marzockacademy | Unsorted

Telegram-канал marzockacademy - آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

10921

کانال فلسفه وهنر مارزوک

Subscribe to a channel

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

با این حال، دیجیتالی‌شدن ادبیات خطرهایی نیز دارد. از یک سو، حجم بی‌سابقهٔ اطلاعات می‌تواند باعث پراکندگی توجه شود؛ از سوی دیگر، دولت‌ها ابزارهای جدیدی برای نظارت و کنترل دارند. سانسور دیگر صرفا به شکل قیچی‌کردن صفحات کتاب نیست؛ بلکه در قالب فیلترینگ، الگوریتم‌های پنهان یا حتی حملات سایبری عمل می‌کند. بنابراین، مقاومت ادبی در عصر دیجیتال نیازمند شیوه‌های تازه‌ای از خلاقیت است.
کتاب‌ها همیشه نقش کلیدی در ساخت و حفظ حافظهٔ جمعی داشته‌اند. جنبش‌های اجتماعی اگر می‌خواهند ماندگار شوند، نیاز به روایت‌هایی دارند که بتوانند از نسلی به نسل دیگر منتقل شوند. اینجاست که کتاب‌ها از یک ابزار مبارزهٔ آنی به سرمایه‌ای برای آینده بدل می‌شوند. خاطرات زندانیان سیاسی، شرح‌های تاریخی از جنبش‌ها و حتی شعرهایی که در زیرزمین‌ها زمزمه شده‌اند، بعدها به بخشی از تاریخ رسمی و غیررسمی ملت‌ها بدل می‌شوند.
خاطرات زندانیان آپارتاید در آفریقای جنوبی، از جمله کتاب «راه طولانی به سوی آزادی» نوشتهٔ نلسون ماندلا، نه‌فقط سندی تاریخی که الهام‌بخش مبارزات عدالت‌خواهانه در سراسر جهان شد. همین الگو را می‌توان در خاطرات تبعیدیان ایرانی، یا اسناد ادبی جنگ و مقاومت در بوسنی دید.
خواندن، هرچند در ظاهر فعالیتی فردی است، اما در بطن خود می‌تواند به کنشی جمعی تبدیل شود. حلقه‌های مطالعه، باشگاه‌های کتاب‌خوانی و کارزارهای جمع‌خوانی نشان داده‌اند که کتاب می‌تواند بستری برای ایجاد اجتماع باشد. در جنبش‌های فمینیستی، جلسات جمع‌خوانی متن‌های کلاسیک مانند آثار وولف یا سیمون دو بووار، به محلی برای گفت‌وگو و سازماندهی بدل شده‌اند.
در عصر امروز نیز، کتاب همچنان می‌تواند هسته‌ای برای اجتماعات دیجیتال باشد. صفحات مجازی که بر محور کتاب‌ها شکل می‌گیرند، نوعی از جمع‌خوانی آنلاین را به وجود آورده‌اند که فراتر از مرزهای جغرافیایی می‌رود. این پدیده، ظرفیت تازه‌ای برای مقاومت جهانی و همبستگی میان جنبش‌ها فراهم آورده است.
مقاومت فقط در سطح محتوای کتاب‌ها رخ نمی‌دهد، بلکه در سطح زبان نیز جریان دارد. نویسندگان بسیاری آگاهانه از زبان مادری یا گویش‌های محلی استفاده کرده‌اند تا در برابر هژمونی زبان‌های رسمی یا استعماری بایستند. مثلا نویسندگان آمریکای لاتین با واردکردن اصطلاحات بومی به ادبیات اسپانیایی، شکاف فرهنگی میان استعمار و مردم بومی را برجسته می‌کنند.
در ایران نیز، تلاش برای حفظ و بازآفرینی زبان‌های محلی مانند کردی، ترکی و بلوچی در آثار ادبی، بخشی از مقاومت فرهنگی محسوب می‌شود. زبان در اینجا فقط ابزار بیان نیست، بلکه خودِ میدان مقاومت است؛ چراکه هر زبان حامل فرهنگ خاصی است و خاموشی آن به معنای خاموشی یک فرهنگ است.
شاید مهم‌ترین نقش کتاب در مقاومت، ایجاد و حفظ امید باشد. رژیم‌های سرکوبگر معمولا می‌کوشند انسان‌ها را به یأس و تسلیم بکشانند. اما کتاب‌ها می‌توانند روزنه‌ای از نجات را نشان دهند؛ تصویری از جهانی دیگر، عادلانه‌تر و انسانی‌تر. رمان‌های اتوپیایی یا حتی روایت‌های شخصی از ایستادگی، برای نسل‌های بعدی همچون چراغی باقی می‌مانند.
از این منظر، ادبیات مقاومت فقط دربارهٔ نقد وضع موجود نیست، بلکه دربارهٔ تصور آینده‌ای بهتر است. وقتی مردم می‌خوانند که دیگرانی در شرایطی دشوار ایستاده‌اند، باور می‌کنند که خود نیز قادر به ایستادگی‌اند. این همان میراث ماندگار کتاب است: الهام، امید و امکان تغییر.
از دوران باستان تا عصر دیجیتال، از اسطوره‌های قهرمانی تا رمان‌های معاصر، کتاب‌ها همواره نقشی اساسی در شکل‌دهی و تقویت روحیهٔ مقاومت ایفا کرده‌اند. هم تاریخ را ثبت کرده‌اند و هم خود بخشی از تاریخ بوده‌اند. شعرهای زمزمه‌شده در تبعید، رمان‌های افشاگرانه، خاطرات زندانیان سیاسی و حتی متن‌های دیجیتالی، همه در یک چیز مشترک‌اند: تبدیل واژه به سلاحی علیه فراموشی، ظلم و بی‌عدالتی.
در جهان امروز که با بحران‌های نوین از جمله نواقتدارگرایی، نابرابری و تهدیدات زیست‌محیطی روبه‌روست، نقش کتاب‌ها همچنان حیاتی است. شاید فرم آن‌ها تغییر کند، اما جوهرشان همان است: کلمه، همچنان توانایی آن را دارد که در برابر قدرت بایستد و افق‌های تازه‌ای برای آزادی بگشاید.
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

کتاب، حافظهٔ جمعی، و مقاومت
آرش رضایی
ادبیات مکتوب جایگاهی ویژه دارد زیرا هم قدرت انتقال سریع ایده‌ها را دارد و هم توان ماندگاری در حافظهٔ تاریخی. اما ادبیات در خلأ پدید نیامده است. از دوران باستان، متن‌های ادبی حامل ارزش‌های سیاسی و اجتماعی بوده‌اند…

از همان لحظه که کلمه بر صفحهٔ سنگ، پوست یا کاغذ نشست، قدرتی فراتر از ارتباط صرف در آن نهفته بود. کتاب نه‌فقط ابزار ثبت دانش، بلکه همواره وسیله‌ای برای مقاومت در برابر سلطه بوده است. در تمام تاریخ، حاکمان مستبد و استعمارگران، نخست به سراغ کتاب‌ها و نویسندگان رفته‌اند، چرا که به‌خوبی می‌دانستند واژه می‌تواند جنبش‌ها را برانگیزد، حافظهٔ جمعی را زنده نگه دارد و بدیلی برای روایت رسمی قدرت ارائه کند.
مقاومت در معنای گسترده، واکنش فعال یا منفعل افراد و گروه‌ها در برابر سلطه، ستم یا کنترل سیاسی و اجتماعی است. مقاومت می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد: از قیام‌های خیابانی و جنگ‌های آزادی‌بخش گرفته تا کنش‌های فرهنگی، هنری و نمادین. در میان تمام ابزارهای فرهنگی، ادبیات مکتوب جایگاهی ویژه دارد زیرا هم قدرت انتقال سریع ایده‌ها را دارد و هم توان ماندگاری در حافظهٔ تاریخی.
اما ادبیات در خلأ پدید نیامده است. از دوران باستان، متن‌های ادبی حامل ارزش‌های سیاسی و اجتماعی بوده‌اند. در یونان باستان، تراژدی‌ها و کمدی‌های آتنی همچون آثار آریستوفان و سوفوکل تنها نمایش‌های هنری نبودند؛ بلکه بحثی عمومی دربارهٔ عدالت، قانون و قدرت بودند. در چین، متون کنفوسیوسی و داویی نه‌تنها اندیشه‌های فلسفی را بازتاب دادند بلکه به‌طور مستقیم مبنای سیاست‌گذاری و مشروعیت حاکمان شدند.
اما پیوند مستقیم ادبیات با مقاومت سیاسی بیشتر در دوران مدرن شکل گرفت. از قرن هجدهم، با گسترش صنعت چاپ و افزایش سواد عمومی، کتاب‌ها توانستند به ابزاری برای سازماندهی اجتماعی و ترویج ایدئولوژی‌های آزادی‌خواهانه بدل شوند.
یکی از مهم‌ترین میدان‌های ظهور «کتاب به‌مثابه مقاومت»، جنبش‌های ضداستعماری قرن نوزدهم و بیستم بود. نویسندگانی چون فرانتس فانون با کتاب «دوزخیان روی زمین» (۱۹۶۱) نشان دادند چگونه نوشتن می‌تواند نه‌فقط روایتگر خشونت استعمار، بلکه محرک عملی برای شورش و رهایی باشد. در هند، رابیندرانات تاگور و نویسندگان هم‌عصر او، ادبیات را به ابزار حفظ هویت فرهنگی و تقویت جنبش استقلال‌طلبانه بدل کردند.
در اروپا، عصر روشنگری نمونه‌ای درخشان از پیوند ادبیات و سیاست است. نوشته‌های ولتر، روسو و دیدرو نه‌فقط فلسفه بلکه الهام‌بخش انقلاب فرانسه شدند. در آمریکا نیز هریت بیچر استو با رمان «کلبه عمو تام» (۱۸۵۲) توانست افکار عمومی را علیه برده‌داری بسیج کند و به زمینهٔ فرهنگی برای جنگ داخلی و الغای برده‌داری کمک کند.
در بسیاری از جوامع، ادبیات توانسته نقش حافظهٔ ملی را ایفا کند. در لهستان قرن نوزدهم که تحت سلطهٔ امپراتوری‌های همسایه بود، شعرهای آدام میتسکیه‌ویچ هویت ملی لهستانی‌ها را زنده نگه داشت. در ایران، اشعار ملک‌الشعرای بهار و دیگر شاعران مشروطه، زبان مقاومت علیه استبداد قاجار و سپس سلطنت پهلوی شد.
تاریخ نشان داده که کتاب صرفا یک شیء فرهنگی نیست؛ بلکه می‌تواند به‌مثابه سلاحی نرم علیه قدرت به کار رود. از ادبیات روشنگری تا نوشته‌های ضداستعماری و شعرهای مقاومت، واژه‌ها همیشه فراتر از کاغذ رفته‌اند و به میدان سیاست وارد شده‌اند.
‌‌***
یکی از کارکردهای مهم کتاب و متن در جنبش‌های اجتماعی، توانایی‌اش در سازماندهی گروه‌ها و ایجاد زبان مشترک است. وقتی که افراد پراکنده با تجربیات مشابه از ظلم و نابرابری، ناگهان خود را در واژه‌های یک نویسنده بازمی‌یابند، احساس تعلق و هویت جمعی شکل می‌گیرد. این همان چیزی است که برخی جامعه‌شناسان از آن با عنوان معنای مشترک اسم می‌برند. ادبیات می‌تواند تکه‌های پراکندهٔ تجربهٔ فردی را به داستانی کلان بدل کند و انرژی لازم برای حرکت اجتماعی را فراهم آورد.
نمونهٔ روشن این نقش را می‌توان در جنبش حقوق مدنی آمریکا دید. کتاب‌ها و خطابه‌های مارتین لوتر کینگ جونیور نه‌فقط الهام‌بخش بلکه دستورالعملی اخلاقی برای کنشگران بود. در کنار او، نویسندگانی مانند جیمز بالدوین با آثاری چون «یادداشت‌های پسر بومی» و «آتش بعدی» توانستند تجربهٔ زیستهٔ سیاه‌پوستان آمریکا را به زبان قدرتمندی تبدیل کنند که هم خشم و هم امید را منتقل می‌کرد.

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

Dexter Morgan

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

ترجمه حاضر از متن مناظره بین هایدگر و کاسیرر است که در داوس انجام شده است. این ترجمه در مجله بابل به چاپ رسیده است و به دلیل نایاب شدن در کانال مدرسه بازنشر می یابد.
کانال مدرسه امیدوار است با بازنشر این ترجمه علاقه مندان را خوشحال کرده باشد.

/channel/madrasefalsafe

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

بگذارید ازچاه تاریخ بیرون آییم

قربان عباسی

ایران امروز بیش از آنکه در چنگال مشکلات کنونی گرفتار باشد، در بند گذشته‌ای است که هر روز مانند زنجیری تازه صیقل می‌یابد. جامعه ما بر سر تاریخ خود، نه گفت‌وگو می‌کند و نه از آن می‌آموزد، بلکه فقط می‌جنگد. هر حادثه تاریخی به میدان تازه‌ای برای کینه‌توزی و کشمکش بدل می‌شود.


نمونه آشکار آن رخداد ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. بیش از هفتاد سال گذشته اما همچنان جامعه ایران در دو اردوگاه متخاصم گیر افتاده است: گروهی فریاد می‌زنند «کودتا» بود و لکه ننگی از خیانت آمریکا و انگلیس؛ گروهی دیگر مدام می‌کوشند آن را «قیام ملی» بنامند. اما چه حاصل؟ آیا کشمکش بر سر نام‌گذاری توانسته نهادهای سیاسی ما را اصلاح کند یا فرهنگ سیاسی ما را بالغ سازد؟ خیر! آنچه باقی مانده، زخمی است که نسل به نسل منتقل می‌شود و نه تنها شفابخش نیست، بلکه هویت سیاسی ما را درگیر انجماد کرده است.


یا انقلاب ۱۳۵۷: بخشی از جامعه هنوز بر این باور است که این انقلاب «محصول توطئه غرب» بود؛ بخشی دیگر آن را «قیام مقدس مردم علیه استبداد». سال‌ها گذشته اما ما هنوز درگیر این پرسشیم که «چه کسی پشت پرده بود؟» و در نتیجه، از پرداختن به پرسش مهم‌تر ــ «چرا ساختارهای ما چنین شکننده و آسیب‌پذیر بودند؟» ــ می‌گریزیم. این دقیقاً همان گرفتاری در چاه تاریخ است: ما بر سر سایه‌ها می‌جنگیم و از دیدن حقیقت عریان فرار می‌کنیم.


ما گرفتار بیماری‌ای مزمن هستیم: بت‌سازی از گذشته و پرستش روایت‌های یک‌جانبه. در چنین فضایی، هر رویدادی ــ مشروطه، ملی‌شدن نفت، جنگ ایران و عراق، اصلاحات، حتی جنبش‌های اجتماعی اخیر ــ به دو اردوگاه متخاصم تقسیم می‌شود: یا خیانت است یا حماسه؛ یا توطئه است یا تجلی اراده ملت. این دوگانه‌های مصنوعی، نه تنها هیچ درک تازه‌ای به ما نمی‌دهد، بلکه جامعه را به قطب‌هایی کور بدل می‌سازد که جز نفرت‌پراکنی کاری نمی‌کنند.


رادیکال‌ترین نقد این است: اینکه ما هنوز مشغول جنگیدن بر سر گذشته‌ایم، یعنی هیچ آینده‌ای نساخته‌ایم. ملت‌هایی که توانسته‌اند از تاریخ عبور کنند، گذشته را همچون پرونده‌ای بسته در قفسه نگه داشته‌اند و انرژی خود را صرف بازسازی آینده کرده‌اند. اما ما پرونده‌ها را هر روز باز می‌کنیم، دوباره به جان هم می‌افتیم، و در پایان، همچنان گرفتار همان کاغذهای زرد شده می‌مانیم.


حقیقت تلخ این است که هیچ ملت بالغی سرنوشت امروز خود را به دعوای دیروز گره نمی‌زند. اگر انقلاب ۵۷ محصول توطئه بود، چرا جامعه ما چنین آسیب‌پذیر بود؟ اگر ۲۸ مرداد کودتا بود، چرا نهادهای سیاسی ما آنقدر سست بودند که با چند کامیون و چند کیسه دلار فرو ریختند؟ ما از این پرسش‌های بنیادین فرار کرده‌ایم، چون نقد خویش را دشوارتر از محکوم‌کردن «دیگران» می‌دانیم.

بیایید رک باشیم: ۲۸ مرداد نه اسطوره‌ای مقدس است و نه صرفاً کودتایی خارجی؛ بلکه سندی از ضعف نهادهای ما و بی‌کفایتی نیروهای سیاسی‌مان بود. ما نتوانستیم قدرت را مهار کنیم، نتوانستیم متحد شویم، و دشمنان خارجی تنها از همین شکاف بهره بردند. اما چه کردیم؟ به جای نقد خویش، هفتاد سال است یکدیگر را با برچسب «خائن» یا «مصدق‌پرست» تکه‌پاره می‌کنیم.

انقلاب ۵۷ نیز همین‌گونه است. اگر توطئه غرب بود، چرا میلیون‌ها نفر به خیابان آمدند؟ اگر قیام مقدس بود، چرا بلافاصله به استبداد نوین بدل شد؟ حقیقت تلخ این است: ما مردمی بودیم که از درون ناتوان از ساختن نظامی پایدار بودیم، و بازهم ترجیح دادیم همه تقصیرها را به گردن «غرب» یا «شاه» یا «روحانیت» بیندازیم. این فرار از مسئولیت، ما را عقیم ساخت.

مشکل ما نه ۲۸ مرداد است و نه ۵۷؛ مشکل ما عادت کثیف به پرستش گذشته است. ما تاریخ را یا به موزه‌ای از قهرمانان و خائنان بدل کرده‌ایم، یا به میدان جنگی برای تسویه‌حساب سیاسی. هیچ‌گاه نیاموختیم که تاریخ، دفتر درسی است که باید آن را خواند و بسته گذاشت، نه قبری که باید هر روز دوباره نبش کرد.

تا زمانی که شجاعت اعتراف به خطاهای درونی و ضعف‌های ساختاری را پیدا نکنیم، تا وقتی تاریخ را فقط به ابزاری برای حمله به رقیب سیاسی تبدیل کنیم، آینده ایران چیزی جز تکرار فاجعه‌های گذشته نخواهد بود.

@nasaksara
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

خون جنایت را به آب هفت دریا نیز نتوان شست- شکسپیر

‏#قربان_عباسی‏

مکبث،فوران خون است در تالار آینه‌های وجدان. شعری است سیاه، در ستایش سقوط. تراژدی‌ای که نه صرفاً درباره‌ی جاه‌طلبی ‏که درباره‌ی تباهی روان انسان است وقتی وسوسه، قدرت را با خون پیوند می‌زند. این اثر شکسپیر، چون خنجری است در دل ‏مخاطب؛ خنجری که آهسته پیش می‌آید، در تاریکی ذهن و بی‌هیاهو می‌کُشد‎.‎

مکبث، نه یک انسان معمولی که هر انسانی‌ست در لحظه‌ی لغزش. یک قهرمان شکست‌خورده در درون خود. شکسپیر با نبوغی ‏هولناک، ما را وادار می‌کند که با مکبث همراه شویم، قدم‌به‌قدم، از شرف به شر، از ستایش به جنون، از اقتدار به فروپاشی. ما ‏شاهد نیستیم؛ ما هم‌دستیم؛ زیرا وسوسه‌ی قدرت، همیشه زمزمه‌ای در گوش ماست‎.‎

این نمایش، با ورود جادوگران آغاز می‌شود. نه چونان فانتزی، بلکه به مثابه نماد آن صدای درونی که همه‌چیز را می‌داند و هیچ را ‏نمی‌گوید. جادوگران، حقیقت را نمی‌گویند؛ آن را نیش می‌زنند، آن‌قدر که مکبث به خطای خودش ایمان بیاورد‎.
‎"‎تو شاه خواهی شد، مکبث‎...‎

و همین کافی‌ست. نه منطق، نه اخلاق، نه عشق، هیچ‌کدام تاب مقاومت در برابر زهر این کلمات را ندارد‎.‎
مکبث، سردار شجاعی است که خونش هنوز از میدان نبرد گرم است، اما قلبش به نیش واژگان، سرد می‌شود. زنش، بانوی مرگ، ‏شریک جنایت اوست؛ نه با شمشیر که با سخن، با تحقیر، با تلنگر به غرور مردانه‌اش‎.‎

‏«تو مرد نیستی، اگر نتوانی آنچه را که می‌خواهی، بگیری‎.‌‏»‏

و مکبث، در نهایت، می‌گیرد: تاج، تخت، قدرت؛ اما چه می‌دهد؟ همه‌چیز. حتی خواب را‎.‎
از لحظه‌ای که خنجر در قلب شاه دانکن فرو می‌رود، خواب از چشم مکبث می‌گریزد. این مهم‌ترین نشانه‌ی تراژدی‌ست: جنایت، ‏تاوانی دارد فراتر از انتقام. تاوانی روانی، ذهنی، وجودی. مکبث هر شب می‌میرد. هر شب، دستانش را در تاریکی می‌شوید و هنوز ‏بوی خون در هواست. بوی دروغ. بوی ترس‎.‎

مکبث دیگر نمی‌تواند به گذشته بازگردد. او به راه افتاده، در مسیری که هر گامش با قتل، با خیانت، با هراس، سنگ‌فرش شده؛ و ‏در این راه، فقط یک مقصد هست: سقوط. شکسپیر این مسیر را با دقتی بی‌رحمانه ترسیم می‌کند. ما نمی‌توانیم مکبث را ببخشیم، ‏اما نمی‌توانیم او را رها کنیم؛ زیرا او، همان بخش تاریک ماست که دوست نداریم ببینیم؛ اما همیشه هست‎.‎

زبان نمایش، مملو از تصاویر تاریک، صداهای وهم‌آلود و واژگانی‌ست که همچون آینه‌های شکسته، حقیقت را تحریف می‌کنند. ‏واژگان در مکبث نه ابزار معنا که اسلحه‌اند‎.‎

‏«زندگی، قصه‌ای‌ست که احمقی آن را فریاد می‌زند، پر از خشم و خروش، بی‌آنکه معنایی داشته باشد»‏

این جمله، نه فقط فریاد یک انسانِ در لبه‌ی جنون که بیانیه‌ای‌ست علیه قدرتی که معنای زندگی را می‌بلعد‎.‎

بانوی مکبث نیز، چون همسر شیطان، سقوط می‌کند؛ اما سقوط او، روانی‌تر است؛ خاموش‌تر، اما هولناک‌تر. صحنه‌ای که در آن در ‏تاریکی راه می‌رود و فریاد می‌زند ‌‎«‎این لکه خون از دست من نمی‌رود‎...»‎، از زیباترین و مخوف‌ترین لحظات تاریخ ‏تراژدی‌ست. لکه‌ای که دیگر با آب شسته نمی‌شود؛ لکه‌ای از درون، نه از بیرون‎.‎

و سرانجام، مکبث با مرگ روبرو می‌شود؛ نه قهرمانانه، نه شریف که خسته، سرد، تهی. تاجی بر سر دارد، اما دیگر پادشاه نیست؛ ‏قربانی‌ست. شکسپیر، ما را با جسد مردی تنها رها می‌کند که همه‌چیز را خواست و هیچ نیافت. این، هشدار نیست؛ افشاگری‌ست. ‏نمایشی از این واقعیت که قدرت، وقتی جدا از عدالت باشد، فقط زنجیر است؛ و زنجیر، دیر یا زود، به گردن همان کسی می‌افتد ‏که آن را با دستانش ساخته است‎.‎

مکبث، درخشان‌ترین تاریکی شکسپیر است. کتابی‌ست برای تمام آنان که می‌خواهند بر تخت بنشینند، بی‌آنکه بهای انسان بودن را ‏بپردازند. تراژدی‌ای برای قرن‌ها، برای حکومت‌ها، برای روان ما‎.‎
اگر می‌خواهی حقیقت قدرت را ببینی، مکبث را بخوان‎.
اگر می‌خواهی بدانی تا کجا می‌توان سقوط کرد، مکبث را حس کن‎.
و اگر شهامت آن را داری که تاریکی درونت را ببینی،‎
خودت را در مکبث بازی کن‎.‎

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

پرسش از دکتر مرادی مراغه ای
درباره زخم تاریخی ۲۸مرداد در گروه فلسفه اکادمی مارزوک
@marzockacademy

۳- بزرگترین اشتباهات دکتر مصدق و یاران او کدام‌ها بودند؟

عزیز دهپور

۷- ادعای ارتباط شعبان بی مخ با آیت الله کاشانی در ایام منتهی به ۲۸ مرداد سال ۳۲ و پیش از آن ایام مستند و موثق است؟
عزیز دهپور

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

پرسش از دکتر مرادی مراغه ای
درباره زخم تاریخی ۲۸مرداد در گروه فلسفه اکادمی مارزوک
@marzockacademy

۳- بزرگترین اشتباهات دکتر مصدق و یاران او کدام‌ها بودند؟

عزیز دهپور

۵- از نظر شما انحلال مجلس هفدهم توسط دکتر  محمد مصدق قابل دفاع است؟
عزیز دهپور

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

پرسش از دکتر مرادی مراغه ای
درباره زخم تاریخی ۲۸مرداد در گروه فلسفه اکادمی مارزوک
@marzockacademy

۳- بزرگترین اشتباهات دکتر مصدق و یاران او کدام‌ها بودند؟

عزیز دهپور

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

پرسش از دکتر مرادی مراغه ای در باره  زخم تاریخی ۲۸مرداد در اکادمی فلسفه مارزوک
@marzockacademy

با درود
جناب مراغه ای نقش کاشانی را درشکست دولت مصدق چقدر مهم می دانید؟
میر اقا

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

پرسش از دکتر مرادی مراغه ای در باره  زخم تاریخی ۲۸مرداد در اکادمی فلسفه مارزوک
@marzockacademy
با درود جناب مراغه ای
آیا شاه طبق قانون اساسی نمیتونست مصدق را برکنار و فرد دیگری را نخست وزیر و درخواست انتخابات عمومی کند ؟

Morteza

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

با سلام و تشکر از مدیریت اکامی مارزوک از برگزاری این کنفرانس تاریخی.
از استاد مرادی مراغه ای می خواستم بپرسم: روابط فداییان اسلام و روحانیت با دکتر مصدق چگونه بوده آیا بر له او بودند یا بر علیه او؟ چون در برخی منابع گفته شده که مصدق و جبهه ملی قاتل رزم آرا را که از فداییان اسلام بود آزاد کردند.
و سوال دوم اینکه، سرانجام نفت ایران پس از کودتا چه شد؟
با تشکر🌹.
دکتر سلیمی
@marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

🔻 آکادمیِ فلسفه‌ی مارزوک تقدیم می‌کند...

🔹 کنفرانس: به مناسبت سالروز زخم تاریخی ۲۸مرداد


🔸 دکتر مرادی مراغه ای
   نویسنده، پژوهشگرتاریخ

🕒 زمان:پنجشنبه  ۲۷مرداد ماه۱۴۰۱


کانالِ آکادمی

@marzockacademy
اینستاگرام
http://www.instagram.com/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

چگونه ادم های احمق به قدرت می‌رسند

ماکیا ولی همه فقط چیزی را می‌بینند، نشان می‌دهند اما تعداد کمی واقعا میدانند که تو کیستی

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

منم من زنم ....
تاثیر شگفت انگیز جنش بی‌نظیر زن- زدگی - آزادی در جوامع زنان جهان بخصوص افغانستان که خود را همسنگر زن ایرانی می‌داند. .وزنان آلمان گفتند بزرگترین جنبش زنان جهان را ایرانیان رقم زدند و برای ارزش‌هاوآزادی زنان جهان می‌جنگند.

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

رمان هم با ظرفیت بی‌نظیر خود در روایت زندگی روزمره، همواره ابزاری کلیدی برای نقد ساختارهای قدرت بوده است. از قرن نوزدهم، نویسندگان بسیاری از فرم رمان برای بازنمایی بی‌عدالتی‌ها و فساد اجتماعی بهره بردند. چارلز دیکنز در انگلستان، با رمان‌هایی چون «الیور توئیست» و «آرزوهای بزرگ»، تصویری تکان‌دهنده از فقر شهری و نابرابری طبقاتی ارائه داد. این آثار فقط سرگرمی نبودند؛ بلکه فشار اجتماعی برای اصلاحات قانونی و رفاهی ایجاد کردند.
در جهان عرب، رمان‌های نجیب محفوظ به بستری برای بازتاب بحران‌های سیاسی و اجتماعی مصر تبدیل شدند. او در سه‌گانهٔ «قاهره»، زندگی نسل‌های مختلف را در کشاکش میان سنت و مدرنیته ترسیم کرد و ناخواسته روایتگر مسیری شد که سیاست و جامعهٔ مصر در قرن بیستم پیمود.
شعر هم به دلیل ایجاز، موسیقایی بودن و قابلیت انتقال شفاهی، همیشه نقشی محوری در جنبش‌های مقاومت داشته است. شعر را می‌توان به‌راحتی در خیابان‌ها خواند، بر دیوارها نوشت یا در جمع‌های کوچک زمزمه کرد. در فلسطین، شعر محمود درویش نه‌فقط بیانگر درد تبعید و اشغال بود، بلکه به پرچم فرهنگی مقاومت بدل شد. در آمریکای لاتین، پابلو نرودا و اشعار انقلابی او در شیلی الهام‌بخش نسل‌ها شد.
در ایران، شعر معاصر بارها به زبان مقاومت بدل شده است؛ از عصر مشروطه تا پهلوی تا امروز. از اشعار اجتماعی و انسانی شاملو و فرخزاد گرفته تا سروده‌های انقلابی و اعتراضی نیم قرن اخیر. شعر به دلیل انعطاف و قدرت استعاری‌اش توانسته است معنای مقاومت را حتی در شرایط سانسور شدید زنده نگه دارد.
از طرفی قدرت کتاب‌ها در برانگیختن جنبش‌ها باعث شده است که رژیم‌های استبدادی به‌شدت از آن‌ها بترسند. تاریخ سرشار از نمونه‌هایی است که دولت‌ها کتاب‌ها را سوزاندند یا نویسندگان را به تبعید و زندان فرستادند. از کارزار کتاب‌سوزی آلمان نازی گرفته تا سرکوب نویسندگان در اتحاد جماهیر شوروی، همواره نخستین حملهٔ قدرت به سوی کلمه بوده است.
اما سانسور اغلب نتیجهٔ معکوس داشته است. کتاب‌های ممنوعه به صورت مخفی و زیرزمینی دست‌به‌دست می‌شدند و همین ممنوعیت به جذابیت و تأثیرگذاری‌شان می‌افزود. در لهستان دههٔ ۱۹۸۰، شبکهٔ گستردهٔ نشر زیرزمینیِ سامیزدات توانست متون مخالف رژیم کمونیستی را پخش کند و پایه‌های جنبش «همبستگی» را تقویت کند.
بخشی مهم از پیوند ادبیات و مقاومت، به قلم زنان رقم خورده است. زنان نه‌تنها علیه سلطهٔ سیاسی بلکه علیه نظام‌های مردسالارانه نیز جنگیده‌اند. آثار ویرجینیا وولف (از جمله «اتاقی از آن خود»)، به عنوان متون کلاسیک مقاومت فمینیستی به‌شمار می‌رود. او نشان داد که چگونه ساختارهای اجتماعی زنان را از دسترسی به خلاقیت ادبی محروم کرده است.
در جهان اسلام، نویسندگانی چون نوال سعداوی در مصر با آثار خود علیه نظام‌های پدرسالار و استبدادی شوریدند. در ایران، سیمین دانشور با رمان «سووشون» صدای زنان در بحبوحهٔ تحولات سیاسی دههٔ ۴۰ شد.
آثار زنان نه‌تنها بخشی از ادبیات بیداری و مقاومت بوده بلکه روایتگر مبارزه‌ای دوگانه، علیه سیاست سرکوبگر و علیه تبعیض جنسیتی است.
تبعید و مهاجرت اجباری هم تجربه‌ای مشترک در میان بسیاری از نویسندگان مقاومت است. این وضعیت گرچه دردناک، اما اغلب به خلق آثاری مهم منجر شده است. تبعیدیان، از بیرون، چشم‌انداز تازه‌ای نسبت به کشورشان می‌یابند و می‌توانند با آزادی بیشتری نقد کنند. نمونهٔ روشن آن، آثار نویسندگان ایرانی در تبعید پس از انقلاب ۵۷ است که توانستند روایت‌های متفاوتی از سرکوب سیاسی ارائه دهند. در ادبیات آمریکای لاتین نیز، بسیاری از نویسندگان مخالف دیکتاتوری‌های نظامی دهه‌های ۷۰ و ۸۰ مجبور به ترک وطن شدند، اما در تبعید آثار تأثیرگذاری نوشتند که بعدها به اسناد فرهنگی مقاومت بدل شد.
ادبیات نه‌فقط ثبت‌کنندهٔ تاریخ مقاومت بلکه بخشی از آن است. از شعرهای خیابانی تا رمان‌های حماسی، از خطابه‌های فمینیستی تا داستان‌های تبعیدی، کلمات توانسته‌اند مردم را سازماندهی کنند، هویت جمعی بسازند و در برابر ماشین سانسور و سرکوب بایستند. ادبیات همواره در قلب جنبش‌های اجتماعی و سیاسی قرار داشته است.

ورود به عصر دیجیتال معادلات مقاومت و ادبیات را پیچیده‌تر کرده است. اینترنت و شبکه‌های اجتماعی نه‌فقط روش‌های تولید و توزیع کتاب را تغییر داده‌اند، که خود به میدان جدیدی از مبارزه بدل شده‌اند. امروز نویسندگان و فعالان اجتماعی می‌توانند بدون نیاز به ناشر یا حتی سانسور رسمی، آثارشان را به صورت فایل و ای‌بوک یا پست‌های آنلاین منتشر کنند. این تحول فرصت‌های تازه‌ای برای گسترش مقاومت فراهم آورده است: متون ممنوعه با یک کلیک می‌توانند بین هزاران نفر پخش شوند، و صداهایی که پیش‌تر خاموش می‌شدند، اکنون امکان شنیده‌شدن پیدا می‌کنند.

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

و تاریخ و مردم این سرزمین، شاهدانی که هرگز نمی بخشند .
زهرا عبدی
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

من روبات هستم
ایزاک آسیموف

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

کاوشی در جهان‌نگری نجیب محفوظ
https://www.iran-emrooz.net/index.php/think/more/122731/



تنهایی و بی‌خانمانی وجودی انسان خاورمیانه‌ای
انسان خاورمیانه‌ای، فرزند دو جهان ناتمام است. او میراث‌دار سنتی است که زمانی چونان باغی سرسبز سایه بر سرش می‌افکند، اما اکنون به ویرانه‌ای بدل شده که تنها بوی خاک نم‌زده و دیوارهای فروریخته‌اش باقی مانده است. در این باغ ویران دیگر نه آوازی از پرنده شنیده می‌شود و نه آبی در جوی‌ها روان است. از سوی دیگر، او با مدرنیته‌ای روبه‌روست که همچون شهری بزرگ و درخشان به نظر می‌آید، اما وقتی وارد آن می‌شود، درمی‌یابد که همه خیابان‌هایش بی‌نام‌اند و هیچ خانه‌ای او را به درون نمی‌خواند. او میان این دو جهان، نه در گذشته مأوا دارد و نه در آینده. گذشته برایش همچون مادری است که پیر و ناتوان شده، و آینده همانند پدری غریبه که زبان فرزند را نمی‌فهمد. در نتیجه، انسان خاورمیانه‌ای به کودکی یتیم می‌ماند: همواره در جست‌وجوی پناه، اما هرگز به خانه‌ای حقیقی نمی‌رسد.
این تنهایی فقط تنهایی فردی نیست؛ تنهایی اجتماعی است. در کوچه‌های شهرهای خاورمیانه، هر فرد با دیگری سخن می‌گوید اما دل‌هایشان بیگانه‌اند؛ سنت، کلمات مشترکی به آنان می‌دهد، اما نه معنایی مشترک. مدرنیته ابزارهایی در دستشان می‌گذارد – تلفن‌های هوشمند، رسانه‌ها، واژه‌های وارداتی – اما هیچ‌کدام ریشه در خاک روحشان ندارد. پس آدمی میان واژه‌ها و ابزارها پرسه می‌زند، بی‌آنکه به «ما»یی واقعی دست یابد. این بی‌خانمانی وجودی، شبیه همان تجربه‌ای است که اگزیستانسیالیست‌ها در غرب از آن سخن گفته‌اند، اما در خاورمیانه بُعدی دوچندان دارد: غربیِ مدرن، خانه سنت را به‌تدریج ترک کرد و خانه مدرنیته را با دست‌های خودش ساخت؛ هرچند خانه‌ای پر از اضطراب.
اما انسان خاورمیانه‌ای نه توانسته در خانه سنت بماند و نه قدرت ساختن خانه‌ای تازه دارد. او در برزخی دائمی ایستاده است؛ برزخ میان خاطرات پرشکوه و خیابان‌های سردِ وارداتی. از همین روست که تنهایی او با نوعی بی‌مکانی پیوند خورده است. او در جغرافیای خویش بیگانه است؛ در قاهره، دمشق، بغداد یا تهران، ساختمان‌ها مدرن‌اند اما روح‌ها هنوز اسیر گذشته‌اند. او هرجا که می‌ایستد، حس می‌کند در سرزمینی تبعیدی است. این همان «بی‌خانمانی» است: نه به معنای نداشتن سقف، بلکه به معنای نداشتن مأوا در جهان معنا. شاید بتوان گفت انسان خاورمیانه‌ای همانند مسافری است که بر سر دو راهی ایستاده: یکی راهی که به ویرانه‌های اجدادش می‌رود و دیگری جاده‌ای که به شهری بیگانه منتهی می‌شود. او هر دو را می‌نگرد، اما هیچ‌کدام او را صدا نمی‌زند. پس سرگردان می‌ماند، و این سرگردانی جوهر تنهایی اوست
دکتر قربان عباسی

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

رابطه رسانه باسیاست
محمد ایوب ایوب زاده

رسانه و سیاست از دیرباز تا امروز، رابطه مبهم و گاه جنجالی داشته است. این رابطه از تاثیرگذاری مستقیم رسانه‌ها بر سیاست‌گذاری‌ها تا بهره‌برداری سیاست‌مداران از رسانه‌ها برای پیش‌برد اهداف‌شان را در بر می‌گیرد

به قول مارشال مک‌لوهان، نظریه‌پرداز ارتباطات، «رسانه، همان پیام است»، به این معنا که رسانه‌ها نه‌تنها پیام‌ها را منتقل می‌کند، بلکه خود بخشی از محتوای پیام است و بر نحوه درک و واکنش مردم نسبت به سیاست تاثیر می‌گذارد. در جوامع دموکراتیک، رسانه‌ها به‌عنوان ابزاری برای تقویت شفافیت، پاسخ‌گویی و اطلاع‌رسانی شناخته می‌شوند. برای مثال، پوشش رسانه‌ای ماجرای «واترگیت» توسط روزنامه‌نگاران روزنامه واشنگتن پست در دهه ۱۹۷۰ میلادی، به استعفای رییس‌ جمهور نیکسون منجر شد. این ماجرا نشان داد که رسانه‌ها چه‌گونه می‌تواند از قدرت خود برای نظارت بر سیاست‌مداران و حفظ منافع عمومی استفاده کنند. از سوی دیگر، سیاست‌مداران نیز به قدرت رسانه‌ها پی برده و تلاش کرده‌اند که از آن‌ها به‌عنوان ابزاری برای جلب افکار عمومی استفاده کنند. استفاده گسترده از رسانه‌های اجتماعی توسط دونالد ترمپ در دوران ریاست‌ جمهوری‌اش، نمونه‌ای از این رویکرد است. ترمپ با استفاده از توییتر به‌صورت مستقیم با مردم ارتباط برقرار می‌کرد و از این طریق، پیام‌های سیاسی خود را بدون واسطه و اغلب به‌طور جنجالی منتشر می‌کرد. این روش، به او کمک کرد تا هم‌زمان افکار عمومی را شکل دهد و از نفوذ رسانه‌های سنتی عبور کند.

اما باید در نظر داشت که این رابطه همیشه مثبت و سازنده نیست. در برخی از جوامع، رسانه‌ها به دلیل فشارهای سیاسی یا وابسته‌گی‌های اقتصادی، استقلال خود را از دست می‌دهند و به ابزاری برای تبلیغ سیاست‌های دولت یا احزاب خاص تبدیل می‌شوند. برای مثال، در حکومت‌های اقتدارگرا، رسانه‌ها اغلب به‌طور کامل تحت کنترل دولت قرار دارند و تنها روایت‌های رسمی منتشر می‌شوند. در این شرایط، رسانه‌ها به جای نظارت بر قدرت، به ابزاری برای تقویت آن تبدیل می‌شوند. یکی دیگر از چالش‌های مهم رابطه رسانه و سیاست، مساله اخبار جعلی و اطلاعات نادرست است. در سال‌های اخیر، گسترش رسانه‌های اجتماعی و امکان انتشار گسترده اطلاعات، منجر به افزایش اخبار جعلی شده است. به گفته باراک اوباما، رییس ‌جمهور پیشین ایالات متحده، «اخبار جعلی و اطلاعات نادرست، تهدید جدی برای دموکراسی است.» این موضوع به‌ویژه در انتخابات‌، جایی که رسانه‌ها نقشی حیاتی در اطلاع‌رسانی و هدایت افکار عمومی دارند، برجسته می‌شود.

/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

سینما رکس گم شد و فقط محله های بی زبان آبادان شاهد حکایت واقعی این فاجعه بودند که جنگ، شاهدان گنگ و بی زبان محلی را هم نابود و ویران کرد
@marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

پرسش از دکتر مرادی مراغه ای
درباره زخم تاریخی ۲۸مرداد در گروه فلسفه اکادمی مارزوک
@marzockacademy

۳- بزرگترین اشتباهات دکتر مصدق و یاران او کدام‌ها بودند؟

عزیز دهپور

۶- تندرویهای یاران دکتر مصدق مانند دکتر حسین فاطمی را در سقوط دولت ملی چقدر موثر میدانید؟
عزیز دهپور

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

پرسش از دکتر مرادی مراغه ای
درباره زخم تاریخی ۲۸مرداد در گروه فلسفه اکادمی مارزوک
@marzockacademy

۳- بزرگترین اشتباهات دکتر مصدق و یاران او کدام‌ها بودند؟

عزیز دهپور

۴- از نظر شما در جدایی آیت الله کاشانی از دکتر مصدق کدام طرف نقش اصلی را داشت؟

دکتر مصدق و یاران او؟

آیت الله کاشانی و یاران او؟

عزیز دهپور

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

پرسش از دکتر مرادی مراغه ای در باره  زخم تاریخی ۲۸مرداد در اکادمی فلسفه مارزوک
@marzockacademy

۲- مهمترین عوامل وحدت مخالفان دولت دکتر مصدق اعم از آیت الله کاشانی و یاران او، شاه و درباریان و ژنرال‌ها و سلطنت طلبان، شرکت‌های نفتی بین المللی و آمریکا و انگلیس و سرویس‌های جاسوسی آنها را کدام موارد زیر میدانید؟

- ترس از افزایش نفوذ شوروی و قدرت گیری کمونیست ها در ایران

- پیروی و الگوبرداری سایر کشورهای نفت خیز از یک دولت ملی موفق در ایران
عزیز دهپور

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

پرسش از دکتر مرادی مراغه ای در باره  زخم تاریخی ۲۸مرداددر اکادمی فلسفه مارزوک
@marzockacademy
سوال دومم از جنابعالی اینست که
"در حوزه صنعت و در دنیای مدرن استفاده از فناوری و دانش روز و قرارداد با شرکت‌های بین‌المللی یک امر متعارف و کاملا رایج می‌باشد. بسیاری از کشورهای نفت‌خیز دنیا با قرارداد با شرکت‌های مهم دنیا، سرمایه‌گذاری آن شرکتها را فراهم کرده و بشدت از آنها استقبال می‌کنند.
با توجه به توصیفات فوق، امر ملی شدن صنعت نفت را چگونه توجیه می‌نمایید؟"
Hüsen adiban

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

پرسش از دکتر مرادی مراغه ای در باره زخم تاریخی ۲۸مرداد در اکادمی فلسفه مارزوک
@marzockacademy

۱- آیا سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق بر اساس معیارهای سیاسی و بین المللی یک کودتا بود یا یک قیام مردمی؟

اسناد محرمانه منتشر شده در طول تاریخ از سرویس‌های امنیتی آمریکا و انگلیس و ساواک و سایر دولت ها در مورد سرنگونی دولت دکتر مصدق با کدام روایت سازگارتر است؟

کودتا؟

قیام مردمی؟

عزیز دهپور

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

پرسش وپاسخ از دکتر علی مرادی مراغهای در باره زخم تاریخی ۲۸مرداد
در گروه فلسفی اکادمی مارزوک

@marzockacademy

سلام و عرض ادب
بابت اینکه علم و دانش خود را بی منت در اختیار همه قرار می دهید بنوبه خود سپاسگزارم.

سوال اولم از جنابعالی اینست که
"با اتکا به کدام استنادات، وقایع ۲۸ مرداد و مسیر ملی شدن صنعت نفت را یک جنبش می‌نامید؟"
Hüsen adiban

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

امروز مطلب در خصوصی پارادوکس کشتی تسئوس مطالعه می کردم با خودم فکر کرد این موضوع تنها پرسشی درباره‌ی هویت یک شیء مادی نیست، بلکه در لایه‌ای عمیق‌تر می‌تواند استعاره‌ای از سرنوشت گفتمان‌ها در گذر تاریخ تلقی شود. همان‌گونه که تخته‌های کشتی به تدریج جایگزین می‌شوند و این پرسش پدید می‌آید که آیا کشتی همچنان همان کشتی سابق است یا نه، گفتمان‌های اجتماعی و سیاسی نیز به طور پیوسته اجزای خود را از دست می‌دهند و عناصر تازه‌ای را جذب می‌کنند.
اگر گفتمان را به مثابه کشتی‌ای در دریای تاریخ در نظر آوریم، هر نسل با پرسش تداوم یا گسست مواجه می‌شود. آیا گفتمان مدرنیتۀ قرن بیستم همان مدرنیتۀ روشنگری قرن هجدهم است، یا چیزی کاملاً نو که تنها در ظاهر نامی مشابه را حفظ کرده است؟ در اینجا همان پرسش تسئوسی رخ می‌دهد: آیا استمرار نام و صورت کلی برای حفظ هویت کافی است، یا باید بر ماده‌ی تاریخی و عناصر بنیادین آن نیز تأکید کرد؟
افزون بر این، همان‌گونه که می‌توان با جمع‌آوری تخته‌های کهنه کشتی‌ای دیگر ساخت، در عرصه‌ی اندیشه نیز می‌توان با بازسازی متون و مفاهیم فراموش‌شده، بدیلی برای گفتمان مسلط پدید آورد. این بدیل، از لحاظ تبارشناختی اصیل‌تر به نظر می‌رسد، اما در صحنۀ اجتماعی شاید قدرت و کارکرد خود را از دست داده باشد. بدین ترتیب دو کشتی گفتمانی در برابر ما قرار می‌گیرند: یکی گفتمان رسمی که در طول زمان با اجزای جدید بازتولید شده، و دیگری گفتمان بازسازی‌شده‌ای که مدعی اصالت تاریخی است.
این دوگانگی نشان می‌دهد که هویت گفتمان‌ها نه در ثبات محض، بلکه در میدان کشمکش میان تداوم و گسست تعریف می‌شود. درست همان‌گونه که کشتی تسئوس را تنها با نگاه به کارکرد آن در سفرهای دریایی می‌توان شناسایی کرد، گفتمان‌ها نیز از خلال کارکرد اجتماعی‌شان در سامان دادن به معنا و قدرت شناسایی می‌شوند. پرسش اصلی نه این است که گفتمان همان است یا نه، بلکه این است که «کدام نسخه از گفتمان توانسته است سوژه‌ها را در افق تاریخی خود به حرکت درآورد.
Javer
/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

#روانشناسی

۷۳

‍موضوع کنفرانس:
وسواس فکری عملی یا OCD

#سخنران:
دکتر غلامرضا موذن، روانشناس بالینی


محل برگزاری:
گروه تلگرامی دانش واندیشه


/channel/marzockacademy

Читать полностью…

آکادمی فلسفه و هنر مارزوک

به راه عاشقی
حسام الدین سراج
/channel/marzockacademy

Читать полностью…
Subscribe to a channel