کانال فلسفه وهنر مارزوک
پرسش از جناب محمد دوست
در گروه آکادمی فلسفه مارزوک
/channel/marzockacademy
درود به جناب مزدا
به گروه ما خوش آمدید. حضور شما در گروه ما باعث اعتلای سطح دانش ماست.
فرمودید که فلسفه یک فعالیت سلبی رادیکال صرف نیست. از دید محلی ، این گزاره کاملا صحیح است. فلسفه های مختلف ، در عین تخریب پاسخ های پیشین ، پاسخ های تازه ای به پرسش های تازه می دهند یا پرسش های پیشین را بسط می دهند. اما وقتی به کلیت تاریخ فلسفه نگاه می کنیم، می بینیم که تاریخ فلسفه چیزی جز گورستان ایده ها نیست که هر دیگری را دفن کرده است. به تعبیری ، روزگار ما روزگاز آنتولوژی های در هم شکسته است.
فلسفه پیشرفت نمی کند. پیشرفت زمانی رخ می دهد که ما پاسخ پرسش های گوناگون را بدهیم و دانشی را انباشت کنیم. حال آنکه فلسفه دانشی انباشتی نیست. پاسخ های گوناگون ، متضاد و رقیب به پرسش های مختلف وجود دارد. هیچ اجماعی موجود نیست و نه تنها پرسش ها به پاسخ نمی رسند بلکه پرسش های جدید نیز می آیند. فلسفه فقط بسط می یابد و پیشرفتی در آن رخ نمی دهد. بنابراین کلیت فلسفه ، تخریب بدون ساختن است. فقط با گذر زمان حجم تخریب افزایش می یابد.
چقدر با این ایده موافقید؟
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند...
🔹 درسگفتار : مهارت کنترول بروز خشم
🔸 با حضور: حسین جلیل زادگان
دانشجوی دکترای روانشناسی
ارشد روان شناسی بالینی "روان درمانگر"
🕒 زمان: چهارشنبه ۷ خرداد ماه، ۱۴۰۴
ساعت ۲۲ بوقت تهران
❣️ از همراهی شما سپاسگزاریم...
🔗 لینک حضور:
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
⭕️ منتخبی از بهترین "گروه ها" و "کانال های" تلگرام ✅✅
Читать полностью…ایدئولوژی سازی فلسفه 2
در دنیای واقعی فلسفه هیچ چیز قطعی وجود ندارد گرچه فلسفه علم وجود و هستی است اما در عین حال خود وجود و هستی نخستین تیر شک و پرسش را دریافت می کند ،
هر فیلسوفی نحوه نگاه خود به وجود و هستی را به عنوان فلسفه خود طرح می کند ، فیلسوفی دیگر آن را نقد می کند و تعارضات درونیاش را آشکار می سازد و خود دیدگاهی نو عرضه می کند ،
اما فلسفه به مثابه ایدئولوژی یک دیدگاه و نظام فلسفی را در جایگاه صدق مطلق می نشاند ، و آن را تبدیل به ایدئولوژی و مذهب می سازد و گزاره هایش را به سیاق سابق چونان احادیث و آیه های بر جایگاه حقیقت می نشاند ،
در یک متن نیم صفحه ای چندین ارجاع به فلان و بهمان فیلسوف می دهد تا مثلاً بگوید خر ملا نصرالدین از کرگی دم نداشت ،
یا برسر تفسیر یک اصطلاح و واژه ای عرق ریزان متن فیلسوف را شخم می زند ، حتی گاهی فلسفه را فقط محصور در زبان خاصی می کند و خارج از آن زبان و حوزه فرهنگی را بربریت می شمارد ،
درنتیجه او دارد اندیشه های اندیشیده شده توسط فلان فیلسوف را می خواند و تکرار می کند ،
اگر صرفا کار او معطوف به درک فلسفه فلان فیلسوف باشد عیبی ندارد و خوب است ، اما اگر فلسفه را اینهمان نظام فلسفی فیلسوف خاصی بگیرد دچار جزم شده است در این صورت جناب استاد فقط نقش طوطی و بلندگوی فلان دستگاه فلسفی را بازی می کند ،
هنوز عقل خودش در همان حال سابق منفعل است و چونان کوزه تهی از محتوای این و آن پر می شود ،
در صورتی که ضرورت بنیادین رجوع به فلسفه انقلاب در نحو کار کرد عقل خودش بود ، عقلی که در این سالیان کار نمی کرد ،یا ناقص کار می کرد یا صرفا ابزار دست باور ها و سنت ها بود ،
قرار بود انقلاب کپرنیکی اتفاق بیفتد و دستگاه شناختی اش در بنیادین ترین نقطه تغییر مستقر شود ،
رویکرد به فلسفه روی آوردن به تغییر کارکرد عقل خود شخص روی آورنده است ،
به عبارتی یک فلسفه ورز به کمک دانش فلسفی دست به تعمیر و تغییر کارکرد عقل خود می زند ، هم چنانکه کانت این کار را کرد ، آنگاه که از خواب جزم اندیشی بیدار شد فقط دکارت و اسپینوزا و فلسفه یونان نخواند بلکه ،
به نقد عقل پرداخت ، به سنجش خرد ،
وقتی فلسفه ورز به ترمیم و تعمیر و باز تعریف عقل خود پرداخت ،
آنگاه این عقل فعال شده بدون رجوع به این فیلسوف و آن فیلسوف به پرسش ها و مسئله ها و دغدغه های خود و جامعه خود خواهد پرداخت و راه حل برون رفت از انسداد را پیدا خواهد کرد ،
ادامه دارد...
Azizi
/channel/marzockacademy
⏪از «فلسفۀ رادیکال» تا «فلسفۀ فرارادیکال هنر»
◀️موسی اکرمی
در دو بخش
بخش یکم
پیشگفتار. بنا بر برنامهریزی و دعوت گروه فلسفۀ واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی برای دورهمی با دانشجویان فلسفه، در روز یکشنبه چهارم خرداد ماه ۱۴۰۴ پس از حدود دو سال نیم دوری به دانشکدهای رفتم که خانۀ دوم من بود و بسی دوستش داشتم. خوشبختانه با شمار نسبتاً زیادی از دانشجویان و همکاران پیشینم روبهرو شدم: دانشجویانی از فلسفۀ محض و فلسفۀ علم تا فلسفۀ هنر، و همچنین همکارانی چون:در پاسخ به پرسش از چیستی فلسفه و چیستی هنر، در آغاز استاد پرویز ضیاء شهابی پیرامون دلایل خویش برای گزینش همتای پارسی «سرآغاز» برای واژۀ آلمانی Ursprung (origin انگلیسی) در فرنام کتاب Der Ursprung des Kunstwerkes (به انگلیسی: The Origin of the Work of Art)، اثر مارتین هایدگر، بحث را به «arche»ی یونانی به معنای «اصل» کشاندند، و همچون همیشه با استناد دقیق به ریشۀ یونانی و لاتینی پارهای از واژهها و مفهومها در آثار کلاسیکی چون کتاب مابعدالطبیعهی اَرَستو، دریافت خویش از فلسفه را بیان کردند.
خانمها و آقایان استاد پرویز ضیاء شهابی، دکتر شمسالملوک مصاحب، دکتر شهلا اسلامی (مدیر گروه)، دکتر مریم بختیاریان، دکتر محمد شکری، دکتر بابک عباسی، و دکتر هادی صمدی.
ولی من بر پایۀ کلانبرنامۀ خود، یعنی «زمینشهر» (Geopolis)، از این باور خود گفتم که هنر هرگز نخواهد مرد همچنان که فلسفه، با دو سیمای ژانوسی تعبیرجویی و تغییرخواهی، هرگز از میان نخواهد رفت، بلکه تنها زمینۀ کارکرد رادیکال آنها تغییر خواهد کرد.پس از آن که از دانشگاه به خانه برگشتم اندک فراغی دست داد و تصمیم گرفتم سخنم در آن جلسه را، هر چند مجمل بوده است، در فضای مجازی بنگارم و به علاقهمندان پیشکش کنم به این امید که در آیندهای نه چندان دور به بیان تفصیلی اندیشههایم در این باره بپردازم.
پرسش از خانم دکتر رحمت در گروه اکادمی فلسفه مارزوک
با سپاس از ارائه ارزشمندتان کدام نظام مالیاتی میتواند برای توسعه وتوزیع عادلانه مفید باشد ؟
/channel/marzockacademy
پرسش از خانم دکتر رحمت در گروه اکادمی فلسفه مارزوک
لوسین گلدمن در ساختار گرایی تکوینی برای گذار به دموکراسی روی تعدیل مالکیت تاکید میکند ولی بنظر می رسد مدل بن انسل و دیوید ساموئلز عکس این قضیه است برداشت من درست است؟
/channel/marzockacademy
پرسش از خانم دکتر رحمت در گروه اکادمی فلسفه مارزوک
آیا در علوم سیاسی ، شما محققی رو میشناسید که بیاد و یک انقلاب خاص رو از جهت نظریه ی سیستم های دینامیکی تحلیل کنه؟ نظریه ی سیستمی چقدر تو ادبیات علوم سیاسی وارد شده؟
/channel/marzockacademy
پرسش از خانم دکتر رحمت در گروه اکادمی فلسفه مارزوک
۲-خوب کدومشون درسته حالا؟
نظریه های مختلفی برای تبیین انقلاب ایران وجود داره. اولیش modernization theory هستش دومیش نظریه خواست های سیاسی هست که زیباکلام تو کتاب مقدمه ای بر انقلاب اسلامی روی اون تاکید داره.
نقطه ی تلاقی این تئوری ها کجاست؟ آیا انقلاب ها علت تامه دارند یا علل ناقصه بسیاری با هم باید جمع بشن تا بگیم انقلاب اتفاق بیفته؟ آیا یک تئوری خاص میتونه یک انقلابو تبیین کنه؟
/channel/marzockacademy
پرسش از خانم دکتر رحمت در گروه اکادمی فلسفه مارزوک
خانم دکتر ضمن سپاس از زحمات و ارائه عالی،آیاتوزیع مجدد با تاکید روی مالیات باعث تمرکز بیشتر قدرت در سیستم توتالیتر نمی شود؟
/channel/marzockacademy
پرسش از خانم دکتر رحمت در گروه اکادمی فلسفه مارزوک
درود به دکتر رحمت بزرگوار
حضور شما در گروه ما موجب اعتلای دانش ماست. خوش اومدید.
طبق این نظریاتی که مطرح فرمودید ، چرا در کشوری مثل چین با وجود تشکیل طبقه متوسط ، افزایش روز افزون نابرابری و .... انقلاب نمی شود؟
/channel/marzockacademy
پرسش از خانم دکتر رحمت در گروه اکادمی فلسفه مارزوک
نابرابری بعنوان یک متغیر مستقل در کشورما را چگونه میتوان برای یک مدل گذار تعریف کرد ؟
/channel/marzockacademy
چرا فلسفه می خوانیم ؟
ایدئولوژی سازی فلسفه ، 1
کانت می گوید هیوم مرا از خواب جزم اندیشی بیدار کرد ،
پس از این بیداری و حاصل این بیداری کتاب سنجش خرد ناب است ، پی افکنی فلسفه استعلایی است ،
ما بعد از آن سالیان خواب جزم اندیشی عادت واره بیدار شدیم ،
آیا واقعا بیدار شدیم ؟
نتیجه بیداری کانت سنجش خرد ناب است ، نتیجه بیداری ما چیست ؟
خواندن سنجش خرد ناب ؟ نفهمیدیم که سنجش خرد ناب کتاب نیست کنش عقل است در خودش به نحو فلسفی ، که خودش به واقع چیست ؟
ما در بیشتر موارد وقتی از خواب جزم اندیشی سر بر آوردیم با عقل خود مواجه نشدیم ، عقل ما پس از بیداری خود را نسنجید به خود نقادانه نگاه نکرد ،
بلکه با همان عقلی که در دستگاه سنت عادت واره کار می کرد به سراغ فلسفه غرب رفتیم و چونان توریست به تماشای نحو ی کارکرد عقل فیلسوفان غرب مشغول شدیم و پس از تماشا دائماً داریم توصیف می کنیم که عقل کانت این جور کار می کند ،
فلسفه برای ما توصیف فلسفه دیگران است ، اما عقل ما هنوز همان عقل خواب زده دیروز است ،هنوز دست به سنجش خرد خود نزده است ،
از آنجا که دستگاه عقلی ما نتوانسته است خود را تا سطح عقل فلسفی ارتقاء دهد فلسفه را تا سطح تعریف خود تنزل داده است ،
پس از این وارونه سازی حرافی فلسفی آغاز شد فلسفه چنین است و چنان ،
در حقیقت ما در پی پاسخ های بسته بندی شده بودیم ، چراکه عادت تاریخی ما زیستن درون دنیای پاسخ بود بی آنکه پرسش را تجربه کنیم ، بی آنکه پاسخ های ما دچار تردید و شک شوند ، اصلا در عادت واره تاریخی ما شک برای باور تابو بود ،
بنابراین ما در مواجهه با فلسفه و فیلسوفان دنبال پاسخ بودیم ،
پاسخ افلاطون چیست ؟ پاسخ ارسطو چیست ؟ پاسخ دکارت و اسپینوزا چیست ؟ پاسخ کانت و هایدگر چیست ؟
چرا نمی پرسیم پرسش اسپینوزا چیست ؟ مسئله کانت چیست.
بقول روانشناسان ما در جایی در کودکی و نا بالغی عقل دچار ترس از شک شدیم دچار ترس از پرسش شدیم ، بخاطر شک و پرسش کتک خوردیم ، تکفیر شدیم ،
ما خود هیچگاه شک نمی کنیم اما در باره شک دکارتی کتاب ها می نویسیم و ساعت ها سخنرانی می کنیم ،نفهمیدیم که شک خواندی نیست فعل است ،کنش است ، مواجهه عقل است با بی معنایی و بی مبنایی همه چیز ،
همچنان که سنجش خرد ناب کانت را خواندیم ، شرح کردیم و تدریس کردیم اما هیچگاه با عقل خود وارد چالش نشدیم ،
برای همین است که ما در حال توصیف فلسفه غرب هستیم برای کم اهمیت ترین مسئله مسلسل وار ارجاع می دهیم به این فیلسوف و آن فیلسوف و از این ارجاعات می خواهیم نتیجه بگیریم که فلسفه فلان فیلسوف را خوب فهمیدیم تا برای خود فضیلت بتراشیم ، نه دوست من ما خوب نفهمیدم بلکه خوب خواندیم و مثل یک راهنمای تور توریستی از آنچه خوانده ایم و دیدیم توصیف می کنیم از این روست که ما استاد فلسفه داریم مدرس فلسفه داریم اما فیلسوف نداریم ، نمی خواهم مطلقا بگویم اما متأسفانه عمومیت دارد،
ادامه دارد .
Azizi
/channel/marzockacademy
#فضازمان (۶۶)
#کتاب_شناسی
ویراست دوم کتاب «تاریخ کوتاه فیلوسوفیای زمان» (۲۰۲۴، نشر دانشگاه آکسفورد) نوشتهی آدرین باردن چندی است بدستم رسیده است. ویراست نخست این کتاب (۲۰۱۳) در میان زمانپژوهان خوانندگان فراوانی پیدا کرده است و اکنون پرفسور باردن آن را بازنگری کرده است. ازجمله اینکه، یک فرگرد (فرگرد ۵) با درونمایهی هشیاری زمانی به کتاب افزوده است – که نام آن را «افکنش پایای گذر» نهاده است - و بخش گستردهای هم درباب آنتروپی به فرگرد سمتگیری زمان (فرگرد ۶ در ویراست نو) افزوده است (در ویراست نو، شمار بازگشتها به واژهی آنتروپی ۴۷ تا و در ویراست پیشین تنها ۱۳ تاست).
همچنین در فرگرد آیا سفر در زمان شدنی است؟ (فرگرد ۷ در ویراست نو)، باردن اشارههایی به برخی فیلمهای سینمایی زمانمحور کرده است. او فیلمهایی را که در گذشته دست میبرند، با وجود گیراییهای دیداری و سینمایی، فیلمهایی ناسازگار از نگاه منطقی میداند، فیلمهای مانند «بازگشت به آینده» (۱۹۸۵، رابرت زمکیس)، «پلیس زمان» (۱۹۹۴، پیتر هایمز)، «آشناپنداری» (۲۰۰۶، تونی اسکات)، «لوپر» (۲۰۱۲، ریان جنسن). ضمن اینکه این داستانها نمیتوانند چیزی در باب سرشت زمان به ما بگویند. – نکته اینکه، اگر سفر در زمان امکان منطقی نداشته باشد، امکان فیزیکی هم نخواهد داشت، ولی وارون این تز همواره بایسته نیست؛ یعنی ممکن است سفر در زمان امکان فیزیکی نداشته باشد، ولی امکان منطقی داشته باشد.
داستانهایی هم هستند که قهرمانان با دستکاری گذشته، خطهای زمانی موازی درست میکنند، با این کار میتوانند پارادکس پدربزرگ را دور بزنند، ولی این فیلمها «سفر در زمان» نیستند و به مدارا چنین خوانده میشوند، چون دربارهی سفرهای میانجهانی هستند نه سفر در میان رویدادهای زودتر یا دیرتر از همین فضازمانی که در آن زندگی میکنیم. یک نمونهی برجستهی این فیلمها: «اونجرز: پایان بازی» (۲۰۱۹، برادران روسو).
برخی فیلمها هم هستند که دربارهی چرخههای زمانی هستند، مانند «ترمیناتور» (۱۹۸۴، جیمز کامرون)، «دوازده میمون» (۱۹۹۵، تری گیلیام)، «هری پاتر و زندانی آزکابان» ( ۲۰۰۴، آلفونسو کوارون – در بخشی دیدنی از این فیلم، هری پاتر بدست باشندهی مرموزی از دست دمنتورهای خورندهی روح نجات مییابد که بعد روشن میشود آن کاراکتر مرموز خود هری بوده است که بروشی چند دقیقه در زمان سفر کرده و توانسته است جان خود را نجات دهد)، «جرمهای زمانی» (۲۰۰۷، ناچو ویگالوندو)، «سرنوشت» (۲۰۱۴، برادران اسپیریگ)؛ در این نمونه فیلمها، رهنورد زمان میتواند در سفر خود برخی خبرها و آگاهیهای زمان خویش را به زمان زودتر از اکنون جابجا کند. – یادآور شوم که چرخههای زمانی، زنجیرههای علیتی بستهای هستند که در آنها برخی پیوندهای علیتی در سمت طبیعی و برخی دیگر وارون هستند. در این چرخه، هر رویداد دارای چرایی است؛ چرایی آن، همانا، دیگر رویدادهای چرخه است. نکته اینکه، در چرخهی علیتی ناسازگاری منطقی وجود ندارد. باردن برآن است که هیچ قانون فیزیکی وجود ندارد که پیدایش خودبخودی هشیاری را رد کند، و نیز هیچ قانون فیزیکی وجود ندارد که از سازماندهی خودبخودی سیستمها به حالتهای آنتروپی پایینتر جلوگیری کند.
او فیلم «میانستارهای» (۲۰۱۴، کریستوفر نولان) را هم در ردهی فیلمهای چرخههای زمانی میگذارد، که در این زمینه من با او همرای نیستم. این فیلم به سفر در زمان، آنگونه که فیلسوفان شناسایی میکنند، پیوند سرراستی ندارد، چون کاراکترها با رخدادهای زودتر و دیرتر این جهان اندرکنش ندارند و آگاهی خاصی را نیز به جهان زودتر یا دیرتر جابجا نمیکنند.
(دنباله دارد)
@mithra_philosophy
/channel/marzockacademy
Quando il fascismo tace, parlano gli uomini coraggiosi.
وقتی فاشیسم سکوت میکند مردان شجاع سخن میگویند
@marzockacademy
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکنند
🔹 درسگفتار : نسبت میان فلسفه،رادیکالیسم ،ومحافظه کاری
با حضور : مزدا محمددوست
ارشد فلسفه،مترجم ،پژوهشگر فلسفه
🕒 زمان: سه شنبه ۶ خرداد ماه، ۱۴۰۳
ساعت ۲۲بوقت ایران
کانالِ اکادمی
/channel/marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکنند
🔹 درسگفتار : نسبت میان فلسفه،رادیکالیسم ،ومحافظه کاری
با حضور : مزدا محمددوست
ارشد فلسفه،مترجم ،پژوهشگر فلسفه
لینکگروه
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0
🕒 زمان: سه شنبه ۶ خرداد ماه، ۱۴۰۳
ساعت ۲۲بوقت ایران
اینستاگرام مزدا محمددوست
https://www.instagram.com/mazda_m.doust?igsh=MWt2bG1kaWcyN2ZwMA==
کانالِ اکادمی
/channel/marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
✨️🎨 تبادلاتِ فرهنگ و هنر
💎 فولدری از کانالهای مرجع در حوزۀ فلسفه، هنر و ساینس
🔣تنها کافیست لینک را لمس کنید و دکمۀ Add را بزنید و این فولدر ارزشمند را در تلگرام خود ذخیره کنید:
🔗 t.me/addlist/393LMeiMqGBhZDA8
👨🦱 آیدی هماهنگی برای پیوستن به جمع ما:
@hume1711
[ادامهی فرستهی پیشین 👆]
در بازاندیشی آنچه گفته بودم بهتر دیدم برای فلسفه و هنری که خود در نظر دارم و هرگز از میان نخواهند رفت برای نخستین بار از صفت metaradical با همتای پارسی «فرارادیکال» بهره گیرم، و فلسفه و هنر و فلسفۀ هنر خود را «فلسفۀ فرارادیکال»، «هنر فرارادیکال»، و «فلسفۀ فرارادیکال هنر» یا «فلسفۀ هنر فرارادیکال» بنامم.
مقدمه
فلسفه همواره در پی پرسشهای بنیادین دربارۀ جهان، انسان و شناخت، ذهن، زبان، و معنا بوده است. پاسخگویی به این پرسشها فلسفه را در جایگاه تعبیر جهان نشانده است. ولی میتوان نشان داد که فلسفه میتواند و باید به تغییر جهان نیز بیندیشد و بپردازد. ازاین رو فلسفههائی پدیدآمدهاند که همزمان به دو وظیفۀ فلسفه توجه داشتهاند.
این گونه فلسفهها را میتوان «فلسفههای رادیکال» خواند؛ فلسفههائی که تنها به تفسیر جهان نپرداختهاند، بلکه بر تغییر ساختارهای ژرف و بنیادین جهان، که در اینجا جهان جامعه در نظر است، پای فشردهاند. هرگاه چنین بپنداریم که جامعۀ انسانی چنان صورتبندی اقتصادی-اجتمادی و ساختار اداریای یافته که در آن عدالت و آزادی و کرامت انسانی و رفاه و خودآیینی آدمی تحقق یافته است - آنچه من در کلانبرنامۀ آرمانی واقعگرایانۀ «زمینشهر» خود در پیش نهادهام - آنگاه رادیکالیسم به معنای کنونی جائی نخواهد داشت.
ولی من بر این باورم که دیسۀ نوینی از اندیشورزی فلسفی در دو ساخت نظر و عمل پدید خواهد آمد که میتوانم آن را «فلسفۀ فرارادیکال» بنامم؛ فلسفهای که فراتر از نقد و دگرگونی صرف، به بازاندیشی و گشودگی در جهانی آرمان تحققیافته میپردازد.
اینک در این یادداشت کوتاه در هفت بخش، ضمن بررسی دقیق فلسفۀ رادیکال و ضرورت آن، به چگونگی بسط این سنت به فلسفۀ هنر رادیکال، ویژگیها و کارکردهای آن در جهان کنونی، و سپس گذار به فلسفۀ فرارادیکال و فلسفۀ فرارادیکال هنر و نقش آن در جهان آرمانی آینده میپردازم.
۱. فلسفۀ رادیکال
فلسفۀ رادیکال، بر پایۀ معنای واژه، فلسفهای است که به ریشهها و بنیادهای مسائلی که با آنها روبهرو است میپردازد. رادیکال از واژۀ لاتینی «radix» به معنای «ریشه» ساخته شده است. این فلسفه میکوشد تا فراتر از سطوح نمایان مسائل، به ساختارهای بنیادیتر و گاه پنهان جامعه، فرهنگ و اندیشه نفوذ کند و آنها را به نقد کشد و دگرگون سازد.
بهبیان دیگر، فلسفۀ رادیکال در وظیفۀ تغییر جهان با پرسش از علتهای بنیادین نابرابری، سلطه، بیعدالتی، و نبود آزادی در زندگی جمعی آغاز میشود، و در پی بازسازی یا بازاندیشی سامانههای فکری و اجتماعی است که چنین وضعی را پدید آوردهاند. این فلسفه در سنتهای گوناگون فلسفی، از افلاتون و اسپینوزا تا مارکس و آدورنو و فوکو بسا کسان دیگر جلوههای درخشانی داشته است.
#فلسفۀ_رادیکال
#فلسفۀ_رادیکال_هنر
#هنر_رادیکال
#فلسفۀ_هنر_رادیکال
#زمینشهر
#فلسفۀ_فرارادیکال
#هنر_فرارادیکال
#فلسفۀ_فرارادیکال_هنر
#فلسفۀ_هنر_فرارادیکال
#موسی_اکرمی
/channel/marzockacademy
جوونای قلعه ی پیر(2)
همه دست و پا به زنجیر
دل ها ذره ذره بی تاب
برای برقا برق شمشیر
برق شمشیر نقره کار، شیره بیشه زار، شیره بر مزاره
جوونای قلعه ی داد (2)
چه بد میسوزونه بیداد
لباتون سرد و خاموش
چشا لبریز فریاد
یاد شمشیر نقره کار، شیره بیشه زار شیر بر مزاره
های لِ های لِ لُ شهربانی (صوت های محلی + نام شهربانو)
عشقت دمالا (دماله) مندانی (عشقت ماله منه میدونی)
چه بازیِ زندگانی
جوونای قلعه پیر
داغم ندانی
داغم شهربانی
جوونای قلعۀ شاد (2)
همه یاران فرهاد
هزاران شیشه بر دست
شکسته کوه بیداد
داد شمشیر نقره کار، شیر بیشه زار، شیر بر مزاره
جوونای قلعه ی راز
هزاران دلبر ناز
همش در انتظارن
بیان روزی به پیش واز
راز شمشیر نقره کار، شیر بیشه زار شیر بر مزاره
دل دل بازی بهاره
خدا پیر پای داره
چمن از شوق فریاد
گلستان بهاره
های لِ های لِ لُ شهربانی (صوت های محلی + نام شهربانو)
عشقت دمالا مندانی (عشقت ماله منه میدونی)
چه بازیه زندگانی
جوونای قلعه پیر
لِ لِ شهربانی (2)
جوونای قلعۀ پیر (2)
لِ لِ شهربانی (2
/channel/marzockacademy
پرسش از خانم دکتر رحمت در گروه اکادمی فلسفه مارزوک
نظر شما در مورد کاربرد هوش مصنوعی در پژوهش های اینچنینی در علوم انسانی چیست؟ ما می تونیم هوش مصنوعی رو با تمام این نظریات تعلیم بدیم و بعد داده های اقتصادی سیاسی رو بهش بدیم و خودش تحلیل رو برامون انجام میده. با همین مدل های زبانی می شه این کارو کرد
/channel/marzockacademy
پرسش از خانم دکتر رحمت در گروه اکادمی فلسفه مارزوک
مشخصا کسی اومده یک انقلاب خاص رو از جهت نظریه ی سیستمی بررسی کنه؟
/channel/marzockacademy
پرسش از خانم دکتر رحمت در گروه اکادمی فلسفه مارزوک
تو اخبار داشتیم که هند با وجود نابرابری ها و دموکراسی به قدرت چهارم اقتصادی جهان بدل شد
مهمترین عامل رو به جلو برنده چیست؟
/channel/marzockacademy
پرسش از خانم دکتر رحمت در گروه اکادمی فلسفه مارزوک
۱-من حس می کنم این مدل های تئوری اقتصاد سیاسی برای تبیین انقلاب و گذار به دموکراسی تقلیل گرا هستند. خیلی از این تئوری های تحولات سیاسی اجتماعی رو در نظر نمی گیرن. مثلا تشکیل طبقه متوسط و ظهور خواست های سیاسی رو در نظر نمی گیرن.اگه ایران رو با چین مقایسه بکنیم ، می بینم در صد سال اخیر ، ما هزاران زندانی سیاسی در ایران داشتیم. طبقه متوسط داشتیم. خواست های سیاسی داشتیم. اما دریغ این از این تغییر و تحولات سیاسی در چین.
نظر شما در این باب چیست؟
/channel/marzockacademy
پرسش از خانم دکتر رحمت در گروه اکادمی فلسفه مارزوک
با توجه به مدل رقابت نخبگانی که انسل و ساموئلز ارائه میدهند، اگر دموکراسی نه محصول فشار از پایین (تودهها) بلکه نتیجه منازعه و توازن منافع میان نخبگان باشد، آیا میتوان گفت که دموکراسی اساساً فاقد بنیانهای اخلاقی مردمی هست و بیشتر یه سازوکار استراتژیک برای مهار خشونت و حفظ منافع مسلطان است؟
اگر چنین باشد، آیا دفاع نظری از دموکراسی به عنوان شکلی از عدالت یا اراده عمومی دچار بحران نمیشود؟
/channel/marzockacademy
پرسش از خانم دکتر رحمت در گروه اکادمی فلسفه مارزوک
دموکراسی همیشه به کاهش نابرابری میانجامد؟
/channel/marzockacademy
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند...
🔹 معرفی کتاب :
دمکراسی ونابرابری
رویکرد رقابت نخبگانی
🔻با حضور :
خانم دکتر فاطمه رحمت
دکترای علوم سیاسی ،مترجم
🕒 زمان: یکشنبه ۴ خرداد ماه ۱۴۰۴
ساعت ۲۲بوقت ایران
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy
#فضازمان (۶۷)
#کتاب_شناسی
دیگر اینکه، باردن در کتاب یادشده از تئوری استاتیک زمان – در برابرِ تئوری دینامیک زمان – جانبداری میکند. این تئوری وجود زمان را میپذیرد ولی وجود ابژکتیو گذر زمان را رد میکند؛ آنچه به زمان هستی میبخشد، بنا به این تئوری، زنجیرهای از رویدادهاست که از حالتهای زودتر به دیرتر چیده میشوند (زنجیرهی B)، حال آنکه زنجیرهای از رویدادها که از گذشته به آینده (یا وارون آن) چیده میشوند (زنجیرهی A یا همان گذر زمان) وجود ابژکتیو ندارد. الگوی هستیشناسیک که باردن از آن پشتیبانی میکند، الگوی اترنالیزم (ازلیباوری) است. همچنین، او درباب شیوهی پایایی چیزها در زمان از تئوری پردورانتیزم (تئوری پارتهای زمانی) جانبداری میکند. با وجود این، دلیلی برای این دیدگاه خود بدست نمیدهد و تنها اشاره میکند که اترنالیستها هوادار پردورانتیزم هستند. - این چیزی است که همه با آن همرای نیستند - شاهد آنکه، خودم زمانی مقالهای برای یک ژورنال جهانی فیلوسوفیا فرستادم و در آن چنین سخنی را پیش نهادم، برایش برهانی هم نوشتم که چرا اترنالیزم با تئوری پارتهای زمانی سازگار است، ولی داوران ژورنال از من خواستند تا این بخش را پاک کنم، و یادآور شدند که اترنالیستهایی را میشناسند که پردورانتیست نیستند. این بحث (سازگاری میان اترنالیزم و پردوراتیزم) بحثی گسترده است که اکنون از آن میگذرم (یادآور شوم که تئوری پارتهای زمانی همچنین در بحث اینهمانی فردی، در فرزانش ذهن، بکار میآید که در جای خود بدان خواهم پرداخت).
در فرگرد «زمان و فضازمان» (فرگرد سه) باردن بحث خوب و به نسبت بلندبالایی دارد در اینباره که آیا فضازمان هستمندی دارد یا ندارد؟ - پرسشی که خودم در جستار #فضازمان در همین کانال به آن پاسخ آری گفتهام. او در جایی از این فرگرد به گفتهای از دیوید مرمین، فیزیکپیشه، اشاره دارد که میگوید: «فضا و زمان و فضازمان ویژگیهای جهانی نیستند که در آن زندگی میکنیم، بلکه، دریافتههایی هستند که برای کمک به سازماندهی رویدادهای کلاسیک ساختهایم. دریافتههایی مانند بُعد یا بازه، یا خمیدگی یا ژئودزیک، ویژگیهای جهانی نیستند که در آن زندگی میکنیم، بلکه، ساختارهای هندسی آبستره هستند که برای کمک به سازماندهی رویدادها ساخته ایم.»
این دیدگاهی ابزارانگارانه است که فیزیکپیشگان برجستهای مانند وسلین پتکف - از ویراستاران و نویسندگان کتاب «هندبوک اسپرینگری فضازمان» (۲۰۱۴، نشر اسپرینگر) - با آن مخالف هستند و در برابر آن از نگرش رآلیزم فضازمان پشتیبانی میکنند. آدرین باردن به چشم میآید که در این زمینه نه استواری پتکف و نه شکاکیت مرمین را دارد و در پایان این فرگرد میگوید که: «یک خوانش استاندارد از نسبیت، به فضازمان به چشم یک ماتریس واقعی زمان و فضازمان برای رویدادها مینگرد. بنابراین میتوانیم بگوییم که رآلیزم فضازمان انگارش خوبی است، زیرا با دریافتههای ما سازگاری دارد.»
✍️ میترا (م. میکاییلیان)
@mithra_philosophy
/channel/marzockacademy
/channel/mithra_philosophy
@marzockacademy
🔻 آکادمیِ فلسفهی مارزوک تقدیم میکند...
🔹 معرفی کتاب :
دمکراسی ونابرابری
رویکرد رقابت نخبگانی
🔻با حضور :
خانم دکتر فاطمه رحمت
دکترای علوم سیاسی ،مترجم
🕒 زمان: یکشنبه ۴ خرداد ماه ۱۴۰۴
ساعت ۲۲بوقت ایران
گروه آکادمی
/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0
کانالِ آکادمی
@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy