معلّمِ فرهنگ و ادبیاتِ ایران ◾ادمین اداره میکند. ◾اینستاگرام: https://www.instagram.com/shafiei_kadkani/ ارتباط با ادمین: mshafieikadkani@gmail.com
ردّ اصالت چند بیت منسوب به فردوسی در فضای/شبکههای مجازی،
دکتر سجاد آیدِنلو
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
ایران را چرا باید دوست داشت
بخش پایانی
شادروان استاد محمدعلی فروغی
▪️از طرف دیگر هر وقت سیادت از ایرانی سلب شده و غلبهٔ اقوام خارجی ذوق سليم و طبع رقیق ایرانی را محجوب کرده، عالم انسانیت در این قسمت دنیا که ما هستیم تنزل و انحطاط یافته است، وليكن در آن مواقع نیز مایه و استعداد ایرانی تأثیر خود را بخشیده و اقوام وحشی و بیتربیت را که به زور کثرت جمعیت و یا بر حسب پیشآمدهای خاص بر مملکت ایران چیره شدهاند در اندک زمانی بر حسب استعداد آنان بیش یا کم داخل در عالم تمدن و تربیت کرده است.
رونق کلیهٔ لوازم تمدن و تربیت در زمان خلفای عباسی که یکی از دورههای درخشان تاریخ عالم انسانیت به شمار میرود بهترین شاهد این مدعا است، چه همه کس تصدیق دارد که جلوهٔ خوشی که مسلمین در آن دوره در علم و حکمت و سیاست و صنعت و غيرهها کردهاند جزو اعظم آن به همت ایرانیان و از اثر وجود ایشان بوده است. قریحه و استعداد ایرانیان در ابزار افکار عالی و بدیع و ایجاد آثار صنعتی ظریف و لطیف چنان سرشار و زاینده بود که انسداد مجاری عادی از آن جلوگیری ننموده و خود مجاری برای ظهور و بروز احداث کرده است. اگر مایه طبیعی فکر خود را به صورت حکمت و فلسفه نمیتوانسته است جلوه دهد به عنوان دین و مذهب درآورد، و اگر ممنوع بوده است که ذوق صنعتی خود را به نقاشی و مجسمهسازی ظاهر کند به خوشنویسی و تذهیب و منبتکاری و سایر تزئینات و تنزهات جلوه داده است.
نفوذ علمی و ادبی و صنعتی ایران در ممالک مجاوره از آفتاب روشنتر و با اینکه در این صد سال اخیر در برانداختن آن اهتمام به عمل آوردهاند هنوز آثارش پدیدار است، چنانکه میتوان گفت از دیر زمان در آسیای غربی و مرکزی ایرانی یگانه عامل تربیت و تمدن و ایران مرکز و کانون تابش انوار معرفت بوده است.
از این گذشته از ایرانیان هروقت فردی یا جماعتی اوضاع وطن را مساعد احوال خود ندیده
و جبراً و اختیاراً به ممالک دیگر مهاجرت کردهاند همواره نام ایرانی را به آبرومندی حفظ نموده حامل علم و صنعت و عامل آبادی و ثروت بودهاند. چنانکه میتوان گفت در همهٔ ممالکِ مجاور ایران آثار تمدن و آبادی کلاً یا بعضاً از نتایج وجود ایرانیان است. مردم ممالک وسیعهٔ
هندوستان اگر انصاف دهند میتوانند بهترین شاهد این مدعا باشند که تأثیرات ایرانیان اسلامی در آن مملکت آشکار است و قابل انکار نیست. مقام ایرانیهای باستانی نیز در هندوستان حاجت به شرح و بیان ندارد که جماعت پارسیان که بازماندگان آن قوم شریفاند امروز در آن سرزمین چه مقام ارجمند در همهٔ رشتههای خصایص انسانیّت دارند، و چگونه نام ایرانی را در میان اقوام و فرَقِ بیشمار آن دیار محترم نگاه داشته و مایهٔ سرفرازی ما میباشند.
▪️از ذکر این جملات مقصود رجزخوانی نیست، بلکه غرض این است که به عقیدهٔ من ایرانی از آن قوم است که استعداد ادای وظایف انسانیت را دارد. چنانکه امروز هم با آنکه تازه از یکی از دورههای تاریکی تاریخ ایران بیرون آمدهایم معهذا آثار استعداد ایرانی ظاهر است و میتوان امیدوار بود که باز با کاروان ترقی نوع بشر همقدم شود و در این موقع که به نظر میرسد تمدنهای مختلف شرق و غرب به یکدیگر برخورده، و با هم اختلاط و امتزاج یافته، و یک یا چند تمدن دیگر باید ایجاد گردد، ذوق و هوش و فکر ایرانی هم مثل ایام گذشته یک عنصر مفیدِ با قیمت واقع شود. پس ما ایرانیها حق داریم که وطنپرست و ملتِ درست باشیم، چنانکه از خارجیان هر کس درست به احوال این قوم برخورده، تصدیق کرده است که وجودش در عالم انسانیت مفید بوده و هست و نسبت به ملت و مملکت ما اظهار مهر و ملاطفت نموده و ما قدر آن مهربانیها را میشناسیم و منظور میداریم.
آخرین عقیدهای که میخواهم اظهار کنم این است که چون وطنپرستی و ملت دوستی البته لوازمی دارد که هر کس باید به قدر قوه به آن قیام نماید در نظر من نخستین لوازم آن این است که شخص در ادای آن وظایف انسانیت که موجب عزت و حرمت ملتش میشود کوتاهی ننماید، و اگر استعدادش در انجام این وظیفه سرشار نباشد لااقل در تجلیل و تکریم کسانی که استعداد را داشته و به کار انداختهاند بکوشد.
سیاستنامهٔ ذکاءالملک
مقالهها، نامهها و سخنرانیهای سیاسی محمدعلی فروغی
به اهتمام ایرج افشار، هرمز همایونپور، صص ۲۵۵–۲۵۱
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
ایران را چرا باید دوست داشت
بخش نخست
شادروان استاد محمدعلی فروغی
▪️این ایام بسیاری از اصول و نوامیس که در نظر مردم همواره مسلم و مقدس بود از مسلمیّت و قدس افتاده است یا لااقل مثل سابق محلِ اتفاق نیست. برای بعضی در آن باب تردید و تشکیک حاصل شده و جماعتی مخالف و منکر آن گردیدهاند.
از جملهٔ آن اصول، حبِّ وطن و علاقهٔ ملت است که منکر آن شده و در صددند به احساسات بین المللی تبدیل نمایند. در نظر من علاقه ملیّت با احساسات بین المللی و وطنپرستی و با حبِّ نوع بشر منافات ندارد و به آسانی جمع میشود.
اگر مهرِ من نسبت به وطن تنها از آن سبب باشد که خود از آن مرز و بوم هستم و بخواهم این عنوان را وسیلهٔ مغایرت خویش و بیگانه قرار داده و از اختلاف و نفاق بين مردم برای خود استفاده کنم این وطنپرستی نیست، خودپرستی است و مانند تعصب دینی آن جماعت از ارباب ادیان که اختلاف دین و مذهب و نفاق بين مردم را وسیله منافع و اعتبارات شخصی و فرقهای قرار میدادند، مفهوم است، و باید مردود باشد.
ولكن یک وطنپرستی بیغرضانه هم هست که هر فردی چون پروردهٔ آب و خاکی است به واسطهٔ نعمتها و تمتّعاتی که از وطن و ابنای وطن دریافت کرده نسبت به آنها در خود حقشناسی احساس میکند، چنانکه فرزند نسبت به پدر و مادر مهر میورزد این حبّ وطن مُستحسَن است، بلکه هر فردی به آن مکلف میباشد الّا اینکه میتوان متذکر شد که این وطنپرستی با حبّ كليهٔ نوع بشر منافات ندارد، و انسان همچنانکه در درجهٔ اول رهینِ منت پدر و مادر و در درجه دوم مدیون ابناء وطن است در درجه سوم ذمّهاش مشغول كليهٔ نوع بشر میباشد، و همه را باید دوست بدارد، و خیر و سعادت همه را باید بخواهد که خیر و سعادت خود و قوم او هم در آن است به عبارت آخری این قسم وطنپرستی جزء تعاون و همبستگی کل نوع بشر است.
▪️از این گذشته یک منشاء و مأخذ دیگر نیز برای وطنپرستی هست که در نظر من از منشاء سابقالذكر هم محکمتر و هم معقولتر میباشد. و آن وطنپرستی کسی است که وطن و أبناء وطن خود را لایقِ مهر و قابل محبت میداند، از جهت قدر و منزلتی که در واقع دارند، مانند دوستی کسی نسبت به شخص دیگر نه از جهت خویش و قرابت، با مهربانی و ملاطفتی که بین آنها بوده، بلکه به سبب منزلتی که به واسطهٔ قدر و قیمت واقعی در نظر یکدیگر حاصل نمودهاند.
به عقیدهٔ من به ویژه این نوع محبت است که به قول معروف بنای آن خالی از خلل است.
هر قوم و جماعتی مانند هر فردی که این وظیفه را ادا کند عزیز و قابل احترام و محبت است، و هر چه بهتر و بیشتر از عهدهٔ آن برآید گرامیتر است، و علاقه به وجود و بقای او بیشتر باید داشت. و هر چه یک قوم در ادای این وظیفه کوتاهی کند البته عزتش کمتر، و علاقه به وجود و بقای او ضعیفتر خواهد بود، مگر اینکه این کوتاهی تقصير او نبوده و عوائق و موانع او را از کار باز داشته باشد، و در آن صورت وظیفه هر کسی است که آن عوائق را حتى الامكان مرتفع سازد و عنصر بیثمر را در مجمع انسانیت مثمر نماید.
▪️غرض اینکه هر کس عضو هیئت و جماعتی باشد که وظیفهٔ انسانیت خود را چنانکه بیان کردم ادا نموده است، حق دارد هیئت و جماعت خود را دوست بدارد، و در عین اینکه البته نباید منکر وجود سایر اقوام و ملل باشد علاقهٔ او نسبت به قوم و ملت خویش علاقهٔ معقول و مُستحسَن است.
حال تصور میکنم هر کس به احوال ایرانیان درست معرفت یابد تصدیق خواهد کرد که این قوم در وظیفهٔ خود در عالم انسانیت کوتاهی نکرده بلکه نسبت به بسیاری از اقوام دیگر در راه وظیفهشناسی پیش قدم است و مداومتش در این راه نیز از اکثر ملل بیشتر بوده است.
هر چند برای ملت ایرانی به اقتضای طبیعت روزگار متأسفانه دورههای تنزّل و انحطاط نیز پیش آمده که در آن دورهها از ابراز استعداد و مایهٔ خداداد ممنوع و محروم گردیده است، وليكن ظلمت آن ایام همهوقت عارضی و قهری و موقتی بوده و با این همه هیچگاه تندباد حوادث که بر ایران و مردم آن هجوم آورده چراغ معرفت را در آن مملکت و آتش ذوق و شور را در دل ایرانیان به کلی خاموش ننموده و به قول خواجه حافظ شیرازی:
از آن به دیر مغانم عزیز میدارند
که آتشی که نمیرد همیشه در دل ماست
سیاستنامهٔ ذکاءالملک
مقالهها، نامهها و سخنرانیهای سیاسی محمدعلی فروغی
به اهتمام ایرج افشار، هرمز همایونپور، صص ۲۵۵–۲۵۱
ای بوی آشنایی دانستم از کجایی
.
.
علیاصغر شاهزیدی، مدرس برجستهٔ آواز، سال ۱۳۲۷ در اصفهان زاده شد. ایشان از ۱۳ سالگی یادگیری ردیفهای موسیقی ایرانی را آغاز کرد و پس از ۸ سال، در سال ۱۳۴۹ در زمینهٔ آواز از تعالیم استاد فقید، جلالالدین تاج اصفهانی بهرهمند شد و به مدت یازده سال بهطور مستمر از جلالالدین تاج تعلیم گرفت.
آثار ماندگاری از ایشان در هنر آواز ایرانی به جا مانده است.
#سعدی
#علی_اصغر_شاهزیدی
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
هنگام قول، آمرِ معروف و در عمل
از هیچ مُنکَری نبود اجتنابتان
بسیار ازین نفير نفسگیرتان گذشت
کو افعیای که نعره زند در جوابتان
غوکنامه
محمدرضا شفیعی کدکنی
@shafiei_kadkani
بر این تارم لاجوردی به زر
نوشتهست روشنتر از آفتاب
نشانِ رهایی و راهِ خرَد
نیابی مگر در سطورِ کتاب
محمدرضا شفیعی کدکنی
ویدیو: امیر حیدری، ۱۴ ساله، فرزندِ ایران
#کتاب #کتاب_بخوانیم
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
تسامحِ کوروشی
و مسألهٔ وحدت امپراطوری در ایران باستان
▪️در ماجرای طلوع و غروب امپراطوری هخامنشی آنچه بیش از هر امر دیگر میتواند برای دنیای امروز آموزنده باشد مسألهٔ آسانگیری شاهنشاهان هخامنشی در مورد عقاید است که در تمام ادوار عظمت خویش، امپراطوری پارس آن را تقریباً به منزلهٔ یک اصل کشورداری رعایت میکرده است و تجربههای ادوار و اقوام بعد خاصه در امپراطوری رم، امپراطوری ساسانی، امپراطوری عباسی، امپراطوری مغول و امپراطوری عثمانی نیز نشان داد که انحراف ازین سنت هر دولتی را که همچون دولت هخامنشیها از عناصر و اقوام بسیار گونهگون تشکیل شده باشد بهسوی تجزیه میبرد یا انحلال.
این آسانگیری در عقاید نسبت به آنچه فرمانروایان آشور و بابل در مورد اقوام و سرزمینهای تابع انجام میدادند در دنیای آن روز تازگی داشت. درست است که در دنیای روزگار کوروش آنچه امروز تسامح در عقاید میگویند ناشناخته بود و حتی کوروش ازین که به خاطر تأمین پیروزیهای خویش گهگاه یک آیین را بر ضد آیین دیگر تقویت کند ابایی نداشته است چنانکه در فتح بابل به کاهنان آیین مردوک تکیه کرد تا نبونید را که کوشیده بود به جای نیایش مردوک نیایش سین _خدای ماه_ را در آن سرزمین رواج دهد براندازد و حتی برای جلب پشتیبانی کاهنان مردوک معابد نوبنیاد سین را که نبونید در آن سرزمین ساخته بود طعمهٔ آتشسوزی و ویرانی ساخت.
تسامح: آسانگیری
زندهیاد استاد عبدالحسین زرینکوب
از کتاب نه شرقی، نه غربی، انسانی
#ایران
#کوروش
دنیای بیایران قابل تصوّر نیست.
دفتر تاریخ ما در تقریر این دعوی شاهد صادقی است و هیچ چیز مثل آن نمیتواند در نزد مورخ، توالی قرنها و نسلها و تعاقب سلسلهها و سلالهها را آینهٔ عبرت و مایهٔ شناخت سرنوشت انسانی سازد.
در عین حال هیچ چیز مثل آنچه این شاهد، فارغ از هر گونه میل و هوی میگوید نمیتواند سير بقاء و دوام آنچه را سازندگان بینام این فرهنگ و تمدن مردهریگ گذشته به وجود آوردهاند برای مورخ مايهٔ اعتماد بر آیندهٔ زوالناپذیر آن جلوه دهد.
میکوشم عشق و علاقهای را که به این قوم و دیار عزیز دارم یک لحظه فراموش کنم تا بی هیچ شور و هیجانی در آن باره داوری نمایم.
اینجا همهچیز نشان میدهد که در کشمکش شرق و غرب تلاش سرسختانهای که مردم این دیار در حفظ هویت خویش کرده است نه فقط برای خود وی مایه افتخار جاودانی بوده است، بلکه برای دنیای انسانیت هم نتایج ارزنده داشته است.
از اینروست که بی هیچ شور و هیجان و بی آنکه ارج و بهای تلاش اقوام دیگر را معروض نفی و تردید سازم، سعی و تلاش گذشتهٔ قوم و دیار خویش را به چشم اعجاب و تحسین مینگرم و احساس میکنم که این سرزمین در تاریخ انسانیت، آن اندازه سهم و تأثیر سودبخش داشته است که دنیای بیایران برای انسانیت قابل تصور، بلکه قابل تحمل، نباشد.
دنیای بی ایران؛ از این اندیشه بر خود میلرزم اما به هر حال دنیایی که فرهنگ ایران در آن مجال رشد و حرکت نیابد، دنیایی که در آن تمدن و فرهنگ پربار ایران در کشمکش جاذبههای شرقی و غربی مورد تهدید باشد، با دنیایی که دیگر حضور ایران در آن احساس نشود چه تفاوت دارد؟
ازینرو؛ همین تاریخ که هم اکنون از سیر در آن فارغ گشتهام این دغدغه را تا حد زیادی از خاطرم میزداید. این تاریخ تمامش داستان تلاش پایانناپذیری است که در پرآشوبترین نقطهٔ تلاقی اقوام جهان یک قوم را با یک فرهنگ که مایه امتیاز و تعیّن او بوده است، وحدت و قوام بخشیده است.
در واقع تا امروز سی قرن تقلا و تلاش مخاطرهآمیز و پرماجرا فرهنگ و حیات این قوم و این سرزمین را در گذشتهها از عناصر انسانی سرشار کرده است و همین گذشتههاست که ریشهٔ بقای آن را در فراخنای جهان آینده هم استوار میسازد و از هر خطر هم ایمنش میدارد.
شادروان استاد عبدالحسین زرین کوب،
دفتر ایام، صفحهٔ ۲۹۷
#ایران
@shafiei_kadkani
هزاران سال با فطرت نشستم
ز خود بُبریدم و از وی گسستم
ولیکن سرنوشتم این سه حرف است
تراشیدم، پرستیدم، شکستم
اقبال لاهوری
ویدیو:
جشن زادروز استاد شفیعی کدکنی، تهران، خیابان دولت، کوچهٔ حافظ، بنیاد خیریهٔ نور احسان
02122556838
همچنان من میسرایم
[هشتادوپنج سالگی]
همچنان من میسرایم، میسرایم، میسرایم
تا درختِ خشکِ معجزهای دورِ
آن پیامبرهای دیرین،
بار دیگر گل برآرد
وز سرِ هر شاخسارش
صد هزاران مرغِ خوشخوان پَر گشاید
همچنان من میسرایم
تا شکوفههای ایمان و یقین از نو برآید
همچنان من میسرایم
تا هزارِ نغمهگر،
همراهِ من،
در نغمهخوانی
صد هزاران پرده آواز از گلوی خود سراید
وین شبِ وحشت سر آید
همچنان من میسرایم
میسرایم
میسرایم.
محمدرضا شفیعی کدکنی
عکس: سهیلا ادیب
میخواستم جوابِ سلامی شوم، نشد
میخواستم سرود قیامی شوم، نشد
تا بر لبانِ صبح پیامی شوم، نشد
میخواستم که بهر صفآراییِ وطن
شمشیرِ انتقامِ نیامی شوم، نشد
همواره نقش آرزویم بود اینکه من
جولانِ آذرخشِ کلامی شوم، نشد
غوغای کینه بود و دلم خواست، لحظهای
مهر آشناکبوترِ بامی شوم، نشد
در کوچهٔ محبت و در چار راهِ عشق
میخواستم جوابِ سلامی شوم، نشد.
محمدرضا شفیعی کدکنی
از مجموعه شعر تازهٔ «نامهای به آسمان»
عکس: پریسا احدیان
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
خیلی دور!...
#من_شجریان_هستم
مدرسه
بانو توران میرهادی؛
پایهگذار مدرسهٔ فرهاد از ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۹
و کوشندهٔ برجستهٔ ادبیات کودک و نوجوان. با تلاشهای ایشان و همکارانشان فرهنگنامهٔ ارجمند کودک و نوجوان منتشر شد.
ایشان از بنیادگذاران شورای کتاب کودک بودند که ۶۰ سال در زمینهٔ آموزش و پرورش و فرهنگ و ادبیات کودک و نوجوان تلاش کردند.
توران خانم رشتهٔ روانشناسی تربیتی را در دانشگاه سوربن به پایان رساند و پس از آن رشتهٔ آموزش پیشدبستانی را در کالج سوونیه ادامه داد. او در این دوره در کلاسهای درس هنری والون و ژان پیاژه دو روانشناس پُرآوازه در حوزه معرفتشناسی کودک حضور یافت.
موضوع نظریههای رشد هنری والون و ژان پیاژه در این دوره حتی در اروپا تازه بودند و میرهادی فرصت کرد که این دیدگاهها را بیاموزد و در ایران به کار ببندد. در همین دوره بود که او در جریان آموزشهای خود با آموزشگران بزرگ اروپا و ایالات متحده آمریکا همچون فردریک فریبل، یوهان هانریش پستالوزی، اوید دکرولی، جان دیویی، سلستین فرنه و ماریا مونتهسوری آشنا شد. در میان این استادان او بیش از دیگران به روش و رویکرد اوید دکرولی پزشک و آموزشگر بلژیکی گرایش نشان میداد.
کتابی فصیحتر از شاهنامه نیست.
◾ناقد بزرگ عرب، ابن اثیر جزری که برادر ابن اثیر مؤلف الکامل است در کتاب المثل السائر فی ادب الکاتب و الشاعر شاهنامه را ستوده و قرآن عجم نامیده و وجود آن را دلیل برتری ایرانیان در شاعری بر تازیان شمره است.
ترجمهٔ این سخنان از محمدرضا شفیعی کدکنی:
شاعر هرگاه بخواهد امور بیشماری را که معانی پراکنده یی دارند در شعر خود بیاورد، نیازمند آن باشد که سخن خویش را درازدامن کند و دویست و یا سیصد بیت یا بیشتر از اینها بسراید، بیگمان در همهٔ آن ابیات، نیکآور و موفق نخواهد بود و حتی در بیشتر اینها نیز. چرا که توفیق او در اندکی از آن ابیات است و بیشتر آن ابیات پست و ناپسند خواهد بود. اما کار نویسنده بدینگونه نیست. چرا که او در یک نامه چندان که به ده ورق از کاغذها برسد حتی بیش تر از اینها مینویسد به حدی که مشتمل بر سیصد سطر یا چهارصد و پانصد باشد و در همهٔ این نوشتهها موفق وخوشسخن خواهد بود.
و این امری است که هیچ خلافی در آن نیست. چرا که ما آن را خود دیدهایم و شنیدهایم و گفتهایم.
از این روی است که من دریافتم که ایرانیان در این نکته بر عرب ترجیح دارند.
چرا که شاعر ایشان (ایرانیان، فردوسی) کتابی را از آغاز تا پایان به شعر تصنیف میکند و این کتاب گزارش داستانها و حالات است و با این همه در زبان ملی ایشان، در نهایت فصاحت و بلاغت است. همچنان که فردوسی در سرودن کتاب معروف شاهنامه این کار را کرده است.
و این کتاب شصتهزار بیت شعر است شامل تاریخ ایرانیان، و این کتاب قرآن این ملت است و همهٔ فصیحان ایران همرأی و همعقیدهاند که در زبان ایشان
کتابی فصیحتر از شاهنامه نیست. و چنین چیزی در زبان عرب یافت نمیشود، با همهٔ گسترشی که این زبان دارد و با همهٔ شاخههایی که در هنرها و هدفهای
آن هست.
راهنمای کتاب، سال ۱۲، صص ۲۸۱-۲۸۰
@shafiei_kadkani
بزرگان و موسفیدانِ لغتنامهٔ دهخدا که چندی پیش بعد از بیحرمتیها و کنار گذاشتنها، مجبور به قطع همکاری با لغتنامه شدند، دوباره به خانهشان بازگشتند.
استاد علی اشرف صادقی:
کسانی که شایستگی نداشتند دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران و لغتنامه را دچار رکود کرده و مسخر خودشان کرده بودند...
...آخِر شد.
ویدیو از مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب، ۱۳ آذرماه، لغتنامهٔ دهخدا
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
ایران را چرا باید دوست داشت
بخش دوم
شادروان استاد محمدعلی فروغی
▪️قوم ایرانی هر وقت شوکت و سیادت داشته قدرت خود را برای استقرار امنیت و آسایش و رفاه مردم به کار برده، اقوام زیردست خویش را به ملاطفت و رأفت اداره کرده، مزاحم آداب و رسوم و زبان و خصوصیات قومیت آنها نشده، هرگز به هدم و تخریب آبادیها و قتل عام نفوس نپرداخته، و با آنکه از طرف دشمنان مکرر به بلیات نهب و حرق و قتل و چپاول گرفتار کرديده هنگام قدرت درصدد تلاقی برنیامده است. کیش باستانی ما ویرانی و درندگی را مانند بیماری و تاریکی از آثار شیطان و اهریمن خوانده و ایجاد وسایل آبادی و روشنایی و تندرستی را مايهٔ تقرب یزدان دانسته است.
در تمام دوره سههزار سالهٔ تاریخ ما از صاحبان شوکت آنها که ایرانی حقیقی بودهاند نام خود را به عملیّانی مانند فجایع آشوریان و بابلیان و چنگیزیان و تیموریان و امثال آنها ننگین و ملوث ننمودهاند. آزار و اذیت و قتل و غارت و ویرانی و تعصب جاهلانه در مملکت ایران کمتر وقتی از خود ایرانیان ناشی شده، غالباً عمل خارجیان یا از تأثير نفوذ ایشان بوده است.
▪️ایرانیان مثل یونانیان و رومیان زیردستان خود را بنده و عبید نساخته و زحمات زندگانی خویش را به دوش آنها بار نکرده، و بزرگان و سلاطین ایرانی هیچوقت مانند رومیان برای تفنن و تفرج خاطر اسرا را با یکدیگر یا با شیر و ببر و پلنگ به جنگ نینداختهاند. دولتهای ایرانی هرگز مانند اسپانیولیها طرد و تبعید چند صد هزار نفر مردم بیآزار را به جرم اختلاف دین و مذهب روا نداشته بلکه خارجیان را به مملکت خود دعوت نمودهاند. رفتار سلاطین صفویه با ارامنه نمونهای از این شیوه و طریقه است و دست یافتن کوروش شاهنشاه ایران بر بابل بشارت آزادی قوم یهود از اسارت هفتاد ساله بوده است. هر یک از این ادوار شوکت و سلطنت ایرانی را که بنگریم میبینیم در آن دوره آثار و خصایص انسانیت از علم و حکمت و شعر و ادب و زراعت و تجارت و صناعت و کلیهٔ لوازم مدنیت رونق و رواج داشته است، ایرانیها خود راساً به آن امور اشتغال میورزیدند، بیگانگان را هم در این راه تشویق و ترغیب و تقویت و حمایت مینمودند. داراها و اردشیرهای ما دانشمندان و حکمای یونان و غیره را به دربار خود دعوت میکردند و فلاسفه و علمایی که از وطن خود طرد و تبعید میگردیدند در نزد اكاسره به مهربانی پذیرفته شده و در دارالعلمهای ما به مطالعات و عملیات علمی اشتغال میورزیدند.
▪️متاسفانه دست جفاکاران آثار و نتایج زحمات اجداد ما را محو و خراب نموده و چون میخواهیم پی به چگونگی آنها ببریم به وسایل غیرمستقیم باید متوسل شویم اما آیا کلمات حکیمانهای که از بزرگان ما منقول است دلیل بر بزرگواری و بلندنظری آنان نیست؟ آیا اهتمامی که برای دست یافتن بر خزائن حکمت و معرفت مانند کتاب کلیله و دمنه و امثال آن داشتند علامت دانشپروری ایشان نتواند بود؟ آیا آثار صنعتی که درخرابههای قصور آنها دیده میشود دلالت تامه بر هنرپروری و ذوق فطری ایشان ندارد؟
بزرگمنشی و استعداد و دانشمندی ایرانیان چنان بوده که همهٔ اقوام و مللی که با آنها سر و کار داشتهاند حتی دشمنان ایشان از آنها به خوبی یاد میکردهاند، و همه وقت نام ایرانی در اذهان و خواطر مردم شهامت و ملاطفت و ذوق و شور و ظرافت و حکمت و عرفان به یاد میآورده است. هرگاه به گفتههای بزرگان دنیا از هر قوم و مملکت و هر دوره و زمان رجوع شود و از دوست و دشمن از یونانی و رومی و عرب و یهود و هنود گرفته تا اقوام عديدهٔ اروپایی و از هردوت و گزنفون و افلاطون تا ولتر و منتوسکیو و ارنست رنان و مستشرقین گذشته و معاصر اگر در کلماتشان تتبع به عمل آید دفاتر چند میتوان ترتیب داد از آنچه در حق ایرانیان گفته و به صراحت با کنایه و عامدا یا من غير قصد مستقیم یا غیر مستقیم آنان را ستایش نمودهاند.
سیاستنامهٔ ذکاءالملک
مقالهها، نامهها و سخنرانیهای سیاسی محمدعلی فروغی
به اهتمام ایرج افشار، هرمز همایونپور، صص ۲۵۵–۲۵۱
@shafiei_kadkani
ــــــــ
روزگاری فروغی
▪️روزگاری زبان فارسی و فرهنگ ایرانی نگهبانانی از نوع محمدعلی فروغی و ملکالشعرای بهار و عبّاس اقبال و دهخدا و نفیسی و فروزانفر و معین و خانلری داشت.
اینان گنجوران گذشته و معماران آیندهٔ این زبان و فرهنگ بودند. بسیاری از کسانی که امروز خود را جانشینان این بزرگان میشمارند از خواندن کتابها و مقالاتی که به نام خود چاپ کردهاند عاجزند. آزمونِ این کار، اگر مصالح سیاسی اجازه دهد، کار دشواری نخواهد بود.
با چراغ و آینه، ص ۲۱–۲۰
۵ آذرماه؛ سالروز درگذشت فرزندِ ایران و خدمتگزارِ بزرگِ فرهنگ، شادروان استاد محمدعلی فروغی
بلبلِ نغمهخوان
از گفتگوی استاد آواز ایرانی، علیاصغر شاهزیدی
جمعه، ۲۵ آبان ۱۴۰۳، تهران
علیاصغر شاهزیدی، مدرس برجستهٔ آواز، سال ۱۳۲۷ در اصفهان زاده شد. ایشان از ۱۳ سالگی یادگیری ردیفهای موسیقی ایرانی را آغاز کرد و پس از ۸ سال، در سال ۱۳۴۹ در زمینهٔ آواز از تعالیم استاد فقید، جلالالدین تاج اصفهانی بهرهمند شد و به مدت یازده سال بهطور مستمر از جلالالدین تاج تعلیم گرفت.
آثار ماندگاری از ایشان در هنر آواز ایرانی به جا مانده است.
#علی_اصغر_شاهزیدی
@shafiei_kadkani
حرفِ قاطع ضدّ هنره.
#آقا_تختی
#اخوان_ثالث
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
بغضی که برای همقطار و دوست پنجاهساله شکست.
[سالگشت خاموشی زندهیاد استاد مظاهر مصفّا]
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در آغاز جلسهٔ درس خود از استاد فقید دانشگاه تهران و شاعر و محقّق برجستهٔ روزگار ما دکتر مظاهر مصفا برای دانشجویان و علاقهمندان گفت:
▪️همهٔ حالات خصوصی او، خشمش، نفرتش، شادیهاش، غمهاش، اصیل و نجیب و ملّی بود.
خیلی سخت است برای من!...
دانشگاه تهران استاد بسیار برجسته و ممتاز و بیمانندی را از دست داد.
زبان فارسی شاعر بزرگ و تراز اولی را در نوع خود از دست داد.
حوزهٔ پژوهشهای شعر فارسی و ادب فارسی محقّق بسیار بسیار برجستهای را از دست داد.
و جوانمردی و آزادگی یکی از مصادیق اجلی و اتمّ خودش را با فقدان ایشان از دست داد.
باید برای بزرگداشت و تکریم او و معرفی فضیلتها و ارزشهای هنری او مجالسی در دانشگاه تهران تشکیل بشود و صاحبنظران هرکدام گوشهای از چشمانداز پهناور خلاقیّت او را بررسی کنند.
یادم آمد که در همین اتاق من با او چه حالات... واقعاً شاگردی من و استادی ایشان.
محمدرضا شفیعی کدکنی
سهشنبه، ۱۴ آبان ۱۳۹۸
دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران
#مظاهر_مصفا
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
هفتم آبانماه
روز بزرگداشت کوروش هخامنشی
#کوروش
#آبان
خاموشیات مباد که فریاد میهنی!
تصاویری از جشنِ زادروزِ استاد محمدرضا شفیعی کدکنی
#شفیعی_کدکنی
عکسها: سهیلا ادیب
مستانِ نیمشب به ترنّم
آوازهای سرخِ تو را باز
ترجیعوار زمزمه کردند
نامت هنوز وردِ زبانهاست.
محمدرضا شفیعی کدکنی
#محمد_رضا_شجریان
#شجریان
۱ مهرماه ۱۳۱۹ | ۱۷ مهرماه ۱۳۹۹
میهنم، ایرانِ من!
ویدیو: مستند «معلمی برای همهٔ بچههای ایل» به کارگردانی ابراهیم حقیقی، ۱۳۵۷
که به روش نوین شادروان استاد محمد بهمنبیگی در تأسیس آموزش و پرورش نوین عشایری میپردازد.
#ایران
نامِ احمد نامِ جمله انبیاست...
[جلال الدین محمد بلخی، مثنوی شریف]
با یاد هنرمند فقید موسیقی مقامی خراسان، بخشی و نوازندهٔ چیرهدستِ دوتار؛ شادروان حاج قربان سلیمانی
#احمد
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
نقضِ غَرَض!
[دربارهٔ کتبِ درسیِ فارسی]
▪️مطلقاً به تلویزیون و رادیو نگاه نمیکنم و گوش نمیدهم. بسیار طبیعی است اگر از این رسانهها بیخبر باشم. خوشبختانه روزنامه هم اصلاً نمیخوانم.
فقط میدانم که کتابهای درسیِ فارسیِ ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان نمونهٔ درخشان و معجزآسایِ «نقضِ غَرَض» است و دشمنکام شدنِ زبان فارسی. یعنی بهترین راه برای گریزان کردنِ بچهها و جوانان از فرهنگ و ادبیّات ایرانی است.
با سخنِ من باید از متصدّیانِ تألیف و تولید این کتابها عذرخواهی کنم که حتماً از من خواهند رنجید. برنجند! بعضی از ایشان عزیزان مناند. از قدیم میگفتند: «عقلِ وزیر» چیزی است و «عقلِ وزارت» چیز دیگر است. اینها وقتی خارج از پست اداریشان حرف میزنند، ظاهراً معقول و بهرهمند از ذوق و شعورند، وقتی عمل میکنند حاصلِ کارشان خلاف تمام آن دعویهاست.
در مورد کتابهای دانشگاهی و فارسیِ عمومی متداول، کتابی هست که من آن را تا دو سه سال پیش، که پسرم دانشجوی دانشگاه صنعتی شریف شد، ندیده بودم. یک روز، با رفیقش آمدند و چون مجبور بودند از روی آن امتحان بدهند از من پرسشهایی میکردند. کتابِ ذوقْکُشِ بیفایدهای بود. یکی دیگر از مظاهر آن «نقضِ غَرَض» که بدان اشارت کردم، گویی ما هنوز بین آموزشِ ادبیّات و فرهنگ از یک سوی و تعلیمِ «اخلاقیّات» و آموزشهای حزبی از سوی دیگر، تفاوت قائل نشدیم.
محمدرضا شفیعی کدکنی
فصلنامهٔ هستی، شمارهٔ بهاری، ۱۳۷۲، صفحهٔ ۶۶، نظرخواهی درمورد فرهنگ؛ فرهنگ گذشته و نیازهای امروز
https://www.instagram.com/shafiei_kadkani
@shafiei_kadkani
ـــــــــــــــــــــــ
نقشهٔ آزادی
▪️با نقطه، نقطه،
نقطهٔ خون،
خونِ رهروان
خونِ هزار مهسا خونِ بسی جوان
این نقشه بر سراسر میهن
در حال شکلگیری و در گسترانگی
میگسترد به هرسو در بیکرانگی.
این نقشه را، شبانه، به یکبار
نتوان کشید و دید
در طول سالیانش، با خون توان کشید
با خون نسلها
پررنگ و آشکار شود، در برابرت
تا ناکجایِ هرگزیِ حیرتآورت
این نقشهٔ شکفتگی و شادی وطن
این نقشهٔ رهایی و آزادی وطن
محمدرضا شفیعی کدکنی
مهرماه ۱۴۰۱
#مهسا_امینی
خرّم تن آنکه نام نیکش
مانَد پس مرگ جاودانی
سعدی
با دریغ و افسوس
درگذشت مترجم، مصحّح و استاد پیشکسوت دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران را به اطلاع اهالی فرهنگ و ادبدوستان میرسانیم.
یکی از آثار استاد تجلیل
کتاب ماندگار «معانی و بیان» است که هنوز هم بعد از چند دهه، منبع مهم و خواندنی بسیاری از علاقهمندان ورود به مقاطع تکمیلی دانشگاهی در رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی است.
جهان آفرین بر تو رحمت کناد
دگر هرچه گویم فسانهست و باد
رسانهٔ فرهنگی شفیعی کدکنی
مجلس یادبود معلم؛ دکتر جلیل تجلیل:
پنجشنبه، ۱۵ شهریور ۱۴۰۳، از ساعت ۱۳ الی ۱۴:۳۰
تهران، میدان فاطمی، مسجد نور