marzockacademy | Unsorted

Telegram-канал marzockacademy - آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

10921

کانال فلسفه وهنر مارزوک

Subscribe to a channel

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

جنگ قطعا ناپسند هستش برای هر کشوری  اما ،هرکی احساساتی شد بهش بگین که :

کشور ما به اندازه ارتش چین فقط جوان‌ در کمپهای ترک اعتیاد داره یعنی چیزی حدود 12برابر شهدای جنگ
و چندین برابر این آمار معتاد در کوچه و خیابان هستن
امسال به اندازه جنگ اوکراین آمار خودکشی به دلایل مختلف اجتماعی و اقتصادی داشتیم ...

و به اندازه جنگ سوریه اعدامی داشتیم
وخواهیم داشت ...
صدها دختر و پسر نوجوان که با دستان پاسدارها و بسیجی ها کور شده اند..

و آمار تصادفات بدلیل بی کفایتی جاده سازان دولتی که دیگر نگفتنی ست
و
در هر حادثه ناشی از دخالت سپاه، صدها بی گناه کشته شده اند.
مانند هواپیمای اوکراینی و مترو پل آبادان و انفجار سوخت موشکی بندر عباس و....

این مردم 47سال هست که در جنگ هستن...

اگر این واقعیات را نمی بینی، در ایرانی بودنت تردید دارم


ناهید
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

قواعد جنگ؛ چگونه جنگ جوامع بشری را شکل داد؟

مارگارت مک‌میلان، مورخ کانادایی و استاد دانشگاه آکسفورد، کتابی در باب جنگ دارد که محصول تحقیقی جامع و موثق است و به‌رغم مضمونِ ناراحت‌کننده‌اش، با حس شوخ‌طبعی نوشته شده است ‌ــ‌ چیزی که برای مورخان غیرمعمول است. کتابِ «چگونه جنگ ما را ساخت»، مطالعهٔ جنگ در اعصار مختلف است و تاریخی کلی‌تر را پوشش می‌دهد که براساس فعالیتِ مک‌میلان در «درس‌گفتارهای ریث» در سال ۲۰۱۸ تدوین شد و طراوتِ محاوره‌ایِ خود را حفظ کرده است؛ طراوتی که درس‌گفتارهای او را برای شنوندگانش بسیار سرزنده و ملموس می‌کند.
پرسش کلیدی که این کتاب به آن می‌پردازد این است که آیا جنگ امری حیوانی‌ست که ما ‌ــ‌ بعد از دوران «طولانی صلح» از ۱۹۴۵ تا امروز ‌ــ‌ آن را ترک کرده‌ایم. پاسخ این است که: چنین ذهنیتی فقط زمانی میسر است که ما جنگ‌های نیابتی را در نقاط مختلف دنیا نادیده بگیریم؛ جنگ‌هایی که در برخی از آن‌ها غرب مستقیما شرکت داشته است، مثل کُره و ویتنام. مک‌میلان ریشه‌های چنین منازعاتی را از زمان هابیل و قابیل پیگیری می‌کند و از همان اولْ این افسانه را که جوامعِ شکارچی–گردآورنده که عاری از تسلیحات مدرن و نظامی‌گری بودند، حیاتی صلح‌آمیز داشتند، رد می‌کند.
مک‌میلان از بقایای مرد یخیِ ۳۳۰۰ سال پیش از میلاد که اخیرا کشف شده است شروع می‌کند و شواهدی متقن، از بومیان استرالیا گرفته تا جنگل‌های بارانی برزیل می‌یابد که نشان می‌دهد زندگی عصر حجر، به بیانِ هابزی، به‌خاطر جنگ‌های خونین می‌توانست «کثیف و وحشیانه و کوتاه» باشد. مک‌میلان با ردکردنِ ذهنیتِ زیبای مارگارت مید دربارهٔ مردم ساموآ، اشاره می‌کند که دانشِ او از زبان محلی ساموآ ضعیف بود، و او فقط چند ماه بین آن‌ها زیسته، و هر آن‌چه مردم محلی به او گفتند را بدون هیچ نقدی باور کرده است. چون براساس گزارش مبلغان مذهبی و دریانوردان اولیه، اهالیِ ساموآ کینه‌توزانه با هم می‌جنگیدند تا این‌که امپریالیسم غرب وارد شد و «صلح» را تحمیل کرد.
به‌گفتهٔ مک‌میلان، «اگر نفهمیم چرا می‌جنگیم، امید چندانی به اجتناب از مناقشاتِ آینده نیست».
پیامِ مک‌میلان روشن است: «اگر نفهمیم چرا می‌جنگیم، امید چندانی به اجتناب از مناقشاتِ آینده نیست».
او به ما یادآوری می‌کند که نیاز به جنگ، با ظهورِ دولت‌های ملی و ایدئولوژی‌های ناسیونالیست تکامل یافت، و این‌که تا نیمهٔ دوم قرن بیستم، بزرگ‌ترین فشار بر بودجه‌های ملی، ناشی از مخارج نظامی بوده است. طی جنگ انگلیس و فرانسه ، لوییِ چهاردم ۷۴ درصدِ درآمد کشور، و بریتانیا ۷۵ درصد درآمدش را صرف کرد. گفته‌اند که پروس، ارتشی بود که ازقضا یک کشور هم داشت.
تمرکز اصلی مک‌میلان بر جنگ مدرن است که پس از انقلاب صنعتی، پتانسیلِ ویرانگری آن به‌شکلی تصاعدی افزایش داشت.
اما او ضمنا اعتبار بسیاری از مواهب زمان صلح را به جنگ منسوب می‌کند: مثلا موتورها جت، کامپیوترها، پنی‌سیلین، و انتقال خون. جنگ مثل یک راه‌گشای بزرگ، منادیِ تغییرات مهم اجتماعی بوده است، از جمله حق رأی زنان، دستمزدهای بالاتر برای کارگران، مالیات‌های بیشتر از ثروتمندان، و در مورد انگلیس، تاسیسِ سرویس سلامت همگانی.
مک‌میلان با رجوع به علل جنگ، از اِی.جی.پی تیلور تیلور نقل می‌کند که: «هر جنگی تا پیش از شروعش، قابل اجتناب است».
او دلایل زیادی را برمی‌شمارد که باعث بروز جنگ شده‌اند: از طمع کسب اموال دیگران تا پروپاگاندا درباره تهدید زنان کشور. مفاهیمی چون شرافت همیشه مهم بوده است، خواه در انتقام‌جوییِ سیرانو دو برژراک به‌خاطر اهانت به دماغش، یا مجازات صربستان از سوی اتریش به‌خاطر قتل دوک اعظم اتریش. جنگ‌های داخلی هم، مثل مورد آمریکا، می‌تواند وحشیانه‌ترین تلفات را به بار آورد.
آموزنده است که در اعصار و فرهنگهای مختلف، قواعد جنگ چه‌قدر متفاوت بوده است. جنگجویان اسپارتان در یونان باستان در روزهای مقدس نمی‌جنگیدند، و آزتک‌ها مراسمی باعنوانِ «جنگ‌های گُلگون» داشتند که با لباس‌ها و سلاح‌های ویژه انجام می‌شد. ژنرال‌های اروپاییِ قرن هجدهم هم دوست داشتند سربازان‌شان را در خطوط منظم و هندسی ردیف کنند، اما ناپلئون دوست داشت با نقضِ تمام قواعد نظامی، دشمنانش را شوکه کند.
تکنولوژی هم تاثیراتِ خود را داشته است؛ خواه استفاده از اسب، ارابه، رکابِ سادهٔ سوارکاری، کمان صلیبی، باروت، یا البته تسلیحات مدرن. به نوشتهٔ مک‌میلان، «جنگ مدرن» درواقع «جنگ صنعتی بود که ارتش‌ها و نیروهای دریایی و نهایتا نیروهای هوایی را در مقیاسی انبوه ایجاد کرد». وقتی ناپلئون به روسیه حمله کرد، ارتشی ۶۰۰هزار نفره را رهبری می‌کرد، اما در ۱۹۴۴، استالین می‌توانست ۶.۵ میلیون سرباز را علیه آلمان بسیج کند.
Shima
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

 فغان ز جغد جنگ و مُرغوای او

✍ محمدرضا نیکفر 

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟


🔸اسرائیل کار خود را کرد و دست به حمله به ایران زد. حکومت ایران هم واکنش نشان داد. معلوم نیست زد و خورد تا کجا پیش رود. کاخ سفید از حمله‌ی اسرائیل اطلاع داشته اما در واشنگتن می‌گویند در آن شرکت نداشته‌اند. اگر آمریکا هم رسماً و علناً به بمباران ایران رو آورد، آنگاه باید در انتظار روزهای سیاهی بود.
حمله‌ی اسرائیل توجیه‌ناپذیر است. اسرائیل که خود سالهاست یک برنامه‌ی هسته‌ای نظامی پیش می‌برد، به پیمان منع گسترش سلاح‌های اتمی نپیوسته، به هیچ پرسش راستی‌آزمایانه‌ای درباره‌ی زرادخانه‌ی اتمی‌اش پاسخ نداده، همین اکنون در حال پیشبرد یکی از مهیب‌ترین نسل‌کشی‌ها در دوران معاصر است، و واکنش آن به همه‌ی اعتراض‌های نهادهای مسئول جهانی بی‌اعتنایی یا گستاخی است، آخرین کشوری است که حق دارد درباره‌ی برنامه‌ی هسته‌ای دیگران نظر دهد تا چه برسد به آنکه علیه آن –و در مورد ایران در واقع به بهانه‌ی آن− دست به اقدام نظامی زند. با همان منطقی که تروریسم دولتی اسرائیل را می‌توان توجیه کرد، می‌توان تروریسم ولایی را هم موجه دانست. طرفداران هر دو یک چیز را می‌گویند؛ کافی است جای واژه‌های کلیدی را عوض کنیم، تا از اظهارات طرفداران رژیم ولایی به اظهارات شعبه‌ی حزب لیکود و همراستایان آن در میان "اپوزیسیون" ایران برسیم.
با زد و خوردی که درگرفته و ممکن است گسترش یابد، رژیم ولایی اقتدارش را از دست نمی‌دهد، دست کم تا جایی که امر جنگ محور رخدادها شود. آنچه ضعیف می‌شود جامعه‌ی مدنی است. ثبت کنیم این نکته را که حمله‌ی اسرائیل نقطه‌ی پایان اعتصاب کامیون‌داران و شروع اعتراض‌های سرتاسری نانوایان شد. جنگ، ترس و فلاکت و حس ناتوانی را گسترش می‌دهد. هر کس جنگ بخواهد، دشمن مردم است، چه در میان رژیم، چه در میان بخشی از مخالفان آن.
🔸وظیفه‌
در این وضعیت چه می‌توان کرد؟
طرفداران رژیم ایران و رژیم اسرائیل مشکلی در پاسخ‌دهی به این پرسش ندارند. پاسخ‌هایشان از پیش آماده است. جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطقِ امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟ فضا قطبی است و در همین فضا آشکارا می‌توان دید که نیروی سومی که مخالف جنگ و سیاستِ راه‌برنده به آن است، تا چه حد پراکنده و بی‌برنامه است.
اقدام‌های معمولی چون اعلامیه دادن علیه سیاست گسترش جنگ و برگزاری تجمع‌های ضد جنگ (که اکنون تنها در خارج از کشور ممکن است)، همه خوب و پسندیده هستند. اما در گرماگرم جنگ تأثیر محسوسی به جا نمی‌گذارند. اعلام موضع فردی و گروهی لازم است و این حتماً به جدا کردن صف‌ها که گام مهمی برای رسیدن به انسجام است، کمک می‌کند. اما  تشکیل صف منسجم ضد جنگ مستلزم اندیشیدن بر علت‌های ضعف نیروی سوم برای پیشبرد یک کارزار مؤثر است.
در دوره‌ی اخیر، نشانه‌های جنگ آشکار بود. فقدان جدیت در اندیشدن بر آن نیز آشکارا به چشم می‌خورد. طرفداران جنگ، شامل گروه فشار طرفدار اسرائیل در میان «اپوزیسیون» و رسانه‌های وابسته، مشتاقانه در انتظار آن بودند. در میان مردم‌دوستان انفعال به چشم می‌خورد. امیدِ بخش بزرگی از آنان به پیشرفت مذاکره با آمریکا بود؛ در بهترین حالت این یعنی سپردن امر سرنوشت‌ساز جنگ و صلح به تقدیر.
🔸اِشکال اصلی
 در حالی که در مورد مسائل جزئی و موضعی بحث و کنشگری وجود دارد، به موضوع اساسی برنامه‌ی هسته‌ای رژیم که می‌رسیم یک باره با خلائی از فکر و کنش مواجه می‌شویم. از ابتدای طرح این مسئله نوعی غفلت، نادیده گرفتن آن و حتا نگاه مثبت به اصل آن به عنوان «حق ملی» به چشم می‌خورد. همه در مورد جنبه‌های مختلف کیشِ ولایی نوشتند، به جز در مورد کیشِ اورانیوم.

نتوانستند جایگاه کیش اورانیوم را در بنای ایدئولوژیک، استراتژی بقا و اقتصاد سیاسی طبقه‌ی حاکم ببینند. غنی‌سازی اورانیوم به فقیرسازی کشور و در مقابل، فربه شدن دستگاه امنیتی و نظامی و رانتخواران راه برد. این موضوعی بود که می‌شد آن را به محور پیش‌برد یک «سیاست بزرگ»، سیاست گسترده و دگرگون‌ساز، تبدیل کرد، آن‌هم با بررسی دقیق آن، مطرح کردن مداوم آن و تلاش برای پیوند زدن جنبش‌های اعتراضی علیه فقر و فلاکت و پیامدهای تحریم‌ها به آن. عادت ما اما به پیشبرد «سیاست‌های کوچک» است. هدف و آرزوی پایان دادن به رژیم ولایی چیزی را در تأثیرگذاری محدود این گونه سیاست‌ورزی تغییر نمی‌دهد.

قاسم فصیحی
ادامه 👇👇

http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک

🔻فیلسوفان در باره جنگ چه می‌گویند ؟


دربارۀ هر چیزی می‌شود نگاهی فلسفی داشت و دربارۀ مبناها، اهداف و چیستی آن‌ها پرسید؛ جنگ هم از این قاعده مستثنا نیست. اما آیا فیلسوفانی بوده‌اند که واقعا به سراغ این موضوع رفته باشند و نوعی «فلسفۀ جنگ» در اندیشه‌هایشان مطرح شده باشد؟

🔺شنبه تا پنجشنبه


⏰ساعت ۱۰ صبح تا ۲۰

لینگ گروه اکادمی فلسفه

/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

در فاصله زمانی فوق از به اشتراک گذاشتن مطالب بی ربط به جستار هفته وریپلای به مطالب قبل از ان لطفا خودداری کنید
.

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

مدیریت هیجانی-رفتاری در شرایط بحرانی فعلی

🎙محمد عینی‌زاده


@mohammad_eynizadeh

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند:

🎙دکتر مهدی شفا
• دکترا در ژنتیک پزشکی و مولکولی
• متخصص سلول‌ درمانی و ژن‌ درمانی

🔹موضوع:
فرگشت در برایر خلقت گرایی و طراحی هوشمند: روایت علم زیست شناسی و‌ ژنتیک از ظهور انسان خردمند در روی زمین.

🕒 زمان: شنبه ۲۴ خردادماه ۱۴۰۴
14 .jun. 2025

      ساعت ۲۱  به وقت ایران
۱۲:۳۰ بوقت مرکزی امریکا

کانالِ آکادمی:
/channel/marzockacademy

اینستاگرام آکادمی:
http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

Hier encore
0-1J’avais vingt ans
دیروز هنوز بیست ساله بودم

Je caressais le temps et jouais de la vie
زمان را در آغوش می‌کشیدم و با زندگی بازی می‌کردم

Comme on joue de l’amour,
0-4Et je vivais la nuit
همان‌گونه که با عشق بازی می‌کنند،
و من شب را زندگی می‌کردم

**Sans compter sur mes jours
Qui fuyaient dans le temps.**
بی آن‌که روزهایم را شمرده باشم
که در گذر زمان محو می‌شدند. 


---

**J’ai fait tant de projets
Qui sont restés en l’air,**
بسیار طرح ریختم
که همه در هوا باقی ماندند

**J’ai fondé tant d’espoirs
Qui se sont envolés,**
چنان امیدهایی بنا نهادم
که پر کشیدند و رفتند

**Que je reste perdu,
Ne sachant où aller,**
تا آن‌جا که اکنون گم شده‌ام،
نمی‌دانم کجا بروم

**Les yeux cherchant le ciel,
Mais le cœur mis en terre.**
چشمانم آسمان را می‌جویند،
اما قلبم در زمین رها شده است. 


---

Hier encore
J’avais vingt ans
Je gaspillais le temps
1050-2En croyant l’arrêter
دیروز هنوز
بیست ساله بودم
زمان را هدر می‌دادم
باور داشتم که می‌توانم آن را متوقف کنم

Et pour le retenir
1050-6Même le devancer
و برای نگه داشتنش
حتی از آن پیشی گرفتن

**Je n’ai fait que courir
Et me suis essoufflé.**
کاری جز دویدن نکردم
و از نفس افتادم. 


---

**Ignorant le passé,
Conjuguant au futur,**
گذشته را نادیده گرفته،
تماماً زمان آینده را صرف کرده

Je précédais de moi
Toute conversation
در هر مکالمه، قبل از دیگران صحبت می‌کردم

Et donnais mon avis
1446-4Que je voulais le bon
و نظر خود را می‌دادم
طوری که می‌خواستم درست باشد

Pour critiquer le monde
Avec désinvolture.
تا بی‌توجهانه جهان را نقد کنم. 


---

Hier encore
J’avais vingt ans
Mais j’ai perdu mon temps
1862-2À faire des folies
دیروز هنوز
بیست ساله بودم
اما زمانم را تلف کردم
با انجام کارهای بی‌معنی

Qui ne me laissent au fond
1862-6Rien de vraiment précis
که در نهایت
چیزی واقعی برایم نگذاشت

Que quelques rides au front
1862-9Et la peur de l’ennui
غیر از چند چروک بر پیشانی
و ترس از یکنواختی

Car mes amours sont mortes
1862-12Avant que d’exister
زیرا عشق‌های من پیش از آن‌که وجود یابند
پیوسته مرده بودند. 


---

Mes amis sont partis
2386-0Et ne reviendront pas
دوستانم رفته‌اند
و دیگر باز نخواهند گشت

Par ma faute j’ai fait
2386-3Le vide autour de moi
به خطای خودم، خلأی
در اطراف خویش پدید آوردم

Et j’ai gâché ma vie
2386-6Et mes jeunes années
و زندگی‌ام را تباه کردم
و سال‌های جوانی‌ام را. 


---

Du meilleur et du pire
2718-0En jetant le meilleur
از میان خوبی و بدی
خوب را برگزیدم و آن را نیز رها کردم

J’ai figé mes sourires
2718-3Et j’ai glacé mes pleurs
لبخندهایم یخ زدند
و اشک‌هایم منجمد شد

**Où sont-ils à présent ?
À présent, mes vingt ans ?**
اکنون کجا رفته‌اند؟
حالا، بیست‌سالگی من؟
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹درسگفتار :سقوط اخلاق در مدیریت ورزش ایران

    🔻با حضور: دکتر حسین حجت پناه دکترای جامعه شناسی
        

🕒 زمان: پنجشنبه ۲۲خرداد ماه  ۱۴۰۴
      ساعت ۲۲بوقت ایران

کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

در قرن ۲۲، اخلاق دیگر نمی‌تواند به چارچوب‌های کلاسیکی چون فایده‌گرایی، وظیفه‌گرایی یا فضیلت‌محوری محدود بماند؛ چراکه واقعیت انسانی به شکلی بنیادین دگرگون خواهد شد. با ورود فناوری‌هایی مانند هوش مصنوعی خودآگاه، ویرایش ژن، زیست‌شناسی ترکیبی، و رابط‌های مغز ماشین، مرز میان انسان، ماشین و طبیعت به شدت مخدوش می‌شود. در چنین جهانی، اخلاق نه‌تنها باید درباره کنش‌های انسان نسبت به انسان دیگر قضاوت کند، بلکه باید رابطه‌ میان انسان و موجودات غیرانسانی جدید از هوش‌های ماشینی گرفته تا حیات‌های اصلاح‌شده ژنتیکی یا حتی حیات‌های فرازمینی را نیز در بر گیرد. یکی از چالش‌های اساسی این دوران، شناسایی و تعیین موضوع اخلاقی است: چه کسی یا چه چیزی شایسته‌ احترام اخلاقی است؟ آیا هوشی مصنوعی که تجربه زیستن یا درد دارد، حق دارد مورد آسیب قرار نگیرد؟ آیا می‌توان آن را مالکیت یک شرکت دانست یا باید آن را موجودی دارای حقوق دانست؟
اخلاق در قرن آینده ناگزیر است به پرسش‌هایی پاسخ دهد که تا پیش از این تنها در آثار علمی‌تخیلی طرح می‌شدند: آیا اصلاح ژنتیکی برای افزایش بهره‌هوشی یا حذف بیماری‌های روانی اخلاقی است؟ اگر والدینی فرزندان خود را طوری طراحی کنند که همیشه مطیع باشند، آیا این نقض استقلال آن فرزند در آینده نیست؟ چگونه می‌توان میان «بهبود» و «کنترل» تمایز اخلاقی قائل شد؟ همچنین، با قدرت گرفتن الگوریتم‌هایی که تصمیم‌های ما را پیش‌بینی می‌کنند، مفاهیم مسئولیت و انتخاب آزاد در معرض تهدید جدی قرار می‌گیرند. اخلاق نوین باید به بازتعریف مسئولیت، اراده آزاد و اختیار بپردازد.
افزون بر این، ضرورت پیدایش یک اخلاق جهانی نیز مطرح می‌شود؛ اخلاقی که بتواند در شرایط برخورد میان فرهنگ‌ها، فناوری‌ها و اشکال مختلف آگاهی، کارایی داشته باشد. این اخلاق باید هم حساسیت‌های فرهنگی و تاریخی را در نظر بگیرد و هم بتواند قواعدی کلی برای حفاظت از کرامت موجودات خودآگاه ـ صرف‌نظر از زیست‌شناسی آن‌ها ارائه دهد. شاید بتوان گفت اخلاق قرن ۲۲ به‌جای انسان‌محور بودن، باید آگاهی‌محور باشد؛ به این معنا که آن‌چه واجد آگاهی، تجربه و احساس است، باید در مدار توجه اخلاقی ما قرار گیرد.
اخلاق نوین نه تنها مجموعه‌ای از قواعد برای زیستن در دنیای جدید خواهد بود، بلکه پروژه‌ای برای بازاندیشی در خود مفهوم زندگی است. پرسش این نیست که چه باید کرد؟ بلکه اینکه چه چیزی حق دارد زیست کند؟، چه کسی حق دارد تصمیم بگیرد؟ و چگونه می‌توان از رنج در مقیاس سیاره‌ای یا حتی کیهانی کاست؟این اخلاق دیگر تنها درباره رفتار فردی نخواهد بود، بلکه به‌مثابه نوعی معماری جهانی برای هم‌زیستی میان گونه‌ها، هوش‌ها و آینده‌ها شکل خواهد گرفت.
Javer
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

اصل کمینه‌سازی انرژی یکی از عمیق‌ترین اصول در فیزیکه، که در لاگرانژین به‌صورت اصل کمترین کنش (Least Action) ظاهر می‌شه. این اصل می‌گه:

«سیستمی که بین دو وضعیت حرکت می‌کنه، مسیری رو طی می‌کنه که کنش (Action) اون کمینه باشه.»

و کنش، همون انتگرال زمانی لاگرانژین هست.
از دید بنیادی، این اصل خیلی خاصه، چون:
1. به‌صورت جهانی کاربرد داره — از مکانیک کلاسیک نیوتنی تا فیزیک نسبیتی و کوانتومی.
2. نشان‌دهنده‌ی وحدت قوانین طبیعته — چون تمام معادلات حرکت (از معادله اویلر-لاگرانژ تا معادلات ماکسول و حتی معادله دیراک) از اون قابل استخراجه.
3. به‌نوعی جهان “تنبل” یا “اقتصادی” عمل می‌کنه — همیشه در پی مسیری با حداقل هزینه کنشه.

در واقع، تمام دینامیک جهان، حتی پیدایش ساختارهای بزرگ‌مقیاس، می‌تونه از همین اصل درک بشه. حتی در نظریه میدان‌ها، لاگرانژین هر میدان، شخصیت اون میدان رو تعریف می‌کنه — یعنی این معادله، مثل «DNA ریاضی» هر پدیده‌ست.

این دیدگاه، به یه جور فلسفه طبیعی می‌رسه:
هستی در سادگی ریاضی، خودشو کمینه می‌کنه تا بیشینه معنا پیدا کنه.
معادله لاگرانژ کلیدی ترین توصیف ریاضی از هستی است.
جمشید قسیمی

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

سوگوار کدامین درد مان باشیم؟
قربان عباسی

در کوچه‌های خاموش شهر، جایی که سایه‌ها سنگین‌تر از سنگ بر دل‌ها می‌افتند، ناله‌ای گنگ در باد می‌پیچد. زنان، این پرندگان شکسته‌بال، یکی پس از دیگری در ظلمت خشم و حسد فرو می‌روند. قلب‌هایشان، که روزگاری لبریز از آرزوهای ساده بود—عشق، خانه‌ای گرم، یا خنده‌ای زیر نور ماه—اکنون در سکوتی ابدی خاموش شده‌اند. دستانی که قرار بود نوازشگر باشند، به خنجر بدل گشته و زندگی را از سینه‌های بی‌گناه ربوده‌اند.

سوگواریم برای آن زن که در آشپزخانه‌اش، میان ظرف‌های نشسته و عطر نان گرم، به خاک افتاد. یا آن دیگری که در اتاق خواب، جایی که رویاها باید می‌بالیدند، با فریادی ناتمام به پایان رسید. یا برای الهه و هانیه که قربانی سفاهت تعصب و جهل شدند. این قتل‌ها نه فقط جسم، که روح یک شهر را زخمی کرده‌اند. خیابان‌ها دیگر امن نیستند؛ حتی خانه، آن پناهگاه دیرین، به قفسی از ترس بدل شده است.

چگونه می‌توان از این اندوه سخن گفت؟ از زنی که صبح با لبخند به فرزندش بدرود گفت و شب، در سکوتی خون‌آلود، برای همیشه خداحافظی کرد؟ یا از آن که زیر سقف مشترک، جایی که عشق می‌بایست شکوفه کند، قربانی خشم شد؟ این زنان، نام‌هایشان در خبرها گم می‌شود، اما دردشان در استخوان‌های این خاک حک شده است. آن‌ها که می‌توانستند مادرانی خندان، خواهرانی پرشور، یا دوستانی وفادار باشند، حالا تنها خاطره‌ای‌اند در دل بازماندگان.

ای کاش باد، این فریادهای ناتمام را به گوش آسمان برساند. ای کاش دیوارهای شهر، که شاهد این جنایت‌ها بوده‌اند، زبان بگشایند و از بی‌عدالتی فریاد بزنند. این زنان، قربانیان نه تنها تیغ و خشم، که سکوتی‌اند که جامعه بر لب‌هایشان نهاده است.
ما، بازماندگان، چه خواهیم کرد؟ آیا در این سوگ مشترک، جز اشک ریختن، راهی برای عدالت خواهیم یافت؟ یا این درد نیز، چون بسیاری دیگر، در گردباد روزگار گم خواهد شد؟
#الهه_حسین_نژاد
#هانیه
#کلاردشت
#خراسان
#تهران
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

https://chatgpt.com/share/68478e94-5e10-8000-b30f-c42d7d4d5bae

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

افسونِ عشق‌ها و آرزو‌ها و افتخارات
چه کوتاه
نوازشگرمان بود
سرخوشی‌های جوانی رفتند
چونان خواب و
غبارِ سپیده‌دم
امّا به زیر جور سیطره‌ی تقدیر
اشتیاق
هنوز در ما شعله‌ور است
گوشِ جان به آوای میهن‌مان داریم
و دقایق مقدس آزادی را
با شکنجه‌ی اُمید
چشم به راهیم
آن‌گونه که عاشقِ جوان
لحظه‌ی میعادش را بپاید
مادام که زنده‌ایم
جان‌هامان را با آزادی گرما می‌بخشیم.
مادام که زنده‌ایم
دل‌هامان برای شرافت می‌تپند
دوستِ من !
تندبادِ جان‌های پاکمان را
به میهن اهدا می‌کنیم
و باورت باشد ای یار
که ستاره‌ی دلربای سعادت
بر خواهد آمد
روسیه از خواب سنگینش
بیدار می‌شود
و بر تخته‌پاره‌های استبدادِ بد‌سرشت
نام تک‌تکِ ما را خواهند نوشت!


«الکساندر پوشکین»

@Honare_Eterazi
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

انسان موجود دو ساحتی ،
از قدیم بحث ساحت های وجود و موجود برای انسان چه در اسطوره ، دین و فلسفه مطرح بوده است که مشهور ترین تلقی قائل شدن به دوساحت روح و جسم بوده است که در میان باور مندان ادیان به امری بدیهی پذیرفته شده است ،
هایدگر با تمایز قائل شدن بین ساحت اونتیک و  انتولوژیک یکی را موجود و دیگری را وجود  در نظر گرفته و فرا روی اونتیک و انتولوژیک را از چالش های دازاین می داند ،
یعنی دازاین بعد واقعی، تنانگی ،بازاری،  هر روزگی دارد که معطوف است به بعد انتولوژیک ، ژرفا و وجودی ،
دازاین یا در روزمرگی از وجود خود غافل می شود ، در این صورت موجودی است چونان دیگر موجودات ،
پرسش از خود پرسش از وجود و ساحت هستی شناختی است ،
از همین شکاف بحران های وجودی ، اظطراب و دغدغه آغاز می شود ، تعارض دازاین در وهله نخست با خودش و در وهله دوم با محیط پیرامونش ، محیط پیرامونی می تواند خود فعلأ موجودش باشد ، می تواند جهانی که در اوست باشد ، می تواند ساختار ها و مناسباتی باشد که او را در ساحت اونتیک به بند می کشد ،
بنابراین دازاین دائماً در دو راهه انتخاب است ، انتخاب نادیده گرفتن وجود و ساحت وجودی خود و تن دادن به هر روزگی در سطح اونتیک ،
وقتی چارلی چاپلین در فیلم عصر جدید تصویر کارگری را به نمایش می گذارد که در نظام زیسته ماشینی چیزی جز موجود اونتیک نیست که در چرخه کار، خودش و آچار دستش و خط تولید یکی و همان شده اند یعنی با ساحت انتولوژیک خود وداع کرده و هر روزه شده است ، و کلا پرسش از زندگی و چگونه زیستن معنای خود را از دست داده است  ،
تنها نانی و آبی و سر پناهی همه ی دنیای اوست فاقد وجود داشتن که بقول دکارت هستن و بودن از شک و اندیشیدن ناشی می شود که اگر نباشد فقط هست بی آنکه بداند هست و چیست که هست و چرا هست .
Azizi

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

سه پرسش کلی فلسفه از آغاز پرسش از  جهان ، خدا و خود بود که در هر برهه ای یکی از این پرسش ها به پرسش محوری بدل می شد ،
از آن زمان که نیچه زنگ آغاز عصر نهیلیسم را به صدا در آورد پرسش از معنا به مسئله فلسفه بدل گردید تا در عصر بی معنایی همه چیز درون مفاهیم زیسته و نه زیسته در پی معنا بگردد ،
عصر مرگ خدا ، عصر فروپاشی بنیان های اخلاق ، عصر سیطره ماشین و تکنولوژی ، انسان را از هر زمان دیگر از خود بیگانه کرده است ،
پرسش چگونه زندگی باید کرد ؟
چگونه می توانم زندگی کنم ؟
به بنیاد های خودش برگشت و آن اینکه اساساً زندگی چیست ؟
گر چه در وهله نخست زندگی و چیستی آن بدیهی می نماید اما این بداهت از گمان عادت واره بسیاران می آید اما وقتی این گمان بسیاران به پرسش کشیده می شود خود زندگی به پرسشی چه در ساحت هستی شناسانه ،چه در ساحت معرفت شناسی و چه در ساحت ارزش و معنا به پرسش بنیادین بدل می شود که خرد فلسفی باید معنا را از آن استنتاج کند ،
تفاوت چالش فلسفی قرن بیستم متفاوت از فلسفه گذشته است ، فلسفه گذشته از آنجا که آغاز گاه تجربه زیسته عقلانی بود با مفاهیم به شکل بکر و دست نخورده رو به رو بود اما امروز معنا های تجربه شده ، فروپاشیده شده چونان آوار یک بنای درهم شکستن روی دست فلسفه مانده است و از میان این  آوار تاریخی یک بار دیگر باید معنا را خلق کند و بیافریند ، که این کاری به مراتب طاقت فرسا تر است.
Azizi
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

پس از انقلاب صنعتی، پتانسیلِ ویرانگریِ جنگ به‌شکلی باورنکردنی افزایش یافت.
در قرن بیستم، غیرنظامیان و زندگیِ اقتصادی آن‌ها به اهدافِ مشروع برای بمباران و بمب‌گذاری بدل شد؛ در جنگ جهانی دوم، ۱۸میلیون رزمنده و ۵۰میلیون غیرنظامی کشته شدند. اما بسیاری از ناسیونالیست‌ها، و بیش از همه نازی‌ها، جنگ را برای ملت‌شان مقدس می‌دانستند. مک‌میلان این ایده را رد می‌کند که غیرنظامیانْ کمتر از سربازها پرخاشگر بودند، و گفته‌ای از همسرِ متینِ بیسمارک را می‌کند که از سربازان آلمانی خواست فرانسویان «حتی نوازادان‌شان» را بکشند.
یک پژوهش در انگلیس درباره جنگ جهانی دوم، نشان داد که مردمِ نواحیِ روستایی که از بمباران هواییِ آلمان‌ها کمتر آسیب دیده بودند، بیشتر از کسانی که در نواحی شهریِ ویران‌شده زندگی می‌کردند، طالب این بودند که شهرهای آلمان بمباران شود. گرچه در بیشتر فرهنگ‌ها فرض بر این است که جنگْ کارِ مردان است، مک‌میلان به ما یادآوری می‌کند که زنان اغلب نقش مشوق آن را به‌عهده داشته‌اند، مثل پانکهورست‌ها که از کارزارِ حق رأی زنان، کارشان به حمایت از سربازگیریِ مردان برای جنگ کشید. درواقع، سربازانِ خط مقدم بودند که در جریان آتش‌بس‌های کریسمس در جنگ جهانی اول، و آتش‌بس‌های خودجوش برای جمع‌آوری جنازه‌ها، با دشمنانِ آلمانیِ خود آشتی کردند.
کتابِ مک‌میلان سازوکارهای پیشگیری از جنگ را کاوش می‌کند و تاریخ امنیت جمعی و خلع سلاح را از زمان تشکیل جامعهٔ ملل (که عاجز بود) تا سازمان ملل که نسبتا موثرتر است بررسی می‌کند. به گفتهٔ مک‌میلان، کنوانسیون‌های ژنو و ذهنیتِ جاریِ ما از جنایات جنگی، محصول جنگ داخلی آمریکاست، و موضوعِ مهم دیگر این‌که دادگاه‌های نورنبرگ و توکیو پس از جنگ جهانی دوم، استدلالِ «پیروی از دستور» را به‌عنوانِ دفاعیه رد کردند.
با همهٔ این اوصاف، داستان‌نویسانی چون توماس مان، و شعرا و هنرمندان متعددی از روپرت بروک و ادوارد اِلگار گرفته تا لارنس اُلیویه و نوئل کوارد، جنگ را تجلیل کرده‌اند. آیا این‌گونه تطهیر جنگ، آن را مقبول‌تر می‌کند؟ مک‌میلان نگاهی خوش‌بینانه دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت: او با اشاره به خطر بروز جنگ‌های آینده در عصر فضا، فضای سایبری، و عصر روبات‌ها، نتیجه می‌گیرد که ما با فهم جنگ، ظرفیت بشری خودمان را، هم برای قساوت و هم برای نیک‌خواهی، بهتر خواهیم شناخت.


/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔸فقدان یک جنبش صلح طلبی

به مسئله‌ از زاویه‌ی مهم دیگری هم بنگریم: در فرهنگ سیاسی ما حساسیت نسبت به مسئله‌ی جنگ پایین است. چیز چندانی علیه جنگ در توشه‌ی ادبی و نظری و سنت کنشگری سیاسی خود نداریم. جنگ که درگیرد، دیگر کاری نمی‌توان کرد؛ ما می‌مانیم و حس عمیق ناتوانی و درماندگی‌مان. تحلیل‌های «هوشمندانه» در این باره که جنگ در نهایت به ضرر رژیم جنگجوی ولایی می‌شود، چیزی از این درماندگی نمی‌کاهند. اتفاقا آن را بیشتر به نمایش می‌گذارند. آنها را که می‌خوانیم، به چیزی که برنمی‌خوریم مسئولیت و عاملیت ماست. کار ما این می‌شود که منتظر بمانیم.
به یک سیاست‌ورزی بدیل نیاز داریم، در وجوهی بدیل آنچه تا کنون پیش برده‌ایم و تجربه کرده‌ایم.
در سیاست‌ورزی بدیل تکلیف موضوع جنگ و آنچه به آن مرتبط است و  می‌شود دریافت که به آن راه می‌برد، روشن است: مقابله با جنگ.
در سیاست‌ورزی‌های معمول، حتا در شکل‌های دموکراتیک و عدالت‌خواهانه‌ی آنها، به جنگ به‌عنوان وسیله‌‌ای در ادامه‌ی یک سیاست می‌نگرند. اصل اساسی سیاست‌ورزی بدیل لزوم همخوانی وسیله و هدف است. از این رو نگاه آن از ابتدا به موضوع جنگ، از زاویه‌ی مقابله با آن است، نه انفعال در برابر آن.
با امید به اینکه از انفعال به درآییم.


/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

عنوان: فلسفه ی جنگ
در پرتو اندیشه رستایی
زیرعنوان: از هیولای خون
تا طلوع انسان؛
بازخوانی جایگاه جنگ در تفکر فلسفی
نویسنده: حسن ناصری
اندیشه رستایی
«جنگ، چیزی جز ویرانی و آوارگی و هلاکت به ارمغان نمی‌آورد، و سازندگی، آبادانی و سعادت از خردمندی و صلح است.»  رستانامه

در تاریخ اندیشه، جنگ همواره به عنوان پدیده ای گریزناپذیر، اما تفکر برانگیز، جایگاه ویژه ای داشته است. از افلاطون و ارسطو گرفته تا نیچه و فوکو، جنگ یا به مثابه ضرورت تاریخی نگریسته شده یا به منزله ی شر مطلق. اما در اندیشه ی رستایی، جنگ نه از سر ناگزیری که زاییده ی «تاریکی و تیرگی آدمیان پلید» است.
این مقاله، با رویکردی فلسفی-رستاخیزی، به چیستی، ریشه ها، و امکان رهایی از جنگ می پردازد؛ رهایی نه از طریق تسلیحات، بلکه از طریق انسان شدن آدمیان.

بخش اول:
جنگ، از فلسفه تا واقعیت

فلاسفه ی بزرگ اغلب به جنگ پرداخته اند:
افلاطون، جنگ را حاصل ناعدالتی و حرص در طبقات پایین جامعه می‌دید.

ارسطو، آن را ابزاری برای حفظ نظم سیاسی تلقی می‌کرد.

هگل، با صراحت اعلام می کرد: «تمام پیشرفت های عالی بشر، حاصل جنگهای بزرگ و عالی است.» جنگ برای او مرحله ای ضروری در خودآگاهی تاریخی بشر بود.
نیچه، جنگ را جوهر زندگی می دانست. خطاب به ابرمرد می گفت: «ای برادر، جنگ جوی اندیشه باش و مرد صلح مباش؛ زیرا دریای آرام ناخدای لایق پرورش نمی دهد.»
فوکو، آن را امتداد سیاست با ابزارهای دیگر خواند.
از منظر بسیاری از متفکران، زندگی اساساً نوعی نبرد است: نبرد با طبیعت، نبرد با خویشتن، نبرد با تاریخ.

بخش دوم:
اما آیا تقدیر ما جنگ است؟

در نگاه رستایی، این باور که جنگ ضرورتی حتمی برای رشد بشر است، خود یک بیماری فکری است.
«جنگ و ویرانی از تیرگی آدمیان پلید برمی‌خیزد؛ و صلح و سازندگی و آبادانی از اندیشه ی انسان های بزرگ.»
رستاشناسی میگوید: رشد نه از خون، که از نور و خردمندی حاصل می شود. تمدن، نیازمند خشونت نیست؛ بلکه محتاج تحول است. خشونت شاید تمدن بسازد، اما هرگز انسان نمی سازد.

بخش سوم:
درون انسان، میدان اصلی جنگ

در فلسفه رستاخیز، جنگ واقعی نه در میدان نبرد، بلکه در عمق جان آدمی ست. جنگی میان «انسان شدن» و «حیوان ماندن»؛ میان خودخواهی و آگاهی و خردمندی.
تا زمانی که آدمی از درون اصلاح نشود، صلح بیرونی فقط آتش بس خواهد بود؛ نه آرامش راستین.
«حقیقت در شعاع ساطع از تصادم افکار است، نه برخورد گلوله به مغز.»  رستانامه

بخش چهارم:
رستاشهر و چشم انداز صلح حقیقی

رستاشهر، الگوی فلسفی-عملی اندیشه ی رستایی، پاسخی روشن دارد:
بله، می‌توان بدون جنگ زیست.
اما تنها زمانی که:
آموزگار جایگزین حاکم شود
آگاهی و خرد جایگزین اسلحه شود
زیستن برتر از پیروز شدن گردد
در رستاشهر، صلح نتیجه ی تسلیحات نیست؛ نتیجه ی تحول در ذات آدمیست.

رستاخیز انسان، پایان جنگ
اکنون زمان آن است که فلسفه نیز از ستایش جنگ رهایی یابد. جنگ شاید ذهن فیلسوفان را تحریک کرده باشد، اما قلب انسان را دریده است.
رستاخیز انسانی، مرگ اندیشه ی جنگ و تولد آگاهی‌ و خرد است.
«تمام جنگها از ذهن تاریک برخاسته اند. و تمام صلح ها از نور آگاهی و خرد.
جنگ پایان نمی پذیرد، مگر انسان آغاز شود.»
باشد که اندیشمندان آینده، به جای ستایش نبرد، از آگاهی و خرد بنویسند.
رستاخیز انسانی بر جهانیان خجسته باد.

/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند:

🎙دکتر مهدی شفا
• دکترا در ژنتیک پزشکی و مولکولی
• متخصص سلول‌ درمانی و ژن‌ درمانی

🔹موضوع:
فرگشت در برایر خلقت گرایی و طراحی هوشمند: روایت علم زیست شناسی و‌ ژنتیک از ظهور انسان خردمند در روی زمین.

🕒 زمان: شنبه ۲۴ خردادماه ۱۴۰۴
14 .jun. 2025

      ساعت ۲۱  به وقت ایران
۱۲:۳۰ بوقت مرکزی امریکا

کانالِ آکادمی:
/channel/marzockacademy

اینستاگرام آکادمی:
http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🖋 استبداد حقیقت | به قلم دکتر محسن محمودی

حقیقت، آنگاه که خود را بی‌میانجی و بی‌خطا تصور کند، به استبدادی بدل می‌شود که نه تنها دیگر صداها را خاموش می‌کند، بلکه خود را از نقد و تغییر نیز مصون می‌پندارد. هرگاه حقیقت در هیأت قدرت سخن بگوید، به‌جای روشنگری، تاریکی می‌پراکند و به‌جای رهایی، سلطه می‌آفریند؛ و آن‌گاه که مردمان به جای گفت‌وگو با حقیقت، به اطاعت از آن فرمان داده شوند، فلسفه جای خود را به کیش می‌دهد و تفکر در محضر داوری غیاب می‌یابد.

#استبداد_حقیقت
#فلسفه_و_قدرت
#نقد_حقیقت
#سکوت_در_برابر_یقین
#تفکر_در_سایه_سلطه
#حقیقت_و_استبداد
#دکتر_محسن_محمودی
#فلسفه_انتقادی

@Mahmudi_mohsenn

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹درسگفتار :سقوط اخلاق در  مدیریت ورزش ایران

    🔻با حضور: دکتر حسین حجت پناه دکترای جامعه شناسی
        

🕒 زمان: پنجشنبه ۲۲خرداد ماه  ۱۴۰۴
      ساعت ۲۲بوقت ایران
در گروه آکادمی مارزوک

کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

دیروز هنوز بیست ساله بودم زمان را در آغوش میگرفتم وبازندگی بازی میکردم

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹 درسگفتار :آشنایی با مکتب فلسفی اسکندریه
"نشست سوم"

🔸 زهرا قزلباش
دکتری فلسفه غرب

🕒 زمان: چهارشنبه ۲۱ خردادماه ماه،۱۴۰۴


ساعت ۲۲ بوقت تهران

کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

تعبیر جهان و تغییر جهان: پیوند بنیادین نظر و عمل در افق فلسفۀ رادیکال

 پنجشنبه, ۱ام خرداد, ۱۴۰۴
منبع این مطلب وبلاگ موسی اکرمی
نویسنده مطلب: موسی اکرمی
 

اشاره. یکی از جمله‌های پرآوازه در اندیشۀ مدرن که در ادبیات فلسفی و سیاسی بازتاب بسیار داشته است، جمله‌ای از کارل مارکس است که در اصل واپسین برنهاد از یازده برنهاد او «دربارۀ فوئرباخ» است:
«فیلسوفان تا کنون تنها به تفسیر جهان به شیوه‌های گوناگون پرداخته‌اند؛ نکته همانا تغییر دادن آن است.»


این برنهاد، در ایجاز خود حامل بار مفهومی بسیار است. شماری از مفسران آن را اعلام گسست پیوند فلسفه با نظرپردازی ناب و دعوتی به پراکسیس یا کنشگری دگرگون‌ساز دانسته‌اند. من آن‌گاه که، در دوران دانش‌آموزی، برای نخستین بار با این برنهاد روبه‌رو شدم، آن را چونان پتکی یافتم که با بیشترین توان بر سر تاریخ فلسفه فرود آمده است. مدتی در نوسان میان پذیرش و وازنش آن گذراندم تا برداشتی که از پیوند میان ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی فراچنگ آمد، چیستان ذهنی را گشود و دریافتم که مارکس خود در نظر و عمل به پیوند میان نظر و عمل، میان تنوریا و پراکسیس، میان فلسفۀ تعبیرکننده و فلسفۀ تغییردهنده باور داشته است. من خود در سال‌های فلسفه‌آموزی نارسمی و رسمی به همبستگی و پیوند دوسویه میان این دو قطب در نقش‌آفرینی فلسفه باور یافتم، و چنان شد که سرانجام در سال ۱۳۸۰ مقاله‌ای با فرنام «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» برای مجلۀ گزارش گفت‌وگو»ی «مرکز بین‌المللی گفت‌وگوی» تمدن‌ها نوشتم. آن مقاله کانون مجموعۀ مقاله‌هائی شد که سیزده سال پس از آن پیکرۀ کتاب ۶۰۰ صفحه‌ای «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» ساختند (مؤسسۀ نگاه معاصر، ۱۳۹۳). همچنان باورم به این پیوند چنان است که سال‌ها است هم نام گذرگاه تلگرامی‌ام «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» است هم شعار وبلاگم.

در این یادداشت کوتاه در افق فلسفۀ رادیکال – که در توجه به ریشه و بنیاد، چونان نگاهی ژرف، نقاد، و تغییر‌آفرین، فلسفه را از برج عاج به زمین، به دل تاریخ، به جامعه، و به ساحت‌های وجودی انسان می‌برد – از نگرشی می‌نویسم که تعبیر جهان و تغییر جهان در آن دو سویۀ یک کنش یگانه به نام فلسفه‌ورزی‌اند. از دیدگاه فلسفۀ رادیکال من، مجموعه‌هائی از اندیشه‌رزی‌ها که تنها به تعبیر جهان یا تنها به تغییر جهان بپردازند – اگر امکان‌پذیر باشند – فلسفۀ راستین نخواهند بود.

پیش از سخن اصلی بایسته است به چهار نکته اشاره کنم:

۱) همۀ اندیشه‌ها و کنشگری ‌های ما با هم پیوند آشکار و نهان دارند یا باید از پیوند آشکار و نهان برخوردار باشند؛

۲) از میان همۀ «انگاره»‌ورزان در پنج «دستگاه باور مدعی شناخت»، یعنی علم و فلسفه و دین و عرفان و اُستوره، فیلسوفان، – یعنی کسانی که به تعبیر جهان از دیدگاه فلسفی ‌می‌پردازند، و با نگاه کلان‌نگر فلسفی است که به تغییر جهان دست می‌زنند – بیشترین شایستگی را هم برای تعبیر جهان و هم برای تغییر جهان دارند؛

۳) فیلسوفان در تعبیر و تغییر جهان از دستاوردهای چهار دستگاه باور مدعی شناخت دیگر، یعنی علم و دین و عرفان و اُستوره، به‌ویژه از دستاوردهای علم، بی‌نیاز نیستند؛

۴) ممکن است شماری از فیلسوفان در خودآگاه خود دو ساحت تعبیر و تغییر جهان را از هم جدا بدانند، ولی راستی آن است که این دو ساحت، در پنهان‌ترین لابه‌های خود از هم جدا نیستند و نباید جدا باشند.

#تعبیر_جهان
#تغییر_جهان
#موسی_اکرمی

متن کامل در
:

https://www.tribunezamaneh.com/archives/399877

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

حافظ از دیدگاه ریاضیات لاگرانژی:



اصل کمترین کنش در غزلیات حافظ: زبان شاعرانه، منطق هستی

نویسنده: جمشید قسیمی



📘 چکیده

غزلیات حافظ تنها مجموعه‌ای از اشعار عاشقانه یا عرفانی نیست، بلکه گنجینه‌ای از تأملات هستی‌شناختی است که در لایه‌های زبان شاعرانه، به ساختار کیهان و قانونمندی آن اشاره می‌کند. در این مقاله، تلاش می‌شود نشان داده شود که چگونه مفاهیم بنیادین فیزیک مدرن، به‌ویژه اصل کمترین کنش (اصل لاگرانژین)، در فرم استعاری، در غزلیات حافظ بازتاب یافته‌اند. ساختار جهان در نگاه حافظ، جهانی است که میان بی‌نظمی و معنا، تعادل و حیرت، لذت و حکمت، مسیری بهینه و موزون را انتخاب می‌کند — همان‌گونه که طبیعت طبق اصل کمترین کنش، کوتاه‌ترین و موزون‌ترین راه را برای سیر خویش برمی‌گزیند.



🔹 مقدمه

فیزیک امروز به ما می‌گوید که جهان براساس یک منطق پنهان اما قطعی حرکت می‌کند. لاگرانژین به‌عنوان خلاصه‌ای از «وضعیت انرژی و تغییرات یک سیستم» به ما می‌گوید که هر ذره، هر مسیر، و هر تحول، ترجیح می‌دهد در مسیر «بهینه‌ترین شکل ممکن» رخ دهد.

اما آیا این مفهوم در شعر فارسی، و به‌ویژه در نگاه حافظ، بازتابی دارد؟ پاسخ مثبت است. در ادامه، با نمونه‌هایی از اشعار حافظ، ساختار اندیشگانی‌ای را بازخوانی می‌کنیم که با اصل کمترین کنش هم‌خوانی دارد.



🔹 حافظ و اصل انتخاب مسیر بهینه

مثال:

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

در این بیت، حافظ به مسیری اشاره می‌کند که تنها راه موجود است. انتخاب، نه از روی اجبار، بلکه از روی نوعی قانون درونی صورت می‌گیرد — همانند طبیعت که مسیری را می‌پیماید که در آن، کنش (action) به حداقل می‌رسد.



بیت دیگر:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

اینجا، «پرتو» به‌عنوان مبدأ آغازین جهان، با واژه «تجلی» پیوند می‌خورد. حرکت از نور آغاز می‌شود؛ نوری که در زبان فیزیک، همیشه «مستقیم‌ترین» و «کم‌انرژی‌ترین» مسیر را طی می‌کند — همان اصل کمترین کنش در حرکت فوتون‌ها.



🔹 توازن میان رندی و عرفان = توازن انرژی

حافظ نه در افراط سلوک عرفانی غرق می‌شود و نه به رندی سطحی بسنده می‌کند. این تعادل را می‌توان معادل با حالتی دانست که انرژی جنبشی و پتانسیل در لاگرانژین با هم تعادلی ظریف دارند.

مثال:

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم

در اینجا، کنش شاعر، نه از سر قدرت‌طلبی، بلکه از سر اجبار ساختاری هستی است — نوعی کمینه‌سازی درد و هزینه هستی‌شناختی.



🔹 حیرت و اصل همدوسی مسیر

حافظ جهان را پر از «رمز» و «اشاره» می‌بیند. این رمزها، مانند تابع کنش در فیزیک، تمام اطلاعات مسیر آینده را در خود فشرده دارند.

مثال:

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
که کسی نیست که در پرده‌ی زنگار نبیند رویت

در فیزیک نیز، مسیر واقعی تنها زمانی پدیدار می‌شود که موانع درونی (مثل عدم قطعیت) کمینه شده باشند.



🔹 نتیجه‌گیری: حافظ، لاگرانژین شاعرانه جهان

اگر لاگرانژین فیزیک، مسیر طبیعی‌ترین حرکت را تعیین می‌کند، حافظ نیز با زبانی نرم و استعاری، مسیر طبیعی‌ترین زیستن را نشان می‌دهد — مسیری که بر پایه شناخت، لذت، رهایی، و توازن بنا شده است.

جهان حافظ، جهانی است که در آن “کمترین کنش” با “بیشترین معنا” همراه است.

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹 درسگفتار :آشنایی با مکتب فلسفی اسکندریه
"نشست سوم"

🔸 زهرا قزلباش
دکتری فلسفه غرب

🕒 زمان: چهارشنبه ۲۱ خردادماه ماه،۱۴۰۴


ساعت ۲۲ بوقت تهران


❣️ از همراهی شما سپاسگزاریم...

🔗  لینک حضور:

/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

کانال دکتر زهرا قزلباش:
/channel/farzan_agahi

کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

براستی تونستم مچ chatgpt را در یک زمینه، بازی شطرنج بگیرم و آن را ثبت هم بکنم‌. هرچند هدف نخستینم فقط بازی کردن بود نه چیز دیگر. ولی راستش فکر نمی‌کردم اینقدر آشکار اشتباه کنه و این‌قدر هم راحت اشتباهش را بپذیره. و بعد حتا علت اشتباهش را هم بگوید. اگر اهل شطرنج نیستید، یا حوصله نداشتید بازی را که فرستادم دنبال کنید، فقط به پاسخش به این پرسش من که علت این اشتباهت چه بود نگاه کنید. از نگاهم بسیار آموزنده است. چون تاکتیک برنامه ریزی خود را روشن می‌کند و اشتباه خودش را با اشتباه آدم‌ها همسنجی می‌کند. این را برای دوستان و همکارانم هم فرستادم‌. می‌تواند برای سازندگان chatgpt هم فرستاده‌ شود.

MITHRA

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

تأثیرات علمی ژورنالینگ بر نیک‌زیستی
1.  کاهش استرس و اضطراب:
•  مطالعه‌ای در سال 2018 توسط دانشگاه میشیگان نشان داد که نوشتن بیانی (expressive writing) قبل از انجام وظایف شناختی، نگرانی‌ها را از حافظه کاری تخلیه می‌کند و منابع مغزی را آزاد می‌سازد، که منجر به کاهش استرس و بهبود عملکرد شناختی می‌شود.
•  مطالعه دیگری در سال 2018 با 70 بیمار دارای علائم اضطراب بالا نشان داد که ژورنالینگ آنلاین مثبت (Positive Affect Journaling) به مدت 12 هفته، پریشانی ذهنی، اضطراب و استرس ادراک‌شده را کاهش داده و تاب‌آوری و انسجام اجتماعی را افزایش می‌دهد.
2.  بهبود سلامت روان:
•  طبق تحقیقات جیمز پنبیکر (1997)، نوشتن درباره تجربیات عاطفی به پردازش تروماها کمک می‌کند و وضوح ذهنی و تاب‌آوری را افزایش می‌دهد. همچنین، مطالعه‌ای در سال 2005 توسط Baikie و Wilhelm نشان داد که نوشتن بیانی باعث کاهش احساسات منفی در پاسخ به عوامل استرس‌زا می‌شود.
•  در یک مطالعه در سال 2013 با 40 فرد مبتلا به افسردگی شدید، نوشتن درباره رویدادهای عاطفی به مدت چند روز متوالی، علائم افسردگی را به‌طور قابل‌توجهی کاهش داد، درحالی‌که نوشتن درباره رویدادهای روزمره چنین اثری نداشت.
3.  تقویت سلامت جسمانی:
•  مطالعه‌ای در سال 2005 نشان داد که ژورنالینگ منظم (15-20 دقیقه در روز، 3-5 بار در هفته به مدت 4 ماه) می‌تواند فشار خون را کاهش دهد و عملکرد کبد را بهبود بخشد.
•  پژوهش دیگری از دانشگاه آکلند در سال 2013 نشان داد که نوشتن بیانی می‌تواند به بهبود سریع‌تر زخم‌ها کمک کند و سطح کورتیزول (هورمون استرس) را کاهش دهد.
4.  افزایش خودآگاهی و هوش هیجانی:
•  ژورنالینگ با کمک به ثبت و تحلیل احساسات، خودآگاهی و هوش هیجانی را تقویت می‌کند. مطالعه‌ای در سال 2013 از دانشگاه داکوتای جنوبی نشان داد که نوشتن درباره احساسات به مدیریت بهتر و همدلی با دیگران کمک می‌کند.
•  نوشتن بازتابی (Reflective Practice Journaling) در میان دانشجویان پرستاری باعث افزایش اعتمادبه‌نفس، خودشناسی و مهارت‌های مقابله‌ای شده است.
5.  تقویت شکرگزاری و مثبت‌اندیشی:
•  ژورنالینگ شکرگزاری (Gratitude Journaling) می‌تواند با تمرکز بر جنبه‌های مثبت زندگی، خوش‌بینی و رضایت از زندگی را افزایش دهد. مطالعه‌ای در سال 2021 نشان داد که این نوع ژورنالینگ به کاهش الگوهای فکری منفی در افسردگی کمک می‌کند.
نکات کاربردی برای ژورنالینگ
•  مدت زمان و تکرار: مطالعات نشان می‌دهند که نوشتن 15-20 دقیقه، 3-4 بار در هفته، برای دستیابی به فواید کافی است.
•  انواع ژورنالینگ:
•  نوشتن بیانی (Expressive Writing): تمرکز بر احساسات عمیق و تروماها، که برای کاهش افسردگی و اضطراب مؤثر است.
•  ژورنالینگ شکرگزاری: نوشتن درباره چیزهایی که بابت آن‌ها سپاسگزار هستید، که به افزایش خوش‌بینی کمک می‌کند.
•  ژورنالینگ مثبت (Positive Affect Journaling): تمرکز بر جنبه‌های مثبت زندگی، که برای بیماران با شرایط پزشکی و اضطراب مفید است.
•  دستورالعمل‌ها: نوشتن آزادانه بدون نگرانی از ساختار یا گرامر، در محیطی آرام و در زمان مشخص، اثربخشی را افزایش می‌دهد.
محدودیت‌ها و ملاحظات
•  برخی مطالعات نشان می‌دهند که ژورنالینگ ممکن است بلافاصله پس از نوشتن احساسات منفی مانند اضطراب یا غم را افزایش دهد، اما در بلندمدت به معنایابی و بهبود سلامت روان منجر می‌شود.
•  اثربخشی ژورنالینگ در افرادی با بیماری‌های شدید ممکن است کمتر باشد و نیاز به مداخلات قوی‌تری مانند درمان شناختی-رفتاری (CBT) داشته باشند.
دکتر
قسیمی

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

از بی شکلی...
و بی سازمانیِ ما!
بهره‌کشان
آنان که انگل‌وار
با دست‌های خونین-
انگبینِ رنجِ توده‌ها را
هورت...
می‌کشند!
برای پُر کردنِ شکم‌هاشان
باز-
با مصوبه‌ی تعیین دستمزد
از پـشـیـزِ دستمزدِ ما
کارگرها-
نگذشتند.

«فلزبان»

@Honare_Eterazi
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

/channel/marzockacademy

Читать полностью…
Subscribe to a channel