marzockacademy | Unsorted

Telegram-канал marzockacademy - آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

10922

کانال فلسفه وهنر مارزوک

Subscribe to a channel

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

زن وجود ندارد..
ژان لکان
@marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

در دنیایی که گفت‌وگوها گاهی به‌سرعت به زبان تحقیر، تمسخر و کلیشه بدل می‌شوند، بازگشت به اصول اخلاقی می‌تواند مسیر تازه‌ای برای ارتباط انسانی بگشاید.
ایمانوئل کانت، می‌گوید هر انسان غایت فی‌نفسه هست؛ یعنی هر فردی باید به‌عنوان هدفی مستقل و ارزشمند دیده شود، نه فقط وسیله‌ای برای رسیدن به خواسته‌های دیگران. بر همین اساس، زبان تحقیر، نه تنها اخلاقی نیست بلکه با ذات گفت‌وگو که بر پایه احترام است، ناسازگار است.
هابرماس، معتقد هست گفت‌وگو باید در فضایی آزاد و برابر جریان یابد؛ جایی که همه بتوانند بدون ترس از تمسخر یا تحقیر، نظرات خود را بیان کنند و استدلال بشنوند.
از سوی دیگر، لویناس تأکید می‌کند که ما در مواجهه با چهره‌ی دیگری مسئولیت اخلاقی داریم. زبان ما باید پل باشد، نه دیوار؛ وسیله‌ی ارتباط، نه ابزاری برای خشونت.
هگل نشان می‌دهد که به رسمیت شناختن دیگری، کلید رسیدن به خودآگاهی و آشتی است. تحقیر دیگری در گفت‌وگو، در واقع خودتحقیر است، زیرا ما را از فهم عمیق‌تر و رشد معنوی بازمی‌دارد.
پس وقتی با زبانی آمیخته به تحقیر یا کلیشه مواجه می‌شویم، باید،
ابتدا کرامت انسانی طرف مقابل را به یاد آوریم.
فضای گفت‌وگو را به‌گونه‌ای بسازیم که همه احساس امنیت و آزادی کنند.
مسئولیت اخلاقی خود را در قبال دیگری جدی بگیریم.
به دنبال آشتی و تفاهمی باشیم که فراتر از اختلافات ظاهرینشان هست.
گفت‌وگو، تنها ابزار واقعی ساختن دنیایی انسانی‌تر است؛ دنیایی که در آن احترام و اخلاق، جایگزین تحقیر و خشونت کلامی شود
javer
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

همراهان گرامی اینجا کانال فلسفی است اما لازم دانستم موارد زیر را برای سلامت شما وعزیزانتان یاد آور شوم لطفا با توجه به اینکه سکته حتی در سنین کم بعلت استرس، آلودگی هوا وتغذیه ناسالم ودرسنین بالا بادکاهش فعالیت بدنی در کشورمان زیاد است برای زندگی طولانی وسالم در سنین میانسالی وکهنسالی وجلوگیری از سکته قلبی ومغزی مواد غذایی زیر را از سفره خودحذف کنید .

۱-پنیرزرد  عامل خاموش لخته خون را برای شام استفاده نکنید  این پنیرها مقدار زیادی تیرامین دارند
تیرامین یک آمین بیوژنیک است که به طور طبیعی در بدن و همچنین در برخی غذاها یافت می‌شود. این ماده به طور طبیعی در بدن از اسید آمینه تیروزین تولید می‌شود و نقش‌های مختلفی در تنظیم فشار خون و عملکرد سیستم عصبی دارد. تیرامین باعث ترشح هورمون نوراپینفرین می‌شوداین هورمون که بصورت طبیعی در بدن برای کنترول قلب وعراق وجود دارد با خوردن پنیر زرد در بدن افزایش می‌یابد و  می‌تواند باعث افزایش فشار خون تا چهل واحد وافزایش ضربان قلب شود .
  فشار خون راتا ۴۰واحد بالا میبردواگر داروی فشار خون میخورید میتواندتداخل دارویی بسیار خطرناک ایجاد کند


۲-گوشت ها ی فرآوری شده
"بمب های سدیم "مانند ژامبون سوسیس حاوی مقادیر زیادی سدیم ونیترات هستند  این ترکیبات باعث احتباس آب در عروق می‌شوند وقلب را مجبور میکنند بیشتر کار کندتا خون را توی رگهای پراز مایع پمپ کند  نیترات موجود در گوشت درمعده تبدیل به نیتریت میشوداین ترکیبات توانایی انتقال اکسیژن توسط خون را پایین میاوردوهنگام خواب که تنفس ارامتر است ممکن است به قسمت‌هایی از مغز اکسیژن کمتری برسد وخطر سکته مغزی که معمولا در ساعت اغازین صبح اتفاق می‌افتد را افزایش می‌دهد حتما گوشت های فرآوری شده را بعنوان صبحانه ویا نهار بخورید .
شبها از خوردن آنها اکیدا بپرهیزید

۳-قندهای تصویه شده "طوفان التهاب در بدن ایجاد میکنند "مانند خوردن چای یا قهوه با قند یک دسر شیرین، کیک ،بیسکویت قندخون را بالا می‌برند ولوزالمعده مجبور می‌شود مقادیر زیادی انسولین تولید کندبعلت ایجاد التهاب در بدن به قلب وسینه فشار وارد میشودانهم وقتی که متابولیسم بدن در موقع خواب باید پایین باشد خون غلیظ می‌شود پلاکت‌ها چسبیده تر وخون لخته می‌شود این نوسانات باعث آسیب های کوچک به دیواره عروق می‌شوند وخطر سکته را افزایش می‌دهند‌.

۴-چربی‌های ترانس در غذاهای سرخ شده را شبها حذف کنید وتنها تاساعت دو بعد از ظهر از انها استفاده کنید زیرا بسیار سمی هستند وبه دیوار عروق میچسبند یک وعده سیب زمینی سرخ کرده تا ۱۲ساعت چربی خون را بالا میبرد اگر داروی قلب استفاده میکنید می‌تواند تداخل دارویی خطرناک ایجاد کند.
۵-۴-مصرف چای وقهوه در شب باعث می‌شود که ضربان  قلب شدیدتروترشح ملاتونین که هورمون خواب است دچار اشکال شودودچار کم خوابی شوید .البته قند خون هم بالا می‌رود ومشکلاتی که در مورد ۲ذکر شد  هم به ان اضافه می‌شود.

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

بنابراين گزاره هاى بنيادين، ملاك صدق گزاره هاى مركب هستند. دغدغه اصلى ويتگنشتاين اين است كه زبان به مثابه يك ساختار نمادين، چگونه و به كمك چه ساختار و مؤلفه هايى واجد خصوصيت حكايت گرى مى شود؟ اين مسأله ريشه در سؤال اساسى ترى درباره ساز كار و كاركرد دستگاه نماد پردازى دارد. اصولاً نماد چگونه دلالت مى كند؟ چه عاملى موجب مى شود يك نماد، نماد شود؟ عمده بحث هايى كه در مورد تحليل زبان صورت گرفته است، در واقع بحث از نماد است. زيرا زبان به منزله نمونه اعلاى دستگاه نماد پردازى در اين مباحث مورد توجه واقع شده است. از اين رو ويتگنشتاين، نمونه هاى چندى از دستگاه نماد پردازى مانند نت هاى موسيقى و تابلوهاى راهنمايى را نيز تحليل و احكام مشترك آنها را بررسى مى كند.
در تحليل او، نماد به منزله يك تصوير عمل مى كند. همچنان كه تصوير يك شىء، مثل چهره يك فرد، از آن جهت تصوير آن شىء است كه پاره اى خصوصيات آن شىء را در خود دارد و جلوه گر مى سازد، هر نماد نيز داراى خصوصيات چيزى است كه نماد آن قرار گرفته و آن خصوصيات را نشان مى دهد. تصوير بودن ايجاب مى كند كه خصوصيات مشتركى ميان مُصَوَر و مُصَوِر وجود داشته باشد و مصور آن خصوصيات مشترك را عيان سازد، در عين حال، تصوير فى نفسه، تمايزاتى با مصور دارد. وجود اين تفاوت ها، امرى ذاتى براى تصوير است و نه تنها لطمه اى به حكايت گرى آن نمى زند، بلكه از جهتى مقوم آن است. مى توان گفت كه تصوير، يك مدل از واقعيت است. در تصوير، هر عنصرى در قبال يك شىء قرار دارد. تصوير داراى اين ويژگى است كه اجزاى آن به هيأت خاصى با يكديگر تأليف شده اند. پيوند ميان اجزاى تصوير را ساختار تصوير مى ناميم و توانايى اين ساختار را «صورت بازنمايى تصوير» مى ناميم.
صورت بازنمايى عبارت است از امكان اين كه اشيا به همان هيأت در كنار هم قرار داشته باشند كه اجزاى تصوير. چنان كه ويتگنشتاين توضيح مى دهد، تصوير، خود يك واقعيت است و گزاره ها تصوير واقعيت هستند. ما نشانه هاى قابل دريافت حسى گزاره را به مثابه نمايان ساختن وضع امور ممكن به كار مى بريم. شيوه اين نمايان سازى عبارت است از انديشيدن به معناى گزاره. يك جمله مكتوب يا ملفوظ، مركب از نشانه هايى است. كلمات هر كدام يك نشانه هستند. اين نشانه ها براى ما قابل دريافت حسى است. اين نشانه ها را ما به كار مى بريم. هنگامى كه نشانه ها را به كار مى بريم،  آنها را به منزله وسيله اى نگاه مى كنيم كه مى توان به كمك آن، يك وضع ممكن امور را نمايان يا به تعبيرى بهتر «برون فكنى» كنيم.

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

نظریه های زبان شناسی میخائیل باختین
میخائیل میخائیلوویچ باختین ( Mikhail Mikhailovich Bakhtin ) متولد ۱۷ نوامبر ۱۸۹۵ در اورل در جنوب مسکو و متوفای ۷ مارس ۱۹۷۵ ، نظریه‌پرداز رادیکال ادبیات و زبان است. او که زیر تأثیر نوشته‌های کارل مارکس بود، علاقه‌ی ویژه‌ای به تغییر و انقلاب اجتماعی درون ساختارهای غالب اجتماعی و روشنفکری داشت. آثار او، که به موضوعات متنوعی می‌پردازند، الهام‌بخش گروهی از اندیشمندان؛ از جمله مارکسیست‌های جدید، ساختارگرایان، پسا-ساختارگرایان و نشانه‌شناس‌ها بوده‌است. اینان، اندیشه‌های باختین را در نظریه‌های خود جا داده و ترکیب کرده‌اند.
دامنه تاریخی نوشته های او و اوضاع سیاسی زمانه نگارش آنها (به ویژه سرکوب سیاسی دوره استالین) از باختین یک فیلسوف اجتماعی حائز اهمیت ساخته اند. از دهه ۱۹۷۰ برخی از مفاهیم کلیدی وی مانند انگاره گفت و شنودی و مفهوم چندآوایی در انسان شناسی به کار گرفته شده اند.
باختین در اورل (روسیه) به دنیا آمد و در ویلنیوس و اودسا بزرگ شد. این دو شهر، شهرهای مرزی بین‌المللی بودند که آمیزهٔ ناهمگن غیرمعمولی از زبان‌ها و فرهنگ‌های نامتجانس عرضه می‌کردند.
و در دانشگاه پتروگراد واژه‌شناسی و ادبیات کلاسیک خواند؛ سال‌های تحصیل وی هم‌زمان شده بود با جنگ جهانی اول و انقلاب روسیه. در روستای نِوِل و بعدها در ویتبسک تدریس کرد و همان‌جا با النا الکساندروونا آشنا شد و با هم ازدواج کردند.
در ویتبسک بود که با حلقه‌ی روشنفکری‌ای « حلقهٔ باختین » آشنا شد که اعضایی مانند والنتین ولوشینوف و پاول مدودوف داشت. باختین در سال ۱۹۲۴ به لنینگراد رفت و پنج سال بعد به اتهام مشارکت در امور کلیسای زیرزمینیِ ارتودوکسِ مسیحی، بازداشت شد.

/channel/+RgpoTxExbs0yOTA0

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

زیبایی در زبان گفتگو، فراتر از واژگان فاخر یا جملات ادبی، به معنای اثربخشی، گیرایی، و ایجاد ارتباط عمیق و مثبت است. وقتی این عناصر از گفتگو حذف می‌شوند، می‌توان گفت "زیبایی" آن کشته می‌شود.

این هفته در گروه اکادمی که هدفش رشد اندیشه وگفتگوست به این موضوع میپردازیم

@marzockacadem

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

اگر فلاسفه اخبار می‌گفتند .
کانال چکامه

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

فلسطین؛ غسل تعمیدِ زن، زندگی، آزادی
نگاشتهٔ محمدمهدی اردبیلی
با خوانشِ مرضیه بهزادپور

#خوانش‌ها
پروژهٔ پرتاب‌ها

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

زنان در بزنگاه تاریخ
✍طلیعه حسینی

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

@marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

یک سخنگو در هنگام برقراری ارتباط با اشخاص دیگر، مدعی است که آنچه می‌گوید، حقیقت دارد، اگر آنها به جهان واقعی اشاره کنند. اگر آنها به جهان اجتماعی مشترک با شنونده اشاره کنند، آنها مدعی‌ اند که گفته شان درست است. اگر آنها به جهان تجربه ی واقعی درونی خاص خود اشاره کنند، در این صورت آنها مدعی‌ اند که صادق هستند. در حالی که هر سه ادعای اعتبار در تلاش برای حل و فصل مسئلهای خاص، ایفای نقش می‌کنند، این امر به ویژه در منازعات بر سر درستی هنجاری این ادعا خواهد بود که تنظیم واکنش های شخصی مخاطره‌ آمیز است. شناخت متقابل ادعاهای اعتبار به معنای آن است که ما می‌توانیم تحت اشراف دیدگاه های عام با موضوعات و نزاعهای اساسی سر و کار داشته باشیم. ما به رغم بار محافظه کارانه شرایط موجود، به جستجوی حقیقت، درستی و صداقت اصرار می‌ورزیم.
نظریه و عمل به همان اندازه که یکدیگر را نفی می‌کنند، اکنون به طور همزمان با هم پیوند می‌خورند. بدین ترتیب، در میان تکثر، تعارض و تنوع زندگی مدرن انگیزشی ارتباطی به سوی حل و فصل وجود دارد.
هابرماس اظهار می‌ دارد که بدون این انگیزش، ما جایگزین عقلانی برای خشونت و اعمال فشار به عنوان روش های تشکیل اراده ی جمعی و حل منازعه نخواهیم داشت. البته، با این انگیزش، مسئله ی لزوم توضیح چگونگی بازتولید اجتماعی چه بسا از زمینه سستی چون زمینه ادعاهای اعتبار فراسوی متن، ناشی شود.
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

به نظر هابرماس، مشکلات زمانی پدید می‌آید که این رسانه‌ های گروهی از قلمرو های قانونی خود بگریزند و دقیقا" جهان زیست را مورد حمله قرار دهند.
افراد و گروه‌ها به علت اشغال سیستماتیک جهان زیست از اداره ی مستقل زندگی جمعی خود بازداشته شده‌اند. از این رو، پول و قدرت به حسب شرایط خاص خود بیانگر مسائل و مشکلاتی بوده و راه را بر تفاسیری که بطور ارتباطی به وجود آمده، می‌بندند. از حوزه ی زندگی صنعتی تا حوزه ی محیط زیست، تصمیمات بر اساس معیارهای از پیش تعیین شده اتخاذ می‌شود تا به وسیله ی استاندارد های غیر جانبدارانه گفتگوی دموکراتیک؛ با اهمیت است که این پدیده نه تنها از ایجاد دموکراتیک توافقات جلوگیری به عمل می‌آورد، بلکه همچنین به ساختارهای شناخت متقابل جهان زیست که اساس دموکراسی هستند، آسیب می‌رساند. برای رهایی از این وضعیت و خنثی کردن نقش پول و سلطه، در‌ تحریف‌ ارتباطات‌ و گفتگو، هابرماس بحث "وضعیت کلامی ایده‌آل" را مطرح می‌ کند که در آن نیرو و قدرت، برنده ی استدلال را مشخص‌ نمی‌کند‌ بلکه‌ تنها استدلال بهتر و برتر پیروز می‌شود. قدرت شواهد و مستندات و برهان‌ های‌ منطقی‌ است که معین می‌کند چه چیز درست و مـعتبر است و چه چیز بی اعتبار و نادرست.

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

گفتگو برای هابرماس، نقشی فراتر از رسیدن به تفاهم ایفا می‌کند. گفتگو در اینجا وظیفه ی مشروعیت دادن به هنجارها و قوانین را برعهده دارد «من در تلاش برای‌ به‌ اثبات‌ رساندن این نکته ام که می‌توان پرسـش‌ های عملی را به شکل گفتمانی بررسی کرد و این امکان‌ برای‌ تحلیل اجتماعی ـ علمی وجود دارد که به‌ طور روشمند نسبت موجود مـیان نظام‌های هنجاری‌ و حقیقت‌ را‌ مورد ملاحظه قرار دهد. این پرسش همچنان به قـوت خـود بـاقی است که آیا در جوامع پیچیده‌ هنوز‌ هم‌ تکوین انگیزه واقعا" به هنجارهایی پیوند می‌خورد که مستلزم تصدیق هستند یا ایـنکه ‌‌نـسبت‌ نظام‌ های‌ هنجاری با حقیقت از میان برداشته شده است». هابرماس چند سال بعد در کتاب "جهانی شدن و آیـنده ی دموکراسی" می‌نویسد: «باید این امکان وجود داشته باشد که از قوانین نه به دلیل اجبارانگیز بودن بلکه‌ به‌ دلیل مشروع بودن اطـاعت کرد».

او در ادامه‌ اضافه‌ می‌کند: «... یک قانون فقط زمانی می‌تواند مدعی مشروعیت باشد‌ که‌ تمام کسانی که از آن تاثیر خواهند پذیرفت بتوانند ضـمن مـشارکت در یک گفت‌ و گوی عقلانی‌ با‌ آن موافقت کرده باشند. ما به‌ عنوان‌ کسانی که‌ در‌ یک‌ گفت‌ و گو شرکت می‌کنیم، می‌خواهیم با اقناع یکدیگر در باره‌ ی یک‌ مسئله ی خاص از طریق بحث و احتجاج به عقیده مشترک برسیم، اما به عنوان‌ شرکت‌ کنندگان‌ در یک چانه زنی کوشش ما این است‌ که منافع مختلف را‌ با‌ یکدیگر متوازن کنیم».

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

هابرماس نقطۀ آغاز مفهوم خیر عمومی را در شکل‌گیری کنش ارتباطی می‌داند، به‌گونه‌ای که این کنش می‌بایست مبتنی بر سازوکار اخلاق گفت‌وگویی شکل بگیرد و اصل تفاهم و مفاهمه شاکلة اصلی آن باشد. در این صورت می‌توان در یک زیست‌جهان و نظام کنش ارتباطی، تصور شکل‌گیری کنش خیرخواهانه در شهروندان را داشت که به خیرعمومی در جامعۀ ایده‌آل منجر می‌شود.

از نظر هابرماس در کتاب "وجدان اخلاقی و کنش ارتباطی" اولین مولفه در اخلاق گفتگویی، بررسی دعاوی اعتباری است که پیش از این توضیح داده شد. این مسئله از آنجا ناشی می‌شود که از نظر هابرماس، آمادگی گوینده و شنونده در کنش ارتباطی، مهمترین مولفه است و وجود آن خود منوط به تصدیق این دعاوی است.

دومین مولفه ناظر به کارکرد اخلاق گفتگویی در حل کشمکش‌ ها و مجادلات اخلاقی است که در کنش ارتباطی صورت می‌ گیرد. تولید هنجارهای اخلاقی معتبر در یک وضعیت کلامی ایده آل، در اینجا بسیار مهم است.

مولفه ی سوم، برابری و بی طرفی کنشگران است که دارای دغدغه ی مشترک جستجوی حقیقت از طریق پذیرفتن استدلال بهتر می‌باشند. در نظر هابرماس تنها آن دسته از هنجارها معتبرند که اجماع تمامی شرکت کنندگان را به دست آورده باشند.

مولفه مهم دیگر، گستره ی عملیاتی اخلاقی گفتگویی است. به نظر هابرماس، اخلاق گفتگویی صرفا" شامل مسائل عملی‌ ای می‌شود که می‌توان در باره ی آنها استدلال آورد و چشم انداز تفاهم و اجماع بر روی آنها باز و گشوده است. حال آنکه در باره ی ترجیحات ارزشی فردی ــ مفاهیم زندگی خوب و خیر فردی ــ این امر به شکلی جدی نمی تواند مبنا قرار گیرد. چرا که این مسائل اساسا" فردی هستند.

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

یورگن هابرماس، فیلسوف آلمانی، نظریهٔ اخلاق گفتمان را طرح کرد که برگرفته از اخلاق کانتی است. او معتقد است که کنش باید مبتنی بر ارتباط بین مشارکت‌کنندگان باشد. منافع و مقاصدِ مشارکت‌کنندگان باید مورد بحث قرار گیرد و برای همه مفهوم باشد. هابرماس با ردِ هر گونه زورگویی و سوءاستفاده، معتقد است که توافق بین طرفینِ ارتباط برای رسیدن به تصمیمِ اخلاقی نقش حیاتی دارد. 
اخلاقِ گفتمان هم مثل اخلاقِ کانتی، یک نظریهٔ اخلاقیِ شناختی است زیرا مبتنی بر این ایده است که گزاره‌هایی اخلاقی می‌توانند صادق یا کاذب باشند. این نظریه همچنین شامل قاعده‌ای است که طبق آن می‌توان کنش‌های اخلاقی را تعیین کرد و بر پایهٔ آن، کنش‌های اخلاقی باید مثل اخلاقِ کانت، جهان‌شمول باشند.
هابرماس معتقد است که نظریهٔ اخلاقی‌اش نسبت به اخلاقِ کانت، گامی به جلو محسوب می‌شود. او چارچوب دوگانهٔ اخلاق کانت را رد می‌کند. کانت بین جهان فنومن که انسان‌ها می‌توانند آن را حس و تجربه کنند و جهان نومن یا جهان فی‌نفسه که برای انسان‌ها دسترس‌پذیر نیست، تمایز قائل می‌شود. این دوگانه برای کانت ضرورت دارد، زیرا می‌تواند خودمختاریِ عاملِ انسانی را تبیین کند: هر چند انسان در جهان فنومن، مجبور و فاقدِ اختیار است، اما کنش‌هایش در جهانِ فی‌نفسه یا غیرمادی، آزاد است. از نظر هابرماس، اخلاق برخاسته از گفتمان است و بر اساس عقلانیت و نیازهای انسان‌ها ضرورت می‌یابد، نه آزادیِ آنها.


/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

New Scientist USA
9.August
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

انسان و نطق ،  1
قدما در تعریف انسان آورده اند که انسان عبارت است از حیوان ناطق که حیوان جنس اوست و ناطق فصل او ، یعنی نطق ، زبان ، گفتار آو را از دیگر هم جنس هایش جدا می سازد ،
اما این تنها تعریف انسان نیست ، تعاریف دیگری هم مطرح شده مثل ،
انسان حیوان سیاسی ، یا حیوان ابزار ساز ،یا حیوان اجتماعی ، یا حیوان متافیزیکی ،یا حیوان تاریخی ،
اینکه زبان فصل انسان است و اینکه انسان در زبان و با زبان تعیین می یابد و اینکه زبان خانه هستی انسان است محل بحث نیست ،
اما مسئله این است اگر قوام تعین انسان به زبان است آن  بنایی که زبان با آن تعین می یابد چیست .
بی شک خصلت زندگی اجتماعی انسان آن ضرورتی است که زبان از آن ناشی می شود ، در نتیجه زبان چیزی نیست جز هستی اجتماعی و از این جهت هر نوع مناسبات اجتماعی که شبکه ای از روابط را تولید می کند و بین عناصر مادی معنوی نسبت بر قرار می کند زبان خاص خود را هم تولید می کند ،
این نه تنها در مورد زبان صدق می کند بلکه در مورد بکار گیری یک زبان در طبقات اجتماعی همان زبان هم صدق می کند ،
مثلاً زبان علمی ، زبان سیاسی ، زبان کوچه بازاری ، زبان ادبی ، زبان لاتی ، زبان کودکانه ، زبان زنانه زبانه مردانه ،
هر کدام از این زبان ها گر چه از کلمات و واژه های مشترک سود می برند اما زبان را مصادره به مطلوب می کنند ، بار معنایی و احساسی خاص خود را بر کلمات و واژه ها بار می کنند ،
در نتیجه زبان سیاست زده می شود ، علم زده ،بازار زده می شود ، جنسیت زده ، طبقه زده ، دین زده و متافیزیک زده می شود ،
در هر کدام از این تعینات واژه ها معنای های خاص خود را حمل و منتقل می کنند ،
از همین جا گفتگوی بین دو جنس راز آلود می شود یا پدر زبان فرزند را نمی فهمد ،
تاثیر شأن اجتماعی زبان حافظه تاریخی خود زبان است و هم حافظه تاریخی فردی که با آن زبان وارد گفتگو می شود ، بنا براین یک گفتگو مواجهه دو تبار و حافظه تاریخی است که قرار است کلمات و واژه ها آن معنا ها را به طرف مقابل منتقل کنند ،
تاریخیت زبان ، زخم های تاریخی زبان شکل گفتگو و نحوه بکارگیری واژگان و کلمات را در اختیار می گیرند .

ادامه دارد...
Azizi
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

چشمان تو وطن من است....

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

تمام فلسفه نقادی زبان است ویتگنشتاین .
پریش کوششی

ویتگنشتاین در فلسفه اولیه اش بر این نظر بود که تنها زبانی که معنایی از آن حاصل می شود، زبان واقعگویی است ولی بر خلاف پوزیتیویستهای منطقی، از رسیدن به این نتیجه خشنود و خوشحال نبود. او فکر می کرد که مثلاً اخلاق و دین و هنر همه در قلمرو امور ناگفتنی قرار می گیرند. به همین جهت وی در "رساله" می گوید: بین زبان بامعنا یا واقعگو و بخشهای دیگر زبان که برای خبر دادن از امور واقع موجود یا ممکن در جهان مورد استفاده قرار نمی گیرند – بنابراین به مفهوم دقیق کلمه بی معنا هستند – مرز محکمی وجود دارد.
ویتگنشتاین اما در فلسفه دوم خود این ایده را رها کردو نظریه ابزاری معنا را جایگزین آن نمود.
برای آنکه تصور درستی از زبان به دست آوریم کافی است به کاربرد آن در زندگی واقعی نگاه کنیم و ببینیم مردم با زبان چه می کنند. ویتگنشتاین در فلسفه اول بر این نظر بود که ساخت جهان واقعی، ساخت زبان را تعیین می کند اما در فلسفه دوم ـ در کتاب "پژوهشهاي فلسفی" ـ بر این نکته پای فشرد که این ساخت زبان ماست که چگونگی تفکر ما را درباره جهان واقعی تعیین می کند. یعنی ممکن نیست بتوانیم راجع به جهان بحث کنیم و حتی درباره آن بیندیشیم، بدون آنکه از دستگاهی از مفاهیم که زبان در اختیارمان می گذارد استفاده کنیم.
ويتگنشتاين تنها فيلسوفی است كه تمامی آراء و آثار وی بر محور زبان استوار است. او معتقد است كه تمام فلسفۀ، نقادی زبان است. در هر دو دوره مقصد و غرض وی فهم ساختار و حدود زبان است. وی در دورۀ نخست معتقد است كه ساختار واقعيت، ساختار زبان را تعيين می­كند و زبان نمی­تواند جهان و واقعيت را برتاباند. اين نظريه آنچنان ژرف صورت بندی و معماری شده بود كه استاد او- برتراندراسل- را نيز به وجد آورده بود. ويتگنشتاين در مرحله دوم تامل فلسفی خود، رهيافت نخست را مورد ترد و انتقاد قرار داده و نظريۀ «زبان، بنياد جهان» طرح كرد و از زبان به مثابه دانش و ابزار فاهمه و نه صرفاً يك ابزار و ميانجی سخن گفت. مقالۀ حاضر بارويكردی توصيفی- تحليلی در پی آن است كه اولاً نمايان كند كه مؤلفه­های بنيادين دو نظريۀ زبان ويتگنشتاين كدام است؟ و ثانياً علت انتقال و گذار ويتگنشتاين از زبان تصويری به زبان تاليفی چه بوده است؟
در تحليل ويتگنشتاين متقدم، زبان مجموعه گزاره هاست. اين كه زبان از اصوات تشكيل يافته يا از كلمات، و اين كه خواص فيزيكى صوت يا نشانه مكتوب چيست و آدمى با چه مكانيزمى اين نشانه ها را توليد مى كند براى ويتگنشتاين اهميتى ندارد. آنچه ارزش بررسى فلسفى دارد، كاركرد زبان به مثابه يك دستگاه نماد- محور است. لذا جنبه نمادين بودن زبان به فلسفه ارتباط مى يابد. از اين نظر است كه مى توان گفت، زبان مجموعه اى است كه اعضاى آن را گزاره ها تشكيل مى دهد.
بنابراين نقش نمادين زبان، وامدار نمادين بودن گزاره هاست. گزاره­ها از نظر ساختار دو دسته اند: گزاره هاى بنيادين وگزاره هاى تابع صدقى. دسته دوم، گزاره هاى مركب يا مولكولى هستند. اين گزاره ها را مى توان به اجزاى خود تحويل كرد. هر جزء، خود يك گزاره است. اين تحويل تا جايى ادامه مى يابد كه به گزاره هايى برسيم كه قابل تجزيه به گزاره هاى ديگرى نباشد و در حقيقت به گزاره هاى اتمى دست يابيم. عبارت «گزاره بنيادى» نام گويايى براى اين دسته از گزاره هاست. گزاره بنيادى مركب از اسم است. اسم يك نشانه بسيط است كه نشانه گزاره اى ناميده مى شود. همچنان كه گزاره بنيادين مركب از نشانه هاى بسيط (اسم ها) است، مفاد يك گزاره بنيادين نيز يك وضع امور بسيط در جهان است. صدق و كذب يك گزاره مركب يا مولكولى تابعى از صدق و كذب گزاره هاى تشكيل دهنده آن است.
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

درود و وقت عزیزان بخیر.....در ارتباط با جستار هفته باید عرض کنم زبان زخمی، که سرشار از تحقیر، تمسخر یا کلیشه است، از منظر روانشناختی گفت‌وگو را به میدان نبرد عاطفی تبدیل می‌کند و مانع ارتباط سازنده می‌شود...... در واقع تحقیر و تمسخر، با فعال کردن مکانیزم‌های دفاعی نظیر شرم یا خشم، اعتماد متقابل را تخریب می‌کنند و افراد را به جای شنیدن، به دفاع یا حمله سوق می‌دهند....... این نوع زبان، به جای ایجاد فضایی برای تبادل ایده‌ها، دیوارهای روانی بین طرفین می‌سازد و گفت‌وگو را به منازعه‌ای بی‌حاصل تبدیل می‌کند.....
برای رسیدن به گفت‌وگویی اخلاقی و سازنده، لازم است زبان را از عناصر مخرب پاک کرد.... این امر با پرورش خودآگاهی در انتخاب واژگان، گوش دادن فعال، و احترام به تجربه زیسته دیگران ممکن می‌شود....لازم به ذکر است از منظر روانشناختی، ایجاد فضایی امن که در آن افراد احساس ارزشمندی کنند، انگیزه همکاری و درک متقابل را تقویت می‌کند..... استفاده از زبانی همدلانه، که به جای قضاوت به کاوش معنا بپردازد، می‌تواند پل‌هایی برای ارتباط عمیق بسازد. در نهایت، جمع بتدی بنده در این خصوص این است که گفت‌وگوی اخلاقی نیازمند آگاهی از تأثیر کلمات بر روان دیگران و تعهد به حفظ کرامت انسانی در کلام است.....
غلامرضا موذن روانشناس بالینی

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

قطعه‌ خریدارم شوی

• همایون شجریان
• انوشیروان روحانی
• رهی معیری

باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوم
وز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچه بازیگران
اول به دام آرم ترا و آنگه گرفتارت شوم

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

در آدابِ وطن کُشی
در جلسه‌ی رونمایی از دو کتاب جورج اورول، با ترجمه سودابه قیصری

سخنران: داروین صبوری(جامعه شناس)

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

-
                                      آگاهی اندوهگین


آگاهی ناخشنود یا آگاهی اندوهگین را هگل در یک روندِ تاریخی مطرح می کند که در آن خدا وارد تاریخ می شود و آن هم زمانی است که مسیح را در جلجتا [ کوهی  که ] مسیح را در آن  به صلیب می کشند . متعاقب این رویداد و تفاسیر حواریون بویژه پائولوس رسول انسان به گناهی مرتکب می شود که او را دچار درد درون می کند . و این حکم مسیحیت که چنین گناهی در این جهان قابل پاک شدن نیست ، به تعبیری یک بدهی ابدی برای انسان .
هگل در مقاله اش تحت عنوان ایمان و معرفت از مفهومی می گوید که ناب است که از هر محتوایی خالی شده است مثل یک نامتناهی می ماند که همچون یک مَغاک تجربه می شود که کل وجود را غرق می کند و بر چیزی دلالت می کند آن هم بر اندوه نامتناهی در وجودی متناهی . اما برای هگل این وضعیتی است همچون گذری از برهه ، به مثابه لحظه ایی ( مومنت ) از ایدهُ برین .
مساله برای هگل این است که وجود متناهی وقتی از حد و مرزی عبور می کند و به ساحت نامتناهی گام می گذارد لحظه ای ( نه فهم زمان تقویمی ) را تجربه می کند که خلا و رنجی دردناک و هضم ناپذیر می شود .‌
هگل در توضیح بیشتر می نویسد :
سابق بر این اندوه متناهی فقط در فرایند شکل دهندهُ فرهنگ وجود تاریخی داشته ، این اندوه بدین صورت بود که خدا خودش مرده است .
برای هگل این رنج مطلق ، پروسهُ یا لحظهُ ای است که آگاهی را به خودآگاهی ترفیع می دهد و این مغاک درون ، ضرورت و پایه ایی برای شدن آگاهی و آزادی او در تاریخ است  . و همچون پاسکال با حیرت و ترس  لزوما نمی گوید که همه جا هم درون انسان هم طبیعت دلالت بر خدایی گم شده دارد .
اما برای نیچه در کتاب " دجال " این همه عناصری را برای  مسیحیت یا کلیسا فراهم می کند که بتوانند برخلافِ ایده های خود مسیح ، بر اساس درونیتِ گناه الود شده ، و به تعبیری همین آگاهی اندوهگین در تعبیر هگلی ( که متفاوت است ، با اینکه از مردن خدا می گوید ) حاکمیتِ مطلق و قدرت خود را در تاریخ تامین و تضمین کنند .
برای نیچه آگاهی ناخشنود یا اندوهگینِ هگلی ، همان وجدانِ معذب گناه آلود است که عمده ابزار کلیسا برای برده نگهداشتن باورمندان و پشتوانهُ مشروعیت اش برای ماندگاری در تاریخ بوده است .
همان کلیسایی که کی یر کگارد آن را قبرستان خدا می نامید .
اما عبارت " خدا مرده است " نزد نیچه به مراتب انتقادی دیگری تغییر می یابد .

علی - زاهدی

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

@marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

گفتگو یا استدلال، تلاشی است برای ترمیم فقدان توافق پیشین.
هابرماس گفتگو یا استدلال را آن نوع سخن تعریف می‌کند که در آن، شرکت کنندگان ادعاهای اعتبار مورد اعتراض را بررسی کرده و تلاش می‌کنند تا آنها را از طریق استدلال توجیه کرده و یا مورد انتقاد قرار دهند. 
در ارزیابی وضعیت آرمانی گفتار، هابرماس شروط ذیل را در مقام گفتگو قایل می‌شود: 1. قابل فهم بودن؛ 2. دارای قضایای حقیقی بودن: متشکل از قضایایی باشد که حقیقت دارند؛ 3. صداقت: گوینده در طرح قضایایش صادق باشد؛ 4. درستی: گوینده باید نطقی را انتخاب کند که دارای صحت و درستی باشد.
این عناصر چهارگانه برای اعتبار گفتار لازم بوده و برای داشتن یک کنش ارتباطی سالم، ضروری است و اساسا" توافق و تفاهم زمانی حاصل می‌شود که این داعیه‌ های اعتبار مطرح و پذیرفته شوند. 
هر ارتباط زبانی، در سه جهان بین طرف های سخن ارتباط ایجاد می‌کند. آنان در این ارتباط ادعا های معتبری را (صداقت، حقیقت و درستی) بیان می‌ کنند که تعمیم‌ پذیر بودن آنها یا باید مفروض آنها باشد و یا لازم است در این فرآیند به استدلال پرداخته به اثبات معتبر بودن ادعاها بپردازند. معتبر بودن کنش ارتباطی (صداقت، حقیقت و صحت معطوف به سه جهان درونی، بیرونی و بین‌الاذهانی) به این است که کنش کلامی در شرایط آرمانی (آزاد از محدودیت و سلطه ی درونی روان‌ شناختی و بیرونی ساختاری) صورت گرفته، از تناقض رفتاری گوینده به دور باشد تا صداقت روشن شود و آزمون‌ پذیر باشد تا حقیقت اثبات شود و مهم‌ تر این که انتقاد‌پذیر باشد تا صحت آن تضمین شود.

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

هابرماس تاکید می‌کند که مشروعیت برخلاف آن‌ چه در نظریه ی پوزیتیویستی حقوق آمده است، نمی‌ تواند تا حد تطابق قانونی، تقلیل یافته، فروکاسته و تنزل داده شود. قانون هرگز نمی‌ تواند ابزار اختیاری مشروعیت‌ بخشیدن‌ به هر چیز یا هـمه‌ چیز باشد، چون با دعاوی در باب حقیقت پیوند دارد. به عقیده ی هابرماس، وقتی شرایط گفت‌ و گو آماده باشد و بعد از انجام گفت‌ و گو بین شرکت‌کنندگان در ایجاد هنجار یـا قـانون‌ اجـتماعی، تفاهمی‌ کلی به وجود آید، چنین هنجار یا قانونی از مشروعیت بالایی برخوردار بـوده و با بحران روبرو نخواهد شد.
از دیدگاه هابرماس، مهمترین رقیب کنش ارتباطی، کنش استراتژیک است که در حال حاضر نیز کنش غالب بر جهان به شمار می‌رود.کنش استراتژیک مستلزم بازیگری است که به دیگران تنها به حسب میزان سودمندی آنها برای دستیابی به هدفی پیش پنداشته می‌نگرد. یک دلیل برای این پرسش که چرا انسان ها ممکن است کنش استراتژیک را بر کنش ارتباطی ترجیح دهند، از نارسایی های درونی در ساختارهای جهان زیست نشأت می‌ گیرد. آنها چه بسا فاقد منابع و انگیزش های مناسب (فرهنگی، اجتماعی و شخصیتی) باشند که به آنها اجازه می‌دهد تا از دیدگاه خاص خود فراتر رفته و دیدگاهی دیگر را به رسمیت بشناسند. هابرماس اظهار می‌ دارد که مهم تر از این، آن عواملی هستند که در خارج از قابلیت‌های جهان‌ های زیست مدرن در عرضه ی توان ارتباطی خود جلوگیری به عمل می‌آورد. در اینجا او می‌ گوید که نظام‌ های جوامع مدرن، شیوه‌ های کنش استراتژیک را بر افراد تحمیل می‌کنند. هابرماس نشان می‌دهد که دو نظام (سیستم) مرکزی در جامعه ی مدرن، اقتصاد و دولت بوده و مکانیسم های هماهنگ سازی در آنها، به ترتیب پول و قدرت است. پول و قدرت، از آنجا که «رسانه‌های گروهی را هدایت می‌کنند»، با ارائه ی یک اصل مرجع برای همه ی شرکت کنندگان درگیر، کنش را نیز تنظیم می‌نمایند. آنها جریان رایج و مشترک هستند که در گفتگو بر سر ادعاها و نزاع ها در موقعیت های سیستماتیک مورد استفاده قرار می‌گیرند.

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

هابرماس معتقد است که تنیده شدن این ارزشها در هنجارها مانع از نادیده انگاشتن این ترجیحات ارزشی در اخلاق گفتگویی نخواهد بود.

مولفه ی اساسی اخلاق گفتگویی، دیالوگی بودن و تکامل آن در طول گفتگوست. هابرماس، بر خلاف رویه ی اخلاق فردی کانتی و اخلاق قراردادی لیبرال ها، معتقد است که موافقت یا مخالفت یک فرد ــ به شکل فردی ــ با یک هنجار اخلاقی خاص کافی نیست.

بلکه افراد باید از طریق مشارکت در یک گفتگوی جمعی که مبتنی بر الزامات اخلاق گفتگویی است، عمل نمایند.

در اینجا ماهیت متقاعد کنندگی و مجاب کنندگی عقلانیت ارتباطی خود را بیشتر نشان می‌دهد. تکامل اخلاقی که در این فرایند صورت می‌ پذیرد، مباحث روانشناسی اجتماعی، رشد عقلی، بلوغ وجدان و فرایندهای آموزشی و تولید آگاهی اخلاقی در آنها را نیز در بر می‌ گیرد.

در نظر یورگن هابرماس نه تنها فرایند آموزش جمعی تقویت کننده ی مناظره ی اخلاقی و استدلال عقلانی است، بلکه روندهای یادگیری فردی در این زمینه بسیار موثر است.

در نهایت می‌توان گفت که هابرماس در طرح گفتگوی اخلاقی خود معتقد است که فرد باید به مرحله‌ ای برسد که امر اخلاقی را ناشی از اصولی تلقی نماید که عقلا" برای تمامی افراد ذی نفع و دخیل قابل پذیرش باشد و این منوط به رشد عقلی فرد و همچنین بلوغ اخلاقی وی از طریق فرایندهای آموزشی و تولید آگاهی اخلاقی در فرایند گفتگو است.

از نظر هابرماس، در نظریه ی کنش ارتباطی، تنها چیزی که می‌تواند به طور عقلانی هر شرکت کننده‌ ای را به تلاش مستمر ترغیب نماید تا نزاعهای خود را بطور توافقی حل و فصل نمایند، این است که آیا آنها می‌توانند مطمئن باشند که نیازها و منافعشان به رسمیت شناخته خواهد شد. هابرماس این ایده را قاعده ی گفتگو یا استدلال می‌خواند: «تنها آن هنجارهای کنش و رفتار معتبر هستند که همه ی اشخاصی که ممکن است تحت تاثیر آن قرار گیرند، به عنوان شرکت کنندگان در گفتگوهای عقلانی بر آن توافق نمایند.»

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

در واقع اخلاق گفتمانی مورد نظر هابرماس بسط و گسترشی از نظریه اخلاقی نئوکانتی است. دیدگاه هابرماس در خصوص اخلاق گفتمانی از رهگذر نظریه کنش ارتباطی او قابل فهم است.
هابرماس در مقاله "پراگماتیک عام چیست؟" که در سال 1976 به نگارش درآمده است، پیش فرضهای عام کنش ارتباطی را مورد بررسی و مداقه قرار داده است.
همین پروژه است که سالها بعد در کتاب "نظریه کنش ارتباطی" به طور بسیار مفصل‌تر و مشروحتر به انجام می‌رسد.
هابرماس با این استدلال شروع می‌کند که هر کنش کلامی، به تعبیر خود او یک سری "دعوی‌های اعتبار عام" مطرح می‌کند، دعوی‌هایی که از نظر گوینده اعتبارشان را می‌توان دوباره اثبات کرد به عبارت دیگر گوینده معتقد است شنونده می‌تواند اعتبار ادعاهایی را که او مطرح ساخته دوباره بسنجد.
هابرماس متعلق به مکتب انتقادی بوده است و غایت تربیت اخلاقی را رهایی بخشی می داند. تاکید هابرماس بر عقلانیت ارتباطی و اخلاق گفتگویی در نظریه کنش ارتباطی، در سطح فردی رشد و شکوفایی خرد مبتنی بر ارتباط متقابل هنجاری (عقل ارتباطی) و در سطح اجتماعی دستیابی به تفاهم مبتنی بر کنش های اخلاقی را به عنوان اهداف تربیت اخلاقی مطرح می سازد.
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

نظریه اخلاقی یورگن هابرماس

هاشملو

سنت ستیزی های نوآورانه هابرماس در فلسفه و علوم اجتماعی معاصر (از فلسفه های اجتماعی سیاسی، اخلاق و حقوق گرفته تا جامعه شناسی های سیاسی وفلسفی) که خود آن ها را نوعی بازسازی عقلانی نظریه های کلاسیک و مدرن نام نهاده است؛ بیش از پیش توجه نظریه پردازان معاصر را به نتایج این نوع جامعه شناسی سیاسی فلسفی و فلسفه سیاسی جامعه شناختی، که دارای بار تحلیلی وهنجاری نیز هست، جلب کرده است. در این میان درخشش دو نظریه کلیدی جامعه شناختی فلسفی هابرماس، کنش ارتباطی و اخلاق گفتگویی، وکاربست و صورت بندی های مکرر آن در تمام و سرتاسر آثار هابرماسی هم چنان سرزنده بوده و لذا در مواضع نظری گوناگون، جامعه شناختی و فلسفی، به دقت هر چه تمام محل بحث های انتقادی فراوانی نیز قرار گرفته است.
هابرماس، فیلسوف نسل دوم مکتب انتقادی فرانکفورت، بر این باور است که عقل مدرن نتوانسته تمام ابعاد خویش را آشکار سازد و تنها عقل ابزاری بر جامعه مدرن مسلط شده است. وی با طرح نظریه کنش ارتباطی در پی بازسازی پروژه مدرنیته است که به زعم وی عقیم یا ناتوان مانده است. او در این نظریه که مهم‌ترین دیدگاه او محسوب می‌شود، با استفاده از رویکردهای جدید زبان‌‌شناسی و فلسفه زبان سعی در ارائه مدلی از تربیت اخلاقی بر مبنای عقلانیت ارتباطی دارد
/channel/marzockacademy

Читать полностью…
Subscribe to a channel