فایلهای صوتی، تصاویر و کلیپهای مربوط به موسیقی، موزیک، هنر، اشعار، متنهای زیبا و ... https://t.me/+lrfproPHb7E4Y2Rk @Navazesh_e_rooh
زندگی وحشیست از ضبط نفس غافل مباش
بوی آرامیده دارد در قفس کافور را
#بیدل_دهلوی
تصویری از اولین عیدگاه هرات!
عیدگاه در کهندژ موقعیت داشته، کهندژ از جمله قدیمیترین محلات سکونتی هرات است که امروز به نام شاهزاده ها یاد می شود.
موقعیت فعلی: خیابان عیدگاه، لیسه عبدالواسع جبلی.
عکس: نیدر مایر از عیدگاه هرات – ۱۹۱۵
این عکس که توسط نیدرمایر آلمانی در سال ۱۹۱۵ میلادی از ساحه عیدگاه هرات گرفته شده است، فراخی و بزرگی آن را به وضوح نشان می دهد.
نیدرمایر در راس یک هیئت نظامی آلمانی بسوار بر چارپایان، با عبور از مرز ایران وارد هرات شد. وی در طول روز هایی که در هرات به سر می برد، چندین عکس از آبده های تاریخی و مناظر طبیعی این شهر و دیار را به ثبت رسانده که یکی از آنها همین عکس است.
دانشنامه هرات
ما جهان کهن را
دیوانهوار درهم خواهیم کوبید
ما اسطورهی نوینی را بر سراسر جهان
طنین افکن خواهیم کرد
ما حصار زمان را زیر پای خود
لگد کوب خواهیم گرد
ما از رنگین کمان
گام موسیقی خواهیم ساخت
گلهای سرخ و رویاها
که به دست شاعران خوار و نژند شدند
در پرتو نوین
خواهند شگفت
برای شادی چشمان مان
چشمان کودکان بزرگ سال
ما گلهای سرخ نوینی برخواهیم ساخت
پایتختهای از گلهای سرخ
با میدانهایی از گلبرگها...
مایاکوفسکی
خوشبختى به سراغ کسانى میرود که بلدند، بخندند.
📕کمی قبلاز خوشبختی
#انیس_لودینگ
#صبحتقشنگ
**ترانه بسیار زیبا و خاطره انگیز
حضور حادثه
با صدای : هاتف
ترانه و آهنگ: هاتف
آلبوم: یاران خیالی
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @Navazesh_e_rooh •
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
هیچ می دانی قلب که بمیرد
پرنده ای از آن می گردد گرد ِ شهر و
جایی در ماورا محو می شود ؟
آری به نرگس ِ تگرگ خورده می ماند دل ِ شکسته ی آدمی
زیباست
اما تاب ِ زندگانی ش نیست
می میرد به نرمه باد
و تنها پرنده ای ناشکیب
از کرانه ای نامعلوم بر او می خواند
تو تنهایی
و جهان ، دلتنگی ِ بی کرانه است
تلاطم ِ دستهای ِ استوار ِ مرگ است
که تو را می خواند
و گلهای چلیپا می لرزند
به تیمار ِ نرگس ِ تگرگ خورده
آبهای عالم گرد آمدند
چرخیدند
پرنده ای زخمی بر شاخه ای نشست و عصر
از میانه ی انگشت ها
به افقی تاریک بال گشود و رفت
به تیمار نرگس تگرگ خورده
نجواها تسلی شدند
باران بارید بر گسترای ِ دشت
و سپیدی
از گلبرگ های مرده
به آسمان رفت
به تیمار ِ نرگس ِ تگرگ خورده
دستها سر شدند همه به فصل ِ درو
گردن نهادند به داس
و به قربان ِ تو رفتند
تو تنهایی
و جهان
کرانه هایش را
با خود برده است
آری !
قلب که بمیرد
قلب که در سلسله ی ابرها گم شود
می رود
با پری خوانی ِ باد
و بر خاکی ناشناخته ، خو می گیرد
به نرگس ِ تگرگ خورده می ماند
دل ِ شکسته ی آدمی
زیباست
اما
تاب ِ زندگانی ش ، نیست !
حسین طوّافی
( ح ط لاهیجی )
▫️قطعه ی «گلم ای»
▫️با صدای مسعود_بختیاری (بهمن علاءدین)
▫️شاعر عبدلعلی_خسروی
مو که از پاکی دلم چی آسمونه
ندونم سیچه چینو وام سرگرونه
سی چینو وام سرگرونه
سر به صحرا بنم از بی همزبونی
سخته تهنا مندن و درد زمونه
تهنا با درد زمونه
دل گرونیم همه جا به هر دیاره
ار کویر سهدهیه ار لاله زاره
ار چی اورا ندرای به آسمونم
دشت جونم تشنه و بیچشمهساره
دی پوییزم بیبهاره
ترجمه:
من که از پاکی دلم
من که از پاکی، دلم مثل آسمونه
نمیدونم برا چی اینطور باهام ناسازگاره
ببین اینچنین باهام ناسازگاره
سر به صحرا بذارم از بی همزبونی
سخته تنها موندن و درد زمونه
تنها با درد زمونه
دلتنگیم همه جا به هر محل و دیار است
اگر کویر سوخته است اگر لاله زار است
اگر مثل ابرها در نیای به آسمونم
دشت جونم تشنه و بیچشمهسار است
دیگه پاییزم بیبهاره
.
◼️ Осень в горах
پاییز در کوه
.
برنمیدارد عمارت خاک صحرای جنون
خواهی آبادم کنی بر باد ده تعمیر را
#بیدل_دهلوی
روشنتر از خاموشی چراغی ندیدم
و سخنی به از بی سخنی نشنیدم.
ساکن سرای سکوت شدم
و صدرهی صابری در پوشیدم.
مرغی گشتم;
چشم او,از یگانگی,
پر او,از همیشگی
در هوای بیچگونگی میپریدم.
کاسهای بیاشامیدم که هرگز تا ابد
از تشنگی او سیراب نشدم
#بایزید_بسطامی
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر
چه وقت مدرسه و بحث کشف کشاف است
#حافظ
مگر زیباتر از این هم میشه گفت؟...🌱
ذکر بایزید بسطامی
بیتابم آنچنانکه درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را
بایستهای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بالِ پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی، میآفرینمات
چونان که التهاب بیابان سراب را
ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پُرسشی چه نیازی جواب را؟
#قیصر_امین_پور
تا دست دهد روی چو خورشید تو دیدن
بر ماست دعا گفتن و از صبح دمیدن
گل گوش همه بر سخن حسن تو دارد
بد نیست ز خوبان سخن خوب شنیدن
گفتی که مکش زلف مرا کآن سر فتنه ست
هر فتنه که آید ز تو خواهیم کشیدن
#خیالی_بخارایی
کوچه خراطی های هرات قدیما
Читать полностью… بازماندگانِ عشق،
تفاوتِ چندانی با
بازماندگانِ جنگ ندارند ...!
بشیر_المشری
سوگ کاری کرده که پوست بیندازم. البته اول فلسگیری کرده، باورها و معیارهای قبلیام را فلسفلس کنده، برده و نگاهم را تغییر داده. پشیمانام خیلی چیزها را مسلم و محقق میدانستهام. مثلاً این را که بایست سوگواری کرد، از داغِ بر دل نشسته حرف زد، با مصیبت روبهرو شد، و بالاخره از سوگ گذشت. باورهای قالبی و شستهرفتهی آدمی که سوگ را نشناخته و نمیداند که داغ چیست. البته که من پیشتر هم سوگوار شدهام، اما اولین بار است به هستهی مرکزیِ سوگ رسیدهام و کورمال به سطحِ متخلخلش دست میکشم و میفهمم هیچ راهی به بیرون ندارد. وسطِ گردابی هستم وحشتناک. به جایی رسیدهام که در ذهنم جعبه میسازم و فکرهای پریشانم را بینِ چهار دیوارِ استوارش گیر میاندازم. قاطعانه ذهنم را به حرکت در سطح محدود میکنم، فقط و فقط در سطح. نمیتوانم زیاد فکر کنم؛ در اصل شهامت ندارم جدی و عمیق فکر کنم، میترسم مغلوب شوم. نهتنها مغلوبِ درد که مغلوبِ پوچیای فروکِشنده ــ همان چرخهی فکریِ معروف که هی میگوید فایدهای ندارد، که آخرش فایدهاش چیست، که اساساً هیچ چیزی هیچ فایدهای ندارد. چاکز میگوید مرحلهی انکار یک جور فرصت است، انگار که به آدم مهلت داده باشند. پیشِ خودم تکرار میکنم که انکار، مهلت، فرصت. انکار و خودداری از چشم در چشم شدن با واقعیت گریزگاهِ خوبی است ــ بماند که همین تقلا هم به خودیِ خود حزنانگیز است و درد روی درد میآورد. در مرزِ نگاه کردن ایستادهام و نگاه نمیکنم. حالایی که نگاه نمیکنم حالوروزم این است؛ مستقیم و تزلزلناپذیرانه که به واقعیت خیره شوم، چه بلایی به سرم میآید؟ چیزِ دیگری هم هست. زیاد پیش میآید بخواهم فرار کنم. دستِ خودم نیست؛ میخواهم بدوم، بدوم و جایی پناه بگیرم؛ اما همیشه که نمیشود فرار کرد. گاهی که ناچار میشوم بمانم و با سوگ چشم در چشم شوم ــ مثلاً گواهیِ فوتِ پدرم را که میخوانم یا پیشنویسِ اعلامیهی فوت را که آماده میکنم ــ وحشتِ غریبی به جانم میافتد و واکنشِ جسمانیِ خاصی نشان میدهم: بدنم به لرز میافتد، انگشتم بیاراده ضرب میگیرد، پایم به اصطلاح میپرد. برای اولین بار در کلِ زندگیام قرصِ خواب را وصلهی جانم کردهام و سرِ میز یا زیرِ دوش یکباره میزنم زیرِ گریه.
(#چیماماندا_انگزی_آدیچیه. سوگ در بیست و نه قطعهی کوتاه. ترجمهی #نیلوفر_صادقی. تهران: مانِ کتاب. ۱۴۰۲. چاپِ ۱. صفحهی ٢۵-٢۶.)
🍁🍁
♧▬▬▬❄️
• @Navazesh_e_rooh •
♧▬▬▬❄️❤️❄️▬▬▬♧
عادت کردهایم هر روز دوش بگیریم، اما یادمان میرود که ذهنمان هم به دوش نیاز دارد. گاهی با یک غزل حافظ میتوان دوش ذهنی گرفت و خوابید.
یک شعر از فروغ، تکهای از بیهقی، صفحهای از مزامیر، عبارتی از گراهام گرین، جملهای از شکسپیر، خطی از نیما... ولی غافلیم!
شبانهروز چقدر خبر و گزارش و مطلب آشغال میتپانیم توی کلهمان؟! بعد هم با همان کلهی بادکرده به رختخواب میرویم و توقع داریم در خواب پدربزرگمان را ببینیم که یک گلابی پوست کنده و با لبخند میگوید: بفرما!
📘 سمفونی مردگان
#عباس_معروفی
بهترین میوهها برای سلامتی تیروئید - خبرآنلاین
https://www.khabaronline.ir/news/1978367/%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%85%DB%8C%D9%88%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%D8%AA%DB%8C-%D8%AA%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%A6%DB%8C%D8%AF
بیا ای دل از اینجا پر بگیریم
#حسام_الدین_سراج
دروغ بسته هرآنکس که گفته من خوبم
عجیب دلهره دارم ؛ عجب دل آشوبم
زبان به طعنه نچرخان که سخت دلتنگم
شبیه ارگ بمم... نیمه جان و مخروبم
نماز خواندم و فکرم به ضالِ ضالین بود
چه شد ؟! هرآنچه نباید ... که اهلِ مغضوبم
اگرچه قائله ای را نباختم بی شک _
سپاهِ چشمِ تو فل حال کرده سرکوبم
عجیب اینکه قسم های وقت و بی وقتت
تو را کمی متعهد نکرده محبوبم
چه سرنوشت عجیبی چرا که مثلِ فروغ
به رقص بر سر گورم هماره می کوبم
عجیب دلهره دارم ؛ عجب دل آشوبم
شبیه پادشَهی بی سپاه و مغلوبم...
عصرتون بخیر و به عشق🌻♥️
.
پیش چشم ساحرت هاروت از شرمندگی
نسخههای سحر را در چاه بابل ریخته
محتشم کاشانی
مستی به چشم شاهد دلبند ما خوش است
زان رو سپرده اند به مستی زمام ما
#حافظ
علم و فضلی که به چل سال دلم جمع آورد
ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد
#حافظ
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
حافظ.
🍃
باز شد چشم جهان
ای بخت خواب آلودهان
صبح دولت میدمد برخیز زین خواب گران
بالش زیر سرت کان مانده
از اصحاب کهف
مالشی ده چشم غفلت را و سر بردار از آن
#محتشم_کاشانی
اسلاید شویی از عشایر استان ایلام:
Читать полностью…آهنگ جدید حجت اشرف زاده 🎶
- من و تو