safinehyetabriz | Unsorted

Telegram-канал safinehyetabriz - مجلّه سفینه تبریز

1215

مجلّه فرهنگی و هنری در تاریخ و ادبیات آذربایجان @safinehyetabriz یادداشت های محمّد طاهری خسروشاهی در دانشگاه تبریز ارتباط : @Tahery_tabriz نشانی تبریز صندوق پستی 51665 -314 *مجوز کانال در سامانه رسانه های دیجیتال وزارت ارشاد: 1-2-68231-61-4-1

Subscribe to a channel

مجلّه سفینه تبریز

ماه روزه در نوروز


غم و شادی است که با یکدگر آمیخته اند
یا مه روزه به نوروز در آمیخته اند

در کفی رشته تسبیح و کفی ساغر می
راست با عقد ثریا قمر آمیخته اند

تر دماغ از می شب، خشک لب از روزه روز
ورع خشک به دامان تر آمیخته اند

قانی شیرازی

*با سپاس از دوست فاضل ارجمند و همراه وفادار سفینه تبریز؛ جناب حجت‌الاسلام سیدعلی طباطبایی یزدی

/channel/Safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

به نام خدا

سلام بر همراهان عزیز مجله سفینه تبریز

مولانا فرمود:

ای برگ قوت یافتی تا شاخ را بشکافتی
چون رستی از زندان بگو تا ما در این حبس آن کنیم...



فرارسیدن سال جدید (1403 خورشیدی) را خدمت شما دوستان و همراهان عزیز و وفادار تبریک می گویم.
امیدوارم امسال برای همه مردم دنیا و میهن عزیزمان ایران و خانواده گرامی شما همراهان عزیز، سالی پربرکت و پرامید و سرشار از صلح و دوستی و سلامت و عافیت باشد.

با احترام و ادب

محمد طاهری خسروشاهی
سردبیر سفینه تبریز

سحرگاه چهارشنبه اول فروردین هزار و چهارصد و سه و نهم رمضان چهار صد و چهل و پنج؛
در جوار بارگاه ملکوتی حضرت ثامن ضامن؛ آقا علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام

@Safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

ویژه نامه بزرگداشت استاد محمدعلی موحد در مجله بخارا

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

جلسه ترتیل قرآن کریم در شبهای ماه مبارک رمضان؛ همراه با ادیب ارجمند استاد رضا مهام آذر

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

/channel/Safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

یک چند بود اندر بشر، شد همچو عنقا بی نشان...


/channel/Safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

حسن انوری

حسن انوری (زادروز ۱۰ اسفند ۱۳۱۲ در تکاب) استاد بازنشستهٔ زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تربیت معلم تهران، سرپرست تألیف فرهنگ بزرگ سخن، مصحّح گلستان سعدی، و عضو پیوستهٔ فرهنگستان زبان و ادب فارسی است. او به‌عنوان چهرهٔ ماندگار در رشتهٔ «ادبیات» معرفی شده‌است. همچنین، بخشی از پژوهش‌های او به حافظ‌پژوهی اختصاص دارد. وی برخی از حروف (مجلدات) لغت‌نامه دهخدا را نیز تدوین کرده‌است. بنیاد نخبگان استان تهران مراسم تکریمی در سال 1395 با حضور جمعی از چهره های علمی و فرهنگی کشور، شاگردان ایشان و استعدادهای برتر برگزار کرد.


آثار

یک قصه بیش نیست (ملاحظاتی دربارهٔ شعر حافظ و اندیشه‌های او)، تهران: انتشارات علمی
فرهنگ بزرگ سخن (سرپرستی)، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۱
فرهنگ فشردهٔ سخن (سرپرستی)، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۲
فرهنگ روز سخن (سرپرستی)، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۳
دستور زبان فارسی (با همکاری حسن احمدی گیوی)، تهران: انتشارات فاطمی
راهنمای تدریس فارسی (راهنمای تدریس آموزگاران برای سال‌های چهارم و پنجم و اول و دوم و سوم راهنمایی)
رزمنامهٔ رستم و سهراب (با همکاری جعفر شعار)، ۱۳۶۳
سخن و اندیشه (با همکاری علی‌اصغر خبره‌زاده) تهران: انتشارات توس
صدای سخن عشق، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۷۴
غمنامهٔ رستم و سهراب، تهران: انتشارات توس، ۱۳۶۳
فارسی، دانشسرای مقدماتی، ۱۳۵۲
کتاب فارسی و تاریخ ادبیات
این کتاب برای تدریس در سال‌های ۱۳۵۱ـ۱۳۵۲ در وزارت آموزش و پرورش به چاپ رسیده‌است.
کتاب قرائت فارسی برای مدارس
این کتاب برای تدریس در سال‌های چهارم و پنجم دبستان و اول و دوم و سوم راهنماییِ آموزش و پرورش در سال‌های ۱۳۴۸ تا سال ۱۳۵۱ به چاپ رسیده‌است.
گزیدهٔ اشعار رودکی (با همکاری جعفر شعار)، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۵
گزیدهٔ اشعار صائب (با همکاری جعفر شعار و زین‌العابدین مؤتمن)، تهران: نشر بنیاد
گزیدهٔ بوستان سعدی، تهران: انتشارات علمی، ۱۳۷۱
گزیدهٔ غزلیات سعدی، تهران: انتشارات سعدی، ۱۳۶۹
گزیدهٔ گلستان سعدی، تهران: انشارات علمی، ۱۳۷۱
شوریده و بی‌قرار دربارهٔ سعدی و آثار او، تهران: نشر قطره، ۱۳۸۴.
/channel/iranboom_ir/42876


تجلیل از دکتر حسن انوری در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی - من خدمتگزار زبان فارسی هستم اگر چه زبان مادری‌ام آذری است
http://www.iranboom.ir/tazeh-ha-sp-285929972/gozaresh/12437-man-khedmatgozar-zaban-farsi.html


کارنامه علمی دکتر حسن انوری
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/12541-karname-elmi-dr-hasan-anvari.html

ایران و جهان ایرانی
http://www.iranboom.ir/iranshahr/iranzamin/9770-iran-jahan-irani.html

ایران در شاهنامه - دکتر حسن انوری
http://www.iranboom.ir/hakime-tos/shahnameh/12474-iran-dar-shahnameh.html

حافظ کیست؟ - دکتر حسن انوری
http://iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/7776-hafez-kist-dr-anvari

به مناسبت بزرگداشت دکتر حسن انوری در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی - فرزند خلف دهخدا
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/12542-dr-hasan-anvari.html

در آیین بزرگداشت حافظ با عنوان «حافظ رند عالم‌سوز» عنوان شد: فردوسی و حافظ از نیرویی مینویی به نام فرُّه ایزدی بهره‌مندند - داستان حافظ هرگز پایان نمی‌پذیرد
http://www.iranboom.ir/nam-avaran/49-bozorgan/17286-hama-hafez-20mehr97-1.html

دربارهٔ فرهنگ بزرگ سخن
http://www.iranboom.ir/ketab-khaneh/ketab/8845-darbare-farhang-bozorg-sokhan.html


دکتر حسن انوری در گفت و گوی اختصاصی با «مفاخر ماندگار»
اگر زبان فارسی نبود، هویت ایرانی شکل نمی‌گرفت
/channel/iranboom_ir/37763

/channel/iranboom_ir

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

تحریفات ملی گرایانه و ملی گرایان مدرن؛

در حاشیه شعر نظامی گنجه ای

مولف: پائولا اورساتی؛
استاد کرسی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه رم

مترجم:
مهدی رحیم پور
عضو هیئت علمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی


مجله جهان کتاب، شماره پنجم، آذر و دی ۱۴۰۲


/channel/Safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

با تبریک به دوست فاضل ارجمند؛ دکتر مهدی رحیم پور

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

نشست علمی و تخصصی آسیب شناسی مباحث مهدویت و انتظار در بنیاد ایران شناسی

▫️بنیاد ایران شناسی آذربایجان شرقی با همکاری بنیاد حضرت مهدی موعود عج، نشست علمی و تخصصی آسیب شناسی مباحث مهدویت و انتظار را برگزار می کند.

✔️برای مطالعه متن کامل لینک زیر را کلیک نمایید👇

https://nasrnews.ir/detail/109301

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

مناجات

الهی؛ ای نشانون گوزه گوریلمی‌یَن الله و ای شأنون سوزه دوزولمی‌یَن الله، ای عالملره هامی معنا و ای عارفلره داخی مأوا؛ بو عائله‌ووی، غائله‌ی عصیاندا مهار ایله و عرفان مکتبی‌نده اوز عرشووا نقش و نگار فرش بهار ایله.
ای شهرتین علامتی، ای رحمتین نهایتی؛ ای عالیملره یازیشان و ای عاریفلره دانیشان، بو شأن و نشانی مندن آلما و ایمانیمی سوننان تالان اودینا چالما «ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا».

ترجمه:

الهی؛ نشان تو را هرچه جویم از چشمها پنهان است و توصیف شأن تو را هر چه گویم در گرو نسیان است، ای معنای هستی عالم و ای مأوا و مطلب اولاد آدم؛ این عائله‌ات را از غائله‌ی عصیان برهان و حلاوت وصالت را در عرش و فرش بر من بچشان.
ای علامت هر چه شهرت و ای نهایت هر چه رحمت، ای نویسنده‌ی علم عالمان و ای گوینده‌ی سخن در کلام عارفان؛ این شأن و نشان را از من دریغ مدار و اعمالم را به آتش عصیان و نسیان مسپار «ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا».

به جهت رعایت سجع ادبی، ترجمه‌ی متن، کلمه به کلمه و عین محتوای مطلب نیست، اما به هر حال، مضمون و مفهوم هر دو نوشتار یکی‌ست.

شبانگاه نیمه‌ شعبان
۶/اسفند_بایرام آیی»/۱۴٠۲
محمد مردی


/channel/Safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

t.me/Safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

یادداشت سردبیر مجله سفینه تبریز درباره مجله پناه عالم در نیمه شعبان چهار سال پیش
👇👇

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

یادی از دکتر انزابی‌نژاد

۴ اسفندماه مقارن است با یازدهمین سالروز درگذشت استاد دکتر انزابی‌نژاد؛ از این رو یادداشتی را که پیشتر در مراسم نکوداشت زنده‌یاد دکتر محمدرضا راشد محصل قرائت کرده بودم، با اندکی تغییر در اختیار همراهان قرار می‌دهم.

***
در دهۀ ۷۰ و اوایل دهۀ ۸۰ که گروه زبان و ادبیات فارسی هنوز رنگ و بویی از دوران درخشان پیشین به همراه داشت، کلاس‌های درس زنده‌یاد دکتر انزابی‌نژاد و دکتر راشد محصل گل سرسبد کلاسها بود و دانشجویان علاقه‌مند و مستعد را بر سر شوق می‌آورد.

از قضا دوستیِ کهن و دیرینۀ این دو استاد سبب شده بود که در یک اتاق در کنار هم به سر برند. بارها از دکتر راشد شنیده بودم که وقتی به‌ناچار در اوایل دهۀ شصت رهسپار دانشگاه تبریز شده بود، به هنگام ورود، میزش را در دفتر کار دکتر انزابی‌نژاد حاضر و آماده دیده بود. همچنین بارها از دکتر راشد شنیده‌ بودم که در آن ایام که غریبانه در شهر تبریز به سر می‌برده است، شب‌هنگام دکتر انزابی‌نژاد همچون برادری مهربان و دلسوز دکتر راشد و خانواده‌اش را با ماشین در شهر می‌گردانده تا شاید غم غربت و دوری از وطن مألوف، برای او و همسر و فرزندانش تحمل‌پذیر گردد. پس طبیعی بود که این بار در خراسان و مشهد که دکتر انزابی‌نژاد غریبانه و به خواست همسر به این شهر آمده بود، دکتر راشد دامن مهر و محبت برایش بگستراند و با حضور مشترک در اتاقی کوچک، همراه و همراز آن زنده‌یاد باشد.

سال ۱۳۸۴ که دورۀ کارشناسی ارشد را آغاز کردم، حضورم در دانشکدۀ ادبیات بیشتر شد. تقریباً هر روز، چه کلاس داشتم و چه نداشتم، به دانشکده می‌رفتم و اغلب در کتابخانۀ قطب علمی فردوسی و شاهنامه که از کتابهای شادروانان دکتر غلامحسین یوسفی و استاد احمد گلچین معانی تشکیل شده بود، ساعتها را به خوشی و خرّمی می‌گذراندم و در میان خواندن‌ها فرصتی می‌جستم تا سری به اتاق مشترک دکتر انزابی‌نژاد و دکتر راشد بزنم و به بهانۀ پرسشی یا ذکر نکته‌ای یا اشاره به مقاله و کتابی، آن دو دانشی‌مرد را به سخن وادارم تا بیاموزم و سرشار گردم و چه سعادتی برای من و دانشجویانِ آن سالها بالاتر و برتر از این ممکن بود که هرگاه به دیدن یکی از آن دو استاد می‌رفتیم، چشممان به دیدن دیگری نیز روشنی می‌یافت و جانمان از سخن هر دو لبریز می‌شد.

از همان روزها بود که استادم دکتر انزابی‌نژاد به بیماری مبتلا شده بود و با آن همه دانش و آن همه تکاپوی علمی و فرهنگی، فراموشی به سراغش آمده بود. او چند سال قبل از آن، همسر خود را از دست داده بود و در سال ۱۳۸۰ نیز با کج‌سلیقگی و بی‌تدبیری و حق‌ناشناسیِ برخی از همکارانش بازنشانده شده بود. این همه، روند بیماری را شدت بخشیده بود تا آنجا که از اواسط دهۀ ۸۰ درس دادن برایشان آسان نبود. با این حال آمدن به کلاس و دیدن دانشجویان، امید را در او زنده نگه می‌داشت، کلاس‌هایش نیز همچنان از بسیاری از کلاس‌های دیگران پربارتر و سودمندتر بود، اما افسوس که تدریسِ همان یکی دو درس را نیز برنتافتند و حکم کردند که همان‌ها هم از ایشان گرفته شود و به دیگران واگذار گردد. از این رو دکتر انزابی‌نژاد خانه‌نشین شد و بیماری‌اش بیش از پیش شدت گرفت.

در آن روزها با دکتر راشد قرار گذاشتیم که هر سه‌شنبه به منزل ایشان برویم و ضمن دیدار، متنی را بخوانیم تا از یک سو با حضور خود دکتر را از تنهایی – ولو برای روزی و ساعتی - برهانیم و از سوی دیگر با خواندن یکی از متون کهن، بکوشیم تا حافظۀ بلندمدت ایشان فعال باقی بماند. می‌رفتیم و تحفةالعراقین خاقانی را می‌خواندیم و چه بهره‌ها که نیافتم و چه غصه‌ها که نخوردم.

از هفته‌ای تا هفتۀ دیگر، ناتوانی استاد و شدت یافتن بیماری کاملاً مشهود بود و من هر بار که به دنبال دکتر راشد می‌رفتم و با ایشان به منزل استاد قدم می‌گذاشتیم، با خود می‌اندیشیدم که اگر شرایط استاد برای من که تنها دهه‌ای است که می‌شناسمشان و دوستشان می‌دارم، این همه دردناک است، دکتر راشد با آن سابقۀ دوستی پنجاه ساله، چه دردی را به دل و چه غمی را به دوش می‌کشد.

یاد و نام هر دو استاد، در ذهن و ضمیر دانشجویانشان تا ابد ماندگار خواهد بود.

سلمان ساکت
۳ اسفندماه ۱۴۰۲

@avaze_sorkh

http://Instagram.com/salmansaket.official

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی...

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

🌱
گورستان کتاب‌های خطی قدیمی

گزارش: انوش راوید
تنظیم: مهرداد ایران‌مهر

کتابخانه عمومی صولت در بخش رامپور هند، یکی از محل‌های انباشت نسخه‌های پرارزش فارسی است. اما کتابخانه‌ای که باید یک گنجینه ملی باشد، به حال خود رها شده است.
ساختمان قدیمی کتابخانه تخریب و همه کتاب‌ها روی هم انباشته و نم کشیده و فاسد شده‌اند.

امروزه شاید حدود یکصد جلد کتاب تاریخی قدیمیِ تصحیح شده داریم، اما هزاران نسخه خطی دیگر در قبرستان‌های کتاب از باماکو (آفریقا) تا قاهره و استانبول و بغداد و مسکو و دهلی در حال نابودی است...

@midhistor

دنباله نوشتار 👇🏻
https://kuroshebozorg.blogsky.com/1402/03/24/post-280/

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

نثارِ خاکِ پاکِ
شهید حاج قاسم سلیمانی(رحمه الله علیه)


روایتی از ماجرای شهادت و آخرین لحظات عمر آقامهدی باکری بر رود دجله

به قلم:

محمّد طاهری خسروشاهی
سردبیر مجلّه سفینه تبریز

همه، آن سوي آب در دلهره و نگراني‌اند. نكند "احمد" هم نتواند راضيت كند. احمد کاظمی؛ آن شيرين لقاي جبهه، آن رفيق دلداده، جايش چقدر اينجا خالي است، چقدر آرزوي شهادت در رگ و جانش موج مي‌زد، كجايي احمد كه بيايي و اين فرشته‌هاي متبسم سبزپوش را ببيني كه به ياريمان آمده‌اند...
تو اما التماس‌هاي برگشتن به آن سوي آب را نمي‌شنوي و فقط حلاوت انگبين است كه بر لب داري و قطره قطره بر كام جان و روح احمد مي‌نشاني، حيفت مي‌آيد اين عطر نجيب و بهشتي را تنها ببويي و ببوسي:
«احمد پاشو بيا اينجا، اين طرف من چيزهايي مي‌بينم كه شما نمي‌بينيد، اگر بداني اينجا چه عالمي است، اگر تو هم اينجا بودي هميشه با هم بوديم، بيا اين طرف تا براي هميشه با هم باشيم... احمد...» صدا قطع مي‌شود...
آنقدر تماس مي‌گيرد و سماجت مي‌كند تا بالاخره بي‌سيم‌چي‌ات گوشي را برمي‌دارد و دلتنگ مي‌گويد: تو، «فرمانده سلحشور بدر» نمي‌خواهي حرف بزني، يعني اصلاً نمي‌تواني كلامي لب بگشايي،... خون از فرق شكافته‌ات در فوران است و نگاهت بر راه آتش افتاده كربلا مانده است.
قايق اما خبر ديگري شنيده است و دل به وسط آب‌ها مي‌كشاند، تن خسته جانت در كنج قايق صبورانه افتاده است و همراه بهشتي‌ات؛ «عليرضا تندرو» سكاندار قايق وصل تو به حضرت يار است و جان مي‌كند تا جان بدهد و از ميان فوج فوج گلوله و آتش، تو را به سلامتِ ساحل برساند تا لااقل پيكر پاكت را توتياي چشم‌هاي منتظر رزمندگان كند. اما قايق از فرمان او سر برمي‌تابد..
قايق از روي سيل‌بند به گلوگاه مي‌رسد و حریف چه لذتي مي‌برد از ديدن يك قايق تنها در امواج آن همه آب، دسته دسته غنيمت ديده، سوي سيل‌بند ريخته‌اند و دلشان را خوش كرده‌اند كه صيدت مي‌كنند و بعد آن همه تلفاتي كه تو به دامنشان ريختي، دلشان را خنك مي‌كنند.
آرپي‌جي‌زن‌هاي حریف براي هدف گرفتن قايق تو از هم پيشي گرفته‌اند و نمي‌دانند يعني چشم‌هاي پرده‌گرفته‌شان نمي‌بيند كه آنجا بر بالاي قايق هم، صف به صف فرشتگان تماماً سبزبال بهشتي براي بردن تو و بر دوش گرفتن تو به اعلي علييّن پروردگار، از هم پيشي مي‌گيرند و چقدر متبسّم و رخ برافروخته‌اند.
در آسمان هلهله درود و اسپند است و بر روي آب‌ دجله،‌ هاله‌اي از آتش و انفجار است و لاشه نيم‌سوخته قايقي كه تو را شتابان بر چشم نشانده مي‌برد تا «وادخلي جنتي»...

***
حالا ديگر غروب شده و عصر عاشورا است كه بر لب فرات تجلي يافته است.
سرت را بر نازكاي بال‌هاي سبز ملائكه سبزپوش و متبسّم گذاشته‌اند و بال در بال با تو، مسرور تا جنات‌التجري مي‌آيند «سَعيكُم مَشكوراً، يدخُلِ من يشاء في‌ رحمه» تو در يك آن به روز موعود مي‌رسي و همه «روح و ريحان» است و سلام، تو پاكيزه‌ترين دلشده پذيرفته شده پروردگاري! به چشم بوسي‌ات همه شهيدان تاريخ صف بسته‌اند و تو را چشم در راهند.
و در آن سو، پايين‌تر از آسمان‌ها، قايقي در ولوله آتش و دود گم شده است و اين سو، همه از اين اتفاق شگرف به تكاپو افتاده‌اند و چشم‌هايشان را از گريه نمي‌توانند پس بگيرند.
به آب مي‌زنند تا لااقل ردّي و نيم نشاني از تو بيابند و حتي اگر شده تكه‌اي از گوشه آن لباس چند سال پوشيده خاکستری رنگ تو، به يادگار بياورند و دل ماتم زده‌‌شان را جلا بدهند.
نگاه زخمي‌شان از لابه‌لاي نيزارها تا هر سياهي روي آب كه نمايان مي‌شود آب را مي‌كاود، اما دريغ گلبرگي از باغ مصفّاي تو نصيبشان نمي‌شود، حالا باورشان به يقين رسيده است كه سردار مهربان و سرشار از معرفت عاشورايي‌شان، همان كه هميشه از بي‌خوابي و خستگي جنگ، پلك‌هايش پر مي‌زد، در دل اقيانوس‌ها آرام خوابيده و براي اولين بار در تقدير آفرينشش قدري كه نه! تا ابد دل آسوده، چشم بسته است.
بخواب سردار حماسه‌هاي شگفت! بخواب همه معرفت و ادب، همه مهر و گذشت، خوابت پر از فردوس برين باد و «تُسمّي سلسبيلاً» گوارايت در آن يوم «كلاّ لاوز»، در آن هنگامه كه هرگز مفرّي براي هيچ جنبنده نيست، راه را نشانمان بده و شفاعتمان كن.
تنهاترين سردار حسين!
با لاي لاي غريبانه حضرت فاطمه پرپر(ع)، دل‌آسوده بخواب در دل فرات، دل‌‌نگران العطش نازدانه‌هاي مولايت نباش كه علمدار، همه فرات را بر دوش كشيده و به خُنكاي زلال كوثر رسيده‌ است و همه منتظر تواند...

خداوند، پاكيزه قبولت كرده سردار!

ياحق
محمّد طاهری خسروشاهی

پنجشنبه 22 اسفندماه 1398
کتابخانه دانشگاه تبریز

@safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

بخارای نوروزی منتشر شد

یکصد و شصت و یکمین شماره مجله بخارا در ۴۸۰ صفحه منتشر شد و از صبح سه‌شنبه بیست و دوم اسفندماه ۱۴۰۲ در کتابفروشی‌ها و دکه‌های روزنامه‌فروشی در دسترس است. این شماره به جشن‌نامه یکصدسالگی استاد دکتر محمدعلی موحد اختصاص یافته است.

نویسندگان این شماره:
محمدرضا شفیعی کدکنی ـ‌ محمد طاهری خسروشاهی ـ کاظم موسوی بجنوردی ـ ژاله آموزگار ـ حسن انوری ـ شهرام ناظری ـ سیروس علی‌نژاد ـ مصطفی ملکیان ـ مقصود فراستخواه ـ سیدمصطفی محقق داماد ـ مسعود جعفری جزی ـ پرویز مینا ـ حسن کامشاد ـ داریوش رحمانیان ـ بهاءالدّین خرّمشاهی ـ علی میرزائی ـ میلاد عظیمی ـ‌ مجید سلیمانی ـ‌ سعید رضادوست ـ‌ دکتر بهروز برومند ـ سرگه بارسقیان ـ سیدمحمدرضا فاطمی ـ پریسا احدیان


با هم مروری می‌کنیم بر مطالب این شماره:

روزِ میلادِ مهین استاد ما/ محمدرضا شفیعی کدکنی 
نام گرامی و شریف استاد/ علی دهباشی 
سالشمار زندگی و آثار استاد دکتر محمدعلی موحد/ محمد طاهری خسروشاهی 

شب یکصدسالگی دکتر محمدعلی موحد
پنجره‌ای رو به بوستانی سرتاسر گل/ کاظم موسوی بجنوردی 
سدۀ زرّین بزرگانِ تکرارنشدنی/ ژاله آموزگار 
خاطراتی از دکتر محمدعلی موحد/ حسن انوری 
دریای زیبای معرفت/ شهرام ناظری 
موحد، گزارشگر زمانۀ خویش/ سیروس علی‌نژاد 
بعد از صد سال/ محمدعلی موحد 
گزارش شب یکصدسالگی دکتر محمدعلی موحد/ پریسا احدیان 

یادداشت‌هایی دربارۀ دکتر محمدعلی موحد
یارِ ما این دارد و آن نیز هم/ مصطفی ملکیان 
خِیری به این عالَم برسان/ مقصود فراستخواه 
جامعیت در دانش/ سیدمصطفی محقق داماد 
خود حقیقت نقدِ حالِ ماست آن/ مسعود جعفری جزی 
مردی که دِین خود را به وطن ادا کرده است/ پرویز مینا 
مولانا موحّد/ حسن کامشاد 
موحّد مورّخ/ داریوش رحمانیان 
برای سرور دانای دلبندم، استاد دکتر موحّد/ بهاءالدّین خرّمشاهی 
شاد باش و دیر زی.../ علی میرزائی 
در هوای حقّ و عدالت/ میلاد عظیمی 
کاریز (۲۵)/ مجید سلیمانی 
کیمیایی بود صحبت‌های او/ سعید رضادوست 
زادروز خجستۀ دکتر محمدعلی موحد/ دکتر بهروز برومند 
پیرمرد و دنیا/ سرگه بارسقیان 
خاطراتی از استاد محمدعلی موحد/ سیدمحمدرضا فاطمی 

سخنرانی‌هایی از دکتر محمدعلی موحد
مولانا و سعدی (به مناسبت روز سعدی) 
ای که درون جان من تلقین شعرم می‌کنی (افتتاحیۀ همایش از بلخ تا قونیه)  
شمس و مولانا (به مناسبت سالروز دیدار شمس و مولانا) 
با قافلۀ شوق (مراسم نکوداشت در دانشگاه تبریز) 
حقوق شهروندی (مراسم افتتاحیۀ خانۀ توسعۀ آذربایجان) 
ایران محکوم به پیشرفت است (نشست رونمایی از کتاب «خواب آشفتۀ نفت») 
فراخوان برای اعلامیۀ جهانی تکالیف بشر (همایش زمین از دریچۀ آسمان) 
لطف‌ها می‌کنی ای خاک درت تاج سرم (مراسم اهدای جایزۀ ادبی و تاریخی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار) 
بجوی تا بیابی (خطابه پس از دریافت نشان عالی کمیسیون یونسکو) 

مقالاتی از دکتر محمدعلی موحد
داستان زبان مادری 
«صد شتر زین علم بهر من دو جو» 
ملاحظاتی آسیب‌شناسانه در تاریخ‌نویسی ایران 
حق و سوءاستفاده از آن 
جهان اسلام در بازگشت ابن‌بطوطه و سر برآوردن دنیای تازه 
دنیس رایت و خاطرات او از مأموریت در ایران 
جزایر سه‌گانه 

گزیده‌ای از آثار دکتر محمدعلی موحد
در هوای حق و عدالت 
از قرارداد دارسی تا سقوط رضاشاه 
دکتر مصدق و نهضت ملی ایران 
از کودتای ۲۸ مرداد تا سقوط زاهدی 

به یاد دوستان دانشمند
خوانی که ایرج افشار گسترد 
یادی از بزرگمردی که بازرگان نام داشت 
زریاب در آئینۀ نامه‌هایش 
درودی به یار رفته (یادی از محمدحسن لطفی تبریزی) 
یادی از فؤاد روحانی 

شعرهایی از دکتر محمدعلی موحد
کشتی وجود  
گنج‌ها در پناهِ ویران‌هاست  
اختیار  
شکارِ سایه  
استغاثه زیرِ آسمانِ بی‌ستاره

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

نظامی گنجه ای و نظامی قارامانلی

فایل صوتی سخنرانی
آقای دکتر باقر صدری نیا؛ استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تبریز

شنبه نوزدهم اسفند ماه
تالار خاقانی دانشگاه تبریز

زمان: ۲۶ دقیقه


/channel/Safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

/channel/Safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

🔴 همایش بین‌المللی نظامی‌پژوهی

نشستِ تبارشناسی و اسطوره‌شناسی آثار نظامی گنجه‌ای


🔴 سخنرانان:
محمد جعفری قنواتی (عنوان سخنرانی: هویت ایرانی در خمسه نظامی)

مریم حسینی (عنوان سخنرانی: مراتب یگانگی کیمیاگری در روایت بهرام و شاهزاده)

علیرضا مظفری (عنوان سخنرانی: نظامی، شاعری در کشاکشِ دو جریان)

قدرت قاسمی‌پور (عنوان سخنرانی: ریشه‌های تاریخی برخی از داستان‌ها و شخصیت‌های هفت پیکر، خسرو و شیرین نظامی گنجوی)


🔴 مدیر نشست:
مریم حسینی


🔴 زمان:
شنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ خورشیدی، از ساعت ۱۴

🔴 مکان:
دانشکده ادبیاتِ فارسی دانشگاه الزهرا


🔴 برای شرکت مجازی در همایش، از اینجا وارد شوید.


#اطلاع_رسانی

@IranDel_Channel

💢

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

/channel/Safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

کتاب "خواب آشفته نفت" به عنوان کتاب قرن برگزیده شد.
یک‌شنبه ۱۳ اسفند۱۴۰۲، ساعت ۱۰-۱۲ با حضور استاد محمدعلی موحد ❤️
مکان: کتابخانه ملی ایران، سالن فرهنگ.

@movahed1302

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

دو رسالۀ موهبت عظمی و عطیۀ کبری از سراج‌الدین علی‌خان منتشر شد

🔸 سراج‌الدین علی‌خان آرزو یکی از معروف‌‌ترین و مهم‌ترین منتقدان و ادیبان پارسی‌گوی شبه‌قاره است که کتاب‌های متعددی در زمینه‌های نقد ادبی، زبان‌شناسی، فرهنگ لغت، بلاغت و شرح برخی متون ادبی نوشته است. موهبت عظمی در فن معانی و عطیّۀ کبری در فن بیان دو رساله از اوست که به تازگی در انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با تصحیح و تحقیق مهدی رحیم‌پور، عضو هیئت علمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی منتشر شده است.

🔸 موهبت عظمی و عطیۀ کبری تألیف سراج‌الدّین علی‌خان آرزو با تصحیح و تحقیق مهدی رحیم‌پور در شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و قیمت ۲۹۰هزار تومان در انتشارات بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر شده است.

🔴 متن کامل معرفی کتاب را در وبگاه فرهنگستان به نشانی زیر بخوانید:
🌐 https://apll.ir/?p=15303

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

بی خبر در بزن و سرزده از راه برس...

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

t.me/Safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

بسم الله الرحمن الرحیم


نثارِ خاکِ راهِ قطب عالم امکان؛
حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)


یادداشتی درباره مجلّه " پناه عالم"


از:
محمّد طاهری خسروشاهی
سردبیر سفینه تبریز


ای آفتاب، هاله ای از روی ماه تو
مه در لب افق، لبه ای از کلاه تو
شاها به خاک راه تو گلها شکفته اند
ما هم یکی شکسته و مسکین گیاه تو
یک توک پا، به چادرِ چوپانی ام بیا
کز دستچین لاله کنم تکیه گاه تو


عصر یکی از روزهای دلگیر خانه نشینی ( غروب شنبه نهم فروردین 1399) که از رهگذرغوغا افکنی کرونا؛ در کُنج کتابخانه ام در زیرزمین خانه پدر – که خدایش بیامرزاد – خلوت گرفته بودم، ناگاه پیکی راستان، حلقه این کلبه طوفان زده را کوبید وعاشقانه تحفه ای عنایت کرد.
دیدیم دومین شماره نشریه "پناه عالم" ( یادنامه میلاد باسعادت امام مهدی عج) منتشر شده است.
این نامه گرامی، که متضمّن مجموعه ای از مقالات نویسندگان معاصر با رویکرد ویژه به حوزه مهدویّت است، به همت جمعی از دوستداران و دلدادگان ساحت قدسی امام عصر(ارواحنافداه) در ذیل گروهی مردمی با عنوان گروه فرهنگی و خیریه انتظار، در تبریزعزیز منتشر شده است.
در این شماره از پناه عالم، مقالاتی جدید و منتشرنشده از جمعی از دلدادگان ساحت قدسی صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) درج شده است.
باری از آنجا که میان قبا، به ناچار، خالی از حشو و زاید نیست، یادداشتی از این بنده خدا نیز با عنوان "مجلس مناظره علمای تبریز با سیّدعلی محمّد باب" در این مجلّه منتشر شده است؛ باشد که از پرتو نام حضرت، در روز بازپسین به دست راست گیرم.
در ادامه مجلّه، اشعاری از سخنوران و عاشقان حضرت، زینت بخش صفحات پایانی شده است.
بخش نهایی پناه عالم، دربرگیرنده اسناد و نامه هایی مهم و منتشرنشده از جمعی از رجال تاریخ معاصر ایران، با محوریت امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.
انتشار این مجلّه، اگرچه کاری گروهی و به همت والای جمعی از دلدادگان گمنام حضرت در دیار آذربایجان است، لکن نگارنده بر خود فرض می داند، سپاس های قلبی خویش را نثار دوست معارف پرور؛ جناب آقای محمّدصادق کبیر ( ایده الله تعالی) نماید که بارِ گران این عشق نامه را یک تنه بر دوش جان کشیده است؛ عشق از این بسیار کرده است و کند...
ما اگر چه می دانیم ایشان، به ذکر نام عزیزش در این یادداشت راضی نیست، اما نظر به "سوابق عقود صحبت و لوازم عهود محبت" و به سائقه مرام شکرگزاری و سپاس، خود را موظّف به این یاد آوری دانستیم.
این دلداده کوی یار، در وانفسای روزگار دلسردی و فترت و دوران خانه نشینی اهل قلم و روزبازارعزلت و کناره گیری، در کُنج خلوتخانه عشق خود، بساط عاشقی گسترده و اگر چه از خسته دلان روزهای حماسه و خون و خاکستر است، لکن به جبر روزگار و نغز بازی دوران بی وفایی ها، اکنون، دکّان خواربار و فروش نخود و لوبیا در انداخته، و در کسوت گمنامی، همچنان نرد عشق به نام حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می بازد که جلوه جدیدش، انتشار مجلّه پناه عالم است که محل تامین هزینه های آن، از رهگذر مشارکت جمعی از عاشقان حضرت و مردم شریف خطّه آذربایجان است.

سفینه تبریز از زبان حافظ علیه الرحمه به محمّدصادق کبیر می گوید:

گریه شام و سحر، شُکر که ضایع نگشت
قطره باران "تو" گوهر یکدانه شد


t.me/Safinehyetabriz

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

پناه عالم
یادنامه نیمه شعبان؛ میلاد با سعادت قطب عالم امکان؛ حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف


حاوی مقالاتی ارزشمند از محققان و صاحبنظران حوزه و دانشگاه در زمینه مهدویت

به اهتمام جمعی از دلباختگان حضرت بقیه الله الاعظم

زیر نظر دوست فاضل ارجمند جناب آقای محمدصادق کبیر

Читать полностью…

مجلّه سفینه تبریز

در انتظار تو می‌میرم...

غزل مهدوی از استاد شهریار


مرحوم استاد شهریار، اشعار متعددی دربارۀ حضرت صاحب ‌الزمان علیه‌السلام سروده است. غزلی که با مصرع «دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت...» آغاز می شود، از زیباترین غزلهای اوست.
در این غزل، شهریار از دیدار خود با حضرت ولی عصر عج در عالم رؤیا خبر می‌دهد...
با هم می خوانیم:



دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت
شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت

در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست
اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت

ز گرد راه برون آ که پیر دست به دیوار
به اشک و آه یتیمان دویده بر سر راهت

بیا که این رمد چشم عاشقان تو ای شاه
نمی‌رمد مگر از توتیای گرد سپاهت

بیا که جز تو سزاوار این کلاه و کمر نیست
تویی که سوده کمربند کهکشان به کلاهت

جمال چون تو به چشم و نگاه پاک توان دید
به روی چون منی الحق، دریغ چشم ونگاهت


در انتظار تو می میرم و در این دم آخر
دلم خوش است که دیدم به خواب گاه به گاهت

اگر به باغ تو گل بردمید و من به دل خاک
اجازتی که سری برکنم به جای گیاهت

تنور سینه ما را ای آسمان به حذر باش
که روی ماه سیه می کند به دوده آهت

کنون که می دمد از مغرب آفتاب نیابت
چه کوه های سلاطین که می شود پر کاهت

خدا وبال جوانی نهد به گردن پیری
تو شهریار خمیدی به زیر بار گناهت


/channel/Safinehyetabriz

Читать полностью…
Subscribe to a channel