هم نشینی موسیقی و اندیشه، مقوله ای است آگاهی بخش و در جهت رهایی از تیرگی و ارتقا امکانات نابِ اندیشیدن.
دکتر "پارسینژاد" در بزرگداشت استاد "پرویز ناتلخانلری"
@mosighi_andishe
نشست نقد و گفتوگو دربارهی یک اثر:
«زیستن در روزگار سخت»
#دکتر_مصطفی_ملکیان
#دکتر_محمدمهدی_اردبیلی
#پما_چودرون
#زیستن_در_روزگار_سخت
@mosighi_andishe
#دکتر_رشید_کاکاوند
#سعدی
#خیام
#حافظ
#ادبیات_فارسی
@mosighi_andishe
"کله های سخنگو"
۱۹۸۰ میلادی
مستند کوتاهی از کارگردان نامدار لهستانی
"کریشتُف کیشلوسکی"
@mosighi_andishe
"عباس کیارستمی" در دانشگاه سیراکیوز
#عباس_کیارستمی
@mosighi_andishe
چنگ رودکی
موسیقی: روحالله خالقی (۱۲۸۵ - ۱۳۴۴)
شعر: رودکی
اجرا: گروه کُر ملی ایران
به رهبری: آلفرد ماردویان
تهران، ۱۳۵۵
از مجموعه شخصی: پژمان اکبرزاده
#رودکی_سمرقندی
#روحالله_خالقی
#آلفرد_ماردویان
#بخارا
#مجله_بخارا
@mosighi_andishe
از راست "سعید نفیسی"، "محمد قزوینی"، "علی اکبردهخدا" و "ملکالشعرای بهار"
#نویسندگان_مشروطه_خواه
@mosighi_andishe
"سعید نفیسی" دانش پژوه، ادیب، تاریخ نگار، نویسنده، مترجم و شاعر ایرانی بود که در ۱۸ خرداد ۱۲۷۴ خورشیدی در تهران به دنیا آمد. وی فرزند "میرزا علی اکبر ناظم الاطبا" (معروف به ناظم الاطباء کرمانی) و از نوادگان حکیم نفیس بن عوض کرمانی (طبیب نامدار ایران در قرن نهم هجری) و برادر "علی اصغر نفیسی" ملقب به مودب الدوله بود.
پس از اتمام تحصیلات خود در سوئیس و فرانسه و بازگشت به ایران، از آغاز بنیان دانشگاه تهران در جایگاه استاد دانشکده حقوق و پس از آن، به استادی دانشکده ادبیات برگزیده شد.
"نفیسی" از بنیانگذارانِ مکتب نثرِ دانشگاهی است که از جمله ویژگی این نثر پیراستگی عبارات در لفظ و معنا بوده، به طوری که نویسنده می کوشید، اندیشه خود را چنان ساده بیان کند که عبارات او از هر گونه پیچیدگی دور بماند و به جای زیورهای بیهوده لفظی، از استحکام دستوری بهره بگیرد.
زنده یاد "نفیسی" را معمار نثر جدید معاصر ایران نامیده اند و این تبحر و چیرگی، ناشی از احاطه کامل وی به زبان های یونانی، لاتین، فرانسه، روسی، اردو، پشتو، عربی و فارسی می باشد.
ترجمه های کم نظیر استاد از زبان های بیگانه دارای معروفیت خاصی می باشد. بزرگترین خدمت استاد به زبان و ادب و فرهنگ فارسی، تصحیح و تنقیح متون قدیمی است که از گوشه های کتابخانه های جهان بیرون کشیده و روی آنها با جدیت تمام کار کرده و به صورت کتاب عرضه داشته است.
یکی از افتخارات استاد "نفیسی"، احیا و بنیانگذاری شیوه داستان نویسی تاریخ است که در آن ها روح وطن پرستی و سلحشوری و قهرمانی را تقویت کرده، جوانان ایران زمین را به حب وطن و حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور فرا می خواند.
"سعید نفیسی" از بیماری آسم رنج می برد و سال های آخر عمر را در پاریس به سر برد. زمانی که برای شرکت در نخستین کنگره ایران شناسان به تهران آمده بود در ۲۳ آبان ۱۳۴۵ در تهران بدرود حیات گفت.
یادش گرامی
@mosighi_andishe
میزگرد چهار استاد نامدار ادب و فرهنگ درباره مکتب های ادبی ...
مباحثه ادبی استاد سعید نفیسی، دکتر محمدجعفر محجوب، عبدالله توکل و دکتر ضیاء الدین سجادی درباره چگونگی مکتب ها و سبک ادبی در ادبیات فارسی ...
#سعید_نفیسی
#محمد_جعفر_محجوب
#عبدالله_توکل
#ضیاء_الدین_سجادی
@mosighi_andishe
هژدهم خرداد زادروز سعید نفیسی است.
"به ایرانم، به ایران گرامیام، به ایران جاودانیام"
#سعید_نفیسی
نفیسی صاحب صفات برجستهای بود که جمع آن صفات در یک فرد کمتر دیده میشد. تندکار و پرکار بود. از بسیاری کار احساس خستگی نمیکرد. کتابها و رسالهها و مقالههایی که چاپ کرده، مصاحبههایی که از او نشر شده، گوشهای است از مقدار کار او، جز این مقادیر کثیری نوشتههای چاپنشده و کتب استنساخشده از او به جای مانده که مقدارش کمتر از آثار چاپشدهی او نیست.
نفیسی تندکار بود. در نوشتن توانا بود. مقالهها و خطابههای خود را سریع و بی قلمخوردگی مینوشت. نثرش زیبا و استوار و فصیح بود. بسیاری از نوشتههای او از بهترین آثار نثری عصر کنونی به شمار میآید. حافظهاش سریع و قوی بود.
نفیسی مرد مادّی نبود. برای مال دنیا ارزشی قائل نبود. گشادهدست بود. کتب عزیز و نفیس خود را بی هیچ نگرانی و خسّتی به دوست و آشنا میسپرد و کم اتفاق میافتاد که خواستار برگرداندنش باشد، مگر اینکه بدان نیازمند شود.
زندگی را آسان میگرفت. برآمدن آرزو و خوشآمدن دوستان را بر هر چیزی برتری مینهاد.
کتابخانهی نفیسی خزانهای بود با ارج و ارزش، از هر دست کتاب و نشریه به هر زبان و خطی در آن دیده میشد، که محقق و دانشجو و دوست و بیگانه از آن استفاده میکردند.
نفیسی شوق وافر و عطشی شدید به تحقیق و تجسس داشت. به همین ملاحظه بود که مشارکت در هر مجمع و کنگرهی علمی را واجب میشمرد. میخواست که همواره با جریان تحقیقات مرتبط با ادب ایران همراه باشد.
نفیسی به ادبیات گذشتهی ایران پیوستگی و دلبستگی تام داشت. از آن آثار مایه گرفت و مایهی حیات خویش را در احیای آن آثار ریخت. بزرگترین خدمت او همین بود که عدهای زیاد از نوشتههای منثور و منظوم بزرگان ایران را منقّح ساخت و به چاپ رسانید.
پختگی و شیرینی نثرش بیگمان از آن بود که متون قدیم را خوب میشناخت و از بس چنان آثار را استنساخ کرده بود ذهنش و قلمش تأثر پذیرفته بود.
نفیسی با تاریخ ایران نیک آشنا بود و روحش از وقایع تاریخی اثرپذیر شده بود. مجموعه داستانهای تاریخی که به نام ماه نخشب نوشت، نشانی است از دید او در تاریخ و نمونهای است از زیباترین نثر فصیح معاصر و بهترین نوشتهی نویسندهی آن. عبارتی که در صدر این مقاله به نقل درآمده یکی از زیباترین و عمیقترین جملات آن کتاب است.
نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۸۹-۱۳۰۴) / ایرج افشار / زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار / به کوشش محمود نیکویه / تهران: انتشارات دکتر محمود افشار / چاپ دوم / ۱۴۰۰ / ج یکم / صفحات ۲۳۴-۲۳۸
@mosighi_andishe
#اکنون
#سروش_صحت
#مهرداد_اسکویی
#رشید_کاکاوند
@mosighi_andishe
Jeff Beck - 'People Get Ready' [HD] | North Sea Jazz (2006)
@mosighi_andishe
مراسم بزرگداشت "عباس زریابخویی" در شبهای بخارا
#شبهای_بخارا
#عباس_زریابخویی
#علی_دهباشی
@mosighi_andishe
۲۶ خرداد، زادروز بانوی ارجمند، "توران میر هادی"، گرامی باد!
@mosighi_andishe
بازداشت مصطفی مهرآیین، جامعهشناس و استاد دانشگاه، در پی انتشار نامهای سرگشاده به آیت الله علی خامنهای
بنابر گزارشهای رسیده، "مصطفی مهرآیین"، جامعهشناس و استاد دانشگاه، روز یکشنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
این بازداشت کمتر از ۲۴ ساعت پس از انتشار نامهای سرگشاده از سوی او خطاب به سیدعلی خامنهای و مقامات سیاسی و نظامی جمهوری اسلامی صورت گرفت.
مهرآیین در این نامه با لحنی صریح و مستند، خواستار پایان فوری جنگ، بازگشت به مذاکرات، و کنارهگیری رهبر جمهوری اسلامی از قدرت شده بود. او تأکید کرده بود که جمهوری اسلامی دیگر نماینده مشروع مردم ایران نیست و ادامهی حضور آن تنها بر شدت بحرانهای داخلی خواهد افزود.
در بخشی از این نامه، او مردم را نیز مخاطب قرار داده و از آنان خواسته بود با در دست داشتن پرچمهای سفید و شعار «صلح با جهان»، به خیابانها بیایند و خواستار پایان جنگ و آغاز نظمی نوین برای ایران شوند.
آقای "مهرآئین" پیشتر چندین نامه سرگشاده خطاب به خامنهای نوشته و متعاقب آن علاوه بر پروندهسازی و احضار، اخیراً در تماسهای تلفنی تهدید به مرگ شده بود.
@mosighi_andishe
بگریم خون که ناگه صبا رفت
در مراسم خاکسپاری زندهیاد "ابوالحسن صبا"، استاد "مهدی خالدی" تصمیم گرفت در سوگ وی آهنگی بسازد. خود "خالدی" در اینباره میگوید:
وقتی "صبا" را بردیم در ظهیرالدوله دفنش کردیم، سر خاکش "نواب صفا" کنارم ایستاده بود، ما با "نواب صفا" قرار گذاشته بودیم که به منزلش برویم. رفتیم به خانهاش. گفتم: میخواهم آهنگی در رثای "صبا" بسازم و کلام آن را باید بسازی. باید امشب این آهنگ را تمام کنم تا در شبِ هفتِ "صبا" از رادیو پخش شود. آهنگ را از ساعت ۵:۳۰ عصر ما دوتایی شروع کردیم تا ساعت ۷ عصر آهنگ ساخته شد، بعد از آن آمدیم به منزلم کوچه فردوسیِ خیابان شمیران.
حالا گفتم این آهنگ را بدهم چه کسی بخواند، این خودش یک مسئله است. آقای "بنان" به قول قدیمیها اکثراً کبادهکشِ "صبا" بود، جون از لحاظ ردیف و گفتار از "صبا" زیاد استفاده کرده بود، همیشه با او بود و یک احساسِ دیگری بین "صبا" و "بنان" بود. گفتم این آهنگ را باید کسی اجرا کند که علاقهمندیاش به "صبا" بیش از اجرای خود آهنگ باشد و احساسِ آهنگ را دریابد. ساعت ۱۰ شب تلفن کردم به "بنان" و گفتم: یک چنین جریانی است اما خواهشاً به کسی حرفی نزن و نگهش دار تا کار به اتمام برسد و اجرایش کنیم. "بنان" گفت: پس شما ناهار پیش من بیایید، ما هم استقبال کردیم و فردا ناهار رفتیم به منزلِ "بنان".
آهنگ را به "بنان" یاد دادیم و او هم خیلی خوشش آمد و گفت: هم شعرش خوب است و هم آهنگش. حالا هنوز اورتور (مقدمه) برایش نساختهام. رفتم رادیو نزد آقای "داوود پیرنیا" و گفتم: یک مسئلهای را به شما عرض میکنم و خواهش دارم که تا اجرایش صحبتی نکنید. این است که یک آهنگی برای "صبا" ساختم و میخواهم شبِ هفتِ "صبا" اجرا شود. "پیرنیا" گفت: فکر بسیار خوبی است، بارک الله مهدی که از تو چنین انتظاری باید داشته باشیم و خیلی مرا تشویق کرد.
قرار اجرایش را گذاشتیم و ارکستر هم معلوم کردیم که چه کسانی را آقای "پیرنیا" بگویند تشریف بیاورند و آمدم شب اورتور آن را ساختم. گفتم باید حالتی مثل مارش و حرکت جنازه داشته باشد. یادم افتاد وقتی جنازه "صبا" را از مسجد خیابان سعدی در آمبولانس گذاشتند تا ببرند، یک صدای شیونی از جمعیت بلند شد. مردم هم استقبال عجیبی کرده بودند. گفتم من این صدا را باید در اورتور بگذارم. همان شبی که در رادیو قرار ضبط را گذاشتیم شروع کردم به نوشتنِ اورتور که صدای شیون را در اورتور منعکس کنم.
همین صدای شیونِ جمعیت، نخستین ملودیهای مقدمه بود که در ذهنم نقش بست. وقتی به ظهیرالدوله رسیدم خاکسپاری تمام شده بود و من هم اورتور را ساخته بودم و تمامی شاگردان "صبا" در اجرای آن نقش داشتند "بگریم خون که ناگه صبا رفت" در سهگاه که شبِ هفتِ صبا در ۵ دی ماه ۱۳۳۶ در برنامه گلهای رنگارنگ ۱۷۴ از رادیو پخش شد. "بنان" هم با دینی که به "صبا" داشت با اجرای این ترانه جاویدان به عنوان شاگردی ادا کرد.
باور کنید به حقیقتِ حق، زمانی که این آهنگ اجرا و تمام شد، من از درِ استودیو آمدم بیرون مثل یک حمالِ چارواداری که از یک بار سنگین خلاف شده، خود را در مقابلِ بدهیِ معنوی که به مرحوم "صبا" داشتم، گفتم الهی شکر که عُشری از اعشار بدهی معنویام را من به تو تأدیه کردم که اقلاً اگر در حیات تو از من چیزی نپذیرفتی، بعد از فوت تو من توانستم یک چنین کاری را برایت اجرا کنم که مقداری از بدهی معنویام را پرداخته باشم.
#ابوالحسن_صبا
#مهدی_خالدی
#اسماعیل_نوابصفا
#غلامحسین_بنان
#داوود_پیرنیا
#گلهایرنگارنگ_۱۷۴
#سهگاه
@mosighi_andishe
وقتی نیچه گریست
When Nietzsche Wept
@mosighi_andishe
تا پیش از اجرا و انتشار آلبوم "به یاد درویشخان" کمتر کسی سهتار نوازی زنده یاد "محمدرضا لطفی" را شنیده بود. او همچنان که "هوشنگ ابتهاج" در خاطراتش نقل کرده است، همه گاه به دنبال این بود که تصویری تازه از این ساز ارائه دهد و این آلبوم چنین فرصتی را فراهم کرد تا "لطفی" سه تاری متفاوت بنوازد.
روزهای تلخ سالهای ابتدایی دهه شصت (به خصوص برای اهالی موسیقی) و زندان رفتن برخی از دوستان "لطفی" را به سمت این ساز کشاند که در تعریف آن گفتهاند برای یک تن کم و برای دو تن زیاد است.
نوع نواخت این اثر و انتخاب اشعاری که تنهایی و درد و غربت آن سالها را به خوبی و با زبان بیزبانی در قالب سهتار و تنبک انعکاس میداد انعکاسی مطلوب به اثر در میان مخاطبان داد.
البته دو دانگ صدای محزون و غمزده "لطفی" که برای نخستین بار در منظری عمومی میخواند، اثری خلق کرد که هنوز که هنوز است شنیدنی و خاطرهانگیز است.
تصنیف "ز من نگارم" این آلبوم را "نصرالله ناصحپور" خواند که آن سالها دوستی و رفاقتی ویژه با وی داشت. صدایی آماده و هیبتشکن که بعدها و با سفر "لطفی" تنها به آموزش ردیف و آواز به شاگردان منحصر شد.
#بهیاد_درویشخان
#محمدرضا_لطفی
#بداههنوازی_شور
#ناصر_فرهنگفر
#نصراله_ناصحپور
@mosighi_andishe
ناگفته های سعید نفیسی
برگرفته از شبه خاطرات
دکتر علی بهزادی
گالری ادبی پروانه
@mosighi_andishe
در ستایش راستی...
راستی کن که راستان رستند
در جهان راستان قویدستند
راستکاران بلندنام شوند
کجروان نیمپخته خام شوند...
کلیات #اوحدی_مراغی
تصحیح سعید نفیسی
@mosighi_andishe
زنده یاد "سعید نفیسی" در کتابخانه شخصی و انبوه کتاب هایی که تمام عشق و دارایی اش بود. همسرش "پری مرز نفیسی" می گوید: «نفیسی واقعا عاشق کتاب بود. او مصرف مفید و به جای پول را فقط در خریدن کتاب می دانست؛ به طوری که ضروری ترین احتياجات شخصی خود را در این راه صرف می کرد. می گویند در مدرسه شاگرد زیاد منظمی نبود، ولی هوش و حافظه اش عالی بود. مطالعه را از همان اوایل جوانی دوست داشت. عقیده داشت کتاب باید چاپ شود و به دست مردم برسد. کتاب را نباید حبس کرد و جلوی پیشرفت فکری مردم را گرفت. باید وسیله به دست مردم داد تا هر کس هر قدر مایل است، مطالعه کند، و روشن بین و روشنفکر شود و این مسئله را یک قدم اساسی برای پیشرفت جامعه و به خصوص جوانان می دانست. هیچ وقت با هیچ ناشری درگرفتن حق تأليف سخت نمی گرفت.
"سعید نفیسی" در جمع آوری کتاب حریص بود، هر نوع کتاب و نوشته و مجله، مربوط یا نامربوط به رشته های تخصصی خود جمع می کرد. حدود پنجاه سال از دوران زندگی را صرف این کار کرد. شاید بهترین مجموعه کتاب های روسی درباره ایران از آنِ او باشد. او توانسته بود به مناسبتِ مسافرت های متعددی که به شوروی رفته بود، در طول چهل سال آخر زندگی اش اكثر آثار روسی درباره ایران را گردآوری کند. او مردی بود پاکدل و خوشرو. وقتی از کسی می رنجید، رودرروی از او گِله می کرد. اگر چه در نویسندگی بی پروا بود و گاه نوشته هایش موجب رنجشِ دوستان می گردید، چون نیتی پاک داشت، خیلی زود با دوستان آزرده، صفا می کرد. تند برمی آشفت و تندتر از آن آرام می گرفت. "نفیسی" صاحب صفات برجسته ای بود که مجموع آنها کمتر در فردی یافت می شد.»
@mosighi_andishe
مردم جهان سه گروه بیشتر نیستند. گروهی هستند که دانش و بینش و فضیلت را برای آن میخواهند که از آن، خود لذت ببرند و کام جان را شیرین کنند و در آغوش لذایذ معنوی روزگار را به خوشی بگذرانند و البته این گروه شریفترین مردم جهانند .
گروه دوم کسانی هستند که هرگز از دانش و برتری اخلاقی لذت نبرده و در این میدان هم دعوی ندارند و مردمی بیآزارند که به سادگی میآیند و به سادگی میروند و زیانی به کسی نمیرسانند همچنان که سودی هم نمیبخشند.
گروه سوم مردمیاند میانه این دو گروه یعنی کسانی که دعوی دانش و برتری دارند و اندکی هم در پی دانش میروند و تنها به برتری ظاهری به اندازهای که مردم پی به باطن خبیث و پستشان نبرند قناعت میکنند و دانش را برای تأمین منافع و زندگی مادی خود و التذاذ جسمانی و به عبارت دیگر سور چرانی و شکم خوارگی و حلق و جلق و دلق میخواهند. مطلقا این گروه خراج جامعه انسانی و سرچشمه همه بدبختیها و تیرهروزیها هستند.
#نیمه_راه_بهشت
#سعید_نفیسی
#سهند_ایرانمهر
@mosighi_andishe
مستند فوق، در سال ۱۳۴۶ به مناسبت اولین سالگرد فوت "فروغ فرخزاد"، توسط "ناصر تقوایی" و جمع دیگری از هنرمندان ساخته شده است. مستند «فروغ فرخزاد» با نمایی از سنگ قبر وی شروع میشود و با همین نما فیلم پایان مییابد. میان این دو نما مصاحبه "ایرج گرگین" با فروغ، تصاویری از پشت ویترین کتاب فروشیها که پس از آنها کتابهای شعر "فروغ" نیز دیده میشوند، عنوان روزنامهها که خبر مرگ را منتشر کردهاند، مراسم تشیع جنازه، و مراسم خاکسپاری "فروغ" قرار گرفته است.
#مستند_فروغ_فرخزاد
کارگردان:
#ناصر_تقوایی
محصول:
رادیو و تلویزیون ملی ایران
سال ۱۳۴۶
@mosighi_andishe
جارى شو
#روانشناسى
عوامل خوشبختى
صحبتهاى روانشناس دكتر #ابراهيم_ميثاق
🌎@flowwithmusic
تصنیف "یهدلاینجا"
خواننده: بانو "مرضیه"
کلام و آهنگ: استاد "جهانبخشپازوکی"
دستگاه: همایون
یه روزی رفتم که رفتم رو واست خونده بودم
اون زمان هم به خدا تو کار دل مونده بودم
یه دل اینجا یه دل اونجا اشک حسرت توی چشمام
من عزیزم راه دوره دل من سنگ صبوره
زندگی اینجوری خواسته سرنوشت ها جورواجوره
دلم آروم نداره دلم آروم نداره
تا میگم غصه نخور دست به زاری میذاره
گر چه از جمله عزیزان خودم جدا میشم
باز میرم به سوی او اگر نرم تنها میشم
یه دل اینجا یه دل اونجا اشک حسرت توی چشمام
دل تا بی تاب نشده اشکها سیلاب نشده خداحافظ
وقتی دل بد میاره گریه حاصل نداره خداحافظ
@mosighi_andishe
Curfew
فیلم کوتاه حکومت نظامی، برنده اسکار ۲۰۱۳
زنگِ تلفنی که فیلم با آن شروع میشود، آغازگرِ زندگیِ دوباره برای هر یک از اعضای این خانواده است.
@mosighi_andishe
روی آوردنِ شاگردان زنده یاد "ابوالحسن خان صبا" به آهنگ سازی، دگرگونی هایی در کارِ تصنیف سازی پدید آورد و رفته رفته آن را به سوی ترانه های امروزی سوق داد. عامل مهمی که به رغبت، آهنگسازی را تقویت می کرد، نیازِ نخستین فرستنده ی رادیویی بود که می خواست توجه مردم را به سوی خود جلب کند. در این میان، شاگردانِ استاد"صبا" جذبِ این نیاز شدند و نه تنها آهنگ هایی جذاب ساختند، بلکه شماری تصنیف خوانِ خوش صدا نیز، پرورش دادند که بعدها به خوانندگانِ برجسته ای نیز، مبدل گردیدند.
با این صداهای نو و آهنگ ها و متن های جدیدتر، تصانیف رفته رفته از سال های دهه ۳۰خورشیدی، به شکلی درآمد که می توان نامِ ترانه های سنتی را بر آن نهاد. از جمله ی خوانندگانی که توانست با همکاری دیگر شاگردانِ "صبا" مانند "تجویدی"، "خرم"، "یاحقی" و "بدیعی"،و... در کوتاه مدت به اوج شهرت برسد، بانو "مرضیه" بود. وی توانست با ویژگی های صوتی و اجرایی، خود را در میدانِ رقابت، سربلند نگاه دارد. در واقع با بهره گیری از صدای زنده یاد "مرضیه" و شادروان "بنان" در برنامه ی گلهای رادیو ایران، نوعی تصنیفِ متفاوتِ سنتی نیز خلق گردید، که از شیوه های مکتبِ "علی نقی خانِ وزیری"، پیروی می کرد.
این تصنیف ها از سوی کسانی چون استاد فقید "روح الله خالقی" و مرحوم "جواد معروفی"، برای اجرا با ارکستر بزرگ تنظیم و آماده می شد و با تمهیداتِ هوشمندانه ی ارکستراسیونِ نوین، جاذبه های تازه ای پیدا می کرد. بانو "مرضیه" از جمله خوانندگانی بود که به تنوعِ کار اهمیت می داد، از همین روی، تقریباً با تمام آهنگ سازان و ترانه سُرایانِ مشهور همکاری داشت. از آن جمله تصنیف های قدیمی از خصوصاً آثار زنده یاد "علی اکبر شیدا" را بازخوانی کرده است.
#مرضیه
#ابوالحسن_صبا
#روح_الله_خالقی
#علی_نقی_وزیری
#علی_تجویدی
#حبیب_الله_بدیعی
#پرویز_یاحقی
#همایون_خرم
#رهی_معیری
#نواب_صفا
#رحیم_معینی_کرمانشاهی
#بیژن_ترقی
@javadtaat @mosighi_andishe