telegram.me/soltanghazal @nahidashoori
خالیام چون باغ بودا! خالی از نیلوفرانش
خالیام چون آسمان شبزده بی اخترانش
خلق، بیجان، شهر گورستان و ما در غار پنهان
یأس و تنهایی و من، مانند لوط و دخترانش
پاره پاره مغربم، با من نه خورشیدی، نه صبحی
نیمی از آفاقم اما، نیمهی بی خاورانش
سرزمین مرگم اینک، برکههایش دیدگانم
وین دل توفانیام، دریای خون ِ بی کرانش
پیش چشمم شهر را بر سر سیه چادر کشیده
روسریهای عزا از داغ دیده مادرانش
عیب از آنان نیست من دل مردهام کز هیچ سویی
در نمیگیرد مرا، افسون شهر و دلبرانش
جنگ جویی خستهام، بعد از نبردی نا برابر
پیش رویش پشتهای از کشتهی هم سنگرانش
دعویام عشق است و معجز شعر و پاسخ طعن و تهمت
راست چون پیغمبری رو در روی ِ ناباورانش
#حسین_منزوی
/channel/soltanghazal
باد، میزارد، مگر خوابی پریشان دیدهاست
باغ مینالد، مگر کابوس توفان دیدهاست
ماه میلرزد به خویش از بیم، پنداری که باز
بر جبین شب، علامتهای طغیان دیدهاست
جوی کوچک را به رگ یخ بسته خون در جا، مگر
در کف کولاک، شلاق زمستان دیدهاست
لیکن آرام است تاریخ ، آن که چشم خیرهاش
زیر پلشتیها و زشتیها، فراوان دیدهاست
منتظر مانده است تا این نیزش از سر بگذرد
آری این گرگ کهن، بسیار باران دیدهاست
هر چه در آیینه میبیند، جوان ماه و سال
پیر ایام کهن در خشت خام، آن دیدهاست
نا امید از انفجار فجر بی تردید نیست ،
آن که بس خورشیدها، در ذرّه پنهان دیدهاست
گرچه بیشرمانه شمشیر آخته بر عاشقان ،
شب ، که خورشید درخشان را به زندان دیدهاست
لیکن ایّامش نمی یابد که چشم تجربت ،
در نهایت فتح را با صبح رخشان دیدهاست
باز میگردد سحر ، هر چند هر بار آمده
دست شب، آغشته با خون خروسان دیدهاست
#حسین_منزوی
/channel/soltanghazal
سوی عدم دری ز جهان وجود نیست
ما جاودانهایم، بر این میتوان گریست
چیزی که مرگ نام گرفتهست بین ما
دروازهای میان دو زندان زندگیست
ای مرگ ای جات موقت! شتاب کن
هرچند روشن است که آن روی سکه چیست
تا آبشار راه زیادی نمانده است
ای رود عمر! یک قدم این راه را مَایست
هر کس به روزگار کسی غبطه میخورد
این حال و روز ماست، ببین آرزوی کیست
.
✍🏻#فاضل_نظری
📚#وجود
📝#زندانزندگان
Telegram.me/fazelnazariii
ای مرگ بیمضایقه بر عاشقان زده!
تیغ جنون کشیده و بر خیل جان زده!
صیاد بیرعایت دشت تهی شده!
گلچین بیعنایت باغ خزان شده!
ای سنگ تو شکسته سر سروران همه
تا از کمین کینه ره کاروان زده!
ای میزبان خوان دغل! ای ز روی مکر
زهر هلاک در عسل میهمان زده!
از قتل عام لاله و گل، غارت چمن
داغ همیشه بر جگر باغبان زده!
در خورد هیمه دیده، بسی بید پیر را
اما تبر به ساقهی سرو جوان زده!
دزد چراغ داری و کالا گزین بری،
آری، نه دزد ناشی بر کاهدان زده
#حسین_منزوی
/channel/soltanghazall
من همصدا با همه پرندهها
به خوشبختی لبخند خواهم زد.
آغوشم را از آرامش صبح پر میکنم
تا آغاز شوم مانند روزهای آفتابی...
# فروغ_فرخزاد
سلام روزتان عالی
کاشکی میشد بدانم، تا کجاها میبرد
این نسیمی کز نفسهای تو، ما را میبرد
کاشکی میشد بدانم جاری عشقت مرا،
میکشاند سوی برکه، یا به دریا میبرد
عشق گاهی اوج را ، تا خاک پایین میکشد
عشق گاهی خاک را ، تا اوج بالا میبرد
من کیام؟ ای عشق! آهویی که شیرش میدرد؟
یا نه، تیهویی که سوی قاف، عنقا میبرد
قطرهی بارنده کهش، توفنده دریا میخورد ؟
ذرهی چرخنده کهش، خورشید رخشا میبرد؟
تا نپنداری که عاشق، در پی چون و چراست
یا که در پیش تو، نام « کاش » و « امّا » میبرد ،
میتوانم بود، آن چشمی که لطف دوستش،
تا فراسوهای دیدار و تماشا میبرد
میتوانم بود ــ حتّا « جلجتا » گر مقصد است ــ
آن « مسیحایی » که بر دوشش چلیپا میبرد
یا اگر نه، چشم خواهم بست و ره خواهم سپرد،
پا به پایش، تا بَرد عشقم به هر جا میبد
#حسین_منزوی
/channel/soltanghazal
واژهی عاشق که جز در قصّهها،
جایی نداشت
در وجود ما،
به عینیّت رسیدهست این زمان
#حسین_منزوی
@soltanghazal
خدایا شکرت
برای یک روز زیبای دیگر 🌱
دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مَکُن
که بادِ صبح نسیمِ گره گشا آورد
#حافظ
میگن آرزوهای خوب
برای دیگران
به خودمون هم برمیگرده
برای هم آرزو کنیم
روزایی پر از عشق و مـحبت
روزایى پر ازموفقيت و شادى
روزایى پر ازخنده و دلخوشی
روزایی پراز تندرستی وشادکامی
💕 درود برشما بامداد تون زیبا💕
زان باده پُر کن ساغرم کز وی سحر سر می زند
خورشید در خم خانه اش هر صبح ساغر می زند
#حسین_منزوی
🎤کوروش_ملک
@soltanghazal
تو خواهی آمد و آواز با تو خواهد بود
پرنده و پر و پرواز با تو خواهد بود
تو خواهی آمد و چونان که پیش از این بودهاست
کلید قفل فلق، باز با تو خواهد بود
تو ساقیا نه، اگر لب به بوسه باز کنی
شراب خُلّر شیراز، با تو خواهد بود
خلاصه کرده به هر غمزه ای ، هزار غزل
هنر به شیوهی ایجاز، با تو خواهد بود
طلوع کن چنان که آفتابگردانها
مرا دو چشم نظرباز، با تو خواهد بود
"میان عاشق و معشوق فرق بسیار است"
نیاز با من اگر، ناز، با تو خواهد بود
چه جای من؟ که برای فریب یوسف نیز
نگاه وسوسهپرداز، با تو خواهد بود
در آرزوست دلم راز اسم اعظم را
تو خواهی آمد و آن راز ، با تو خواهد بود
برای دادن عمر دوبارهای به دلم
تو خواهی آمد و اعجاز با تو خواهد بود
#حسین_منزوی
/channel/soltanghazal
میان غنچه و گل از تو گفت و گو شدهاست
که باد خوش نفس و باغ مشک بو شدهاست
تو بر فکندهای از خویش پرده، ای خورشید
که شهر خواب زده، غرقهای و هو شدهاست
درون دیدهی من آفتابگردانی است
که در هوای تو چرخان به چارسو شدهاست
به تابناکی و پاکی تو را نشان داده است
ز هر ستاره ی رخشان که پرس و جو شدهاست
تنت ز لطف و طراوت به سوسنی ماند
که در شمیم گل سرخ شست و شو شدهاست
برابر تو چه یارای عرض اندامش
که پیش روی تو دست بهار رو شدهاست
چگونه آینه لاف برابری زندت؟
که از تو صاحب این آب و رنگ و بو شدهاست
تو آن بهشت برینی که جان خاکی من
برای داشتنت عین آرزو شدهاست
#حسین_منزوی
/channel/soltanghazal
ترسم که موج فتنه دلم را به خون کشد
وین کشتی شکسته، به کام اندرون کشد
گرداب میبرد به حضیضت دلا! مگر،
زین ورطههای هول، امیدت برون کشد
همت نمود همرهی ای عشق! با هنر،
تا نقش پایدار تو، بر بیستون کشد
بر آب و رنگ و نقش و نگارش نیاز نیست
طرحی که عشق با قلم ذوفنون کشد
حکم ستم نوشت خزان، خون گل بخواه
تا خطّ سرخ بر ورق چند و چون کشد
حالی فراق میزندم تیغ تا وصال،
کی انتقامم از فلک واژگون کشد
اکنون به دیر پایی ِ خود غرّهای، ولیک
شمشیر عشق، آخرت ای غم! به خون کشد
#حسین_منزوی
/channel/soltanghazal
بالاخره یک روز صبح بیدار میشویم و
میبینیم که باران باریده.
اشکها را شسته،
غمها را برده
و دکههای روزنامه فروشی و کلمات دروغ روزنامهها را آب برده...
#پرهام_جعفری♥️
هر چند
خط کشیده بر
آیینهات زمان
در چشمم
از تمامی خوبان،
سری هنوز
#حسین_منزوی
@soltanghazal
مثل آتش بیقرارم، مثل طوفان بیوطن
دیگران از من گریزانند و من از خویشتن!
بیجهت، بیهوده، بیخود، بیسبب، بیفایده
عشق وقتی نیست، معنایی ندارد زیستن
زندگی باهمدم نااهل جان فرسودن است
من چنین زندانیام با خویش در یک پیرهن
دوستی پژواک تنهاییست اما همچنان
تا جوابی بشنوی از کوه فریادی بزن
عاقبت در خواب بوسیدم تو را، با این حساب
من به خوشبختی بدهکارم، نه خوشبختی به من
✍🏻#فاضل_نظری
📚#وجود
📝#بیجهت
Telegram.me/fazelnazariii
کلماتتون قدرت دارن
هرچی بگی، همونو میسازی...
بگو «حالَم عالیه» تا عالی بشه🤩
بگو «روز فوقالعادهایه»
تا همون رو تجربه کنی...🙌
پس حتی به شوخی هم
منفی حرف نزنیم
امروز مثبت باشیم
✨درود بر شما امروزتان عالی
ای مرگ بیمضایقه بر عاشقان زده!
تیغ جنون کشیده و بر خیل جان زده!
صیاد بیرعایت دشت تهی شده!
گلچین بیعنایت باغ خزان شده!
ای سنگ تو شکسته سر سروران همه
تا از کمین کینه ره کاروان زده!
ای میزبان خوان دغل! ای ز روی مکر
زهر هلاک در عسل میهمان زده!
از قتل عام لاله و گل، غارت چمن
داغ همیشه بر جگر باغبان زده!
در خورد هیمه دیده، بسی بید پیر را
اما تبر به ساقهی سرو جوان زده!
دزد چراغ داری و کالا گزین بری،
آری، نه دزد ناشی بر کاهدان زده
#حسین_منزوی
/channel/soltanghazal
صبح پشت در است
در را باز كن و سبد
دلخوشى و ميوه اميد
را از دستانِ آفتابىاش
بگير در آغوش بكش
شروع زيباى ديگرى
را صبح پشت در است
معطل نكن شادى را
درود دوستان صبح بخیر
صبح میشود کنار عطر ریحان
زندگی را میبوسم
و روز و پنجره را
با مقداری از آفتاب
که از کنار ابرها از آسمان میچکد
ستایش میکنم
من هنوز هستم.
#احمدرضا_احمدی
درود و صبحتون بخیر
کاشکی میشد بدانم، تا کجاها میبرد
این نسیمی کز نفسهای تو، ما را میبرد
کاشکی میشد بدانم جاری عشقت مرا،
میکشاند سوی برکه، یا به دریا میبرد
عشق گاهی اوج را ، تا خاک پایین میکشد
عشق گاهی خاک را ، تا اوج بالا میبرد
من کیام؟ ای عشق! آهویی که شیرش میدرد؟
یا نه، تیهویی که سوی قاف، عنقا میبرد
قطرهی بارنده کهش، توفنده دریا میخورد ؟
ذرهی چرخنده کهش، خورشید رخشا میبرد؟
تا نپنداری که عاشق، در پی چون و چراست
یا که در پیش تو، نام « کاش » و « امّا » میبرد ،
میتوانم بود، آن چشمی که لطف دوستش،
تا فراسوهای دیدار و تماشا میبرد
میتوانم بود ــ حتّا « جلجتا » گر مقصد است ــ
آن « مسیحایی » که بر دوشش چلیپا میبرد
یا اگر نه، چشم خواهم بست و ره خواهم سپرد،
پا به پایش، تا بَرد عشقم به هر جا میبد
#حسین_منزوی
/channel/soltanghazal
عشق، چشم افکنده و جز ما ندیدهست این زمان
وز برای خویش، ما را بر گزیدهست این زمان
دیده دلها را و سنجیده تمام و از نیام
تیغ خویش از بهر ما، بیرون کشیدهست این زمان
تا هنرها دیده از ما در طریق عاشقی
بندگان سنجیده و ما را خریدهست این زمان
گرچه تک تک، هر یک از عشاق، لحنی خواندهاند
عشق، تنها نغمهی ما را شنیدهست این زمان
در شکار جان و دل، صیّاد ما پر حوصلهاست
لاجرم در خورد ما، دامی تنیدهست این زمان
نیک و بد کرده است و تشریف قبول خویش را
راست بر بالای شوق ما بریدهست این زمان
واژهی عاشق که جز در قصّهها، جایی نداشت
در وجود ما، به عینیّت رسیدهست این زمان
کوکبی که روزگاری، در شب مجنون دمید
در کبود آسمان ما دمیدهست این زمان
خون جوشانی که روزی بیستون را رنگ زد
گشته سیل و در رگان ما، دویدهست این زمان
#حسین_منزوی
/channel/soltanghazal
آبادم و خرابم، دریایم و سرابم
هم آتش و هم آبم. هم شب، هم آفتابم
هم ماه، هم پلنگم . هم آب، هم نهنگم
هم شهد، هم شرنگم. هم شیر، هم شرابم
فارغ ز چند و چونم . هم عقل، هم جنونم
هم سکتهی سکونم. هم نبض اضطرابم
گلزار و گلخنم من ، تاریک و روشنم من
هم جان و هم تنم من. هم عشق ، هم عذابم
سودایی از محالم ، رؤیایی از خیالم
دنیایی از سؤالم ، دریایی از جوابم
با سادگی، نبوغم. با تیرگی ، فروغم .
هم راست، هم دروغم. هم چهره، هم نقابم
هم اینم و هم آنم. هم تیر، هم نشانم
هم لوح آسمانم ، هم، خامهی شهابم
شرحی شگفت دارم، هم صفر، هم هزارم
هم، هیچ در شمارم.هم، هست در حسابم
من ساز رگ بریده، و آواز نا شنیده
هم خوابدیدهگنگم، هم گنگ ِ دیده خوابم
#حسین_منزوی
/channel/soltanghazal
زان باده پُر کن ساغرم کز وی سحر سر میزند
خورشید در خم خانهاش هر صبح ساغر میزند
از چند و چونم وارهان، با جرعهای آتش فشان
ز آبی که آتش بی امان، در خشک و در تر میزند
بختم به سودای تنت، ره میزند به سوی منت
تا آورد در گردنت، دستی که به سر میزند
تصویر آن شیرین دهن، خود بر نمیتابد سخن
هست این قدر کز عشق من، طرحی به دفتر میزند
من شاعرم! خوش میزنم، از عشق و از مستی رقم
اما به چشمانت قسم، چشم تو خوش تر میزند
من میشناسم پنجه را، این تک نواز آشنا
عشق است هر چند این نوا، با ساز دیگر میزند
ای عشق ! از آن مشرق درآ، روشن کن این ظلمت سرا
کاین شب جدا از تو مرا، بر دیده خنجر میزند
یک جرعه زین می نوش کن، وز های و هو خاموش کن
عشق است اینک ! گوش کن : انگشت بر در میزند
#حسین_منزوی
/channel/soltanghazal
خدایا شکرت
برای یک روز زیبای دیگر 🌱
دلا چو غنچه شکایت ز کارِ بسته مَکُن
که بادِ صبح نسیمِ گره گشا آورد
#حافظ
خوش بخند ای دل،
که اینک صبح خندان میدمد.
خوش برقص ای ذرہ
که اینک مهر رخشان میرسد...
#سلمان_ساوجی
سلام _ صبحتون زیبا
آرزو میکنم کتاب های خوب بخوانی، آهنگ های خوب گوش کنی، عطر های خوب ببویی، با آدمهای خوب حرف بزنی
و فراموش نکنی که هیچ وقت دیر نیست بودن چیزی که دوست داری باشی!
✒: #روزبه_معین
.
.
سلام دوستان صبح بخیر
انسان همیشه مثل ملَک سربهزیر نیست
لغزیدهایم و کیست که لغزشپذیر نیست
گیرم به مقصدی نرسید اشتیاق ما
مقصد بهانه بود، سفر جز مسیر نیست
کو بازگشتهای که بگوید به دیگران
غیر از سراب منظرهای در کویر نیست
چشم از طمع بپوش که دنیای اغنیا
چندان که میرسد به نظر، چشمگیر نیست
پیچیده نیست مسألهٔ جبر و اختیار
تا مرگ هست هیچ کسی ناگزیر نیست
فهمیدم آن زمان که به تشییعم آمدی
هرگز برای همقدمی با تو دیر نیست
✍🏻#فاضل_نظری
📚#وجود
📝#لغزش
/channel/fazelnazariii
تا مطرب عشق، خسته میخواند
ساز دل ما، شکسته میخواند
گل مرده مگر؟ که اين «چکاوک» خوان
خونين ز گلوی خسته میخواند
مرغ سحری بدين غمآوايی
در سوک سحر نشسته میخواند
افسانهی يک جهان پريشانی است
کاين چنگ ز هم گسسته میخواند
ای ساز هنر! حزين بخوان تا عشق،
در ماتم آن خجسته میخواند
تا مطرب عشق، خسته میخواند
ساز دل ما، شکسته میخواند
گل مرده مگر؟ که اين «چکاوک» خوان
خونين ز گلوی خسته میخواند
مرغ سحری بدين غمآوايی
در سوک سحر نشسته میخواند
افسانهی يک جهان پريشانی است
کاين چنگ ز هم گسسته میخواند
ای ساز هنر! حزين بخوان تا عشق،
در ماتم آن خجسته میخواند
#حسین_منزوی
استاد در مورد این غزل گفته اند :این غزل را در سال 63 و به بهانهی مرگ محمودکریمی سروده ام اما در واقع این غزل سوکنامه هنر است چرا که همزمان با مرگ کریمی چند تن دیگر از خانواده هنر، رخت از جهان بربسته بودند از جمله، بهرام صادقی،بیژن مفید و اگر اشتباه نکنم استاد شهنازی و چند تن دیگر....
/channel/soltanghazal
ای یاد ِدور دست که دل می بری هنوز
چون آتش نهفته به خاکستری هنوز
شعرو دکلمه #حسین_منزوی
@soltanghazal