khialatesarzadeh | Unsorted

Telegram-канал khialatesarzadeh - خیالات سرزده

1983

با هنر ، ادبیات، فلسفه و روانشناسی مجموعه ای ساخته شده و خواهد شد برای اندیشیدنی کیفی تر ، و زیستنی شادتر . لطفا با نشر لینک کانال ، این اهداف را سهیم شوید.

Subscribe to a channel

خیالات سرزده

دم غروب،
میان حضور خسته‌ی اشیاء،
نگاه منتظری
حجم وقت را می‌دید ...


#سهراب‌_سپهری

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

اینجا برای تو گوشه ای در اعماق ما وجود دارد
که هرگز باران در آنجا قطع نمی‌شود ‌...


#محمود_درویش

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

نیایش
#محمدرضا_شجریان
شعر : #سهراب_سپهری
@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@Khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

🎶افسانه برگ‌ها

وین
۲۳ تیر ۱۴۰۳

آهنگساز: بوریس فومین (آهنگ عاشقانه روسی)
ترانه: کریم فکور
گیتار: امیر صفریان
آواز: شبنم نجفی
ویلن: صبا بناییان
پرکاشن: پرستو پارسا
اولین بار توسط خانم الهه اجرا شده است.



@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

همه ی پرندگان
از حافظه اش
پرواز کرده اند ...

آبهای روان جهان
در تخیل نامحدودش
خشک شده اند ...


#احمدرضا_احمدی

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

من، پرستو؛ دختری که می‌خواهم برای مردمی که دوستشان دارم بخوانم.

بر سردر کاروانسرایی
تصویر زنی به گچ کشیدند...
شعری از ایرج میرزا
اجرا: #فریدون_فرح‌اندوز

موسیقی و ویدیو برگرفته از کنسرت پرستو احمدی

#پرستو_احمدی

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

خلقِ عشق مسئله‌ای نیست، حفظِ
عشق مسئله است ...
عاشق‌ شدن مهم نیست، عاشق‌
ماندن مهم است ...
سُست‌ عهدی‌ های عشاق باعث
شده که بسیاری از داستان‌های
عاشقانه‌ی مبتذل در جایی تمام شود
که عاشق به معشوق می‌رسد،
حال آنکه مهم، از این لحظه به
بعد است ...!
مهم، پنجاه سال بعد است،
دوامِ عشق، دوامِ زیبایی و
شکوهِ عشق ...


آتش بدون دود
#نادر_ابراهیمی

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

درخت سیبی در حیاط بود
از چهل سال پیش
پشت سر،
فقط چمنزارها. توده ی بادآورده زعفران میان چمن مرطوب.
کنار آن پنجره می ایستادم:
اواخر آوریل
گلهای حیاط همسایه
به راستی
چندین بار درخت-
شکوفه می داد در روز تولدم
درست در همان روز
نه قبل و نه بعد از آن
جایگزینیِ تغییر ناپذیر
برای تغییر، برای نشو و نما
جایگزینیِ تصویر
برای زمین وحشی
چه از این مکان می دانم
که دهه ها پیش
توسط درختان بن سای* نقش گرفته و
صداهایی که از زمین های تنیس
به گوش می رسد-
از مزارع بوی علف های بلندی که
به تازگی اصلاح شده به مشام می رسد
همچنان که از یک شاعر غزل سرا انتظار می رود
ما یک بار
در کودکی
به جهان نگاه می کنیم
بقیه حافظه است.



#لوئیز_گلوک

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

تو را از تو ربوده‌اند
و این تنهایی ژرف است ...!


#سهراب_سپهری

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

ای عبورِ ظریف!
     بال را معنی کن
     تا پرِ هوش من از حسادت بسوزد.

#سهراب_سپهری

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

هر چی زنگ می زدم درو بازنمی کرد...می دونستم خونه ست! چراغ اتاقش از درز پرده ای ضخیم به چشم می خورد... ویرم گرفته بود هر طور شده از این سد سکندر امشب عبور کنم! زنگ زدم باز ...با زنگ ریتم گرفتم ...دو تا ریگ به شیشه پنجره اش زدم...لج کرده بود...سر هیچ و پوچ...همیشه همین طور بود...لجوج و کینه توز ... و من می دونستم پشت این لجاجت یه دل مهربون منتظر زنگ بعدیه...و دعا می کنه که یه وقت مایوس نشم!...چشمم به پنجره ش بود و زیر لب می گفتم : آخ که چقد همین دیوونه بازیاتو دوس دارم...یه جورایی منو یاد بچگیامون میندازی...همیشه تو قهر می کردی و من منت می کشیدم...بعد که آشتی می کردیم ، یه جوری دستی دستی تو بازی خودتو می سوزوندی که منو خوشحال کنی! بدجنس! یه جوری منو جَلد خودت کردی از همون روزا که هر چی لجبازی کنی بازم دلم نمیاد بی خیال شم و برم پی کار و زندگیم...خودتم خوب می دونی. انگار یه جایی از دلم فرو رفتی ،طوری که اگه بخوام دل بکَنَم ازت دلمم قُلوه کَن میشه...اونوقت نفسمم تنگ میشه بخصوص این شبای دراز پاییز ...

تکه ای از یک خیال طولانی
#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد
خوشتر از جان چه بود از سر آن برخیزد

بگذر از باغ جهان یک سحر ای رشک بهار
تا ز گلزار و چمن رسم خزان برخیزد ...


#مولانا

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

آن روز سرکلاس وقتی معلم عتابت می کرد برای مشق ننوشته ات ، وقتی در چشمانت اشک جمع شده بود ...همه نگاهت می کردند برای عبرت گرفتن ، من تماشایت می کردم برای درس گرفتن...
و تو می دانی عبرت یعنی دیدن و ترسیدن و انجام ندادن و درس یعنی دیدن و آموختن و انجام دادن...به خودم قول دادم از روی مشق های ننوشته ات ، بنویسم ، بنویسم، بنویسم...شب تاریک با سوسوی شمع امید...با دلهره ی طوفان و رعد و برق...در تنهایی...از روی مشق های ننوشته ات ، نوشتم و صبح با چشمانی که می سوخت از فرط بیداری شبانه و دستانی تاول زده از فرط نوشتن...گرسنه و تشنه...به سویت آمدم با شاخه ای گل حسرت که در میانه ی دفترت گذاشته بودم تا خشک شود تا تو با دیدنش بدانی اولین کسی بودی که به من درس آزادگی داد...

تکه ای از یک خیال طولانی
#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

زندگی را در امیدی مرگبار آویخته
آخرین برگی که برشاخ چنار آویخته ...


#سیمین_بهبهانی

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

برای تمام مادران دادخواه سرزمینم..🌹


" دای "
#آیدا_شاه_قاسمی

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

با تو کشف کردم که بهار
برای گرامی داشت تنها یک پرستو می‌آید ...
پیش از تو، می‌پنداشتم که پرستو
سازنده‌ی بهار نیست ...

با تو دریافتم که خاکستر، اخگر می‌شود
و آب برکه ها‌ی گل‌آلودِ باران در گذرگاه‌ها
دوباره، به ابر بدل می‌شوند،
و جویباران، در نزدیکی مصب خویش
پالوده می‌شوند و به سرچشمه‌های خویش باز می‌گردند،
و قطره‌ی عطر، خانه‌ی مینایی‌اش را رها می‌کند،
تا به گل سرخش، بازگردد،
و گل‌های پژمرده در تالارهای ظروف سیمین،
به غنچه‌های کوچک در کشتزاران ِ خویش باز می‌گردند،
و جغدهای لطیف می‌آموزند، چونان مرغ عشق
ترانه‌های غمگین سر دهند ...

با تو به ریگ‌های کبود در ساعت شنی‌ام خیره شدم،
که از پایین به بالا فرو می‌افتاد،
و عقربه‌های ساعت به عقب می‌شتافت ...

با تو کشف کردم که چگونه قلب،
باغچه‌ی شیشه‌ای گیاهان زندگی را،
رها می‌کند تا به باغ بدل شود ...

و با تو این حقیقت ناخوش را دریافتم
که عشق، تنها برای آخرین معشوق است ...
آیا می پنداری بر تو عاشقم ...؟


#غاده_السمان
@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

تو را بانو نامیده‌ام
بسیارند از تو بلندتر، بلندتر
بسیارند از تو زلال‌تر، زلال‌تر
بسیارند از تو زیباتر، زیباتر
اما بانو تویی
از خیابان که می‌گذری
نگاه کسی را به دنبال نمی‌کشانی
کسی تاج بلورینت را نمی‌بیند

کسی بر فرش سرخ ِ زیر پایت
نگاهی نمی‌افکند.
و زمانی که پدیدار می‌شوی
تمامی رودخانه‌ها به نغمه در‌می‌آیند
در تن من
زنگ‌ها آسمان را می‌لرزانند
تنها تو و من
تنها تو و من، عشق ِمن
به آن گوش می‌سپریم...


#پابلو_نرودا
صدا و ترجمه : #احمد_پوری

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

كیفم را بگردید،
چه فایده ...؟
ته جیبم آهی پنهان است كه مدام شنیده: ایست ...!
ولم كنید،
اصلاً با بوتهٔ تمشک می‌خوابم و از رو نمی‌روم ...
چرا همیشه زنی را نشانه می‌گیرید
كه دل از دیوار می‌کند
قلبی به پیراهنش سنجاق می‌كند ...؟
در چمدانم چیزی نیست،
جز گیسوانی كه گناهی نكرده‌اند ...
ولم كنید ...!
خواب دیده‌ام این دل را از خدا بلند كرده‌ام كه به فردا نمی‌رسم ...
خواب دیده‌ام آنجا كه می‌روم
كفشهایم به جمعه می‌چسبد،
نكند تمام زمین خدا سرطان خون دارد ...؟
قاصدكی را فال می‌گیرم و رها می‌کنم به ماه:
برگرد جمعهٔ روزهای بچگی،
برگرد با همان پسرک كه بادبادک روییده بود از دستش،
و من با تمام ده انگشتی كه بلد بودم
عاشقش بودم ...
‌‌
چرا همیشه زنی را نشانه می‌گیرید،
كه قلبی به پیراهنش سنجاق كرده است ...؟
اینجا همیشه پرواز معطل است
در تیر و كمان كوچه‌های جنگ
یا دامن گلدار طناب رخت
به‌هرحال شب‌پره‌ها پیر می‌شوند
دست‌كم عكس كودكی‌ام را پس بدهید ...!
غریب‌تر از بادبادكی كه در گنجه ماند ...
مهر می‌خورم و دلم برای خانه تنگ می‌شود
آنتن، آسمان را نشانه می‌رود اما
بر بند رختْ پیراهنم خدا را بغل گرفته است ...


#گراناز_موسوی‌

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

در کنج تاریک بغض
بر دیوار حافظه
کورمال
دست می کشم...
راهی برای نفس
نفسی برای امید
امیدی برای تداوم...


#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

با چشمها
ز حیرت این صبح نا به جای
خشکیده بر دریچه‌ی خورشید چارتاق
بر تارک سپیده‌ی این روز پا به ‌زای،
دستان بسته‌ام را
آزاد کردم از
زنجیرهای خواب ...


#احمد_شاملو
#دفتر_یکم

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

حسی از دهان مشکزای تو
در بنفشه‌زار آهوان چمید
عنبر از شعاع نافه ناگهان دمید
سرخوش از صدای‌تو  به کوچه‌ها رها شدم ...

اجتماع دره‌های لاله‌ها
گلشن روان سوسن ستاره‌ها
خواب‌ حوریان از آن من شده
دولت بلند را من از تو یافته‌ام که پر بها شدم؛
سوت و کور بودم آن زمان، کنون
هم نگاه و هم صدا شدم؛
چون غبار بودم آن زمان به زیر پای عابران
هیچ، هیچ
با ظهور تو شروع شد قیام من
هیچ بودنم که دیده‌ای، بیا و ببین چه‌ها شدم ...

ای که از
پشت سر مرا نگاه می‌کنی،
ز روبرو، نه ...!
کی آن دریچه‌ نگاه و رنگ را دوباره سوی بوستان آشتی باز می‌کنی ...؟

کی دوباره مثل یاس در تلألوء نسیم
ناز می‌کنی ...؟
کی ...؟

بگو ...!
کی دوباره چنگ دلنواز را
ساز می‌کنی ...؟


#رضا‌_براهنی

@khialatesarzadeh

Читать полностью…
Subscribe to a channel