به نام خدای رنگین کمان
معروف است که انگلیسی ها برای نزاع در جوامع اسلامی یک مثل را به شوخی میگفتند:
زِ هر طرف که بمیرد به سود اسلام است..
وضعیت شهر ایذه مصداق این مثل انکلیسی است.
دو خانواده در یک روز داغدار شدند. به سو اسلام است؟
متاسفانه تیمسار رادان متوجه نیست که سیاست ((سخت گیری در قبرستان)) خلاف روانشناسی سوگ است.
حق عاطفی مردم از هر سمت سیاسی و عقیدتی و دینی مناسک سوگواری است.
تا این مناسک که هزاران سال در ایران (( فرهنگ روان شناسی مردم)) شده اجرا نگردد ، آن سوگ یک عنصر تشنج است.
واقعا مضحک نر از این وجوددندارد که قبرستان عنصر ضد امنیتی باشد.
نه شیشه و پنجره دارد نه بانکی که آسیب ببیند.
فقط میخواهیم به خانواده کشته شده بگوییم مثل عین عقاب بالا سرتان هستیم.
خب . جناب عقاب ، تولید نفرت حاصل کار توست و این کینه معلوم نیست به چه شکلی به خیابان بریزد.
شما خلاف انگلیسی ها راه را بروید. زهر طرف که بمیرد ، سوگ اسلام است
۲۲ خرداد۱۴۰۲
@mosbatshahr
جمهوری اسلامی و ۲۰ ضعف ساحتاری
🔐📕اگر بخواهم منصفانه با پایگاه شخصی خودم که برای این جمهوری اسلامی عمر و هزینه داده ام ، انحراف از معیار را در ببست اصل بیان کنم ، موارد زیر باید اصلاح شود. برای عدم اطاله کلام تیتر وار عرض میکنم و شرح آن را موکول به حوصله میکنم.
۱_تبدیل مزایا به معایب و تهدید
۲_ در بعد رفتار سیاسی و اجتماعی تبدیل نظام به دستگاه ناراضی ساز
۳_ اعتبار زدایی از صندوق رای
۴_مهاجرفرستی نخبگان و استقبال از مدیریت پخمگان وفادار چهره
۵_ عدم تحمل نقد و سلب آزادی منتقدان به عنوان سالب آسایش دولتمردان
۶_ عدم اجماع سازی در نیروهای سیاسی و تاثیرگذار و تبدیل خود از داور به یک پای رقابت
۷_ عدم برنامه پذیری و رویگردانی از توسعه کشور و نگه داشتن مردم در شرایط برزخی به مدت طولانی
۸_ عدم تصمیم به موقع و انعطاف در سیاست های داخلی و خارجی و قبول اصلاحات در بدترین شرایط ضعیف ترین حالت
۹_ تبدیل ناکارآمدی فردی به ناگارآمدی سیستمی
۱۰_ کسری بودجه چهل ساله و تورم با متوسط بالای ۲۰ درصد که نشان از اقتصاد ضد منافع مردم دارد
۱۱_ عدم پاسخگویی و مسولیت پذیری و تلقی ضعف از این کار پسندیده
۱۲_ رقابت مضحک نهادهای انتصابی با منتخبین
۱۳_ عدم شفاقیت درآمدها و هزینه ها به بهانه محرمانه بودن و هزار بلیه فساد ناشی از آن
۱۴_ تبدیل کشور نفتی به غیر نفتی بدون پلان جایگزین منابع
۱۵_ تبدیل فساد فردی به فساد در انتصابات و انتخابات و قانون گذاری بر خلاف میل و منافع مردم
۱۶_ تصلب دولتمردان در نهادها و هزینه های بالای اصلاح و تلقی توطئه از پیشنهادها
۱۷ _ تکیه بر اجنبی و انحراف از استقلال در سیاست خارجی و داخلی
۱۸_خشن سازی جامعه و تبدیل مخالفان ارام به مخالفان برانداز و خشن ( خشونت سکولار در قالب انحراف در خوانش دین)
۱۹_ اعتماد زدایی در تثبیت تصمیمات درست و تغییر تصمیمات نادرست
۲۰_ افتادن در دام چهره سازی شیطانی و هالیودی غرب و اجبار به جای انتخاب شرق.
@mosbatshahr
انتقادی به آقای فاضلی
منتقد بودن به نظرم کمترین ارزش معنایی در احیای جامعه است. منتقد وضعیت فعلی را با چه می سنجد. لذا قطعا یک وضعیت مطلوب در نظرش است که وضعیت فعلی را نقد می کند.
لذا سوال از منتقد اینست که وضعیت مطلوب تو در برابر این انتقادی که می کنی چیست؟
دوم راه حل کم هزینه برای رسیدن به آن وضعیت مطلوب چیست؟
سوم : سود راه حل تو دربرابر راه حل های دیگر برای عموم مردم ، حکومت مرکزی و همه افرادی که باید همراه راه حل تو شوند در برابر راه حل های دیگر چیست.
اگر این سه پاسخ را نداری چه فرقی می کنی با یک راننده تاکسی که از همه اخبار اطلاع دارد . با اینکه شغلش زحمت کشیدن و روزی حلال یا عرق جبین است اما بهترین انتقادها را بلد است.
من فکر میکنم زیبایی برخی جملات یا محکمی شان گاهی گول زننده است.
کلمات قصار بی تعهد ترین کلمات اند .چون دهن طرف مقابل را می بندد و طرف هم احساس می کند حق به جانب است. نه قربان این رتوریک است. جناب فاصلی
@mosbatshahr
چقدر دولت سست عنصر و بی قول و قراری
سازمان اداری و استخدامی: ساعت کاری کارمندان دولت ۶ صبح تا ۱۴:۴۵ شد
🔹بر اساس اعلام سازمان اداری و استخدامی، ساعت کاری کارکنان ستادی دستگاههای دولتی به ۶ صبح تا ۱۴:۴۵ تغییر کرده است. پیش از این ساعت کاری همه کارکنان دولت ۶ تا ۱۳ اعلام شده است
در واقع یک کار درست در این دولت البته بیشتر برای مسایل امنیتی انجام گرفت . اما حتی یک روز دوام منیاورد. 44 ساعت در هفته مال عهدی است که دلار هزار تومان بود وقتی دلار 50 هزار تومان است ارزش ساعات کار باید متناسب با آن کم می شد.
فقط کارمند بیچاره در این بازی ورق رییسی ، باخت.
هم 6 صبح باید سرکار باشد. هم وقت تردد و نماز و ناهارش حذف شد.
یعنی خدا شاهد است رییسی پدر قشر حقوق ثابت را دراورد. بیچاره ها در فکر این بودند شغل دومی دست و پا کنند که زندگی شان بچرخد. از این جهت با تمام نقدها ، احمدی نژاد مرد تر بود و درک درست تری از زندگی کارمندی و کارگری داشت. باقی در حال موز خوردن هستند. اینم خیر رییسی. بابا دیگر ابتکار به خرج نده. سرویس شد ملت
@mosbatshahr
جنتی چکاره است؟
واقعا برخی دوستان تحلیل گر از روی عمد بر خوانشی اشتباه آقای جنتی و نحوه نشستنش با کمک یک دسته رزمی را به سوخی میگیرند.
اما واقعا نمیدانند که آقای جنتی در یک سیستم تصمیم گیری فقط امضا می زند به آنچه از بالا آمده.
این جوانان هم که اطراف ایشانند ، اگر از بالا تایید یا رد شده باشد ، دلیل می تراشند که دلایل رد یا تایید اینست. البته این اواخر که یک عنوان کلی میدهند و دلیل را هم نمی گویند.
بقیه هم که گلایه می کنند که شورای نگهبان رد صلاحیتم کرده دروع به خودشان و ملت می گویند. نظام تصمیم گرفته یا صلاح ندیده. حالا حرفت چیست؟
با اجازه برادران ۱۱۳ اگر باز مصاحبه نمی فرمایند که بالاتر از قائم مقام رهبری نیستی و برخورد می کنیم نکات خوبی رهبری امروز بیان داشت:
نکته اول مردمسالاری امام حقیقی بود و نظریه اجبار به پذیرفتن حق رای مردم نبود. چون امام شجاع بود. لذا حقیقتا به رای مردم مومن بود. امسال هم انتخابات داریم. لطفا آن را تخریب نکنید ( البته شاید منظورش جماعتی بود که روبرو نشسته بودند و در دل می خندیدند که مردم همین بچه های خودمان هستند که الان تو حرم اند. خدا رهبری را خیر دهد. اما آنچه بنده با حضور شاهد شنیدم و احتمالا شما هم در تلویزیون شنیدید این بود.انتخابات پرشور و دوقطبی برای زدن پوز ترکیه)
نکته دیگر رابطه با امریکا قطعا خوب می شود و این البته باید به شکلی تلقی نشود که ما التماس کردیم. قبلش معمولا رهبری سخنرانی تندی میکند.( امیدوارم بچه های شیش قدیم به بالا توجیه باشند)
نکته سوم پیام به امریکا و غرب بود که اینبار عهد شکنی نکنید. وقیح تر بشوید.
القصه ما در مترو بودیم که دوستی سخنرانی جالبی که سالها منتظرش بودم برایم فرستاد.
من چند نوبت به خواهش و گاهی به طعنه به دکتر سروش گفتم تمام عمر را خرج عشق بازی با مولوی کردید ، کاش از عهد نامه مالک اشتر که قانون اساسی و حقوق بشری در مساله حقوق عمومی است سخن می گفتید. این نابغه دوران دکتر سروش باید تحقیق می کرد( رجوع کنید به تسلطش بر خوانش متن و گستردگی اش بر علوم مختلف برای خوانش) . یکی از این متن های گلایه وار را برای آقای مختاباد مرحوم روزنامه نگار فرستادم. نمیدانستم ایشان خارج از کشورند و جلسات دکتر سروش را میروند.
امروز که سخنرانی دکتر سروش را شنیدم به اندازه بال مگسی این امر مبارک و شریف ایشان در اواخر عمر ( خداوند درراه معرفی علی ع و شیوه حکمرانی شیعه ، ز عمر بنده کم کند و بر عمر ایشان بیفزاید که نتیجه کار ، ارزشی به اندازه کار ارزشمند علامه امینی خواهد داشت) شاید من هم تاثیری داشتم.
خدا رحمت کند جناب شریف مختاباد را . صوت جلسه اول دکتر سروش را اینجا می گذارم که گوش دهید و انصاف دهید( ای کاش این جلسات در دانشگاه و حوزه ایران برگزار می شد و کسی سوالات سنگین و ارزشمند از ایشان می پرسید تا علم بیشتری تراوش کند)
درکل من بزرگان را درحال تحول می بینم. اما بزرگان عادت دارند که به پامنبری بگویند سرسخت تر شده ایم
۱۴ خرداد ۱۴۰۲
@mosbatshahr
الحاق و تتمه /این را صادقانه عرض میکنم.
وقتی رسانه ما ندانستن برنامه و مدیریت بر منابع را برای یک مدیر عار نمی داند و او را مسخره نمی کند ، دنیا پر از شومن هایی می شوند که دلبرایی می کنند ولی دستشان تا بازو در بیت المال است یا میل می فرمایند یا بیشتر حیف.
من قسمت دوم که مربوط به اقتصاد سیاسی این کشور است برایم مهم است.
مدیریت این کشور احتیاج به برنامه و مجری اهل اجماع و مشورت و عاقل دارد. .نه شومن هایی که است را با ط دسته دار می نویسند و با یک تیم رسانه ای سوپر من می شوند و رای هم می گیرند. ع.ص
آقای حاکمیت قانون ، ول کن چهل سال برادر فلانی هستم.
شما اگر بیل زنی ، باغچه خودت را بیل بزن.
دستگاهی که هرروز علیه جمهوری اسلامی مخالف می سازد شمایید.
اصول حاکمیت قانون اینست:
دولت قوی تر از شهروندان است. لذا باید قانون اول برای اصل قانونی بودن جرم و مجازات باشد . نه اراده دولت. اگر قانون اساسی فردافرد شهروندان را مساوی میداند ، وظیفه مجری قانون رعایت این تساوی است.
اصل دیگرش ، اصل برائت است.
اصل دیگرش ممنوعیت فعل افراد حکومت است مگر به اجازه قانون.
اصل دیگرش مجازات دو فعل از سوی دو مرتکب قوی و ضعیف است. اگر کسی تبرئه می شود ؛ دیکری نیز ابرا جاری است.
اصل دیگرش عدالت قاضی حتی در نگاه کردن به اصحاب دعوی است ولو یکی از اصحاب بالاترین مقام کشور باشد.
اصل دیگرش حقوق متهم و اصل علنی بودن دادگاه و دسترسی متهم به پرونده و وکیل است.
اصل دیگرش رعایت آیین دادرسی است و اعتبار امر مختومه.
اصول دیگر را هم شما درس می دهید.
واقعیت اینست که برادری چهل ساله شما هیج توجهی به این اصول ندارد.
قضات شریف هم در خطای دیگران می سوزند.
همه امور ما سیاسی شده و بعد از مردم میخواهیم که لطفا اعتراض سیاسی نکنید
@mosbatshahr
آیا خداوند پاتایای تایلند درست کرده است و نامش بهشت است؟
این قرائت را نگاه کنید. منطورشان از الحاقی خواندن و عمل به قران اینست .
شرم اور است.
ذهن جنگجویان عرب در صف پیامبر به اندازه یک جنین بود.
مثال های خداوند باید برایشان اشتیاق همراهی می اورد.
طوری که اشتیاق به مالکان و موجران قبلی شان را از دست دهند و پاداش کافران و بنی امیه را نادیده بگیرند.
خداوند مثال میزند برای جنینی که میخواهد در مورد دنیا چیزی بداند و حتی مادر خود را ندیده است.
ابن تیمیه و دیگران با استفاده از همین ظاهر آیات بر دیگر منابع دین شوریدند.
شاگردان عبدالوهاب که مدارس دینی در پاکستان و کویت و امارات و سوریه برگزار کردند مجاهدان راه بهشت را این چنین متقاعد کردند.
سود این روش برای مسلمانان بود؟ .نه .
فکر کنید یک جوان ناراضی مسلمان را این آموزش ها چه تکفیری و چه سلاح کشنده ای برای نابودی انسانها و اغلب شیعیان تبدیل می کند.
جنایت برایش بی معناست و ابن تیمیه برایش ثابت کرده جز خودش همه ملحدند.کافرند. باید به قتل برسند.
لذا به قول صاحب دمشقی ابن تیمیه از یهود بود.
خودتان ببینید
ای امام رئوف .. همان هستیم...کودکان مسافر خانواده ای که در آمدن و رفتن به مشهد ، اشک می ریزد در دیدن و فراقت...ما را فراموش نکن..ای امام رئوف..
@mosbatshahr
باقر پرهام، مرد دقیق و مستند
من از طریق برخی آثار مرحوم باقر پرهام با نثر سلیس و ترجمه هایش آشنا شدم. بعدها به چند مقاله ایشان رسیدم. در ایران چند مترجم هستند که نو آموزان نویسنده باید به ترجمه های آنان رجوع کنند.
خاصه در رمان ،از جمله مرحوم محمد قاضی ، ابولحسن نجفی ، آقای کوثری ، آقای مهدی سحابی و رضا سید حسینی ، برادران غبرایی ، مرحوم میرجلال اعلم و چند تن از بانوان شریف دانشگاه تهران و نهایت و داریوش آشوری و باقر پرهام و چند نفر دیگر.
اگر علاقمند به ادبیات یا کتاب بودید به این اسامی توجه کنید.
چون سراغ آثار ماندگار بشریت رفته اند.
اینها خدمتی که به نثر پارسی کرده اند هیچ مولفی نکرده است.
باقر پرهام و مرحوم آریانپور و حمید عنایت و چند اسم دیگر که نامشان الان در خاطرم نیست ، آذین بخش مجلات و کتب علوم سیاسی و فلسفه بودند.
در ادبیات عرب دستمان پر تر بود .
پرهام واقعا سرآمد مقالات حقیقت یاب در تاریخ سیاسی بود روانش شاد باد
@mosbatshahr
مانور میرزالی
گفت خدا لعنتش کند مانور میرزالی را. این را یکی از بچه های جنگ که دراثر جراحات بعدا به شهادت رسید میگفت. بنده خدا را هم شهید نکذاشتند. تا روز آخر میگفت خدا لعنت کند مانور میرزالی را. یکبار پرسیدم چرا. گفت من ۷ سال جبهه و ۵ سال کردستان بودم خراش بهم نیفتد. این سرهنگ میرزالی یک مانور گذاشت یک خشاب خالی کردن تو سنگر فرضی ما که دشمن محسوب میشدیم . یکیش صاف به روده کج ما خورد.
حالا این مانور لایحه هاست. مانور احتیاج نداشتن به آمازون است. مانور فلان و بهمان است. توسعه مثل جنگ یک مساله جدی است. وقتی عقل استفاده از توان کارشناسی که در تاریخ تمدن ایران بی نظیر است و همین جمهوری اسلامی آن توان را ایجاد کرده نداری ، می شود مانور میرزالی . تلفات بسیار میرزالی ها را که میخواهند دهنی بیایند و ابتکاری کنند . هشتمخرداد
آب سیاسی و طالبان
۱_ فرصت مغتنمی است که حیثیت کسب شده توسط طالبان در ذهن برخی ساده لوحان و همچنین مردم شریف هم مرز با افغانستان بی اعتبار شود.این فرصت اگر استفاده نشود ، پشمینه پوشان در ملت و مرز رعب ایجاد می کنند.
۲_ دو سدی که با سیمان کشور ایران ساخته شد و گلوی هیرمند را گرفته اند با همین موشک های نقطه زن که حتی طالبان را نمی ترساند منهدم شوند.این اقدام دست حریف را خالی میکند.
۳_ سفارت افغانستان در شرایطی به تکیه زینبیون تبدیل شود . طالب چه اقدام دیپلماتیکی دارد.لازم نیست مرکز سازماندهی افغان های گروگان باز بماند.
۴_گفتگوی با قطر و ازبکستان برای اپوزیسون ملی.سر این مار جای دیگر و در فکر دیگری است .۷ خرداد۱۴۰۲
بعد از نزدیک دوهفته ، نویسنده ای شریف و بزرگوار برای من نوشته اند :
☘خدا به آسمان ،خورشید و سپیده صبح قسم خورد ،به قلم نیز .
به قلم و آنچه مینویسد !
قلم همان کسانی که ارزش یک ساعت اندیشیدنشان برابر است باهفتاد سال عبادت ....
از همان شب حضرت صادق ،که قلم بر زمین نهادید ،آمدم به استدعا که استاد بنویسید .
در جمع اعضای این کانال ،سرورانی صاحب قلم و صاحب سخن ،بزرگوارانی اندیشمند و دوستانی هنرمند حضور دارند .
مدتی است نمینویسید یکی مثل من به احترام نشسته است تا بخواند .
از سکوتتان بسیار خواندهایم و آموختیم .
حال نوبت نوشتن است !
از شما آموختیم هر یک از ما به قدر شمع وجودمان برای روشنایی این سرزمین شکوهمند ،برای آینده فرزندانمان باید بکوشیم !
استاد بنویسید !
اگر دور سیاست خط کشیدید ادبی بنویسید..
اگر ادبیات را زمین بگذارید
اینهمه شاگرد و نویسنده تربیت شده ناامید می شوند
این از سمت بسیاری دانش آموخته های شماست
روشنگری قلم ، نعمت است برای مردم برای مسولان برای ایران .
باید سیلی ناحق خورد اما راه صحیح را فراموش نکرد !
شکر بر آن .نعمت افزون !
..............
اگر خدا عمری داد فردا جواب این نامه را میدهم. کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها..
محمد مایلی و حفظ شغل مجری
خیلی ویدئوی جالبی است. محمد مایلی کهن پدرانه می خواهد بگوید که تقصیر شما بود که علی کریمی را به کوه زدید.
حرفش درست است. علی کریمی هم اگر اجازه داشت مثل آرش میر اسماعیلی که بی گندم ، مزد اسیاب می گرفت ، چند سال رییس فدراسیون باشد ، احتمالا فوتبال او را غرق در خود میکرد. احتمالا نتایج بیشتری هم داشت. الان هم در نظام بازتر ، یک ملی گرای تمام عیار بود. اما الان خودش مساله نظام است.
از آنور مجری طفلکی که می داند اگر اینجا جلوی مایلی کهن نایستد ، شغلش را از دست می دهد ، سعی میکند مدافع وضع موجود باشد و بگوید دوستان امنیتی خوبند و تو که مربی ارزشی نظام بوده ای ، انگار با اپوزیسیونی.
آیا نظام فکر میکند که راههای دیگری بود که این نتایج غیر قابل دفاع حادث نشود؟
نه. چون اگر فکر می کرد راه دیگری برای اداره کشور بود ، علی کریمی الان در فوتبال ایران بود و محمد مایلی منتقدش.
قصه ساده است. دوستان تفکرشان میخ دیدن همه و چکش بودن خودشان است.
لذا جامعه آرام نمی شود چون هرروز میخی در حال کج شدن است.
فقط بگویید تا کی؟
تا کجا میخ طویله میخواهید جایگزین کنید. تجدید نظر فرمایید
@mosbatshahr
کراواتی ها
واقعا سیاست های رییسی ودولتش عامل اصلی ناامیدی است. به هزار زحمت و مرارت کلاسی برگزار می شود.
دانشجو و هنرجو به آپ های داخلی نمی ایند. می گویند جاسوس خانه است.
در تلگرام که یک پلتفرم اموزشی است هم وضع چنین است.
به شرکت شاتل زنگ میزنم. فبلا پارس آنلاین بود. میگویم من چه کنم؟
من می خواهم درسم را بدهم بخدا. چرا شرکت شما دوبله فیلترینگ میکند.
چرا به حاجی نمی گویید یک معلم دارد می دهد جان!
میگوید هیات رییسه ما همه گراواتی اند. ای لعنت به کراواتتان.
کراوات شد حرف؟ ابرآوروان هم همه تیپ فرنگی اند ولی برای پول ، راه های زجر دادن مردم را هرروز به حاجی ها نشان می دهند
سگ توی این نانی که شما می خورید.
به بچه گفتم تلویزیون را ببند.
گفت خودت گفتی اخبار را باز کن همیشه.
راستش حوصله جیغ جبغ حرف زدن رییسی را ندارم.
یک بدیهیاتی می گوید که اصلا راه حلی برایشان ندارد.
چکار داشتی با اینترنت. چرا شدی رییس جمهور. گیرم راه باز بود برای تو و برای بقبه نه.
چرا فکر کردی میتوانی کشور را اداره کنی. پیرمام کردی رییس. شکایت به خدا. ببینم چند ساعت دیگر این پیام ارسال می شود.
تقریبا نا امید شده ام.
توجه منفی و نظریه بچه فاخته
🌘ما کشوری هستیم که از دولتمردان تا مردم تا کنشگران عاشق توجه دیگران هستیم .
دورترین ها برای ما جذاب هستند. اگر کسانی که با ما دشمن هستند به ما توجه کنند خیلی بهتر. .مثلا اگر آمریکایی ها بگویند که رییس جمهور ایران خیلی باهوش است ، تیتر اول رسانه ملی ما می شود.
اما اگر من بگویم برایشان مهم نیست.علتش روانی است.
تا اینجا مشکلی نیست. بالاخره همه دنبال محبوبیت هستند. دنبال توجه.
حتی عارفان و ازدنیا بریدگان هم دنبال توجه هستند. توجه خدا. یک نشانه ای ، یک پیام رمزی، یک شگونی.
مساله بدبختی تاریخی ما اینست که در زمانی که توجه مثبت به ما نمی شود ، دنبال توجه منفی می گردیم.
ما دراز ترین موشک دنیا را تولید کردیم. ما علیرغم مخالفت قاطبه مردم ، احکام آزاررسان را اجرا کردیم.
ما دشمن شماره یک فلان کشور شدیم.
کیف این عمل کم کم از ما یک چهره شیطانی می سازد.
پازل کم کم تکمیل می شود. رفقای خوشگلمان پیدایشان می شود. از ما تعریف می کنند و ما بابا شملشان می شویم.
برای اینکه اثبات کنیم واقعا اشتباه نکرده اند و تعاریفشان صحیح است ، خرج زن و بچه مان را برای آنها میدهیم.
یک دشمن می تراشیم که هم دور از ما باشد و هم زن و بچه بگویند که بابا اگر اینکارها نبود ، اگر چهار رفیق لات نداشتیم ، الان ما را خورده بودند. نان خشکت را سق بزن و خدا را شکر کن.
حفظ این وضعیت روانی بزرگترین رسالت پروپاگانداست. دشمن وجود دارد. لاتها نیاز است. ما دشمن اول یارو گردن کلفتیم. هرچی هم برای اثبات این امور خرج شود ، ضروری بوده.
اما این کار یک حفره عمیق دارد. فرزندان شما دشمن تان می شوند و یک روز صلا در می دهید که صدای دشمن را من از خانه شنیدم.
کمربندم را بیاورید که کبودشان کنم. این نادان ها نمی دانند دشمن قداری دارند؟
اینجا فرضیه بچه دشمن یا تخم فاخته روی می دهد. هرکس هم مثل من بخواهد میانجی گری کند چهار تا کمربند می خورد. از دو طرف. این می گوید چرا از بچه تخس حمایت می کنی. تو هم همدستشان هستی.
آن یکی می گوید که چرا نمی گویی که ما را کبود کردند. تو هم همدستشان هستی.
عاقلان هم می گویند بابا ول کن. بگذار هم را بزنند.
من به این عاقلان با دید تردید نگاه میکنم. دلسوزی برای من؟
اگر دشمنی واقعا هست که هست و خواسته ای داشته باشد که دارد ، چه می خواهد؟ همین را. پدران به جان فرزندان بیفتند و فرزندان ارزوی مرگ پدران.
فرض پدر و پسری هردو غلط است. یکدیگر را می تراشند عین نی قلیان و راحت می شکنند.
هزینه این نبرد ، علاوه بر پول ، کینه و نفرت است.
من هم به این نتیجه رسیده ام که اینها میانجی را مقصر میدانند و منتطر قرائتی هستند که متهمش کنند که تو نمیخواهی آرامش ببینیم.
سوال من اینست :
فقط موقعی که طرف را زیر خاک بفرستی آرامش می بینی؟ تمام حق با توست؟ واقعا فکر می کنی این آخرش است؟ تمام می شود؟
به نظر شخص من این اولش است . اول آنش افروزی در این میهن. این را اول خطاب به دوستان احضار کننده و دوم به ملت می گویم.
دنبال زیر بغل مار نگردید. برای توجه منفی به خودتان ، کشور را با وضعیت بچه فاخته روبرو نکنید.
از چین یاد بگیرید که چه چهره بی آزاری از خود سی سال ساخت درحالی که اژدها درست می کرد.
اینقدر گول تلخک ها را نخورید .اینقدر کارتل های فساد که زندگی و آینده شان در این کشور نیست و در شرایط باباشملی ، زیست انگلی دارند و از پول تحریم و حرامی که مردم را نابود کرده ، آینده و شرکت و دولت و اقتصاد ساخته اند ، برایتان ناموسی نشود. اینها فروشنده هستند و اولین کسی را که در شرایط بدشان می فروشند شما هستید.
آن بچه صادق کتک خورده نهایتا برایتان می ماند. اگر پدری بلد باشید.
۱۸ خرداد ۱۴۰۲
@mosbatshahr
مساله ظریف
واقعیت اینست که ظریف بهترین دیپلمات ماست. اینکه ما از او استفاده نکرده ایم بر می گردد به اینکه در دوران تحریم ما بیشتر بهمان خوش می گذرد.
سفره ای پهن است و بچه ها سر سفره روزی حلال می خوردند و تحریم ها را دور می زنند و مجاهدت ها می کنند و نان و ماستی هم برای مردم برقرار است.
ولی یک مشکل اساسی ظریف دارد. وقتی به موقع حرفی را نزنی ، باید بد موقع دفاع کنی.
دولت روحانی دو ریال نمی ارزید و از فرصت برجام نمی توانست استفاده کند. چون سیاست داخلی اش کمترین اعتنایی به حقوق مردم نداشت.
ظریف هم با کوجکترین فشاری از داخل ریشش را از پرفسوری به سیدی تبدیل می کرد.
ظریف یک حامی از جنس اصولگرایان می خواست .
بیکار بود اصلاح طلب شد؟
باید رابطه اش را با رهبری چنان می کرد که جلیلی قیچی اش نکند. یا یارو که اعدامش کردند و جاسوس بود برایش سناریو نچیند یا شمخانی سرویسش نکند.
شاید بگویید که از نجابتش بود.
نه . واقعا می ترسید که اوضاع را بدتر برایش بکنند.
اگر سی میایون رای هم داشت ، چشمش به انگشت قدرت بود.
شاید واقعا از تبعیتش از رهبری بود. حسن روحانی چند بار میخواست عوضش کند. بعد دید که تنها دستاوردش کار ظریف است.
سیاست پدرو مادر نمی شناسد. درست. اما کار شرافتمندانه را مردم بزرگ می کنند. رسانه تا حدی تاثیر می گذارد.
گاندو را من ندیدم.
اصولا مسائل امنیتی ایران گاندو بازی نیست. کسی دانسته خودش را نمی فروشد.
اغلب از روی غفلت است.
به نظرم نصف حاجی های مدیریت ما خوراک یک جاسوس با چند واسطه می شوند.
چون کار هیاتی اینطورست.
مثلا مسائل مهم را امام جمعه نطر اباد لو می دهد. یا یارو اراکی که تازگی ها آیت اله شده.
مسائل امنیتی هم ربطی به نظام ندارد. امانت مردم آن کشور است.
کلا ظریف ابزار رهبری است.
الان هم می تواند با آن شورای کمال خرازی ، جاهای خالی را پرکند .
منتها منتظر دست مرحمتی است .تفقدی . پدری.
این دست ها در سیاست وجود ندارد.
هرکس گروه خودش را دارد و مثل دسته سیسیلی ها هرکاری که از دسته خودشان باشد قابل قبول و هر اشتباهی از دسته دیگر کفر لا یغفر است.
این کشور نهاد فراجناحی می خواهد که میانجی باشد.
همه خودشان یک پای دعوا هستند. کسی هم نمانده که جای آن نهاد را بگیرد.
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
@mosbatshahr
🔊 فایل صوتی
عبدالکریم سروش
« نقشی از نهج البلاغه »
نشست اول
تاریخ 30 / 2 / 1402
.
🆔 @sokhanranihaa
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
اصول ۲۲ امام خمینی و علت جمهوری اسلامی
🅰 شما وقتی می خواهید قانون اساسی بنویسید ، اصولی را که با انقلاب یا رفراندوم روی آن تاکید می کنید ، بعدها به عنوان ناموس و قانون نظامتان خواهد شد. به این پلان آ می گویند.
اما پلان ب ، موقعی است که گروه موفق نهایی ، اصول پلان Aرا به سلیقه خود تبدیل به پلان B می کند.
چگونه شد که امام خمینی به عنوان یک فقیه که کتاب ولایت فقیه را در جوانی نوشته بود ، مورد اقبال بهترین روشنفکران قرار گرفت. با رجوعی به سخنان او شاید بتوان درک درست تری از آنچه روشنفکران و توده مردم را به باور این رساند که او رهبر من هم هست برسیم.
اصول ۲۲ خمینی، مجموعهای از اصول و مبانی سیاسی و اجتماعی بود که توسط آیت الله خمینی در دوران پیش از انقلاب اسلامی ایران مطرح شد. این اصول در ابتدا در نوفل شاتو به مردم اعلام شدند و پس از پیروزی انقلاب، تا مدتها به عنوان بایسته های قانون اساسی مورد مطالبه بودند هرچند برخی از آنها توسط تندروها و روحانیت به کلی تحریف یا دچار هدم شدند. این اصول به شرح زیر هستند:
1. تحقق اسلامی شدن جامعه ایران.
2. انتقال قدرت به دست مردم و تشکیل دولت اسلامی.
3. دستگاه قضایی مستقل و عادلانه.
4. لغو قوانین نامطلوب و پذیرش قوانین اسلامی.
5. توزیع عادلانه ثروت و توسعه عدالت اجتماعی.
6. تحقق استقلال اقتصادی ایران.
7. تحقق آزادیهای سیاسی و فرهنگی.
8. تحقق حقوق بشر و حقوق زنان.
9. تحقق حقوق ملتهای کرد، عرب، ترک، بلوچ و غیره.
10. تحقق حقوق مسلمانان در سراسر جهان.
11. وحدت ملی و جهانی مسلمانان.
12. تحقق استقلال سیاسی و اقتصادی کشورهای اسلامی.
13. ایجاد اتحاد بین کشورهای اسلامی.
14. حمایت از مظلومین جهان، به ویژه مظلومین فلسطین.
15. مبارزه با ظلم و استکبار جهانی.
16. حفظ حریم ملی و ارتقای علم و فناوری در ایران.
17. حفظ محیط زیست و توسعه پایدار.
18. حمایت از هنر و ادبیات اسلامی و ایرانی.
19. توسعه کشاورزی و دامداری و تولید محصولات کشاورزی در ایران.
20. توسعه صنایع کوچک و متوسط و حمایت از کارآفرینی.
21. توسعه صنایع بزرگ و تولید محصولات داخلی.
22. تحقق عدالت اجتماعی و اقتصادی در ایران.
این اصول شاید اگر جنگ و ترورها نبود به عنوان وعده های ۲۲ خمینی در دوران پس از انقلاب اسلامی در قوانین و دستورالعملهای اسلامی جایگاهی داشتند و تأثیر بسیاری در سیاستگذاری و تصمیمگیریهای دولتی و اجتماعی می گذاشتند. درواقع کسی که این اصول را باور داشت انقلابی بود. حالا کسی که این اصول را باور ندارد انقلابی خوانده می شود و این طنز تلخی است.
@mosbatshahr
وزیر آموزش و پرورش / دانستن دربی یا برنامه؟
چند روزی است که وزیر آموزش و پرورش جوان به خاطر ندانستن اصطلاح دربی مسخره می شود.
به نظرم کوچکترین اهمیتی ندارد که یک وزیر دربی را بداند و یا نداند . خود من هم تا قبل از همه گیر شدن این اصطلاح ، معنای آن را نمیدانستم. صادقانه بگویم نمی دانستم بالای د باید فتحه خواند یا ضمه یا کسره. چون مطبوعات ورزشی آن را می نوشتند و نشنیده بودم.
ده سالی است شاید که مصطلح شده دربی . اما قسمتی از وظیفه یک وزیر به نظرم همین اظهارات راهبردی در خصوص وضعیت فرهنگیان است.
اگر این را می داند و تا جایی که شنیدم فرد پاکدست و سرسختی است ، اگر بتواند یک اجماع در نطام برای قطع دست مافیای پولخور از جیب معلمان ایجاد کند و مقام و جایگاه معلم را احیا کند و معلم شرمنده حقوقش نباشد و سیاسی بازی ها چه در پوزیسیون و چه اپوزیسون تمام شود و دوباره آموزش و پرورش دولتی از پولدارهاجلو بزند و المپیادی های ما در جهان بدرخشند و مافیای کنکور زمین بخورد ، این وزیر را باید بر سر نهاد.
اهمیتی ندارد گرایش ما چه سمتی باشد. مهم برنامه درست و اجرای آنست.شاید بخشی از انتقادها از سوی مافیاست
@mosbatshahr
تئوری اسب مرده چگونه راهبردهای توسعه را فلج می کند
به طور خلاصه، تئوری اسب مرده در توسعه به معنی این است که هنگامی که یک پروژه توسعه به مشکل برمیخورد، تلاش برای حل مشکل با استفاده از روشهای نادرستی مانند اضافه کردن منابع بیشتر، افزایش زمان مورد نیاز و تغییر محدوده پروژه میتواند به عنوان حل قطعی مشکلات مطرح شده معرفی شود. اما در نهایت، استفاده از این روشها میتواند منجر به ایجاد مشکلات جدید و در نهایت شکست پروژه شود.
یک الگوی رفتاری شناخته شده درایران همین تئوری است که بیان میکند چگونه تصمیمات و راهبردهای نادرست در مدیریت های بعد مشروطه میتواند منجر به دورباطل یا انقلاب شود.
اگر به جای اضافه کردن منابع بیشتر به یک پروژه سیاسی اجتماعی ناموفق، بتواند با اصلاح ساختار و فرآیند ها و بهبود آنها، به تحقق اهداف کوتاه مدت برسد ، احتمالا در بلند مدت به اهداف یک چشم انداز خواهید رسید.
به جای اینکه سیاستمدار وعدههای غیر قابل اجرا بدهد، بهتر است اجماع بر اسب دیگری در توسعه یا چشم انداز ریخت.
تصمیمات و راهبردهای نادرست میتواند منجر به شکست آن پروژه و انهدام ظرفیت های یگ نظام شود
@mosbatshahr
خلخالی ها در هر عصری هستند. در هر گروه سیاسی و عقیدتی. در هر جنبش یا نظام. در اپوزیسیون و یا پوزیسیون .
تنها شرایط میانه است که آنها را کمرنگ و بی اثر یا پررنگ و جسور می کند.
بسیار دیده ام کسانی را که از هیات مرگ و خلخالی های هرزمانه نقد کرده اند. بد گفته اند . دربسیاری جهات هم حق گفته اند اما کنه ضمیر و فکر و آرزویشان اعمال خلخالی است .ساقط کردن افراد از انسانیت با دو سوال. با چهار خط محاکمه. با یک فتوا. یک دستور سازمانی. یک اقدام انقلابی. اگر زیبنده یک نظام تثبیت شده نیست که محاکمه صحرایی و چریکی کند و نابالغ است، زیبنده مخالفش هم نیست خلخالی کراواتی یا بی کراوات و چپ و راست و بنیادگرا و یا رادیکال در آزادی ، پرورش دهد. این خونخواری و جنینی زاییده زندگی جانوری است نه یک آرمان انسانی.
با این جملات شروع می شود :
وقتی اونها داشتند می کشتند ، وقتی داغ گذاشتند، وقتی کسی فقط زور می فهمه ، وقتی خونریزی کردن...خب؟
بعدش چه؟
بعدش من باید به حدت و شدت آن خونریز که شاکی او هستم برسم. نه. نمیرسی. جلو می زنی و یک خلخالی ، یک هیات مرگ دیگر . تا کجا؟
تا زمانی که هورا و کف زدن انرژی دارد . بعدش نوبت توست که دراز شوی.
خلخالی یک مفهوم شر در انسان است. ساخته هورا و تشویق های دانشجویان دانشگاه تهران. حزب توده. اتحادیه فلان. جامعه آوانگارد بهمان.
خلخالی انتقام بگیر. خلخالی نماینده ما تویی. ببشتر بکش.
در انتها خلخالی به یک نهاد تبدیل شد. انقلابی عمل کردن یعنی مثل خلخالی و هیات مرگ.
آنها یا مردند. یا پیر شدند و دم مرگ.
اما فرزندان را دچار این چرخه نکنیم. گذشته را نمی شود ساخت. هیچ جنایت یا کج روی را نمی شود به لحظه حال برگرداند.
اما میتوان آینده را خالی از ظهور خلخالی ها کرد. ازخود شروع کنیم.
۱۱خرداد @mosbatshahr
اشتباه مربی چیست؟
حاج سعید عزیز. معتاد شدن به یک بینش غلط از معتاد شدن به یک افیون مرد افکن خطرناک تر است.
ما ترک کردیم و تو هم کنار بگذار. این آموزش مردن را کومله بگو به جهان یاد دهد. یک زن چگونه خود را به داخل ون بیندازد . چگونه در مرکز وزرا خود را بکشد. چگونه آتش به انبار باروت برسد.
چند تا غلط مربی؟
هرکس که پیر شد باید ایمان و تقوا و خدا را از یاد ببرد که روزگاری من پهلوون بودم؟
این مردم کرد ، جز سرافراز ملت ما هستند. قالیباف خطا می کند.
آیا شهید محمد بروجردی هم خطا رفت؟
آنها که بینش داشتند رفتند و تو نماینده مزارهای شهیدان شدی؟
این افکار خطرناک را سال ۸۸ در ریوی سفیدت در میدان سپاه چند دقیقه ای تذکر دادم. یادت نیست. گفتم مشایی میفهمد رای میرحسین اندازه یک کشور است ، تو میخواهی یک کشور را به جان نظام بیندازی. دهه شصت یک سازمان بود که مغز جوانان را میخورد و جزیره ای شد و زیر آب رفت. یک کشور را نمی شود سرش را زیر آب کرد.
کردستان ، کوردستان نیست. چنانچه ترک ها ، تورک نیست. .این واو اضافه را از ذهن معتاد به تحلیل های دخمه باز کن.
ما همیشه وقتی هزینه روی دست نظام میگذاریم ، حریف را پیچیده میکنیم.
شوکت مرگ و تاریخ سنگ مزارها
روزهای پایان سال بود. یک روز که پنج شنبه نبود رفتم به بهشت زهرا و کشان کشان خود را به قطعه ۲۶ رساندم. بوی عطر می پیچید در سرم. دیدم در آن روز هم مزار سید احمد شلوغ است.
با خود نشستم و فکر کردم.
خدایا خسته ام. روزی به نوجوانی آمده بودم که کنار همین احمد پلارک جایی داشته باشم. مانده ام با جراره هایی که به تمام زیر پیراهنم نیش میزنند.
خدایا آمده ام که بار بگذارم.
اختیار به پا دادم. قدم زنان آمدم. به قطعه ای رسیدم همه سنگ های قبرستان عکس داشتند. تاریخ ها را می خواندم و گریه می کردم. بیست و سه سال. سی سال. نوزده سال. ۱۷ سال. خدایا اینجا نکند گورستان جوانان است.
دیدم نه. چند مزار پیر زن و پیرمرد هم هست.
تاریخ ها را نگاه میکردم. روزهای نزدیک بهم. آن روز بر آن جوان چه گذشته. این دختران چرا در یک هفته به ابدیت رفته اند.
روزی که مصدق گفت من را کنار کشته شدگان سی تیر دفن کنید یا قاسم سلیمانی کنار آن سرباز حتما مزارم باشد یا شریعتی به مزار زینب میرسد یا یونس که مادر نداشت گفت زیر پای مادر بگذاریدم نه در گلزار شهدا ، آنها چنین روزی مثل من داشته اند؟
با این راهی که مثل من تیر میرود در حلقوم ات و سخت بر خود و دیگران می گیرد دنیای تو البته خالی از شادی می شود و دم عید به مزارستان می روی و تماشای شوکت مرگ.
قرار نیست حال آدم همیشه خندان باشد. رنج نباشد. گریه نباشد.
اما مگر قرار نیست این دردهای کشیده در این راه از مرگ جوانان و آینده های این وطن جلوگیری کند؟
رو کردم به آسمان که :
گفتی که وفا میکنم و هیچ نکردی
ما چشمِ وفا از تـو نداریم، جفا کن...
اگر مذهب من آنست که آن بزرگ گریست و گفت اگر از بلخ تا بغداد کسی دردمند باشد ، خدایا دردش برای من باشد ، دیگر چه عهد بستن که ببندی و نپایی.
مرگ ، مرحله ای از زندگی است که آن بار امانت بر زمین می گذارند و بال میدهندت تا حسرت یک عمر نگاه به مرغ هوا را از سر به در کنی.
خوشا آنان که مرگشان باعث کاهش رنج مردم بی خبر از دردشان با شد. خوشا مرگی که افتخار اگر نباشد ، ننگ نباشد.
ای مزارستان ها که آباد هستید ، شما طراوات از جوانان گرفته اید..سوگتان باد.
که مرگ حق است ولی حقیقت آنست که انسان ابدیت در پیش دارد.
سرگلایه ما و آن روز. ۸خرداد ۱۴۰۲
روزنامه نگار ، قدرت نرم حکومت قانون
در حقوق عمومی از دهه هفتاد به بعد ، در مسائل اجتماعی جرم شناسان اعلام کردند برای کاهش نفرت در جامعه و ایجاد نظم ، روزنامه نگار حکم شاهد قتل را دارد. یعنی در بحران های اجتماعی گزارش پلیس یا بخش های امنیتی اماره است ولی آنچه روزنامه نگار می نویسد ؛ درحکم شهادت است. منع تعقیب کیفری و گاهی منع افشای نامش و حفاظت از جان و شغلش ، امری است که دادستان در پرونده های مهم به آن مبادرت می ورزد.
این شد که پلیس منفور دهه پنجاه میلادی ، با این قوانین عمومی به جایگاه فیصله دهنده بحران های سیاسی و اجتماعی تبدیل شد . در ایران هم اگر بدانیم با دستگیری و محاکمه روزنامه نگاران ، جایگاه امنیت، اجرای نظم و مقام فیصله دهندگی حکومت ، بالا نمیرود بلکه به قضاوت قبل از دعوی منجرخواهد شد ، شاید اگر این تجربه بشری لحاظ می شد، تجدید نظر میکردیم.
آنها که بر بحران ها فائق آمدند، دستگیری روزنامه نگار را جرم میدانند چون قدرت نرم را از قضاوت آزادانه وگزارش مستدل و بی طرفانه او به نمایندگی از ملت کسب می کنند. راه را اشتباه می رویم.
پایان
صبح علی زیوادر زنگ زد.گفت که دو نفر سلام میرسانند. گفتم کی. گفت برمزار پدر و مادرت هستم. اشک آمد.نگفتم علی جان دعوتم کرده اند به خواجه عبدالله. قرآن را بازکردم بوسیدم . بشارت است. رفتم و کمی دیر رسیدم. تلفن خصوصی هفت بار زنگ زده بود. اگر چند سال پیش که توان جسمی و این مریضی نبود سختم نبود.حالا فکر میکنم که دیدی .پایان کارت اینست. همه فخش هایی که در دفاع از جمهوری اسلامی خوردی نثارت.
آدمهای محترمی روبرویم نشسته اند. اطلاعی ندارند . بسنده کرده اند به آنچه آنچه نوچه معاون سیاسی وزارت کشور روحانی و خاتمی برایشان حتما با ایدی ناشناس فرستاده.
این دفترچه خاطرات ، این کانال فسقلی، این نقطه زیر پونز دیده شده بالاخره. هرچه در دفاع از خاک و وطن و نظام است را نادیده گرفته اند. میگویند این باقی را چنان نوشته ای. آخرتت را سوزانده ای.
میگویند آقای انقلابی ، بالاتر از قائم مقام رهبری نیستی. زیر لب می خندم. من کجا ، او کجا. از هلال احمر می پرسند. راستی کجا کسی که باید کمک کند خنجر میزند. من زندگی ام را شرط گذاسته بودم برای کاهش رنج مردم. حالا زخم بر صورت کشورم؟
سوالات زیاد است.میگویم بعد این جلسه آدم سابق نیستم. نمی نویسم. دنیا برای شما. وقتی فاسدان ، ادرس ادمهای سالم را میدهند که تادیب شوند ، من باید هجرتی درونی کنم. میگویم سال ۶۷ بود جایزه به ما دادند. رهبری میان سخن آن آقا آمد و گفت بگو. جامعه سالم ، جامعه ساکت نیست.
اما هست.من جراره نیستم. داس میکشم به هرآنچه گفته ام. حتما خوشحال می شوند. اما تو میدانی ای صاحب الامر که من دردفاع از جامعه آرمانی شیعه بیشتر دفاع کردم. در دین . در امانتی که آن شهدا گذاشتند.
رنجورم. درد می آید و دست چپ را میگیرم که غربیلک فرمان رها نشود. لقد خلقنا الانسان فی کبد. احساس کسی دارم که بارسنگینی را از شانه اش گرفتند. زمین نهادند و خستگی ماند.
باید بروم دارو بخرم برای بچه ها. برای خودم. برای این بیمار دوایی ندارم.
کارم دیگر زخم بستن نیست. رها کردن است. وقتی رییس و حراست یک سازمان لات مجازی استخدام کنند که خفیه بنویسند که آزارت دهند و سه ماه پیش وعده دهند که ...
چه را خریدید و که را فروختید. به ریش سفید بلندم در آینه نگاه میکنم.میگویم انشالله آخر رنج است.
.دیگر چه می ماند؟
زندگی خوبی بود. حق الناسی گردنم نیست. آخرت نزدیک و ابدیت در پیش.
باید چشمهای ملتهب درد را ببندم مدتی. برایم نوشته ام راجع به موسی ابن جعفر را می خوانند. شماتت .
دوباره میگویند بالاتر از منتظری نیستی.
تصویر آخر همان است که انگار یک شناسنامه باطل می شود.
شناسنامه و مهرهایش را نشان دادم.گفتم ما اینهمه تاییدتان کردیم. یکبار با ما نبودید. حالا داس میکشم برآن راه خطایی که متذکر شدید. نمی نویسم. تمام. ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۲/ شب حضرت صادق
سپیده جان
ما هورا کشیدیم برای آزادیت. برای بادمجان زیر چشم ات خشمگین شدیم. به درو دیوار زدیم. الان هم نمیخواهیم راه ما را بروی. ما سرشکسته ایم. کسی را رغبت این راه نیست.
ولی این راه شما به ترکستان است. اورجینال هم نیست.ظرفیت تمام قصه بافی اش را مصی علی نژاد پر کرده است. جنس دوم نباش
@mosbatshahr