molavi_asar_o_afkar | Unsorted

Telegram-канал molavi_asar_o_afkar - سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

767

گروهی در جهت معرفی آثار و افکار حضرت جلال الدین محمدبلخی ( مولانا ) "اندیشه ی خیام پریشانم کرد عطار در این مرحله حیرانم کرد تا قونیه از بلخ دویدم آخر نی نامه ی مولوی مسلمانم کرد" #عباسعلی_صافی Admin : @mollasadeghi

Subscribe to a channel

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

آرشیو (کانال نبرد اندیشه ها آزاد اندیشی):
کریم زمانی در گفت‌وگو با ایبنا مطرح کرد:

مثنوی‌پژوهی گرفتار حلقه بسته تکرار است

کریم زمانی معتقد است: کار شرح‌نویسی و گزارش بیت به بیت مثنوی به صورت نثر در حال حاضر به حدّ افراط و ابتذال رسیده و تبدیل شده است به نوعی «بساز و بفروش»، و تفنن و آزمایش طبع!


به گزارش خبرگزاری کتاب ایراان(ایبنا) کریم زمانی، شارح و مولاناپژوه عصر ما با شرحی که بر مثنوی مولانا نگاشت، مثنوی را به خانه‌ها برد و از حیطه اهل تخصص خارج کرد و پلی زد میان اهل تخصص و علاقه‌مندانِ غیرمتخصص. لذا شرح جامع مثنوی مولانا، هم مرجع تحقیق استادان و دانشگاهیان است و هم عموم علاقه‌مندان از آن بهره‌مند می‌شوند. این شرح تا کنون بیش از پنجاه بار چاپ شده است. اثر دیگر او «میناگر عشق» است در شرح موضوعی مثنوی معنوی که تاکنون هفده بار چاپ شده است. این اثر در ترکیه به زبان ترکی استانبولی ترجمه شده و توسط انتشارات Karatay Academy ترکیه در تیراژ پنج هزار نسخه منتشر شده است. کتاب دیگر او «شرح کامل فیه مافیه» است . این شرح  به گونه‌ای نوشته شده که غیر متخصصان نیز از آن به آسانی بهره‌مند می‌شوند و دهمین چاپ آن اخیرا منتشر شده است. اثر دیگر ایشان «بر لب دریای مثنوی» است که با عنوانْ‌گذاری‌های مربوط و مناسب، درک مقاصد مثنوی را برای خوانندگان آسان کرده است. آخرین اثر ایشان «شرح دیوان شمس» است که جلد اول آن منتشر شده است، به بهانه انتشار این کتاب گفت‌وگویی با ایشان انجام دادیم که در ادامه می‌خوانید.

 
آقای کریم زمانی در ابتدا بفرمایید کار تازه چه دارید؟
فعلا در حال ویرایش شرح جامع مثنوی هستیم که به زودی دفتر اول و دوم آن با ویرایش جدید منتشر خواهد شد. همچنین جلد دوم شرح دیوان شمس را نهایی می‌کنیم. یعنی در حال بازبینی هستیم.
 
شرح دیوان شمس در چند جلد تمام می‌شود؟
در هشت جلد. جلد اول ، حکم کلید و مرجع دارد، چون بسیاری از توضیحات پیرامون نمادها و اصطلاحات در همین جلد اول آمده است و لذا از جلد دوم به بعد با همان حجم، شمارِ غزلیاتِ مورد شرح و تفسیر، بیشتر خواهد بود. بنابراین، شروع این کار مهم است و مهم این نیست که آیا بنده آن را به پایان می‌رسانم یا نمی‌رسانم. مهم این است که ما در حد ظرفیت خود الگویی به دست داده‌ایم ، تا چه قبول افتد و چه در نظر آید، ولی باید ببینیم از آستین تقدیر چه بیرون می‌آید، و نصیبهء مقدّر چه باشد.

           
 
اما کتاب دیگری که سال‌ها پیش فراهم کرده بودیم و بنا بر دلایلی به چاپ نسپرده بودیم ، نامش «نوآوری‌های مولانا در تمثیل سازی» است. منظورم از تمثیل در این کتاب ، تمثیل‌ها و قصه‌هایی نیست که مرحوم استاد فروزانفر به انجام رسانده‌اند. خیر، اصلا ارتباطی به آن کتاب ندارد. بلکه منظور ما تمثیل‌هایی است که جرقّه‌وار و صاعقه‌آسا از آسمان ذهن و ضمیر مولانا جهیدن گرفته و هامون تاریک موضوعات انتزاعی، کلامی، فلسفی، عرفانی و روانشناختی را روشنی بخشیده است. این تمثیل‌ها کاملا از جنس زندگی روزمرهء مردم است. از محیط واقعی، آدم‌ها ، حیوانات و اشیای رایج گرفته شده است. این نوع تمثیل‌سازی مربوط می‌شود به حِدّت ذهنی و سرعت انتقال شگَرف و شگفت‌آور مولانا. مگر نمی‌بینید که مَثَل‌های رایج در کتب کلامی، فقهی، فلسفی، منطقی و صرفی و نحوی، همه به صورت توارث از سابقین به لاحقین رسیده است! چون ابتکار در تمثیل فقط از ذهن‌های چالاک بر می‌آید. که مثلا مولانا آدم خودشیفتهء مغرور و نمک‌نشناس را به سبد تشبیه می‌کند و می‌گوید:
آن سبد خود را چو پر از آب دید
کرد استغنا و از دریا بُرید !

شما وقتی سبد را در حوضِ آب می اندازید بلافاصله فضای سبد از آب پر می‌شود و سبد خیال می‌کند که این همه آب، از خودِ اوست! اما کافی است که سبد را از حوض جدا کنید، آن وقت است که سبد، خالی می‌شود. آدم‌های نمک نشناس هم همیشه ولیْ نعمت خود را فراموش می کنند ! این دسته از تمثیلات تا جایی که اطلاع داریم، هنوز مورد بررسی قرار نگرفته و کاری است تازه و نو. ما نزدیک به سیصد تمثیل از این دست را در یک جلد فراهم آورده‌ایم و قرار است از طرف انتشارات علمی منتشر شود .
 
 از عالم مولاناپژوهی و مثنوی‌پژوهی چه خبر؟
در عرصه مثنوی‌پژوهی و مولاناپژوهی تکرار مکرّرات و نردبان‌تراشی وجه غالب است! ما در سال‌های دور آمدیم شرح جامع مثنوی معنوی را نوشتیم تا فهم مثنوی برای همگان آسان شود و اما این کتاب را فقط به عنوان یک پلّه از نردبان به شمار آوردیم و نه بیشتر! و امید داشتیم که دیگران که از ما لایق‌تر و آماده‌ترند بیایند و هرکدام به سهم خود پلّه‌ای روی پلّه قبلی بگذارند و این نردبان را تا آسمان بالا ببرند، ولی متاسفانه چنین نشد! و الآن غالبا عرصه مثنوی‌پژوهی گرفتار حلقه بسته تکرار مکرّرات و پخته‌خواری است و کارِ نو و درخوری دیده نمی‌شود الّا ما شذَّو نَدَر !

⬇️

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

✍️شرح روان ابیات مثنوی معنوی _ دفترچهارم_قصد خیانت کردنِ عاشق و بانگ بر زدنِ معشوق بر وی

(۱۲۰) چونکه تنهایش بدید آن ساده‌مَرد
زود او قصدِ کنار و بوسه کرد

همینکه آن عاشق ساده‌لوح، معشوق خود را در باغ تنها دید، فوراً خواست او را در آغوش کشد و ببوسد .


‌ (۱۲۱) بانگ بروی زد به هَیبت آن نگار
که: مرو گستاخ، ادب را هوش‌دار

معشوق زیبارو با خشم و هیبت بر سر عاشق فریاد کشید که: کستاخی مکن و ادب ر۱ نگه دار.


(۱۲۲) گفت: آخِر خلوت‌ست و خلق، نی
آب حاضر، تشنه‌یی همچون منی

عاشق که بیتاب شده بود عاجزانه گفت: آخر این جا که خلوت است و کسی نیست که ما را ببیند. آب حاضر است و من نیز تشنه‌ام.


(۱۲۳) کس نمی‌جُنبد درین جا جز که باد
کیست حاضر؟ کیست مانع زین گشاد؟

عاشق ادامه داد: در اینجا جز باد کسی دیگر نیست. چه کسی اینجا حضور دارد؟ چه کسی مانع این کار است؟


(۱۲۴) گفت: ای شیدا تو ابله بوده‌یی
ابلهی، وز عاقلان نشنوده‌یی؟

معشوق گفت: ای عاشقِ دیوانه، تو احمقی. مگر از خردمندان این سخن حکیمانه را نشنیده‌ای؟


(۱۳۵) باد را دیدی که می‌جُنبد، بدان
بادجُنبانی‌ست اینجا بادران

وقتی که دیدی باد در حال حرکت و جنبیدن است بدان که آن باد، محرِّك و جنباننده ای دارد.


(۱۲۶) مروَحَه*تصریفِ صُنعِ ایزدش
زد برین باد و، همی‌جُنباندش

بادبزنِ قدرتٍ آفرینش الهی به این باد می‌خورد و آن را می‌جنباند
*مِروَحَه: بادبزن


(۱۲۷) جزو بادی که به حکمِ ما، دَرَست
بادبیزن تا نجُنبانی نَجَست

بادهای جزئی که در تصرّف ماست، وقتی به حرکت درمی‌ آید که بادبزن را تکان دهیم.


(۱۲۸) جنبشِ این جزو باد ای ساده‌مرد
بی‌تو و بی بادبیزن سر نکرد

ای ساده لوح حتّی حرکت بادهای جزئی و ضعیف بدون تو و حرکتِ بادیزن امکان ندارد.


(۱۲۹) جنبشِ بادِ نَفَس کاندر لَب‌ست
تابعِ تصریفِ جان و قالَب‌ست

حرکت بادِ نَفَس که از لبانِ آدمی خارج می شود تابع تصرّفات روح و جسم است.


(۱۳۰) گاه دَم را مدح و پیغامی کنی
گاه دَم را هَجو و دشنامی کنی

گاهی نَفَس را از کام دهانت در قالب الفاظ و عبارات مدح‌آمیز و پیغام‌های مختلف درمی آوری؛ و گاهی نیز مي‌توانی این نَفَس را در قالب الفاظ و عبارات هجوآمیز و ناسزاهای زننده درآوری.


(۱۳۱) پس، بدان احوالِ دیگر بادها
که ز جُزوی، کُلّ می‌بیند نُهی*

این تمثیل را آوردم تا تو احوال بادهای دیگررا با آن قیاس کنی، زیرا خردمندان از جزو به کُلّ می‌رسند.
نُهی: عقل


(۱۳۲) باد را حق، گه بهاری می کند
در دَیَش زین لطف عاری می کند 

حق‌تعالی گاهی باد را به بادِ بهاری مبدّل می کند و براثر آن، زمین پُر از گُل‌ها وریاحین می‌شود. و همو در فصل زمستان، اين لطافت را از آن می‌گيرد.


(۱۳۳) بر گروهِ عاد صَرصَر می‌کند
باز بر هُودَش مُعطَّر می‌کند

خداوند باد را برای قوم عاد به صورت تندبادی سرکش درمی آورد و همان باد را برای هود و یارانش مانند نسیم سحرگاهی، خوش و عطر‌آگین می‌سازد.

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

💚
🤍
❤️

فردوسی فرزانه
بر این باور بود که زندگی خواهی و
امیدواری و فراخوانی به شادی که
  پایه و مایه آیین و فرهنگ ایران است،
همچون  کوشش و سازندگی، زندگی ِ
خردمندانه است.

کمی نیست در بخشش دادگر
همی شادی افزای و اندوه مخور

تو دل را بجز شادمانه مدار
روان را به بد در گمانه مدار

سراینده باش و فزاینده باش
شب و روز با  رامش و خنده باش

به شادی گرای و غم از دل بران
 که یکسان نگردد، سپهر گران

بیا تا به شادی دهیم و خوریم
چوگاه گذشتن بود، بگذریم

همه روی سوی یزدان کنید
دل خویش را شاد خندان کنید ...


تندرست و استوار بمانید و....کتاب بخوانید

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

چیزی که من از این زندگی فهمیده‌ام تفسیرِ ساده ای دارد:

کافیست، کارهایی که می‌کنید، بی چشم‌داشت، بی کلک و از تهِ دل باشد

اگر ماندنتان حالِ حتی یک نفر را خوب خواهد کرد، بمانید
اگر خندیدنتان لب‌های حتی یک نفر را می‌خنداند، بخندید

اگر رفتنتان باری از دوشِ حتی یک نفر بر خواهد داشت، بروید
اگر نوشتنتان برای حتی یک نفر زیباست، بنویسید

اگر صدایتان برای حتی یک نفر دلنشین است، حرف بزنید
من به شما قول می‌دهم که حتی با یک گل، بهار خواهد شد

درودها،

فرجامتان نیک، صبحتون پر از عشق و محبت و نگاه خدا 🌹🌹

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

اگر، در زندگی نگاهت به داشته هایت باشد ،بیشتر خواهی داشت.
اما اگر مدام به نداشته هایت فکر کنی،
هیچ وقت هیچ چیز برایت کافی نخواهد بود
فکرت رو ترمیم کن...
يك فكر مثبت در روز
ميتواند كل روزت را تغيير دهد
و خالق اين فكر مثبت تو هستی
و نه هيچ كس ديگر ،
منتظر نباش كسی بيايد و
فكر مثبت را در جعبه ذهن تو بگذارد

🌺🌺🌺

یارمهربانم
درود
پگاه یکشنبه ات نیکو

🌺🌺🌺

خورشید هر روز یـاد آور
این نکته است که ما هم
میتوانیم از اعماق تــاریکی
طلوع کنیم و بدرخشیم.
امروز می تـونه همون روزی باشه که
یک تصمیم جسورانـه میگیرید
و این تصمیم خیلی چیزها رو بهتر می کنه.
امروزت درخشان چون خورشید

🌺🌺🌺

شاد باشی

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

ای ماو صدچوما زپی توخراب ومست
ما بی‌تو خسته‌ایم تو بی‌ما چگونه‌ای

عالم به توست قایم تو در چه عالمی
تن‌ها به توست زنده تو تنها چگونه‌ای

#حضرت_مولانا

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ»
مهم نیست، چقدر اندوهت عمیق است
زمانی که دلت به نور خدا روشن باشد
قلبت دوباره لبخند خواهد زد

   سلام همراهان عشق ✋
   شبتون بخیر و مهتابی🌙✨
   سپاس از حضور تک تک شما
    چه عزیزانی که پیام ارسال
   میکنند🙏
و چه عزیزانی که
     پیام ها را می خوانند و در
  دلشان لایک میکنند😊
   برای همه شما عزیزان
   شب خوش و آرامی را
      آرزو دارم

🦋🦋

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

✳️ خلاصة جهان بینی حافظ در غزل شماره ۸۰

❇️ غزل شماره ۸۰ حافظ را می توان به نوعی بیانیه یا مانیفست و به عبارتی خلاصة جهان بینی رندانة حافظ علیه زهد تلقی کرد:
عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت

من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش
هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت

سر تسلیم من و خشت در میکده‌ها
مدعی گر نکند فهمِ سخن گو سر و خشت

ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه دانی که که خوب است و که زشت

نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت

حافظا روز اجل گر به کف آری جامی
یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت
◀️ حافظ در این بیانیه به زاهد، می گوید چه کسی به تو نمایندگی از طرف خدا داده تا مردم را قضاوت کنی و رندان را گناهکار و دوزخی بدانی؟ مگر تو از پس پرده با خبری؟ از کجا معلوم کسی که به مستی می میرد، مستقیم به بهشت نرود؟ مگر نه اینکه انسان با گناه زاده شده تا شایستة عفو کردگار گردد؟ مگر نه این است که آدم ابوالبشر هم خطا کرد و بخشیده شد؟ مگر نه این است که همه- از مست و هشیار- طالب خدایند و در هر سَری، سرّی از خدا وجود دارد؟ چرا مردم را از خدا نومید می کنی و می ترسانی؟ مگر لطف خدا ازلی و عمیم نیست؟ و بالاخره با لحنی رندانه می گوید اگر مدعی سخن مرا نفهمید، حرفی برای گفتن با او ندارم و بگویید سرش را به دیوار همان میخانه ای بزند که من برخاک آن خدا را سجده می کنم.

در واقع مخلصِ معنای رندی و عاشقی حافظ این است که خطاب به دینداری از نوع زاهدانه چنین قطعنامه ای در شش ماده و اصل صادر می کند:

◀️ اصل قضاوت نکردن:

اولا : تو از پیش خدا نیامده ای و قباله بهشت و جهنم را تقسیم نمی کنی و داوری با تو نیست پس کسی را قضاوت مکن چرا که از پس پرده خبر نداری. ( تو پس پرده چه دانی که، که خوب است و که زشت؟).

◀️ اصل گناه مهمتر:

ثانیا : از کجا معلوم که گناه تو بیشتر از گناه من نباشد و گناه ریا از مستی بیشتر نباشد. (حافظا روز اجل گر به کف آری جامی/ یک سر از کوی خرابات برندت به بهشت)

◀️ اصل مسئولیت شخصی:

ثالثا : هر کسی مسئول اعمال خویش است. گیرم من گناهکارم. به توچه؟ (هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت و این که : گناه دگران بر تو نخواهند نوشت).

◀️ اصل گناه آلودگی:

رابعا : گناهکاری، جزئی از سرشت و سرنوشت بشر است. (نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس/ پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت).

◀️ اصل تکثرگرایی:

خامسا : همه مردم به سائقه و سابقه ای فطری و ازلی به راه های مختلف، خداجویند و راه های رسیدن به خدا در انحصار تو نیست. (همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست/ همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت).

◀️ اصل رحمت عام:

سادسا : چرا لطف ازلی خدا را در حساب نمی آوری؟چرا مردم را از لطف و بخشندگی خدا ناامید می کنی که خود بزرگترین گناهان است؟ (ناامیدم مکن از سابقه لطف ازل).

❇️ مطلب ارسالی از: کانال « محمد مروتی »

@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

✍️ بررسی پراکندگی جغرافیایی

۱_طریقت در سرزمین‌های عرب و ایران در خاورمیانه نگاه کنید به بخش نخست همین کتاب (تصوف, بخش ۲_۴و ۵).

۲_ طریقت در شمال آفریقا

ظهور انجمن‌های اخوت، به‌معنای دقیق، در شمال آفریقا مسبوق به دو پدیده مرتبط با هم بوده است. از سویی، "رباط‌ها" رو به فزونی نهادند. این رباط‌ها اجتماعاتی از افرادی بودند که داوطلبانه خود را وقف اعمال عبادی یا زاهدانه می‌کردند. از سوی دیگر، شماری از زهاد عزلت‌نشین (اعم از عوام يا اهل علم) حیات عرفانی را بر مبنایی فردی اختیار کردند و تربیت معنوی مریدان نزدیک خود را عهده‌دار شدند. در میان مشهورترین این عرفای اولیه در سده ششم به آندولسی‌های مکتب‌المریه می‌توان اشاره کرد: ابن‌‌عَریف، ابن‌بَرّجان و ابن‌قَسی. در خود مغرب و نیز درسده ششم / دوازدهم، این افراد شایان ذکرند: ابویعزی، ابن‌حِرزِهم و به‌ویژه شاگرد مستقیم آنها، ابومدین.
دراین میان، ابن‌عربی گزارشی از پیدایش این نوع حیات عرفانی ارائه کر ده است.
در مورد تکامل اولیه انجمن‌های اخوت به معنای دفیق کلمه، که از سده هشتم / چهاردهم به بعد اتفاق افتاد، اطلاع چندانی در دست نیست. تصوف که در زاویه‌ها یا در شبکه‌های نامنسجم‌تر سازماندهی شده بود، در شهرها رونق گرفت و توانست پیروانی را از میان اقشار حوزه‌های گوناگون (از جمله علما) جذب کند. تصوف، خاصه در مراکش، به‌تدریج وارد فرهنگ دینی شد: تصوف در آنحا عمدتاً در مدارس تعلیم داده می‌شد و در مقابل، فقه بخشی از تعلیمی بود که در زاویه‌ها ارائه می‌شد. در مناطق بیرون از شهر، طُرُق روند اسلامی‌سازی را تقویت کردند و همزمان توانستند مناسک و شعائر جمعی را، که غالبا ماهیتی اسرارآمیز داشت، با اعمال عامیانه بياميزند. از سده نهم / پانزدهم به بعد نوعی تصوف توده‌ها شکل گرفت که نقش قدرتمندی در انسجام اجتماعی داشت. روابط بين انجمن‌های اخوت و مقامات سیاسی ابهام‌آمیز و متغیر بود. سلاطین معمولاً موافق تأسیس زاویه‌ها بودند، [چراکه] زاویه‌ها در ایجاد ثبات نقش موثری داشتند و نوعی تمرکزگرایی در جامعه ایجاد می‌کردند که انسجام اداری و اجرایی قلمرو پادشاه را افزايش می‌داد.


📗 تصوف و طریقت نگاهی تاریخی
صفحه ۱۵۳ و ۱۵۴
✍ پی‌یر لوری_ مترحم علیرضا رضایت

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

بهمچنین برای شما و خوبان گروه

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

☀️کیش مهر ....
🔅شعر: استاد علامه طباطبایی
#شهرام_ناظری🎼

همی گویم و گفته ام بارها
بُود کیش من مهر دلدارها

پرستش به مستیست
در کیش مهر
برونند زین حلقه هشیارها

کشیدم در کوی دلدادگان
میان دل و کام دیوارها

چه فرهادها مرده در کوه ها
چه حلاج ها رفته بر دارها


فریب جهان را مخور زینهار
که در پای این گل بود خار ها

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

خیلی زیبا بود، به معنی ومفهوم👍👌

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

از حاتم پرسیدند:
بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت:
آری.
مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود؛
یکی را شب برایم ذبح کرد،
از طعم جگرش تعریف کردم،
صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد.
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم.
گفتند: پس تو بخشنده تری!
گفت: نه، چون او هر چه داشت به من داد،
اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم!

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

‍ 💫 ذکر زیبای الله هو

اجرا شده به ۸ زبان
انگلیسی،عربی،اردو،آلمانی،بنگالی، آلبانیایی،فرانسوی.

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

سلام و سپاس فراوان بابت فرسته های خوبتان

🙏🙏🙏🌹🌹🌺

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

🍃🌼🍃

🔰 زن از نگاه مولانا

مولانا در دفاع از زنان تحت ستم در فیه ما فیه می‌گوید که زنان و دخترانتان را به بهانه غیرتمندی در خانه‌ها حبس نکنید و بدانید که این حبس کردن به صلاح عفت جامعه نیست.
ببینید این حرف‌ها مال ۸۰۰ سال پیش است. باز می‌گوید که فقط مردهای جاهل و نابخرد هستند که با زنانشان به خشونت و بی‌رحمی رفتار می‌کنند اما مرد عاقل خردمند هوای زنش را دارد.

باز بر زن جاهِلانْ چیره شوند
زان که ایشان تُند و بَس خیره روَند

بعد می‌گوید:
پَرتوِ حَق است آن معشوق نیست
خالِق است آن گوییا مَخْلوق نیست

#مثنوی_مولانا

زن جلوه‌ای از جلوه های خداوند است. فقط یک معشوق و محبوب معمولی نیست. او خلاق است و در واقع مظهر رحمانیت خداوند است. مرد اگر فقط جنبه کنش گری دارد، زن هر دو وجه را دارد. هم کنشگر است و هم کنش پذیر. زن مظهر رحمانیت خداوند است. برای اینکه ذاتا وجودی مهربان دارد، رحیم القلب است. ما بندگان فقط از وجه رحمانی خداوند است که به او نزدیک می‌شویم و گرنه نسبتی میان بندگان و خداوند نیست. زن مظهر وجه رحمانیت است. همان وجهی که ما بندگان را اجازه داده است به او نزدیک شویم.

استاد کریم زمانی

╲\╭┓
╭ 🌸 ╯
┗╯\╲

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

گر آتش دل نیست پس این دود چراست
ور عود نسوخت بوی این عود چراست

این بودن من عاشق و نابود چراست
پروانه ز سوز شمع خشنود چراست

رباعی_مولانا💞

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

💐🍃🌿🌸🍃🌾🌼
🍃🌺🍂
🌾🍂
🌸
ما روی تو بینیم نبینیم به ماه
تا روی تو بینم نبینم به ماه

راهی که رساند بتو ما را شب هجر
با روی تو بینیم نبینیم به ماه

#کمال_خجندی
#کمال‌خجندی
🌹🌺
سلام
صبح شما به خیر
A.Y
🌸
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃
@iranyaad

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

✳️ «آن» چیست؟

« شاهد آن نیست که موییّ و میانی دارد
بندهٔ طلعت آن باش که «آن»ی دارد. »
(حافظ)

  ❇️ توضیح این مطلب چندان آسان نیست، امیدوارم توفیق حق یاری کند و بتوانم از عهدهٔ ادای آن برآیم.

◀️ طبق آنچه بزرگان عالم معنیٰ گفته‌اند و سخنورانِ باریک‌اندیش بدان متعرّض شده‌اند، جمال و زیبایی که بی‌گمان منشأی الهی دارد، هم دارای جلوه‌ای ظاهری است و دارای نمودی باطنی و درونی و نهانی...

◀️ زیبایی ظاهری که از آن به «حُسن» تعبیر می‌شود، در نازل‌ترین نگاه و دید انسانی به جلوه‌های برونی و معیارهای زیباشناختی ظاهری اشاره دارد که البتّه در جای خود بسیار ارزشمند است و نماد و نمودی الهی دارد. انسانِ صاحب‌جمال بی‌آنکه خود بداند از جلوهٔ الهی برخوردار است.

خال و خط و ابرو و زلف و قامت و ... و ترکیب جمال‌شناسانهٔ آن محصولی فراهم می‌کند که آن را «حُسن» می‌نامیم.

◀️ امّا در ورای این حسنِ ظاهر، نوعی از زیبایی پنهان و درونی وجود دارد که اسمی بر آن نمی‌توان نهاد و به هیچ‌وجه قابل تعریف و توصیف نیست لذا عارفان و اولیای الهی آن را با لفظِ مبهمِ «آن» به تعبیر آورده‌اند.

بی‌گمان، «آن» خوشتر از حُسن است و بواقع موهبتی است الهی که به حکمِ «عنایتِ بی‌علّت» به برخی از بندگان افاضه می‌شود و منشأ عشقِ حقیقی نیز همان «آن» است. حافظ آن را «لطیفهٔ نهانی» نیز خوانده‌است:

«لطیفه‌ای است نهانی که عشق از آن خیزد
که نام آن نه لبِ لعل و خطّ‌ِ زنگاری‌ست.»

اگر به کسی عشق می‌ورزیم، سرچشمهٔ عشقِ ما آن لطیفهٔ نهانی است که پایدار و زوال‌ناپذیر است.

حافظ در جای دیگر «آن» و «لطیفهٔ نهانی» را به «ملاحت» تعبیر کرده است‌.
ممکن است کسی تنها یکی از این دو را داشته‌باشد، یا حُسن یا ملاحت؛ امّا گاهی عنایت حق چنان به جوش و غلیان در می‌آید که هر دو، یک‌جا به بنده‌ای افاضه می‌فرماید:

حُسنت به اتّفاقِ ملاحت جهان گرفت
آری به اتّفاق جهان می‌توان گرفت
(حافظ)

بنابر آنچه گفته شد، عشق محصول همان «آن» است.
اگر عشق به «حسن» تعلّق گیرد، عشقی سطحی، ظاهری و مجازی است.

◀️ ادبیات فارسی سرشار از نمونه‌های عشق حقیقی است. به عنوان مثال «لیلی»، فاقد حُسن بود، امّا «آن»ی داشت که قیس را مجنون کرده بود.

تنها مجنون توانِ دیدنِ آنِ لیلی را داشت و دیگر از بصیرت آن ناتوان بودند.

مولانا:

گفت لیلی را خلیفه کاین تویی
کز تو مجنون شد پریشان و غوی

از دگر خوبان تو افزون نیستی
گفت: رو! رو! چون تو مجنون نیستی.

زلیخا نیز در خطاب به یوسف یادآوری می‌کند که من عاشق جسمانیت و حسن تو نیستم، بلکه «آن» تو را عاشقم:

در تو «آن»ی دیده‌ام ناید به گفت
در نیاید هیچ در گفت و شنفت

◀️ سخن را با حافظ به پایان می‌برم، هرچند این سخن پایانی ندارد:

از بتان آن طلب ار حسن شناسی ای دل
کاین کسی گفت که در علم نظر بینا بود

❇️ ح.مهرنگ

@molavi_asar_o_afkar
@hafez_e_shirin_sokhan

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

صبح که می شود🌞
یادمان باشد
دستِ آفتاب را بگیریم
برویم و با هم کوچه به کوچه ،
پنجره ها را بیدار کنیم
مبادا زندگی خواب بماند .

درود ... صبحتان بخیر 🙋‍♀
دلتون شاد
لبتون خندون
زندگی تون بر وفق مراد
روزگارتون پر خیر و برکت 🙏☺️🍀

💎

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

#برگ_سبز شماره ۲۵۰
#محمدرضا_شجریان

مخمور جام عشقم، ساقی بده شرابی🦋🦋🎼🎼🎼

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

✍️داستانک:

در شهر خوی مردی به نام امین علیم، در زمان اوایل حکومت قاجار زندگی می‌کرد. او فرد بسیار دیندار و عالمی بود که از خدمت در دستگاه حکومتی و فرمانداری شهری اجتناب می‌کرد.
روزی از سوی خانِ وقتِ خوی میرزا قلی، تهدید به مرگ در صورت عدم همکاری می‌شود.
و از ترس، به روستایی در شمال خوی، فرار کرده و در آن ساکن می‌شود.
پس از یکسال به خان شهر خوی خبر می‌رسد، امین علیم در فلان روستا در حال زندگی دیده شده است. او گروهی از چماقداران خان را برای پیدا کردن امین علیم به آن روستا روانه می‌کند و توصیه می‌کند طوری او را پیدا کنید که اصلا متوسل به خشونت نشوند.
ماموران خان، به روستا وارد شده و مردم روستا را ابتدا تطمیع و سپس تهدید می‌کنند که امین علیم را تحویل دهند. اما مردم از این امر اظهار بی‌اطلاعی کردند.
ماموران ناامید به دربار خان بر می‌گردند.
امین علیم دوستی داشت صمیمی و زرنگ. شاه از او کمک می‌گیرد و دوست او نقشه‌ای به شاه می‌دهد و می‌گوید امین علیم را نه با پول و مقام بلکه باید با علم تله گذاشت و به دامش انداخت.
دو ماه بعد 100 گوسفند را خان به روستا می‌برد و به مردم روستا می‌گوید: به هر خانه یک گوسفند علامت‌گذاری کرده می‌دهیم و وزن می‌کنیم. دو ماه بعد برای گرفتن این گوسفندان مراجعه می‌کنیم که نباید یک کیلو کم و یا یک کیلو وزن زیاد کرده باشند. و اگر کسی نتواند شرط خان را رعایت کند یک گوسفند جریمه خواهد شد.
یک ماه بعد ماموران خان برای وزن گوسفندان به روستا می‌آیند و از تمام گوسفندان داده شده فقط یک گوسفند وزنش ثابت مانده بود. دستور دادند صاحب آن خانه که گوسفند در آن بود را احضار و خانه‌اش تفتیش شد و امین علیم از آن خانه بیرون آمد.
از امین علیم پرسیدند: چه کردی وزن این گوسفند ثابت ماند؟
گفت: هر روز گفتم گوسفند را سیر علف بخوران و شب بچه گرگی در آغل او انداختم و گوسفند در شب هرچه خورده بود از ترسش آب کرد. و چنین شد وزنش ثابت ماند.
امین علیم را نزد خان آورده و به زور نایب خان کردند.
امین علیم گفت: این نقشه را در عبادت خدا یافتم و عمل کردم.

👈این‌که انسان هم باید در خوف و امید زندگی کند و اگر کسی روزها تلاش کرده و شب‌ها در نماز از خود حساب کشد و ترس بریزد، در این دنیا در یک قرار زندگی می‌کند، نه چاق می‌شود و نه ضعیف و مردنی، نه ناامید است و نه زیاد امیدوار، نه در رفاه محض زندگی می‌کند و نه در بدبختی.

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

گاه که از ملامت خلق دلتنگ می‌شد و تمتّعات و تعلّقات دنیوی او را به جانب خود می‌کشید، و از هر گوشه‌ای، شیطانی چشمکی به دلبری می‌زد مگر او را مفتون و افسون کند، دلیرانه و سیردلانه در مقابل آن افسون‌گران می‌ایستاد و به شکرانه آن شیرینی که از مصاحبت آن محبوب نخستین در کام جانش نشسته بود؛ بر سینه همه آنها دست رد می‌زد و وفاداری و پایمردی و ثابت‌قدمی و معشوق‌شناسی و رقیب‌رانی خود را چنین با شمس در میان می‌نهاد:
همه را بیازمودم، ز تو خوشترم نیامد
چه فرو شدم به دریا، چو تو گوهرم نیامد
سرِ خنب‌ها گشادم، ز هزار خُم چشیدم
چو شراب سرکش تو به لب و سرم نیامد
چه عجب که در دل من گل و یاسمن بخندد
که سَمن‌بری لطیفی چو تو در برم نیامد
ز پی اَت مراد خود را دو سه روز ترک گفتم
چه مراد ماند زان پس که میسرّم نیامد؟!
(دیوان کبیر _ غزل ۷۷۰)

و گاه که از داغ فراق جانش به طاقت می‌آمد و راهی به وصال نمی‌جُست از شدت اندوه و تلخی، شمس را مخاطب قرار می‌داد و با او به جد می‌گفت که:
بی‌همگان به سر شود، بی‌تو به سر نمی‌شود
داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمی‌شود
گاه سوی وفا روی، گاه سوی جفا روی
آنِ مَنی کجا روی؟ بی تو به سر نمی‌شود
گر تو سَری قدم شوم، ور تو کفی، عَلَم شوم
ور بروی عدم شوم، بی‌تو به سر نمی‌شود
بی‌تو نه زندگی خوشم، بی‌تو نه مُردگی خوشم
سر ز غم تو چون کشم، بی تو به سر نمی‌شود
(دیوان کبیر_ غزل ۵۵۳)

این نجواهای عاشقانه و مریدانه و صادقانه مولانا با شمس، حجم عظیمی از دیوان وی را پُر می‌کند. از لابلای این ابیات، می‌توان به راز کامیابی مولانا، و چگونگی مولوی شدنش در محضر شمس و در اثر ملاقات با او، نیز دست یافت. راز کامیایی او، ناکامی اختیاری بود. او ابتدا، چنانکه خود می‌گوید چندگاه مراد خود را ترک می‌گوید و پس از آن هر مرادی را که می‌طلبد، رایگان و آسان به دست می‌آورد. ابتدا دلیرانه و بی‌هیچ امیدی به برنده شدن، پا در قمار آبرو و زندگی می‌نهد و سپس پیروز و سرفراز و توانگر از قمار بیرون می‌آید. همه‌چیز وی در گرو آن اقدام دلیرانه به قمار، و
آمادگی برای باختن بود. همین باختن؛ سرچشمه همه بردن‌ها بود و برای همین بود که "هوس قمار دیگر" در سر داشت و آرزو می‌کرد که ای کاش شجاعت و آن قمار همچنان در وی زنده و پایدار بماند.
خُنُک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش
بِنَماند هیچش اِلّا هوس قمار دیگر
(دیوان کبیر_ غزل ۱۰۸۵)

شمس با جلال‌الدین جز اين نکرد. جامه‌های ژنده او را از تن بیرون آورد، (ژنده‌هایی که جلال‌الدین؛ مستوری و آبرو و حشمت خود را بدان‌ها ‌وابسته می‌دید) و او را عریان رها کرد. آنگاه آن تنِ عریان، بی‌وام کردن از کسی، خود به یافتن جامه دست برد، و قبایی از اطلس بر خود پوشاند، و بر ژنده‌های پیشین نفرین و نفرت فرستاد:
تابش جان یافت دلم، واشد و بکشافت دلم
اطلس نو بافت دلم، دشمن این ژنده شدم...
زهره بُدم ماه شدم، چرخ دو صد تاه شدم
یوسف بودم؛ زکنون یوسف زاینده شدم!
(دیوان کبیر_ غزل ۱۳۹۳)


📗 قمار عاشقانه شمس و مولانا
    صفحه ۱۱۷ تا ۱۱۹
✍ دکتر عبدالکریم سروش

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

✍️شرح‌ روان ابیات مثنوی معنوی، دفتر چهارم _ سوال‌کردن از عیسی علیه‌السلام که: در وجود از همه صَعب‌ها صعب‌تر چیست؟

خلاصه داستان

شخصی هوشمند، از حضرت عیسی(ع) سوال کرد که در جهان هستی چه چیز از همه سختی‌ها سخت تر است؟ آن حضرت پاسخ داد: خشم الهی. سوال کننده دوباره گفت: چگونه می‌توان از خشم الهی مصون ماند؟ پاسخ داد: با فروخوردنِ خشم خویش و کَظمِ غیظ.
مأْخذ آن، روایتی است که در مستدرک‌الوسائل، چاپ ایران، ج ۲، ص۳۲۶ به نقل از المُنیَه تالیف شهید تانی، منقول است:
"از پیامبرص سوال شد که چه چیز (آدمی را) از خشم الهی دور کند. فرمود: اینکه خشمگین نشوی."

(۱۱۳) گفت عیسی را یکی هُشیارسَر
چیست در هستی ز جمله صَعب‌تر؟

شخصی هوشمند و اگاه از حضرت عیسی(ع) سوال کرد: یا حضرت عیسی، در جهان هستی چه چیزی از همه چیزها سخت‌تر است؟


(‏۱۱۴) گفتش: ای جان صَعب‌َتر خشمِ خدا
       که از آن دوزخ همی‌لرزد چو ما

حضرت عیسی(ع) به او جواب داد: ای جانم، سخت ترین چیزها در جهانِ هستی. خشم و غضب الهی است که براثر آن، دوزخ نیز مانند ما به لرزه درمی آید.


(۱۱۵) گفت: ازین خشمِ خداچه بوَد امان؟
گفت: تركِ خشمِ خویش اندر زمان

آن هوشمند گفت: پس چه کسی از غضب الهی در امان است؟ حضرت عیسی(ع) فرمود: آنکه خشم خود را فوراً فرو خورَد. پس ای سالك بیشتر مظهرِ اسم رحیم باش و نه قهّار، تا گرفتار غضب الهی نشوی.


(۱۱۶) پس عَوان که معدنِ این خشم گشت
خشمِ زشتش از سَبُع هم درگذشت

پس آن مأمور قسی‌القلبِ حکومتی، مظهر و معدن غضب شد به حدّی که خشم و خوی تهاجم زشت او از سبُعیّت حیوانات درنده نیز تجاوز کرد.


(۱۱۷) چه امیدستش به رحمت، جز مگر
باز گردد ز آن صفت آن بی‌هنر؟

اين انسانِ خشمگین چه امیدی به رحمت الهی دارد؟ مگر آنکه اين آدم فاقد کمال، صفت زشت خود را ترك کند.


(۱۱۸) گرچه عالَم را ازیشان چاره نیست
این سخن اندر ضَلال افگندنی‌ست

اگرچه وجود مأموران قسی‌القلب امری لازم است. امّا اگر این حرف را بزنی باعث گمراهی و کژاندیشی آنها می‌شود. زیرا به بهانه اینکه وجودشان امری لازم و ضروری است از حدّ اعتدال در مجازات مجرمان پا فراتر می‌نهند و اغراض نفسانی را نیز در مأموریت خود دخالت می‌دهند.


(۱۱۹) چاره نَبوَد هم جهان را از چَمین
ليك نَبوَد آن چَمین، ماءِمَعین

چنانکه مثلاً در جهان طبیعت، ادرار (ومدفوع) نیز لازمه بقای حیات جانوران است. امّا ادرار هرگز مانند آب زلال و گوارا نیست. وجود برخی از زشتی‌ها نیز در کنار زیبایی‌ها قهری است. هرچند که مطبوع نیست.


✍ استاد کریم زمانی

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

عصرتان زیبا زندگیتان پرازعشق وامید❤️

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

همی گویم و گفته ام بارها
بود کیش من مهر دلدارها

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

درود برشماعزیزان ادب وفرهنگ دوست

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

هو

زاهدی در جمع شوریدگان نشست. به گاه طعام ، زنی در آن جمع، بر دستانش ابریق گرفت. مهمان، ناخرسند گشت اما نیارست و به کنایت گفت : برادران آیا روا باشد که زنی را زحمت دهید که بر دستان من آب ریزد؟
جوانمردی از آن میان گفت: ما هفت سال است که بر این خوان نشسته ایم این اول بار است که دانسته ایم زنی در میان ما باشد!

رساله قشیریه

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

الله تعالی شب را شرفی و مرتبتی داد که در قرآن مجید آن را محل قسم خود گردانید ، گفت: « والیل اذا یغشی» و این شرف از آن یافت که چون شب درآید دوستان خدای و خاصگان درگاه پادشاه در مناجات شوند:
تنها شان در نماز
دلهاشان در نیاز
جان هاشان در راز
همه شب شراب صفا می نوشند و خلعت رضا می پوشند و عتاب محبوب می نوشند.
چون وقت سحر باشد فرمان رسد، تا این درهای قب‍ّه‌ی فیروزه بازگشایند و دامن‌های سرادقات عرش مجید براندازند و مقربان حضرت به امر حق جل جلاله خاموش شوند
آن گه جبار کائنات در علوّ و کبریای خود خطاب کند: هر دوستی با دوست خود در خلوت و شادی آمدند، دوستان من کجایند؟


رشیدالدین میبدی
📚 تفسیر عرفانی قرآن کریم
#حکایت

Читать полностью…

سیری در آثار و افکار مولانا و آثار دیگر بزرگان ادب عرفانی در این باره

مقبره‌ی مولانا که در حال حاضر به‌عنوان سمبل شهر قونیه از آن یاد می‌شود، در واقع محل سکونت پدر و خانواده‌ی مولوی به هنگام اقامت ایشان در قونیه بوده است. پدر مولانا پس از مرگ در همین خانه به خاک سپرده شد و مجالس سماع مولانا نیز در همین خانه برگزار می‌شده است. مولانا نیز پس از مرگ در همین مکان دفن شد. همچنین، بهاءالدین، پسر مولانا، بعضی از اقوام و یاران و مریدان وی از جمله صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلبی نیز در این مکان آرمیده‌اند. هر ساله دوستداران مولانا در ۱۷ دسامبر مصادف با سالگرد وفات مولانا که شب اُروس (Arus) نامیده می‌شود از اطراف و اکناف ترکیه و جهان بر مرقد او حاضر می‌شوند تا شاهد مراسم ویژه‌ی بزرگداشت مولانا باشند.



مقبره ی مولانا دارای گنبد بزرگ سبز رنگ ۱۶ وجهی است که مخروطی در بالای آن قرار دارد. این گنبد در سال ۱۳۹۷ میلادی توسط کارابان اوغلو ساخته شده و بر بالای آن با هنر کاشی کاری آیه‌الکرسی نقش بسته است. در بالای در ورودی مقبره، این بیت شعر به زبان فارسی نوشته شده است:

کعبة العشاق باشد این مقام هر که ناقص آمد اینجا شد تمام
زمانی که وارد این فضای روحانی می‌شوید، درصف عاشقان مولانا، قدم به قدم با نوای نی و بوی عود، مزین کرده‌اند. قبرهایی که فاقد کلاه مخصوص هستند متعلق به بانوان است. پس از عبور از کنار قبرها می‌توانید از موزه نیز بازدید کرد. در این موزه آثار به جا مانده از گذشتگان از جمله البسه، کلاه، تسبیح، جانماز، قرآن‌های دست‌نویس و کتب نفیس دیگر، دیوان حافظ و سایر اشیاء قدیمی به نمایش گذاشته شده‌اند.

Читать полностью…
Subscribe to a channel