marzockacademy | Unsorted

Telegram-канал marzockacademy - آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

10922

کانال فلسفه وهنر مارزوک

Subscribe to a channel

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

در راستای مصاحبه ای با حامد کرزای رییس جمهور اسبق افغانستان

💥تاریخ سرشار از عبرت است!
✍️علی مرادی مراغه ای
✅این گریه های حامد کرزای جای تامل دارد نشان می دهد که هر ملتی خودش باید سرنوشت خود را رقم بزند و آن نیرویی تعیین کننده خواهد بود که ریشه در سرزمین خود داشته باشد!

در اساطیر آمده که «آنته» خدای زمین بود و در لیبی می زیست مسافرینی که از لیبی می گذشتند، مجبور بودند با او کشتی بگیرند، اما همه از «آنته» شکست خورده کشته میشدند.
وقتی هرکول، قهرمان یونانی خواست از لیبی بگذرد می ترسید با «آنته» کشتی گرفته و از او شکست بخورد. پس تحقیق کرد تا بداند «آنته» نیرویش را از کجا میگیرد؟ هرکول فهمید که «آنته» فرزند زمین است و هر موقع پایش را بر زمین یعنی مادر خود میگذارد، نیروی جدیدی میگیرد. پس وقتی هرکول با او کشتی گرفت او را از زمین بلند کرد دیگر بر زمین نزد و همچنان«آنته» را در هوا نگه داشت، دوری آنته از مادر خود (زمین) باعث شد که نیرویش تمام شود پس هرکول توانست در میان زمین و آسمان به آسانی او را خفه کند!

❇️در طول تاریخ ایران، همه کسانیکه از مادر(مردم) بریده و به بیگانه چشم دوخته اند سرانجامشان سرنوشت آنته بوده.؟!
لینک ما در یوتیوب
در تلگرام
در اینستاگرام
در فیسبوک .

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

[ادامه‌ی فرسته‌ی پیشین از سه فرسته👆]

پاسخ به واکنش / یادداشت دوم:

2. پاسخ تفصیلی‌تر

«سلام دوست گرامی،
مطالب شما حامل دو احساس و دو واقعیت مهم‌اند: خشم از پیشینه‌ی ستمگری استعمارگرانه‌ی غرب و بی‌اعتمادی نسبت به آن - که به‌حق وجود دارند  - و ترس از تکرارِ سرنوشتِ عراق. هر دو را باید شنید و پذیرفت. ولی پرسش این است که چه راهِ عملیِ مؤثری برای محافظت از مردم و حفظِ استقلال ملی داریم؟
من،
الف) بی آن که در این‌جا نیازی به بیان انواع بحران‌های بسیار خطرناکی باشد که مردم و کشور ایران را تهدید می‌کنند، و
ب) با حفظ نقدهای اصولی خود به سیاست‌های داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران،

بر پایه‌ی تجربه‌های زیسته و دانسته‌های خود، این‌گونه پاسخ می‌دهم:

1.عصبانیتِ تاریخی قابل فهم است، ولی نباید راه‌حلِ سیاسی‌ـ‌ملّی را دچار درنگ یا تعطیلی ‌کند

خشم، به‌ویژه خشم استوار بر شناخت معتبر، سوختِ اخلاقی و انگیزشی دارد، ولی نمی‌تواند جای ابزارهای سیاست‌ورزی را بگیرد. هنگامی که هدفِ سیاست منافع ملی بر پایه‌ی «حفظِ مردم و کشور» است، باید از همهٔ ابزارها ـ از آن میان عقلانیت در دیپلماسی ـ بهره گرفت.

2. زبان اخلاقی لزوماً نشانهٔ ضعف نیست، بلکه می‌تواند ابزارِ تاثیرگذاری باشد

اگر ما سخنی بگوییم که جهانیان - اعم از سیاست‌پیشگان و شهروندان عادی کشورها، درک کنند - می‌توانیم ائتلاف‌های سیاسی و مردمی‌ای بسازیم که طرفِ مقابل را منزوی کند؛ این ابزاری برای تقویتِ «قدرت نرمِ» ملّی است، نه تسلیم. تاریخ نمونه‌های پُرشماری دارد که ملت‌ها با همراه‌کردن افکار عمومی جهانی، فضا را برای دفاع از حقوق خود باز کرده‌اند.

3. درس عراق را باید جدی گرفت؛ ولی این به معنای جلوگیری از هر مذاکره‌ای نیست

آنچه در عراق شاهد بودیم نتیجه‌ی عدم تضمین‌ها، مداخله‌های نظامی و فروپاشی نهادی بود. پاسِ سیاستِ ملی این است که هر گامی مشروط، ‌تحقق‌پذیر و با سازوکارها ضمانتی باشد نه امتیازدهیِ یک‌سویه. این به معنای لزوم برنامه‌ریزی بر پایه‌ی «مرحله‌بندی»، وجود «ناظران مستقل مورد توافق»، «سازوکار‌های برگشت‌پذیر»، و تضمین‌هائی است که اگر طرف مقابل بدعهدی کرد، ایران بتواند بی‌درنگ واکنش نشان دهد.

4. همراهی دیپلماسی و بازدارندگی

بهره‌گیری از گفتگو و بیان پیام اخلاقی به‌معنای کنار گذاشتن قدرت و ابزارهای دفاعی نیست. برعکس، حفظِ توانِ دفاعی شرطِ موفقیتِ هر مذاکره‌ی است، زیرا هرگاه طرف مقابل بداند ما از توانِ دفاع برخورداریم، انگیزه‌ی زورگویی آن / او کمتر می‌شود.

5. باید زبانِ بین‌المللی را آموخت تا بازیگری مؤثر باشیم

دلیل یا علت این‌که برخی از عبارت‌های من یا هر شخص حقیقی / حقوقی دیگر همانند زبان وزارت‌خانه‌های غربی به‌نظر آید، این است که برای گفتگو با نهادهای بین‌المللی و افکار عمومی جهانی باید سخنان و مواضعمان فهم‌پذیر باشند. ولی آشکار است که ما می‌توانیم همان پیام‌ها را با لحنِ ملی و مقتدرانه بیان کنیم: «ما حقوق کشور و مردم خود را با قاطعیت حفظ می‌کنیم؛ ولی مسئولانه عمل می‌کنیم تا کشور و مردم آسیب نبینند.»

6. پیشنهاد عملی برای تضمینِ عدمِ تسلیم

در هر متن یا توافق پیشنهادی، قطعاً باید این نکته‌ها قید شوند: شرطی بودنِ گام‌ها، وجود ناظران مشترک، بازگشتِ خودکار، و تصریحِ حفظِ کاملِ توانِ دفاعیِ ایران. این‌ها تضمین‌هائی قانونی و فنی‌اند که تسلیم را ناممکن می‌کنند.
سخن کوتاه: من با شما و هر شخص و نهاد دیگری در نفیِ سیاست‌های سلطه‌گرایانهٔ غرب موافقم؛ ولی بر این باورم که واکنشِ تنها از جنس خشمی که به قطع دیپلماسی بینجامد، مردم و کشور را آسیب‌پذیرتر می‌کند. سیاستِ هوشمندانه به معنای نه تسلیم بلکه تقیید رقیب یا طرف مقابل با ابزارهای قانونی و اخلاقی است. این شیوه هم میهن‌پرستانه است و هم راهی مطمئن در راستای حافظت از حقوقِ و منافع ملی.
بهترین آرزوها
دوم ماه مهر 1404»

#سلطه‌گری_غرب
#تسلیم‌طلبی
#استقلال_کشور
#دیپلماسی
#بازدارندگی
#گفت‌وگو
#مذاکره
#موسی_اکرمی

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

سلام دوباره

از من دور باد که چنین کنم.

من نیز از بابت همان گذشته و حال رفتارهای استعمارگرانه و ستمگرانه و معیارهای دوگانه‌ی غرب خشمگين هستم. این خشم بر شناخت(شناسی) استوار است نه بر روان(شناسی) فرد، هر چند بخشی از روان‌شناسی همه‌ی ما با شناخت‌هایمان (صرف نظر از میزان اعتبار شناختمان) شکل می‌گیرد.

/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

درود پرفسور عزیز.من در نیت و دغدغه خیر جنابعالی هیچ شکی ندارم.من نمی‌گویم کرامت انسانی صرفاً ارزش غربی است بل میگویم شما با شیر نر خونخواره ایی طرفید که کرامت انسانی دیگران را به رسمیت نمی‌شناسد و 90 میلیون را گروگان خود کرده آنگاه جنابعالی میخواهید ما کنش اخلاق کنیم؟ عراق بیست سال است با زبان اخلاق حرف میزند افکار عمومی جهان چه کرده ؟
این افکار عمومی جهان چرا در برابر جنایات غزه تا این حد بی اثر است ؟ اثرات تحریم و خشونت غربی علیه ملت ایران اکنون ادامه دارد و یحتمل دهه ها ادامه خواهد داشت پس خشم و کینه اگر باشد معطوف گذشته نیست این شیر نر خونخواره است که خشم و کینه از ملت ایران دارد.من حرفی با عقلانیت یا تسلیم نامه نویسی ندارم هنوزم بر این باورم اگر نام حضرتعالی نباشد با کمی اغماض آنچه در نامه آمده انگار بیانیه آژانس اتمی یا وزارت خارجه آمریکا است.
اشکال ندارد مذاکره کنید،معامله کنید،تسلیم شوید اما پیشاپیش خواستار کنش عقلانی شدن،خواستار تصویر معتبری از ایران شدن در جهانی که خشونت های بی حد علیه ملت مرتکب می‌شود را حرف درستی نمی‌دانم یعنی اشکال ندارد ترکمنچای ببندیم لیک چرا اینها را در زرورق کنش اخلاقی ،صلح،عدالت،تصویر معتبر از ایران ،اعمال راستی آزمایی پذیر و .. بپیچیم ؟
بی شک موشک و هسته ایی و حقوق بشر بهانه است.سرنوشت عراق بیست و پنج سال بعد از صدام روبه‌روی ماست.سپاس از شما بزرگوار.
گفتگو در گروه اکادمی فلسفه مارزوک
Yousef

/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

درود بر پرفسور عزیز.انچه در این نامه آمده با کمال احترام ،بیشتر یک تسلیم نامه است تا هر چیز دیگر که اگر سرنام شما در ابتدای آن نباشد با کمی اغماض،انگار متن  این تسلیم نامه  توسط وزارت خارجه آمریکا نوشته شده است.این سیاست غربی است که جز به سفید مذکر غربی کرامت انسانی قایل نیست که میلیون ها عراقی ،ایرانی،افغان و ..را به خاک و خون کشیده و سالیان متمادی است که ۹۰ میلیون ایرانی را به گروگان گرفته ،حالاایران باید کنش ملموس اخلاقی کند؟! حالا ایران گام عملی راستی آزمایی پذیر بردارد؟ جنابعالی تا کی میخواهید به جهان پیام روشن بفرستید ؟ کدام جهان ؟ به غربی که بیش از ۷۰ سال است مردم کشور را رنج می دهد؟ خلع سلاح کشور نامش میشود همکاری راستین ؟
وقتی از غرب صدای جنگ ،تهدید،تحریم و تنبیه و گروگانگیری ملت ایران می آید چگونه دیپلماسی باید از صلح و کرامت انسانی بگوید؟پروفسور عزیز ،تا کی و نزد چه کسانی میخواهید تصویر تازه ایی از ایران درست کنید یا اعتبار اخلاقی ایران را بالا ببرید ؟ مگر عراق دربست در اختیار غرب نبود،اکنون هر لحظه امنیتش نقض میشود،اختیار بستن یک قرار داد برق با دیگران را هم ندارد انهم ربع قرن بعد از سرنگونی صدام.این شرق شناسی غربی را تکرار کردن تصویر معتبری!از ایران نخواهد ساخت.میز مذاکره را هم بمباران کردند و جنابعالی میخواهید مدام از فرصت های تاریخی بگویید ؟ از لحظه های خطیر؟
اشکال ندارد برویم تسلیم شویم اما برای تسلیم شدن نیازی به تسلیم نامه و آراستن آن با کرامت انسانی ،صلح،عدالت ،کنش اخلاقی و...ایا چرا هست ؟
Yousef
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

نامه‌ی سرگشاده به جناب آقای دکتر مسعود پزشکیان، رئیس‌جمهوری ارجمند

جناب آقای رئیس‌جمهوری،

با سلام و احترام،

سفر شما به نیویورک برای حضور در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، سخنرانی، و دیدار با شماری از سران کشورها، فرصتی تاریخی برای ایران و برای شخص شما است؛ فرصتی که می‌تواند مرز میان تکرار شعارها و آغاز یک گفت‌وگوی تازه میان ایران و مردم آن با منطقه و جهان باشد.

من در مقام یک استاد فلسفه که - با  دغدغه‌ی دیرینه‌ نسبت به کرامت انسانی، حق برابر در تعیین سرنوشت، آزادی، عدالت، و صلح برای همه‌ی انسان‌ها - در زمینه‌ی فلسفه‌ی سیاسی نیز تألیف و ترجمه و تدریس داشته‌ام، این نامه را - بی هیچ تعلق جناحی یا سود شخصی، بلکه «برای ایران»، برای مردم فداکار و رنج‌دیده‌ی آن، برای میهن‌دوستانی که با همه‌ی توان برای سربلندی و افتخار انسانی آن کوشیده‌اند‌ و هزینه‌ها داده‌اند، و برای آینده‌ی نیک ایران و منطقه و جهان که هنوز امکان ساختن چنان آینده‌ی نیکی وجود دارد - می‌نویسم.

اجازه دهید نخست بر چند اصل تأکید کنم که مسلماً شما نیز به آن‌ها باور دارید:

الف) باور به کرامت انسانی و حق تعیین سرنوشت، شالوده‌ی هر سیاستی است که بخواهد ماندگار و مشروع باشد.
ب) استقلال ملی هنگامی تحقق می‌یابد و پایدار می‌گردد که با همکاری جهانی و احترام متقابل همراه باشد.
پ) هیچ قدرتی، هر اندازه بزرگ، نمی‌تواند برای همیشه بر ویرانه‌ی آزادی و عدالت بایستد.
ت) ایران اگر بخواهد جایگاهی شایسته در جهان بیابد، باید نشان دهد که از شعار فراتر می‌رود و به کنش اخلاقی و سیاسیِ ملموس دست می‌زند
.

جناب آقای دکتر پزشکیان
اینک اجازه می‌خواهم بر چند نکته که محورهای برنامه‌ی جناب عالی و همراهان خواهند بود تأکید ورزم.

۱. جلوگیری از بازگشت تحریم‌های بین‌المللی (با فعال‌سازی مکانیسم ماشه)


آشکار است که نخستین وظیفه‌ی حیاتی دیپلماسی ایران، جلوگیری از بازگشت تحریم‌های بین‌المللی است. این اقدام نه‌تنها از لحاظ اقتصادی و سیاسی اهمیت دارد، بلکه نشانه‌ی بلوغ و عقلانیت ایران در صحنه‌ی جهانی است. ایران باید نشان دهد که بر حقوق بین‌الملل، خرد جمعی، و گفت‌وگو تکیه دارد و آماده است برای رفع سوءتفاهم‌ها و بازگشت به تعهدات متقابل گام عملیِ راستی‌آزمایی‌پذیر بردارد.

۲. اعتمادسازی در پرونده‌ی هسته‌ای


اعلام صریح آمادگی ایران برای همکاری راستین و مذاکرات مرحله‌ای راه‌گشا، با راهکارهای عملی اعتمادساز، پیام روشنی به جهان خواهد داد که کشور ما بر شفافیت، عقلانیت و تعامل منطقی متکی است. این اقدام، فزون بر کاهش فشارها، فرصتی تاریخی برای بازسازی اعتماد، جلب توجه افکار عمومی‌ای که این روزها با حساسیت بسیار به صحنه‌ی مخاصمه‌آمیز منطقه‌ای و جهانی می‌نگرد، و جلوگیری از تشدید تنش‌ها پدید می‌آورد.

۳. دیپلماسی منطقه‌ای مسئولانه و گفت‌وگوهای چندجانبه

امنیت ایران از امنیت همسایگان جدا نیست. ایجاد گفت‌وگوهای منطقه‌ای درباره‌ی امنیت دریایی و انرژی، همکاری مشترک در بحران‌ها و تبادل اطلاعات، ایران را از موضع منفعل به کنشگری سازنده ارتقا می‌دهد .قدرت ایران بیش از آن‌که از تقابل برآید، از هم‌افزایی با همسایگان و همکاری درون‌منطقه‌ای حاصل می‌گردد. ایجاد «پل‌های اعتماد» با کشورهای منطقه می‌تواند ضامن امنیت پایدار باشد.
 
[ادامه در فرسته‌ی پسین👇]

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

#فرزانش_سیاسی (۲۲)

اصل‌های دادگری رالز (شش)
برای روشن شدن بهتر اصل ناهمسانی (بند دوم از اصل دوم رالز) یک نمونه از وابخشی یا پخش اکونومیک را بنگریم. فرض کنیم اندوخته‌های اکونومیک را میان سه تن، میترا و فریده و شادان، پخش می‌کنیم. عددهای جدول بالا برخورداری هرکس را از اندوخته های اکونومیک رونمایی می‌کند. پخش آ نماینده‌ی پخش برابر است؛ پخش ب نادادگرانه است، زیرا امتیازی به میترا می‌دهد که فریده و شادان از آن بی‌بهر‌ه‌اند؛ در پخش پ سهم فریده و شادان همان سهم پخش آ است،‌ ولی این پخش نارواست، زیرا به سود کم‌برخوردارترین‌ها نیست؛ پخش ت امتیازی به فریده می‌دهد و با این امتیاز دارایی میترا و شادان هم بیش‌تر می‌شود. می‌توان انگاشت که فریده ابتکار بیش‌تری دارد و با اندوخته‌های اکونومیک درخور می‌تواند اندوخته‌های افزوده بسازد که بعد میان میترا و شادان بازپخش می‌شود؛ در پخش ث سهم فریده کم‌تر از سهمش در پخش ت است و در همان حال سود بیش‌تری به شادان می‌رسد که در آن‌جا کم‌برخوردارترین است. بنا به اصل ناهمسانی، پخش ث دادگرانه‌ترین پخش در میان این پنج پخش است.

@mithra_philosophy

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

#فرزانش_سیاسی (۲۰)

اصل‌های دادگری رالز (چهار)
رالز با پرسشی همانند با روسو آغاز می‌کند: چگونه می‌توان همبودگاه دادگرانه برای همه را شناسایی کرد؟ کدام سیستم بی‌سویانه‌ی همکاری در درازای زمان می‌تواند به شایستگی پذیرای شهروندان باشد؟ او نیاز به قرارداد گروهی را می‌پذیرد، ولی آن را گسترش می‌دهد. نکته این‌که، روسو به قراردادی فرضی که در زمانی در گذشته بر سر آن سازگاری شده است دست می‌یازد،* حال آن‌که رالز از آزمایش فکری ساده‌ای بهره می‌گیرد که من و تو می‌توانیم در هر زمانی با آن درگیر شویم، و می‌تواند ایده‌ی قراردادگروهی یا همبودین را با دل‌نگرانی‌های کنونی ما پیوسته‌تر و زنده‌تر کند.

رالز از ما می‌خواهد که خود را در ایستاری (وضعی یا حالتی) نخستین بینگاریم. در چنین ایستاری، شمارمان روشن نیست ولی به هرروی چند تنی هستیم. در این ایستار، هدفمان سازگاری و همرایی بر سر اصل‌های دادگری سیاسی است که کنش‌های روا و سزاوار همبودگاه ما را حد می‌زند. رالز درباره‌ی شمار این‌ اصل‌ها یا چیستی آن‌ها ازپیش چیزی نمی‌گوید. ولی می‌خواهد درنگ کنیم و به این پرسش بیندیشیم: بر سر کدام اصل‌های دادگری، اگر باشند، باید سازگار و همرای شویم؟

یک چالش برای برداشت روسو از قرارداد گروهی، این گزاره است که ما باید از اراده‌ی همگانی پیروی کنیم. چالش این است که کنار نهادن سود فردی کار دشواری است. رالز راه گشایشی برای این چیستان پیش می‌نهد. او از ما می‌خواهد که در ایستار نخستین، خود را پشت «پرده‌ی بی‌خبری» بینگاریم. پرده‌ی بی‌خبری دریافته‌ای نمادین است و بدین معناست که: ما نباید از ویژگی‌های فیزیکی و ذهنی خودمان که از دیدگاه اخلاقی دلخواه هستند باخبر باشیم. چه ویژگی‌هایی از دیدگاه اخلاقی دلخواهند؟ این ویژگی‌ها سن و سال، جنسیت، دارایی، گرایش جنسی و درون‌داشت‌های ویژه‌ی ما هستند. پس، هرکس در ایستار نخستین، که نخستین همبودگاه سیاسی اوست، از این ویژگی‌های خود بی‌خبر است، یعنی فرض می‌کند که نمی‌داند چند ساله است، چقدر دارایی دارد، از نگر جنسی به زنان گرایش دارد یابه مردان، و جز آن.

یک هدف از پرده‌ی بی‌خبری این است که ما را وا بدارد تا به این بیندیشیم که اگر ویژگی‌های اخلاقی دلخواهمان را نمی‌دانستیم، چه اصل‌های دادگری را می‌پذیرفتیم. برای نمونه، اگر می‌دانستیم زن یا دارا هستیم، به دلیل سود فردیمان، دستخوش ریسک جانب‌د‌اری از اصل‌های دادگری به سود زنانِ دارا بودیم. ولی این با اراده‌ی همگانی سازگاری ندارد. دربرابر، باید اصل‌هایی را بر‌گزینیم بی‌آن‌که بدانیم آیا از آن‌ها سود فردی خواهیم برد یا نه، یعنی فرض کنیم که در پرده‌ی بی‌خبری از ویژگی‌های اخلاقی خودخواهانه‌ بسر می‌بریم.

پرده‌ی بی‌خبری همچنین ما را وا می‌دارد که در این‌باره که کدام اصل‌های دادگری را بپذیریم با دقت بیش‌تری بیندیشیم. همانا من و تو اکنون سن و سال و گرایش جنسی و دیگر ویژگی‌های اخلاقی خودخواهانه‌ی‌ خود را می‌دانیم. لیک، رالز می‌خواهد که این فکتورها در ایستار نخستین در چگونگی گزینش ما برای برگزیدن اصل‌ها اثرگذار نباشند.

اصل‌هایی که برمی‌گزینیم باید با همرایی همگانی اراده شوند. این شرط بنیادی است. زیرا این اصل‌ها باید برای همه بایستگی بیاورد. رالز این ایده را می‌پذیرد که همه باید به یک قرارداد گروهی پایبند باشند، ولی درباره‌ی چگونگی اجرای آن با روسو همرای نیست. آزمایش فکری رالز به جای قرارداد خیالی سازش‌شده با دیگران، کاری است که می‌توانیم در هر زمان اجرا کنیم تا اصل‌هایی را که برمی‌گزینیم بپذیریم و بازپذیری کنیم.

اصل‌هایی که با همرایی همگانی برگزیده شده‌اند باید برای آنچه رالز ساختار اساسی می‌نامد بکار روند. این به قانون‌های اساسی بیش‌تر دولت‌ها از‌جمله نهادهای سیاسی آن‌ها، قوه‌ی قضایی و دارندگان پست‌های دولتی در میان دیگر کشورها اشاره دارد. اصل‌های وابسته به ساختار اساسی تا اندازه‌ی بسیار به حوزه‌ی همگانی، و نه حوزه‌ی فردی، پیوند دارد.

*پانوشت: برای آشنایی با ایده‌ی «قرارداد گروهی» روسو و سنجش‌های آن، بنگرید به #فرزانش_سیاسی (۱۵ و ۱۶).

@mithra_philosophy

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

#فرزانش_سیاسی (۱۸)

اصل‌های دادگری رالز (دو)
هنگامی که رالز تئوری دادگری خود را می‌نوشت (۱۹۷۱)، تئوری دادگری لیبرالیِ غالب، فایده‌گرایی (شاخه‌ای از پیآمدگرایی) بود. فایده‌گرایی نمونه‌های گوناگونی دارد، ولی خود رالز ایده‌ی اصلی فایده‌گرایی را این می‌داند که وقتی نهادهای اصلی همبودگاه چنان سامان یافته‌اند که بیش‌ترین خشنودی برای عضوهای آن بدست آید، آن همبودگاه سامان درستی دارد، و در این هنگام دادگرانه است.

فایده‌گرایی بر یک تئوری ارزشی پیش از خود استوار است که می‌شود آن را به پارسی خوشی‌خواهی (لذت‌گرایی) نامید و جرمی بنتام (زاده‌ی ۱۷۴۸) آن را پیش نهاده است. بنتام می‌گويد که شر درد است، یا سبب درد است و خوبی خوشی است یا سبب خوشی است (فایده‌گرایان واژه‌هایی مانند برآورده شدن را جای واژه‌ی خوشی بنتام می‌نشانند ولی اساس دیدگاهشان با خوشی‌خواهان یکی است). خوشی‌خواهی بر آن است که خوشی (یا برآوردگی یا فایده) یگانه چیزی است که ارزش گوهری دارد. این بدان معناست که خوشی یگانه چیزی است که فی‌نفسه خوب است؛ دیگر خوبی‌ها، مانند تندرستی، دوستی، دارایی، یا راستی، ارزش ابزاری دارند، یعنی تنها به این دلیل و تا جایی ارزش دارند که خوشی به بار ‌آورند یا به‌ خوشی یبنجامند. چون خوشی یگانه چیزی است که ارزش گوهری دارد، پس، یگانه چیزی است که فی‌نفسه خوب است.

گام بعدی فایده‌گرایان، این برآورد شهودی است که کنش‌هایی از نگر اخلاقی درست‌اند که آن چیزِ گوهری خوب (یعنی خوشی) را بیشینه کنند. افزون بر این، چون خوشی (لذت) خوب است و ناکامی شر است، و تفاوتی هم نمی‌کند چه کسی خوش یا ناکام می‌شود، کنش‌ها تا جایی از نگر اخلاقی درست‌اند که خوشی را برای بیش‌ترین شمار فردهای ممکن به بیش‌ترین حد، و ناکامی را برای بیش‌ترین فردهای ممکن به کم‌ترین حد، برسانند. پس، فایده‌گرایی، چنان‌که می‌بینیم، رویکردی شهودی دارد: نخست آنچه را فی‌نفسه خوب است بیان می‌کند، سپس کنش اخلاقی درست را کنشی شناسایی می‌کند که این خوبی را بیشینه کند.

رالز فایده‌گرایی را هنگامی که بر کل همبودگاه بکار بسته شود - که بدان معناست که نهادهای سیاسی و همبودین، اصل‌ها، و سیاست‌ها هنگامی از نگر اخلاقی درست و دادگرانه هستند که در راستای بیشینه کردن فایده و کمینه کردن میانگین زیان برای همبودگاه باشند - ایده‌ای گیرا می‌داند: هرکس که سودهای خودش را شناسایی می‌کند آزاد است که زیان‌هایش را با سودهایش تراز کند؛ ما می‌توانیم خودخواسته اکنون چیزی را فدا کنیم به این امید که بعد سودها و فزونی‌های بیش‌تری بدست آوریم؛ اگر فردی چنین رفتار کند، چرا نباید همبودگاه هم درست بر همین بنیاد و با کاربست این اصل بر گروه رفتار کند، و چرا نباید این‌گونه اندیشید که آنچه برای یک تن بخردانه و خوب است، برای کل آدم‌های آن همبودگاه بخردانه و خوب است؟

@mithra_philosophy

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

آهنگ اعتراضی لری

وحید موسوی
لری فیلی

آسمانه آبادی خالی مانند ابره دست قدرتمندی کجاست که ابرها را ببرد
خورشید را کشیدن بهبند بستن به زنجیر
شب را ازهم پاشیدن  در این ملک دلگیر
دل تنگی های من برای تو تمامی نداره  راه های بتو رسیدن همه دور وناهموارند

من آخرین برگ روی درخت خشک جبرم
مانند باد سرد پاییز دستمو بگیر وببر
ببرم نگذار بمونم در این ملک بی داد رس
در این زمستان تنها
در این یخبندان بیکس

یه  زخم هزار ساله در جانم هست بارکوله ای از نه گفته ها روی زبانم است خون مان را  فلک توی شیشه جبری

راه بران راه مان را نبره هردو یه طوری
دلتنگی من برای تو ...‌‌

@marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

ترتیب گذر از ساحت خیالی به ساحت نمادین :

استاوراکاکیس در کتاب " لکان و امر سیاسی " :

اگر بازنمایی خیالی خودمان ، تصویر آینه ای ، قادر نیست هویت پایداری به ما بدهد ، تنها گزینهُ موجود برای دستیابی به هویت ، عرصهُ بازنمایی یا ساحت نمادین است . در واقع ، ساحت نمادین از پیش در فرایند مرحلهُ آینه ای حضور دارد ( بنابر این ، نزد لکان ، گذر از ساحت خیالی به ساحت نمادین° انتزاعی نظری است که با ترتیب منطقی خاصی صورت می گیرد اما ، به معنای دقیق کلمه ، نه با ترتیبی زمانی ) . نوزاد از بدو تولد و حتی پیش از آن در شبکهُ نمادینی که والدین و خانواده اش ساخته اند گنجانده می شود .
نام نوزاد گاهی پیش از تولد او انتخاب می شود و زندگی او در تخیل والدینش با اساطیرِ از پیش موجود خانواده درهم تنیده است ... این تصاویر از جنبهُ نمادین تایید می شوند و ساختار زبانی پیدا می کنند .
به این دلیل مرحلهُ آینه ای کمابیش زمانی رخ می دهد که کودک برای اولین بار وارد عرصهُ زبان می شود و مهارت های زبانی خود را گسترش می دهد .

علی زاهدی
@gggggutt
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

در ایران دهه هاست که از عدالت توزیعی و حمایت از طبقات آسیب پذیر سخن گفته می شود قانون وضع می شود و پای خدا و پیغمبر به میان آورده می شود اما نه تولید عادلانه ای شکل گرفته و نه توزیع عادلانه ، چرا ؟
1 تولید یک جریان رقابتی است و بازار هم با رقابت آزاد کالاها قیمت گذاری می شوند ،
2 از بین بردن جریان رقابت آزاد در تولید با ایجاد شرکت های رانتی و اعمال سلیقه دولت ها ،
3 تحمیل دیدگاه های ایدئولوژیک بر فرایند تولید و توزیع ،
4 قطع ارتباط اقتصاد ایران از فرایند تولید و توزیع اقتصاد جهانی ,
5 شکل گیری مافیای قدرت در اقتصاد چه در تولید و چه در توزیع که سرنوشت تولید و توزیع در اختیار او قرار گرفته ،
6 دولت حجیم و نا کارمدی که می خواهد به هر قیمتی که شده با دستور هایش این همه خود سری را وادار به توزیع عادلانه سازد با قیمت های دستوری ، با مداخلات دستوری نظیر کالابرگ که از قضا سود این کالا برگ ها هم به جیب شرکت های تولیدی رانتی می رود ،
بسیاری عوامل دیگر را هم می توان بر شمرد که در فشل کردن رقابت آزاد در تولید و رقابت آزاد در توزیع نقش دارند ،
اما عجیب تر از همه این است که دولت در ایران با این همه تحمیل دیدگاه و اختیار خود بر تولید و توزیع دم از قیمت رقابتی می زند چگونه می شود در یک اقتصاد رانتی و غیر رقابتی از قیمت رقابتی بازار دم زده ؟ آیا این چیزی جز رها کردن مصرف کننده بدبخت به کام اژدهای قدرت اقتصادی رانتی و غیر رقابتی است؟

Azizi

/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

با درود :

گویا ، به سؤال باید از زاویۀ فلسفی چند لایه  نگاه کنیم: ( تعاریف کلی و غیر تفصیلی هستند )

۱. معنای عدالت توزیعی

عدالت توزیعی به این می‌پردازد که «چه کسی چه چیزی را و چرا باید داشته باشد؟» این بحث در فلسفهٔ سیاسی و اخلاق، هستهٔ بسیاری از نظریه‌های مربوط به دولت، اقتصاد، و حتی اخلاق فردی است. مسئله این است که منابع در جهان کمیاب‌اند و همیشه انتخابی باید صورت بگیرد که چه کسی سهم بیشتری یا کمتری ببرد.

۲. برابری نتایج در برابر برابری فرصت‌ها

برابری نتایج می‌گوید جامعه باید نهایتاً به گونه‌ای سامان یابد که افراد به ثروت یا امکانات یکسان برسند. این ایده در برخی قرائت‌های سوسیالیستی یا کمونیستی دیده می‌شود. مزیتش این است که شکاف طبقاتی و بی‌عدالتی آشکار را از میان می‌برد. ضعفش این است که می‌تواند انگیزهٔ فردی و نوآوری را کاهش دهد و همچنین نادیده بگیرد که انسان‌ها استعدادها، تلاش‌ها و خواسته‌های متفاوتی دارند.

برابری فرصت‌ها می‌گوید عدالت یعنی همه از نقطهٔ شروع برابر باشند؛ اما نتایج می‌توانند متفاوت باشند، چون حاصل انتخاب‌ها، تلاش‌ها یا حتی شانس است. این ایده نزد لیبرال‌ها و متفکرانی مثل جان رالز پررنگ است. مزیتش این است که انگیزه برای تلاش و خلاقیت باقی می‌ماند. اما ضعفش این است که در عمل «برابری واقعی در نقطهٔ شروع» به‌سختی امکان‌پذیر است، چون خانواده، آموزش، محیط اجتماعی و حتی ژنتیک در آن دخیل‌اند.

۳. دیدگاه‌های فلسفی مهم

فایده‌گرایی (بنتام، میل): منابع باید به گونه‌ای توزیع شوند که بیشترین خوشی یا رفاه برای بیشترین تعداد حاصل شود. برابری فقط تا آنجا ارزش دارد که به نفع رفاه عمومی باشد.

نظریهٔ عدالت رالز: جامعه باید نابرابری‌ها را فقط در صورتی بپذیرد که به نفع محروم‌ترین اقشار تمام شود (اصل تفاوت). این نوعی میانه‌روی است بین برابری کامل و آزادی اقتصادی مطلق.

لیبرتاریانیسم (نوژیک): افراد حق دارند حاصل کار خود را حفظ کنند و هرگونه بازتوزیع اجباری (مثل مالیات برای بازتوزیع) نقض آزادی فردی است. عدالت یعنی احترام به مالکیت مشروع، نه برابری نتایج یا فرصت‌ها.

مارکسیسم: نابرابری ذاتی سرمایه‌داری را غیرعادلانه می‌داند و بر توزیع مساوی یا اجتماعی منابع تأکید دارد.

مسئلهٔ عدالت توزیعی، در اصل، تنش میان آزادی فردی و برابری اجتماعی است.

اگر آزادی را اصالت بدهیم، نابرابری‌های شدید قابل‌قبول می‌شوند.

اگر برابری را اصالت بدهیم، باید بخشی از آزادی را محدود کنیم.


پرسش نهایی این است:

آیا جامعه باید تضمین کند که هیچ‌کس سقوط نکند (حداقل رفاه و کرامت برای همه)، یا اینکه باید تضمین کند که هرکس بتواند اوج بگیرد (بدون توجه به فاصله‌های طبقاتی)؟

مآخذ : چند مقاله با تلخیص و تألیف

Distiny

/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

@freeforbiddenbooks

/channel/freeforbiddenbooks

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

دو اصل مهم در نظریه نوزیک یکی اختیار گرایی و دیگری دولت حداقلی است ،
بر طبق نظریه نوزیک فرد به مثابه اراده آزاد در سطوح مختلف به تعیین بخشی به اراده آزاد نامتعین می پردازد تا هویت فرد را در فرایندی نامتعین و تعین بخشی توضیح دهد ،
همین دیدگاه ضرورت دولت حداقلی را در پی دارد ،
بر خلافت دیدگاهی که با حداقل سازی اراده آزاد فرد و انتقال آن به دولت ، دولتی فراگیر را در پی دارند ،
بر این اساس نوزیک در مقابل نظریه عدالت توزیعی نظریه استحقاقی را مطرح می کند ،
از آنجا که فرد اراده ای آزاد نامتعین و تعین بخشی است در نتیجه عدالت استحقاقی آن بستری است که هر فرد نتیجه اعمال اراده آزاد خود را می بیند اما در عدالت توزیعی تقسیم صرف نظر از استحقاق است در نتیجه اراده آزاد فرد در فرایند خلق دارایی لحاظ نمی شود .
اما با برسی فرایند تاریخی این دو نظریه یعنی عدالت توزیعی و عدالت استحقاقی هر دو با مشکلاتی مواجه بودند و کمتر پیش آمده که ادعایی که در سطح نظریه مطرح شده در امر واقع و واقعیت اجتماعی انسانها را از  چالش های گرسنگی و انباشت ثروت عبور دهد ،
عدالت توزیعی در نظام های سوسیالیستی به دولت سالاری ، فروپاشی آزادی و نظام تولید ثروت دستوری انجامید ،
و در جهان آزاد که تولید ثروت به استحقاق و تعین اراده نامتعین سپرده شد به انباشت ثروت و شکاف طبقاتی انجامید .
Azizi
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

آنچه امروز در ایران جریان دارد، صرفاً بحران مشروعیت یک نظام نیست، بلکه نمود یک تعارض عمیق میان کرامت انسانی و سازوکارهای ایدئولوژیک قدرت هست. کرامت انسانی برخلاف آنچه دستگاه‌های رسمی وانمود می‌کنند مفهومی موهومی و اخلاقی نیست بلکه مطالبه‌ای واقعی و زمینی که در آبان ۹۸، سال ۱۴۰۱، کهریزک و کوی دانشگاه به شکل بدن‌های مجروح و مرده، چشمان تخلیه‌شده و زندگی‌های درهم‌شکسته خود را آشکار کرد. این بدن‌ها زبان فلسفهٔ سیاسی ما شده‌اند.حکومت با توجیه دینی از مردم می‌خواهد رنج دنیوی را بپذیرند تا به بهشتی اخروی برسند حال آن‌که خود دنیای کنونی را به بهشتی اختصاصی برای خودشان بدل کرده و جهنمی برای مردم ساخته اند. حکومت فکر می کند مردم زیاده‌خواه اند یا راحت‌طلب؛ چرا به مانند مردمان یمن یا سایر شرکای حکومت زندگی نمی کنند ،  باید پرسید که چرا یک نظم سیاسی با مصادرهٔ دین و ایدئولوژی، از مردم می‌خواهد که از کرامت خویش دست بکشند تا نظم موجودیت خویش را ادامه دهد. وصعیت موجود حکومت وارونگی ارزش‌هاست قدرت به‌جای پاسخ‌گویی به کرامت انسانی، آن را به تقصیر مردم و تشخیص رهبرحواله می‌دهد. بدون حوزهٔ عمومی و گفت‌وگوی آزاد قدرت به یک زبان واحد فروکاسته و تشخیص را انحصاری می‌کند.در این حالت زندان و خیابان دو چهرهٔ یک واقعیت‌اند،جایی که بدن انسان و ارادهٔ او به میدان آزمون می‌رود و کرامت انسانی در همان نقطه مطالبه می‌شود، نه در خطابه‌ها.
Javer

/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

چرایی نگارش نامه‌ی سرگشاده به آقای دکتر مسعود پزشکیان، رئیس جمهوری اسلامی ایران

◀️موسی اکرمی

اشاره. من، به دلایل بسیار که بیشتر آن‌ها را در زمان انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه و تیر ماه 1403 نوشته و گفته‌ام، به آقای دکتر پزشکیان رأی داده‌ام، و هنوز نیز بر این باورم که با همه‌ی فاصله‌های اعمال ایشان و کلیت هیأت دولت از انتظارهائی که من و بسا کسان دیگر داشته‌ایم می‌توان و باید در بزنگاه‌های تاریخی کشور از برخی اعمال ایشان و وزیرانشان حمایت کرد و انتظارها داشت، چنان که من در جنگ 12 روزه از همین خط مشی پیروی کردم.

نگارش نامه‌ی سرگشاده به آقای دکتر پزشکیان در سی و یکم شهریور ماه برای درخواست کنشگری غیرمعهود کلیشه‌ای ایشان در سازمان ملل متحد و دیدارها با سران و هیأت‌های سیاسی کشورها واکنش‌هائی را برانگیخت. شماری از واکنش‌ها بر بیهوده‌انگاری طرح خواسته خطاب به ایشان به دلایل گوناگون بود که من در چارچوب همان دیدگاهی که از آقای دکتر پزشکیان حمایت کرده‌ام پاسخ‌هائی تقدیم منتقدان کردم.
چند واکنش از موضع نفی سیاست‌های غربی و نفی تسلیم‌طلبی صورت گرفتند که من در زیر نمونه‌هائی از آن‌ها و پاسخ‌های خود را به علاقه‌مندان تقدیم می‌کنم.
واکنش / یادداشت یکم:
«درود بر پرفسور عزیز.انچه در این نامه آمده با کمال احترام ،بیشتر یک تسلیم نامه است تا هر چیز دیگر که اگر سرنام شما در ابتدای آن نباشد با کمی اغماض،انگار متن  این تسلیم نامه  توسط وزارت خارجه آمریکا نوشته شده است.این سیاست غربی است که جز به سفید مذکر غربی کرامت انسانی قایل نیست که میلیون ها عراقی ،ایرانی،افغان و ..را به خاک و خون کشیده و سالیان متمادی است که ۹۰ میلیون ایرانی را به گروگان گرفته ،حالاایران باید کنش ملموس اخلاقی کند؟! حالا ایران گام عملی راستی آزمایی پذیر بردارد؟ جنابعالی تا کی میخواهید به جهان پیام روشن بفرستید ؟ کدام جهان ؟ به غربی که بیش از ۷۰ سال است مردم کشور را رنج می دهد؟ خلع سلاح کشور نامش میشود همکاری راستین ؟
وقتی از غرب صدای جنگ ،تهدید،تحریم و تنبیه و گروگانگیری ملت ایران می آید چگونه دیپلماسی باید از صلح و کرامت انسانی بگوید؟پروفسور عزیز ،تا کی و نزد چه کسانی میخواهید تصویر تازه ایی از ایران درست کنید یا اعتبار اخلاقی ایران را بالا ببرید ؟ مگر عراق دربست در اختیار غرب نبود،اکنون هر لحظه امنیتش نقض میشود،اختیار بستن یک قرار داد برق با دیگران را هم ندارد انهم ربع قرن بعد از سرنگونی صدام.این شرق شناسی غربی را تکرار کردن تصویر معتبری!از ایران نخواهد ساخت.میز مذاکره را هم بمباران کردند و جنابعالی میخواهید مدام از فرصت های تاریخی بگویید ؟ از لحظه های خطیر؟
اشکال ندارد برویم تسلیم شویم اما برای تسلیم شدن نیازی به تسلیم نامه و آراستن آن با کرامت انسانی ،صلح،عدالت ،کنش اخلاقی و...ایا چرا هست ؟»

پاسخ به واکنش / یادداشت یکم:
«سلام دوست گرامی،
سخن شما از سر درد تاریخی است و بی‌تردید بسیاری از نقدهایتان بر غرب و سیاست‌های سلطه‌گرایانه‌اش حقیقت دارد: جنگ‌ها، تحریم‌ها، کشتارها، گروگان‌گیری ملت‌ها و استانداردهای دوگانه. من نیز این تاریخ تلخ را کمابیش می‌شناسم و انکار نمی‌کنم. اما تفاوت نگاه ما در روش رویارویی است.

1. تمایز میان مقاومت و انزوا

مقاومت مطلوب همواره با عقلانیت و ابتکار همراه است. اگر صرفاً به تاریخ بی‌اعتمادی به غرب بسنده کنیم، خود را از امکان تأثیرگذاری محروم کرده‌ایم. انزوا، مقاومت نیست. مقاومت یعنی حضور فعال، ابتکار در صلح‌سازی، و دفاع از حقوق مردم در صحنهٔ جهانی.

2. کرامت انسانی ارزشی صرفاً غربی نیست

شما درست می‌گویید که غرب بارها این شعار را نقض کرده است. ولی کرامت انسانی یک مفهومی انسانی جهان‌شمول است؛ ریشه در فرهنگ ما، درآموزه‌های دینی، در فردوسی، در حافظ، در سنت‌های اخلاقی ایران و شرق نیز دارد. دفاع از آن، تقلید از غرب نیست؛ بلکه بازیابیِ چهرۀ اصیل خود ما است.

3. «تسلیم‌نامه» یا «عقلانیت ملی»

نامه‌ای که من نوشته‌ام تسلیم‌نامه نیست؛ کوششی است برای آن‌که کشورمان، که فعلاً نمایندگی رسمی آن در مجامع جهانی با جمهوری اسلامی با هر کیفیت نیک یا بد است، در برابر بازگشت تحریم‌های سازمان ملل، انزوای سیاسی و فشار بیشتر، دستِ بالاتر اخلاقی و دیپلماتیک را داشته باشد. تسلیم این است که از حقوق خود دست بشوییم؛ اما من برعکس، در پی آنم که با زبان اخلاق، مشروعیت ایران را بالا ببریم

تا شاید طرف مقابل در چشم افکار عمومی جهان خلع سلاح گردد.

[ادامه در فرسته‌ی پسین از سه فرسته👇]


/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

سلام و درود و سپاس و احترام.لطف کردید.لطفا مطالب ما را به روانشناسی فردی( ام)(خشم )فرونکاهید.سپاس.

yousef

/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

سلام دوست گرامی،
سخن شما از سر درد تاریخی است و بی‌تردید بسیاری از نقدهایتان بر غرب و سیاست‌های سلطه‌گرایانه‌اش حقیقت دارد: جنگ‌ها، تحریم‌ها، کشتارها، گروگان‌گیری ملت‌ها و استانداردهای دوگانه. من نیز این تاریخ تلخ را کمابیش می‌شناسم و انکار نمی‌کنم. اما تفاوت نگاه ما در روش رویارویی است.

1. تمایز میان مقاومت و انزوا

مقاومت مطلوب همواره با عقلانیت و ابتکار همراه است. اگر صرفاً به تاریخ بی‌اعتمادی به غرب بسنده کنیم، خود را از امکان تأثیرگذاری محروم کرده‌ایم. انزوا، مقاومت نیست. مقاومت یعنی حضور فعال، ابتکار در صلح‌سازی، و دفاع از حقوق مردم در صحنهٔ جهانی.

2. کرامت انسانی ارزشی صرفاً غربی نیست

شما درست می‌گویید که غرب بارها این شعار را نقض کرده است. ولی کرامت انسانی یک مفهومی انسانی جهان‌شمول است؛ ریشه در فرهنگ ما، درآموزه‌های دینی، در فردوسی، در حافظ، در سنت‌های اخلاقی ایران و شرق نیز دارد. دفاع از آن، تقلید از غرب نیست؛ بلکه بازیابیِ چهرۀ اصیل خود ما است.

3. «تسلیم‌نامه» یا «عقلانیت ملی»

نامه‌ای که من نوشته‌ام تسلیم‌نامه نیست؛ کوششی است برای آن‌که کشورمان، که فعلاً نمایندگی رسمی آن در مجامع جهانی با جمهوری اسلامی با هر کیفیت نیک یا بد است، در برابر بازگشت تحریم‌های سازمان ملل، انزوای سیاسی و فشار بیشتر، دستِ بالاتر اخلاقی و دیپلماتیک را داشته باشد. تسلیم این است که از حقوق خود دست بشوییم؛ اما من برعکس، در پی آنم که با زبان اخلاق، مشروعیت ایران را بالا ببریم تا شاید طرف مقابل در چشم افکار عمومی جهان خلع سلاح گردد.

4. پرسش اصلی

آیا ما باید تنها با زبان تهدید و انکار سخن بگوییم ـ آن‌هم در جهانی که رسانه، افکار عمومی و مشروعیت بین‌المللی نقش تعیین‌کننده دارند؟ یا باید به‌گونه‌ای رفتار کنیم که در برابر گشودن زبان جنگ از سوی غرب جهان بداند ایران زبان اخلاق و صلح گشوده است؟ در تاریخ، ملت‌هائی که تنها بر خشم تکیه کردند منزوی شدند؛ ولی آن‌هائی که اخلاق را به میدان آوردند، دست بالا را یافتند.

5. آینده‌ی ایران مهم‌تر از کینه‌ی گذشته است

بله، غرب خطاکار است. ولی از یک سو حاکمیت ایران نیز خطاهای گوناگونی داشته است، و از سوی دیگر مردم ایران امروز در گروگان تحریم‌ها و بحران اقتصادی‌اند. هنر سیاست آن است که بدون تسلیم، راهی برای کاهش درد مردم بگشاید. اخلاق و صلح برای زیبایی لفظی نیست؛ برای نان و داروی همین مردم است.
ازاین‌رو خطاب من به شما این است که آنچه تسلیم‌نامه می‌نامید، در حقیقت راهبرد بقا و کرامت ملی است. قدرت ایران تنها در موشک و سانتریفیوژ نیست؛ بلکه در این است که ضمن برخورداری از دولت ملی (یعنی دولتی نماینده‌ی راستین مردم و بازتاب دهنده‌ی منافع ملی) بتواند جهان را با زبان خود، با فرهنگ خود، و با تاریخ خود متأثر کند. این دقیقاً همان چیزی است که دشمنان گوناگون داخلی و خارجی ایران از آن می‌ترسند.

موسی اکرمی
بهترین آرزوها

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

[ادامه‌ی فرسته‌ی پیشین👆]

۴. تأکید بر گفتمان اخلاقی و انسانی


ادبیات سیاسی و زبان دیپلماسی باید از قالب تقابل و تهدید فاصله بگیرند و بر صلح، عدالت، کرامت انسانی و آزادی ملت‌ها متمرکز شوند. ایران می‌تواند در شرایط دشوار کنونی، به‌جای واکنش منفعلانه، ابتکاراتی در حوزه‌ی صلح، امنیت منطقه‌ای، و همکاری‌های بین‌المللی پیشنهاد دهد. این ابتکارات اگر بر میراث حکمی ایران تکیه کنند، و ایران نشان دهد که به‌راستی از سطح شعار فراتر می‌رود، نه تنها اعتبار اخلاقی ایران را بالا می‌برند بلکه تصویر تازه‌ای از ایران به‌عنوان حامل پیام صلح و عدالت در سده‌ی بیست‌ویکم عرضه می‌کنند. گفتمان ایران هرچه بیشتر بر زبان حکمت، فرهنگ و انسان‌گرایی استوار باشد، تصویر ایران در جهان نیز روشن‌تر و مقبول‌تر خواهد شد. ایران می‌تواند و باید خود را به صدائی معتبر در گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و روابط دیپلماتیک بدل سازد و پیام‌آور صلح و خرد در جهان باشد به شرط آن که نشان دهد خود به‌راستی با برخورداری از اراده‌ی لازم و کافی پیشگام عمل در این زمینه است.

۵. اصلاحات درونی و اتکای دیپلماسی به سرمایه‌ی اجتماعی


قدرت راستین کشورها در جهان بیرون، ریشه در انسجام و امید مردم در درون دارد. تقویت راستین آزادی‌های مدنی، گشودگی فرهنگی، کوشش جدی برای بازسازی اعتماد مردم بر پایه‌ی تغییرات بنیادین در سیاست داخلی و مبارزه با فساد و تثبیت قانون‌گرایی، و تأمین عدالت اجتماعی پشتوانه‌ی درخور برای سیاست خارجی فراهم می‌سازند. هر اصلاح راستین درونی، همچون سرمایه‌ای دیپلماتیک، به میز مذاکره و سازمان ملل منتقل خواهد شد.

جناب آقای رئیس‌جمهوری

تاریخ از ما می‌پرسد که در لحظه‌های خطیر چه کردیم: آیا در حصار گذشته ماندیم، یا شجاعت گشودن راهی نو را یافتیم؟ شما اکنون در جایگاهی هستید که می‌توانید انتخاب کنید: تکرار کلیشه‌ها و شعارها با نتایج معلوم خلاف منافع ملی، یا گشودن پنجره‌ای تازه برای ایران.

من، به عنوان یک شهروند و استاد مستقل دانشگاه، امیدوارم که در نیویورک صدای ایرانِ راستینی باشید که چون آرمانی همیشگی مشعل راه میهن‌دوستان راستین بوده است: ایرانِ خواهان عدالت، آزادی، کرامت و صلح در درون خود و برای همه‌ی جهان.

با تجدید احترام و آرزوی پیروزی و سرافرازی

موسی اکرمی

استاد فلسفه

دبیر علمی نهمین همایش سالانه‌ی «انجمن علمی مطالعات صلح ایران»، با عنوان «بنیادهای هستی‌شناختی،
شناخت‌شناختی، و روش‌شناختی مکتب ایرانی صلح
»

دوشنبه، سی و یکم شهریور ماه ۱۴۰۴

#نامه‌ی_سرگشاده_به_رئیس_جمهوری
#مکانیسم_ماشه
#پرونده‌ی_هسته‌ای
#دیپلماسی_منطقه‌ای
#اصلاحات_درونی
#موسی_اکرمی

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

تأملات دکارتی: مقدمه‌ای بر پدیدارشناسی، ادموند هوسرل


Cartesian Meditations: An Introduction to Phenomenology, Edmund Husserl



@AGORAAGORAA

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

#فرزانش_سیاسی (۲۱)

اصل‌های دادگری رالز (پنج)
کتاب «دادگری بی‌سویه: بازخوانی» (۲۰۰۱، هاروارد) برگرفته از درس‌گفتارهای رالز درباره‌ی فرزانش سیاسی است که در هاروارد (در دهه‌ی ۱۹۸۰) آموزش می‌داد. او آن هنگام پی برده بود که از زمان نشر کتاب «تئوری دادگری» (۱۹۷۱) همبودگاه‌ آمریکا رفته رفته از ایده‌ی دادگری بی‌سویه دور شده است. در این‌جا دو اصل دادگری را این‌گونه بازنویسی می‌کند:

(آ) هرکس درخواستی یکسان و ردنکردنی نسبت به برنامه‌ای سراسر شایسته از آزادی‌های پایه‌ایِ برابر دارد، که این برنامه با برنامه‌ی آزادی‌های یکسان برای همه سازگار است.

(ب) نابرابری‌های گروهی و اکونومیک باید دو شرط را برآورده کنند: نخست، آن‌ها باید به جایگا‌ه‌هایی که در ایستار برابری دادگرانه‌ی فرصت‌ها برای همه گشوده است پیوند یابند. و دوم، آن‌ها باید بیش‌ترین سود را برای کم‌برخوردارترین عضوهای همبودگاه داشته باشند (اصل ناهمسانی). (برگ‌های ۴۲-۴۳)

نخستین اصل دادگری به این معناست که  هر فرد دارای گردآوردِ یکسانی از «آزادی‌های پایه‌ای برابر» است. هیچ‌کس نباید از این بابت بیش از دیگران داشته باشد. در ایستار نخستین و در پرده‌ی بی‌خبری، با همرایی همگانی اراده می‌کنیم که هریک از ما باید سهم برابری از آزادی‌های پایه‌ای داشته باشد.

اصل نخست بر اصل دوم برتری گوهری دارد؛ دومی به ایستار خاصی پیوند دارد. این اصل بگونه‌ای نابرابری گروهی اکونومیک را درست‌انگاری می‌کند. سخن رالز در این‌جا این است که هریک از ما باید سهم برابری از حق‌ها و آزادی‌های پایه‌ای داشته باشیم. اگر چنین نباشد، چیدمان سیاسی ما نادادگرانه است. ولی اگر از آزادی‌های برابر برخوردار باشیم، نابرابری گروهی اکونومیک را می‌توان در ایستار خاص درست‌انگاری کرد.

اصل دوم دادگری را باید در دو بخش شناسایی کرد. بخش نخست، یعنی هریک از ما باید از فرصت برابری بی‌سویانه برخوردار باشیم. کسی که پست دولتی دارد، مانند پرزیدنت یا نخست‌وزیر، می‌تواند از فرصت‌های ممتاز بیش‌تری نسبت به بسیاری از شهروندان دیگر برخوردار باشد. رالز می‌گوید که این نابرابری هنگامی درست‌انگار شدنی است که همه به یک اندازه از آزادی‌های پایه‌ای برخوردار باشند و هریک از ما فرصت‌های برابر برای پرزیدنت شدن یا نخست‌وزیر شدن داشته باشیم. جز این باشد، این امتیاز نادادگرانه است.

بند دوم از اصل دوم بحث‌برانگیزتر است. این بند به این معناست که می‌توان نابرابری‌های گروهی اکونومیک را در جایی درست‌انگاری کرد که بیش‌ترین سود را برای کم‌درآمدها داشته باشد. رالز این را اصل ناهمسانی می‌نامد. برای نمونه، فرض کنیم  که برخوردارترین‌های همبودگاه بیش‌ترین دارایی را دارند و کم‌برخوردارترین‌ها تنگ‌دست‌ترین هستند. دولت می‌خواهد مالیات را برای داراها کاهش دهد. اصل ناهمسانی به چه چیز نیاز دارد؟ کاهش مالیات برای داراها رواست، ولی تنها هنگامی‌که کاهش نسبی برای تنگ‌دست‌ترین‌ها برابر یا بیش‌تر از داراترین‌‌ها باشد. این‌گونه هم می‌شود گفت که ناهمسانی میان برخوردارترین‌ها و کم‌برخوردارترین‌ها نباید با سیاست‌های نو افزایش یابد.

همه باید بالاتر از «کمینه‌ی گروهی» حق‌ها و آزادی‌ها، ازجمله درآمد و دارایی و همچنین گرامی‌داشت به خود برخوردار باشند. رالز همانا رقمی درباره‌ی اندازه و مقدار نمی‌دهد. ولی روشن است که این مقدار به اندازه‌ای باشد که به هر شهروند امکان دهد زندگی شایسته‌ای همراه با خودارجمندی داشته باشد.

شاهدهای دو اصل دادگری رالز ساده است: چشمانمان را ببندیم، خود را در ایستار نخستین پشت پرده‌ی بی‌خبری بینگاریم و ببینیم آیا می‌توانیم بپذیریم که همه با این دو اصل همرای هستند؟

@mithra_philosophy

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

#فرزانش_سیاسی (۱۹)

اصل‌های دادگری رالز (سه)
با وجود این، اگر شرط‌هایی را بینگاریم که فایده در کلِ همبودگاه به شرطی بیشینه شود که حق‌های پایه‌ای یک فرد یا گروه کوچکی از فردها نادیده گرفته شوند، فایده‌گرایان ناگزیر باید سیاست‌هایی را که برای نادیده گرفتن این حق‌ها و نقض آن‌ها طرح شده‌اند بپذیرند. برای نمونه، می‌توان همبودگاهی را انگاشت که در آن شمار گسترده‌ای مخالف دیدگاه شمار دینی کوچکی هستند. اگر بتوان نشان داد که سرکوب این گروه کوچک، فایده‌ی همبودگاه را درکل بیشینه می‌کند، فایده‌گرایان ناگزیر باید سیاست‌های طرح‌شده برای سرکوب آن گروه کوچک را بپذیرند.

رالز خود در رساله‌ی «دادگری در پخش» بگونه‌ای همین چیستان را بیان می‌کند. باری، چون فایده‌گرایی خوب را بالاتر از حق برمی‌شمارد، گه‌گاه به ناگزیر بر کنش‌هایی و رفتارهایی مهر پذیرش می‌گذارد که از دید امروزیان نادادگرانه‌اند. در فایده‌گرایی چیزی نیست که فی‌نفسه نادادگرانه باشد، و هیچ اصل اخلاقی هم نیست که فی‌نفسه فرمند (معتبر) باشد؛ همه‌ی قاعده‌‌ها و داوری‌های اخلاقی در باب دادگری به ایستار کنونی همبودگاه وابسته است، و نیز وابسته به این است ‌که چگونه می‌توان این ایستار را سامان داد که بیش‌ترین برآیند خشنودی کلی بدست آید‌.

رالز این نگرش را رد می‌کند و می‌گوید که فایده‌گرایی نمی‌تواند شرح دهد که در همبودگاهی دادگرانه، آزادی‌های شهروندانِ برابر چگونه برآورده می‌شود و حق‌های وابسته به دادگری جای چانه‌زنی سیاسی ندارد یا پیرو حساب سود‌های گروهی نیست. این چالش فایده‌گرایی به چالش گسترده‌تری پیوند می‌یابد. از آن‌جا که فایده‌گرایان تنها به بیشینه کردن برآیند کلی خوشی در همبودگاه دلبسته‌اند، برایشان تفاوتی نمی‌کند که این خوشی و برآورده شدن چگونه و به چه نسبتی میان فردها پخش شده است‌.

برای نمونه. فرض کنیم دو تن، میترا و فریده، کیکی دارند و می‌خواهند آن را با هم بخش کنند. این بخش‌بندی می‌تواند به روش‌های گوناگونی اجرا شود. ولی برای سادگی، این امکان‌ها را تنها به سه امکان حد می‌زنیم. یک امکان این است که کیک دو بخش برابر شود و هریک از این‌دو سهم برابر بگیرد. امکان دوم این است که کیک چهار بخش شود و میترا سه سهم و فریده یک سهم از آن بردارند. امکان سوم این است که میترا همه‌ی کیک را بردارد و به فریده هيچ نرسد. حال می‌توان انگاشت که در هر سه حالت برآیند کلی برآوردگی و خوشی یکی است، هرچند به شیوه‌های گوناگون میان میترا و فریده بخش شده است‌. در حالت نخست، می‌توان گفت که بهره‌ی هریک از آن‌دو نیمی ازبرآوردگی برآمده از کیک بوده است. در حالت دوم، میترا سه چهارم برآوردگی را بهره برده است و فریده تنها یک‌چهارم را. و در حالت سوم، میترا همه‌ی برآوردگی برآمده از کیک را بهره برده و فریده بهره‌ای نبرده است.

رالز می‌گويد که فایده‌گرایان ناگزیرند هرسه نمونه بخش‌بندی یا پخش را از نگر اخلاقی یکسان بدانند. آنچه نزد فایده‌گرایان ارزش دارد، میزان خوشی یا برآوردگی بدست آمده است و نه چگونگی وابخشی آن میان فردها؛ بنابراین، فایده‌گرایان بر آن هستند که این سه حالت به یکسان خوب هستند. لیک، بطبع، به چشم ما چنین می‌آید که رسیدگی‌هایی جز برآیند خوشی و برآوردگی در کار است که این سه نوع وابخشی را از هم جدا می‌کند. برای نمونه، ممکن است بیندیشم که فریده به دلیلی شایسته‌ی بهره بردن نیمی از کیک است؛ یا ممکن است بیندیشیم که پخشی که به هریک از آن‌دو نیمی از کیک می‌رسد، یگانه شيوه‌ی پخش «بی‌سویانه» است. هریک از این فکتورها را که به چیستان بیفزاییم، به این می‌رسیم که، حتا با آن‌که برآیند برآوردگی در هر سه حالت یکی است، تنها یکی از این سه حالت دادگرانه است و دو حالت دیگر از نگر اخلاقی پذیرفتنی نیستند.

ممکن است فایده‌گرایان در پاسخ سخن از خوشی افزوده به میان بیاورند، که رالز در اين‌باره نیز سخن گفته است. او می‌گوید که فایده‌گرایان تفاوت میان آدم‌ها را جدی نمی‌گیرند‌، یعنی به این دلیل که فایده‌گرایی اصل گزینش بخردانه برای یک تن را برای کل همبودگاه اراده می‌کند، نمی‌تواند میان میترا و فریده در جایگاه فرد تفاوت بگذارد‌. این‌گونه هم می‌شود گفت که فایده‌گرایی، فرزندان حوا را سوژه‌ی خوشی و درد می‌داند و بس؛ حال آن‌که اگر این داوری را بپذیریم که حق‌های وابسته به دادگری جای چانه‌زنی سیاسی ندارند یا پیرو حساب سودهای گروهی نیستند، و دریافته‌های وابسته به پخش، مانند شایستگی و بی‌سویگی، ارزشی اخلاقی دارند که به دریافته‌ی برآوردگی و خوشی فرو نمی‌کاهند، آن‌گاه، به گفته‌ی رالز، باید در پی شرح و جایگزینی دیگر برای اصل‌های دادگری باشیم.

@mithra_philosophy

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

#فرزانش_سیاسی (۱۷)

اصل‌های دادگری رالز (یک)
جان رالز را می‌توان پرنفوذترین فیلسوف سیاسی سده‌ی بیستم دانست. کار بنیادی او پروراندن تئوری نویی از دادگری است که خودش آن را «دادگری بی‌سویه» - “justice as fairness” (یا دادگری خوشآیند) - می‌نامد. - با این یادآوری که دادگری درباره‌ی چیزی است که هریک از ما از نگر فردی شایسته‌اش هستیم، و بی‌سویگی دربار‌ه‌ی شیوه‌ی برخورد ما در همسنجی با دیگران است؛ خوانش دیگر این است که دادگری بیان‌گر رفتاری است که از نگر اخلاقی بایسته است، حال آن‌که بی‌سویگی بیان‌گر داوری ارزشی است که آیا این رفتار از نگر اخلاقی ستودنی است یا نیست. برای نمونه، یک رویه‌ی دادگرانه ممکن است حق رای فراهم کند، ولی این حق وابسته به فرد و ایستار همبودگاه (جامعه) ممکن است بی‌سویه شمرده شود یا نشود.

تئوری رالز که بر بینش فیلسوفان پیشین استوار است (یا نشسته بر شانه‌‌ی غول‌هاست) به معنای راستین کلمه، دگرگونی بنیادی در این زمینه پدید آورد و دل‌بستگی نویی را به فرزانش سیاسی برانگیخت که از آن زمان تاکنون دنباله یافته است. بهایی که امروزه به فرزانش سیاسی می‌دهند تا اندازه‌ی بسیار برآمده از درآمدن رالز به این جستار است.

درباره‌ی اثرگذاری و نفوذ کتاب نخست او، «تئوری دادگری» (۱۹۷۱)، بنگریم به دیدگاه رابرت نوزیک، که خود فیلسوف سیاسی برجسته‌ای است، که درباره‌ی آن می‌نویسد: «کاری است نیرومند، ژرف، ریزبینانه، گسترده، و سیستماتیک در فرزانش سیاسی و فرزانش اخلاقی که از زمان نوشته‌های جان استوارت میل تاکنون، و حتا شاید پیش از آن، مانند ندارد. این کتاب چشمه‌ی جوشانی از اندیشه‌های روشنی‌بخشی است که درهم‌تنیده‌اند و به کلیتی دل‌پذیر بدل شده‌اند. اکنون فیلسوفان سیاسی یا باید در چارچوب تئوری رالز تئوری‌پردازی کنند یا باید شرح دهند که چرا چنین نمی‌کنند.» - بنگرید به نوزیک، «آنارشی، دولت، اتوپیا» (۱۹۷۴، برگ ۱۸۳، نشر بیسیک).

نکته آن‌که، ارزیابی نوزیک امروزه همچنان به قوت خود پابرجاست. شمار کتاب‌ها و مقاله‌هایی که برپایه‌ی این تئوری، در پاسخ به آن، در سنجش‌گری و نقد آن، در خوانش آن، و در اثرگیری از آن، نوشته شده است، و همچنان می‌شود، سیر افزاینده دارد و دشوار بتوان کتاب تازه‌ای در زمینه‌ی فرزانش سیاسی یافت که بازگشت‌های فراوان به کارهای رالز نداشته باشد. چنان‌که جاناتان ولف می‌نویسد: «براستی، بسیاری از فرزانش سیاسی امروز از کارهای رالز ایده گرفته است، چه در جانب‌داری از آن، چه در رد آن، مانند نوزیک.»- بنگرید به ولف، «درآمدی بر فرزانش سیاسی» (۲۰۰۶، برگ ۱۳۵، نشر آکسفورد)

ستایش‌هایی که از رالز شده است نه بدان معناست که آرای او پذیرش همگانی یافته است. او براستی یکی از بحث‌برانگیزترین اندیشمندان سیاسی است و تئوری «دادگری بی‌سویه»‌ی او سوژه‌ی بحث‌های داغ دنباله‌داری است. لیک پیش از هرچیز بایسته است خود تئوری او بیان شود.

@mithra_philosophy

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

توتالیتاریسم فقط یک حکومت نیست؛ یک روش از بین بردن انسان‌بودن است.
هانا ارنت
توتالیتاریسم زمانی است که مردم از زندگی سیاسی و مشارکت عمومی کنار کشیده و احساس تنهایی، بی‌قدرتی و بی‌معنایی کنند.

در چنین شرایطی، افراد مستعد پذیرش ایدئولوژی‌های مطلق‌گرا می‌شوند، حتی اگر آن ایدئولوژی‌ها ضدانسانی باشند. آرنت نشان می‌دهد که ریشه‌ی توتالیتاریسم در بی‌تفاوتی، انزوا و از دست رفتن پیوندهای اجتماعی و سیاسی است، نه فقط در رهبران دیکتاتور.
برای جلوگیری از ظهور توتالیتاریسم، شهروندان باید مسئول، آگاه، و فعال در عرصه عمومی باقی بمانند.
سکوت و انفعال، خطرناک‌تر از هر ایدئولوژی است.
الگوریتم توتالیتاریسم ساده است:
۱. مردم را تنها کن
۲. پیوندهای اجتماعی را بشکن
۳. تفکر مستقل را بی‌ارزش جلوه بده
۴. دروغ را جایگزین واقعیت کن
۵. ایدئولوژی واحد تزریق کن
۶. اطاعت را با ترس تضمین کن
در نهایت، نیازی به سرکوب نیست؛ مردم خودشان تبدیل به ابزار سرکوب می‌شوند.
™️کاری از گروه تکامل
DShob
@marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

داریوش مهراندیش

@marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

وقتی از عدالت توزیعی سخن می گوییم پیشاپیش باید به دو مفهوم دیگر فکر کنیم ،
وقتی توزیع در میان است پای نهاد توزیع کننده هم به میان می آید ،
و دوم اینکه معیار توزیع چیست ؟
بنابراین نهاد توزیع کننده و دیدگاه های همان نهاد اختیار دارایی و کالا را در اختیار می گیرد ،
این جاست که برای محدود کردن اختیار نهاد توزیع کننده و رهایی توزیع از اعمال سلیقه نهاد ها که معمولاً در جهان در حال توسعه دولت ها هستند ودر جهان توسعه یافته سهم بازار آزاد در نحوه توزیع قابل توجه است، فیلسوفان و اقتصاد دانان راه حل هایی ارائه داده اند ، یکی از مفهوم عدالت استفاده کرده دیگری از انصاف و سومی از منظر ایدئولوژیک ،که هر کدام از این دیدگاه ها تفسیر بر دار هستند ،
مثل این می ماند که دیدگاه ها و نهادهایی در مورد تقسیم کیک آماده تصمیم بگیرند و کسی نمی پرسد این کیک از کجا آمده است ؟
پرسش از کیک ما را به پرسش از تولید منتقل می کند ،
از دوران بی واسطه گی و گردآوری غذا قرن‌ها گذشته است طبیعت هیچ کالایی به ما نمی دهد کالا و دارایی باید تولید شود ،
آیا تولید کنند در توزیع نقش دارد یا نه ؟
اگر منطق توزیع را به منطق تولید بسپاریم سخن گفتن از انصاف یا عدالت آیا تحمیل ارزش بیرونی بر تولید نیست ؟
اگر بازار جایی است که کالا ها به همراه صاحبانشان به آنجا می آیند تا توزیع شوند آیا خود بازار نمی تواند هم توزیع کننده و هم معیار توزیع باشد ؟
عدالت و انصاف در بازار به چه معناست ؟
Azizi

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

سلام
در مورد پرسش گروه باید گفت پاسخ‌ها کاملاً متفاوت است از لغو کامل مالکیت خصوصی (مارکس) و بازتوزیع گسترده دولتی (رالز و پیکتی) تا عدم دخالت دولت و تکیه بر بازار آزاد (نوزیک) در پاسخ  نظریه پردازی شده است
آیا برابری در نتایج مهم است یا برابری در فرصت‌ها؟
مارکس و پیکتی به طور قوی بر نتایج اهمیت می دهند .
نوزیک به طور کامل بر فرصت ‌ها  (فرآیند) معتقد است و نتایج را بی‌اهمیت می‌داند.
جان رالز ترکیبی ارائه می‌دهد برابری منصفانه فرصت‌ها شرط لازم است، اما کافی نیست. او با تکیه به اصل تفاوت خود، نتایج را نیز مهم می‌داند و شرط می‌گذارد که نابرابری در نتایج فقط در صورتی مجاز است که به نفع محروم‌ترین افراد باشد.
به طور خلاصه، باید گفت هیچ پاسخ پذیرفته شده جهانی به این پرسش وجود ندارد.
انتخاب بین این نظریه‌ها به ارزش‌های بنیادین ما درباره آزادی، برابری و نقش دولت بستگی دارد.
به باور من نظریه رالز به دلیل درنظرگیری هر دو جنبه فرصت و نتیجه، و ارائه چارچوبی منسجم، یکی از تاثیرگذارترین و متعادل‌ترین پاسخ ‌ها در این زمینه محسوب می‌ شود. امیدوارم دوستان صاحب نظر ملاحظات و تاملات خود را ابراز دارند و نظر خود را در رابطه الگوی نظام سیاسی اقتصادی نروژ در انطباق به جغرافیای سیاسی ایران بیان کنند
علی غلامی

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

گروه‌های منتفع از فعال‌سازی
مکانیسم ماشه و تشدید تحریم‌ها
کسانی هستند که به «رانت تحریم»
دسترسی دارند که جامعه انان را
‌کاسبان تحریم می شناسد
این گروه شامل شبکه‌های قدرتمند و پرنفوذی می‌شود که از طریق دور زدن تحریم‌ها یا انحصار واردات کالاهای ضرودی، سودهای کلانی به دست می‌آورند.
تحریم باعث ایجاد انحصار و کاهش رقابت خارجی می‌شود و به این گروه اجازه می‌دهد کالاها را با قیمت‌های بسیار بالاتر به بازار عرضه کنند.
این امر می‌تواند به «تسخیر دولت» توسط گروه‌های ذینفع بینجامد، به طوری که سیاست‌ها به نفع آنان تغییر کند .
فعالیت بخش‌هایی از اقتصاد غیررسمی و قاچاقچیان کالا کما فی سابق اهمیت می یابد
تشدید تحریم‌ها معمولاً به معنای گسترش بازار سیاه و قاچاق کالاهای ممنوعه است. گروه‌هایی که در قاچاق سوخت، کالاهای اساسی و ارز فعالیت دارند، می‌توانند سود بیشتری ببرند .
شرکت‌ها و استارتاپ‌های داخلی خاص (ذینفعان جایگزینی واردات)و
برخی کسب‌وکارهای داخلی که کالاها یا خدمات مشابه با کالاهای تحریمی ارائه می‌دهند، ممکن است از کاهش رقابت خارجی سود ببرند. برای مثال، در غیاب سرویس‌های بین‌المللی، سرویس‌های داخلی مشابه (مانند مسیریاب‌ های داخلی) می‌توانند بازار را در انحصار خود بگیرند. به این پدیده «کاسب تحریم» گفته می‌شود .
گروه‌های متضرر از فعال‌سازی مکانیسم ماشه و تشدید تحریم‌ها
بدون تردید عموم مردم و مصرف‌کنندگان هستند که با افزایش تورم و کاهش ارزش پول ملی، کاهش قدرت خرید به شدت آسیب می‌بینند
کمبود کالا و خدمات را مثل قبل با محدودیت بیشتر در واردات شاهد خواهیم بود کمبود دارو، کالاهای اساسی، قطعات یدکی و فناوری‌ های پیشرفته نیز بصورت گران در دست رس خواهد بود
بدون تردید تحمیل «خسارت گروهی » از جمله خسارت‌ها که به جمع کثیری از افراد وارد می‌آید، اغلب به دلیل نبود نهادهای نمایندگی مناسب و قوانین خاص برای پیگیری، جبران نخواهد شد .
البته بخش خصوصی مولد و صنعتگران کمافی سابق با اختلال در زنجیره تأمین مولد اولیه دست به گریبان خواهند بود و بسیاری از صنایعی که به قطعات، ماشین‌آلات و مواد اولیه وارداتی وابسته هستند در سایه تحریم به این نهاده‌ها دسترسی دشوار خواهند داشت بعضا برایشان غیرممکن خواهد بود .
محدودیت در تجارت نیز از تبعات مکانیزم ماشه است یعنی قطع شدن از سیستم مالی جهانی، انجام معاملات بین‌المللی را بسیار پرهزینه و پرریسک خواهد کرد .
همچنین خروج سرمایه و فرار مغزها از پیامدهای تداوم تحریمها خواهد بود
استارتاپ‌ها و فناوری‌های نوآور با محدودیت دسترسی به بازارهای جهانی و خدمات بین‌المللی مواجه می شوند در واقع بسیاری از استارتاپ‌ها برای رشد به دسترسی به پلتفرم‌های جهانی، خدمات پرداخت بین‌المللی و سرمایه‌گذاری خارجی نیاز دارند. تحریم این دسترسی را مسدود می‌کند .
افزایش هزینه‌های عملیاتی انان را در بر خواهد داشت
محدودیت در استفاده از سرویس‌های ابری بین‌المللی، نرم‌افزارها و سخت‌افزارهای خارجی، هزینه‌های توسعه و نگهداری را برای این شرکتها افزایش می‌دهد.
یحتمل وضعیت دولت و حکومت
با کاهش درآمدهای نفتی که یکی از اصلی‌ترین منابع درآمدی دولت است، را به شدت محدود می‌کند.
دولت مجبور است منابع زیادی را برای دور زدن تحریم‌ها، مذاکرات دیپلماتیک و مقابله با تهدیدهای امنیتی ناشی از تحریم‌ها هزینه کند.
واما افزایش نارضایتی اجتماعی ناشی از فشار اقتصادی بر مردم می‌تواند به ناآرامی‌های اجتماعی دامن بزند و نظام دچار تلاشی کند .
علی غلامی

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

دیروز ماشه‌ای بر شقیقه اقتصاد ویران ما چکید؛ ماشه‌ای که آخرین رشته‌های امید را گسست. در چنین سرزمینی نمی‌توان از عدالت و توزیع عادلانهٔ ثروت سخن گفت، زیرا شالودهٔ اندیشه‌ها و سیاست‌ها نه بر زندگی واقعی مردم، بلکه بر دنیای دیگر بنا شده است. اینجا به انسان آموخته‌اند که یک ثواب در این دنیا، هزار پاداش در آن دنیا خواهد داشت. حکومتی که چنین منطق پاداش‌ کیفر اخروی را در قلب سیاست‌های خود نهاده است، نمی‌تواند مخاطب گفت‌وگوی جدی دربارهٔ برابری و عدالت در این‌جهان باشد.
عدالت و برابری محصول اندیشیدن به مردم و زیست واقعی آنان است، نه حاصل محاسبه برای آخرت. همان‌گونه که جان راولز در نظریه عدالت می‌گوید جامعهٔ عادلانه جامعه‌ای است که شرایط برابر برای فرصت‌ها فراهم می‌کند و نابرابری‌ها تنها زمانی قابل قبول‌اند که به نفع کم‌برخوردارترین‌ها باشند. اما در ساختاری که رفاه دنیوی را تهدیدی برای معنویت تلقی می‌کند، این نوع بازتوزیع واقعی منابع و فرصت‌ها ممکن نیست.
در چنین سیستمی، ارزش‌های راستگویی و شایستگی به حاشیه رانده می‌شوند و در عوض ریاکاری و دورویی به راهی برای صعود و کسب قدرت بدل می‌گردند. همان‌طور که فوکو  گفت، قدرت نه فقط با زور بلکه با ساختارهای دانش و نهادها و گفتمان‌ها شکل می‌گیرد؛ نظامی که تفکر خود را بر اخرت بنا کرده، با ابزارهای فرهنگی و دینی، ارزش‌ها را وارونه می‌کند و به حفظ نابرابری مشروعیت می‌بخشد.
از منظر مارکسیستی نیز، این وضعیت نمونهٔ بارز بازتولید نابرابری است، طبقه‌ای که در بازیِ اخلاقی و دینی مهارت بیشتری دارد، سهم بیشتری از ثروت و قدرت به دست می‌آورد، در حالی که عدالت واقعی به عنوان توزیع عادلانهٔ منابع و بارها نادیده گرفته می‌شود. در اینجا عدالت نه به مثابهٔ حق هر کس به قدر نیاز یا شایستگی، بلکه به مثابهٔ امتیاز هر کس به قدر نزدیکی‌اش به گفتمان رسمی تعریف می‌شود.
نتیجهٔ این ساختار، زوال اعتماد اجتماعی، فرسایش سرمایهٔ اخلاقی و گسترش بی‌عدالتی هست. همان‌طور که رالز بر عدالت به عنوان عدالت به مثابه انصاف تأکید می‌کند، هرگونه بازتوزیع منابع و فرصت‌ها که در خدمت حفظ قدرت و مشروعیت نابرابر باشد، اساساً بی‌عدالتی را تقویت می‌کند و نه آن را کاهش.

من تکه نانم را امروز می‌خواهم، نه در بهشت.
Javer

/channel/marzockacademy

Читать полностью…
Subscribe to a channel