فعالیت شورای آزادیخواهان استان کرماشان برای سازماندهی انقلاب مردمی ایران با محوریت کرمانشاه تا سرنگونی استبداد و برچیدن استعمار ادامه خواهد یافت. راه ارتباطی 👇 @Sh_a_kermanshah1 ایدی اینستاگرام و توییتر و یوتیوب 👇 Sh_a_kermanshah
بتسازی در ایران و تبدیل شخصیتها به معبود
محمدعلی جمالزاده در کتاب آسمان و ریسمان مینویسد: «ایرانی بتساز و بتپرست خلق شده است و چشمش کور تا بوده چنین بوده و تا هست چنین خواهد بود!» این گفته جمالزاده کاملاً درست است. در جامعه ایرانی، تفاوتی ندارد که طرفدار یا پیرو کدام طیف فکری و گرایش اعتقادی باشید. ایرانیان به طور کلی انسانهایی هستند که بت میسازند و هر کدام بر اساس علایق و سلایق خود بتهای خاص خود را ایجاد میکنند.
در عرصه سیاسی، از خامنهای و رضا شاه که برخی آنها را در جایگاه خدایی قرار دادهاند بگذریم، گروهی خمینی، سلیمانی، رجایی و … را بتهای بزرگ مبارزه با استکبار میشناسند و با ساختن مجسمهها و نمادهایی به آنها دخیل میبندند.
همچنین، کسانی خاتمی را به عنوان تنها منجی تودههای تحت ستم میدانند و بدون هیچ چونوچرایی رفتار، گفتار و کردار او را تأسیس کرده و از او حمایت و پرستش میکنند.
در سوی دیگر، هاشمی رفسنجانی برای عدهای سردار سازندگی و قهرمان توسعه و مغز بزرگ سیاست و اقتصاد است که به اندازه کافی قدر ندیده و او را به عنوان بت میپرستند.
برخی نیز جواد ظریف را تنها قهرمان دیپلماسی (بدون دستاورد خاصی!) میبینند و حتی او را برتر از شخصیتهای تاریخ دیپلماسی چون مترنیخ، بیسمارک، کلمانسو و چرچیل میدانند.
علاقهمندان به شاهزادهای که به تازگی او را خدا مینامند، در او قهرمانی میبینند که با اسبی سفید و شنلی فولادی به زودی به سمت تهران پرواز کرده و رفاه و خوشبختی را به تودههای تحت ستم باز میگرداند.
برخی هنوز در انتظار مریم و مسعود رجوی هستند و آنها را در جایگاه خدایان کوه المپ میبینند.
گروه دیگری نیز بتهای خود را در گذشته نه چندان دور و در چریکهای فدایی، مجاهدین و سران سابق حزب توده جستجو میکنند و شخصیتهایی چون احسان طبری، بیژن جزنی، حمید اشرف و پرویز پویان را در جایگاه بتی منزه و غیرقابل نقد میدانند.
در این میان، کسانی نیز بتهای کوچکتری دارند، اما نسبت به آنها همان تعصب و ارادت را دارند و با کوچکترین نقدی از کوره در میروند؛ افرادی همچون فداییان، رائفیپور و حسن عباسی.
حال از بتهای تاریخ باستان و دنیای هنر بگذریم! جامعه بتساز، جامعهای نارس است که هنوز در مرحله طفولیت گرفتار است و «بت» را در جایگاه پدر و ولی خود مینشاند؛ همانطور که امروز کوروش را پدر خود مینامند. خاصیت اصلی بت، جایگاه خدایگانی است که احاطه شدهاند توسط هالهای از تقدس و عصمت.
جامعه بتساز، ملت بتپرست نیز میسازد. به گونهای که هر فرد بت خود را میپرستد و کوچکترین نقدی را با شدیدترین اهانتها پاسخ میدهد.
@sh_a_kermanshah
کوردی؛ زبانی که از آتش برخاست و در طوفانها خاموش نشد
زبان کوردی، همچون کهکشانی از واژگان، در طول قرنها با تاروپود فرهنگ، شعر، موسیقی و مقاومت درآمیخته است. این زبان گنجینهای از واژهها، اصطلاحات و تعبیرهایی را در خود جای داده که عمق و تنوع اندیشهی مردمانش را بازتاب میدهد.
کوردی نهتنها در توصیف طبیعت و احساسات غنی است، بلکه در روایت اسطورهها، حکایتهای شفاهی و شعر، یکی از پرمایهترین زبانهای منطقه محسوب میشود. وجود واژههای متعدد برای بیان یک مفهوم، انعطافپذیری بالای دستوری، و استفاده از استعارههای عمیق، نشان از گستردگی و پویایی آن دارد.
در کوردی، برای هر نسیم نامی هست، برای هر نوع باران واژهای، و برای هر احساس، تعبیری ویژه. اگر زبانهای دیگر در محدودیت واژهها گرفتارند، کوردی با دامن گستردهاش از توصیفات، همچون آینهای، لطافت و سختی زندگی را منعکس میکند.
با این همه سرکوب، تحقیر و ممنوعیت، زبان کوردی همچنان ایستاده است. طبق پژوهشی از مرکز تحقیقاتی Victionary-Meta، زبان کوردی از نظر غنای واژگان در میان ۱۶۸ زبان زنده دنیا در رتبهی هشتم قرار دارد؛ جایگاهی که نهتنها نشان از پویایی این زبان دارد، بلکه گواهی بر قدرت فرهنگی مردمانی است که قرنها برای حفظ آن جنگیدهاند. جالب آنکه در این رتبهبندی، زبانهای ترکی، فارسی و عربی به ترتیب در رتبههای ۲۱، ۴۴ و ۴۸ قرار گرفتهاند.
این آمار تنها یک عدد نیست، بلکه شاهدی است بر تداوم زبانی که قرنها زیر سایهی سیاستهای آسیمیلاسیون قرار گرفته، اما همچنان سر خم نکرده است. هر واژهی کوردی که امروز بر زبان جاری میشود، نتیجهی قرنها ایستادگی، روایت هزاران قصهی ناگفته، و میراث نسلی است که زبان مادری خود را نهتنها حفظ کرده، بلکه به اوج رسانده است.
هر واژهی کوردی که امروز بر زبان جاری میشود، پژواکی از قرنها مبارزه و ایستادگی است، شعلهای که از دل تاریکیها برخاست و هیچ طوفانی نتوانست خاموشش کند. این زبان، چون رودخانهای که سنگ را فرساید و از دل کوه راه میگشاید، مسیرش را ادامه داده است. نه فرمانی توانست آن را به سکوت بکشاند، نه مرزی توانست آن را در بند کند. زبانی که از آتش برخاست، در باد رقصید و بر لبهای هر نسل، دوباره جان گرفت. و امروز، پرغرورتر از همیشه، میدرخشد.
@sh_a_kermanshah
⭕️ صلواتیان: لبنان نه تنها به هواپیماهای ایرانی اجازه فرود نداد ،بلکه تعداد زیادی از ایرانیانی را که با پرواز العراقیه به بیروت رفته بودند را دیپورت کرد!
✍️دوران عربده کشی و شاخه و شانه کشیدن و عمق استراتژیک تمام شد
@sh_a_kermanshah
#ارتش
خمینی با حمایت ارتش به قدرت رسید
🔴امیرمحمد خالقی؛ نامی که مظلومانه قربانی جنایت حاکمیت آخوندها شد
آنکه به خاک سپرده شد، سرشار از آرزو بود. آرزوی زندگی، آزادی، آیندهای روشنتر. اما سرکوب حکومتی، رؤیاهای او را ناتمام گذاشت. امروز، نه فقط پیکر امیرمحمد، بلکه وجدان یک جامعه را به خاک میسپارند. اما آیا خاموش خواهیم ماند؟
نامش را به یاد بسپارید، صدایش را خاموش نکنید. دانشگاه بیدار است و قطعا هر خیابان، هر دانشگاه، هر فریاد، سنگری است برای ادامهی مبارزه. آنکه آزادی را از ما گرفت، باید بداند که هر امیرمحمد، هزاران امیرمحمد دیگر خواهد آفرید.
قیام، تنها راهی است که عدالت را زنده نگه میدارد. ایستادگی، تنها سلاحی است که در برابر ظلم کارساز است. امروز، ما تصمیم میگیریم که زنده بمانیم یا فقط زنده باشیم.
@sh_a_kermanshah
آزادگی را فریاد بزنیم، تا خونهای ریختهشده بیثمر نمانند.
قتل حکومتی آریان عزیزی؛ جنایتی در پسِ صحنهسازیهای امنیتی
آریان عزیزی، جوانی ۱۹ ساله، آرام، مؤدب و فروتن، چهرهای محبوب در میان مردم قصرشیرین بود. هر که از او سخن میگوید، از اخلاق نیکویش، عشق به موسیقی و حضورش در مراسمات فرهنگی یاد میکند. او با نواختن تنبور و خواندن مقامهای کوردی، بخشی از هویت فرهنگی سرزمینش را زنده نگه میداشت.
او، همچون بسیاری از همنسلانش، دلنگران آیندهی سرزمین مادری بود. در شبکههای اجتماعی، از حقوق کوردها سخن میگفت و استوریهای سیاسیاش بارها حساسیت نهادهای امنیتی را برانگیخته بود. تا آنجا که چندین بار از سوی وزارت اطلاعات تهدید شد، صفحهاش بسته گردید و او را به ارتباط با احزاب کورد متهم کردند.
ناپدید شدن ناگهانی و تناقضگویی نهادهای امنیتی
شب ۲۱ دیماه، دوستان آریان با خانوادهاش تماس گرفتند و گفتند که آریان پیامی گذاشته: «موتورم را در فلان جا گذاشتم، بیایید و آن را بردارید.» هنگامی که به محل رسیدند، قرصهایی در کنار موتورش یافتند، اما خود او ناپدید شده بود.
آن شب، مردم قصرشیرین منطقه را زیر پا گذاشتند و صبح روز بعد، نیروهای امدادی و امنیتی نیز به جستوجو پیوستند. حتی دو بار پهپادها منطقه را اسکن کردند، اما اثری از آریان نبود. همان روز، خانوادهاش به اداره اطلاعات مراجعه کردند تا با نقطهزنی تلفنش، ردی از او بیابند، اما تنها پاسخی که دریافت کردند این بود: «خودمان خبرتان میکنیم.»
فریبکاری و تناقضگویی نهادهای امنیتی
روز بعد، اداره اطلاعات تماس گرفت و گفت: «پسرتان زنده است، اما اینجا نیست. رفته تهران.» مدعی شدند که نقطهزنی نشان میدهد آریان از شهر خارج شده است. اما خانوادهاش این ادعا را باور نکردند.
در همین حال، مردم به سمت نفتشهر حرکت کردند، اما آنجا منطقهای ممنوعه بود. از سربازی که در برجک مرزی شیفت داشت، پرسوجو کردند و او گفت که چند نفر از مرز عبور کردند و حتی به سمتشان تیراندازی شد.
در همان لحظه، اداره اطلاعات دوباره تماس گرفت و گفت: «به خدا پسرتان رفته تهران!» اما پیگیریها نشان داد که آریان همراه چند نفر دیگر توسط اطلاعات بازداشت شده است.
۲۰ روز انکار، ۲۰ روز صحنهسازی
خانوادهی آریان بارها به نهادهای امنیتی مراجعه کردند، اما با همان ادعاهای پیشین مواجه شدند. مشخص شد که اداره اطلاعات از روز نخست، هلال احمر را از جستوجو منع کرده بود.
پس از ۲۰ روز، آگاهی تماس گرفت و گفت: «جنازهی پسرتان پیدا شده، برای شناسایی بیایید.» اما هنگامی که خانواده رسیدند، دریافتند که گوشی آریان هنوز در جیبش است و جسد او کاملاً سالم باقی مانده، گویی تازه به خواب رفته باشد.
اما این کشف، چندین تناقض را آشکار کرد:
۱. جنازه در جایی پیدا شد که پیشتر بارها جستوجو شده بود!
۲. جسد او بدون نشانهای از تجزیه یا آسیب بود، درحالیکه منطقه گرمسیری و پر از حیوانات وحشی است.
۳. پزشک قانونی تأیید کرد که مرگ او نهایتاً ۱ تا ۲ روز پیش رخ داده است.
۴. گوشی او در جیبش بود، درحالیکه اطلاعات مدعی شده بود که حضور او در تهران را تأیید کرده است!
آیا آریان عزیزی در بازداشت اطلاعات به قتل رسیده است؟
پاسخ روشن است: آریان عزیزی در بازداشت اطلاعات جمهوری اسلامی به قتل رسیده و پس از ۲۰ روز، جنازهاش را در یک سناریوی از پیش طراحیشده، تحویل خانواده دادهاند.
@sh_a_kermanshah
مرگی که در سکوت اجرا شد
آری، آریان کورد بود، یارسان بود و در مسیر فرهنگ و هویت کوردی گام برمیداشت. همین برای جمهوری اسلامی کافی بود تا او را در سیاهچالههای سرکوب ببلعد. چنانکه پخشان عزیزی گفته بود: «ما در برابر اقتدار مرگبار مرکزی کوچکیم، اما در اجرای احکام، سنگینترین و سهمگینترین هستیم!»
حتی مرگمان نیز در تاریکی و سکوت اجرا میشود، بیآنکه پژواک فریادمان به گوش جهان برسد.
📢 بهزودی زوایای پنهان یک قتل حکومتی را افشا خواهیم کرد!
⚠️ قتل حکومتی آریان عزیزی؛ ناپدیدسازی، شکنجه، و سناریوی اطلاعاتی
🔴 آریان عزیزی، جوان ۱۹ سالهی قصرشیرینی، ناگهان ناپدید شد.
🔹 تماس مشکوک، جستوجوی گستردهی مردم و نیروهای امدادی، اما هیچ اثری از او نبود.
🔹 اطلاعات ادعا کرد که او “به تهران رفته”، اما حقیقت چیز دیگری بود…
🔹 ۲۰ روز بعد، جنازهاش را تحویل دادند؛ سالم، بدون نشانهی تجزیه، انگار که تازه کشته شده باشد.
✊ سناریوی اطلاعات جمهوری اسلامی لو رفته است!
🔜 منتظر افشای جزئیات کامل باشید.
@sh_a_kermanshah
از زمینخواری تا پدیدههای جدید: آسفالتخواری و فضای سبزخواری در کرماشان!
وقتی فساد حتی خیابانها و پارکها را هم میبلعد!
فساد در شهرداری منطقه ۲ کرماشان به روایت اسناد
دزدی و اختلاس، امضای همیشگی رژیم آخوندی است؛ پروندههای اختلاس در این رژیم نه بسته میشوند، نه پایانی دارند! اما کرماشان همیشه یک قدم جلوتر است! وقتی اختلاس از بانکها و اموال عمومی دیگر راضیکننده نبود، پدیدهای نوظهور به میدان آمد: “آسفالتخواری”! خیابانها را با بودجههای میلیاردی لکهگیری کردند، اما خبری از آسفالت نشد، بلکه بودجهها به سمت جیبهای همیشه گرسنه منحرف شدند!
حالا که این اختراع “گرانسنگ” با موفقیت اجرا شد، وقت رونمایی از نسخه جدید فساد است: “فضای سبزخواری”! یعنی همان اندک درخت و سبزهای را که برای نفس کشیدن مردم مانده بود، به لقمهای چرب برای زمینخواران و شرکای در سایهشان تبدیل کردهاند. این پروژه آنقدر پرسود بوده که حالا در شهرداری منطقه ۲ کرماشان، بهصورت سیستماتیک اجرا میشود!
@sh_a_kermanshah
خبر فوری: حمله افراد مسلح به پایگاه تروریستهای سپاه در بانه، کشته و زخمی شدن چندین پاسدار
افراد مسلح به یک پایگاه نظامی سپاه پاسداران در منطقه چمپاراو شهرستان بانه حمله کردند. بر اساس گزارشها، در این حمله تعدادی از پاسداران کشته و زخمی شدند. سپاه پاسداران بلافاصله نیروهای زیادی را به منطقه اعزام کرده است.
@sh_a_kermanshah
اطلاعات تکمیلی بهزودی منتشر خواهد شد.
ادعای مضحک رضا پهلوی؛ دعوتنامهای که هرگز وجود نداشت!
رضا پهلوی بار دیگر با یک جنجال رسانهای تلاش کرده است خود را بهعنوان چهرهای سرکوبشده جلوه دهد. او مدعی شده که کنفرانس امنیتی مونیخ، به دلیل فشار جمهوری اسلامی، دعوت خود را از او پس گرفته است. اما این ادعا از همان ابتدا مضحک و غیرمنطقی به نظر میرسد؛ چرا که اولاً، کنفرانس امنیتی مونیخ یک نهاد غیردولتی است و آلمان هم کشوری دموکراتیک است، نه دیکتاتوری که دولت بتواند به یک کنفرانس فشار بیاورد که چه کسی را دعوت کند یا نکند.
اما نکته جالبتر اینجاست: خود مقامات جمهوری اسلامی هم به این کنفرانس دعوت نشدهاند! پس چطور ممکن است رژیمی که حتی خودش در این نشست حضور ندارد، بتواند روی لیست مهمانان آن تأثیر بگذارد؟
دعوتنامهای که هرگز منتشر نشد
در حالی که پهلوی سعی دارد مظلومنمایی کند و از این داستان برای جلب حمایت سیاسی استفاده کند، یک سؤال ساده باقی میماند: اگر واقعاً دعوت شده بود، چرا دعوتنامه رسمی خود را منتشر نمیکند؟ این همان نکتهای است که تمام ماجرا را به یک دروغ تبلیغاتی تبدیل میکند.
ماجرای پهلوی و دعوتهای خیالیاش محدود به کنفرانس مونیخ نیست. برنامههای سخنرانی او در هلند و بریتانیا نیز لغو شدهاند، که نشاندهنده کاهش استقبال از او حتی در میان محافل غربی است. ظاهراً دیگر کسی حاضر نیست وقت و انرژی خود را برای پروژهای هزینه کند که نه برنامه مشخصی دارد و نه پایگاهی جدی در میان مخالفان جمهوری اسلامی.
مشاوران مشکوک و تفرقهافکنی در اپوزیسیون
این تنها مشکل رضا پهلوی نیست. پیشتر، چهرههایی چون رئیس سابق سازمان سیا و برخی از مشاوران سابق او تأکید کرده بودند که بسیاری از افراد نزدیک به پهلوی، ارتباطاتی مشکوک با جمهوری اسلامی، بهویژه سپاه قدس دارند. این افراد نهتنها نقش فعالی در ایجاد تفرقه میان اپوزیسیون ایفا میکنند، بلکه برخی از آنها به ترویج تفکرات ناسیونالیستی افراطی و حتی دیدگاههای فاشیستی پرداختهاند.
نمونه بارز این رفتار، حمله سازمانیافته هواداران پهلوی به دیگر گروههای اپوزیسیون، بهویژه کوردها، بلوچها و عربها است. در حالی که این اقوام سالها قربانی سرکوب جمهوری اسلامی بودهاند، طرفداران پهلوی به جای اتحاد، گفتمان انکار و سرکوب را علیه آنها ادامه دادهاند، گویی میخواهند همان سیاستهای پهلوی اول و دوم و جمهوری اسلامی را بازتولید کنند.
پهلوی، در مسیر سیاستهای جمهوری اسلامی؟
اگر از زاویهای دیگر نگاه کنیم، تمام اقدامات رضا پهلوی دقیقاً در راستای منافع جمهوری اسلامی است. یک اپوزیسیون تکهتکه، اختلافات داخلی، و حذف گروههای پیشرو، چیزی نیست که رژیم ایران با آن مشکلی داشته باشد، بلکه اتفاقاً برایش سودمند است.
در نهایت، ماجرای دعوتنامه خیالی کنفرانس مونیخ فقط یک نمونه دیگر از سیاستهای پهلوی برای ایجاد جنجال و فرار از پاسخگویی است. اما افکار عمومی دیگر بهراحتی فریب نمیخورد. تاریخ نشان داده است که سیاستمداران بدون پایگاه، حتی با جنجالسازیهای رسانهای، نمیتوانند برای همیشه در صحنه بمانند.
@sh_a_kermanshah
🔴خود را برای یک اعتصاب سراسری، فرآگیر و بلند آماده کنیم
حاکمیت دیکتاتور را با اعتصاب فلج کنیم
اعتصاب عمومی، که در بسیاری از کشورها ممنوع یا محدود شده، کابوسی برای دولتهای مستقر است.
نه تنها به دلیل فلج کردن اقتصاد، بلکه به این خاطر که نشان میدهد طبقات فرودست از اطاعت کورکورانه دست کشیدهاند.
رسانههای جریان اصلی اغلب تلاش میکنند این حرکتها را به آشوب تقلیل دهند، اما در واقع اینها تجلی اراده دموکراتیک مردمیاند که دیگر حاضر به پذیرش بیعدالتی نیستند.
@sh_a_kermanshah
🔻🔺 دهدشت، خشم فروزان بختیاری
چهار شب است که دهدشت، این دژ ایستادگی در کهگیلویه و بویراحمد، به پا خاسته و چهار شب است که لشکر مزدوران خامنەای سعی در خاموش کردن فریاد مردمان این دیار دارند. اما مگر بختیاری را میتوان به زنجیر کشید؟ مگر ایل بیبی مریم و علیمردانخان از مشتی سرسپرده و اوباش خامنهای خواهد هراسید؟
🔥 دهدشت امروز، تکرار تاریخ است؛ همان تاریخی که در آن، بختیاریها با خون خود حماسه نوشتند. اما اینبار دشمن نه از کاخهای قاجار است و نه از کاخ مرمر پهلوی، بلکه عبای سیاه جنایتکاری بر تن دارد
🔹 خامنهای! این خاک جای تو نیست! مزدورانت را به دهدشت فرستادهای که چه؟ با تهدید و سرکوب، صدای بختیاری را خفه کنی؟ مگر تاریخ نیاموختهای که این خاک، زادگاه مردمانی است که نه در برابر قاجار زانو زدند، نه در برابر رضاخان، نه در برابر محمدرضا، و نه امروز در برابر تو، ای عمامهدار خونخوار!
مگر میتوان با گلوله، غیرت و شرف یک ملت را کشت؟ مگر میتوان زنجیر بر گردن مردمانی انداخت که اجدادشان قلعههای استبداد را ویران کردند؟
🔥 دهدشت بیدار است، بختیاری بیدار است
خامنهای، پایان تو نزدیک است!
@sh_a_kermanshah
وا هاتن پێشمەرگێمە؛ فریادی که از اعماق تاریخ مبارزات کوردستان برآمد و امروز در دل کوههای دالاهو طنینانداز شد
@sh_a_kermanshah
🔴من خرج روزانهام را به زور درمیارم چرا اعتصاب کنم؟
مسئله دقیقاً همین است: نظامی که مردم را تا آستانهی فروپاشی اقتصادی میبرد، روی تسلیم شدن آنها حساب باز کرده است. اما تاریخ میگوید تنها راه خروج از این چرخه، مبارزه است. آزادی را به کسی هدیه نمیکنند، باید برایش جنگید.
@sh_a_kermanshah
🔴اعتراض خیر ، انقلاب آری...
اعتراض معنایی ندارد...
اعتراض به چه؟ به که؟ و چرا؟
ما در شرایط انقلابی هستیم.
وقتی میگوییم «اعتراض دارم»، یعنی این نظام را به رسمیت میشناسیم اما نسبت به مسائلی مانند فیلترینگ و گرانی معترضیم.
اعتراض، شیوهای برای شهروندان اروپایی است.
اما ما در میانهی جنگ و مبارزهایم.
اعتراض ما، نه به جزئیات، بلکه به اصل و موجودیت این نظام منحوس است.
@sh_a_kermanshah
از فرستاده خدا تا خود خدا: تقدسسازی، استبداد و سقوط اندیشه
در آغاز انقلاب ۵۷، برخی از پیروان خمینی او را “فرستاده خدا” میخواندند، و این تصور به سرعت از یک پیشوای سیاسی به یک اسطوره مذهبی بدل شد. این تقدسسازیها چنان قوت گرفت که خامنهای را به “نماینده خدا بر روی زمین” تبدیل کردند. در چنین فضایی، هر سخن او قانون میشد و هر تصمیمش حکم الهی و بیچون و چرا داشت. مخالفان نیز به آسانی به دشمنان خدا تبدیل میشدند. این روند تنها به گسترش تقدسگرایی محدود نماند، بلکه به عمق نظام حکومتی نفوذ کرد.
امروز، همان ذهنیت تقدسگرایانه که در دامن قدرت مذهبی پرورش یافت، در میان طرفداران سلطنتطلبی نیز مشاهده میشود. سلطنتطلبان به “بازگشت به گذشته” اشاره میکنند، اما آنچه در حقیقت میخواهند بازگشت به سلطنتی مطلق است که هیچ نقدی بر آن وارد نباشد. جالب اینجاست که اکنون در حضور خود رضا پهلوی و خانوادهاش، طرفدارانش او را تنها به عنوان “پادشاه” نمیشناسند، بلکه او را به مقام خدایی نیز میبرند. و او در برابر این تعاریف تنها با لبخندهایی پاسخ میدهد، بیآنکه حتی تلاشی برای رد این افکار داشته باشد.
این تقدسسازیها، نه تنها بازی با کلمات نیست، بلکه عمق فاجعه را نشان میدهد. قدرتی بیمرز و پاسخناپذیر که هیچچیز جز تایید بیچون و چرا را نمیپذیرد. در این فضا، نقد و اعتراض به رهبر، نه تنها یک مخالفت سیاسی، بلکه توهین به مقدسات و حتی دشمنی با خدا تلقی میشود. این روند، فضای آزاد اندیشی را از بین میبرد و در نهایت به تحمیل استبداد جدیدی منتهی میشود که هیچگونه پاسخگویی به مردم ندارد. در چنین فضایی، دموکراسی و عدالت به فراموشی سپرده میشود، و تنها قدرت مطلق و استبداد حکمفرما میشود.
این شباهتها در رویکرد تقدسسازی بین روحانیون حاکم و سلطنتطلبان به وضوح دیده میشود. همانطور که خمینی خود را “فرستاده خدا” میدانست و خامنهای نماینده خدا بر روی زمین بود، حالا پهلوی در نزد طرفدارانش به مقام خدایی رسیده است. این روند تقدسسازی، در نهایت به ساختار استبدادی منجر میشود که هیچگونه جایی برای نقد، آزادی یا حتی اندیشههای مخالف باقی نمیگذارد. از خمینی تا خامنهای و پهلوی، هدف تنها یک چیز بوده است: تحمیل قدرت مطلق که هیچ نظارت و هیچ پرسشی بر آن وارد نباشد.
@sh_a_kermanshah
این استبداد، چیزی جز حلقهای بسته نیست که ایرانیان را به دور خود میچرخاند. همانطور که در دهههای گذشته، آزادی و دموکراسی تحت سرکوب قرار گرفت، امروز نیز این دایره تنگتر شده و هیچ صدای مخالفی نمیتواند به گوش برسد. این روند، تنها به ایجاد استبدادی جدید و خفه کردن هر صدای آزادیخواهی منجر خواهد شد.
@sh_a_kermanshah
⭕️ نشست حقوق بشری در ایتالیا؛ بررسی سرکوب پناهجویان و نژادپرستی سیستماتیک
روز دوشنبه، ۱۷ فوریه، مَیسون مجیدی، فعال حقوق بشر، به همراه ایلاریا سالیس، نماینده پارلمان اروپا، و خانواده موسی بالده، در نشستی حقوق بشری در ایتالیا شرکت کرد. این نشست که به ابتکار کمپین “Mai più lager - No ai CPR” برگزار شد، بر بحران پناهجویان، نژادپرستی سیستماتیک، سرکوب ملل تحت ستم، وضعیت زندانیان سیاسی در جمهوری اسلامی و موج اعدامها تمرکز داشت.
در این نشست، نمونههایی از نقض حقوق بشر در اروپا نیز مورد بحث قرار گرفت، از جمله پرونده موسی بالده، پناهجویی که قربانی خشونت نژادپرستانه شد. موسی، که بدون مجوز اقامت در ایتالیا زندگی میکرد و به افراد نیازمند کمک میرساند، یک شب در خیابان توسط سه فرد فاشیست به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفت و در حالی که نیمهجان بود، رها شد. اما پلیس، به جای انتقال او به بیمارستان، او را به مرکز بازداشت موقت (CPR) برد؛ مراکزی که دولت از آنها برای نگهداری و دیپورت اجباری پناهجویان استفاده میکند، حتی در مواردی که امکان اخراج آنها وجود ندارد.
سرنوشت موسی در این مرکز بازداشت، همچنان بحثبرانگیز است. پس از انتقال او به CPR، پلیس مدعی شد که او خودکشی کرده است، اما خانوادهاش این ادعا را رد کرده و معتقدند که با توجه به وضعیت جسمانی او پس از ضرب و شتم، موسی در این مرکز جان خود را از دست داده است. شرایط این بازداشتگاهها به گفته فعالان حقوق بشر حتی بدتر از زندانهاست و در موارد متعددی، مهاجران بدون هیچ چشمانداز روشنی از آینده خود، ماهها در آنجا نگه داشته میشوند.
مَیسون مجیدی در این نشست بر لزوم مقابله با سیاستهای غیرانسانی در قبال پناهجویان و مبارزه علیه سیستمهای سرکوبگر تأکید کرد و گفت: “نباید اجازه دهیم که بیعدالتی و سرکوب، تحت هر عنوانی، عادیسازی شود.”
@sh_a_kermanshah
بسیجی و پاسدار و بازجو این تصویر، آینهای از سرنوشتی است که به زودی در انتظار توست! پس دست از سرکوب بردار و به خانهات برو!
بریز! ریزش کن! این بهترین و عاقلانهترین کار است.
البته که اسد در مقابل شما فرشته بود. چرا که او هرگز به مذهب و آزادیهای مدنی و پوشش زنان کاری نداشت. اسد هرگز اینترنت سوریه را فیلتر نکرد.
ولی شما به خصوصیترین حریم مردم ایران وارد شدید
@sh_a_kermanshah
گذری بر زندگی هژیر تیموریان روزنامهنگار فراموش شدەی کرماشانی
✍🏻 #نعیم_نجفی
از صحنهی کرماشان تا صحنهی رسانههای جهانی
چکیده
هژیر تیموریان، تحلیلگر برجسته مسائل خاورمیانه و فعال رسانهای، که در کرماشان زاده شد، با فعالیتهای سیاسی و رسانهای خود در سطح جهانی، نقش مهمی در معرفی آرمانهای کوردها و مبارزات آزادیخواهانه آنها ایفا کرده است. او که از خانوادهای صاحبنفوذ در دوران رژیم پهلوی برخاسته بود، هیچگاه اجازه نداد که موقعیت اجتماعی و سیاسی خانوادهاش مانع از انتخاب مسیر مبارزه و ایستادگی در برابر ستم و بیعدالتی شود. تیموریان با حضور در رسانههای معتبر جهانی مانند بیبیسی و تایمز، و همچنین همکاری نزدیک با شخصیتهای برجسته کوردی چون دکتر عبدالرحمن قاسملو و جلال طالبانی، توانست صدای کوردها را در سطح بینالمللی به گوش جهانیان برساند. علاوه بر فعالیتهای سیاسی و رسانهای، او توجه ویژهای به پژوهشهای فلسفی و تاریخنگاری معطوف کرده است، بهویژه در زمینه تاریخ فلسفه در میانرودان باستان و تأثیرات آن بر فلسفه یونانی. این مقاله به بررسی جنبههای مختلف زندگی حرفهای و پژوهشی هژیر تیموریان و تأثیرات او در عرصههای سیاسی، رسانهای و علمی میپردازد.
مقدمه
تاریخ معاصر کوردستان، مشحون از نامهایی است که فراتر از مرزها، پژواک دردها و آرمانهای ملتی زخمخورده شدند. هژیر تیموریان یکی از آن صداهای بیقرار بود؛ مردی که ریشه در خاک صحنه داشت، اما نگاهش به افقهای جهان دوخته شده بود. در کوچههای خاموش کرماشان طنین انداخت و در هیاهوی رسانههای جهانی پژواک یافت.
بااینهمه، شاید امروز در کرماشان کمتر کسی نام او را بهیاد آورد؛ مردی که از ثروت و نفوذ خانوادگی چشم پوشید تا در میانهی طوفانهای تاریخ، صدای ستمدیدگان باشد. این مقاله بر آن است تا پرده از زندگی و مبارزات او بردارد، از کوهستانهای صحنه تا خیابانهای لندن، از دوستیهای پرشور با رهبران کورد تا تحلیلهای تیز و بُرندهاش. داستان کسی که حقیقت را بر آسایش ترجیح داد و عدالت را بر مصلحت.
برای ادامه مطلب کلیک کنید
🔷 @sh_a_kermanshah
مرگی که در سکوت اجرا شد
آری، آریان کورد بود، یارسان بود و در مسیر فرهنگ و هویت کوردی گام برمیداشت. همین برای جمهوری اسلامی کافی بود تا او را در سیاهچالههای سرکوب ببلعد. چنانکه پخشان عزیزی گفته بود: «ما در برابر اقتدار مرگبار مرکزی کوچکیم، اما در اجرای احکام، سنگینترین و سهمگینترین هستیم!»
حتی مرگمان نیز در تاریکی و سکوت اجرا میشود، بیآنکه پژواک فریادمان به گوش جهان برسد.
🔴 افشای فساد اخلاقی و سوءاستفاده رضا ترکمن، مسئول دفتر امام جمعه اسلامآباد غرب(شاباد)
گزارشهای متعددی حاکی از آن است که رضا ترکمن، مسئول دفتر امام جمعه اسلامآباد غرب، از موقعیت خود برای سوءاستفاده از زنان و اعمال فشار بر ادارات استفاده میکند. بر اساس اظهارات منابع محلی، او شماره تماس زنان نیازمند را دریافت کرده و در ازای کمک به آنها پیشنهادات غیراخلاقی ارائه میدهد.
همچنین گزارش شده که وی با سوءاستفاده از موقعیتش، به ادارات و نهادهای مختلف مراجعه کرده و آنها را تهدید میکند که در صورت عدم همکاری، نزد امام جمعه از آنها بدگویی خواهد کرد.
⚠️ هشدار به مزدوران فاسد
رضا ترکمن باید بداند که دوران مصونیت برای مزدوران و فاسدان به پایان رسیده است. مردم اسلامآباد غرب دیگر در برابر چنین جنایاتی سکوت نخواهند کرد. اگر او و امثال او گمان میکنند که میتوانند از موقعیت خود برای سرکوب و فساد استفاده کنند، باید بدانند که عواقب سنگینی در انتظارشان است.
@sh_a_kermanshah
🔴 منتظر انتشار اسناد و شهادتهای بیشتری در این باره باشید!
فضای سبزخواری و مردمآزاری به سبک معاون شهرداری منطقه دو کرماشان
آقای جواهری، معاون عمران شهرداری منطقه ۲ کرماشان، علت ترک فعلتان چیست؟ همدستی با زمینخواران و غارتگران بیتالمال؟ یا زدوبند برای بلعیدن بودجه مصوب احداث پارک محلهای در کنار بلوار ۵۶ متری شهرک دادگستری؟
بر اساس اسناد و مدارک موجود از سال ۹۷ تاکنون، در طرح تفصیلی شهرداری، چهار باکس حدوداً ۵۰۰ متری بهعنوان فضای سبز در کنار بلوار ۵۶ متری شهرک دادگستری در نظر گرفته شده است. اما از حدود هفت سال پیش، فردی با هویت مشخص (غ. درگهی)، که از پیمانکاران خرد در مناطق مختلف شهرداری کرمانشاه است، با زدوبند و تبانی با تعاونی مسکن سابق شهرک دادگستری، اقدام به تصرف و تغییر کاربری بخشی از این فضاهای سبز کرده است.
حالا که دیگر فضای سبز شهرک دادگستری را بلعیدهاند و کفگیر به ته دیگ خورده، نوبت به شهرک کشاورزی و تاکسیرانی رسیده است! این فرد اکنون قصد تصرف ۴۰۰ متر از فضای سبز شهرک کشاورزی را دارد—زمینی با ارزش بیش از ۲۰ میلیارد تومان!
اما نکته مهمتر این است که جواهری، معاون شهرداری، کاملاً در جریان این ماجراست! او در جلسات حضور داشته، میداند که بودجه احداث این پارک در سال جاری مصوب شده و در حساب شهرداری موجود است، اما بدون هیچ دلیل قانعکنندهای، از آغاز عملیات احداث پارک سر باز زده است!
اهالی منطقه خواهان پاسخگویی شهرداری هستند. آنها میپرسند چرا جواهری و شهرداری منطقه دو از اجرای قانون سر باز میزنند و با ترک فعل، راه را برای زمینخواران باز کردهاند؟
در همین حال، تمام اسناد، مکاتبات شهرداری، کمیسیون ماده ۵، اداره راه و شهرسازی، شورای شهر، کلانتری و… همراه با تصاویر و فیلمهای مستند در اختیار اهالی منطقه قرار دارد و در صورت لزوم منتشر خواهد شد!
@sh_a_kermanshah
.
خبر فوری: تجمع اعتراضی دانشجویان در کوی دانشگاه تهران و سرکوب شدید نیروهای اطلاعاتی – دانشجویان از مردم تهران درخواست کمک کردند
تجمع اعتراضی دانشجویان در کوی دانشگاه تهران همچنان ادامه دارد. در پی این تجمعات، یکی از دانشجویان اعلام کرده که پس از ضرب و شتم و شکستن بینیاش توسط نیروهای اطلاعاتی، موفق به فرار به داخل خوابگاه دانشگاه تهران شده است. وی تأکید کرده که تمامی وسایل شخصیاش به همراه رمز عبور آنها توسط نیروهای اطلاعاتی به سرقت رفته است.
دانشجویان حاضر در این تجمعات، شعارهایی مانند «حراست سپاهی، داعش ما شمایین» سر دادهاند و وضعیت کوی دانشگاه تهران همچنان ملتهب است. برخی از دانشجویان اعلام کردهاند که اعتراضات را تا صبح ادامه خواهند داد.
نیروهای سرکوبگر رژیم مرتجع آخوندی دانشگاه و مناطق اطراف آن را به شدت محاصره کردهاند و دانشجویان از مردم تهران درخواست کمک کردهاند و از آنها خواستەاند تا نگذارند فاجعه کوی دانشگاه تکرار شود.
گزارشهای دریافتی نشان میدهند که جو در محوطه دانشگاه همچنان متشنج است و دانشجویان در حال مقاومت در برابر سرکوبها هستند.
جمعه - ۲۶ بهمن ۱۴۰۳
ادعای سلطنت طلبان مبنی بر اینکه ایران در دوران سلطنت پهلوی از یک «ویرانه» به «کشوری پیشرفته» تبدیل شد، تحریفی از تاریخ و نادیده گرفتن روند تحولات ایران در دورههای پیشین است. ایران پیش از پهلوی، نه تنها یک ویرانه نبود، بلکه در دوران مشروطه، نهادهای مدنی، احزاب سیاسی، روزنامههای مستقل و جنبشهای مترقی شکل گرفته بودند که در مسیر مدرنسازی کشور گام برمیداشتند.
بسیاری از زیرساختهایی که به نام رضاشاه ثبت شدهاند، نه محصول نبوغ و اراده شخصی او، بلکه نتیجه تحولات جهانی و سیاستهای قدرتهای خارجی بودند. برای مثال، ساخت راهآهن که از آن بهعنوان یکی از مهمترین اقدامات رضاشاه یاد میشود، نه ابتکاری برای توسعه ایران، بلکه بخشی از استراتژی انگلیس برای تسهیل انتقال نیروی نظامی و منابع در منطقه بود. این مسئله در گزارشهای رسمی آن دوره نیز منعکس شده است.
نمونه دیگر، صنعت بومی و تولید داخلی در مناطقی مانند کرماشان بود که پیش از به قدرت رسیدن رضاشاه، کارخانههایی از جمله کارخانه تولید کامیون توسط انگلیسیها در آن تأسیس شده بود. اما با روی کار آمدن پهلوی، نهتنها این صنایع توسعه نیافتند، بلکه بسیاری از آنها از بین رفتند.
سرکوب روشنفکران و نابودی نهادهای مدنی
نکته مهمتر این است که رضاشاه در آغاز حکومت خود، از حمایت و همراهی بخشی از روشنفکران مشروطه و احزاب مترقی بهره برد. اما پس از آنکه قدرت را در دستان خود تثبیت کرد، همین نهادهای مدنی و شخصیتهای تأثیرگذار را یکی پس از دیگری حذف کرد.
برای نمونه، عبدالحسین تیمورتاش، نصرتالدوله فیروز و علیاکبر داور که از معماران اصلاحات و مدرنسازی در دوره او بودند، سرانجام یا به دستور او اعدام شدند یا در زندان جان باختند. حزب تجدد که خود از حامیان اولیه رضاشاه بود، بهطور کامل سرکوب شد.
در حوزه مطبوعات، روزنامهنگارانی که زمانی از پیشگامان آگاهیبخشی بودند، یا مجبور به سکوت شدند یا با سرکوب حکومتی مواجه گشتند. به بیان دیگر، همان نهادهای مدنی و سیاسی که زمینهساز قدرت گرفتن رضاشاه بودند، توسط خود او نابود شدند.
سیاستهای استبدادی و سرکوب ملیتها
یکی دیگر از جنبههای مهم حکومت پهلوی، سرکوب سیستماتیک اقوام و ملیتهای غیرفارس بود. سیاستهای آسیمیلاسیون اجباری و سرکوب خشن قیامهای منطقهای، نشان از دیدگاه اقتدارگرایانه او داشت.
از نمونههای تاریخی این سرکوبها، میتوان به سرکوب خوزستان، حملات گسترده به لرستان و سیاستهای ضدکوردی رضاشاه اشاره کرد. در این دوران، زبانهای غیرفارسی تحت فشار قرار گرفتند، نامهای جغرافیایی تغییر یافتند، و سیاست «ایران یک ملت، یک زبان» بهعنوان ابزاری برای کنترل و یکسانسازی فرهنگی مورد استفاده قرار گرفت.
سیاستهای تمرکزگرایانه رضاشاه، که تمرکز قدرت و منابع را به تهران محدود کرد، بحرانهایی را پایهریزی کرد که تا امروز ادامه دارد. از جمله پیامدهای این سیاست، تمرکز بیش از حد جمعیت در مرکز، بحران کمبود آب، نابرابریهای منطقهای، و تخریب بافت اجتماعی در بسیاری از استانهای ایران بود.
محمدرضا شاه و ادامه استبداد
محمدرضا شاه نیز همان مسیر پدرش را ادامه داد. اگرچه در دوران او برخی پروژههای صنعتی و اقتصادی اجرا شد، اما این تحولات نه نتیجه توانمندی او، بلکه حاصل افزایش قیمت نفت و فشارهای جهانی برای مدرنیزه کردن اقتصاد ایران بود.
در این دوران، تمرکز قدرت در دستان یک فرد، سرکوب مخالفان، نبود آزادیهای سیاسی، و فساد گسترده در دربار، باعث شد که ایران از مسیر توسعه پایدار و دموکراتیک خارج شود. همین سیاستها در نهایت زمینهساز انقلاب ۵۷ شد که سلطنت را سرنگون کرد.
درس تاریخ: عبور از فردمحوری و استبداد
از دوران قاجار تا پهلوی و سپس جمهوری اسلامی، ایران همواره درگیر بحرانهایی بوده که ریشه در تمرکز قدرت، فردگرایی و ساختارهای استبدادی داشته است.
این تاریخ پر از شکست و تکرار اشتباهات نشان میدهد که راه نجات کشور، نه در بازگشت به یک فرد یا خاندان، بلکه در گذر از شخصپرستی و ایجاد سیستمی دموکراتیک و مشارکتی است؛ سیستمی که در آن مردم، نه یک شخص، سرنوشت کشور را تعیین کنند.
فردپرستی، چه در قالب شاهنشاهی و چه در قالب ولایت مطلقه، هرگز راهحل مشکلات ایران نبوده و نخواهد بود.
@sh_a_kermanshah
🔴هشدار به مزدوران نظام !
خود را فدایی انگلزادگان سپاهی نکنید
✅حسین راغفر، اقتصاددان، هشدار میدهد که نرخ دلار به بالای ۱۱۰ هزار تومان خواهد رسید، در حالی که ساختارهای قدرت در ایران میان بقای خود و تداوم نفوذ شبکههای مافیایی مردد ماندهاند.
او با استناد به دادههای اقتصادی، نشان میدهد که میلیاردها دلار طلا وارد کشور شده اما در بازار، با نرخهای غیرقابل کنترل ۱۱۰ تا ۱۲۰ هزار تومان فروخته میشود.
در این شرایط، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد عملاً توان مهار قیمت ارز را ندارند، چراکه منافع ملی در چنبره الیگارشهایی گرفتار شده که تصمیمگیریها را به نفع خود مصادره کردهاند.
در این میان، گروهی که خود را مدافعان نظام مینامند، به ابزاری برای حفظ منافع انگلزادگان سپاهی و آخوند تبدیل شدهاند که خود در خارج از ایران و با بهترین امکانات زندگی میکنند.
اما تاریخ نشان داده که نظامهای در حال فروپاشی، در لحظه سقوط، نزدیکترین همراهانشان را قربانی میکنند.
همانطور که در سوریه و لیبی دوره پهلوی دیدهایم، شاه حتی هویدا را هم در زندان رها کرد تا قربانی وحوش خمینی شود.
در نهایت این مردم هستند که سرنوشت حاکمان خود را تعیین میکنند و هواپیماهای دربستی فرار دیکتاتورها، جایی برای چماقداران نخواهند داشت و روز تقاص آنها باید تاوان دیکتاتورها را نیز پس بدهند.
@sh_a_kermanshah
بیبی مریم بختیاری، شیرزن آزادهای که در تاریکی استبداد، مشعل مقاومت را برافروخت. او نهتنها بانویی از تبار بختیاری، بلکه فرماندهای جسور و بیپروا بود که در کنار سرداران مشروطه، شمشیر آزادی را از نیام کشید. با شجاعت و تدبیر، سپاهی از دلیران را رهبری کرد و فرزندی چون علیمردانخان پروراند که لرزه بر اندام ظالمان انداخت. بیبی مریم، نامی که تا همیشه در تاریخ مبارزات آزادیخواهانه زاگرس خواهد درخشید. امروز، فرزندان بختیاری همچنان با ارادهای آهنین، در ادامهی راه او ایستادهاند و هر کجا ظلم قد علم کند، نام و یاد بیبی مریم همچون مشعلی فروزان در دل آنان خواهد درخشید.
@sh_a_kermanshah
در روزگاری که کوههای کوردستان شاهد نبردهای بیپایان بودند، شوان پرور با صدای آتشین خود “وا هاتن پێشمەرگێمە” را سرود، سرودی که از دل خاکستر رنج و مقاومت برخاست و به سیمای تاریخ کوردستان قدرتی دوباره بخشید. این آهنگ، نه تنها پژواکی از مبارزات پیشمرگان در برابر سلطهگران بود، بلکه صدای آزادگیِ کوردهایی بود که در برابر ظلم سر تسلیم فرود نیاوردند.
امروز، این سرود حماسی در دل کوههای دالاهو طنین میاندازد؛ در دل صخرههایی که هزاران سال است تنبور و مقام و کلام کوردی را در خود جای دادهاند و با خون و جان در دل تاریخ حفظ کردهاند. این کوهها نه تنها نماد استقامت و مقاومت، بلکه تجلیگاه فرهنگی است که همیشه در برابر ظلم و سرکوب ایستاده و دست از هویت کوردی بر نداشتهاند. در این دیار، که آوازهای مقامی و نغمههای تنبور همواره در گوش زمان طنینانداز بودهاند، پیروان آئین یارسان با سازهای تنبور و صدای روحافروز خود، یادآور پیوند ناگسستنی کوردها با آزادی و هویت خود هستند. اکنون، صدای حماسی فرخ یادگاری از دل این کوههای افسانهای با سرود وا هاتن پێشمەرگێمە برمیخیزد و در کرماشان پژواک میشود.
چه کسی میتوانست تصور کند که در کرماشان، دیاری که در گذر سالیان دراز در چنگ سیاستهای نابودگر آسیمیلاسیون و سرکوب فرهنگی و زبانی گرفتار آمده بود، امروز برخلاف آرزوها و توطئههای دشمنان و حاکمان، صدای سرودهای حماسی کوردی از دل کوهها، رودها و دشتها به گوش برسد؟ سرودی که از سنگرهای پر افتخار مبارزات کوردها در برابر سلطهگران عراق و ترکیه برخاست و اکنون در دل این سرزمین طنینانداز میشود.این آواز پلی است میان زخمهای دیروز و نبض تپنده امروز، پیوندی از خاک و خون، میان مقاومت و امید که همچنان فریاد آزادی و ایستادگی را در دل تاریخ کوردستان بلند میکند. فرخ با این سرود از همبستگی ما سخن میگوید و مرزبندیها، انفالها و فتواهای مرگ علیه این ملت را به سخره میگیرد و از دل قدرت و ارادهای فراتر از هر آنچه که ساختهاند، برآمده و حقیقتی فراتر از هر مرز و حکم فریاد میزند.
@sh_a_kermanshah
چهل و چند سال پس از سقوط نظام سلطنت و برپایی ِ حاکمیّت مذهب، هنوز هم سلطنتطلبها از دست ِ «چپ» آه و ناله میکنند و همهی گناهان را به گردن «چپ» میاندازند، در حالی که در این چهل و چند سال آنکه هزار هزار قتل عام شد همین «چپ» بود. واقعاً چرا سلطنتطلبها مستقیماً به روحانیون نمیتازند؟
دست کم در هزار سال اخیر، سلطنت و مذهب همواره با هم و کنار هم بودهاند. بزرگترین خطری که دوران سی و هفتسالهی محمدرضاشاه پهلوی را تهدید کرد و او را حتّا از ایران فراری داد وقایع مرداد ۱۳۳۲ و دولت دکتر مصدّق بود. آن زمان چه کسی به یاری ِ شاه آمد؟ آیتالله کاشانی و اعوان و انصار و اوباش ِ کوچه و بازارش!
یکصد و بیست و چند سال پیش چه کسی علیه آزادیخواهان اعلام کُفر کرد و به یاری محمدعلی شاه برخاست و در جشن خون ِ آزادگان باغشاه سردمداری کرد؟ شیخ فضلالله نوری، مرجع عالیقدر زمان! پدر معنوی جمهوری اسلامی.
محمدرضاشاه پهلوی کوچکترین حرکت «چپ»ها را با سرب داغ پاسخ داد و زیباترین و فرهیختهترین جوانان این سرزمین را که گاه فقط هوادار سازمانی چپ بودند تیرباران کرد اما دومین چالش زمان سلطنت خویش را که قضیهی خرداد ۱۳۴۲ بود تنها با تبعید محترمانهی آیتالله خمینی به عراق (که پایگاه مذهبی شیعه بود) به انجام رساند. چرا؟ چون سلطنت در نهایت ریشه در مذهب داشت و از آن سیراب میشد. شاه ِ شیعه.
در تمام دوران سلطنت محمدرضاشاه، فعالیتهای مذهبی آزاد بود و خود ِ شاه بارها از ارادت عارفانهی خود به امامان شیعه یاد کرده بود و حتا رسماً خود را نظرکردهی امام علی دانسته و در خوابهایش هم با ایشان مراوده داشت. در دههی پنجاه (که سختترین دوران سرکوب احزاب و سازمانهای «چپ» بود) کسانی مثل شریعتی و مطهری هر چه دلشان میخواست میگفتند و حتّا از نظام دستمزد هم میگرفتند.
بنابراین ضربهای که در ۱۳۵۷ از جانب مذهب بر گردهی سلطنت وارد شد از نوع ِ «جِر زنی» بود نه از نوع ِ دشمنی. در واقع (به قول مرحوم مغفور قوامالسلطنه) «کشتیبان را سیاستی دگر آمده بود» و آنچه بعد از آن قرار بود انجام بگیرد دیگر از دست سلطنت برنمیآمد، پس رشتهی کار به دست مذهب سپرده شد.
به همین دلیل حتّا سکولارترین سلطنتطلبها هم زیاد به مذهب گیر نمیدهند چرا که متحد نهایی شان جز مذهب نیست. اما«چپ»ها: «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکُونَ فِتْنَةٌ»! آنقدر از آنها بکشید تا دیگر فتنهای نماند! پس هم نظام سلطنتی و هم مذهب آنها را کشتند و بر سر گورهای بینشانشان پای کوبیدند.
محمدرضاشاه هیچگاه باور نمیکرد که متحدین ِ «فطری»اش روزی علیه او برخیزند. حالا هم فرزندش چنین میاندیشد و مدام به آنها پیام میدهد که نگران نباشید و هوایتان را دارم فقط کافی است سر ِ نظامتان را بردارید و من را به جایش بگذارید. سوءتفاهمی بوده که رفع خواهد شد.
نه اعلیحضرت! سوءتفاهمی در کار نبود. هر کسی را برای کاری ساختهاند.
خالد رسولپور
ویدئو: برشی از سخنان کاظم کردوانی در گفتوگو با صادق صبا
@adabyatedigar|#history
/channel/Our_Archive/622
🔴چرا اعتصاب؟
وقتی بعضی افراد به کانال پیام میدهند و میگویند اعتصاب به درد من نمیخورد چون نان شب ندارم، یاد حکایت قورباغهای میافتم که در آب جوش آرامآرام پخته شد!
این بازی حکومت است: فقرت را آنقدر شدید میکند که دیگر توان فریاد زدن هم نداشته باشی. اما راه چاره، سکوت نیست، بلکه ایستادن است! آنچه از ما دزدیده شده را پس بگیریم.
@sh_a_kermanshah
🔴چرا اعتصاب سراسری؟
اعتصاب عمومی، در ذات خود، چیزی بیش از یک چانهزنی اقتصادی است؛ این اعمال قدرت طبقاتی است. حکومتها از این نوع اعتصاب وحشت دارند، چرا که نشان میدهد تمام ابزارهایشان رسانه، پلیس، و حتی ارتش – در برابر نافرمانی دستهجمعی ناتوانند.
این همان چیزی است که حاکمیتهای دیکتاتور بیش از هر چیز از آن بیم دارند: لحظهای که مردم به قدرت خود آگاه میشوند.
@sh_a_kermanshah