onlyshear | Unsorted

Telegram-канал onlyshear - سرای شعر

8946

ارتباط بامدیر درتلگرام t.me/HOS_SE_IN فال حافظ👇 http://dl.payamneshan.com/Fal.html سرای شعر (شوریده دلان) گلچینی ازبرترین ونابترین اشعارکهن ومعاصربا زیباترین اهنگهای خاطره انگیز و موزیک ویدیوهای جذاب

Subscribe to a channel

سرای شعر

.
دلتنڪَیِ شب
از جایی آغاز می‌شود
ڪه باور میڪنی
هیچ ڪس را نداری
برای همراهیِ بیخوابی‌هایت...!!

#علی_سلطانی

Читать полностью…

سرای شعر

اینجا همان دمی است که زود دیر میشود

گاهی به رغم تشنگی عشق، عاقبت
با حسرتی فقط، عطشت سیر میشود

گاهی همان دو چشم که رامت نموده بود
بی رحم چون کمان کمانگیر میشود

گاهی همان گلی که به دل پروراندیش
خارش به سینه ات چه نفس گیر میشود

گاهی که آرزوست بغل سازیش به مهر
تنها سراب اوست که تصویر میشود

گاهی نیایشت که فقط بهر وصل بود
چون نیست قسمتت، به دلت تیر میشود

گاهی صدای بارش باران که دلرباست
با چتر تک سواره چه دلگیر میشود

گاهی که ضرب و جمع به راهی نمی رسد
من کم شوم ز یار، چه تفسیر میشود


گاهی مسیر عشق، ز پیکار عقل و دل
از تیزی و خطر، چو شمشیر میشود

گاهی که منطقت ندهد پاسخت به دل
باید نشست و دید، چه تقدیر میشود..

Читать полностью…

سرای شعر

دچار باید بود
دچار معشوقه اے وفادار
معشوقه اے
مجنون تر از مجنون
و لیلا تر از لیلا
ڪه هم دل را که هم دلتنگے را
که هم آغوش را
عاشقانه مے فهمد .....


#فرزانه_طالبی_پور

Читать полностью…

سرای شعر

‍ دگرباره بشوریدم بدان سانم به جان تو
که هر بندی که بربندی بدرانم به جان تو

نخواهم عمر فانی را تویی عمر عزیز من
نخواهم جان پرغم را تویی جانم به جان تو

من آن دیوانه بندم که دیوان را همی‌بندم
زبان مرغ می‌دانم سلیمانم به جان تو

سخن با عشق می‌گویم که او شیر و من آهویم
چه آهویم که شیران را نگهبانم به جان تو

اگر بی‌تو بر افلاکم چو ابر تیره غمناکم
وگر بی‌تو به گلزارم به زندانم به جان تو

_مولانا

Читать полностью…

سرای شعر

زندگی مجموعه‌ای از رنج و حسرت‌های ماست
آه از این دنیا که لبریز از شکایت‌های ماست

کاش جای شرم، گاهی دل به دریا می‌زدیم
این که تنهاییم، تاوان خجالت‌های ماست

از خدا می‌خواستم جام شراب عشق را
این خمار غصه تاثیر عبادت‌های ماست!

از دویدن‌های ما این چرخ، چرخیدن گرفت
آه، بازار زمین گرم از مصیبت‌های ماست!

بیقراری‌های من، حاضرجوابی‌های دوست
شعرهای خواجه سرشار از حکایت‌های ماست!

#حسین_دهلوی

Читать полностью…

سرای شعر

چون بلبل مست راه در بستان یافت
روی گل و جام باده را خندان یافت

آمد به زبان حال در گوشم گفت
دریاب که عمر رفته را نتوان یافت

                        خیام

Читать полностью…

سرای شعر

تلفیق  رز  و  نسترن  و  نسرین  است

مانند  گلاب  قمصر،  عطرآگین  است

بر   بوم  هزار  خاطره،  غنچه   بخند

لبخند   تو   شاهکار   فروردین   است

#شهراد_میدری

سلام روزتون بخیر لحظه لحظه های زندگیتون بکام❤️😍خوش و خرم باشید❤️
@onlyshear
سرای شعر

Читать полностью…

سرای شعر

به حق آن که در این دل به جز ولای تو نیست
ولی او نشوم کو ز اولیای تو نیست

مباد جانم بی‌غم اگر فدای تو نیست
مباد چشمم روشن اگر سقای تو نیست

وفا مباد امیدم اگر به غیر تو است
خراب باد وجودم اگر برای تو نیست

کدام حسن و جمالی که آن نه عکس تو است
کدام شاه و امیری که او گدای تو نیست

رضا مده که دلم کام دشمنان گردد
ببین که کام دل من به جز رضای تو نیست

قضا نتانم کردن دمی که بی‌تو گذشت
ولی چه چاره که مقدور جز قضای تو نیست

دلا بباز تو جان را بر او چه می‌لرزی
بر او ملرز فدا کن چه شد خدای تو نیست

ملرز بر خود تا بر تو دیگران لرزند
به جان تو که تو را دشمنی ورای تو نیست

#مولانا

Читать полностью…

سرای شعر





به هنگام گل
خوش بود روزگار

بخندد جهان
چون بخندد بهار...!

نظامی





‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌

Читать полностью…

سرای شعر

‌‌‌رویی کز او دلی نگشاید ندیدنی است
حرفی که مغز نیست در او ناشنیدنی است

یک دیدن از برای ندیدن بود ضرور
هر چند روی مردم عالم ندیدنی است

ز ابنای روزگار، تغافل غنیمت است
یوسف به سیم قلب ز اخوان خریدنی است

نتوان به حق ز بال و پر جستجو رسید
کاین ره به پای قطع تعلق بریدنی است

تا در لحد شود گل بی خار بسترت
دامن ز خارزار علایق کشیدنی است

در گلشنی که نعل بهاران در آتش است
دامن زهر چه هست، به جز خار،چیدنی است

چون کوه تا خزانه لعل و گهر شوی
در زیر تیغ، پای به دامن کشیدنی است

بگشای چاک سینه که بر منکران حشر
روشن شود که صبح قیامت دمیدنی است

دندان به دل فشار که آن نونهال را
بوییدنی است سیب ذقن، نه گزیدنی است

صائب ز حسن گل چمن آراست بی نصیب
از عندلیب وصف گلستان شنیدنی است




#صائب_تبریزی

Читать полностью…

سرای شعر

نه فقط ساده به دستان تو تسليم شدم
كه به تاريخِ پس و پيش تو تقسيم شدم

دلِ من قبل تو كه اين همه محروم نبود
انقلابی شد و من يك شبه تحريم شدم

لحظه‌ی ديدنِ تـو فاتحه ام را خواندم
چون دچـار سرطــانِ دلِ بدخيم  شدم

بعدِ تو روزِ خوشم جن شد و من بسم الله
تا ابد جمعه ترين جمعه‌ی تقويم شدم

كمی فاصله ها شاخص نزديكی نيست
مـن كنارت به موازاتِ تو ترسـيم شدم

وسطِ  زندگی ات گاف بعيدی بـودم
كه نفهميده، خودم جمع شدم... جيم شدم

دستٰ بی حوصله ات قيچی و من ريش كه نه
بمب بی ساعتِ بی طاقتِ پر سيم شدم

جاي آن نيمه‌ی پر، در ته ليوان خالی!
نيمه‌ی گمشده ام كامل و من نيم شدم

#عرفان_پاکزاد
@onlyshear

Читать полностью…

سرای شعر

ڪجا عالم به مثال تو دیده
اینچنین زیبا
زلال
پاڪ و بی همتا
با اندیشه ے ناب سرشار از عشق
تو سرآغاز زیستن دوباره اے
شڪوهی جان افزا
آفتابی گرما بخش
بتاب بر ما
ڪه چه خوش نشسته اے بر جان

#علی_نودهی‌‌

Читать полностью…

سرای شعر

از نو شکفت نرگسِ چشم‌انتظاری‌ام
گل کرد خار خارِ شب بی‌قراری‌ام

تا شد هزارپاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه‌کاری‌ام

گر من به شوق دیدنت از خویش می‌روم
از خویش می‌روم که تو با خود بیاری‌ام

بود و نبود من همه از دست رفته‌است
-باری- مگر تو دست برآری به یاری‌ام

کاری به کار غیر ندارم، که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری‌ام

تا ساحلِ قرارِ تو چون موج بی‌قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری‌ام

با ناخنم به سنگ نوشتم: بیا، بیا
زآن پیش‌تر که پاک شود یادگاری‌ام...

❏ #قیصر_امین‌پور

Читать полностью…

سرای شعر

@onlyshear

Читать полностью…

سرای شعر

نظر با من مباز این‌سان، مپیچ این‌سان به پرهیزم 
که تابم نیست تا با وسوسه‌های تو بستیزم

لبت زین‌سان که بی‌پروا به مهمانیم می‌خواند
سیاوش نیز اگر باشم ز کف رفته‌ست پرهیزم 

به این آرامشِ غمناک عادت کرده‌ام دیگر
به اغوایی از این‌گونه به طغیان برمَی‌انگیزم 

نگاهت راهِ صد صنعان به یک جولان تواند زد
که باشم من که با این غولِ زیبایی درآویزم؟!

تو از من بگذر ای جادوی چشمِ مار! کز طیفت
من آن گنجشکِ مسحورم که نتوانم که بگریزم

مرا از تو رهایی نیست تا در پرده‌های جان
شباشب با خیالم طرحِ چشمانِ تو می‌ریزم


#حسین_منزوی
@onlyshear

Читать полностью…

سرای شعر

.
سرم بر شانه‌ی ؏شـق اسٺ
       و قلبم بسٺرِ غم نیسٺ
              همین حسی ڪه دارم هم
        برای ؏ـاشقی ڪم نیسٺ

ٺویی آرامش جانم
    به وقٺ بیقراری‌ها
    سٺون خانه‌ی قلبم
          نباشی قرص و محڪم نیسٺ
...!!

#مریم_حاج_علیان

Читать полностью…

سرای شعر

درتمام شعرهایم...
میخواهم در آغوش بکشم تورا...
دیگر واژه ها هم...
برای دوست داشتن...
تو کم آوردند...


#مژگان_بوربور

Читать полностью…

سرای شعر

بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار

صوفی از صومعه گو خیمه بزن بر گلزار
که نه وقتست که در خانه بخفتی بیکار

بلبلان وقت گل آمد که بنالند از شوق
نه کم از بلبل مستی تو، بنال ای هشیار

آفرینش همه تنبیه خداوند دلست
دل ندارد که ندارد به خداوند اقرار

سعدی

Читать полностью…

سرای شعر

‍ ‌‌‌‌ ‌‌‌‌ ‌ ‌‌‌‌ ‌ ‍ ‌ ‍ ‌‌‌‌
پرسیدم
بهار چیست....؟
ڪَـفت : امیدوارے دانه‌اے
در دل خاڪ سرمازده..!
"شوق ؏شـقی "
  در جان خسته‌ےِ آدمیزادے ..!!

#معصومه‌‌صابر

Читать полностью…

سرای شعر

در ضمیر ما نمیگنجد بغیر از دوست کس
هر دو عالم را به دشمن ده، که ما را دوست بس

یاد میدار آنکه: هستی هر نفس با دیگری
ای که بی‌یاد تو هرگز بر نیاوردم نفس

میروی چون شمع و خلقی از پس و پیشت روان
نی غلط گفتم، نباشد شمع را خود پیش و پس

غافلست آنکو به شمشیر از تو می‌پیچد عنان
قندرا لذت مگر نیکو نمیداند مگس؟

کویت از اشکم چو دریا گشت و میترسم از آنک
بر سر ایند این رقیبان سبکبارت چو خس

یار گندم گون بما گر میل کردی نیم جو
هر دو عالم پیش چشم ما نمودی یک عدس

خاطرم وقتی هوس کردی که: بیند چیزها
تا ترا دیدم، نکردم جز به دیدارت هوس

دیگران را از عسس گر شب خیالی در سرست
من چنانم کز خیالم باز نشناسد عسس

اوحدی، راهش به پای لاشهٔ لنگ تو نیست
بعد ازین بنشین که گردی بر نخیزد زین فرس
 


#اوحدی

Читать полностью…

سرای شعر

ای در دل من
میل و تمنّا ,همه تو !
واندر سر من
مایهٔ سودا ,همه تو !
هر چند
به روزگار ,در می نگرم
امروز ,همه تویی ,و فردا

همه تو !

#مولانا

Читать полностью…

سرای شعر

🔑تحول از اینجا شروع میشود

👇برحسب علاقه مندی کلیک کن

🌍هوش مصنوعی    📚کتاب

🌐زبان خارجی  🍔خلاقیت و نو آوری

👩‍❤️‍👨همسر داری و روابط ♻️آشپزی

🎁حس خوبعلمی وپزشکی

📕ادبیات  🎩وکیل

💥  پیشنهاد ویژه 🤩

💰از فروش گروه های قدیمی و از کاره افتاده خودتون کسب درامد کنید. (از ۲۰۱۵ الیٰ ۲۰۲۳)‼️👇🏼

         🔰 ‌خرید گروه‌های قدیمی تلگرام 🔰
 


🎯هماهنگی تبادل و تبلیغات:
@rti_ebi

Читать полностью…

سرای شعر





یک روز می رسد که بجویی و نیست او
هرسو سرک کشان
به زمین و زمان که کو؟

گاهی کسی که میرود،
از خویش می رود
پیدا نمی شود دگر ، حتی به آرزو...

#معصومه_صابر


Читать полностью…

سرای شعر

زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا
باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا

یارب که از دریا دلی خود گوهر یکتا شوی
ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا

ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس
ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا

ای ماه کنعانی ترا یاران به چاه افکنده اند
در رشته پیوند ما چنگی زن و بالا بیا

مفتون خویشم کردی از حالی که آن شب داشتی
بار دگر آن حال را کردی اگر پیدا بیا

شرط هواداری ما شیدائی و شوریدگیست
گر یار ما خواهی شدن شوریده و شیدا بیا

در کار ما پروائی از طعن بداندیشان مکن
پروانه گو در محفل این شمع بی پروا بیا

کنجی است ما را فارغ از شور و شر دنیای دون
اینجا چو فارغ گشتی از شور و شر دنیا بیا

گر شهریاری خواهی و اقلیم جان از خاکیان
چون قاف , دامن باز چین , زیر پر عنقا بیا

استاد شهریار

Читать полностью…

سرای شعر

سه چیز در زندگی هست؛

که دیگر نمی توانید
به دستش بیاورید:

کلمات بعد از گفته شدن
لحظه ها بعد از ازدست دادن
زمان بعد از سپری شدن...

#نلسون_ماندلا

Читать полностью…

سرای شعر


دور نباش
در این دنیاے ڪوچڪ؛
                     
نزدیڪ تر باش،از روح به جان ،
نزدیڪ تر باش،از جان بہ تن،
نزدیڪ تر باش،از تن بہ من!
تو،
خود من باش...

#حامد_نیازے

Читать полностью…

سرای شعر

بار غم تو را به دل من سپرده‌اند
وای از امانتی که به دشمن سپرده‌اند

بی‌درد می‌رسد به نظر کاج بردبار
جایی که بیدها به خزان تن سپرده‌اند

ما صلح‌پیشه‌ایم نه اما شبیه خلق
کز ترس جنگ خانه به دشمن سپرده‌اند

دل نرم شد ز داغ و بر آن پتک غم زدند
آهنگرا! به دست تو آهن سپرده‌اند

تاریک نیست عاقبت پیله‌ امید
پروانه را به آتش روشن سپرده‌اند

#فاضل_نظری

Читать полностью…

سرای شعر

هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی
ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی

با چشم نمی‌بیند یا راه نمی‌داند
هر کو به وجود خود دارد ز تو پروایی

دیوانه عشقت را جایی نظر افتاده‌ست
کان جا نتواند رفت اندیشه دانایی

امید تو بیرون برد از دل همه امیدی
سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی

گویند رفیقانم در عشق چه سر داری
گویم که سری دارم درباخته در پایی

زنهار نمی‌خواهم کز کشتن امانم ده
تا سیرترت بینم یک لحظه مدارایی

من دست نخواهم برد الا به سر زلفت
گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی

گویند تمنایی از دوست بکن سعدی
جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی

#سعدی

Читать полностью…

سرای شعر

به صحـــرا رو
که از دامن غبـار غم بیفشانی
به گلــــزار آی کز بلبل غــزل گفتن بیـاموزی

چو امکان خلود
ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجـال عیش فرصت دان به فیـروزی و بهروزی

طریق کـام‌بخشی
چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بــردوزی

سخن در پرده
می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی


حافظ
@onlyshear

Читать полностью…

سرای شعر

خوش است فصل بهاران شراب‌نوشیدن
به روی سبزه و گل همچو آب‌غلطیدن

جهان بهشت شد از نوبهار، باده بیار
که در بهشت حلال است باده‌نوشیدن

کنون که شیشه می مالک الرقاب شده‌است
ز عقل نیست سر از خط جام‌پیچیدن

دو نعمت است که بالاترین نعمتهاست
شراب‌خوردن و در پای یار غلطیدن

پیاله از کف ساقی به ناز می‌گیرم
درین بهار که دارد دماغ گل‌چیدن؟

به غیر عشق که هر روز سخت تر گردید
کدام کار که آسان نشد به‌ورزیدن؟

لباس شهرت شمع است جامه فانوس
به راز عشق محال است پرده‌پوشیدن

به اشک و آه اگر دسترس بود صائب
خوش است دامن شب را به دست‌پیچیدن

#صائب_تبریزی

Читать полностью…
Subscribe to a channel