mosighi_andishe | Unsorted

Telegram-канал mosighi_andishe - موسیقی و اندیشه

4690

هم نشینی موسیقی و اندیشه، مقوله ای است آگاهی بخش و در جهت رهایی از تیرگی و ارتقا امکانات نابِ اندیشیدن.

Subscribe to a channel

موسیقی و اندیشه

صادق زیبا کلام، استاد بازنشسته علوم سیاسی دانشگاه: اگر بجای ۴۰۰ عدد موشکی که به اسرائیل شلیک کردیم، ۲ عدد ماشین پراید به این کشور می‌فروختیم، بیشتر تلفات می‌گرفتیم.


@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

یک روز در دربار شاه
مستند تلویزیون سوئیس
سال ۱۳۵۵


@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

The.Stranger.and.the.Fog.1976.480p.WEBRip.mkv



غریبه و مه
نسخه ی ترمیم شده
#بهرام_بیضایی
کیفیت 480


@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

برای "کاوه گوهرین" پاس تمام تلاش‌های آموزگارانه‌اش...

"Bizi esir ettiler"
#nazim_hikmet

Bizi habse attilar
Beni duvalarin içinde
Seni duvarların dışında

Ufak iş bizimkisi
Asıl en kötüsü;
Bilerek ,bilmeyerek
Hapisaneyi insanın kendi içinde taşıması...
İnsanların birçoğu bu hale düşürülmüş
Namuslu,çalışkan,iyi insanlar,
Ve seni sevdiğim kadar sevilmeye layik

"ما را به اسارت برده‌اند!"

« ما را به زندان افکنده‌اند
من در این‌سوی دیوارها
تو در آن‌سوی....

اتفاقی همیشگی
اما بدترین قِسم :
دانسته ، نادانسته
حمل زندان است در درون...
که
بسیار انسان دچارند بدان ؛
انسان‌هایی خوب ، با شرافت ،‌ تلاشگر
بسان و اندازه‌ی تو
سزاوار دوست داشته شدن...»



"به یادمان"

تصحیح و ویرایش ِ آموزنده و با دقت ِ برگردانِ شعر ناظم‌حکمت،یادگاری است از کاوه گوهرین بزرگ در گاهی که قصد ادای دینی هدیه گونه داشتم به دوستی ِ دوران اخیر حضورشان در جمع نویسندگان کانال "موسیقی و اندیشه" که با دریغای رفتنِ زود هنگام ایشان در سحرگاه جمعه دهم شهریور هزار و چهارصد و دو شمسی همراه شد‌......


#ناظم_حکمت
#شاهین_سلحشور
#ادبیات_ترکیه
#کاوه_گوهرین


#nazim_hikmet
@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

Andrea Bocelli - Perfidia - Live / 2012


@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

انسان مانند طبیعت پیوسته به دنبال نو شدن است. اینکه نو بیاندیشد، نو بگوید، نو بیافریند و بالاخره از نو، عشق بورزد. عشق‌های از دست رفته را نیز شاید بتوان با یک لبخند و کمی محبت و مهربانی از نو بدست‌آورد. یعنی در واقع تقریباً همه چیز را می‌توان همیشه از نو آغاز نمود. رفتن را، گفتن را، و دل به عشق سپردن را. ترانه های نو نیز گاهی از نو شدن و از نو ساختنِ عشق، می‌گویند.
بانو "رامش" در بین خوانده‌های خود به همین موضوع، اشاره‌ای ژرف دارد. یعنی حرفِ از نو رفتن، از نو افتادن، از نو برخاستن و بالاخره زندگی را جانانه سر کردن. صدای "رامش" در درازای این سال‌ها، همچنان گرم و رسا باقی مانده است، از جمله در ترانه‌ای با عنوان «از نو» که آهنگ و تنظیمِ آن با آهنگ‌ساز و گیتاریست مشهور "آرمیک" با کلامی از "شهیار قنبری" ترانه‌سرا، خواننده و آهنگ‌ساز معروف می‌باشد.

یک اتاق اندازه تو از نو
کشف عطر تازه تو از نو
یک دهان ترانه خط خورده
تشنه آوازه تو از نو
از نو
از نو با تو
دوباره ساده شدن سبک شدن تا تو پریدن
دوباره بسته شدن تا شدن و از تو شکستن
دوباره شب کشی و تا سحر از نو بی تو رفتن
باز ترانه من از تو
دوباره بغض تو از من
باز یک گریه سیر
باز یک طاق حریر...

#از_نو
#رامش
#آرمیک
#شهیار_قنبری

@javadtaat
@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

HAUSER - Meditation from Thais (Massenet)


@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

مقاومت فرهنگی راه نجات ایران است.

#روزنامه_هفت_صبح
#علی_دهباشی

@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

"رقص ایرانی"

آهنگ ساز: مهین زرین پنجه
تنظیم کننده و رهبر ارکستر: هومن دهلوی

@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

۴ آبان ۱۳۱۶ _ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴
"مهین زرین‌پنجه"
موسیقی‌دان و آهنگساز

@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

استاد "احمد عبادی" آخرین یادگار و آخرین بازمانده هنری خاندانی است که گنجینه پربهای ردیف موسیقی سنتی ایران را به دست آیندگان سپردند. گنجینه‌ای که می‌توان از آن به عنوان میتولوژی موسیقی ایران یاد کرد. شادروان "عبادی" فرزند استاد "میرزا عبدالله" اولین راوی ردیف (ردیفی که امروز در دسترس ماست) و نوازنده پر قدرت سه‌تار است.

استاد "روح الله خالقی" در کتاب سرگذشت موسيقی در مورد "استاد عبادی" چنين گفته:
"احمد عبادی" در سال ۱۲۸۵ متولد شده، او فرزند ميرزاعبدالله استاد بی بديل تار و سه‌تار است. خانه "ميرزاعبدالله" کانون گرم و محفلی بی‌ريا برای اهل هنر بود و "احمد عبادی" هنگامی که بيش از هشت سال نداشت، در اين محفل با فراگرفتن ضرب، با ترانه‌های ضربی موسيقی آشنا شد. "احمد" شروع به نواختن سه‌تار کرد که سايه پدرش از سرش دور شد و وی از تعليمات پدر محروم گرديد ولی چون آتش عشق موسيقی در دلش شعله‌ور بود، نزد خواهران خود "مولود" و "ملوک" که از تعليمات پدر برخوردار شده بودند، اصول نوازندگی را آموخت و به جايی رسيد که در سن هجده سالگی سازش شنيدنی بود. "احمد عبادی" نه تنها از لحاظ موسيقی و ذوق و قريحه نوازندگی جانشين پدر می‌باشد، بلکه از جهت حسن خلق و ادب و مهربانی، بهترين يادگار "ميرزا عبدالله" است.
خانه دلِ ياران از مهر و محبت وی آکنده است، هنگامی که انگشتانش روی پرده‌های سه‌تار به گردش درمی‌آيد و ناخن پُر قوتش آهنگساز را به گوش می رساند، قلب آدمی در سينه می‌تپد و نغمه‌های دلپذيرش هزاران خاطرات شيرين را از جلوی ديدگان شنونده می‌گذراند که هيچ هنری را اين همه تأثير شگفت‌انگيز نيست.

با هم به قطعه‌ای ناب در مایه بیات زند، از سه‌تار استاد "احمد عبادی" گوش‌ِجان می‌سپاریم.



#احمد_عبادی

@javadtaat
@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

یک ساعتی سرگرم ادرار کردن در بطری‌ها و میزان کردن مقادیر ادرار در بطری‌ها شدم . سرانجام توانستم با استفاده از قلمِ بیکِ خالی و مسواکِ بی‌مصرف آهنگی آشنا به‌ در آورم . آنگاه به نواختنِ سازی که از بطری‌های ادرار ساخته بودم سرگرم شدم . مدتی آن گونه که دلم می‌خواست فی‌البداهه آهنگ ساختم و نواختم و عیش کردم . در ضمن متوجه شدم که همهمه بند فروکش کرد و دیگر زندانیان نیز متوجه صدای ساز از سلول ۱۲ شده‌اند . ناگهان درِ سلول باز شد و زندانبان سراسیمه وارد شد و فریاد کشید که : "چه کسی برایت ساز آورده است ؟" ، چنان وانمودم که تازه می‌خواسته‌ام از بطری‌ها برای ادرار کردن استفاده کنم و با قیافه متعجب از او پرسیدم : "مگر تب داری که هذیان می گویی کدام ساز ؟ کدام تار ؟" چندبار تا صبح مرا از سلول بیرون برد و کف و سقف و دیوارهای سلول را امتحان کرد و موکت و پتوها را تکان داد تا سازی را که خودش صدای آن را شنیده بود کشف کند . به بطری‌های کثیف و نجس ادرار هم توجه نکرد. به شک و تردید افتاد که شاید از سحر و جادو سررشته دارم . ترسید. دیگر مزاحمت ایجاد نکرد . چند بار هم دعوت کرد که نیمه‌شب آنگه که کسی در دور و بر نبود ، برای هواخوری بیرون بروم . احتیاط کردم و دعوتش را نپذیرفتم . بعدها مدتی در این باره تامل کردم و اندیشیدم . نتیجه آن تامل‌ها و اندیشه‌ها این دو بیتی شد :

دشواری راه زندگی هموار شود اگر توانی
هنگام هجوم رنج و اندوه لبخند زنی ، ترانه‌خوانی .

#برگی_از_تلاشهای_جناب_علی_دهباشی_همایون_صنعتی_زاده

@KMS1965
@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

یادنامه‌ی همایون صنعتی‌زاده
به کوشش علی دهباشی



@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

سوگند؛ ملودی و ارکستراسیون: بابک افشار، کلام: تورج نگهبان، صدا: ویگن، سال اجرا: ۱۳۴۵

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

رهگذار عمر؛ ملودی: بابک افشار، کلام: تورج نگهبان، تنظیم برای ارکستر: ناصر چشم آذر، صدا: داریوش، انتشار: ۱۳۵۲

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

Dealer Nazarov | Concert
NAVRUZ 2023  VK  Stadium



@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

تمایل به اجرای تصنیف‌های خلاقانه و نوآورانه در اواسط دوره پهلوی دوم، جدیدترین خوانندگانِ موسیقی سنتی را به این راه کشانید، از جمله شادروان "غلامحسین بنان" در این راه پیشرو بود. زنده یاد "بنان" در آغازِ کار، تنها به آوازخوانی می پرداخت، بعد از آن هم که پایِ تصنیف به میان آمد، تصنیف‌های سنگین و باوقار سنتی را می‌خواند که استاد بزرگ "کلنل علینقی وزیری" و یا استاد فقید "روح الله خالقی"، آنها را در پیوند با شعرِ شاعرانِ کلاسیک ساخته و پرداخته بودند، مانند خریدارِ تو، میِ ناب، مشتاق و پریشان و حالا چرا.

اما در سال‌های دهه ۵۰، تصنیفی را اجرا نمود که از لحاظ ساختاری، با خوانده‌های قبلی وی متفاوت بود. در این تصنیف، آهنگساز و شاعر دیگری را می دیدیم، که آثارشان کمتر در محافل هنری، مطرح می‌شد. شادروان "بنان" با خواندنِ این تصنیف، که "الهه ناز" نام داشت، شهرت و محبوبیتِ خود را در قشرهای میانی جامعه نیز گسترش داد. موسیقی و آهنگ الهه ناز را آهنگسازی به نام استاد "اکبر محسنی" ساخته و "کریم فکور" بر روی آن شعر نهاده بود. شاید یکی از عللِ فراگیر شدنِ الهه ناز همین باشد که اجرای این نوع از اثر، با صدای استاد "بنان"، برای مردم، تازگی داشته است و این در واقع، شور و شوقِ مردم را در روی آوری به کارهای جدیدتر و نوتر نشان می دهد.

خطِ سرِ تحولِ ملودی ها و انتخابِ ریتم ویژه، الهه ناز را از دیگر کارهای استاد "بنان" متمایز می سازد. این ملودی و ریتمِ تازه آن، از همان مقدمه تصنیف، خود را آشکار می سازد و سرزندگی اش، اندوه آوای دشتی را که ترانه در آن جاری است، می شکند. ابتکاراتِ خلاقانه "اکبر محسنی" که در چند تصنیفِ او از جمله انتظار و ساقیا نیز بازتابیده است، دستاورد دوره ایست که او به عضویتِ انجمن موسیقی ملی درآمده و با موسیقیدانان پیشرو آن دوره، هم نشین شده بود. شادروان "روح الله خالقی" که استعداد "محسنی" را دریافته بود، راه را برای پیشرفت او هموار می کرد. الهه ناز را استاد "روح الله خالقی"، خود برای آواز و ارکسترِ بزرگ، به شکلی تاثیرگذار تنظیم کرده و علاوه بر صدای گرم و مخملی بنان، از گروه آواز جمعی نیز در اجرای آن بهره گرفته است.

#الهه_ناز
#غلامحسین_بنان
#اکبر_محسنی
#کریم_فکور
#دشتی

@javadtaat
@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

نسخه به تازگی ترمیم شده غریبه و مه ساخته بهرام بیضائی محصول ۵۳-۱۳۵۲ که در مقایسه با دیگر آثار بیضائی کمتر دیده و تحسین شده، بار دیگر بحث ناخودآگاه هنرمند را پیش می کشد؛ این که هنرمند چطور می‌تواند ناخواسته به آینده سفر کند و بی آن که بداند آینده را پیشگویی کند.

بهرام بیضائی در غریبه و مه که پنج سال پیش از انقلاب ساخته شده، از غریبه‌های سیاهپوش مذهبی‌ای حرف می‌زند که به روستایی می‌تازند و جز ویرانی و مرگ با خود نمی‌آورند‌.
"بهرام بیضائی" برای اولین بار در یادداشتی که برای نسخه ترمیم شده این فیلم نوشته این تأویل را به نحوی تأئید می‌کند: «کشف معنایی این
ابهام به قلم یکی از منتقدان یا گزارشگران "فیلمز اند فیلمینگ" یا "سایت‌اند ساوند" مرا تکان داد. عین جمله یادم نیست اما اصل این بود که فیلم غریبه و مه پیش بینی کننده‌ی اتفاقی نزدیک به وقوع است و به نظر می‌رسد کارگردان که نویسنده هم هست دست کم پنج سال از تماشاگرانش جلوتر است! آنچه مرا تکان داد این بود که نویسنده از کجا می‌دانست قرار است پنج سال بعد چه اتفاقی در ایران بیفتد؟ این اتقاق انقلاب واپس گرای ایران بود!»
این فیلم وهم‌انگیزترین و استعاری‌ترین فیلم بهرام بیضائی است و راه را برای هر نوع تأویل و تفسیر باز می‌گذارد. حالا جدای از معناهای مستتر در فیلم که خودآگاه از جهان "بیضائی" نشأت می‌گیرند و جهان فیلم را به دیگر آثار او پیوند می‌زنند (از مایه تنهایی انسان تا جست و جوی هویت از زنده بودن طبیعت تا حدیث نفس و اشاره به خود) در بخش ناخودآگاه - که حاوی ترس‌ها و کابوس‌های هنرمند است - اشاره‌های حیرت‌انگیزی وجود دارد».
این بخشی از نقدی است که به هنگام نمایش نسخه بازسازی شده غریبه و مه در بی‌بی‌سی نوشتم. فیلمی که خیلی‌ها ندیده‌اند و نسخه درخوری از آن وجود نداشت، حالا همه جا پخش شده و در دسترس است. از سه شاهکار "بیضائی"- همین فیلم، چریکه‌ی تارا و مرگ یزدگرد- نسخه درخوری در دسترس نبود، هر چند من در دهه ۷۰ هرسه فیلم را به شکل سی و پنج میلیمتری در مرور آثار "بیضائی" در دانشکده سینما- تئاتر دیده
بودم (کسی به جز دانشجویان را راه نمی دادند، اما خوشبختانه خود "بیضائی" برای همه فیلم‌ها من را برد تو و همه آثارش را یکجا روی پرده دیدم. جلسه پرسش و پاسخ جذابی هم با بیضائی برگزار می‌شد یک بار دانشجویی گفت که استادشان در همین دانشکده به آنها گفته که چریکه مونث چریک است "بیضائی" هم بدون رودربایستی گفت «وقت‌تان را در این دانشکده تلف نکنید»)

#محمد_عبدی
#بهرام_بیضایی
#غریبه_و_مه
#انقلاب_۵۷


@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

دیوار

آنکه در من زندانی ست
حبس اش دارد تمام می شود گویا
ریز دل می‌زند
و التهاب را
دستانش در هم گره می زنند
گام هایش را
با دیوار روبه‌رو تنظیم می کند
می رود و گاه نمی آید
می‌رود و گاه یادش می رود که برگردد
شبیه پژواک مبهم یک جمله ی مبهم
می خورد به دیوار و
ریزریز می شود...


@nemat_karagahi
@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

سایه، بخش تاریک روان از دیدگاه کارل گوستاو یونگ

#آوای_فلسفه
#امید_اطهری‌نژاد

@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

شب حمید احمدی

با سخنرانی گارنیک آساطریان، علی‌اشرف صادقی، سعیده لطفیان، روزبه زرین‌کوب، نسرین مصفا، احمد بستانی و علی دهباشی


یکشنبه چهارم خردادماه ۱۴۰۴
خانۀ اندیشمندان علوم انسانی، تالار فردوسی

#شب‌های_بخارا
#شب_حمید_احمدی
#علی_دهباشی


@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

یکی از ویژگی‌های برجسته تصنیف‌های زنده یاد "ملک الشعرای بهار"، تصویرسازی و فضای شاعرانه لطیف و ایرانی، در ترانه‌هایش می‌باشد. این فضای شورانگیز را "بهار"، از طریقِ گفت و گوهای خیالی، با بازیگرانِ سنتیِ شعرِ عاشقانه، مانند گل و مرغانِ عاشق و پروانه و شمع و بادِ صبا و شبنم و نسیمِ سحری....، برقرار می‌کند. شاعر، دردِ دل‌های عاشقانه خود را، نزد آن آشنایان، با بیانی رازآلود وامی‌گوید و آنها نیز با مثال‌هایی از تجربیات خویش به وی پاسخ می گویند و اندرزش می‌دهند. در این تصنیف زنده یاد "بهار"، باد صبا- این پیک وفادار عاشقان- را، به سویِ گل، که نمادی از معشوق است می‌فرستد، تا نزد او شِکوِه کرده و بگوید که عاشقش به جای شراب، خون در ساغر دارد و چشمش از دیدنِ نشستنِ گٌل با رقیبان، پر خون شده است:

باد صبا بر گل گذر کن، گل گذر کن
وز حالِ ما گل را خبر کن
ای نازنین، ای مه جبین، با مدعی کمتر نشین
شد خون فشان چشم تر من
پر خون دل شد ساغر من
ای یار عزیز، مطبوع و تمیز
در فصل بهار با ما مستیز
آخر گذشت آب از سر من
ببین چشم تر من .....

در بند دومِ این تصنیف، بازتابِ شِکوِه‌های عاشقانه "بهار" را در نزد گل می‌بینیم. با اینکه گل همواره به بی‌وفایی شهرت دارد، اما شگفت‌انگیز است که هم او، با شنیدن حالِ بهارِ عاشق، چاکِ غم بر پیرهن زده و از غیرت نیز، آتش بر چمن می افکند:
گل چاک غم بر پیرهن زد، بر پیرهن زد
از غیرت آتش در چمن زد ...درچمن زد....

در پایان ترانه، شاعر می‌خواهد به یادمان بیآورد که پشت این گیر و دار و رد و بدل‌ها و گفتن‌ها از دلدادگی، همان بهارِ وطن دوست، پنهان است. همان شاعری که به خاطر گفتنِ از وطن، صدمات فراوان از ظالم دیده، اما دل‌خنکیِ او، از آن است که می‌بیند که "ظالم در آخر تیشه‌اش را، به پای خویشتن می زند".

بلبل چو من شد، دستان سرا بهر وطن
دیدی که ظالم تیشه‌اش را آخر به پای خویشتن زد.

تصنیفِ باد صبا را با آهنگی از"جهانگیر مراد" و کلام زنده یاد "بهار" و تنظیم استاد "فرامرز پایور" بهمراه صدای مرحوم استاد "محمدرضا شجریان" در مایه شوشتری می‌شنویم.


#باد_صبا
#محمد_تقی_بهار
#جهانگیر_مراد
#فرامرز_پایور
#محمدرضا_شجریان
#شوشتری

@javadtaat
@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

Leonard Cohen - The Gypsy's Wife (Live in London)


@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

در عرصه ی موسیقی ایران، بانوان بیشتر به سراغِ اجرا _خواندن و نواختن_ می‌روند و به آهنگسازی و رهبری، رغبتِ کمتری نشان می‌دهند. در ایرانِ سال‌های پیش از انقلاب، معدود زنانی را می‌توان نام برد که وارد عرصه آهنگسازی شده باشند. یکی از برجسته ترینِ آنان، "مهین زرین پنجه" است که به نظر می رسد، حتی نوازندگیِ پیانو را به نوعی، قربانیِ آهنگسازی کرده باشد. توجه و علاقه "مهین بانو"، به موسیقی بی‌کلام، بیشتر بوده و این سلیقه، میراثِ مکتبی است که او در آن پرورده شده است. موسیقی را باید گاهی از اسارت شعر به درآورد؛ خودش را به تنهایی شنید و دریافت کرد. "مهین زرین‌پنجه" که «رقص ایرانی» از برجسته ترین آثارش می باشد، در خانواده‌ ی اهلِ هنر، چشم به جهان گشوده است. پدرش، "نصرالله زرین‌پنجه" آموزگار و نوازنده ی تار و از استادان موسیقی سنتی در هنرستان موسیقی ملی بود.

"مهین" نواختنِ پیانو را در همین هنرستان، نزد اساتید فقید "روح‌الله خالقی" و "جواد معروفی" آموخته، و بعد نزد شادروان "مرتضی خانِ محجوبی" و "امانوئل ملیک اصلانیان"، بر دانش خود در زمینه موسیقی ایرانی و بین‌المللی افزوده و سرانجام به عنوان نوازنده پیانو و آموزگار موسیقی به استخدام وزارت فرهنگ و هنر درآمده است. پس از استخدام در وزارت فرهنگ و هنر در ارکسترهای چندگانه آن، نقش تکنوازِ پیانو را ایفا کرده و در برنامه های موسیقی تلویزیونی نیز شرکت جسته است. او پس از انقلاب ۵۷، مانند بسیاری از هنرمندانِ موسیقیِ کشورمان به اروپا مهاجرت کرده، ابتدا در انگلستان و سپس در فرانسه اقامت گزیده است. بانو "مهین زرین پنجه" از همان سال های پیش از انقلاب به کار آهنگ سازی می پرداخته، اما فرصتِ مناسبی برای اجرا و عرضه ی آفریده های خود پیدا نمی کرده است.

وی از سالِ ۱۳۷۶ به طور جدی، به آهنگسازی پرداخته و نخستین اثرش را با عنوان «زندگی» انتشار داد، که دو آفریده ی او را در خود دارد و هر دوی آنها ریشه در سنت دارند. نام کارِ دومش در «زندگی»، «رقص ایرانی» است. همچنین تا کنون، چند آلبوم از ساخته و پرداخته‌های خود را، بی‌کلام و با کلام، به بازار فرستاده است. "مهین" «رقص ایرانی» را در‌‌ همان مایه‌ای ساخته که مطلوب‌ترین مایه برای استادش "جواد معروفی" بود: آواز اصفهان. از ماهور که بگذریم، اصفهان سازگار‌ترین مایه برای رقص و شادمانی است. بانو مهین در مورد نوازندگی استاد "معروفی" در اصفهان، می گوید: «زنده یاد "معروفی" وقتی وارد درآمد اصفهان می‌شد، انگشتانش سرزنده‌تر، کلاویه ها را لمس می‌کرد و ملودی‌ها حرکات هیجان‌زده پیدا می‌کردند.»

همه شاگردان شادروان "معروفی"، دل در بندِ ملودی دارند، "مهین زرین‌پنجه" نیز چنین است. «رقص ایرانیِ» او سرشار از ملودی‌های گوش‌نواز است. «رقص ایرانی» از آنجایی که با شِگِردهای آهنگ نویسی غربی، درآمیخته و نیز با ارکسترهای بزرگ اجرا شده است، به نظر می رسد که کمی از راه سنت فاصله گرفته باشد. "زرین پنجه" همواره، برخلافِ بسیاری از آهنگ سازانِ ایرانی که تمایل به استفاده از تمهیداتِ چند صدایی دارند، بیشتر هارمونی را می پسندد تا کنترپوان.

زنده یاد "مهین زرین پنجه" امروز ۱۱ خرداد ماه در سن ۸۷ سالگی زندگی را بدرود گفتند.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد.

@javadtaat
@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

Mark Knopfler - Golden Heart (A Night In London | Official Live Video)


@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

#شب‌های_بخارا
#شب_ابرهیم_یونسی
#رضا_سیدحسینی
#عبدالله_کوثری
#خشایار_دیهیمی
#محمدعلی_سلطانی
#بیتا_رهاوی
#علی_دهباشی


@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

یک روز بهاری است و هوا بسیار دلپذیر‌‌ و این مجال زمانی دلپذیرتر می‌‌شود که خود را در بینِ جمعی از ادبا و پژوهندگان ادبی می‌یابی و از اندیشه‌های درخشان سیراب می‌گردی و بهره‌ها می‌بری . بعد از گفت‌وشنودی و از پی آن پذیرایی فرامی‌رسد .
بر پیشخوان ، کتابی در باب روانشاد "همایون صنعتی‌زاده" کنجکاوی‌ام را برمی‌انگیزد .

کتاب "یادنامه همایون صنعتی‌زاده" به کوشش جناب "علی دهباشی" کتابی است درباره وجوه متفاوت شخصیت بسیار تاثیرگذارِ او که اندک از وی گفته شده‌است و می‌توان آن‌را قدمی جدی و سترگ در شناسایی بزرگمردی از تبار ادب ، سیاست ، علم و عمل ، دانست .

این کتاب ارزشمند مشتمل بر هفت بخش است که به تازگی توسط نشر امه منتشر شده‌ است و حاوی مقالات ، مصاحبه‌ها ، دل‌نوشته‌ها ، نامه‌ها و.‌‌‌‌.. می‌باشد .

کوتاه نوشته‌‌‌‌‌ای از این کتاب انتخاب شده که در زیر تقدیم می‌گردد .

" دشواری راه زندگی"

سلول انفرادی ۱/۹۰ متر طول داشت و ۱/۲۰ متر عرض . دیوار به دیوارِ دستشویی و مستراح عمومی بند بود و دیوارهایش مرطوب . مورچه فراوان و گاهی موش و عنکبوت هم داشت . هشت ماهی که در آن سلول ویژه بودم ، حتی یک بار ، آفتاب را ندیدم . روزی سه بار با چشم‌بند به دستشویی می‌رفتم . زندانبان هم عقده‌ای بود . از آزار زندانیان لذت می‌برد . گاهی ظهرها بیش از جیره مقرر به من چای می‌داد . من نیز از روی نادانی لیوان‌های اضافی چای را با ولع می‌نوشیدم . آنگاه می‌گذاشت و می‌رفت و تا هنگام نماز مغرب و عشا پیدایش نمی‌شد و کسی نبود که در را برای رفتن به دستشویی و ادرار کردن باز کند . می‌بایست به خود بپیچم و تحمل کنم . سرانجام به تنگ آمدم و ماجرا را با یکی دو نفر از پاسدارهایی که از بچه‌های پرورشگاه صنعتی بودند و به داخل بند رفت و آمد داشتند ، در‌میان گذاشتم . برایم چند بطری خالی آوردند تا برای ادرار کردن نیازی به التفاوت و سخاوت زندانبان نداشته باشم .

زندان جای غم‌انگیزی است . مخصوصاً عصرهای روز جمعه ، آن هم در زمستان و اگر زندانی ممنوع‌الملاقات باشد . یک بار غروبِ روزِ جمعه‌ای بود که دیدم در افق‌های دوردست ذهنم ، طلیعه ابر سیاه غم پیدا شده است . ترسیدم . می‌دانستم غم ، خیلی زود اعتیاد می‌آورد . کافی است یک بار اجازه داد غم به دل و ذهن راه یابد . خیلی زود جُل و پلاس پهن می‌کند و دیگر بیرون کردنش ، اگر محال نباشد ، لااقل دشوار می‌شود . لازم بود هر طور شده ، سر خودم را گرم و مشغول کنم . به اطرافم نگاه کردم ، دیدم هیچ وسیله‌ای ندارم . نه روزنامه ، نه مجله ، نه کتاب ، نه حتی قر‌آن . تنها شی موجود در سلول بجز موکت و دو پتو ، خودکار بی‌جوهری بود که از زندانی قبلی در سلول به جا مانده بود و مسواکی که خمیر دندان نداشتم تا از آن استفاده کنم . بر وحشتم افزوده شد . نزدیک بود دست و پایم را گُم کنم . به خودم نهیب زدم که دست و پایت را گُم نکن و با دقت و حوصله بیشتر اطراف را نگاه کن شاید وسیله سرگرمی پیدا شود . چون با خونسردی با مسئله برخورد کردم ، دیدم، چندان هم بی‌وسیله نیستم . نگاهم به بطری‌های خالی افتاد و متوجه شدم که ادرار هم دارم . یاد آوردم در کودکی روزی در خانه دایی مادرم ، که زوجه‌اش خواهر هنرمندِ مشهور "حبیب سماعی" ، استاد سنتور بود شاهد بودم آن هنرمند چگونه با ریختن آب و میزان کردن مقادیر آب در لیوان‌های سر سفره با کارد و چنگال و آن لیوان‌هایی که مقادیر مختلف آب داشتند سنتور می نواخت و اسباب تعجب من شده بود...

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

چنبره ی مَجازی
#شاهین_سلحشور

یک
به نظر می رسد تفسیر هر کنش /واکنشِ خصوصا اجتماعی با اتکا به مقتضیات و امکانات روزگاران اخیر و از جمله‌ معروفترین اش که همانا فراهمیِ دسترسی به اخبار و اطلاعاتِ  حاضر آماده ی شبکه های اجتماعی است و از سویی فراهمیِ امکانِ انتشار بدون توقف و سریعِ بازخورد و واکنش های متنوع و از همه جنس( از طریق نوشته،تصویر،صوت،نشانه، هشتگ،توفان توییتری....)،لابه لای زندگی فرا مدرنِ دیجیتالیِ  امروز و خصوصا در کشور ما، بدیهی و عادیِ  زیستن روزمره شمرده می شود.
در قلمروهای متعدد و متنوع مفهومی و متکی بر دلایل متعددِ از جمله سیاسی، انتشار خبر در فضای مجازی از سوی افراد و گروه های انسانی متنوع با سطح ادراک و انتقال و انتشار متنوع تر،به ناگاه همچون سیلی جاری می شود
_ به عنوان مثال خبر  دانشجوی دختر مرکز علوم و تحقيقات تهران _و گاه  در سکوتی عجیب و تلخ ،در محاق فراموشی منهدم و محو می شود_مثل کشته شدن  بسیار مردمان مرز نشین به دلیل  مین های هنوز باقی مانده از جنگ ایران و عراق.
که چرایی هایش در این نوشتار نمی گنجد.
---------------
دو
دختری "حاضر و قابل رؤیت"  در میانه ی جمعی پراکنده و عموما بی تفاوت یا کم تفاوت از هم دانشگاهیان خود به شکلی نیمه عریان ظاهر شده است و تصویر حضور  وی در محوطه ی دانشگاهی،در رسانه های مجازی منتشر شده است و با تحلیل و تفسیر و قضاوت های عمومی (و قطعا حاکمیتیِ منجر به بازداشت)  و بازخوردهای معنایی و روان کاوانه و اجتماعی و سياسی بسیاری مواجه شده است ( نه عموما در میدان و صحنه واقعه که در حدود همان شبکه های مجازی)؛
از ستایش و  هم راهی و هم ذات پنداری و هم پیمانی و چندین و چندان"هم" هم جنسِ دیگر تا محکوم کردن رفتار و مذموم پنداری"عمل"وی و  از صدور رای مجازیِ!تنبیه و تهدید و درخواست تحدید و برخورد  تا در خواست بی قید و شرط آزادی و رهایی وی.....
-------------
سه
این حجم از پراکنش نظر و فرض و فرضیه و اصرار و سعی بر یافتن وجوه مشترک در  انطباق فاکتِ روی داده با نظریه های متنوع جامعه شناختیِ قهرمان یاب و روان شناختیِ روان پریش یاب! تنها و تنها در میدان بی انتها و مدور دنیای مَجاز،نهایتا و چنانچه دست بالا را بگیریم نقش و کارکرد "آگاهی دهنده "را خواهد داشت که البته و بدیهی است که "لازمه ی" حرکت هاست ،منتها این آگاهی دهندگی به عادت واره ای شکل یافته و تکرار شده تقلیل یافته و  اتفاقا به دلیل تکرار شدگی مدور اش  اثر "کافی" در انسان سِر شده ی امروزش نخواهد داشت و انسان سِر شده،همچون بیننده ی بی روحِ جریان و شرایطی شرطی عمل می کند که در جای خود تکانی میخورد و برای خواندن و یا دیدن ِ "خبر مهیج"اندکی در جای خود جابه جا می‌شود(و نه بیشتر) و حسب جذابیت خبر،هیجانی دریافت می کند و در اولین مجال و با خبر مشابه بعدی،در انتظار هیجان بعدی می‌ نشیند و می ماند.....
هیجانی عادت شده و عادی شده و نهایتا بی‌معنا و گذرا......
-------------
آخر
سیطره ی حجیم و وسیع و نافذِ جریان مَجازی زندگی امروز ،مولدِ همراهی توده وار و ذره ای و خلق الساعه انسانی است که نهایتا رسالت خود را (اگر و چنانچه بتوان رسالتش نامید)پرتاب چند واژه و تفسیر و‌تحلیل هیجانی می داند و دریغا که این نوع زیستن،عادت به زیستنی محکوم به انهدام و پوچستانی است مملو از روزمرگی.

#انسان_پرابلماتیک
#یادداشت_پراکنده


@mosighi_andishe

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

مرد تنها؛ ملودی و ارکستراسیون: اسفندیار منفردزاده، کلام: شهیار قنبری، صدا: فرهاد، سال اجرا: ۱۳۴۹

Читать полностью…

موسیقی و اندیشه

کوچه میعاد؛ ملودی: پرویز مقصدی؛ کلام: علیرضا طبایی؛ صدا: گوگوش. سال اجرا حدود 1350

Читать полностью…
Subscribe to a channel