quqnus | Unsorted

Telegram-канал quqnus - ققنوس | ادبیات و هنر

825

دفتر هنر و ادبیات کودک و نوجوان "هر کودکی یک هنرمند است" نشانی ادمین: @fgooraan @farhaadgooraan زیر نظر: شورای نویسندگان طراح لوگو کانال: ناصر خادم

Subscribe to a channel

ققنوس | ادبیات و هنر

▫️دوستی پرسیده است، این روزها چه می‌کنی؟ چه می‌نویسی ...

🔻 پاسخ کوتاه من:

هر روز این‌جا، در این ساختمان هیولایی، حین خستگی کارِ ویرایشِ مقالات اقتصادی، فایل ورد رمان لاماگال کژالیا را باز می‌کنم. ۳۵۰ صفحه‌ی معلق ... چند کلمه‌ای می‎‌نویسم. جملاتی را پاک یا بازنویسی می‌کنم، و در این آرزو می‌سوزم که کی فرصت آن پیش می‌آید که چند ماهی با خیال راحت، بی‌غم نان و اجاره‌خانه، گوشه‌ای بنشینم و تمامش کنم.
▫️▫️▫️
تکه‌ای از رمان لاماگال کژالیا 🔻

به دشت دهلران می‌رود و در تپه موسیان یک لوحه‌ بر می‌دارد که به خط اکدی روی آن نوشته شده:
برون آ و ارواح گذشتگان و آیندگان را از مغاک خاک نجات بده، ای ایزدبانو جهان زیرین، ای لاماگال.
- کژال ... لاماگال ...
- لاماگال، همون که داور ارواح مردگان بوده؟ من نمی‌خوام چنین نقشی داشته باشم!
- باستان‌شناس‌ها غلط ترجمه کرده‌ن. «حافظ ارواح» درسته.
- اها، ولی بە هر حال نمی‌خوام ایزدبانو باشم.

🔺از رمان لاماگال کژالیا
▫️ فراد ح گوران
@Quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

ارنست همینگوی در ژوئیه ۱۹۱۸ بر اثر اصابت خمپاره به نزدیکی آمبولانسی که او راننده‌اش بود زخمی مهلک برداشت، اما از جنگ جهانی اول جان به در برد.
این همینگوی، همان نویسنده «وداع با اسلحه» است.
خودش گفته، من به همراه اشباحم می‌نویسم.
پیرمرد و دریا، نوشته‌ی یکی از اشباح اوست.

@Quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

راه خود را بساز
روي ويرانه‌هاي معبد و بازار
راه خود را بساز
از میانِ قصۀ آفرینش و هبوط
راه خود را بساز
روي كاخ‌هاي ويرانه‌بنياد
سال به سال
ماه به ماه
روز به روز
اندیشه به اندیشه

ترجمه کامل ترانه

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

ادبیات به چه کار می‌آید در خیابان فرشته؟
این همان جایی است که رانتخواران و کارفرمایان نظام ج.ا با همه قدرت مستقر شده‌اند.
🔻🔻🔻
«در کوبورگ بسیاری مردم محتضر و در حال مرگ درخواست می‌کردند که با کتاب مقدس دفن شوند، اما وقتی پدر مورگنتائو از کارگران معدن آخرین درخواست‌شان را می‌پرسید بسیاری از آنان می‌گفتند که به جای کتاب مقدس می‌خواهند با مانیفست دفن شوند. آنان از دکتر تمنا می‌کردند نسخه پاکیزه‌ای از کتاب همراه ایشان باشد و مراقب باشند که کشیشان دزدکی وارد نشوند و در آخرین دقیقه کتاب را پنهانی عوض نکنند.»

@Quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

فردریک جیمسون (۲۰۲۴-۱۹۳۴)

Someone once said that it is easier to imagine the end of the world than to imagine the end of capitalism. We can now revise that and witness the attempt to imagine capitalism by way of imagining the end of the world.
― Fredric Jameson

زمانی یک نفر گفته بود که تصور پایان جهان ساده‌تر از تصور پایان سرمایه‌داری است.
و حالا...‌

@Quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

♦️A Pair of Shoes/ Painting by Vincent van Gogh

@StirringsStill

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

فتانه ولیدی
 ( ۱۳۳۲ سنندج - ۳مهرماه ۰۳)
او با حنجره‌ی نورافشانش، یادآور عشق‌های بزرگ رمانتیک بود.‌
«سه‌بری گوڵ فرۆش» موسیقی کوردی بود.

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

فاجعه در معدن طبس
جان باختن کارگران
یکم مهرماه ۰۳



« فاجعه یک حادثه نیست که تاریخ را به هم می‌زند بلكه فاجعه آن است که هیچ اتفاقی نمی‌افتد. زمان به همان صورت همیشگی پیش می‌رود‌ و نظام سلطه به همان صورت همیشگی ادامه دارد».

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

#شعر
پرسش‌های یک کارگر که می‌خواند
▫️برتولت برشت

چه کسی شهر هفت دروازه‎‌ی« تِب» را ساخت؟
در کتاب‌ها، فقط نام  فرمانروایان را می‌خوانید.
آیا فرمانروایان، تخته سنگ‌ها را به دوش کشیدند؟

و بابِل، که چندین و چند بار
ویران شد،
چه کسی آن را بارها ساخت؟

در کدام خانه از شهر پر زرق و برق لیما
عمله‌ها زندگی می‌کردند؟

در آن غروب که دیوار بزرگ چین به پایان رسید
بنایانش کجا رفتند؟

رُم بزرگ را
با  آن طاق‌های شکوهمندش
چه کسی بر پا داشت؟

قیصرها بر چه کسانی پیروز شدند؟
آیا بیزانس پر آوازه، برای ساکنانش، فقط قصر داشت؟

حتی در آتلانتیس افسانه‌یی
آن شب که دریا به کامش کشید،
به دریا اُفتادگان، بر سر بَردِگان خود نعره می‌کشیدند.

اسکندر جوان، هند را تسخیر کرد
به تنهایی؟

قیصر که«گُل»‌ها را در هم کوبید،
حتی آشپزی هم همراهش نبود؟

فیلیپ اسپانیایی، به هنگامی که ناوگانش
غرق شد، گریست.
فقط او بود که گریه کرد؟

فردریک دوم در جنگ‌های هفت‌ساله پیروز شد
هیچ کس دراین پیروزی نقش نداشت؟

با ورق خوردن پیروزی
چه کسی طعام ضیافت پیروزمندان را پُخت؟

هر ده سال، مردی بزرگ.
چه کسی هزینه‌اش را ‌پرداخت؟

این همه گزارش.
این همه پرسش.




▫️این شعر برشتِ بزرگ بارها ترجمه شده از زبان‌های مختلف. من ترجمه‌ی یک مترجم نامعلوم را ویرایش کردم. به این صورت درآمد. اصل همانا خواندن است! 
 
@Quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

▪️Pete Seeger
▪️Where Have All the Flowers Gone
«كجا رفتند آن همه گل»

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

#سرود
🎙 نەجمە غوڵامی

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

▫️ساحت رمان

ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﻭ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩﯼ ﺭﻣﺎﻥ، ﺑﻪ ﯾﮏ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﻀﺎﻋﻒ ﺭﻭﯼ ﻣﯽﺁﻭﺭﻧﺪ. ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺩﺭﺧﺖﻧﺸﯿﻦﺍﻧﺪ. ﺩﺭ ﺳﺎﺣﺘﯽ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻣﯽﺑﺮﻧﺪ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﻪ ﺟﻬﻨﻢ، ﻧﻪ ﺟﺒﺮﻭﺕ ﻭ ﻧﻪ ﻧﺎﺳﻮﺕ، ﻧﻪ ﻣﻠﮑﻮﺕ ﻭ ﻧﻪ ﻻﻫﻮﺕ. ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺍلهیاتی، ﺁﻓﺮﯾﻨﺶ ﺑﺎ ﻫﺒﻮﻁ ﺁﺩﻡ ﺁﻏﺎﺯ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ، ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮﺯﺍﺩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ قصه را در پی رستگاری خودش خلق می‌کند. از همین منظر، نویسنده کسی است که آفرینش و جهان را از نو می‌نامد، نه اینکه مصرف‌کننده‌ی کلمات باشد. ﺍﺩﺑﯿﺎﺕ ﺩﺭ ﻋﯿﻦ ﺣﺎﻝ ﺑﺎ ﻣﮑﺎﺷﻔﻪ ﻭ ﺳِﺤﺮ ﻭ ﺟﺎﺩﻭ، ﻧﺴﺒﺘﯽ ﺩﯾﺮﯾﻨﻪ ﺩﺍﺭﺩ.
چنین گفت والتر بنیامین: ﺍﮔﺮ ﻣﯿﻤﻮﻥ ﻣﯽﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﺭ ﮔﺎﻫﺸﻤﺎﺭ ﺯﯾﺴﺖﺷﻨﺎﺳﺎﻧﻪ ﺑﺪﻝ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺷﻮﺩ، ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺫﻫﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﮔﺮِﮔﻮﺭ ﺳﺎﻣﺴﺎ ﻫﻢ ﺩﺭ «ﻣﺴﺦ» ﺑﺪﻝ ﺑﻪ ﺣﺸﺮﻩ ﺷﻮﺩ.

ﺭﻣﺎﻥ، ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪﯼ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﺍﺳﺖ؛ ﮐﺸﻒ ﺑﺰﺭﮒ انسان ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ متونﻣﻘﺪﺱ.

( پاره نوشته‌ها / ف.ح.گ)
(©)
@Quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

تابلویی از یوهانس ورمیر
(  ۱۶٣٢ - ۱۶٧٥ )

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

#از_دوستت_دارم

از تو سخن از به آرامی
از تو سخن از به تو گفتن
از تو سخن از به آزادی

وقتی سخن از تو می‌گویم
از عاشق
از عارفانه
می‌گویم
از دوست دارم
از خواهم داشت

از فکر عبور در به تنهایی
من با گذر از دل تو می‌کردم.
من با سفر سیاه چشم تو زیباست
خواهم زیست.
من به تمنای تو
خواهم ماند.
من با سخن از تو
خواهم خواند

ما خاطره از شبانه می‌گیریم
ما خاطره از گریختن در یاد
از لذت ارمغان در پنهان،
ما خاطره‌ایم از به نجواها...

من دوست دارم از تو بگویم را
ای جلوه‌ای از به آرامی
من دوست دارم از تو شنیدن را
تو لذت نادر شنیدن باش.
تو از به شباهت، از به زیبایی
بر دیده‌ی تشنه‌ام تو دیدن باش!



@Yadollah_Royai

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

ققنوس دهه هشتادی‌ها. 😎
تفاوت نسل‌ها.

در مستند «ققنوس»، روژان هفت ساله‌ی دهه هشتادی در راه یوش می‌پرسد: اونجا که داریم می‌ریم داروگ داره. ققنوس هم داره؟!

🔻🔻🔻

عنوان این کانال را برمی‌گردانیم به سین.
سین(Sîn) یا سوئن(Su’en) خدای ماه نزد اکدی‌ها و سومری‌ها در میان‌رودان بوده.

@Quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

Zdjecie AKA The Photograph (1995)
Director: Krzysztof Kieślowski
Country: Poland
Runtime: 31 mins
Quality: DVDRip
Subtitle: Persian [HardSub]

@Ciinematheque

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

خاورمیانه در این روزها ...
فقط به نیروی طنز می‌توان فاجعه را تاب آورد.

🔻🔻🔻

برو ای کتاب کوچک
دور شو ای تراژدی حقیر
باشد که خدای به خالق تو پیش از مرگ
نیروی خلق اثری طنزآمیز عطا کند.

▫️جفری چاوسر

Geoffrey Chaucer was an English poet, author, and civil servant best known for The Canterbury Tales.

@Quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

🔻در اندرون من بشارتی هست، عجبم می‌آید از این مردمان که بی آن بشارت شادند.
🔻همه یاران رفتند به سوی مطلوبان خود و تنهات رها کردند، من یار بی‌یارانم.

▫️مقالات شمس تبریزی

🔺سخن شمس به روزگار ویرانی برمی‌گردد، روزگاری که هیچ در دسترس مردم نبوده جز امید و آرزو: هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد.
جهان امروز نیز تهی از هر بشارتی‌ست و این اندوه مالامال مردمان از همان فقدان بزرگ است، مردمان عمیقأ ناشاد، عمیقأ تنها.
باشد که رستگاری ممکن شود.

@Quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

📻 @radio_hawre

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

♦️Diamond Dust Shoes/ Painting by Andy Warhol

@StirringsStill

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

۲۵ سپتامبر | صدوبیست‌ودومین زادروز روبر برسون (۱۹۹۹-۱۹۰۱)

–مارگریت دوراس: «آن‌چه آدم‌ها تا الان در شعر و ادبیات‌ کرده‌اند برسون با سینما انجام داده. می‌شود گفت سینما تا الان انگل‌وار زندگی کرده و از هنرهای دیگر تغذیه کرده است. ولی با او به سینمای ناب وارد شده‌ایم. سینمایی که تنها از آن اوست.»

–میشائیل هانکه: «به قول برشت، «دست یافتن به هیچ‌چیز به دشواریِ سادگی نیست.» هر کسی در رؤیای خود به این فکر می‌کند که کارهای ساده انجام دهد و با این‌ حال کل جهان را در کارش بگنجاند. فقط بهترین‌ها به این مرتبه می‌رسند. همچون برسون.»

–آندری تارکوفسکی: «برسون یک نابغه است، صراحتاً می‌توان به این اذعان داشت، او یک نابغه است. اگر او در جایگاه اول قرار دارد، نفر بعد در جایگاه دهم است (فاصله نجومی‌ست). نشانی از حرکتی بیهوده در او دیده نمی‌شود.»

–آندری تارکوفسکی: «برسون شاید یگانه فرد در تمام تاریخ سینما باشد که ترکیبی کامل میان کار هنری پایان گرفته با مفهومی نظری را که از پیش به دقت شکل گرفته بود، کشف کرد. من هیچ هنرمند دیگری را در این مسیر چون او پیگیر نمی‌شناسم. اصل اساسی او حذف تمامی آن چیزهایی است که خودش آن‌ها را صریح و بیش از حد بیان‌گر دانسته است. از این راه او توانسته از شّر مرزی که میان تصویر و زندگی راستین کشیده شده رها شود یعنی توانسته زندگی را تصویری و بیان‌گر کند.»

–ژیل دلوز: «برسون یقیناً بزرگ‌ترین فیلمسازی است که ارزش‌های لامسه‌ای را مجدداً وارد فیلم کرده است. نه فقط به این علّت که نماهایی عالی از دست‌ها می‌گیرد. او به این جهت بلد است تصویرهایی درخشان از دست‌ها بگیرد که به آن‌ها نیاز دارد. شخص خالق کسی نیست که برای لذّت کار کند. شخص خالق فقط کاری را می‌کند که با تمام وجود به آن نیاز دارد.»

–سوزان سانتاگ: «از نظر برسون، هنر کشف آن چیزی است که ضروری است –فقط همان و نه چیزی بیشتر. قدرت شش فیلم برسون در این واقعیت نهفته است که خلوص و وسواس او، صرفاً بیانیه‌ای در باب سرچشمه‌های سینما نیست، شبیه بخش اعظم نقاشی مدرن که بیشتر تفسیری است و زبان نقاشی در مورد نقاشی؛ این فیلم‌ها در عین حال ایده‌ای هستند در باب زندگی، در باب آن‌چه که کوکتو «سبک درونی» می‌نامدش، و در باب جدی‌ترین طریق انسان‌ بودن. ... «شکست»‌های برسون بسیار ارزشمندتر از موفقیت‌های اغلب کارگردانان است.»

–الکساندر سوکورف: «شیفتۀ برسون‌ام. در خانه مجموعۀ کوچکی از فیلم‌هایش دارم و آنها را بارها و بارها با کمال دقت تماشا می‌کنم. به شعر خواندن می‌مانَد. راستش بخواهید من علاقۀ چندانی به فیلم‌های سینمایی ندارم و از آنها چندان هم سر درنمی‌آورم. فیلم دیدن برای من یک جور فشار روحی است، روحم را خسته می‌کند. ولی فیلم‌های برسون را که تماشا می‌کنم احساس رهایی کامل می‌کنم و از هیچ چیز نمی‌ترسم. از چیزی نمی‌ترسم. عجیب نیست که فرانسوی‌ها برسون را درک نمی‌کنند یا اصلا از کارهایش لذت نمی‌برند. اصلا عجیب نیست. او حتی برای کشوری مثل فرانسه زیادی بزرگ است.»

–ژان-لوک گدار: «برسون یعنی سینمای فرانسه، همچنان که داستایفسکی یعنی ادبیات روسیه و موتسارت یعنی موسیقی آلمان.»

Photo: Robert Bresson and Balthazar by Georges Menager, 1966.

@Ciinematheque

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

معدن زغال‌سنگ:
تذکره یک نفر، با شناسه ر.طبس، یک گزارش کامل و سربسته است. ر.طبس، کارگر معدن بوده. دوازده سال سابقه کار داشته. تذکره‌اش را این‌طوری روی ‌کاغذ آورده:
در روز جهانی مبارزه با مواد مخدر از دود می‌پرم بیرون.
شَكونّ.
در کارگاه مثل ماهیگ تو هامون.
انفجار سنگ‌های سقف و كف آن 
هر لحظه گازهای كشنده وارد هوای معدن، به شدت.
او خودش در سينه‌‌كار چکش زدن.
لايه‌های زغال‌سنگ کندن به‌صورت دستی با پيكور. بر اساس حجمی كه ‌استخراج کردن حقوق گرفتن. زن را طلاق دادن.
وارد تونل شدن. دوازده ساعت اون تو چکش زدن. غروب که از معدن بیرون آمدن، تنها چشم و دندان‌هايش قابل شناسايی.
صابون مايع تو چشم‌هاش‌ ریختن.
گرد زغال شستن. سوچن سوچن.

دلیل اخراج از شرکت: بازداشتن مردم از انجام کسب‌وکار، توقیف غیرقانونی نگهبان و تخریب عمدی تابلوی شرکت.

زیرنویس‌ها:
- افتادن با سر
- جنون
- سوزن



▫️از رمان #کوچ_شامار

@Quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

#عکس

چند عکس از کنزو ایزو، عکاس صاحب سبک ژاپنی.
در میان گفته‌هایش گشتم و رسیدم به آنجا که گفته است؛ من عکاس بناها و مکان‌های مقدس و رازآمیز هستم. کوه فوجی را از چشم یک زائر می‌بینم، و کلیسای معمارانه‌ی تادائو آندو را از نگاه یک انسان غربی.


Kenro Izu was born in Osaka, Japan in 1949.

@Quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

غریبه‌تر از هر غریبه‌ای زندگی می‌کنم.
در این سال‌های گذشته، به طور متوسط روزی بیش از بیست کلمه با مادرم حرف نزده‌ام، به پدرم هم جز سلام چیزی نگفته‌ام. با خواهرهای ازدواج کرده و شوهر خواهرهایم که ابداً صحبت نمی‌کنم،
و این نه به خاطر آن است که با آنها خصومتی داشته باشم.
دلیلش صرفاً این است که چیزی ندارم که با آن‌ها درباره‌اش صحبت کنم.


▫️یادداشت‌ها
▪️فرانتس کافکا
🔺ترجمه‌ی مصطفی اسلامیه

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

🔹کڵپەی ئاگر
🔹 هۆنراوە:حەمە عەزیز

پەڵکی داری شادی گشتین ئێوە هەرگیز نامرن
نامرێ ئاگر هەڤاڵان ئێوە کڵپەی ئاگرن
تۆ بەهێزی نامری مردن لە ئاستتا کویلەیە
چونکە گیانی تۆ دروشمە بانگەوازە، ڕێگەیە
تۆ قوتابخانەی قوتابی بیری تازەی سەنگەری
وەک هەوێن بۆ شوڕشی نوێ مەشەڵی داهێنەری
تۆ چریکەی ئەو گزنگەی بۆ هەتاوی خۆری سوور
زایەڵەت باستیلی ڕووخاند دژ بە ئەفسانەی سنوور
تۆ کەسێکی بۆ مرۆڤی ئەم زەمینە وەک برای
وەک پرۆژەی بۆ هەژاران، خەونی داهاتووی چرای
تۆ ئەژیت هەر وەک ئەوانەی بێ گومانم نامرن
چونکە کوانووی وانەکانت چاوگیکی ئاگرن
🔻
🔹شعله‌ی آتش
🔹سروده‌ی حه‌مه عزیز

ترجمه:
شما شاخ و برگ درخت شادی عمومی هستید، هرگز نخواهید مرد
آتش نخواهد مُرد یاران، شما شعله‌ی آتش هستید
تو قوی هستی نخواهی مرد مرگ در برابرت ‌حقیر است
چون که جان تو شعار است و فراخوان است، راه است
تو مدرسه‌ای، آموزگاری، اندیشه‌ی نوین سنگری
چون مایه‌ای برای انقلاب نو، مشعل آفرینشگری
تو چریکه‌ی سپیده‌ده‌مانی از برای آفتاب سرخ
پژواک صدایت زندان باستیل را فرو ریخت ضد افسانه‌ی مرزها
تو آن كسی كه‌ برای انسان این زمین چون برادری
چونان پروژه‌ای هستی برای تهی‌دستان، رویای آینده‌ی چراغی
تو خواهی زیست چونان آن‌ها كه‌ یقین دارم نخواهند مرد
چون‌ آتشدان درس‌هایت خاستگاه آتش‌ است.

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

🔹ژان میشل باسکیا ( ۱۹۸۸- ۱۹۶۰) نقاش آفریقایی‌تبار، در این تابلو خود را کشیده است؛ به شیوه‌ای نئواکسپرسیونیستی و جنون‌آسا.

🔻او گفته است:
هنگامی که دست‌اندرکار کشیدن یک تابلو می‌شوم به هنر فکر نمی‌کنم به زندگی می‌اندیشم.

@Quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

🔻تابلویی از یوهانس ورمیر بر دیوار.
پشت میز دختر بسیار زیبایی نشسته است. بر دامنش کتابی است؛
گزین‌گویه‌های گوته.
و بعد کتابی دیگر می‌خواند؛
تریسترام شندی.
گفت‌وگویی بین او و دو عاشقش؛ وینسنت و یواخیم، در می‌گیرد؛ یکی از درخشان‌ترین گفت‌وگوهایی که تا کنون درباره‌ی رمان درگرفته.
دو تکه از آن گفت‌وگو
:
🔻🔻🔻


یواخیم: استرن با او جور در نمی‌آید.
دختر: چرا؟
یواخیم: موقعی که داشتید کتاب استرن را می‌خواندید باید قائدتا از خودتان می‌پرسیدید که گوته درباره‌اش چه می‌گفته. آیا از این ملغمه‌ی خرده‌ریزهای ناهمگون بدش نمی‌آمد از این چیزی که داشتید می‌خواندید به خاطر خامی و بی نظمی‌اش متنفر نمی‌شد؟ آیا استرن شما را آماتور نمی‌خواند؟ چون احساسات را همان طور که هستند – مثل ماده‌ی خام و کار نشده – تجدید می‌کند و نمی‌کوشد به آن‌ها وحدت ببخشد. به آن‌ها صورت بدهد، ولو ناقص.
مگر نخوانده‌اید که گوته درباره‌ی آماتورها چه می‌گوید؟ یادتان هست؟ اشتباه آماتورها این است که می‌خواهند بین تخیل و تکنیک پیوند مستقیم برقرار کنند. نمی‌شد این جمله را سرلوحه‌ی هر نقدی از استرن گذاشت؟

وینسنت: فقط از تو می‌خواهم به شور و حال بعضی از کاراکترهای تریسترام‌شندی فکر کنی و وقتی به این کاراکترها فکر می‌کنی به تنوع رنگارنگ و شگفت‌انگیز روابط‌شان با یکدیگر نیز فکر کنی. هانریش هاینه، استرن را در حد برادر شکسپیر می‎‌دانست و می‌ستود، و کارلایل او را بیش‌تر از همه دوست داشت، جز سروانتس.


▫️ برگرفته از کتاب «جان و صورت»، نوشته‌ی #جورج_لوکاچ، ترجمه‌ی #رضا_رضایی ، نشر ماهی.

#لارنس_استرن
#ابراهیم_یونسی
@Quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

«انسان کلبه‌ی کوچک خوشبختی خویش را در کنار توده‌ای از برف و دهانه آتشفشانِ دنیا بنا کرده‌ است.»
- انسانی، بیش از حد انسانی/ نیچه

🔻🔻🔻
صبح رفته بودم نان بخرم.‌
یک خانواده، زن و مردی و دو بچه کوچک، چادر زده بودند گوشه‌ای از کوچه.
نانوا گفت صاحبخانه بیرون‌شان انداخته. دو شبانه‌روز است که وسایل‌شان تو پارکینگ است و خودشان تو کوچه یا پارک.
یاد سخن نیچه افتادم.
کلبه‌ی خوشبختی؟
زندگی در دوران ج.ا.ا سراسر رنج است، از همان سپیده صبح که از کابوس‌های شبانه به بیداری تحمل‌ناپذیر می‌غلتی.

@Quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

/channel/boost/quqnus

Читать полностью…

ققنوس | ادبیات و هنر

 ▫️ نفله: هدر رفتن، زایل شدن
در میان مردم کرماشان، به خصوص منطقه سنجاوی، این کلمه بسیار متداول است. همین آخرین بار که رفته بودم آنجا، یکی از بستگان سالخورده گفت:
در دوران ج.ا نفله شدیم.

این واژه، صورت دگرگشته‌ی نِفیلیم (נְפִילִים) در زبان عبری است: فروافتاده از ملکوت!
در عهد عتیق به دیوهایی اطلاق شده که از  ملکوت به زمین فروافتاده‌اند.

در عربی:
نَفْل‌ (به فتح نون و سکون فاء) به معنای زیادت و عطیّه، و نَفَل (به فتح نون و فاء) به معنای غنیمت و هبه و زیادت است.
مشتقات: «نوافل» (چیزهای به یغما رفته)، «نافله» (خوان یغما، چیز اضافی)،‌
اَنفال: نام یک سوره‌، اموال غارت شده. فاجعه‌ی نسل‌کشی کردها در دهه‌ی ۱۹۸۰.

القصه، در این دوران جملگی نفله شدیم.

@Quqnus

Читать полностью…
Subscribe to a channel