل را انتخاب کردند.

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

🔺🔻
این مطلب #خواندنی است.

فرم زبان و ذهن جامعه فعلی ایران استبداد را نمی پذیرد.

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

ای سرزمین من
#وطن

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

#تلنگر

انسان از یک سو زبون‌ترین و نابکار‌ترین موجودات است، از سوی دیگر بزرگترین و والاترین؛
کدام را باید تقویّت کرد؟
جوابش با جامعه است و با نظمی که در پیش گرفته می‌شود.

...............................
پ.‌ن: همراهان عزیز این سکانس را با دقّت نگاه کنید.
از فیلم معروف « اشباحِ گویا »
اثر میلوش فورمن
(محصول مشترک آمریکا و اسپانیا، ۲۰۰۶)
#بریده_فیلم
#اعتراف_اجباری

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

#معرفی_کتاب
#شکستن_طلسم_وحشت
نویسنده : #آریل_دورفمن
ترجمه : زهرا شمس

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

🔸 این زنان در شرایط سخت، باغ ها و آشپزخانه ها را فعال کردند اما نباید حکومت کودتا حساس می شد و خانه ها را هم مرکزی علیه خود می یافت. پس زنان به تعبیر نایومی روزنتال و مایکل شوارتز" انجمن های ابتدائی جنبش "و "انجمن های محلی" را شکل دادند و در همان پرچین ها شان ایستاده و با یکدیگر ملاقات می کردند و به جنبش در شیلی یاری می رساندند آنان حتی می توانستند از زنانی که به شورش ها نمی پیوستند یاری و کمک غیر مستقیم بگیرند. و بالاخره اولین شورش زنان رقم خورد و حکومت کودتا از جایی که تصورش را هم نمی کرد با مقاومت روبرو شد.



روخالس مورالز روز تظاهرات را وصف کرده است که چگونه وقتی هیچ نیروی سیاسی تظاهرات نمی کرد زنان زاغه نشین پلیس را شگفت زده کردند و با همه تجهیزات به مقابله آمده بودند و همین اولین سرکوب هم به تمامی سخت و خشن بود.



🔸 اوضاع بهداشتی و آموزشی در دولت پینوشه نیز بسیار اسفناک بود مخالفان پینوشه سعی کردند این هسته های زنانه مبارزه را تقویت کنند و سازمان دهند زنان مجبور بودند در جامعه شیلی برای اشتغال و سایر حقوق خود مبارزه کنند و احزاب زیرزمین تا این حد را می توانستند بدان ها یاری رسانند. تمام تبلیغ حکومت کودتا زن خانه بود و تمام زندگی زنان و خانواده هایشان به اشتغال پیوند یافته بود



🔺 در ۸ مارس ۱۹۷۸، مصادف با روز جهانی زن معلمان، کارگران، دانشجویان و روزنامه نگاران به حمایت از اتحادیه خانگی زنان پیوستند همگی در سالنی بزرگ در سانتیاگو گرد هم آمدند و زنان که عکس گمشدگانشان را بر سینه داشتند به تنهایی چاچا رقصیدند تا یاد آور غیبت عزیزان خود هم باشند. روز جهانی کارگر آن سال نیز با حضور کارگران و زنان در میدان شهر و در اعتراض به پینوشه برگزار شد. آنان خواستار حقوق سیاسی و شهروندی بودند حتی تلاش کردند جشنی را در یکی از استادیوم ها برقرار کنند که با سرکوب پلیس مواجه شدند و ۵۰ تن از زنان بازداشت شدند.



🔸 سرکوب زنان در اوایل دهه ۱۹۸۰ با شدت بیشتری ادامه یافت هر سال در روز جهانی زن ؛ زنان شیلی مورد ضرب و شت و بازداشت قرار می گرفتند آنان اما جشن خود را در پارک ها برگزار کردند، جشنی که هر سال با شکوه تر از سال پیش برگزار می شد. تا آن که بالاخره در سال ۱۹۸۸ پینوشه مجبور به برگزاری رفراندم شد و از قدرت کنار رفت.



✅ میشل باشله؛ نامی از زنان که در تاریخ شیلی تکرار شده است.



🔺 باشله به همراه پدر و مادر خود در استادیوم شیلی بازداشت شد و به قول خودش همه نوع شکنجه و فشار کودتا را متحمل شد و تنها شانسی که آورد به برق متصل نشد. او تبعید شد در تبعید با تخصص پزشکی کودکان و بهداشت پس از ده سال به شیلی باز گشت و تا وزارت بهداشت ره پیمود؛ باشله دو دوره رییس جمهور شیلی شد که در دور دوم به دلیل فساد پسرش و محکوم نکردن آن مجبور به استعفا شد، وی در سال ۲۰۱۸ به عنوان کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل منصوب شد. نقش باشله علی رغم بی اعتمادی مردم شیلی در یکسری اصلاحات در مقام ها و موقعیت هایی که قرار داشت بخصوص اصلاحات او در بهداشت و ارتش شیلی قابل توجه است. او به عنوان کسی که خود زخم کودتا را بر پیکر خود و شیلی لمس کرده بود در یاری به زنان دادخواه شیلی نیز بسیار موثر عمل کرده است.





✅ استادیوم ویکتور خارا با حضور جون خارا و سایرمادران و زنان دادخواه

🔸 هر سرکوب، جنبش و دورانی با نمادها و نشانه هایی ، با موسیقی ، شعر و یا مکانی متصل می شود. کودتا و مقاومت شیلی نیز در استادیوم شیلی روی داده است جایی که ویکتور خارا با گیتار خود برای آلنده و سوسیالیست ها سروده و خوانده است؛ پینوشه بازداشت شدگان را در این محل گرد آورده و آنان را شکنجه و سپس اعدام ویا سر به نیست کرده است.



« در سال ۱۹۹۰ پس از کناره‌گیری پینوشه از قدرت، مردم برای یک سوگواری جمعی در این استادیوم جمع شدند: هفتاد هزار نفر با هم گریه کنند و با رفتگانشان وداع کردند. و در عین حال، آن وظیفه ناگفته و دردناک، وظیفه‌ای بود که آن روز بر دوش خود گذاشتند، در سال‌های پیش رو، باید هر جایی را که پینوشه طلسم کرده، را یک به یک آزاد کنند» (بازماندگان..: ۷).



🔸 پینوشه به همت شیلی های در تبعید و مجامع بین الملی در انگلستان بازداشت شد اما توانست با نفوذ و حصار امنی که از قبل برای خود دست و پا کرده بود از دادگاه بین المللی فرار کند و در داخل نیز هر چند بر اثر رفراندم سال۱۹۹۹ قدرت را واگذار کرد اما هنوز در جامعه شیلی طرفداران پر و پا قرصی داشت که محاکمه اش را سخت می نمود، بالاخره دادگاهی مستقل در شیلی محاکمه او را آغاز کرد ولی به دلیل ناتوانی ذهنی محاکمه او معلق شد و این سرنوشت کسی بود که مردمی را در آتش دیکتاتوری خود سوزاند.

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

#کودتای_شیلی
#پینوشه
#تاریخ

ژنرال «آگوستو خوزه رامون پینوشه اوگارته» (زادهٔ ۲۵ نوامبر ۱۹۱۵ – درگذشتهٔ ۱۰ دسامبر ۲۰۰۶)، از نظامیان شیلی بود که در کودتای ۱۹۷۳ شیلی (۱۱ سپتامبر سال ۱۹۷۳) دولت سوسیالیست «سالوادور آلنده» را سرنگون کرد و به مدت ۱۷‌سال ریاست جمهوری شیلی را تا سال ۱۹۹۰ به عهده داشت.
پینوشه در سال ۱۹۹۰ قبل از ترک مقام خود تدابیر حقوقی وضع کرد که به موجب آن از مصونیت برخوردار شود تا جرایم او قابل تعقیب نباشد، تا چند دهه بعد که دادگاه عالی شیلی مصونیت حقوقی او را لغو کرد و او می‌توانست به خاطر قانون‌شکنی مورد محاکمه قرار گیرد. به دنبال کودتای او در سال۱۹۷۳ علیه دولت چپ «سالوادور آلنده»، هزاران نفر در شیلی به زندان افتادند. در نوامبر ۲۰۰۶ پینوشه مسؤولیت آن‌چه که در دوران او انجام شده را پذیرفت، گرچه هرگز به دلیل این کار محاکمه نشد. بسیاری از هواداران وفادارش نیز پس از آن‌که در سال ۲۰۰۴ معلوم شد او درگیر یک اختلاس ۲۷ میلیون دلاری بوده، او را رها کردند.
در سال ۱۹۸۸ رفراندومی به منظور انتخاب دوباره پینوشه برای هشت سال دیگر ریاست‌جمهوری برگزار شد. این همه‌پرسی از این‌روی برگزار شد که مخالفت بر ضد پینوشه هر روز افزایش می‌یافت و از سوی دیگر با دیدار «پاپ ژان پل دوم» رهبر مسیحیان کاتولیک جهان، پینوشه مجبور شد که نظام حکومتی را از دیکتاتوری به دموکراسی تغییر شکل بدهد. در این همه‌پرسی اگر او دوباره رای «آری» می‌آورد، می‌توانست تا سال ۱۹۹۷ در همان مسند باقی بماند ولی اگر «نه» نصیبش می‌شد، می‌بایست تا پایان سال باقی‌مانده از ریاست جهوری خود بماند و بعد از آن یا دوباره کاندید ریاست جمهوری و یا مجلس بشود.
به سرعت تبلیغات سیاسی برای «نه» گفتن در کشور به راه افتاد. کمپین‌های بزرگ به همراه گروه‌هایی که سابقاً از هم پاشیده و غیر‌منسجم بودند برپا شد. بالاخره در تاریخ ۵ اکتبر ۱۹۸۸ «نه» در مقابل «بله» با ده درصد اختلاف به پیروزی رسید. احزاب متحد شده، «پاتریکیو آیلوین» که مخالف آلنده هم بود را جلو انداختند تا مقابل پینوشه و حزب راست بایستد. سپس در سال ۱۹۸۹ رفراندومی دیگر به وقوع پیوست که با مقداری قاطع (۹۱٪) به رفراندوم گذاشتن قانون اساسی را برنده شد و در دسامبر همان سال نیز پاتریکیو آیلوین توانست ریاست جمهوری را نیز با میزان رای ۵۵٪ در مقابل کمتر از ۳۰٪ رای پینوشه، از آن خودش کند.
هر چند که پینوشه نتوانست در پست ریاست جمهوری باقی بماند ولی هم‌چنان تا سال ۱۹۹۸ در پست فرماندهی کل قوا باقی بود و بسیاری از مردم شیلی به تمسخر او را سناتور بدون بازنشستگی خطاب می‌کردند. اما این مصونیت‌های دیپلماتیک که در شیلی امکان هیچ تعقیب قانونی علیه او را نمی‌داد بالاخره تمام شدند و پینوشه در سال ۱۹۹۸ در بریتانیا (که برای معالجه بیماری خود به آن‌جا رفته بود) دستگیر و توسط یک قاضی اسپانیولی به‌نام «بالتازار گارزون» محاکمه شد. پس از مرگ پینوشه هر از چندی پروندهٔ قضایی علیه حکومت وی یا مسؤولان آن زمان گشوده می‌شود. در سال ۲۰۱۲ یکی از نظامیان، قبل از مرگ از نحوه کشتن مخالفان و به دریا ریختن آنها پرده برداشت و محل این جنایت را نیز فاش کرد و انجمنی از قضات شیلی که به نقض تعهد اعضای خود در پاسداری از حقوق شهروندان در دوران پینوشه اذعان کرده‌ بود از مردم شیلی خواهان بخشش شد.

کتابخانه سیب 🍎📚
@ketabsib

Читать полностью…

کتابخانه سیب🍎📚

🎥فیلم سینمایی "نه" (به انگلیسی: No)

✅با زیرنویس فارسی چسبیده

کارگردان: پابلو لارائین
محصول: ۲۰۱۲
ژانر: #درام-#تاریخی

خلاصه: این فیلم داستان تولد دمکراسی در شیلی است. آگوستو پینوشه دیکتاتور سابق، تحت فشار جامعه جهانی و پاپ ژان پل دوم همه‌پرسی برگزار می‌کند اما مردم عمیقا دلسرد و ناامیدند. مخالفان متحد شده و کارزار نه به پینوشه را راه می اندازند. برای غلبه بر یاس عمومی و تشویق مردم به مشارکت، مدیریت کمپین به یک کارشناس تبلیغات سپرده می شود.
او بجای تمرکز روی جنایتهای پینوشه، دورنمای یک آینده روشن و امیدبخش را ترسیم می کند.
نتیجه باورنکردنی است: 97 درصد مشارکت و 56 درصد نه به دیکتاتور....

نامزد #اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان

@majaalcultural
@sharname1

Читать полностью…
Subscribe to a channel