کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج #خداداد_امیری_شاعر_و_نویسنده_کرمانج_فرح_دین_ #فرحدین 🔸 فقط دوستداران شعر و کرمانجهای اصیل وارد شوند! 🔹 ورود برای افراد غیرکرمانج ممنوع 🔸کانال فرهنگی،هنری، ادبی،روستایی ارتباط با ادمین : @kh_amiri9028
🔸نوحه کرمانجی زبانحال امام حسین (ع)
با اهل کوفه (اَز حسین ثارالله مَه)
خواننده: خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
شاعر:خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
#نوحه_کرمانجی
#کانال_خداداد_امیری_شاعر_و_نویسنده_کرمانج
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸 حکایت
بهلول هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه میرفت. در ساحل مینشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را میشست. اگر بیکار بود همانجا مینشست و مثل بچه ها گِل بازی میکرد. آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه میساخت. جلوی خانه باغچهایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت. ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی ازخدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت: «بهلول، چه میسازی؟»
بهلول با لحنی جدی گفت: «بهشت میسازم.»
همسر هارون که میدانست بهلول شوخی میکند، گفت: «آن را میفروشی؟!»
بهلول گفت: «میفروشم.»
زبیده خاتون پرسید: «قیمت آن چند دینار است؟»
بهلول جواب داد: «صد دینار.»
زبیده خاتون گفت: «من آن را میخرم.»
بهلول صد دینار را گرفت و گفت: «این بهشت مال تو، قباله آن را بعد مینویسم و به تو میدهم.»
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت. بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلاییرنگ به زبیده خاتون داد و گفت: «این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریدهای!»
وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد. صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت: «یکی از همان بهشتهایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش!»
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت: «به تو نمیفروشم.»
هارون گفت: «اگر مبلغ بیشتری میخواهی، حاضرم بدهم.»
بهلول گفت: «اگر هزار دینار هم بدهی، نمیفروشم.»
هارون ناراحت شد و پرسید: «چرا؟!»
بهلول گفت: «زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو میدانی و میخواهی بخری
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
چراغ نفتی قدیمی
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
فطیر مَسکه
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
رقص بانوان کرمانج
خواننده: نعمت زنبیل باف
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کـانـال خـداداد امـیـری شـاعـر و نـویـسـنـده کـرمـانـج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
چراغ طوری (زنبوری)
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
بجول بازی
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸 مقاله ای در مورد زندگی روستایی در دوران کودکی
مگر موقعی که چند سال پیش در روستای خودمان زندگی می کردیم!
روستای ما مگر برق داشت!
مگر ما نان نانوایی میخوردیم!
مگر ما تلویزیون و کامپیوتر و گوشی همراه داشتیم!
مگر ما بخاری گازی داشتیم!
مگر غذای خود را با گاز می پختیم!
نخیر هیچ کدام از اینها در روستای ما نبود!
ما از برق استفاده نمی کردیم!
روشنایی خانه های ما با شمع و چراغ های نفتی تأمین می شد!
سوخت ما از کود حیوانی یا هیزم تأمین می شد!
ما بخاری هیزمی داشتیم، گاهی وقتها از تپاله های خشک شده گاوی هم برای سوخت استفاده می کردیم!
ما تلویزیون و کامپیوتر و گوشی همراه نداشتیم!
اما انسانیت داشتیم، خانه های ما همیشه پر از مهمان بود!
مادران ما در تنور برای ما نان می پختند!
ما چای آتیشی می خوردیم!
مادران ما چه پلو و غذاهای خوشمزه ای با همان دیگ روی اجاق برای ما می پختند!
ما به جای بازی با گوشی همراه یا به پدر مادر خود کمک می کردیم!
یا اینکه چوپان گاو و گوسفند بودیم!
در موقع بیکاری هزاران بازی محلی داشتیم!
بجای گوش کردن به تلویزیون و آهنگ گوشی تلفن همراه ، پدر و پدربزرگ ومادر و مادر بزرگ های ما برای ما قصه تعریف می کردند!
خانه های ما پر از مهمان بود، مادران ما چقدر خوب مجلس مهمانی را گرمتر نگه می داشتند!
چای و غذا و خوراکی های خوشمزه همیشه در روی سفره پهن بود!
بعضی موقع برنامه کرمانجی را از رادیو گوش می کردیم!
رادیو ما برقی نبود با قوه و باتری کار می کرد!
چقدر زمان دوران کودکی و زندگی در روستای ما با صفا بود!
چقدر نعمت های خداوند برای مردم فراوان بود!
چقدر همه چیز برکت داشت!
چقدر آب و علف فراوان بود!
چقدر همه روستاها پر از گاو و گوسفند و مرغ و خروس بود!
راستی این ها به کجا رفتند!
چرا برای دیدن یک بره یا گوساله باید به باغ وحش برویم!
🖊 نویسنده: خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
شاید قطع برق در دو ساعت برای عده ای از مردم چیزی خاصی نباشد!
اما آیا می دانید که وقتی که برق قطع می شود
آنتن دهی گوشی موبایل هم قطع می شود!
وقتی هم برق بیاید، چهار پنج ساعت زمان می برد تا باتری های روی دکل شارژ شود!
آیا می دانید در همین دو ساعتی که برق نیست
ممکن است چه اتفاقاتی بیفتد!
وقتی کسی در آن حالت در داخل آسانسور باشد،یا مریضی در آن حالت در درمانگاه باشد و یا در آن حالت نانوا نان در تنور نانوایی داشته باشد، یا در آن حالت می خواهید برای مریض یا بیماری را از بیمارستان مرخص کنید ، برق خودپرداز قطع شده باشد و هزاران اتفاقات دیگری که ممکن است در همین دو ساعت بیفتد!
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کـانـال خـداداد امـیـری شـاعـر و نـویـسـنـده کـرمـانـج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کـانـال خـداداد امـیـری شـاعـر و نـویـسـنـده کـرمـانـج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖
🔸کانال خداداد امیری شاعر و نویسنده کرمانج
🆔 @khodadad_amiri 📖