با هنر ، ادبیات، فلسفه و روانشناسی مجموعه ای ساخته شده و خواهد شد برای اندیشیدنی کیفی تر ، و زیستنی شادتر . لطفا با نشر لینک کانال ، این اهداف را سهیم شوید.
من به معجون عشق و آزادی جداً باور دارم.عشق را غل و زنجیر نمی سازم در یک شکل سنتی و مرسوم.عشق بی آزادی دیر یا زود به نفرت تبدیل می شود و کار و کسب دادگاههای خانواده را سکه می کند.آزادی بدون عشق دیر یا زود به بی بند و باری و هوس رانی می کشد و کار و کسب کلوپ های شبانه را سکه می کند و در هر حال خسران و ضرر...عشق و آزادی در کنار هم انسان را رستگار می کند.چون حد هر کدام دیگری است و شرط تحقق هر کدام نیز...
تکه ای از یک خیال طولانی
#افسانه_نجاتی
@Khialatesarzadeh
نمای باشکوه دماوند از تهران ...
📷 #هادی_نیکخواه
@khialatesarzadeh
به عصرگاهِ درآستانه ی بهارم
و نوشتنی این چنین که :
درسردی بی امان و توأمانِ صدای پرندگان بازآمده ازسفر
و خشکی شاخه های کمی نمور و متورم از بارآوریِ بهار در پیش ِرو
چه اندازه دلتنگ بوده می بایست باشم که کمک نکرده باشد :
خالی ِپی درپی ِتلخ ِ عطری که گلوسوز است
و به آرامی کِشنده ی جان
به دردی با خوشایندترین صدایی که تشبیه می کند
آن سوی ِ یک رؤیاپروری ِشب های پی درپی ِماه و برکه به بازی
و تو می شنوی که به یکباره ریتم صدا به پایانه ی جهان ِ نو ختم می شود
و می بینی که به ناگهان
به فراموشی رفته ام ازآنچه در این جهان است !
حالا تو نیستی و گشوده است برمن تمام کتاب شعر جهان
و من دستچین می کنم از میان آن همه نام
و می خوانم یکی را که در جایی به تنهایی بوده است با خودش و غم هایش
و یکی را که تنها نبوده است و بی فاصله بوده است
اما به حس ِتنهایی رسیده است
و یکی را که در تشابه ندیده ام اش مگر با دلی که منم
که می سوزد ـ که می سوزد ـ که می سوزد :
در اشتیاق دیدنِ یک بارهم اگرکه شده برای همیشه
و بعد بمیرد به هرگونه ای که پیش آید .
باور کن که راست می گویم و این را از من بپذیر :
پذیراترین ِ نام
و پذیراترینِ پذیرش
و پذیراترینِ انتخاب اگر برمن به ناگزیری آنچه هست حجت شود
تردید ِمن برهرآنچه بی شائبه است حتمأ تویی
و شعر من :
که مرا در خود می میرانَد آخر !
#شهریار_دادور ـ استکهلم
25 فوریه ی 2019
6 اسفند 1397
@khialatesarzadeh
حرفی نگو،
شعری برایم نخوان
سکوت کن
تنها همین نگاهت کافیست ...
نگاه که کنی،
من به اندازه ی دلت، حرفهایت را میخوانم ...
نگاه که کنی
من یک سبد شعر را خواهم چید ...
از این همه طراوت
نگاهت خود یک مثنوی حرف دارد
و سرشارم می کند از شعر و غزل ...
#سمیه_خلج
@khialatesarzadeh
چامه " جرعه نوش
(سبحانی، ما اعظَمَ شَانی ) پروردگارا، چه بلند مرتبه ام👌
به یادبود دیدار از مزار و بارگاه #بایزید_بسطامی، عارفِ ربانی.
سرایش و گویش: #هما_ارژنگی
آمدم بر مزار دانایی
پیرِ خلوت گزینِ برنایی
خوش نفس پیکِ باد پیمایی،
جرعه نوشیده، ژرف دریایی
***
زیرِ یک سنگِ مرمرینِ پاک
اندکی استخوان و مشتی خاک،
وان فروزنده جانِ آتشناک،
بر بلندای گنبدِ افلاک......
@konjedenjefarhang
به تو فکر می کنم
و با ستاره ها برایت پیام می فرستم
به هرجای جهان که باشی
شبی خوب بگزین و ستاره ها را بنگر:
در دلت ترانه ای خواهی شنید
که باهم در میدان میخواندیم
#خورخه_سوزانا_اگا
@khialatesarzadeh
در اشتیاقَت کسی نیست، از من به من آشناتر
سوی کدامین غریبه، زین آشنا می گریزی ...؟
#حسین_منزوی
@khialatesarzadeh
حتی کسانی که تاریخ نمی خوانند به سعد که نه، به نحس یک تجربه ی زیسته ی نیم قرنی به آفات و مضرات و خطرات ایدئولوژی و باورهای متصلب و غیر قابل تغییر و نسخه پیچی شده با عمق جان پی برده اند و بسیاری از این طوفان لنگر برگرفته اند و دل سپرده اند به انذار آن بامداد که می گفت:
از شب هنوز مانده دو دانگی...
و این دو دانگ چقدر دیر پا شد و ماند وقتی که گوشی بدهکار انذار نبود...
حساب شاعر اما جداست...او نه ایدئولوگ است و نه فیلسوف...اگر هم فلسفه بورزد، با کلماتش پتک می سازد و بر فرق باورهای متصلب می کوبد...او نه سیاست مدار است و نه رساله نویس...شاعران را باید در رهایی دید و شنید و خواند و چشید...دربرابر آنان دو واکنش می شود داشت: خواندن یا نخواندن، مساله این است...شاعران را نقد کردن یا متهم کردن به پریشان گویی، از آن کارهاست ...باید دانست کنترل شاعر غیر ممکن است...چرا که شاعر بر مرکب خیال سوار است و خیالِ شاعر متضمن شعور و بهره ی هوشی ای فراتر از معمول است...شاعر گاه با مرکب سیال خیال به مگوها و مپرس هایی دست می یازد که چو دریابی، در یابی! بیش از این نمی گویم...عجالتا ترجیح می دهم کنار شاعر بمانم ...خاصه شاعرانی که عمری در حسرت فهم درست دست به دامان خیال شدند...
تکه ای از یک خیال طولانی
#افسانه_نجاتی
@khialatesarzadeh
موقعی که در پایان روز در برابر تو بایستم،
جای زخم های مرا خواهی دید
و خواهی دانست
که هم زخم خورده ام
و هم شفا یافته ام ...
#رابیندرانات_تاگور
برگردان: #ع_پاشایی
@khialatesarzadeh
من میتوانم هم صحبت خودم باشم و بنابراين هيچوقت تنها نمیشوم ... من فقط به صورت فيزيكی تنها هستم، و در خلوتِ به شدت شلوغ خودم، زندگی میكنم ...
یک بینهايت و ابديت بیقيد ...!
و گويا ازل و ابد نيز از افرادی چون من خوششان میآيد ...
#بهومیل_هرابال
@khialatesarzadeh
دریچهای ز بهشتش به روی بگشایی
که بامداد پگاهش تو روی بنمایی
جهان شب است و تو خورشید عالم آرایی
صباح مقبل آن کز درش تو بازآیی
به از تو مادر گیتی به عمر خود فرزند
نیاورد که همین بود حد زیبایی
هر آن که با تو وصالش دمی میسر شد
میسرش نشود بعد از آن شکیبایی
درون پیرهن از غایت لطافت جسم
چو آب صافی در آبگینه پیدایی
مرا مجال سخن بیش در بیان تو نیست
کمال حسن ببندد زبان گویایی
ز گفت و گوی عوام احتراز میکردم
کز این سپس بنشینم به کنج تنهایی
وفای صحبت جانان به گوش جانم گفت
نه عاشقی که حذر میکنی ز رسوایی
گذشت بر من از آسیب عشقت آن چه گذشت
هنوز منتظرم تا چه حکم فرمایی
دو روزه باقی عمرم فدای جان تو باد
اگر بکاهی و در عمر خود بیفزایی
گر او نظر نکند سعدیا به چشم نواخت
به دست سعی تو باد است تا نپیمایی ...
#سعدی
@khialatesarzadeh
دریچهای ز بهشتش به روی بگشایی
که بامداد پگاهش تو روی بنمایی
جهان شب است و تو خورشید عالم آرایی
صباح مقبل آن کز درش تو بازآیی ...
#سعدی
@khialatesarzadeh
من و تو،
چه قدمها به این باران بدهکاریم ...!
#پریسا_زابلی_پور
@khialatesarzadeh
#دکتر_شفیعی_کدکنی
با صدا و اجرای:#هما_ارژنگی
@khialatesarzadeh
مردم دو دستهاند، یک دسته باتربیت و یک دسته آنها که خودشان را باتربیت میدانند و نیمچه تربیتی دارند ... این دسته دوم پدرمان را درآوردهاند ...
آدم نیمه مست خطرناکتر از آدم مست است ... خدا کسی را دچار آدم نیمه مست نکند، ما دچار نیمه مست ها شدهایم ...
#علیاشرف_درویشیان
سالهای ابری
@khialatesarzadeh
🎼لالایی برای بیداری
🖌احمد شاملو
اجرا گروه انجمن دانشجویان ایرانی در مونیخ
لالای لایلای گل پونه
بابات رفته دلم خونه
بابات امشب نمیآید
گرفتن بردنش شاید
بخواب آروم چراغ من
گل شببوی باغ من
بابات شب رفته از خونه
که خورشید و بجنبونه
لالای لایلای گُلِ امید
باباتو بردهاند تبعید
دلی مانند کوه داره
بچهش صدها عمو داره
بخواب فردا سحر میشه
شب از عالم به در میشه
خراب میشه درِ زندون
بابات خونه میاد خندون
لالای لایلای گُلِ انجیر
بابات داره به پاش زنجیر
به پاش زنجیر صد خروار
چشاش خواب و دلش بیدار
بخواب آروم گُلِ خورشید
بابات حال تو رو پرسید
بهش گفتم که شیری تو
پی او رو میگیری تو.
لالای لای لای گل آهن لالای لای
باباتو دشمنا کُشتن لالای لای
نشون دشمنا اونه
دساشون غرقِ در خونه لالای لای
بخواب آروم توی بستر لالای لای
مث آتیش تو خاکستر لالای لای
که فردا شعلهور میشی
تو خونخواه پدر میشی لالای لای
@khialatesarzadeh
اگر توانسته باشم در قلبِ یک انسان
پنجرهی جدیدی را به سویِ او باز کرده باشم،
زندگانیِ من پوچ نبوده است!
#خلیل_جبران
از خلالِ یادداشتهای ماری_هاسکل
@khialatesarzadeh