با هنر ، ادبیات، فلسفه و روانشناسی مجموعه ای ساخته شده و خواهد شد برای اندیشیدنی کیفی تر ، و زیستنی شادتر . لطفا با نشر لینک کانال ، این اهداف را سهیم شوید.
گریز
#حمید_مصدق
موسیقی: #محمد_سریر
آواز: محمد نوری
خرداد ۱۳۷۳ هنوز ترم تمام نشده بود؛ یک روز آمد و گفت: (با خنده ای که همیشه در صورتش نقش داشت) «من شعر آخرم را گفتم.» گفتم که یعنی چه؟ یک نسخه از شعر را به من داد و گفت که من آنچه که باید به دانشجویانم وصیت کنم، وصیت کردم. بدون خداحافظی و برای اولین بار با چهره ای افسرده از اتاق من بیرون رفت.
هنوز این شعر بر سر زبان من است. و من این را خدمتتان قرائت می کنم. عنوان را خودش انتخاب کرده بود:
«از ما به مهربانی یاد آرید»
در زیر عنوان داخل پرانتز نوشته بود:
(به دانشجویانم که امید فردای کشورند)
از ما چنان که باید و شاید
کاری نرفته است
اینک که پای رفتنمان نیست
بی تاب و بی توان
یعنی که تاب نیست
@khialatesarzadeh
بر آسمان برآی و رها کن
زرتار گیسوان زرافشان را
همچون شهابها بر بیکران سپهر
با شبنشستگان سخن از آفتاب نیست
تو خورشید خاوری ...
جان جهان ز نور تو سرشار میشود ...
#حمید_مصدق
#درگذشت
@khialatesarzadeh
-امروز غمگین به نظر می رسی.
+راستش من همیشه غمگینم،
ولی ا مروز انرژی کافی برای پنهان کردنش را نداشتم.
- ice age
@khialatesarzadeh
آنچه آموختیم این بود که همه جزئی از یک کل واحد و عظیم جهانی هستیم، اگر خیال میکنیم که میتوانیم شخص دیگری یا موجود زندهی دیگری را بدون اینکه به خود صدمه وارد آوریم آزار دهیم، کاملا در اشتباهیم.
به جنگل، گل یا پرنده نگاه میکنم و میگویم: «این منم، این جزئی از من است.» ما به همه چیز متصلیم و اگر بکوشیم عشق و محبت خود را نثار آن وصلت کنیم؛ آدمهای خوشبختی خواهیم بود.
#مایکل_تالبوت
جهان _ هولوگرافیک
@khialatesarzadeh
غیاب عزیز
اگر جز تو کسی را یافته بودم که نشانی روشن داشت در میان روشنایی ها ، بدون درنگ ، نام او را بر سر سطرهایم می نگاشتم ، اما چه کسی جز تو می تواند آن گونه که تو مرا می شنوی، بشنود؟ چه کسی جز تو این اندازه صبور و وفادار است؟ چه کسی جز تو این اندازه خطاپوش است؟
فقط تو می دانی و بس که من چگونه مانند موری بر لبه ی تاسک لغزنده ای ، لرزان گام بر می دارم و تا زنده ام آن دانه ی گندم را رها نمی کنم ، گندمی که نخستین هدیه آب و آفتاب و عشق بود. هر بار که لغزیدم، تو به من اعتماد کردی که فقط تو می دانی و بس که تبسم ، سکوت و مهربانی چگونه بدترین لغزش ها را که سبب عمیق ترین زخم های درون می شوند، التیام می بخشند.
#افسانه_نجاتی
#خطاب_به_غیاب
@Khialatesarzadeh
ای برگ ...!
مرا با سبزیِ خود
در آغوش بگیر ...!
من درختِ برهنهی پاییزم
که میلرزم ...
ای باران ...!
مرا سیراب کن ...!
من ماسههای کویرم،
از سرزمینِ گرم و خشک ...
باد الک میشود،
با گذر از میانِ دستانم ...
گرم کن مرا،
ای تو که خورشیدی ...!
من از پیشترها،
اینجا ایستادهام،
پنهان شده در کلمات،
چون سایهی درختان،
بر چشمههای جوشان ...
#هالینا_پوشویاتوسکا
@khialatesarzadeh
اگر شرط تفاهم زبان بود پس چرا باید اینهمه همزبان، تنهای تنها روز را شب کنند و شب را روز؟ کنار هم یا دور از هم ... اینهمه بغض که در گلو، اینهمه راز که در سینه، اینهمه درد که در دل و اینهمه کلمه که اضافه! اطمینان دارم *یکدیگر را فهمیدن* شروط دیگری دارد و برای دریافتن آن شروط باید سفر کرد از خود به او آن هم با پای پیاده بی بیم زخم بی ترس از تاریکی تردید یا گمان ، سالها ، آن هم نه از این سالهای تقویمی که چشم بر هم زدنی تمام می شوند پیش از آنکه تحویل شوند، از آن سالهای نوری...از آن سفرهای کهکشانی...از آن مسافران شیفته از آن شیفتگان رفتن...از آن رفتن های بی مقصدِ با مقصود...
تکه ای از یک خیال طولانی
#افسانه_نجاتی
@khialatesarzadeh
به راستی که نیمی -نیمِ زیباتری- از زندگی از چشم کسی که هیچگاه دیوانهوار عشق نورزیده پنهان مانده است.
#استاندال
دربارهی عشق
برگردان #گلاره_جمشیدی
@Khialatesarzadeh
بزودی از سرایم می روم من
به دنبال خدایم می روم من
بزودی در دل مهتابِ شبگرد
پی گمگشته هایم می روم من
در اینجا ناامیدی ریشه کرده ست
سیاهی و تباهی بیشه کرده ست
روم آنجا که هر جایش سپید است
سپیدی را جهان، اندیشه کرده ست
زمین سوز دلی در سینه دارد
هوا تار و دلی پر کینه دارد
میان خشکیِ دریا و صحرا
چنین رسمی ره دیرینه دارد
کبوتر در هراس از بند صیاد
زمین پر گشته از ترفند شیاد
به چه دلخوش کنم در این زمانه
به مکر و حیله یا، فریادِ بیداد
صنوبر را چه ناگه اره کردند
رفاقت مثل گرگ و بره کردند
قبای مهربانی را چه آسان!
بریدند و به سان ذره کردند
چنین شد تا که تصمیم سفر شد
ز خاکم کندن و دل در گذر شد
دریغا از جوانی ام که اینجا،
چنین بیهوده بگذشت و هدر شد.
#مسیحا
*١ آذر ١۴٠٣*
@Khialatesarzadeh
سیمون دوبووار می گوید تنهایی و آزادی نه تنها برای زنان غم انگیز نیست که برخوردار شدن از آن ضرورت هم هست.
#سیمون_دوبووار
@khialatesarzadeh
باز کن پنجره را
شاعر ترانه : #حمید_مصدق
آهنگساز : محمد _ شمس
خواننده : #مرضیه
@khialatesarzadeh
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن
پادشاه فصلها،
پائیز ...
#مهدی_اخوان_ثالث
@khialatesarzadeh
تبسمی که بر لب می نشیند
رنج را حکایت می کند
گلی که می شکفد
انتظار دیدار را
پرنده ای که می خواند
قفس را
تویی که می رقصی
اندوه را...
منی که سکوت می کنم
فریاد را...
#افسانه_نجاتی
@Khialatesarzadeh
از چَشمانم
تا چَشمانت
شعر بود که می بارید
و جَهان شسته می شد...
#افسانه_نجاتی
@khialatesarzadeh
هر برگ که از شاخه جدا گشته به فکر است
تا روی زمین بوسه زند بر لب برگی ...
#نصرت_رحمانی
از دفتر: #ترمه
@khialatesarzadeh
تنهایی کوچکم را
به شب میبخشم
تا با تنهایی بزرگتری
دوستت بدارم
نگاه خستهام را
به ماه میبخشم
برای تماشای تو
چشمهای روشنتری لازم است
#صدیق_قطبی
@khialatesarzadeh
.
برای استاد هوشنگ چالنگی
چشم ِدیدن ندارد مرگ
مرگ
در نزده می آید
و گرای شعر و داستان را
در آیینه ی روزگار
با نابینایی ِخاک
صیقل می زند.
مرگ
با تراش ِخوش ِکلمات
میانه یی ندارد
و گر نه
باران گونه ها
روی سیاهی ِخاک وُ دل سختی ِسنگ
چنین چکه نمی کرد.
نشد که از نازنینی حرف هایت
نُت بیش تری بر دارم
که مرگ
همیشه از زیبایی ِبی انتها
بیش تر بیزار بوده است!
دکتر #نصرت_الله_مسعودی
@Khialatesarzadeh
تنهایی
باغی ست
که یک درخت دارد...
#آدونیس
@khialatesarzadeh
عشق ما ...
صدایی شد
در دهان پرندهای
و به دوردستها رفت
و بین شاخ و برگ درختان
گم شد …
#بیژن_جلالی
@khialatesarzadeh
از هر چه میرود سخن دوست خوشتر است
پیغام آشنا نفس روح پرور است ...
هرگز حدیث حاضر غایب شنیدهای؟
من در میان جَمع و دلم جای دیگر است ...
#سعدی
@khialatesarzadeh
ما با خیال زندهایم ...
به همین دلخوشکنکهای ساده،
به همین گریزهای کوچکِ خوشبختی ...
واقعیت، همان خطِ صافِ تکراریِ همیشگیست که فقط راهِ برگشت ندارد و با همین برگِ برنده، یک عمر مشغولمان میکند ...
اما خیال، پرواز است ...
ما با خیال، جهان را وسیع میکنیم،
جهان را قابلِ تحمل میکنیم ...
لذتی که حرفش بود
#پیمان_هوشمندزاده
@khialatesarzadeh
از لحظهی آغازینی که دل به تو بستم،
بر آن بودم که زبانهایِ سکوت تو را بیاموزم ...
که بی صدا با تو سخن بگویم،
آیا صدای مرا میشنوی ...؟
#غادة_السمان
@khialatesarzadeh