🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۶۸
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم شیروانی
🆔@paria_51
شرح مشکل :
سلام عرض ادب ببخشیدمشاره میخواستم خانم دکترشیروانی جواب بدن من دوروزفهمیدم توده درسینه دارم دکترفرستادنمونه برداری ازاین کارهاازطرفی خیلی میترسم برم نمونه برداری توده پخش بشه کل سینه ام بگیره ازطرفی نرم میترسم بدتربشم واینکه چندروزخواب خوراک ندارم همش استرس دارم که بمیرم تکلیف بچه هام چی میشه نگاهشون میکنم گریه ام میگیره که دیگه نمیتونم ببینمشون چیکارکنم شب اصلاتاصبح بیقرارم خواب به چشمم نمیادبااینکه خسته هستم فکرخیال نمیزاربخوابم طورخداکمکم کنیدچطوری بااین قضیه کناره بیام نمیتونم تحمل کنم خانم دکتریه راه حلی برام پیداکنیدکه کمترفکرخیال کنم اگرمیشه جواب منوزودتربگین ممنون میشم
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۷۸
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : جناب آقای دکتر دستور
🆔@Dastuor20
شرح مشکل :
سلام عزیزم وقتت بخیر و شادی
خانم گل یه سوال برای دکتر دستور میزارید
یکی از عزیزانم کیسه صفرا داره چندتا ۵۰ میل چی مصرف بکنه که سنگ ها رو آب بکنه، چون گفتند باید عمل بشه
تشکر و سپاس
جواب سوال شما : با سلام. احتمالا اشتباه میکنید اگر واقعا ۵۰ میلی متر باشه که حتما و به سرعت باید جراحی بشه اما اگر ۵ میل باشه با کمک طب سنتی قابل حل هست.✅
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۷۷
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم الله وردی
🆔@FatemeAllahverdi
شرح مشکل :
سلام
خسته نباشید
من و همسرم هر دو لیسانس هستیم
مرد ۲۸ ساله هستم و نزدیک نه ماهه ازدواج کردم و الان در دوران عقد هستم،
سوال من در مورد مایعی هست که در رابطه جنسی از مرد خارج می شه و با توجه به نماز خوندن بنده، می خواستم در تشخیص مایع منی کمکم کنید
آیا مایع منی فقط در حرکت رفت و برگشتی آلت مرد خارج می شود؟
یا مشخصه دیگری وجود دارد؟
بعضی مواقع مایعی از من خارج می شه به مقدارکم، طوری که حتی بعد بررسی می کنم نمی تونم رنگ اون مایع تشخیص بدم که آیا رنگ شیری مایع منی دارد!؟
و حرکت رفت و برگشتی هم مثل همیشه در خارج شدن مایع منی ندارم یا شایدم
نمی دونم اون مواقع تونستم خودم کنترل بکنم و مانع حرکت رفت و برگشتی آلت بشم اما بازم مایعی از آن خارج شده
ممنون می شم اگر راهکاری دارید منو راهنمایی کنید
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۵۹
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم اله وردی
🆔@FatemeAllahverdi
شرح مشکل :
سلام آقای دکتر ی چیزی بگین آروم بشم
حالم بهم میخوره بدم میاد از بابام متنفرم ازش
دخترم 19سالمه الان که توی حال پذیرای نشسته بودم ناخوداگاه صدای بابای لعنتیمو شنیدم
ک گویا میخواد از مامانم که باش رابطه داشته باشه حالم بهم میخوره. گریه م میاد. دوست دارم خودمو بزنم غیر عاقلانه س ولی دست خودم نیست مامانم گفت نمیخوام. میخوام بخوام. دم ب دیقه ک نمیشه بابام گفت حالا میبینم وادارت میکنم هم از جلو باشه هم عقب و از همین لفظا بدم میاد ازش موهای بدنم سیخ میشه. دوس دارم خفش کنم دست خودم نیست. درکش برام. خیلی سخته من نابود شدم. نه الان. چند سال پیش نمیدونم چیکار کنم.
خیلی سختمه😭😭😭😭😭 تصور اینکه زوری از مادرم میخواد باهاش باشه منو داغوون میکنه تصور اینکه مامانم چقد بیچاره س تیکه تیکه میکنه وجودمو لطفن زودتر جوابم و بدین که دارم دق میکنم💔
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۵۲
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم شیروانی
🆔@paria_51
شرح مشکل :
سلام اول از همه ازتون عذر میخوام که حرفای من انقدر طولانیه واقعا نمیدونم به کی حرفامو بگم که بتونه راهنمایی ام کنه.لطفا اگه میتونید کمکم کنید .مخصوصا،مشاور خانوم که هم جنس خودتونو بیشتر میشناسید من ۲۴ سالمه ترم پایین هستم.دیر وارد دانشگاه شدم.تقریبا ۵ ۶ ماهی هست از ی دختر خانومی تو دانشگاهمون خوشم اومده که سنش از من کمتره ۲۲ سالشه احساس میکنم اونم از من خوشش میاد.کم و زیاد تو تایم آنتراک بین کلاسا میبینمش باهم زیاد چشم تو چشم میشیم. و هر جایی میرم اونم همون نزدیکیاس یا وقتی ی جایی میشینم هی به بهانه صحبت با گوشی از جلوم رد میشه و رژه میره با هم کلاسی نیستیم متاسفانه. تلگرامشو پیدا کردم بهش پیام دادم که دوست دارم باهم بیشتر آشنا بشیم و از این حرفا .بعد چند بار پیام دادن دیگه،ادامه نداد و اخرین پیاممو سین نکرد.من تا به حال با دختری دوست نبودم و در ارتباط نیستم و نبودم. اینم بگم با اینکه صفر کیلومترم و تابه حال با دختری حرف نزدم و در ارتباط نبودم به توصیه دوستام بعد مدت ها چشم تو چشم شدن و این رفتارا واقعا خسته شدم از این کارا و دلو زدم به دریا و گفتم برم جلو باهاش مستقیم حرف بزنم .هی روزا گذشت من منتظر موقعیتی بودم که تنها باشه بتونم باهاش حرف بزنم تا هفته پیش بعد از اینکه با دوستاش حرفاش تموم شد تنهایی از دانشگاه زد بیرون منم افتادم پشت سرش ی لحظه احساس کرد و دید دارم پشت،سرش میام وسط راه گوشیش زنگ زد داشت حرف میزدرسید به ماشینش باز داشت حرف میزد به رسم،ادب منتظر بودم تماسش تموم شه باهاش حرف بزنم کنار ماشینش بودم دید منو،که کنارش وایستادم سریع رفت تو ماشین در حینی که داشت حرف میزد و در و قفل کرد و گاز داد و رفت 😐من فقط این مدته منتظر بودم فرصتی بشه که تنها باشه که فقط همین هفته ای که گذشت اتفاق افتاد واقعا از این رفتاراش گیج شدم گوشیش و جواب نمیده تلگرام هم سین میکنه حواب نمیده
اینجور مواقع چکار باید بکنم خانم مشاور جواب بدن
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
جهت تنظیم وقت و شرایط مشاوره تلفنی با شماره های زیر تماس حاصل بفرمایید👇🌺
📲 0902 0902 461
📲 0933 323 46 75
جهت تنظیم وقت از طریق تلگرام، با آیدی زیر تماس حاصل بفرمایید👇🌺
🆔 @paria_51💐
🆔 @afsordegidarmani💐⬅️⬅️کانالم
مشاوره حضوری؛
آدرس کلینیک:
مازندران، قائمشهر، خیابان جویبار _ ساختمان پاسارگاد_ طبقه سوم _ کلینیک نوید سلامت با مجوز رسمی از سازمان نظام روانشناسی ایران
0933 323 4675
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۶۸
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم شیروانی
🆔@paria_51
شرح مشکل :
سلام عرض ادب ببخشیدمشاره میخواستم خانم دکترشیروانی جواب بدن من دوروزفهمیدم توده درسینه دارم دکترفرستادنمونه برداری ازاین کارهاازطرفی خیلی میترسم برم نمونه برداری توده پخش بشه کل سینه ام بگیره ازطرفی نرم میترسم بدتربشم واینکه چندروزخواب خوراک ندارم همش استرس دارم که بمیرم تکلیف بچه هام چی میشه نگاهشون میکنم گریه ام میگیره که دیگه نمیتونم ببینمشون چیکارکنم شب اصلاتاصبح بیقرارم خواب به چشمم نمیادبااینکه خسته هستم فکرخیال نمیزاربخوابم طورخداکمکم کنیدچطوری بااین قضیه کناره بیام نمیتونم تحمل کنم خانم دکتریه راه حلی برام پیداکنیدکه کمترفکرخیال کنم اگرمیشه جواب منوزودتربگین ممنون میشم
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۳۷
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم دکتر روشنی
🆔@Roshani_MD
شرح مشکل :
سلام خانم دکتر روشنی امیدوارم حالتون عالی باشه دخترم ۱۹
راستش دیگه خسته شدم از زندگیم حتی تو خوابم استرس دارم و نمیدونم چرا!!! تپش قلب لرزش دست ترس دلهره همه اینارو من همیشه دارم بخاطر همینا ریزش مو گرفتم و موهام که چقدر پرپشت بود نصفه نصف شده:)یا بی دلیل اینجوریم یا اینکه با کوچک ترین دلیلی من حالم بد میشه نمیدونم شاید بخاطر گذشته و حالمه ولی فکر نکنم هرچیزیم که بوده باشه باعث بشه من به این حال و روز بیفتم خیلی سخته اصلا تمرکز رو هیچی ندارم درسامو نمیتونم بخونم به خودم نمیتونم برسم واقعا بریدم دیگه نمیتونم....
مرسی که وقت گذاشتین:)♡
جواب سوال شما :
با سلام و احترام
دوست عزیز شرایط شما نیاز به بررسی و ارزیابی بیشتری دارد. اختلالات کم خونی، تیرویید، اضطراب، افسردگی و…. میتوانند باعث علایم شما شوند .
توصیه میکنم مراجعه به یک روانپزشک داشته باشید تا پس از ارزیابی کامل اقدامات لازم درمانی شروع شود.
موفق باشید
دکتر ناز روشنی
متخصص اعصاب و روان
روانپزشک
عصرها ۴ تا ۸
مشهدخیابان چمران (جهانبانی) چمران۱۵ ساختمان المان واحد ۵۰۲تلفن ۳۸۵۲۵۹۸۲- ۰۹۳۵۲۳۶۴۶۲۴
ويزيت آن لاين نيز انجام ميشود.
صبح ها کلینیک ویژه بیمارستان قائم، ابن سیناوسيدي
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۴۳
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم قاسمی
🆔@Mgh491011
شرح مشکل :
سلام
مشکلاتی ک دیگران فرستاده بودن رو دیدم اما من اصلا مشکلم مثل بقیه نیست
.من یه مادرم،مادر دوتا دختر کوچولو.مادری ک خیلی خسته اس.خودش هنوز نیاز ب تکیه گاه داره نیاز ب کسی داره ک درکش کنه و محبت کنه بهش.حالم خوب نیست خسته ام دلم گرفته احساس تنهایی عذابم میده مادر خوبی نیستم براشون کاش میمردم.من ۲۱ سالمه همش فکر میکنم چرا من ازدواج کردم چرا مادرشدم چرا نباید مثل بقیه همسنام الان راحت باشم.چرا توی این موقعیت قرار گرفتم ک حتی آرزوی ی خواب راحت دارم ارزو دارم بتونم غذامو راحت بخورم.یا حداقل ازدواج کردم مادر شدم شوهرم آدم بود آرزوی عشق و محبت ب دلم نمیموند اخه چرا من نباید هیچی از جوونیم بفهمم
خسته شدم از این زندگی چکار کنم؟
جواب سوال شما :
سلام دختر عزیزم . تو مادر زیبایی هستی با وجود سن کم دو فرزند سالم و پر نشاط داری و خودت پر از شور زندگی ، خب در این زمینه ی فشار کارها ومسئولیت و نکهداری از کودک، داشتن یک شریک یا همسر پشتیبان ،عالی است، و اگر حمایت از طرف ایشون نمیشه باید ریشه یابی بشه، گاهی مشکلات در روابط ونداشتن مهارت زناشویی و عشق ورزی و ندیدن آموزش کافی در این زمینه است ، اما بسیاری وقت ها مشکلات دیگه مثل شرایط سخت کار و شغل و مسائل مالی یا تفاوت فرهنگی و اجتماعی و هم چنین نداشتن آمادگی کامل برای پدر و مادر شدن وجود داره و نیاز به حمایت ، برخی از این حمایت برخوردار نیستند. ملاقات با افرادی که با شما همفکر هستند مثل مادر وخواهر دو طرف ، راه خوبی است. آنها ممکن است به شما کمک کنند احساس کنید شنیده، دیده و درک شوید.
کمک گرفتن از یک پرستار کودک هم گزینه خوبیه، بهویژه زمانی که به استراحت نیاز دارید. گاهی اوقات هم نیاز است که از یک درمانگر و مشاوره خانواده کمک بگیرید. آنها با ارائه راهحلهای مناسب میتونند کمک کنند. دختر خوبم با توجه به شرح مشکلت احساس میکنم رگه هایی از افسردگی داری که شاید از دوران نوجوانی هم درگیرش بودی و با بارداری و زایمان تشدید شده و همین باعث استرس و اضطرابت میشه ،اجازه نده که در شرایطی که این هدیه ی ارزشمند نصببت شده در نگهداریشون کوتاهی کنی ، نیاز به گفتگوی منطقی توام با احترام و توجه از طرف همسرت داری و یک برنامه ریزی هدفمند برای زندگی مشترک ، بنظرم گاهی با کمک وحمایت خانواده ها زمان هایی را برای آرامش روحی و نیاز شخصی به جاهایی مثل سینما ، کافه و رستوران و یا پیاده روی دو نفره قرار بدید و روز ویژه ای رو برای دونفره بودنتو ن ثبت کنید ، افکار منفی زیاد داری و همین باعث شده که جنبه های مثبت زندگیتو نبینی ، از مهارت های نهفته ای که در وجودت برای شریک زندگی و مادر بودنت داری استفاده کن و خودتو نشون بده ، وجود ارزشمندت باید در فرصت بدست اومده استفاده بشه مطمئنا به مشاوری آگاه و با تجربه نیاز دارید ، مراجعه کنید تا بتونین بهترین. تصمیم گیری را در انجام و کاربرد وطایف مادر و پدریتون داشته باشید . با کمال میل در خدمتم
در پناه خدا 🌺🌺🌺
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
مهناز قاسمی
ارشد روانشناسی شخصیت
عضو سازمان نظام روانشناسی
دارای پروانه ی نظام روانشناسی
ش ن ۱۶۱۹۷۷۸
مشاور پیش از ازدواج
زوج و خانواده درمانی
درمانگر اعتیاد( مخدر ، محرک)
/channel/AramRavan7
مشاوره حضوری اصفهان
تلفن 09351301940
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۶۳
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم دانشور
🆔@Daneshvarradd
شرح مشکل :
سلام آقای دکتر
خانم ۲۳ ساله هستم ۱۷ سالگی ازدواج کردم و خب راضیم از زندگیم ولی ۵ ساله که بچه دار نمیشم 😭😭😭😭همسرم خودش چیزی نمیگه ولی میبینم ک وقتی بچه کوچیک میبینه چه حسرتی میکشه دلم میسوزه دکترم رفتم ولی نتیجه نداشت مادر شوهرم همش میپرسه چرا بچه دار نمیشین همش میگم زوده خدا میدونه چ استرسی بهم وارد میشه خواهش میکنم بگین چکار کنم
جواب سوال شما :
دوست خوبم سلام
مشکل تون را که فرموده اید ازدواج کرده وزندگی خوبی دارید اما بعد از۵ سال هنوز بچه دار نشده اید خیلی مختصر وکوتاه بیان کردید ولازم هست که خیلی بیشتر درمورد موارد قابل طرح اطلاعات دراختیار مشاور قرار بگیرد اما درخصوص نحوه ی رفتار بامادر شوهرتان که علاقه مند به امدن نوه هست باید بگویم که درگیری بامادر شوهر میتواند باعث تنش های زیادی درزندگی مشترک شماشود
اگر میخواهید بامادرشوهرتان رابطه ای دوستانه دلشته باشید احترام وتحسین و محبت فزاینده رافراموشنکنید چرا که درچنین شرایطی مادر شوهر شما برای خودش وفرزندش احساس ناامنی میکند ضمن اینکه سبک زندگی وتربیت شماهم باایشان قطعا متفاوت است ، هم چنین مادر شوهر دراین جایگاه احساس قدرت میکند وضمن برخورداری ازاحساس برتری شخصی انتقادگراست وچون فرزندی نیامده پسرش را کوچک وناتوان می بیند پس کنجکاوی میکند
پس لازم است که شماسخنانش راگوش کنید اما به دل نگیرید وخونسردی خودتان راحفظ کنید وبه زندگی خوداهمیت بدهید وحریم خودرامشخص کنید وصدالبته که بااو صادق باشید وبه علایق او به نوه توجه کنید اما احساسات منفی تان رابروز ندهید ودرنهایت اینکه برای باروری بهتر وسریعتر حتما باپزشک زنان زایمان وروانشناس خبره وحاذق مشورت واقدام نمایید
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
دانشورراد
متخصص روانشناسی
زوج درمانگر
مشاورخانواده
عضو سازمان ودارای پروانه نظام روانشناسی ایران
عضو انجمن روانشاسی آمریکا APA
مشاوره حضوری
و مشاوره آنلاین
جهت تنظیم وقت و شرایط مشاوره تلفنی وحضوری با شماره های زیر تماس حاصل بفرمایید👇🌺
📲 0 9151614197
جهت تنظیم وقت از طریق تلگرام، با آیدی زیر تماس حاصل بفرمایید👇🌺
@Daneshvarradd
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۸۱
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم شیروانی
🆔@paria_51
شرح مشکل :
سلام خسته نباشید ممنونم از وقتی ک برای اعضا میزارید
۳۷ سال خانم هستم شوهرم ۴۴ ساله کارمند
من فرزند سوم از ۵ فرزند
همسفرم فرزند دوم از ۸ فرزند
جدیدا همسرم زیاد سرگوشی هست
تقریبا پنج شش ماه میشه
با خانم های زیادی چت می کنه
البته خیلی جدی به نظر نمی رسه ولی همین خاطرم رو آزرده می کنه و فکر و خیالم رو درگیر خودش کرده
چند بار باهاش صحبت کردم میگه چیز جدی نیست نگران نباش
نمی دونم بی تفاوت باشم
گوشیش رمز داره و معمولا از خودش دور نمی کنه
و من هم اصلا کنجکاو نیستم حتما برم سرگوشیش
ولی چند شب پیش که با بچه هام شب خونه ی خواهرم موندم و صبح اومدم خونه متوجه شدم شب کسی رو آورده چون خونه بهم ریخته بود ک مثلا مرتب کرده اما نه مثل من
من خیلی خیلی شک کردم
لباس و سجاده ی منو چپونده بود توی کمد
میوه هارو شسته بود و توی ظرف چیده بود چیزهایی ک شسته بود دوتا دوتا بالای جا ظرفی بود
هر کاری می کنم بی خیال بشم نمیشه و اصرار داشت ک من شب بمونم خونه ی خواهرم
ازش پرسیدم دیشب مهمون داشتی تو خونه، کسی اومد؟ عصبانی شد و گفت نه علت پرخاشگریش رو نفهمیدم
ولی میگم اگر کسی رو نیاورده چرا انقدر جبهه گرفته و عصبانی شده میتونست خیلی ریلکس و آروم بگه،، منم همدیگه ادامه ندادم
الان از شما میخام اگر همچین موردی هست که احتمالش زیاده چکار می تونم بکنم، چطور ذهنم رو آروم کنم ،ممنونم
استاد شیروانی لطفا پاسخ بدن
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
جهت تنظیم وقت و شرایط مشاوره تلفنی با شماره های زیر تماس حاصل بفرمایید👇🌺
📲 0902 0902 461
📲 0933 323 46 75
جهت تنظیم وقت از طریق تلگرام، با آیدی زیر تماس حاصل بفرمایید👇🌺
🆔 @paria_51💐
🆔 @afsordegidarmani💐⬅️⬅️کانالم
مشاوره حضوری؛
آدرس کلینیک:
مازندران، قائمشهر، خیابان جویبار _ ساختمان پاسارگاد_ طبقه سوم _ کلینیک نوید سلامت با مجوز رسمی از سازمان نظام روانشناسی ایران
0933 323 4675
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۴۴
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم حیدری
🆔@roya_hdi
شرح مشکل :
من ۲۱ سالمه، تا به حال تو عمرم حتی تا دم در خونه هم تنهایی حق نداشتم برم، خونمون همش ۵۰ متره و به معنای واقعی کلمه حریم شخصی ندارم. یه تلفن هم نمیتونم بزنم چون بهم انگ هرزگی میزنن، ویس نمیتونم بفرستم ، کلا انگار باید برم بمیرم. حتی پدر مادرم اجازه ازدواج هم بهم نمیدن. خسته شدم ، از تنهایی خسته شدم منم آدمم، دلم میخواد با یه انسان بیرون برم، حرف بزنم و بفهمم عاشق بودن رو اما کسی با یه دختر که حتی باهاش تلفنی هم نمیتونه حرف بزنه وارد رابطه نمیشه، حق هم دارن میدونم ولی منم آدمم، بدون اینکه دست خودم باشه محکومم به تنهایی، پدرمم یه جور اختلال روانی داره که حتی به ازدواج من و خواهرم فکر هم نمیکنه، انگار کلا من و خواهرم دختر محسوب نمیشیم، قبلا واسم مهم نبود ولی منم انسانم نیاز دارم محبت ببینم، چیکار کنم؟
واقعا خسته شدم از سرکوب احساساتم حتی یادم رفته دختر بودن چیه
جواب سوال شما:
سلام دوست عزیز
امیدوارم حالت خوب باشه
شرایط دشواری دارید متاسفانه،اگر شرایط برای دانشگاه رفتن یا کار کردن یا پیدا کردن یک شغل داشته باشی که بتونی مستقل بشی،خیلی خوبه،و ازین طریق میتونی با افراد مختلف آشنا بشی و فرد مناسبت را پیدا کنی.
نمیدونم شرایط خانه و خانواده شما به چه صورته و علت اینکه نمیذارن شما ازدواج کنی یا تنها جایی بری چیه؟اما بهرحال تا ابد که نمیتونن شما را زندانی کنند،
با مادرتون اگه منطقی تره صحبت کنید درباره آینده شغلی یا تحصیلیتون تا بتونید راه چاره ای پیدا کنید و اگر مادرتون هم مثل پدرتون سخت گیره،حداقل تلاش کنید تا با روانشناس صحبت کنن یا از یکی از آشناهاتون کمک بگیرید تا با اونا صحبت کنن و از شما حمایت کنند در صورت امکان.
از نظر قانونی هم شما یک فرد بالغ محسوب میشوید و کسی اجازه نداره مانع ازدواج شما بشه،و اگر اختلال روانی پدرتون ثابت بشه میتونید از دادگاه اجازه ازدواج بگیرید
البته در این زمینه از اساتید وکیل در گروه مشاوره بگیرید،من اطلاعات حقوقی ندارم و جهت راهنمایی گفتم…
با آرزوی موفقیت❤️🙏🏻🌹
رویا حیدری
کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
کانال تلگرام👇🏻
@ravanshenasivaerfan
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۵۷
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم جهانگیری
🆔@khadijehjahangiry
شرح مشکل :
سلام وقت شما بخیر اقای دکتر
راستش دلم خیلی پره دو سه ساعته نشستم دارم گریه میکنم دخترم و 19 سالمه ولی خانوادم هیچ ارزش و احترامی برام قائل نیستن پدرم یه مرد معتاد و بد دهن و بی شخصیته که همیشه با کاراش و رفتاراش سر افکنده و خجالت زدم میکنه برادرمم یه پسر 16 ساله ی بی شعور و گستاخه که به خودش اجازه میده وقت و بی وقت دست روم بلند کنه و بهم فحش بده
پدر مادرم هیچ موقع حامیم نبودن و هوامو نداشتن هر بار هم که اعتراضی کردم شروع کردن به منت گذاشتن غذایی که میخورم و لباسایی که برام میخرن از بابام هیچ خوبی ای ندیدم و فقد به خاطر اینکه بعضی وقتا نیاز دارم کارای کوچیکی مثله رسوندنم انجام بده مجبورا باهاش حرف میزنم تا باهام لج نکنه امشب گفتم چن روز دیگه منو ببر تالار عقد رفیقمه داداشم طبق معمول شروع کرد به گوه خوری کردن تو کارای من و گف حق نداری بری جایی که کلی پسر هستن باهاش بحثم شد و بهش حرف زدم نتیجش شد عربده کشیای بابام که چرا دارم آرامششو ازش میگیرم😐این اولین باری نیس که میخام جایی برم و داداشم کوفتم میکنه خسته شدم دیگه هر بار هر مراسمی دعوت شدم باید استرس واکنش این آشغال رو داشته باشم که با کاراش باعث جنگ و دعوای تو خونه نشه از دختر بودنم متنفرم که داره به عقل و شعور و منطقم بی احترامی میشه و این نکبت به خودش اجازه میده برام تصمیم بگیره و بکن نکن راه بندازه اینا رو که به مامانم گفتم میگه تقصیر منه که انقدر آزادت گذاشتم که هر کاری دلت خواست بکنی و ن بهت نگفتم😐از بی منطق بودنش دوس دارم سرمو بکوبم تو دیوار به نظرتون چیکار کنم دارن دیوونم میکنن ریزش مو و معده درد عصبی گرفتم از بس با کارا و حرفاشون حرص میخورم
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
سلام به شما دوست عزیزم
عزیزم ما در خیلی از موارد انتخاب گر نیستیم مثل اینکه در کجا و چه زمانی به دنیا بیاییم. اما در موارد دیگه ای مثل اینکه چطور آدمی باشم با چه کسانی ارتباط داشته باشم میتونم انتخاب بکنم. تو هم الان نمیتونی خونواده رو تغییر بدی چون اونها خانواده ی تو هستن اما بهتره باهاشون مرز بذاری مثلا جایی که احساس میکنی دارن به تو آسیب میزنن باید از دیگران مثل پدر بزرگ، عمو و یا هر کس دیگه ای که میتونی روش حساب کنی کمک بگیری، اگر میبینی واقعا با ی بیرون رفتن اینقدر اوضاع بهم میریزه پس تو باید تو بیرون رفتنت مرز بذاری و در تایم مشخصی بری و در تایم مشخص خونه باشی و خارج از این تایم ها بیرون نباشی که اوضاع خراب بشه.سعی کن به جای تمرکزت روی تغییر برادر و پدر روی خودت باشه چون تغییر اونها به راحتی نیست اما تغییر خودت راحتتره، گاهی نمیتونی دیگران با خودت سازگار کنی اما با یاد گرفتن مهارتها میتونی خودتو سازگار کنی، باید مهارت تاب اوری و یاد بگیری تا بتونی از این بحران و شرایط خودتو نجات بدی و باید تلاش کنی که برای تغییر بهترین شرایط و ایجاد کنی نه اینکه بخوای کاری کنی که شرایط بدتر بشه. از راهکارهای سالم استفاده کنی که نه به خودت اسیب بزنی و نه به دیگران. لحن و بیان خودتو باید درست کنی وقتی اینقدر با خشم صحبت میکنی انتظار نداشته باش که بقیه به حرفهای تو گوش بکنن پس مهارت ارتباطی و صحبت کردن و باید تمرین کنی و یاد بگیری. شرایط خونه سخت هست اما نیاز هست که تو با تمرین و تاب اوری این شرایط و مدیریت کنی تا اینده ای خوب برای خودت بسازی.
✅خدیجه جهانگیری
✅روانشناس
✅خانواده و زوج
✅اصفهان
✅شماره تماس ۰۹۹۱۰۲۹۵۲۹۷
🌹🌹❤🌹❤🌹
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۴۷
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم صالحی
🆔@slh_nas
شرح مشکل :
سلام خوبیدخسته نباشید من وسواس فکری دارم که خیلی اذیت شدم واذیت دارم میشم راهکاردارید؟
سن ۳۸
خانم
دیپلم
متاهل
۲فرزند
مشکل اول وسواس شستشوبود بعدش تبدیل به وسواس فکری شده
مشکلم ازنوجوانی شروع شد ودکتراصلانرفته بودم تا ۲سال پیش رفتم که قرصداد امازیادفرق نکردم مثلا توذهنم میاد نکنه بچه ها رفتن بیرون یه اتفاقی بیفته فکرای اینجوری
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
با سلام همراه عزیز ۶۰۸۷۸۰
کلید طلایی اعتماد به نفس کودک
💢هیچ چیـــز به اندازه مسئولیت دادن به کودکان اعتماد به نفس آنها را افزایش نمی دهد، پس سعی کنید به فرزند خود مسئولیت های متناسب با سن اش را منتقل کنید. خواهید دید که هــرگاه او مسئولیت اش را انجام می دهد چه رضایت خاطری پیدا می کند و احساس می کند که چقدر در خــانواده اش فرد مهمی است.
💢مثلا از کودک ۳ یا ۴ ساله خـود بخواهید جعبه دستمال کاغذی را روی میز ناهارخوری بگذارد و یا از کودک ۷ ساله خود بخواهید لباس ها را پس از خشک شدن تا کند و در قفسه های مـــربوط به خود قرار دهد. سعی کنید این احساس درونی را در آنها به وجود آورید که خودشان باید مشکلاتشان را حـل کنند٠
💢اورا بی قید و شرط دوست بدارید ؛ برایش وقت بگذارید با هم گفتگو کنید هر چقدر ارتباط عاطفی کودک با والدین بیشتر باشد اعتماد به نفس او بیشتر است . در یک کلاس ورزش ثبت نامش کنید !
💢باید توجه کنید که سبک فرزندپروری شما چگونه بوده ؟ کودک فرزند چندم هست ؟ آیا خودتان فردی با اعتماد به نفس هستید ؟ آیا در خانه به او اجازه ی ابراز نظر میدهید ؟ آیا در جمع میتواند برای آشنایی پیشقدم شود ؟ و...
برای راهنمایی بیشتر با یک مشاور کودک ونوجوان در ارتباط باشید .
سارا ثانی کارشناس ارشد روانشناسی
https://pezeshkanekhoob.com/doctor/sara-sani
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۲۹
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : جناب آقای دکتر غفوری
🆔@Dr_Ghafouri43
شرح مشکل :
سلام میشه نظرتون رو راجع به این آزمایش بنویسید ؟ یا بزارین توی گروه لطفاً توی گروه میفرستم پاک میشه متاسفانه . روماتولوژی
جواب سوال شما :
سلام
نرمی استخوان و روماتیسم
پزشک در خواست کننده ی آزمایش ملاحظه کنند و درمان را شروع کنند
شاد
و
بهروز
باشید
دکتر غفوری
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۷۰
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم خدایار
🆔@Tayebeh_Khodayar
شرح مشکل :
سلام خدمت آقای دکتر ثانی
من ۱۶ سال ازدواج کردم . ۲ تا دختر دارم . اولی ۱۲ سال و ۵ ماهه و دومی ۳ سال و ۴ ماهه . هر دو بچه های من خیلی کم خواب و بد خواب و دیر خواب هستن . دختر بزرگم که بچه بود باید با ماشین تو خیابونا میگشتیم تا خوابش ببره البته تا یک سالگی این طور بود بعدش دیگه خودش میخوابید اما دیر حدود ساعت ۱ یا ۲ شب . ولی این دختر دومم هنوزم رو پای من میخوابه و خودش به تنهایی هرگز نمیخوابه و خیلی دیر میخوابه حدود ۱ یا ۲ شب . دکتر بردم شربت های خواب گیاهی دادن که تاثیر نداشت . گفتند ببرین پیش دکتر روانشناس . خیلی هم موهاشو میکشه البته آروم نه محکم نمیدونم اضطراب داره یا نه . میخواستم نظر شما رو بدونم . ممنون از راهنماییتون
سلام آقای دکتر
در رابطه با سئوالم 👆👆👆این موضوع رو یادم رفت که بگم تا صبح سه چهار دفعه از خواب بیدار میشه یا میگه رو پاهات بزار بخوابم یا میگه گرسنمه صبحانه بده . واقعا خسته و مریض شدم .
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون ربرای مشکل خواب فرزندان شما، به نظر میرسد مسئله بیشتر به عادات خواب و شاید اضطراب یا احساس نیاز به توجه مرتبط باشد. نکاتی که میتواند به شما کمک کند:
1. ایجاد برنامه منظم خواب
سعی کنید یک روتین ثابت برای خواب بچهها ایجاد کنید. این شامل زمان مشخص برای خواب، خاموش کردن وسایل الکترونیکی حداقل یک ساعت قبل از خواب و انجام کارهای آرامبخش مثل قصهگفتن یا موسیقی ملایم است.
2. محیط خواب مناسب
اتاق خواب بچهها باید آرام، تاریک و با دمای مناسب باشد. اطمینان حاصل کنید که تشک و بالش راحت باشد و هیچ عامل مزاحمی در محیط وجود نداشته باشد.
3. کاهش مصرف خوراکیهای محرک
اطمینان حاصل کنید که قبل از خواب خوراکیهای حاوی شکر یا کافئین مصرف نمیکنند، زیرا این موارد میتواند باعث اختلال در خواب شود.
4. تقویت استقلال در خوابیدن
دختر کوچکتان باید یاد بگیرد که به تنهایی بخوابد. این کار به زمان نیاز دارد، اما میتوانید با همراهی تدریجی و کاهش دخالت خود این عادت را تقویت کنید. مثلاً ابتدا کنار او بنشینید و سپس به تدریج فاصله بگیرید.
5. بررسی اضطراب
رفتارهایی مثل کشیدن مو یا بیدار شدن مکرر شبانه میتواند نشانه اضطراب باشد. سعی کنید دلیل نگرانیهای او را شناسایی کنید. صحبت با او درباره ترسها و احساساتش میتواند مفید باشد.
6. مشاوره روانشناسی
مراجعه به یک روانشناس کودک میتواند به شما در شناسایی علت ریشهای مشکل کمک کند. شاید لازم باشد روی کاهش اضطراب یا تغییر رفتارهای خاص تمرکز شود.
7. تغییر تدریجی الگوی خواب
اگر بچهها خیلی دیر میخوابند، میتوانید هر شب زمان خواب را به تدریج 15-30 دقیقه زودتر کنید تا بدنشان به تغییر عادت کند.
در نهایت، صبور باشید. تغییر عادات خواب به زمان نیاز دارد، اما با اجرای این توصیهها و در صورت نیاز مشورت با متخصص، میتوانید شرایط بهتری ایجاد کنید.
و به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۸۳
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : جناب آقای دکتر دستور
🆔@Dastuor20
شرح مشکل :
سلام خانم ۲۳ ساله هستم. نزدیک به دو سال هست که هر ماه یا هرهفته افت دهان میزنم . یک افت دهنم که خوب میشه سریع یه قسمت دیگه ای از دهنم افت میزنه . نسبت به ضرب خراش یا هر چیزی حساسم و اگه یه نون نسبت خشک به زبون یا لثه یا گوشه های دهنم بخوره . سریع افت میزنه.
قبلا ک بچه بودم افت میزدم اما دو ساله که تقریبا هر روز دهنم افت داره و افت های بزرگ و دردناکی هست طوری که جای زخمام باقی میمونه
بیشترین افت هم زبان و لبم هست
ممنون میشم راهنمایی کنید چیکار کنم
جواب سوال شما : با سلام به احتمال زیاد سیستم ایمنی شما ضعیف شده به مدت ۴۰ روز هر شب ۲ عدد قرص الوئه ورا موقع خواب میل کنید. شربت نیک شرکت فراطب بعد صبحانه ناهار و شام یک قاشق سوپخوری در یک فنجان اب ولرم حل کرده میل کنید. مصرف قهوه ترشی خیار شور کنسروها سس پیتزا ماکارونی را محدود نمایید
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۶۹
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم الله وردی
🆔@FatemeAllahverdi
شرح مشکل :
سلام اقای دکتر وقت بخیر
من الان ۲۱ سالمه پسر هستم و سال ۱۴۰۰ تصادف کردم با موتور کما رفتم هوشیاری بنده ۴ بوده دکتر هم گفت این بعد دو سال کم کم بهتر میشه که من بعد دوماه از تصادف بهتر شدم تو اون دوماه کسی رو نمیشناختم حتی پدر مادر بعد دوماه ک بهتر شدم میشناختم این و اون رو بعد چند ماه ک گذشت یهو گفتم یکی رو میخوام که تواون دوماه حال خرابی هم اسمش و اورده بودم ، اره گفتم یکیو تو سن ۱۸ سالگی میخوام میگفتن نه هنوز بچه ای و کار نداری ماشین و خونه نداری منم تصادف کرده بودم و مرغم ی پا داشت حتی مشاوره هم مارو بردن باز دکتر گفت پسره حرف شنوی بیش تری داره تا دختره اونم یعنی دخترع که منو میخواست به اون خانواده اش بیش تر از من گفتن ک پسره فلانه بساله بیکاره ماشین خونه نداره سنتون کمه بیخیال شید اونم بدتر از من میگفت نه میخوامش حالا ما رفتیم از ۱۹ سالگی سر خونه خودمون که پدرم در روستا ساخته بود رفتیم از همون روز اول بعد عروسی بحث ما شروع شد یعنی دوسال پیش سال ۱۴۰۱ برج ۱۲ ما عروسی کردیم بحثمون شروع شد و دوبار هم خانم بنده قهر کرده و رفته رفتیم اوردیمش باز خوب میشدیم ی مدت باز بحث میشد من هم بعد دوماه از عروسی میرم خدمت ک خدمت بنده عین سر کار یود هرروز میومدم خونه
ما دوباره بحث داریم همین امروز بحث کردیم من انقدر رفتم بعد خدمت شرکت یعنی دوماه میرم این شرکت اون شرکت بر نمیدارن یا میگن بازار خرابه الان بیکارم ماشین و خونه هم ندارم خونه که تو روستا بود امکانات نداشت خانم بنده هم از شهریار تهران اومده روستا از خدمت میومدم میدیدم ناراحته و ی گوشه نشسته ناراحت بهش گفتم برو باشگاه گفت نه دوره راهش باز من گفتم ایراد نداره برو میبرمت ماشین داشتم پدرم و پدر خانمم خریدن برام یه پراید بیخود ک من انقدر رفتم خدمت و اسنپ و باشگاه بدار خراب شد میدیدم خانمم دوست داره حال میکنه میاد شهر باشگاه میره و اینا ناخن کارهم هست ماشین و فروختم اومدیم شهر مستاجر شدیم ولی باز نرچی میگه میگم باشه براش همین دیروز ۳ ملیون دادم پروتئین باشگاه میگه کاشت ابرو میگم چشم برو چون که دوست داره نمیخوام فکر کنه و اذیت شه میگم برو الان ک میرم کار پیدا نمیکنم اعصابم زیاد خورده میام خونه بهم ریختس اعصابم خورد میشه خودم کار خونه رو هم میکنم چند روز پیش هم با فامیلمون زیاد مشروب خوردیم که خواستم نفهمم چی داره به سر زندگیم میاد ولی حالم بد شد ی سری حرف ها زدم که نباید میزدم ولی این خانم بنده نمیدونم چرا توقعش بالاس همش میخواد اونجور که میخواد من باشم بهش ک میگم میگه نه تو اونجور فکر میکنی باهم رفتیم بیرون اون رفت سر ارایشگاهش منم رفتم بیلیارد بازی کنم خودش گفت شاید من یکم بعد برم خونه زنگ زدم بیا ک من تنها نباشم گفتم باشه زنگ زد و من رفتم خونه ی ساعت بعد میرفت باشگاه گفت قلیون نکش تنها نکش این کارو کن اون کارو کن تا من بیام منم اعصابم خورده دوست دارم خودمو مشغول کنم الان واقعیت نمیدونم چیکار کنم خیلی زیاد پشیمونم از زود متاهل شدنم
مچکر ارادت
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۴۵
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم الله وردی
🆔@FatemeAllahverdi
شرح مشکل :
سلام من یه دختر 20ساله ام و جدا از مشکلات خانوادگی یه پسر امد جهت اشنایی تومجازی من ازش خوشم نمیومد و پیشنهادشو رد کردم اما این هفت ماه تمام به من پی ام می دادو می گفت ک لطفا یه فرصت بده یک بار همو ببینیم و من دوست دارمو خیلی وقته می شناسمتو زیر نظر دارمت حتی من بهش معرض می گفتم ازت متنفرم اما اون می گفت باور کن من عاشقتمو همه اینا درست می شه خلاصه باهم اوکی شدیم و یه شیش ماهی باهم بودیم این پسر انقد با شخصیت و رمانتیک بود ک من واقعا عاشقش شدمو وابستش از همه نظر اوکی بود و با خانوادش صحبت کرد ک بیان براخاستگاری خانوادش فوق مذهبی بودن به من گفت شب خاستگاری چادر بپوشو حجابتو رعایت کن تا این شبا بگذره وخانوادم بهونه نیارن اما من گفتم من دوس ندارم به دروغ به کسی خودمو بشناسونم و هر طور ک هستم همونجوری لباس می پوشم تو شب خاستگاری من یه مانتو و شلوارو شالواینا پوشیدم فقط یه لاک زده بودم اینا امدن خاستگاریو رفتن! من پدرم دوتا زن داره هم زن دوم پدرم رو بهونه کردن هم گفته بودن دختره لاک زده این دختره نجسه و خانوادش نجسن ک دخترشون لاک می زنه و بی حجاب بوده و چادر سرش نبوده این پسر یه هفته با خانواده جنگید اما یه روز یهو بهم زنگ زد گفت بابام بیمارستانه (باباش یه کم مریض احواله)گفت نمی تونم گریه های مادرمو ببینم و بابامو مریض و باز باتو ادامه بدم :) و رفت می دونین برا من خیلی سخت گذشت انقدی ک نابود شدم واقعا عین یه مرده متحرک بدون خداحافظی رفت حتی شبو روز می گفتم ادمی ک هفت ماه التماس من کرد من فقط باهاش باشم ادمی ک تو دوران باهم بودنمون شبو روز گریه می کرد ک من مبادا ولش کنمو ترکش کنم چ جور یهو گذاشتو رفت؟هرچند مادرش انقد خودشو می زد موهاشو می کند ک این دختر ن بیا برو من یه دختریو تو ختم قران محل دیدم اونو بگیر دختر باید نماز خون باشه و این چرتو پرتا!!!این پسر بعد یک ماه برگشت و می گه اونموقع شرایط طوری بوده ک باید می رفته و الان می گه بیا باهم باشیم چهار پنج سال تا خونه وماشین بخره و بیاد جلو!!اما می ترسم ک باز منو رها کنه !و ما نسبت به قبل یک دهم قبل هم باهم حرف نمی زنیم و در ارتباط نیستیم و اون می گه اینطوری بهتره من واقعا عاشقشم اما نمی دونم چی کار کنم! تا بهشم می گم ما نمی تونیم بیا جدا بشیم می گه ن من دوست دارم بمون پای عشقمونو این حرفا بنظرتون چی کار کنم ؟؟اینم بگم ک با امار هایی ک ازم داد تموم اون یک ماهی ک مبود دم خونمون بوده و درحال چک کردن من!!و خبر گرفتن از من ببخشید زیاد حرف زدم اما باید موضوع رو کامل می رسوندم به کمکتون احتیاج دارم!!!
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۳۶
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم شیروانی
🆔@paria_51
شرح مشکل :
سلام پسرم ۱۸ حالم چند روزیه داغونه با یه دختر یهویی آشنا شدم ،این دختر دقیقا خود من بود
تاریخ تولدش هم حتی دقیقا روز تولد بود ، علایقش ، همه چیزش ۱۰ روز همه جوره با هم آشنا شدیم ،کافه رفتیم ،حتی به خانواده هامون هم گفتیم که راحت باشیم یه روز کامل آن نشد و من دلخور و نگران که کجاس یه چند تایی هم پیام دادم ک دلخور شدم صبحش بی دلیل کات کرد و هر کاری هم کردم گفت نمیخوام
تا الان با دختر زیاد بودم ،همه مدله دختر دیدم و برا کات ناراحت نمیشم،ولی من بخاطر این دختر شماره همرو پاک کردم و آدم شدم
واقعا میخوامش اما از چشمم افتاد ،نمیدونم چیکار کنم ،بهش پیام خدافظی هم دادم اما ته دلم هنوز اون قلب بنفش مونده ، مطمئنم اونم دوستم داشت ،امانمیدونم یه چیز بگید حداقل بکشم ازش بیرون ،یا نمیدونم برش گردونم خودم که میخواستم روز تولد زنگش بزنم بگم بریم کافه ؟؟
چه کاری عاقلانه است انجام بدم؟
جواب سوال شما :
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
جهت تنظیم وقت و شرایط مشاوره تلفنی با شماره های زیر تماس حاصل بفرمایید👇🌺
📲 0902 0902 461
📲 0933 323 46 75
جهت تنظیم وقت از طریق تلگرام، با آیدی زیر تماس حاصل بفرمایید👇🌺
🆔 @paria_51💐
🆔 @afsordegidarmani💐⬅️⬅️کانالم
مشاوره حضوری؛
آدرس کلینیک:
مازندران، قائمشهر، خیابان جویبار _ ساختمان پاسارگاد_ طبقه سوم _ کلینیک نوید سلامت با مجوز رسمی از سازمان نظام روانشناسی ایران
0933 323 4675
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۵۰
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : جناب آقای محمودی
🆔@M_M_hypnosis
شرح مشکل :
سلام صبحتون بخیر دخترم پشت کنکوری (تجربی)، هیچ علاقه ای ب درس خوندن ندارم کلا از همون اول نداشتم ولی خب میخوندم بخاطر خونواده، همیشه هم نمره های بالا میگرفتم ولی خب از وقتی بحث کنکور پیش اومد واقعا کم اوردم دیدم اصلا حوصله تست زدن و اینارو ندارم، اوایل یکم خوندم بعد کم کم بیخیال شدم و حتی دیگه سال اخر دبیرستانم درسای مدرسه رو هم بزور میخوندم، بشدت افت کردم نمره های پایین، رتبه داغون، پشت کنکور موندن ... ب اجبار برا ترمیم معدل ثبت نام کردم همین ماه، دیروز اولین امتحانمو دادم فک کنم خراب کردم با اینکه چن روز بی وقفه خوندم حتی کلا گوشیمو گذاشته بودم کنار و فقط تمرین میکردم و میخوندم ولی نتیحش اونجوری ک باید نشد :( احساس میکنم آدم کند ذهنی شدم و قراره امتحانای بعدیمو خراب کنم از صبح نمیتونم برم سمت کتابم و برای امتحان بعدیم که چهارشنس بخونم! کنکور هم ک هیچ آمادگی ندارم و اینطوری پیش بره دوباره پشت باید بمونم ک اصلا نمیخوام خسته شدم از استرس و فشار :(((( منم دلم میخواد بخونم و دانشگاه برم و شاغل شم ولی اصلا نمیشه نمیدونم من بیعرضه ام ...مهارت اینا هم خونوادم نمیزارن یاد بگیرم میگن فقط و فقط دانشگاه باید بری، چون بچه های همکاراشون همشون دانشگاه میرن و رشته های خوب قبول شدن میخوان کم نیارن جلو بقیه تازه خواهرمم دانشگاه فرهنگیانه از منم انتظار دارن مث اون باشم ولی من فقط با هربار مقایسه خودم با خواهرم و بقیه بیشتر میرم تو خودم و ناامید میشم و میخوام بمیرم!کی قراره برای یبارم شده زندگی باب میل خودمون جلو بره و بقیه تصمیم نگیرن برامون؟ اصلا خدا حواسش هست بهمون؟ بگین آرامشم و چطور بدست بیارم با این افکارم ؟
جواب سوال شما :
سلام
از اونجایی که شما علاقه ای به دانشگاه رفتن ندارین ولی فشار خانواده برای ورود به دانشگاه شماست. شما میتونین دریک رشته از گروه آزمایشی خودتون و یا رشته های شناور قبول شوید تا آرزو و خواست والدین تان بر آورده شود.
به محض قبولی در دانشگاه و همزمان با تحصیل پیگیر علایق و استعدادهای خودتون باشین در زمینه آموزش و یادگیری، مهارت فتی، هنری، خدماتی و....
بقول معروف هز کسی را بهر کاری آفریدند
چرا که آینده شما متعلق یه شماست
و مسئولیت انتخاباتون با خودتونه
هیچ کسی حتی خونواده شما هم این مسئولیت رو نخواهند پدیرفت
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۴۶
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم سردار
🆔@psychology_teamm
شرح مشکل :
سلام من یه پسر ۵ساله دارم که ۶ماه شیرخودم رو خورد بعد شیر خشک الان موقع خواب انگشت شصتش رو میخوره هر کاری هم میکنم باز میخوره میشه لطفا یه راهکار بگید ؟
جواب سوال شما :
سلام وقت بخیر
مکیدن انگشت شست در کودکان بهویژه در سنین پایین رفتاری طبیعی است و معمولاً برای آرامش و امنیت انجام میشود. با این حال، اگر این عادت ادامه پیدا کند، ممکن است در بلندمدت مشکلاتی مانند تغییر شکل دندانها یا فک به وجود بیاورد.
• ببینید چه زمانی بیشتر انگشت شستش را میمکد. مثلاً وقتی خسته، عصبی یا بیحوصله است؟ اگر بتوانید شرایط محرک را شناسایی کنید، راحتتر میتوانید جایگزینی برای آن پیدا کنید.
• از اسباببازیهای نرم (مانند عروسک یا پتوی مورد علاقه) یا روشهای دیگری برای آرام کردن او استفاده کنید. این میتواند کمک کند که احساس امنیت کند و به مکیدن انگشت نیازی نداشته باشد.
• وقتی متوجه شدید که انگشت شستش را میمکد، او را به فعالیت دیگری مشغول کنید، مثل نقاشی، بازی با اسباببازی یا خواندن کتاب.
• اگر برای مدتی انگشتش را نخورد، او را تشویق کنید. مثلاً به او یک ستاره در یک جدول بدهید و بعد از جمع شدن چند ستاره، جایزه کوچکی برایش در نظر بگیرید.
• ترک این عادت زمان میبرد و فشار زیاد ممکن است کودک را مضطرب کرده و عادت را تشدید کند. با او با ملایمت و صبر رفتار کنید.
• اگر با وجود این راهکارها نتیجه نگرفتید، میتوانید با یک روانشناس کودک مشورت کنید.
در نهایت، به یاد داشته باشید که این رفتار طبیعی است و بسیاری از کودکان با حمایت والدینشان آن را ترک میکنند.
فرزانه سردار
درمانگر کودک و نوجوان
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۳۳
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم دانشور
🆔@Daneshvarradd
شرح مشکل :
سلام
۳۵ سالمه و شوهرم39 و سه ساله عقدیم
شوهرم از خانواده پرجمعیت هستن و خواهراش دخالت میکنن تو زندگی مون همش پشت سرم حرف میزنن و من از این موضوع خیلی بهم میریزم
ب شوهرم گفتم ب دوماداشون تذکر بده دس از این کاراشون بردارن چون خودم بخوام با خواهر شوهرام حرف بزنم دعوامون میشه و بی احترامی میکنن اصلا آدمای منطقی نیسن ..راهکار شما برای حل این مشکل چیه؟؟:
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
دانشورراد
متخصص روانشناسی
زوج درمانگر
مشاورخانواده
عضو سازمان ودارای پروانه نظام روانشناسی ایران
عضو انجمن روانشاسی آمریکا APA
مشاوره حضوری
و مشاوره آنلاین
جهت تنظیم وقت و شرایط مشاوره تلفنی وحضوری با شماره های زیر تماس حاصل بفرمایید👇🌺
📲 0 9151614197
جهت تنظیم وقت از طریق تلگرام، با آیدی زیر تماس حاصل بفرمایید👇🌺
@Daneshvarradd
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۷۲
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم سبزواری
🆔@sabzevari1441
شرح مشکل :
سلام خسته نباشید خانوم هستم ۱۹متاهل االان از پریودیم ۳ روز گذشته باید ۲۸ تا ۳۰ هر برجمیشدم الان نشدم نگران شدم اگهپزشک ماما هست بفرستین تا کمکم کنه ممنون
جواب سوال شما :
سلام دوست عزیز🌼
نگران چی هستین؟!!اگه نگران بارداری هستی که سه چهار روز دیگه صبر کن اگه پریود نشدی تست بارداری بده
اگه سابقه قاعدگی نامنظم داری باید بررسی بشی و نیاز به ازمایش و سونوگرافی هست…
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۷۶
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم حیدری
🆔@roya_hdi
شرح مشکل :
سمیرا هستم
سن : ۲۱
جنسیت : دختر
میزان تحصیلات : دانشجو کارشناسی
مجردی یا متاهل : مجرد
سلام و درود دکتر ثانی
خواستم ازتون راهنمایی بگیرم که برای خروج از فکر رابطه تموم شده برای اینکه آرامش داشته باشم راه حل چی میتونه باشه
حدود ۲ ماهه این مشکل دارم
ممنونم
جواب سوال شما:
سلام دوست عزیز امیدوارم حالتون خوب باشه
شما یک جدایی را تجربه کردین و طبیعیه که بعد از آن احساس غم و سردرگمی داشته باشید و نتونستید بپذیرید این جدایی را .چون نیاز به زمان بیشتری هست،حداقل شش ماه لازمه
و توضیح ندادید که چه مدت در رابطه بودید و چقدر به هم نزدیک بودید،چون هرچه رابطه عمیق تر و طولانی تر بوده باشه،زمان بیشتری نیازه تا با جدایی کنار بیای.
و در این مدت به خودت حق بده ناراحت باشی و سوگواری کنی برای این جدایی،اما برای اینکه بیش از حد در این غم نمونی،برنامه ریزی کن و دوست صمیمی یا دوستانی که باهاشون راحتی را ببین و معاشرت داشته باش.یا به کارهایی که مورد علاقت هست و روحیه ات را خوب میکنه بپرداز تا حال و هوات عوض بشه.
روزانه حداقل نیم ساعت ورزش هوازی مثل پیاده روی داشته باش.
در یک مقاله با عنوان “شکست عاطفی” در این مورد بیشتر توضیح دادم که بخش اولشو همینجا میفرستم برات،ازونجا وارد کانال شو و کامل مطالعش کن.
با آرزوی موفقیت🙏🏻❤️🌹
رویا حیدری
کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
کانال تلگرام👇🏻
@ravanshenasivaerfan
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۳۹
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم حیدری
🆔@roya_hdi
شرح مشکل :
سلام من ۱۹ سالمه از سن ۱۷ تا ۱۸ سالگی توی یه شرکتی کار میکردم که مدیر عامل اونجا ۴۰سالش بود اوایلش زیاد باهم خوب نبودیم کم کم بهم نزدیک شد با پیام دادن و اینکه یه بارم همو دیدیم این اقا همسرم داشتن ولی نمیدونم چرا مهرشون ب دلم نشسته بود تا اینکه یه روزی تصمیم گرفتیم باهم دگ باشیم و رفتم پیششون و رفتیم خونه و تا حدی به هم دگ نزدیک شدیم
سکس نداشتیم ولی خب به هم نزدیک شد الان ی حسی دارم مثلا ت دانشگاه یا هرجایی یه پسری از من خوشش میاد دوری میکنم و بدم میاد از خودم هشت ماهه ک رابطه من با این اقا تموم شده و خودمم خاستم ک دگ باهاشون ادامه ندم
نمیدونم چرا دقیقا روزه بعد از اینکه همو دیدیم بیخیالش شدم و اونم دگ پیگیری نکرد حس بدی دارم غمگینم خیلی دارم سعی میکنم با این حسم کنار بیام بنظرتون چیکا کنم دلم ی انتقام میخاد
جواب سوال شما:
سلام دوست عزیز امیدوارم حالت خوب باشه
شما وارد یک رابطه ای شدی که اون فرد متاهل بوده و خوشبختانه از اون رابطه بیرون اومدی،که اگر در رابطه می موندی هم به رابطه زوجی اونا آسیب میزدی و هم خودت آسیب های زیادی میدیدی در این رابطه…
بنابراین بجای اینکه به فکر انتقام باشی،خوشحال باش که به موقع متوجه اشتباهت شدی و آسیب بیشتری ندیدی در این رابطه و حالا تمرکزتو وتلاشتو بذار روی رشد فردیت،روی درس و دانشگاهت و به موقعش یک رابطه مناسب هم پیدا میکنی و موفقیت تو خودش یک انتقامه
و در مورد اینکه از خودت بدت میاد یا احساس گناه میکنی باید بدونی که تو اشتباهی نکردی و در این سن مثل بقیه وارد یک رابطه شدی و حالا تمام شده و مهم اینکه از این مساله تجربه لازم رو کسب کنی
آدمها در رابطه رشد میکنن،تجربه پیدا میکنن و خودشونو بیشتر میشناسن،پس به این رابطه به چشم یک تجربه نگاه کن و ازش درس بگیر تا بتونی فراموشش کنی و رشد کنی…
با آرزوی موفقیت❤️🙏🏻🌹
رویا حیدری
کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
کانال تلگرام👇🏻
@ravanshenasivaerfan
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۳۲
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم جهانگیری
🆔@khadijehjahangiry
شرح مشکل :
سلام
۳۵ سالمه و شوهرم ۳۹ سه ساله عقدیم
مشکلم با شوهرم بی مسولیتیش هس
کارهای کشاورزی اولویت هس همیشه از اونا حرف میزنه و نوبت کار خونه سازی میشه حوصله حرف زدن نداره وعقب میندازه همیشه بهش میگم اولویت بذار کار خودت آخه کشاورزی کار شراکت باباش هس والان فوت شده وخانواده پرجمعیتی م دارن اصلا حساب کتاب نمیکنن همه درآمدش بالا میکشن میگن چیزی نداش ک ..از حقش دفاع نمیکنه منم خواستم حرف بزنم خواهراش فقطاعصابم خورد کردن زورشون میاد
مشکلم خود شوهرمه ک نمتونه تصمیم بگیره و از حقش دفاع کنه همش میگه حریف نیستم
چیکار کنم من ..آدم بی مسولیت ب درد زندگی میخوره ..میشه عوض شه...
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
سلام به شما دوست و همراه عزیز
این مشکل باید با صحبت کردن حل بشه شما باید بتونید با همسرتون صحبت کنید تا اروم آروم از نقش های قبلی خودش جدا بشه و بتونه نقش های جدید و قبول کنه هنوز به این نرسیدن که نیاز هست تغییر بکنن و فکر میکنن با روشهای قبلی میتونن به زندگی متاهلی ادامه بدن. شما حتی اگر میتونید باید محل زندگی خودتون و تغییر بدید تا اینجوری بتونید حدومرزهای جدید بسازید. باید واقعا مطمئن بشید که ایشون بی مسئولیت هست یا نه شاید ترسها و نگرانی هایی ایشون باعث میشه که نتونن قدمی بردارن. چون ادم بی مسئولیت خیلی اهل کار کردن نیست و دغدغه مند نیست، از نظر عاطفی هم مسئولیت پذیر نیست و اگر از هر لحاظی بی مسئولیت هستن. پس شما باید از همه لحاظی ایشون بررسی کنید و بعد تشخیص بذارید و بگید بی مسئولیتن، و نکته ی دیگه اینکه باید خودتون بشناسید و ببینید خودتون چطور آدمی هستید آیا توانایی کنار اومدن با این نوع مشکلات و دارید یا نه و هدفتون از ازدواج چیه و اینکه اولویت شما تو رابطه چیه؟ وبعد بر اساس اینها به رابطتون نمره بدید و ادامه بدید.سعی کنید تو رابطه حامی همسرتون باشید، و کمکش کنید که مسیر رابطه رو پیدا کنه. شاید ایشون واقعا نیاز به حمایت و صحبت های شما داشته باشه. الان در دوران عقد تلاش خودتون و بکنید و ببینید ایا همسرتون هم تمایل به همکاری و بهبود رابطه دارند یا نه و بعد برای رابطتون تصمیم گیری کنید.
✅خدیجه جهانگیری
✅روانشناس
✅خانواده و زوج
✅اصفهان
✅شماره تماس ۰۹۹۱۰۲۹۵۲۹۷
❤🌹❤
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۵۱
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم قاسمی
🆔@Mgh491011
شرح مشکل :
سلام شبتون بخیر آقای دکتر ثانی دخترم ۱۹ و دانشجوام من با یه آقایی تو رابطم یه ساله بیشتر مجازیه ولی خب هر یه ماه دوماه همو میبینیم تاحالا درخواست بدی ازم نداشته خیلی حرمت نگهمیداره و واقعا دوسش دارم از همممه لحاظ عالیه و به دلم نشسته ولی یه مشکلی هست🥲اونم دینمونه که متفاوته ایشون اهل سنت هستن و من از یه دین دیگم(شیعه نیستم) بعد سیده و حس میکنم این برام مشکل ساز میشه نمیدونم میترسم که آخرش نشه من این ادمو دوسش دارم و نمیخوام از دستش بدم ولی یه چیزی ته دلم سنگینی میکنه نمیتونم خوشبین باشم اصلا و واقعا میترسم
جواب سوال شما :
سلام دختر خوبم …شاید تو بگویی هیچ چیز نمیتواند عشق بین ما را بر هم بزند… . و من میگویم ، اختلاف مذهبی در ازدواج قطعاً میتواند!!!
اگر عقاید و باورهها در اولویت باشند و با این باورهها رشد کرده باشند و تفاوت عقیده شما زیاد باشد نیاز به تامل بیشتری دارد،
دوست عزیز ،عقاید دینی واعتقادات بخش مهمی از فرهنگ و ذهنیت یک فرد رو تشکیل میدهد که از شیوه زندگی وفعالیت های روزمره نا تربیت فرزندان ونوع رابطه ومعاشرت تحت تاثیر قرار میدهد تناسب اعتقادی درازدواج یکی از مهمترین عامل تفاهم است معیار مذهبی دختر وپسر وخانواده های آنها برای ازدواج وشروع یک زندگی موفق بالاترین اهمیت رادر تداوم زندگی دارد …
یکی از مهم ترین چیزهایی که زوجهای متفاوت در دیدگاه مذهبی نیاز به یادگیری دارند این است که چگونه با تفاوت های مذهبی خود مقابله کنند. زیرا اگر به درستی مدیریت نشود، اختلافات مذهبی می تواند منبع درگیری و تنش درون رابطه باشد. تفاوت در دیدگاه مذهبی باعث رشد می شود در صورتی که زوجین با هم گفتگو کنند واین گفتگو صبورانه ، منطقی وعاقلانه بوده و در جهت تغییر اجباری فرد مقابل نباشد . در غیر اینصورت تفاوتهای مذهبی پتانسیل ایجاد مشکلات بین زوجین را دارند. داشتن دیدگاه مشابه در مذهب معیار مهمی در ازدواج است مخصوصا در کشور ایران . برای اینکه بعدا برای پرورش کودک مشکل پیش نیاید یا اینکه هر دو قبل از تولد کودک در مورد رشد مذهبی وی به نتیجه مشابهی رسیده باشند. با ایشان در این زمینه صحبت کنید و به یک نتیجه گیری برسید احترام به عقاید یکدیگر در صورتی که این عقاید در روابط زناشویی و بین فردی تاثیر گذار نبوده و در زندگی دست و پاگیر نباشد الزامی است.
در واقع پیشزمینه ساخت یک رابطه خوب با وجود این اختلافات، 2 چیز است:
1 اول شناخت ریسکها و کنار آمدن با اختلافات احتمالی
2 و دوم یادگیری مهارتهایی که هر زوجی برای حل اختلافات و مشکلات به آنها نیاز دارد.
در صورت عدم رسیدن به یک راهکار مسالمت آمیز هر دو به مشاوری با تجربه مراجعه کنید .
مشاوره شرط لازم و ضروری در مورد تصمیمی که شما خواهید گرفت است تاکید و تکرار میکنم !!!
برای روشن شدن ذهنتون
فیلم شبی که ماه کامل شد
را ببینید .
با کمال میل در کنارتون هستم
در پناه خدا 🌺🌺🌺
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
مهناز قاسمی
ارشد روانشناسی شخصیت
عضو سازمان نظام روانشناسی
دارای پروانه ی نظام روانشناسی
ش ن ۱۶۱۹۷۷۸
مشاور پیش از ازدواج
زوج و خانواده درمانی
درمانگر اعتیاد( مخدر ، محرک)
/channel/AramRavan7
مشاوره حضوری اصفهان
تلفن 09351301940
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍃🍂🌺🍃🍂☞۶۰۸۷۸۰
🍃🌺🍃🍂
🍂🍃🌺
🌺🍂 🍃
🌺
🍂
مشاور شما : سرکار خانم ثانی
🆔@Sarasaniii
شرح مشکل :
سلام ودرود به متخصصان محترم کودک ۸ ساله پسر که اعتماد بنفس اصلا نداره میگن چندبار هم بردن مشاوره مدرسه ولی تغییر نکرده میشه لطفا راهکار بهتر بدین . سپاسگزارم 🙏💥
جواب سوال شما :
لطفا مخاطبین خودتون رو به گروه دعوت کنید ، سپاس از مهرورزی شما
🌺
🍂
🍃
🌺🍂
🍂🍃🌺
🍃🌺🍂🍃
🌺🍂🍃🌺🍂🍃🌺🍂🍃
با سلام همراه عزیز ۶۰۸۷۷۴
داشتن استرس به اندازه برای همه مفید است چون باعث تلاش بیشتر برای رسیدن به هدف میشود اما اگر آنقدر استرس زیاد باشد که عملکردهای فردی را کاهش دهد حتما باید توسط متخصص کودک ونوجوان مورد بررسی قرار گیرد .
دقت کنید💢
گاه والدین بخاطر کمال گرایی دوست دارند فرزندشان درمدرسه نفر اول باشد و ای کماگرایی بدین صورت به دانش آموز منتقل میشود و نوجوان برای اینکه بهترین باشد دچار استرس میشود .اگر والدین دایم به نوجوان تاکید کنند که تو باید اول باشی قطعا نوجوان دچار استرس مضاعف خواهد شد . نکته ی دیگر این است که دختر ده ساله در آستانه ی بلوغ است ، عدم بالانس هورمونها روی خلق بسیار تاثیر میگذارد .
ما بعنوان والد نباید دوست داشتنمان را منوط به شاگرد اول شدن او قرار دهیم بلکه باید بی قید و شرط او را دوست بداریم وتاکید کنیم حتی اگر شاگرد دهم هم باشی ما تو را دوست داریم . زندگی همه اش درس خواندن نیست ؛ اینکه گفته آید اعتماد به نفس ندارد ؛ بگمانم فشار زیادی رو در خانواده به اوتحمیل کردید .
اعتماد به نفس یک مهارت است که باید آموخته شود. در آخر نوشته آید خودتان با کودک در خانه کار میکنید ، خیلی هم عالیست ولی اول باید علت اضطراب مشخص شود! .امکان ندارد کودکی در خانواده ی آرام دچار تنش روانی یا استرس های زیاد شود .کودک در خانه بزرگ میشود پس بگمانم خودتان والد کمال گرای بودید .
استرس بروی هیپوکامپ یا حافظه ی شناختی بسیار تاثیر دارد دانش آموز با استرس بالا سر جلسه ممکن است اگر نتواند استرس را کنترل کند ؛ همه مطالب را فراموش کند
💢راهکار
راهکارهای بسیاری برای کنترل استرس وجود دارد
۱خواب منظم
۲تغذیه سلامت
۳محیط آرام
۴ورزش منظم
۵تکنیک تنفس ۴؛۷؛۸
۵تمرین ذهن آگاهی
سارا ثانی کارشناس ارشد روانشناسی
https://pezeshkanekhoob.com/doctor/sara-sani