تکنوکراتی که قرآن پژوه شد
رضا نیازمند از آخرین یادگارهای دهه طلایی اقتصاد ایران بود، باقی مانده تکنوکراتهای جوان و تحصیل کردهکرده ای که در دهه 40 زمام امور را در دست گرفتند و بنیانهای صنعت ایران را پایه گذاشتند، صنایع سنتی را به مدرن تغییر دادند و زمینه ساز رشد اقتصادی کشور را فراهم آوردند.
بعد از انقلاب، بیشتر زمانش را در ساختمان کامرانیه به پژوهش های قرآنی اختصاص داد، روزی هشت ساعت قرآن می خواند و قرآن به ترتیب نزول را چاپ کرد و قرآن به ترتیب موضوع را نیز آماده چاپ داشت. رضا متولد 1300 در همدان بود و در 22 سالگی در رشته مهندسی معدن فارغالتحصیل شد.
نیازمند یکی از تکنوکراتهایی است که تاریخ ایران به او مدیون است. بنیانگذاری سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران و بنیانگذاری سازمان مدیریت صنعتی را در کارنامه خود داشت و اولین مدیرعامل شرکت ملی مس ایران بود. با دولتمردان زیادی کار کرده بود، اما اوج فعالیتهایش در دهه 40 به همراه علینقی عالیخانی در وزارت اقتصاد بود که فصلی نو در صنعت ایران ورق زدند.
نیازمند، تاریخ زنده صنعتی شدن ایران بود و از هر کدام از صنایع دهه چهل خاطره ای با خود داشت، و چه خوب که از آن مردانی بود که خاطرات و تجربیاتش را در کتاب «تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران» روایت کرد و برای ما به یادگار گذاشت.
خدا او و همه مردان بی ادعای این سرزمین را قرین رحمت کند
@mohsenjalalpour
درسهای دو زلزله
سیاستگذار نباید درسهای زلزله کرمانشاه و هجدک را از یاد ببرد. هر دو زلزله پیامهای خاصی داشتند و انعکاسی از درستی یا نادرستی دو شیوه سیاستگذاری در بخش مسکن بودند.
چند روز پیش زلزله ای به بزرگی 6.3 ریشتر مردم منطقه هجدک کرمان را غافلگیر کرد اما این زلزله جز تخریب برخی خانههای قدیمی و فرسوده، خسارت جانی نداشت. سال گذشته اوایل مهرماه، زلزله ای به بزرگی 4.8 ریشتر منطقه راور کرمان را لرزاند که این زلزله هم خسارت جانی نداشت و تنها 24 نفر را با آسیبهای جزئی روانه بیمارستان کرد.
سؤال این است که چرا زلزله کرمانشاه آن اندازه که میدانید،خسارت جانی و مالی به دنبال داشت اما چند زلزله اخیر کرمان خسارت جانی نداشته و حتی خسارت مالی آن نیز ناچیز بوده است؟
قبل از آن که به این پرسش پاسخ دهم،یک بار دیگر شما را به گذشته میبرم. سال 1382 یکی از تلخترین حوادث طبیعی ایران در منطقه بم کرمان رخ داد و طی آن حدود 50 هزار نفر از اهالی این شهر زیر آوارهای زلزله جان دادند.
یک سال بعد در چهارم اسفندماه 1383 زمین لرزه دیگری در شهر زرند رخ داد که در آن حدود هزار نفر از اهالی این منطقه زیر آوار جان دادند و صدها خانه ویران شد. بعد از این حوادث تلخ، نوسازی و مقاوم سازی بناهای ساختمانی در بخشهای مختلف استان کرمان با دو شکل سیاستگذاری آغاز شد.
در مهمترین رویکرد، دولت به مردم تسهیلات ارزان قیمت پرداخت کرد تا شخصا نسبت به مقاومسازی بناهای خود اقدام کنند. در این رویکرد، دولت نقش نظارتیاش را حفظ کرد اما ساخت و ساز را به خود مردم سپرد. هرکس میخواست تسهیلات دریافت کند،باید به استانداردهای تعیین شده برای مقاومسازی بناها تن میداد. به این ترتیب در مدت زمانی کوتاه، خیلی از خانههای این منطقه بازسازی یا نوسازی و مهمتر این که با استانداردهای مشخص، مقاومسازی شدند.
رویکرد دیگر این بود که دولت تصمیم گرفت برای آسیبدیدگان زلزله زرند، خانه بسازد. خیلیها درباره این سیاست هشدار دادند و گفتند خانه سازی دولتی، خطاست. دولت این توصیه را گوش نکرد و به ساخت خانه در برخی روستاهای منطقه زرند پرداخت. اکنون بخشی از همان خانهها به آغل گوسفند یا محل انبار علوفه تبدیل شده است. چرا که اصولا روستاییان این نوع خانه سازی را قبول ندارند و به جد معتقدند که خانه را خودشان باید بسازند.
نشانه دیگری از اشتباه بودن تصمیم دولتها در ساخت خانه برای مردم،حوادث تلخی است که در کرمانشاه رخ داد. در این منطقه، دولت برای مردم، مسکن مهر ساخت و بیشترین خسارت از همین ناحیه به مردم وارد شد در حالی که خانههای شخصی ساز مناطق زلزله زده از آسیب مصون ماند.
📌 نتیجه گیری:
زلزله کرمانشاه نشان داد دولت نمیتواند خانه ساز خوبی باشد و اگر بسازد،به فاجعه منتهی میشود.در مقابل،زلزله هجدک نشان داد که سیاست مقاومسازی قطعا جواب میدهد و اگر در کرمان جواب داده،باید در بقیه کشور هم پیاده شود. نباید بعد از رخ دادن فاجعه سیاستگذاری کرد چرا که تجربه نشان میدهد هزینه پیشگیری خیلی پایین تر از هزینه بازسازی و نوسازی است.
سیاستگذار باید با وسوسه هرگونه دخالت در بازار ساخت و ساز مقابله کند. مردم باید خانههای خود را در برابر زلزله مقاوم کنند. مردم باید برای خود خانه بسازند نه دولت. دولت میتواند از منابعی که در اختیار دارد به مردم روستاها و شهرهای کوچک تسهیلات پرداخت کند و پرداخت این تسهیلات باید منوط به رعایت استانداردهای مقاومسازی در برابر زلزله باشد در غیر این صورت بهتر است دولت و نهادهای حاکمیتی از بازار ساخت و ساز خارج شوند.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
کشورهای همگروه ایران در جام جهانی روسیه، در فوتبال،اقتصاد و جامعه چه جایگاهی دارند؟
@mohsenjalalpour
جهان نو
بعد از دیدن گوشهای از جنب و جوشهای پارک فنآوری پردیس تغییر فصل در اکوسیستم کارآفرینی ایران را با تمام وجودم حس کردم.نه این که نسبت به این تحولات بیگانه باشم اما برای نخستین بار یک سبد از انواع ایدههای خلاقانه کسب وکار را یک جا دیدم و دو روز است دارم فکر میکنم به عنوان یک تاجر کلاسیک،این دیدار را چگونه روایت کنم.
«شزان» نام یکی از شتابدهندههای تخصصی در حوزه فنآوری است که نوآفرینان را برای رسیدن به اهدافشان یاری میکند.به دعوت مدیران و سرمایهگذاران اصلی شزان به همراه جمعی از دوستان به پارک فن آوری پردیس رفتیم تا از نزدیک در جریان فعالیت های این شتاب دهنده قرار گیریم.
کار این استارت آپ، توسعه زیستبوم کارآفرینی و حمایت از تیمهای خلاق و نوآور است.
بعد از اینکه گزارشهای آقای رضا کلانترینژاد، مدیرعامل شرکت را شنیدیم، به اتفاق دیگر مهمانان، به میان تیمهای مورد حمایت شزان رفتیم و از نزدیک با ایدههای جوانان خلاق آشنا شدیم.
یکی از تیمها به دنبال اجرایی کردن ایده «مودم امن» بود.تیمی دیگر روی ایده جالب «نیمکت خورشیدی» کار میکرد.یکی از جالبترین ایده ها،ایده «کامپوزیست» بود که با تلقیح قارچ روی کاه و خرده چوب،مادهای به عنوان جایگزین پلاستیک خلق میکند.
گروهی دیگر در حال مطالعه و اجرایی کردن ایده «کفی طبی سیال» بودند. چند نفر هم داشتند ایده خلاقانه «دستگاه هوشمند هشدار دهنده مونواکسید کربن» را مطالعه میکردند.
ایده «نانو سلوپان» و «زخم پوشهای مبتنی بر نانو الیاف» هم جالب بود.عدهای هم داشتند روشهای تشخیص زود هنگام حمله قلبی را پیش میبردند.
دو خانم خلاق برایمان توضیح دادند که چگونه در حال تحقیق روی سیمان های استخوانی هستند که این روزها در جراحی ارتوپدی و دندانپزشکی و پزشکی ترمیمی کاربرد فراوان دارد.
شنیدن صحبتهای تیمی که به دنبال اجرایی کردن جدیدترین ایدهها برای دست یابی به فنآوری تشخیص انواع بیماری ها از جمله سرطان هستند،واقعا امیدوار کننده بود.
توضیحات گروهی که در زمینه اینترنت اشیا تحقیق میکنند،واقعا جالب توجه بود و از توضیحات جوان خلاقی که ایدههای زیادی درباره انجام آزمایشهای زیستی در ابعاد قطره داشت شگفت زده شدم.
دو جوان دیگر توضیح دادند که به دنبال روشی برای ارتقای توانمندی و کارایی افراد در حین کار هستند و چهار خانم هم توضیح دادند که چه تحقیقاتی درباره استخراج فرمانهای کنترلی از سیگنال مغزی داشته اند.
به گمانم یکی دیگر هم توضیح داد که با الهامگیری از طبیعت و شیوهای مشابه با بینی پستانداران قصد دارد وسیلهای بسازد که هر بویی را در پایینترین غلظت ممکن شناسایی و اعلام کند.
در میان این همه تحقیق و تلاش پزشکی و تکنولوژی،چند جوان هم از اجرایی کردن ایده «فرارسانه اینترنتی» خبر دادند. تیواباکس» دستگاه کوچکی است که توسط این گروه به بازار خواهد آمد و این قابلیت را دارد که تکنولوژی تلویزیون را دوباره به متن زندگی ما برگرداند.
قطعا موارد زیادی از توضیحات جوانان فعال در عرصه کسب وکارهای نوین از حافظه من جا مانده است.مواردی که اطمینان دارم در سالهای آینده در زندگی همه نقش آفرین خواهند بود.
شاید شش سال پیش بود که هنوز فعالیت شتاب دهندهها در ایران به خوبی پا نگرفته بود و من به عنوان یک تاجر کلاسیک که دستی در تشکلگرایی داشتم تلاش کردم از این فعالیتها دفاع کنم.در این مدت نشستهای زیادی با دوستان فعال در زمینه سرمایهگذاری های خطر پذیر داشتم و با خیلی از کارآفرینان و نوآفرینان ملاقات کردم. اما باید اعتراف کنم که سرعت تحولات در این عرصه به قدری زیاد است که در تصور من هم نمیگنجد.
استارت آپها، شتابدهندهها و صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر و نوآفرینی،دیگر پدیدههای ناشناختهای برای جوانان ما نیستند.
جوانانی که سالها درس خواندهاند تا کسب وکاری آبرومند را آغاز کنند،نومیدانه از بازار کار به خانه بازگشتهاند.قرار بوده دولت برای آنها کار ایجاد کند اما به هردلیلی این اتفاق نیفتاده و تعداد زیادی از این جوانان تحصیلکرده از ایران رفتهاند. در حال حاضر با شکلگیری استارت آپها، امیدتازهای در دل بخشی از آنها که ماندهاند زنده شده است.
جوانان امیدوار و خلاق ، نه دنبال حمایت هستند و نه رانتی میخواهند.تنها خواسته آنها این است که دولت و قوه قضائیه و دیگر نهادها اجازه بدهند آنها کار خودشان را بکنند.
معمولا علاقه به مداخله در کسب وکارها در ایران وجود دارد و این روزها نشانههای زیادی از این علاقه را به وضوح میبینیم اما باید جدی و محکم از نهادهای مداخله گر بخواهیم دست از سر این جوانان خلاق و پر تلاش بردارند.
@mohsenjalalpour
رقابت با دوپینگی ها
نشانههای فساد در بخش هایی از نظام اداری چنان بر همگان روشن شده که دیگر جای هیچگونه پردهپوشی و پنهانکاری وجود ندارد. وقتی خواندم رئیس سازمان بازرسی کل کشور گفته« کار سالم اقتصادی در کشور سخت شده است» خوشحال شدم که بازوی نظارتی قوه قضائیه به این عارضه نگرانکننده اشراف پیدا کردهاست.
مدتهاست در گفتارها و نوشتارهایم روی این موضوع متمرکز شدهام که متاسفانه فضای سیاسی و اقتصادی کشور به گونهای است که انجام فعالیتهای اقتصادی از مسیر صحیح، تقریباً غیرممکن شده است.
یک فعال اقتصادی را به مثابه دوندهای در نظر بگیرید که باید در میدان مسابقه ظاهر شود. دوندگانی پا به رقابت در این میدان بزرگ گذاشتهاند که بیشتر آنها دوپینگ کردهاند. در این شرایط، دونده سالم چگونه میتواند با دوپینگیها رقابت کند؟
به منظور درک بهتر موضوع، خود را در جایگاه یک فعال اقتصادی تصور کنید؛ در این شرایط شما به دریافت برخی مجوزها، استفاده از تسهیلات، و طی کردن برخی رویههای اداری نیاز دارید. حال اگر بخواهید در مسیرهای قانونی و متعارف حرکت کنید، ممکن است با وجود صرف زمان طولانی، هزینههای قابل توجهی نیز به شما تحمیل شود. در این شرایط اگر سیگنالی دریافت کنید که بر اساس آن بتوانید با هزینه و زمان کمتر کار خود را پیش ببرید،چه خواهید کرد؟ اگر مقاومت کنید و به انجام امور اداری از طریق رویههای قانونی اصرار داشته باشید، عملاً از دور رقابت حذف میشوید. چراکه توان ادامه کار را نخواهید داشت و این در حالی است که سایرین به سرعت پیش میروند. به این ترتیب افراد سالم عملاً از میدان خارج میشوند؛ افرادی که به گفته رئیس سازمان بازرسی کل کشور، دیگر نمیتوانند به طور سالم امور خود را به پیش برانند و حتی ترجیح میدهند، فضای اقتصادی کشور را ترک کنند. در این فضا اگر کسی بخواهد در میدان رقابت باقی بماند، چارهای جز تن دادن به این شرایط ندارد و عملاً باید همرنگ دیگران باشد. به عبارت دیگر، وجود رقابت ناسالم یا سبب حذف افراد سالم میشود یا آنها را نیز آلوده میکند.
بخشی از فعالان اقتصادی که نسبت به فعالیت سالم اقتصادی اصرار داشتند و سالها مقاومت کردند، متاسفانه از فضای اقتصادی کشور کنار رفتهاند. در سال های اخیر و از زمانی که فضای رقابتی ناسالم و غیرمنصفانه بر اقتصاد حاکم شده، بخش خصوصی سالم و درستکار از عرصه فعالیت خارج شده و آنچه در فضای امروز مشاهده میشود عملاً بخشی است که خواسته یا ناخواسته، اختیاری یا اجباری، خود را تا حدود زیادی هم سو با رانت های موجود کرده است. بخشی از بخش خصوصی ما ذی نفع ادامه وضع موجود است.
بنابراین اعتراض و تقاضا برای مبارزه با فساد محلی از اعراب ندارد و بخش خصوصی خود، آلوده به این فضا شده است. متاسفانه ظرف پنج دهه گذشته، رویکرد دولتمردان و سیاستگذاران به گونهای بوده که سرمایه نسلهای گذشته و آینده مورد تعرض قرار گرفته و این امر در حالی صورت گرفته که نسلهای آینده اساساً در عرصه تصمیمسازی حضور ندارند تا از حق خود دفاع کنند.
از سوی دیگر طی نیم قرن اخیر، جریان حاکمیت و مجموعه دولتها، بخش خصوصی و مردم را نیز شریک این گرفتاری و استفاده نابجا از منابع کردهاند و این مساله به یک عادت تبدیل شده است. در واقع بخش خصوصی این شرایط را قبول کرده و در این فضا حرکت میکند. بنابراین امروز دیگر مطالبه چندانی ندارد.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
بعد از این همه خسارت،هنوز برای مدیریت حوادث طبیعی، متولی مشخصی نداریم و فاقد انسجام در مدیریت حوادث طبیعی هستیم. @mohsenjalalpour
Читать полностью…غم بم (2)
بیست روزی از زلزله گذشته بود. مردم از شوک درآمده بودند اما اندوهی سهمگین رهایشان نمیکرد.
در دفتر کارم نشسته بودم که مردی غریبه با ظاهری پریشان وارد اتاق شد.نمیشناختمش اما چهرهای آشنا داشت.
به سویم آمد و زیرلب چیزهایی گفت که متوجه نشدم. به گمانم احوالم را پرسید. گیج و مبهوت به نظر میرسید. به چشمانم زل زد.رنجور و خاکی بود.
پرسید محسن جلالپور تو هستی؟
نگاهش عصبانی بود و صدایش میلرزید.جا خورده بودم. گفتم: بله خودم هستم.گوشی تلفن را برداشتم تا از نگهبانی بپرسم چطور به یک غریبه اجازه داده وارد دفترم شود.گوشی را از دستم گرفت و سرجایش گذاشت.گفت: بنشین.
نشستم و منتظر ماندم.نشست و تکیه داد.سرش را پایین انداخت و گفت: چرا نگذاشتی من هم بمیرم؟ چه اصراری داشتی که بارت را به بندر امیرآباد ببرم؟
نیم خیز شدم.پرسیدم جریان چیست؟ تو کی هستی؟ کدام بار؟
همانطور که تکیه داده بود،صورتش را با دستهایش پوشاند.بغضش ترکید و هایهای گریه کرد.
در میان هقهقهای بی امانش شنیدم که گفت: اهل بم هستم.رانندهام و گاهی بارهاي شركتت راجابجا میکنم. روز چهارشنبه تماس گرفتند و سفارش بار دادند.گفتم میخواهم آخر هفته را کنار خانوادهام باشم.اصرار کردند که باید همین امروز حرکت کنی. گفتم بار متعلق به کیست؟ گفتند متعلق به محسن جلالپور است.پذیرفتم و همان روز به سمت ساری حرکت کردم. صبح فردای آن روز درحين رانندگي دررادیو شنیدم که در بم زلزله آمده است. مي داني چه برمن گذشت تا فهمیدم زن و بچهام زیر آوار ماندهاند؟این چه کاری بود با من کردی؟ چرا من را از خانوادهام جدا کردی؟من با این درد چه کنم؟
بیش از 30 نفر از اعضای خانوادهاش را از دست داده بود و خوب که نگاهش کردم،دیدم تلی از خاک است. ویرانهای که 30 انسان زیر آوارش دفن شدهاند.
به صندلی تکیه دادم و به حالش گریستم.
راست میگفت.آن روز اصرار کردم که بار باید همین امروز به سمت بندر امیر آباد حمل شود.همکارانم گفتند راننده میگوید شنبه اول وقت راه میافتد.گفتم امکان ندارد. چون باید محموله تا شنبه براي حمل به روسيه برسد و اگر نرسد،یک هفته زمان میبرد تا دوباره کشتی روسی برگردد و تا آن روز،پسته ها در رطوبت بندر آسیب میبیند.گفتم اگر حاضر نیست حرکت کند،با رانندهای دیگر توافق کنید.اطلاع دادند که راننده پذیرفته که حرکت کند.
وقتی سیر گریست، بلند شد.بلند شد که برود.ناگهان آمده بود و ناگهان میخواست برود.هرچه اصرار کردم بماند،نپذیرفت.آمده بود بارسنگینش را خالی کند و برود.خالی کرد و رفت.دیگر هیچ وقت هیچ کجا ندیدمش.
@mohsenjalalpour
غَمِ بَم
پنجشنبهها در دفتر كارم به کارهای عقب مانده رسیدگی میکردم.کارهای شخصیام که در طول هفته به دلیل حضورم در اتاق به تعویق میافتاد.آن روز شوم،ساعت 11 کارهایم را تمام کردم.کیفم را برداشتم که بروم.
موقع خداحافظی،پیش پایم ایستاد.مرخصی میخواست. بیست سال بیشتر نداشت.دختری مهربان و صادق و همکاری محترم و قابل اتکا.شوق کار در چشمانش موج میزد. لهجه بمیاش را نمیتوانست پنهان کند.
مخالفت کردم.گفتم حتی جمعه هم باید سرکار باشیم.گفتم فصل بارگیری پسته است و سفارش زیادی داریم.
سرش را پایین انداخت و اصرار کرد.باز هم مخالفت کردم.من مرد برخوردهای سخت نیستم اما آن روز،سرسخت بودم.دوباره اصرار کرد.گفت: آن قدر کارم گیر است که همین حالا باید از شرکت بیرون بروم.نمیدانم چه مشکلی داشت.گفتم دخترم کجا میخواهی بروی؟ گفت:همین حالا سوار اتوبوس میشوم و بم میروم.متقاعد نشدم.به حضور همه همکارانم در شرکت نیاز داشتم.اما آنقدر معصومانه درخواستش را تکرار کرد که سرانجام پذیرفتم.آماده بود و همان لحظه کیفش را برداشت و خداحافظی کرد.من هم از شرکت خارج شدم.
پنجشنبه شب به اتفاق جمعی از مسئولان استان به منزل یکی از فعالان اقتصادی کرمان رفتیم.رسم همین بود.هر پنج شنبه مهمان یکی از فعالان اقتصادی استان بودیم.آن شب علی ابراهیمی میزبان ما بود.یکی از بزرگان صنعت کرمان.
استاندار کرمان هم حضور داشت.متوجه رفت و آمدها و صحبت های درگوشی شدم.ماجرا چه بود؟ می گفتند بم چند بار لرزیده است.استاندار گفت خوشبختانه خسارت بار نبوده.خدا را شکر کردیم.آن شب به خانه برگشتم.همه در خواب بودند.یک لحظه فکر کردم؛ زلزله،آوار،خواب ...صلواتی فرستادم.لعنت خدا بر دل سیاه شیطان.
خوابیدم.نزدیکی های اذان صبح بود که با تکان عجیبی از خواب پریدم.همه بیدار شدیم.به حیاط دویدیم.همه هستند؟رامین،امین،زهره...
گفتم خدایا رحم کن.حتما در بم اتفاقی افتاده. ناخودآگاه یاد دوستان و آشنایان بمیام افتادم. یاد همکارم.دختر بیست ساله و خوش لهجه بمی که پیش از ظهر پنج شنبه با اصرار مرخصی گرفت و رفت.دیگر خوابم نبرد.تلفن ها شروع شد. رفت وآمدها و سرانجام خبرهای بد رسید. بم به ویرانه ای تبدیل شده بود.
فقط من و همشهریانم و آنها که بم را از نزدیک دیدند،عمق فاجعه را درک میکنند.بم،دیگر بم نبود. کوهی از غم بود. تلی از خاک و ویرانه ای در کویر.
همکارم ،خانواده اش و هزاران نفر از اهالی بم زیر آوار ماندند و شنیدم آن دختر مهربان در حالت نیم خیز،زیر آوار جان داده بود.نیم خیز.دست به زانو و هراسان.جنازه اش را از زیر خروارها خاک و خون بیرون کشیدند.
کاش آن روز سرسختی می کردم.کاش نمی گذاشتم برود.
@mohsenjalalpour
چرا نسبت به جایگاه نگران کننده کسب وکار در کشور بی تفاوت هستیم؟
کوچکترین تغییر در جدول رقابتهای لالیگا یا لیگ برترانگلیس،حال چند میلیون جوان ایرانی را دگرگون میکند.تغییرات جزئی در جایگاه تیم ملی، در ردهبندی فیفا انتشار هزاران تحلیل و نظر را به دنبال دارد. قلیان کشیدن دو بازیکن یا رانندگی پر خطر دو بازیکن دیگر تا مدتها تیتر اول رسانههای ورزشی میشود. ده ها رسانه ورزشی داریم که کوچکترین تحرکات در میادین فوتبال را رصد میکنند و چند میلیون علاقهمند که هیچ حرکتی را از نظر دور نمیدارند و من در عجبم که چرا تغییرات در مهمترین شاخصهای اقتصادی،خمی به ابروی آنها نمیاندازد.
ظرف روزهای گذشته در حالی که رسانههای اصلاحطلب و اصولگرا به تخریب هم مشغول بودند و در حالی که سیاستمداران داشتند انتصاب استانداران را تجزیه و تحلیل میکردند، پانزدهمین گزارش بانکجهانی درباره سهولت کسب وکار منتشر شد.
چند روز پیش که «ستاره معروف ترکیه به ایران آمد» یا شاید همان روز که «سجاد ابراهیمی به امیرعباس کچلیک پیشنهاد داد زن بگیرد» یا شاید روزی که «اشک بدل ایرانی مسی» در آمد،جایگاه ایران در پانزدهمین گزارش سهولت کسب و کار بانک جهانی کاهش یافت اما جز یکی دو روزنامه اقتصادی و چند سایت مخالف دولت و چند کانال تلگرامی،کسی زحمت تجزیه و تحلیل گزارش را نکشید.
گزارش جدید بانک جهانی میخواهد بگوید کسب وکار در ایران به نسبت بقیه کشورها چقدر سخت است و چه با چه موانعی مواجه است.
جایگاه فعلی ایران بدترین رتبه در سه سال اخیر است. ما اصلا کشور خوبی برای کسب وکار نیستیم. حتی در میان کشورهای بحران زده منطقه خاورمیانه هم رتبه خوبی نداریم. ایران در رتبهبندی امسال با قرار گرفتن در رتبه دوازدهم منطقه منا، پایینتر از کشورهایی نظیر امارات، ترکیه و بحرین قرار گرفته و بوده و تنها از کشورهایی نظیر مصر، لبنان، عراق، سوریه و یمن وضعیت بهتری دارد.
خوب است آنها که مدام اخبار سیاسی را دنبال می کنند،یا آنها که پیوسته نگران جابه جایی کشورها در رده بندی فیفا هستند یا آنها که به اخبار سلبریتی ها علاقه دارند،گاهی هم نیم نگاهی به وضعیت اقتصادی کشور خود داشته باشند. یکی دو لایک و دو سه کامنت و چند فروارد،احتمالا باعث می شود سیاستمداران،روزنامه نگاران و روشنفکران هم نسبت به جایگاه ناراحت کننده ایران در زمینه سهولت کسب وکار کنجکاو شوند. آن وقت شاید یادشان افتاد که با یک حرکت کوچک می توانند ده ها مانع را از پیش پای کارآفرینان خرد و کلان کشور بردارند.
✔️ @mohsenjalalpour
فرصت اصلاح
گاهی رسانهها از کنار حرفهای خیلی با ارزش میگذرند و به حاشیهها مشغول میشوند. نمونهاش، نظرات فوقالعاده مهم رییس کمیته امداد امامخمینی(ره) که گفته بود: «یک ساعت با آقای رییسجمهور صحبت کردم، به ایشان گفتم از چه میترسید؟ شما که دیگر رای گرفتهاید. دفعه بعد هم که نیستید، این یارانه نقدی را قطع کنید. بگذارید فحشش را به من بدهند.» سخنان بیسابقه پرویز فتاح و مواضع صادقانه ایشان درباره حذف یارانهها ارزش صدها تحلیل و یادداشت را دارد که متاسفانه مطبوعات به آن کم پرداختند. از زمانی که آقای روحانی بر مسند ریاستجمهوری نشسته تا امروز چند فرصت تاریخی برای بازنگری نظام پرداخت یارانه به وجود آمده اما متاسفانه بیآنکه اتفاق مثبتی رخ دهد از دست رفته است.
در ابتدای تشکیل دولت یازدهم، انتظار این بود که در ساز و کار نظام یارانهها بازنگری اساسی صورت گیرد. اقتصاددانان معتقد بودند شیوه توزیع یارانهها از اساس ایراد دارد و سیاستگذار را در دام خطای نوع اول و خطای نوع دوم انداخته است. در خطای نوع اول فرد، نیازمند حمایت دولتی است، ولی در معیارهای مشخص شده، فاقد شرایط لازم ارزیابی میشود و خطای نوع دوم، مربوط به فردی است که واجد شرایط نیست ولی به اشتباه در جمع گروههای آسیبپذیر قرار میگیرد. قرار بود با اجرای سیاست هدفمندی یارانهها از اقشار کمدرآمد حمایت شود اما در حال حاضر بیشتر افراد جامعه دارند از مواهب آن برخوردار میشوند. زمانی که بحث حذف اقشار پردرآمد از نظام یارانه مطرح شد، جمعبندی سیاسی دولت این بود که قطع یارانه، نارضایتی عمومی ایجاد میکند و به نوعی به سمت روش انصراف داوطلبانه پیش رفتند که این روش هم شکست خورد. درواقع دولت باید این سیاست را اعمال میکرد که هیچکس مشمول دریافت یارانه نمیشود مگر اینکه جزو دهکهای فقیر جامعه باشد.
اما دولت ریسک حذف یارانهبگیران ثروتمند را گردن نگرفت و این سیاست ادامه پیدا کرد. پس از انتخاب مجدد آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری امسال، دوباره فرصت بینظیری برای اصلاح یارانهها به وجود آمد اما باز هم این فرصت نادیده گرفته شد. اگر به گذشته بازگردیم و یکبار دیگر اهداف سیاست هدفمندی یارانهها را بازخوانی کنیم، به سه هدف عمده میرسیم؛ درواقع سیاستگذار سه هدف «شفافیت اقتصادی، توزیع عادلانه یارانهها و استفاده بهینه از منابع انرژی» را مدنظر داشت. اکنون میتوان گفت با اجرای این سیاست، نهتنها هیچیک از اهداف مورد اشاره محقق نشده بلکه چنانچه محاسبه دقیقی داشته باشیم، متوجه میشویم از اهداف اصلی طرح دور شدهایم. در مقوله شفافیت، آمارها نشان از این دارد که نهتنها سیر نزولی طی کردهایم که با اجرای غلط و ناقص این طرح، پیشبینیپذیر بودن اقتصاد کشور را غیرممکن کردهایم. توزیع یارانهها نیز صحیح نبوده و عدالتی که مقصود بوده به دست نیامده است. در زمینه مصرف انرژی نیز تحولی به وجود نیامده و همچنان جزو پرمصرفترینهای جهان هستیم.
با یک نگاه ساده متوجه میشویم که حتی اگر یارانه نقدی حذف میشد، باز هم عدالتی برقرار نمیشد. همین امروز هنوز یارانه مستتر در قیمت حاملهای انرژی و آب بهمراتب بیش از مبلغی است که بهعنوان یارانه نقدی، به حساب افراد واریز میشود. عملا امروز ثروتمندان جامعه چند برابر یارانهیی که دریافت میکنند، از یارانه مستتر در قیمت حاملهای انرژی منتفع میشوند. حال آنکه فرودستان جامعه از چنین امکانی برخوردار نیستند.
برای مقایسه میتوان زندگی خیلی از شهرنشینان و طبقه متوسط جامعه را با اهالی روستا مقایسه کرد. به هر میزان که استفاده از برق و گاز و بنزین و گازوییل در زندگی این دو قشر متفاوت است به همان میزان استفاده آنها از یارانههای مستتر در قیمت حاملهای انرژی تفاوت دارد. محاسبات اولیه متوسط پنجبرابری را نشان میدهد. حال با توضیح کوتاهی که آورده شد، باید ببینیم دولت دوازدهم چه راهکاری برای اصلاح طرح معیوب هدفمندی یارانهها در پیش خواهد گرفت تا بیشتر از قبل به اهداف اصلی این طرح نزدیک شود. پیشنهاد رییس کمیته امداد یکبار دیگر فرصتی مناسب را پیش روی دولت گذاشته است. تنها نیازش، اعتماد به این سازمان دیرپاست که اتفاقا رییسی پاکدست و مورد اعتماد نظام دارد. بهتر است دولت این فرصت را غنیمت بشمارد و هر چه زودتر خود را از دام توزیع نادرست یارانه رها کند و درصدد این باشد که تنها از اقشار کمدرآمد حمایت کند.
منبع: روزنامه تعادل
https://goo.gl/PXBxP2
✔️ @mohsenjalalpour
بزرگ ابرچالش ها
اقتصاددانان بارها تأکید کردهاند که کیفیت سیاستگذاری در ایران تنزل پیدا کرده است.
تحلیلگران اقتصادی متفقالقول هستند که اقتصاد ایران 6 تا 10 ابرچالش جدی دارد که ظرفیت بحرانسازی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارند. ناظران اقتصادی همینطور بر این باورند که به تعویق انداختن حلوفصل مشکلات اقتصادی، بسیار زیانبار خواهد بود.به این دلیل که ابرچالشهای اقتصادی از نقطهای به بعد دیگر راهحل اقتصادی ندارند و تبدیل به مشکلات اجتماعی، سیاسی و امنیتی میشوند.حال که به چنین روزی افتادهایم،چرا به فکر اصلاح امور نیستیم؟
اقتصاددانان سازوکار نامناسب حکمرانی را دلیل اصلی ناتوانی در حل و فصل مسائل میدانند.بسیاری از دلسوزان کشور به این نتیجه رسیدهاند که در حال حاضر حکمرانی بد ، ابرچالش اصلی کشور است و به دلیل وجود این عارضه، میان قوای کشور همسویی وجود ندارد.
مثلا در اسناد بالا دستی تأکید شده که دستیابی به نرخ رشد 8درصدی یک ضرورت است. مطالعات نشان میدهند برای رسیدن به این میزان رشد ، اقتصاد کشور به 150 تا 180 میلیارد دلار سرمایه در سال نیاز دارد. آیا امکان تجهیز چنین سرمایهای از منابع داخلی و خارجی وجود دارد؟ فضای سیاسی و اقتصادی ما چقدر باثبات است که امکان جذب این میزان سرمایه وجود داشته باشد؟ بر اساس کدام مزیتها میتوانیم سرمایهگذاران بینالمللی را متقاعد کنیم که به جای سرمایهگذاری در کشورهای سنگاپور،امارات متحده عربی،تایوان و حتی ترکیه، به ایران بیایند و در بخشهای مختلف کشور ما سرمایهگذاری کنند؟
حکمرانی به طور کلی سازوکار ارائه خدمات عمومی است که برای اداره مطلوب جامعه و اقتصاد ضروریاند. حکمرانی خوب یعنی سازوکار مناسب برای ارائه کارآمد خدمات عمومی در جهت منافع همگانی. چنین سازوکاری باید چندین مشخصه پایهای داشته باشد:
از همه مهمتر قانونمندی و حساب و کتاب روشن و شفاف در سیاستگذاری و امور اجرایی کشور است.
مشخصه دوم کارایی دستگاههای اجرایی، قوای مقننه و قضایی در طراحی، پیاده سازی و اعمال درست قوانین و سیاستهاست.
مشخصه سومی که میتوان برای حکمرانی خوب برشمرد، ثبات در نظام سیاسی با تغییرات قاعدهمند است.
چهارمین مشخصه حکمرانی خوب نیز طراحی نظام بازخورد برای حسابکشی مردم از مجریان امور است.
گام نخست در اصلاح این ساختار قدیمی،نوسازی فکر و تغییر انگارههای ذهنی و پاردایم کشور داری است.تفکر حاکم بر سیاستگذاری در کشور ما کهنه و قدیمی است.ما درک درستی از تحولات اقتصادی بینالمللی نداریم.سیاستگذار به دلایل مختلف، به سندروم تعلل مبتلا شده است.نظام بازخورد در کشور ما مخدوش است. در سالهای گذشته شاهد تحولات سیاسی و اجتماعی در خیلی از کشورها بودهایم.برخی تجربهها مثبت و برخی کاملا منفیاند. تجربه کشورهایی نظیر ترکیه و چین در اصلاح سازوکارحکمرانی پیشروی ماست و همین طور با تجربه تلخ کشورهای تونس،ونزوئلا،مصر و یونان نیز آشنایی داریم. ترکیه و چین توانستند با تغییر پاردایم اقتصادی،به رشد اقتصادی و در نتیجه ثبات سیاسی دست پیداکنند اما چهار کشور تونس،ونزوئلا،مصر و یونان از اصلاحات ساختاری در اقتصاد غفلت کردند و در باتلاق بی ثباتی گرفتار شدند. تونس و مصر نتوانستند در مقابل اعتراض جمعیت جوان جویای کار دوام بیاورند و تاوان سیاستهای نادرست اقتصادی را با سقوط سیاسی پرداختند. تاوان یونان و ونزوئلا در استفاده نادرست از منابع مالی ارزان قیمت،شورشهای اجتماعی و گرفتاریهای حاد سیاسی است که همچنان ادامه دارد.
در مقابل، ترکیه در سالهای ابتدایی دهه 1980 سیاست جایگزینی واردات را با وجود تضاد منافعی که نظامیان و کمالیست ها داشتند کنار گذاشت و آزادسازی اقتصادی را در دستور کار قرار داد.بیشتر این اصلاحات مدیون سیاستمدار تکنوکراتی به نام تورگوت اوزال بود. نکته قابل توجه سیاستهای او، مشروعیت بخشیدن به بخشخصوصی برای گذار به توسعه بود.
در چین نیز زمانی که دنگ شیائو پنگ کنترل حزب کمونیست را به دست گرفت،تغییر پاردایم اتفاق افتاد. شیائوپنگ اصلاحاتی را آغاز کرد تا ریل اقتصاد متمرکز و کاملا دولتی چین را تغییر دهد. او ویرانهای از مائو تحویل گرفت اما با درایت و هوشی که داشت،اشتباهات بزرگ دوران مائو را اصلاح کرد.اگر به تاریخ مراجعه کنیم،میبینیم چین تنها کشور کمونیستی است که با تغییر پارادایم،هم ساختار سیاسی خودش را حفظ کرد و هم در مسیر توسعه قرار گرفت.دیگر کشورهای کمونیستی یا سقوط کردهاند یا در بدبختی و فلاکت به سر میبرند. فراموش نکنیم که ایران گرفتار چند ابرچالش کمر شکن است.اگر ریل حکمرانی و کیفیت سیاستگذاری را ارتقا ندهیم و در همین مسیر گام برداریم،چه آیندهای در انتظارمان خواهد بود؟
✔️ @mohsenjalalpour
عارضه جامعه كوتاه مدت
📌 اینروزها جامعه ما در دام تصمیمگیریهای کوتاهمدت گرفتار شده است. انگار به عارضه نزدیکبینی مبتلا شدهایم و دوردستها را نمیبینیم. افق دید و تصمیمگیری ما هفتگی است و در بهترین حالت میتوانیم برای یک ماه برنامهریزی کنیم.
📌 گاهی مناقشات سیاسی داغ میشود و گاهی همدلی و همسویی به اوج میرسد. فضای سیاسی حالت سینوسی گرفته و هیچ صلحی در کشور بیشتر از دو ماه دوام نمیآورد. هیچ نشانهای مبنی بر تفاهم حداقلی درباره مسائل مهم در کشور وجود ندارد. مثلا برجام مورد تایید دو قوه است؛ اما یک قوه با آن مخالفت میکند.
📌 مناقشههای سیاسی سایه سنگینی روی سر اقتصاد کشور انداختهاند. سادهترین سیگنالی که مناقشهها به سرمایهگذاران میدهند، بیثباتی سیاسی است. مشکل از جایی شروع میشود که مناقشهها تبدیل به منازعه و دعوا میشوند. این دعوا گاهی تسویه حسابهای سیاسی را بهدنبال دارد. اولین اثر تداوم کشمکشهای سیاسی، به هم ریختن فضای روانی سرمایهگذاری است.
📌 کشمکشهای حاد سیاسی روی ذهنیت سرمایهگذاران اثر میگذارد و افق دید او را محدود میکند. سیاستمداران از اثر روانی کشمکشهای سیاسی بر فعالیتهای اقتصادی غافلند.
📌 بهبود فضای روانی کسبوکار بر بهبود ساختاری کسبوکار تقدم دارد. سرمایهگذاری اگرچه یک فعالیت اقتصادی است، اما فرآیندی است که ابتدا در ذهن شکل میگیرد. ذهنیت سرمایهگذاران و فضای روانی جامعه در شکلگیری فعالیتهای اقتصادی اهمیت زیادی دارد. سیاستمداران با تشدید دعواهای سیاسی، فضای روانی و امنیت سرمایهگذاری را به خطر میاندازند و سیاستگذاران با کوتاه کردن افق سیاستهای اقتصادی و غفلت از موانع کسبوکار، امکان دید بلندمدت را از سرمایهگذاران میگیرند.
📌 برای سرمایهگذاران، نقشه خروج از یک سرمایهگذاری، مهمتر از نحوه ورود به آن است. به این ترتیب سرمایهها به سمتوسوی فعالیتهای زودبازده و کوتاهمدت سوق پیدا کرده و کمتر کسی جرات میکند سراغ پروژههای بلندمدت اقتصادی برود.
📌 بدون شک این عارضه، نتیجه فضای سیاسی حاکم بر کشور است. فعالان اقتصادی چه در حوزه دانشگاهی و چه کارآفرینان و بازاریان، نگران عواقب منازعات سیاسی هستند و از چشمانداز تیرهای که در صورت تداوم این روند اقتصاد کشور را درگیر خواهد کرد، اظهار نگرانی کردهاند.
📌 تشکلهای اقتصادی مدتها است مطالبه بهبود فضای کسبوکار را دارند. این مطالبه در مجلس هشتم و دولت دهم تبدیل به قانون شده است. احتمالا شش سال از تصویب این قانون میگذرد؛ اما نه تنها فضای کسبوکار تفاوتی با گذشته پیدا نکرده که امنیت روانی آن بیشتر به خطر افتاده است.
📌 بیتعارف، در آینده حتی اگر همه موانع اداری کسبوکار هم برداشته شود و جایگاه ایران به شکل قابلملاحظهای ارتقا پیدا کند، اگر امنیت روانی سرمایهگذاران تامین نشود، نباید انتظار بهبود اوضاع را داشت.
متن كامل👇
https://goo.gl/8KcNym
@mohsenjalalpour
بازارها به سخنان ترامپ چه واکنشی نشان خواهند داد؟
ساعتی پیش از ارسال این نوشته،دونالد ترامپ علیه ایران سخنرانی کرده. مردم ایران در شبکههایی که بعضا فیلتر هم شدهاند،علیه سخنان او واکنش نشان دادهاند. حساب کاربری رئیس جمهور آمریکا با حمله کاربران ایرانی مواجه شده و مسأله هستهای ایران بار دیگر به یکی از مهمترین موضوعات جهان تبدیل شده است.
واکنش مردم به اظهارات دونالد ترامپ واقعا شگفت آوراست. شبکههای اجتماعی پرشده از اعتراض ایرانیان.جز رئیس جمهور روحانی،هیچ مقام رسمی به سخنان رئیس جمهوری آمریکا واکنش نشان نداده اما مردم، سخنان ترامپ را بی پاسخ نگذاشتهاند. بخشی از مردم به خاطر این که ترامپ خلیج فارس را «خلیج عربی» نامیده به او تاختهاند.بخشی دیگربه خاطر سخنان ضد ایرانیاش علیه او موضع گرفتهاند.بعضیها در دفاع از برجام و برخی هم در مخالفت با آن شروع به فعالیت کردهاند.این جامعه ایران است. زنده و سرزنده که موقعیتها را خوب تشخیص میدهد. در داخل، نقاد و نکته سنج و بیتعارف و طناز است اما خارج از مرزها نقد و نظر را کنار میگذارد و پای حاکمیتش می ایستد.مشکل بزرگ سیاستمداران آمریکا این است که این مردم را نمیشناسند.تصویر آنها از ایران درست نیست.
▫️▫️▫️
ساعاتی پس از ارسال این نوشته، تنور نانواییها روشن میشود. کامیونهای توزیع شیر و موادغذایی به حرکت درمیآیند.تاکسیها و اتوبوسها کارشان را در شهرها آغاز میکنند و ساعتی بعد بازارها گشوده میشوند.کرکره مغازهها بالا میرود و مردم، حمام رفته و اتو کشیده یا شاید خسته از مهمانی شب قبل، به سمت کسب وکار خود حرکت میکنند.
خیابانها دوباره شلوغ میشود و ماندن در راه بندان،فرصت خوبی برای مسافران تاکسیها و اتوبوسهای درون شهری است تا سخنان دونالد ترامپ را تحلیل کنند.دیری نمیپاید که کارکنان شرکتها و سازمانها چای به دست درباره سخنان دیشب ترامپ سخن خواهند گفت.رئیس جمهور آمریکا فکر میکند مردم ایران صحبتهایش را باور خواهند کرد؟ خنده دار است.او در حالی که تلاش کرده تا زیر یک توافق بینالمللی بزند که مردم ایران برایش جشن گرفتهاند،گفته کنار مردم ایران خواهد ایستاد.
▫️▫️▫️
در حالی که مردم دارند درباره سخنان ترامپ صحبت میکنند،نخستین قیمتها روی تابلوهای بازار سرمایه روشن میشود.
چه میدانیم؟ ممکن است نقاش تقدیر،فردا بخواهد روی تابلوهای بورس رنگ قرمز بپاشد.شاید هم از دستش در رفت و رنگ سبز پاشیده شد.همه چیز بستگی به فهم عمومی از سیاستهای جدید آمریکا علیه ایران دارد.
در عالم واقع اتفاق جدیدی قرار نیست رخ دهد.آنچه پیش آمده،فاجعه نیست.دشمنیها برقرار است و ضربات سنگین، اما این طرف، ما هم در خواب نبودیم.فهم عمومی از نطق دیشب و واکنشهای مردم،حتی میتواند امیدوار کننده هم باشد.آمریکا از برجام خارج نشده.اروپا کنار ایران مانده.مردم ایران دوباره متحد شدهاند و پیام این همدلی چند ساعت، پیام اول شبکههای اجتماعی بوده است.
از آن طرف ولیالله سیف و مسعود کرباسیان هم تقسیم کار کردهاند. یکی مانده تا شوک احتمالی بازارها را کنترل کند و دیگری رفته تا در اجلاس صندوق بین المللی پول حضور یابد.دولتمردان ایرانی با چنین شوکهایی بیگانه نیستند.بازارها در ایران خیلی عمیق و گسترده نیستند. تزریق منابع به بازارها اگرچه سیاستی قدیمی و مندرس است اما در نیمچه بازارهای ایران جواب میدهد.دولت پول کلانی کنار گذاشته تا نوسان احتمالی بازارها را کنترل کند و صندوقهایی ایجاد کرده تا در صورت نیاز از منابع آنها برای ثبات سازی در بازارها استفاده کند.نقد سیاستهای دولت را میگذاریم برای بعد.
با این حال عده ای معتقدند بازارها سقوط میکنند.عده ای هم معتقدند بازارها کمی به تحولات اخیر اخم خواهند کرد.عدهای هم هستند که میگویند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.باید دید فهم عمومی از تحولات جدید چه خواهد بود. فهم من این است که سنگینی تصمیم ترامپ به آینده حواله شده است.یعنی ترامپ توپ را به زمین کنگره انداخته و کنگره هم سه ماه فرصت دارد تا در این زمینه اظهارنظر کند.ما مردمان روزآمدی هستیم.افق دید ما نمیتواند بیش از یک هفته باشد.سه ماه برای خودش زمان زیادی است. تا آن روز خدا بزرگ است،همان طور که تا امروز بوده.
✔️ @mohsenjalalpour
آيا باید با تحریم اقلیم کردستان مخالف بود؟
اقلیم کردستان عراق اینروزها درگیر یک چالش بسیار بزرگ شدهاست. با وجود فشارهای شدید بین المللی، رفراندوم برگزار شده و اقلیم به نوعی دارد روزهای پس از استقلال را میگذراند.
در شرایط حساسی که بر منطقه حاکم است،نمی توان این قمار سیاسی را تأیید کرد و شخصا آن را بسیار پرهزینه و پر مخاطره میبینم اما با تحریم اقلیم نیز به همان دلایلی که با تحریم ایران مخالف بودم،مخالفم.
در شرایطی که تحریم هوایی این منطقه از سوی همسایگان و نیز غیرقانونی دانستن نتایج همهپرسی استقلال این منطقه از سوی عراق، ترکیه و ایران بحران اقلیم را وارد فاز جدیتری کرده است، موضع گیری درباره تحریم اقلیم کردستان،آزمون سختی برای جامعه مدنی و مطبوعات آزادی خواه ایران خواهد بود.
وقتی تحریمهای ناجوانمردانه علیه ایران شدت گرفت، جامعه مدنی ایران یک صدا به پا خاست و فریاد اعتراض مردم ایران را به گوش جهان رساند.
«کمپین ضد تحریم» اعتراضی فراگیر و مدنی بود که یک خانواده رسانه ای آغازگر آن بود. روزنامه دنیای اقتصاد و هفته نامه تجارت فردا با کمک اقتصاددانان آزادی خواه این حرکت مدنی را آغاز کردند و صدای مردم ایران را به گوش جهان رساندند.
دیری نپایید که این حرکت مورد تأیید هنرمندان و فعالان سیاسی و کنش گران اجتماعی قرار گرفت و پس از آن که تبدیل به یک موج فراگیر شد، در رسانههای بین المللی هم انعکاس یافت.
درآن زمان دکتر غنی نژاد درباره دلایل شکل گیری این کمپین گفته بود « در منطق اقتصاد آزاد تحریم وجاهتی ندارد. من و همفکرانم، بارها این موضوع را مورد تاکید قرار داده بودیم که نباید مسائل سیاسی را وارد حوزه روابط اقتصادی، به ویژه اقتصاد بینالملل کرد. دقیقتر بگویم اقتصاد را نباید به ابزار سیاستهای خصومتآمیز تبدیل کرد. در واقع سیاست باید در خدمت صلح و گسترش روابط اقتصادی باشد زیرا هرچه تعامل اقتصادی میان ملتها بیشتر شود روابط بینالمللی صلحآمیزتر میشود.»
دکتر بهکیش نيزبا بیان این که « ایجاد محدودیت در تجارت آزاد مانع رشد و توسعه است. کشورهای بزرگ با اهداف سیاسی اقدام به ایجاد محدودیت در فعالیتهای اقتصادی میکنند. تحریم اقتصادی بیشتر مردم را تحت فشار قرار میدهد. این سنت نامناسب باید روزی از جهان رخت برکند و این امر شدنی نیست مگر با یک حرکت جهانی.» کنش گران سیاسی و اجتماعی را به همراهي با اين كمپين دعوت كرده بود.
با مرور تجربیات گذشته و نتایجی که کمپین مخالفت با تحریم به دنبال داشت، جامعه مدنی ایران بهتر است دولت ها را به آرامش و ایجاد زمینه برای گفت وگو دعوت کند.
تحریم اقلیم کردستان به دلایل زیر سیاست درستی نیست:
📌نخست این که رنج مردم این منطقه را افزایش می دهد بی آن که اثری بر اراده سیاستمداران این منطقه داشته باشد.
📌 از ایران همان چهره ای را می سازد که ما از تحریم کنندگان خود در ذهن داریم.
📌 فضای بین المللی به قدری آشفته است که هیچ بعید نیست ایران دوباره تحریم شود.اگر ما کشوری باشیم که اقلیم کردستان را تحریم کنیم، در این صورت چطور می توانیم به تحریم کنندگان خود اعتراض کنیم؟
✔️ @mohsenjalalpour
تیمورتاش ها و سمیعیها
🔺جرج سانتایانا: آنها که نتوانند گذشته را به خاطر بیاورند،محکوم به تکرار آن هستند
دیروز نهم مهرماه،مصادف با روزی بود که زندگی پر فراز و فرود عبدالحسین تیمورتاش به سختترین شکل ممکن به پایان رسید. سیاستمداری که او را پایهگذار اقتصاد دولتی میشناسند.
نام اصلی اش «عبدالحسین خان نردینی» است؛ ملقب به «سردار معظم» و مشهور به « تیمورتاش» که حیات سیاسی اش را از دوره دوم مجلس شورای ملی آغاز کرد و به عنوان نماینده مردم قوچان به مجلس راه یافت.مردم قوچان یک بار دیگر در سال ١٢٩٣ او را به عنوان نماینده خود به مجلس ملی فرستادند اما در آبان ۱۲۹۴ هجری شمسی، سومین دوره این مجلس با کمتر از یک سال فعالیت منحل شد و تیمورتاش با نفوذی که در حکومت پیدا کرده بود،به ولایت گیلان رسید.در مجلس چهارم با بیرق اصلاحطلبی وارد مجلس شد اما با سوسیالیستها پیمان بست.
تیمورتاش یکی از دهها سیاستمداری بود که پس از کودتای ١٢٩٩ و پایان حکومت قاجاریان بازداشت شد و مدتی را در زندان سپری کرد.با اینحال پس از افزایش قدرت رضاخان میرپنج،جزو مشاوران و نزدیکان او شد.
در دولت مشیرالدوله به عنوان وزیر عدلیه انتخاب شد. در سال ۱۳۰۱ حکم ولایت کرمان و بلوچستان را گرفت. در کابینه سردار سپه وزیر تجارت و فوائد عامه شد و پس از تاج گذاری رضا شاه،به وزیری دربار او رسید.
تیمورتاش پس از آن به مدت هفت سال یکی از پر نفوذترین سیاستمداران ایران بود که نقش بسیار مهمی در همه مسائل داخلی و خارجی ایران داشت.
این شرح مختصری از زندگی تیمورتاش بود اما او چند حرکت مهم را در اقتصاد کشور پایه گذاری کرد تا نام خود را به عنوان یک سیاستمدار طرفدار مداخله دولت در تاریخ کشور ثبت کند.
محمد راستی در کتاب « اسنادی از ارز و انحصار تجارت خارجی در دوره رضاشاه» به تفصیل، نقش تیمورتاش در تثبیت نرخ ارز و همین طور شکل گیری انحصار در تجارت خارجی را شرح داده است.
در تاریخ 6 اسفند ١٣٠٨ لایحهای با عنوان «قانون اجازه تفتیش و نظارت در خرید و فروش اسعار خارجی» به امضای وزیر مالیه (مشارالملک) تقدیم مجلس شد. چنانکه در پیشنویس مقدمه قانون آمده بود، هدف از تهیه آن، جلوگیری از کاهش شدید ارزش قران و افزایش واردات بود که «موجب وقفه تجارت و تنزل و انحطاط ثروت و اعتبار ملی» میشد. بر اساس این قانون، خرید و فروش و واگذاری و نگهداری ارز توسط مردم ممنوع شد و صرفا به انحصار دولت درآمد.
اما چه شد که مشارالملک این لایحه را تهیه کرد؟
تیمورتاش در ٢٨ آبان ١٣٠٨ نامهای به مشارالملک نوشت و خواستار ممنوعیت ضرب سکه نقره توسط بخشخصوصی شد.این نامه آغاز چند حرکت اساسی برای محدود کردن فعالیتهای این بخش بود. وزیر عدلیه وقت،علیاکبرخان داور نیز، راهحل عبور از بحران را شرکت و مداخله دولت در امور اقتصادی دانست.
تلاش سیاستمداران برای نقش آفرینی بیشتر دولت در اقتصاد ، جز تجار و بازرگانان سرشناس بخش خصوصی،منتقدانی جدی درون دولت نیز داشت. هرچه تیمورتاش و علی اکبر داور برای نهادینه کردن دخالتهای دولت در اقتصاد تلاش میکردند،عنایتالله سمیعی کفیل وقت وزارت اقتصاد ملی با این تفکر مخالف بود و آن را به زیان کشور میدانست.با این حال نفوذ و لابی تیمورتاش آن قدر قوی بود که عنایتالله سمیعی را وادار به استعفا کرد. سمیعی ضمن تقدیم استعفای خود، ادامه خدمت در وزارت اقتصاد ملی را مشروط به انصراف دولت از تقدیم لایحه انحصار تجارت خارجی به مجلس کرد.استعفای او اما بینتیجه بود و با تصویب قانون جدید، تجارت خارجی ایران مطلقا به انحصار دولت درآمد و حق صادرات و واردات کلیه محصولات طبیعی و صنعتی و تعیین میزان و شرایط ورود و صدور آنها جزو اختیارات دولت شد.
هرچند تلاشهای عبدالحسین تیمورتاش به نهادینه شدن نفوذ دولت در اقتصاد کشور منجر شد اما او اصلا عاقبت خوبی نداشت. تیمورتاش که متهم به جاسوسی برای روسها شده بود، دو بار محاکمه شد. جز این، متهم به دزدی و ارتشا نیز بود. او را به دلیل گرفتن یکصد هزار تومان رشوه از امینالتجار اصفهانی در تجارت تریاک ، به حبس محکوم کردند که پس از هشت ماه، در زندان قصر جان سپرد یا شاید به قتل رسید.
نزدیک به ٩٠ سال از پایهگذاری اقتصاد دولتی در ساختار اداری ایران میگذرد.امروز بیشتر از هرزمانی باطل بودن آموزههای این تفکر بر سیاستمداران ما مشخص شده اما حتی در دولتی که خود را مدافع بازار و بخش خصوصی میداند، تعداد تیمورتاشها از سمیعیها بیشتر است.این مایه تأسف مضاعف نیست؟ یعنی ما از تاریخ هیچ نیاموخته ایم؟
@mohsenjalalpour
رضا نيازمند یکی از سرشناسترین تکنوکراتهای عصرما درگذشت.
آقای نیازمند بنیانگذار خیلی از صنایعی بودکه اینروزها دوره عسرت را میگذرانند.
پیکر پاکش فردا ساعت 10 صبح تشيع میشود.
@mohsenjalalpour
اقتصاد در گروه مرگ
زیاد فوتبالی نیستم اما فوتبال پدیدهای است که خودش را به جامعه تحمیل میکند. اینروزها هرجایی و با هرکس که هم صحبت میشوم، از جامجهانی میگوید و از گروه سختی که ایران در آن گرفتار شدهاست.
قطعا دو کشور اسپانیا و پرتغال جزو بهترینهای حال حاضر فوتبال جهان هستند و مراکش هم در رده بندی فیفا جایگاه بدی ندارد. تأخیر در یکی از پروازها و کنجکاوی درباره کشورهای همگروه ایران، باعث شد روی ویژگیهای اقتصادی آنها تمرکز کنم. به هر سه کشور سفر کردهام اما تنها با تجار اسپانیایی مراوده دارم. اسپانیا بعد از آلمان و ایتالیا بزرگترین مشتری پسته ایران است. دو کشور پرتغال و اسپانیا با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم میکنند. این دو کشور جزو گروه خوکها محسوب میشوند. در اصطلاح به چهار کشور پرتغال، ایتالیا، یونان و اسپانیا PIGS میگویند که برگرفته از حروف اول این کشورها و به معنای خوکها است. گروه خوکها در سالهای گذشته به شدت با بحران اقتصادی درگیر بودهاست. با این مقدمه اجازه بدهید با شاخصهای اقتصادی به این کشورها نگاه کنیم تا ببینیم در رقابت اقتصادی و اجتماعی، کدام کشور وضعیت بهتری دارد.
پرتغال در رده بندی فیفا سومین تیم جهان است. از نظر جمعیت،در رتبه 84 جهان قرار دارد.نمره حکمرانیاش 25 است و از نظر تولیدناخالص داخلی،چهل و هفتمین اقتصاد جهان به شمار میرود. جایگاه پرتغال از نظر درآمد سرانه 66 ، از نظر رتبه آزادی اقتصادی 77 و از نظر مساعد بودن محیط کسب وکار 37 است. پرتغالیها دهمین کشور جهان از نظر آزادی فردی هستند که رتبه سلامتشان 36 و رتبه سرمایه اجتماعیشان 46 است.
اسپانیا بیست و هشتمین کشور پر جمعیت جهان،ششمین کشور در رده بندی فیفا است که رتبهاش در حکمرانی 30 ،در تولید ناخالص داخلی،14 و در شاخص در آمد سرانه، 52 اعلام شده است.اسپانیاییها رتبه 16 آزادی های فردی را دارند و درجه آزادی اقتصادشان 69 و رتبه محیط کسب وکارشان 33 است. اسپانیاییها با ثبت رتبه 25 جزو با سوادترین و با ثبت رتبه 16 جزو سالمترین مردمان جهان هستند که جایگاه سرمایه اجتماعی آنها نیز 29 است.
رتبه ایران در رده بندی فیفا 32 است. ما هفدهمین کشور پر حمعیت هستیم که بیست و هفتمین اقتصاد جهان را داریم اما از نظر در آمد سرانه، نود و دومین کشور جهان محسوب میشویم و در شاخص حکمرانی نیز، در رتبه 133 قرار گرفتهایم. آزادی فردی در ایران از دیگر کشورهای گروه C وضعیت بدتری دارد و در آزادی اقتصادی و محیط کسب وکار هم به ترتیب در رتبههای 155 و 122 قرار گرفتهایم. از نظر شاخص سلامت از کشورهای همگروهمان وضعیت بدتری داریم اما در زمینه تحصیلات وضعمان از مراکش بهتر است. سرمایه اجتماعی در ایران 134 است که باز هم ما را در وضعیت بهتری نسبت به مراکش قرار میدهد.
فیفا در رده بندیاش، رتبهای پایینتر از ایران به مراکش دادهاست. این کشور در رده 40 کشورهای پر جمعیت جهان قرار دارد. نهادهای بین المللی به حکمرانی این کشور رتبه 116 دادهاند. مراکش از نظر تولید ناخالص داخلی در رتبه 60 و از نظر درآمد سرانه در رتبه 148 جهان است. وضعیت این کشور در آزادی فردی 112 در آزادی اقتصادی 86 و در محیط کسب وکار 88 است که این کشور را در وضعیت بهتری نسبت به ایران قرار میدهد. مراکشی ها از نظر سلامت در رتبه 77 جهان قرار دارند اما در شاخص تحصیلات رتبه 119 را از آن خود کردهاند و در نهایت این که سرمایه اجتماعی آنها 144 است و 10 پله پایینتر از ایران قرار میگیرد.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
وقتی دنیا تکان خورد
بيداربودم و داشتم اخبار را مرور میکردم.
یک آن احساس کردم زمین زیر پایم میلرزد.احساس کردم سقف دور سرم میچرخد.
دیدم لوستر دارد تکان میخورد.
آن قدر سریع بود که در لحظه وقوع، حتی فرصت خروج از اتاق را نداشتم.
از خانه بیرون آمدیم.مردم هم بیرون آمدند.
به فاصله چند دقیقه از وقوع زلزله،تلفنها از داخل و خارج شروع شد.هنوز این یکی تمام نشده بود،باید به آن یکی جواب میدادم.همه نگران بودند.
در این میان با دوستان مطلعم تماس گرفتم.گفتند مرکز زمین لرزه، حوالی هجدک بوده و شکر خدا،آسیب جانی نداشته اما چند خانه و تأسیسات دولتی آسیب دیدهاند.
خدا را شکر میکنم که این زلزله، آسیب چندانی نداشته اما واقعیت این است که زمین لرزه در این خاک قدیمی و فرسوده،نتیجهای جز فاجعه به دنبال ندارد.
هربار که زمین میلرزد،باید انتظار خرابی و تلفات داشته باشیم.
هنوز هموطنان کرمانشاهی،لباس عزای عزیزان از دست رفته را تن خارج نکردهاند که زمین لرزهای اندازه زمین لرزه بم در کرمان رخ میدهد.
زلزله میآید و میرود اما تدبیر ما تکان نمیخورد. هیچ زحمتی به خود نمیدهیم و هیچ خیالمان نیست که حادثه همواره روی سقف خانه هایمان در کمین است.
ما باید به واسطه این که در کانون زمین لرزههای بزرگ خاورمیانه قرار داریم،در سریعترین زمان ممکن، سبک زندگی خود را تغییر دهیم.زندگی در کشوری فرسوده که هرآن امکان زمین لرزه در آن وجود دارد،استانداردهای خودش را میطلبد.ژاپن چگونه به این وضع رسید؟ چگونه زلزله به عنوان یک احتمال قطعی به همه شئونات این کشور الصاق شد؟ ژاپن کشوری است با بیشترین احتمال وقوع زلزله اما با کمترین احتمال تلفات.
در مقابل،ایران به اندازه ژاپن ریسک وقوع زلزله ندارد اما احتمال تلفات بعد از هر زمین لرزه در ایران، دهها برابر ژاپن است.
تدبیر حکم میکند که خانههایمان را مستحکم کنیم. سرسختانه ترین استانداردها را داشته باشیم.قوانین مان باید بازنگری شوند و رویههایمان باید تغییر کند.باید بهترین مراکز لرزه نگاری،بزرگ ترین مراکز تحقیق و پژوهش،بهترین روشهای امدادی،پیشرفته ترین تجهیزات و ...را در اختیار داشته باشیم اما نداریم و نمیخواهیم داشته باشیم.
دوستی میگفت ما مردمان سوگواری پس از حادثه هستیم.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
چراغ كَلوت
یکی دو النگو و یک جفت گوشواره و شاید هم حلقه نامزدی،تنها دارایی آنها بود.
مرد از مدتها پیش بیکار بود و زن، کاری ازدستش برنمیآمد.
نداری و بیکاری بدجوری به آنها فشار آورده بود. باید کاری میکردند. یک روز تصمیم گرفتند با فروش همین مقدار طلا،کاری دست و پا کنند. مرد طلاهای زنش را برداشت و به بازار رفت. فروخت و با پول اندکی که به دست آورد،خاک و آجر و چوب تهیه کرد.آن طرف حیاط،کنار در ورودی، دو اتاق ساخت.
شبیه اتاقهای قدیمی. ديوارهاي خانه را سفيد كرد و روی طاقچه فانوس گذاشت.
قاليچه رنگ و رو رفته یادگار عمهاش را پهن كرد و کرسی قديمي را وسط اتاق برپا کرد.
عروسکهای دست ساز همسرش را روی صندوق چوبی گذاشت و قابلمه های مسی مادرش را از انبار بیرون آورد.
موتورش را سوار شد و به کلوت رفت .غروب کلوت دیدنی است و هرکس که میخواهد غروبش را ببیند،به شب میخورد. به گردشگران خبر داد که سرپناهی ساخته و میتواند با غذای محلی میزبانشان باشد.
اوایل کسی رغبت نمیکرد. اما یکی دو نفر که آمدند و لذت خواب در خانه کویری را چشیدند ،به دیگران هم گفتند. اتاقهای گِلي کم کم شهره شدند و مرد با درآمد اندکی که به دست آورد،دو اتاق دیگر ساخت.
نان و گوشت محلی با خاطره شب بیداری و نجوا زیر آسمان کویر ، خیلیها را وسوسه کرد.آن قدر آمدند و رفتند که مرد دوباره توانست کمر راست کند.برای زنش طلا خرید و به دخترش لباس و کفش هدیه داد و برای مهمانخانه اش،ظرف و گلیم تهیه کرد.
شهرتش آن قدر فراگیر شد که به گوش مقامات دولتی هم رسید.
خواستند تکریمش کنند. صدایش کردند تا در جمع نامش را بلندآوازه کنند. خودش نرفت و دختر 12 ساله اش را به مراسم فرستاد. مقام دولتی از موفقیتهایشان گفت و از دختر خواست،خواستهاش را بگوید.
گفت: هیچ نمیخواهیم،فقط مرحمت کنید و تیر برق را به خانه مان برسانید.مهمانها طاقت گرما و سرما ندارند و از تاریکی گلایه میکنند.
مقام دولتی قول داد سه ماهه،روشنایی را به مهمانسرایشان هدیه کند.همه دست زدند و دختر با خوشحالی به خانه بازگشت.
سه ماه و 365 روز از وعده دولت گذشت اما تیر برق به مهمانسرا نرسید.
روزها نگاهشان به در بود و شبها در تاریکی انتظار میکشیدند.طاقتشان طاق شد و صبرشان به پایان رسید.
مرد مثل آنروز که به بازار رفت تا طلای زنش را بفروشد، راه شهر و اداره برق در پيش گرفت.
از بدعهدی مقام دولتی گفت و از این که چشم به راه است تا دولت چراغی هدیهاش کند.خدا خیرشان دهد. خیالش را راحت کردند. گفتند معطل این وعدهها نباش.
پرسید چه کنم؟
گفتند: خودت. این کار فقط از خودت بر میآید.
راه و چاه را نشانش دادند.
دست در جیب کرد و به حساب دولت پولی ریخت و مدتی بعد،تير به خانهاش رسید.
با آمدن برق و روشن شدن مهمانسرایش،رفت و آمدها چند برابر شد.
دوباره آوازهاش در شهر پیچید و مقامات دولتی این بار خواستند شخصا به مهمانسرایش بروند.
به راه افتادند.
مرد که شنیده بود دولتیها قرار است به دیدنش بیایند،پیام داد «بیایید،قدمتان روی چشم،اما قلبم با شما نیست.مرد کویری مهمانش را پس نمیزند اما شما قول دادید و عمل نکردید.»
پیامش،مقامات دولتی را شرمنده کرد و از رفتن پشیمان شدند.
***
با شربت خرما از مهمانانش پذیرایی میکند.شیرین سخن میگوید.خوشمزه و دلچسب. پیش خودم فکر میکنم بخش خصوصی که میگویند،یعنی این مرد.نه زیاد،نه کم.
نه وابسته است و نه دلبسته.آزاد است و بی منت زندگی میکند. چراغش را خودش روشن كرده و چرخ كسب و كارش را خودش مي گرداند.
روشنایی خانهاش بیش باد.
پ ن: در نواحی بیابانی، به برجستگیهای بین شیارهای U شکل کَلوت میگویند.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
عزت و ذلت
داستان موگائه و موگابه
فستوس موگائه و رابرت موگابه دو سیاستمدار سرشناس در دو کشور آفریقایی به شمار می روند.اولی از سال 1988 رئیس جمهور کشور بوتسوانا بود و در سال 2008 از قدرت کناره گرفت و دومی از اوایل دهه 1980 تا دو روزپیش که در 93 سالگی از قدرت کناره گیری کرد، هم چنان رئیس جمهور زیمبابوه بود.اولی بوتسوانا را از کشوری فقیر به یکی از پر رشد ترین کشورهای آفریقایی تبدیل کرد اما دومی زیمبابوه را به خاک سیاه نشاند.
📌عزت موگائه
ازمیان کشورهایی که در زمینه دموکراسی،مدیریت منابع و گردش قدرت خوب عمل کرده اند،کشور بوتسوانا یک مثال خوب است. بوتسوانا بیشترین ذخیره الماس را در دنیا دارد و به تناسب، رتبه اول کشورهای صادر کننده الماس نیز در اختیار این کشور است. بوتسوانا در زمان استقلال از بریتانیا در زمره یکی از فقیرترین کشورهای آفریقا محسوب می شد اما پس از استقلال به یکی از بهترین کشورهای آفریقایی تبدیل شد .بوتسوانا تا امروز سه رئیس جمهور داشته است. اولی "سر سرتسه خاما" بود که پس از استقلال این کشور در سال 1966 تا سال 1988 قدرت را در دست داشت. فستوس موگائه که در سال ۱۹۸۸ میلادی به سمت رئیس جمهور بوتسوانا برگزیده شد تا سال ۲۰۰۸ بستر مناسبی برای رشد اقتصادی کشورش فراهم کرد.او در حالی که برای استقرار دموکراسی،از میان بردن فقر و سرکوب ایدز در کشورش تلاش زیادی کرده بود، به شکلی دموکراتیک از قدرت کناره گرفت. پس از او " یان خاما " پسر اولین رئیس جمهور این کشور از سال 2008 قدرت را در دست دارد و هم چنان رئیس جمهور این کشور است. از جمله کارهای بسیار اثر گذار او در بوتسوانا،بسیج مردمی برای شکوفایی اقتصاد بوده است.
یان خاما وقتی به قدرت رسید، درسایه دموکراسی و بستری که فستوس موگائه ایجاد کرد، در پیامی تصویری،واقعیت های کشور خود را برای مردم بازگو کرد. او گفت :"ما هیچ چیز نداریم، پس بیایید توافق کنیم هر چیزی که به دست میآوریم متعلق به همه است." او همزمان با اعلام این پیام، به سراسر کشور سفر کرد تا مطمئن شود روسای تمام قبیلهها پیام او را گرفته اند و با آن موافقند. به این ترتیب موفق شد نظر قبایل قدرتمند کشور خود را برای رشد و توسعه جلب کند. هرچند رشد اقتصادی در این کشور به دلیل افت وخیز قیمت جهانی الماس در نوسان بوده اما در نهایت این کشور موفق شده حتی به رشد 11 درصدی دست پیدا کرده و به خوبی منابع طبیعی خود را مدیریت کند.اکنون بوتسوانا را معجزه اقتصادی آفریقا می دانند.
📌ذلت موگابه
رابرت موگابه، از زمان استقلال زیمبابوه در سال 1980 تا دو روز پیش قدرت را دردست داشت. او در سال 1980 به عنوان یکی از اعضای گروه شورشی علیه حکمرانی اقلیت سفیدپوست به سمت نخستوزیری زیمبابوه منصوب شد و تا سال 1987 در این مقام ماند. موگابه در 31 دسامبر سال 1987 به ریاست جمهوری این کشور رسید و از این به بعد،زیمبابوه در مسیری نادرست قرار گرفت. زیمبابوه با منابع طبیعی، معادن و اراضی حاصلخیزش به سبد نان آفریقا معروف بود. اما رابرت موگابه با اصلاحات ارضی و بیتوجهی به اصول اقتصاد و تدوین قوانین غیر عقلانی، موفق شد طی سه دهه، زیمبابوه پررونق را به خرابهای تبدیل کند و پول کشور خود را به اندازه ای بی ارزش کند که مردم برای خرید روزمره از گاری برای حمل آن استفاده کنند.در سال 2008 اقتصاد زیمبابوه رکورددار سریعترین نرخ رکود شد و تورم سالانه در این کشور به رقم نجومی 231 میلیون درصد رسید و در همین دوره بیش از نیمی از جمعیت کشور بیکار بودند. رابرت موگابه عملکرد ویران گری در زمینه تخریب موتور تولید، دفن حقیقت، سرکوب مخالفان، تصویب قوانین غیرممکن، آموزش نفرت، ترساندن خارجیها، تجاوز به کشور همسایه ، اقدام به کشتار دستهجمعی، نادیده گرفتن دشمن مرگباری مانند ایدز و... داشته است. در حقیقت موگابه همواره درگیر این مساله بوده است که چگونه کیک را قسمت کند و ظاهرا به این فکر نکرده است که چطور کیک را بزرگ کند. این بزرگ ترین اشتباه موگابه بوده است. اکنون که موگابه در 93 سالگی قدرت را رها کرده،روز خوشحالی مردم زیمبابوه است.
☑️ محسن جلال پور
@mohsenjalalpour
ماموریت اقتصادی پسازلزله؛
محسن جلالپور
✍️ ایران همواره در معرض حوادث طبیعی خسارتآفرین قرار دارد، با این حال هیچ نشانهای دال بر اینکه سیاستگذاران از حوادث قبل درس گرفتهاند وجود ندارد.
✍️ زمان زیادی از وقوع زلزله بم نگذشته بود که روزهایی دشوارتر از روزهای زلزله برای بازماندگان این حادثه تلخ فرارسید: فراموشی فاجعه در ذهن مردم و سیاستمداران، فسادها و ریختوپاشها و طرح وعدههای توخالی و اتخاذ تصمیمهای غیرکارشناسی سیاستمداران و بیبرنامگی روزهای پس از زلزله.
✍️ دیری نپایید که بیکاری بهصورت یک بحران جدی خودش را نشان داد. هیچکس فکر این روزها را نکرده بود. هیچکس به فکر احیای کسبوکار مردم نبود.
✍️ زلزله غرب ایران نیز نکات عبرتآموز زیادی داشت. اول از همه نشان داد که حوزه مدیریت حوادث طبیعی در ایران متولی مشخصی ندارد. بهعبارت دیگر، کشور فاقد وحدت فرماندهی و ساختاری در مدیریت حوادث طبیعی است. متوجه شدیم کشور فاقد متخصص و نیروی تربیتشده برای مدیریت و یکپارچه کردن سیستمهای امدادرسانی است؛ اعتماد مردم به نهادهای رسمی امدادرسان و خیریههای دولتی و بخش عمومی به شدت خدشهدار شده و نیاز به بازسازی دارد و درنهایت متوجه شدیم نه سیاستمداران، نه سیاستگذاران و نه حتی نهادهای مردمی ایدهای برای فردای آسیبدیدگان زلزله کرمانشاه ندارند.
✍️ حجم انبوهی از کمکهای مردمی در همان ساعات اولیه وقوع زلزله برای آسیبدیدگان ارسال شد. هزاران هموطن خیرخواه به هردلیلی ترجیح دادند وجوه جمعآوریشده را شخصا در شهرها و روستاهای آسیبدیده هزینه کنند. در این میان تنها چند کمپین برای بازسازی مدارس و برخی زیرساختها شکل گرفت.
✍️ به همین دلیل با در نظر گرفتن عواقب اجتماعی زلزله بم به مردم خیرخواه و نهادهای خیریه مردمی و همینطور سیاستمداران پیشنهاد میکنم فرصت را از دست ندهند و احیای فرصتهای کسبوکار و ایجاد اشتغال برای مردم مناطق غرب کشور را نیز مدنظر قرار دهند. زلزله قطعا مصیبتی بزرگ است؛ اما مصیبتی بالاتر از فقر و بیکاری پس از زلزله نمیشناسم.
کانال رسمی روزنامه دنیای اقتصاد
@den_ir
http://www.donya-e-eqtesad.com/fa/tiny/news-3317220
پیشنهادی برای کمک به هموطنان آسیب دیده
همه ما اخبار زلزله اخیر را خواندهایم و تحت تأثیر تصویرهای تکان دهندهاش قرار گرفتهایم و بدون شک همه دوست داریم برای کاستن از آلام و مشکلات مردم آسیب داده،کاری کنیم.
یکی از دوستان بزرگوارم که از مدیران قابل احترام کشور هستند، پیشنهاد بسیار خوبی مطرح کردهاند که قابلیت فراگیری در قالب یک پویش مردمی را دارد.
نام ایشان پیش من و عدهای از دوستان و اجرش پیش خداوند محفوظ است اما پیشنهادشان را این جا مطرح میکنم:
« آيا فرصت و امكاني هست كه كمپيني آغاز شود كه منابع در نظر گرفته شده براي نذري هاي ٢٨ صفر، صرف كمك به آسيب ديدگان زلزله شود؟ فرصت كم است ولي به نظرم امكان زيادي براي بسيج امكانات مردمي وجود دارد.»
بیایید در سالروز رحلت پیامبر مهربانیها حضرت رسول اکرم و شهادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام پیام آور مهربانی باشیم و آستین بالا بزنیم و از همه مردم هم بخواهیم برای کمک به هموطنان آسیب دیده، بخشی از نذری های سفره پر برکت پیامبر مهربانی ها را برای هموطنان عزیزمان ارسال کنیم.
@mohsenjalalpour
این رتبهها شایسته کشور ما نیست.بانکجهانی ما را از نظر سختی کسب وکار در ردیف کشورهایی مثل مصر، لبنان، عراق، سوریه و یمن قرار داده است. واقعا جای ما این جاست؟ منبع: تجارت فردا ✔️ @mohsenjalalpour
Читать полностью…بدترین رتبه سهولت کسب وکار در سه سال گذشته
در میان گزارش های متعدد اقتصادی،گزارش سهولت انجام کسب وکار بیشتر و صریح تر عملکرد سیاستگذاران را نقد میکند. از زمانی که بانکجهانی این گزارش را تهیه میکند،محیط قانونگذاری به طرز قابلتوجهی بهبود پیدا کردهاست.
علاوه بر آن، تحولات تکنولوژیک باعث شده دولتها آسانتر از گذشته به سمت کاهش موانع بوروکراتیک و افزایش شفافیت حرکت کنند. در حال حاضر در 65 کشور از 190 کشور مورد بررسی بانک جهانی، پیگیری آنلاین دستکم یکی از فرآیندهای مشارکت کسبوکار فراهم آمده است. در سال 2004 تنها 9 کشور از چنین امکانی برخوردار بودند.
گزارش کسبوکار جهانی بیشتر روی بخشهای کلیدی تعامل میان دولت و کارآفرینان متمرکز شده است، جایی که سیاستگذاران و قانونگذاران میتوانند به منظور تسهیل تعاملات به صورت مستقیم روی دستورالعملها تاثیرگذار باشند. متأسفانه این تعامل در کشور ما هیچ گاه شکل نگرفته است. در پانزدهمین گزارش سهولت کسبوکار (Doing business) رتبه ایران نه تنها بهبود پیدا نکرده که کاهش یافته است. جایگاه فعلی ایران بدترین رتبه در سه سال اخیر به شمار میرود.
📌ایران در گزارش کلی سال 2018 سهولت کسبوکار بانک جهانی چهار پله سقوط مواجه شده و در جایگاه 124 جهان قرار گرفته است.
📌در شاخص «آغاز کسبوکار» رتبه ایران از 102 به 97 رسیده است.
📌در شاخص مجوز ساختوساز رتبه ایران دو پله بهبود داشته و به رتبه 25 رسیده است.
📌رتبه ما در شاخص دسترسی به برق با افتی پنجپلهای مواجه شده و به 99 رسیده است.
📌در شاخص ثبت مالکیت جایگاه ایران از رتبه 86 به رتبه 87 تنزل یافته است.
📌جایگاه ما در شاخص اخذ اعتبارات 11 پله صعود کرده و به رتبه 90 رسیده است.
📌در شاخص حمایت از سرمایهگذاران خرد پنج پله سقوط کرده ایم و به رتبه 170 رسیده ایم.
📌در شاخص پرداخت مالیات، با افتی 50پلهای مواجه شده ایم و جایگاه 150 را در اختیار داریم.
📌در شاخص تجارت فرامرزی در رتبه 166 قرار داریم.
📌در اجرای قراردادها هشتادمین کشور جهان هستیم.
📌در حلوفصل ورشکستگی رتبه 160 جهان را از آن خود کردهایم.
کار اصلی گزارش سهولت کسبوکار، بررسی جنبههای مختلف قانونگذاری و سیاستگذاری برای کسب وکار است. این گزارش در حقیقت میخواهد بگوید که سیاستگذاران در زمینه تسهیل کسب وکار چه عملکردی داشتهاند. بر اساس این گزارش، 119 کشور از 190 کشور مورد توجه بانک جهانی دستکم یکی از قوانین کسبوکار خود را اصلاح کردهاند. از این میان، 8/79 درصد کشورها برای دومین سال متوالی و 7/64 درصد برای سومین سال متوالی به تسهیل فضای کسب وکار خود ادامه دادهاند.
طبیعی است که نوسازی قوانین کسبوکار میتواند موجب پرورش ایدههای جدید شود. جوانان خلاق برای اجرایی کردن ایدههای خود نیاز به قوانین شفاف دارند تا بتوانند شرکت تأسیس کنند. اکنون که جوانان با طراحی ایدههای خلاقانه توانستهاند قابلیتهای فوقالعاده خود را در عرصه کارآفرینی بروز دهند،انتظار از حکمرانان این است که موانع پیش پای آنها را بردارند. فرض کنید جوانی خلاق ایدهای برای کارآفرینی دارد. او به این نتیجه میرسد که شرکتی کوچک تأسیس کرده و ایدهاش را در آن بپروراند. چه نوع اقتصادی میتواند ضامن موفقیت او باشد؟ اقتصادی شفاف با قوانین کارآمد و فضایی آماده سرمایهگذاری یا اقتصادی غیر شفاف با نظام اداری ناکارآمد و پیچیده؟
سلسله گزارشهای بانکجهانی بر این موضوع تأکید دارند که در اقتصاد شفاف و کارآمد جوانان علاقه به کارآفرینی پیدا میکنند و بر عکس در اقتصادی که اجرایی کردن ایدههای کسبوکار مبهم و پیچیده است، افراد علاقهای به تاسیس شرکت ندارند. در چنین حالتی، نظام اداری غیر شفاف و ناکارآمد به مانعی بر سر راه کارآفرینی، سرمایهگذاری و اشتغالزایی جدید تبدیل میشود و در عین حال مصرفکنندگان با انتخابهای کمتر و کالاهای بعضا گرانتر و کمکیفیتتری مواجه خواهند بود.
فهم این مسأله چندان پیچیده نیست. فردی که در کانادا قصد دارد کسب وکاری را آغاز کند در نهایت به 35 ساعت زمان نیاز خواهد داشت تا شرکت خود را به ثبت برساند.در حالی که این فرآیند در ایران 30 تا 40 روز زمان میبرد.
همین طور در خیلی از کشورهای مطالعه شده ، فرآیند واردات و صادرات کمتر از 15 ساعت به طول میانجامد در حالی که این فرآیند در ایران در حوزه صادرات 310 ساعت و در حوزه واردات به حداقل 485 ساعت زمان نیاز دارد.
✔️ @mohsenjalalpour
تئوریِ خانِ پرولتاریا
دکتر علی فرحبخش در سرمقاله امروز دنیای اقتصاد حکایت با مزهای را تعریف کرده که بهترین مثال درباره تفاوت میان حرف و عمل سیاستگذاران کشور است.
این حکایت با مزه را بخوانید:👇
خاطرم هست در زمان نوجوانی، پدربزرگم خاطرهای از یکی از دوستان دوران جوانیاش برایم نقل کرد که از خوانین بزرگ غرب کشور بود و در دهه ۲۰ به حزب توده گرویده بود. این حزب در آن سالها برو و بیایی داشت و تیراژ روزنامه «رهبر» به سردبیری ایرج اسکندری به ۱۲۰ هزار نسخه رسیده بود که با فاصله بسیار جلوتر از روزنامه اطلاعات قرار داشت. حزب توده در یک گردهمایی حزبی در آبادان چند ده هزار نفر را به میدان آورده بود.
اجتماعی که بزرگترین میتینگ سیاسی تاریخ ایران تا آن دوره لقب گرفته بود. پدربزرگم نقل میکرد که این خان بزرگوار به پلنوم حزب توده میرفت و در آنجا در مورد پرولتاریا و حقوق زحمتکشان داد سخن سر میداد، ولی زمانی که به روستا باز میگشت، رعایای بدبخت را به باد فلک میگرفت. میگفت روزی حوصله از کف دادم و از این خان روشنفکر پرسیدم، آنچه در شهر میگویی چیست و آنچه در ده میکنی، کدام است؟ وی در پاسخ میگوید: «آنچه در شهر میگویم تئوری است و آنچه در ده انجام میدهم، کار عملی است.»
سیاستگذاران کشور نیز آن زمان که پشت تریبون میروند، یا برنامههای کوتاه یا بلندمدت خود را تدوین میکنند، گاه شعارهایی میدهند که در موارد متعددی با سیاستهای اجرایی آنها همخوانی ندارد. برای مثال در دولتهای مختلف در گذشته از چپ و راست، بر ضرورت حمایت از تولید داخلی و رشد صادرات تاکید میشود؛ ولی آن هنگام که زمان اجرای سیاستها فرامیرسد، همین دولتها بر تثبیت نرخ ارز در شرایط تورمی پافشاری میکنند که نه فقط به سرکوب انگیزههای صادرات میانجامد، بلکه کالاهای داخلی را در معرض هجوم کالاهای خارجی قرار میدهد که از رقابت با آنان ناتوان هستند.
📌 پ ن:
خدا دکتر محمد طبیبیان را حفظ کند.اقتصاددان بزرگی که دانش ایشان، هم در سیاست گذاری منشأ خیر فراوان بوده و هم در تدریس و دانشگاه. دکتر طبیبیان به شاگردانش آموخته که اقتصاد را به زبان ساده برای مردم تشریح کنند.برای همین است که بیشتر شاگردان ایشان وقتی مطلبی در باره اقتصاد مینویسند،متن خود را به حکایت و تمثیل مرصع میکنند.
✔️ @mohsenjalalpour
ریشه یک ناکامی
يكي از درسهای خوبي كه از یک کارآفرین آموختهام تجربه مرحوم همايون صنعتيزاده است. ایشان معتقد بود اگر دنبال كسب و كار هستيد، ميتوانيد به تجارت و خريد و فروش رو بیاورید و مجموعه اي را ايجاد کنید اما اگر دنبال كارافريني هستيد، بايد نقش محوری ایفا کنید و بستری بسازید تا ديگران حول اين محور بتوانند كسب و كاري براي خود ایجاد كنند. بهترین مصداق هم کاری بود که ایشان در منطقه لالهزار کرمان انجام داد. در منطقهاي كه هيچکس فکرش را نمیکرد، كارخانه اسانس گل و روغن و گلابگيري ایجاد کرد تا همه اهالي با اطمينان خاطربه كشت گل محمدي بپردازند.
به تأسي ازاين ديدگاه، دو سال پيش طرحي را در جيرفت با مجموعه اي ازهمكاران آغاز كرديم كه احتمالا در آینده میتواند بستر شکل گیری کسب وکارهای زیادی در این منطقه باشد.
وقتی روابط ترکیه و روسیه به سردی گرایید،فرصت بینظیری برای بخش کشاورزی ایران به وجود آمد تا در کشوری به وسعت روسیه بازارگشایی کنند. همین طور وقتی روابط عربستان و قطر دچار مشکل شد،انتظار این بود که محصولات ایرانی بازار قطر را تسخیر کنند. اما به دلایل زیاد، این اتفاق رخ نداد. یکی از مهمترین دلایل ناکامی ما در بازارهای جهانی، ناتوانی در تجمیع محصولات و بی توجهی به استانداردها و بسته بندی کالای صادراتی است.
پايانه جمعآوري و بستهبندي محصولات گلخانهاي استان کرمان كه در شهرك صنعتي جيرفت آغاز شده،احتمالا میتواند این مشکلات را به حداقل برساند. اين پايانه قادر است چيزي درحدود60 هزارتن محصولات گلخانه اي و مركبات منطقه را پس از جدا سازی و بسته بندي، آماده صادرات کند.
مسلما وجود چنين مركزي با چنين ظرفيتي اطمينان لازم را به اهالي منطقه خواهد داد تا با روي آوردن به كشت گلخانه اي نسبت به توليد محصول استاندارد و مناسب برای بازارهای خارجی سرمایهگذاری کنند. محاسبات نشان میدهد که تغییر روش کشاورزان منطقه در کاشت و برداشت محصول،میتواند مصرف آب را به میزان قابل توجهی کاهش داده و همین طور ارز آوري قابل توجهي براي استان و كشور داشته باشد. برآورد کردهایم که رو آوردن کشاورزان جیرفت به کشت گلخانه ای میتواند در هرهکتار،برای 14 نفر شغل ایجاد کند.
قطعا چنین طرحهایی باید در مناطق مختلف کشور از جمله استانهای مازندران،آذربایجان،گیلان و خوزستان اجرایی شود.باید به کشورهایی که میخواهیم به آنها محصولات کشاورزی صادر کنیم،تضمین بدهیم که میتوانیم به مقدار مشخص،کالای استاندارد و با بسته بندی مناسب صادر کنیم.در این صورت حاضر میشوند با ما مذاکره کنند.
✔️ @mohsenjalalpour
اهمیت ثبات سیاست گذاری
اخیرا بحث هایی درباره اهمیت ثبات سیاستگذاری در تنظیم تعرفهها مطرح شده است که باید مورد توجه همه ارکان سیاستگذاری اقتصادی قرار گیرد.
فعال اقتصادی باید سیاستهای اقتصادی و تجاری را حداقل در افق 5 ساله با ثبات ببیند تا بتواند برای افزایش نقش و اثر بخشی خود در تجارت خارجی برنامه ریزی کند.
مرور تحولاتی که در چند دهه گذشته بر تجارت میان کشورها گذشته،باعث میشود به این مسأله فکر کنیم که آیا ما در سیاستگذاری تجاری موفق عمل کردهایم؟ برای اینکه به این پرسش پاسخ بدهیم،ابتدا تحولات جهانی سیاستگذاری تجاری را مرور میکنیم و پس از آن به دنبال این خواهیم بود که ببینیم سیاست گذاری های ما تا چه اندازه به تسهیل و رونق تجارت کمک کرده است؟
چند دهه پیش که تجارت جهانی بر پایه صادرات مواد اولیه و مواد معدنی بنا شده بود،سیاست تجاری بیشتر کشورهای برخوردار از منابع طبیعی، مبتنی بر جایگزینی واردات بود. جایگزینی واردات باعث شده بود کشورها تنها به درونگرایی و تأمین نیاز بازارهای داخلی فکر کنند. یعنی خودشان برای خودشان تولید میکردند و به این ترتیب از طریق وضع تعرفهها و ایجاد محدودیتهای سنگین در مقابل واردات، راه را بر ورود کالای خارجی می بستند.
جنگ جهانی دوم که به پایان رسید،اقتصاد جهان رونقی دوباره پیدا کرد. رشد اقتصادی در کشورهای صنعتی باعث شد مقیاس بازارها از داخل به بیرون مرزها کشیده شود و به این ترتیب،پارادایم توسعه صادرات جای پارادایم جایگزینی واردات را گرفت. کشورهایی که این تغییر را پذیرفتند تعامل مثبت با جهان را در دستور کار قرار دادند.
اشباع بازارهای داخلی،بحران بدهیهای خارجی و تورم باعث شد کشورها به تعامل گسترده با جهان فکر کنند.
همین طور تولید کالاهای اقتصادی در اولویت قرار گرفت و کشورها سعی کردند تولید کالاهای غیر اقتصادی و رقابت ناپذیر را کنار بگذارند و صرفا کالاهایی را تولید کنند که در آن مزیت دارند. کشورها برای این که بتوانند به چنین تعاملی دست پیدا کنند،باید دیوارهای تعرفه را فرو میریختند.
به این ترتیب تعرفه کارکرد بازدارندگی اش را در تجارت جهانی از دست داد و به ابزاری برای تنظیم روابط کشورها تبدیل شد.به این شکل که کشورها پذیرفتند برای تأمین نیازهای خود کالاهایی که در آن مزیت رقابتی نداشتند را از کشورهای دیگر وارد کنند و در عوض،کالاهای قابل رقابت خود را صادر کنند.
با فروپاشی نظام های کمونیستی،شکل جدیدی از تعامل اقتصادی میان کشورهای جهان شکل گرفت.این بار پارادایم جدیدی در ادامه مسیر استراتژی توسعة صادرات بر اقتصاد جهان غالب شد .تولید شکل جهانی به خود گرفت و مرزها را در نوردید. تولیدکنندگان به زنجیره تولید جهانی پیوستند و اندک موانع تجارت نیز یکی یکی از پیش پای تولید کنندگان و صادرکنندگان برداشته شد.
همه این ها در سایه پایبندی و تعهد کشورها به پاردایم جدید امکان پذیر شده است.پاردایمی که در آن نه از محدودیت های تجاری خبری است و نه از تغییر و تحولات مداوم و شوک آور سیاست های اقتصادی.امروز کشورها پذیرفته اند که تعامل مثبت با جهان نیاز به پایداری وضعیت سیاسی و دیپلماتیک دارد. اگر کشوری وضعیت دیپلماتیک ناپایداری داشته باشد، به طور طبیعی زنجیره جهانی تولید آن کشور را نمیپذیرد. وقتی کشورها به سمت ترسیم شفاف دیپلماسی و خط و ربط های بین المللی گام برمی دارند و سیاست های اقتصادی با ثباتی را پیاده و اجرا می کنند،این قابلیت را دارند که به زنجیره تولید جهانی بپیوندند.
بهترین مثال برای اثر گذاری ثبات سیاست گذاری بر میزان فعالیت های تجاری، روابط اقتصادی چین و ایالات متحده آمریکا است. این دو کشور تا سال 2000 هر سال قرارداد تجاری امضا می کردند تا میزان تعرفه ها را مشخص کنند. تجار دو کشور هرسال منتظر امضای قرارداد جدید میان دولت ها بودند و بر اساس آن برنامه ریزی می کردند. روابط نا پایدار سیاسی در کنار افق کوتاه مدت سیاست گذاری تجاری، باعث می شد تجارت میان دو کشور گرفتار عدم قطعیت باشد. از سال 2000 دولت های دو کشور تصمیم گرفتند قرارداد دائمی منعقد کنند.این قرار داد افق دید تجار دو کشور را در زمینه تعرفه از کوتاه مدت به بلند مدت تغییر داد و به این ترتیب حجم مبادلات دو کشور به شدت افزایش یافت.
از آن چه مطرح شد می شود این نتیجه را گرفت که قطعا به روز بودن و ثبات قوانین تجاری و ترسیم افق بلند مدت برای سیاست ها در تجارت بین الملل اهمیت بسیار زیادی برای فعالان کسب وکار دارد.
@mohsenjalalpour
نسلی که حق فرزندانش را میخورد
دکتر مسعود نیلی در هفتههای اخیر تلاش خود را روی ریشهیابی شش ابرچالش اقتصادی متمرکز کرده است.این روزها میبینم رسانهها نیز به این مسأله حساس شدهاند و هرکدام به ظن خود مشغول پرداختن به این دغدغهها هستند. از دید من،آنچه دکتر نیلی درباره اقتصاد سیاسی توزیع منابع مطرح کرده، تفاوت میان دو پاردایم اقتصاد سیاسی «بازتوزیع» و «توزیع» است. دولتهای رفاه برای این که مردم را از رفاه بیشتر برخوردار کنند،باید مالیات بیشتر بگیرند.دکتر نیلی اینگونه به مسأله نگاه میکند که در اقتصادهای رفاه «بازی مجموع صفر» شکل میگیرد به این شکل که اگر فردی چیزی به دست آورد، دیگری چیزی از دست میدهد.یعنی در اینگونه اقتصادها، از بخشی از نسل فعلی مالیات گرفته میشود و به بخشی دیگر داده میشود.
اما در اقتصاد سیاسی مبتنی توزیع منابع در ایران اگر چه بازی مجموع صفر در جریان است اما حق نسل آینده گرفته میشود تا نسل فعلی به رفاه برسد. این شاید تکان دهنده ترین بخش اظهارنظرهای اخیر دکتر نیلی است که واقعیت چهره نسل ما را عیان میکند. ما داریم حق فرزندان خود را می خوریم تا رفاه بیشتری داشته باشیم.در حالی که پدران ما کار کردند و ثروت آفریدند و برای ما رفاه ایجاد کردند اما ما داریم برعکس عمل میکنیم.
مردم ما قبل از سیاست های توزیعی، سختکوش بودند. به سختی تلاش میکردند و از منابع و درآمدی که خلق میشد، مالیات میدادند و در اداره کشور سهیم بودند. پایه تخریب منابع از زمانی گذاشته شد که دولتها با استفاده از ثروت نفت و برداشت بیرویه از منابع زیرمینی، همه امور را در دست گرفتند و همه چیز را به خود و به نفت وابسته کردند. متأسفانه سیاستمداران نیز منابع را به ابزارهایی برای خرید محبوبیت و کسب رأی بدل کردند.
این اتفاق سبب شد ما در چند دهه گذشته روز به روز از واقعیتهای اقتصادی فاصله بگیریم و بخش خصوصی را که پایه افزایش تولید و خلق ثروت بود به حاشیه برانیم و به جای افزایش منابع اقتصادی به سمت توزیع منابع اندک موجود برویم. این فرهنگ در طول این سالها به روح اقتصاد و جامعه ما دمیده شد. نتیجه آن است که مردم امروز از دولت متوقع و طلبکارند. آنها از دولت انتظار توزیع کیک را دارند.این درحالی است که دیگر دولت هم توان بزرگ کردن کیک را ندارد و بخش خصوصی هم ضعیف مانده و این بخش هم نمی تواند کیک را بزرگ کند.در همین حال،سیاستمداران از توزیع کیک سخن میگویند و وعده تقسیم میدهند. در حالی که دیگر کیکی برای تقسیم وجود ندارد. چیزی که در حال حاضر توزیع می شود،سهم این نسل نیست و از سهم نسلهای آینده است.در حقیقت ما داریم دست در جیب فرزندان خود میکنیم.
✔️ @mohsenjalalpour
داستان میخ های ریز و میخ های درشت
دکتر داود سوری -اقتصاددان - در سرمقاله امروز دنیای اقتصاد روایت بامزهای درباره نقش و اثر کیفیت سیاستهای دولتی بر رفتارها و تصمیمگیریهای فردی نوشته است:
نقل است که «برنامهریزان با محاسبات کارشناسی خود دریافتند که کشور در سال به چه تعداد میخ نیاز دارد و از این رو هر یک از کارخانههای میخسازی را موظف به تولید سهمی از تعداد مورد نیاز کردند. از آنجا که تنها تعداد تولید میخ در نظر گرفته شده بود، کارخانههای میخسازی با تولید میخهای ریز از عهده وظیفه خود برآمدند، اما کارشناسان متوجه شدند که کشور با کمبود میخ درشت مواجه شده است. از این رو در سال آتی، دستور تولید کارخانهها را نه بر مبنای تعداد بلکه بر مبنای وزن ابلاغ کردند. عجیب نبود که در سال بعد کارخانهها به تولید میخهای درشت روی آوردند و کشور با کمبود میخهای ریز روبهرو شد.»
✔️ @mohsenjalalpour
از هجوم اشک در گرد ستم خوابیدهام
جیب و دامانم ز جوش این شهیدان کربلاست
نالهها در پردهٔ ساز نگه گم کردهایم
.مردمک مُهر خموشی بر زبان چشم ماست
بيدل دهلوي