🔰 کانال مطالعات تاریخ صفویه کتب و مقالات معرف آراء نویسندگان آنهاست و نقل هریک از مطالب تنها با ذکر مأخذ و نام کانال مجاز است.
● شاهاسماعیل صفوی، قاتل مادر یا نامادری؟ (۵)
عبارات نامۀ بایزید چنین است: «اِکثار و اسراف در قتل که باعث کوتاهی عمر و سبب بدنامی ابدی و در شرع و عقل غیرممدوح و مقدوح است، تابع هوای نفس جوانی نشده اجتناب فرمایند. البته شنیدهاند نام حجّاج و چنگیز و تیمور را اعالی و ادانی به چه عنوان به زبان آورده و میآورند. ... قبور و مساجد و تکایا و زوایا و سایر آثار سلاطین و امرا و علمای سالفین را نگذارند که بعض نادانهای صوفیه به اغوا و اغرای انبوهی از غرضکاران که میخواهند موقوفات آنها را ملک قرار داده غصب کنند، خراب نمایند؛ چه آنها اسناد و حجج مالکیت اسلام در آن ممالک و داعی ذکر جمیل مشاهیر رجال امت حضرت حبیب رب لاینام است. استمالت به عدل و انصاف در قلوب اهالی مؤثرتر از اظهار بطش و شدت و خونریزی است. بهتر این است که در هر امور مساوات و عدالت و حریت مشروعۀ اهالی برای آن امارتمآب پیشه گشته، مرغ قلوب اهالی را به دام صدق نیت و حسن سلوک شکار کرده، کسی را نرنجانند و طوری رفتار نمایند که اهالی آن مرزوبوم، وطن آباء و اجدادشان را ترک ننموده، به خارج هجرت نکنند، زیرا آبادی مملکت و بقای دولت بسته به خشنودی رعیت از حکومت است. ... ایران مملکتی است که چندین سُلاله از حكمدارانِ معتبر قبل از اسلام و بعد از اسلام در آن اقلیم توسنِ سلطنت را رانده و بعض از حکمداران آنها نیز در اغلب آبادیهای ممالک روی زمین بهیاری همان ایرانیان فتحهای بسیار ممدوح کرده، بينالسلاطين به نام نیکی تفرد جستهاند! ... پس، مصرع: «چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی» مملکت پادشاه میخواهد؛ پادشاه، مملکت و رعیت، و این هردو به عدالت معمور و مرفه میشود، پادشاه، با دین و مذهب که از امور معنویه و اخرویه است، چه کار دارد؟»[۲۷]
لذا روایتی که آنجوللو در تدلیل کشتهشدن مقتوله توسط اسماعیل نقل کرده بهخودیخود حقیقت نداشته است و بیش از هرچیز تنها قساوت و بیرحمی شاهاسماعیل را میرساند. بعلاوه، آنجوللو پیش از این نیز بهصراحت گفته است که همسر حیدر پس از مرگ او به عقد یکی از امرای دشمن درآمد. فصل دوازدهم سفرنامۀ آنجوللو به جنگ شیخ حیدر با فرخیسار شروانشاه و یعقوبپادشاه آققویونلو اختصاص دارد. او مینویسد که شیخ حیدر دختر حسنپادشاه یعنی مارتا را به همسری گرفته بود. در ادامه به شکست حیدر و اسارت و تبعید فرزندان او اشاره دارد و مینویسد که «مادرشان [همسر حیدر] در تبریز ماند؛ و برای دومین بار به عقد یکی از امیرانی درآمد که دشمن شوهر سابقش بود.»[۲۸] او مارتا را با زن دیگرِ حیدر خلط کرده است. مسلم است که مارتا همراه فرزندانش بهدستور برادر ناتنیش یعقوبپادشاه به شیراز تبعید و در قلعۀ استخر زندانی شد و در تبریز ماندگار نماند.[۲۹] لذا بدون تردید زنی که در تبریز مانده و دوباره ازدواج کرده بوده همسر دیگر حیدر بوده است نه مارتا. چارلز گری در حاشیۀ این متن نوشته است: «چنانکه پیش از این آمده است مادر این پسران برای دومین بار شوهر کرد. در فصل سیزدهم گفته شده است اسماعیل، مادر خود را به قتل رساند. این مطلب مربوط است به نامادری اسماعیل که در سفرنامۀ کاترینو زنو نیز شرحی دربارۀ وی آمده است.»[۳۰]
از دیگر منابع ایتالیایی که در آن به وقایع تبریز اشاره رفته است، کتاب «زندگی صوفی، پادشاه ایران و ماد و بسیار نواحی و ممالک دیگر» نوشتۀ جووانی روتا (Giovanni Rota) در ۱۵۰۸ م. است. این کتاب جزو شرححالهای عامهپسند دربارۀ پادشاهان مشرقزمین است و نوعی گزارش روزنامهای در زمان خود به شمار میرفته است.[۳۱] گزارش این منبع چنین است: «چون نمیتوانست از داییاش یعقوب که مرده بود انتقام بگیرد به مقبرهاش که بسیار باشکوه بود رفت. جایی که چندین شاه در آن دفن بودند و همه را خراب کرد و در هم شکست؛ بهطوری که از آن آثار چیزی باقی نماند و استخوانها را از قبور بیرون کشید و سوزاند و خاکستر آنها را بر باد داد. مادرش، یعنی خواهر یعقوب، که اینها را فهمید پسرش اسماعیل را که با وجود تهور فراوان هنوز نوجوان بود، بسیار سرزنش کرد. سرزنش وی بهقدری سنگین و آزاردهنده بود که فوراً مادر را گرفت و کشت و برخی میگویند با دستان خودش او را کشت.»[۳۲]
این نقل اشاره میکند آن زن که از خاندان آققویونلو بود خواهر یعقوب بود. البته میدانیم که مارتا خواهر ناتنی یعقوب (از بطن سلجوقشاهخاتون) بود و در اینجا نیز بهطور مسلم منظور زن دیگری از حیدر است نه مارتا. آیا مقتوله خواهر ناتنی مارتا بوده؟ در اسلام ازدواج همزمان با دو زن که خواهرند حرام است. پیداست که این نویسنده نیز نامادری را مادر حقیقی پنداشته است.
•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشتها:
۲۷- اسپناقچی پاشازاده ۱۳۷۹، ۵۱-۵۳
۲۸- باربارو و دیگران ۱۳۸۱، ۳۲۶
۲۹- پارسادوست ۱۳۷۵، ۱۵۴
۳۰- باربارو و دیگران ۱۳۸۱، ۳۲۶
۳۱- جوادی ۱۳۷۸، ۱۵۸
۳۲- رنجبر و رحیمیان ۱۳۹۸، ۴۶
🔰@SafavidStudies | مطالعات صفویه
● شاهاسماعیل صفوی، قاتل مادر یا نامادری؟ (۳)
در ضمیمۀ سفرنامۀ زنو بهصراحت از قتل نامادری سخن رفته است: «خود را به دروازۀ تبریز رساند و چون با مقاومتی مواجه نشد آنجا را گشود و به باد یغما گرفت و مخالفان را تارومار کرد. سپس چون میخواست از سرداران و بزرگانی که با شیخ حیدر در نبرد دربند پیکار کرده و در مرگ او دست داشته بودند، انتقام گیرد، دستور داد تا جسدهایشان را از گور بیرون آورند و بر سر بازار بسوزانند. هنگامی که لاشهها را به بازار میبردند اسماعیل دستهای از دویست روسپی و چهارصد دزد در برابر آنها به راه انداخت، و چون میخواست که آن بزرگان را بیشتر خفیفوخوار کند فرمان داد تا سر دزدان و قحبگان را بریدند و با جسدهای آن بزرگان در آتش سوختند. بدین نیز راضی نشد و فرمان داد تا نامادریش را نزد او آوردند. این زن پس از مرگ پدر اسماعیل به عقد یکی از اعیان درآمده بود که در واقعۀ نبرد دربند از هواداران شاه [یعقوب] بود. اسماعیل به او ناسزا گفت و از هر راهی که میتوانست به وی اهانت و ملامت کرد و سرانجام فرمان داد تا چنان زن فرومایه و ناشایسته را بهسزای اندک بیحرمتی که در حق پدرش کرده بود سر بریدند.»[۱۸]
آنجوللو مقتوله را مادر نوشته است: «شاهاسماعیل صفوی خویشتن را بر تبریز فرمانروا کرد. پس از ورود بدان شهر با نهایت بیرحمی در حق گروه مخالفان رفتار کرد، چنانکه بسیاری از مردم، از ملایان گرفته تا زنان و کودکان را ریزریز [قطعهقطعه] کرد. سرانجام همۀ مردم پیرامون آن سامان فرمان او را گردن نهادند و همۀ ساکنان شهر شعار او را که جبهای سرخرنگ بود بر تن کردند. در این نبرد بیش از بیستهزار تن کشته شدند. آنگاه فرمان داد تا استخوان چند تن از بزرگان را از گور بیرون آوردند و سوختند. مادر خود را نیز کشت زیرا به یاد آورد که شنیده است: آن زن، پس از زادن اسماعیل، خواسته بود او را بکشد. از این گذشته آن زن از خاندان دشمن بود.»[۱۹]
تاجر گمنام نیز مادر نوشته است: «سپس رو بهسوی تبریز نهاد و در آنجا با هیچ مقاومتی روبهرو نشد. با اینهمه بسیاری از مردم شهر را قتلعام کرد. حتا سپاهیانش زنان آبستن را با جنینهایی که در شکم داشتند کشتند. گور سلطان یعقوب و بسیاری از امیرانی را که در نبرد دربند شرکت جسته بودند نبش کردند و استخوانهایشان را سوختند. سیصد تن از زنان روسپی را بهصف درآوردند و هریک را دوشقه کردند. سپس هشتصد تن از ملازمانی را که در دستگاه الوند پرورش یافته بودند سر بریدند. حتا همۀ سگان تبریز را کشتار کردند و مرتکب بسیاری فجایع دیگر شدند. سپس شاهاسماعیل مادر خود را فراخواند که از جهتی با سلطان يعقوب خویشاوندی داشت (چگونگی را نتوانستهام دریابم) و چون معلوم شد که به عقد یکی از امیران حاضر در نبرد دربند درآمده بوده است، پس از طعنولعن وی فرمان داد تا او را در برابرش سر بریدند. گمان نمیکنم از زمان نرون تا کنون چنین ستمکارۀ خونآشامی به جهان آمده باشد.»[۲۰]
هر سه قول در فتح بدون جنگ تبریز، قتلعام مردم در جریان ترویج خشونتآمیز تشیع و انتقام از زنده و مردۀ آققویونلوها متفقند. تنها تفاوت سه نقلقول، بحث مقتوله است. متن ضمیمۀ زنو بهصراحت از کشتن نامادری سخن گفته است و آنجوللو و تاجر همان را اصطلاحاً مادر نوشتهاند. سخن ضمیمۀ زنو و بازرگان به هم نزدیک است. بازرگان جداگانه با زنو و آنجوللو همقول است؛ اینکه، آن زن از آققویونلوها بوده است (بازرگان و آنجوللو) و پس از مرگ حیدر نیز ازدواج کرده بوده است (بازرگان و کاترینو زنو).
اما گفتۀ آنجوللو نیاز به غور بیشتری دارد. او به افسانهای اشاره میکند که آن را پیشتر نقل کرده است. اینکه آن زن قصد کشتن اسماعیل را داشته است: «اسماعیل هنگامی که از شکم مادر زاده شد مشتی گرهکرده و خونین داشت و این نشانهای بود چشمگیر و همین که پدر او را دید گفت: بهیقین مرد بدی خواهد شد. و با مادر کودک همداستان شد که نباید او را زنده نگاه داشت. اما خواستۀ کردگار جز این بود، زیرا هنگامی که او را برای کشتهشدن میبردند کسانی که بدین کار مأمور بودند از دیدن زیبایی کودک به رقت آمدند و بر وی رحم کردند و به بارش آوردند. پس از سه سال که پسرک مایۀ امید فراوان شد بر آن شدند که وی را به پدر نشان دهند و همین که فرصت مناسب پیش آمد کودک را در برابر او نهادند و چون پدر بچه را برداشت و پرسید که کیست در پاسخ گفتند که پسر اوست. پدر شادمان شد و مهر بسیار به وی نمود.»[۲۱]
•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشتها:
۱۸- باربارو و دیگران ۱۳۸۱، ۲۶۷-۲۶۸
۱۹- همان، ۳۳۰
۲۰- همان، ۴۳۵-۴۳۶
۲۱- همان، ۳۲۸-۳۲۹
🔰@SafavidStudies | مطالعات صفویه
● شاهاسماعیل صفوی، قاتل مادر یا نامادری؟ (۱)
در سخن از سرسلسلۀ صفویه، برخی چنین پنداشته یا نوشتهاند که شاهاسماعیل یکم قاتل مادر خود بود. ادعایی که اغلب در افواه غیرمتخصصان یا در برخی کتب درجهچندم مطرح شده است.[۱] استناد مدعا به کتاب «سفرنامههای ونیزیان در ایران» است. اما سخن از قتل مادر تنها یک خلط و اشتباه است؛ زیرا مقتولۀ مدنظر سفرنامهها - چنانکه در ضمیمۀ یکی از آنها بدان تصریح شده است - نامادری یا زنِ پدرِ شاهاسماعیل است نه مادر واقعیِ او.
مادر شاهاسماعیل، بزرگترین دختر حسنپادشاه آققویونلو (۸۵۷-۸۸۲ هـ.ق. / ۱۴۵۳-۱۴۷۸ م.) از بطن همسر مسیحیاش بود. نام مادری او مارتا است که یک نام مسیحی است.[۲] ترکمانان و درباریان او را حلیمه میخواندند و از او با نام یا لقب عَلَمشاه و عالَمشاه نیز یاد میشده است. برای احترام به جایگاه او همراه نامش عناوین بیگم، بیگی (بگی)، آغا و خاتون میآمده است.[۳]
وصلت صفویها و آققویونلوها با شیخ جنید آغاز میشود که با خدیجه خواهر حسنپادشاه ازدواج کرد. پس از مرگ جنید، مارتا به عقد پسرعمهاش حیدر درآمد. شیخ حیدر از بطن این شاهدخت سه پسر داشت که کوچکترشان اسماعیل بود. غیر از مارتا، حیدر دستکم یک زن دیگر نیز داشته بود که از بطن او نیز فرزندانی خاسته بود.[۴]
شاهاسماعیل در حوادث پساجلوس خود در تبریز (۹۰۷ هـ.ق. / ۰۳-۱۵۰۲ م.)، نامادری خویش یعنی زنِ پدرش که بعد از مرگ حیدر (۸۹۳ هـ.ق. / ۱۴۸۸ م.) با یکی از امرای آققویونلو ازدواج کرده بود را پس از تحقیر و تلعین به قتل رساند. در نوشتههای دستکم سه ونیزی به این واقعه اشاره شده است. در ضمیمۀ یکی از آنها بهصراحت از کشتن نامادری سخن رفته است و دو تن دیگر همان را اصطلاحاً «مادر» نوشتهاند.
نامادری را مادر گویند. حتا برای ابراز احترام زنان مسن را مادر خطاب میکنند و در کل استعمال واژۀ نامادری کمتر از مادر است. این سخن مصادیق زیادی در تاریخ دارد و نگرشی امروزی نیست. با این اوصاف شاهاسماعیل دو مادر داشته است[۵]؛ یکی مارتا که والدۀ واقعی و حقیقی او بود و دیگری زنِ پدرش که نامادری وی بود اما اصطلاحاً مادر خوانده میشد.[۶] مسلماً زنی که توسط شاهاسماعیل کشته شد نامادری او بوده است[۷] نه مارتا که در هنگام حیات از جایگاه محترمی برخوردار بود و پس از مرگ حیدر هیچگاه ازدواج نکرد و سالها پس از وقایع تبریز درگذشت (۹۲۹ هـ.ق. / ۲۳-۱۵۲۲ م.).
•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشتها:
۱- برای نمونه نک: آزاد، حسن. (۱۳۵۷). پشتپردههای حرمسرا. ارومیه: انزلی. ص ۲۳۰؛ نصیری، علیاکبر. (۱۳۸۴). نگاهی دیگر به تاریخ آموزشوپرورش ایران (از هخامنشیان تا قاجاریان). تهران: آوای نور. ص ۱۵۹.
2- Gallagher, Amelia. (2004). Shah Ismail in the Alevi-Bektashi tradition. Ph.D. dissertation. University of McGill. p. 55.
۳- در منابع اروپایی مانند سفرنامههای ونیزیان، سفرنامۀ کمپفر و نیز در کتاب دونژوان ایرانی از او با نام مارتا یاد شده است (باربارو، جوزافات، آمبروزیو کنتارینی و دیگران. (۱۳۸۱). سفرنامههای ونیزیان در ایران. ترجمۀ منوچهر امیری. تهران: خوارزمی. ص ۲۵۷-۲۶۰؛ کمپفر، انگلبرت. (۱۳۶۳). سفرنامۀ کمپفر. ترجمۀ کیکاووس جهانداری. تهران: خوارزمی. ص ۱۹، ۲۳؛ اروجبیک بیات. (۱۳۳۸). دونژوان ایرانی. ترجمۀ مسعود رجبنیا، با حواشی و یادداشتهایی از لسترنج. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب. ص ۱۳۹).
۴- نوائی، عبدالحسین. (۱۳۶۴). ایران و جهان از مغول تا قاجاریه. تهران: هما. ص ۱۴۵.
5- YousefJamali, MohammadKarim. (1981). The Life and Personality of Shah Ismail I. Ph.D. dissertation. University of Edinburgh. p. 322.
۶- نوائی ۱۳۶۴، ۱۴۵-۱۴۷
7- YousefJamali 1981, 322
🔰@SafavidStudies | مطالعات صفویه
نقد رویکردهای راجر سیوری در تاریخ صفویان / دکتر على سالاری شادی
در میان محققان تاریخ صفوی نام راجر سیوری دیرین و آشناست و اغلب در مباحث تاریخ صفویه از وی یاد شده است. پیشگامی او باعث شده تا مطالعات صفوی بهخصوص در ایران تحت سیطرۀ او درآید و نویسندگان ایرانی و مستشرقان در این زمینه مکرر به او استناد جویند. در ذهن عدهای از محققان سیوری بهعنوان محققی توانمند و صفویهشناس برجسته شناخته شده است و او حتی خود به مرجع تاريخ صفوی تبدیل شده است. سیوری نیز با نوشتن آثار متعدد و مکرر چنین گمانی را دربارۀ خود القا کرده است و درحالیکه بررسی دقیق و بیطرفانۀ نوشتههای او آن را اثبات نمیکند. مهمترین نوشتههای او مأخوذ از کتاب تاریخ عالمآرای عباسی است که با تحقیقات دیگری از معاصران تکمیل شده است. اطلاعات و نظرات او از تاریخ صفویان یکسویه و متأثر از منابع رسمی صفویان و توأم با اغراق، تحسین و تمجید است. این نوشته بنا دارد پارهای از سرچشمههای بینشی و نظرات کلیشهای سیوری را به بحث گذارد تا اثبات گردد نوشتههای سیوری تکراری غیرتحقیقی و بیشتر مأخوذ از منابع رسمی صفویان یا به عبارت بهتر رونویسی از آنهاست.
🔰@SafavidStudies
میزان آگاهی صفویان از نظامهای حکومتی در اروپا / دکتر یوسف رحیملو و مقصودعلی صادقی
«در روزگار صفویه، روابط ایران و اروپا وارد مرحلهای تازه شد. طبيعتاً صفویان میبايست از رهگذر پیوندهای جدید با اروپاییان، آگاهیای راجع به نظامهای سیاسی آن سرزمین کسب نموده باشند. اما صفویان عمدتاً بهشکلی قالبی، نظامهای سیاسی اروپا را نیز (همچون دیگر نقاط جهان) نظامهایی پادشاهی میپنداشتند و تا اواخر روزگار صفویه، اینان از وجود نظامهای غیرپادشاهی بهويژه نظام جمهوری در اروپا بیخبر بودهاند. تنها در زمان آخرین پادشاهان این سلسله (مخصوصاً شاه سلیمان و شاه سلطانحسین) اندکاندک نشانههایی از آگاهی اجمالی برخی از دولتمردان ایرانی از نظام جمهوری در پارهای كشورهای اروپایی بهچشم میخورَد.»
🔰 @SafavidStudies
معرفی کتاب
یکی از تازهترین پژوهشها دربارۀ ظهور صفویه و رسمیت یافتن تشیع امامیه در ایران، کتاب «شاهاسماعیل صفوی و تغییر مذهب» اثر بهزاد کریمی است که بهعنوان نخستین جلد از مجموعۀ «تاریخ ایران: روایتی دیگر» از سوی انتشارات ققنوس به چاپ رسیده است. این کتاب ساده و کمحجم و مناسب برای عموم مخاطبان با نگرشی منصفانه و جامع، علاوه بر بهدست دادن روایتی منسجم از زندگی و زمانۀ شاهاسماعیل، با انعکاس دیدگاههای گوناگون دربارۀ کارنامۀ شاهاسماعیل صفوی و میراث او، قضاوت نهایی را بر عهدۀ خوانندگان گذاشته است.
• شاهاسماعیل صفوی و تغییر مذهب
• بهزاد کریمی
• انتشارات ققنوس
• چاپ یکم: ۱۳۹۷
• ۱۳۴ صفحه
🔰@SafavidStudies
تاریخ و وحدت ملی در گفتوگو با دکتر یوسف رحیملو
🔰 @SafavidStudies
مهاجرت جبلعاملیان به ایرانِ صفوی، افسانه یا حقیقت / محمدنبی سلیم
علمای جبلعامل نقش قابلتوجهی در تحکیم مبانی مشروعیت دولت صفویه، ترویج شعائر دینی و پیگیری سیاست مذهبی صفویه داشتهاند. از برجستهترین دانشوران مهاجر از لبنان، محقق کرکی بود که او را مروج شیعه در سدۀ ۱۰ هـ.ق. خواندهاند. تاریخپژوه معاصر، اندرو نیومن در مقالهای با ذکر دلایلی ادعا نموده است که مهاجرت علمای جبلعامل بیشتر به افسانه میماند. نویسنده در نوشتار حاضر تلاش نموده است با برگردان بخش اصلی از مقالۀ نویسندۀ مذکور، به طرح پرسشگری و نقد ادعاهای نیومن اقدام کند. وی بخشهای مختلف مقاله که ناظر بر موضوعاتی از قبیل: ردیه بر تشیع صفویان، اعتراض به محقق کرکی، ناسازگاری شیعیان غیرایرانی با تشیع صفوی، پاسخ جبلعاملیان به تشیع صفوی، دوران شاه تهماسب یکم و... بهطور مبسوط تشریح مینماید. نتایج تحقیق نویسنده نشان میدهد که ادلۀ نیومن صرفاً بر پایۀ استدلالهای ضعیفی چون: تضاد رویۀ دینی علمای شیعی با تشیع صفوی، بیعلاقگی عاملیان به مشارکت سیاسی و نارضایتی علما از پیوند دیانت و سیاست قرار داشته و از وجاهت اسنادی و کافی برخوردار نیست.
🔰@SafavidStudies
زبان ترکی در روزگار صفوی / دکتر ویلم فلور و دکتر حسن جوادی
«در دورۀ صفویه، زبان ترکی دارای اهمیت زیادی بود و علاوه بر دربار، بین مردم نیز بهصورت وسیعی استفاده میشد. این مطلب بهندرت ذکر شده است و معمولاً تاریخنویسان ایرانی و غربی به این مسئله نمیپردازند.» این نوشتار بر اساس دادهها و گزارشهای تاریخی، جایگاه زبان ترکی بهعنوان زبان ارتباطی و رسمی دربار در تمام مدت حکومت صفویه را بررسی کرده و به نقش صفویان در رواج زبان ترکی در مناطق مختلف ایران میپردازد.
فایل فوق، متن مقدمۀ مصححان فرهنگ لغت نصیری است: نصیری، محمدرضا و عبدالجمیل. ۱۳۹۳. فرهنگ نصیری. بهکوشش حسن جوادی، ویلم فلور؛ با همکاری مصطفی کاچالین. تهران: کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی؛ تبریز: آیدین. ص ۹-۴۹.
🔰@SafavidStudies
شیخ جعفر صفوی: شخصیتی مشهور، اما گمنام در سنت صفویان/ دکتر علی سالاری شادی
«... این عضو خاندان صفوی نهتنها در سنت تاریخی-روایی و خاندانی-حکومتی صفویان جایگاهی ندارد، بلکه بهطور واضح و بارزی کینهتوازنه موردنفرت واقع شده بود. درحالیکه این شیخ صفوی تا حد زیادی موردتوجه حاکمیتهای معاصر بوده و از احترام فراوانی برخوردار بوده است... لذا در این میان تناقض خاصی وجود دارد. منابع صفوی با ابهام و اجمال فراوان و با اغراق و مبالغه، این موضعگیری خصمانه را در راستای امر تعیین جانشینی و مخالفت شیخ جعفر با جایگزینی جنید مطرح کردهاند که ضمن آن، با حرارت خاصی پای جهانشاه قراقویونلو را نیز به این ماجرا کشاندهاند؛ تا جایی که خروج جنید از اردبیل را به وی منتسب کردهاند. حال با توجه به این تناقضات و ابهامات، آیا ادعاهای منابع و سنت صفویان دربارۀ امر جانشینی و حقانیت جنید مبدأ و منشأیی دارد؟ آیا بهراستی شیخ جعفر مرتکب رفتار ساختارشکنانهای در خاندان صفوی شده است؟ نگارندۀ این مقاله درصدد است ضمن بیان مقام و موقعیت این شیخ صفوی، چرایی و چگونگی مقابلۀ او با جنید و تبعات آن را مورد بررسی قرار دهد.»
🔰@SafavidStudies
آدمخواری در تاریخ مذهبی صدرِ دورۀ صفویه / دکتر شهزاد بشیر، ترجمۀ بهزاد کریمی
«این مقاله به چهار بخش تقسیم شده است. ابتدا بهصورت دقیق و جزئی، گزارشهای تاریخی آدمخواریِ منتسب به دورۀ شاهاسماعیل را بررسی میکنم و سپس اشارهای به چگونگی تفسیر این گزارشها در بافت تاریخیای که منابع مورد بررسی، ضمن آن نگارش یافتهاند، خواهم داشت. بخش دوم به موضوع آدمخواری که گفته میشود در دربار شاهعباس رخ داده، اختصاص دارد. کنار هم قرار دادن این آدمخواریها به مشخص کردنِ ویژگیهای هریک کمک خواهد کرد. بخش سوم، آدمخواری را به آئین مذهبیِ چوب طريق که طی آن قزلباشان بهمنظور ابراز وفاداری مذهبی و سیاسی خود به خاندان صفویه، ضربات نمایندگان پادشاهان صفوی را بر بدنشان تحمل میکردند، پیوند میدهد. من مدعی هستم که آدمخواریِ گزارش شده از دورۀ شاهاسماعیل و آئین مذهبی چوب طريق بهصورت نمادین در ارتباط با هم بودند و ماهیت بسیار جسمانیِ انگارۀ مذهبی قزلباشان را منعکس میکند.»
🔰@SafavidStudies
بهای وحدت سیاسی و تمامیت ارضی / دکتر جلال متینی
🔰@SafavidStudies
شمسالدین گیلانی معلم شاهاسماعیل صفوی، واقعیت یا افسانه / دکتر علی سالاری شادی
«تاریخ صفویان همچنان دارای ابهام و نکات تاریک فراوان است و منابع صفوی با رویکردی رسمی و به تبعیت از سیاست صفویان در موارد زیادی از ارائۀ اطلاعات لازم خودداری میورزند. در این میان شش سال اختفا و یا حضور اسماعیل صفوی در گیلان از نکات بسیار تاریک اوایل عصر صفوی است. منابع صفوی این مقطع را به ابهام و با کلیگویی بازگو کردهاند که مواردی از آن را با مسائل ماورایی مرتبط ساختهاند. یکی از موضوعات مبهم و ناشناختۀ این دوره، تعلیم و تربیت اسماعیل با تأکید بر طرح شمسالدین گیلانی بهعنوان معلم او است که به نظر میرسد از موضوعات مبهم است. مسأله این است که منابع متقدم صفوی در خصوص تعلیم و تربیت شاه اسماعیل در این مقطع مطلبی ندارند، اما یک منبع در یک و دو سطر از دانش آموختن اسماعیل در محضر معلمی به نام شمسالدین گیلانی یاد کرده است که همان مبنای گزارش اغراقآمیز مورخان متأخر و محققان معاصر قرار گرفته است. این مقاله درصدد است تا به اتکاء به منابع متعدد صحت و سقم این موضوع را به بحث گذارد.»
🔰@SafavidStudies
بازتاب جنگ چالدران در تاریخنگاری صفوی / دکتر علی سالاری شادی
«تا جایی که به تاریخنگاری صفوی مربوط میشود، جنگ چالدران بهمراتب فراتر از یک رویارویی نظامی میان صفویان و عثمانیان است. شکست قوای صفوی در این نبرد به مدعیات ارضی شاهاسماعیل اول و قزلباشان بر مناطق شرقی آناتولی پایان بخشید. این رویداد برجستۀ تاریخ اوایل عهد صفوی از سوی اغلب وقایعنامهنویسان صفوی بهشیوهای ناقص و عجولانه گزارش شده است. شکست قاطع قزلباشان و رهبر معنوی آنان در برابر عثمانیان، بدون شک، دلیل اصلی اکراه آنان از پرداختن به جزئیات مرتبط با این رویداد است. مقالۀ حاضر میکوشد، با برجستهساختن تصورات و کلیشههایی که از سوی آنان برای توضیح این رویداد مهم اوایل عهد صفوی مورد استفاده قرار گرفته است، روایات وقایعنامهنویسان صفوی راجع به این نبرد را در معرض یک تفسیر منسجم قرار دهد.»
🔰@SafavidStudies
نقد و بررسی نظریههای موجود دربارۀ تشکیل حاکمیت صفوی / دکتر علی سالاری شادی
«تعدادی از محققان با اتکاء به یک یا چند عامل درصدد ماهیتبخشی و یا بهتعبیر بهتر ماهیتتراشی برای حاکمیت صفویان برآمدهاند. از طرفی با نادیده انگاشتن و غفلت از واقعیات متعدد دیگر به ابهام و پیچیدگی موضوع افزودهاند. این باعث ارائۀ نظرات مختلف و حتی متضادی دربارۀ چرایی، روند و ماهیت و مشخصات این حاکمیت شده است. این نوشته درصدد است تا با ارائۀ نوعی تقسیمبندی بر اساس محتوای این نظریات، آنها را به بحث و مقایسه گذارد و در حد امکان به بررسی، نقد و مطابقت آن دیدگاهها با واقعیات ملموس در حکومت صفویان بپردازد. نتیجۀ این بررسی حاکی از آن است که هیچیک از نظرات مذکور با واقعیات تاریخی شکلگیری و روند حاکمیت صفوی مطابقت ندارد؛ نظریۀ حاکمیت ملی صفوی، نظریۀ شیعیانه-صوفیانه و نظریۀ آناطولی-ترکمانی در تشکیل حاکمیت صفوی.»
🔰@SafavidStudies
● شاهاسماعیل صفوی، قاتل مادر یا نامادری؟ (۴)
ازآنرو افسانه است که آن را به چنگیز هم نسبت دادهاند.[۲۲] اینگونه روایات تنها بیانگر قساوت شخصیتهای خونریز است. این افسانه در منابع دستاول صفوی هم آمده است: « ... و گویند در حین ولادت قدری خون فشرده در مشت آن تازهنهال چمن سلطنت بود و این معنی نزد عقلا دلیل آن بود که بر سفک دما دلیر باشد و یمکن که خونریختنش به مرتبهای رسد که در زمان دولت او بهرام خونآشام از بیم جان در زیر چادر ناهید خزد. فیالواقع چنان بود و این معنی در ایام سلطنت او مشاهده افتاد.[۲۳]»
رواج این اقوال و شایعات در آن زمان بیانگر قساوت شاهاسماعیل است. همچنان که برای چنگیزخان مغول هم ذکر شده و نشانگر بیرحمی او است. این را باید در کنار سخن سوداگر ونیزی در نظر گرفت که شاهاسماعیل را با نرون – امپراتور بیرحم روم[۲۴]- مقایسه میکند. مشابه این قیاس را میتوان در نامۀ سلطان بایزید دوم عثمانی دید. او که خبر خشونتهای مذهبی شاهاسماعیل را از ایرانیان سنیمذهب گریخته از وطن و سایرین شنیده بود، برای آگاهی از اوضاع و احوال ایران محمد چاوش بالابان را مأمور فرستادن نامه به دربار اسماعیل کرد. به او تذکر داد در صورتی که آنچه گفته میشود حقیقت داشته باشد، نامۀ دوم را که شامل تبریک فتوحات و متضمن نصیحت و تذکر است اهدا کند، و در غیر این صورت، نامۀ نخست را که تنها شامل تبریک فتوحات است تحویل دهد.[۲۵] شنیدهها از ثقۀ صادق بود و نامۀ دوم اهدا گردید. پادشاه عثمانی در این مکتوب اسماعیل و اعمال وی را همردیف و ادامۀ چنگیز و تیمور و حَجّاج ثقفی[۲۶] دانسته است و او را به پرهیز از خشونت مذهبی نصیحت کرده است.
•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشتها:
۲۲- ساندرز، جان جوزف. (۱۳۸۳). تاریخ فتوحات مغول. ترجمۀ ابوالقاسم حالت. تهران: امیرکبیر. ص ۵۴.
۲۳- خورشاه بن قباد الحسینی. (۱۳۷۹). تاریخ ایلچی نظامشاه، تاریخ صفویه از آغاز تا ۹۷۲ هجری قمری. تصحیح، تحشیه، توضیح و اضافات: دکتر محمدرضا نصیری؛ کوئیچی هانهدا. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی. ص ۳.
۲۴- «نرون که نام اصلی او Lucius Domitius Neroclodius بود از ۵۴ تا ۶۸ م. امپراتور روم بود. او مادر و همسر و گروه بسیاری را کشت و در کشتن افراد چنان مرتكب تندرویها گردید که در تاریخ بهعنوان نمونۀ سنگدلی و بیرحمی از او یاد میشود. نرون که خود را شاعر و نقاش میدانست، متهم است که آتشسوزی بزرگ رم در ۶۴ م. را برپا کرد تا از منظرۀ شهری که در میان شعلههای آتش میسوخت و مردمی که هراسان به هر سوی میگریختند و سوخته میشدند نقاشی کند. بهعلت بیرحمیهایش، شورشهای زیادی برپا شد. در آخرین شورش، هنگامی که احساس کرد شورشیان پیروز میشوند و او را دستگیر خواهند کرد خودکشی کرد. او هنگام مرگ گفت: «دنیا با مرگ من چه هنرمندی را از دست داد!» (پارسادوست، منوچهر. (۱۳۷۵). شاهاسماعیل اول، پادشاهی با اثرهای دیرپای در ایران و ایرانی. تهران: شرکت سهامی انتشار. ص ۲۸۵).
۲۵- اسپناقچی پاشازاده، محمدعارف. (۱۳۷۹). انقلاب الاسلام بين الخواص والعوام. بهکوشش رسول جعفریان. قم: دلیل ما. ص ۵۱.
۲۶- «حجّاج ابن یوسف ابن حکم ثقفی در ۴۱ هـ.ق. متولد و در ۹۵ هـ.ق. درگذشت. او برای سرکوبیِ عبدالله ابن زبیر که در مکه قیام کرده بود خانۀ کعبه را با منجنیق ویران کرد؛ عبدالله را کشت؛ سر او را برای خلیفۀ اموی عبدالملک ابن مروان فرستاد و جسد او را نیز به دار آویخت. او مدت ۲۰ سال حکومت حجاز و سپس عراق عرب و ایران را داشت و در این مدت بسیاری از مردم آن کشورها را کشت و در زندانها شکنجه داد. نام حجّاج مانند چنگیز و تیمور مَثَلِ ظلم و جنایت است.» (پارسادوست ۱۳۷۵، ۸۱۶).
🔰@SafavidStudies | مطالعات صفویه
● شاهاسماعیل صفوی، قاتل مادر یا نامادری؟ (۲)
سفرنامههای ونیزیان در ایران کتابی است مشتمل بر شش سفرنامه از سفیران و مسافران ونیزی که در فاصلۀ سالهای حکومت حسنپادشاه تا سلطنت شاهطهماسب یکم صفوی (۹۳۰-۹۸۴ هـ.ق. / ۱۵۲۴ – ۱۵۷۶ م.) به ایران میآمدند و آنچه را به چشم خود میدیدند یا به گوش خود میشنیدند در شرح سفرهای خود مینوشتند. سه مورد از این سفرنامهها در سال ۱۸۷۳ م. توسط چارلز گری از ایتالیایی به انگلیسی ترجمه و در انجمن هاکلیوت لندن چاپ شد.[۸] بعدها نیز توسط منوچهر امیری از برگردانِ انگلیسیِ آنها به پارسی ترجمه شدند.[۹] کتاب مذکور در کنار دیگر مکتوبات ایتالیایی از منابع دستاول تاریخ آققویونلو و صفویه به شمار میرود.[۱۰] پنج مورد نخست در اصل بخشی از مجموعۀ بزرگ "Navigazioni e Viaggi" است[۱۱] که توسط جووانی باتیستا راموزیو (Giovanni Battista Ramusio) گردآوری شده است. منابع ونیزی تاریخ صفویه محدود به این موارد نیست و نوشتههای ایتالیایی دیگری نیز وجود دارند[۱۲] که پارههایی از آنها به فارسی ترجمه شده است.[۱۳] این موارد شامل گزارشهای سفیران و سوداگران، شرححال اسیران، نامهها و اسناد و مدارک سیاسی، شرح تاریخ جنگها از قول یا توسط شاهدان عینی، تواریخ عمومی و شرححالهای عامهپسند است.[۱۴]
از میان شش سفرنامۀ کتاب مذکور، در سه مورد از آنها به وقایع تبریز و قتل نامادری اشاره شده است:
۱) سفرنامۀ کاترینو زنو (Caterino Zeno) که بر اساس نامهها و مکاتبات وی توسط راموزیو تدوین و بازنویسی شده است و با بازگشت زنو به ونیز در سال ۸۷۸ هـ.ق. / ۱۴۷۴ م. خاتمه مییابد. این سفرنامه ضمیمهای دارد که وقایع پس از رسالت زنو را تا سلطنت شاهاسماعیل شامل میشود و از منابع و مآخذ دیگر فراهم شده است.[۱۵]
۲) جووان ماریا آنجوللو (Giovan Maria Angiolello) از 1507 تا 1514 م. / 13-912 تا 20-919 هـ.ق. مأموریتهایی برای جمهوری ونیز در ایران انجام داد. او وقایع ظهور شاهاسماعیل را نوشته است و در جنگ صفویان و شیبانیان (۹۱۶ هـ.ق. / 1510 م.) حضور داشته است. بیشتر کتاب آنجوللو در مسائل مربوط به تاریخ ایران به دوران شاهاسماعیل صفوی اختصاص دارد.[۱۶]
۳) یک بازرگان گمنام ونیزی که میان ایران و شام به تجارت میپرداخته، از 1511 تا 1520 م. / 17-916 تا 27-926 هـ.ق. در ایران بوده و حتا در لشکرکشی شاهاسماعیل به شماخی حضور داشته است.[۱۷]
•┈┈•┈┈•┈┈•
یادداشتها:
۸- جوادی، حسن. (۱۳۷۸). ایران از دیدۀ سیاحان اروپایی (از قدیمترین ایام تا اوایل عهد صفویه). ج. ۱. تهران: بوته. ص ۱۴۸.
9- Zeno, Caterino, Giovan M. Angiolello and Merchant. (1873). Travels of Venetians in Persia: A Narrative of Italian Travels in Persia in the 15th and 16th Centuries. translated and edited by Charles Grey. London: Hakluyt Society; Barbaro, Josafa and Ambrogio Contarini. (1873). Travels to Tana and Persia. Translated from the Italian by William Thomas and Edited with an Introduction, by Lord Stanley of Alderley. London: Hakluyt.
۱۰- برای نقد و بررسی این سفرنامهها، ضمن مطالعۀ آنها، رک: عادل، پرویز. (۱۳۸۳). «سفرنامههای ونیزیان در ایران (نگرش و نگارش).» کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، بهمن و اسفند: ۹۰-۹۷؛ یوسفجمالی، محمدکریم. (۱۳۸۵). «نقد و بررسی سفرنامههای ونیزیان در ایران.» فصلنامۀ تاریخ ۱(۱): ۱۲۶-۱۵۱؛ جوادی، حسن. (۱۳۵۲). «ایران از دیدۀ ونیزیان، از روزگار اوزونحسن تا دوران شاه طهماسب.» بررسیهای تاریخی ۸(۶): ۸۹-۱۳۲؛ جوادی ۱۳۷۸، ج. ۱: ۱۳۴-۱۶۳
11- Ramusio, Giovan Battista. (1559). Delle Navigationi et Viaggi. Vol. 2. Venetia: Nella Stamperia de Givnti.
۱۲- برای آگاهی بیشتر دربارۀ برخی از این منابع، رک: جوادی ۱۳۷۸، ۱۵۷-۱۶۳؛ نیز نک:
Meserve, M. (2014). The Sophy: News of Shah Ismail Safavi in Renaissance Europe. Journal of Early Modern History, 18, 579-608.
۱۳- رنجبر و رحیمیان به ترجمۀ برخی از این متون ایتالیایی پرداختهاند. نک: رنجبر، محمدعلی، و محمدحسن رحیمیان. (۱۳۹۸). «برآمدن شاهاسماعیل اول از منظر ونیزیان؛ بازخوانی منابع ترجمهنشدۀ ایتالیایی» پژوهشهای تاریخی ۱۱(۳): ۳۵-۵۲؛ همان. (۱۳۹۶). «روایتی ایتالیایی از جنگ چالدران.» جستارهای تاریخی ۸(۱): ۱۳۵-۱۵۶؛ همان. (۱۳۹۹). «واکاوی رابطۀ نافرجام ونیزیان با شاهطهماسب صفوی بر اساس منابع ترجمهنشدۀ ایتالیایی.» پژوهشهای تاریخی ۱۲(۳): ۹۹-۱۱۲. البته پیش از ایشان نیز، دکتر حسن جوادی به معرفی و نقد و بررسی برخی از این منابع پرداخته است که ابتدا در مجلۀ بررسیهای تاریخی و بعداً در کتابی جداگانه منتشر شده است.
۱۴- جوادی ۱۳۷۸، ۱۵۸
۱۵- همان، ۱۴۷
۱۶- همان، ۱۴۸
۱۷- همان، ۱۴۹
🔰@SafavidStudies | مطالعات صفویه
• بررسی علت اصلی انتقال پایتخت صفویه از تبریز به قزوین
بخشی از گفتگوی اینستاگرامی دکتر مقصودعلی صادقی با نشریۀ قوجا تبریز در موضوع «جايگاه آذربايجان در ايران عصر صفوى» (۱۷ اسفند ۱۴۰۰).
🔰@SafavidStudies
● راجر سیوری درگذشت
• راجر مروین سیوری (Roger Mervyn Savory) ایرانشناس بریتانیایی-کانادایی، روز ۱۷ فوریۀ ۲۰۲۲ در سن ۹۷ سالگی در اُتاوا درگذشت.
راجر سیوری در ۲۷ ژانویۀ ۱۹۲۵ در شهر پیتربورو در انگلستان زاده شد و در مدرسۀ پادشاهی همان شهر به تحصیل پرداخت. در سال ۱۹۴۳ به او بورسیۀ دولتی اعطا شد که مشترکاً توسط ادارۀ جنگ و وزارت اطلاعات ارائه شد تا دورۀ فشردۀ زبان فارسی را در دانشکدۀ مطالعات شرقی و آفریقایی در دانشگاه لندن (سوآس) بگذراند. در ۱۹۴۴ بهعنوان مأمور اطلاعاتی مشغول شد و سال بعد به ایران اعزام شد. تا ۱۹۴۷ در پستهای گوناگون نظامی و دیپلماتیک خدمت کرد و سپس تا ۱۹۴۹ با درجۀ ستوان جزو افسران ذخیرۀ معمولی بود. در ۱۹۴۷ به مطالعات عربی و فارسی در کالج کوئینز در اکسفورد روی آورد و در سال ۱۹۵۰ لیسانس خود را در مطالعات شرقی دریافت کرد و بهعنوان آموزشیار زبان فارسی در دانشگاه لندن (سوآس) مشغول به کار شد. ده سال در آنجا تدریس کرد و در ۱۹۵۸ دورۀ دکتری را تمام کرد. در ۱۹۶۰ بهعنوان استاد مدعو راهی دپارتمان مطالعات شرقی دانشگاه تورنتو در کانادا شد. سال بعد با پذیرش پیشنهاد دریافت شغل دائمی در دپارتمان نوبنیاد مطالعات اسلامی این دانشگاه برای همیشه در کانادا ماندگار شد. او نقش مهمی در پیشبرد این دپارتمان داشت. در ۱۹۸۷ پس از بازنشستگی در دانشگاه تورنتو بهعنوان استاد ممتاز همکار در کالج ترینیتی به کار خود ادامه داد.
نام راجر سیوری بهعنوان صفویشناس برجسته بر مطالعات صفویه در ایران سیطرۀ خاصی دارد. شهرت راجر سیوری در ایران بیش از هر چیز به کتاب «ایران عصر صفوی» گره خورده است. ترجمۀ این کتاب و دیگر کتب و مقالات او بارها در ایران با سکوت و تأیید محافل آکادمیک یا کمبود تحقیقات کافی در تاریخ صفویه چاپ شده است. کتاب مذکور جزو کتب درسی دانشجویان ایرانی و منابع دانشگاهی درآمده است و پیوسته توسط اساتید مربوطه تدریس و توصیه شده است. سیوری در این کتاب تاریخ صفویه را با بیانی ستایشآمیز نگاشته است. همچنین عالمآرای عباسی را نیز به انگلیسی ترجمه کرده بود و تا حدی تحت تأثیر اسکندربیک منشی قرار داشت. اخیراً نقدهایی بر آثار و نظرات او نوشته شده که از میان آنها میتوان به مقالۀ «نقد رویکردهای راجر سیوری در تاریخ صفویان» نوشتۀ دکتر علی سالاری شادی اشاره کرد: «در میان محققان تاریخ صفوی نام راجر سیوری دیرین و آشناست و اغلب در مباحث تاریخ صفویه از وی یاد شده است. پیشگامی او باعث شده تا مطالعات صفوی بهخصوص در ایران تحت سیطرۀ او درآید و نویسندگان ایرانی و مستشرقان در این زمینه مکرر به او استناد جویند. در ذهن عدهای از محققان سیوری بهعنوان محققی توانمند و صفویهشناس برجسته شناخته شده است و او حتی خود به مرجع تاريخ صفوی تبدیل شده است. سیوری نیز با نوشتن آثار متعدد و مکرر چنین گمانی را دربارۀ خود القا کرده است و درحالیکه بررسی دقیق و بیطرفانۀ نوشتههای او آن را اثبات نمیکند. مهمترین نوشتههای او مأخوذ از کتاب تاریخ عالمآرای عباسی است که با تحقیقات دیگری از معاصران تکمیل شده است. اطلاعات و نظرات او از تاریخ صفویان یکسویه و متأثر از منابع رسمی صفویان و توأم با اغراق، تحسین و تمجید است. نوشتههای سیوری تکراری، غیرتحقیقی، و بیشتر مأخوذ از منابع رسمی صفویان یا بهعبارت بهتر رونویسی از آنهاست.»*
ROGER MERVYN SAVORY (January 27, 1925 - February 17, 2022)
*. سالاری شادی، علی. (۱۳۹۷). نقد رویکردهای راجر سیوری در تاریخ صفویان. پژوهشنامۀ انتقادی متون و برنامههای علوم انسانی ۱۸(۱۰): ۱۴۷-۱۶۹.
نیز رک: سالاری شادی، علی. (۱۳۹۳). نقد وبررسی نظریه های موجود دربارۀ تشکیل حاکمیت صفوی. فصلنامۀ تاریخنامۀ ایران بعد از اسلام ۵(۹): ۷۷-۸۲.
🔰 @SafavidStudies
سیاست در نظر ایرانیان عصر صفوی / دکتر علیرضا کریمی
«عصر صفویه یکی از ادوار مهم تاریخ ایجاد روابط خارجی ایران با کشورهای اروپایی است، ازاینرو بررسی سیاست و شقوق آن در آیینۀ نگاه شاهان و مردم ایران عصر صفوی و بهخصوص در حوزۀ سیاست خارجی مهمترین هدف این مقاله است. در این مقاله به این امر پرداخته شده است که ایرانیان در مقایسه با اروپاییان همان عصر دیدگاهی متفاوت نسبت به سیاست داخلی و خارجی داشتهاند. این تفاوتها بنیادین و مبتنی بر آموزههای تاریخی و تحولات در نظام معرفتی اروپاییان بوده است. همچنین در این پژوهش بر این تأکید شده است که ایرانیان از پادشاه تا عموم مردم بهدلایلی هیچگاه زمینۀ لازم برای درک تحولات موجود در اروپا را نداشتند و آنها هرگز نمیتوانستند از اندیشهای واحد در خصوص سیاست برخوردار باشند.»
🔰@SafavidStudies
بخشی از مصاحبۀ دکتر یوسف رحیملو[۱]:
* اگر بخواهیم به محورهای مهم در تاریخ بپردازیم، احتمالاً دورۀ صفویه یکی از آن موارد است. البته میدانیم که مشخص کردن دورههای مهمتر تاریخ هر کشور، کار سادهای نیست. با وجود این و بهفرض مهم دانستن تاریخ دورۀ صفویه، میخواهیم بدانیم، از نظر شما که عمدتاً روی این دوره کار میکنید، دلایل برجسته بودن این مقطع چیست؟
- همان طور که فرمودید، بنده دورهای را مهمتر از دورۀ دیگر تلقی نمیکنم. منتها شاید با توجه به ذهنیت کنونی ما و موقعیت جامعۀ ما در حال حاضر، بعضی دورهها بهعلت پیوستگی بیشتر با وضعیت کنونی جامعه و موقعیت ذهنی ما، برجستهتر یا مهمتر به نظر بیایند. از جمله دلایلی که باعث میشود، دورۀ صفویه برای روزگار و نسل ما مهم جلوه کند، شاید این باشد که این دوره، مثل بعضی دورههای گذشته در تاریخ ایران، از دورههای توأم و متقارن بودن حرکت دینی و سیاسی در جامعه و مشارکت این دو در مدیریت جامعه است. با این طرز نگاه به مسئله، قطعاً این قسمت از تاریخ ایران برای ما جالبتر و مهمتر به نظر میرسد. بهلحاظ نکات مطرح در علم و آموزش و نیز با عنایت به مهمترین فایدۀ تاریخ، یعنی عبرت گرفتن از گذشته نیز، توجه خاص به این دوره شایسته است. چون به هر حال یک تجربۀ انسانی گذشته است و سزاوار است که برای آموختن از واقعیتها، این دوره را جدیتر مطالعه کنیم.
دورۀ صفویه از منظر درک تحولات داخلی جامعه هم برای ما مهم است و میتوانیم آموختنیهای زیادی از این دوره داشته باشیم. علاوه بر این، از نظر درک بهتر موقعیت جهانی هم، تمرکز روی دورۀ صفویه اهمیت دارد. دورۀ صفویه تقریباً مقارن بود با آن عصری که غرب میخواست جهانی بشود. یعنی همزمان با حکومت صفویه، غربیها به دنبال اکتشافات جغرافیایی و جهانگیری بودند. در دورۀ صفویه بود که غربیها به جنوب ایران آمدند و با ما زانوبهزانو در آبهای جنوب نشستند.
چگونگی نگاه جامعۀ ما در عصر صفوی به پیشرفت و توسعهطلبی غرب و واکنشی که جامعه و حکومت صفوی نسبت به آن نشان داد، از جمله عوامل مهمی هستند که به مطالعه و بررسی کافی نیاز دارند. آنوقت مسئولیت و وظیفۀ آنهایی که چشم و فکرشان باز بود و اهل علم و مطالعه بودند، زیاد بود. آنها باید هوشیار میبودند و متوجه میشدند که در دنیا نسیم جدیدی در حال وزیدن است و حرکت تازهای شروع شده است. باید میرفتند سراغ شناخت این پدیدۀ جديد. مخصوصاً آن موقع که این پدیده فشارهایی به حکومت صفویه وارد کرد و تمامیت ارضی ایران را به خطر انداخت، وظیفۀشان فراتر از سکوت و بیتفاوتی بود.
دولت قزلباش وقتی به کرانههای هرمز رسید، مجبور به توقف شد. آنجا مجبور شد با غربیها مذاکره کند و قرارومدار بگذارد. یعنی اینجا مرزش را دیگری تعیین کرد. با دیدن این چیزها، این حکومت باید بیدار میشد و میفهمید غربیها کی هستند، چه توانی دارند و قدرت آنها در چه چیز نهفته است. ولی متأسفانه اینگونه نشد.
در دورۀ صفویه، ایرانیها نتوانستند درک کنند که بخش زیادی از قدرت غرب، در دریا شکل گرفته است. به همین صورت نفهمیدند که دریا چه نقشی در قدرت گرفتن غربیها دارد و تسلط بر دریا و استفاده از آن، چه نقشی میتواند برای یک کشور داشته باشد.
در دورۀ صفویه، با وجود تعرضهایی که از راه آبهای جنوبی به ایران شد، اقدامی نکردند. به این ترتیب، اینجا بهصورت منفی دورۀ صفویه قابلتوجه و مهم میشود. یعنی چطور میشود که جامعهای وزش اینهمه نسیم و توفان را لمس کند و صدمه ببیند، ولی اینقدر غافل باشد؟ چه عواملی باعث این غفلتها میشوند؟ خب اینها باعث میشوند که ما تاریخ اجتماعی دورۀ صفویان را خیلی عمیقتر و بیشتر بکاویم. حتی به این خاطر، بر آن شویم که تاریخ قبل از صفویه را هم عمیقتر نگاه کنیم.
عملکرد صفویان در تاریخ بعدی ما تأثیر گذاشته است. البته نمیگوییم که تمام تقصير از صفویه بوده است، چون بالاخره قبل از آن حوادث و عواملی وجود داشتند که اینها اینطوری بار آمدند. منتها چون این مسائل در تاریخ صفویه نمایان میشوند، کنجکاو میشویم که ببینیم این غفلت از کجا وارد تاریخ ما شده است. باید رگوریشههای این غفلت را خوب بشناسیم و سعی کنیم، با آنها مقابله کنیم. بهواقع برآنیم، دلایل عقبماندگی را از همان مقطعی که فکر میکنیم نقطۀ اوج تاریخ ایران است، درک کنیم. البته برای یافتن دلایل دورتر، بایستی دورههای قبلتر را هم دقیقتر ببینیم.
یادداشتها:
۱- رحیملو، یوسف. (۱۳۸۲). تاریخ و وحدت ملی در گفتوگو با دکتر یوسف رحیملو، مصاحبهکننده: جمشید نوروزی. مجلۀ رشد آموزش تاریخ ۴(۱۲): ص ۹-۱۰.
🔰@SafavidStudies
بررسی جایگاه هنر در دورۀ صفوی / شهره جوادی
«عصر بالندگی و شکوفایی هنر ایران دوران سلجوقی و ایلخانی است و در زمان تیموریان به اوج میرسد. در حالی که از گذشته تا کنون مطالب بسیاری در مدح و ستایش صفویان گفته شده که بیشتر جنبۀ سیاسی دارد تا تحلیل و بررسی جدی در زمینۀ فرهنگ و هنر. تمرکز و یکپارچگی سازمان دولت صفوی باعث شد تا جمیع هنرها رونق گرفته و تولیدات فراوانی در تمامی زمینههای هنری انجام شود و بدینگونه بود که هنرها در این عصر به جهت کمیت رشد چشمگیری یافته اما از نظر کیفیت دچار افول شدند. هنر این عصر غالباً در تداوم هنر دوران گذشته از ساسانی تا تیموری است، بهطوری که از ابتدا تا انتهای این دوره شاهد رکورد و افول هنرها بهخصوص در زمینۀ معماری و تزیینات میباشیم.»
🔰@SafavidStudies
● زبان عربی در دورۀ صفویه
در کنار اتکای صفویه بر نیروی ترکان شیعۀغالیمذهب آناتولی، که رواج ترکی بهعنوان زبان دربار و سیاست را به دنبال داشت، نفوذ فرهنگ و زبان عربی نیز با ورود فقهای عرب شیعه تجدید شد. در ایرانِ آغاز صفویه، عالمان دوازدهامامی کمشمار بودند. در آن برهه مراکز اصلی تشیع امامیه در سرزمینهای شام، عراق عرب، بحرین، قطیف، احساء و پررنگتر از همه، در جبلعامل لبنان واقع بود. صفویان برای رفع این قلّت در تثبیت تشیع، با دعوت از فقها و علمای بلاد مذکور بهویژه جبلعامل، مشوق آنها به کوچ شدند. بهتدریج تا پایان صفویه شمار زیادی از این عالمان و فقیهان با نزدیکان خود رهسپار ایران شدند.
بدیهی است که زبان و فرهنگ ایشان عربی بود و حتی در بدو ورودشان فارسی نمیدانستند. عربی زبان اصلی و غالب تعلیم و تألیفشان بود و کمابیش تعلقخاطر خود به سرزمینشان را حفظ میکردند. ورود ایشان دوران تازهای از چیرگی زبان و فرهنگ عربی را رقم زد.[۱]
«در پی به قدرت رسیدن صفویان در سال ۹۰۷ هـ.ق (۸۸۱-۸۸۰ هـ.خ / ۱۵۰۲-۱۵۰۱ م) تحولاتی در عرصۀ زبانهای خارجی رایج در ایران رخ داد که نخستینِ آن را میتوان در رونق بیشازپیش زبان عربی دید. علت این مهم آن بود که صفویان در راستای تبلیغ هرچه بیشتر مذهبِ تشیع از روحانیان جبلعامل لبنان که از دیرباز در زمرۀ کانونهای تشیع بود، دعوت کردند رو بهسویِ ایران نهند. علمای مهاجر نهتنها خود آثار فراوانی بهزبان عربی پدید آوردند بلکه حضورشان موجب شد دانشمندان ایرانی نیز برای نگارش آثار خویش، دستکم در قیاس با روزگار مغول و تیموری، بیشتر زبان عربی را به کار گیرند. از این رهگذر، مؤلفان پرآوازهای چون ملاصدرا، شیخ بهایی و میرداماد برخی از مشهورترین کتابهای خود را به عربی نگاشتند. زبان ترکی نیز در عصر صفوی رونق افزونی داشت، زیرا در دربار صفویان که با پشتیبانی هفت طایفۀ ترکتبار به قدرت رسیده بودند، ترکی زبان اصلی محاوره به شمار میرفت. مؤسس سلسلۀ صفوی، شاهاسماعیل خود با تخلّصِ خطایی، به سرایش شعر ترکی میپرداخت.»[۲]
ذبیحالله صفا دراینباره بهتفصیل نوشته است. «از ویژگیهای عهد صفوی که نمیتوان ناگفته گذاشت، تجدید نفوذ فرهنگ و زبان عربی است. از دوران حملۀ مغول، بهویژه پس از انقراض خلافت عباسی، نوعی از انقطاع میان ایرانیان و مرکز ثقافت عربیاسلامی (بغداد) حاصل شد و گسترش آن که از هر حیث روزافزون شده بود، سستی پذیرفت. این سستی در عهد فترت پس از ایلخانان و در دوران چیرگی تیموریان و ترکمانان به حد اعلا رسید؛ ولی در دورۀ صفوی بهبعضی جهات موقع مناسبی برای توان یافتن آن فرهنگ و نفوذ مجددش از راه آموزش و پرورش در اندیشه و زبان طبقۀ باسواد ایران فراهم آمد. با قیام شاهاسماعیل و اعلام رسمیت مذهب شیعۀ دوازدهامامی، تشیع برای بیشتر ایرانیان بهمنزلۀ مذهبی نو و بیسابقه بود، مگر برای اقلیتی که پیش از آن بر این طریقه میرفتند. لیکن چه این طبقۀ اخیر و چه آنان که بهتازگی در صف دوازدهامامیان درآمده بودند از داشتن عالمان مذهبی توانا و مطلع محروم بودند؛ زیرا پس از آزادی شیعه در عهد تسلط ایلخانان، بیشتر عالمان شیعه از سرزمینهای عربی خاصه أحساء و بحرین و جبلعامل و چند شهر از عراق عرب، ظهور کرده و آن ناحیتها را به مرکزهای اصلی تحقیق در دانشهای مذهبی دوازدهامامیان مبدل ساخته و همگی آنان از اصل عرب و غیرایرانی بودهاند. با این وصف، وقتی سخن از نشر تشیع در ایران به میان آمد، دست نیاز بهسوی آن مرکزها دراز شد و از همان روزگار بهبعد، نخست بهدعوت و بهتشویق شاهان صفوی و بهدنبال آن در راه بهرهمندی از مزیتهای مادی، عالمان شیعیمذهب مذکور از ناحیتهای یادشده پیاپی با خاندانهای خود به ایران روی آوردند و در شهرهای بزرگ ایران سکونت گزیدند ... تمام آنچه این طبقه نوشته و گفتهاند، و نزدیک به تمام آنچه فرزندان و شاگردان ایرانی یا ایرانیشدۀ آنان تألیف کردهاند، به عربی است و روشن است که تعلیماتشان، چنانکه تعلیمات و تقریرات شاگردان و تربیتیافتگانشان، هم بدین زبان بود، و اینها بر روی هم در نشر مجدد زبان و فرهنگ عربی در ایران تأثیر بسیار داشته است.»[۳]
یادداشتها
۱- نک: صفا، ذبیحالله. (۱۳۶۹). تاریخ ادبیات در ایران. ج. ۵. تهران: فردوس. ص ۱۸۷-۱۸۸.
۲- نعمتی لیمائی، امیر، و مهدی دهمرده. (۱۳۹۵). «جایگاه زبانی و سیر تحول زبانهای خارجی در ایران.» فصلنامۀ مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی ۹(۱): ص ۸۶. نیز رک: دهمرده، مهدی، امیر نعمتی لیمائی، و سیده ریحانه حسینی. (۱۳۹۴). زبانهای خارجی در گذر تاریخ ایران (از آغاز تا امروز). تهران: علمی و فرهنگی. ص ۵۷-۶۷.
۳- صفا ۱۳۶۹، ج. ۵: ۱۲۶-۱۲۸. برای تفصیل موضوع رک: همان، ۱۷۰-۱۹۸، ۲۲۹-۲۳۳، ۲۳۹-۲۴۴، ۲۶۶-۲۶۹، ۴۳۲-۴۳۶.
🔰@SafavidStudies
دولت صفوی و زبان ترکی / ترکان گنجلی (تورخان گنجهای)، ترجمۀ دکتر نصرالله صالحی
از اشارۀ مترجم: «اگرچه تا کنون به مسائل عصر صفوی از جنبههای مختلف پرداخته شده است ولی با این حال، مسئلۀ «زبان» در این دوره از تاریخ ایران کمتر موردتوجه پژوهشگران قرار گرفته است. در این دوره، زبان دربار و درباریان و نیز سپاهیان، زبان ترکی بوده است. شاهان صفوی همچون دیگر رجال و دولتمردان به این زبان سخن میگفتهاند.»
🔰@SafavidStudies
دستورکارهای ایدئولوژیک در مطالعات تاریخ صدر صفویه/ دکتر بهزاد کریمی*
«در این جستار کوتاه میکوشم با ابتناء بر برخی دادههای تاریخنگاران معاصر و با تکیه بر یکی از آثار ایدئولوژیک رسمی، پرتوی بر روندهای مسلط کردن ایدئولوژی بر این بخش از تاریخ ایران بهویژه تحتتأثیر انقلاب اسلامی بیفکنم. مطالب این جستار را در سه بخش طرح میکنم. در بخش نخست، بهاختصار مهمترین رویکردهای ایدئولوژیک به عصر صفویه را تا پیروزی انقلاب اسلامی بررسی میکنم. در بخش دوم، اهمیت ایدئولوژیک صفویه را برای نظام مذهبی برآمده از انقلاب اسلامی، مورخان منتقد و مورخان رسمی بررسی میکنم و در نهایت، یکی از مطالعات رسمی و ایدئولوژیک دربارۀ این دورۀ تاریخی را بهتفصیل تحلیل خواهم کرد.»
*. پیش از این در ارسال مقالۀ «نقدی بر کتاب ایران در عصر صفوی، تألیف علیاکبر ولایتی» اشاره شد که تنها نیمی از متن اصلی را دارد و در «پژوهشنامۀ انتقادی متون و برنامههای علوم انسانی» چاپ شده است. اینک متن کامل مقالۀ مذکور در کانال قرار میگیرد که پیش از نسخۀ طبعِ داخل، در مجلۀ «ایراننامگ» در کشور کانادا چاپ شده است.
🔰@SafavidStudies
احوال و مناسبات صدرالدین صفوی و نقد افسانهٔ قاسم انوار / دکتر علی سالاری شادی
«...در این ایام، صدرالدین با هوشیاری و تلاش مضاعف، نهتنها درصدد گسترش املاک و اموال خاندان برآمد، بلکه با اتخاذ شیوهها و تاکتیکهای خاص، نظیر ادعای سیادت، دستور تألیف کتاب صفوةالصفا و بنیان بقعه به موفقیتهای چشمگیری نایل آمد که باید او را در واقع سازنده و معمار بزرگ خاندان صفوی قلمداد کرد. او با تلاشهای عامهپسند در آن عصر متشنج توانست خاندان فئودالی صفوی را جامهای صوفیانه بپوشاند که با اتکا بر پارهای از اقدامات او، آن هستۀ فئودالی خاندان جایش را با پوستۀ صوفیانه عوض کرد و مسألۀ زمینداری صفویان به فراموشی سپرده شد و همهچیز این خاندان به تصوف و طریقت اسناد یافت. در این راستا، تلاش شد با طرح آرایهها و پیرایههای فراوان، آن موقعیت اربابی و زمینداری کتمان و در عوض مریدپروری آنها بهشکلی اغراقآمیز برجسته گردد. از جمله ادعای مناسبات مریدومرادی صدرالدین و قاسم انوار در این فضا خلق و جعل شد. مقالۀ پیش رو کوشش دارد تا صحتوسقم ادعاها، چندوچون مناسبات و اعمال و اقدامات صدرالدین را به بحث گذارد.»
🔰@SafavidStudies
بازنگری در احوال و مناسبات شیخ صفیالدین اردبیلی / دکتر علی سالاری شادی
«در فضای خاص عصر ایلخانی، تصوف بیش از هر چیز با رویکرد اجتماعی و عوامگرایانهاش مجال ظهور و بروز یافت. بازار خانقاه گرم و زاویهسازی رونقی بسزا گرفت. مردمان ناخرسند از حاکمیت و رندان هدفدار و فرصتطلب برای جذب عناصر قدرت (خواه حاکمیت و یا مردم) به خانقاهها و زاویهها روی آوردند. در این میان تصوف عامیانه و التقاطی شد. در جغرافیای اصلی حاکمیت مغول و سپس ایلخانی از خراسان تا آسیای صغیر این نوع تصوف گسترش یافت. در این اوضاع و احوال بود که صفیالدین اردبیلی که زندگانیاش مقارن با حاکمیت ایلخانی است، با زرنگی و هوشیاری تمام جهت تثبیت موقعیت و کسب وجاهت و ازجمله حفظ و گسترش املاکش، خود را به تصوف بست که با توجه به شرایط عصر چندان صعب و دشوار نبود. این نوشته کوشش دارد تا به احوال، کردار و مناسبات این شیخ پرورش یافتۀ عصر ایلخانی بپردازد.»
🔰@SafavidStudies
نقدی بر کتاب «ایران در عصر صفوی»، اثر علیاکبر ولایتی / دکتر بهزاد کریمی
«کتاب تاریخ ایران در عصر صفوی در ذیل آثاری قرار میگیرد که میتوان از آن بهعنوان آثار تاریخنگارانۀ ایدئولوژیک رسمی یاد کرد. نویسندۀ مقاله با توجه به اهمیت صدر تاریخ صفویه در دو گونۀ تاریخنگاری منتقد و رسمی ایدئولوژیک کوشیده است با محور قرار دادن دورۀ شاهاسماعیل اول، دستورکارهای ایدئولوژیک رسمی را در این کتاب شناسایی و استخراج کند. در این مسیر، نویسنده ضمن نقد دادههای مبتنی بر منابع مطالعاتی کوشیده است با اتکا بر منابع دستاول، رویدادهای دستخوش خوانشهای ایدئولوژیک را دستهبندی و سپس براساس دستورکارهای شناساییشده تحلیل کند.»
موضوعاتی که در این مقاله مورد نقد و بررسی قرار گرفته است: خلوصنمایی؛ شیعهنماییِ ایران پیشاصفوی؛ خشونتزدایی از شیعه؛ برجستهسازی خشونت سنی؛ شراب و شاهد زدایی. ناگفته نماند که از چهل صفحه متن اصلی مقاله تنها نیمی از آن در این مجله چاپ شده است.
🔰@SafavidStudies
نقد رویکردهای راجر سیوری در تاریخ صفویان / دکتر على سالاری شادی
در میان محققان تاریخ صفوی نام راجر سیوری دیرین و آشناست و اغلب در مباحث تاریخ صفویه از وی یاد شده است. پیشگامی او باعث شده تا مطالعات صفوی بهخصوص در ایران تحت سیطرۀ او درآید و نویسندگان ایرانی و مستشرقان در این زمینه مکرر به او استناد جویند. در ذهن عدهای از محققان سیوری بهعنوان محققی توانمند و صفویهشناس برجسته شناخته شده است و او حتی خود به مرجع تاريخ صفوی تبدیل شده است. سیوری نیز با نوشتن آثار متعدد و مکرر چنین گمانی را دربارۀ خود القا کرده است و درحالیکه بررسی دقیق و بیطرفانۀ نوشتههای او آن را اثبات نمیکند. مهمترین نوشتههای او مأخوذ از کتاب تاریخ عالمآرای عباسی است که با تحقیقات دیگری از معاصران تکمیل شده است. اطلاعات و نظرات او از تاریخ صفویان یکسویه و متأثر از منابع رسمی صفویان و توأم با اغراق، تحسین و تمجید است. این نوشته بنا دارد پارهای از سرچشمههای بینشی و نظرات کلیشهای سیوری را به بحث گذارد تا اثبات گردد نوشتههای سیوری تکراری غیرتحقیقی و بیشتر مأخوذ از منابع رسمی صفویان یا به عبارت بهتر رونویسی از آنهاست.
🔰@SafavidStudies
بررسی نقش شاهاسماعیل در ایجاد حکومت صفوی / دکتر علی سالاری شادی
«ازطرفی وابستگی مورخان و تلاش حاکمیت برای مشروعیتبخشی خود باعث شده تا دستاویزهای غیرواقعی و اما مطبوع حاکمیت اغلب جایگزین عوامل اصلی تشکیل حکومتها گردد و مطالب واهی و ساختگی عوامل واقعی را به بوتۀ فراموشی سپارَد. در این میان اغلب افتخار تشکیل حکومتها بهنام بنیانگذاران آنها رقم خورده است. به عبارت دیگر شخصیت نخستین دودمان، عوامل و زمینههای دیگر را تحتالشعاع قرار میدهد. یکی از حکومتهایی که زمینهها و عوامل تشکیل آن شایستۀ بررسی بیشتر است، حکومت صفوی است. مورخان این عصر طبق معمول مورخان متقدم، کمتر به جستجوی عوامل و زمینههای مناسب و مساعد تشکیل این حکومت پرداختهاند و بدون توجه به سوابق، زمینهها و عوامل انسانی و اجتماعی، آن را صرفاً شاهکار شاه اسماعيل و الطاف الهی در حق او دانستهاند. این مقاله مروری گذرا بر تشکیل حکومت صفوی با تأکید بر نقش شاه اسماعیل صفوی دارد. در این بررسی مقدماتی سعی شده است عوامل و مواردی از زمینههای تشکیل حکومت نشان داده شود و در ادامه به کیفیت نقش شاه اسماعیل در تشکیل حکومت صفوی توجه میگردد.»
🔰@SafavidStudies