مطالب فلسفه تحلیلی و فلسفه علم این کانال تلاشی برای عمومی کردن علم در جامعه ایرانی است. برای ارتباط با Admin با آیدی @mmasiha و درج تبلیغات میتوانید با کانال @adsphilosophy در ارتباط باشید.
♦️اینکه #فیزیک برای تبیین هویات و رویدادهای سطح بنیادین ذرات بکار گرفته میشود و اینکه #شیمی برای تبیین سطح مولکولی کاربرد دارد و اینکه #زیست_شناسی در سطح سلولی جواب میدهد، برخی فیلسوفان را واداشته تا درباره #علم_آگاهی بیندیشند و اینکه آیا #نوروساینس میتواند به علمی تجربی برای تبیین تجربههای آگاهانه منجر شود؟
♦️#چالمرز از یک خلاء متدولوژیک در نوروساینس صحبت میکند که اساسا به تبیین آگاهی نمیانجامد. کشف ساختارها و کارکردهای مغز از آنجا که تمام قابلیت علم تجربی است (که از منظر سومشخص و آبجکتیو به مطالعه سوژه میپردازد)، در نهایت #شکاف_تبیینی آگاهی را (که پدیدهای اولشخص و سابجکتیو است) باقی میگذارد.
♦️در نتیجه گویی تغییر روششناسی نوروساینس برای تبیین آگاهی بدلیل محدوده قابلیت علم تجربی ممکن نیست، اما آیا دستیابی به برخی اصول تبیینی هم از این طریق امکان ندارد؟ و آیا افزودن برخی اصول و فرضیههای فلسفی به یافتههای آزمایشگاهی نمیتواند به شکلگیری چارچوبی برای علم آگاهی بینجامد؟
اینها پرسشهایی اساسی است که علوم مختلف از #کوانتوم تا بیولوژی و نوروساینس را با #فلسفه_ذهن درگیر میکند.
@PhilMind
سیمپوزیوم آنلاین دربارۀ کتابِ امیر صائمی، اخلاق و وحی در فکر اسلامی و فرای آن (آکسفورد، ۲۰۲۴) -- با حضور رابرت آودی، لارا بوشک، عمران آیجز، فربد اخلاقی، و امیر صائمی.
برای اطلاعات بیشتر به این لینک نگاه کنید.
https://philosophy.ipm.ac.ir/symposium/symposium.jsp
📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:
♦️مدلهایی برای رسیدن به عاملیت شبهانسانی در تصمیمات اخلاقی هوش مصنوعی
🗣 توسط: محمدرضا رضایی (دانشگاه شریف)
🔥همایش بینالمللی فلسفه ذهن، اول اسفند 1402
@philosophyofscience
@PhilMind
📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:
♦️Illusionism and Ontological Justice for Phenomenal Consciousness
🗣 توسط: آنتون کوزنتسوف (مرکز مطالعات آگاهی موسکو)
🔥همایش بینالمللی فلسفه ذهن، دوم اسفند 1402
@philosophyofscience
@PhilMind
📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:
♦️ارزیابی تعهد به طبیعتگرایی روششناختی در دیدگاه دنیل دنت در باب آگاهی
🗣 توسط: جواد درویش (دانشگاه شهید بهشتی)
🔥همایش بینالمللی فلسفه ذهن، دوم اسفند 1402
@philosophyofscience
@PhilMind
.
❇️ درسگفتار (۴جلسهای) متافیزیک طبیعت (علم)
در این درس، مهمترین مسائلی که فیلسوفان تحلیلی دربارهٔ متافیزیک طبیعت در صد سال گذشته طرح کردهاند بهزبان ساده و کاربردی ارائه میشود. این مسائل شامل «شرطیهای خلاف واقع»، «گرایشها»، «قوانین طبیعت»، و «علّیت» میشود.
هریک از این حوزهها خود شامل مسائل گوناگونی است و رویکردهای مختلف به این مسائل کاربردِ مستقیمی در حوزههای گوناگون فلسفی دارد. مثلاً بحث علیت در فلسفهٔ ذهن (ذیل علیت ذهنی و بازنمایی ذهنی)، در فلسفهٔ اخلاق (ذیل مسئولیت اخلاقی)، در معرفتشناسی (ذیل تئوریهای علّی توجیه و معرفت) و در فلسفهٔ زبان (ذیل ماهیت ارجاع) کاربرد مییابد. شرطیهای خلاف واقع علاوهبر متافیزیک، در حوزههایی چون معرفتشناسی، فلسفهٔ سیاسی و فلسفهٔ دین نیز کاربردهای گوناگونی دارند.
🔹 مدرس: دکتر علیرضا کاظمی(IPM)
🔹 چهارشنبهها ساعت ۱۴-۱۶ (از ۷ آذر ۱۴۰۳)
🔹 شهریه: ۶۰۰ هزار تومان (دانشجویان ۴۰۰ هزار تومان)
* برای دریافت اطلاعات کامل و ثبتنام به این آدرس مراجعه کنید:
https://jomhourifalsafe.com/academy/philosophyofscience-fall2024/
«جمهوری فلسفه و ادبیات»
برای حضور آنلاین در این جلسه به سایت renap.ir مراجعه کنید.
@philosophyofscience
خطرات گسترش شبهعلم
در این مصاحبه با روزنامه هممیهن از گسترش خطرات شبهعلم در جامعه، به ویژه در نهادهای علمی سخن گفته شده است؛
از مصادیق شبهعلم و راههای مقابله با آن مطالبی میخوانید؛
و اینکه در مقابله با شبهعلمها، چرا آموزش تفکر نقاد در مدارس و دانشگاهها مقدم بر آموزش فلسفهی علم است.
همچنين از اینکه چگونه میتوان به معنایی علمی "پزشکی ایرانی" داشت و مانع هدر رفتن انرژی در بخشهای شبهعلمی شد.
https://hammihanonline.ir/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-27/26151-%D8%A2%D9%85%D9%88%D8%B2%D8%B4-%D8%AA%D9%81%DA%A9%D8%B1-%D9%86%D9%82%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%AF-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%B1%D9%88%D8%B9-%D8%B4%D9%88%D8%AF
هادی صمدی
@evophilosophy
چکیده سخنرانی این هفته پژوهشکده فلسفه تحلیلی
سخنران: آرزو اسلامی، دانشگاه ایالتی سن فرانسیسکو
عنوان: کارآمدی غیرمعقول ریاضیات: (منـ)حل کردن مسئله کاربردپذیری ویگنر
زمان: دوشنبه 28 آبان، ساعت 17:30 تا 19:30 (لطفاً به تغییر زمان توجه بفرمایید)
برگزاری صرفاً به صورت مجازی در لینک زیر:
https://us02web.zoom.us/j/81056816162?pwd=2Xnh5VbB347Iv251HrTRmLdZyHV9lX.1
Meeting ID: 810 5681 6162
Passcode: 871361
شرکت برای عموم آزاد است
تذکر. ممکن است برای وصل شدن به جلسه زوم نیاز به فیلترشکن باشد، اما بعد از اینکه به اتاق جلسه وارد شدید میتوانید فیلترشکن خود را خاموش کنید.
صوت جلسه دکتر احمدرضا همتی مقدم در تاریخ ۲۳ مهر ۹۹ با موضوع «ماهیت ذهن و ارتباط آن با بدن در فلسفه تحلیلی معاصر»
#بحث_مقدماتی
@philosophyofscience
🧠 دوره فشرده آکادمیک فلسفه اسلامی 🌍
(سیری در مهمترین موضوعات فلسفه اسلامی با حضور اساتید برجسته بینالمللی)
🖥 نوع دوره: آنلاین
🌐 زبان دوره: انگلیسی
🖇 تعداد جلسات: ۱۲ جلسه | ۲۴ ساعت
🔖 همراه با گواهی پایان دوره
#ظرفیت_محدود
🔻 جهت ثبتنام و کسب اطلاعات بیشتر کلیک کنید:
https://hekmat.academy/islamic-philosophy/
📲 با ما همراه باشید:
تلگرام I اینستاگرام I ایتا I آپارات
صوت نشست #فلسفه_ذهن👆 با موضوع «برونگرایی در محتوای حالات ذهنی و برخی پیامدهای آن»، دکتر محمود مروارید، ۲۱ بهمن ۹۹
@philosophyofscience
▫️ نطقیات برگزار میکند:
📢 دوره منطق جدید ۱ ( منطق گزارهها)
👤 دکتر حمید علایینژاد
🗓 یکشنبهها از ساعت ۱۸ تا ۱۹:۳۰
🗓 شروع دوره: یکشنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۳ ( ❌فردا )
👤 آشنایی با استاد:
- دکترای فلسفهٔ منطق از دانشگاه تربیت مدرس
- پژوهشگر پسادکتری دانشگاه اصفهان
- مدرس دانشگاه اصفهان و دانشگاه صنعتی اصفهان
- مدیر گروه مطالعات منطق خانهٔ حکمت اصفهان
🖍 درسگفتارهای دکتر حمید علایینژاد در نطقیات:
۱) درسگفتار معرفتشناسی
۲) درسگفتار فلسفه تحلیلی
📱 کانال تلگرامی دکتر حمید علایینژاد:
t.me/myexternalmind
🟢 معرفی اجمالی دوره:
منطقْ دانشِ بررسی اعتبار استدلالهاست و بهکارگیری آن مانع از وقوع خطا در تفکّر استدلالی ما میشود. مدوِّن دانش منطق ارسطو است؛ امّا این دانش پس از او با تحوّلات و پیشرفتهای بسیاری همراه بوده است. شاید مهمّترین این تحوّلاتْ تدوین و معرّفی منطق جدید یا منطق نمادین باشد که در اواخر قرن نوزدهم و در اثر تلاشهایی که در طیّ بیش از دو قرن انجام گرفت، توسّط فرگه صورت گرفت.
منطق جدید از جهات بسیاری با منطق ارسطویی متفاوت است. این منطق دارای زبانی صوری است، و تعیین اعتبار استدلالهایی که در زبان طبیعی بیان میشوند، پس از ترجمه به زبان صوریِ منطق و به وسیلۀ شیوههای مختلف نحوی و معنایی انجام میشود. منطق جدید پس از آن تا به امروز با پیشرفتها و توسعههای چشمگیری همراه بوده است..
در این دوره قصد داریم اوّلاً به بیان مفاهیم مبنایی دانش منطق بپردازیم و بهاجمال با اجزاء و ساختار کلّی منطق ارسطویی آشنا شویم؛ ثانیاً با بیان برخی از تحوّلات تاریخی تدوین منطق جدید، با منطق نمادین مرتبه اوّل آشنا شویم و شیوههای مختلف نحوی و معنایی اعتبارسنجی استدلالها در منطق گزارهها را بیان نماییم. در ضمن مباحث تلاش میکنیم که به تفاوتها و شباهتهای منطق نمادین و منطق ارسطویی نیز اشاره شود.
📘 برخی از منابع مفید:
۱) اردشیر، محمد، (۱۳۹۰)، منطق ریاضی، ویراست دوم، تهران: هرمس
۲) تیدمن، پُل، کهین، هاوارد، (۱۳۸۳)، منطق جملهها، ترجمه رضا اکبری، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق
۳) تیدمن، پُل، کهین، هاوارد، (۱۳۸۳)، منطق محمولها، ترجمه رضا اکبری، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق
۴) حاجحسینی، مرتضی، (۱۳۸۱)، آشنایی با منطق گزارهها، اصفهان: انتشارات نقش مانا
۵) مصاحب، غلامحسین، (۱۳۸۵)، مدخل منطق صورت؛ منطق ریاضی، چاپ سوم، تهران: حکمت
۶) موحد، ضیاء، (۱۳۷۳)، درآمدی به منطق جدید، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی
۷) موحد، ضیاء، (۱۳۸۱)، منطق موجهات، تهران: هرمس
۸) نبوی، لطفا...، (۱۳۸۹)، مبانی منطق جدید، تهران: سمت
9) Copi, I. M., Carl C., McMahon, K., (2014), Introduction to Logic, USA: Pearson
10) Van Dalen, Dirk, (2013), Logic and Stucture, 5th ed., London: Springer.
📞 برای ثبتنام و مشاوره در خصوص دوره لطفا با آیدی زیر تماس بگیرید:
t.me/nutqiyyat_admin
♦️♦️♦️
🔮 t.me/nutqiyyat
🔮 Instagram.com/nutqiyyat
🔮 nutqiyyat" rel="nofollow">https://youtube.com/@nutqiyyat
بخشی از جلسه اول سلسله جلسات «انسان در الهیات اسلامی»، مرکز اسلامی بالتیمور، شنبه ۹۹/۹/۱۵
درباره سه دوره تلقی از انسان در تاریخ تفکر غرب که در نهایت به مادی انگاری منفک از الهیات انجامید.
و نیز درباره سه دوره تلقی از انسان در تاریخ تفکر اسلامی که از مادی انگاری مستند به الهیات آغاز شد.
@PhilMind
@philosophyofscience
تکامل کنونیِ گونهی انسان
وقتی از تغییرات تکاملی در انسان سخن میگوییم عموماً به یاد گذشتههای بسیار دور میافتیم، مثلاً اینکه چگونه از انسان راستقامت به انسان امروزی رسیدیم. هرچند همیشه این سخن را نیز شنیدهایم که تکامل در جریان است و فرایند آن تمام نشده، اما به محض آنکه از تکامل کنونی انسان سخن گفته میشود برایمان سخت است که بپذیریم گونهی انسان در حال تغییرات تکاملی است.
به چند مقاله تازه اشاره کنیم که پذیرش تکامل کنونی انسان را سادهتر میکند.
در مقالهای از نقش نور در تکامل انسان سخن میرود و اینکه چگونه ورود به بیشه نه فقط بر رنگ چهره و حالت مو (فِر شدن) اثر داشت بلکه به راستقامتی انسان کمک کرد تا سطح کمتری از بدن در معرض تابش شدید تابستانهای آفریقا باشد.
اما تأثيرات نور بر تکامل انسان تمام نشده و با ورود لامپها شکل دیگری یافت. شببیداری از حالت استثنا خارج شد و به روتین بدل گشت. پژوهشی دیگر نشان میدهد که طی ۲۵ سال گذشته تعداد افراد نزدیکبین در بریتانیا رو به افزایش است و علت را در افزایش استفاده از نور مصنوعی (به ویژه صفحات نمایشگر) میدانند.
مقاله دیگری نتیجه پژوهشی ۳۰ ساله را منعکس میکند که نشان میدهد طی این مدت چگونه حلزونهای دریایی تکامل یافتهاند. اگر این آزمایش سی ساله انجام نشده بود طرح این دعوی که طی سیسال گذشته چنین تغییرات تکاملی را شاهد بودهایم بسیار سخت بود. معمولاً با چنین دادههایی میپذیریم که در حلزونها تکامل رخ داده اما با اینکه حجم تغییرات در عادات رفتاری ما بسیار بیش از حلزونهاست برایمان سخت است که بپذیریم که ما نیز تغییراتی تکاملی را تجربه میکنیم. بهترین استدلالی که در دفاع از این پیشفرض نادرست عرضه میکنیم این است که گاه به خود داروین استناد میکنیم که گفته بود تغییرات تکاملی بسیار کُند هستند، یا اگر پذیرفتیم که تغییرات سریع تکاملی رخ میدهد آن را به سایر جانداران محدود کنیم تا دامنگیر انسان نشود.
در پاسخ باید گفت داروین در این مورد چندان دقیق نمیگفت. مدتهاست که با بررسی نرخ تکامل در جانوان متوجه بروز تغییرات سریع شدهایم. اما حتی در مواردی که گمان داشتیم تغییرات کُند و تدریجی هستند نیز متوجه شدهایم سرعت تغییرات بسیار بیش از چیزی است که فکرش را میکردیم. مقالهای که در نشریهی ساینس منتشر شده نشان میدهد که سرعت تکامل چهار برابر چیزی است که در نظر داشتیم. این پژوهش که تعداد زیادی از گونهها در نقاط مختلف کرهی زمین را مقایسه میکند به این نتیجه رسیده که حتی در مواردی که تغییرات را بطئی میدانستیم نیز تغییرات بسیار سریعتر از تصور ما بوده است.
اما چه شواهدی از تکامل در انسان کنونی داریم؟ اول آنکه باید بدانیم بهخلاف تصور رایج، که توسط دستهای از روانشناسان تکاملی به آن دامن زده میشود، با آغاز کشاورزی سرعت تغییرات تکاملی در انسانها «زیادتر» شده است. توانایی بیشتر هضم هیدرات کربن و شیر از جملهی این تغییرات بوده است. مثالی بهروزتر بزنیم. قبیلهی ساما باجو در جنوب شرق آسیا، که به "کولیهای دریا" معروفاند، طی نسلهای گذشته برای امرار معاش غواصیهای طولانیمدت، صرفاً با حبس نفس انجام دادهاند. کسانی که طحال بزرگتری داشته باشند در این فعالیت موفقترند (به هنگام شیرجه طحال منقبض شده و مقداری گلبول قرمزِ حاوی اکسیژن را وارد جریان خون میکند). انتخاب طبیعی با گزینش افرادی که در غواصی طولانیمدت موفقتر بودهاند به نحوی غیرمستقیم افرادی را که طحال بزرگتری داشتهاند گزینش کرده و نتیجه آنکه طحال افراد این قبیله بسیار بزرگتر از میانگین سایر انسانهاست. این نمونهای روشنگر است از اینکه چگونه تغییر در عادات رفتاری و استمرار در آن میتواند فرایند انتخاب جهتدار را فعال کند.
حالا این دادهها را یکجا درنظر بگیریم: تکامل در همهی گونهها در حال رخدادن است و سرعت آن بسیار بیش از مقداری است که قبلاً تصور میکردیم. انسان نیز استثناء نیست. مواجهی مستمر با صفحات نمایشگر و تغییر شدید در زمان بیدارماندنهای شبانه و فاصله گرفتن فزاینده از محیطهای طبیعی و افراد واقعی (و افزوده شدن روابط در محیط مجازی) بر تکامل انسان نقش دارند.
آیا ضرورتاً تغییرات با نوآوری همراه است؟ خیر. پژوهش دیگری نشان میدهد که تکامل گاهی خود را تکرار میکند. به عبارتی این پژوهش به ما میگوید چه بسا وقتی غواصان ساما باجو تحت فشار انتخابیِ طحال بزرگتر نباشند، مثلاً با ترک زندگی غواصی، احتمالاً انتخاب طبیعی در جهت عکس به کوچک شدن طحال بیانجامد. به عبارتی این پژوهش نوید آن را میدهد که راه آشتی با طبیعت باز است. این سخن دعوتی به بازگشت به زندگی شکارچی گردآورندگان نیست. اما دعوت به آشتی با طبیعت و تقویت روابط انسانی بیشتر است که طی دهههای گذشته رو به کاستی نهاده.
هادی صمدی
@evophilosophy
#هوش_مصنوعی و درک واقعیت به شیوهای ناانسانی (1)
🔆 نویسندگان کتاب عصر هوش مصنوعی و آینده انسان پرسیدهاند: آیا هوش مصنوعی به بخشهایی از واقعیت پی میبرد که انسان از درک آن عاجز است؟ پاسخ ترجیحی آنها به این پرسش مثبت است؛ یعنی هوش مصنوعی، که یادگیرنده است و نوآور، به شیوۀ خودش مسائل را حل میکند. برای نمونه، برنامۀ شطرنج آلفازیرو در اواخر سال 2017 برنامۀ استاکفیش را، که نیرومندترین برنامه تا آن زمان بود، شکست داد. قدرت آلفازیرو به خاطر وسعت و سرعت پردازشش نبود؛ آفازیرو هیچ ترکیب یا راهبردی را از انسان وام نگرفته بود و به روش ویژهای رسیده بود که تمامًا نتیجۀ یادگیری هوش مصنوعی بود. حرکتهای آلفازیرو ناب و نامعمول بودند و در بیشتر موارد انسانها اصلًا آنها را ندیده بودند. آلفازیرو راهبرد را به معنای انسانی خودش دنبال نمیکرد و منطق خودش را داشت.
🔆 نمونۀ دیگر کشف آنتیبیوتیک تازهای در 2020 بود. هوش مصنوعی ویژگیهایی را از مولکولهای آنتیبیوتیک شناسایی کرد که پیشتر برای انسانها ناشناخته بودند و در هیچیک از دستهبندیها جای نمیگرفتند. عجیبتر این بود که هوش مصنوعی توانست روابطی را میان مولکولها بیابد که نهتنها برای انسان ناشناخته بودند، که دامنۀ درک انسان را به چالش میکشیدند. نکته در این است که هوش مصنوعی تنها دادهها را سریعتر پردازش نمیکرد، بلکه جنبههایی از واقعیت را مییافت که برای انسان ناشناخته بود یا شاید انسان هرگز بدون هوش مصنوعی نمیتوانست بشناسد.
🔆 نویسندگان پس از نقل نمونهای از متن تولید شده توسط جیپیتی3، چنین نتیجه گرفتهاند که در این شیوۀ جدید، جنبههایی اساسی از واقعیت، که انسان پیشتر نمیتوانست آنها را درک کند، آشکار شدهاند. آنها معتقدند هوش مصنوعی واقعیت را کاملاً متفاوت از انسان درمییابد و به نظر میرسد عملکرد آن نوید پیشرفت به سوی ماهیت و ذات اشیا را میدهد؛ چیزی که فیلسوفان و متکلمان و دانشمندان طی هزارهها تنها تا حدی در رسیدن بدان موفق بودهاند. با پیدایش هوش مصنوعی ناگزیریم با جنبههایی از واقعیت روبهرو شویم که پیشتر نمیشناختیم یا شاید هرگز هم کاملًا نشناسیم. وقتی هوش مصنوعی مدلی را میآموزد و به کار میگیرد که هیچ انسانی نمیتواند آن را بیابد یا بفهمد، آیا ما به سوی دانش پیش میرویم یا از آن دور میشویم؟ تا کنون فناوری روشهای پیشین ما را در توضیح و به نظم در آوردن جهان زیر سؤال نبرده بود.
🔆 بنابراین هستۀ دگرگونی مورد انتظار توسط هوش مصنوعی، فلسفی است؛ اینکه ما انسانها چگونه واقعیت را میبینیم و نقش خود را در آن چه میدانیم. هوش مصنوعی را خواه ابزار بینگاریم، یا شریک یا رقیب، تجربۀ ما را در مقام موجودات خردمند تغییر خواهد داد و رابطۀ ما را با واقعیت برای همیشه دگرگون خواهد ساخت. هوش مصنوعی جایگرین درک انسان از واقعیت و درک انسان از خودش خواهد شد. حال این پرسش دکارتی مطرح است که وقتی هوش مصنوعی «میاندیشد» یا کاری شبیه اندیشیدن انجام میدهد، ما چه خواهیم بود؟
📗 اریک اشمیت، هنری کیسینجر و دانیل هوتنلاکر، عصر هوش مصنوعی و آیندۀ انسان، ترجمۀ پوریا هامونی، سروش، 1402.
🖊 رضا درگاهیفر
@PhilMind
چکیده سخنرانی دوشنبه پژوهشکده فلسفه تحلیلی
سخنران: هادی صفایی، پژوهشگاه دانش های بنیادی
عنوان: Possessing Normative Reasons زمان: دوشنبه 12 آذر ساعت ۱۶ تا ۱۸
مکان: سالن شماره ۱، پژوهشگاه دانش های بنیادی، میدان نیاوران
حضور برای عموم آزاد است
نیاز تاریخ به زیستشناسی
از تبار ارامنه تا زیستن در «دو فرهنگ»
شواهد ژنتیکی نظریهای تاریخی و جافتاده را ابطال کردند. پژوهشی که اخیراً منتشرشده، مثالی کمنظیر و بسیار قانعکننده است که چگونه علوم انسانی میتوانند از دادههای علوم تجربی (در اینجا ژنتیک) بهره گیرند. در این مثال ژنتیک مشعلی برای گردش در هزارتوهای تاریک تاریخ در اختیارمان مینهد و دالانهایی را روشن میکند که ناممکن بود بدون انجام پژوهشی در ژنتیک روشن شوند.
مدتها تصور میشد ارمنیها، جمعیتی در آسیای غربی که از لحاظ تاریخی در ارتفاعات ارمنستان سکونت داشتند، از نوادگان مهاجران فریگیها (فریژیها) از بالکان باشند. این نظریه عمدتاً از روایتهای مورخ یونانی هرودوت سرچشمه میگیرد که مشاهده کرد نوع جنگ و سلاحهای ارمنیها، هنگام خدمت در ارتش پارس، به سبک فریگیها بود.
منشاء فرضیهی ابطالشده
تا اینجا منشاء فرضیهی ابطالشده روشن شد: هرودوت صرفاً بر اساس شباهت در نوع تسلیحات ارمنیها با نوع تسليحات و احتمالاً سبک زندگی دستهای از مردم بالکان این فرضیه را مطرح کرده بود که ارمنیها ریشه در مردمان بالکان دارند و مهاجرانی از آن خطهاند.
چگونه فرضیهی ابطالشده تقویت شد؟
وقتی فرضیهای یگانه فرضیه باشد پیشزمینههای نظری در جهت یافتن شواهد بیشتر به نفع آن شکل میگیرد. زبانشناسان وارد گود شدند و از این نظریه حمایت کردند. یافتههای ایشان مؤید آن بود که زبان ارمنی با زیرگروه زبانهای هندواروپایی تراکو-فریژی پیوندهایی دارد.
اما چگونه این نظریه ابطال شد؟
پژوهشی سترگ این فرضیه را به بوتهی آزمون گذاشت: اگر نیاکان ارمنیها از نواحی بالکان به ارمنستان مهاجرت کردهاند پس باید در مقایسهی ژنتیکی مردم دو ناحیه شواهدی از این ارتباط تاریخی رصد شود. پژوهشی انجام شد اما قرابت ژنتیکی مورد انتظار رصد نشد. نتایج در نشریهی آمریکایی ژنتیک انسانی منتشر شد و بنابراین فرضیهای جاافتاده در تاریخ نادرست ازکار درآمد.
نویسندهی ارشد مقاله به درستی میگوید «قرنهاست که باورهای تاریخی درک ما را از گذشته شکل دادهاند و اغلب باعث آنند که برخی فرضیهها را عین حقیقت درنظر گیریم».
مسلماً داستان به اینجا ختم نمیشود. فرضیهی ابطالشده نقشی بسیار مهم در تفسیر دیگر دادهها داشته است و به این ترتیب بخشهای مهمی از تاریخ آن منطقه نیاز به بازنویسی دارد. به یک مورد آن که اکنون در همین پژوهش آشکار شده و در مقاله از آن سخن میرود نگاهی کنیم.
جمعیتی از ارامنه که در قسمت جنوبی ارتفاعات ارمنی (جنوب شرقی ترکیه امروزی) زندگی میکردند ساسونها نام داشتند و فرض بر آن بود که تباری آشوری دارند. این فرضیه در بسیاری از منابع تاریخی، از جمله کتاب مقدس، در متون خط میخی و داستانهای سنتی محلی ذکر شده است. پژوهش ژنتیکی این فرضیه را نیز رد کرد.
پژوهش همچنین نشان داد که ساختار جمعیت و تنوع ژنتیکی گروههای مختلف ارمنی که در بخشهای شرقی، غربی و مرکزی ارتفاعات ارمنستان زندگی میکنند شباهت نسبتاً بالایی دارند و ارامنه جمعیتی به لحاظ ژنتیکی نسبتاً یکدست هستند.
به احتمال زیاد این پژوهش با مخالفتهای زیادی نیز مواجه خواهد شد. تغییر در فرضیههای جاافتاده، به ویژه فرضیههایی که بخشی از فرهنگ یک جامعه شدهاند به سادگی صورت نمیگیرد. چه بسا دادهی ژنتیکی بعدی نیز پژوهش کنونی را بازبینی کنند. اما یک چیز باید مسلم شده باشد: اینکه باید در مرزهای علوم انسانی و علوم تجربی پلهایی شاهراهمانند برقرار کرد.
دو فرهنگ
اصطلاح «دو فرهنگ» را سی پی اسنو، رماننویس-فیزیکدان بریتانیایی در سال ۱۹۵۹ مطرح کرد و مدعی شد که در جهانی زندگی میکنیم که کلیت فرهنگ غرب بر دو فرهنگ کاملاً مجزا بنا شده: علوم انسانی و علوم تجربی. اسنو میگوید بسیاری از فرهیختگان نامآور در علوم انسانی از بیسوادی دانشمندان علوم تجربی ابراز ناباوری میکنند. هرچند اسنو به این افراد حق میدهد و ابراز تأسف میکند که چرا نباید دانشمندان با شکسپیر آشنا باشند، اما از آنجا که خود در هر دو فرهنگ زیسته، در سوی مقابل فرهیختگان علوم انسانی را خطاب قرار میدهد و میگوید درست میگویید دانشمندان ما در علوم انسانی بیسواد هستند اما آیا شما میدانید قانون دوم ترمودینامیک چیست؟! در حالیکه بنای عظیم فیزیک مدرن بالا میرود و اکثریت این فرهیختگان علوم انسانی در حوزهی علوم تجربی سوادی بیش از انسانهای غارنشین ندارند!
زمان آن است که نه فقط افرادی که در این دو فرهنگ زیست میکنند به جهت تفرج هم شده سری به فرهنگ همسایه بزنند بلکه فراتر از آن پروژههای مشترکی عرضه شود؛ مورخانی که تکامل و ژنتیک را جدی بگیرند و نه آنکه در قبال چنین دعوتهایی با تعجب، و مانند یک سده قبل، بگویند مگر نظریهی تکامل ابطال نشده است؟!
هادی صمدی
@evophilosophy
کلانتکامل سازوکارهای خاص خود را دارد
فالکونر در مقابل داروین
از ابتدای معرفی نظریهی تکامل توسط داروین بر سر نرخ تغییرات تکاملی اختلافنظرها آغاز شد. داروین بر تدریجی و انباشتی بودن تغییرات تکاملی تأکید داشت. از معاصران داروین، دیرینهشناسی بود به نام فالکونر. فالکونر که در ابتدا آراء تکاملی داروین را قبول نداشت نامهای از داروین دریافت کرد که در آن نامه داروین با لحنی تشویقی پیشبینی کرده بود که به تدریج و با گذر زمان هرچه بیشتر فالکونر آراء تکاملی را خواهد پذیرفت. گویا لحن تشویقی داروین بیش از انتظار کارگر افتاد تاجاییکه فالکونر نه چندان به تدریج، بلکه تقریباً با سرعت زیادی آراء تکاملی داروین را پذیرفت. اما با شواهد تجربی برگرفته از حیطهی تخصصی خود، یعنی فسیلشناسی، نشان میداد که تغییرات همواره تدریجی نیستند و گاهی با سرعتی بسیار زیاد رخ میدهند. گویا این مخالفت با تدریجیگرایی داروین در همهی ابعاد فکری فالکونر جای داشت زیرا نه فقط پیشبینی داروین را که او به تدریج به تکامل روی خواهد آورد نقض کرد بلکه خیلی سریع نخستین نسخه از نظریهای را که امروزه "تعادل منقطع" نامیده میشود و گاهی تکامل را بسیار سریع درنظر میگیرد معرفی کرد!
آراء فالکونر در قرن بیستم بیشتر مورد توجه قرار گرفت و دعوا بر سر اینکه روندهای تغییرات در کلانتکامل (ماکرواوولوشن) نیز همانند خردتکامل (میکرواوولوشن) صرفاً مشتمل بر تغییرات تدریجی است یا شامل انواع سریعتری از تغییرات هم میشود تاکنون باقی مانده است. دادههای تجربی زیادی عرضه از هر دو سو عرضه شده که در نتیجهی آنها خوانش عمومیتری که امروزه در کتابهای درسی تکامل یافت میشود این است که در مواردی تکامل بسیار کُند عمل میکند و در مواردی دیگر بسیار سریع. اما برخی دادهها نیز عرضه میشوند تا این گزارشِ کیفی را به نحوی کمّیتر عرضه کنند. پژوهشی که به زودی در نشریهی اوولوشن منتشر میشود از این سنخ پژوهشها است.
مجادله بر سر نرخ تکامل
قبل از معرفی پژوهش جدید به یافتهی چند پژوهش قدیمیتر اشاره کنیم: قبلاً مشخص شده بود که وقتی گونهای به تازگی بوجود میآید نرخ تغییرات در آن گونه بسیار بیشتر است و در گذر زمان نرخ تغییرات بسیار کُندتر میشود. صرف این دادهها نشانی است از اینکه هم داروین و هم فالکونر بخشی از ماجرا را درست روایت میکردند و بخشی را نادرست. (بعلاوه شایان ذکر است که از میزان نرخ تغییرات در یک گونه میشود سن بوجود آمدن آن گونه را نیز پیشبینی کرد.)
سیمپسون که از معماران نظریهی تلفیق نوین در قرن بیستم بود طرفدار نظر فالکونر بود و به تعادل منقطع، یا آنطور که خودش میگفت «تکامل کوانتومی» باور داشت. اما سیمپسون پرسشی بنیادیتر را مطرح میکرد که هنوز هم مطرح است: اینکه آیا سازوکار تغییرات سریع متفاوت از سازوکار تغییرات کُند است؟ اجماع بر آن است که انتخاب طبیعی مکانیسم اصلی تغییرات، چه کُند و چه سریع است. اما آیا در تغییرات سریع مکانیسمهای دیگری هم در کارند؟ مطابق نظر داروین کلانتکامل چیزی جز جمعشدن تدریجی خردتکامل نیست و نظریهی رقیب میگوید ممکن است سخن داروین در مورد برخی خصیصهها درست باشد اما نظریهای جامع که مشمول همهی خصیصهها باشد نیست.
نتایج پژوهش جدید
پژوهش جدید هرچند مکانیسمی جدید برای کلانتکامل معرفی نمیکند اما با روشی آماری، که بسیار خلاقانه است، نشان میدهد که کلانتکامل مکانیسمهای خاص خود را دارد. تاکنون به مطالعهی تغییرات در یک خصیصه میپرداختند، به عنوان نمونه، اینکه اندازهی جثهی جانور طی زمان با چه نرخی تغییر کرده است. در این پژوهش، اما اندازههای مغز و بدن گونههای پستانداران کنونی را با استفاده از یک روش مقایسهای فیلوژنتیک جدید اندازهگیری کردهاند و تغییرات در همبستگی میان اندازههای مغز و بدن را طی زمان سنجیدهاند. بعلاوه این تغییرات را به دو بخش آماری متفاوت تقسیم کردهاند که میتوانست میان تغییرات ناشی از روندهای تدریجی و روندهای سریع تمایز قائل شود. نتایج نشان داد که تکامل فنوتیپی نه فقط طی گونهزایی شتاب میگیرد، بلکه شامل رویدادهایی است که به ندرت در مقیاسهای زمانی خردتکاملی رخ میدهند.
قدرت آمار
این پژوهش قدرت کمنظیر روشهای نوین آماری را به رخ میکشد. حالا به کمک این روش آماری، لااقل پس از گذشت یکونیم قرن دیگر بحث بر سر این نیست که آیا کلانتکامل مکانیسمهایی فراتر از مکانیسم خردتکامل دارد یا خیر. اکنون قاعدهای در سطح پدیداری داریم که مطابق آن در ابتدای گونهزاییها تغییرات فنوتیپی شدیدترند.
حالا علومی مانند ژنتیک باید وارد بحث شوند و مثلاً با عرضهی مکانیسمهایی به نحوی علّی توضیح دهند سازوکارهای ژنتیکی در آغاز گونهزایی چگونه و با گرفتن چه بازخوردهای محیطیست که مجوز تغییرات بیشتر فنوتیپی را صادر میکنند.
هادی صمدی
@evophilosophy
📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:
♦️ خودآگاهی بدون آگاهی از خود
🗣 توسط: امیر صائمی (پژوهشگاه دانشهای بنیادین: IPM)
🔥همایش بینالمللی فلسفه ذهن، دوم اسفند 1402
@philosophyofscience
@PhilMind
صوت جلسه مدرسه تابستانی فلسفه ذهن (10 شهریور 1400) / «علیت ذهنی»، دکتر مهدی همازاده
@philosophyofscience
@PhilMind
فراخوان دعوت به همکاری پژوهشی پاره وقت در پژوهشکده فلسفه تحلیلی
🗓مهلت ارسال درخواست: ۳۰ دیماه ۱۴۰۳
@philosophyofscience
🔴فراخوان پذیرش پژوهشگر پسادکتری در پژوهشکده فلسفه تحلیلی 🗓مهلت ارسال درخواست: ۳۰ دیماه ۱۴۰۳
Читать полностью…صوت جلسه دکتر مهدی ذاکری در تاریخ ۲۰ آبان ۹۹ با موضوع «چالش علیت ذهنی برای دوگانه انگاری و امکان مواجهه با آن در یگانه انگاری صدرایی»
@philosophyofscience
با نگرشی تکاملی چگونه زندگی کنیم؟
استیون پینکر در کتاب روشنگری اکنون، با ذکر شواهد تجربی قانعکنندهای نشان میدهد در همهی وجوه زندگی وضعیت انسان در گذر زمان بهتر شده است. طول عمر انسان طولانیتر شده و در سطح اجتماعی خشونت کاهش یافته است.
اما به نظر میرسد یک جای کار میلنگد! زیرا آمار افزایش اضطراب و افسردگی رو به بدتر شدن است. برای این آمار میتوان به کتاب نسل مضطرب جاناتان هایت مراجعه کرد.
این دوگانه را چگونه میتوان تفسیر کرد؟
رواقیون، در زمانهای پیش از میلاد مسیح که هنوز جهان وارد فاز مدرن خود نشده بود، معتقد بودند که برای رسیدن به رضایت از زندگی باید هماهنگ با طبیعت زیست.
بیتردید عادات رفتاری انسان در دهههای اخیر به شدت تغییر کرده و انسان از هماهنگی با طبیعت دورتر از آن دوران شده است. علت اضطراب کنونی این است؟! آیا میشود سخنان رواقیون را به نحوی کمّی سنجید؟ نگاهی بیاندازیم به پژوهشی در این زمینه که به تازگی منتشر شده است.
به طور متعارف دانشمندانی که در تبیینهای تکاملی در روانشناسی فعالاند به صورت منفرد برخی از عادات رفتاری امروزین ما را با نیاکان شکارچی-گردآور یا با انسانهای دوران کشاورزی مقایسه میکردند. اکنون پژوهشگران ابزار پژوهشیای طراحی کردهاند که برای اندازهگیری تفاوت سبک زندگی مدرن با اجداد ما و تأثیر این تفاوتها بر سلامتی طراحی شده است. این پژوهش مقیاسی به نام «سبک زندگی ناسازگار تکاملی» (EMLS) را معرفی میکند: پرسشنامهای ۳۶مادهای که رفتارها و عوامل سبک زندگیِ متفاوت از آنچه که اجداد ما تجربه کردهاند شناسایی میکند.
نتایج پژوهش
نتایج نشان داد که افرادی که سبک زندگی آنها در ابعاد مختلف تفاوت بیشتری با نیاکان ما داشته و بنابراین نمرهی بالاتری را در این آزمون کسب کنند، بیشتر احتمال دارد پیامدهای سلامت جسمی و روانی نامطلوبی را تجربه کنند. به عبارتی اکنون یک دادهی پژوهشی کلاننگر داریم که نشان میدهد جدایی روزافزون ما از طبیعت و سبک زندگی طبیعی، بهزیستی انسان را در ابعاد مختلف به خطر انداخته و مهمتر اینکه این داده محصول سنجهای است که طی چهار مرحله از خطاهای آن کاسته شده و بنابراین دادههای بهدست آمده بسیار موثقاند. حال میتوان با اطمینان بالاتری گفت که این یافته علیه این سخن به ظاهر مقبول است که «افراد هر نسل مطابق شرایط روز زندگی میکنند و همواره همینطور بوده که زندگی هر نسل متفاوت از پیشینیانشان است». اکنون شاهدی تجربی و گستردهنگر داریم که نشان میدهد معیارهایی جهانشمول و میاننسلی برای بهزیستی وجود دارد و سبک زندگی مدرن بهزیستی عمومی را افزایش نداده است.
۳۶ پرسش پرسشنامه به وجوه گوناگون سبک زندگی میپردازند: رژیم غذایی، میزان تحرک، نوع روابط در محیط خانه، نوع روابط جنسی، استفاده از رسانههای اجتماعی، خودبینی، و حمایت اجتماعی. آنچه این پژوهش نشان داد از قبل توسط نظریههایی از علوم شناختی مانند ذهن بدنمند و ذهن جایمند قابل پیشبینی بود. اما اکنون این پژوهش، آزمونی تجربی برای این نظریهها را در اختیارمان قرار میدهد.
اکنون معیاری ساده برای اندازهگیری میزان اختلاف زندگی هر فرد با زندگی طبیعی در دست است و بالا بودن این معیار گواهی است بر آنکه مشکلات بزرگی بر سر راه آن فرد، چه در ابعاد جسمی و چه در ابعاد روانشناختی، وجود دارد، خواه امروز از آن آگاه باشد یا نباشد.
افرادی که نمرات عدم تطابق بالاتری داشتند، مشکلات سلامت جسمانی بیشتری مانند مشکلات خواب و بیماریهای مزمن، و همچنین بهزیستی روانی ضعیفتر، از جمله سطوح بالاتر افسردگی و اضطراب را گزارش کردند. علاوه بر این، این افراد همچنین سلامت کلی خود را در مقایسه با افرادی که نمرات عدم تطابق کمتری داشتند، پایینتر ارزیابی کردند. این یافتهی دوم بسیار مهم است؛ زیرا دعوی رایجی که مدعیست «ممکن است خودِ افراد از سبک زندگی جداافتاده از طبیعت راضی باشند» را رد میکند.
چه باید کرد؟
یکی از نویسندگان مقاله میگوید باید راههایی برای داشتن نوعی از زندگی بیابیم که بیشتر با روش زندگی اجداد شکارچیگردآورمان هماهنگ باشد. این بدان معنا نیست که باید برای شکار بیرون برویم یا بیرون بخوابیم. بلکه بدان معناست که باید آگاه باشیم که دنیای مدرن شامل انواع معضلاتی است که بدن و مغز انسان به خوبی با آنها سازگار نیست. برای مثال، همانطور که اجداد ما مجبور بودند برای به دست آوردن غذا کالری صرف کنند، ما نیز باید همین کار را انجام دهیم. بنابراین، پیادهروی کنیم، یا با دوچرخه به سوپرمارکت برویم و فقط غذایی را که واقعاً برای همان روز نیاز داریم بخریم.
آشتی با طبیعت (و نه بازگشت به گذشته) یگانه راه بهزیستی انسان است. مثلاً بازگرداندن بازیهای جمعی در محیطهای طبیعی به کودکان، کمهزینهترین مسیر به سوی بهزیستی و شکوفایی نسل بعد است.
هادی صمدی
@evophilosophy
کشف سازوکار مغز
راز کارکرد مغز بسیار سادهتر از آن بود که تصور میشد. طی سالهای گذشته شنیدهایم که بسیاری از نوبلهای قرن بیستویکم به پژوهشهایی اختصاص خواهد یافت که پرده از اسرار مغز بگشایند. اکنون وارد این دوران شدهایم. اساس پژوهشهای جدید بر مبنای تکنولوژیهایی است که قبلاً در همین کانال به آنها اشاره شد: تکنیکهایی برای رصد کردن فعالیت دستههای بسیار بزرگ نورونها. تاکنون مغزپژوهان مجبور بودند بر کار دستههای کوچک نورونهای مغز متمرکز شوند و نحوهی فعالیت آنها را رصد کنند. اما تکنولوژیهای جدید امکان مشاهدهی فعالیت میلیونها نورون را به صورت همزمان فراهم کردهاند.
نویسندگان مقاله از دو تمثیل روشنگر استفاده میکنند
فرض کنید میخواهیم علل موفقیت یک تیم بسکتبال را تبیین کنیم. تاکنون صرفاً ابزاری برای تحلیل رفتار تکتک بازیکنان در اختیار داشتیم و نمیتوانستیم از منظری کلاننگر تاکتیکهای به کارگرفته شده توسط کلیت تیم را بررسی کنیم. البته با همان سطح محدود تحلیل نیز به تبیینهای نسبتاً خوبی در مورد علل موفقیت تیم میرسیدیم اما بیتردید پدیدههای زیادی بدون تبیین باقی میماند: مثلاً اینکه چرا فلان تیم پرستاره به یک تیم معمولیِ بدون ستارههای معروف باخت؟ از منظری کلاننگر پاسخ را میتوان در نحوهی انسجام تیم کمستاره و تاکتیکهای به کار گرفته توسط آنها تبیین کرد.
تمثیل دوم نیز مشابه تمثیل نخست است: موفقیت یک شرکت تجاری را صرفاً با عملکرد تک تک افراد نمیتوان تبیین کرد. صدالبته نحوهی کارکرد تک تک افراد مهم است اما نحوهی ارتباط آنها نیز اهمیت دارد.
تکنیکهای جدید مغزپژوهی امکان مشابهی را در اختیار میگذارند. پژوهش نشان میدهد که چگونه نورونهای مجوار، همانند بازیکنانِ کنار هم، رفتار خود را هماهنگ میکنند. راز مغز به نحو شگفتآوری سادهتر از آن است که میپنداشتیم: هر نورون بیش از نیمی (و نه کمتر از ۴۰ درصد) از تلاش خود را به وظایف فردی اختصاص میدهد و بقیه را به کار گروهی و مقایسهی کار خود با نورونهای همسایه.
و نکتهی مهم اینجاست که دقیقاً همان ساختار سازمانی را در مغزِ پنج گونهی دیگر نیز پیدا کردهاند: مگس سرکه، نِماتُد، گورخرماهی، موش، و میمون. به عبارتی ساختار پایهایِ کارکرد مغز در انسان تفاوتی با سایر گونهها ندارد! پژوهشگران مدعیاند که ممکن است یک اصل اساسی برای پردازش اطلاعات بهینه را کشف کرده باشند.
فراکتال
با تجزیه و تحلیل مجموعهای از کلاندادهها متوجه شدند که فعالیت مغز بر اساس سلسله مراتب فراکتال بروز پیدا میکند. سلولها با هم کار میکنند تا شبکههای بزرگتر و هماهنگتری بسازند. به عبارتی نورونها بین فردیت و کار تیمی تعادل برقرار میکنند و این کار را به روشی هوشمندانه انجام میدهند. مغز، همانند تیم بسکتبالی که سریع نسبت به تغییرات انجامشده توسط تیم مقابل واکنش نشان میدهد، میتواند به سرعت با تغییرات پیرامونی سازگار شود. هر بازیکن کافیست خود را با بازیکنان مجاور هماهنگ کند تا از منظری کلاننگر نوعی انسجام را در تیم ببینیم. به نحو مشابه، هماهنگی کلی مغز محصول هماهنگی نورونها با نورونهای مجاور است. این فرایند به مغز اجازه میدهد که با تغییرات سازگار شود، انعطافپذیر باشد، و وظایف خود را با حداقل منابع انجام دهد. بعلاوه همانند بازیکنان بسکتبال، افراد مجاور اشتباهات فردیِ هر بازیکن را پوشش میدهند. اما اگر چندین نورون مجاور با هم خطا کنند، کل ادراک تغییر میکند، از جمله وقتی دچار توهم نوری میشویم.
یافتههای این پژوهش نشان میدهند که این هماهنگیِ فراکتالیِ فعالیت نورونها در طول یک گسترهی تکاملی گسترده رخ میدهد: از مهرهداران تا بیمهرگانی با قدمت یک میلیارد سال. این تداوم تکاملی نشان میدهد که آنچه کشف شده ساختار مشترک مغز در همهی جانوران است و منحصر به انسان نیست. درست است که مغز ما بزگتر است؛ اما مطابق همین ساختار ساده کار میکند.
این نشان میدهد که مغزها برای انعطافپذیری نسبت به تغییرات محیط تکامل یافتهاند و امکان سازگاری با نیازهای رفتاری جدید را فراهم میکنند.
اگر از تمثیل دوم بهره گیریم باید گفت بهترین کسبوکارها نیز به همین شکل عمل میکنند. وقتی معضل جدیدی پیش میآید، افراد میتوانند بدون آنکه منتظر دستورالعملهای مدیر خود باشند واکنش نشان دهند. و اگر سازمان از واکنش آنها حمایت کند سیستم به نحوی چابک معضل را حل میکند. نورونهای مغزی نیز به همین شکل عمل میکنند. وقتی دستهی کوچکی برای حل یک معضل فعال میشوند نورونهای مجاور نیز در حمایت از آنها فعال میشوند.
تاکنون تکنولوژی بررسی نورونها و همچنین تکنولوژی مساحی مغز را داشتیم. اما اکنون تکنولوژی لازم برای بررسی همزمان دستههای بسیار بزرگ نورونها را داریم که با بهبود در آن اسرار بیشتری از مغز آشکار میشود.
هادی صمدی
@evophilosophy
بازنگری در مقبولیت تجرد بین نسل جوان
طی چندمیلیونسال گونهی انسان برای برقراری روابط نزدیک با دیگران سازگاری یافته است. انسان اجتماعیترین گونه در طبیعت است و مطابق فهم عرفی و علمی، مقوم این اجتماعیبودن گرایش به برقراری روابط صمیمی با دیگران، بهویژه، و البته نه منحصراً، با جنس مخالف است.
عنوان مقالهای که اخیراً منتشرشده گویای تغییراتی شگرف در عادات رفتاری آدمیست: «نوجوانان امروزی از مجرد بودن رضایت بیشتری دارند». از منظر تکاملی اینکه وارد جهانی شدهایم که عموم افراد نسل جدید مجرد هستند و از تجرد خود راضی، عجیب است. (در این ادبیات مجرد کسی است که روابط صمیمی و نزدیک با دیگری ندارد؛ و نه اینکه ازدواج نکرده باشد.)
در چکیدهی مقاله میخوانیم که در جوامع غربی، طی زمان بهطور فزایندهای تجرد عادی شده است. اما اینکه آیا مجردها امروزه رضایت بیشتری دارند یا خیر، دقیقاً مشخص نبوده و پژوهش کنونی در جهت پاسخ به آن طراحی شده است. در این مطالعه دادههای حدود سههزار شرکتکنندهی آلمانی مجرد را از گروههای مختلف سنی تجزیه و تحلیل کردند و رضایت از تجرد را سنجیدند. نتایج نشان داد که نوجوانان مجرد متولد سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳، در مقایسه با همتایان خود در دهسال قبل اولاً اغلب مجرد بودند و ثانیاً از تجرد خود رضایت بیشتری داشتند. چنین پژوهشهایی نشان میدهند از این به بعد در مطالعاتِ مربوط به رضایتِ مجردها از زندگی باید نقش عوامل اجتماعی و زمانه را در نظر گرفت و احتمالاً بسیاری از یافتههای قبلی را نمیتوان در تبیین رفتار و گرایشهای رفتاری جوانان نسلهای بعدی به کار گرفت.
اینکه هر روزه پژوهشهای تجربی جدیدی منتشر میشود که نشان میدهد آمار ازدواج رو به کاهش و آمار طلاق رو به افزایش است ناخودآگاه حسی منفی در افراد نسلهای قبل شکل میدهد. اما وقتی افراد نسلهای قبلی میبینند که عموم افراد نسل زِد، خودمختاری و استقلال را بر صمیمیت ترجیح میدهند، بیش از آنکه حس منفی یا مثبتی در ایشان ایجاد کند، برایشان تعجب و پرسش میآفریند.
از دو منظر متفاوت میتوان به این تغییرات نگریست.
منظر نخست. رواقیون معتقد بودند که باید قوانین طبیعت را شناخت و هماهنگ با آنها زیست. اگر این تغییر در گرایش رفتاری نسل زِد را با سنجهی قوانین زیستشناسی حاکم بر سایر جانوران بسنجیم گرایشِ مشاهدهشده تخطی از قوانین طبیعت است، هرچند با رضایت همراه باشد. (اگر از تمثیلی بهره گیریم، بهمانند اعتیادی همراه با رضایت است.) از منظر زیستی، حالت طبیعی، حالت برقراری روابط صمیمی در گونهی انسان است زیرا پیشنیاز برقراری روابط جنسی و انتقال ژنها به نسل بعد است. به عبارتی با ورود به جهان مجازی، طی چندسال از مسیری چندمیلیون ساله «منحرف» شدهایم.
منظر دوم. از منظر دوم انحرافی در کار نیست. یگانه مسیر طبیعی تکامل برای انتقال ژنها به نسل بعدی، تطبیقدادن خود با شرایط است. اگر قرار است ژنها به نسل بعدی منتقل شوند انسان ابتدا باید خود را با شرایط بهشدت در حال تغییر تطبیق دهد. نسل زد نیز مشغول تطبیقدادن خود با شرایط جدید است. مگر نه اینکه وقتی بخش بزرگی از انسانهای نسلهای قبلی، خود را برای زندگی در قفسهایی به نام آپارتمان تطبیق دادند، از مسیر میلیونها سالهی عادات رفتاری منحرف شدند؟ همچنین وقتی نیاکان ما، ۱۲هزارسال پیش، زندگی آزاد در طبیعت را بابت کاری شبانهروز بر روی زمینهای کشاورزی ترک کردند نیز از عادات رفتاری نیاکان خود منحرف شدند. اگر آن موارد را انحراف نمینامیم تغییرات کنونی را به جای «انحراف»، «انطباق» بنامیم. نسل جدید مشغول تغییر در شیوههای زیست خود برای ورود به جهان مِتاورساند.
کدام منظر؟
اینکه کدام تفسیر را میپذیریم خود تا حد زیادی به شرایط سنی ما بستگی دارد. به احتمال زیادتر جوانترها منظر دوم را ترجیح میدهند و مسنترها منظر اول را. شخصاً منظر دوم را مستدلتر مییابم اما بااینحال، با توجه به تجربههای زیسته با منظر اول همدلترم. و از آنجا که عموماً استدلالها در خدمت هیجانها هستند در توجیه این همدلی بهترین استدلال تمثیلی که میتوانم عرضه کنم آن است که شدت تغییرات کنونی به یک پاندمی ویروسی شبیه است و واگذارکردن شرایط به آنچه رخ میدهد به احتمال بیشتر به بهزیستی انسان نمیانجامد. کما اینکه معتقد نیستم بهرغم پیشرفتهای تکنولوژیک در دهههای اخیر، بهزیستی انسان بیشتر شده است. انسان بیش از آنکه تصور داریم تابع جغرافیا است و با گرمایش زمین، مادرِطبیعت تبدارتر از آن است که شرایط روشنی را پیشِ روی شکوفایی انسان نهد.
تبداری زمین بیش از هرچیز ناشی از استثمار بیرویهی انسان است. چهبسا تجرد نسلجدید فرصتی برای بازپروری مادر در اختیارش نهد. و شاید همزمان، چنین تمایل ریاضتمانندی خود یک سازگاری طبیعی در سطح گونه باشد بابت حفظ گونهی انسانی.
هادی صمدی
@evophilosophy
صوت جلسه دوم از سلسله مباحث «انسان در الهیات اسلامی»، مرکز اسلامی بالتیمور، شامگاه جمعه ۲۱ آذر ۹۹
در این جلسه، آیات و روایاتی درباره منشاء پیدایش و ماهیت انسان مرور می شود و برخی دیدگاههای تاریخی اندیشمندان مسلمان درباره ماهیت انسان، با توجه این آیات و روایات، تبیین می گردد.
@philosophyofscience
📣 انجمن علمی فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف برگزار میکند:
🔵 سلسله نشستهای هفته پژوهش؛
آنتیگونه و آزادی
🎓 دکتر ابراهیم آزادگان
🗓 چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳، ساعت ۱۷ الی ۱۹
📍تالار گروه فلسفه علم
برای هماهنگی جهت ورود به آیدی زیر پیام دهید: @SUTphilsci
🆔 تلگرام | اینستاگرام | سایت | ویرگول | آرشیو فایلها
چکیده سخنرانی دوشنبه پژوهشکده فلسفه تحلیلی
سخنران: حمید وحید، پژوهشگاه دانش های بنیادی
عنوان: Statistical Evidence, Normic Support, and Rationality
زمان: دوشنبه ۱۴ آبان، ساعت ۱۶ تا ۱۸
مکان: سالن شماره ۱، پژوهشگاه دانش های بنیادی، میدان نیاوران
حضور برای عموم آزاد است