مطالب فلسفه تحلیلی و فلسفه علم این کانال تلاشی برای عمومی کردن علم در جامعه ایرانی است. برای ارتباط با Admin با آیدی @mmasiha و درج تبلیغات میتوانید با کانال @adsphilosophy در ارتباط باشید.
سیمپوزیوم آنلاین دربارۀ کتابِ امیر صائمی، اخلاق و وحی در فکر اسلامی و فرای آن (آکسفورد، ۲۰۲۴) -- با حضور رابرت آودی، لارا بوشک، عمران آیجز، فربد اخلاقی، و امیر صائمی.
برای اطلاعات بیشتر به این لینک نگاه کنید.
https://philosophy.ipm.ac.ir/symposium/symposium.jsp
🔶پاسخ ابنعقيل حنبلی به پارادوکس دروغگو:
-ابنعقیل راهحل رو در تفکیک میان فرآیند خبر و محتوای خبر میدونه و در ادامه ابنقيم تفسیر و شاهد مثالی برای پاسخ ابنعقيل ذکر میکنه.
-این پاسخ از یک جهت بیشباهت به راهحل تارسکی در تفکیک میان سطوح زبان(در تارسکی تفکیک میان زبان موضوع (Object Language) و زبان فراموضوع (Meta-Language)) به منظور پرهیز از خودارجاعی مستقیم نیست.
[بدائع الفوائد]
اشارات و تنبیهات
"فلسفهی درگیر" چیست؟ و چرا رو به گسترش خواهد بود؟
بهخلاف فلسفهی محض یا نظری که به مفاهیم انتزاعی پیرامون ساختارهای بنیادین، اصول کلی حاکم بر جهان، انسان، و اجتماع، و معرفت به خاطر خود معرفت میپردازد، فلسفهی کاربردی (applied philosophy) و فلسفهی درگیر (engaged philosophy) تلاش میکنند فلسفه را از دانشگاه بیرون آورده و به مسائل و مشکلات واقعی جامعه پیوند زنند. هر دو رویکرد معتقدند که فلسفه صرفاً نباید به مباحث انتزاعی محدود شود، بلکه باید در زندگی روزمرهی مردم و تصمیمگیریهای مهم اجتماعی نقش ایفا کند. با این حال، تفاوتهایی بین این دو رویکرد وجود دارد.
فلسفهی کاربردی
فلسفهی کاربردی بر بهکارگیری نظریهها، مفاهیم و روشهای فلسفی شناختهشده در حوزههای مختلف زندگی تأکید دارد. هدف این رویکرد، حل مسائل و معضلات خاص در زمینههایی مانند پزشکی، حقوق، کسبوکار، مهندسی و غیره است. فیلسوفان کاربردی معمولاً با استفاده از چارچوبهای فلسفی که در فلسفهی محض در پذیرش و رد آن بحثهای مفصلی شده (مانند پیامدگرایی، وظیفهگرایی، فضیلتگرایی در فلسفهی اخلاق) به تحلیل یک مسئلهی عملی میپردازند و استدلالهایی در جهت تصمیمگیری بهتر عرضه میکنند. این رویکرد غالباً «بالا به پایین» است؛ یعنی از نظریههای از پیش تعیینشدهی فلسفی برای حل مسائل عملی استفاده میکند.
هدف اصلی فلسفهی کاربردی، روشن کردن ابعاد اخلاقی و مفهومی یک مسئله، ارائهی استدلالهای مستدل برای تصمیمگیری، و بهبود رویهها و دستورالعملها در آن حوزهی خاص است.
وقتی متخصص اخلاق زیستی با استفاده از اصول پیامدگرایی به ارزیابی میزانِ عادلانه بودن یک سیاست در خدمات بهداشتی میپردازد فعالیتی در حوزهی فلسفهی کاربردی انجام میدهد.
فلسفهی درگیر: مشارکت فعال در حل مسائل جزئیتر
فلسفهی درگیر، بر مشارکت فعال با جوامع، ذینفعان و واقعیتهای عملیِ مسئلهی مورد بررسی تأکید دارد. این رویکرد کمتر به دنبال بهکارگیری نظریههای از پیش تعیینشده است و بیشتر به دنبال حل مسائل رایج در جامعه از طریق همکاری و مشارکت فعال با غیرفیلسوفان درگیر در آن مسئله است. فیلسوفان درگیر معمولاً با یک رویکرد «پایین به بالا» کار خود را آغاز میکنند؛ یعنی با تجربیات و دیدگاههای افرادی که تحت تأثیر مسئلهای در جامعه قرار دارند، شروع و سپس از ابزارهای فلسفی برای عرضهی راهحلهایی استفاده میکنند.
فیلسوف درگیر، که مثلاً با شورای شهر یا مجلس قانونگذاری همکاری میکند، تلاش دارد که دستورالعملهای اخلاقی برای توسعهی شهری وضع شوند، یا پایداری محیطزیست و برابری اجتماعی ترویج شود. همچنین فیلسوفی که با یک فیلمنامهنویس همکاری میکند تا مثلاً عدالت اجتماعی گسترش یابد یا حقوق اقلیتها ضمن نگارش فیلمنامه آسیبی نبیند نیز فیلسوف درگیر است.
چرا "فلسفهی درگیر" رو به گسترش خواهد بود؟
به دو دلیل.
یک. از منظر تکاملی در برخی فعالیتهای زیستی به تخصصِ بدون انعطاف نیاز داریم و در برخی فعالیتهای دیگر نیازمند انعطاف بیشتر هستیم. در سطح اجتماعی نیز گاه نیازمند فیلسوفانی متخصص با رویکردهایی ثابتتر و کلاننگرتر هستیم و در برخی موارد نیازمند نگرشهای فلسفی منعطفتر. مثلاً وقتی قرار است قانونی وضع شود در بررسی وضعیت اخلاقی آن قانون نیازمند نگرشهای تخصصیتر هستیم. اما وقتی قانون وضع شده و در اجرا مشکلاتی ایجاد کرده در تحلیل مسائل مرتبط با کاربست آن در جامعه نیازمند نوعی فلسفهورزی منعطفتر و عملگرایانهتر هستیم. به این ترتیب فلسفهی درگیر، در محیطهای متغیر، و فلسفه کاربردی، در محیطهای نسبتاً پایدار، مؤثرتراند. به این ترتیب با توجه به اینکه وارد جهانی متغییرتر میشویم فلسفههای درگیر روز به روز بیشتر گسترش خواهند یافت.
دو. اما دلیل مهم دیگری نیز وجود دارد که در آیندهی نزدیک سهم فلسفهی درگیر در فلسفه فزونی خواهد گرفت. در حال حاضر هوش مصنوعی بیشتر بر مبنای الگوریتمها، دادهها و استدلال منطقی عمل میکند. این قابلیتها برای فلسفهی کاربردی بسیار مفید هستند و بنابراین بخش مهمی از وظایف فلسفهی کاربردی را هوش مصنوعی بر عهده خواهد گرفت. اما چنین قابلیتهایی هرچند برای فلسفهی درگیر لازماند، اما کافی نیستند. فلسفهی درگیر، نیازمند ترکیبی از عقلانیت، احساسات، تجربه، و تحلیل نوع تعاملات انسان با زمینهی اجتماعی، و همچنین برخورداری از فرونسیس ارسطویی (خرد و فرزانگی عملی) است که هوش مصنوعی در حال حاضر فاقد آن است. در آینده چطور؟
در آینده، با پیشرفت هوش مصنوعی در زمینههایی مانند پردازش زبان طبیعی، یادگیری عمیق، و هوش هیجانی، ممکن است شاهد بهبود عملکرد هوش مصنوعی در فلسفهی درگیر نیز باشیم. فلسفهی درگیر، نیازمند خلاقیت، ابتکار، و قضاوت اخلاقی است که به نظر میرسد فعلا عموما ویژگیهایی انسانیاند.
هادی صمدی
@evophilosophy
🔹کتابچۀ برنامه و چکیدۀ سخنرانیهای همایش روز جهانی داروین با موضوع «روانشناسی تکاملی»
@tardidschool
❤️🤖 آیا رابطۀ عاشقانه با ربات، رضایتمندی بیشتری در پی خواهد داشت؟
🧩 دیلن اونز در مقالۀ « خواستن آنچه ناممکن است؛ معضلی در قلب روابط صمیمی انسان-ربات» استدلالی را که دیوید لِوی (David Levy) در کتاب «عشق و سکس با رباتها» به سود این مدعا که روابط با رباتهای همدم (companion robots) ممکن است رضایتبخشتر از روابط با انسانها باشد، نقد کرده است.
🧩 مدعای لوی، مطابق صورتبندی اونز: تز رضایتمندی بیشتر (Greater Satisfaction Thesis) (GST)
احتمال دارد که روابط عاشقانه با رباتهای همدم رضایتبخشتر از روابط عاشقانه با همراهان انسانی باشد.
🧩 این تز پیشنهاد میکند که برخی از ویژگیهای ناخوشایند روابط انسان-انسان در روابط انسان-ربات وجود نخواهند داشت، یا حداقل کاهش خواهند یافت، به شرطی که رباتها به درستی طراحی شده باشند. پس مشکل در برخی ویژگیهای احتمالی همراهان انسانی نهفته است که مانع از برآوردهسازی کامل خواستههای ما میشود، و میتوان رباتهای جذابی را طراحی کرد که فاقد این ویژگی یا مجموعه ویژگیها باشند.
🧩 استدلال لوی: مشخصسازی کامل (Total Specification Argument)
• انسانها به صورت سفارشی ساخته نمیشوند، و بنابراین ما مجبوریم به نوعی سازش بین آنچه واقعاً میخواهیم و آنچه میتوانیم به دست آوریم، رضایت دهیم.
• این تفاوت بین آنچه واقعاً میخواهیم و آنچه مجبوریم به آن رضایت دهیم، حداقل تا حدی مسئول جنبههای ناخوشایند روابط انسانی است.
• از طرف دیگر، رباتها را میتوان به گونهای طراحی کرد که کاملاً با ترجیحات ما مطابقت داشته باشند.
• بنابراین، آن جنبههای مشکلساز روابط انسان-انسان که ناشی از شکاف بین خواسته و واقعیت هستند، در روابط انسان-ربات وجود نخواهند داشت.
🧩 اونز در نقد این استدلال، میگوید در میان خواستههای مختلفی که اکثر افراد در مورد روابط دارند، برخی خواستههای مرتبه دوم (خواستههایی درباره خواستهها) وجود دارند، از جمله اینکه شریک زندگیشان آزادانه انتخاب کرده باشد که شریک آنها باشد.
🧩 اما رباتها قادر نخواهند بود این حس بسیار مهم انتخاب مستمر را فراهم کنند، و در نتیجه، رابطه با رباتها از این جنبه کمتر از رابطه با انسانها رضایتبخش خواهد بود.
🧩 اونز این اشکال را اشکال ارادۀ آزاد (FWO) (Free Will Objection) مینامد و با طرح یک آزمایش فکری و تصویر دو ربات به نامهای FREEBOT (که ممکن است صاحب خود را به طور کامل ترک کند) و RELIABOT (که در نهایت به رابطه وفادار میماند) نکتۀ مورد نظر خود را توضیح میدهد. اونز میگوید FREEBOT ارزش هزینه کردن را ندارد و RELIABOT هم به زودی جذابیت خود را از دست میدهد.
🧩 نکته اساسی مد نظر اونز این است که مشکل نه در محدودیتهای فنی خود رباتهاست و نه در برخی ویژگیهای شریکهای انسانی. این مشکل در خود خواستههای ما ریشه دارد. ما چیزهای متناقضی میخواهیم: یک شریک عاشق که هم آزاد باشد و هم هرگز ما را ترک نکند.
🧩 بنابراین، استدلال مشخص سازی کامل درست نیست، زیرا القا میکند که دلیل شکست روابط انسان-انسان در برآورده کردن انتظارات ما این است که انسانهایی که با آنها روبرو میشویم اغلب دارای نقص هستند، در حالی که در واقع دلیل بنیادیتر این است که انتظارات خود ما ناسازگارند.
📗 Evans, Dylan (2010). “Wanting the impossible the dilemma at the heart of intimate human-robot relationships”.
📕 Levy, D. N. L. (2007). Love + sex with robots the evolution of human-robot relations (1st ed). HarperCollins.
🖊 رضا درگاهیفر
@PhilMind
@philosophyofscience
چگونه مصرف آبمیوه بر شناخت ما از جهان اثر دارد؟
داستانی از آنکه چگونه تکنولوژیها بر تکامل انسان اثر دارند
نظریهی شناخت بدنمند انقلابی بزرگ در علوم شناختی ایجاد کرده است و یکی از عجیبترین بخشهای آن شواهدی را عرضه میکند که نشان میدهد نوع میکروبیوم دستگاه گوارش بر شناخت ما از جهان، نحوهی مواجههی ما با شرایط محیطی، و نوع ادراک هیجانی اثر دارد. بهزیستی، حداقل تا حدی، در گرو تنوع میکروبهای روده است!
به یکی از پژوهشهای اخیر نگاهی کنیم تا مثالی ملموستر در دست داشته باشیم.
مطابق این پژوهش، با جدا کردن آبِ میوه از باقی آن، فیبر و پلیفنیلهای ارزشمند از میوهها و سبزیجات جدا و حذف میشود. حذف فیبر از رژیم غذایی میکروبیوم روده را در جهت افزایش التهاب بیشتر تغییر میدهد. در نتیجهی این تغییرات، مغز نیز تحت تأثیر قرار میگیرد که تأثیرات منفی بر فرایندهای شناختی دارد. علت این پدیده آن است که میکروبهای شکردوست موجود در دهان و روده با مصرف آبمیوه شکوفا میشوند که باعث ضعیفشدن سیستم ایمنی میشود.
این باکتریهای دوستدار قند ممکن است نفوذپذیری روده را افزایش دهند و باعث ایجاد «رودهی نشتی» شوند و به سموم یا باکتریها اجازه دهند از پوشش روده عبور کنند. به خلاف آنچه سالها میشنیدیم که آبمیوه باعث «سم زدایی» میشود، در واقع سموم بدن را افزایش میدهد.
بدتر آنکه این پژوهش نشان داد که میکروبهای مرتبط با زوال شناختی نیز با مصرف آبمیوه رشد میکنند. افزایش احتمال سرطان، بیماریهای قلبی عروقی، و التهاب لثه به کنار.
این پژوهش ما را به بازنگری در تأثیرات شگرف اما پنهان تکنولوژیها بر تکامل انسان وا میدارد.
در شرح مقاله داستان جالبی نقل میشود که ارزش ساعتها تأمل را دارد. از زمانی که نورمن واکر آبمیوهگیری مدرن را در دهه ۱۹۳۰ اختراع کرد، این دعوی مطرح شد که چشمهی جوانی یافت شده است. واکر شارلاتان نیز بود و برای جلب مشتری در آبمیوهفروشیای که در سانفرانسیسکو راه انداخته بود دعاوی علمی بیبنیانی را مطرح میکرد و برای موجهسازی آن دعاوی چندین مدرک و دکترا نیز به خود اعطا کرد!
تفالههای میوهها که در فرایند گرفتن آبمیوه دور ریخته میشوند بهترین بخش میوه هستند. واکر به این حقیقت رسیده بود که این تفالهها در رودهی بزرگ تخمیر میشوند اما درست بهعکس آنچه واقعاً اتفاق میافتد گمان داشت که این تخمیر به ایجاد سموم میانجامد.
در دهه ۱۹۹۰، کردیچ آبمیوهگیریهای کوچکی را اختراع کرد که وارد آشپزخانهی میلیونها انسان در سراسر جهان شد. اینبار ادعاهای شبهعلمی بدتری هم عرضه شد تا فروش این دستگاه جدید را تضمین کند: اینکه آبمیوه میتواند سرطان را درمان کند! انجمن سرطان آمریکا در این دعوی تردید کرد و رسماً اعلام کرد که: «هیچ مدرک علمی قانعکنندهای وجود ندارد که آبمیوه سالمتر از میوهی کاملست».
کوردیچ این ایدهی شبهعلمی را نیز ترویج میکرد که آبمیوه میتواند بدن انسان را سمزدایی کند. پژوهش اخیر درست عکس این دعوی را نشان داده است.
تکامل کنونی انسان
صد البته که صرف یافتههای حاصل از این پژوهش خود قابل تأمل است. اما با نگاهی تکاملی به این پدیده میبينيم که طی دهههای اخیر میلیونها لیتر آبمیوه در جوامع انسانی مصرف شده است. اینکه اثرات آن بر میانگین شناخت انسانها چه بوده است به راحتی قابل اندازهگیری نیست. آنچه انسان را به فکر میاندازد این است که عوارض منفی و مثبت هزاران تکنولوژی دیگری که به نحوی روزمره از آنها بهره میگیریم بر انسان چه بوده است؟
فقط در سالهای اخیر است که تکاملدانها به فکر سنجیدن اثرات تکاملی این تغییرات بر انسان افتادهاند. به عنوان نمونه پژوهش تازهای که برنقش آموزش مدارس در تکامل انسان متمرکز بوده نشان داده که طی سه نسل گذشته در آمریکا انتخاب طبیعی علیه تحصیلات عمل کرده زیرا نمرات ژنتیکی مرتبط با پیشرفت تحصیلی با کاهش موفقیت باروری (تعداد فرزندان کمتر) همراه بوده است. این الگو در سه نسل پایدار بوده و نشان میدهد سرمایهگذاران تحصیلکرده بیش از فرزندآوری به کار علاقه دارند. در عوض آموزش به نفع سلامت بالاتر، و افزایش موفقیت در باروری، بهرغم افزایش سن در نخستین بارداری، عمل میکند.
نکتهی جالب آنکه آموزش نه فقط میانگین هوش و عملکرد شناختی را افزایش نداده بلکه حتی اندکی آن را کمتر کرده است (که البته به احتمال زیاد بیانگر خطاهای اندازهگیری است). پس طی سه نسل گذشته، بهرغم آنچه معروف است، اوضاع شناختی بهتر نشده است. دهها عامل را میتوان ذکر کرد که چرا افزایش کیفیت آموزشو پرورش اوضاع شناختی را بهتر نکرده است. (از جمله اینکه شاید به اشتباه فکر میکنیم اوضاع آموزش و پرورش بهتر شده است!)
دلایل هر چه باشد، کمتر کسی ممکن است ضمن معرفی آنها، به فکر اثرات منفی آبمیوه بیافتد!
هادی صمدی
@evophilosophy
📄📄جزوه آگاهی و علوم اعصاب: سفری به قلب ذهن📄📄
💡درک آگاهی یکی از اسرارآمیزترین و پیچیدهترین چالشهای بشر است. این جزوه، پلی است میان علوم اعصاب، فلسفه ذهن و روانشناسی که شما را به سفری شگفتانگیز در دنیای آگاهی میبرد.
در این اثر( در قالب چند فایل PDF)، به پرسشهایی عمیق پاسخ داده میشود:
📍آگاهی چیست و چگونه در مغز پدیدار میشود؟
📍آیا میتوان این پدیده شگرف را بهصورت علمی توضیح داد؟
📍چه نقشی در تجربه انسانی و شناخت ما از جهان دارد؟
📍نظریات متعدد پیرامون آگاهی از فلسفه تا علم
این جزوه برای دانشجویان، پژوهشگران و علاقهمندانی طراحی شده که میخواهند درک عمیقتری از ذهن و رازهای آن داشته باشند. محتوای آن با زبانی جذاب و علمی نگاشته شده تا هر مخاطبی، از مبتدی تا متخصص، بتواند از آن لذت ببرد.
قیمت: با تخفیف ۷۵ درصدی به صورت محدود (۴۹ هزار تومان )
این فرصت بینظیر را از دست ندهید و همراه ما شوید تا لایههای پنهان ذهن را کشف کنیم!
💯برای دریافت جزوه و اطلاعات بیشتر، پیام بدهید:
🆔 @neurolife_support
☑️ لیست کانال های پیشنهادی/ جهت تبادل و تبلیغات :
فلسفه تحلیلی و علم @philosophyofscience
علوم شناختی @cognitive_science_iran
روشنفکری ایرانی @roshanfekriirani
روشنفکری دینی @roshanfekrdini
فراموشخانه @faramoshkhaneh
📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:
♦️The Primacy of Integrative Dualism
🗣 توسط: چارلز تالیافرو (دانشگاه سنت اولف)
🔥همایش بینالمللی فلسفه ذهن، 29 بهمن 1402
@PhilMind
@philosophyofscience
تحولات و چالش های فلسفه علم در سال های اخیر
سید مهدی دزفولی
فلسفه علم در سالهای اخیر با تحولات مهمی همراه بوده است که تحت تأثیر پیشرفتهای علمی، فناوریهای نوین، و چالشهای اجتماعی-فرهنگی شکل گرفتهاند. در ادامه به برخی از مهمترین این تحولات اشاره میکنیم:
۱.علم دادهها و فلسفه روششناسی
با ظهور «دادههای بزرگ» (Big Data) و «هوش مصنوعی»، روشهای سنتی علم (مانند فرضیه-آزمایش) به چالش کشیده شدهاند. پرسشهای جدیدی که مطرح شده است شامل این پرسشهاست:
- آیا الگوریتمهای یادگیری ماشینی میتوانند بدون نظریههای پیشین، الگوهای علمی را کشف کنند؟
- چه جایگاهی برای «تفسیر انسانی» در تحلیل دادههای کلان باقی میماند؟
- آیا علم مبتنی بر داده، «علم واقعی» است یا صرفاً یک ابزار پیشبینی؟
۲. بحران تکرارپذیری و اعتماد به علم
در حوزههایی مانند روانشناسی، پزشکی و علوم اجتماعی، «بحران تکرارپذیری» (Replication Crisis) نشان داد که بسیاری از مطالعات علمی قابل تکرار نیستند. این بحران منجر به بازاندیشی در مبانی زیر شد:
- استانداردهای روششناسی علمی (مانند نمونهگیری و شفافیت دادهها).
- ضرورت «علم باز» (Open Science) برای افزایش مخاطب و شفافیت.
۳. «واقعگرایی علمی در عصر فیزیک کوانتوم و کیهانشناسی»
پیشرفتهای اخیر در فیزیک (مانند نظریه ریسمانها، ماده تاریک، و مسئله اندازهگیری در مکانیک کوانتوم) بحثهای قدیمی درباره «واقعگرایی» را دوباره زنده کرده است:
- آیا نظریههای علمی توصیفی از واقعیت هستند یا فقط ابزارهای پیشبینی؟
- چگونه میتوان مفاهیم انتزاعی (مانند ابعاد اضافی در فیزیک) را با تجربه روزمره مرتبط کرد؟
۴. «اخلاق علم و فناوریهای نوین»
فلسفه علم امروزه به شدت به مسائل اخلاقیِ مرتبط با فناوریهای نوین میپردازد:
-«هوش مصنوعی»: مسئولیت اخلاقی تصمیمگیریهای الگوریتمی، سوگیریهای دادهای، و خطرات هوش مصنوعی عمومی (AGI).
- «زیستفناوری»: ویرایش ژن (CRISPR)، اخلاق زیستی (Bioethics)، و مرزهای دخالت در طبیعت.
ادامه دارد... .
@philosophyofscience
📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:
♦️ارزیابی تعهد به طبیعتگرایی روششناختی در دیدگاه دنیل دنت در باب آگاهی
🗣 توسط: جواد درویش (دانشگاه شهید بهشتی)
🔥همایش بینالمللی فلسفه ذهن، دوم اسفند 1402
@PhilMind
@philosophyofscience
#پساانسانگروی و #آگاهی
⛵️ یکی از پیامدهای پیشرفت علم حیات (the science of life) این بود که خصائصی که پیشتر مختص گونۀ انسانی شمرده میشد، به دیگر اشیا و گونهها نیز نسبت داده شد، که از جملۀ مهمترین آنها، آگاهی است. از این گرایش، میتوان با تعبیر «رهاسازی آگاهی» یاد کرد. در قرن بیستم برخی حیوانات را داری کارکردهای سطح بالای ذهنی دانستند و سپس بحثهایی در مورد تحقق آگاهی در یک حامل مصنوعی و امکان حضور آگاهی در گیاهان مطرح شد. یک پیامد طبیعی این فرایند، ظهور تقریر جدیدی از #همه_روان_دار_انگاری بود. اکنون فضا باز شده بود که به بسیاری از اشیا آگاهی نسبت داده شود.
⛵️ پساانسانگروی از این ایده بهره گرفت تا ایدۀ لزوم ترک دیدگاه انسانمحوری خود را پی بگیرد. بر این اساس، پایان نگرش به انسان به عنوان موجودی مستثنا و فوقالعاده وارد مرحلۀ تازهای شد. از این منظر، درواقع دیدگاه انسانمحورانه و نگرش انسان بهسان موجودی استثنایی، مطالعه دربارۀ برخی پدیدهها، ازجمله آگاهی را محدود و مقید ساخته بود.
⛵️ اما آیا بر این اساس، پساانسانگروی را میتوان ایدهای علمی (scientific) دانست؟ آیا واقعاً میتوان گفت غیر انسان آگاهی دارد؟ خفاش میتواند با استفاده از سامانهای راداری راه خود را پیدا کند. آیا گوزن هم این قابلیت را دارد؟ بیشتر تمایل داریم که به این پرسش پاسخ منفی دهیم، زیرا به نظرمان گوزنها نیازی به کارکرد این سامانه ندارند و این سامانه نقش بقایی برای آنها ایفا نمیکند، آنسان که برای خفاشها میکند. به همین وزان، چرا باید خصیصهای مانند آگاهی را، که از دید ناظر بیرونی پنهان است و نمیدانیم چگونه خود را در رفتار یک موجود نشان میدهد، به موجودی غیر از انسان نسبت داد؟ اگر خفاشها به میزانی باهوش بودند که بتوانند خصائص خود را به موجودات دیگر هم نسبت دهند، اما آنقدر باهوش نبودند که بتوانند درک کنند که چرا خودشان نیازمند این سامانۀ راداری هستند، آنگاه ممکن بود فکر کنند که انسانها هم این توانایی را دارند، که بهوضوح اشتباه است. بنابراین آگاهی میتواند خصیصهای مختص گونۀ انسانی باشد و بر این اساس، پساانسانگروی تعمیم و توسعۀ ناموجهی را مطرح میکند.
⛵️ ممکن است به دلایل دیگری، مثلاً اخلاقی، با ایدۀ استثنایی بودن و تافتۀ جدابافته بودن انسان همراه نباشیم، اما از منظری کاملاً علمی نمیتوانیم این ایده را انکار کنیم. واقعاً ممکن است حیوانات دیگر آگاهی نداشته باشند. تا زمانی که کارکرد آگاهی نامعلوم و تعریفناشده است، دلیلی علمی برای اسناد آن به دیگر موجودات در دست نیست. بنابراین همچنان ممکن است تفاوتی بنیادین میان انسان و دیگر موجودات جهان وجود داشته باشد. پساانسانگروی بنابراین مستلزم گونهای #جاندارانگاری #animism است.
🖋️رضا درگاهیفر
📗 Merzlyakov, S.S. Posthumanism vs. Transhumanism: From the “End of Exceptionalism” to “Technological Humanism”. Her. Russ. Acad. Sci. 92 (Suppl 6), S475–S482 (2022).
@PhilMind
@philosophyofscience
📔سرکوب شناختی و مقاومت اجتماعی
سخنرانان:
#دکتر_رضا_مثمر
#دکتر_ساجد_طیبی
دبیر نشست:
#دکتر_امیرمحمد_موسوی
🗓 پنجشنبه 4 بهمن 1403 ساعت 16
🏡 سالن فردوسی
🔹برنامه به صورت حضوری برگزار می گردد.
🔹ورود برای عموم آزاد و رایگان است.
💢انجمن روان شناسی اجتماعی ایران💢
💢خانه اندیشمندان علوم انسانی💢
🆔 @iranianhht
✅ سخنرانی خانم دکتر مریم نصر اصفهانی
✅ چهارشنبه 19 اردیبهشت 97, گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف
✅ مبانی فلسفی و تاریخی اخلاق مراقبت
@jorateandishidan
@philosophyofscience
چرا انسانها استدلال میکنند؟
ریشههای تکاملی استدلال
🧠 استدلال کردن یکی از ویژگیهای کلیدی انسان است که به ما اجازه میدهد دربارهی مسائل پیچیده تصمیم بگیریم و با دیگران ارتباط برقرار کنیم. اما آیا هدف اصلی استدلال این است که به حقیقت برسیم؟ نظریهی جدلمحور (Argumentative Theory) میگوید:
استدلال در اصل برای تعاملات اجتماعی و جدل تکامل یافته است، نه برای تفکر انفرادی و حقیقت.
🌟 اصول نظریهی جدلمحور
این نظریه بر سه اصل کلیدی استوار است که استدلال را از یک ابزار انفرادی به یک پدیدهی اجتماعی تبدیل میکند:
1️⃣ استدلال برای تعاملات اجتماعی تکامل یافته است، نه تفکر انفرادی.
نظریهی سنتی معتقد است که انسانها از استدلال برای بهبود تصمیمگیری فردی و یافتن حقیقت استفاده میکنند. اما نظریهی جدلمحور میگوید که استدلال در درجهی اول برای تعاملات اجتماعی طراحی شده است. استدلال ابزاری است که به ما کمک میکند مواضع خود را توجیه کنیم، دیگران را متقاعد کنیم و از ایدههای مخالف نقد کنیم. در یک بحث، هدف اصلی اغلب قانع کردن طرف مقابل است، نه لزوماً کشف حقیقت.
2️⃣ معمولاً استدلال در بافتهای گروهی بهترین عملکرد را دارد.
استدلال در محیطهای گروهی به شکوفایی میرسد، جایی که افراد با دیدگاههای مختلف به تبادل نظر میپردازند.
این فرآیند گروهی باعث میشود که ضعفهای استدلالهای فردی آشکار شده و تصمیمات نهایی بهینهتر شوند. بنابراین، استدلال ابزار موثری برای تصمیمگیریهای گروهی است، نه صرفاً تفکر انفرادی.
3️⃣ تولید و ارزیابی استدلالها برای جدل کارآمد است.
استدلالها دو نقش دارند:
۱)تولید (ایجاد دلایل قانعکننده برای باورهای خود)
۲)ارزیابی (نقد استدلالهای دیگران).
انسانها بهطور طبیعی در تولید استدلالهایی که باورهایشان را تقویت میکند، مهارت دارند. اما جالب است که اغلب در ارزیابی استدلالهای خود دچار ضعف هستند.
در مقابل، انسانها در ارزیابی استدلالهای دیگران، بهویژه زمانی که این استدلالها متضاد با باورهایشان باشد، بسیار دقیقتر عمل میکنند
ما بهطور طبیعی در ارزیابی استدلالهای دیگران مهارت داریم و همین نقدپذیری باعث میشود که گروهها بهتر عمل کنند.
---
🔍 شواهد علمی:
🔹 سوگیری تأیید (Confirmation Bias):
افراد معمولاً اطلاعاتی را که باورهای قبلیشان را تأیید میکند، بیشتر میپذیرند و اطلاعات مخالف را نادیده میگیرند. این پدیده به نام سوگیری تأیید شناخته میشود.
این سوگیری، که اغلب بهعنوان نقصی شناختی دیده میشود، در حقیقت ابزاری استراتژیک برای ارائهی استدلالهای قویتر در جدل است. افراد برای حمایت از مواضع خود، روی اطلاعات موافق تمرکز میکنند.
آزمایشهایی که در آن افراد اطلاعاتی متناقض با باورهایشان دریافت کردند نشان داد که آنها این اطلاعات را رد میکنند، اما در شرایط گروهی که دیدگاههای متضاد به چالش کشیده میشوند، احتمال پذیرش ایدههای جدید بیشتر میشود (Mercier & Sperber, 2011).
🔹 بهبود استدلال در گروهها:
وقتی افراد بهتنهایی فکر میکنند، اغلب گرفتار خطاهای شناختی میشوند. اما در گروهها، استدلالها بهبود مییابند، زیرا افراد میتوانند ضعفهای استدلال یکدیگر را شناسایی کنند.
در گروهها، تعارض میان دیدگاهها باعث بهبود فرآیند تفکر میشود. این امر نشان میدهد که استدلال عمدتاً برای عملکرد جمعی طراحی شده است (Mercier & Sperber, 2017).
🔹 نقش تکاملی متقاعدسازی:
متقاعدسازی یکی از حیاتیترین مهارتها در جوامع انسانی است. از تصمیمگیریهای قبیلهای در دوران باستان گرفته تا سیاست و مذاکره در جوامع مدرن، متقاعد کردن دیگران یک ابزار ضروری برای همکاری و بقا بوده است.
شواهد نشان میدهد که جوامع اولیه از بحث و گفتگو برای حل اختلافات و تصمیمگیریهای جمعی استفاده میکردند. توانایی استدلال مؤثر به افرادی که در این مهارت قویتر بودند، موقعیتهای اجتماعی بهتر و منابع بیشتری را فراهم میکرد (Dunbar, 1996).
استدلال نه به تصمیمات بهتر، بلکه به تصمیماتی منتهی میشود که توجیه کردن آنها سادهتر است. در تمام مثالهایی که به صورت سنتی به عنوان خطا یا نقص شناخته میشوند، استدلال دقیقا کاری را انجام میدهد که ما از یک سیستم مجادلهای انتظار داریم: جستجوی مجادلاتی که از یک نتیجه فرضی حمایت میکنند و ترجیح نتایجی که برای آنها جدل و مجادله قابل یافت است.
📖 منابع:
Mercier, H., & Sperber, D. (2011). Why do humans reason? Arguments for an argumentative theory. Behavioral and Brain Sciences, 34(2), 57–74.
Mercier, H., & Sperber, D. (2017). The enigma of reason. Harvard University Press.
@philosophyofscience
فراز و فرود هوش مصنوعی ۲
🚩 در اواسط دهه 1980 حداقل چهار گروه مختلف، نوعی #الگوریتم_یادگیری را بازتولید کردند که اولینبار در 1969 پایهگذاری شده بود. این الگوریتم برای بسیاری مسائل #یادگیری_ماشین و انتشار گسترده نتایج در مجموعه پردازش توزیعشده موازی (Parallel Distributed Processing) بکار گرفته شد که موجب شور و هیجان فراوان گردید.
این مدلهای هوش که «پیوندگرا: Connectionist» خوانده میشوند، بعنوان رقیب مستقیم برای دو مدل نمادی (که توسط نوِل و سیمون ارتقاء یافت) و رویکرد منطقی (که بوسیله مککارتی و دیگران مطرح شد) تلقی میگردید.
🚩 شاید واضح بنظر برسد که انسانها نیز در برخی سطوح با دستکاری نمادها کار میکنند، اما طرفداران پیوندگرایی میپرسیدند آیا دستکاری نمادها هیچ نقش تبیینی واقعی در مدلهای جزئیشده شناخت دارد؟
این سؤال بدون پاسخ باقی مانده بود، هرچند دیدگاه اخیر این است که رویکردهای نمادین و پیوندگرا، مکمل همدیگر - و نه در رقیب با هم – هستند.
🚩 با جداسازی #هوش_مصنوعی از رویکرد دیجیتال، تحقیق در شبکههای نورونی مدرن به دو حوزه تقسیم شد که یکی با خلق ساختار مؤثر شبکه و الگوریتمها و ویژگیهای ریاضیاتی آنها سروکار داشت، و دیگری با مدلسازی دقیق ویژگیهای مجموعه نورونهای واقعی.
دیگر مشخص شده بود مسائلی که ما فکر میکردیم مشکل باشند، از حل قضایای ریاضیاتی و بازی آبرومندانه شطرنج گرفته تا استدلال در علوم مختلف، آسان بودند و کامپیوترهای دهه 60 و 70 با چندهزار فرمان در ثانیه، غالباً میتوانستند نتایج رضایتبخشی را در این زمینهها فراهم آورند. مسئله گریزپا اما مهارتهایی بود که هر بچه پنجساله هم داراست؛ مثل بیان تفاوت بین یک سگ و یک گربه، یا درک یک کارتون انیمیشینی.
🚩 اواسط دهه 90 شاهد نفوذ سیستمهایی در مؤسسات مالی بودیم که از تکنیکهای قدرتمند آماری و انطباقی استفاده میکردند. نه تنها فروشگاههای بزرگ توسط شبکههای کامپیوتری مدیریت میشدند، بلکه عمده تصمیمات خرید و فروش نیز بوسیله برنامههای نرمافزاری که بنحوی فزاینده شامل مدلهای پیچیده دادوستد بودند، گرفته میشد.
🚩 با نقش مهم و روزافزون ماشینهای هوشمند در تمامی جنبههای زندگی امروزه (نظامی، پزشکی، اقتصادی، مالی، سیاسی)، عجیب است کسی در اینباره تردید داشته باشد که: «چه اتفاقی با هوش مصنوعی رخ داده است»؟
اگر تعریف ما از AI شبیه تعاریف امثال اِلین ریچ (Elaine Rich) باشد که هوش مصنوعی را معادل ماشینهایی میداند که «اعمالی را به انجام میرسانند که فعلاً افراد انسانی در انجام آنها بهتر هستند»، باید اذعان کرد که حوزه AI به موفقیتهای بزرگی دست یافته و آینده روشنتری را هم نوید میدهد.
🚩 اما اگر علاوه بر جنبه کارکردی که بر یکسری خروجیهای از سنخ داده و رفتار و گفتار تکیه دارد، جنبه پدیداری و سابجکتیو هوش و آگاهی نیز مدنظر باشد، ماجرا کاملا فرق میکند.
رویکردهای معاصر #بدنمندی (#Embodiment) و #پیوندگرایی (#Connectionism) هرچقدر که در ارائه رفتارها و کارکردهای ایدهآل یا شبیه انسان، پیشرفت داشتهاند، اما اساسا برای تولید و توسعه عالَم درونی و #آگاهی_پدیداری در ماشینها تاسیس نشدهاند.
🚩 امروزه البته بسیاری از مهندسان علوم کامپیوتر اصلا کاری با ساخت جنبه اولشخص و #تجربه_پدیداری در ماشینها ندارند و صرفا بر توسعه #هوش_مصنوعی_ضعیف تمرکز دارند؛ هوشی که البته در تسهیل و تحول زندگی بشر میتواند نقشی بسیار اساسی ایفا نماید و کارکردهای مهمی را به منصه ظهور رساند.
اما بنظر میرسد چشمانداز #هوش_مصنوعی_قوی که توسط لیدرهای این حوزه از اواسط قرن بیستم نوید داده میشد و همچنان از سوی برخی مهندسان و نظریهپردازان دنبال میشود، قابلیت تحقق در قالب رویکردهای رایج را ندارد.
و این البته بمعنای عدم امکان علیالاصول تحقق چشمانداز مذکور از هیچ طریق دیگر نیست.
@PhilMind
@philosophyofscience
دستاوردهای داروین برای علم چه بود؟
داروین چگونه با ارائهی فهم جدیدی از تکامل و فرگشت موجودات زنده توانست نگرش جدیدی در شناخت ما از جهان طبیعت ایجاد کند؟
در این گفتگو به این سوالات پاسخ دادم و همچنین به سه کتاب بسیار جالب درباره ی تکامل موجودات زنده، فرگشت انسان و شامپانزه نگاه کوتاهی انداختم.
✔️همچنین تفاوت ادعای مستند در علم و داستانهای افسانهها را بیشتر بررسی کردم
این ویدئو به مناسبت گرامی داشت روز چارلز داروین تهیه شده است.
سروش سارابی
https://youtu.be/xdBelOIx-R0
@daneshagahi
@philosophyofscience
فراز و فرود هوش مصنوعی ۱
🚩 #هوش_مصنوعی از این ایده جذاب که در کنفرانس دارموث (۱۹۵۶) بیان گردید، آغاز شد: مغز میتواند بمثابه یک #پردازشگر_اطلاعات، لحاظ شود. کامپیوتر، مثالی از یک پردازشگر اطلاعات است؛ ولی مفهوم پردازشگر اطلاعات، وسیعتر است.
دیدگاه #پردازش_اطلاعات، چشمانداز جدیدی را درباره #مغز ایجاد کرد؛ نورونها یا #شبکه_نورونی بعنوان دستگاههایی لحاظ میگردند که قادر به حفظ و انتقال اطلاعات هستند.
جالب است که شیفت از دیدگاه الکتریکی – بیوشیمیایی به دیدگاه پردازش اطلاعات، همزمان با تغییر در سایر حوزههای زیستشناسی اتفاق افتاد و بطور خاص زیستشناسی ژنتیک و مولکولی کلید خورد که بر اطلاعات تأکید میکرد؛ بگونهای که ژنوم را بصورت یک برنامه در نظر میگرفت که بوسیله ماشین سلولی تفسیر میشود. دیدگاهی که امروزه غالب شده است.
🚩 هوش مصنوعی مستقیماً پرسش از پردازش اطلاعات نورونی را دنبال نمیکند؛ بلکه در موضع طراحی است. پرسش هوش مصنوعی اینست که: مغزهای زنده به چه نوعی از پردازش اطلاعات نیاز دارند تا رفتارهای هوشمندانه عجیبی که ما معمولاً در ارگانیسمهای زنده میبینیم را بروز دهند؟ مثلاً چه ساختارها و فرآیندهای اطلاعاتی لازم است تا چهره یک شخص را از جریان تصاویر بصری در کسری از ثانیه، بیرون بکشد؟ چه نوعی از پردازش اطلاعات ضرورت دارد تا یک جمله زبان طبیعی را با تمام ابهامات و ساختار نحوی پیچیدهاش، تجزیه کند و در قالب صحنه ادراک شده، تفسیر نماید؟ طرحی برای دستیابی به یک عملکرد تعاملی پیچیده، چگونه برنامهریزی و چطور اجرا و تنظیم میشود؟
🚩 مشاهدات نورونی و روانشناختی – تخیلات مغز، اختلالات مغز، تأثرات از سنّ و سال، و غیره – میتوانند به ما بگویند که بخشهای خاصی از مغز، درگیر وظایف شناختی اختصاصی هستند؛ ولی نمیتوانند بگویند چرا انواع ویژهای از پردازشها نیاز است؟ برای یافتن این پاسخ، باید فرآیندهای جایگزین را امتحان کرد (حتی اگر چنین فرآیندهایی در طبیعت اتفاق نمیافتند) و تأثیرات آنها را در عمل ببینیم.
🚩 دیدگاه پردازش اطلاعات، یک انقلاب حقیقی در مطالعات ذهن محسوب میشد. سالهای اولیه هوش مصنوعی، سرشار از موفقیتها در یک مسیر محدود بود. از همان ابتدا، محققان هوش مصنوعی از ابراز پیشبینیها درباره موفقیتهای آینده این حوزه، ابایی نداشتند. جملات ذیل که توسط هربرت سیمون در ۱۹۵۷ بیان شده، نمودی از فضای امیدوارانه آن دوره است:
«من نمیخواهم شما را شوکزده یا غافلگیر کنم. ولی به سادهترین روش میتوانم اینطور بگویم که الان در جهان، ماشینهایی وجود دارند که فکر میکنند، یاد میگیرند و خلق میکنند. علاوه بر این، توانمندی آنها برای انجام چنین کارهایی رو به افزایش است؛ تا اینکه در یک آینده نزدیک، طیف مسائلی که میتوانند مدیریت کنند، همسطح با طیف مسائلی باشد که ذهن انسانی، قادر به اداره آنهاست.»
🚩میتوان R1 را اولین سیستم کارشناسی موفق دانست که جنبه تجاری پیدا کرد و در شرکت تجهیزات دیجیتالی (Digital Equipment Corporation) بکار گرفته شد که تا ۱۹۸۶، سالیانه حدود ۴۰ میلیون دلار برای این شرکت، کاهش هزینه به همراه داشت.
دیگر تقریباً همه شرکتهای مهم امریکایی، گروه هوش مصنوعی خودشان را داشتند که در حال استفاده از یا تحقیق بر سیستمهای کارشناسی بودند.
صنعت هوش مصنوعی از حجم چند میلیون دلار در سال ۱۹۸۰ به میلیاردها دلار در ۱۹۸۸ رسید که شامل صدها شرکت ساخت سیستمهای هوشمند، سیستمهای بینایی، روباتها، و نرمافزار و سختافزار مخصوص این اهداف بود.
🚩 اما به زودی پس از آن دورهای فرارسید که «زمستان هوش مصنوعی» خوانده میشود؛ دورهای که کمپانیها بدلیل ناکامی در تحقق وعدههای خارقالعاده، به سقوط و افول کشیده شدند.
ادامه دارد ...
@PhilMind
@philosophyofscience
چرا فیلسوفان باید در فضای مجازی حضور داشته باشند؟
حضور فعال و آگاهانه در فضای مجازی، از اینستاگرام و شبکههای اجتماعی کنونی تا متاورس و دیگر دنیاهای مجازی آینده، انتخابی شخصی یا صرفاً ابزاری برای سرگرمی نیست، بلکه یک الزام برای درک بهتر، تبیین دقیقتر، و مهمتر از همه، تعهد به مسئولیتپذیری و آگاهیبخشی در عصر دیجیتال است.
اینستاگرام، تلگرام، و پلتفرمهای مشابه به بخشی جداییناپذیر از زندگی روزمرهی میلیونها نفر تبدیل شدهاند: بستری برای شکلگیری هویت، برقراری ارتباطات، تبادل اطلاعات، و حتی سازماندهی جنبشهای اجتماعی و سیاسی. نادیده گرفتن این فضا، نادیده گرفتن بخش مهمی از تجربهی انسانی در قرن بیستویکم است.
مشکل ناظر خارجی و لزوم «تجربهی زیسته»
تصور کنید یک مردمشناس بخواهد فرهنگ قبیلهای دورافتاده را بررسی کند. آیا صرفاً با خواندن کتابها و مقالات میتواند به درک درستی از آن فرهنگ برسد؟ خیر! باید به میان آن قبیله برود، با مردم زندگی کند، و از نزدیک با آداب و رسوم آنها آشنا شود. به نحوی مشابه، فیلسوفی که میخواهد رفتار انسان در عصر پلتفرمها را تبیین کند، از چیستی روابط اجتماعی، سیاسی، و اخلاقی انسان عصر حاضر سخن گوید، معرفت و صدق را در دوران پساحقیقت بررسی کند، و از متافیزیک هوش مصنوعی و فضای مجازی سردرآورد، نمیتواند صرفاً از منظر یک ناظر خارجی به چنین پلتفرمهایی نگاه کند. باید در این فضا حضور داشته باشد، با الگوریتمها، فرهنگهای آنلاین و چالشهای کاربران آشنا شود و سپس از منظر ناظر خارجی آن را تحلیل کند.
سقراط در میدان شهر
سقراط را به یاد آوریم که فلسفه را به میان مردم میبرد. در میدان شهر با مردم سخن میگفت، سؤال میپرسید و آنها را به تفکر وامیداشت. اینستاگرام و تلگرام میدان شهرهای امروزاند. فیلسوف باید به این میدان بیاید، با مردم سخن گوید، سؤال بپرسد و به آنها کمک کند تا دربارهی مسائل مهم زندگیشان به شکلی نقادانه و آگاهانه بیندیشند.
اجتنابناپذیری تکنولوژیها
دوست داشته باشیم یا نه، بهسرعت درحال ورود به دنیای متاورس و فضاهای مجازی مشابه هستیم. فضاهایی که به زودی فراتر از سرگرمی رفته و به بسترهایی برای آموزش، کار، تجارت و حتی خلق هویتهای جدید تبدیل خواهند شد. فیلسوفانی که امروزه از این فضاها اجتناب میکنند، با چشمانی بسته وارد جهان جدید میشوند و فرصت درک واقعیتهای نوظهور و چالشهای اخلاقی و اجتماعی آن را از دست میدهند.
درسی از تاریخ تکامل
بار نخست نیست که در تاریخ تکامل انسان چنین تغییرات بزرگی را تجربه میکنیم. تکنولوژی همواره نیرویی قدرتمند در تغییر زندگی انسان بوده است. از کشف آتش که منجر به پخت غذا، افزایش اندازهی مغز و توسعهی فعالیتهای اجتماعی شد، تا اختراع ابزارهای سنگی که شکار را تسهیل و مهارتهای شناختی را تقویت کرد، و کشاورزی که یکجانشینی و ساختارهای اجتماعی پیچیده را به ارمغان آورد، تکنولوژی همواره عادات، رفتار و حتی سرشتمان را دگرگون کرده است.
اما بار اول است که چنین تغییرات بزرگی را در چنین زمان کوتاهی تجربه میکنیم. و چنین سرعت تغییراتی برای سلامت روان انسان خطرناک است. دنیای دیجیتال تیغی دولبه است. در کنار فرصتهای بیشمار برای ارتباط، آموزش و خلاقیت، خطراتی جدی نیز برای سلامت روان افراد، بهویژه جوانان، وجود دارد: اعتیاد، مقایسهی اجتماعی، تصویر بدنی منفی، قلدری سایبری، انتشار اطلاعات نادرست، و انزوا. و این مسئولیت خطیر روشنگری را بر دوش فیلسوفان میگذارد.
تریبونی برای آگاهیبخشی
فیلسوفان نه تنها باید برای درک این فضاها در آنها حضور داشته باشند، بلکه باید از پلتفرمهای مجازی به عنوان تریبونی برای روشنگری، آگاهیبخشی و ترویج تفکر انتقادی استفاده کنند. باید به مردم، به ویژه به جوانان کمک کنند تا آگاهانه و مسئولانه از فضای مجازی استفاده کنند، در برابر فشارهای اجتماعی مقاومت، هویت خود را در دنیای واقعی پیدا، ارتباطات معناداری برقرار، و سلامت روان خود را حفظ کنند.
بدون حضور در فضایی که مردم در آن حضور دارند، و به زبانی که میفهمند، چگونه ممکن است با آنان ارتباط برقرار کرد؟ دون شأن سقراط نبود که چنین کند. فیلسوف امروز نیز بدون رفتن به درون دریا نمیتواند ندای بازگشت به طبیعت و روابط اجتماعی بدنمند را به گوش نسلی که بیشترین ساعات خود را در فضاهای مجازی میگذرانند برساند. باید خیس شد.
البته تذکر مجدد این نکته مهم است که این حضور برای فیلسوفان فداکارانه نیست. کوهی از مسائل نظری جذاب وجود دارد که در بدو امر و بدون تجربههای زیسته، برای فیلسوف طرح نمیشوند و اگر هم طرح شوند پاسخهای او بخت چندانی برای آنکه حظی از واقعیت داشته باشند ندارد. (مثلاً درک چیستی و کارکرد رمزارزها برای فیلسوفان نسل قبل سخت است. در حالیکه رمزارزها بنیانهای اقتصاد را شکل خواهند داد.)
هادی صمدی
@evophilosophy
برخی از سازگاریها در جانوران بهواقع حیرتانگیزند!!
تقلید صدای مار زنگی توسط جوجهها، بدون آنکه جوجه آموزشی دیده باشد بسیار عجیب است!!
زیستشناسی تکاملی هر روز پدیدهای عجیبتر از روز پیش را برملا میکند و به نظر میرسد بهرغم تمامی پیشرفتها در کاربست هوشمصنوعی در زیستشناسی، کماکان در سالهای آتی معماهای مربوط به نقطهی آغاز بسیاری از سازگاریها برای همیشه باقی بمانند. بخشی از آنچه امروزه به عنوان خصیصههایی عجیب در زیستشناسی رصد میکنیم به وقوع رویدادهایی یگانه در گذشتههای دور ربط دارد که برای همیشه پنهان میمانند. زیرا به امکانهایی در گذشته اشاره دارند که برای همیشه از دسترس انسان خارجاند.
ممکن است مسیر جویباری که در دل کوهها در جریان است در گذشتهها با جابهجایی سنگی کوچک در اثر حرکت جانوری کوچک، تغییرات بزرگی کرده باشد.
مشابه چنین چیزی در مسیرهای تکاملی خصیصههای زیستی نیز رخ داده است و برخی علل برای همیشه پنهان خواهند ماند. وجود چنین وجوه رازآمیزی، جذابیتی همیشگی را برای لذت بردن از طبیعت و غرق شدن در شگفتیهای گاه غیرقابل دسترس آن باقی نگاه میدارد.
هادی صمدی
@evophilosophy
.
🔹شروع ثبتنام درسگفتار هشتجلسهای
درآمدی بر فلسفهٔ ذهن معاصر
دکتر امید کریمزاده
دکتر مرضیه لطفی
🔹پنجشنبهها، ساعت ۱۴ الی ۱۶
شروع از ۲ اسفند ۱۴۰۳
شهریه (با حمایت مدرسان):
۱ میلیون تومان (دانشجویان ۶۰۰ هزار تومان)
برای دریافت اطلاعات کامل مربوط به این درس و ثبتنام به این آدرس مراجعه کنید:
https://jomhourifalsafe.com/academy/philosophyofmind-spring2025/
«جمهوری فلسفه و ادبیات»
در ادامه بحث تحولات و چالش های فلسفه علم در سال های اخیر می توان به موارد زیر نیز اشاره نمود:
۵. چالشهای اخلاقی و مسئولیت اجتماعی
- تغییرات اقلیمی: دانشمندان و فیلسوفان علم به بررسی نقش علم در مواجهه با بحرانهای جهانی مانند تغییرات اقلیمی و مسئولیت اخلاقی جامعه علمی پرداختهاند.
۶. مسئله تعیینناپذیری و عینیت علمی
- با گسترش مدلهای پیچیده و دادههای بزرگ، این سؤال مطرح شده است که آیا میتوان به عینیت علمی دست یافت یا اینکه انتخاب مدلها و نظریهها همواره تحت تأثیر عوامل غیرعلمی (مانند ارزشها یا ترجیحات زیباییشناختی) قرار دارد.
۷. فلسفه علم در علوم خاص
- فیزیک: تفسیر مکانیک کوانتومی و نظریههای چندجهانی همچنان موضوع بحثهای داغ هستند. همچنین، نظریههای جدید در فیزیک (مانند گرانش کوانتومی) پرسشهای فلسفی درباره ماهیت واقعیت و فضا-زمان ایجاد کردهاند.
- زیستشناسی: پیشرفتهای اخیر در زیستشناسی تکاملی، ژنتیک و علوم اعصاب باعث شده است که مفاهیمی مانند انتخاب طبیعی، تکامل و هوشیاری مورد بازبینی فلسفی قرار گیرند.
- علوم شناختی: با پیشرفتهای علوم اعصاب و روانشناسی، پرسشهایی درباره ماهیت ذهن، آگاهی و رابطه ذهن و بدن مطرح شدهاند.
۸. فلسفه فمینیستی علم
- فلسفه فمینیستی علم به نقد ساختارهای قدرت و جنسیت در تولید دانش علمی پرداخته است. این رویکرد استدلال میکند که برخی از سوگیریهای جنسیتی و اجتماعی ممکن است بر روشها و نتایج علمی تأثیر بگذارند.
۹.علم و دین
- رابطه بین علم و دین نیز از موضوعات چالشبرانگیز در فلسفه علم بوده است. برخی استدلال میکنند که علم و دین میتوانند با هم سازگار باشند، در حالی که دیگران معتقدند که این دو حوزه به طور اساسی در تعارض هستند.
۱۰. چالشهای مربوط به تبیین (Explanation)
- بحثهای جدیدی در مورد چیستی تبیین علمی مطرح شده است. مثلاً، آیا تبیینهای علمی باید علّی باشند یا میتوانند صرفاً توصیفی باشند؟ همچنین، نقش مدلها و شبیهسازیها در تبیین علمی مورد بررسی قرار گرفته است.
۱۱. علم در عصر پسا-حقیقت (Post-Truth)
- در عصر پسا-حقیقت، که در آن احساسات و باورهای شخصی بر واقعیتهای علمی ترجیح داده میشوند، فلسفه علم به بررسی نقش علم در جامعه و چگونگی مقابله با اطلاعات نادرست و انکار علم پرداخته است.
۱۲. فلسفه علم و جهانیشدن
- جهانیشدن علم و همکاریهای بینالمللی پرسشهایی درباره استانداردهای علمی، تنوع فرهنگی در تولید دانش و عدالت در دسترسی به منابع علمی ایجاد کرده است.
این تحولات و چالشها نشان میدهند که فلسفه علم همچنان یک حوزه پویا و در حال تحول است که به بررسی بنیادهای معرفتی، روششناختی و اخلاقی علم در جهان معاصر میپردازد و به آینده آن همچنان می توان امیدوار بود. موارد ۱۲ گانه ای که به صورت مختصر به آنها اشاره شد میتواند فهرست مفصل تری نیز باشد اما بر اساس اهمیت ها و چالش های بنیادی تر امروزی سعی کردم به آنها به صورت مختصر و موجز اشاره کنم.
با احترام
سید مهدی دزفولی
@philosophyofscience
📌دیدگاه صرفا مهندسی به #هوش_مصنوعی و تقلیل #آگاهی به یکسری خروجیهای رفتاری و کارکردی را میتوان به وضوح در حوزه فنی #AI مشاهده کرد. نمونه این رویکرد از مقاله وینچنزو تاگلیاسکو قابل ذکر است:
📌«یک موجود آگاه مصنوعی موجودی است که ظاهراً آگاه است؛ زیرا شبیه یک انسان آگاه رفتار میکند.
#آگاهی_مصنوعی یک رشته ساینتیفیک نیست؛ یک حوزه تکنولوژیک است که بیشتر با #روباتیک سر و کار دارد تا با روانشناسی و #نوروساینس ... آگاهی مصنوعی باید در یک چشمانداز صرفا تکنولوژیک فهمیده شود. محققین حوزه آگاهی مصنوعی بخوبی میدانند که مطالعه آگاهی طبیعی، بسیار دور از نتیجه است».
📌در مقابل این رویکرد، علاوه بر مواضع نزدیک به #دوئالیسم، استدلالهایی قرار دارند که عموماً به "شوونیسم زیستشناختی" معروفاند و میگویند فقط ساختارهای بیولوژیکی میتوانند به آگاهی برسند. چرا؟ یا بخاطر اینکه فقط آنها برخی سطوح پیچیدگی لازم را دارا هستند، یا بخاطر اینکه فقط در آنهاست که در نتیجه فرآیند #تکامل، مجموعه مورد نیاز از تجربه تاریخی نهاده شده است، یا بخاطر اینکه فقط آنها میتوانند به شیوهای مناسب با جهان در تعامل باشند.
📌تاگلیاسکو اما برای رد این دیدگاهها، تعریف #تجربه_پدیداری را کن فیکون میکند و به نوعی پاککردن صورت مسأله دست میزند. او تجربه را با «گردآوری فکتها از محیط برای تولید اهداف و انگیزههای جدید» تعریف میکند و در ادامه به یک پژوهش آزمایشگاهی بر روی یک روبات واکنشی اشاره میکند. در این آزمایش دستهای از محرکهای بصری (یکسری شکلهای رنگشده که درون ساختار روبات کدگذاری نشده بودند) برای روبات به نمایش در میآمد. برای سیستم از پیش، انگیزههای مرتبط با اشیاء رنگی تعیین شده و یک محرک بدون رنگ (فارغ از شکل آن) هیچ پاسخی را برنمیانگیزد.
پس از یک دوره تعامل با اشکال رنگشده، این روبات بطور خودمختار یک هدف جدید در نسبت با شکلهای رنگ نشده نیز سامان میدهد (توسعه هدف جدیدی که در زمان طراحی پیشبینی نشده بود).
📌او از این توانایی روبات به ساختن اهداف و انگیزههای جدید یاد میکند و در واقع وجود «انگیزه» بمثابه یک حالت سابجکتیو را نیز در حد خروجی رفتاری تصدیق میکند.
📌آیا این تقابل بین حوزه مهندسی و علوم پایه در هوش مصنوعی، قابل جمع است؟ بنظر میرسد هم میتوان رویکردهایی محتمل برای تولید آگاهی مصنوعی پیشنهاد داد و هم آگاهی طبیعی و ساختار بیولوژیک آن را به رسمیت شناخت.
دیدگاههایی که بر ایمرجکردن آگاهی از سطح نوروفیزیولوژیک تاکید دارند و بدنبال بازسازی مصنوعی پایه شبه بیولوژیک هستند، از همین قبیلاند.
📚See: Tagliasco, Vincenzo, 2007, "Artificial Consciousness; A Technological Discipline", In: Chella A., Manzotti R., Artificial Consciousness, Imprint Academic
@PhilMind
📣 صوت ارائه مقاله با موضوع:
♦️The Ontology of Consciousness
🗣 توسط: پیتر ون اینواگن (دانشگاه نوتردام امریکا)
🔥همایش بینالمللی فلسفه ذهن، سوم اسفند 1402
@PhilMind
@philosophyofscience
برنامه سخنرانی های پژوهشکده فلسفه تحلیلی برای زمستان ۱۴۰۳- بهار ۱۴۰۴.
چکیده هر سخنرانی (و لینک شرکت در سخنرانی های مجازی) دو روز پیش از برگزاری در کانال پژوهشکده قرار می گیرد.
حضور برای عموم آزاد است.
مکان: میدان نیاوران، پژوهشگاه دانش های بنیادی، سالن شماره ۱
لازم نیست زیستشناس باشیم تا آثار فرانس دوال را بپسندیم. او آنقدر زیبا مینویسد که میتوانیم کتابهایش را صرفاً برای سرگرمی و لذت بخوانیم. اما حتی اگر به همین نیت این کتاب را بخوانیم به فکر فرو خواهیم رفت، و از این بعد دائم از خود خواهیم پرسید که این سگ یا گربه واقعاً چه در ذهن داشت که چنین کرد؟! چه حسی داشت؟!
در جلسهای با محمد مهدی هاتف در مورد شناخت جانوران بیشتر صحبت خواهیم کرد.
نجاتالهی، بنبست باقری، پلاک ۳
شنبه ۶ بهمن، ساعت ۱۸
هادی صمدی
@evophilosophy
🚩 گری هابرمارس در فصل 14 کامپنیون ویلی - بلکول درباره #دوئالیسم، موضوع #تجربیات_نزدیک_به_مرگ را مطرح کرده و به بررسی دلایل مخالفان این تجربیات میپردازد.
🚩 به بیان وی، پژوهشگران طرفدار #NDE از سوی مخالفان - و بطور مشخص مایکل مارش که مقالهای در این کتاب و در رد NDE دارد - به عدم توجه کافی به آخرین مطالعات در حوزۀ «اخلال در عملکرد لوب گیجگاهی» متهم شدهاند.
مارش البته چالشهای ناشی از عوامل مشهوری چون متابولیسم اِندورفین، هیپوکسی (کاهش اکسیژنرسانی به بافتها)، آنوکسی (توقف اکسیژنرسانی یا هیپوکسی شدید)، هایپرکاپنی (افزایش غیرطبیعی سطح دیاکسیدکربن در خون) و کتامین (داروی بیهوشی) را هم میافزاید. عواملی که به نوعی توهم و بافتههای درونی و ادراکات سابجکتیو میانجامد.
فراتر از جنبههای عصبشناختی، مارش برخی از تجارب نزدیک مرگ را به فرهنگ و تفسیرهای شخصی، نفوذ ایدههای متافیزیکی، و ... هم نسبت میدهد.
🚩 مشکل اصلی مارش – و سایر منکران NDE – از نظر هابرمارس، نادیده گرفتن صدها مورد تجارب نزدیک مرگ متکی بر شواهد عینی است که با دقت در تحقیقات دو سه دهه اخیر ثبت و بررسی شدهاند. تجربیات مبتنی بر شواهد ابجکتیو، متفاوت از گزارشاتی مانند عبور از تونل نور و صرف ملاقات با ارواح و مرور سریع اتفاقات عمر و ... است؛ بلکه گزارشاتیست که از اتفاقات روی زمین و قابل راستیآزمایی خبر میدهند.
🚩 چنانکه کِلی نیز خاطرنشان کرده، مباحث فیزیولوژیکی و عصبشناختی که مارش مطرح میکند، کاملاً شناختهشدهاند و سالهای بسیار دربارۀ آنها تحقیق شده. در شرایطی که تز مارش در جستوجوی چیزی است که بنحوی سابجکتیو در جریان باشد، این دست موارد دارای شواهد عینی و بیرونی، علیه تبیین او اقامه میشوند.
🚩 تعداد زیادی تجارب متکی بر شواهد، شناسایی موفق اعداد خاص، یا بازشناسی موفق اشیای دیگری که به طور نامنظم قرار داده شده یا انداخته شده بودند، روی داده است. این اشیا به صورت تصادفی در بالای سر بیمار و طوری قرار داشتند که تنها از موقعیتی نزدیکتر به سقف قابل مشاهده بودند. از جملۀ اینها تشخیص و تکرار موفق اعداد چند رقمی تصادفی بالای دستگاه پزشکی است که در موارد متعدد به درستی شناسایی شدهاند. اگر موارد شناسایی درست اشیای غیرمنتظره را - که از روی زمین دیده نمیشدند، اما تجربهگران آنها را بالا نزدیک سقف یافتهاند - به این فهرست بیفزاییم، تعداد موارد افزایش قابل توجهی خواهد یافت. این نمونهها نشان میدهند که منتقدان در تبیین تجربیات باید واقعگراتر باشند.
🚩 هابرمارس در این فصل به بیش از 300 مورد تجربیات مبتنی بر شواهد بیرونی ارجاع میدهد که از محیط نزدیک یا محیط با فواصل بسیار دور گرفته شدهاند.
اندکشماری از این تجربهگران نزدیک مرگ، کور مادرزاد هستند. بسیاری از این تجربهها را بیش از یک سنخ از شواهد تأیید کردهاند.
🚩 هابرمارس تاکید دارد اگر حتی تعدادی انگشتشمار از نمونههای کلیدی در میان این 300 مورد، با دقت و بدرستی دادههایی را از «جهان واقعی» گزارش کرده باشند، آنگاه چنین به نظر میرسد که تزهای سابجکتیو در تبیین و تعلیل تمام جنبههای کلیدی این گزارشها شکست میخورند.
برای آنکه مفروضات طبیعی درست باشند، تقریباً تکتک این بیش از 300 گزارش تأییدشدهای که بسیاریشان در همان محل یا دستکم اندکزمانی بعد به اشتراک گذارده و با جزئیات توسط شاهدان مختلف تأیید شدهاند، باید کاذب باشند.
@PhilMind
@philosophyofscience
صوت ارائه جناب آقای دکتر صفدری با عنوان:
«Otherware: A phenomenological framework to understand human-robot / AI interaction»
@philsharif
@philosophyofscience
قیمت تعرفه های جدید/ بهمن ماه ۱۴۰۳
@philosophyofscience
#تایمی
① . 24 ساعت 1 ساعت پست آخر | 230 تومان
② . 48 ساعت 2 ساعت پست آخر + یک بار ریشات | 250 تومان
③ . پست آخر شبانه 24 تا 10صبح | 240 تومان
④. پست آخر شبانه 24 تا 10 صبح +24 ساعت پست آزاد | 250 تومان
👁🗨 #بازدید
⑤ • 1 کا بازدید | 220 تومان
⑥ • 2 کا بازدید | 240 تومان
#رزرو_تبلیغات 👈 @mmasiha1988
🌑 سام پرنیا - دانشیار پزشکی دانشگاه نیویورک - درباره واقعییودن #تجربیات_نزدیک_به_مرگ (#NDE) در بیماران خود سخن میگوید👆
🌘 دو سوی نزاع در مورد NDE همچنان بر اثبات توهمیبودن یا واقعیبودن آنها میچرخد.
🌗 تقلیلگرایان معمولا تجربیات NDE را مشتی بافتههای #مغز میدانند که میتواند منشاءهای مختلفی داشته باشد: کمبود اکسیژن، داروهای شبه روانگردان، خاطرات گذشته، پیشفرضهای فرهنگی و ... .
🌖 مدافعان NDE اما تفاوت تجربیات شفاف این بیماران با سایر اتفاقات حاصل از منشاءهای فوق را متذکر میشوند و از آن مهمتر، گزارشهای دقیقی که این افراد از اتفاقات روی زمین و گاه حتی در فواصل بسیار دور از محیط محل بستری میدهند. اتفاقاتی که بعضاً بسیار قبل از زمان احیا رخ داده، قابل راستیآزماییست و اساسا از سنخ تونل نور و ملاقات با ارواح و... نیست.
🌕 نگارنده بسیار مشتاق است که منکران NDE سریعتر بسراغ مسئله اصلی (دهها هزار گزارش متنوع از رخدادهای زمینی) بروند و شواهد و دلایلی متقن برای توهمیبودن آنها را شاهد باشیم. یا اینکه بالاخره از مرحله عمومی انکار عبور کرده و به مرحله تبیین فیزیکالیستی "این دست گزارشات" وارد شوند.
@PhilMind