مولوي عبدالرحمن خوافي
🌴🕋🕌
(روزی که مدینه رنگ خون گرفت)
قسمت 5
ویژه نامه شهادت حضرت عمر فاروق رضی الله عنه
و من شش نفر را که پیامبر تا آخرین لحظات زندگی از آنها راضی بوده، یعنی علی و عثمان و عبدالرحمن بن عوف و سعد بن وقاص و طلحه و زبیر (رضیالله عنهم) را به عنوان اعضای شورای انتخاب، جانشین قرار میدهم تا در بین خود یکی از این شش نفر را برای جانشین من انتخاب نمایند و پسرم عبدالله نه به عنوان عضو شورا بلکه به عنوان مشاور با آنها همکاری کند.
فردای آن روز، فاروق اعضای شورا، به غیر از طلحه که در شهر نبود را به منزل خود دعوت کرد و ضمن اشاره به حساسیت اوضاع جهان اسلام به آنها هشدار داد که هر اختلاف و تفرقهای به وجود آید مسئول پیدایش عواقب آن شما هستید نه مردم مسلمان زیرا اختلاف هر قوم و ملتی ناشی از اختلاف سران آنها است، و به نظرم مردم امارت یکی از این سه نفر را (عبدالرحمن ، و عثمان و علی) قبول دارند، آن گاه نگاهی به علی کرد و گفت: «اگر چیزی از کارهای مسلمانان به تو واگذار گردید بنی هاشم را بر گرده مردم سوار نکنید» و بعد نگاهی به عثمان کرد به او گفت: «اگر چیزی از کارهای مسلمانان به تو واگذار گردید بنی امیه را بر گرده مردم سوار نکنید» و سپس نگاهی به عبدالرحمن کرد و گفت: «اگر تو بر سر کار آمدی خویشان و نزدیکان خود را بر گرده مردم سوار نکنید» آن گاه فاروق گفت: «برخیزید و به منزل ام المؤمنین عایشه بروید و گفتگو و مشورتها را آغاز کنید و در میان خودتان یکی را برای امارت بر مسلمانان انتخاب نمایید» وقتی اعضای شورا بیرون رفتند، فاروق گفت: «اگر این اَجْلَح (علی مرتضی را انتخاب کنند او به خوبی مردم را رهبری خواهد کرد» عبدالله گفت: «پس چرا نمیگویی او را انتخاب کنند؟» فاروق گفت: «نمیخواهم چه در حال حیات و چه بعد از مرگ کسی را به عنوان جانشین خود بر مسلمانان تحمیل نمایم » و بعد از لحظاتی سر و صدای بحث و گفتگوی اعضای شورا از محل نزدیکی، به گوش میرسید. عبدالله بن عمر از شنیدن این سر و صدا نگران شد از این که اختلافی در بین آنها ایجاد شده باشد و گفت: «سبحان الله، هنوزامیرالمؤمنین در حال حیات است، آثار اختلاف ظاهر گشته است» فاروق با شنیدن این حرف مجدداً آنها را به منزل خویش احضار کرد و به آنها گفت: «فعلاً از تشکیل جلسات خودداری کنید و بعد از مرگ من تا سه روز جلسات بحث و مشورت را تشکیل دهید.
ادامه دارد....
/channel/siratalrasool
🌴🕌🕋
(هر شب یک نکته قرآنی)
«وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ۖ كُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقًا ۙ قَالُوا هَٰذَا الَّذِي رُزِقْنَا مِنْ قَبْلُ ۖ وَأُتُوا بِهِ مُتَشَابِهًا ۖ وَلَهُمْ فِيهَا أَزْوَاجٌ مُطَهَّرَةٌ ۖ وَهُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»
(البقرة آیه25)
«مژده بده به کسانی که ایمان آوردهاند و کردار نیکو انجام دادهاند، این که ایشان را است باغهای (بهشتی) که در زیر درختان آن رودها روان است. هرگاه بعضی از میوههای آنها بدیشان عطاء شود، گویند: پیشتر این نصیبمان گشته بود، و همسان آن را آوردهاند. (چه چنین میوههائی در جنس و شکل یکی بوده، ولی طعم و مزهی جداگانهای دارند). و در آنجا همسران پاک و بیعیبی داشته و در آنجا جاویدان خواهند ماند.»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
"اسلام، برنامه و نظام یک امت است که کنار زدن آن دشوار میباشد،
زیرا سازگار با فطرت نازل شده است اما رسانهها فقط بخش رفتار و آداب اسلام را برجسته میکنند و دعوتگرانِ زمینهی رفتار و اخلاق را نیز برجسته میکنند تا بزرگترین بخش آن را پنهان دارند."
علامه عبدالعزیز طریفی
@siratalrasool
🌴🕋🕌
6⃣0⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۰۶﴾
تعرض قریش به مسلمانان در مدینه:
وقتی اسلام در «مدینه» استقرار یافت و «قریش» متوجه شدند که اسلام مرتباً در حال رشد و شکوفایی است و هر روز گسترش و اقتدار اسلام بیشتر میگردد؛ و اگر این وضع ادامه یابد، زمام امور از دستشان بیرون خواهد رفت و بعد از این که اسلام خوب نیرو بگیرد، دیگر از عهده مقابله با آن بر نخواهند آمد ۔ اینجا بود که «قریش» آستین عداوت و دشمنی را بالا زد و از هر طرف علیه مسلمانان فریاد بر آورد ۔ امّا خداوند متعال به مسلمانان دستور داد که صبر و گذشت را پیشه گیرند، فرمود:
﴿كُفُّوْا أَيْدِيَكُمْ وَ أَقِيمُوْا اَلصَّلاَةَ...﴾ (¹)
«دستهایتان را نگاه دارید و نماز را بپای دارید» ۔
منظور این بود که از این طریق لذّات زندگی در نظرشان حقیر شود و اطاعت و فرمانبرداری خدا و مخالفت با نفس و ایثار و فداکاری برایشان آسان و سهل گردد ۔
اجازه جنگ:
وقتی مسلمانان شوکت یافتند و بازویشان قوت گرفت، خداوند متعال به آنان اجازه جنگ داد ۔ امّا جنگ را بر آنان فریضه قرار نداد(²) ۔ چنان که میفرماید:
﴿أُذِنَ لِلَّذِيْنَ يُقَاتَلُوْنَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوْا وَإِنَّ اَللّٰهَ عَلىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيْرٌ﴾ (³)
«برای آنهایی که میخواهند–با دشمن– بجنگند اجازه جنگ داده میشود–این اجازه جنگ به سبب آنست که– آنان مظلوم واقع شدهاند و البته–خداوند بر یاری دادن آنها تواناست۔»
۔منابع:
(¹) - سورة النساء: ۷۷ ۔
(²) - مراجعه شود به: «زاد المعاد»، ج: ١ ص: ۳۱۴ ۔
(³) - سورة الحج: ۳۹ ۔ انظر حادثة الإذن بالقتال في الأحاديث التي أخرجها الترمذي في أبواب تفسير القرآن في تفسير سورة الحج، برقم: (٣١٧١)، وأحمد: (۲۱۶/۱)، والحاكم: (۶۶/۲)، - وصحّحه، ووافقه الذّهبيّ- من حديث ابن عباس رضي اللّٰه عنهما ۔
/channel/siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
حکم نگهداری سگ در خانه:
عن ابن عمر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُمَا عَنِ النَّبِيِّ ﷺ قَالَ: «مَنِ اقْتَنَى كَلْبًا لَيْسَ بِكَلْبِ مَاشِيَةٍ، أَوْ ضَارِيَةٍ، نَقَصَ كُلَّ يَوْمٍ مِنْ عَمَلِهِ قِيرَاطَانِ»
(بخارى:5480)
عبدالله بن عمر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُمَا میگوید: نبی اكرم ﷺ فرمود: «هركس، سگی بجز سگ گله و یا سگ شكاری, نگه داری كند, روزانه دو قیراط از پاداش اعمالاش، كاسته میشود.»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
مهمترین قسمت درعقیده مسلمان چیست؟
Читать полностью…🌴🕋🕌
کسانی که در سرزمینهای مسلمانان به فساد میپردازند...
و در گناه و فجور دیگران را به فتنه میاندازند...
و در برابر خداوند متعال جسارت و گستاخی میکنند...
تصور کن آنها را در حالی که برهنه، خوار و ذلیل، سر به زیر انداختهاند...
زنجیرها بر گردنهایشان افتاده و با زنجیرها روی صورتهایشان کشیده میشوند...
سپس به همان آتشی که آن را دستکم گرفته بودند افکنده میشوند:
«پس در آن انداخته شدند، آنها و گمراهکنندگان (آیه 94)، و تمامی لشکریان ابلیس (آیه 95).»
«و گمان مبر که خداوند از آنچه ظالمان انجام میدهند غافل است.»
:پروفسور ایاد قنیبی
@siratalrasool
🌴🕋🕌
حقیقت تلخ دوری از قرآن:
موضوع این نیست که وقت کافی برای تلاوت قرآن پیدا نمیشود، بلکه واقعیت این است که قلب مشتاقی برای تلاوت آن وجود ندارد!
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(روزی که مدینه رنگ خون گرفت)
قسمت 3
ویژه نامه شهادت حضرت عمر فاروق رضی الله عنه در یکم محرم الحرام
زنان دیگر نیز که در آن جا بودند عموماً با صدای بلند گریه و زاری را شروع کردند به طوری که فضای منزل از گریه و زاری مردم به لرزه درآمده بود، در این هنگام صدای اعتراض فاروق ـ رضی الله عنه ـ بلند گردید و به آنها گفت: «مگر نشنیدهاید که پیامبر یالله علیه و سلم ـ فرمود: «یعَذَّبُ المَیتُ بِبُكاءِ اَهّلِهِ عَلَیهِ» روح میت بر اثر گریه نزدیکانش در عذاب خواهد بود» راضی نیستم برای من گریه کنید و هر کس گریه میکند بیرون برود، و با این که چهار روز دیگر زنده ماند، در این نزع طویل یک لحظه متانت و صلابت را از دست نداد و تعجبی ندارد که فاروق با یک حالتی از مسرت نظر پزشکان را درباره مرگ قطعی خویش صریحاً تأیید میکند ، زیرا این بزرگ صحابی زندهدل و پشمینهپوش در راه پیروی از پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ و پیروی از ابوبکر صدیق ـ رضی الله عنه ـ ، نخستین جانشین پیامبر ، علاوه بر این که خود را از تمام خوشیهای زندگی محروم کرده، تا این لحظه نیز در دریایی از تلاش و کوشش و رنج و ناراحتی غرق بوده و بارها نیز اهداف زندگی خود را این طور اعلام کرده است: «فقط به خاطر جهاد (آزاد کردن جهان از کفر) و توسعه علوم و معارف اسلامی، و انجام دادن نمازها (ارتباط معنوی با خدا)، میخواهم زنده بمانم» و فاروق ـ رضی الله عنه ـ در طول ده سال جهاد و مبارزه برای متلاشی کردن ارتشهای ایران و روم و تلاش و کوشش در توسعه علوم و معارف اسلامی در دو قاره آسیا و آفریقا و برپا داشتن این همه نمازها و شبزندهداریها، به حدی خسته و کوفته و پیر و ناتوان شده است، که برای چرخاندن کارها نیروی کافی را در خود نمیبیند. و حتی بیم دارد که تصرفات آینده او در حال کمتوانی اجر و ثواب کارهای سابق او را در حال توانمندی کسر و ناقص نماید، به همین جهت سه هفته قبل به خانه خدا شتافت و بعد از بارها طواف خانه خدا و انجام مراسم حج با عرض عذرهای موجه، پیری و ناتوانی و خستگی مفرط و وسیعت جهان اسلام، از خدا التماس نمود که بعد از برگشتن به مدینه، با بخشیدن آخرین درجه ترفیع از راه شهادت او را از این زندگی پرمشقت و از این مقام پرمسئولیت معاف فرماید و به تعبیر دیگر بازنشستگی دائمی را از راه مرگ رنگین از او قبول فرماید و وقتی بعد از برگشتن به مدینه، هفتهای نگذشت که علائم و آثار قبول التماس فاروق ظاهر گردید و به دست یک فرد مجوسی، مضروب و شورای پزشکی مرگ قطعی او را اعلام کرد ابداً جای تعجب نبود که فاروق با یک حالتی از مسرت حرف پزشکان را تأیید کند و حتی به پزشک انصاری صریحاً بگوید: «لَوْ قُلْتَ غَیرَ ذلكَ لَكَذَّبْتُكَ» اگر غیر از مرگ قطعی من چیز دیگری را میگفتی شدیداً تو را تکذیب میکردم».
بنابراین فاروق از این که التماس او مورد قبول خدا واقع و از این زندگی پرمشقت و تحمل بار سنگین امارت معاف و به زودی از این دنیا میرود، کاملاً شادمان است، اما از این که به زودی به جهان دیگر میرود و در حضور خدا حاضر و مورد محاسبه دقیق قرار میگیرد و تصفیه همه حسابها با او به عمل میآید، و مطمئن است، نه او و نه هیچ انسانی و حتی کوهها تاب تحمل یک ذره از قهر و غضب خدا را ندارد و شاید در دفتر اعمال او جرمی وجود داشته باشد که او از آن ناآگاه ولی خدا از آن آگاه است به طور کلی فاروق ـ رضی الله عنه ـ از احتمال قهر و غضب خدا بیمناک به نظر رسید، و مسلمانان وقتی چنین حالتی را در او احساس کردند دسته دسته او را به این عبارت دلجویی میکردند: «تو را مژده باد که بعد از مرگ فوراً به بهشت خدا میروی زیرا تو صحابی پیامبر بودی و پیامبر کاملاً از تو راضی بوده و در حال امارت نیز چه خدمتها به اسلام و به مسلمین کردی و چه قدر حق را بالا بردی و عدالت را گسترش دادی» و فاروق تقریباً در پاسخ تمام دستهها فقط این طور جواب میداد: «از امارت من تعریف نکنید ، به خدا آرزو دارم که خدا خیر و شرش را برایم برابر و مساوی به حساب بیاورد به طوری که «لا اَجْرَ وَ لا وِزْرَ» نه اجری و نه گناهی برای من به شمار آید و اما این که گفتید من صحابی پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ بودهام و او از من راضی بوده این را قبول دارم و تمام امید من هم این است »، و اما وقتی ابن عباس در این باره به فاروق گفت: «مژده باد تو را که بعد از مرگ فوراً به بهشت میروی، زیرا مسلمان شدن تو دین اسلام را قدرت و عزت بخشید، و امارت تو جهان را از کفر رستگار کرد، و زمین را پر از عدل و داد کردی»
ادامه دارد....
/channel/siratalrasool
🌴🕋🕌
(هر شب یک نکته قرآنی)
خداوند متعال در مورد حکمت پایبندی زن مسلمان به حجاب کامل میفرماید:
{ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ}
«تا این که دست کم (از زنان بیبندوبار و آلوده) باز شناخته شوند و در نتیجه مورد اذیّت و آزار (اوباش) قرار نگیرند.»
[أحزاب: ۵۱]
از گفتههایی که مفسران در این باره بیان داشتهاند اینست که:
یعنی تا زنان به عفت و پاکدامنی شناخته شوند زیرا آنان با حجاب کامل خویش، پیامی را به تمام کسانی که از کنارشان میگذرند میفرستند با این مضمون که:
«آن زن با حجاب کامل، زنی پاکدامن است که به هیچ گونه ارتباطی ناشرعی راضی نمیشود و ندای بیماردلان را پاسخ نمیدهد در نتیجه، هیچ فاسقی در او طمع نمیکند و هیچ فسادجویی جذب وی نمیگردد.»
ـ شیخ محمد صالح منجد
@siratalrasool
🌴🕋🕌
پند مولانا
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و جمله عیبی پاک شد
چاک شدن یعنی پاره شدن جامه
چاک دادن یعنی لباس را دریدن
مولانا می گوید هر کسی که جامه خودخواهی خود را به خاطر عشق پاره کرد، رشد کرد.
طبیعتاً شما وقتی عاشق میشوی حتی یک لقمه غذا را دوست داری به دهان معشوق بگذاری.
کسی که عاشق می شود منافع خودش را کنار میگذارد. عشق بهترین پاک کننده روان خودخواه انسان ها است.
ما هرچه بدبختی داریم به خاطر خودخواهی هایمان است. مثلاً میگوییم "من" ناراحتم ،حق "من" را خوردند، به "من" توهین شد ،
اینکه همه اش شد "من" !
آدم ِ خودخواه ، آدم آزرده است؛ چون من ِ او بسیار فربه و مورد توجهش است.
ما هر چه به من هایمان بیشتر توجه کنیم بیشتر آزرده می شویم و عشق سبب میشود که من های ما پاک شود ، چون عاشق ِ یکی می شویم که بیشتر از خودمان دوستش داریم .
وقتی عاشق می شویم منِ خودمان را قربانی می کنیم و این عشق موضوع بسیار به درد بخور و ارزشمندی است .
انشاالله همگی بتوانید عشق را تجربه کنید یا در همین رابطه ای که دارید آن را درک کنید.
مثلاً شما اگر متاهل هستید شاید حواست نباشد که همسر شما عشق شماست و فقط کافیست که در این رابطه به این فکر کنی که وقتی از دستش دادی چقدر اذیت می شوی.
اجازه ندهید هجران اتفاق بیفتد که بعد عشق را بفهمید !
@siratalrasool
🌴🕋🕌
5⃣0⃣1⃣زندگانی پیامبر اسلامﷺ ﴿۱۰۵﴾
تحویل قبله:
حضرت رسول اکرم ﷺ و مسلمانان بعد از تشریف آوردن آنحضرت ﷺ به «مدینه» شانزده ماه به سوی «بیت المقدس» نماز میخواندند ۔ امّا رسول اکرم ﷺ دوست داشت که به سوی کعبه نماز گزارد ۔ از طرفی دیگر، عربهای مسلمان–که محبت و تعظیم کعبه در سرشت آنان و با گوشت و خونشان عجین شده بود– هیچ جایگاه دیگری را با کعبه برابر نمیدانستند و هیچ قبله دیگری را مانند قبله «ابراهیمؑ» و «اسماعیلؑ» نمیدانستند ۔ در واقع قبله قرار دادن «بیت المقدس» برای مسلمانان آزمایش بزرگی بشمار میرفت ۔ امّا آنها به هر حال «سَمِعْنا وَ أَطَعْنا» گفته، تسلیم شدند ۔ و گفتند: «آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا» (ما ایمان آوردیم به آن؛ همه چیز از جانب پروردگار ماست) ۔
آنان فقط به این نکته توجه داشتند که در هر حال باید از رسول اکرم ﷺ اطاعت نمایند و در برابر احکام الهی تسلیم شوند، هرچند بر خلاف خواست آنها باشد و با عرف و عادتهایشات درست در نیاید ۔
وقتی خداوند متعال دلهایشان را برای تقوا و تسلیم در مقابل خود، امتحان نمود، آنگاه دستور تحویل قبله را برای رسول اکرم ﷺ و مسلمانان نازل فرمود:
﴿وَكَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُوْنُوْا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُوْنَ الرَّسُوْلُ عَلَيْكُمْ شَهِيْداً وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِيْ كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُوْلَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلىٰ عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيْرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِيْنَ هَدَى اللّٰهُ﴾ (¹)
«و بیگمان شما را امتی میانهرو کردهایم تا گواهانی بر مردم باشید ۔ و پیغمبر (نیز) بر شما گواه باشد ۔ و ما قبلهای را که بر آن بودهای، قبله ننموده بودیم مگر این که بدانیم چه کسی از پیغمبر پیروی مینماید و چه کسی به عقب بر میگردد و اعراض مینماید ۔ و اگر چه بس بزرگ و دشوار است مگر بر کسانی که خدا ایشان را رهنمون کرده باشد۔»
مسلمانان در حالی که از خداوند متعال و رسول گرامی اش اطاعت میکردند ۔ به سوی گعبه متوجه شدند، بدین ترتیب کعبه تا روز قیامت قبله مسلمانان قرار گرفت ۔ و هر کجا که باشند موظف هستند به سوی کعبه نماز بگزارند۔(²)
۔منابع:
(¹) - سورة البقرة: ۱۴۳
(²) - مراجعه شود به صحاح سته و تفسیر آیات که در مورد تحویل قبله نازل شده است ۔ أخرجها البخاري في: كِتَابُ الإِيْمَانِ؛ بَابُ الصَّلَاةُ مِنَ الإِيْمَانِ، برقم: (۴۰)، وفي: كِتَابُ الصَّلَاةِ؛ بَابُ التَّوَجُّهِ نَحْوَ الْقِبْلَةِ حَيْثُ كَانَ، برقم: (٣٩٩)، وفي: كِتَابُ التَّفْسِيْرِ؛ بَابُ قَوْلِهِ تَعَالَى ﴿سَيَقُولُ السُّفَهَاءُ مِنَ النَّاسِ مَا وَلاهُمْ عَنْ قِبْلَتِهِمُ الَّتِي كَانُوْا عَلَيْهَا قُلْ لِلّٰهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾، برقم: (۴۴۸۶)، وَبَابُ ﴿وَلِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيْهَا فَاسْتَبِقُوْا الْخَيْرَاتِ أَيْنَ مَا تَكُوْنُوْا يَأْتِ بِكُمُ اللّٰهُ جَمِيْعًا إِنَّ اللّٰهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيْرٌ﴾ برقم: (۴۴۹۲)، ومسلم في: كِتَابُ الْمَسَاجِدِ وَمَوَاضِعِ الصَّلَاةِ؛ بَابُ تَحْوِيلِ الْقِبْلَةِ مِنَ الْقُدْسِ إِلَى الْكَعْبَةِ، برقم: (۵۲۵)، والترمذي في: أَبْوَابُ تَفْسِيْرِ الْقُرْآنِ عَنْ رَسُوْلِ اللّٰهِ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؛ في تفسیر سورة البقرة، برقم: (۲۹۶۲) وَقَال: حَسَنٌ صَحِيْحٌ، وابن ماجه في: أَبْوَابُ إِقَامَةِ الصَّلَوَاتِ وَالسُّنَّةِ فِيْهَا؛ بَابُ الْقِبْلَةِ، برقم: (١٠١٠)، وأحمد: (۲۷۴/۴)، كلهم من حديث البراء بن عازب رضي اللّٰه عنه ۔
/channel/siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
«عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عَمْرٍو رَضِیَ اَللهُ عَنْهُمَا عَنِ النَّبِيِّ ﷺ قَالَ: «الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَيَدِهِ، وَالْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ مَا نَهَى اللَّهُ عَنْهُ»
(بخارى:10)
از عبدالله بن عمر رَضِیَ اَللهُ عَنْهُمَا روایت است كه نبی اكرم ﷺ فرمود: «مسلمان كسی است كه سایر مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند. و مهاجر (واقعی) كسی است كه از آنچه خدا منع كرده است، هجرت نماید.»(یعنی آنها را ترک كند)
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
از داغترین ریگهای مکّه تا بلندترین مقام در بهشت ؛
خلاصه زندگی نامه سیّدنا بلال ( رض ) ...
بلال در مکّه بَردهای بود در چنگال ابوجهل و امیه بن خلف.
تنش سیاه بود ، ولی دلش سپیدتر از سپیدهدم …
وقتی محمدِ امین (ص) به پیامبری رسید ،
بلال نخستین صداهایی بود که به اللهُ أحد دل سپرد …
اما این دلسپردن ، ارزان نبود …
بلال را کشاندند به بیابان ،
او را روی ریگهای آتشگون انداختند ، سنگی سنگین بر سینهاش ، و فریاد زدند :
دست بردار از خدای محمد!
اما بلال ، با صدایی که از دل میآمد ، فقط یک جمله گفت :
«أحدٌ، أحد…صمد صمد»
(فقط یکی… فقط او…آری او بی نیاز هستی )
نقطهی عطف ؛ آزادی برای خدا
ابوبکر رضیاللهعنه آمد …
دید بلال با بدن زخمی، اما دلی آرام در آن بیابان دراز کشیده …
و او را خرید … نه برای بردهداری ، بلکه برای آزادی .
و بلال آزاد شد … و شد مؤذن رسولالله (ص).
صوتی که آسمان را لرزاند …
هر صبح ، بلال بالا میرفت …
روی مسجد ، مقابل چشمان پیامبر (ص) …
و میگفت :
اللهُ أکبر، اللهُ أکبر…
و دل پیامبر میلرزید ، اشک در چشمان صحابه مینشست.
بلال دیگر فقط غلام نبود …
او صدای ایمان شده بود .
اما روزی … روزی مدینه نفسش را برید .
رسولالله صلیاللهعلیهوسلم از دنیا رفت .
و بلال ؟ دلش دیگر توان گفتن أشهد أن محمدًا رسولالله را نداشت …
وقتی به این جمله میرسید ، اشک راه گلویش را میبست .
گفت :
دیگر اذان نمیگویم … نمیتوانم . نه در مدینه ، نه در هیچ جا ...
رفت به شام … و فقط سکوت اختیار کرد .
بازگشت بلال … و اشکی که مدینه را شست ؛
سالها گذشت ... ؛
روزی بلال به مدینه بازگشت .
نوههای پیامبر (ص) ، حسن و حسین (رض)، با دستان کوچکش آمدند نزدش و گفتند :
ای بلال ، برایمان اذان بگو ، همانطور که برای جدّمان میگفتی …
بلال نتوانست نه بگوید … !
رفت بالا ، ایستاد ، نفسش را در دل جمع کرد …
و گفت :
اللهُ أکبر، اللهُ أکبر…
و وقتی به أشهد أن محمدًا رسولُ الله رسید …
صدای گریه بلند شد …
مدینه فریاد زد ، خانهها لرزید ، مردم از خانهها دویدند بیرون ،
همه با چشمان خیس میپرسیدند :
مگر رسولالله (ص) برگشته؟ مگر پیامبر زنده شده؟
بلال هم گریست …
و آن اذان ، آخرین اذان زندگیاش شد …
بلال … مردی که پیامبر ، قدمهایش را در بهشت شنید …
کسی که نه نسَبی بلند داشت ، نه ظاهری شاهانه …
اما صدای ایمانش ، تاریخ را لرزاند .
رسولالله (ص) به او فرمود :
«ای بلال ! دیشب در بهشت صدای قدمهایت را جلوتر از خودم شنیدم…»
آری … !
بلال هنوز اذان میگوید …
در دل هر مؤمنی که خالص است …
در دل هرکسی که با اشک میگوید: أشهد أن محمدًا رسولالله ...
@siratalrasool
🌴🕋🕌
کسانی که در پی تضعیف نهاد دیناند، به خوبی از تأثیر واژگان مبهم و پرطمطراق آگاهند. به همین دلیل، عباراتی چون
«اندیشه و فکر مستقل داشته باش» یا
«عنان ذهنت را به دیگران نسپار» را بهکار میگیرند؛ جملاتی که در ظاهر زیبا و حقیقی بهنظر میرسند. اما گستردگی معانی و مفاهیم این کلمات و زمینهای که آنها را در آن مطرح میکنند، نیات پنهانشان را آشکار میسازد و آن فاصله انداختن میان مردم و عالمان دین و تضعیف جایگاه دین در زندگی افراد است. این فاصلهها همان روزنههایی است که از آنها برای نفوذ به افکار مردم استفاده میکنند تا بتوانند ذهنها را بهگونهای که خود میخواهند، شکل دهند و کنترل کنند.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ : أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ﷺ قَالَ: «لا يَتَمَنَّى أَحَدُكُمُ الْمَوْتَ، إِمَّا مُحْسِنًا فَلَعَلَّهُ يَزْدَادُ، وَإِمَّا مُسِيئا فَلَعَلَّهُ يَسْتَعْتِبُ». (بخارى: 7235)
ابوهریره رَضِیَ اَللهُ عَنْهُ میگوید: رسول الله ﷺ فرمود: «هیچ یک از شما آرزوی مرگ نکند، زیرا یا فرد نیکوکاری است که اگر زنده بماند، شاید به نیکیهایش بیفزاید، و یا شخص بد کاری است که اکر زنده بماند، شاید توبه کند»
«اللَّهُمِّ صلی وسَـلِّم علَى نَبِينَا محمدﷺ»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
مرد غربی و فرنگی
، بیعرضه و بیخاصیت شده است. یادگرفته که اگر خواهر کوچکش را با پسری غریبه درحال بازگشت به خانه دید، باید در را برایشان باز کرده و با لبخند از آنها پیشوازی کند تا متهم به عقبماندگی نشود.
آنها جدیدا کمکم در حال بیدار شدن هستند اما کار از کار گذشته است. الان مگر بتوانند تلافی گذشته را کنند وگرنه چندین نسل از زن و مردشان به فنا رفته است.
ما مردان مسلمان هنوز این خزعبلات را هضم نکردهایم. مردانگی و شرف، هنوز معنا دارد. برای همین هم دشمنان، مرد مسلمان را بزرگترین مانع خود میدانند. تهاجم فرهنگی و جنگ نرم و بیعرضه کردنمان، شکست خورده است. نه دبی و نه کلوپهای لبنان و نه انجمنهای سخیف حقوق زنان نتوانستهاند جوامع ما را زمین بزنند. اکنون با هواپیما و تانکهایشان آمدهاند. آنچه روی میدهد، جنگ ذلیلکردن مردِ مسلمان است. اما مرد مسلمان بوسیله همه دنیا هم ذلیل نمیشود.
دانا نوزر جاف
@siratalrasool
🌴🕋🕌
آدم هایی که از درون زیبا نیستند
شبانه روز فکر میکنند چگونه از بیرون زیبا باشند….
این درد بزرگی در خیلی از مردان و زنان است
که اعتماد به نفسی نیست
و مردم در حال خریدن اعتماد به نفس از پزشک های زیبایی هستند …
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(روزی که مدینه رنگ خون گرفت)
قسمت 4
ویژه نامه شهادت حضرت عمر فاروق رضی الله عنه
فاروق ـ رضی الله عنه ـ در حالتی از مسرت به ابن عباس گفت: «تو هم حاضری که بر این کارهای من شهادت بدهی؟ » و علی مرتضی ـ رضی الله عنه ـ که در آن جا نشسته بود به ابن عباس گفت: «بگو بلی و در این شهادت من هم با تو هستم » و فاروق ـ رضی الله عنه ـ به این علت از ابن عباس توضیح خواست زیرا شنیده بود که ابن عباس از امارت او زیاد راضی نیست و این توضیح و بیان معلوم نمود که نه ابن عباس و نه علی مرتضی و نه افراد دیگر هیچ کدام در شکل کلی از امارت او ناراضی نبودهاند و شهادت صریح صحابیهای آزاد و شجیع و بیباک مانند ابن عباس و علی مرتضی ـ رضی الله عنهم ـ تا حد زیادی قلب فاروق را تسکین داده و مطمئن گردید که امارت ده ساله از مقام صحابی بودن او از این که پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ از او راضی بوده، چیزی کسر نکرده است و با قلب شاد و پر از امید به رحمت خدا، با انجام دادن وصیتها خود را برای رسیدن به حضور خدا آماده کرد.
آنگاه عبدالله ، پسرش را فراخواند و گفت:گفت: قرض و بدهیهای مرا حساب کنید و اگر افراد خانوادهام توانایی داشتند آنها را به صاحبانش پرداخت نمایند و اگر آنها توانایی نداشتند خانوادههای قبیله بنی عدی و اگر آنها هم توانایی نداشتند قریش آنها را پرداخت نمایند و به جز اینها کمک را از کس دیگر مخواه .
عبدالرحمن بن عوف پیشنهاد کرد که فعلاً این بدهیها از بیتالمال پرداخت گردد و بعد به بیتالمال برگردانده شود. فاروق ـ رضی الله عنه ـ از این پیشنهاد به شدت عصبانی گردید و گفت: «مَعاذَ الله زیرا تو و یارانت بعد از من میگویید به خاطر عمر این بدهیها را از افراد خانواده عمر پس نمیگیریم و در نتیجه بار گناه این بدهیها بر دوش من خواهد آمد» آن گاه بدهیهای او را حساب کردند و در حدود هشتاد هزار درهم بود و به عبدالله گفت: تو باید پرداخت این بدهیها را تضمین و بر ذمه خود بگیری و عبدالله این ضمانت را قبول کرد و عبدالله بعد از وفات فاروق در مدت کمتر از یک هفته از راه فروختن خانه مسکونی فاروق به معاویه ـ رضی الله عنهما ـ ، این مبلغ را به عثمان ـ رضی الله عنه ـ داد تا آن را به بستانکاران بدهد.
فاروق بعد از پیدا کردن وسیله پرداخت بدهیها به عبدالله گفت: «به نزد ام المؤمنین عایشه ـ رضی الله عنها ـ برو و بگو عمر تو را سلام میرساند، اما نگویید: امیرالمؤمنین، زیرا من از امروز دیگر امیرالمؤمنین نیستم، و به او بگویید که عمر خواهش کرد اجازه دهید که در کنار دو یارش به خاک سپرده شود» عبدالله به منزل ام المؤمنین عایشه شتافت و دید برای فاروق گریه میکند و سلام و پیشنهاد فاروق را به او عرض کرد، ام المؤمنین عایشه فرمود: من این محل را برای خود میخواستم، اما به خدا حاضرم عمر را بر نفس خود ترجیح دهم، و وقتی عبدالله برگشت ، از دور کسی گفت: عبدالله آمد، فاروق گفت: مرا بنشانید و با حالتی از بیم و امید منتظر ورود عبدالله بود، و وقتی عبدالله وارد شد از او پرسید: چه خبری داری؟ عبدالله گفت: آن چه تو میخواستی و ام المؤمنین عایشه ـ رضی الله عنها ـ اجازه داد. فاروق در حالتی از نهایت مسرت گفت: الحمدلله، هیچ امری برای من از این جایگاه مهمتر نبود و ای پسرم این را هم به تو توصیه میکنم که بعد از آن که زندگی من به آخر رسید و آماده دفن شدم مرا بر تابوتی بگذارید و بر در خانه ام المؤمنین عایشه بایستید و مجدداً از او اجازه بخواهید، اگر اجازه داد مرا در کنار پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ و ابوبکر به خاک بسپارید و اگر اجازه نداد مرا به گورستان عمومی مسلمانان برگردانید ، زیرا میترسم اجازهای که امروز به من داده رعایت مقام و موقعیت مرا کرده باشد.
نزدیکیهای غروب همان روز اول حادثه، برخی از اصحاب تقاضا کردند، که فاروق ـ رضی الله عنه ـ جانشینی را برای خویش معین کند، فاروق گفت: «اگر ابوعبیده یا سالم حالا زنده میماندند، اولی یا دومی را جانشین خویش قرار میدادم و هرگاه خدا درباره آنها از من سؤال میکرد میگفتم پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ درباره اولی فرموده: «امین امت است» و درباره دومی فرموده: «به شدت خدا را دوست دارد».
مُغیره گفت: من فرد بسیار خوبی را برای جانشینی تو سراغ دارم، فاروق ـ رضی الله عنه ـ گفت: چه کسی است، مغیره گفت: پسرت عبدالله بن عمر، فاروق با عصبانیت گفت: «خدا تو را بکشد، به خدا این حرف را به خاطر خدا نگفتی ، خلافت باید از خانواده ما به کلی خارج شود، زیرا اگر چیز خوبی است ما سهم خود را گرفتهایم و اگر شر و رنج و مشقت است ما به حد کافی آن را تحمل کردهایم، و اگر از غیر خانواده خود فردی را جانشین قرار دهم از ابوبکر پیروی کردهام و اگر هیچ کسی را به جانشینی خود تعیین نکنم از پیامبر ـ صلی الله علیه و سلم ـ پیروی کردهام،
ادامه دارد...
/channel/siratalrasool
الحديد آیه19
وَالَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ أُولَٰئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ ۖ وَالشُّهَدَاءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَنُورُهُمْ ۖ وَالَّذِينَ كَفَرُوا وَكَذَّبُوا بِآيَاتِنَا أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَحِيمِ
«کسانی که به خدا و به پیغمبرانش ایمان بیاورند، آنان راستان و گواهان پیشگاه پروردگارشانند و اجر خود را و نور خود را دارند. امّا کسانی که کافر بشوند و آیات ما را تکذیب کنند، آنان دوزخیانند.»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
گوياترين پندگو براى تو دنياست،
اگر بتوانی از دگرگونى احوالى كه به تو نشان مى دهد و از جدايى ها و پراكندگى هايى كه به تو خبر مى دهد،
پند گيرى
@siratalrasool
🌴🕋🕌
آماده کردن مردان صادق و راستین، مهمترین وظیفه هر کسی است که به دنبال تجدید حیات و تغییر امروز است و توانایی انجام آن را دارد.
ما تنها زمانی میتوانیم دوباره رشد و پیشرفت کنیم که مردانی برای انجام همه مأموریتها تربیت کنیم. اگر به دوره سیزدهساله مکه و سالهای مشابه آن در مدینه نگاه کنیم، و مردانی را که خداوند با هدایت و تربیت پیامبر صلیاللهعلیه وسلم پرورش داد، بررسی کنیم، مردانی که وظایف مهمی مانند دعوت، حکومت، دیپلماسی، اقتصاد و قضاوت را بر عهده گرفتند، متوجه خواهیم شد که آنچه ما به آن دعوت میکنیم، چقدر اهمیت و نقش حیاتی دارد.
:عماد الدین عشماوی
@siratalrasool
🌴🕋🕌
پند مولانا
صَد جَوالِ زَر بیاری اِی غنی
حق بگوید: دل بیار ای منحنی!
گر زِ تو راضی ست دل، من راضی ام
وَر زِ تو مُعرِضْ بود، اِعراضی ام
نَنْگرم در تو، در آن دل بنْگرم
تُحفه او را آر، ای جان بر دَرَم
.....
آن دلی آور که قطبِ عالَم اوست
جانِ جانِ جانِ جانِ آدم اوست
از برای آن دلِ پُر نور و بِر
هست آن سلطانِ دلها منتظر
هیچ عمل و فعلِ ظاهری مورد توجه حق تعالی قرار نمی گیرد مگر آنکه از رویِ قلبی پاکیزه بوده و با طهارت باطنی همراه باشد.
عملِ بدون طهارت باطنی و قلبِ سلیم هیچ ارزشی در درگاه خداوند ندارد و هرقدر هم بزرگ باشد موجب رشد انسان نمی شود.
ملاک پذیرش عمل، باطنِ عمل است نه ظاهر پر زرق و برق آن.
ملاکِ پذیرش در درگاه الهی قلب و دل آدمی است نه عمل او. اگر بر اعمال و عبادات هم تاکید شده برای آنست که آن اعمال موجب تزکیه و پاکی دل انسان بشود وگرنه صرفِ عمل ظاهری نه تنها موجب قربِ انسان نمی شود بلکه موجب عُجب و بُعد او می گردد.
آن دلی که او را دل می پنداری گِل است نه دل؛ آن دلی دل است که جام جهان نما شده و سرِّ سرِّ انسان است. خداوند خریدار آن دلی است که به نور و پاکی و نیکی خالص شده است.
يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ . إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيم(سوره شعراء آیات ۸۸ و ۸۹)
@siratalrasool
🌴🕋🕌
(حدیث امروز)
عَنْ بَعْضِ أزْواجِ النبيِّ رضي اللَّه عنْهَن عَنِ النبيِّ صلی الله علیه و آله و سلم قَال: «مَنْ أتَى عَرَّافاً فَسأَلَهُ عنْ شَىْءٍ، لَمْ تُقْبلْ لَهُ صلاةٌ أرْبَعِينَ يوْماً»
(رواه مسلم)
از بعضی از زنان پيامبر صلی الله علیه و سلم روايت است كه ايشان فرمودند: «آن که به نزد عرافی بيايد (عراف کسی است که جای گم شده و مال دزدی شده را نشان میدهد) و در باره ی چيزی از وی پرسش نموده، چهل روز نمازش قبول نمی شود.»
@siratalrasool
🌴🕋🕌
بارها و بارها گفته ایم وشنیدهایم که وقت طلاست!
اما
نفهمیدهایم به چه معناست!!
به همین خاطر بجای اینکه آن را در راه رسیدن به چرایی زندگی و چگونگی زیستن صرف کنیم و از آن برای ساختن پلی برای جهان دیگر و برگرفتن توشه در آنجا صرف نماییم به این دنیای مادی چسپبیدهایم که هیچ ارزشی ندارد و عملا طلا بودن وقت را با صرفِ وقت در دنیا زیر سؤال بردهایم!!
واقعا هدر دادن این طلا به چه قیمتی؟!
@siratalrasool
ما همه وقت خود را صرف علم و عبادت نمیکنیم. این تصور فقط بر روی کاغذ و در حالت ایدهآل ممکن است. بخشی از وقت ما هم برای نیازهای انسانی از جمله کنجکاوی برای دانستن اوضاع، شوخی و خنده و صمیمیت و ارتباط میرود.
بخش بزرگی از کسانی که با شبکههای مجازی تعامل میکنند در پی سرگرمی هستند. همه در پی امور جدی نیستند. حتی ممکن است برخی از پل سرگرمی وارد مسائل جدیتر شوند. چه بهتر که محتوای جدیگویان، زیبا و جذاب هم باشد.
برخی از کسانی که وقت خود را به خواندن مسائل جدی و تولید محتوا صرف کردهاند - که الله جزای خیرشان دهد - همه را با خود مقایسه میکنند و انتظار دارند همانند خودشان باشند اما واقعیت اینطور نیست. نباید در تشویق دیگران به سمت جدیت و وقت گذاشتن برای علم و عبادت آنقدر زیادهروی کرد که کار دیگرانی که گاهی در صفحات شخصی خود شوخیای میکنند و درباره خبری حرف میزنند در چشم بقیه به عنوان وقت کشی و بیهودهگویی تلقی شود.
جمع ما جمع بزرگی نیست. ما و کسانی که مانند ما فکر میکنند کم هستیم و همه هم در یک سطح از علم و عبادت نیستیم و طرز فکر ما هم شبیه هم نیست. برخی به شوخی گرایش دارند. برخی در پی اخبار و حوادث هستند. هریک خارج از حیطهٔ علم و عبادت، چیزهایی را میپسندند. اگر این حرفها در محیط امن خودمان باشد خیلی بهتر از آن است که در جاهای دیگر باشد.
بنابراین همانطور که ما - حتی با حدی از دینداری و التزام - متفاوت هستیم، چیزهایی که مینویسیم هم متفاوت است و خودبخود فضای ما متنوع خواهد شد. عدهای خیلی جدی و منظم مینویسند، عدهای پراکندهتر، عدهای روزمرهنویس هستند، برخی طرح میزنند یا ویدیوهای کوتاه تولید میکنند و... عدهای هم شاید به اخبار بپردازند. خبر علیرغم آنکه برخی گمان میکنند بسیار مهم است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم با اخبار و تحلیلهایی از دیگر جهات روبرو خواهیم شد که منافع خود آنها را تامین میکند. بنابراین منبعی که خبر را میرساند بر روی مخاطب تاثیری دارد که فراتر از ذات خبر است.
پس تا اینجا کار مشکلی پیش نیامده مگر اینکه کسی خطای واضح شرعی مرتکب شده باشد. ایراد را باید برای وقتی گذاشت که واقعا لازم است یا آنکه اگر گمان میکنم در زمینهای زیادهروی شده آن را در قالب نصیحت نیکو عرضه کنم نه در قالب نامناسب. کلمات شبیه موجودات جانداری هستند که میتوانند مستقل از گویندهشان عمل کنند و حتی اگر گوینده قصد خیر دارد هر کلمهای و هر نوع بیانی برای هر موقعیتی مناسب نیست. شاید گوینده متکبر نباشد اما از سخنش چنین برداشت شود. اتفاقا کسانی که در میان جدینویسیهای خود شوخی هم میکنند بهتر حرفشان با جان مینشیند چون مخاطب یادش میآید که با یکی شبیه به خودش طرف است.
سخنان نیکو را میتوان از نحوه بیان تشخیص داد. فرد محسن و دعوتگر سخنان خود را طوری میچیند و کلماتش را طوری انتخاب میکند که مخاطب آن نوشته، صلح وتواضع را در آن ببیند. او چنان تند نمیگوید که سخنان دیگرش را بیهوده انگارند و چنان دیگران را خطاب قرار نمیدهند که خود را از عامه مردم جدا فرض کند یا پاک و منزه جلوه دهد [یا حداقل دیگران از سخنش چنین برداشتی کنند].
ایدهآل گرایی در خلأ رشد میکند. مثلا فردی که فقط در خلوت خودش زندگی میکند میتواند طرحی ایدهآل از چیزی که میخواهد را بکشد و به دیگران ارائه دهد. پیچیدگی جامعه و ارتباط با دیگران اما نشان میدهد که ما فقط نباید به طرحهای ذهنی خود متکی باشیم و بلکه باید این پیچیدگی را در آن طرح ذهنی هم پیشبینی کرده باشیم.
بسیاری از انسانها میتوانند وقت خود را به طور کامل صرف یک ایده کنند و خسته هم نشوند. در زندگینامه برخی از علما آمده که گاه تا روزی پانزده ساعت فقط در کتابخانه بودهاند. اما همان عالم در برخورد با دیگران بسیار نرم و اهل شوخی و گردش هم بود. دلیلش این است که علما در گذشته ارتباطات انسانی گسترده داشتند و همه زندگیشان خلوت نبود و حداقل وقتی که میخواستند درس بدهند ارتباط مستقیم داشتند. اما اکنون میتوان ارتباط داشت و کسی را ندید.
🌴🕋🕌
روزی که مدینه منوره رنگ خون گرفت!
یکم محرم، سالروز شهادت خلیفه عادل حضرت عمربن خطاب(رضی الله عنه)
قسمت 2:
در این موقع به درخواست فاروق ـ رضی الله عنه ـ یکی از اطبای عرب بر بالین او حاضر و شربت (نبیذ) را به او داد، و وقتی مشاهده کرد که شربت به شکل آمیخته به خون از دهنه یکی از زخمها بیرون آمده، سکوت کرد، ولی همین سکوت نشان میداد که به نظر او یکی از این ضربتها رودهها را قطع کرده و معالجه او امکانپذیر نیست، و فرزند ارشد فاروق، عبدالله، فوراً پزشک دیگری را از انصار و از خاندان بنی معاویه، بر بالینش حاضر کرد و وقتی پزشک مقداری شیر به او داد و مشاهده کرد که از دهنه یکی از زخمها با کمی تغییر رنگ بیرون آمده است، نظر تلویحی پزشک سابق را کاملاً تأیید کرد و گفت: «یا امیر المؤمنین اِعْهَدْ» = جانشینی برای خود تعیین کن و وصیت کن» یعنی زخمهای تو به هیچ وجه علاجپذیر نیستند. فاروق ـ رضی الله عنه ـ گفت: این برادر از خاندان معاویه انصاری، عین واقعیت را به من گفت و خطاب به پزشک گفت: «اگر غیر از این را میگفتی تو را صادق نمیدانستم»
ام کلثوم دختر علی مرتضی و فاطمه ـ رضی الله عنهم ـ و آخرین همسر فاروق ـ رضی الله عنه ـ که در پشت پرده از اظهارنظر پزشکان در غم و تأثر غرق شده بود، وقتی شنید که فاروق ـ رضی الله عنه ـ به عنوان یک واقعیت نظر آنها را تأیید میکند از شدت تأثر با صدای بلند گریه و زاری را آغاز کرد. (واعُمَراهْ ...)
ادامه دارد....
/channel/siratalrasool
🌴🕋🕌
(هرشب یک نکته قرآنی)
«وَمَن يَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُّتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِيهَا وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِيمًا» ﴿النساء ٩٣﴾
«و کسی که مؤمنی را از روی عمد بکشد (و از ایمان او باخبر بوده و تجاوزکارانه او را به قتل برساند و چنین قتلی را حلال بداند، کافر بشمار میآید و) کیفر او دوزخ است و جاودانه در آنجا میماند و خداوند بر او خشم میگیرد و او را از رحمت خود محروم میسازد و عذاب عظیمی برای وی تهیّه میبیند.»
پیام : ارزش انسان به افکار و عقاید صحیح اوست.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
عجب دنیایی است
در کله پزی ها هم
زبان ازمغز گران تر است
درست مثل جامعه
که چرب زبانها از عاقلان ارزشمندترند.
@siratalrasool
🌴🕋🕌
انسان ها نه نادان به دنیا می آیند و نه احمق ،
آنها توسط آموزش نادرست،احمق می شوند.
بزرگترین دشمن سعادت و آزادی انسانها
دفاع کورکورانه از عقاید و باورهای غلط است.
@siratalrasool