khialatesarzadeh | Unsorted

Telegram-канал khialatesarzadeh - خیالات سرزده

1983

با هنر ، ادبیات، فلسفه و روانشناسی مجموعه ای ساخته شده و خواهد شد برای اندیشیدنی کیفی تر ، و زیستنی شادتر . لطفا با نشر لینک کانال ، این اهداف را سهیم شوید.

Subscribe to a channel

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

چگونه می توانم
آن را که در قلبم
لمس کردم فراموش کنم...!

#نزار_قبانی

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

بر همه چیزی کتابت بود،
مگر برآب

واگر گذر کنی بر دریا،
از خون خویش
بر آب
کتابت کن
تا آن کز پی تو درآید
داند که
عاشقان و مستان و سوختگان رفته‌اند.


#ابوالحسن_خرقانی / (نوشته بر دریا از میراث عرفانی ابوالحسن خرقانی /  #شفیعی_کدکنی )

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

باید خریدارم شوی
تا من خریدارت شوم
وز جان و دل یارم شوی
تا عاشق زارت شوم

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

‍ صبحگاه زنی در من
بیدار می شود
یک فنجان نور سر می کشد
و پیاده گز می کند تا ایستگاه
سوار اتوبوس خیال می شود
و یک راست می رود تا عشق
جان می گیرد
چرخ می زند
می رقصد
می خندد
و غروب ...
دست خالی
و بی رمق
به خانه باز می گردد
و سر بر بالشی می گذرد
که بوی غربتِ
هزاران هجرت می دهد
و بوی بغض های بیداری
از پس رویاهای نیمه تمام
و بوی خیالات سرزده ی
"زنی تنها در آستانه فصلی سرد"

#افسانه_نجاتی

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

من پر از نورم و شن
و پر از دار و درخت
پرم از راه، از پل، از رود، از موج
پرم از سایه‌ی برگی در آب:
چه درونم تنهاست ...


#سهراب_سپهری

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

از پس ِ شب ِ باتو
از آن آخرین شب زمستانی
ساحل از نگهبان شب خالی ست حالا
وهیچ سایه ای مرا دنبال نمی کند .
یاد شب با تو به خشکی رفته است در آوازهای آفتابی من .

چه کسی ست که می گوید با من :
حالا بگذار باغ را
وبگذار رؤیایت را به تمام
دراین ناهشیاری به اختیار !

آزادی من نشسته است حالا با من
و در نزدیکی های من
بر روی زانوانم
درست به مثل گربه ای خانگی
وخیره خیره به من نگاه می کند
وبه آنچه که تو از خود به جا گذاشته ای
به شال کوچک ات
و به کاستی از فیلم ِ " رقص با گرگ ها "
ویک گردن بند از گل یاسمن
با قلبی حک شده بر آن از خزه .

از پس ِ شب باتو
چه خواهد کرد آزادی من با من ؟
پس از آن آخرین شب زمستانی با تو
ببین که ازسدوم تا بابل ابری گذشت
وقرن از پس قرن برآمد
تا " سلان " شاعر خود را بیفکَنَد در آب رودخانه ی سن
و حالا تو برای من چیزی بیش از آن رودخانه ای
که غرقم می کنی در خود
نگهبانی هم که نیست
تا بپرسد از من : نامت چیست ؟

حالا بگذار ما چندان در بند این نباشیم
که جنگ است و یا صلح
و بگذار در این فکر نباشیم : که چگونه از دیوار باغ بالا برویم
وبجوئیم درشب دو درخت بید به هم آمده و دو پنجره
و تو هیچ از من مپرس :
پس کی باز می شود درهای قصر صلح ما
بر پرواز کبوتران ؟

از پس ِ شبِ با تو
از آن آخرین شب زمستانی
سربازها بساط شان را پهن کرده اند بر لانه ی پروانه گان
و حالا ماه سفید خود را گسترانده است بر بالکن خانه ی من
و من و آزادی ام درسکوت ِ محض این شب باهم ایم .

کی ام من : می پرسم از خودم
کیم من
پس از آن شب ِ باتو
پس از آن آخرین شب زمستانی !

#محمود_درویش
ترجمه ی : #شهریار_دادور ـ استکهلم
24 ژانویه 2013

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

محتسب را گو بخسب و
مدعی را گو خموش
هر چه در بازار
خواندند و شنیدند از برم

#همایون_شجریان


@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

لا يقلقني الثلج
ولا يزعجني حصار الصقيع
فأنا أقاومه حيناً بالشعر ...
وحيناً بالحب ...
فليس عندي وسيلة أخرى للتدفئة...
سوى أن أحبك ...
أو أكتب لك قصيدة حب ...!


نه برف دل‌نگرانم می‌کند
و نه محاصره‌ی سرما مرا به‌ ستوه می‌آورد
من در مقابل آن‌ها ایستادگی می‌کنم
گاهی با شعر
و گاهی با عشق ...
چون بهانه‌ی دیگری برای گرم شدن ندارم
جز این‌که دوستت داشته باشم
یا برایت شعر عاشقانه‌ای بنویسم ...!


#نزار_قبانی
برگردان: #اسماء_خواجه_زاده


@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

۲۶ آذر، روز پرواز پرنده ی جانِ # مولانای بزرگ و پیوستن او به دیارِ عاشقانِ جاودان شاد باد.

#هما_ارژنگی

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

✨مبارک باش✨

تقویم های جهان را ورق بزن، در هر صفحه ای اگر سالی نو می شود تو نیز تازه شو.
در هر صفحه ای اگر جشنی بر پاست تو هم جشنی به پا کن.
در هر جایی اگر عید است تو هم عیدی بگیر.
در هر نقطه ای اگر کسی شادمان است تو هم شادمان باش.

زمستان یا بهار، همه فصل ها، فصل شروعی دوباره است.
با هر روزی باید آغاز شد زیرا آغازیدن همان شادمانی است.
با هر شروع خجسته ای ما نیز مبارک می شویم.

سال نو دیگران بر شما هم مبارک.


#عرفان_نظرآهاری

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

سوریه

فایا_یونان

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

"معنی تنهایی را به من نشان بده"
آیا این همان احساسی است که باید با آن راه بروم؟


Backstreet Boys
Show Me The Meaning Of Being Lonely

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

انسانها هميشه به اين نتيجه خواهند رسيد كه مهم‌ترين بخش هستی، لذت بردن است ...


#گوستاو_فلوبر

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

‏در‌ خزان‌ گر‌ برود‌ رونق‌ بستان،‏ تو‌ مرو ...


#مولانا

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

#سارا_نائینی
هزاره ی سکوت

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

مولانا و عروسیِ ابد

مولانا از مرگْ تعبیر به عروسی کرده است. عروسیِ ابدی:

مرگ ما هست عروسیِّ ابد
سرّ آن چیست؟ «هُوَ الله اَحد»
(غزلِ ۸۳۳)

می‌گوید آنچه مرگ را در چشم و دریافت من به یک عروسی تبدیل می‌کند، لذّت بوی توست. بوی تو که می‌پیچد جان من پر می‌گیرد:

روزی که بپرّد جان، از لذّت بوی تو
جان داند و جان داند کَزْ دوست چه می‌بوید
(کلیات شمس، غزل ۶۲۲)

همین ماجرا را با اشاره به حکایتِ موسی و بوییدن سیب، به شکل دیگری می‌گوید: «سیب را بو کرد موسی جان بداد»(غزلِ ۴۳۲)، اما آن سیب، برای مولانا خداست. سیب را می‌بوید و مثل موسی، به آسانی و سبکی، جان می‌دهد: «جان را دهم چو موسی، گر سیب تو ببویم»(ترجیع‌بندِ ۶)

در مرگ، بوی وصل را می‌شنید. رایحه‌ٔ ملاقات را:

مرگِ ما شادی و ملاقات است
گر ترا ماتم است رو زینجا
(غزلِ ۲۴۶)

چون حق ترا بخوانَد، سوی خودت کشانَد
چون جَنّت است رفتن، چون کوثر است مُردن
(غزلِ ۲۰۳۷)

دیگران از مرگ مهلت خواستند
عاشقان گویند: «نی نی، زود باد»
(غزلِ ۸۲۶)

نگاه مولانا به مرگ از سرِ ضدّیت و ستیز با زندگی نبود، ناشی از طلبِ زندگیِ بیشتر و عطشِ تجربه‌های ژرف‌تر بود. حس می‌کرد در این قالبِ خاکی، امکان تجربه‌های وسیع‌تر، ژرف‌تر و ناب‌تری را ندارد. در چشمِ او آن عروسیِ دلخواه، در سرایِ طبیعت ممکن نبود. شوقِ آن دیدارِ بی‌حجاب، مرگ را در چشم او آراسته بود. در شمایلِ یک عروسی. عروسیِ ابدی.

@sedigh_63

Читать полностью…

خیالات سرزده

من خودم را روشنفکر در نظر نمی‌گیرم ... ترجیح می‌دهم که بگویم نویسنده‌ام، کتابخوانم، خیالبافم ...


#سوزان_سانتاگ

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

مست و محتسب

شعر : #پروین_اعتصامی
خوانش : #افسانه_نجاتی
موزیک : #آی_پکو
تنظیم : #مانی_راد

@Mani_Raad
@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

Giovanni Marradi - Feelings


و من
مفسّر گنجشک‌های درّه‌ی گنگم
به دوش من بگذار ای سرود صبح وداها
تمام وزنت را !
که من دچار گرمی گفتارم ...

#سهراب_سپهری

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

به بوی وصل اگر عاشقی قرار گرفت
بهانه را نپذیرم بهانه ها مدهید

شراب حاضر و معشوق مست و من عاشق
مرا قرار نباشد به بو مرا مدهید ...


#مولانا

@khialatesarzadeh

Читать полностью…

خیالات سرزده

کوچه های عاشقی....

بر استان مولانای جان

می روم در کوچه های عاشقی
دردل و جانم هوای عاشقی
ضربه های عشق در رگهای من
سر خوشی در هی هی و هیهای من.....

سرایش و گویش : #هما_ارژنگی
البوم : کوچه های عاشقی

@khialatesarzadeh

Читать полностью…
Subscribe to a channel