mohsenjalalpour | Unsorted

Telegram-канал mohsenjalalpour - ✍️ محسن جلال‌پور

11132

فعال بخش خصوصی و تحلیل‌گر مسائل اقتصادی

Subscribe to a channel

✍️ محسن جلال‌پور

آینه عبرت


تونس،مصر،یونان،ونزوئلا،ترکیه و برزیل. این کشورها می‌توانند آینه عبرت ما در سیاست‌گذاری و اداره کشور باشند. وجه مشترک این شش کشور، غلطیدن در بحران‌های اقتصادی،سیاسی و اجتماعی است. درس های این کشورها برای ما چیست؟

🔹تونس و مصر: تاوان سیاست های نادرست اقتصادی
شش سال پیش،خودسوزی جوانی جویای کار در تونس منجر به شکل‌گیری اعتراض‌های گسترده در این کشور شد و پس از آن، آتش انقلاب در چند کشور عربی را شعله‌ور کرد. مصر یکی از این کشورها بود که به دلیل شورش جوانان جویای کار در عرض سه هفته پس از آغاز اعتراض ها سقوط کرد. انقلاب‌ در تونس و مصر در سال‌های 2010 و 2011 درشرایطی رخ داد که درآمدهای نفتی ایران به بالاترین سطح رسیده بود.

🔹یونان: تاوان هزینه های نادرست
یونان به واسطه عضویت در اتحادیه اروپا در یک دوره طولانی به منابع مالی ارزان قیمت دسترسی داشت.کشورهای قدرتمند اتحادیه اروپا با هدف حمایت از اقتصادهای کوچک،وام‌های ارزان قیمت به کشورهایی مثل یونان پرداخت می‌کردند. ‌این منابع مالی در راستای جلب رضایت عمومی، به شکلی نادرست هزینه شد. در ایران هم در یک دوره طولانی،انبوهی درآمد نفتی به اقتصاد سرازیر شد و دولت وقت به جای این‌که درآمدها را صرف سرمایه‌گذاری کند،خرج واردات انواع کالا کرد.‌‌ یونان درآشفتگی سیاسی و اجتماعی فرو رفت که هنوز نتوانسته از آن خارج شود، اما تاوان اشتباهات دولت ایران،فرو رفتن در رکودی عمیق بود که چند فصل پیاپی ادامه پیدا کرد.

🔹ونزوئلا: تاوان پوپولیسم
ونزوئلا را از جهاتی می‌توان شبیه‌ترین کشور به ایران دانست. این کشور البته در حال حاضر آشفته‌ترین اقتصاد نفتی جهان است. اما زمانی که قیمت نفت کاهش پیدا کرد، ونزوئلا بیشترین صدمه را متحمل شد. پیش از سقوط جهانی قیمت نفت، تورم در ونزوئلا حدود 20 تا 30 درصد بود اما در حال حاضر به مرز 800 درصد رسیده است. وجه مشترک ونزوئلا و ایران،سوء مدیریت درآمدهای نفتی است. هر دو کشور در دوره وفور درآمدهای نفتی به بدترین شکل ممکن،منابع حاصل از فروش نفت را هدر دادند.در حال حاضر اوضاع در ونزوئلا به معنای واقعی بحرانی است.ارتش، کنترل فروشگاه‌ها را برعهده دارد و دولت قادر به پرداخت حقوق کارکنان خود نیست.

🔹ترکیه :تاوان سیاست های غلط دیپلماسی
برای سال‌های طولانی،ترکیه بهترین مثال برای رشد‌اقتصادی و توسعه بود. در ایران،خیلی از صاحب نظران وقتی می‌خواستند مدلی از توسعه را نشان دهند،انگشت اشاره را به سمت ترکیه می‌گرفتند. از سال 2011 به این سو،ترکیه سیاست‌های نادرستی در روابط بین‌الملل در پیش گرفت.اردوغان که رؤیای بازسازی امپراطوری عثمانی را در سر داشت،به واسطه دخالت‌های نا‌درست در منازعات داخلی سوریه و حمایت از داعش،کشورش را وارد یک بحران جدی کرد. دهه 1980 ترکیه خیلی به دهه 1390 ما شباهت دارد و این روزهای ترکیه هم بی شباهت به اواسط دهه 1380 ما نیست.باید امیدوار باشیم که فردای ما به امروز ترکیه شباهت پیدا نکند.

🔹برزیل: توان فساد و اختلافات سیاسی
از دو سال پیش نام برزیل به فهرست کشورهای بحران‌زده اضافه شده است. تحلیل‌گران،سه دلیل عمده را در بحرانی شدن اوضاع برزیل دخیل می‌دانند. دلیل اول،افزایش قابل توجه هزینه‌های دولت به خصوص پس از برگزاری بازی‌های المپیک بوده‌است.دومین دلیل به تشدید اختلافات سیاسی در این کشور برمی‌گردد و فساد گسترده دولتی، به عنوان سومین دلیل مطرح است.میشل تمر که به جای دیلما روسف قدرت را دردست گرفته،قول داده که هزینه‌های دولت را کاهش داده و تنش‌های سیاسی را به حداقل برساند.از میان عارضه‌های کشور برزیل، تشدید اختلافات سیاسی و مسأله فساد به نوعی در ایران هم مطرح است.

📌درس های سیاست گذاری
بحران مصر و تونس را جوانان جویای کار رقم زدند. یونان به دلیل خطا در هزینه کرد درآمدهای نفتی اسیر بحران شد. ونزوئلا به دلیل کاهش درآمدهای نفتی در بحران اقتصادی و سیاسی فرو غلطید. ترکیه به دلیل محاسبات غلط منطقه ای به بحران رسید. و اکنون برزیل به دلیل اختلافات سیاسی و فساد اقتصادی دچار بحران شده است. فراموش نکنیم که ایران به نوعی در معرض همه این عارضه ها قرار دارد. ما هم از کاهش درامدهای نفتی لطمه دیده ایم و باز هم ممکن است لطمه ببینیم. دیپلماسی غلط و ماجرا جویانه ممکن است ما را در مسیر ترکیه قراردهد و تشدید اختلافات سیاسی و بی توجهی به مسأله فساد هم می تواند ما را هم چون کشور برزیل دچار مشکل کند.پس ضرورت دارد با ایجاد همدلی و همکاری بیشتر و در پیش گرفتن سیاست های معقول در روابط بین الملل و تقوای مالی در مدیریت، خود را از گرفتاری هایی که ممکن است مشکلات سیاسی و اجتماعی برای ما ایجاد کند،دور نگه داریم.

📌متن کامل این تحلیل در شماره 214 هفته نامه تجارت فردا منتشر شده است.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

سالی خوش برای پسته

حجم بارش‌های امسال کشور به نسبت سال گذشته، چهار درصد افزایش یافته و در این مدت بیش از ۲۲۵ میلیارد مترمکعب به ذخایر آبی کشور اضافه شده است. بارندگي‌‌هاي اخير اگرچه خساراتی هم به بار آورد و برخی هموطنان را دچار مشکل کرد اما اتفاق خوبی بود که آثار آن در ماه‌های آینده پدیدار خواهد شد.
تجربه 30 سال کسب وکار در بازار پسته این حس را به من می‌دهد که سال 1396 با در نظر گرفتن چند شرط،می‌تواند سالی متفاوت برای این بازار باشد.
به نظر می‌رسد بعد از چند سال كه تقريبا در همه نقاط پسته خيز كشور با کاهش توليد مواجه بودیم، محصول سال آینده قابل توجه باشد.
معمولا زمانی که در اواخر زمستان شاهد بارندگي‌ خوب و پس از آن،سرد شدن هوا و یخ زدن زمین بوده ایم،به دو دلیل محصول سال بعد هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت وضعیت بهتری داشته است.یخ زدن زمین باران خورده در زمستان، خواب درختان را عمیق‌تر می‌کند و باعث می‌شود خطر سرما زدگی درختان در هفته‌های آینده کاهش پیدا کند.ضمن این که این یخ زدگی باعث از بین رفتن برخی آفات هم می شود و در نهایت،محصول از خطر آفت زدگی و سرما زدگی عبور می‌کند و به فصل برداشت می‌رسد.
با این حال پيش‌بيني ميزان محصول سال آینده پسته هنوز امکان پذیر نیست اما شواهد حاكي از آن است که در سال 1396، ركورد توليد دهه ٩٠شكسته خواهد شد.
با این حال نباید از یاد برد که به دليل مشكلات فراوان ازجمله بحران آب، محصول پسته طي سال هاي گذشته روند كاهشي داشته و ميزان متوسط برداشت درهكتار نيز سير نزولي داشته است.
ضمن این که باید این نکته را نیز مد نظر داشته باشیم که بارندگی امسال،استثنا بوده و احتمال این که در سال‌های آینده تداوم داشته باشد،بسیار ضعیف است.به این ترتیب نباید به بارندگی های امسال دل خوش کنیم و دوباره در دام مصرف بی رویه منابع آبی و سوء مدیریت بیفتیم.
حالا که رحمت طبیعت شامل حال ما شده و احتمالا سالی سبز را پیش رو‌داریم،باید بیشتر نگران باشیم.نگرانی از این جهت که ممکن است همه فراموش کنیم که بارش‌های امسال،می تواند یک اتفاق باشد و ممکن است دوباره در دام مصرف نا معقول بفتیم.
معتقدم سوء‌مدیریت،‌از خشکسالی خطرناک‌تر است.چون با مدیریت درست، می‌شود آثار خشکسالی را کاهش داد اما با مدیریت نادرست نه تنهاهیچ مشکلی از جمله خشکسالی حل نخواهد شد،بلكه از بارندگی های امسال هم چندان بهره اي نخواهيم برد. مثل افزایش قیمت نفت که دولت‌ها را گول می‌زند و باعث می‌شود روی همه سوء‌ مدیریت‌ها سرپوشی گذاشته شود. شوخی نیست.چند دهه است که داریم طبیعت و منابع طبیعی را می‌بلعیم و فراموش کرده ایم که این منابع لایزال نیستند و امروز و فردا به پایان می‌رسند.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

زخم هاي صنعت فولاد

در سرمقاله امروز دنياي اقتصاد، به مشكلات صنعت فولاد پرداخته ام👇

كمتر صنعتی در ایران به اندازه صنعت فولاد ازسیاست‌گذاری و سوء مديريت زخم خورده است. کدام صنعت را می‌توان مثال زد که در سال‌های گذشته به اندازه این صنعت از سیاست‌گذاری‌های اشتباه و برنامه ریزی‌های نادرست لطمه دیده باشد؟
اگر مشکلات صنعت فولاد را یکی‌یکی فهرست کنیم، در نهایت به این نتیجه می رسیم که بسیاري از چالش‌هایی که امروز مانع تحول در این صنعت شده و می‌شود، ناشی از خطاهای سیاست‌گذاری وسوءمديريت و برنامه‌ریزی در این صنعت بوده است. به گونه ای که ناکامی صنعت فولاد ایران در دستیابی به جایگاه شایسته و اثر بخشی در رشد اقتصادی کشور، اقتصاد‌دانان و استراتژیست‌های این صنعت را به تعجب وا داشته است.
در سند چشم انداز بیست ساله کشور، برای تولید 55 میلیون تن تولید فولاد برنامه ریزی شده اما مشخص نیست این مقدار تولید بر چه اساسی محاسبه و سیاست‌گذاری شده است. شگفت آن که برای تولید 150 میلیون تن فولاد نیز مجوز صادر شده و هنوز کسی نمی داند مبنای این اعداد و ارقام چیست و از کجا آمده است.
شگفتي به اين دليل به وجود آمده است كه ميان ظرفيت ها و آن‌چه در اين صنعت در حال حاضر جاري است،فاصله زيادي وجود دارد.
ذخایر سنگ آهن ما واقعا قابل‌توجه است. منابع انرژی زیادی داریم و در زمینه نیروی انسانی کم بضاعت نیستیم. از همه مهم‌تر این که در جنوب کشور به آب‌های آزاد دسترسي داشته و در داخل كشور و كشورهاي همسايه بازار مناسبی داریم.با همه این‌ها،صنعت فولاد ایران پیشران رشد نیست و جایگاه شایسته‌ای ، هم در اقتصاد كشور و هم درميان صنايع فولاد جهان ندارد.
اکنون باید این پرسش را مطرح کرد که مشکلات موجود در صنعت فولاد ایران کدام‌ها هستند و چه نتایجی به دنبال داشته اند؟

یکی از مشکلات اصلی صنعت فولاد،مداخله‌های دولتی آن هم به ناکارآمد ترین شکل ممکن است. نتیجه این مداخله غلط را باید در کم انگیزگی بخش‌خصوصی برای سرمایه‌گذاری در این صنعت جست وجو کرد. علاوه بر این، شاهد مداخله و اخلال نگران‌کننده در فرآیندهای قیمت‌گذاری مواد اولیه و محصولات نهایی فولادي بوده و هستيم که به شکل نامناسبی، عدم تعادل در حلقه‌های زنجیره این صنعت را تشدید کرده‌است. چنین سيطره اي در نهایت منجر به حاکم شدن فضاي غیررقابتی به خصوص در حلقه های ابتدایی زنجیره تولید فولاد مثل استخراج و فرآوری سنگ آهن شده است.
نتيجه اين كه مکانیزم بازار در این صنعت به حاشيه رانده شده و تخصیص بهینه منابع نيز مختل شده است.
از سياست‌گذاري هاي غلط دولتي كه بگذريم ، بايد از فشارهاي سياسي سال‌هاي گذشته بر اين صنعت نیز ياد كنيم كه امروز مشكلات زيادي را به وجود آورده‌است. در مقاطع گذشته، به دلیل فشارهای سیاسی و بی توجهی به ظرفیت‌ها، شاهد احداث کارخانه‌های زیادی در مناطق مختلف بوده ایم که در حال حاضر به شکل مشکلات زیست محیطی و نبود زیرساخت های کافی نظیر نبودمواداوليه،شبکه ریلی و دسترسی آسان به انرژی ، مشکلات زیادی برای این صنعت به وجود آورده است. از طرف دیگر محدودیت‌های قابل‌توجه در بنادر ما به منظور واردات مواد اولیه و صادرات محصول نهایی، صنعت فولاد را به یک صنعت پر ریسک تبدیل کرده و در نهایت از انگیزه بخش خصوصی برای ورود به حلقه های مختلف زنجیره فولاد کاسته است.
علاوه بر همه این مشکلات، کاهش تقاضا براي خريد محصولات فولادي به دلیل رکود سال‌های گذشته و در کنار آن، اثر‌گذاری برخی متغیرهای بیرونی مثل نوسان قیمت‌های جهانی و افزایش عرضه جهانی محصولات، باعث تشدید فشار به تولیدکنندگان داخلی این صنعت شده است.

ادامه اين تحليل را سايت روزنامه دنياي اقتصاد بخوانيد👇


http://donya-e-eqtesad.com/news/1091114

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

https://instagram.com/p/BQOJfm3jA6F/

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

با اسنپ و تپسی چه کنیم؟

اخبار ضد و نقیضی در باره توقف فعالیت اسنپ و تپسی شنیده می‌شود.
نمی دانم این خبرها چقدر واقعیت دارد اما با توجه به شایعاتی که در هفته‌های گذشته درباره این دو شرکت نوپا شنیده شد، افکار عمومی نگران شده است.
اما بیاییم به این پرسش پاسخ بدهیم که اگر چنین اتفاقی رخ دهد،یعنی فعالیت اسنپ و تپسی متوقف شود،چه آثاری دارد و چه پیامی خواهد داشت؟

بخش عمده‌ای از صنایع کهنه و فرسوده و نهادهای فرتوت اقتصاد ایران به دلیل ناکارآمدی و عدم بهره وری به بن‌بست رسیده‌اند.این بخش‌های اقتصاد ایران دیگر توانایی اثر‌گذاری بر اشتغال و رشد‌اقتصادی را ندارند.دولت‌ها اما به دلایل مختلف اصرار بر تداوم این وضع دارند.در حالی که سال‌ها پیش باید از ادامه فعالیت این نهادها جلوگیری می‌شد و حکم به ورشکستگی این بخش‌ها می‌دادند.
اکنون این بخش ها گودال‌های منابع اقتصاد‌ایران هستند که ناکارآمدی آنها با خروارها منابع، تبدیل به کارآمدی و توانایی نمی‌شود. قاعدتا اگر سازوکارهای اقتصاد ایران مبتنی بر نظام بازار بود و نهاد دولت این قدر مبسوط‌ الید و غیر پاسخ‌گو نبود،باید ورشکستگی این بخش‌ها را می‌پذیرفت و ما شاهد ریزش بسیاری از بنگاه‌های ناکارآمد بودیم. در عوض انتظار این بود که با باز شدن فضا و حرکت به سوی آزاد‌سازی اقتصادی،شاهد رویش بنگاه های چالاک و کارآمد باشیم که نقش و اثر‌گذاری زیادی بر اشتغال و رشد اقتصادی داشتند.
به هرحال این اتفاق رخ نداد و افراد خلاقی پیدا شدند که از اندک فضای موجود استفاده کردند و شرکت‌های کوچکی راه انداختند که در مدت زمان بسیار کوتاه،اثر گذاری زیادی در جامعه و اقتصاد کشور داشتند.

به عنوان مثال، سال‌های طولانی بود که با معضل کیفیت پایین و قیمت بالای خدمات تاکسی‌ها و تاکسی‌های تلفنی مواجه بودیم.در این میان شرکت‌های کم ادعایی ظهور کردند که بدون کمک‌های دولتی توانستند هم مشکل قیمت و هم مشکل کیفیت تاکسی‌رانی را در ایران ارتقا دهند.
تجربه شخصی خرید خدمات از این شرکت‌ها برای من عجیب و فوق العاده بود.عمدا مسیری مشخص را با دو نوع خدمات تاکسی‌رانی آزمایش کردم.تجربه استفاده از اسنپ و تپسی فوق العاده بود.منظم‌تر،خوش برخوردتر و ارزان تر.
بدون شک هرکس از خدمات استارت‌اپ ها در بخش‌های مختلف استفاده کرده،ادعای من را تأیید می‌کند.در بخش طبخ و توزیع غذا،در بخش خرید کالاها،در بخش تاکسی و تاکسی‌رانی،در بخش خرید کتاب و محصولات فرهنگی و در هرکجا که این شرکت ها فعال شده‌اند،رضایت عمومی افزایش یافته و قیمت‌ها نیز کاهش پیدا کرده‌است.
در همین شرایط،بخش سنتی بازار ایران علیه این شرکت‌ها دادخواست مطرح کرده و خواستار محدودیت فعالیت آنها شده است.اکنون این سؤال مطرح می‌شود که دولت در برابر این مشکل بزرگ چه راه‌هایی پیش‌رو دارد؟
راه اول،پاک کردن صورت مسأله و دادن حکم به توقف فعالیت‌ این گونه شرکت‌هاست. اما قطعا این سیاست،هزینه‌های بسیار سنگینی خواهد داشت.پیام این سیاست نیز برای سرمایه گذاران خارجی مخرب و زیان‌بار خواهد بود.ذره ای تردید نباید داشت که هزینه‌های توقف فعالیت این شرکت‌ها بسیار زیان‌بار خواهد بود.
راه دوم این است که دولت با تمام توان از فعالیت این گونه شرکت‌ها حمایت کند.هزینه‌های سیاسی،اجتماعی و اقتصادی محدود کردن فعالیت این گونه شرکت‌ها باید محاسبه شود و دولت و تشکل‌های کسب و کار باید از این گونه فعالیت ها حمایت کنند و نگذارند بخش فرسوده و ناکارآمد اقتصاد ایران،بیش از این برای این گونه فعالیت‌ها محدودیت و نا‌ امنی ایجاد کند.مردم به خوبی قادرند کالای خوب را از کالای بد تشخیص دهند و حذف کالای خوب از سبد مصرفی آنها قطعا هزینه‌های زیادی خواهد داشت.
علاوه بر این، رهبر انقلاب بارها و بارها درباره اهمیت اقتصاد دانش‌بنیان اظهارنظر کرده اند.توصیه های ایشان همواره مبتنی بر حمایت از کسب وکارهای دانش بنیان بوده و همواره از دولت ها گلایه کرده‌اند که چرا به اندازه کافی به کسب وکارهای دانش بنیان اهمیت نمی‌دهند.
به این ترتیب بخش سنتی بازار به جای مانع تراشی برای فعالیت های نوپا و دانش محور،باید به فکر تجدید ساختار باشد و خود را برای رقابت بهتر آماده کند.در سایه رقابت،هم کیفیت ارتقا پیدا می‌کند و هم قیمت‌ها کاهش می یابد.
به نظر من دولت یازدهم در معرض یک آزمون مهم و تعیین کننده قرار‌گرفته است.باید قاطع بود و با حل ریشه‌ای و درست این مشکل،پیام‌های درست به سرمایه گذاران داخلی و خارجی و از همه مهم‌تر به نخبگان جامعه داد.


@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

تکریم بزرگان

نام من عشق است آیا می‌‏شناسیدم؟
زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌‏شناسیدم؟

با شما طی‌‏کرده‌‏ام راه درازی را
خسته هستم -خسته- آیا می‌‏شناسیدم؟


چه کار خوبی است تکریم بزرگان.ادای دین است به آنها که گاهی روزگار هم با آنها نامهربان بوده است.
محسن خلیلی عراقی که بوتانش داستان ها دارد. اصغرقندچی که داستانش دل سنگ هم را هم نرم می کند. علی اکبر رفوگران که عطر و قلمش نوستالژی زمانه ماست.ابراهیم عسگریان که پنجره زمانه ما را شیشه کرده است. عزیزالله علاءالدینی که چشم و چراغ ماست.مهدی حریری که معلم اخلاق در تجارت است.علاء میرمحمد صادقی که پیشکسوت ما در اتاق است. حاج اسدالله عسگر اولادی که بزرگ کسب وکار ماست. مرتضی سلطانی که سال هاست مهمان سفره های ماست. و همین طور بزرگانی هم چون محمدمهدی فنایی،غلامعلی سلیمانی،محمد کریم فضلی،عباس موسوی رهپیما،رضا رضایی،امیرمنصور عطایی،علی حاج سید سلیمان،عباس سعیدی نژاد و حسن تهرانی که به راستی قهرمانان کسب وکار و کار و تلاش این مرز و بومند.
همین طور دکتر موسی غنی نژاد که فون میزس زمانه ماست و دکتر علی اصغر سعیدی که فراز و فرود کارآفرینان را به روشنی آب روایت کرده است و دکتر علیرضا بختیاری که همواره پل و تکیه گاهی برای بخش خصوصی ما بوده و با انتشار نشریات ارزشمندی هم چون دنیای اقتصاد و تجارت و فردا،روشنی بخش ذهن های ما بوده است.
بله تکریم بزرگان خوب است.آن هم زمانی که زنده اند و کفش ها آویخته اند.این کار نیکویی بود که امروز اتاق تهران به خوبی انجام داد و از چهره های مطرح کار و کارآفرینی کشور تجلیل کرد.
و باز جای تقدیر دارد که در این مراسم یادی از آیت الله هاشمی شد.سیاستمدار مصلحی که احیاگر بخش خصوصی بود و تا بود،منشأ خیر بود.
امیدوارم این ابتکار زیبا،به سنتی حسنه در بخش خصوصی تبدیل شود و هر سال،محملی باشد برای این که بزرگان این مرز و بوم را تکریم کنیم و یادشان را به مهر نکو داریم.


پ ن 1: ناخوش احوال در منزل مانده بودم که در یکی از کانال ها، خبری مبنی بر از حال رفتن مسعود خوانساری حین سخنرانی در همایش تجلیل از فعالان بخش خصوصی خواندم.خیلی نگران شدم و یک لحظه یاد روزهای پر استرسی افتادم که روزگاری در اتاق ایران داشتم.خوشبختانه چند دقیقه بعد خبری آمد که حال ایشان مساعد است و تنها به دلیل خستگی و فشار کار از حال رفته است.امیدوارم مسعود خوانساری عزیز به سلامت باشد.

پ ن 2: شعر زیبا از مرحوم حسین منزوی

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

دیگ جوشان چه پیامی دارد؟

رفتارهای جامعه امروز ایران می‌تواند موضوع صدها پایان نامه و تحقیق دانشگاهی باشد.هرچه فکر کردم نتوانستم مثالی بهتر از"دیگ جوشان" برای وصف حال جامعه امروز ایران بیابم.من جامعه‌شناس نیستم اما ده‌ها سؤال در ذهن دارم که هیچ پاسخی برایشان نمی‌یابم. جامعه‌شناس نیستم اما جوش و خروش این جامعه را به چشم می‌بینم.فقط نمی دانم این همه جوش و خروش خوب است یا بد؟ امیدوار کننده است یا نا امید کننده؟
زندگی ما این روزها در چهار سکانس خلاصه شده است.

سکانس اول: اتفاقی ناگهانی رخ می‌دهد.
سکانس دوم:مردم به صورت گروهی و خود جوش در عالم واقعیت و فضای مجازی واکنش نشان می‌دهند.
سکانس سوم:عده زیادی به نکوهش یا تشویق مردم می‌پردازند.
سکانس چهارم: اتفاقی جدید رخ می‌دهد و سه سکانس اول را می‌شوید و می‌برد.

هر چند روز اتفاقی رخ می‌دهد که جامعه ایران و جامعه مرتبط با ایران را تحت تأثیر قرار می‌دهد.کافی است اتفاقات دو هفته پیش را مرور کنیم.کمی پیش از در گذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی،مسأله گورخواب ها به مدت چند روز همه را درگیر خود می‌کند. روزنامه ها ابعاد مختلف این مسأله را بررسی می‌کنند.جامعه‌شناسان و اقتصاددانان نظرات مختلفی می‌دهند. سیاستمداران به هم طعنه می زنند و جامعه چند روز در‌گیر این مسأله است.چند روز بعد بی آن‌که این پرونده بسته شود،اتفاق دیگری رخ می‌دهد.آیت‌الله‌ هاشمی ناباوارانه فوت می‌کند.سیل این واقعه،به مدت یک هفته همه چیز را با خود می‌برد.تا چند روز آینده همه مشغول بررسی این اتفاق هستیم.می‌گوییم و می‌شنویم.لایک و فروارد می‌کنیم و برای هم عکس و فیلم می‌فرستیم. هنوز نمی‌دانیم چه شده و چه خواهد شد که دو کودک معصوم در آتش انبار ضایعات می‌سوزند.دو روزی می‌گذرد که پلاسکو آتش می‌گیرد و در چشم به هم زدنی فرو می‌ریزد. دوباره عکس و کامنت و فیلم و نظر. دوباره نکوهش و تشویق.دوباره تأیید و تکذیب.دوباره تجمع و سلفی.دوباره و دوباره.
من جامعه شناس نیستم و نمی دانم این دیگ چرا این قدر می‌جوشد . سیاستمدار هم نیستم و نمی‌دانم ‌پیام این قل زدن ها چیست.سیاست‌گذار هم نیستم و نمی‌دانم برای این دیگ جوشان چه کنم.من یک فعال اقتصادی‌ام، پیشه ام تجارت است و باز هم نمی‌دانم کجای این دیگ جوشان هستم.
آیا در این سرزمین وسیع با این همه استاد دانشگاه،این همه سیاستمدار کارکشته، این همه جامعه شناس فعال،این همه اقتصاددان کاربلد و این همه سیاست‌گذار آگاه،کسی هست که به من بگوید پیام قل زدن های جامعه امروز ایران چیست؟

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

چهار دلیلی که مانع اجرایی شدن درست برجام شد

برجام تلاش بي بديلي بود که با هدایت مقام معظم رهبری و درايت رئیس جمهور و تکاپوی دیپلمات های پر تلاش مان به سرانجام رسید.انتظار این بود که برجام برای اقتصاد ایران نتایج خوبی به دنبال داشته باشد.اکنون در یک سالگی برجام که ملموس ترین نتایجش را در فروش غیر منتظره نفت و قرارداد مهم خرید هواپیما دیدیم،از خود می پرسیم برای بهره برداری بیشتر از فرصت برجام چه کارهایی نکردیم و چه عواملی باعث شد به خوبی از این فرصت بهره نبریم؟

برجام یک توافق بین المللی بود که متأسفانه در فضای پر از سوء تفاهم داخلی تبدیل به یک انتظار نافرجام شد. شايد چهار مانع باعث شد ما به درستی از این فرصت بهره برداری نکنیم.

📌 پس از توفیق در مذاکرات بین المللی،در مذاکرات داخلی موفق نبودیم و نتوانستیم در چارچوب یک اقتصاد سیاسی فکر شده،منافع برندگان و بازندگان اجرایی شدن برجام را به هم نزدیک کنیم. برجام برای بخش مهمی از آحاد اقتصادی فرصت بود اما چون یک چرخش عمده در اقتصاد را به دنبال داشت، منافع بخشی دیگر از بازیگران سیاست و اقتصاد را به خطر انداخت. گمان می کردیم از فردای نهایی شدن برجام،می توانیم مقابل هم بنشینیم و پس از حل وفصل مشکلاتمان با جهان، با هم گفت وگو کنیم و همه پرونده های باز مانده از سه دهه گذشته را به تأسی از مذاکرات هسته ای به نتیجه برسانیم و در نهایت، آستین ها را بالا بزنیم و تخریب ها را جبران کنیم و کشور را در مسیر توسعه قرار دهیم. تلاش زیادی کردیم که برجام به نتیجه برسد اما زمانی که رسید،برادری را کنار گذاشتیم و به تخریب هم پرداختیم.

📌 به دلیل عدم تفاهم داخلی، نتوانستیم پیام همدلی به بیرون صادر کنیم و در کنار آن نتوانستیم فضایی آرام و مطمئن را برای سرمایه گذاران فراهم آوریم.دانستیم که برای ایجاد شغل باید رشد اقتصادی ثابت و مستمر داشته باشیم اما ندانستیم برای رشد،نیاز به سرمایه داریم.محاسبه کردیم که برای رشد 8 درصدی باید حداقل سالی 60 میلیارد دلار سرمایه خارجی جذب کنیم اما ان قدر در داخل به تخریب هم مشغول شدیم که سرمایه گذار خارجی اطمينانش جلب نشد.باید کنار هم می ایستادیم و به سرمایه گذار خوش امد می گفتیم و اطمینان می دادیم که انتخاب درستی داشته که به ایران امده و سرمایه اش را به سنگاپور و ترکیه و تایوان نبرده است. اما نه تنها به او خوش آمد نگفتیم که حتي اعتمادش را خدشه دار كرديم.

📌 در طول سال هاي تحريم، فضای كسب وكار داخلی مبهم و پیچیده شد.فرآیندهای شفاف به سمت ناشفافیت پیش رفت.باید تحریم ها را دور می زدیم، در نتیجه واحدهای بین الملل سازمان ها به حاشیه رفت و جایشان را تردستان تجارت غیر رسمی گرفتند. چند سال گذشت و تحریم ها برداشته شد اما سازمان های اقتصادی ما مثل گذشته نبودند.از يك سو با مقاومت تردستان تجارت غير رسمي مواجه بوديم و از سوي ديگر نتوانستیم با استانداردهای بین المللی خودمان را وفق دهیم.
زماني كه با برداشته شدن برخي موانع برجامي، اتصال برقرار شد ایران نتوانست با سرعت خود را با شرایط جدید اقتصاد جهان هماهنگ کند.نمونه آن اماده نبودن بانكها،شفاف نبودن عملكرد بنگاه هاوبسياري ازپيچيدگي هاي درون بنگاهي بود. وقتی صورت های مالی یک مجموعه روشن نباشد،سرمایه گذاران دچار واهمه می شوند و اعتماد شان کم می شود. باید پذیرفت ایران در زمان اجرایی شدن برجام نتوانست خودش را با استانداردهای اقتصاد جهان تطبیق دهد.

📌 قوانین دست و پا گیر و فساد اداری هم از دیگر نکاتي بود که باید اصلاح مي شد اما نشد. نشد و سرمايه گذاران خارجي را دل نگران كرد. از مجلس و قوه قضائيه هم انتظار همكاري مي رفت اما به هر دليلي نشد. نتيجه اين كه هيأت ها از بروكراسي پيچيده و فضاي نامناسب كسب و كار و فساد اداري و گرفتاري هاي اداري ابراز نگراني كردند و رفتند.

به هرحال سال اول برجام گذشت. فقط خدا مي داند چه بر سر برجام خواهد آمد. حالا ماه عسل برجام تمام شده و اکنون باید بدانیم که بدون اجماع نظر در داخل و تلاش براي بهبود فضای کسب و کار و حرکت در مسیر شفافیت بیشتر و توجه به استانداردهای بین المللی نمی توانیم به اقتصاد جهان دوباره وصل شویم.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

ديدار آخر با آيت‌الله

گاهي توفيق رفيق می‌شود. نوروز ٩٥ يكي دو روزي را آزاد كرده بودم كه با خانواده در كيش بگذرانم. شنيده بودم آیت‌الله‌هاشمي در كيش هستند. بناي مزاحمت نداشتم. اما روزگار سر مهرباني داشت. مقدر بود ساعتي را مهمان آن بزرگمرد باشم. مثل هميشه حضور در محضر ذهن نقاد آیت‌الله، احساس كودكانه دلهره امتحان را زنده كرد. صحبت پیرامون فضای پسابرجام و استفاده حداکثري از این دوران برای نشاط بخشي به اقتصاد کشور و خروج از رکود بود.
چون این روزها مصادف با اولین سالگرد اجرایی شدن برجام است، بر آن شدم که خلاصه‌ای از این دیدار را به تحریر درآورم. در آن نشست تاکید ایشان بر استفاده حداکثری از رفت‌وآمد هیات‌هاي خارجي و اعزام هيات‌هاي اقتصادي ايراني بود. من توضیح کاملی از چگونگی عملکرد اتاق در اين عرصه دادم. از سپرده شدن امر هيات‌هاي اقتصادي به اتاق، خشنود بودند. با دقت به عرايضم گوش کردند و سه سوال اساسی مطرح کردند: 1-زمینه‌های مورد علاقه دنيا براي همکاری سرمایه‌گذاری در ايران كدامند؟ ۲- میزان جدیت سرمایه‌گذاران خارجي چقدر است؟ 3- موانع پیش‌ رو چیست و چقدر از این موانع در دولت و چقدر در بخش‌خصوصی است؟ توضیحاتی را خدمت ایشان عرض کردم و اصلی‌ترین مساله را فضای نامساعد کسب‌وکار عنوان کردم. ایشان این‌طور راهنمايي کردند: باید به این افراد گفته شود که کشور از یک تحریم طولانی‌مدت و فرسایشی بیرون آمده است. در فضای تحریم اداره کشور ایجاب می‌كرد برخي محدودیت‌ها وضع شود. مسلما پس از گذشت از این دوران، همه کشور برای تسهیل امور و بهبود فضا تلاش خواهند کرد؛ اما این امری دوطرفه است، از سرمایه‌گذاران هم این انتظار می‌رود که در کشوری چون ایران که از ضریب امنیت بالایی برخوردار است و پتانسیل بالا و توان جذب سرمایه‌گذاری بالایی داشته و انتفاع جدی را برای سرمایه‌گذاری عرضه مي‌كند، حضور جدي یابند و با این حضور و مطالبه در گشایش امور و بازکردن مسیر نقش داشته باشند و البته منتفع شوند. ایشان تاکید داشتند تنها راه بیرون رفتن از این رکود، توسعه بخش‌خصوصی و واگذاری کارهای اقتصادی به این بخش است.

صحبت به اينجا که رسید ایشان طرح کردند که این امری مسلم و لازم است و از همه بیشتر مقام معظم رهبری نسبت به واگذاری امور اقتصادی به مردم و بخش‌خصوصی تاکید دارند. ایشان با یادآوری خاطرات دوران ریاست‌جمهوری‌شان می‌گفتند همواره رهبری از من برای واگذاری امور به مردم و بخش‌خصوصی جلوتر بوده و مطالبه داشتند. ارزيابي‌شان اين بود كه مسوولان در به منصه رساندن اين ايده، به اندازه كافي همراهي نكرده‌اند. نظرشان را راجع به عملکرد اتاق سوال کردم، در پاسخ ضمن اظهار رضایت از عملکرد اتاق در دوران پسابرجام تاکید کردند که اتاق باید مطالباتش را صریح‌تر و پررنگ‌تر مطرح کند. از اتاق نه انتظار گله‌مندی صرف می‌رود و نه مسامحه مطلق، بلکه باید با طرح مطالب و ارائه طریق و عرضه راه‌حل‌های منطقی و کارشناسی و مطالبه جدی، دولت را به مسیر درست اقتصادی هدایت کند. ایشان انتقال سرمایه، تکنولوژی و مدیریت نوین را از اصلی‌ترین نیازهای کشور دانسته و تاکید اصلی‌شان بر استفاده حداکثری از فضای پسابرجام برای نوسازی صنعت کشور بود. در بحث خصوصی‌سازی هم به‌شدت اعتقاد به واگذاری به بخش‌خصوصی واقعی داشته و از اینکه بسیاری از واگذاری‌ها به این روال انجام نشده گله‌مند بودند. تاکید کردند با ابلاغیه اصل 44 توسط مقام معظم رهبری، ریل‌گذاری جدیدی در اقتصاد کشور اتفاق افتاد که متاسفانه در اجرای آن روی ریل واقعی حرکت نكرديم. خلاصه کلامشان این بود که خصوصی‌سازی عاقبت‌به‌خیر نشد. در طول صحبت چند بار از وضعیت منطقه و خطرات آن براي آينده ايران اظهار نگراني كردند و حتي همین خطرات منطقه را نیز دلیلی بر ضرورت این امر می‌ديدند كه بايد با باز کردن فضای اقتصادی شرایط کشور را به سمت و سوي رونق و رفاه مردم سوق داد. نظرشان این بود که با حضور سرمایه‌گذاران خارجی در کشور به یک امنیت اقتصادی مي‌رسيم كه كمك می‌كند امنیت پایدارتري براي كشور حاصل آيد. یادم هست که جمله معروفشان را در اين ديدار تكرار كردند: «باید اقتصاد کشور به نقطه‌ای برسد که هر کشوري قصد تحریم ایران را دارد خود بیشتر آسیب ببیند.» ایشان مسوولیت اتاق و بخش‌خصوصی در این زمینه را بسیار مسوولیت سنگین و خطیری می‌دانستند.

ديدار به‌درازا كشيده بود. سوالات زيادي داشتم؛ اما حيا كردم بيش از اين مانع استراحتشان باشم. به مخيله‌ام نمي‌آمد ديدار خصوصي آخرم با حكيم پير بهرمان باشد. حال كه دارم اين خاطره را می‌نويسم، سوزش برخي از سوالات بي‌پاسخ روحم را مي‌خراشد. خدايش بيامرزد و غريق رحمت كند. با خنده شيرينش بدرقه‌ام كرد، ديدار رفت به قيامت.

منببع: http://donya-e-eqtesad.com/news/1086685

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

موانع اصلاح ساختار اقتصاد ایران

آنچه اصلاح ساختاري اقتصاد ايران را با مشكل روبه‌رو ساخته است، تعداد عائله دولت نيست. زیرا گرچه تعداد عائله در دولت ایران هيچ نسبتي با جمعيت و توليد سرانه ندارد، اما مانع اصلاح ساختار را باید درجای دیگر جست‌وجو کرد. به نظر می‌رسد آنچه اين اصلاح را با مشكل مواجه ساخته قدرت مالي عظيمي است كه به اين بوروكراسي نقش تعيين‌كننده‌اي در اجتماع داده است.

براي آنكه اهميت مساله با اعداد و ارقام ديده شود كافي است به رقم استخراج انرژي فسيلي و مقايسه آن با توليد ناخالص داخلي كشور و ارقام بودجه‌اي توجه شود. حجم برداشت وزارت نفت از انرژي فسيلي در حال حاضر معادل 6/ 8 میليون بشكه در روز نفت خام است. اين عدد شامل ٧٥٠ میلیون مترمكعب در روز گاز طبيعي (معادل 6/ 4 میلیون بشكه در روز) و توليد اندكي بيش از ٤ میلیون بشكه نفت خام است. به قيمت‌هاي بودجه‌اي سال ١٣٩٦ كه هر بشكه نفت ٥٥ دلار و هر دلار ٣٣٠٠ تومان پيش‌بيني شده است، ارزش اين برداشت بيش از ١٧٠ ميليارد دلار يا متجاوز از ٥٦٠ هزار ميليارد تومان است. اين حجم برداشت از ذخاير فسيلي فرانسلي در يك سال معادل 75/ 1 برابر بودجه كل كشور (كه براي سال ٩٥ مبلغ ٣٢٠ هزار ميليارد تومان می‌شود) است.

قدرت تقسيم اين مبلغ در سطح جامعه، چه آن‌كه بودجه را تشكيل مي‌دهد و چه بخش مازاد آن (يعني ٢٤٠ هزار ميليارد تومان) كه به‌صورت يارانه‌هاي مخفي در بين اقشار مرفه جامعه و صنايع انرژي‌بر از سوی بدنه چند میلیوني دولت تخصيص مي‌يابد، كشور را در کلافی سردرگم گرفتار کرده كه پايه آن را سه ضلع بدنه فربه و ناكارآمد دولت، سياست‌گذاري ناصحيح و مصرف نابجا تشكيل مي‌دهد. براي آنكه ارزش افزوده توليدشده ازسوی بدنه دولت را به چالش بكشيم نگاهي به رابطه GDP و سهم برداشت انرژي فسيلي از آن مي‌اندازيم. طبق آمار بانك جهاني توليد ناخالص داخلي ايران در سال ٢٠١٥ (95-94) 400 ميليارد دلار گزارش شده است. در شرایط فعلي كه قيمت انرژي در پايين‌ترين حد خود در 10 سال اخير است ميزان برداشت انرژي فسيلي (١٧٠ ميليارد دلار) در واقع ٤٣ درصد GDP كشور را تشكيل مي‌دهد كه اين عدد براي كشورهايي نظير ونزوئلا و نيجريه به ترتيب ٢٥ و ٣٥ درصد است (طبق اطلاعات سايت اوپك).

براي آنكه اثر مخرب بزرگي دولت بر اقتصاد ايران نمايان شود وضع حاضر را با دوره شكوفايي اقتصادي و صنعتي ايران در دهه 40 مقايسه مي‌كنيم. در آن دوره برداشت منابع فسيلي ١٧ درصد GDP و در دهه 50 كه با افزايش قيمت نفت اقتصاد ايران به سوي تورم دورقمي و در پي آن فساد سوق داده شد، برداشت انرژي فسيلي به ٣٧ درصد افزايش يافت.

حال آنكه در حال حاضر سهم ٤٣ درصدي فعلي با احتساب ماليات‌ها و ساير منابعي كه جهت توزيع در اختيار ديوان سالار آن و بدنه عائله دولت قرار دارد، بيش از ٥٠ درصد GDP است. درآمد مالياتي دولت در سال ٩٥ حدود ٩٠ هزار ميليارد تومان است كه تقريبا معادل رقم جبران خدمات كاركنان دولت در بودجه ٩٦ است. به‌عبارت ديگر هيچ جزئي از ماليات وصولي صرف توسعه اقتصادي كشور يا مخارج عمراني و آباداني نمي‌شود. جدا از هر مساله ديگري اين درآمدها به جز بوروكراسي دولتي چيزي به دولت نمي‌افزايد.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

زخم كهنه اقتصاد ايران

نوشته صریحی درباره نظام بانکی داشتم که امروز در ستون سرمقاله دنیای اقتصاد منتشر شده است:👇

امروز شاهد انواع ترفندها و بازي‌هاي پيچيده مالی در نظام بانکی کشور هستیم؛ از بازی پانزی تا دلالی‌هاي پيچيده وام.
بستر سست نظام بانکی کشور، محل رشد و نمو انواع بهره‌برداري‌های ناسالم مالی شده است. تحميل افراد غیرمتخصص و ناآشنا به نظام بانكي به‌عنوان امانت‌داران منابع به امانت گذاشته شده مردم، بدترين ضربه را به اين ساختار زده است. تحميل سوداگران سياسي به نظام بانكي منجر به این شده است که سودجويان و رانت‌خواران بزرگ اقتصاد ایران با خیالی آسوده نظام بانکی را بهترین بستر برای سوء‌استفاده و کلاهبرداری یافته‌اند و خدا می‌داند فرداها که پرده برافتد، چه حکایت‌هایی از این روزهای نظام بانکی بازگو شود. در این بازی سخت و پیچیده، سیاست، بزرگ‌ترین ضربه را به بانک‌های ما وارد کرده است.

متن کامل 👇

http://donya-e-eqtesad.com/news/1084771

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

غَمِ بَم

پنج‌شنبه‌ها در دفتر كارم به کارهای عقب مانده رسیدگی می‌کردم.کارهای شخصی‌ام که در طول هفته به دلیل حضورم در اتاق به تعویق می‌افتاد.آن روز شوم،ساعت 11 کارهایم را تمام کردم.کیفم را برداشتم که بروم.
موقع خداحافظی،پیش پایم ایستاد.مرخصی می‌خواست. بیست سال بیشتر نداشت.دختری مهربان و صادق و همکاری محترم و قابل اتکا.شوق کار در چشمانش موج می‌زد. لهجه بمی‌اش را نمی‌توانست پنهان کند.
مخالفت کردم.گفتم حتی جمعه هم باید سرکار باشیم.گفتم فصل بارگیری پسته است و سفارش زیادی داریم.
سرش را پایین انداخت و اصرار کرد.باز هم مخالفت کردم.من مرد برخوردهای سخت نیستم اما آن روز،سرسخت بودم.دوباره اصرار کرد.گفت: آن قدر کارم گیر است که همین حالا باید از شرکت بیرون بروم.نمی‌دانم چه مشکلی داشت.گفتم دخترم کجا می‌خواهی بروی؟ گفت:همین حالا سوار اتوبوس می‌شوم و بم می‌روم.متقاعد نشدم.به حضور همه همکارانم در شرکت نیاز داشتم.اما آن‌قدر معصومانه درخواستش را تکرار کرد که سرانجام پذیرفتم.آماده بود و همان لحظه کیفش را برداشت و خداحافظی کرد.من هم از شرکت خارج شدم.
پنج‌شنبه شب به اتفاق جمعی از مسئولان استان به منزل یکی از فعالان اقتصادی کرمان رفتیم.رسم همین بود.هر پنج شنبه مهمان یکی از فعالان اقتصادی استان بودیم.آن شب علی ابراهیمی میزبان ما بود.یکی از بزرگان صنعت کرمان.
استاندار کرمان هم حضور داشت.متوجه رفت و آمدها و صحبت های درگوشی شدم.ماجرا چه بود؟ می گفتند بم چند بار لرزیده است.استاندار گفت خوشبختانه خسارت بار نبوده.خدا را شکر کردیم.آن شب به خانه برگشتم.همه در خواب بودند.یک لحظه فکر کردم؛ زلزله،آوار،خواب ...صلواتی فرستادم.لعنت خدا بر دل سیاه شیطان.
خوابیدم.نزدیکی های اذان صبح بود که با تکان عجیبی از خواب پریدم.همه بیدار شدیم.به حیاط دویدیم.همه هستند؟رامین،امین،زهره...
گفتم خدایا رحم کن.حتما در بم اتفاقی افتاده. ناخودآگاه یاد دوستان و آشنایان بمی‌ام افتادم. یاد همکارم.دختر بیست ساله و خوش لهجه بمی که پیش از ظهر پنج شنبه با اصرار مرخصی گرفت و رفت.دیگر خوابم نبرد.تلفن ها شروع شد. رفت وآمدها و سرانجام خبرهای بد رسید. بم به ویرانه ای تبدیل شده بود.
فقط من و همشهریانم و آنها که بم را از نزدیک دیدند،عمق فاجعه را درک می‌کنند.بم،دیگر بم نبود. کوهی از غم بود. تلی از خاک و ویرانه ای در کویر.
همکارم ،خانواده اش و هزاران نفر از اهالی بم زیر آوار ماندند و شنیدم آن دختر مهربان در حالت نیم خیز،زیر آوار جان داده بود.نیم خیز.دست به زانو و هراسان.جنازه اش را از زیر خروارها خاک و خون بیرون کشیدند.
کاش آن روز سرسختی می کردم.کاش نمی گذاشتم برود.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

بازهم صداي ناله طبيعت
اين بار از اعماق جنگل هاي مازندران

صداي ناله زمين از هرگوشه اين سرزمين شنيده مي شود.از درياچه اروميه.از هامون.از جازموريان.از شادگان و حالا از جنگل هاي مازندران.
چه نسلي هستيم ما؟
يكي از دوستان شمالي تصاوير متعددي از فجايع قطع درختان جنگل هاي نور، جوربند، لاويج و چمستان توسط قاچاقچيان چوب را برايم ارسال كرده.اين ها بخشي از فجايع تكان دهنده اي است كه نسل ما در طبيعت مرتكب مي شود.
تكرار مي كنم؛ فقط بخشي.
روزي كه تصميم گرفتم براي شنيدن صداي ناله جازموريان چند خطي بنويسم،فكر نمي كردم جنگل هاي شمال هم اين قدر مظلوم باشند.
#بياييد_صداي_طبيعت_در_حال_احتضار_ايران_باشيم


@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

موريانه هاي نظام اداري

سخنان چندروز پيش حجت‌الاسلام ناطق‌نوري و دو روز پيش دكترجهانگيري درباره رخنه فساد در كشور و نامساعد بودن فضاي كسب و كار بسيار مهم بود.
كنار هم گذاشتن اين دغدغه ها تصويري ناخوشايند از يك نظام اداري معيوب پيش چشم ما قرار مي دهد.
نظام اداري كه به ظاهر براي بهبود امور مردم پايه گذاري شده اما عملا ،مانعي است براي توسعه كسب وكار مردم.
به اين ها سه معضل تملق، پارتي بازي و باندبازي را اضافه كنيد كه توسط حجت‌الاسلام ناطق نوري به عنوان موريانه‌ نام برده شد.
دكتر جهانگيري هم اشاره كردند كه سال‌هاست توسعه اقتصادي كشور معطل بهبود فضاي كسب‌وكاراست. همه مي دانند كه رتبه فضاي كسب‌وكار كه شاخص اصلي براي سرمايه‌گذاري و جذب سرمايه داخلي و خارجی است، جايگاه مناسبي ندارد.
در زمينه مبارزه با فساد هم جايگاه خوبي نداريم.
دراينكه عوامل به وجود آورنده اين معضلات ،ساختاري اند، شكي نيست اما به نظرم دولت ها در تلاش براي بهبود اين شاخص ها مثل بسياري از راهكارهاي ديگر عملاً شيپور را از سرگشاد نواخته اند.
هرروز چندين جلسه، چندين مصوبه، چندين دستور، چندين انتقاد ازطرف كميسيون‌ها، كميته‌ها و شوراهاي متعدد اخذ و صادر مي‌شود. همه اين اقدامات نه‌تنها كمكي به تسهيل كارهاي مردم نمي كند كه بر مراحل انجام امور افزوده و بيشتر اثر معكوس به جا مي‌گذارد.
حلقه مفقوده اين معضل را بايد در توان اجرايي دولت نيز جست‌وجو كرد.
بدنه ناكارآمد و بزرگ اداري ما نه تنها در اجراي سياست ها ناتوان است كه در عين نا تواني به نوعي درگير فساد هم شده است.
نظارت هم در كشور ما وضعيتي بهتر از اجرا ندارد. نظارت هم سياسي و يك سويه شده و با اين وجود،همه در انتظار پذيرش اين معضلات از سوي زعماي قوم و سپس بسيج ملي براي حل آن هستند.
حال در اين ميان،بعضي از شخصيت هاي سياسي و اجرايي، اين مشكلات را به هردليلي بازگو نمي كنند اما بعضي ها هم چون حجت الاسلام ناطق و دكتر جهانگيري مطرح مي كنند و هزينه اش را به جان مي خرند.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

هفته نامه تجارت فردا پرونده ای درباره فساداداری داشته و من هم که این روزها مثل خیلی از شهروندان با نظام اداری بیمار مواجه می شوم،مشاهدات خودم را بازگو کرده ام. 👇

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

بحران تقاضای محصولات فرهنگی

سومین نمایشگاه مطبوعات استان کرمان در حال برگزاری است.دیروز به این نمایشگاه رفتم تا دیداری با دوستان مطبوعاتی کرمانی داشته‌باشم.‌بازدید این نمایشگاه،هم خوشايند بود و هم نگرانم كرد. خوشحال شدم چون دوستانم را دیدم. خوشایند بود چون فکر نمی‌کردم کرمان این قدر رسانه فعال داشته باشد و غمگین شدم چون نمایشگاه خلوت بود و کم جنب و جوش. گلایه‌ها را هم شنیدم و بیشتر متأثر شدم.
در راه بازگشت به خانه،پیش خودم گفتم وضعیت امروز رسانه‌ها بی شباهت به چرخه رکود و بی نشاطی امروز اقتصاد‌ایران نیست.گویی کشور دچار بحران تقاضای فرهنگی است. بازار کتاب در رکود است، مطبوعات بی مشتری‌اند،فیلم ها نمی‌فروشند و بازار نمایش،بی تماشاچی است.
چه تصویر نگران کننده‌ای.
در آسیب‌شناسی این وضعیت که عنوانش را بحران تقاضای فرهنگی می‌گذارم،چند دلیل عمده اثر گذار بوده اند. اما مهم‌ترین دلیل، دولتی بودن فرهنگ است.
نویسنده و هنرمند را در بندهای دولتی گرفتار‌کردن، نتیجه‌اش می‌شود، رکود بازار محصولات فرهنگی.
در حال حاضر دولت،بودجه زیادی به فعالیت های فرهنگی اختصاص می‌دهد.یعنی منابع مالی مورد نیاز این حوزه را تأمین می‌کند و بعد با روش های مختلف به هنرمند می‌فهماند که آن چه من می‌گویم بساز. نه آن چه خود تصور می‌کنی. در این صورت، من هم به عنوان مشتری این بازار،می‌گویم اگر قرار است دولت پول هنرمند را بدهد و بعد به او بگوید چه چیزی خلق کند،این محصول ارزش خریدن ندارد.نتیجه این که کتاب نمی‌خرم.روزنامه نمی‌خرم.سینما نمی‌روم و موسیقی ایرانی گوش نمی‌کنم.
اعطای یارانه به هنر و بعد هنرمند را در چارچوب منویات دولتی گرفتار کردن، یعنی گروگان گرفتن فکر و خلاقیت او. جالب آن که خیلی از هنرمندان،ناشران،نویسندگان و کارگردانان، مدافع این چرخه باطلند و از حضور دولت در این عرصه‌ها دفاع می‌کنند.
البته تا حدودی، تحولات تکنولوژیکی هم اثر گذار بوده‌است. مثلا گفته می‌شود شبکه‌های اجتماعی باعث شده‌اند تقاضا برای خرید نسخه‌های کاغذی مطبوعات کاهش پیدا کند.یا اینترنت پر سرعت باعث تشدید سرقت در حوزه فیلم و موسیقی شده‌است.
اما من اعتقاد دیگری دارم. موضوع اصلی این نیست که مخاطب ،روزنامه دستش بگیرد یا محتوا را در فایل پی دی اف بخواند. موضوع این است که محتوای خوب برایش تأمین شود. محتوایی که او را متقاعد به خرید کند و این محتوا در عرصه رسانه‌ها کم تولید می‌شود.
به عبارتی،رسانه خوب کم داریم.
اجازه بدهید مثالی بزنم. سال‌ها بود که کیفیت فوتبال ایران به قدری افت کرده بود که هیچ کس علاقه نداشت به ورزشگاه برود. اما چند سالی است که کیفیت بازی‌های تیم ملی افزایش پیدا کرده و با تزریق تفکرات جدید به فوتبال،تماشاگران هم دوباره با ورزشگاه آشتی کرده‌اند.در یک ماه گذشته،چند بازی در ورزشگاه آزادی برگزار شده که استقبال تماشاگران را به دنبال داشته و این نشان می‌دهد عرضه کالای با کیفیت،می تواند مخاطبان را جذب کند.
برگردیم به مطبوعات.
به نظر من،افول مطبوعات به خاطر تحولات تکنولوژیکی و افزایش شبکه‌های اجتماعی نیست. ممکن است دلیل اصلی‌اش،افت کیفیت تحلیل ها و گزارش‌ها باشد.گزارش و تحلیل خوب مطبوعاتی همواره مشتری دارد. مهم نیست این تحلیل روی کاغذ منتشر شود یا در بستر اینترنت.
در این میان، مطبوعات استانی و شهرستانی حال و هوای دیگری دارند. این رسانه ها نیازمند توجه بیشتر هستند. رسانه‌های محلی مثل جوانه‌هایی هستند که باید مراقبشان بود.در نمایشگاه مطبوعات کرمان،مظلومیت این رسانه‌ها را دیدم. هم مردم و هم مسئولين ومديران باید توجه بیشتری به رسانه های محلی داشته باشند. خیلی از نویسندگان سرشناس امروز، کارشان را با همین رسانه ها آغاز کرده اند.
اما متأسفانه هرجناحي که روی کار می‌آید،یک جناح مطبوعات را تقویت می‌کند.دولت اصولگرا از مطبوعات اصولگرا حمایت می‌کند و دولت اصلاح طلب از مطبوعات اصلاح طلب.در این میان،کار رسانه های تخصصی و غیر سیاسی هم سخت می‌شود.
همین‌طور رسانه‌های مستقل استانی و محلی که به دلیل برخوردهای تبعیض آمیز،هرگز مجال رشد پیدا نمی‌کنند.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

تصميم سخت يا تصميم بد؟

مشاور اقتصادی رئیس‌جمهور در گزارشی جامع، اقتصاد ایران را در برابر یک دوراهی و انتخاب سخت تصور کرده‌ است. انتخاب بین راه دشوار و راه بد. سردبیر روزنامه «دنیای‌اقتصاد» هم تحلیلی کوتاه و صریح در این باره منتشر کرده است. از آنجا که میان تحلیل‌های این دو بزرگوار و دیدگاه‌های حقیر، اشتراک نظر زیادی وجود دارد، حاشیه‌ای بر این دو نظر نوشته ام كه در شماره امروز به عنوان سرمقاله منتشر شده است.


حدود پنج دهه است كه اقتصاد ايران از مسیر درست خارج شده و بیراهه را انتخاب کرده است. دهه 40 دهه طلایی اقتصاد ایران بود، اما سیاست‌های نادرستی که از اوایل دهه 50 بر این اقتصاد تحمیل شد، مسیر را به کلی تغییر داد. بدون شک بزرگ‌ترین انحراف اقتصاد ایران، افتادن در چاه درآمدهای نفتی بود.

از همان زمان كه درآمدهای حاصل از فروش نفت به جاي ثبت در ستون سرمايه، به ستون سود وارد شد تا امروز این مسیر پر غلط ادامه پیدا کرده و در تمام اين سال‌ها، با مصرف ثروت بين نسلي، اقتصاد كشور در يك مسير غلط پيش رفته است.

درآمدهای نفتی برای اقتصاد ایران شبیه ارثیه‌ای است كه به خانواده‌اي رسیده و وارثان به جاي حفظ و افزایش آن و به جای به‌کارگیری این ارثیه در مسير تولید و خلق بیشتر ثروت، راه توزیع ثروت را در پیش گرفته‌اند و به‌طور مداوم از اصل سرمايه برداشت می‌کنند.

درچنين پارادایم اشتباهی، تولید، صادرات و خلق ایده‌های جدید و بهره‌وری، عملا به حاشیه رانده شده و میراث‌خواران منابع طبیعی، به انسان‌هایی بی‌هنر و مصرف‌کنندگان بی‌تولید تبدیل شده‌اند. اکنون در اقتصاد ایران، توليد جاي خود را به مصرف‌گرایی و سوداگري سپرده است. نتیجه این روند مشخص است؛ مسلما با گذشت زمان، روزبه‌روز از اين سرمايه کاسته شده و زمان زیادی نمی‌گذرد که چیزی از آن باقی نخواهد ماند.

اما اکنون زمانی رسیده که باید بین راه دشوار ترک اعتیاد درآمدهای نفتی و راه بد هزینه‌کرد این درآمدها، یکی را انتخاب کنیم.

این یک وجه مساله‌ای است که دکتر نیلی مطرح کرده‌اند. وجه دیگر، انتخاب دشوار برای اصلاح ساختار اقتصادی کشور است. اقتصاد ایران شاید شبیه ماشینی است که در مسیری سخت و سنگلاخی حرکت می‌کند و راننده که به دشواری در حال هدایت ماشین است، از هر بخش آن صدایی می‌شنود. چراغ‌های هشدار‌دهنده زیادی روشن شده و راننده باید انتخاب کند که این مسیر را ادامه دهد یا اینکه حرکت را متوقف کرده و به علائم هشدار‌دهنده توجه کند.

آیا صدای رکود فعلی اقتصاد ایران هشدار‌دهنده نیست؟ آیا بیکاری انبوهی جوان به اندازه کافی هشدارآمیز نیست؟ آیا صدای مردم خوزستان علامت خطرناکی نیست؟ آیا بحران صندوق‌های بازنشستگی، خشکسالی، ورشکستگی بانک‌ها و بنگاه‌ها و ده‌ها چراغ و علامت دیگر، نگران‌کننده نیستند؟

دکتر نیلی معتقد است اکنون باید بین راه دشوار و راه بد یکی را انتخاب کنیم، اما از نظر من امروز نسل ما آزادی همين انتخاب را هم ندارد. تنها راه موجود، انتخاب مسیر سخت است.

انتخاب بد یعنی به پارك و تفریح بردن اقتصاد بيمار. به تفریح بردن اقتصادی که نیاز به مداوا دارد، اگر خیانت نباشد، اشتباهی بزرگ است که جوان امروز با روش‌هایی که شاید ما ندانیم، چرایی‌اش را خواهد پرسید و واکنش نشان خواهد داد. شاید دردناک‌ترین وجه مساله این است که هیچ راهی جز انتخاب راه سخت پیش روی ما نیست، اما این انتخاب ممکن است به مذاق عموم جامعه خوش نیاید. در سال‌های گذشته آن قدر رفتار سیاستمداران پر خطا و نادرست بوده که اعتماد عمومی به سیاست‌گذاری کاهش پیدا کرده است. پس بهتر است وضع موجود، صادقانه و به دور از بازی‌های سیاسی برای مردم تشریح شود. اینکه در خیلی از حوزه‌های اقتصادی، به مرز هشدار رسیده‌ایم و اگر وفاق و همدلی نداشته باشیم، امکان گذار از این مشکلات را نداریم. مهم اين است که اهالی قدرت صادقانه و با حسن نيت، واقعيت‌هاي امروز را براي مردم تشریح کرده و جامعه را از شرایط خطرناک فعلی مطلع کنند. مردم به همان اندازه که از دروغ و فریبکاری بیزارند، آمادگی دارند که برای کشورشان از جان و مال هزینه کنند.

و امروز بخش بزرگی از جامعه پذيرفته‌اند يك پايان تلخ بر وضعيت اقتصادي فعلی، خیلی بهتر از تلخي بي‌پايان و ادامه این مسیر نادرست است. اما آیا اهالی سیاست و متقاضیان قدرت، به چنین درکی رسیده‌اند؟

http://donya-e-eqtesad.com/news/1091677


@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

سیاست گذاری عمومی پس از پلاسکو

متن کوتاهی درباره سیاست گذاری عمومی پس از پلاسکو نوشتم که دوستان روزنامه دنیای اقتصاد به عنوان سرمقاله منتشر کرده اند.

گزیده ای از این تحلیل: 👇

🖍 لازم نبود زمان زیادی بگذرد تا واقعه پلاسکو در ذهن مردم تبدیل به خاطره شود. پلاسکو اکنون یک خاطره بد است در ذهن شهر اما دیر یا زود به فراموشی سپرده می‌شود. این خاصیت جامعه امروز ماست. حادثه‌ای دیگر، یاد و خاطره حادثه قبلی را از بین می‌برد. بی‌آنکه از حادثه قبلی درس آموخته باشیم. هدف این نوشتار، نقد رفتار مردم در برابر حوادثی نظیر پلاسکو نیست.

🖍 واقعیت این است که پلاسکو، حاصل جمع سهل‌انگاری مالک و کسبه پلاسکو، نظارت و پایش ضعیف نهادهای شهری، کافی نبودن ابزارها و تکنولوژی اطفای حریق و در نهایت، ضعف عمومی کشور در زمینه مدیریت حوادث و بحران‌ها بوده است. در کنار نقد و بررسی عوامل اصلی به‌وجود آورنده فاجعه پلاسکو، رفتار سیاستمداران نیز در برخورد با این واقعه باید بررسی و نقد شود. در این صورت است که جامعه ایران به این واقعه به دیده عبرت می‌نگرد و درس‌های لازم را از آن می‌آموزد.

🖍 تاریخ بشری پر است از وقایع و فجایع درس‌آموز اما آنچه احتمالا درس‌آموزی جوامع را به کمترین حد ممکن می‌رساند، تفوق نگاه احساسی بر نگاه عقلانی است. علاوه‌بر این، جامعه ما به آموزش نیاز دارد. آموزش به جای تربیت. کاش مدتی دست از تربیت مردم برداریم و به آنها آموزش بدهیم. آموزش رانندگی، آموزش رویارویی با بحران‌ها، آموزش کمک به سانحه‌دیدگان، آموزش مصرف و...

👈 متن کامل در سایت روزنامه دنیای اقتصاد:

http://donya-e-eqtesad.com/news/1090609

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

مسأله ترامپ

تفاوت مهم ساختن و تخریب کردن در اندیشیدن است.برای ساختن باید فکر کرد و برای تخریب،نیاز به فکر نیست. آن چه را که با سال ها درد و رنج می سازند، در چند ثانیه تخریب می شود.این قاعده روزگار است.

آن چه در آمریکا پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ رخ داده قطعا از جنس ساختن نیست که نیاز به اندیشیدن داشته باشد. سیاستمدار نوکار مغروری که در آمریکا سکان ریاست جمهوری را در دست گرفته،با تمام توان دارد بنیادهای جامعه اش را تخریب می کند.

سرعت تخریب اعتبار آمریکا به حدی است که جامعه جهاني متعجب مانده و هیچ کس دلیلی منطقی برای این روند پیدا نمی کند.
اينكه در كمتر از يك ماه، سابقه و اعتبار يك جامعه با اين سرعت روبه تخريب و ويراني می رود، احتمالا بزرگ ترین درسی خواهد بود که در یک قرن گذشته مردم جهان از روی کار آمدن یک پوپولیستِ ناسیونالیست خواهند آموخت.

هرچند جامعه مدنی در آمریکا به قدری توانمند است که می تواند گاهی در برابر تصمیم های غیر منطقی نظیر غائله اخیر واکنش های خوبی نشان داده و احتمالا سرعت تخریب ها را کاهش دهد اما بازسازی افکار عمومی نسبت به آن چه در همین زمان اندک رخ داده،سال ها تلاش و اعتماد سازی مجدد می خواهد.

در نشست های مختلف امسال مجمع جهانی اقتصاد نیز نسبت به فراگیری پدیده پوپولیسم در جهان هشدار داده شد.آلمان،فرانسه و هلند در معرض این عارضه قرار گرفته اند و به همین دلیل،فردای جهان غیر قابل پیش بینی شده است.
پدیده انتقال قدرت به پوپولیست ها اگرچه در کشورهای توسعه نیافته عادی است اما در چند دهه گذشته، جهان كم تر تجربه روی کار آمدن پوپولیست ها را در کشورهای قدرتمند مشاهده كرده است.

احتمالا این پرسش که ترامپ،جهان را به کدام سو می برد؟ مهم ترین پرسشی است که اندیشمندان جهان به دنیال یافتن پاسخی برای آن هستند.

در این میان آن چه می تواند پشتوانه ما در برابر رفتارهای غیر قابل پیش بینی ترامپ باشد، دیپلماسی عاقلانه و پرهیز از ورود به بازی های مطلوب دولت آمریکا است. ایران اولویت آمریکا نیست و باید هوشمندانه این موضع را حفظ کرد.
هرچند آمدن ها و رفتن های رؤسای جمهوری در آمریکا برای ما تفاوت چندانی نداشته اما این بار، آمدن دونالد ترامپ جز ما، برای خیلی از کشورهای دیگر نگراني آفريده است .هرچند اين آمدن به مذاق بعضي ها نيز خوش آمده اما امروز اروپا و چین و خیلی از کشورهای جهان از روی کار آمدن دونالد ترامپ احساس خطر کرده اند.
این که ترامپ تفاوت های اساسی با دیگر رؤسای جمهور آمریکا دارد و به شدت غیر قابل پیش بینی است،حکم می کند که ما فکورانه،عاقلانه و هوشمندانه بازی کنیم. بعضی ها معتقدند با روی کار آمدن ترامپ، دوره دیپلماسی گذشته اما باید گفت؛ اتفاقا دوره دیپلماسی فعال تازه آغاز شده است.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

سه ضلع تحلیلگر بخش خصوصی؛
محسن جلال‌پور

«زمانی که ما در دولت سازندگی توسعه اقتصادی را آغاز کردیم، رسانه اقتصادی جدی در کشور منتشر نمی‌شد و رسانه‌ها خیلی با برنامه‌های ما مخالفت می‌کردند. این مخالفت‌ها بیشتر ناشی از ناآگاهی بود و اگر رسانه‌های اقتصادی مثل دنیای اقتصاد حضور داشتند تا سیاست‌ها را به درستی تحلیل کنند، شاید نتیجه کار ما هم بهتر می‌شد.» این جمله را آیت‌الله هاشمی درباره مشی و کیفیت روزنامه «دنیای اقتصاد» مطرح کردند.

اولین بار که آن را خواندم، یاد سال‌های پرتلاطم سازندگی افتادم که اتحادی نانوشته، اما پرفشار میان رسانه‌های چپ و راست علیه سیاست‌های تعدیل اقتصادی شکل گرفته بود. اتحادی که در نهایت منجر به بازگشت برخی سیاست‌ها شد و هزینه‌های سنگینی به کشور تحمیل کرد. هزینه‌هایی که همچنان روی دوش اقتصاد کشور سنگینی می‌کنند.

جمله مرحوم هاشمی نشان می‌دهد فرآیند توسعه در آن سال‌ها چه کاستی‌هایی داشته است. چه آن که ایشان در ادامه این جمله، اشاره می‌کنند که «روزنامه دنیای اقتصاد روزنامه‌ای موفق در عرصه اقتصادی است که موضع‌گیری‌های منطقی دارد.» یعنی در آن سال‌ها، فضای فکری کشور مسیری منطقی را طی نمی‌کرد و نتیجه‌اش این شد که تحت‌تاثیر افکار عمومی و فشارهای رسانه‌ای، دولت وقت ناچار به بازگشت از برخی اقدامات اصلاحی در اقتصاد ایران شد.

آنچه در آن سال‌ها چرخ اقتصاد ایران را زمین گیر کرد، ناآگاهی و عدم‌ شناخت درباره آثار و عواقب بلند‌مدت سیاست‌های اقتصادی بود که به قول دکتر بهکیش مخالفت با آنها (سیاست‌های اصلاحی هاشمی) هزینه‌های بیشتری به اقتصاد ایران تحمیل کرد. در حالی که بر اساس دیدگاه آیت‌الله هاشمی، اگر تعداد رسانه‌های تخصصی و منطقی در دوره ایشان بیشتر بود، احتمالا در بخش‌هایی از سیاست‌های اصلاحی، دچار بازگشت نمی‌شدیم.

آنچه باعث نگارش این یادداشت کوتاه شد، اقدام خلاقانه اتاق تهران در اعطای نشان خوش‌نام‌ترین کارآفرین بخش خصوصی به کارآفرینان، اقتصاددانان و تحلیلگران بخش خصوصی بود. با این حال اگر چه نشاندن نشان امین‌الضرب بر سینه کارآفرینان ایرانی از چند جهت قابل‌تقدیر است، اما به‌طور مشخص باید تجلیل و تکریم سه ضلع تحلیلگر بخش خصوصی را به‌طور ویژه ارج نهاد.

ضلع اول این مثلث را محققانی همچون دکتر علی‌اصغر سعیدی تشکیل می‌دهند که مستند و تحقیق شده به ما می‌گویند چه بوده‌ایم و چه کرده‌ایم؟... ضلع دوم این مثلث را سردبیران و روزنامه‌نگارانی تشکیل می‌دهند که با مدیریت دکتر علیرضا بختیاری در مجموعه «دنیای اقتصاد» بهتر از هر کسی می‌گویند در چه وضعی قرار داریم... سومین ضلع این مثلث قابل تقدیر را اقتصاددانان بزرگی همچون دکتر موسی غنی‌نژاد تشکیل می‌دهند که در سال‌های گذشته همواره به چیزی جز اقتصاد رقابتی و بخش خصوصی فکر نکرده‌اند....

کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد
@den_ir

http://donya-e-eqtesad.com/news/1088392

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

دشمن مردم

توماس استوکمان پزشک بود. پزشکی در شهری نه چندان ثروتمند. شهری که چشمه‌های آب معدنی زیادی داشت. انجمن شهر و شهرداری روی چشمه های آب معدنی سرمایه گذاری کردند تا این که گردشگری شهر بی‌رمق، رونق گرفت و مردم دسته دسته از گوشه و کنار برای آب تنی در چشمه ها به این شهر می‌آمدند.
مدتی گذشت و وضع مردم خیلی بهتر شد. شهر رنگ تازه ای گرفت و زمین ها ارزش پیدا کرد.همه خوشحال و خرسند بودند تا این که دکتر استوکمان کشفی کرد. او متوجه شد آب‌تنی در چشمه‌های آب گرم شهر، سلامتی مردم و توریست‌ها را به خطر می‌اندازد و احتمال دارد آنها برای همیشه عقیم شوند. او که مأمور کنترل بهداشت حمام‌های عمومی شهر بود به دیدار برادرش پيتر استوکمان، شهردار همین شهر رفت. موضوع را به شهردار اطلاع داد اما او از توماس خواست هیچ جا این موضوع را مطرح نکند. توماس اما بی توجه به این توصیه و بر حسب وظیفه ای که در خود احساس می کرد، نتیجه تحقیقات خود را به انجمن شهر اطلاع داد.
اعضای انجمن شهر هم از او خواستند این موضوع را مسکوت نگه دارد. روزنامه شهر هم حاضر نشد صحبت‌هایش را منتشر کند. فشارها به او زياد شد و مردم هم در کوچه و خیابان به شماتت او پرداختند و در نهایت، او را دشمن مردم خطاب کردند. آن‌قدر در کوچه و خیابان به او سنگ زدند و دشمن مردم خطابش کردند تا این که خانه نشین شد.

حکایت شهردار و اعضای انجمن شهر و مردمان آن دیار، بی شباهت به وضع این روزهای ما نیست.
ما هم چشمه های آب گرم زیان بار زیادی داریم که به خاطر منافعی که حول آنها شکل گرفته، بر احتمال زیان وحشتناکی که در آینده ممکن است گریبانمان را بگیرد، چشم بسته ایم.چشمه هایی به مراتب زیان بار تر از چشمه های آب معدنی آن شهر. پلاسکو یکی از این چشمه ها بود که هم مالک و هم کسبه،روی حفظ وضع موجود آن توافق کرده بودند.
شهرداری هم که قرار بود نقش استوکمان را در این توافق بازی کند،از این که دشمن مردم شود،ترسید و پا پیش نگذاشت.در نهایت،این توافق زیان بار فرو ریخت و تبعات اجتماعی زیادی به دنبال داشت.

نظیر پلاسکو کم نداریم. بازار تهران هم این گونه است. چاه های آب غیر مجازی که در مناطق مختلف حفر شده و به زودی کشور را از آن چه بر سر پلاسکو آمد،بدتر خواهد کرد. پل ها،کارخانه ها،راه ها،ساختمان ها، برج ها،خیابان ها و صدها و صدها پلاسکوی دیگر داریم که به خاطر منافع مشترک که حول آن‌ها شکل گرفته،بر آینده آنها چشم بسته ایم و حاضر نیستیم به هشدارهای "دشمنان مردم" گوش کنیم.


پ ن: داستان توماس استوکمان،برگرفته از نمایشنامه دشمن مردم نوشته هنریک ایبسن است.نخستین بار این داستان عبرت آموز را در صفحه اینستاگرام یکی از دوستانم خواندم.خواستم به خاطر قرض گرفتن این متن، از او هم نامی ببرم اما ترجیح داد نوشته بدون نام او منتشر شود.


@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

یارانه واقعی کجاست؟

نوشته كوتاهم كه به عنوان سرمقاله امروز دنياي اقتصاد منتشر شده است👇


📝میزان کل برداشت منابع انرژی فسیلی به‌صورت نفت و گاز در کشور معادل 9 میلیون بشکه نفت خام در روز است؛ اما از اين ميزان، آنچه در بودجه سالانه لحاظ می‌شود، همان 5/ 2 میلیون بشکه نفت به ارزش 55 دلار است. این سبک بودجه‌نویسی از پیش از انقلاب رایج بوده و بعد از انقلاب نيز ادامه پیدا کرده و عملا موجب شده نگاه مردم و مسوولان به یارانه‌ها به‌صورت غیر‌واقعی شکل بگیرد و منابع کشور به طرز وحشتناکی به هدر رود. سبک بودجه‌نویسی فعلی براساس عدم ارزش‌گذاری بخش مصرف داخلی از منابع فسيلي برداشت شده بود.

بسیاری از سرمايه‌هاي بين نسلي دیگر از جمله آب، محیط زیست، معدن و... نیز در هیچ جا طرح و محاسبه نمي‌شود.

📒با نگاهی به بودجه سال 1396 و با استفاده از اعداد و ارقام محاسبه‌شده، متوجه می‌شویم ارزش انرژی مصرفی داخلی در سال آینده چیزی در حدود 420 هزار میلیارد تومان خواهد بود. این رقم از حاصل‌ضرب میزان مصرف انرژی فسیلی معادل 5/ 6 میلیون بشکه نفت با احتساب بشکه‌ای 55 دلار و دلار 3300 تومانی به‌دست می‌آید که پايه محاسبات بودجه 1396 بوده است. محاسبه میزان مبلغی که بابت این مصرف به‌عنوان بهاي دريافتي به حساب دولت واریز می‌شود بر ما روشن نیست؛ چراکه چگونگی تقسیم این میزان انرژی فسیلی در شکل‌های مختلف حامل‌های انرژی و قیمت دریافتی آن بسیار متنوع است.

🗂حال اگر چنین محاسبه‌ای را در آب مصرفی کشور هم داشته باشیم به رقم غیر‌قابل باور دیگری می‌رسیم. اگر میزان برداشت آب از ذخایر زیرزمینی کشور را از 330 هزار حلقه چاه عمیق که دارای مجوز بهره‌برداری از وزارت نیرو هستند، به‌طور متوسط حداقل 7 لیتر در ثانیه از هر چاه تخمین بزنیم، عددی معادل 220 هزار مترمکعب در سال به ازای هر چاه و جمعا سالانه متجاوز از 70 میلیارد مترمکعب به دست می‌آید. این عدد تنها میزان تخمینی (با تخمین حداقل) برداشت از چاه‌های مجاز کشور بوده و محاسبه برداشت از چاه‌های غیرمجاز و آب‌های مصرفی دیگر نیست. قیمت واقعی آب در ایران هیچ‌گاه محاسبه درستی نداشته است، اما آنچه مسلم است قیمت جایگزینی آن در همه نقاط کشور بسیار بالاتر از قیمت‌های محاسبه فعلي است. به‌عنوان مثال هم‌اکنون قیمت هر مترمکعب آب شیرین در جزیره کیش هفت هزار تومان است و قیمت پیش‌بینی شده برای آب تصفیه و انتقال داده شده به استان کرمان در نقاط مختلف استان چیزی بین هفت تا سیزده هزار تومان برآورد می‌شود. اگر به‌طور متوسط قیمت آب در کشور را برای هر مترمکعب رقمی در حدود هفت هزار تومان محاسبه کنیم فقط قیمت آب برداشت شده از چاه‌های مجاز کشور سالانه رقمی معادل 490 هزار میلیارد تومان برآورد می‌شود.

📌دقیقا به علت همین گونه يارانه‌هاي مستور كه اعداد و ارقام نجومی آن تنها در دو مورد ذکر شد، می‌توان نتیجه گرفت یارانه‌های نقدی که سالانه حدود 48 هزار میلیارد تومان توسط دولت محترم پرداخت می‌شود در مقابل یارانه‌های واقعی و در جریان کشور رقم بزرگی نیست. بی‌شک چنانچه قرار باشد اقتصاد کشور روزگاری به یک اقتصاد رقابتی و آزاد هدایت شود تا بتواند به WTO بپيوندد، نگاه به این اعداد و ارقام و مقایسه آن با دیگر کشور‌ها اجتناب‌ناپذیر و واجب است. تنها در این صورت است که می‌توان سود و زیان واقعی شرکت‌ها و بنگاه‌های تولیدی را محاسبه و برای آینده آنان تصمیم صحیح اتخاذ کرد. به‌عنوان مثال چنانچه تنها آب به قیمت واقعی محاسبه شود بخش عمده‌اي از كشاورزي و بخشي از صنعت بزرگ كشور از جمله شرکت‌های فولاد سالانه ده‌ها هزار میلیارد تومان به وزارت نیرو برای آب مصرفی خود بدهکار خواهند بود و چنانچه قیمت حامل‌های انرژی نیز به قیمت واقعی نزدیک شود چند برابر آن مبلغ نیز هزینه انرژی مصرفی آنان خواهد شد.

📝شفاف‌سازی قیمت‌های واقعی سرمایه‌ای کشور از قبیل آب و انرژی توسط دولت و نقش آن در تولید ناخالص داخلی می‌تواند فضای روشن‌تری از اقتصاد کشور در حال حاضر و تصمیم‌گیری‌های اساسی آینده مجسم سازد.

http://donya-e-eqtesad.com/news/1087574

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

پیام حضور گسترده مردم در تشییع پیکر آیت الله هاشمی چه بود؟


نوشتن درباره آیت‌الله هاشمی بسیار مشکل است. سیاستمداری که در شش دهه گذشته، فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته و کمتر کسی به اندازه او، در برابر دشواری‌ها اینقدر مدارا نشان داده است.
در میان چهره‌های سیاسی معاصر ایران، شاید هیچ‌کس به اندازه اکبر هاشمی‌رفسنجانی در افکار عمومی فراز و فرود نداشته است. دهه 60 اوج نقش‌آفرینی او در شکل‌گیری ارکان جمهوری اسلامی بود. در انتهای این دهه ماموریت یافت کشور را از خرابی‌های جنگ و اقتصادی در قعر، نجات دهد. در دهه 70 دست به اصلاحات اساسی در اقتصاد ایران زد. در دهه 80 تلاش کرد تعادل را در میان جریان‌های اصلاح‌طلب جامعه برقرار کند و در دهه 90 تا روزی که در خاک آرمید، صدای رسای میانه‌روها و اعتدالیون بود.
آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی علاوه بر این نقش‌آفرینی، حلقه اتصال بخش عمده‌ای از منتقدان با بدنه حاکمیت بود. فقدان چنین فردی در ساختار سیاسی کشور تا حدودی نگران‌کننده است.
علاوه بر این، در میان سیاستمداران ایرانی کمتر می‌توان فردی را با این ویژگی شناخت که در طول زمان به اصلاح دیدگاه‌های خود بپردازد آن‌گونه که در اصول و مبانی ثابت‌قدم بماند اما در بسیاری ویژگی‌ها، به‌روز و متناسب با زمان بیندیشد. به همین دلیل است که آیت‌الله هاشمی در گذر زمان نه‌تنها محبوبیت خود را از دست نداد که بر مقبولیتش در جامعه افزوده شد.
اما اکنون سوال این است که پیام تشییع‌ جنازه با‌شکوه آیت‌الله چه بود؟
به نظر من پیام نخست این بود که آحاد جامعه دلبسته این نظام و انقلاب و رهبری‌اند و بدیلی برای هیچ کدام نمی‌شناسند. اکبر هاشمی‌رفسنجانی نماینده طیف تحول‌خواه جامعه بود. طیفی که دل در گرو برخی تغییرات برای بهبود وضعیت شهروندان این جامعه داشته و دارد. پیام اصلی این بود که آنچه بر سر آن اختلاف نظر وجود دارد، ارکان این نظام نیست بلکه تغییر در برخی روش‌ها و منش‌ها برای حرکت در مسیر توسعه است. هاشمی‌رفسنجانی بدون شک نماینده این طیف بود که در چند مقطع تاریخی نقشی بی‌بدیل در راهبری این تفکر بر عهده گرفت.
پیچ اول، تغییر تاریخی پارادایم اقتصاد ایران از یک اقتصاد کاملاً دولتی و به قعر فرورفته به اقتصادی بود که در نظر داشت میدان را به بخش خصوصی بسپارد. هاشمی در این مقطع تاریخی، بخش خصوصی ایران را احیا کرد که آن روزها دایره فعالیتش بسیار محدود بود.
پیام دیگر تشییع ‌جنازه آقای هاشمی این بود که القائات سیاسی و جناحی در محدود کردن سیاستمدارانی که خود را از جنس مردم می‌دانند، نه‌تنها اثرگذار نیست که اثر معکوس دارد. آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی در سال‌های گذشته گاهی رد صلاحیت شد و گاهی آرای کمتر از انتظار داشت اما همواره خود را در معرض انتخاب مردم می‌گذاشت. در رسانه‌های رسمی نه‌تنها به او که نماینده طیف وسیعی از کنشگران سیاسی بود مجال اظهارنظر داده نشد که علیه او مطالب و شبهات زیادی مطرح شد و طرفه آنکه مجالی برای دفاع نیز داده نشد. نتیجه اما این شد که طیف وسیعی از آحاد جامعه زیر تابوتش را گرفتند تا این پیام را بدهند که محدودیت سیاستمدارانی همچون هاشمی لزوماً منجر به مهجوریت آنان نمی‌شود.
پیام دیگر تشییع‌ جنازه آیت‌الله هاشمی این بود که جامعه ایران ناامید و خسته نیست. ناامید و خسته هم نمی‌شود. جامعه‌ای که همواره در بزنگاه‌های سیاسی و اقتصادی احساس مسوولیت کرده و به مسالمت‌آمیزترین شکل ممکن پیامش را به سیاستمداران داده است. به شخصه از جوش و خروشی که در تشییع‌ جنازه آقای هاشمی دیدم، احساس خرسندی کردم. خرسندی به این دلیل که فرضیه بی‌نشاط بودن جامعه ایرانی را باطل دیدم. بدون شک این سرمایه اجتماعی اگر به درستی به بازی گرفته شود، سرمایه عظیمی در مواجهه احتمالی کشور و انقلاب با مخاطرات داخلی و بیرونی سال‌های آینده است.
اعتقاد جدی دارم همان‌طور که آیت‌الله هاشمی در فراز و فرودهای انقلاب دوشادوش امام و رهبری ایستاد و همان‌طور که کشتی بحران‌زده اقتصاد ایران را پس از جنگ نجات داد و همان‌طور که در خرداد 1376 به جامعه ایران نشاط سیاسی داد و همان‌طور که در انتخابات سال 1392 نقشی بی‌بدیل در روی کار آمدن میانه‌روها داشت، امروز هم با وداع خود با جامعه ایران، قادر است فصلی جدید در جامعه ایجاد کند. فصلی که اگر به درستی شناسایی و تبیین شود، می‌تواند پیش‌برنده تحولات مثبت آینده کشور باشد.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

https://instagram.com/p/BPBHmyMjNCM/

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

آیا این همه حساسیت درباره نرخ ارز به سود اقتصاد کشور است؟


اين روزها نوسان قيمت دلار بیشتر از هرچیزی مورد توجه افکار عمومی است.
تا آن‌جا كه من مي‌دانم، نوسان نرخ برابري پول یک كشور با ارزهاي ديگر در هيچ کشوری به اندازه ايران مورد توجه افکار عمومی نیست.حتی حساسیت درباره پول ملی هم در هیچ کشوری به اندازه ایران وجود ندارد.
البته این، هم نشانه خوبی است و هم نشانه خوبی نیست.خوب است از این جهت که نشان می دهد مردم زمانه ما حواسشان به فراز و فرود قیمت‌ها جمع است و مثل قدیم‌ها نسبت به نوسان‌های اقتصادی بی‌اطلاع نیستند.

در عین حال این همه توجه به مقوله نرخ ارز خوب هم نیست از این جهت که قرائت های مردمی از پدیده‌های کاملا تخصصی در حوزه اقتصاد اگر اشتباه باشد و باعث فشار آوردن و تغییر استراتژی سیاست گذار شود، اقتصاد کشور را از مسیر درست منحرف می کند.
در حالی که پدیده های اقتصادی نیاز به بررسی و تحلیل عمیق دارند و ماهیت آنها فراتر از بحث های معمولی در شب نشینی ها و محافل عمومی است.
مثلا درباره نوسان های اخیر نرخ ارز دلایل زیادی مطرح می شود اما کم تر شنیده ایم به تحلیل های بنیادین هم توجه لازم صورت گیرد. مثل این که درسال‌هاي اخير،ارزش دلار آمريكا دربرابر دیگر ارزها افزايش يافته و به اصطلاح قدرت دلار بالا رفته است اما مردم در تحلیل های خود به این موضوع توجهی ندارند.
واقعیت این است که اقتصاد ایران به این راحتی ها نمی تواند از رکود فعلی رهایی پیدا کند.خیلی ها تنها راه خروج را توجه بیشتر به مقوله صادرات می دانند. این یکی از اصول اصلی اقتصاد مقاومتی است. اگر می خواهیم در صادرات موفق شویم و می خواهیم اقتصادی درون زا و برون نگر داشته باشیم باید نگاه منطقی تر و علمی تری به قیمت ارز داشته باشیم. از آنجا که عمده معاملات ما در سالهای گذشته به دلیل تحریم های اولیه بر روی دلار حول و حوش ارزهایی به غیر دلار آمریکا بوده اُفت برابری این ارزها در برابر دلار آمریکا صدمه پنهانی است که صادرکنندگان ما در سالهای اخیر متحمل شده اند.

از نظر بخش خصوصی پایین نگه داشتن نرخ ارز دستاورد دولت نیست، متناسب کردن آن با شرایط داخلی و بین المللی دستاوردی بزرگ است.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

محمد علی نجفی:
40 درصد نیروی انسانی شاغل در بخش دولتی را نیروهای مازاد یا ضعیف تشکیل می‌دهند

دکتر محمد علی نجفی مشاور رئیس جمهور امروز در اظهارنظری، خویشاوند سالاری و پارتی بازی را از چالش های نظام مدیریت کشور دانسته و گفته: 40 درصد نیروی انسانی شاغل در بخش دولتی را نیروهای مازاد یا ضعیف تشکیل می‌دهند که این موضوع بهره وری را پایین آورده است.او همچنین گفته: اکنون در یک بنگاه اقتصادی مانند ایران خودرو 12 هزار نفر نیروی انسانی مازاد وجود دارد؛ شرکت خودروسازی سایپا نیز همین وضعیت را دارد.(منبع: ایرنا)

اندکی تفکر در باره آن چه دکتر نجفی مطرح کرده،هر فرد ایرانی را دچار رعب و وحشت می کند. چون در سخن ایشان پیام های نگران کننده ای نهفته است.
یکی از پیام های نهفته در سخن ایشان این است که از 8.5 میلیون کارمند و حقوق بگیر دولت(منبع مهر) ،نزدیک به چهار میلیون نفر،ناکارآمد و ضعیف (ازنظر کارشناسی) هستند.
ارتشی را مجسم کنید که نزدیک به نیمی از نیروهایش با فنون نظامی آشنا نیستند. یا گروهی پزشک را مجسم کنید که نزدیک به نیمی از آنها در کار تشخیص و درمان ضعف دارند.
مدت هاست که بحث هایی درباره پایین آمدن مداوم کیفیت خدمات دهی دولت مطرح می شود و مصداق هایش برای مردم اظهر من الشمس است. مثلا مردم ایران بهترین و جدید ترین تکنولوژی های ارتباطی مثل انواع گوشی موبایل را می خرند اما بدترین کیفیت مکالمه و اینترنت را دریافت می‌کنند. بهترین و جدیدترین خودروها را می خرند اما در بدترین خیابان‌ها و جاده ها رانندگی می کنند.این ناکارآمدی در همه حوزه ها از جمله،بیمارستان ها،تأمین اجتماعی،قطارها،هواپیماها،اداره های دولتی و ... مشهود است.

اکنون سوال های متعددی در این زمینه در ذهن نقش می بندد.از جمله این که چگونه اجازه داده شده که 40 درصد نیروی انسانی یک ساختار را نیروهای ضعیف تشکیل دهند؟ چگونه این همه نیروی ناکارآمد به دولت راه یافته اند؟ مسبب استخدام این همه نیرو در دولت کیست؟ و...
در عارضه یابی این مشکل بزرگ،به این نتیجه رسیدم که ایراد اصلی در تعیین هدف و ریل گذاری اقتصاد کشور است. ما اقتصاد را برای اشتغال‌زایی می‌خواهیم و نه برای رشد اقتصادی. چون با وعده اشتغال است که مردم به نامزدهای مجلس و ریاست جمهوری رأی می دهند.چون با وعده اشتغال و توزیع پول است که گروه ها در انتخابات رأی می آورند.در مقابل، سخن گفتن از رشد اقتصادی هیچ جذابیت اجتماعی ندارد و پایگاه سیاسی ایجاد نمی‌کند.

نتیجه تفکر اشتغال‌زایی،گماردن افراد به هرشکل ممکن سر هرکار است. نتیجه برنامه‌ریزی ساختاری که هدفش ایجاد اشتغال برای خوشحال نگه داشتن توده های اجتماعی است و اتفاقا به منابعی هم چون نفت دسترسی دارد،می شود همین که در اقتصاد ایران می بینیم.می شود همان که دکتر نجفی اشاره کرده است.
در حالی که یک ساختار سیاسی که هدفش دست یابی به رشد اقتصادی است،به بخش خصوصی اش اجازه فعالیت می دهد. پای دولتش را از فعالیت های اقتصادی و بنگاه داری کوتاه می‌کند و برای جلب سرمایه‌های جهانی،رابطه اش را با دنیا بهبود می‌بخشد.در نتیجه هم کیک اقتصادش بزرگ می‌شود و هم این که افراد سهم بیشتری می برند.

البته اگر هدف ما ایجاد رشد اقتصادی باشد و فکر کنیم با منابع نفتی که داریم می توانیم به این هدف دست پیدا کنیم،دوباره پس از مدتی به بن بست می رسیم. چون رشد اقتصادی اگر تنها مبتنی بر سرمایه باشد،دیری نمی‌پاید که متوقف می‌شود در حالی که رشد اقتصادی مبتنی بر سرمایه و مهم تر از آن، بهره وری،می‌تواند مدت‌دار و مستمر باشد.
نتیجه این که اگر دولت همچنان خود را متولی ایجاد شغل برای انبوه بیکاران بداند،اقتصاد ایران در مسیر درست قرار نمی‌گیرد اما اگر دولت،وظیفه‌اش را بهبود فضای کسب وکار بداند و به بخش خصوصی مجال فعالیت بدهد و آزاد سازی فعالیت‌های اقتصادی را به صورت جدی در دستور کار قرار دهد، چرخ اقتصاد به گردش در می‌آید که هم رشد به دست آید و هم اشتغال ایجاد مي شود.

@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

چرا افزایش درآمدهای نفتی دربودجه خبر خوبی برای بخش خصوصی نیست؟

اين روزها لايحه بودجه ٩٦در مجلس در حال بررسی است.این بودجه، هم ازحيث درآمد و هم ازحيث هزينه، نسبت به بودجه سال1395افزايش نشان مي دهد.
شايد حساسيت عده زيادي از فعالان اقتصادي در نگاه به ستون درآمدها برروي درآمد حاصل از ماليات متمركز باشد. البته اين حساسيت درسال‌هاي ركود و بي رونقي كسب وكار حساسيت درستي به نظرمي رسد. امابه نظر من به همان ميزان كه باید نگران افزايش ميزان وصول ماليات بود، باید نسبت به افزايش درآمدها در بخش فروش نفت هم نگرانی داشت.
از آن جهت كه قسمت عمده اين درآمدها در بخش هزينه‌هاي جاري مصرف مي شود و عملا دست دولت را براي افزایش هزینه ها باز می گذارد. البته رابطه افزایش درآمدهای نفتی و رشد اقتصادی در کشور ما ثابت شده اما روی دیگر این تحول می تواند منجر به سخت ترشدن فضاي رقابت براي فعالان بخش خصوصي باشد. چرا که اين تحول باعث می‌شود كه دولت دیگر احتياجي به افزایش فعالیت‌های بخش خصوصی و در نتیجه بزرگ شدن سهم این بخش در اقتصاد کشور نداشته باشد. در نتیجه،توسعه بخش خصوصی هم به حاشیه رانده می شود. همچنين تجربه نشان داده با افزايش میزان ارز حاصل از فروش نفت،توجه به صادرات غیرنفتی كاهش يافته و در اين مقوله هم باز، بخش خصوصي آسيب پذير می‌شود.
به این ترتیب باید گفت درحال حاضر هم افزایش درآمدهای نفتی و هم کاهش آن دركشور،به زیان بخش خصوصی است و شايد اين سوال پيش آید كه پس در چه صورتی بخش خصوصی از افزایش درآمدهای نفتی منتفع می شود؟
این گونه می‌توان پاسخ داد كه بهترين راه، محدود‌کردن استفاده از در آمدهاي نفتي در بودجه سالانه است.
شاید بهترين شيوه اين باشد كه پس از سال‌هاي تحريم و كم‌شدن ميزان درآمدهاي نفتي، همان روال را ادامه داده و رقم ريالي مشخصي را درستون درآمدهاي نفتي محسوب کنیم.با این قید که هرسال از میزان آن کاسته شود. در این صورت، مابقي ارز حاصل از فروش نفت را در صندوقي مانند صندوق توسعه ملي حفظ کینم تا هم ثروتي براي آینده كشور باشد و هم درسال‌هاي كاهش درآمدها، به کار اقتصاد کشور آید. ضمن اينكه اين صندوق خود مي‌تواند با اخذ ضمانت نامه های معتبر از سرمايه گذاران داخل كشور و صدور ضمانت نامه، امكان بهره بردن از منابع خارجي و ارزان قيمت را براي سرمايه گذاري بخش خصوصی فراهم آورد.
تنها در اين صورت است كه دولت به دليل نياز به درآمدهاي بخش‌خصوصي خود را موظف به تسهيل امور و بهبودفضاي كسب وكار دانسته و امكان توسعه بخش خصوصي را فراهم می آورد.
همین طور در اين صورت است كه اعتماد لازم در سرمايه گذار (داخلي وخارجي) به وجود آمده و با اطمينان به يك ثبات نسبي در اقتصاد كشوراقدام به سرمايه گذاري خواهد کرد.
تازماني كه درآمدهاي نفتي متغير بوده و سالانه با اعداد و ارقام متفاوت و مبهمي دربودجه لحاظ شود، عملا به سرمايه گذار اين پیام داده مي شود كه بازياد شدن اين منابع كه بارها درطي دهه هاي گذشته اتفاق افتاده ديگرنیازی به سرمایه گذاری او نیست و دولت از محل درآمدهای نفتی،سرمایه مورد نیاز برای اقتصاد کشور را تأمین خواهد کرد.


@mohsenjalalpour

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

‎فيلمي ناراحت كننده از قطع غيرقانوني درختان در جنگل هاي نور،جوربند،چمستان و لاويج.

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

فساد مثل موریانه در حال خوردن پایه های نظام اداری است

Читать полностью…

✍️ محسن جلال‌پور

آیا حذف صفر از اقتصاد کشور سیاستی اصولی است؟

تحلیل کوتاهی درباره حذف صفر از پول رسمی نوشته ام که روزنامه دنیای اقتصاد در شماره
روز شنبه به عنوان سرمقاله منتشر کرده است. حرف اصلی من این است که چنین سیاستی،اگر به تنهایی اجرا شود، مقطعی و موقتی خواهد‌بود.
اشاره کرده ام که مرور تجربه های موفق نشان می‌دهد که حذف صفر از پول رسمی، جزئی از یک بسته سیاستی منسجم بوده است.بسته ای که در آن، به طور مشخص برای کاهش تورم، انضباط مالی،اصلاح نظام بانکی، آزاد سازی و خصوصی سازی و... سیاست‌گذاری شده است.
همین طور این سؤال را مطرح کرده ام که آیا مقطع فعلی،زمان مناسبی برای حذف صفر از پول رسمی است؟
چند دلیل آورده ام که مقطع فعلی به مراتب مناسب‌تر از سال 1387 است که در آن حذف صفر به عنوان يکي از محورهاي هفت ‌گانه طرح تحول اقتصادي در سال 1378 مطرح شد.
نخست این که تورم کاهش یافته و به سمت یک رقمی شدن در حرکت است. دوم این که اقتصاد‌ایران با وجود پشت سر گذاشتن یک دوره پر تنش در عرصه بین المللی و تحمل فشارهای شدید تحریم،به ثبات نسبی رسیده و مردم کم تر شاهد تصمیم‌های پر خطر و سیاست گذاری های خلق الساعه بوده اند. با کمی خوش‌بینی می‌شود این روند را برای سال های آینده نیز پیش‌بینی کرد.
سوم این که سیاست‌گذار پولی در حال حاضر از استقلال نسبی برخوردار است و کم‌تر شاهد یورش های سیاسی به منابع بانک مرکزی بوده ایم.علاوه بر آن،پس از یک دوره نسبتاً طولانی از سال 1386 به بعد، که اقتصاد کشور دارای عملکرد ضعیف و در برخی سال‌ها بحرانی بود، سال 1395، بدون تردید از نظر ثبت مقادیر متغیرهای اصلی اقتصاد کلان، یعنی رشد اقتصادی، تورم و اشتغال، سال شاخصی خواهد بود.(مسعودنیلی-تجارت فردا-شماره 197)
علاوه بر آن،نشانه هایی هم چون روند افزایشی تقاضای مصرفی، تسهیل تجارت و بهبود نسبی صادرات و نیز بهبود نسبی وضعیت نظام بانکی و رشد اعطای تسهیلات می‌تواند تصویری مثبت از آینده اقتصاد کشور پیش چشم ناظران قرار دهد که به نوعی توجیه کننده اقدام بانک‌مرکزی برای حذف صفر است.
همین طور اشاره کرده ام که وجود چند مشکل اساسی در اقتصاد ایران، سیاست حذف صفر را با اگر و اماهایی مواجه می‌کند.
این که بودجه‌های ما غیر شفاف است ، برای انضباط مالی اقدام مؤثری انجام نداده‌ایم و همچنان اقتصاد‌مان به نفت وابسته است، نرخ بالای بیکاری داریم و اقتصادمان از عارضه کم‌رشدی رنج می برد، می‌تواند نشانه این باشد که هنوز زمان اجرای سیاست حذف صفر از پول رسمی فرا نرسیده است. باید در نظر داشت، تا زمانی که این اصلاحات صورت نگیرد یا حداقل این که در مسیر این اصلاحات قرار نگیریم، اصلاحات قیمتی و اسمی ، نه تنها نتیجه مطلوبی به همراه نخواهد داشت، که هزینه زیادی هم به اقتصاد کشور تحمیل خواهد کرد.
با این حال معتقدم سیاست گذاری صحیح برای نرخ ارز،بر سیاست گذاری برای حذف صفر از پول رسمی، اولویت دارد به همین دلیل در پایان نوشته ام نتیجه گرفته ام که اقداماتی نظیر حذف صفر، به تنهایی گشایشی برای اقتصاد کشور به دنبال نخواهد داشت مگر اینکه درکنار بسته ای از سیاست‌گذاری های مشخص با اهداف معین باشد. تا از اجرایی کردن این سیاست ها،از تورم کاسته شده و رشد اقتصادی تقویت و انضباط مالی نیز حاکم شود.

متن كامل👇


http://donya-e-eqtesad.com/news/1082532

Читать полностью…
Subscribe to a channel