این ملغمه عجیب عشق و نفرت تا حدی حتی امروز از ذاتیات احساس روسها درباره اروپاست: از سویی، احترام فکری و رشک و ستایش و میل به تقلید و پیشی گرفتن؛ از سوی دیگر، عناد عاطفی بدگمانی و تحقیر و احساس خامدستی و ناپختگی و زائد و بیگانه بودن. این آمیزهی احساسی می انجامد به نوسان بین خضوع و خشوع بیش از حد در برابر ارزشهای غربی از طرفی، و نقض پرخاشجویانه آنها از طرف دیگر. هر کسی که اخیرا به اتحاد شوروی سفر کرده است، ممکن نیست متوجه این پدیده نشده باشد - پدیدهای آمیخته به احساس فرودستی فکری از یک طرف، و احساس برتری عاطفی از طرف دیگر. از سویی غرب را به نحو رشک انگیزی خویشتندار و هوشمند و کارآمد و کامیاب دیدن، و از سوی دیگر متصف کردن آن به تنگ نظری و بدنهادی و حسابگری و کوته فکری و ناتوانی از بلندنظری عاطفی، ناتوانی از تشخیص سرریز هریک از آن دو جنبه، ناتوانی از ترک همه چیز و فداکاری و ایثار در راه چالشهای بی همتای تاریخ، و ناتوانی از رسیدن به شکوفایی و باروری زندگی.[اشاره به آرمانگراییهای خطرناک روسها]. قدرت اندیشه، آیزایا برلین، ص۱۴۰
@rezayaghoubipublic
🎙جلسهی سوم از دورهی آموزشی آنلاین فلسفهی ذهن
رضا یعقوبی
۴ بهمن ماه ۱۴۰۰
کارکردگرایی، ذهن چینی، بلاکهد، زامبیهای چالمرز، آزمون تورینگ، اتاق چینی
@rezayaghoubipublic
🎙جهانبینی فلاسفهی پیشسقراطی و میراث آن
رضا یعقوبی
۲۳دی ماه ۱۴۰۰
انجمن فلسفه دانشگاه تبریز
@rezayaghoubipublic
@AAOPSOTU
🎙جلسهی دوم از دورهی آموزشی آنلاین فلسفهی ذهن
رضا یعقوبی
۲۲ دی ماه ۱۴۰۰
رفتارگرایی، اینهمانی، مغالطهی آدمک
@rezayaghoubipublic
🎙جلسهی اول از دورهی آموزشی آنلاین فلسفهی ذهن
رضا یعقوبی
۱۵ دی ماه ۱۴۰۰
فلسفه ذهن باستان، دوگانهانگاری
@rezayaghoubipublic
لینک ورود به جلسه دقایقی قبل از آغاز جلسه از طریق صفحه اینستاگرام reza.yaghoubi.official همرسانی خواهد شد.
@rezayaghoubipublic
علم بهتر است یا فلسفه؟
رضا یعقوبی
روزنامه اعتماد، سهشنبه ۲ آذرماه ۱۴۰۰
@rezayaghoubipublic
📖دیوید هیوم، فیلسوف شاخص روشنگری اسکاتلندی، طلیعهدار انقلابی در فلسفه بود که به جای حل مسائل فلسفی، سعی در تبیین محدودیتهای فهم بشر و متعادل کردن مدعیات مابعدالطبیعه داشت. شاید به همین دلیل بود که کانت اذعان کرد هیوم او را از خواب جزمگرایی بیدار کرده است. هیوم در زمان نوشتن و طرح کلی مهمترین اثرش یعنی رساله درباب طبیعت آدمی در همان دانشکدهای حضور داشت که دکارت در آنجا تحصیل کرده بود، یعنی کالج یسوعی لافلش. این دانشکده در آن زمان، محل تحصیل یسوعیان مذهبی بود و هیوم در آنجا مدام از اعتقادهای قاطع و معجزات راهبان و قدیسان میشنیده است. در چنین فضایی شک نیست مهمترین چیزی که به ذهن این نابغهی اسکاتلندی میرسیده همین بوده است که فهم آدمی تا چه حد قطعی و یقینی است و این جزمهای مابعدالطبیعی تا چه حد با توان فهم بشر همخوانی دارند. گویا نقدهای او بر علیت و استقرا و منطق و... محصول چنین فضا و بستری بوده است و به احتمال قوی همین روشنگریها درباره محدودیتهای فهم بشر بوده است که ذهن کانت را تکان داده و او را از خواب جزمگرایی بیدار کرده و باز به تعبیر خود کانت راه او را در فلسفه تغییر داده است. عبارت زیر از کتابی نقل میشود که اکنون در دست ترجمه است:
هيوم روح كلي رساله را در چكيدة كوتاهي كه سه سال بعد از چاپ اول آن نوشت، به دست داده است. او نوشت «خواننده به آساني درمييابد كه فلسفة حاضر در اين كتاب، بسيار شكاكانه است و ميخواهد تصوري از نقصها و محدودههاي تنگ فهم بشر به دست دهد». اگر بخواهيم هدف رساله را در يك جمله خلاصه كنيم عبارت خواهد بود از پايان دادن به اميد اثبات هر چيز قطعي و شكناپذير دربارة جهان واقعي، و سازگار كردن فلسفه با وظيفة فروتنانهترِ رسيدن به نتايج صرفا غيرقطعياي كه مبتني بر تجربه باشند. اين كار، فلسفه را سر جايش مينشاند. اگر «به جدّ دربارة ماهيت فهم بشر تحقيق كنيم» درمييابيم كه «به هيچ وجه براي چنين موضوعات دور از دسترس و غامضي مناسب نيست. ما بايد تسليم اين درماندگي شويم تا از اين پس همواره آسوده زندگي كنيم: و با دقت، مابعدالطبيعههاي صادقي بسازيم که كذب و تقلب را از ميان بردارند».
@rezayaghoubipublic
📚🗞 کرگدن در رسانهها
لینک دسترسی به متن کامل خبر:
https://www.ibna.ir/fa/shortint/306016
دشمنان آزادی دانشگاهی
آنتونی کنی
ترجمه رضا یعقوبی
روزنامه شرق ۲۰ شهریور ماه ۱۴۰۰
@rezayaghoubipublic
در اجتماعی که پیوندهای خانوادگی، کاستی، طبقاتی و اخوتهای صنفی در آن از بین رفته باشند، مردم بسیار آمادگی دارند که تنها برحسب منافع شخصی شان بیندیشند و بر وفق یک فردیت گرایی بسیار محدود، فقط در اندیشه خود باشند و هیچگونه دلبستگی به خیر همگانی از خود نشان ندهند. رژیم خودکامه نه تنها با چنین گرایش های فرد پرستانهای مقابله نمی کند، بلکه به آنها بال و پر هم میدهد و بدین سان، حکومت شوندگان را از هرگونه احساس همبستگی و وابستگی متقابل و علایق همسایگی و دلبستگی به افزایش رفاه كل اجتماع، محروم می سازد. این گونه حکومت مردم را در زندگی خصوصی شان محصور می دارد و با سوءاستفاده از این گرایشی که آنها در جهت جدا نگهداشتن شان از دیگران پیدا می کنند، موفق می شود که آنها را از یکدیگر بیگانه سازد. در جامعه ای که احساس افراد آن نسبت به همدیگر سرد بوده باشد، «رژیم خودکامه می تواند یک گام بیشتر گذارد و این سردی را به یخ زدگی مبدل کند.
از آن جا که در چنین جامعه هایی هیچ چیز پایدار نیست، هرکسی از فرو افتادن به یک سطح اجتماعی پائین تر هراسان است و سراسیمه می کوشد تا وضع شخصی خویش را بهبود بخشد. چون در این اجتماع، پول نه تنها معیار انحصاری پایگاه اجتماعی شخص می گردد، بلکه برای انسان نجیب زادگی نیز می خرد، و از آن جا که پول پیوسته دست به دست می گردد و حیثیت اجتماعی افراد و خانواده ها را بالا و پایین می برد، هر کسی بی تابانه در جستجوی پول است و یا در صورت ثروتمند بودن، می کوشد تا ثروتش را دست نخورده نگهدارد. در یک حکومت خودکامه، عشق به سود، اشتیاق به کسب و کارهای پولساز، آرزوی پول درآوردن به هر قیمت و دلبستگی به آسایش مادی و زندگی آسوده، به گونه سوداهای حاکم درمی آیند. اگر کوششی در جهت نظارت بر رشد این سوداها انجام نگیرد، سوداهای یاد شده بر همه طبقات جامعه، حتی آن طبقاتی که تاکنون نسبت به این دلبستگی های سودپرستانه حساسیت داشته اند، تأثیر می گذارند و معیارهای اخلاقی کل ملت را به پستی می کشانند. این در سرشت خودکامگی است که چنین آرزوهایی را تقویت کند و به آنها میدانی برای تاخت و تاز دهد. «رژیم» خودکامه که برای تضمین حاکمیت خود روحیه اخلاقی جامعه را تنزل می دهد، توجه مردم را از امور اجتماعی برمی گرداند و حتی آنها را از اندیشیدن به یک انقلاب نیز بیزار می سازد. «رژیم خودکامه تنها می تواند جوی از پنهانکاری را بپروراند که در آن، معاملات تقلب آمیز رواج دارند و چپاولگران می توانند سودهای هنگفتی برند. در حکومت های دیگر نیز چنین تمایلاتی وجود دارند، اما در یک حکومت خودکامه است که این گرایشها لجام گسیخته می شوند.
تنها آزادی است که می تواند این تباهی ها را که در واقع در سرشت این گونه جوامع سرشته اند، براندازد و از تأثیر زیانبار آنها جلوگیری نماید. و باز تنها آزادی است که می تواند اعضای یک اجتماع را از انزوا درآورد، انزوایی که در آن، یک فرد فقط سرگرم امور شخصی خویش است و به دیگران کاری ندارد؛ زیرا این آزادی است که انسان ها را به تماس با یکدیگر وامی دارد و بدانها احساس عضویت فعالانه در اجتماع می بخشد. در اجتماع شهروندان آزاد، به هر انسانی هر روزه یادآوری می شود که باید با شهروندان دیگر نشست داشته باشد، به گفته های آنها گوش فرا دهد و با آنها تبادل نظر کند، تا آنکه سرانجام توافقی در زمینه مصالح همگانی به دست آید. تنها آزادی است که می تواند اذهان انسانها را به فراسوی مال پرستی محض و نگرانی های تنگ نظرانه شخصی که در مسیر زندگی روزانه پیوسته مطرح می شوند، راه برد و آنان را در هر لحظه از زندگی متوجه سازد که به یک هستی گسترده تر وابستگی دارند، هستيی که همگی آنها را دربر گرفته است و بر فراز هستی های فردی شان جای دارد . یعنی سرزمین ملی. تنها آزادی است که در برخی لحظات بحرانی، آرمان والاتر و نیرومندتری را جایگزین عشق انسان ها به رفاه مادی می سازد و هدف های دیگری به جز ثروتمند شدن را به پیش می کشد و پرتوی می افشاند که همگان تحت آن می توانند تباهی ها و شایستگی های راستین شان را ببینند و بسنجند.
درست است که جوامع دموکراتیکی که آزاد نیستند، ممکن است کامروا، بافرهنگ، جذاب و حتی باشکوه باشند و در یکنواختی تودهای شان احساسی از قدرت نهفته باشد؛ حتی این جوامع می توانند فضیلت های شخصی بسیار، پدران شایسته، بازرگانان درستکار و زمینداران نمونه و مسیحیان خوب را به بار آورند .
به راستی که باید تا بدانجا پیش رفت و گفت که در هر کجا که برابری و بیدادگری همزیستی داشته باشند، تباهی پایدار معیارهای ذهنی و اخلاقی یک ملت، امری گریزناپذیر است.
-الکسی دوتوکویل، انقلاب فرانسه و رژیم پیش از آن، ترجمه محسن ثلاثی، نشر مروارید.
@rezayaghoubipublic
بخشی از مقدمه کتاب "خلط مبحث: دین و فلسفه از نگاه ویتگنشتاین و کییرکگارد" امروز شنبه ۵ تیر ماه ۱۴۰۰ در روزنامه شرق.
نوشتهی جنیا شونباومسفلد
ترجمهی رضا یعقوبی
در دست انتشار توسط نشر کرگدن
@rezayaghoubipublic
@kargadanpub
🔻رویِ دیگرِ کانت؛ نگاهی به کتاب «ایمانوئل کانت» نوشته آنتونی کنی
✍عظیم محمودآبادی
: : کتاب بسیار کوتاه ۱۴۴ صفحهای ایمانوئل کانت، مهمترین ارکان فلسفه کانت را صورتبندی کرده و در موجزترین و شیواترین بیان، نگاشته است. در این کتاب نه فقط با معرفتشناسی، فلسفه اخلاق و دیالکتیک استعلایی و زیباییشناسی استعلاییِ کانت، بلکه با آرای او درباره خدا، دین، مسیحیت، تجسد مسیح، جاودانگی، سیاست، قدرت، صلح پایدار، قصاص، فرزندان نامشروع و چیزهایی آشنا میشوید.
📎 پیوند به متن کامل این گزارش در سایت دینآنلاین
🆔 @dinonline
🔴 کتابی برای آشنایی مقدماتی با مهمترین شاخههای گوناگون فلسفه و نیز ایدۀ اصلی و عمدۀ فیلسوفان شاخص، از فلاسفۀ یونان باستان تا متفکران دورۀ معاصر.
📚 در این کتاب با مهمترین فیلسوفان هر رشته از فلسفه آشنا میشویم و به شکل مختصر و مفید درک میکنیم آن فیلسوف چه عرضه کرده و چه مخالفتها و چه انتقادهایی برانگیخته و بر کدام فلسفهها تأثیر گذاشته است.
کتاب زبانی کموبیش طنازانه دارد و میکوشد از جدیت و ابهت فلسفه قدری بکاهد و خواننده را برانگیزد تا خود شاخۀ مورد علاقۀ خویش را بیاید و جدیتر دنبال کند.
تصویرسازیهای کتاب و همینطور شرح اصطلاحات فلسفی و زندگینامۀ برخی فلاسفه نیز یاری میرسانند تا نکتههای موردنظر نویسندگان بهتر جا بیفتند. پدیدآورندگان این اثر از میان مؤلفان معتبر فلسفه گزینش شدهاند و هر کدام در رشتۀ خود دستاوردهای عمدهای داشتهاند.
*** این اثری است که میخواهد شوق فلسفهآموزی را در مخاطب برانگیزد. ***
🔴 سفارش کتاب: https://lk.30book.com/VXEUKW7HZ
@II30bookII
www.30book.com
🎙جلسهی چهارم (آخر) دورهی آموزشی آنلاین فلسفهی ذهن
رضا یعقوبی
۱۳ بهمن ماه ۱۴۰۰
رویآورندگی هوسرل،
فلسفه ذهن ویتگنشتاین
@rezayaghoubipublic
🗞 دشمنان آزادی دانشگاهی
✍️ #آنتونی_كنی
ترجمه: #رضا_یعقوبی
روزنامه شرق، ۲۰ شهریورماه ۱۴۰۰
🧊 آزادی دانشگاهی از ارکان نظم اجتماعی دوران مدرن است که طبق آن فرد دانشگاهی اجازه و مصونیت بهچالشکشیدن همه دیدگاههای پذیرفتهشده و رایج را دارد و میتواند دیدگاههایی مناقشهبرانگیز در حوزه کار خود عرضه کند. بر این اساس، نهادهای قدرت نهتنها حق اعمال فشار بهمنظور اثرگذاری بر محتوای سخن فرد دانشگاهی را ندارند، بلکه باید فضا را برای تبادل افکار و نظرات در محیطهای علمی فراهم آورند تا مناقشههای علمی در محیطهای طبیعی خود، و نه با دخالت عناصر اثرگذار بیرونی، حلوفصل شوند.
🧊 آنچه در ادامه میآید مقالهای است درباره آزادی دانشگاهی از کتابی با عنوان «برج عاج» نوشته آنتونی کنی، فیلسوف برجسته اهل انگلستان. کنی در این کتاب قصد دارد نشان دهد که فلاسفه در برج عاج ننشستهاند و میتوانند درباره مسائل عینی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی و... مداخله و به حل آنها کمک کنند. کتاب در سه بخش تنظیم شده است: بخش اول، «فلسفه و حقوق»، حاوی فصلهایی درباره قوانین کیفری انگلستان است. بخش دوم، «فلسفه و جنگ»، حاوی فصلهایی درباره بازدارندگی هستهای و جنگ عادلانه است. بخش آخر کتاب نیز درباره «دشمنان آزادی دانشگاهی» است. ترجمه این کتاب به قلم رضا یعقوبی به پایان رسیده است و بهزودی از سوی نشرِ مواجهه منتشر خواهد شد...
🌐 مطالعه متن کامل
🌾 @Sedanet
🌾 @Rezayaghoubipublic
✍علم بهتر است یا فلسفه؟
رضا یعقوبی
روزنامه اعتماد، سهشنبه ۲ آذر ماه ۱۴۰۰
چيزي كه ضرورت چنين بحثي را دوچندان ميكند، اين است كه عدهاي معتقد شدهاند ميتوان مشكلات كنوني كشور ما را خلاصه در مشكلات فرهنگي دانست و مخصوصا فلسفه بازيگر اصلي اين صحنه است و اگر فرهنگ و انديشه مردم كشور ما ترقي پيدا كند، باقي مسائل هم حل خواهند شد. درست به ياد دارم كه پس از حوادث تلخ آبان 98 يكي از روشنفكران ديني در گفتوگو با يكي از رسانههاي داخلي تمام مشكل را به فرهنگ حواله كرده بود و ذهن مخاطب را به خوشخيالي فرا خوانده بود. اما چيزي كه از زبان او بيرون ميآمد نه به مسائل امروز ما بلكه به ديدگاهي تاريخگذشته و «كهن» اشاره ميكند كه طبق آن، دانش نظري از دانش عملي و حكمت برتر از هر فني حتي طبابت دانسته ميشد. شايد اينجا خلط مبحثي در كار است. درست است كه همه ما تصديق ميكنيم كه آگاهي نياز ضروري جامعه و دانستن بهتر از ندانستن است، اما «آگاه بودن» غير از «حكيم بودن» است. امروزه غالبا وقتي سخن از آگاهي ميرود به كساني آگاه گفته ميشود كه در حد نياز از مسائل اقتصادي، اجتماعي، سياسي و آنچه سر و كار عموم مردم با آنهاست، آگاهي دارد. اما چنين كساني شهرونداني عادي هستند كه ميخواهند از طريق كسب اين آگاهيهاي ضروري، در اموري كه مردم مشاركت دارند و بر زندگي روزانه آنها تاثير ميگذارد، شركت كنند نه اينكه لزوما فلسفه بدانند يا فيلسوف باشند. اما آبشخور اينكه فلسفه چگونه حلال تمام مشكلات دانسته شده به كجا برميگردد.
برای مطالعه متن کامل به این صفحه مراجعه فرمایید.
http://rezayaghoubi.ir/component/k2/item/149.html
@rezayaghoubipublic
📚🗞 کرگدن در رسانهها
رضا یعقوبی ترجمۀ دو کتاب فلسفی را به ناشر (نشر کرگدن) سپرد/ از مسائل اصلی فلسفه تا دین و فلسفه از نگاه ویتگنشتاین و كیركگارد
رضا یعقوبی، محقق و مؤلف حوزۀ فلسفه، در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) از جدیدترین آثار ترجمهشدۀ خود خبر داد: «مسائل اصلی فلسفه اثر الیوت سوبر، استاد فلسفۀ دانشگاه ویسكانسین، است. او تحصیلكردۀ دانشگاه كمبریج است كه پایاننامۀ خود را به راهنمایی هیلاری پاتنم به اتمام رساند. تلاشهای او در فلسفۀ علم باعث شد اكنون او را از بنیانگذاران فلسفۀ زیستشناسی بدانند. سوبر در این كتاب در چهار بخش، اصلیترین مسائل فلسفه را بهشكل دورۀ آموزشی درسی ارائه كرده است. پنج بخش اصلی كتاب او عبارتاند از كلیاتی دربارۀ چیستی فلسفه و نحوۀ استدلال و قواعد منطق، فلسفۀ دین، معرفتشناسی، فلسفۀ ذهن، و اخلاق». رضا یعقوبی این اثر را بر مبنای آخرین ویراست كتاب (هشتم، ۲۰۲۱، انتشارات راتلج) ترجمه کرده است و نشر كرگدن آن را منتشر خواهد كرد.
به گفتۀ این محقق فلسفه، این كتاب سوبر یك دورۀ آموزشی برای دانشجویان كارشناسی و مخاطبان غیردانشگاهی علاقهمند است كه به روش مسئلهمحور و استدلالمحور و با تكیه بر فنون انتقادی و استدلالی مهمترین مباحث حوزۀ فلسفه را به بحث میگذارد. علاوه بر مکاتب سنتی فلسفی، جدیدترین مكاتب فلسفی قرن بیستم و بیستویكم در این كتاب گنجانده شده است.
یعقوبی دربارۀ دیگر کتاب ترجمهشدۀ خود گفت: «خلط مبحث: دین و فلسفه از نگاه ویتگنشتاین و كیركگارد كتابی است اثر جنیا شونباومسفلد، استاد دانشگاه سوزهمپتون، که در سال ۲۰۰۷ انتشارات دانشگاه آكسفورد آن را منتشر کرده است. این كتاب پس از بررسی منازعاتِ بین مفسرانِ این دو فیلسوف راه سوم و جدیدی برای فهم آرای آنها در فلسفۀ دین و مابعدالطبیعه پیش روی خواننده میگذارد.
یعقوبی ترجمۀ هر دو اثر را به ناشر سپرده است و نشر کرگدن آنها را منتشر خواهد کرد.
#نشر_کرگدن
#کرگدن_در_رسانهها
#در_دست_انتشار
#مسائل_اصلی_فلسفه
#خلط_مبحث
#رضا_یعقوبی
#کتاب_فلسفه
@kargadanpub 🦏
✍دشمنان آزادی دانشگاهی
آنتونی كنی
ترجمه: رضا یعقوبی
روزنامه شرق، ۲۰ شهریورماه ۱۴۰۰
شرق: اخراج بیژن عبدالکریمی، دانشیار فلسفه، از دانشگاه آزاد بهبهانه دفاع از نظام سلطنت پهلوی هفته گذشته انعکاس زیادی در رسانهها و فضای عمومی و در میان دانشگاهیان داشت؛ تاجاییکه به علت گستره اعتراضات، دانشگاه آزاد از تصمیم اولیه خود عقب نشست و اجرای این حکم را تا زمان رسیدگی در هیئت عالی تجدیدنظر این دانشگاه به تعویق انداخت. فارغ از محتوای انتقادها و شخصیت علمی عبدالکریمی و مواضع سیاسی او، از نظر بسیاری از اهل فلسفه این حکم و رواج چنین مداخلههایی که البته مسبوق به سابقه است، نقض آشکار آزادی دانشگاهی دانسته میشود که به رشته فلسفه و شخصی خاص محدود نمیماند و تضعیف نهاد شکننده علم را در کشور درپی خواهد داشت. آزادی دانشگاهی از ارکان نظم اجتماعی دوران مدرن است که طبق آن فرد دانشگاهی اجازه و مصونیت بهچالشکشیدن همه دیدگاههای پذیرفتهشده و رایج را دارد و میتواند دیدگاههایی مناقشهبرانگیز در حوزه کار خود عرضه کند. بر این اساس، نهادهای قدرت نهتنها حق اعمال فشار بهمنظور اثرگذاری بر محتوای سخن فرد دانشگاهی را ندارند، بلکه باید فضا را برای تبادل افکار و نظرات در محیطهای علمی فراهم آورند تا مناقشههای علمی در محیطهای طبیعی خود، و نه با دخالت عناصر اثرگذار بیرونی، حلوفصل شوند. آنچه در ادامه میآید مقالهای است درباره آزادی دانشگاهی از کتابی با عنوان «برج عاج» نوشته آنتونی کنی، فیلسوف برجسته اهل انگلستان. کنی در این کتاب قصد دارد نشان دهد که فلاسفه در برج عاج ننشستهاند و میتوانند درباره مسائل عینی، اجتماعی، سیاسی، حقوقی و... مداخله و به حل آنها کمک کنند. کتاب در سه بخش تنظیم شده است: بخش اول، «فلسفه و حقوق»، حاوی فصلهایی درباره قوانین کیفری انگلستان است. بخش دوم، «فلسفه و جنگ»، حاوی فصلهایی درباره بازدارندگی هستهای و جنگ عادلانه است. بخش آخر کتاب نیز درباره «دشمنان آزادی دانشگاهی» است. ترجمه این کتاب به قلم رضا یعقوبی به پایان رسیده است و بهزودی از سوی نشرِ مواجهه منتشر خواهد شد.
https://sharghdaily.com/fa/Main/Detail/297849/
@rezayaghoubipublic
در جهان جدید، آزادی دانشگاهی از ارکان نظم اجتماعی است، قاعدهای که طبق آن فرد دانشگاهی علیالاصول اجازه و مصونیت به چالش کشیدن دیدگاههای پذیرفتهشده و رایج را دارد و میتواند دیدگاههایی مناقشهبرانگیز در حوزه کار خود عرضه کند. آزادی ابراز عقیده در محیط علمی در تاریخ ما نیز ریشه دارد و از سنتهای دیرینه در حوزههای علمیه و حلقههای تدریس، حتی بر سر موضوعاتی مانند وجود باری، بوده است. بر این اساس، ارباب قدرت نهتنها حق اعمال فشار بهمنظور اثرگذاری بر محتوای سخن فرد دانشگاهی را ندارند، بلکه باید فضا را برای تبادل افکار و نظرات در محیطهای علمی فراهم آورند تا مناقشههای علمی در محیطهای طبیعی خود، و نه با دخالت عناصر اثرگذار بیرونی، حلوفصل شوند.
فیلسوفان، به تأسی از پدر معنوی خود، سقراط، خرمگسانی برای برهمزدن چرت خوابآلودگاناند، تا آنجا که اهل شهر را با به پرسش کشیدن مسلّمترین مسلّمات از کوره به در کنند. امروز هم در نظامهای دانشگاهی، رشتهای که در آن طرح پرسش از فراهم آوردن پاسخ ارزشمندتر است همان فلسفه است، و ارباب قدرت باید بدانند که میان کارآمدی دولتها و میزان پذیرندگی و رواداری آنان در قبال اهل علم، بهویژه فیلسوفان، که کارشان نقادی و تحقیر حماقت است، تناظری وجود دارد.
بنابراین ملاحظات، ما، جمعی از معلمان و دانشآموزان فلسفه، به عنوان وظیفه دانشگاهی و مدنی خود، خواستار آنایم که حکم تأسفبار محرومیت دکتر بیژن عبدالکریمی، استاد فلسفه، از ادامه خدمت دانشگاهی لغو شود. به باور ما، فارغ از شخصیت علمی و عمومی دکتر عبدالکریمی و دیدگاههای او، این حکم نقض آشکار آزادی دانشگاهی است. نظام حکمرانی وظیفهای جز فراهم آوردن زمینه تضارب آرا ندارد و خود در مقام داور مسابقه نباید به نفع یکی از طرفین اختلافنظرهای علمی به صحنه وارد شود. بیتردید رواج چنین مداخلههایی، که متأسفانه مسبوق به سوابقی نیز هست، به رشته فلسفه و شخصی خاص محدود نخواهد شد و تضعیف نهاد شکننده علم را در کشور ما در پی خواهد داشت.
بعدالتحریر: در آستانه انتشار این بیانیه خبر رسید که رییس محترم دانشگاه آزاد اسلامی دستور تجدیدنظر در حکم دکتر عبدالکریمی را صادر کرده است. امیدواریم نتیجه این تجدیدنظر انتظار معترضان را برآورده سازد و حاصل این ماجرا مصون ماندن حریم دانشگاه از چنین تعرضاتی در آینده باشد.
محمدمهدی اردبیلی
ابراهیم آزادگان
محسن آزموده
مهدی آزموده
رضا یعقوبی
ایمان آقابابایی
موسی اکرمی
حسن امیری آرا
حسین ایزدی
طاها بخشی نژاد
کاوه بهبهانی
رحمان بوذری
بهمن پازوکی
هومن پناهنده
یاسر پوراسماعیل
امین پوررستمی
غزاله حجتی
مالک حسینی
سید مسعود حسینی
بردیا حیدری
امیرحسین خداپرست
مریم خدادادی
حسین دباغ
سروش دباغ
فرید درفشی
میلاد روشنی پایان
نجمه زارع
سید مسعود زمانی
احسان شریعتی
حسین شیخرضایی
اسکندر صالحی
مسعود صادقی
نگار صبوری
ابوطالب صفدری
پرویز ضیاءشهابی
نوید عابدینی
بابک عباسی
مسعود علیا
مقصود فراستخواه
اسدالله فلاحی
ندا قطرویی
امیراحسان کرباسیزاده
علی کربلایی
مهدی کمالی
رضا کوهکن
امیر مازیار
سیده زهرا مبلغ
روژین مازوجی
علیرضا محقق
میثم محمدامینی
فرشاد مزدرانی
علی مسعودی
حسین مصباحیان
مصطفی ملکیان
علی ناظمی
میلاد نوری
محمود مقدسی
سید حسین موسویان
سید نصرالله موسویان
شهاب وصالی
سعید یوسفی
منبع: اعتماد آنلاین
@rezayaghoubipublic
تبیین ویتگنشتاین از اعتقاد دینی به روشنی تمام وامدار تبیین کییرکگارد است. اما این تنها نقطه اشتراك آنها نیست. این دو نویسنده، تجانس جالبی هم در روش فلسفیشان دارند كه باعث میشود تبدیلكردن اندیشه آنها به مجموعهای از گزارهها همانقدر گمراهكننده باشد كه اثر پورِت را نوعی نردبان بهشت نظری دانستن. نه کییرکگارد و نه ویتگنشتاین، هیچكدام نمیخواستند با یك نظریه فلسفی بجنگند تا نظریه دیگری را جایگزین آن كنند بلكه قصدشان تضعیف كژفهمیهای فلسفیای بود كه نمیگذارند ببینیم آنچه ما تنها بدیلهای فلسفیِ در دسترس میدانیم، در واقع مجموعهای از دوگانههای غلطاند. به عبارت دیگر، چیزی كه در بینش کییرکگارد و ویتگنشتاین انقلابی است، دقیقا چالش با اندیشهای است كه معتقد است درباره ایمان دینی فقط دو گزینه وجود دارد؛ یا پایبندی به مجموعهای از باورهای مابعدالطبیعه (با نحوه عملكردهایی كه در پی این عقاید میآیند) یا تعهد احساساتی به شكل «فاقد آموزهای» از زندگی..
این كتاب سه هدف را دنبال میكند؛ اول، میزان تأثیر کییرکگارد بر ویتگنشتاین. دوم، نشاندادن این نكته جالب كه این دو اندیشمند درباره مسائل مهمی مثل ماهیت فلسفه و اعتقاد دینی چقدر با هم همفكرند. سومی هم برطرفكردن كژاندیشیهایی است كه دامنگیر دیدگاههای کییرکگارد و ویتگنشتاین در متون فلسفی شدهاند و نیز دفع توهمهایی كه مانع دریافت نقدهای مشترك آنها بر مفاهیم متعارف فلسفی و دینی به همان جدیتی كه شایسته آنهاست، میشوند.
به نحو مشخصتری ثابت خواهیم كرد كه جایی كه عموما گمان میكنند نقطه اشتراك این دو اندیشمند است، یعنی آموزه عام «حقیقت ناگفتنی» _سوای اینكه هر دو، آن را تأیید یا رد كرده باشند_ در واقع نقطه اختلافشان است.
از مقدمهی کتاب "خلط مبحث: دین و فلسفه از نگاه ویتگنشتاین و کییرکگارد" نوشتهی جنیا شونبامسفلد، ترجمهی رضا یعقوبی که از جانب نشر کرگدن در دست انتشار است. (روزنامه شرق، شنبه، ۵ تیر ۱۴۰۰).
@rezayaghiubipublic
@kargadanpub
«خودروها از زمين سبز نميشوند» از مثالهاي ويتگنشتاين براي گزارههايي بود كه تصوير جهان ما را ميسازند. سوررئاليستهايي مثل خوان ميرو با زير سوال بردن اين گزارهها به تاثيرشان دست يافتند.
ويتگنشتاين در آخرين ماههاي عمرش ميخواست وضعيت مجموعه گزارههايي را روشن كند كه جايگاه ويژهاي در ساختار معرفتشناسي ما دارند. گزارههايي كه به قول او براي ما «وضع پايداري» دارند. گزارههايي مثل «مون بلان از قديم وجود داشته است» و «كسي نميتواند با بال زدن بازوهايش به ماه پرواز كند» شبيه گزارههاي تجربياند. اما اين گزارهها به نحو خاصي «تجربي»اند: اين گزارهها نتيجة پژوهش نيستند بلكه مباني پژوهشاند؛ آنها گزارههاي سنگشدة تجربياي هستند كه براي گزارههاي متعارف و سيال مجرا ميسازند. اين گزارهها تصوير ما از جهان را ميسازند و تصوير جهان از طريق تجربه دانسته نميشود؛ تصوير جهان پسزمينة موروثياي است كه من در مقابل آن بين غلط و درست تمايز قائل شدم. كودكان آنها را فرا نميگيرند؛ بلكه آنها را به همراه آنچه ياد ميگيرند، جذب ميكنند.
«كاملا مسلم است كه خودروها از زمين سبز نميشوند. ما احساس ميكنيم اگر كسي بتواند به عكس اين معتقد شود، ميتواند به هر چيز غلطي كه ميگوييم معتقد شود و هر چيزي را كه به يقيني بودن آن معتقديم، زير سوال ببرد.
اما اين يك اعتقاد چگونه ميتواند با ساير اعتقادها متحد شود؟ ميتوانيم بگوييم كسي كه ميتواند چنين اعتقادي داشته باشد، تمام نظام اثبات ما را نميپذيرد. انسان اين نظام را از طريق مشاهده و تعليم كسب ميكند. من عمدا از واژة «يادگيري» استفاده نميكنم».
وقتي براي اولين بار معتقد شدن به چيزي را آغاز ميكنيم، نه به يك گزاره بلكه به تمام يك نظام معتقد ميشويم: نور به تدريج بر تمام اين كل ميتابد.
هرچند اين گزارهها بنيادهاي بازيهاي زباني ما را تشكيل ميدهند، ولي زمينهها يا مقدمههاي بازيهاي زباني را فراهم نميكنند. ويتگنشتاين ميگويد «دادن زمينهها با توجيه شواهد به پايان مي رسد؛ اما اين پايان، گزارههاي يقينياي نيستند كه براي ما بيواسطه صادق باشند، به عبارتي نوعي ديدن توسط ما نيست؛ بلكه نوعي بازيگري است كه زير بازي زباني قرار دارد».
-تاریخ فلسفه غرب، جلد چهارم، آنتونی کنی، ترجمه رضا یعقوبی، نشر کتاب پارسه، ص 229_230.
@rezayaghoubipublic
✍آزادی های اساسی و تقدم آنها
این نکته پذیرفته نشد که برای محدود شدن آزادی بیان سیاسی باید یک "بحران قانون اساسی" وجود داشته باشد که تنها برای حفظ نهادهای سیاسی دموکراتیک و دیگر آزادی های اساسی، تعلیق کمابیش موقت این نهادها را ایجاب کند. در تاریخ ما هرگز زمانی نبوده است که بتوان آزادی بیان سیاسی، و به ویژه هواداری از اندیشه های براندازانه را محدود یا سرکوب کرد؛ و این نشان میدهد که در کشوری با سنت نیرومندی از نهادهای دموکراتیک، هیچ گونه «بحران قانون اساسی» پدید نمیآید مگر آن که مردمان و نهادهایش از بیرون در هم شکسته شده باشند. از این رو، برای اهداف عملی، چنین مینماید که در یک جامعه دموکراتیک نیکگردان با شرایط دلخواه معقول، بهره گیری عمومی آزاد از عقل در مسائل عدالت سیاسی و اجتماعی مطلق است.
بر این باورم که مفهوم «بحران قانون اساسی» از این نوع بخش مهم تبیینی از آزادی بیان سیاسی است، و هنگامی که این مفهوم را تبیین می کنیم باید از درکی از آزادی بیان سیاسی آغاز کنیم که بدان تقدم میبخشد.
- جان رالز، لیبرالیسم سیاسی، ترجمه موسی اکرمی، نشر ثالث، ص۴۷۹
@rezayaghoubipublic