marzockacademy | Unsorted

Telegram-канал marzockacademy - آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

10921

کانال فلسفه وهنر مارزوک

Subscribe to a channel

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

 
2. سنت توماس آکوئیناس
سنت توماس آکوئیناس، اثر ساندرنقاشی چینی نبرد سه پادشاهی
ویژگی‌های مختلف کتاب «هنر جنگ» جالب توجه است. اول اینکه، اثری بسیار سیستماتیک است و با دسته‌بندی تمام عوامل مختلفی آغاز می‌شود که در موفقیت یا شکست یک کارزار نظامی نقش دارند. سان تزو بر ارزیابی جامع این عوامل تاکید می‌کند: مثلا شرایط آب و هوایی به اندازه کفایت یا بی‌کفایتی یک ژنرال مهم است. افزون بر این، سان تزو بر اهمیت عناصر جنگی تأکید می‌کند که به‌طور شگفت‌انگیزی مدرن به نظر می‌رسند، به‌ویژه بحث او درباره اقتصاد جنگ و نقش اطلاعات. 
سان تزو از ترکیبی از محافظه‌کاری و شایستگی دفاع می‌کند. او باور دارد تنها زمانی باید از موقعیتی پیش‌روی کرد که کاملاً ایمن شده باشد. او هوادار وظیفه تقریباً مقدس سلسله مراتب فرماندهی است. با این حال، بر اهمیت انعطاف‌پذیری، هم در داخل دستگاه نظامی و هم از نظر چگونگی ادامه دادن جنگ، تاکید می‌کندو بوتیچلی، ۱۴۸۲

سنت توماس آکوئیناس که اغلب به عنوان الهیدان شناخته می‌شود، دربارۀ جنگ هم اندیشه‌ورزی‌هایی داشت اما به شیوه‌ای کاملا متفاوت از سان تزو. توجه او نه به ملزومات پیروزی در جنگ‌ها، بلکه به آن چیزی معطوف بود که برای توجیه جنگ لازم است. 
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

. سان تزو: نخستین نظریه‌پرداز نظامی

سان تزو نظریه‌پرداز جنگ اهل چین بود. اثر مهمی که به او نسبت داده شده، هنر جنگ (Art of War)، مورد علاقه نسل‌های مختلف جنگجویان و همچنین سیاستمداران، مدیران شرکت‌ها و کسانی است که خود را (هر چند به اشتباه) در موقعیت مناسب برای یادگیری درس‌های عملی مهم از جنگاوری باستانی می‌دانند. 
گرچه اطلاعات دقیقی از زندگی سان تزو در دست نیست، اما می‌دانیم او ژنرال و استراتژیست پادشاه هِلوو وو بوده است، فرمانروایی که فتوحات موفقی در طول قرن پنجم قبل از میلاد داشت. موفقیت‌های خاص سان تزو در مقام ژنرال به خوبی ثبت نشده‌اند و مشهورترین داستان در مورد او احتمالاً دارای شک و شبهه است، اما در هر صورت ارزش شنیدن دارد. 
می‌گویند پادشاه هلوو سعی کرد سان تزو را با ماموریت سازماندهی کنیزهای پادشاه در گروهی از سربازان آزمایش کند. وقتی آن‌ها کارشان را به قدر کافی جدی نگرفتند، سان تزو دو کنیز محبوب را که به عنوان فرماندهان گروهان منصوب کرده بود، اعدام کرد. پادشاه اعتراض کرد، اما سان تزو ادعا کرد یک ژنرال پس از انتصاب شدن، باید وظیفه‌اش را حتی برخلاف میل پادشاه انجام دهد. سان تزو پس از آموزش عملی در زمینه جنگ، کتاب معروفش را نوشت. 

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

پس از اینکه دومای روسیه کلمه‌ی «جنگ» را درباره‌ی تهاجم به اوکراین ممنوع کرد، در متنی که در رسانه‌های اجتماعی منتشر شد، با زبانی طنز به اثر محبوب تالستوی واکنشی نشان داده شد: «من می‌خواهم عملیات ویژه‌ی نظامی و صلح لئو تالستوی را بخوانم». مطمئناً حماسه‌ی بزرگ تالستوی در مورد تهاجم فرانسه به روسیه در سال ۱۸۱۲ منبعی غنی برای کسانی است که می‌خواهند ماهیت وحشتناک جنگ را از طریق ادبیات درک کنند. هرچند این فقط وظیفه‌ی ادیبان نیست و  فیلسوفان نیز وحشت‌های جنگی را بررسی و تحلیل کرده‌اند.

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

سنجه‌های داوری در بارۀ «فرهنگ صلح» نزد یک فیلسوف یا روشنفکر

◀️موسی اکرمی

بخش یکم


اشاره

روز پنچشنبه، ۲۲خرداد ماه ۱۴۰۴، یازدهمین نشست گروه «جامعه‌پژوهی صلح»، یکی از گروه‌های وابسته به  «انجمن علمی مطالعات صلح ایران»، با همکاری «خانه‌ی اندیشمندان علوم انسانی»، با فرنام «فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشه‌ی احمد فردید»، با سخنرانی دکتر احسان شریعتی، دکتر محمد نژاد ایران، و من، و با مدیریت دکتر روژان حسام قاضی برگزار شد.
من پیش از آن که مشخصاً به افکار و رفتار احمد فردید در پیوند با صلح و ناصلح بپردازم، در آغاز سخن تعریفی گذرا از «فرهنگ صلح» به دست دادم و سپس کوشیدم سنجه‌هائی را برای ارزیابی افکار و رفتار احمد فردید در زمینۀ فرهنگ صلح
به دست دهم. در اینجا آن سخنان را اندکی گسترش می‌دهم تا مقدمه‌ای بر ارزیابی من از فرهنگ صلح و ناصلح در اندیشۀ احمد فردید و هر فیلسوف و روشنفکر دیگر باشد، هر چند من با تعریف‌هائی که از «فیلسوف» و«روشنفکر» دارم احمد فردید را نه فیلسوف یا روشنفکر بلکه پادفیلسوف  یا پادروشنفکر می‌دانم. تحلیل من در بارۀ اندیشه و روش و منش و کنش احمد فردید در پیوند با صلح به گونه‌ای خلاصه، در چارچوب فرصتی که در اختیارم بوده است، در پوشۀ شنیداری برنامه موجود است. هر گاه این متن، که تفصیل بیشتری از مقدمۀ مجمل سخنانم است، با تأمل و همدلی خوانده شود پاسخ دقیق‌تری به پرسش‌های طرح شده در نشست و پرسش‌های همبستۀ احتمالی دیگری خواهد داد.

یکم. درآمد

مسئلۀ صلح در دوران ما تنها یک دغدغۀ سیاسی یا بشردوستانه نیست، بلکه چونان یک موضع‌گیری بنیادی با مبانی فلسفی در ابعاد گوناگون هستی‌شناختی و شناخت‌شناختی تا افق اخلاقی ، مستقیماً در کانون مسئولیت‌های فیلسوفان و روشنفکران قرار دارد. این پرسش که «چه کسی فیلسوف یا روشنفکر صلح است؟» پرسشی صرفاً توصیفی یا برای رتبه‌بندی اندیشه‌های فیلسوفان و روشنفکران  در میزان پایبندی به صلح نیست، بلکه پرسشی دربارۀ بنیادهای فکری و ساحت‌های درونی اندیشه‌ورزی و منش انسانی است. در جهان امروز که اشکال خشونت پیچیده‌تر، پنهان‌تر و ساختاری‌تر شده‌اند، صلح نیز معنائی ژرف‌تر، ریشه‌دارتر و چندبعدی‌تر در اندیشه‌ورزی و کنشگری اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اخلاقی یافته است.
این یادداشت کوششی است برای بازاندیشی در این‌که چگونه می‌توان با سنجه‌هائی روش‌مند از درون آثار، گفتارها، و رفتارهای یک اندیشه‌ورز داوری کرد که آیا او برخوردار از اندیشه و فرهنگ صلح هست یا نه. این داوری البته نه مطلق است و نه فوری، بلکه فرآیندی تأملی، نسبی و با اتکا به دستگاهی از نشانه‌ها، جهت‌گیری‌ها، و سیرهای فکری در دوره‌های گوناگون اندیشه‌ورزی یک فرد است.

ادامه در فرشته‌ای پسین 👇

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

پس از انقلاب صنعتی، پتانسیلِ ویرانگریِ جنگ به‌شکلی باورنکردنی افزایش یافت.
در قرن بیستم، غیرنظامیان و زندگیِ اقتصادی آن‌ها به اهدافِ مشروع برای بمباران و بمب‌گذاری بدل شد؛ در جنگ جهانی دوم، ۱۸میلیون رزمنده و ۵۰میلیون غیرنظامی کشته شدند. اما بسیاری از ناسیونالیست‌ها، و بیش از همه نازی‌ها، جنگ را برای ملت‌شان مقدس می‌دانستند. مک‌میلان این ایده را رد می‌کند که غیرنظامیانْ کمتر از سربازها پرخاشگر بودند، و گفته‌ای از همسرِ متینِ بیسمارک را می‌کند که از سربازان آلمانی خواست فرانسویان «حتی نوازادان‌شان» را بکشند.
یک پژوهش در انگلیس درباره جنگ جهانی دوم، نشان داد که مردمِ نواحیِ روستایی که از بمباران هواییِ آلمان‌ها کمتر آسیب دیده بودند، بیشتر از کسانی که در نواحی شهریِ ویران‌شده زندگی می‌کردند، طالب این بودند که شهرهای آلمان بمباران شود. گرچه در بیشتر فرهنگ‌ها فرض بر این است که جنگْ کارِ مردان است، مک‌میلان به ما یادآوری می‌کند که زنان اغلب نقش مشوق آن را به‌عهده داشته‌اند، مثل پانکهورست‌ها که از کارزارِ حق رأی زنان، کارشان به حمایت از سربازگیریِ مردان برای جنگ کشید. درواقع، سربازانِ خط مقدم بودند که در جریان آتش‌بس‌های کریسمس در جنگ جهانی اول، و آتش‌بس‌های خودجوش برای جمع‌آوری جنازه‌ها، با دشمنانِ آلمانیِ خود آشتی کردند.
کتابِ مک‌میلان سازوکارهای پیشگیری از جنگ را کاوش می‌کند و تاریخ امنیت جمعی و خلع سلاح را از زمان تشکیل جامعهٔ ملل (که عاجز بود) تا سازمان ملل که نسبتا موثرتر است بررسی می‌کند. به گفتهٔ مک‌میلان، کنوانسیون‌های ژنو و ذهنیتِ جاریِ ما از جنایات جنگی، محصول جنگ داخلی آمریکاست، و موضوعِ مهم دیگر این‌که دادگاه‌های نورنبرگ و توکیو پس از جنگ جهانی دوم، استدلالِ «پیروی از دستور» را به‌عنوانِ دفاعیه رد کردند.
با همهٔ این اوصاف، داستان‌نویسانی چون توماس مان، و شعرا و هنرمندان متعددی از روپرت بروک و ادوارد اِلگار گرفته تا لارنس اُلیویه و نوئل کوارد، جنگ را تجلیل کرده‌اند. آیا این‌گونه تطهیر جنگ، آن را مقبول‌تر می‌کند؟ مک‌میلان نگاهی خوش‌بینانه دارد که نمی‌توان آن را نادیده گرفت: او با اشاره به خطر بروز جنگ‌های آینده در عصر فضا، فضای سایبری، و عصر روبات‌ها، نتیجه می‌گیرد که ما با فهم جنگ، ظرفیت بشری خودمان را، هم برای قساوت و هم برای نیک‌خواهی، بهتر خواهیم شناخت.


/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔸فقدان یک جنبش صلح طلبی

به مسئله‌ از زاویه‌ی مهم دیگری هم بنگریم: در فرهنگ سیاسی ما حساسیت نسبت به مسئله‌ی جنگ پایین است. چیز چندانی علیه جنگ در توشه‌ی ادبی و نظری و سنت کنشگری سیاسی خود نداریم. جنگ که درگیرد، دیگر کاری نمی‌توان کرد؛ ما می‌مانیم و حس عمیق ناتوانی و درماندگی‌مان. تحلیل‌های «هوشمندانه» در این باره که جنگ در نهایت به ضرر رژیم جنگجوی ولایی می‌شود، چیزی از این درماندگی نمی‌کاهند. اتفاقا آن را بیشتر به نمایش می‌گذارند. آنها را که می‌خوانیم، به چیزی که برنمی‌خوریم مسئولیت و عاملیت ماست. کار ما این می‌شود که منتظر بمانیم.
به یک سیاست‌ورزی بدیل نیاز داریم، در وجوهی بدیل آنچه تا کنون پیش برده‌ایم و تجربه کرده‌ایم.
در سیاست‌ورزی بدیل تکلیف موضوع جنگ و آنچه به آن مرتبط است و  می‌شود دریافت که به آن راه می‌برد، روشن است: مقابله با جنگ.
در سیاست‌ورزی‌های معمول، حتا در شکل‌های دموکراتیک و عدالت‌خواهانه‌ی آنها، به جنگ به‌عنوان وسیله‌‌ای در ادامه‌ی یک سیاست می‌نگرند. اصل اساسی سیاست‌ورزی بدیل لزوم همخوانی وسیله و هدف است. از این رو نگاه آن از ابتدا به موضوع جنگ، از زاویه‌ی مقابله با آن است، نه انفعال در برابر آن.
با امید به اینکه از انفعال به درآییم.


/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

عنوان: فلسفه ی جنگ
در پرتو اندیشه رستایی
زیرعنوان: از هیولای خون
تا طلوع انسان؛
بازخوانی جایگاه جنگ در تفکر فلسفی
نویسنده: حسن ناصری
اندیشه رستایی
«جنگ، چیزی جز ویرانی و آوارگی و هلاکت به ارمغان نمی‌آورد، و سازندگی، آبادانی و سعادت از خردمندی و صلح است.»  رستانامه

در تاریخ اندیشه، جنگ همواره به عنوان پدیده ای گریزناپذیر، اما تفکر برانگیز، جایگاه ویژه ای داشته است. از افلاطون و ارسطو گرفته تا نیچه و فوکو، جنگ یا به مثابه ضرورت تاریخی نگریسته شده یا به منزله ی شر مطلق. اما در اندیشه ی رستایی، جنگ نه از سر ناگزیری که زاییده ی «تاریکی و تیرگی آدمیان پلید» است.
این مقاله، با رویکردی فلسفی-رستاخیزی، به چیستی، ریشه ها، و امکان رهایی از جنگ می پردازد؛ رهایی نه از طریق تسلیحات، بلکه از طریق انسان شدن آدمیان.

بخش اول:
جنگ، از فلسفه تا واقعیت

فلاسفه ی بزرگ اغلب به جنگ پرداخته اند:
افلاطون، جنگ را حاصل ناعدالتی و حرص در طبقات پایین جامعه می‌دید.

ارسطو، آن را ابزاری برای حفظ نظم سیاسی تلقی می‌کرد.

هگل، با صراحت اعلام می کرد: «تمام پیشرفت های عالی بشر، حاصل جنگهای بزرگ و عالی است.» جنگ برای او مرحله ای ضروری در خودآگاهی تاریخی بشر بود.
نیچه، جنگ را جوهر زندگی می دانست. خطاب به ابرمرد می گفت: «ای برادر، جنگ جوی اندیشه باش و مرد صلح مباش؛ زیرا دریای آرام ناخدای لایق پرورش نمی دهد.»
فوکو، آن را امتداد سیاست با ابزارهای دیگر خواند.
از منظر بسیاری از متفکران، زندگی اساساً نوعی نبرد است: نبرد با طبیعت، نبرد با خویشتن، نبرد با تاریخ.

بخش دوم:
اما آیا تقدیر ما جنگ است؟

در نگاه رستایی، این باور که جنگ ضرورتی حتمی برای رشد بشر است، خود یک بیماری فکری است.
«جنگ و ویرانی از تیرگی آدمیان پلید برمی‌خیزد؛ و صلح و سازندگی و آبادانی از اندیشه ی انسان های بزرگ.»
رستاشناسی میگوید: رشد نه از خون، که از نور و خردمندی حاصل می شود. تمدن، نیازمند خشونت نیست؛ بلکه محتاج تحول است. خشونت شاید تمدن بسازد، اما هرگز انسان نمی سازد.

بخش سوم:
درون انسان، میدان اصلی جنگ

در فلسفه رستاخیز، جنگ واقعی نه در میدان نبرد، بلکه در عمق جان آدمی ست. جنگی میان «انسان شدن» و «حیوان ماندن»؛ میان خودخواهی و آگاهی و خردمندی.
تا زمانی که آدمی از درون اصلاح نشود، صلح بیرونی فقط آتش بس خواهد بود؛ نه آرامش راستین.
«حقیقت در شعاع ساطع از تصادم افکار است، نه برخورد گلوله به مغز.»  رستانامه

بخش چهارم:
رستاشهر و چشم انداز صلح حقیقی

رستاشهر، الگوی فلسفی-عملی اندیشه ی رستایی، پاسخی روشن دارد:
بله، می‌توان بدون جنگ زیست.
اما تنها زمانی که:
آموزگار جایگزین حاکم شود
آگاهی و خرد جایگزین اسلحه شود
زیستن برتر از پیروز شدن گردد
در رستاشهر، صلح نتیجه ی تسلیحات نیست؛ نتیجه ی تحول در ذات آدمیست.

رستاخیز انسان، پایان جنگ
اکنون زمان آن است که فلسفه نیز از ستایش جنگ رهایی یابد. جنگ شاید ذهن فیلسوفان را تحریک کرده باشد، اما قلب انسان را دریده است.
رستاخیز انسانی، مرگ اندیشه ی جنگ و تولد آگاهی‌ و خرد است.
«تمام جنگها از ذهن تاریک برخاسته اند. و تمام صلح ها از نور آگاهی و خرد.
جنگ پایان نمی پذیرد، مگر انسان آغاز شود.»
باشد که اندیشمندان آینده، به جای ستایش نبرد، از آگاهی و خرد بنویسند.
رستاخیز انسانی بر جهانیان خجسته باد.

/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند:

🎙دکتر مهدی شفا
• دکترا در ژنتیک پزشکی و مولکولی
• متخصص سلول‌ درمانی و ژن‌ درمانی

🔹موضوع:
فرگشت در برایر خلقت گرایی و طراحی هوشمند: روایت علم زیست شناسی و‌ ژنتیک از ظهور انسان خردمند در روی زمین.

🕒 زمان: شنبه ۲۴ خردادماه ۱۴۰۴
14 .jun. 2025

      ساعت ۲۱  به وقت ایران
۱۲:۳۰ بوقت مرکزی امریکا

کانالِ آکادمی:
/channel/marzockacademy

اینستاگرام آکادمی:
http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🖋 استبداد حقیقت | به قلم دکتر محسن محمودی

حقیقت، آنگاه که خود را بی‌میانجی و بی‌خطا تصور کند، به استبدادی بدل می‌شود که نه تنها دیگر صداها را خاموش می‌کند، بلکه خود را از نقد و تغییر نیز مصون می‌پندارد. هرگاه حقیقت در هیأت قدرت سخن بگوید، به‌جای روشنگری، تاریکی می‌پراکند و به‌جای رهایی، سلطه می‌آفریند؛ و آن‌گاه که مردمان به جای گفت‌وگو با حقیقت، به اطاعت از آن فرمان داده شوند، فلسفه جای خود را به کیش می‌دهد و تفکر در محضر داوری غیاب می‌یابد.

#استبداد_حقیقت
#فلسفه_و_قدرت
#نقد_حقیقت
#سکوت_در_برابر_یقین
#تفکر_در_سایه_سلطه
#حقیقت_و_استبداد
#دکتر_محسن_محمودی
#فلسفه_انتقادی

@Mahmudi_mohsenn

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹درسگفتار :سقوط اخلاق در  مدیریت ورزش ایران

    🔻با حضور: دکتر حسین حجت پناه دکترای جامعه شناسی
        

🕒 زمان: پنجشنبه ۲۲خرداد ماه  ۱۴۰۴
      ساعت ۲۲بوقت ایران
در گروه آکادمی مارزوک

کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

دیروز هنوز بیست ساله بودم زمان را در آغوش میگرفتم وبازندگی بازی میکردم

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹 درسگفتار :آشنایی با مکتب فلسفی اسکندریه
"نشست سوم"

🔸 زهرا قزلباش
دکتری فلسفه غرب

🕒 زمان: چهارشنبه ۲۱ خردادماه ماه،۱۴۰۴


ساعت ۲۲ بوقت تهران

کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

تعبیر جهان و تغییر جهان: پیوند بنیادین نظر و عمل در افق فلسفۀ رادیکال

 پنجشنبه, ۱ام خرداد, ۱۴۰۴
منبع این مطلب وبلاگ موسی اکرمی
نویسنده مطلب: موسی اکرمی
 

اشاره. یکی از جمله‌های پرآوازه در اندیشۀ مدرن که در ادبیات فلسفی و سیاسی بازتاب بسیار داشته است، جمله‌ای از کارل مارکس است که در اصل واپسین برنهاد از یازده برنهاد او «دربارۀ فوئرباخ» است:
«فیلسوفان تا کنون تنها به تفسیر جهان به شیوه‌های گوناگون پرداخته‌اند؛ نکته همانا تغییر دادن آن است.»


این برنهاد، در ایجاز خود حامل بار مفهومی بسیار است. شماری از مفسران آن را اعلام گسست پیوند فلسفه با نظرپردازی ناب و دعوتی به پراکسیس یا کنشگری دگرگون‌ساز دانسته‌اند. من آن‌گاه که، در دوران دانش‌آموزی، برای نخستین بار با این برنهاد روبه‌رو شدم، آن را چونان پتکی یافتم که با بیشترین توان بر سر تاریخ فلسفه فرود آمده است. مدتی در نوسان میان پذیرش و وازنش آن گذراندم تا برداشتی که از پیوند میان ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی فراچنگ آمد، چیستان ذهنی را گشود و دریافتم که مارکس خود در نظر و عمل به پیوند میان نظر و عمل، میان تنوریا و پراکسیس، میان فلسفۀ تعبیرکننده و فلسفۀ تغییردهنده باور داشته است. من خود در سال‌های فلسفه‌آموزی نارسمی و رسمی به همبستگی و پیوند دوسویه میان این دو قطب در نقش‌آفرینی فلسفه باور یافتم، و چنان شد که سرانجام در سال ۱۳۸۰ مقاله‌ای با فرنام «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» برای مجلۀ گزارش گفت‌وگو»ی «مرکز بین‌المللی گفت‌وگوی» تمدن‌ها نوشتم. آن مقاله کانون مجموعۀ مقاله‌هائی شد که سیزده سال پس از آن پیکرۀ کتاب ۶۰۰ صفحه‌ای «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» ساختند (مؤسسۀ نگاه معاصر، ۱۳۹۳). همچنان باورم به این پیوند چنان است که سال‌ها است هم نام گذرگاه تلگرامی‌ام «فلسفه از تعبیر جهان تا تغییر جهان» است هم شعار وبلاگم.

در این یادداشت کوتاه در افق فلسفۀ رادیکال – که در توجه به ریشه و بنیاد، چونان نگاهی ژرف، نقاد، و تغییر‌آفرین، فلسفه را از برج عاج به زمین، به دل تاریخ، به جامعه، و به ساحت‌های وجودی انسان می‌برد – از نگرشی می‌نویسم که تعبیر جهان و تغییر جهان در آن دو سویۀ یک کنش یگانه به نام فلسفه‌ورزی‌اند. از دیدگاه فلسفۀ رادیکال من، مجموعه‌هائی از اندیشه‌رزی‌ها که تنها به تعبیر جهان یا تنها به تغییر جهان بپردازند – اگر امکان‌پذیر باشند – فلسفۀ راستین نخواهند بود.

پیش از سخن اصلی بایسته است به چهار نکته اشاره کنم:

۱) همۀ اندیشه‌ها و کنشگری ‌های ما با هم پیوند آشکار و نهان دارند یا باید از پیوند آشکار و نهان برخوردار باشند؛

۲) از میان همۀ «انگاره»‌ورزان در پنج «دستگاه باور مدعی شناخت»، یعنی علم و فلسفه و دین و عرفان و اُستوره، فیلسوفان، – یعنی کسانی که به تعبیر جهان از دیدگاه فلسفی ‌می‌پردازند، و با نگاه کلان‌نگر فلسفی است که به تغییر جهان دست می‌زنند – بیشترین شایستگی را هم برای تعبیر جهان و هم برای تغییر جهان دارند؛

۳) فیلسوفان در تعبیر و تغییر جهان از دستاوردهای چهار دستگاه باور مدعی شناخت دیگر، یعنی علم و دین و عرفان و اُستوره، به‌ویژه از دستاوردهای علم، بی‌نیاز نیستند؛

۴) ممکن است شماری از فیلسوفان در خودآگاه خود دو ساحت تعبیر و تغییر جهان را از هم جدا بدانند، ولی راستی آن است که این دو ساحت، در پنهان‌ترین لابه‌های خود از هم جدا نیستند و نباید جدا باشند.

#تعبیر_جهان
#تغییر_جهان
#موسی_اکرمی

متن کامل در
:

https://www.tribunezamaneh.com/archives/399877

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

حافظ از دیدگاه ریاضیات لاگرانژی:



اصل کمترین کنش در غزلیات حافظ: زبان شاعرانه، منطق هستی

نویسنده: جمشید قسیمی



📘 چکیده

غزلیات حافظ تنها مجموعه‌ای از اشعار عاشقانه یا عرفانی نیست، بلکه گنجینه‌ای از تأملات هستی‌شناختی است که در لایه‌های زبان شاعرانه، به ساختار کیهان و قانونمندی آن اشاره می‌کند. در این مقاله، تلاش می‌شود نشان داده شود که چگونه مفاهیم بنیادین فیزیک مدرن، به‌ویژه اصل کمترین کنش (اصل لاگرانژین)، در فرم استعاری، در غزلیات حافظ بازتاب یافته‌اند. ساختار جهان در نگاه حافظ، جهانی است که میان بی‌نظمی و معنا، تعادل و حیرت، لذت و حکمت، مسیری بهینه و موزون را انتخاب می‌کند — همان‌گونه که طبیعت طبق اصل کمترین کنش، کوتاه‌ترین و موزون‌ترین راه را برای سیر خویش برمی‌گزیند.



🔹 مقدمه

فیزیک امروز به ما می‌گوید که جهان براساس یک منطق پنهان اما قطعی حرکت می‌کند. لاگرانژین به‌عنوان خلاصه‌ای از «وضعیت انرژی و تغییرات یک سیستم» به ما می‌گوید که هر ذره، هر مسیر، و هر تحول، ترجیح می‌دهد در مسیر «بهینه‌ترین شکل ممکن» رخ دهد.

اما آیا این مفهوم در شعر فارسی، و به‌ویژه در نگاه حافظ، بازتابی دارد؟ پاسخ مثبت است. در ادامه، با نمونه‌هایی از اشعار حافظ، ساختار اندیشگانی‌ای را بازخوانی می‌کنیم که با اصل کمترین کنش هم‌خوانی دارد.



🔹 حافظ و اصل انتخاب مسیر بهینه

مثال:

راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آن جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

در این بیت، حافظ به مسیری اشاره می‌کند که تنها راه موجود است. انتخاب، نه از روی اجبار، بلکه از روی نوعی قانون درونی صورت می‌گیرد — همانند طبیعت که مسیری را می‌پیماید که در آن، کنش (action) به حداقل می‌رسد.



بیت دیگر:

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

اینجا، «پرتو» به‌عنوان مبدأ آغازین جهان، با واژه «تجلی» پیوند می‌خورد. حرکت از نور آغاز می‌شود؛ نوری که در زبان فیزیک، همیشه «مستقیم‌ترین» و «کم‌انرژی‌ترین» مسیر را طی می‌کند — همان اصل کمترین کنش در حرکت فوتون‌ها.



🔹 توازن میان رندی و عرفان = توازن انرژی

حافظ نه در افراط سلوک عرفانی غرق می‌شود و نه به رندی سطحی بسنده می‌کند. این تعادل را می‌توان معادل با حالتی دانست که انرژی جنبشی و پتانسیل در لاگرانژین با هم تعادلی ظریف دارند.

مثال:

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم

در اینجا، کنش شاعر، نه از سر قدرت‌طلبی، بلکه از سر اجبار ساختاری هستی است — نوعی کمینه‌سازی درد و هزینه هستی‌شناختی.



🔹 حیرت و اصل همدوسی مسیر

حافظ جهان را پر از «رمز» و «اشاره» می‌بیند. این رمزها، مانند تابع کنش در فیزیک، تمام اطلاعات مسیر آینده را در خود فشرده دارند.

مثال:

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
که کسی نیست که در پرده‌ی زنگار نبیند رویت

در فیزیک نیز، مسیر واقعی تنها زمانی پدیدار می‌شود که موانع درونی (مثل عدم قطعیت) کمینه شده باشند.



🔹 نتیجه‌گیری: حافظ، لاگرانژین شاعرانه جهان

اگر لاگرانژین فیزیک، مسیر طبیعی‌ترین حرکت را تعیین می‌کند، حافظ نیز با زبانی نرم و استعاری، مسیر طبیعی‌ترین زیستن را نشان می‌دهد — مسیری که بر پایه شناخت، لذت، رهایی، و توازن بنا شده است.

جهان حافظ، جهانی است که در آن “کمترین کنش” با “بیشترین معنا” همراه است.

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹 درسگفتار :آشنایی با مکتب فلسفی اسکندریه
"نشست سوم"

🔸 زهرا قزلباش
دکتری فلسفه غرب

🕒 زمان: چهارشنبه ۲۱ خردادماه ماه،۱۴۰۴


ساعت ۲۲ بوقت تهران


❣️ از همراهی شما سپاسگزاریم...

🔗  لینک حضور:

/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

کانال دکتر زهرا قزلباش:
/channel/farzan_agahi

کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

ویژگی‌های مختلف کتاب «هنر جنگ» جالب توجه است. اول اینکه، اثری بسیار سیستماتیک است و با دسته‌بندی تمام عوامل مختلفی آغاز می‌شود که در موفقیت یا شکست یک کارزار نظامی نقش دارند. سان تزو بر ارزیابی جامع این عوامل تاکید می‌کند: مثلا شرایط آب و هوایی به اندازه کفایت یا بی‌کفایتی یک ژنرال مهم است. افزون بر این، سان تزو بر اهمیت عناصر جنگی تأکید می‌کند که به‌طور شگفت‌انگیزی مدرن به نظر می‌رسند، به‌ویژه بحث او درباره اقتصاد جنگ و نقش اطلاعات. 
سان تزو از ترکیبی از محافظه‌کاری و شایستگی دفاع می‌کند. او باور دارد تنها زمانی باید از موقعیتی پیش‌روی کرد که کاملاً ایمن شده باشد. او هوادار وظیفه تقریباً مقدس سلسله مراتب فرماندهی است. با این حال، بر اهمیت انعطاف‌پذیری، هم در داخل دستگاه نظامی و هم از نظر چگونگی ادامه دادن جنگ، تاکید می‌کند. 

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

توماس هابز (۱۵۸۸-۱۶۷۹) درباره‌ی «جنگ هر انسانی علیه هر انسانی» نوشته است، و چاره‌ی آن‌را این می‌داند که: «هنر صلح‌ورزی، مردم را به اطاعت از یک قدرت مشترک تشویق می‌کند.» – قدرتی که او آن را «لویاتان»نامیده است.
دیگر فیلسوفان نیز به این موضوعِ به‌خصوص هرکدام از جایگاه ویژۀ خود نگاه کرده‌اند. امانوئل کانت قبل از اینکه این اصطلاح به طور کلی استفاده شود، یک لیبرال بود و معتقد بود که: «روح تجارت نمی‌تواند با جنگ همزیستی کند.» اما او همچنین اظهار داشت که دموکراسی‌ها کمتر به جنگ می‌روند، زیرا: «اگر برای تصمیم‌گیری در مورد اعلام جنگ، رضایت شهروندان لازم باشد، هیچ چیز طبیعی‌تر از این نیست که آنها در شروع چنین بازی ضعیفی بسیار محتاط خواهند بود.»
متأسفانه، در بیشتر تاریخ ما شاهد جنگ بوده‌ایم. همانطور که هگل مشاهده کرد: «دوره‌های صلح، صفحات خالی کتاب‌های تاریخ هستند». شاید باید از خواننده‌ی سبک فولک، پیت سیگر نقل کنیم که: «همه‌ی گل‌ها کجا رفته‌اند؟» و از جنگ‌افروزان جهان بپرسیم: «چه زمانی یاد خواهید گرفت؟ بلاخره کی متوجه خواهید شد؟»

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

ادامه‌ی فرسته‌ی پیشین👆

دوم. فرهنگ صلح


پیش از هر چیز با فرض این که همه به گونه‌ای شهودی برداشتی از صلح، و دو نوع منفی و مثبت آن، و همچنین گونه‌های صلح فردی – اعم از صلح فرد با خود و با دیگری، از گروه‌های کوچک و بزرگی که در سطح ملی و بین‌المللی فرد عضو آن‌ها است تا صلح با طبیعت و هستی – و صلح گروهی و صلح ملی و صلح منطقه‌ای و صلح بین‌المللی داریم بد نیست تعریفی گذرا از «فرهنگ صلح» به دست دهم.
تعریف من از موضع یک فلسفه‌دوست باورمند به فلسفۀ صلح است که بر مفاهیم بنیادینی از دستاوردهای عظیم عقلانی بشر در تاریخ اندیشه، به‌ویژه تاریخ فلسفه، فلسفۀ سیاسی مدرن، دستاوردهای گوناگون فلسفه‌ها و گفتمان‌ها و نهادهای گوناگون ملی و بین‌المللی صلح‌آفرین یا مروج صلح در دو تراز نظر و عمل، و آنچه خود بر پایۀ میراث فرهنگی تاریخ ایران به عنوان بنیادهای چیزی به نام «مکتب ایرانی صلح» باور دارم  شکل گرفته است.
در عصری که تنش‌های ژئوپولیتیک، خشونت ساختاری، و بحران‌های اخلاقی مرزهای جغرافیایی و فرهنگی را درنوردیده‌اند، سخن گفتن از «فرهنگ صلح» نه یک شعار آرمان‌گرایانه بلکه ضرورتی فلسفی، اخلاقی و تمدنی است.
بر این پایه، «فرهنگ صلح»، چونان مفهومی چندبُعدی و چندلایه، و پرورده در درون سنت عقلانیت، نوع‌دوستی و همدلی، و عدالت‌محوری، نه صرفاً ضدجنگ است و نه صرفاً گونه‌ای شعار اخلاقی است و می‌توان آن را به صورت زیر تعریف کرد:

مجموعه‌ای پیچیده و سامان‌مند از باورها، ارزش‌ها، نگرش‌ها، کنش‌ها، نهادها، نظریه‌ها و حتا گفتمان‌ها که بر پایۀ احترام به زندگی، بزرگداشت انسان انسانیت بارو به کرامت انسانی، حق هر انسان برای برخورداری از حیات در  چارچوب حق برخورداری از  برابری در انواع حقوق رایج در جوامع، همزیستی مسالمت‌آمیز عادلانه تا همبستگی میان انسان‌ها، ارزش بینادین گفت‌وگو در شناخت خود و دیگری تا حل اختلاف‌ها، رواداری و تاب‌آوری انواع تفاوت‌های جنسی و نژادی و زبانی و فرهنگی و سیاسی و دینی و شغلی، و پرهیز از هر گونه خشونت مستقیم یا ساختاری و فرهنگی در حل هر گونه تعارض، همه دردرون یک عقلانیت اخلاقی انسان‌گرا، استوار باشند.
در این یادداشت با تکیه بر چنین برداشتی از «فرهنگ صلح» می‌کوشم تا سنجه‌هائی برای داوری دربارۀ میزان پایبندی یک فیلسوف یا روشنفکر به فرهنگ صلح ارائه دهم.
این سنجه‌ها تنها بر مواضع نظری فرد استوار نیستند، بلکه در کنش‌گری عمومی، چگونگی رویارویی با قدرت، پایبندی به عدالت ساختاری، نوع حضور در سپهر همگانی و عرصه‌های اجتماعی، اخلاق گفت‌وگویی، و حتا زیست فردی تا بدانجا که نتیجه و بازتاب‌دهندۀ چند و چون باورهای شناخته شده از او در سپهر همگانی نیز نمود می‌یابند.

این سنجش، تلاشی است برای بازشناسی آن گروه از روشنفکران و اندیشه‌ورزانی که صلح را نه انفعال، بلکه تعهدی رادیکال به انسان، حقیقت، و آینده می‌دانند.

سوم. صلح، فراتر از نبود جنگ

در ادبیات رایج، صلح بیشتر به معنای نبود جنگ یا خشونت فیزیکی تعبیر می‌شود؛ حال آن‌که در درک فلسفیی، صلح مفهومی گسترده‌تر، پیچیده‌تر و چندساحتی دارد.
صلح از این دیدگاه، صرفاً یک وضعیت نیست، بلکه یک افق اخلاقی، معرفتی، و زیستی است که در چارچوب آن، نسبت انسان با دیگری، قدرت، حقیقت، عدالت و کرامت انسانی، بازتعریف می‌شود و به شرایطی ارجاع دارد که با ساختار بهینۀ سیاسی و حتا صورتبندی اقتصادی-اجتماعی زمینۀ هر گونه پدیدآیی دشمنی و خشونت‌ورزی فردی و گروهی در روابط گوناگون درون یک جامعۀ بزرگ ملی یا جهانی از میان می‌رود.
با این نگرش، صلح با گشودگی به دیگری، توانایی گفت‌وگو، نقد خشونت در همۀ جلوه‌های آن – از فیزیکی و زبانی تا ساختاری و معرفتی - و زیست‌پذیری عقلانی-اخلاقی انسان‌گرایانه در جهانی پیچیده و متکثر پیوند و همپوشانی و در مواردی این‌همانی دارد.

چهارم. سنجه‌های تشخیص فیلسوف یا روشنفکر صلح‌گرای راستین

۱. مضمون اندیشه: محتوای صلح‌آمیز یا خشونت‌آمیز اندیشه

نخستین سنجه‌، بررسی مضمون اندیشه و دستگاه مفهومی اندیشه‌ورز است. آیا دغدغۀ اصلی او، برقراری عدالت، همزیستی و رفع ستم در چارچوب باور به ارزش‌های انسانی فراگیر است یا بازتولید دشمنی، نفرت و حذف دگراندیشان نسبت به اندیشه‌های خود آن اندیشه‌ورز؟ در آثار یک فیلسوف صلح، مفاهیمی چون دیگرپذیری، همدلی، کرامت انسان، نقد قدرت، و تقبیح خشونت حضوری پررنگ و ساختاری دارند، نه صرفاً تزئینی یا موردی.

نمونه‌ای کلاسیک از این رویکرد را می‌توان در «صلح پایدار» کانت یافت، که در آن نه تنها امکان صلح را چونان یک اصل عقلانی بررسی می‌کند، بلکه تحقق آن را در ساختارهای سیاسی و اخلاقی پی‌ می‌گیرد و حتا راهکار عملی و اجرایی کلان نیز عرضه می‌کند.

#فرهنگ_صلح
#احمد_فردید
#روژان_حسام_قاضی
#احسان_شریعتی
#محمد_نژاد_ایران
#موسی_اکرمی
#صلح‌گرایی_راستین

متن وبلاگی
:
https://musaakrami.blogfa.com/post/345

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

جنگ قطعا ناپسند هستش برای هر کشوری  اما ،هرکی احساساتی شد بهش بگین که :

کشور ما به اندازه ارتش چین فقط جوان‌ در کمپهای ترک اعتیاد داره یعنی چیزی حدود 12برابر شهدای جنگ
و چندین برابر این آمار معتاد در کوچه و خیابان هستن
امسال به اندازه جنگ اوکراین آمار خودکشی به دلایل مختلف اجتماعی و اقتصادی داشتیم ...

و به اندازه جنگ سوریه اعدامی داشتیم
وخواهیم داشت ...
صدها دختر و پسر نوجوان که با دستان پاسدارها و بسیجی ها کور شده اند..

و آمار تصادفات بدلیل بی کفایتی جاده سازان دولتی که دیگر نگفتنی ست
و
در هر حادثه ناشی از دخالت سپاه، صدها بی گناه کشته شده اند.
مانند هواپیمای اوکراینی و مترو پل آبادان و انفجار سوخت موشکی بندر عباس و....

این مردم 47سال هست که در جنگ هستن...

اگر این واقعیات را نمی بینی، در ایرانی بودنت تردید دارم


ناهید
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

قواعد جنگ؛ چگونه جنگ جوامع بشری را شکل داد؟

مارگارت مک‌میلان، مورخ کانادایی و استاد دانشگاه آکسفورد، کتابی در باب جنگ دارد که محصول تحقیقی جامع و موثق است و به‌رغم مضمونِ ناراحت‌کننده‌اش، با حس شوخ‌طبعی نوشته شده است ‌ــ‌ چیزی که برای مورخان غیرمعمول است. کتابِ «چگونه جنگ ما را ساخت»، مطالعهٔ جنگ در اعصار مختلف است و تاریخی کلی‌تر را پوشش می‌دهد که براساس فعالیتِ مک‌میلان در «درس‌گفتارهای ریث» در سال ۲۰۱۸ تدوین شد و طراوتِ محاوره‌ایِ خود را حفظ کرده است؛ طراوتی که درس‌گفتارهای او را برای شنوندگانش بسیار سرزنده و ملموس می‌کند.
پرسش کلیدی که این کتاب به آن می‌پردازد این است که آیا جنگ امری حیوانی‌ست که ما ‌ــ‌ بعد از دوران «طولانی صلح» از ۱۹۴۵ تا امروز ‌ــ‌ آن را ترک کرده‌ایم. پاسخ این است که: چنین ذهنیتی فقط زمانی میسر است که ما جنگ‌های نیابتی را در نقاط مختلف دنیا نادیده بگیریم؛ جنگ‌هایی که در برخی از آن‌ها غرب مستقیما شرکت داشته است، مثل کُره و ویتنام. مک‌میلان ریشه‌های چنین منازعاتی را از زمان هابیل و قابیل پیگیری می‌کند و از همان اولْ این افسانه را که جوامعِ شکارچی–گردآورنده که عاری از تسلیحات مدرن و نظامی‌گری بودند، حیاتی صلح‌آمیز داشتند، رد می‌کند.
مک‌میلان از بقایای مرد یخیِ ۳۳۰۰ سال پیش از میلاد که اخیرا کشف شده است شروع می‌کند و شواهدی متقن، از بومیان استرالیا گرفته تا جنگل‌های بارانی برزیل می‌یابد که نشان می‌دهد زندگی عصر حجر، به بیانِ هابزی، به‌خاطر جنگ‌های خونین می‌توانست «کثیف و وحشیانه و کوتاه» باشد. مک‌میلان با ردکردنِ ذهنیتِ زیبای مارگارت مید دربارهٔ مردم ساموآ، اشاره می‌کند که دانشِ او از زبان محلی ساموآ ضعیف بود، و او فقط چند ماه بین آن‌ها زیسته، و هر آن‌چه مردم محلی به او گفتند را بدون هیچ نقدی باور کرده است. چون براساس گزارش مبلغان مذهبی و دریانوردان اولیه، اهالیِ ساموآ کینه‌توزانه با هم می‌جنگیدند تا این‌که امپریالیسم غرب وارد شد و «صلح» را تحمیل کرد.
به‌گفتهٔ مک‌میلان، «اگر نفهمیم چرا می‌جنگیم، امید چندانی به اجتناب از مناقشاتِ آینده نیست».
پیامِ مک‌میلان روشن است: «اگر نفهمیم چرا می‌جنگیم، امید چندانی به اجتناب از مناقشاتِ آینده نیست».
او به ما یادآوری می‌کند که نیاز به جنگ، با ظهورِ دولت‌های ملی و ایدئولوژی‌های ناسیونالیست تکامل یافت، و این‌که تا نیمهٔ دوم قرن بیستم، بزرگ‌ترین فشار بر بودجه‌های ملی، ناشی از مخارج نظامی بوده است. طی جنگ انگلیس و فرانسه ، لوییِ چهاردم ۷۴ درصدِ درآمد کشور، و بریتانیا ۷۵ درصد درآمدش را صرف کرد. گفته‌اند که پروس، ارتشی بود که ازقضا یک کشور هم داشت.
تمرکز اصلی مک‌میلان بر جنگ مدرن است که پس از انقلاب صنعتی، پتانسیلِ ویرانگری آن به‌شکلی تصاعدی افزایش داشت.
اما او ضمنا اعتبار بسیاری از مواهب زمان صلح را به جنگ منسوب می‌کند: مثلا موتورها جت، کامپیوترها، پنی‌سیلین، و انتقال خون. جنگ مثل یک راه‌گشای بزرگ، منادیِ تغییرات مهم اجتماعی بوده است، از جمله حق رأی زنان، دستمزدهای بالاتر برای کارگران، مالیات‌های بیشتر از ثروتمندان، و در مورد انگلیس، تاسیسِ سرویس سلامت همگانی.
مک‌میلان با رجوع به علل جنگ، از اِی.جی.پی تیلور تیلور نقل می‌کند که: «هر جنگی تا پیش از شروعش، قابل اجتناب است».
او دلایل زیادی را برمی‌شمارد که باعث بروز جنگ شده‌اند: از طمع کسب اموال دیگران تا پروپاگاندا درباره تهدید زنان کشور. مفاهیمی چون شرافت همیشه مهم بوده است، خواه در انتقام‌جوییِ سیرانو دو برژراک به‌خاطر اهانت به دماغش، یا مجازات صربستان از سوی اتریش به‌خاطر قتل دوک اعظم اتریش. جنگ‌های داخلی هم، مثل مورد آمریکا، می‌تواند وحشیانه‌ترین تلفات را به بار آورد.
آموزنده است که در اعصار و فرهنگهای مختلف، قواعد جنگ چه‌قدر متفاوت بوده است. جنگجویان اسپارتان در یونان باستان در روزهای مقدس نمی‌جنگیدند، و آزتک‌ها مراسمی باعنوانِ «جنگ‌های گُلگون» داشتند که با لباس‌ها و سلاح‌های ویژه انجام می‌شد. ژنرال‌های اروپاییِ قرن هجدهم هم دوست داشتند سربازان‌شان را در خطوط منظم و هندسی ردیف کنند، اما ناپلئون دوست داشت با نقضِ تمام قواعد نظامی، دشمنانش را شوکه کند.
تکنولوژی هم تاثیراتِ خود را داشته است؛ خواه استفاده از اسب، ارابه، رکابِ سادهٔ سوارکاری، کمان صلیبی، باروت، یا البته تسلیحات مدرن. به نوشتهٔ مک‌میلان، «جنگ مدرن» درواقع «جنگ صنعتی بود که ارتش‌ها و نیروهای دریایی و نهایتا نیروهای هوایی را در مقیاسی انبوه ایجاد کرد». وقتی ناپلئون به روسیه حمله کرد، ارتشی ۶۰۰هزار نفره را رهبری می‌کرد، اما در ۱۹۴۴، استالین می‌توانست ۶.۵ میلیون سرباز را علیه آلمان بسیج کند.
Shima
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

 فغان ز جغد جنگ و مُرغوای او

✍ محمدرضا نیکفر 

جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطق امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟


🔸اسرائیل کار خود را کرد و دست به حمله به ایران زد. حکومت ایران هم واکنش نشان داد. معلوم نیست زد و خورد تا کجا پیش رود. کاخ سفید از حمله‌ی اسرائیل اطلاع داشته اما در واشنگتن می‌گویند در آن شرکت نداشته‌اند. اگر آمریکا هم رسماً و علناً به بمباران ایران رو آورد، آنگاه باید در انتظار روزهای سیاهی بود.
حمله‌ی اسرائیل توجیه‌ناپذیر است. اسرائیل که خود سالهاست یک برنامه‌ی هسته‌ای نظامی پیش می‌برد، به پیمان منع گسترش سلاح‌های اتمی نپیوسته، به هیچ پرسش راستی‌آزمایانه‌ای درباره‌ی زرادخانه‌ی اتمی‌اش پاسخ نداده، همین اکنون در حال پیشبرد یکی از مهیب‌ترین نسل‌کشی‌ها در دوران معاصر است، و واکنش آن به همه‌ی اعتراض‌های نهادهای مسئول جهانی بی‌اعتنایی یا گستاخی است، آخرین کشوری است که حق دارد درباره‌ی برنامه‌ی هسته‌ای دیگران نظر دهد تا چه برسد به آنکه علیه آن –و در مورد ایران در واقع به بهانه‌ی آن− دست به اقدام نظامی زند. با همان منطقی که تروریسم دولتی اسرائیل را می‌توان توجیه کرد، می‌توان تروریسم ولایی را هم موجه دانست. طرفداران هر دو یک چیز را می‌گویند؛ کافی است جای واژه‌های کلیدی را عوض کنیم، تا از اظهارات طرفداران رژیم ولایی به اظهارات شعبه‌ی حزب لیکود و همراستایان آن در میان "اپوزیسیون" ایران برسیم.
با زد و خوردی که درگرفته و ممکن است گسترش یابد، رژیم ولایی اقتدارش را از دست نمی‌دهد، دست کم تا جایی که امر جنگ محور رخدادها شود. آنچه ضعیف می‌شود جامعه‌ی مدنی است. ثبت کنیم این نکته را که حمله‌ی اسرائیل نقطه‌ی پایان اعتصاب کامیون‌داران و شروع اعتراض‌های سرتاسری نانوایان شد. جنگ، ترس و فلاکت و حس ناتوانی را گسترش می‌دهد. هر کس جنگ بخواهد، دشمن مردم است، چه در میان رژیم، چه در میان بخشی از مخالفان آن.
🔸وظیفه‌
در این وضعیت چه می‌توان کرد؟
طرفداران رژیم ایران و رژیم اسرائیل مشکلی در پاسخ‌دهی به این پرسش ندارند. پاسخ‌هایشان از پیش آماده است. جنگ به جز به فرماندهان و هوراکشانش، به بقیه حس ناتوانی می‌دهد. ماشینی عظیم به راه افتاده که منطق حرکت آن به صورت قطبی دربرابر منطقِ امر مردم است. چگونه می‌توان در برابر این غول آدمی‌خوار ایستاد؟ فضا قطبی است و در همین فضا آشکارا می‌توان دید که نیروی سومی که مخالف جنگ و سیاستِ راه‌برنده به آن است، تا چه حد پراکنده و بی‌برنامه است.
اقدام‌های معمولی چون اعلامیه دادن علیه سیاست گسترش جنگ و برگزاری تجمع‌های ضد جنگ (که اکنون تنها در خارج از کشور ممکن است)، همه خوب و پسندیده هستند. اما در گرماگرم جنگ تأثیر محسوسی به جا نمی‌گذارند. اعلام موضع فردی و گروهی لازم است و این حتماً به جدا کردن صف‌ها که گام مهمی برای رسیدن به انسجام است، کمک می‌کند. اما  تشکیل صف منسجم ضد جنگ مستلزم اندیشیدن بر علت‌های ضعف نیروی سوم برای پیشبرد یک کارزار مؤثر است.
در دوره‌ی اخیر، نشانه‌های جنگ آشکار بود. فقدان جدیت در اندیشدن بر آن نیز آشکارا به چشم می‌خورد. طرفداران جنگ، شامل گروه فشار طرفدار اسرائیل در میان «اپوزیسیون» و رسانه‌های وابسته، مشتاقانه در انتظار آن بودند. در میان مردم‌دوستان انفعال به چشم می‌خورد. امیدِ بخش بزرگی از آنان به پیشرفت مذاکره با آمریکا بود؛ در بهترین حالت این یعنی سپردن امر سرنوشت‌ساز جنگ و صلح به تقدیر.
🔸اِشکال اصلی
 در حالی که در مورد مسائل جزئی و موضعی بحث و کنشگری وجود دارد، به موضوع اساسی برنامه‌ی هسته‌ای رژیم که می‌رسیم یک باره با خلائی از فکر و کنش مواجه می‌شویم. از ابتدای طرح این مسئله نوعی غفلت، نادیده گرفتن آن و حتا نگاه مثبت به اصل آن به عنوان «حق ملی» به چشم می‌خورد. همه در مورد جنبه‌های مختلف کیشِ ولایی نوشتند، به جز در مورد کیشِ اورانیوم.

نتوانستند جایگاه کیش اورانیوم را در بنای ایدئولوژیک، استراتژی بقا و اقتصاد سیاسی طبقه‌ی حاکم ببینند. غنی‌سازی اورانیوم به فقیرسازی کشور و در مقابل، فربه شدن دستگاه امنیتی و نظامی و رانتخواران راه برد. این موضوعی بود که می‌شد آن را به محور پیش‌برد یک «سیاست بزرگ»، سیاست گسترده و دگرگون‌ساز، تبدیل کرد، آن‌هم با بررسی دقیق آن، مطرح کردن مداوم آن و تلاش برای پیوند زدن جنبش‌های اعتراضی علیه فقر و فلاکت و پیامدهای تحریم‌ها به آن. عادت ما اما به پیشبرد «سیاست‌های کوچک» است. هدف و آرزوی پایان دادن به رژیم ولایی چیزی را در تأثیرگذاری محدود این گونه سیاست‌ورزی تغییر نمی‌دهد.

قاسم فصیحی
ادامه 👇👇

http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

جستار هفته گروه آکادمی فلسفه مارزوک

🔻فیلسوفان در باره جنگ چه می‌گویند ؟


دربارۀ هر چیزی می‌شود نگاهی فلسفی داشت و دربارۀ مبناها، اهداف و چیستی آن‌ها پرسید؛ جنگ هم از این قاعده مستثنا نیست. اما آیا فیلسوفانی بوده‌اند که واقعا به سراغ این موضوع رفته باشند و نوعی «فلسفۀ جنگ» در اندیشه‌هایشان مطرح شده باشد؟

🔺شنبه تا پنجشنبه


⏰ساعت ۱۰ صبح تا ۲۰

لینگ گروه اکادمی فلسفه

/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

در فاصله زمانی فوق از به اشتراک گذاشتن مطالب بی ربط به جستار هفته وریپلای به مطالب قبل از ان لطفا خودداری کنید
.

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

مدیریت هیجانی-رفتاری در شرایط بحرانی فعلی

🎙محمد عینی‌زاده


@mohammad_eynizadeh

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند:

🎙دکتر مهدی شفا
• دکترا در ژنتیک پزشکی و مولکولی
• متخصص سلول‌ درمانی و ژن‌ درمانی

🔹موضوع:
فرگشت در برایر خلقت گرایی و طراحی هوشمند: روایت علم زیست شناسی و‌ ژنتیک از ظهور انسان خردمند در روی زمین.

🕒 زمان: شنبه ۲۴ خردادماه ۱۴۰۴
14 .jun. 2025

      ساعت ۲۱  به وقت ایران
۱۲:۳۰ بوقت مرکزی امریکا

کانالِ آکادمی:
/channel/marzockacademy

اینستاگرام آکادمی:
http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

Hier encore
0-1J’avais vingt ans
دیروز هنوز بیست ساله بودم

Je caressais le temps et jouais de la vie
زمان را در آغوش می‌کشیدم و با زندگی بازی می‌کردم

Comme on joue de l’amour,
0-4Et je vivais la nuit
همان‌گونه که با عشق بازی می‌کنند،
و من شب را زندگی می‌کردم

**Sans compter sur mes jours
Qui fuyaient dans le temps.**
بی آن‌که روزهایم را شمرده باشم
که در گذر زمان محو می‌شدند. 


---

**J’ai fait tant de projets
Qui sont restés en l’air,**
بسیار طرح ریختم
که همه در هوا باقی ماندند

**J’ai fondé tant d’espoirs
Qui se sont envolés,**
چنان امیدهایی بنا نهادم
که پر کشیدند و رفتند

**Que je reste perdu,
Ne sachant où aller,**
تا آن‌جا که اکنون گم شده‌ام،
نمی‌دانم کجا بروم

**Les yeux cherchant le ciel,
Mais le cœur mis en terre.**
چشمانم آسمان را می‌جویند،
اما قلبم در زمین رها شده است. 


---

Hier encore
J’avais vingt ans
Je gaspillais le temps
1050-2En croyant l’arrêter
دیروز هنوز
بیست ساله بودم
زمان را هدر می‌دادم
باور داشتم که می‌توانم آن را متوقف کنم

Et pour le retenir
1050-6Même le devancer
و برای نگه داشتنش
حتی از آن پیشی گرفتن

**Je n’ai fait que courir
Et me suis essoufflé.**
کاری جز دویدن نکردم
و از نفس افتادم. 


---

**Ignorant le passé,
Conjuguant au futur,**
گذشته را نادیده گرفته،
تماماً زمان آینده را صرف کرده

Je précédais de moi
Toute conversation
در هر مکالمه، قبل از دیگران صحبت می‌کردم

Et donnais mon avis
1446-4Que je voulais le bon
و نظر خود را می‌دادم
طوری که می‌خواستم درست باشد

Pour critiquer le monde
Avec désinvolture.
تا بی‌توجهانه جهان را نقد کنم. 


---

Hier encore
J’avais vingt ans
Mais j’ai perdu mon temps
1862-2À faire des folies
دیروز هنوز
بیست ساله بودم
اما زمانم را تلف کردم
با انجام کارهای بی‌معنی

Qui ne me laissent au fond
1862-6Rien de vraiment précis
که در نهایت
چیزی واقعی برایم نگذاشت

Que quelques rides au front
1862-9Et la peur de l’ennui
غیر از چند چروک بر پیشانی
و ترس از یکنواختی

Car mes amours sont mortes
1862-12Avant que d’exister
زیرا عشق‌های من پیش از آن‌که وجود یابند
پیوسته مرده بودند. 


---

Mes amis sont partis
2386-0Et ne reviendront pas
دوستانم رفته‌اند
و دیگر باز نخواهند گشت

Par ma faute j’ai fait
2386-3Le vide autour de moi
به خطای خودم، خلأی
در اطراف خویش پدید آوردم

Et j’ai gâché ma vie
2386-6Et mes jeunes années
و زندگی‌ام را تباه کردم
و سال‌های جوانی‌ام را. 


---

Du meilleur et du pire
2718-0En jetant le meilleur
از میان خوبی و بدی
خوب را برگزیدم و آن را نیز رها کردم

J’ai figé mes sourires
2718-3Et j’ai glacé mes pleurs
لبخندهایم یخ زدند
و اشک‌هایم منجمد شد

**Où sont-ils à présent ?
À présent, mes vingt ans ?**
اکنون کجا رفته‌اند؟
حالا، بیست‌سالگی من؟
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹درسگفتار :سقوط اخلاق در مدیریت ورزش ایران

    🔻با حضور: دکتر حسین حجت پناه دکترای جامعه شناسی
        

🕒 زمان: پنجشنبه ۲۲خرداد ماه  ۱۴۰۴
      ساعت ۲۲بوقت ایران

کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

در قرن ۲۲، اخلاق دیگر نمی‌تواند به چارچوب‌های کلاسیکی چون فایده‌گرایی، وظیفه‌گرایی یا فضیلت‌محوری محدود بماند؛ چراکه واقعیت انسانی به شکلی بنیادین دگرگون خواهد شد. با ورود فناوری‌هایی مانند هوش مصنوعی خودآگاه، ویرایش ژن، زیست‌شناسی ترکیبی، و رابط‌های مغز ماشین، مرز میان انسان، ماشین و طبیعت به شدت مخدوش می‌شود. در چنین جهانی، اخلاق نه‌تنها باید درباره کنش‌های انسان نسبت به انسان دیگر قضاوت کند، بلکه باید رابطه‌ میان انسان و موجودات غیرانسانی جدید از هوش‌های ماشینی گرفته تا حیات‌های اصلاح‌شده ژنتیکی یا حتی حیات‌های فرازمینی را نیز در بر گیرد. یکی از چالش‌های اساسی این دوران، شناسایی و تعیین موضوع اخلاقی است: چه کسی یا چه چیزی شایسته‌ احترام اخلاقی است؟ آیا هوشی مصنوعی که تجربه زیستن یا درد دارد، حق دارد مورد آسیب قرار نگیرد؟ آیا می‌توان آن را مالکیت یک شرکت دانست یا باید آن را موجودی دارای حقوق دانست؟
اخلاق در قرن آینده ناگزیر است به پرسش‌هایی پاسخ دهد که تا پیش از این تنها در آثار علمی‌تخیلی طرح می‌شدند: آیا اصلاح ژنتیکی برای افزایش بهره‌هوشی یا حذف بیماری‌های روانی اخلاقی است؟ اگر والدینی فرزندان خود را طوری طراحی کنند که همیشه مطیع باشند، آیا این نقض استقلال آن فرزند در آینده نیست؟ چگونه می‌توان میان «بهبود» و «کنترل» تمایز اخلاقی قائل شد؟ همچنین، با قدرت گرفتن الگوریتم‌هایی که تصمیم‌های ما را پیش‌بینی می‌کنند، مفاهیم مسئولیت و انتخاب آزاد در معرض تهدید جدی قرار می‌گیرند. اخلاق نوین باید به بازتعریف مسئولیت، اراده آزاد و اختیار بپردازد.
افزون بر این، ضرورت پیدایش یک اخلاق جهانی نیز مطرح می‌شود؛ اخلاقی که بتواند در شرایط برخورد میان فرهنگ‌ها، فناوری‌ها و اشکال مختلف آگاهی، کارایی داشته باشد. این اخلاق باید هم حساسیت‌های فرهنگی و تاریخی را در نظر بگیرد و هم بتواند قواعدی کلی برای حفاظت از کرامت موجودات خودآگاه ـ صرف‌نظر از زیست‌شناسی آن‌ها ارائه دهد. شاید بتوان گفت اخلاق قرن ۲۲ به‌جای انسان‌محور بودن، باید آگاهی‌محور باشد؛ به این معنا که آن‌چه واجد آگاهی، تجربه و احساس است، باید در مدار توجه اخلاقی ما قرار گیرد.
اخلاق نوین نه تنها مجموعه‌ای از قواعد برای زیستن در دنیای جدید خواهد بود، بلکه پروژه‌ای برای بازاندیشی در خود مفهوم زندگی است. پرسش این نیست که چه باید کرد؟ بلکه اینکه چه چیزی حق دارد زیست کند؟، چه کسی حق دارد تصمیم بگیرد؟ و چگونه می‌توان از رنج در مقیاس سیاره‌ای یا حتی کیهانی کاست؟این اخلاق دیگر تنها درباره رفتار فردی نخواهد بود، بلکه به‌مثابه نوعی معماری جهانی برای هم‌زیستی میان گونه‌ها، هوش‌ها و آینده‌ها شکل خواهد گرفت.
Javer
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

اصل کمینه‌سازی انرژی یکی از عمیق‌ترین اصول در فیزیکه، که در لاگرانژین به‌صورت اصل کمترین کنش (Least Action) ظاهر می‌شه. این اصل می‌گه:

«سیستمی که بین دو وضعیت حرکت می‌کنه، مسیری رو طی می‌کنه که کنش (Action) اون کمینه باشه.»

و کنش، همون انتگرال زمانی لاگرانژین هست.
از دید بنیادی، این اصل خیلی خاصه، چون:
1. به‌صورت جهانی کاربرد داره — از مکانیک کلاسیک نیوتنی تا فیزیک نسبیتی و کوانتومی.
2. نشان‌دهنده‌ی وحدت قوانین طبیعته — چون تمام معادلات حرکت (از معادله اویلر-لاگرانژ تا معادلات ماکسول و حتی معادله دیراک) از اون قابل استخراجه.
3. به‌نوعی جهان “تنبل” یا “اقتصادی” عمل می‌کنه — همیشه در پی مسیری با حداقل هزینه کنشه.

در واقع، تمام دینامیک جهان، حتی پیدایش ساختارهای بزرگ‌مقیاس، می‌تونه از همین اصل درک بشه. حتی در نظریه میدان‌ها، لاگرانژین هر میدان، شخصیت اون میدان رو تعریف می‌کنه — یعنی این معادله، مثل «DNA ریاضی» هر پدیده‌ست.

این دیدگاه، به یه جور فلسفه طبیعی می‌رسه:
هستی در سادگی ریاضی، خودشو کمینه می‌کنه تا بیشینه معنا پیدا کنه.
معادله لاگرانژ کلیدی ترین توصیف ریاضی از هستی است.
جمشید قسیمی

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

سوگوار کدامین درد مان باشیم؟
قربان عباسی

در کوچه‌های خاموش شهر، جایی که سایه‌ها سنگین‌تر از سنگ بر دل‌ها می‌افتند، ناله‌ای گنگ در باد می‌پیچد. زنان، این پرندگان شکسته‌بال، یکی پس از دیگری در ظلمت خشم و حسد فرو می‌روند. قلب‌هایشان، که روزگاری لبریز از آرزوهای ساده بود—عشق، خانه‌ای گرم، یا خنده‌ای زیر نور ماه—اکنون در سکوتی ابدی خاموش شده‌اند. دستانی که قرار بود نوازشگر باشند، به خنجر بدل گشته و زندگی را از سینه‌های بی‌گناه ربوده‌اند.

سوگواریم برای آن زن که در آشپزخانه‌اش، میان ظرف‌های نشسته و عطر نان گرم، به خاک افتاد. یا آن دیگری که در اتاق خواب، جایی که رویاها باید می‌بالیدند، با فریادی ناتمام به پایان رسید. یا برای الهه و هانیه که قربانی سفاهت تعصب و جهل شدند. این قتل‌ها نه فقط جسم، که روح یک شهر را زخمی کرده‌اند. خیابان‌ها دیگر امن نیستند؛ حتی خانه، آن پناهگاه دیرین، به قفسی از ترس بدل شده است.

چگونه می‌توان از این اندوه سخن گفت؟ از زنی که صبح با لبخند به فرزندش بدرود گفت و شب، در سکوتی خون‌آلود، برای همیشه خداحافظی کرد؟ یا از آن که زیر سقف مشترک، جایی که عشق می‌بایست شکوفه کند، قربانی خشم شد؟ این زنان، نام‌هایشان در خبرها گم می‌شود، اما دردشان در استخوان‌های این خاک حک شده است. آن‌ها که می‌توانستند مادرانی خندان، خواهرانی پرشور، یا دوستانی وفادار باشند، حالا تنها خاطره‌ای‌اند در دل بازماندگان.

ای کاش باد، این فریادهای ناتمام را به گوش آسمان برساند. ای کاش دیوارهای شهر، که شاهد این جنایت‌ها بوده‌اند، زبان بگشایند و از بی‌عدالتی فریاد بزنند. این زنان، قربانیان نه تنها تیغ و خشم، که سکوتی‌اند که جامعه بر لب‌هایشان نهاده است.
ما، بازماندگان، چه خواهیم کرد؟ آیا در این سوگ مشترک، جز اشک ریختن، راهی برای عدالت خواهیم یافت؟ یا این درد نیز، چون بسیاری دیگر، در گردباد روزگار گم خواهد شد؟
#الهه_حسین_نژاد
#هانیه
#کلاردشت
#خراسان
#تهران
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

https://chatgpt.com/share/68478e94-5e10-8000-b30f-c42d7d4d5bae

/channel/marzockacademy

Читать полностью…
Subscribe to a channel