Roga شاید قرار بعدی ما روی ماه باشد؛ همانقدر دور،همانقدر غیر ممکن! تبلیغات: @rogaads پلی لیستمون: @musicroga اینجاهم صمیمی تر : @rogatalk
از زمستان تا ته مرداد با یادت گذشت
آمدم کمکم فراموشت کنم، پاییز شد..🍁
اون
رو
جوری
دوست
دارم
که
انگار
تنم
برای
زنده
موندن
فقط
نیاز
به
تن
اون
داره
حیف شد عزیزم...!
من برای تو همیشه داستانهای جذابِ تکرار ناشدنی، آغوشهای سوزان و بوسههای عمیقی داشتم.
دل برای این به وجود آمده که شخص دیگری از آن مراقبت کند. انسان به تنهایی هیچ گاه نمیتواند محافظ و صاحب قلب خویش باشد. دلها برای هدیه کردن آفریده شدهاند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#برای رفیقِ خوش قلبم => N
[1:46]
تو خیالم صبحا رو به تو چِش وا میکنم...
@Rashtaak0Читать полностью…
مرا بسوزان
در تابستان بازوانت
در شهریور چشمهایت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
فعلاً میسازم؛
چه میشود کرد؟
مگر میشود دنیا را پاره کرد
و از تویش خوشبختی درآورد؟
همین است که هست.
#فروغ_فرخزاد
« زیبایی تو مانند ماه است ، برای دیدنت باید شب را زنده داشت. »
#خسوف
در تاریکترین روزهای زندگی،
به لبه پرتگاه میرسی. بعد به سادگی
میگوید دوستت دارم،
و مرگت به تعویق میافتد.
ما یکدیگر را رها کردیم
معشوق زیبای من، تو
انتخاب دیگری به من ندادی.
هی بترس و بترس که چی؟ که مبادا بره، مبادا تموم بشه، حروم بشه، مبادا نباشه و نتونم کنارم حسش کنم، هی بترس و بترس؟ بمیر لطفا..!
کاش یادمون میدادن یکی که رفت، یه چیزی که نبود دیگه، یه جوری که باید میشد و نشد دیگه رو انقدر سق نزنیم، کاش یادمون میدادن تموم کنیم، یه جوری برسونیمش به تهش و خلاص، کاش...
تو که نیستی، من که رفتم، ماشینی که دزد برد، گوشی که افتاد توی چاه، شمارهای که پاک شد، عشقی که نشد به ته برسه، همش نیمهکاره موند و اون چیزی که مونده «منم»، «توئی»، «زندگیه» و تک تک لحظههاش...
همه چی یه روز تموم میشه، باید برگشت، باید فراموش کرد و دوباره عاشق شد، باید...
محمد یغمائی
شب را
برای استجابت دعا
آرام آفریدند...!
بوسه دعاست....!
آغوش و
نوازش و
دوستت دارم
دعاست....!
لطفا از خدا بپرس
که داشتنت
استجابت کدام دعای
من بوده است...؟!
و شب بخیر به تو
که نوری برای کسی شدی،
حتی وقتی تاریک تاریک بودی۔۔۔
راست میگویند که در دنیا
هیچچیز قشنگتر از
کشتی بادبانافراشته
اسب در حال تاختن
و زن در حال رقصیدن
وجود ندارد...
من معتقدم سیگار جلویِ اشک را می گیرد،
ندیده اید شما
زنان سیگاری؛
کمتر اشک می ریزند.
نشست روبه روم
سیگارشو انداخت پایین و با پای سمت راستش سیگارو خاموش کرد.
برگشت سمت من، دست به سینه و صاف.
+ هنوزم دوسش داری نه؟
- آره.
+ اون چی!؟
- نمیدونم
+ نمیدونم…
هوم
نمیدونی…
خب همین نمیدونمه باعث نمیشه بخوای بذاریش کنار؟
-گذاشتمش کنار
+ولی هنوز دوسش داری!
- خب؟ فقط دوسش دارم همین
برام عزیزه
فکر کردن بهش لبخند میاره رو لبام
اما دیگه نمیخوام برگرده پیشم چون دیگه بر نمیگرده.
+ پس که اینطور.
- آره.
+ حرفات بوی اینو میده که اگه هر لحظه اون بخواد برگرده تو با آغوش باز ازش استقبال میکنی و اصن برات مهم نیست که اینبار چاقو کجای بدنتو زخمی میکنه
تا زمانی که حس دوست داشتن وجود داشته باشه آغوشت براش بازه
یعنی هنوز گوشه وجودت یه امید ریز داری
یعنی آماده برای اینکه دوباره براش هزاران بار بمیری
و این یعنی حماقت.