🔶چند سطری از مصاحبه سید مهدی ناظمی قره باغ با بهمن نیوز به مناسبت نامعتبر اعلام شدن بسیاری از روانشناسان مطرح در رسانه ها
🔶«... وقتی بعد متافیزیکی زندگی حذف می شود و همه چیز به تبع اومانیسم، حول انسان و قوای او تفسیر می گردد، لاجرم باید علمی هم باشد که شکست و آسیبهای انسان را معنا کند... روانشناسی هست تا بتواند به ما نشان دهد که هر آنچه از احوال ما وجود دارد، از خود ماست و از جای دیگری نیست. از این نظر حتی روانکاوی کلاسیک هم خیلی متفاوت نیست. تفاوت اینجاست که فروید سعی دارد احوال پایه ما را به تغییرات و تطورات فیزیکی ما ارتباط دهد. این در گذشته انسان سابقه نداشته است. انسان همواره احوال را خارج از خود می دید و به همین خاطر بهتر می توانست با حال بد و خوبش انس بگیرد. به اصطلاح عرفا، منشاء قبض و بسط را یکی می دانست و به همین خاطر چه احوال درونی انسان و چه امور بیرونی او –اگر مجاز به چنین تفکیکی باشیم- بر اساس هستی شناسی انسان تفسیر می شد ...»
🔶«... نهاد دانش در جهان بی اعتبار شده است و به سرعت رو به فروپاشی می رود و همه این اقبال عمومی که در مردم هست، چه آن اقبال را خوب و مثبت تفسیر کنیم و چه خیلی منفی تعبیر کنیم همه ناشی از همین فروپاشی نهاد دانش است. این فروپاشی را امروز در دانشگاه ها می توانید ببینید که چطور طفیلی سرمایه و تکنیک شده اند. بحران دانش نه در دانشگاههای توسعه نیافته بلکه در دانشگاه های کشورهای توسعه یافته و مولد دانش هم روشن است. البته بلافاصله می تواند این پاسخ مطرح شود که آن دانشی که شما می گویید، به این روز افتاده و دانش به معنای تکنیک و تکنولوژی دچار این مساله نیست. این را می فهمم اما همچنان معتقدم که دانش سنتی یا همان دانش به معنای دانایی که در برخی گرایش ها مثل گرایش پدیدارشناسی هست، دانش واقعی است و همان دچار فروپاشی شده است و اتفاقاً تاکید دارم که آن دانش تکنیکی فرزند این دانش مطلق است که زمانی در غرب به وجود آمد و امروز دارد بحران خود را سپری می کند و اینها هم نشانه های همین بحران هستند. ...»
🔶«...داشت جهان سرمایه داری، جهان انحصار است و اجازه نمی دهد که روایت رقیبی متفاوت از روایت رسمی سرمایه داری شکل بگیرد. حتی وقتی که صحبت از روایت های رقیب می شود هم باز جهان سرمایه داری تلاش خواهد کرد که این روایت را در درون خود و به واسطه رقابت های رسمی مدیریت و کنترل کند. این کار را در کشورهای غربی که مولد روایت های رسمی هستند به شکل سازمان یافته و دقیق تر و کم تنش تر اجرا می کنند. در کشورهای حاشیه ای سرمایه داری مثل کشور ما این عمل خیلی دقیق و حساب شده انجام نمی شود و ممکن است تنش زا باشد و معمولاً هم هست. ...»
متن کامل یادداشت در این پیوند: https://bahmannews.ir/0002yz
@sayyedmahdinazemi
🔶 ندایی خاموش: به مناسبت ارتحال مرحوم سید عبدالله فاطمی نیا
(در دو پست)
🔷نگاشته سید مهدی ناظمی قره باغ
🔶 مرسوم این است که هنگام درگذشت یک عالم، از مناقب او بگویند و به این مناسبت جامعه را نسبت به جایگاه علم و عالم حساس سازند. این حکمت دیرزمانی است که جای خود را به انواع و انحای پیام های تسلیت تشریفاتی داده است که بعید است جز حداکثر کمی همدلی با بازماندگان، بتوان اثر دیگری را در آنها مشاهده کرد. شاید بد نباشد که این بار و به مناسبت ارتحال آیت الله فاطمی نیا، که قطعاً بسیاری از اخلاق و فضایل و دانش او خواهند گفت و نوشت، درباره سنخی از دانشمندان علوم دینی بنویسیم که کمابیش از میان ما رخت بر بسته اند. به عبارت دیگر، از میانه رفتن مرحوم فاطمی نیا را نشانه ای بگیریم برای از میان رفتن نوعی خاص از دانشمندان دینی. دانشمندانی که دیگر بعید است بتوان برای آنها مشابهی یافت.
شرایط سخت کشور در سالیان اخیر از سویی، قوی تر شدن وجوه ظاهری و کالبدی مدرنیزاسیون در کشورهای جهان سوم از سوی دیگر، سخن گفتن از عالم دینی را در کشور ما بسیار سخت کرده است. کوچکترین اشاره ای به هر عالم دینی و با هر خصائص و خصالی، بی درنگ منجر به واکنشهای عصبی و منفی انبوه افرادی می شود که اغلب خود قربانی همین زمانه بحران دانش هستند و از سوی دیگر، مانع دیگران برای مفاهمه درباره ماجرای علوم دینی در ایران.
علی ای حال، در این چند سطر قصد سخن گفتن درباره چنین موضوع کلان و گسترده ای نیست؛ این چند سطر خطاب با اندیشمندان و دردمندان امروز کشور نوشته می شود و صرفاً بنا دارد تذکر بدهد که حوزه های علمی شیعی که وارث علوم سنتی گذشته ما بوده اند، علومی که بسیاری از آنها از بین رفته اند یا در سینه افرادی منزوی، کالمعدوم هستند، در بحرانی بی سابقه قرار دارند. این بحران بی سابقه صرفاً این نیست که داوطلبان ورود به حوزه های علمیه که زمانی بیشتر از ظرفیت پذیرش بودند، امروز نزدیک به صفر هستند، بلکه در این است که تبلیغ سنتی حوزه شیعی در آستانه فراموشی قرار گرفته است. این سنت را نباید به معنای یک فرم، روش و قالب فهمید. بلکه این سنت اگرچه فرم هم دارد، خودش محتوای خودش را هم دارد و همین است که در آستانه فراموشی تام و تمام قرار دارد.
سید عبدالله فاطمی نیا، یکی از آخرین بازماندگان تبلیغ سنتی شیعه، آن هم نه فقط تبلیغ عادی بلکه تبلیغ عالمانه بود. در واقع نوع خاصی از تبلیغ، که البته دستمایه محبوبیت آن مرحوم در بین اقشار مذهبی شده بود، فرع بر دانش و دانشمندی ایشان بود و نه بر عکس. برای توضیح بیشتر، یادآوری می کنم که در سنت قدیمی، مبلغ اولاً بایست که مبدل به «عالم» می شد و سپس اجازه تبلیغ می یافت. این اصل به تدریج به فراموشی سپرده شد و شاید هم مقداری بخاطر شرایط، هر طلبه ای مبدل به مبلغ شد. این امر، باعث ایجاد فاصله ای بین دانشمندان (که جریان اصلی ایشان فقها بودند) با مبلغان گشت. آسیب این جدایی، به هر دو طایفه وارد می آمد. اما همچنان جریانی سنتی وجود داشت که مدعی لزوم اتحاد دانشمند و مبلغ بود و تبلیغ مبتنی بر دانش پخته و قوام یافته دینی را یک رسالت مهم می پنداشت. از آنجا که اصل خود دانش و دانشمندی در حوزه علمی شیعی در بحران قرار دارد (و افسوس که بزرگان با وجود وقوف بر این بحران از علنی کردن آن اجتناب می کنند) خودبخود تبلیغ مبتنی بر دانش نیز، صعوبت مضاعف یافت.
یکی از مهمترین نتایج این خسارت، ضعف رو به تزاید فهم عامه از دین و اختلاط دانش دینی با انبوهی از خرافات و مشهورات بی پایه و اساس و حتی اختلاط با آموزه های سایر ادیان و مذاهب است. وقتی ذهن اقشار مذهبی با آموزه های دیگر مذاهب بیامیزد و این آموزه ها و سایر آموزه های غیرمرتبط تثبیت شود، عملاً پایگاه رشد آن مذهب به تعطیلی نزدیک می شود. این خطر عظیم که نه تنها به ما نزدیک است، بلکه اساساً در میان آن هستیم، خطری است که به ویژه با «بی تاریخی» خود را نشان می دهد. وجود انبوهی مبلغ که یافته های خود را از مشهورات زمانه و یا تکرار ناسنجیده مطالب دیگر مبلغان دریافت می کنند، نه تنها به مذهب شیعه آسیب جبران ناپذیر وارد می کند و آن را در برابر انبوهی از اتهامات ناوارد رقیبان ضعیف می سازد، بلکه اساساً مواریث علمی و فرهنگی ایران را که از طریق حوزه های شیعی به امروز ما رسیده است، در خطر نابودی کامل یا نسبی قرار می دهد. (بقیه یادداشت در پست بعدی کانال)
کانال نامه پرسش عید سعید فطر را به همه مسلمانان و هموطنان تبریک و تهنیت عرض میکند.
Читать полностью…🔶چند سطری از یادداشت «آیا معلمی مبتنی بر عشق است؟!»
🔴 سید مهدی ناظمی قره باغ
🔶«... جملات مشهوری در آستانه روز معلم گفته می شد با این مضمون که معلمی نیازمند عشق است یا معلم با عشق کار می کند و... . همچون سایر جملات و شعارهای کلیشه شده و نخ نما، از این تلقی هم جز شعاری بی معنا و بی اساس باقی نمانده است و معمولاً کسی را التفاتی به آن نمی تواند باشد. اما آیا شعارهایی که انسان با آن زندگی می کند یا کرده است، من عندی و به یکباره خلق می شوند و هیچ ربطی به زندگی واقعی انسان ندارند؟ ...»
🔶«...از نظر افلاطون، عشق، سرآغاز فلسفه است. اگر افلاطون این را هم به صراحت نمی گفت، می دانیم که فلسفه یعنی «حبِ»«علم». پس فلسفه که معمولاً آن را رقیب و جایگزین نظام دانش باستانی یونان، سفسطه، معرفی می کنند، آمیزش علم و عشق است. ...»
🔶«...به نظر می رسد محور مشترکی بین علم و عشق وجود دارد و آن فراروی از خود است. متعلم، از خود فرا می رود تا با آموختن، خود را ارتقاء دهد و عاشق از خود فرا می رود تا با وصال یا نزدیک شدن به معشوق، خود بهتری باشد. از آنجا که این رابطه دو طرفه است، فراروی با اندکی تفاوت نیز در آن سوی رابطه قابل تصور است. معلم، با فراروی از خود، رو به سوی دیگری دارد تا او را وارد عالم علم و واجد مواجید جدید سازد و معشوق با فراروی از خود، عاشق را دعوت به تجربه ای متفاوت از زندگی روزمره و فراتر از مواجید عرفی می سازد. ...»
متن کامل در فایل پی دی اف بعدی همین کانال
@sayyedmahdinazemi
🎙 بشنوید|
🔹تحول در صداوسیما؛ نگاهی آسیبشناسانه به وضعیت رسانه ملی (جلسه اول)
- صداوسیما و نسبت آن با فرم و محتوا
▫️دکتر سیدمهدی ناظمی
@basijut_ir
فرهنگ و هنر در آینه مطالبات نخبگان
بریده هایی از سخنان سید مهدی ناظمی قره باغ
شماره شش
@sayyedmahdinazemi
فرهنگ و هنر در آینه مطالبات نخبگان
بریده هایی از سخنان سید مهدی ناظمی قره باغ
شماره چهار
@sayyedmahdinazemi
☑️ آغاز درسگفتارهای فصل پاییز ۱۴۰۰🍁
✔️همراه با مدرسه عالی علوم انسانی روزگارنو
ابر است و اعتدال هوای خزانی است
ساقی بیا که وقت می ارغوانی است
در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان
روز قدح کشیدن و عیش نهانی است
ساقی بیا و جام می مشکبو بیار
این دم که باد صبح به عنبر فشانی است
می هست و اعتدال هوا هست و سبزه هست
چیزی که نیست صحبت یاران جانی است
یاری به دستآر موافق تو وحشیا
کان یار باقی است و خود این جمله فانی است
وحشی بافقی
📞 ارتباط با ما ۰۲۱۶۶۱۷۴۰۸۱👉
(واتسآپ)۰۹۱۲۸۲۵۰۱۷۶👉
@roozegareno_ac
🔶رسانه ملی و پوست موزی بزرگ پیش پای ریاست جدید
🔶سید مهدی ناظمی قره باغ
🔷ریاست فعلی سازمان صدا و سیما برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی به صورت تک دوره ای به سرانجام رسید و این سمت بعد از حداقل یک سال گمانه زنی و مذاکره، به دکتر پیمان جبلی واگذار شد. تردیدی که درباره تمدید دوره کاری علی عسگری بود، یک بار دیگر در پایان دوره اول کار مهندس ضرغامی هم رخ داده بود ولی آنجا حکم مهندس ضرغامی تمدید شد. بسیاری معتقدند ریل گذاری مهندس ضرغامی عامل بسیاری از نابسامانی های رسانه ملی است و شاید عدم تمدید دوره کاری علی عسگری، این پیام را داشته باشد که از این به بعد در ارزیابی مدیران، مهمترین استناد، استناد به سوابق کاری آنها خواهد بود و نه برنامه ریزی های آتی ایشان. در هر صورت امروز بعید به نظر می رسد جز حلقه پنج نفره مدیران نزدیک به آقای علی عسگری، کسی از این عدم تمدید ناراحت شده باشد. بعید است هیچگاه صدا و سیما اینقدر ضعیف و سست و ناراضی بوده باشد...
🔷مطمئناً دکتر پیمان جبلی که به نظر می رسد از لحاظ فکری به دکتر سرفراز نزدیکتر باشد، بر اغلب اشکالات مختلف صدا و سیما آگاه است و تکرار آنها برای ایشان چندان لطفی نخواهد داشت. در واقع پرسش اصلی پیش روی دکتر جبلی این است که ایشان و تیم مشورت دهنده به ایشان، چه «تفسیری» از علل این همه مشکل و ناکامی در سازمان صدا و سیما دارند و چه راه حلی را برای این مشکلات تدارک دیده اند؟ به اعتقاد نگارنده، علل مشکلات اساسی رسانه ملی را می توان در چهار بند خلاصه کرد، اگر این علل برطرف شوند، رسانه ملی راه خود را پیدا خواهد کرد وگرنه، زحمات زیادی که کشیده خواهد شد، ثمردهی مورد انتظار را نخواهد داشت.
1- فرم رسانه ملی، به شدت تابع صنعت سرگرمی سازی است ولی محتوای آن به شدت سیاسی است. این باعث شده است رسانه ملی به یک رسانه ضد-سیاسی مبدل شود. در نتیجه رسانه های سیاسی رقیب بسیار قوی شده اند و رسانه ملی محبوبیت خود را در بین اقشار مختلف مردم از دست داده است. رسانه ملی، ضرورتاً باید سیاسی شود و این سیاسی بودن موانع داخلی و خارجی دارد که تا برطرف نگردند، این مهم رخ نخواهد داد.
2- سازماندهی رسانه ملی، پیچیده، عجیب و کند است و نگارنده حدس می زند از این نظر منحصر به فرد باشد. رسانه ملی باید تکلیف همواره مبهم و همواره بی فایده ارتباط صف و ستاد را مشخص کند. بدین منظور سازماندهی رسانه ملی باید تغییر اساسی داشته باشد. یکی از پیشنهادهایی که می توان به آن فکر کرد، خرد کردن بخشهای ستادی با ارتقای کیفیت آنها در داخل خود شبکه هاست.
3- ارتباط رسانه ملی با دانش و پژوهش همواره مبهم بوده و هست. در حالی که دانشگاه صدا و سیما و چندین مرکز پژوهشی در داخل سازمان وجود دارد، به نظر می رسد نه تنها اراده ای برای تولید و توزیع رسانه ایِ مبتنی بر دانش وجود ندارد، بلکه اساساً کسانی که اعتقاد به این ابتنا داشته باشند تحت تأثیر جو روانی مدیران جوان چند سال اخیر، روز به روز کمتر و کمتر شده اند. مادامی که رسانه ملی بر اساس دانش روشن و متقن، برنامه نسازد و برنامه را توزیع نکند، همچنان کمیت او خواهد لنگید.
4- چنان که بسیار گفته شده است، رسانه ملی توانایی رقابت در دنیای جدید رسانه ها را هم از خود و هم از دیگران سلب کرده است. مثلاً رسانه ملی نه درست برند تولید می کند و نه از برند خود مراقبت می کند و نه اجازه استفاده مشروع دیگران از برندهای خود را می دهد. رسانه ملی باید بر اساس فهم رویدادهای جدید جهانی در فضای مجازی، بازسازی شود و ابعاد حقوقی و مالی و مدیریتی خود را به نحوی اصلاح کند تا مبدل به یک مجموعه مشارکتی- رقابتی گردد. اگر این مهم رخ ندهد، رسانه ملی آینده ای در تحولات جدید رسانه ای جهان نخواهد داشت.
🔷در ایران مدیران همواره باید بخش قابل توجهی از توان و وقت خود را صرف امور سیاسی سازمان خود بکنند که هیچ ارتباطی به امور سیاستی ندارد. اما این امور سیاسی اگر کنترل نشوند، براحتی در فضای رقابتی تند و تیزی که وجود دارد، مدیران شکست می خورند. به نظر می رسد دکتر جبلی متوجه اشتباه هولناک آقای علی عسگری در اقبال بی اندازه به جوانانی که فهم درستی از مسائل محتوایی و راهبردی ندارند، شده است. اما اگر پوست موز پیش پای آقای علی عسگری تکنسین های جوان جویای نام بودند که موفق شدند مبدل به فیلتر هر گونه تغییر و تحولی در سازمان گردند، پوست موزی دیگری هم محتمل است پیش پای آقای جبلی قرار بگیرد.
ادامه در پست بعدی👇
مرکز گفتمان سازی و توسعه تفکر راهبردی دومین کارگاه گفتمان انقلاب اسلامی را با حضور دکتر حسن عباسی،دکتر حسن بنیانیان و دکتر سید مهدی ناظمی برگزار میکند.
زمان دوشنبه 1400/6/29
ساعت 8 الی 13
مکان: تهران، خیابان قائم مقام فراهانی، بین خیابان شهید مطهری و شهید بهشتی، نبش کوچۀ شهدا، پلاک ۱۸۲
http://www.skyroom.online/ch/da-a/hclass3
«نسبت رسانه ملی با توسعه و محرومیت»
عنوان کارگاه دکتر سید مهدی ناظمی خواهد بود.
@sayyedmahdinazemi
🔶خبر حیرت برانگیز اخراج دکتر بیژن عبدالکریمی به بهانه آنچه «دفاع از رژیم پهلوی» خوانده میشود، آنقدر تکان دهنده است که باور آوردن به آن نیازمند زمان است. ولی باور به ماوقع داشته باشیم یا نه، گویی این اتفاق رخ داده است.
🔶این ماجرا یادآور سکانسی از سریال شبهای برره است که در آن کیانوش در حالی که با طیب خاطر برای دوستانش توضیح میدهد صرفاً یک مقاله انتقادی اقتصادی نوشته و هیچ عاقلی بخاطر این نقد او را دستگیر نمیکند، همان آن دستگیر و تبعید میشود.
🔶بیژن عبدالکریمی استادی است که صرف از نظر از هر رهیافتی و هر قوت و ضعفی که از نظر سایر اصحاب دانش و اندیشه داشته باشد، سالها در برابر حملات فکری دشمنان این کشور، مقاومت داشته و آبروی خود را صرف دفاع علمی و نظری از جوهره نظام جمهوری اسلامی کرده و بابت آن هزینهها داده است.
🔶قطعاً عبدالکریمی هم مانند قاطبه کسانی که با دانش و دانشگاه نسبتی دارند، منتقد شرایط کنونی کشور است، این انتقادها، هر چند خود قابل نقد باشند ولی اجمالا تنها راه نجات کشور از بن بستهایی هستند که به آن گرفتار شده است. کسی که خاموش است و سخن نمی گوید، شاید در نگاه اول بی خطر و محبوب به نظر برسد، اما درست مانند پزشکی است که ما را به آزمایشگاه نمی فرستد و معاینه نمیکند و ما را دلخوش به سرابی واهی و آرزوهای دراز بی پایه و اساس و اقاویل سطحی و بی مایه میسازد. کسی که نقد میکند، محبوبیت و موقعیت خود را قربانی میکند تا حقیقت کشف گردد و راهی پیش روی آدمیان باز شود.
🔶آدمیان. آدمیان کسانی هستند که زندگی می کنند و حق دارند که خوب زندگی کنند و از جهل و خرافه و فریب و توهم، نجات یابند. ما در برابر آدمیان مسؤول هستیم و باید که ایشان را محترم بدانیم. ما قیمومیتی بر مردمان نداریم. به قول بزرگی، ولایت فقیه هم به معنای ولایت حکومت نیست.
🔶 نگاهی که حضور امثال عبدالکریمی را بر نمی تابد، یک نگاه امنیتی زده در غیر موضع خودش و در منحط ترین و عقب افتاده ترین شکل خودش است. در بین قاطبه دانشجویان و دانشگاهیانی که «منتسب به انقلاب هستند»، حتی یک نفر هم نیست که با شنیدن اتهام دفاع از پهلوی درباره عبدالکریمی، دچار خنده و تأسف نشود. اینکه چطور همه ما می فهمیم این اتهام، مضحک و احمقانه و شرم آور است ولی دستگاه امنیتی مستتر در دانشگاه آزاد نمیفهمد، دقیقاً افشاگر همان نگاه ابلهانه امنیتی زده کسانی است که در جای خود قرار ندارند و بدون صلاحیت ورود به دانشگاه ها، در مسند و مصدر تصمیم گیری درباره آن قرار گرفته اند.
🔶ماجرای پیش آمده، آزمون مهمی برای دانشگاهیان و دانشجویان است. اگر دانشگاهیان با پیشگامی استادان صاحب نام در این باره سکوت کنند و منفعت محوری و محافظه کاری پیشه کنند، باید بدانند که این آتش آماده به شعله وری به زودی دامان همه آنها را خواهد سوزاند تا جایی که نه از تاک نشانی ماند و نه از تاک نشان. این ماجرا آزمون شرافت و وجدان دانشگاهیان است تا همین اندک سرمایه اجتماعی باقی مانده در دانشگاه را قربانی نکنند و از حیثیت و اعتبار خود در برابر هیولای شهوت رانی های عدهای نامعلوم و بی منطق، مقاومت کنند.
🔺سید مهدی ناظمی قرهباغ
@sayyedmahdinazemi
(بقیه یادداشت از پست قبلی)
مرحوم سید عبدالله فاطمی نیا، جمع بین عالم و مبلغ، با اتکای بر علم، در کنار رعایت مصلحت ها و توجه به مخاطرات بود. بزرگان حوزه شیعی باید بدانند، (اگر چه بسیاری از آنها می دانند) آینده این حوزه، دیگر هیچگاه امثال فاطمی نیا، علامه عسگری، علامه حسن زاده آملی و مانند آن را به خود نخواهد دید. نه تنها ایشان که بعید است حتی عالمان ناتوان از تبلیغ اما مسلط بر دانش سنتی حوزوی را هم ببنید. فقدان عالِم، یعنی فقدان علم. فقدان علم یعنی فقدان قوام عالَم. فقدان عالَم یعنی همین وضعی که امروز به آن مبتلا هستیم: تشتت و سردرگمی و تعارض و نابودی. بزرگان باید با علنی کردن بحران در دانش حوزوی و استمداد از همه اهالی اندیشه، ضمن تلاش برای نشان دادن راه دانشمندان اصیل سنتی، این توجه را ایجاد کنند که اگر کسی قصد تسلط بر علوم دینی دارد، راهی طولانی و دشواری در پیش دارد که جز با انضباطی همه جانبه و کنار گذاردن بسیاری از مواهب ظاهری زندگی به دست نخواهد آمد. این راه نسبتی با روش متداول دانش آموزی در حوزه ندارد و باید بدانیم که از چنین حوزه ای، هیچگاه چنان عالمی ظهور نخواهد کرد.
@sayyedmahdinazemi
ایثار،گذر از تردید به سوی تفکر معنوی
دقایق آغازین فیلم ســـینمایی «ایثار»، آخرین ســـاخته آندری تارکوفســـکی، شـــامل ارجاعاتی صریح به نیچه و برخی اوقات (ارجاعاتـــی) غیرصریح به آثاری مانند «چنین گفت زرتشـــت» از نیچه اســـت؛ برخی از این ارجاعـــات در ادامه فیلم هم تکرار میشـــوند. این در حالی است که ما در آثار اولیه تارکوفسکی، علاقه چندانی به نامها و اشاره مستقیم به نظریه های فلسفی نمیبینیم، هر چند ارجاع به مفاهیم کلی مانند «علم» ، «ادبیات» ، «مذهب» و... کمابیش در این آثار موج میزند و خب این هم روشن اســـت که اصالت تارکوفسکی فیلمهایی ساخته اســـت که درباره آن مفاهیم، سخنی بگوید. درواقع تارکوفسکی به دنبال آن اســـت که از جایگاه حقیقی هنر و دین در عصر مدرن و غلبه تکنولوژی، سیاست و علم پرسش کند و البته این پرسش را پاسخ گوید. شاید یکی از مهمترین تفاوتهای تارکوفسکی و برگمان هم در همین باشد که برگمان اصراری بر پاسخ ندارد و همواره وجهی از ابهام صورتمند را میتوان در اثر او دید و تارکوفســـکی در مقابل، به دنبال گذار از ابهام هاست.
فیلم ســـینمایی ایثار، فیلمی که میتـــوان آن را اثر برگمانی تارکوفســـکی هم نام نهاد، از این قاعده مســـتثنی نیســـت و تلاش دارد تا راهی روشـــن به انســـان معرفی کند. اما اینبار و اینجا تارکوفســـکی این راه روشـــن را نه صرفا در برابر راه روشن علـــم و تکنولـــوژی و ایدئولوژی، بلکه راهی روشـــن در برابر سایه روشن تردیدهای فلسفی معاصر میداند.
تارکوفسکی بسی صریحتر از آنچه
در فیلم اســـتاکر نشان داد، قصد دارد
تا از تردید گذر و تفکر معنوی را به عنوان
یک راه نجاتبخـــش معرفی کند. به همین خاطر اســـت که اینبار ســـخنان، مفاهیم و نمادهای فیلـــم به صراحت در برابر نیچه به مثابه الگوی تفکر فلســـفی معاصر صف آرایی میکنند.
در سکانس آغازین فیلم، پس از آنکه اوتو، پســـتچی و معلم تاریخ سر میرســـد و درباره نامهای تاریخی از گذشـــته شـــروع به ســـخن میکند، تارکوفســـکی از زبـــان دو شخصیت داســـتان، اوتو و الکســـاندر، گفتگویی را درباره نیچه و تمایز تفکر نیچه از تفکری که تارکوفســـکی داعیه دار آن است، ترتیب میدهد. در همین حین و از آنجایی که آموزه «بازگشـــت جاودان همان» نیچه بحث میشود، اوتو، در اثنای گفتوگو، ســـوار بر دوچرخـــه اش به صورت بی هدف میچرخد تا مخاطب بیشتر درگیر مفهوم بازگشت جاودان -با تفسیری که فیلم از آن دارد- شود. مشابه این اتفاق، زمانی رخ میدهد که در پایان این گفتگو که به ظاهر با محکومیت نیچه به پایان رسیده است، کودک ساکت، بی سروصدا دوچرخه را با طنابی به درخت بســـته است و با این کار باعث توقف دوچرخه میشـــود تا از این طریق تارکوفسکی اذعان کند تفکر معصوم آینـــده، دورباطل گردش زمانی نیچـــه ای را غافلگیر میکند و میشکند.
همچنانکه از نظر فرم -همانقدر که میتوان از تارکوفســـکی انتظار داشـــت- دقت و ظرافت به کار مـــیرود تا ماجرای این گفتگو به سرانجام برســـد، محتوای گفتگو نیز هر چند نه به صراحت یک کتاب یا مقاله، اما در لفافه ای از سخنان استعاری و کنایی، از غنای الزم برخوردار اســـت.
تارکوفسکی سعی میکند به شکل عمیقی در برابر این رویکرد طرح پرسش کند.
پیش از آنکه این گفتوگو آغاز شـــود، الکساندر در کنار کودک ساکت خود، ماجرای درخت و میوه آن را تعریف میکند و سعی دارد روشن سازد که انسان، وظیفه ساخت جهان را برعهده ندارد،
بلکه انسان صرفا خود را تغییر میدهد و در پی این تغییر، جهان، خودش تغییر میکند. چنان که با کاشـــت درخت، ثمرات آن درخت، خودش را نشان میدهد. این از مهمترین نقاطی است که میتواند گفتگوی مبهم مورد اشـــاره را روشن کند و نشان دهد مقصود تارکوفســـکی چیست. تارکوفسکی به این دیدگاه میتازد که انســـان زندگی و جهان را میســـازد و این وجهی از تمایز تفکر او از نیچه است.
وی همچنین تلاش دارد تا با برجســـته کردن اهمیت زندگی در تفکر نیچه و توصیف آن از زبان اوتو، نشـــان دهد با جوهره فکر نیچه به خوبی آشناست، اما دقیقا و در همین آشنایی است که به بن بست ملال آور آن هم وقوف پیدا میکند. تارکوفسکی در دل همین گفتگو و از زبان الکساندر، اذعان میدارد آن کسی که میخواهد به یک نظریه مطلق و جهانشمول دست یابد، در مقام خدایی نشسته است. به عبارت بهتر تارکوفسکی از سویی فهم خود را از نیچه به رخ میکشـــد و از سوی دیگر، اذعان میدارد گرایش به سمت مطلق هایی نظری، کار انسان و در توان انسان نیست و این یعنی اینکه تنها منبعی که میتواند مطلق هایی را به انسان اعطا کند، الوهیت است و جز آن، قرار گرفتن در مسیری اســـت که بلاخره به زبان نیچه جاری میشود و مآل آن -چنان که در فیلم دیدیم- میتواند نابودی با جنگهای جهانی باشد.
✍ #سیدمهدی_ناظمی
🎬 | The Sacrifice 1986
Join 👉 @honar7modiran
🔴واکسیناسیون اجباری، مواجهه آزادی و منافع عمومی یا تعارض حقوق فردی با تشخیص سیاسی
🔴یادداشتی انتقادی از سید مهدی ناظمی
🟥توجه: هرگونه بازنشر جزئی یا کلی این یادداشت که در دو پست منتشر می گردد، بدون ذکر منبع، فاقد اجازه نگارنده است.
🔶سایت اخلاق پژوهان جوان، متن ترجمه شده ای منتسب به پیتر سینگر، فیلسوف استرالیایی در دفاع از «اجباری کردن» واکسیناسیون منتشر کرده است. از آنجا که سیاستمداران بسیاری از نقاط جهان به دنبال روند اجباری کردن هستند، شاید پرداختن یا نپرداختن فیلسوفان به این امر، اثر سیاسی روشنی نداشته باشد، ولی بی شک می تواند در ذهنیت نخبگان مؤثر باشد. به همین منظور چند ملاحظه انتقادی درباره نگاه منتسب به سینگر ذکر می گردد.
🔶نقطه ثقل استدلال سینگر بسیار ساده و قابل فهم است. صادقانه بگوییم، اکثر کسانی که با ماجرای کووید19 درگیر هستند، احتمالاً به این مسأله فکر کرده اند: محدود کردن آزادی فردی، گاهی برای حفظ جان انسانها ضرورت می یابد. واکسیناسیون اجباری هر چند آزادی فردی را محدود می کند، ولی باعث نجات جان انسانها می گردد. بنابراین واکسیناسیون اجباری باید اجرا گردد.
🔶سینگر برای ساده تر کردن فهم استدلال ساده بالا، از اجباری کردن کمربند ایمنی مثال می زند که اگرچه باعث محدود شدن آزادی شد، ولی چون این تصمیم سیاسی -با کمی تعقل روشن می شود- منافع اشخاص را تأمین می کند، امروز دیگر معارض جدی ندارد. سپس با ذکر مثالهایی عاطفی از قربانیان کووید19یادآور می شود که واکسیناسیون اجباری به نفع خود افرادی است که با آن مخالفت می کنند یا به هر دلیلی تعلل می کنند از واکسن زدن.
صرف نظر از این که این حد از مواجهه تمثیلی و عاطفی از جانب یک فیلسوف شناخته شده چقدر می تواند عجیب باشد و البته درس آموز، ناگزیر ما هم از همین مثالها استفاده می کنیم تا معیوب بودن تلقی فوق را روشن کنیم.
🔶قوانین راهنمایی رانندگی، اولاً به حوزه عمومی مربوط هستند. هیچ یک از ما نمی تواند تصور کند اگر در شهری متروکه باشد مشابه آنچه فیلمهای پساآخرالزمانی تصویر می کنند، به قوانین راهنمایی رانندگی فکر کند. اما در همان شهر متروکه آخرالزمانی و در هر شهر و روستای دیگری، به سلامت خود فکر می کنیم و درباره درمان بیماری هایی که ممکن است به آنها دچار شویم بررسی هایی را انجام می دهیم و تصمیم گیری می کنیم. به همین خاطر است که در بسیاری از کشورهای توسعه یافته ای که هزینه های درمانی تحت پوشش بیمه است، استفاده از روشهای درمانی بدیل هم تحت پوشش بیمه قرار می گیرند. مفروض همواره این بوده و هست که انتخاب درباره روش سلامت و درمان هر فردی، یک مسأله فردی است که انسان باید خود درباره آن به جمع بندی و تصمیم گیری نهایی برسد. بدیهی است که این مسأله فردی هم مانند هر مسأله فردی دیگری در بستر زندگی اجتماعی می تواند تخصیص داشته باشید. مثلاً قوانین قرنطینه در بیماریهای اپیدمیک همیشه بین مردم مرسوم بوده است. چرا که اپیدمی دیگر یک مسأله فردی نیست و یک مسأله اجتماعی است و این مسأله اجتماعی از طریق قرنطینه تدبیر و مدیریت می گردد. اما هیچگاه به کسی گفته نمی شود که برای درمان شدن، مجبور است از دارویی که پزشک یافته است استفاده کند. استفاده از دارو و مکمل یک امتیاز یا حق فردی است که افراد جامعه، از آن با بررسی خودشان و با مسؤولیت خودشان بهره مند می شوند و نه یک وظیفه اجتماعی و بر اساس مسؤولیت نهاد سیاسی.
🔶واکسیناسیون هم از این قاعده مستثنی نیست و نه تنها با بستن کمربند ایمنی قابل مقایسه نیست -جالب این که چند سال پیش یکی از بستگان نگارنده، تصادف کرد و در این تصادف به دلیل «استفاده» از کمربند ایمنی، دچار فوت شد- بلکه با قرنطینه سازی و حتی فاصله گذاری هم قابل مقایسه نیست. واکسیناسیون وارد کردن یک ماده شیمیایی به بدن است به این امید که بتواند باعث کمک به سیستم ایمنی برای مقابله با کووید 19 گردد و با این پیش فرض معقول که لابد عوارض ورود این ماده به شکل محسوسی کمتر از عوارض عدم استفاده از آن است.
🔶تمام مسأله مخالفان اجباری کردن واکسیناسیون -اگرچه شاید توانایی کافی در طرح دقیق و شفاف ادله خود را نداشته باشند- به همین مسأله برمی گردد که درباره تک تک این مقدمات، تردیدهای جدی وجود دارد. نگارنده خود بر اساس آمارهای جهانی این را پذیرفته است که به طور کلان، این دیده می شود که جوامعی که از واکسیناسیون حداکثری استفاده کرده اند، در مجموع از «برخی از کشورهایی» که درگیری قطعی با کرونا دارند، «مرگ و میر» کمتری داشته اند. اینجا باید یادآور شویم که در همین مقدمه فعلاً پذیرفته شده هم اما و اگرها و پرسشهای بی پاسخی به ویژه درباره کشورهای دارای ساختارهای ضعیف بهداشتی و درمانی و در عین حال درگیری نزدیک به صفر با کرونا وجود دارد که از طرح آن صرف نظر می کنیم.
🟥ادامه متن در پست بعدی همین کانال
سید مهدی ناظمی، یکشنبه ۲۵ مهرماه، در دانشگاه تهران، درباره نسبت فرم و محتوا در صدا و سیما سخن خواهد گفت.
@sayyedmahdinazemi
درباره فرم و محتوای رسانه ملی - سید مهدی ناظمی قره باغ
برنامه اینترنتی گود
@sayyedmahdinazemi
فرهنگ و هنر در آینه مطالبات نخبگان
بریده هایی از سخنان سید مهدی ناظمی قره باغ
شماره پنج
@sayyedmahdinazemi
🔶در رثای نافهمیدن فقدان علم و عالم
🔶چند سطری از یادداشت سید مهدی ناظمی قره باغ به مناسبت ارتحال «علامه حسن زاده آملی»، در روزنامه فرهیختگان
🔷... جامعه محترم حوزوی از دوره قاجار به بعد، علاقه خاصی نسبت به اولویت علم فقه و اصول پیدا کرد و در نتیجه این فرهنگ که شاید از رسوبات فرهنگ فقهای عامه باشد، بسیاری از علوم دیگر که جزء علوم مهم قدیمی ما بودند در جامعه حوزوی یا کاملاً به فراموشی سپرده شدند یا در حاشیه قرار گرفتند. اگر این روند در حوزه علمیه شیعی ادامه می یافت، احتمالاً ارتباط ما برای همیشه با فکر و دانش گذشتگان گسسته می شد و با این گسست، ارتباط با خود و فهم از خود را از دست می دادیم و آدمی که بدون فهم و دانش باشد، بدون هویت است. آدمی که بدون هویت باشد نه آینده خوبی را باید انتظار داشته باشد و نه اکنون خوبی را...
🔷... برخلاف آنچه بسیاری می پندارند و آن را بیان می کنند و گسترش می دهند، تمدن مدرن به هر حال با اتکای بر سنت تاریخی گذشته خود به وجود آمد. تمدن مدرن با امحای سنت خود به وجود نیامده است، بلکه برعکس این سنت را با تمام توان خواند، یافت، بررسی کرد و از دل آن برای گذار به سمت یک آینده جدید و متفاوت کمک گرفت. بنابراین حرکت به سمت آینده روشن و درخشان بدون اتکای بر سنت غنی گذشته ناممکن است...
🔷... معمولاً منازعه ای که بعد از فوت هر بزرگی مطرح می شود، منازعه ایدئولوژیک است. مانند یادداشتی که یکی از معارضان سیاسی در طعن و توهین
به علامه نگاشت و با استناد به چند نقل قول جسته گریخته از ایشان، تلاش کرد به زعم خود چهره ایشان را تخریب کند و وابسته جلوه دهد. البته که در فضای
ضد دانش و ضد اندیشه فعلی و تحویل عالم و آدم به ایدئولوژی و حتی به برنامه های سیاسی، این متاعی است که طرفدار دارد. پاسخی به این دسته از افراد نمی توان داد. آنها خود بهترین مثال از عزیمت روحیه علم و تفکر از نزد انسان و مبدل شدن بشر به روباتهای مقلد سیاسی هستند. با روبات گفتگویی نمی توان کرد، چون چیزی از علم و تفکر نچشیده است و در فشارهای زمانه، تسلیم نسخه های سیاسی گشته است...
🔺متن کامل این یادداشت را در فایل پی دی اف پست بعدی همین کانال(نامه پرسش) مشاهده کنید.
@sayyedmahdinazemi
ادامه از پست قبلی...
🔷پوست موز احتمالی پیش پای ایشان، وجود رویکردهای تندی است که رسانه و هنر را دِفرمه می فهمند و نقش دانش و هنر را در فعالیت رسانه ای حرفه ای در دنیای امروز کم مقدار یا بی مقدار می پندارند. بد یا خوب، این رویکردها هم بر خلاف آنچه همواره ادعا می کنند، از تریبون های رنگارنگی برخوردار بوده اند و در همان تریبون ها، چه در رسانه ملی و چه در سینما و چه در ژورنالیسم به خوبی عواقب هولناک این دِفرمه بودن را نشان داده اند. فعالیت رسانه ای، فعالیتی است که نیازمند مخاطب است و مخاطب رسانه ملی در مجموع، کل ملت ایران است و چه بسا بسیاری از اقشار موجود در حوزه تعاملی ایران. به همین خاطر است که رسانه حرفه ای، هیچ وقت آنارشیستی نبوده است و هیچگاه به صورت آنارشیستی توفیقی نداشته است. امید داشته باشیم دکتر جبلی به اندازه وزن این افراد به آنها جایگاه دهد و با اتکا بر سرمایه های خوبی که هنوز درون سازمان یا نزدیک به سازمان وجود دارد، از انجام ریسک های بزرگ درباره ایشان بپرهیزد.
@sayyedmahdinazemi
به مردی و گردی و رای و خرد
همی بر نیاکان خود بگذرد
رحلت عالم سوز دردانه علامه دهر، فیلسوف، عارف، ادیب و دانشمند گرانسنگ، و زنده و زاینده کننده میراث عقلی و علمی این مرز و بوم، بر همه دانشمندان و اندیشمندان تسلیت باد.
@sayyedmahdinazemi
همراه با دکتر #سیدمهدی_ناظمی
مدرس، پژوهشگر فلسفه هنر و سینما🔻
@sayyedmahdinazemi
َ@sayyedmahdinazemi
فیلم کوتاه «رالف را نجات دهید»
سالانه میلیونها حیوان برای آزمایش محصولات دارویی و آرایشی تولید و در آزمایشگاهها کشته می شوند.
@sayyedmahdinazemi
📣 #عصر_گفتگو
سلسله گفتگوهای زنده اینستاگرامی والعصر
♦️ با موضوع:
خط قرمز اهل علم کجاست؟
با حضور :
👤 دکتر بیژن عبدالکریمی
👤 دکتر سید مهدی ناظمی
📆 زمان:جمعه ١٩ شهریور
🕙 ساعت ٢٢
🔗 شرکت در جلسه از طریق پیوند زیر (پیوند در بیو صفحه موجود است):
https://online.lmskaran.com/ch/783-21208-daneh.ir
🆔 @valasr_info
«فانوس خیال»؛ بررسی قلمروی گفتمانها در سینما
رویکرد سینمایی به نظام سلامت با بررسی فیلم سیکو
دومین جلسه از سلسله جلسات «فانوس خیال»، با موضوع بررسی گفتمان نظام سلامت در غرب، در مرکز گفتمانسازی و توسعه تفکر راهبردی دانشگاه عالی دفاع ملی برگزار میشود.
دومین نشست از سلسله جلسات فانوس خیال، با حضور دکتر «سیدمجید حسینی»، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران و پژوهشگر حوزه عدالت اجتماعی و دکتر «سیدمهدی ناظمی»، مدرس پژوهشگر حوزه فسلفه و سینما و ضمن تحلیل فیلم «سیکو» به بررسی موضوع «نظام سلامت در غرب» میپردازد. فیلم مستند سیکو (SICKO) به کارگردانی «مایکل مور» (Michael Moore)، محصول 2007 آمریکا است.
این جلسه یکشنبه 7 شهریور از ساعت 17:30، در محل مرکز گفتمانسازی و توسعه تفکر راهبردی دانشگاه عالی دفاع ملی، درخیابان قائم مقام فراهانی، حدفاصل خیابان شهید بهشتی و شهید مطهری، نبش کوچۀ شهدا، پلاک 182، طبقه پنجم، سالن شهدای هستهای برپا خواهد شد.
به منظور رعایت پروتکلهای بهداشتی، علاقهمندان میتوانند از طریق آدرس
www.skyroom.online/ch/da-a/hclass3، به صورت آنلاین در این جلسه شرکت کنند.